ملكوت اخلاق

سيد حسين اسحاقى

- ۳ -


من قلم اظفاره يوم الجمعه اخرج الله من انامله داء و ادخل فيه شفاء(103).
هر كس ناخنش را روز جمعه بگيرد، خداوند درد را از انگشتانش بيرون كند و شفا را در آن وارد سازد.
ايشان همواره بوى خوش به كار مى برد؛ موهايش را شانه مى زد و لباسش ‍ هميشه تميز و زيبا بود. هنگام خروج از خانه ، در آينه نگاه مى كرد و هر وقت وضو مى ساخت ، مسواك مى زد. رنگ كفش و لباس آن حضرت نيز با هم متناسب بود. عمامه اى كه بر سر مى نهاد، به قامتش برازندگى ويژه اى مى داد و بر جذبه و ابهتش مى افزود. ايشان مى فرمود:
ان الله جميل و يحب الجمال (104).
همانا خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد.
محمد بن جرير طبرى در اين باره مى نويسد:
كان ينظر فى المرآة و يرجل جمته و يمتشط و ربما نظر فى الماء و سوى جمته فيه و لقد كان يتجمل لاصحابه فضلا على تجمله لاهله و قال : ان الله يحب من عبده اذا خرج الى اخوانه ان يتهياء لهم و يتجمل (105).
عادت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اين بود كه به آينه نگاه مى كرد و موى سرش را صاف مى كرد و شانه مى زد و چه بسا در برابر آب ، موى سر خود را منظم مى كرد و خود را نه تنها براى خاندانش ، بلكه براى اصحاب خويش مى آراست و مى فرمود: خدا دوست دارد كه بنده اش وقتى براى ديدن برادران از خانه بيرون مى رود، خود را آماده كند و بيارايد.
پيامبر گرامى اسلام همواره از بوى خوش استفاده مى كرد، چنان كه در اين باره آمده است :
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ينفق على الطيب اكثر مما ينفق على الطعام (106).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) براى عطر و بوى خوش ، بيش از غذا پول خرج مى كرد.
وارد شده است مردى ژوليده و با ريش بلند و نامنظم خدمت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمد. حضرت فرمود:
اين مرد روغن پيدا نكرده است ، تا موهايش را صاف و منظم كند؟ بعضى از شما نزد من مى آييد، در حالى كه قيافه شيطان را داريد(107).
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:
پيامبر خدا از هيچ راهى نمى گذشت مگر آنكه هر كس پس از ساعتها از آنجا گذر مى كرد، از بوى خوشى كه از ايشان مانده بود، مى فهميد كه آن حضرت از آنجا گذشته است . هيچ نوع عطرى برايش نمى آوردند، مگر آنكه از آن به خود مى ماليد و مى فرمود: بوى عطر، مطبوع و خوب و حمل آن ، آسان است (108).
4 - آراستگى
آراستگى و زيبايى ظاهرى در سنت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) جايگاه ويژه اى داشت .
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد:
ان الله يبغض الوسخ و الشعث (109).
پروردگار، چرك و ژوليدگى را دشمن مى دارد.
در سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آمده است :
و كان ينظر فى المرآه و يرجل جمته يمتشط و ربما نظر فى الماء و سوى جمته فيه و لقد كان يتجمل لاصحابه فضلا على تجمله لاهله (110).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در آينه نگاه مى كرد و موى سر خود را شانه مى زد. گاهى هم به جاى آينه ، در ظرف آب نگاه مى كرد و موى سر خود را مرتب مى ساخت . علاوه بر اينكه خود را براى خانواده آراسته و مهيا مى كرد، خود را براى برادران دينى اش هم مى آراست .
آن حضرت با شانه ، سر خود را شانه مى كرد. همسرانش مراقب و منتظر بودند كه وقتى از موهاى سر و صورت او مى ريخت ، آنها را جمع كنند. تار موهايى كه گاهى نزد مردم به عنوان تبرك مانده بود، از همان موها بود. وى گاهى روزى دو بار، محاسن خود را شانه مى زد و پس از شانه زدن ، شانه را زير تشك و بالش خود مى گذاشت (111).
پيامبر خدا به بوى خوش اهميت فراوانى مى داد و خود را معطر مى ساخت . هرگاه از كوچه و گذرگاهى مى گذشت ، آنان كه از آن مسير مى گذشتند، از رايحه خوش بر جاى مانده ، مى دانستند كه پيامبر از اين كوچه گذشته است . هر گاه عطرى به او عرضه مى شد، از آن استفاده مى كرد و مى فرمود: ((بوى آن خوش است . سنگينى هم ندارد.)) استفاده از بوى خوش را هميشه دوست داشت و از آن لذت مى برد(112).
حضرت به سنت مسواك زدن دندان نيز اهميت مى داد، به گونه اى كه دندانهايش پيوسته براق و سفيد است . ايشان در خواص و آثار مسواك زدن مى فرمود:
السواك مطهره للفم و مرضاه للرب و جعلها من السنه المؤ كده (113).
مسواك هم پاكيزه كننده دهان است ، هم موجب رضاى الهى است و از سنتهاى مؤ كدى است كه خداوند قرار داده است .
ايشان به گل و هديه دادن آن اهميت مى داد، چنان كه امير مؤمنان على (عليه السلام) فرموده است :
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) گلى را با هر دو دست به من عطا كرد. وقتى آن را به بينى نزديك ساختم ، فرمود: ((همانا اين گل پس از آس (114)، سرور گياهان بهشت است (115))).
5 - خواب و استراحت
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) براى خواب و استراحت خويش نيز برنامه خاصى داشت و از اصول و ضوابط ويژه اى پيروى مى كرد. پيامبر گرامى اسلام به پهلوى راست مى خوابيد و دست راست خويش را زير گونه راست خويش مى نهاد و مى فرمود:
((آفريدگارا! مرا روزى كه بندگانت را بر مى انگيزانى ، از عذابت (در امان ) نگه دار(116))).
به طور معمول در آغاز شب مى خفت و در فرجام آن بر مى خواست . گاه براى انجام دادن كار مردم ، شب زود نمى خوابيد. چون مى خفت ، بيدارش ‍ نمى كردند تا خود بيدار مى شد. هنگام خفتن ، دست راست را زير گونه راست مى نهاد(117) و هر گاه از خواب بر مى خاست ، پروردگار را سجده مى كرد(118).
مردمان را از خوابيدن بر پشت بام بدون نرده يا ديواره باز مى داشت (119). ارتفاع مناسب ديوار را يك ذراع و يك وجب مى دانست و مى فرمود:
كسى كه بر پشت بام بى ديواره بخوابد و ناگوارى بر او رخ دهد، تنها خودش ‍ را سرزنش كند(120).
توجه به بهداشت فردى ، جايگاهى بس مهم در زندگى حضرت داشت . ايشان به درستى آموزه هاى دينى را در زندگى فردى به كار مى بست و بدين گونه ديگران را به اجراى اين توصيه ها فرا مى خواند.
پيامبر وقت خواب ، مسواك را بر بالين خود مى نهاد و چون بر مى خاست ، اول مسواك مى كرد و مى فرمود:
چنان به مسواك كردن ماءمور شدم كه بيم داشتم بر من واجب شده باشد(121).
امير مؤمنان على (عليه السلام) درباره بستر خواب ايشان ، فرمود:
بستر رسول خدا يك عبا بود و بالش او چرمى پر شده از برگ خرما(122).
پيامبر گاهى روى بوريايى بدون هيچ زيرانداز ديگرى مى خفت و پيش از خواب مسواك مى كرد. چون به بستر مى رفت ، بر پهلوى راست مى خوابيد. دست راست را زير گونه راست قرار مى داد و آيه الكرسى و دعا مى خواند. از جمله اين دعاها اين بود:
بسم الله اموت و احيى و الى الله المصير اللهم آمن روعتى و استر عورتى و اد عنى اءمانتى (123).
به نام خدا مى ميرم و زنده مى شوم و بازگشت به سوى خداست . بار خدايا! هراسم را تسكين ده و امنيتم بخش و عورتم را پوشيده بدار و امانتم را بپرداز.
حضرت على (عليه السلام) درباره نوع رخت خواب ايشان مى فرمايد:
كان له فراش من اءدم حشوه ليف و كانت له عباءة تفرش له حيثما انتقل و تثنى ثنتين و كان كثيرا ما يتوسد و ساده له من اءدم حشوها ليف و يجلس ‍ عليها... و كان ينام على الحصير ليس تحته شى ء غيره (124).
رختخواب ايشان پوستى بود كه در داخل آن از ليفه و پوشال خرما پر شده بود. بالش او نيز چنين بود. زيرانداز او يك عبا بود كه گاهى هم آن را دولا مى كرد و بر آن مى نشست . بيشتر موارد بر حصيرى مى خوابيد كه زيرش ‍ چيزى جز آن نبود.
6 - توكل
پيامبر گرامى با تربيت قرآنى دريافته بود كه سپردن كارها به خداوند و اتكال به ذات الهى ، عامل پيروزى و نجات است . آيات وحى در تار و پود جان او جاى گرفته بود كه :
اى رسول ما، خدا تو را كفايت مى كند و مؤمنانى كه پيروان تواند.(انفال : 64)
پس اى رسول خدا، هر گاه مردم از تو روى گردانيدند، بگو خدا مرا كافى است كه جز او خدايى نيست . من به او توكل كرده ام كه (خداى جهان ) و رب عرش بزرگ اوست .(توبه : 129)
يكى از گفتنى هاى شيرين فتح مكه اين بود كه وقتى ابوسفيان آن همه شكوه و عظمت سپاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را ديد، در حيرت و تعجب فرو رفت . وى كنار نيروها قدم مى زد و مى گفت : ((اى كاش مى دانستم كه چرا محمد بر من پيروز شد؟ با اينكه او همچون ما داراى سازمان دهى و تشكيلات رزمى نبود و گروندگان به محمد از هر نظر از ما ناتوان تر بودند. چگونه آنها اين چنين نيرومند شدند و بر ما پيروز گشتند.)) رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) سخن او را شنيد. پس دست مباركش را روى شانه ابوسفيان گذاشت و فرمود: الله غلبتك ؛ ((ما به كمك الله بر شما پيروز شديم (125))).
اين سخن همان است كه ما از آن به ((امداد غيبى )) ياد مى كنيم ؛ زيرا هر كس به خدا توكل كند و از روى ايمان خالص ، در خط الله گام بردارد، پيروز مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد:
و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين .(عنكبوت : 69)
همانا آنانى را كه در راه ما جهاد كنند، هدايت خواهيم كرد و خدا با نيكوكاران است .
و اى رسول خدا، هرگز مگو كه من اين كار را فردا خواهم كرد. مگر آنكه بگويى ((ان شاءالله )) (اگر خدا بخواهد) و خدا را لحظه اى فراموش مكن و بگو اميد است خداى من ، مرا به حقايقى نزديك تر از اين هدايت فرمايد.(كهف : 23 و 24)
درباره نفى اتكا به خود و غفلت از اثر گذار واقعى در كارها آمده است كه يكى از اصحاب ، اذن تشرف به محضر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) را گرفت . حضرت فرمود: ((كيستى ؟)) عرض كرد: ((منم اى رسول خدا.)) رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) خشمگين شد و فرمود: ((من ! من ! آيا رواست بر مخلوقى كه بگويد من !)) آن شخص از كرده خود پشيمان شد و گفت : ((پناه مى برم به خدا از خشم خدا و رسولش . پس علت خشم آن حضرت را پرسيد.)) رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((آيا نمى دانى كه اين لفظ (من ) شايسته مخلوق نيست ؟ آيا نمى دانى كه ابليس ‍ در برابر فرمان خدا بر اينكه آدم را سجده كند، گفت : انا خير منه . ((من بهتر از او هستم . در نتيجه از درگاه رحمت حق رانده شد.)) در اين وقت ، آن صحابى دوباره اظهار پشيمانى كرد و متعهد شد كه ديگر هرگز (من ) نگويد(126).
البته توكل به معناى خانه نشينى و واگذارى مطلق كارها به دست خداوند نيست كه اين با آموزه هاى دينى ناسازگار است . انسان متوكل ، در انجام دادن كارها، تاءثير خدا را بيش از هر چيز احساس مى كند و خود را وجودى رابط و وابسته به يك موجود مستقل مى يابد. با اين حال ، به دقت ، عوامل طبيعى كار را در نظر دارد و به علل كارها توجه مى كند. در حكايتى آمده است : روزى شتر پيامبر گم شد. پس از جستجوى فراوان آن را پيدا كردند و نزد پيامبر آوردند. حضرت رو به غلامش كرد و فرمود: مگر هنگام خواباندن شتر، زانوانش را نبسته بودى ؟ غلام عرض كرد: كسى كه به قادر متعال توكل داشته باشد، احتياجى ندارد كه زانوان شتر را ببندد. حضرت فرمود:
اعقل و توكل ؛ ((اول زانوى شتر را ببند و بعد توكل كن ))؛ زيرا قبول مشيت الهى به چيزى تعلق مى گيرد كه همراه با كسب و كار و تلاش ‍ باشد. نه آن گونه باش كه كارى نكنى و همه چيز را به خدا واگذار كنى و نه چنان باش كه بدون توكل و يارى بارى تعالى ، كسب و كار را منشاء خير و بركت بدانى (127).
7 - خداترسى و ذكر مداوم
حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) پيوسته به ياد خدا بود، هم در دل و هم در زبان . هر گاه از مجلسى بر مى خاست ، مى گفت : سبحانك اللهم و بحمدك (128). هنگام خوابيدن ، بيدار شدن ، آماده شدن براى نماز، استراحت ، غذا خوردن و به طور كلى در سفر و حضر، دعا مى خواند و ياد خدا مى كرد. هنگام دعا، مانند مسكينى كه غذا مى خواهد، متضرعانه دست به سوى درگاه خدا بلند مى كرد. روزى هفتاد بار ((استغفر الله )) مى گفت ؛ با آنكه معصوم بود و گناهى از حضرتش سر نزده بود. هنگام خواب به توصيه جبرئيل امين ، ((آيه الكرسى )) مى خواند(129).
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرموده است :
جد من ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با آنكه خداوند، گذشته و آينده او را بخشوده و آمرزيده بود، كوشش و بندگى خدا را رها نمى كرد تا آنجا كه ساق و قدمش (از كثرت عبادت ) ورم كرد. پدر و مادرم فداى او، برخى به او گفتند: آيا اين گونه عمل مى كنى ، در حالى كه خدا گناه گذشته و آينده ات را آمرزيده است ؟ فرمود: آيا بنده شاكر و سپاس گزار نباشم (130).
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
پيامبر هر روز هفتاد مرتبه ((استغفر الله )) و هفتاد مرتبه ((اتوب الى الله )) مى فرمود. (هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش و هفتاد مرتبه به سوى خدا توبه مى كرد(131).
اين نشانه راه و رسم بندگى و توجه كامل و پيوسته به معبود است . حضرت امام باقر (عليه السلام) از قول عايشه مى فرمايد:
عايشه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عرض كرد: چرا خود را (در عبادت ) به رنج و مشقت مى اندازى ، در حالى كه خداوند، گناه گذشته و آينده تو را آمرزيده است . پيامبر فرمود: اى عايشه ، آيا بنده سپاس گزار نباشم (132)؟
در روايتى ديگر عطاء بن زياد مى گويد: ((روزى به عايشه گفتم عجيب ترين چيزى كه از پيامبر ديدى ، چه بود؟ عايشه گفت : همه كارهاى پيامبر عجيب است ، ولى از همه عجيب تر اينكه شبى از شبها پيامبر در خانه من بود. اندكى استراحت كرد. هنوز آرام نگرفته بود كه برخاست و وضو گرفت و به نماز ايستاد و آنقدر در حال نماز گريه كرد كه جلو لباسش از اشك چشمش ‍ تر شد. پس سر به سجده نهاد و آنقدر گريست كه زمين تر شد. همچنان تا طلوع صبح ، پريشان و گريان بود. وقتى بلال حبشى آمد و پيامبر را براى نماز صبح طلبيد، آن حضرت را گريان ديد. پرسيد: شما كه مشمول لطف خدا هستيد، پس براى چه گريه مى كنيد؟ پيامبر فرمود: آيا نبايد بنده سپاس گزار خدا باشم ؟ چرا نگريم ، خداوند در شبى كه گذشت آيات تكان دهنده اى بر من نازل كرده است . پس شروع به خواندن آيات 190 تا 194 سوره آل عمران كرد و در پايان فرمود: واى به حال كسى كه اين آيات را بخواند و در آن نينديشد(133))).
پيامبر هميشه نگران و در انديشه جهان آخرت بود. ابوذر نقل مى كند كه پيامبر شب را به نماز مى ايستاد و اين آيه را تكرار مى كرد:
ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك اءنت العزيز الحكيم .(مائده : 118)
پروردگارا! اگر آنان را مجازات كنى ، بندگان تواند و اگر آنان را ببخشى ، تو عزيزى و كارهايت از روى حكمت است (134).
ابن مسعود مى گويد: ((روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به من فرمود: برايم قرآن بخوان . شروع به خواندن سوره نساء كردم . وقتى به اين آيه رسيدم :
فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك على هؤ لاء شهيدا.(نساء: 41)
(حال مردم ) چگونه است ، آن هنگام كه براى هر امتى گواهى (بر اعمالشان ) حاضر سازيم و تو را (اى پيامبر) گواه آنان بياوريم .
متوجه شدم كه ديدگان پيامبر پر از اشك شد و به من فرمود: همين مقدار كه خواندى ، كافى است (135))).
امام موسى كاظم (عليه السلام) به نقل از پيامبر فرمود:
وقتى موسى بن عمران با خداى خود راز و نياز مى كرد، مى گفت : يا رب اءبعيد انت منى فاءناديك ام قريب فاءناجيك ؛ ((پروردگارا! آيا تو از من دورى تا ندا كنم تو را يا نزديكى تا با تو آهسته راز و نياز كنم ؟)) به حضرت موسى (عليه السلام) وحى شد: اى موسى ! من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند. موسى عرض كرد: پروردگارا! من در حالى هستم كه تو را بزرگ تر از آن مى شمارم تا يادت كنم . خداوند فرمود: اى موسى ! در هر حال مرا ياد كن (136).
8 - قرآن خواندن
آورنده قرآن مجيد، براى خواندن آن ، ارج و اهميت ويژه اى قائل بود و در سيره عملى خود نيز اجرا مى كرد. شب ها، تا سوره هاى حديد، حشر، صف ، جمعه و تغابن را نمى خواند، نمى خفت (137). جابر گفته است : ((شبها تا سوره هاى تبارك و الم تنزيل را نمى خواند، نمى خوابيد(138))). رسول گرامى ، سوره اعلى را دوست مى داشت (139). هنگام خواندن قرآن ، صدايش را مى كشيد(140) و با آوايى زيبا قرآن مى خواند(141) و مى فرمود:
هر چيز آرايه اى دارد و زينت قرآن ، آواى خوش است (142) و نغمه زيبا بر زيبايى قرآن مى افزايد(143).
همچنين آورده اند پيامبر نمى خوابيد، مگر آنكه مسبحات را تلاوت مى كرد و مى فرمود: ((در اين سوره ها آيه اى هست كه از هزار آيه بالاتر است .)) عرض كردند: مسبحات كدام سوره ها هستند؟ فرمود: ((حديد، حشر، صف ، جمعه و تغابن مسبحات هستند(144))).
شيخ طبرسى مى گويد: از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر وقتى سبح اسم ربك الاءعلى را مى خواند، مى فرمود: سبحان ربى الاءعلى . اين روايت از حضرت على (عليه السلام) نيز نقل شده است (145).
سيوطى از ابن امامه نقل مى كند: ((پس از حج الوداع ، با پيامبر نماز مى خواندم . حضرت لا اقسم بيوم القيامه را زياد مى خواند. وقتى كه به اين آيه مى رسيد اليس الله بقادر على ان يحيى الموتى ، مى شنيدم كه مى فرمود: بلى و انا على ذلك من الشاهدين ؛ ((آرى و من بر اين امر گواهم (146))).
سيوطى همچنين مى گويد: ((از ابن عباس روايت است كه پيامبر وقتى كه آيه و نفس و ما سواها فاءلهمها فجورها و تقواها را مى خواند، درنگ مى كرد و مى فرمود: اللهم آت نفسى تقويها و زكيها، انت خير من زكيها، انت وليها و موليها؛ ((خدايا! به روح من تقوا و تزكيه آن را عنايت كن . تو بهترين كسى هستى كه آن را تزكيه مى كنى . تو سرپرست و مولاى روح من هستى )). ابن عباس مى گويد: پيامبر اين دعا را در نماز مى گفت (147))).
عبدالله بن مسعود يكى از نويسندگان وحى بود. آيات قرآن كه بر پيامبر نازل مى شد، به افرادى از جمله به عبدالله پسر مسعود مى گفت آن آيات را بنويسد. روزى پيامبر به عبدالله فرمود: آياتى از قرآن را بخوان تا من بشنوم . عبدالله آياتى را از سوره نساء خواند تا به آيه فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك على هؤ لاء شهيدا.(نساء: 41) رسيد كه مى گويد: ((پس چگونه است (حال بندگان ) هنگامى كه از هر گروهى ، گواهى (بر كردار آنان ) بياوريم و تو اى پيامبر گواه بر اين امت باشى .)) پيامبر تا اين آيه را شنيد، منقلب شد و چشمهايش پر از اشك گرديد و فرمود: ديگر بس ‍ است .
علامه طبرسى در تعبيرى زيبا ذيل اين آيه مى نويسد:
وقتى كه شاهد و گواه (پيامبر) با شنيدن اين آيه ، اين چنين دگرگون و اندوهگين شود، پس امت او كه بر او شهادت داده مى شود، چه بايد بكنند(148)؟
9 - عبادت رسول الله (صلى الله عليه و آله )
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اولين كسى است كه به حق ، معرفت كامل پيدا كرده و در درگاه الهى ، پيشانى فروتنى بر خاك بندگى ساييده است . ايشان فرموده است :
كنت اول من اقر بربى جل جلاله و اول من اجاب (149).
من اولين كسى بودم كه مبداء را شناختم و به توحيد اقرار كردم و اولين كسى بودم كه دعوت معبود را اجابت كردم .
نماز كه كمال خضوع بندگان در برابر پروردگار است ، نور چشم رسول الله (صلى الله عليه و آله ) است . هم ايشان مى فرمايد: قرة عينى فى الصلوة ؛ ((نماز نور چشم من است (150))).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) شب تا صبح را به طور متناوب به عبادت و شب زنده دارى مشغول بود و چنين نبود كه تمام شب را استراحت كند. امام صادق (عليه السلام) درباره اين سيره نبوى مى فرمايد:
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هنگامى كه نماز عشا را مى خواند، آب وضو و مسواك را بالاى سرش مى نهاد. روى آن را مى پوشاند. قدرى مى خوابيد، سپس بيدار مى شد و مسواك مى كرد و وضو مى گرفت . چهار ركعت نماز مى خواند و آن گاه مى خوابيد. دوباره بر مى خاست و مسواك مى كرد و وضو مى گرفت . چهار ركعت ديگر نماز مى خواند. باز مى خوابيد و آن گاه نماز((وتر))را مى خواند(151).
آن وجود نازنين چه نيكو به اين كريمه قرآنى عمل مى كرد: و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا.(انسان : 26)
خداوند از بندگان خاص مى خواهد كه بخشى از شب را به تسبيح معشوق بپردازند و پاسى از شب طولانى را سر بر سجده تواضع نهند و براى معبود خود نيايش كنند.
حضرت در نماز چنان خلوصى داشت كه هنگام نماز از همه تعلق ها مى بريد و تنها توجهش به سوى خداوند بود:
كان اذا حضر الصلوه فكانه لم يعرفنا و لم نعرفه اشتغالا بعظمه الله (152).
هنگامى كه وقتى نماز مى رسيد، آن قدر متوجه خدا بود، مثل اينكه او ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناسيم .
دگرگونى حالت حضرت هنگام راز و نياز، نشان دهنده اوج بندگى و خاكسارى ايشان در برابر پروردگار بود:
اذا قام الى الصلوه تربد وجهه خوفا من الله (153).
هنگامى كه به نماز مى ايستاد، صورت حضرت از بيم خدا دگرگون مى شد.
ايشان از نظر ادب نيز آنقدر مؤ دب و خاضعانه در برابر حق قرار مى گرفت كه گويى مانند لباسى است كه كنارى افتاده باشد: اذا قام الى الصلوه كانه ثوب ملقى (154).
پيامبر گرامى اسلام ، لذت بخش ترين كارها را ارتباط با معبود و راز و نياز با خدا مى دانست . بى شك ، اظهار بندگى و راز و نياز با خداوند، چنان شوقى در دلها پديد مى آورد كه محبت غير خدا در آن جاى ندارد. با بندگى خدا، آدمى در خود احساس آرامش مى كند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) لا يؤ ثر على الصلوه عشاء و لا غيره و كان اذا دخل وقتها كانه لا يعرف اهلا و لا حميما(155).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ چيز را (از شام و غير آن ) بر نماز مقدم نمى داشت و چون وقت نماز مى شد، گويا هيچ يك از اهل و عيال ، قوم و خويش و دوست خود را نمى شناخت .
همچنين وارد شده است كه شبى پيامبر در خانه يكى از همسرانش (ام سلمه ) بود. اندكى از شب نگذشته بود كه ام سلمه ديد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در بستر نيست . برخاست و دنبال او گشت . ناگهان متوجه شد كه حضرت كنار اتاق ايستاده ، دست ها را بلند كرده و اشك از ديدگانش جارى است و چنين با خدا راز و نياز مى كند:
خدايا! نيكى هايى كه به من عطا فرموده اى از من مگير. خدايا! دشمنان و حسودان مرا شاد مگردان . خدايا! مرا به بدى هايى كه از آنها نجاتم دادى ، باز مگردان . خدايا! يك لحظه مرا به خودم وا مگذار.
در اين هنگام ، ام سلمه گريست . پيامبر فرمود: ام سلمه ! چرا مى گريى ؟ گفت : پدر و مادرم فدايت چرا گريه نكنم ؟ تو با آن مقام بلندى كه دارى و با آنكه خداوند گناه گذشته و آينده ات را بخشيده است ، چنين با خدا راز و نياز مى كنى (ما به ترس از خدا و گريه سزاوارتريم ). پيامبر فرمود: چگونه در امان باشم ، حال آنكه خداوند يك لحظه ، يونس پيامبر را به خودش ‍ واگذاشت و بر سرش آمد، آنچه آمد(156).
در حديثى از پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) آمده است :
افضل الناس من عشق العباده فعانقها و اءحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لا يبالى على ما اءصبح من الدنيا: على عسر اءم على يسر(157).