جرعه های رسالت

سید حسین اسحاقی

- ۷ -


لبخند

بعضى چهره اى گرفته و خشن دارند، به گونه اى كه آدمى با ديدن آنان به ياد گرفتارى هاى خويش مى افتد. بعضى نيز چهره اى تبسم آميز و روحيه اى شاد دارند كه ديگران با ديدن آنان، رنج و مصيبت خود را از ياد مى برند و دوست دارند ساعت ها با آنان باشند. افراد خنده رو به سرعت در قلب ديگران، نفوذ و محبت آنان را به خود جلب مى كنند. به گونه اى كه انسان، ناخودآگاه احساس مى كند ساليان درازى است با آنان آشنايى و صميمت دارد. بارى، اولياى الهى نيز همواره با چهره اى گشاده و شاد با مردم روبه رو مى شوند كه در اين ميان، پيامبر رحمت، زبانزد خاص و عام است. آن وجود نازنين مى فرمايد:

تَبَسُّمُكَ فِى وَجْهِ اَخيكَ لَكَ صَدَقَةٌ.(209)

لبخند تو بر روى برادرت، براى تو صدقه اى است.

لجاجت و ستيزه جويى

افراد ستيزه جو، انسان هاى خودخواه و بى گذشتى هستند كه مى كوشند با لجاجت و دشمنى با ديگران، رنج و ناراحتى درونى خويش را كاهش دهند. اين در حالى است كه هرچه ميزان لجاجت و ستيزه جويى آنان بيشتر شود، فشار روحى و جسمى آنان نيز افزايش مى يابد. برعكس، آدم هاى معتدل همواره مى كوشند تحت تأثير احساسات ناشى از خشم و غريزه قرار نگيرند و بى درنگ به ستيزه جويى و لجاجت نپردازند. بسيار اتفاق افتاده است كه كنترل نفس و بردبارى، نتيجه شيرين و خوشايندى چون مودت و دوستى به همراه داشته است و فردى كه ممكن بود با يك برخورد تند و ناسنجيده، در شمار مخالفان و دشمنان انسان درآيد، به يكى از دوستان و مريدان او تبديل شده است. نه تنها افراد جامعه به انسان لجوج، بى اعتنا مى شوند، بلكه خداوند نيز او را از عنايت خود محروم مى كند. پيامبر عطوفت و مدارا مى فرمايد:

اَبْغَضُ الرِّجالِ اِلىَ اللهِ الاَْلَدُّ الْخَصِمُ.(210)

منفورترين مردان نزد خدا، مرد لجوج و ستيزه جوست.

مبارزه با هواى نفس

به هر ميزان كه انسان خواهان اميال نفسانى باشد، به همان اندازه، از نيروى عقل و اراده فاصله مى گيرد. آدمى به دليل افراط در هواپرستى، سست اراده و بى اختيار مى شود و همه فضايل انسانى را از دست مى دهد. از نظر اسلام، منشأ همه گناهان، پيروى بى چون و چرا از هواى نفس است و پرهيزگار كسى است كه از دام هوا و هوس رهيده باشد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ، هوسْ گريزان را از شجاعان امت خويش مى شمارد و مى فرمايد:

اَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ.(211)

شجاع ترين مردم كسى است كه بر خواسته هاى نفسانى چيره شود.

مدارا با بدهكاران

چون برخى افراد، امكانات مالى بسيارى ندارند، ممكن است در پاره اى موارد، وام بگيرند، ولى از بازپرداخت آن در زمان تعيين شده، ناتوان باشند. در اين حال، برخورد وام دهندگان متفاوت است. گروهى با سعه صدر و واقع نگرى، درصدد تمديد بازپرداخت برمى آيند يا حتى در پاره اى موارد، آن را مى بخشند كه البته از پاداش فراوانى برخوردار خواهند شد. گروهى ديگر با سرسختى و لجاجت بسيار تلاش مى كنند كه به هر شكل ممكن، حتى با آبروريزى و فشار و سخت گيرى بر بدهكار، طلب خود را باز پس بگيرند كه كار بسيار نكوهيده اى است. به يقين، اگر كسى با بزرگوارى و درك موقعيت طرف مقابل، با بدهكار مدارا كند، در پيش گاه خداوند روسپيد خواهد بود. بر اين اساس، رسول الله (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَريمِه أَوْ مَحى عَنْهُ كانَ فى ظِلِّ الْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.(212)

هر كه به بدهكار خويش مهلت دهد يا قرض او را ببخشد، روز قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود.

مدارا با مردم

برخى مى پندارند كه خواسته هاى آنان بايد همواره بى كم و كاست اجرا شود. ازاين رو، انتظار دارند تا ديگران به بهترين صورت ممكن، به كمك آنان بشتابند و زمانى هم كه به مطلوب نمى رسند، ديگران را مقصر مى دانند و به ناسازگارى و بداخلاقى با آنان مى پردازند. بعضى نيز روح گذشت و بخشش ندارند و كوچك ترين لغزش ديگران را با شديدترين شيوه ممكن، مجازات مى كنند. اينان بسيار خودخواهند و از مردم، توقع زيادى دارند. اينان با چنين روحيه اى، پايگاه خود را در ميان مردم از دست مى دهند و به زيان هاى جبران ناپذير دچار مى شوند. حضرت رسول در توصيه به مدارا با هم نوعان مى فرمايد:

اَعْقَلُ الناسِ أَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ.(213)

خردمندترين مردم كسى است كه با مردم بيشتر مدارا كند.

مداراى مشروط

تا آنجا كه مى توان و شريعت به ما اجازه داده، نرمش و مدارا با مردم پسنديده است. در حقوق شخصى و امور جارى، بايد از لغزش ديگران چشم پوشيد و با گذشت، باآنان روبه رو شد. البته مدارا با مردم آن گونه نيست كه در صورت آسيب ديدن دين، حيثيت و عزت آدمى با ديگران كنار بياييم; زيرا كوتاه آمدن در اين موارد، رفته رفته از ارزش و اهميتشان مى كاهد و آنها را به امورى معمولى و ابتدايى تبديل مى كند. اگر قرار باشد آدمى در برابر حق كشى يا حق گريزى، در برابر ديگران كنار بيايد، چگونه مى توان دوام و قوام ارزش ها را انتظار داشت.

ارزش ها حساسند و واكنش مدافعانه در برابر آنها لازم و ضرورى است، ولى همان گونه كه گفته شد، در برابر چيزهاى كم ارزش و غيراصولى نبايد سخت گيرى نشان داد; زيرا با گذشت مى توان ديگران را نسبت به شخصيت خود و دستورهاى اخلاقى و ظريف پيامبر گرامى اسلام متمايل ساخت. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) درباره نوع مدارا با مردم مى فرمايد:

رَأسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاِْيمانِ بِاللّهِ مُداراةُ النّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حِقٍّ.(214)

عاقلانه ترين كارها پس از ايمان به خداوند، مدارا كردن با مردم است، به گونه اى كه حقى ضايع نشود.

مداومت بر كار خير

هرگاه انسان در حال انجام دادن كار خير از دنيا برود، با رضايت الهى روبه رو خواهد شد; چون بنده اى فرمان بردار بوده است، ولى اگر كسى در حال انجام دادن معصيت از جهان فانى رخت بربندد، در جهان ديگر نيز با خشم و غضب پروردگار روبه رو مى شود; زيرا حق بندگى را به جا نياورده است. هرچند ممكن است او نيز در نهايت از رحمت ومغفرت الهى برخوردار شود، ولى شرمندگى در پيش گاه او را چگونه تحمل خواهد كرد؟ آيا بهتر نيست انسان در محضر خدا گناه نكند و خود را براى روزى آماده سازد كه هيچ چيز حتى مال و فرزند نمى توانند پشتيبان او باشند؟ پيامبر ارجمند اسلام در توصيه به انجام كارهاى پسنديده مى فرمايد:

مَنْ ماتَ عَلى خَيْر عَمِلَهُ فَارْجُوا لَهُ خَيْراً وَ مَنْ ماتَ عَلى شَرٍّ عَمِلَهُ فَخافُوا عَلَيْهِ وَلا تَيأَسُوا.(215)

هر كس بر خيرى كه انجام داده است، بميرد، برايش اميدوار باشيد و هر كس بر شرى كه انجام داده است، بميرد، برايش بيم ناك باشيد، ولى نااميد نشويد.

مردم آزارى

مردم آزارى در اجتماع نمودهاى گوناگونى دارد. براى مثال، همسايه اى با بى مبالاتى و سر و صداى زياد، كارمندى با بى پاسخ گذاشتن خواسته ارباب رجوع، راننده اى با بوق هاى زدن هاى ممتد و بى جا و نيز ديگران با صدها كردار خلاف و دور از نزاكت، سبب رنجش خاطر اطرافيان مى شوند. از آن بدتر وقتى است كه در برابر هرگونه اعتراض، خود را بى گناه و حتى صاحب حق مى دانند. آيا پسنديده است كه آسايش و آرامش ديگران را به هم بريزيم و خود را بى گناه نيز بدانيم؟ پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) در نكوهش اين رفتار ناپسند مى فرمايد:

كُلُّ مُوذ فِى النَّار.(216)

هر آزارگرى در دوزخ است.

مزد كارگر

بنا بر وظيفه اخلاقى و انسانى، انسان بايد حق كارگر را با احترام به او بپردازد و حتى اگر پرداخت مزد بدون درخواست كارگر انجام گيرد، پسنديده تر است.

بعضى افراد نه تنها پس از انجام كار، قدردانى نمى كنند، بلكه با منّت نهادن، حقوق كارگر را مى پردازند كه اسلام، اين كار را بسيار نكوهش كرده است. همچنين بسيار شايسته است اگر كارگرى بيش از مقدار كارش، تلاش كرد و كار را به خوبى به پايان رساند، مزد بيشترى به او پرداخت شود. پرداخت مزد نيز بايد در زودترين وقت ممكن انجام شود. پيامبر گرامى اسلام، دست كارگران را مى بوسيد و به آنان بسيار احترام مى گذاشت. ايشان مى فرمايد:

... اَعْطِ الاَْجيرَ حَقَّهُ قَبْلَ اَنْ يَجُفَّ عَرَقُهُ.(217)

 ... پيش از اينكه عرق كارگر خشك شود، حق او را بپردازيد.

مشاركت در كارِ خانه

برخى مى پندارند خدمت در خانه منحصر به همسران است و مردان كوچك ترين وظيفه اى در اين زمينه ندارند. ازاين رو، به اصطلاح دست به سياه و سفيد نمى زنند و خانه را با مهمان خانه اشتباه مى گيرند. انجام دادن كارهاى خانه، وظيفه اى است مشترك ميان زن و مرد و اداره نيكوى خانه به وسيله زن، وظيفه شرعى واخلاقى او نيست، بلكه تلاش خالصانه اى است كه وى براى محبت به همسر و فرزند انجام مى دهد. نبايد پنداشت كه زن موظف است همه كارهاى خانه را انجام دهد; زيرا وجود رابطه همسرى، هرگز به معناى خدمت گزارى براى مرد نيست. بنابراين، زن و مرد بايد با مشاركت و هم يارى به كارهاى خانه بپردازند و نظام خانواده را اصلاح كنند. حضرت ختمى مرتبت در اين باره مى فرمايد:

خِدْمَتُكَ زَوْجَتَكَ صَدَقَةٌ.(218)

خدمت تو به همسرت، صدقه است.

مشورت

انسان در هر مرتبه از آگاهى و دانش قرار داشته باشد، هرگز از مشورت بى نياز نخواهد شد. تجربه ثابت كرده است كه گاهى انسان در مسائل ساده نيز دچار اشتباه و غفلت مى شود، در حالى كه اگر با افراد آگاه و با تجربه مشورت مى كرد، به اين اشتباه دچار نمى شد. هنگامى كه انسان با كسى مشورت مى كند، فكر او را با فكر خود شريك مى سازد. در حقيقت، نيروى فكرى او قوى تر مى شود و بدين ترتيب، از اشتباه در امان مى ماند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در توصيه به مشورت مى فرمايد:

لا مُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ.(219)

پشتيبانى مطمئن تر از مشاوره نيست.

ملاحظه كارى

اخلاص و خدامحورى در انجام دادن كارها سبب موفقيت و ذخيره سازى پاداش آن براى جهان آخرت مى شود. اخلاص، اكسيرى است كه در برخورد با كار و تلاش، آن را پربها و مانا مى سازد و در جريده عالم ثبت مى كند; همان گونه كه ريا و خودنمايى از ارزش كار مى كاهد و آن را مانند كف روى آب، زودگذر وبى دوام مى سازد. بنابراين، مغز كارها، اخلاص و انجام عمل براى خداوند است و بايد به كارها رنگ خدايى زد تا ماندگار شود. وقتى كارى مورد رضايت الهى است، هرگز نمى توان آن را براى ملاحظه يا خوشامد خلق رها كرد. چگونه مى توان رضايت مخلوق را بر رضاى خدا ترجيح داد يا بر اثر شرم و حياى نكوهش شده، از انجام كارى طفره رفت. از اين رو اگر كسى در جمعى است

كه با او هم عقيده نيستند يا از آنها شرم دارد، بايد با صلابت به پاخيزد و كارش را بدون شرم و ملاحظه كارى انجام دهد.

پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) فرمود:

لا تَعْمَلْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِياءً وَ لا تَدَعْهُ حَياءً.(220)

هيچ كار خيرى را براى ريا انجام مده و هيچ كار نيكى را به سبب خجالت كشيدن رها مكن.

مهمان ناخوانده

برخى مردم با آنكه از وضع مالى خوبى برخوردارند، ولى مى كوشند بدون دعوت به خانه اين و آن بروند و در اين راه، چه بسا اعضاى خانواده يا دوستانشان را نيز با خود همراه مى سازند. اين كار پسنديده نيست; زيرا صاحب خانه را به زحمت مى افكنند و بى اطلاع ميزبان، او را غافل گير و در برابر مهمان ناخوانده، شرمسار مى كنند. بنابراين، بدون هماهنگى و دعوت، به خانه كسى نرويم; چون اين كار در هر مكتب و مرامى ناشايست و خلاف اخلاق است. پيامبر گرامى اسلام در يكى از هشدارهاى شديد مى فرمايد:

مَنْ مَشى إِلى طَعام لَمْ يُدْعَ إِلَيْهِ فَقَدْ دَخَلَ سارِقاً وَ خَرَجَ مُعَيِّراً.(221)

هر كه بى دعوت به طعامى رود، دزد مى رود و ننگين بيرون مى آيد.

ميزان سنجش عقل

عقل چيست و عاقل كيست؟ هر كسى، عقل را بر اساس فهم و خرد خود معنى مى كند. ازاين رو، ممكن است برداشت بعضى افراد، با تفسيرى كه پيشوايان دينى از عقل و خرد دارند، متفاوت باشد. چه بسا كسانى از نظر افراد معمولى، عاقل شمرده مى شوند، ولى بر اساس معيارهاى معصومين (عليهم السلام) در شمار افراد عاقل قرار نگيرند.

آورده اند: مردى نصرانى از اهل نجران به مدينه آمد. او مردى خوش بيان، باوقار و با فضيلت بود. مردم به رسول الله (صلى الله عليه وآله) گفتند: اين مرد نصرانى چقدر با عقل و خرد است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) پس از شنيدن اين سخنان، معيار داورى براى انسان خردمند را چنين بيان فرمود:

مَهْ اِنَّ العاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللّهَ وَ عَمِلَ بِطاعَتِهِ.(222)

دست نگه دار! خردمند كسى است كه خدا را به يگانگى بشناسد و به فرمان او عمل كند.

نزديك ترينان به پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله)

رسول رحمت و هدايت آمد تا چراغ راه آدميان به سوى خير و نيك بختى باشد. ايشان براى رسيدن انسان به كمال و سعادت، دستورهايى داده است كه انسان ها با عمل به آنها، خود را به خلق و خوى محمدى خواهند آراست.

انسان ها اگر چنين كنند، در سايه لطف پيامبر قرار مى گيرند و از آسيب هاى روز واپسين در امان مى مانند. در اين صورت، در آخرت نيز از ياران و نزديكان آن حضرت خواهند بود. در مقابل، كسانى كه دستورهاى نبوى را ناديده بيانگارند و در دنيا، خود را از نبى مكرم اسلام جدا سازند، در آخرت نيز از ايشان دور خواهند بود. بنابراين، چه خوب است كه با آراسته شدن به اوصاف نبوى، خود را مشمول رحمت الهى و قرين عطوفت محمدى قرار دهيم كه آن پيامبر مهرپرور مى فرمايد:

اَقْرَبُكُمْ مِنّى غَداً فِي الْمَوْقِفِ اَصْدَقُكُم لِلْحَدِيثِ وَ آداكُم لِلاَمانَةِ وَ اَوْفاكُم بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُكُم خُلْقاً وَ اَقْرَبُكم مِنَ النّاسِ.(223)

نزديك ترين شما به من در فرداى قيامت، آن كسى است كه بيش از همه سخن راست بگويد، اداى امانت كند، به پيمان وفا كند و اخلاق وى نيكوتر و به مردم نزديك تر باشد.

نفرين ستم ديدگان

مظلومان، دل هاى پراندوه و خاطرى افسرده از ستم بيدادگران دارند و مباد كه دست دعا به نفرين بلند كنند; زيرا آتش دل سوختگان، ويرانى ها به بار مى آورد و از اين آتش سوزان، گريزى نيست. اصولا واژه اى زيباتر از عدالت وجود ندارد و اين مهم، از اهداف عالى پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام) بوده است. چگونه انسان مى تواند گلبانگ عدالت را نشنيده انگارد و به سوى ستم و تعدى ره پويد. منادى قسط و عدل و مبارزه با جور و ستم مى فرمايد:

اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَاِنَّها تَصْعَدُ اِلى السَّماءِ كَأَنَّها شَرارَةٌ.(224)

از نفرين ستم ديده بترسيد; كه چون شعله آتش به آسمان مى رود.

نگاهى به دنيا، نگاهى به آخرت

انسان به كلى نمى تواند از علاقه به دنيا پرهيز كند; زيرا در طبيعت رشد كرده است و به مسائل طبيعى علاقه خاصى دارد. البته نبايد آن چنان در دنيا فرو برود و اسير تعلق ها شود كه تمام فكر و ذكرش به آنها مشغول باشد و براى آخرت خود كوچك ترين گامى برندارد. انسان عاقل كسى است كه در عين بهره مندى از طيّبات دنيا، ره توشه آخرت را نيز فراهم مى آورد و بخشى از ذهن و روح خود را با مسائل معنوى پر مى كند; زيرا اگر جز اين باشد، چيزى جز زيان متوجه او نخواهد شد. دنيادوست، به تدريج از انسانيت، تهى و به درنده اى انسان نما تبديل خواهد شد. چنين فردى چنان در منجلاب دنيا فرومى رود كه جز به تأمين منافع شخصى نمى انديشد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

لا تَشْغَلُوا قُلوبَكُمْ بِذِكْرِ الدُّنْيا.(225)

دل هاى خود را فقط با ياد دنيا پر نكنيد.

نماز

ترك نماز، بزرگ ترين گناه است. نماز براى تربيت و تكامل روحى انسان ها واجب شده است، ولى برخى افراد براى گريز از انجام تكليف و پيروى از هواى نفس يا تنبلى و كسالت، آن را انجام نمى دهند. اين بندگان به جاى شكرگزارى به درگاه حق و همراهى و هم نوايى با برگ درختان سبز و زمين و زمان و پرندگان و خزندگان در مدح خداى روزى رسان، به بهانه هاى گوناگون از زير بار اين مسئوليت انسان ساز مى گريزند. گاهى مى گويند: «خداوند به نماز ما احتياج ندارد». در پاسخ بايد گفت نخستين چيزى كه در قيامت از مسلمان مى پرسند، درباره ستون دين است و براى ترك كنندگان نماز، عذاب دردناكى مقرّر شده است. آيا شايسته است انسان به دليل تنبلى و كسالت، در دسته ناسپاسان قرار گيرد و از به جا آوردن نماز كه وظيفه بندگى است، سرباز زند؟ پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

اَوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الصَّلوةُ.(226)

نخستين چيزى كه از آن حساب رسى مى كنند، نماز است.

نماز شب

اسلام به جز نمازهاى واجب، بر اداى بعضى نمازها به دليل آثار بسيار مهم تربيتى كه در پى دارند، تأكيد كرده است. در اين ميان، نماز شب از اهميت بيشترى برخوردار است. وقت اين نماز، از نيمه هاى شب تا نزديك نماز صبح است و سحرخيزان و شب زنده داران با راز و نيازهاى شبانه خود، به حال و هواى معنوى ويژه اى دست مى يابند. اينان در خلوت ربانى خود، محو ديدار معشوق حقيقى مى شوند و جز خدا، همه چيز را به فراموشى مى سپارند. رمز موفقيت بسيارى از علما و اولياى الهى را در اداى نافله نماز شب دانسته اند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در ترغيب به اداى نماز شب مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَتْ صَلوتُهُ بِالّلَيْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهارِ.(227)

هر كس در شب، نماز بسيار بخواند، در روز، چهره اش نورانى مى شود.

نماز صبح در مسجد

آن گاه كه تاريكى همه جا را فرا گرفته و سكوتى سنگين بر زمين حاكم است، بندگان صالح خدا از بستر برمى خيزند و براى به جا آوردن نماز صبح، به سوى مسجد مى روند. اين حركت و خيزش به سوى مساجد، صفاى خاصى دارد. در فضاى سراسر ملكوتى مساجد و در اين تماشاگه راز، بندگان خاص خدا را در حالت هاى گوناگون مى توان ديد. يكى در حال ركوع، ديگرى با چشمان گريان از خدا طلب عفو مى كند و با او در راز و نياز است و آن ديگر، غرق در تفكر و تعمق. چه زيباست همراه شدن با اين جماعت عاشق. در آن سو مى بينيم كه گروهى بى خبر از عالم معنا در خوابى عميق فرو رفته اند و به دور از اين غوغاى ملكوتى، تنها به اين مى انديشند كه پاسى از صبح گذشته از خواب برخيزند و زندگى تكرارى فردا و فرداها را آغاز كنند. رسول الله (صلى الله عليه وآله) در بشارتى نيكو به سحرخيزان مى فرمايد:

بَشِّرِ الْمَشّائينَ فِى ظُلَمِ اللَّيْلِ إِلَى المَساجِدِ بالنُّورِ التّامِ يَوْمَ القِيامَةِ.(228)

به آنان كه در ظلمات شب به سوى مساجد مى روند، بشارت بده كه در روز رستاخيز، روشنى كامل دارند.

نيكوكارى

هر كارى مى تواند آثار مثبت يا منفى دربرداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان هاى شايسته كسانى هستند كه راه هاى مفيد را مى پيمايند. اينان فرصت هاى الهى را از دست نمى دهند و با نيت خداپسندانه، براى رفع نياز خود و ديگران مى كوشند. بر عكس، انسان هاى ناسپاس، نعمت هاى الهى را به رايگان از دست مى دهند و در برخورد با نيازمندان، آنان را به تمسخر مى گيرند. اينان مى گويند: «اگر خدا مى خواست به فقيران روزى مى داد و به كمك ما نيازى نيست.» اين گونه افراد نمى دانند كه كمك به نيازمندان، انسان را از سقوط به پستى ها و حوادث ناگوار و ناگهانى در امان نگاه مى دارد. نيكوكارى و صدقه پنهانى و آشكار از كارهايى است كه مايه سپيدرويى انسان در جهان آخرت خواهد شد. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به اين عمل پسنديده مى فرمايد:

صَنائِعُ الْمَعروفِ تَقِى مَصارِعَ السُّوءِ.(229)

نيكوكارى، انسان را از مرگ هاى ناگوار در امان نگاه مى دارد.

وساطت در ازدواج

در فرهنگ اسلام اين كار از ارزشمندترين وساطت ها به شمار آمده است. البته اين كار به دليل اهميت و حقانيتش نيازمند تجربه و دقت و امانت دارى است. فرد ميانجى بايد ويژگى هاى دو طرف را به خوبى و بدون كم و كاست براى يكديگر بيان كند و زمينه شناخت آن دو را فراهم آورد. در اين صورت است كه مى تواند زمينه سعادت و آرامش دو جوان را فراهم كند و فرد ميانجى را نيز به پاداش الهى برساند. ازاين رو، پيامبر خدا، محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

مِنْ اَفْضَلِ الشَّفاعَةِ أَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فى النِّكاحِ.(230)

از جمله بهترين وساطت ها اين است كه ميان دو نفر در ازدواج، وساطت كنيد.

وصيت نامه

بى شك، همه موجودات، طعم تلخ مرگ را خواهند چشيد جز ذات لايزال الهى كه هميشه بوده و خواهد بود. مخلوقات دير يا زود، از اين جهان فانى خواهند رفت، ولى نياز به سفارش پس از مرگ، بسيار ضرورى است تا نظام خانوادگى و روابط اجتماعى دچار مشكل نگردد. چه بسا انسان هايى كه بدون وصيت، از اين جهان رفته اند و پس از مرگ آنان، اختلاف هاى شديد مالى ميان اعضاى خانواده اتفاق افتاده است يا اشخاص بيگانه، ادعاى طلب كارى داشته اند. آيا بهتر نيست انسان با نوشتن وصيت نامه، از رخ دادن اين غايله ها پيش گيرى كند و خداى نكرده زير دَين ديگران قرار نگيرد و سبب اختلاف خانواده نيز نشود. پيامبر اسلام مى فرمايد:

تَرْكُ الْوَصيَّةِ عارٌ فِى الدُّنْيا وَ نارٌ وَ شَنارٌ فِى الاْخِرَةِ.(231)

وصيت نكردن، مايه ننگ اين جهان و آتش آن جهان است.

وظايف والدين

خانواده، نخستين و مهم ترين خاستگاه تربيتى فرزندان است. پدران و مادران بايد براى تربيت صحيح فرزندان، سرمايه گذارى كنند تا اين گل هاى زندگى شكوفا شوند و باقيات صالحاتى باشند براى والدين; زيرا به يادگار نهادن فرزندان صالح از نعمت هاى الهى است. پدر و مادر در آشنا كردن فرزندان ب هنجارهاى اجتماعى، نقش اساسى دارند. ازاين رو، بايد آنان را به گونه اى پرورش دهند كه با اصول دينى و مبانى اعتقادى آشنا شوند. نام گذارى نيكو و پسنديده يكى از اين موارد است; زيرا تأثير روانى بسزايى بر فرزند دارد. پيامبر بزرگوار اسلام در توصيه اى به والدين، پاره اى از وظايف آنان را چنين  برمى شمارد:

حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ اَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ مَوْضِعَهُ وَ يُحَسِّنَ اَدَبَهُ.(232)

حق پسر بر پدر آن است كه نام نيكو بر او نهد و بر جايگاه نيكو نشاند و ادب نيك بياموزد.

وفاى به عهد

وفاى به عهد و پيمان، نشان دهنده طبع والا و فضايل اخلاقى آدمى است. از انسان مسلمان انتظار مى رود كه اگر توان انجام كارى را ندارد، با عذرخواهى و پاسخ صريح، ناتوانى خود را اعلام كند تا درخواست كننده، تكليفش را بداند و با بهره گيرى از وسايل ديگر، آن نياز را برآورد. متأسفانه گاهى با افرادى روبه رو مى شويم كه وعده هاى بيهوده مى دهند و چه بسا به دليل از دست رفتن فرصت، سائل نيز به مطلوب خود نمى رسد. پيامبر بزرگ اسلام، عهدشكنان را در شمار بى دينان شمرده است و مى فرمايد:

لا دينَ لِمَنْ لاعَهْدَ لَهُ.(233)

هر كه پيمان نگاه ندارد، دين ندارد.

ـ

هديه

هديه، محبت ميان انسان ها را افزايش مى دهد. در حقيقت، هديه دهنده با اين كار، علاقه و محبت خود را بيان مى كند. قيمت و ارزش بالاى هديه، معيار و ملاك جلب محبت نيست; زيرا ممكن است هداياى غيرمادى كه نشان دهنده حسن نيت و صداقت اهدا كننده است، بسيار كارسازتر باشد. در اسلام، نفس و اصل عمل مورد توجه است. بنابراين، تهيه هداياى گران بهاى مادى را خردمندانه نمى داند.

اصالت هر هديه، مفيد و معنوى بودن آن است و ارزش مادى آن اهميتى ندارد. از سوى ديگر، اگر هديه پر قيمت باشد، طرف مقابل نيز براى جبران آن گرفتار سختى و دردسر مى شود. گاهى اوقات، تهيه هديه اى هم سنگ هديه آشنايان، از عهده فرد خارج است. ازاين رو، به ناچار از او فاصله مى گيرد. در اين حالت، هديه نه تنها محبت را افزون نكرده، بلكه رشته هاى مودت و دوستى پيشين را نيز از هم گسيخته است. بر اين اساس، براى تقويت رشته هاى محبت بايد شئون و توانايى طرف مقابل در نظر گرفته شود. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

تَهادَوْا تَحابُّوا.(234)

به يكديگر هديه دهيد تا رشته هاى محبت تان استوار گردد.

هديه معنوى

گاهى افرادى را مى بينيم كه وقتى سخن خوبى را مى شنوند يا مطلب سودمندى را در كتابى مى خوانند و آن را سودمند مى يابند، بى درنگ يادداشت مى كنند تا در زمان مقتضى، به اطلاع دوستان و آشنايان و ديگران برسانند. اين كار، شيوه بسيار پسنديده اى است و در طول تاريخ، بسيارى از انسان ها، از همين راه به آگاهى هاى بسيار ارزشمندى دست يافته اند. چه بسا اگر اين كار انجام نمى شد، امروز بسيارى از دانستنى هاى ما وجود نداشت. پس بكوشيم سخنان و گفتار سودمند را به آگاهى همگان برسانيم تا با ثبت و ضبط آن در حافظه ها و عمل به آن، راه هدايت را بپيماييم. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) درباره هداياى كلامى مى فرمايد:

نعم العَطِيَّةُ كَلِمَةُ حَقٍّ تَسْمَعُها ثُمَّ تَحْمِلُها اِلى اَخ لَكَ مُسْلِم.(235)

چه نيكو عطايى است كلمه حقى كه آن را مى شنوى، سپس به برادر مسلمانت مى رسانى.

هم نشينى با فقيران

بعضى افراد هميشه از فقيران و نيازمندان فاصله مى گيرند تا مبادا از ايشان چيزى بخواهند يا اينكه شأن خود را از آنان بالاتر مى دانند. اين در حالى است كه ارزش هر كسى با تقواى او محك زده مى شود و چه بسا فقيرى با جامه مندرس، در پيش گاه الهى صاحب مقام و موقعيت والا باشد. هم نشينى با فقيران و رسيدگى به آنان در سيره تابناك اولياى الهى كاملا نمايان است. آنان همواره با فقيران نشست و برخاست داشتند و كسانى را كه از فقيران فاصله مى گرفتند، به شدت نكوهش مى كردند. پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره دوستى با فقيران مى فرمايد:

اِتَّخِذُوا عِنْدَ الْفُقَراءِ أَيادِىَ فَاِنَّ لَهُمْ دَوْلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ.(236)

با فقيران دوستى كنيد; زيرا آنان در روز قيامت، منزلت بزرگى دارند.

هم نشينى با نيكان

انسان هميشه نيازمند آموختن مسائل اخلاقى و تربيتى است تا راه كمال و پويايى را در پيش گيرد. يكى از راه هايى كه آدمى را در پيمودن نردبان قرب و تهذيب نفس يارى مى كند، هم نشينى با خوبان است. نيكان كسانى هستند كه فضايل و تجربه كافى دارند و انسان با خيال آسوده مى تواند به آنان اعتماد كند; از گفتار و رفتارشان، توشه سفر، فراهم آورد و روح و روان خويش را پالايش كند. آن گاه هم چون فرشته اى سبك بال، با عطر صفا و محبت، پروازى دل نشين را بيازمايد و از لذت علم و عمل بهره مند شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره معاشرت با نيك منشان مى فرمايد:

جالِسُوا الْكُبراءَ وَ سائلِوُا الْعُلَمَاءَ وَ خالِطُوا الْحُكَماءَ.(237)

با بزرگان هم نشين شويد، از دانشمندان بپرسيد و با حكيمان ارتباط داشته  باشيد.

يادداشت دانستنى ها

يكى از بهترين كارها اين است كه انسان، آموخته هاى خود را يادداشت كند. بعضى افراد به اين مسئله توجهى ندارند و فكر مى كنند كه مى توانند آن اندوخته ها را در حافظه خود نگه دارى كنند، ولى به تدريج، معلومات خود را به فراموشى مى سپارند. همه انسان ها ذهن قدرت مندى چون ابن سيناها ندارند و مانند ماشين حساب و رايانه نيز نيستند كه اگر چنين هم بود به دليل اختلال و نقص، همه حافظه خود را از دست مى دادند. انسان براى نگه دارى اندوخته هاى خود به ناچار بايد آنها را ثبت و ضبط كند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) نيز به اين امر توجه كرده و فرموده است:

قَيِّدوُا الْعِلْمَ بِالْكِتابِ.(238)

دانش را با نوشتن ثبت كنيد.

ياد كرد نيكى مردگان

چون انسان معصوم نيست، خواه ناخواه در طول زندگى مرتكب اشتباه و خطا مى شود. پس همه در پرونده كار خود، رفتار نيك و بد دارند. با اين حال شايسته است پس از درگذشت آنان، رفتارهاى خوبشان را بازگو كنيم و از بدى هاى آنان سخنى نگوييم; زيرا:

1. شايد خداوند، وى را به دليل كارهاى نيكش، آمرزيده باشد.

2. اينك او درگذشته است و زنده نيست تا از خود دفاع مى كند.

3. اين كار، بازماندگانش را بسيار ناراحت مى كند.

4. در آموزه هاى اسلامى آمده است كه از درگذشتگان به نيكى ياد كنيم.

پيامبر وارسته اسلام مى فرمايد:

اُذكُروا محاسِنَ مَوْتاكُمْ وَ كُفُّوا عَنْ مَساويهِم.(239)

نيكى هاى مردگانتان را ياد كنيد و از بدى هايشان چشم بپوشيد.

يتيم نوازى

كودكان يتيم به مهر و محبت، بسيار نياز دارند و مهرورزى به آنان مى تواند تا اندازه اى، غم جان كاه از دست دادن والدين را جبران كند. ازاين رو، اسلام توصيه مى كند كه مسلمانان، چتر محبت و مهربانى را بر سر آنان بگسترانند و مانند آنچه را براى فرزندان خود مهيا مى كنند، براى آنان نيز فراهم آورند. بى ترديد، كسانى كه به اين وظيفه انسانى بى توجه باشند يا مايه آزار آنان شوند، به خشم پروردگار دچار خواهند شد. رسول گرامى اسلام درباره ارزشمندى اين رفتار نيكو و پسنديده مى فرمايد:

خَيْرُ بُيُوتِكُمْ بَيْتٌ فيهِ يَتِيمٌ مُكَرَّمٌ.(240)

بهترين خانه هاى شما، خانه اى است كه يتيمى در آن گرامى داشته شود.