فيزيكى دارند. اينان در خواب آرامش ندارند و با داد و
قال هاى كذايى از خواب مى پرند و عرصه را بر خود و همگان تنگ مى كنند. اين افراد
تعادل روحى ندارند. اطرافيان بايد با كمك همديگر، از انجام دادن كارهايى كه آنان را
تحريك مى كند، پرهيز كنند. پيامبر گرامى اسلام، جدال هميشگى را مردود شمرده است و
مى فرمايد:
كَفى بِكَ إِثْماً أَنْ لاتَزالَ مُخاصِماً.(81)
همين گناه تو را بس كه پيوسته در حال ستيزه جويى باشى.
جدايى نزديكان
اسلام با توجه به لزوم ارتباط سالم و عاطفى ميان اعضاى يك خانواده و جامعه، براى
تحكيم آن، توصيه هاى مؤكدى صادر كرده است. اسلام، كسانى را كه به شكل هاى گوناگون
مى كوشند رابطه افراد را تيره و تار و آنان را نسبت به هم بدبين كنند، نكوهيده و
عذاب هاى بسيار رنج آورى به آنان وعده داده است. از بدترين نوع جدايى، گسستن پيوند
زناشويى است كه كودك از مادر و برادر از برادر دور مى افتد. آنان ساليان سال در
آرزوى ديدار يكديگر لحظه شمارى مى كنند و آتش حسرت در دل دارند. به راستى آيا
بچه هاى طلاق با اين ضربه هاى جبران ناپذير روحى و عاطفى، مى توانند شخصيت سالم
داشته و فرد مفيدى براى آينده ميهن خويش باشند؟
افراد بسيارى هستند كه عجولانه و تحت تأثير احساسات، به جدايى تن مى دهند و سپس
پشيمان مى شوند يا اينكه فرد سومى با وسوسه هاى شيطانى، پيوند زناشويى آنان را به
هم مى زند. تفرقه گرايان، به آنان وعده هاى پوچ
مى دهند و ديرى نمى پايد كه آنان به ناپسند بودن عمل خويش پى مى برند، ولى افسوس كه
ديگر اميدى به اصلاح كار نيست. پيامبر عظيم الشأن اسلام در نكوهش تفرقه افكنان
مى فرمايد:
لَعَنَ اللهُ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الوالِدَةِ وَ وَلَدِها وَ
بَينَ الاَْخِ وَ اَخيهِ.(82)
خدا لعنت كند كسى را كه ميان فرزند و مادر و برادر و برادر
جدايى مى افكند.
جلب اعتماد مردم
بعضى ها آن قدر پاك و با ايمانند كه ديگران در امور دين و
دنياى خود به آنان اعتماد مى كنند و در گرفتارى ها و سختى ها، آنان را پشتوانه خويش
مى دانند. بسيار نيكوست كه انسان به چنان مرتبه والايى دست يابد كه ديگران او را
مايه دلگرمى خود بشمارند و اسرار و درخواست هاى خود را با او در ميان بگذارند. چنين
فردى كه براى وجدان و شرافت انسانى احترام قائل است، در هيچ حالى، ارزش هاى معنوى
خويش را فداى خواسته هاى زودگذر دنيوى نمى كند. به يقين، خداوند به اين افراد كه
پناه گاه و تكيه گاه مردمند، نظر لطف دارد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار مى دهد.
پيامبر اسلام، اعتماد مردم را مايه خوشبختى انسان مى داند و مى فرمايد:
كَفى بِالْمَرْءِ سَعادَةً أَنْ يُوثَقَ بِهِ فى أَمْرِ
دينِهِ وَ دُنْياهُ.(83)
در خوشبختى مرد همين بس كه در كار دين و دنيايش به او اعتماد
كنند.
جلب رضايت الهى
اگر انسان تشخيص دهد كه كارى مورد رضايت الهى است، بايد با
تمام توان در انجام آن بكوشد، هر چند ديگران را ناخوش آيد. حتى اگر ديگران به او
اعتراض كنند، وى نبايد در انجام وظيفه كوتاهى كند. آنچه اهميت دارد، ترجيح دادن
رضايت الهى بر رضايت بندگان است. چنين كردارى از اعتقاد عميق و ايمان راسخ
انسان هاى وارسته ريشه مى گيرد كه دنيا را بسيار ناچيز و هر حب و بغضى را در برابر
خشم و رضاى الهى ناپايدار مى دانند. جلب رضايت الهى از توصيه هاى پيامبر گرامى
اسلام است. ايشان مى فرمايد:
مَنْ إِلْتَمَسَ رِضىَ اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ رَضِىَ اللهُ
عَنْهُ ... .(84)
هر كس رضاى خدا را بر خشم مردم ترجيح دهد، خداوند از او راضى
مى شود... .
جنس فاسد
بعضى افراد سودجو، اجناس فاسد شده را با ظاهرسازى، به عنوان جنس سالم به مشتريان
مى فروشند. اين عمل بيشتر در ميدان هاى ميوه فروشى و تره بار شايع است و فروشنده با
اينكه مى داند يك طرف ميوه فاسد شده و قابل استفاده نيست، آن را به شيوه مخصوصى
مى چيند. آن گاه با تردستى ويژه اى به فروشنده مى فروشد. اين عمل بسيار ناپسند و
اجحاف است و نارضايتى
خريدار از جنس خريدارى شده، فروشنده را مديون خواهد كرد. در
نتيجه، بركت از مال و دارايى فروشنده رخت برمى بندد. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:
ما مِنْ عَبْد يَبيعُ قالِداً اِلاّ سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِ
تالِفاً.(85)
خداوند به هر كس كه جنس فاسد بفروشد، تلف كننده اى مسلط
خواهد كرد.
جواب نامه
بعضى افراد در پاسخ دادن به نامه دوستان و آشنايان درنگ مى كنند يا نامه را براى
زمانى طولانى يا براى هميشه بى پاسخ مى گذارند. وقتى كسى نامه اى مى نويسد، در
انتظار پاسخ است و پاسخ ندادن، نوعى سهل انگارى و بى توجهى به نويسنده نامه است. چه
بسا در نامه درخواستى داشته باشد كه با پاسخ گويى به آن، تكليف كار معلوم شود و فرد
بتواند خواسته خود را از راه ديگرى تأمين كند. بر اين اساس، پيامبر اسلام
مى فرمايد:
اِنَّ لِجوَابِ الْكِتابِ حَقّاً كَرَدِّ السَّلامِ.(86)
به درستى كه پاسخ نامه لازم است، همان گونه كه پاسخ سلام
واجب است.
چشم داشتن به مال ديگران
چه خوب است كه انسان به فكر كار خويش باشد و فكر و ذهنش را
به كار و مال ديگران ندوزد; زيرا اين كار، نه تنها سودى براى وى ندارد، بلكه سبب
اختلال روحى او مى شود و از وقت و انرژى او مى كاهد. بدين ترتيب نيرويى را كه
مى تواند درتوسعه زندگى خود به كار گيرد، در خيال ها و اوهام هزينه
مى كند. موضوع اينكه فلانى چه مى كند، چه معامله اى انجام داده، چقدر سود برده و
چقدر مال و منال اندوخته است، نه تنها فايده اى ندارد، بلكه مايه نگرانى فرد مى شود
و گاهى درصدد مقايسه برمى آيد. گاهى هم دچار ترديد در روزى رسانى خداوند مى شود و
به همين سبب، خود و ديگران را سرزنش مى كند.
رسول الله (صلى الله عليه وآله) در
اين باره مى فرمايد:
مَنْ مَدَّ عَيْنَيْهِ اِلَى مَا فِي اَيْدِى النّاسِ مِنْ
دُنْياُهم طالَ حُزْنُهُ وَ سَخَطَ مَا قَسَّمَ اللّهُ لَهُ مِنْ رِزْقِهِ وَ
تَنَغَّصَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ.(87)
كسى كه به مال و منال مردم چشم داشته باشد، غم و اندوه او
طولانى مى شود و از رزقى كه خدا براى او مقرر فرموده است، خشم ناك مى گردد و زندگى
براى او تيره مى شود.
حفظ آبرو
آبرو براى هر انسانى مسئله با اهميتى است كه براى حفظ آن
حاضر است جان خود را فدا كند. آبروى انسان، بزرگ ترين تكيه گاه شخصيت اوست، ولى
متأسفانه در بعضى موارد، بجا يا
نابجا، چنان آبروى افراد بر باد مى رود كه تا پايان عمر از
زير بار سنگين بى آبرويى خارج نمى شوند. در اين حال فكر مى كنند همه حيثيت آنان
لكه دار شده است و زبانزد خاص و عام گشته اند. به اين دليل از مشاركت دست مى كشند و
خود را از ديگران پنهان مى سازند. چه پسنديده است حتى در مواردى كه فرد، اشتباهى
انجام داده است، گونه اى با او رفتار شود كه آبرويش محفوظ بماند. به يقين، اگر كسى،
حيثيت بى گناهى را
بى دليل لكه دار كند، خود نيز به خوارى خواهد افتاد. پيامبر بزرگوار اسلام درباره
حفظ آبروى برادران دينى مى فرمايد:
مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ اَخيهِ رَدَّ اللهُ عَنْ وَجهِهِ
النّارَ.(88)
خدا، آتش را از چهره كسى كه از آبروى برادر دينى خويش دفاع
كند، بازمى دارد.
حفظ آبروى ديگران
بارها ديده يا شنيده ايم كه افرادى، با ايثار و گذشت، آبرودارى مى كنند و
نمى گذارند آبروى ديگران بريزد. در نتيجه، پيش وجدان خويش و خلق خدا سرافراز
شده اند. از سوى ديگر مى بينيم برخى افراد، به دليل مسائل كم اهميت و بى ارزش، آبرو
و حيثيت ديگران را از بين مى برند. گاهى اين آبروريزى چنان سنگين است كه فرد ناگزير
مى شود شهر و كاشانه خود را ترك كند و به جايى پناه ببرد كه كسى او را نمى شناسد.
حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) ، حفظ آبروى مسلمان
را واجب مى داند و مى فرمايد:
أَرْبَى الرِّبا شَتْمُ الاَْعْراضِ... .(89)
بدترين ربا، ناسزايى است كه نسبت به آبروى مردم گفته
شود... .
حق كشى
برخى افراد، تنها و تنها به منافع خويش مى انديشند و براى
به دست آوردن سود بيشتر مى كوشند از راه هاى گوناگون، اموال و حقوق ديگران
را از چنگ آنان بيرون آورند. اين افراد، گاهى مستقيم و
زمانى غيرمستقيم، براى اجراى اين مقاصد شوم، نقشه هاى گوناگونى طرح مى كنند تا صاحب
حق را به چشم پوشى از حق خويش وادار كنند. طول دادن، امروز و فردا كردن و به تأخير
انداختن حق يا كار مردم به منظور خسته كردن و گذشتن از حق خويش از اين نقشه هاى
فريب كارانه به شمار مى رود. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين عمل ناپسند
مى فرمايد:
وَيْلٌ لِمَنْ اسْتَطالَ عَلى مُسْلِم فَانْتَقَصَ حَقَّهُ.(90)
واى بر كسى كه حق مؤمنى را به تدريج مى خورد.
حل اختلاف
رفع اختلاف، از بهترين كارهايى است كه مورد رضاى خداوند و مخلوقات اوست. اين
اختلاف ها ممكن است در سطح خانواده به وجود آيد كه اگر ريشه دار شود، سبب از ميان
رفتن بنيان هاى خانوادگى مى گردد. چنانچه اختلاف در سطح اجتماع باشد، زيان هاى آن
به مراتب بيشتر است. البته گاهى طرفين دعوا از كرده خود پشيمان مى شوند و انتظار
دارند كسى با ميانجى گرى، آنان را آشتى دهد و محبت و مودّت پيشين را به آنان
بازگرداند. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:
أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ.(91)
بهترين صدقه، اصلاح و آشتى ميان دو نفر است.
حلال و حرام
برخى مى پندارند براى رسيدن به مقام هاى معنوى، بايد بسيارى از نعمت هاى پروردگار
را بر خود حرام كنند و از آنها بهره نگيرند. ازاين رو، مى كوشند با پرهيز از
خوردنى ها و نعمت هاى گوناگون خداوند، برخود و خانواده خويش، سخت گيرى كنند. چنين
رفتارى، آنان را به مراتب قرب معنوى نمى رساند، بلكه به چاه كفران و گمراهى درخواهد
افكند. رشد مادى و معنوى، به سلامت مزاج و روح آدمى بستگى دارد و اين مسئله، هنگامى
براى او فراهم مى آيد كه در مسير طبيعى و در چارچوب حلال و حرام الهى، گام بردارد.
سخت گيرى بى مورد، روح و جسم انسان را بيمار و به كسالت و ملال دچار مى كند. در
نتيجه، پيمودن مسير تعالى بر او ناممكن مى شود. پيامبر رحمت در تشبيه هشدار
دهنده اى مى فرمايد:
إِنَّ مُحَرِّمَ الْحَلالِ كَمُحَلِّلِ الْحَرامِ.(92)
كسى كه حلال خدا را حرام مى كند، مانند كسى است كه حرام خدا
را حلال مى كند.
حيا و ايمان
حيا با فلسفه وجودى انسان، پيوندى ديرينه دارد. از نظر اسلام كسى كه حيا ندارد، دين
ندارد; زيرا دين مى كوشد تا انسان، به اخلاق و رفتار انسانى آراسته شود، در حالى كه
شخص بى حيا، از اين هدف فرسنگ ها فاصله دارد. البته حيا به اين معنا نيست كه انسان
به گونه اى سر به زير باشد كه در هر جا فريب بخورد يا توان پرسش از مشكلات خود را
نداشته باشد يا نتواند از
حقوق خود پاسدارى كند. اسلام چنين حيايى را مردود مى شمارد. انسان با حيا كسى است
كه در گفتار و كردار، ادب و نزاكت را رعايت و در زمان مناسب، از منافع دنيوى و
اخروى خود دفاع كند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) :
الحياءُ وَالايمانُ قُرِنا جَميعا فَاِذا رُفِعَ اَحَدُهُما
رُفِعَ اْلآخَرُ.(93)
حيا و ايمان قرين يكديگرند. وقتى يكى رفت، ديگرى هم خواهد
رفت.
خبر ناموثق
بعضى افراد به محض اينكه خبرى را شنيدند، بدون آگاه شدن از درستى يا نادرستى اش، آن
خبر را براى ديگران نقل مى كنند و به گونه اى رفتار مى كنند كه انگار خود شاهد
ماجرا بوده اند و اين كار در پيش ديدگانشان انجام شده است.
اين كار، نشانه بى توجهى و بى دقتى گوينده است و شايد سبب پيدايش اختلاف يا ريختن
آبروى ديگران شود. اگر واقعى نبودن خبر آشكار شود، گوينده، احترام و اعتبار خود را
نزد ديگران از دست مى دهد و از آن پس، مردم حتى اخبار صادقانه او را نيز نامستند و
غيرواقعى مى پندارند. بنابراين، انسان بايد سخنان خود را با دليل و سند و اطمينان
از درستى آن نقل كند تا به پى آمدهاى
منفى آن دچار نشود. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) ـ آن
امين راست گو ـ مى فرمايد:
كَفى بِالْمَرءِ إِثْماً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مايَسْمَعُ.(94)
در گناه كار بودن فرد همين بس كه هر چه را مى شنود، نقل كند.
خداترسى
انسان پرهيزگار در شرايط گوناگون زندگى، خود را در محضر پروردگار متعال مى بيند و
خدا را شاهد و ناظر رفتار خويش مى داند. ايمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنين فردى
ريشه دوانيده است و رشته حضور الهى را هيچ گاه گسسته نمى بيند. وى به هنگام خوشى و
ناخوشى، سختى و سادگى، خداوند را نزديك ترين ياور خود مى داند و همچون كسانى نيست
كه تنها در سختى ها به درگاه ربوبى روى مى آورند و پس از حل مشكل، به خدافراموشى و
خودگرايى مبتلا مى شوند. او، مودّت و امنيت الهى را بر جاذبه مال و مقام ترجيح
مى دهد و دار قرار را بر دار فرار نمى فروشد. پيامبر گرامى اسلام در اين باره
مى فرمايد:
اِتَّقِ اللهَ فِى عُسْرِكَ وَ يُسْرِكَ.(95)
هنگام سختى و خوشى، خداترس باش.
خداخواهى
مردان خدا مى توانند با رفتار پسنديده خود، ديگران را نيز با طريق قرب الهى آشنا
كنند. آنان مى توانند با سخنان دل نشين و عميق خود، وجدان خداجو و خداگراى افراد را
بيدار سازند و با كردار خود، اسوه عملى ديگران باشند. رفتار خالصانه اهل حق، اكسيرى
است كه قلب بندگان را جلا مى بخشد و به محبت و مودّت خالق، رهنمون مى كند. چه زيبا
است انسان به درجه اى از ايمان و يقين برسد كه ديگران با ديدن او به ياد خداوند
بزرگ بيافتند. همانا
اينان رستگارانند. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) ;
بنده برگزيده خدا كه بشريت را از بربريت به معبودى يگانه، رهنمون ساخت، مى فرمايد:
حَبِّبُوا اللهَ إِلى عِبادِهِ يُحِبُّكُمُ اللهُ.(96)
خدا را نزد بندگانش محبوب سازيد تا او شما را دوست بدارد.
خدامحورى و رضايت الهى
انسان موحد در همه كارها، رضاى الهى را محور قرار مى دهد و كارهاى خود را با آن
تنظيم مى كند. هر جا كه كارى را هم سو با رضايت الهى نيافت، ترك مى كند و اگر كارى
را پرمشقت، ولى مقبول الهى ديد، تمام زحمت هايش را به جان مى خرد تا آن را به انجام
رساند. بى شك، خداوند از چنين فردى راضى است و بهشت در انتظارش خواهد بود. پيداست
كسى كه به چنين مقامى دست مى يابد، با افراد عادى متفاوت است و حب و بغض او تنها
براى خدا خواهد بود. اگر با كسى دوستى مى كند، چون او را بنده خوب خدا مى داند،
هم نشينى با او را مطلوب مى پندارد; زيرا ديدار و رفتار آن دوست، او را به ياد خدا
مى اندازد و بر درجه يقين و حضورش مى افزايد. اگر كسى را نيز از خود مى راند، به
اين سبب است كه او مسير رحمانى را رها كرده و به جاده شيطانى وارد شده است. پس چون
هم گامى با او را سراسر زيان مى بيند، از او مى برد. به راستى كه رسيدن به اين
مقام، بسيار دشوار است و به خاطر دشوارى آن، چنين آدمى را مى توان از برگزيدگان خاص
الهى به شمار آورد، چنان كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله)مى فرمايد:
وُدُّ الْمُؤمِنِ اَلْمُؤمِنَ فِى اللّهِ مِنْ اَعْظَمِ
شُعَبِ الاِيْمانِ وَ مَنْ اَحَبَّ فِي اللّهِ وَ اَبْغَضَ فِي اللّهِ وَ اَعْطَى
فِي اللّهِ وَ مَنَعَ فِي اللّهِ فَهُوَ مِنَ الاَصْفِياءِ.(97)
دوستى مؤمن با مؤمن براى رضاى خدا، از بزرگ ترين رشته هاى
ايمان است و كسى كه براى خدا دوست بدارد و براى خدا با كسى دشمن باشد و براى خدا
بخشش داشته باشد و براى خدا از دادن، خوددارى كند، از برگزيدگان است.
انسانى كه در دايره خشنودى خداوند گام برمى دارد، براى انجام كار، از تمام امكانات
لازم بهره مى گيرد. حتى اگر به نتيجه هم نرسيد، اندوهگين نمى شود; زيرا به وظيفه
خويش عمل كرده و مصلحت او چنين بوده است. چه بسيار نتايجى كه آدمى به گمان خود،
آنها را نيكو مى شمارد، ولى در واقع، جز زيان نصيبش نمى شود. درباره نعمت ها هم
انسان بايد بخشنده واقعى را بشناسد و از او سپاس گزارى كند. ممكن است واسطه هايى
اين نعمت ها را به آدمى برسانند، ولى نبايد هرگز سبب اصلى را فراموش كند. پيامبر
گرامى اسلام در توصيه اى مى فرمايد:
اِنَّ مِنَ الْيَقِينِ اَنْ تَرْضَى اَحَداً بِسَخَطِ اللّهِ
وَ لا تَحْمَدَ اَحَداً بِما آتَاكَ اللّهُ وَ لا تَذُمَّ اَحَداً عَلَى مَا لَمْ
يُؤتِكَ اللّهُ.(98)
از نشانه هاى يقين آن است كه براى رضاى كسى، خدا را از خود
خشمگين نسازى. در برابر نعمت هايى كه خداوند به تو داده است، فردى را سپاس نگويى و
در مورد آنچه خدا به تو نداده است، كسى را نكوهش نكنى.
خدمت به مردم
بعضى از مردم براى خدمت به ديگران هيچ علاقه اى ندارند و همچون طلب كاران در انتظار
كمك و يارى ديگران نشسته اند. آنان با اينكه امكانات كافى نيز دارند، ولى همچنان
منتظر مساعدت بيشتر هستند. از سوى ديگر، با نيكانى روبه رو مى شويم كه در راه خدمت
به خلق الله، چنان شيفته و از خود باخته اند كه سر از پا نمى شناسند و هر شب به
اميد آن مى خوابند كه فردا، بارى از دوش درمانده اى بردارند و دل هاى شكسته اى را
آرامش بخشند. اينان نه تنها از خدمت به مردم خسته نمى شوند، بلكه هر روز در اين راه
تشنه تر مى شوند. در حقيقت، آنان محبوب خداوندند كه رفع نياز مردم دردمند به دست
آنان سپرده شده است. پيامبر رحمت مى فرمايد:
إِذا اَرادَ اللهُ بِعَبْد خَيْرَاً صَيَّرَ حَوائجَ النّاسِ
اِلَيْه.(99)
وقتى خداوند براى بنده اى نيكى بخواهد، حاجت مردم را در دست
او قرار مى دهد.
خدمت گزارى
خدمت به خلق خدا ارزش والايى دارد; زيرا رضايت الهى را فراهم مى آورد. در راه خدمت
به مردم با دو گروه روبه رو هستيم; دسته اى، با تبليغ هاى رنگارنگ و دميدن در بوق و
كرنا، چنان وانمود مى كنند كه از خيرخواهان و نيكوكاران نامدار هستند، در حالى كه
با اندكى بررسى درمى يابيم كه انگيزه هاى غيرخدايى، چهره آنان را پوشانيده است.
گروهى ديگر، بى صدا و
بى ريا، سودمندترين خدمت ها را براى مردم نيازمند انجام مى دهند و تنها خداوند را
ناظر رفتار خود مى دانند. پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره خدمت به مردم و سود
رساندن به ديگران مى فرمايد:
اَصْلَحُ النّاسِ اَصْلَحُهُمْ لِلنّاسِ.(100)
بهترين مردم كسى است كه براى مردم سودمندتر باشد.
خريدار پشيمان
ممكن است خريدار، پس از گذشت چند ساعت يا چند روز از معامله پشيمان شود. در اين
حال، فروشنده بايد با صبر و حوصله و گذشت و سعه صدر با او برخورد
كند. هرچند فروشنده مى تواند از قبول جنس فروخته شده خوددارى كند، ولى رسم
جوان مردى ايجاب مى كند كه درخواست او را بپذيرد و او را مورد لطف و مرحمت خود قرار
دهد. به يقين، اين برخورد، اثر عميقى بر آن شخص خواهد گذاشت و هنگام برخورد با آن
فرد يا شنيدن نام وى در محافل
ديگر، با احترام خاصى از او ياد خواهد كرد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:
مَنْ أَقالَ نادِماً بَيْعَهُ أَقالَهُ اللهُ تَعالى
عَثْرَتَهُ.(101)
هر كس، معامله پشيمانى را پس بگيرد، خداوند از لغزش او
درمى گذرد.
خريد نسيه
بعضى افراد به خريدن جنس نسيه اى عادت كرده اند. آنان حتى اجناس غيرضرورى را با
وعده و وعيد به نسيه مى خرند و بعدها به دليل بدقولى،
اعتبار خود را از دست مى دهند.تجربه نشان داده است كه بيشتر اوقات، نسيه خريدن اين
افراد چنان گسترش مى يابد كه معامله هاى بزرگ انجام مى دهند و در پايان، به
سرشكستگى و ورشكستگى دچار مى شوند. انسان مسلمان بايد آينده نگر باشد و اقتصاد
متوازنى را در پيش بگيرد و آنچه را ضرورى نمى داند، بر خود تحميل نكند تا رسواى عام
و خاص نشود. پيامبر عظيم الشأن در معرفى سيره پسنديده خويش مى فرمايد:
لا أَشْتَري شَيْئَاً لَيْسَ عِندي ثَمَنُهُ.(102)
آنچه را بهايش نزدم نيست، نمى خرم.
خشم
اسب سركش، گاهى اختيار را از سوارش مى گيرد و با بى رحمى تمام، او را بر زمين
مى كوبد و براى مدتى وى را در پى دوا و درمان راهى مى كند. حتى ممكن است اين سركشى،
به قيمت جان او تمام شود. خشم و غضب نيز همين حالت را دارد; يعنى تعادل روحى و
روانى آدم را برهم مى ريزد و ابزار تعقل او را از كار مى اندازد. در اين هنگام،
تصميم هايى مى گيرد كه پى آمدهاى جبران ناپذيرى خواهد داشت. چه بسا انسان هايى كه
براى يك لحظه عصبانيت، ساليان درازى ازعمر ارزشمند خود را پشت ميله هاى زندان به سر
برده و حتى جان خود را از دست داده اند. افزون بر اين، بر اثر خشم فراوان، آدمى
كارهايى انجام مى دهد يا سخنانى را بر زبان مى آورد كه از وقار او مى كاهد و چهره
اجتماعى و خانوادگى وى را زير سؤال مى برد. براى رهايى
از چنين پى آمدهاى زيان بارى، راهنمايان دينى، آدميان را به بردبارى و مهار خشم و
غضب فراخوانده اند. مردى به پيامبر اسلام گفت: مرا سفارشى بفرماييد. حضرت فرمود:
خشم مكن. بار ديگر عرض كرد: باز هم توصيه اى بفرماييد: حضرت باز هم فرمود: خشم مكن.
سپس پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله) فرمود:
لَيْسَ الشَديدُ بِالصُّرعَةِ اِنَّمَا الشَديدُ الَّذى
يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ.(103)
نيرومند آن نيست كه ديگرى را بر زمين بكوبد، بلكه نيرومند آن
است كه هنگام خشم بر نفس خود مسلط باشد.
خواب صبح گاهى
بعضى افراد، صبح گاهان از بستر خواب برمى خيزند و با نشاطى مضاعف، كار و تلاش را از
سر مى گيرند. عده اى ديگر با گذشت زمانى از روز، همچنان در بستر خود به اين سمت و
آن سمت مى غلتند و مانند بيمارى رنجور، توان برخاستن ندارند. اين سستى، ناشى از
پرخوابى آنان است كه به دليل همين عادت ناپسند، بسيارى از فرصت ها را از دست
مى دهند. در حالى كه ديگران بخشى از كارهاى روزانه خود را از انجام داده اند، وى با
كسالت از خواب برمى خيزد و تا پايان روز همچنان در سستى باقى مى ماند. پس شايسته
است كه به توصيه هاى حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) عمل
كنيم و از خواب بى ثمر چشم بپوشيم. ايشان مى فرمايد:
أَلصُّبْحَةُ تَمْنَعُ الرِّزْقَ.(104)
خواب صبح گاهى مانع روزى است.
خواندن نامه ديگران
از عادت هاى زشتى كه در برخى افراد وجود دارد، اين است كه بى اجازه، نامه ديگران را
مى خوانند يا در كار ديگران تجسس مى كنند. اينان براى توجيه كار نادرست خود
مى گويند: «من و او نداريم»، «بين ما يگانگى كامل وجود دارد». البته اين عذرى
ناپذيرفتنى است و حتى اگر پدر و فرزند، نامه هاى همديگر را بخوانند، ناراحت
مى شوند; زيرا ممكن است مطالبى وجود داشته باشد كه صاحب نامه نمى خواهد ديگران از
آن آگاه شوند. پيامبر گرامى اسلام با توصيه به ترك چنين كار نكوهيده اى، مى فرمايد:
مَنْ نَظَر فِى كِتابِ أخيهِ بِغَيرِ إِذْنِه فَكَأَنّما
يَنْظُرُ فى النّارِ.(105)
هر كس بى اجازه برادرش به نامه او نگاه كند، مانند آن است كه
در آتش نگريسته است.
خوش بويى
انسان بنا بر طبيعت خود، بوى خوش و نيكو را دوست دارد و از بوى بد بيزارى مى جويد.
ازاين رو، همواره مى كوشد فضاى زيستگاهش عطرآگين باشد و از بوى بد پرهيز دارد. مكتب
اسلام، پاكيزگى و بهداشت فردى و اجتماعى را سرلوحه دستورهاى ارزشمند خود قرار داده
است و بر رعايت آن در مكان هاى ارزشمند مانند مساجد و زيارت گاه ها بيشتر تأكيد
مى كند; زيرا سبب جذب بيشتر مردم به اين مكان ها مى شود. پيامبر اسلام نيز هميشه
خوش بو بود و به ديگران توصيه مى فرمايد:
اِنَّ خِيارَ عِبادِاللهِ المُوفوُنَ المُطيبُونَ.(106)
اعضاى خانواده در برابر يكديگر، وظايف و حقوقى دارند، مانند: تأمين امكانات رفاهى و
آسايش و خوش رفتارى متقابل. متأسفانه افرادى يافت مى شوند كه در بيرون از محيط
خانه، بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد هستند، ولى زمانى كه وارد محيط امن خانواده
مى شوند، بسيار سخت گيرند و مانند انسان هاى خودخواه و پرتوقع، انتظار دارند كه
ديگران مطيع دربست آنان باشند. اينان هرگز با كسى مشورت نمى كنند و براى اعضاى
خانواده ارزشى قائل نيستند. به سخنان ديگران گوش نمى دهند و بى حوصله و زورگو
هستند. گويى اين فرد همان انسان خوش رو و خوش اخلاق بيرون از خانه نيست. اسلام اين
خصلت ناپسند را بسيار نكوهش كرده است و پيامبر گرامى اسلام براى تأمين ثبات و آسايش
خانواده و توصيه به بهترين رفتارها در محيط خانواده مى فرمايد:
بهترين شما كسانى هستند كه براى اهل خود بهترند.
خوش رفتارى از راه هاى جلب محبت ديگران است. خوش رفتارى، اكسيرى است كه دل ها را به
هم پيوند مى زند و كارهاى به ظاهر ناشدنى را ممكن مى سازد. خداوند رحيم به پيامبر
خدا اعلام مى دارد كه اگر تو فردى خشن و بداخلاق بودى، همگان از پيرامونت پراكنده
مى شدند. بارى، راز موفقيت پيامبر گرامى اسلام، برخوردارى از اخلاق نيكو بود و همين
عامل
سبب شد مردم گروه گروه به ايشان بپيوندند و دين مبين اسلام در همه جا گسترش يابد.
ايشان مى فرمايد:
بهترين بندگان خداوند، خوش اخلاق ترين آنهاست.
خوش قلب كسى است كه مى كوشد از هيچ كس كينه و كدورتى به دل راه ندهد. وى از خوشحالى
ديگران، شادمان و از بدحالى آنان، اندوهگين مى شود. خود را از هم نوعان جدا
نمى داند و در فراز و نشيب ها در كنار آنان، احساس آرامش مى كند. اين ويژگى، نشانه
پاكى روح و رشد و كمال مقام انسانيت اوست. بعضى افراد گاهى پا را فراتر مى نهند و
حتى بدى ها را با خوبى پاسخ مى گويند. چنين برخورد سازنده اى در سيره پيامبر گرامى
اسلام ديده مى شود. ايشان مى فرمايد:
خداوند مشتاق كسى است كه قلبى نيكو دارد.
انسان مسلمان خود را در غم و شادى ديگران شريك مى داند; يعنى آنچه را براى خود
مى خواهد، براى ديگران نيز خواهان است و آنچه را براى خود آرزو مى كند، براى ديگران
نيز آرزومند است. در اين حال، اگر موفقيت و كمالى نصيب ديگران شود، لذت مى برد و
اين، اوج خيرخواهى است.
مسلمانان عضو خانواده بزرگ اسلامى اند و بايد در غم و شادى يكديگر شريك باشند. پس
بكوشيم به فرمايش رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) جامه
عمل بپوشانيم و چنين احساسى را در خويشتن پديد آوريم، آنجا كه مى فرمايد:
آنچه براى خود مى پسندى، براى ديگران نيز بخواه.