نجاشى راوى‏شناسى بزرگ

محمدحسن امانى

- ۶ -


بخش چهارم: ستاره‏هاى يك آسمان

معاصران

بى‏شك در عصر نجاشى كه عصر شكوفايى علم و دانش است، فقهاو دانشمندان ژرف‏انديش و محققان بسيارى در پايتخت علمى جهان‏اسلام و مركز خلافت آن روز (بغداد) وجود داشته‏اند و نيز در گوشه وكنار جهان و شهرهاى دور و نزديك بغداد، عالمان و چهره‏هاى ادبى بنام‏به چشم مى‏خوردند. نجاشى با بعضى از آنان رابطه نزديك داشته و گرچه‏به عنوان استاد و يا شخصيت‏هايى كه از آنان روايت نقل كند نبوده‏اند،ولى از تجربه‏ها و مقام علمى آنان بهره‏هاى كافى برده است كه اين خوددر چگونگى شكل‏گيرى شخصيت نجاشى بسيار مهم بوده است. دراين‏جا به بررسى مختصر بعضى از چهرهاى برجسته كه با نجاشى در يك‏عصر زندگى كرده‏اند، مى‏پردازيم.

شيخ طوسى

ابوجعفر محمدبن‏حسن‏بن‏على معروف به «شيخ‏الطايفه‏» يا «شيخ‏طوسى‏» در ماه رمضان سال 385 در طوس متولد شد. در سال 408 درحالى كه 23 سال از عمر وى گذشته بود به بغداد، مركز علمى اسلام وخلافت هجرت كرد و تحصيلات خود را نزد اساتيد بزرگ آن‏جا دنبال‏كرد.

در آن روزگار زعامت و پيشوايى شيعيان به دست‏با كفايت‏شيخ امت‏و پرچمدار شريعت، شيخ مفيد بود. شيخ طوسى همچون سايه به دنبال وملازم شيخ مفيد، متكلم و فقيه معروف شيعه بود و در مدت پنج‏سال آخرعمر وى از محضرش فنون مختلف را فراگرفت. شيخ طوسى محضر استادشيخ مفيد، يعنى حسين‏بن‏عبيدالله غضائرى (متوفى 411ق.) را نيز درك‏كرد و با نجاشى در استفاده از محضر اين استاد، شريك شد. پس از شيخ‏مفيد، زعامت دين و پيشوايى شيعه به سيدمرتضى علم‏الهدى، منتقل‏گشت و شيخ طوسى از برجسته‏ترين شاگردان سيدمرتضى به شمار آمد.سيدمرتضى عنايت ويژه‏اى به او داشت و در بين شاگردانش، اهتمام‏بيشترى به وى مى‏ورزيد و ماهى 12 دينار براى او مقرر فرمود. شيخ‏طوسى مدت 23 سال از همراهان سيدمرتضى بود و از خرمن دانش آن‏نابغه علم و ادب، دانش اندوخت تا اين‏كه سيدمرتضى در ربيع‏الاول 436از دنيا رفت.

پس از سيدمرتضى، مسؤوليت رهبرى شيعيان به او محول گرديد و برمنصب زعامت و پيشوايى دين تكيه زد و پرچمدار شيعه و مشعل شريعت‏گشت. خانه‏اش در محله كرخ بغداد جايگاه و كعبه آمال امت‏بود كه براى‏حل مشكلات علمى و اجتماعى به آن‏جا روى مى‏آوردند. علما و فضلا ازهر سو به محضرش مى‏شتافتند و پروانه‏وار به گرد شمع وجودش چرخيده‏و از اندوخته‏هايش بهره مى‏بردند. در مجلس درس او سيصد مجتهدشيعى و تعداد بى‏شمارى از دانشمندان اهل سنت‏حضور پيدا مى‏كردند.

براى مقام علمى او همين بس كه خليفه وقت، منبر ويژه علم كلام رابرايش گذارد تا كلام را تدريس كند. در آن روزگار براى چنين منبرى‏ارزش بسيارى قائل بودند و اين منبر تنها براى عالم و دانشمندى گذارده‏مى‏شد كه در علوم مختلف نظير و همتايى نداشته باشد. از اين رو شيخ‏طوسى تنها چهره علمى بود كه در دانش‏هاى گوناگون بر معاصران خويش‏برترى داشت و چنين مقامى برايش حاصل گرديد.

او تا سال 448قمرى در بغداد بزيست و از آن پس بر اثر بروز اختلاف‏بين شيعه و سنى و دگرگونى اوضاع سياسى و انتقال قدرت از آل‏بويه به‏سلجوقيان رهسپار نجف گرديد و در جوار مرقد مولا على‏عليه السلام مشاغل‏علمى خويش را ادامه داد. دوازده سال در نجف زندگى كرد تا اين كه درشب دوشنبه 22 محرم 460 پس از 75 سال زندگى علمى و عمر با فضيلت‏و تربيت صدها دانشمند و تاسيس و تقويت‏حوزه‏هاى علمى و به جاگذاشتن ده‏ها كتاب و رساله در علوم مختلف اسلامى به جهان باقى شتافت‏و به روح بلند مولاعلى‏عليه السلام پيوست.

شاگرد وى، شيخ حسن‏بن‏مهدى سليقى عهده‏دار غسل و دفنش شدكه در اين كار، ابومحمدحسن‏بن‏عبدالواحد ذربى و ابوالحسن لؤلؤى او راكمك مى‏كردند و در خانه شخصى او كه در سمت‏شمالى آرامگاه‏حضرت على‏عليه السلام به فاصله كمى واقع بود دفن گرديد. بعدا به وصيت‏شيخ، اين مكان تبديل به مسجد گرديد كه هم اكنون به نام «مسجد شيخ‏طوسى‏» معروف است. (1) .

علامه حلى از شيخ طوسى چنين ياد مى‏كند:

«او پيشواى شيعه، بسيار بزرگوار و والامقام و از چهره‏هاى برجسته وتجسم راستى است. به اخبار و راويان حديث، فقه، اصول، كلام وادبيات آگاهى كامل داشت و تمام فضيلت‏ها منسوب به او است. در هررشته از علوم اسلامى تحقيقات و نوشته‏هايى دارد و در اصول و فروع‏اسلام عقيده ناب و خالص را از عقايد پوچ و سست جدا كرد. وى دردانش و اخلاق، جامع كمالات نفسانى است.». (2) .

يكى از دانشمندان مى‏نويسد:

«نجاشى همراه شيخ طوسى نزد شيخ مفيد درس خواندند.». (3) .

نجاشى با شيخ طوسى، مفسر، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و رجالى‏بنام شيعى در يك زمان زيسته و همراه هم از اساتيد بزرگ آن زمان، مانند:ابن عبدون، ابن‏صلت اهوازى، حسين‏بن‏عبيدالله غضائرى، ابن‏ابى‏جيد، شيخ‏مفيد و سيدمرتضى بهره‏برده‏اند و در كنار يكديگر در محضر اين‏چهره‏هاى سرشناس زانوزده و از مقام علمى آنان دانش اندوخته‏اند.گرچه در كتاب‏هاى رجالى شيخ طوسى شرح حال نجاشى نيامده است وليكن نجاشى در كتاب ارزشمند رجالش از هم دوره‏اش چنين ياد مى‏كند:

«محمدبن‏حسن شيخ طوسى، در بين اصحاب و دانشمندان شيعى‏بسيار بلندمرتبه است. شخصى موثق و بزرگ و چهره برجسته‏اى است‏و از شاگردان استاد ما شيخ مفيد به شمار مى‏آيد.».

آن گاه آثار ماندگار وى را نام مى‏برد كه برخى از آن‏ها عبارتند از:تهذيب‏الاحكام، الاستبصار، (اين دو كتاب از چهار كتاب اصلى شيعه‏است)، النهايه، المبسوط، المفصح، تلخيص‏الشافى، العده،تمهيدالاصول، التبيان، الرجال، فهرست كتب‏الشيعه و اسماء المصنفين(معروف به فهرست‏شيخ طوسى) و كتاب‏ها و رساله‏هاى ديگر در علوم‏مختلف اسلامى. (4) .

ابن غضائرى

ابوالحسين احمدبن‏حسين‏بن‏عبيدالله غضائرى، معروف به‏ابن‏غضائرى از محدثان بزرگ و معاصر با نجاشى است. بعضى ازدانشمندان، وى را يكى از اساتيد نجاشى دانسته‏اند، ولى ما دليلى بر اين‏مطلب پيدا نكرديم و جايى نجاشى در كتاب رجالش ندارد كه كتابى را نزدوى خوانده باشد و يا از او روايتى نقل كند.

تنها شاهد بر ادعاى اين دانشمندان، اين سخن نجاشى است در شرح حال‏على‏بن محمدبن شيران (متوفى 410ق.). نجاشى ضمن تعريف از وى مى‏گويد:

«ما همراه اين دانشمند در محضر احمدبن‏حسين(ابن غضائرى) دريك جلسه جمع شده و با هم مى‏نشستيم.». (5) .

نشستن در محضر عالم، دليل بر تعليم گرفتن از او به عنوان شاگردنيست، بلكه اين سه بزرگوار چون در يك دوره و معاصر هم بودند، بايكديگر رابطه دوستى داشتند و در يك‏جا جمع مى‏شدند و اين امرى‏طبيعى است كه چند نفر صاحب نظر و انديشمند در يك جلسه بنشينند و ازديدگاه‏ها و تجربه‏هاى علمى يكديگر استفاده كنند و بهره‏ببرند.

اما نجاشى با احمدبن‏حسين همدرس بوده و هر دو نزد ابن‏عبدون وحسين‏بن عبيدالله غضائرى، پدر احمد، شاگردى كرده‏اند.

نجاشى مى‏نويسد:

«كتاب احمدبن حسين‏بن عمر صيقل، به نام «النوادر» را من واحمدبن‏حسين، نزد پدرش، حسين‏بن‏عبيدالله غضائرى خوانديم‏واحمدبن‏حسين - رحمت‏خدا بر او باد - (6) مى‏فرمود: آن دانشمند ومحقق شيعى كوفى، كتابى نيز درباره امامت دارد.». (7) .

نيز در شرح حال على‏بن حسن‏بن على فضال كه فقيه و چهره‏سرشناس، مورد اعتماد و آگاه به حديث در شهر كوفه است مى‏نويسد:

«احمدبن حسين كتاب‏هاى الصلاة،... نوشته ابوالحسن على فضال رانزد احمدبن عبدالواحد (8) ، در مدتى كه من نيز همراه او در درس شركت‏مى‏كردم خوانده است.». (9) .

بنابراين نجاشى با ابن‏غضائرى در كنار هم در برابر اين اساتيد بزرگ‏زانوزده و خوشه‏چين اندوخته‏هاى دانش و تقواى آنان بوده‏اند. و چون‏ابن‏غضائرى در رشته شناخت راويان حديث، مهارت و تخصص لازم راداشته است، نجاشى از تجربه‏ها و ديدگاه‏هاى محققانه وى بهره‏برده و نيزاز كتاب‏هايى كه در اين زمينه نوشته سود جسته است. متاسفانه نوشته‏هاى‏اين انديشمند رجالى از بين رفته و در دست نيست.

علامه شوشترى دراين‏باره مى‏نويسد:

«احمدبن حسين كتاب‏هايى داشته است: دو كتاب در فهرست‏كتاب‏هاى اصحاب، يكى در مصنفات و ديگر در اصول. كتابى درباره‏ستايش‏شدگان و شخصيت‏هاى ثقه و مورد اعتماد دارد و كتابى دررابطه با ضعفا و مذمت‏شدگان كه به سخن آنان اعتمادى نيست. كتابى‏هم در تاريخ داشته. تمام اين كتاب‏ها تا زمان نجاشى موجود بوده است‏و پس از نجاشى نظير بيشتر كتاب‏هاى دانشمندان شيعى از بين رفته‏است.». (10) .

محقق خوانسارى در ستايش از ابن‏غضائرى مى‏نويسد:

«از اساتيد بزرگوار و مورد اطمينانى است كه براى وثاقت او نيازى به‏دليل نيست. صاحب نظرى است كه محققان و استادان، سخنش را دررشته راويان حديث‏يادآورى مى‏كنند و ديدگاه وى را در برابرديدگاه‏هاى اساتيد اين فن مى‏آورند. از او به نيكى و احترام و به عنوان‏استاد ياد مى‏كنند و هر جا ابن‏غضائرى ذكر شود منظور اين شخصيت‏است.». (11) .

ديگر سبزقامتان

ستارگان ديگرى از آسمان فقاهت، همزمان با نجاشى زينت‏بخش‏آسمان بغداد بودند كه چند سال پيش و يا بعد از وى يكى پس از ديگرى‏افول كردند.

ابويعلى محمدبن حسن جعفرى و سلاربن عبدالعزيز كه هر دو فقيه واز برازندگان علم و ادب و از شاگردان شيخ مفيد و سيدمرتضى بودند درشمار معاصران نجاشى جاى دارند. آن‏ها با نجاشى در غسل دادن‏سيدمرتضى همكارى داشتند. سرانجام، روح اين دو چهره علم و تقوا درسال 463قمرى با هم به ملكوت اعلى پرواز كرد و در مقام قرب حق جاى‏گرفت. (12) .

على‏بن عبدالرحمن‏بن عيسى، معروف به «ابوالحسن كاتب‏» در عصرنجاشى بزيست و نجاشى در شرح حال اين معاصر خويش مى‏نويسد:

«ابوالحسن كاتب عقيده راستى داشت، حديث زياد نقل مى‏كرد و ازراويانى است كه روايت‏هاى صحيح و درست را نقل كرده است. من‏مقدارى از كتاب‏هاى اين دانشمند را در خانه ابى‏طالب‏بن منهشم‏خريدارى كردم. وى استاد سرشناس در بين دانشمندان شيعى بود كه‏خداوند همه آن‏ها را مورد رحمت‏خويش قرار دهد. كتاب‏هايى نوشته‏است، از جمله: نوادرالاخبار و كتابى در رابطه با اسناد و طرق حديث‏ولايت. سرانجام، در سال 413قمرى سربر آستان معبودش‏گذاشت.». (13) .

احمدبن محمدبن احمد، معروف به ابوالحسين جرجرايى (14) ازمعاصران و در زمان نجاشى مى‏زيسته است. نجاشى درباره وى مى‏نويسد:

«ابوالحسين جرجرايى، نويسنده و شخص مورد اعتمادى بود.شنيدنى‏هاى درستى داشت و از دوستان صميمى ما به شمار مى‏آمد. باشخصى معروف به ابن‏ابى‏العباس، اختلاف فكرى داشت و ديدگاه‏هاى‏او را رد مى‏كرد. در نهايت، ابن‏ابى‏العباس وى را به اتهام اين‏كه شيعه‏علوى است‏به شهادت رساند. خدايش رحمت كند! اين دانشمند، كتابى در رابطه با ايمان ابوطالب‏عليه السلام دارد.». (15) .

زمان نجاشى يعنى اواخر قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم، دوران‏رشد رشته‏هاى گوناگون علوم و معارف بلند اسلامى، مانند: فقه، كلام،حديث، تفسير، ادبيات و نيز ساير دانش‏ها مانند: منطق و فلسفه، هندسه ورياضيات، نجوم و پزشكى بود. علاوه بر علما و فقهاى سترگ شيعى كه ازاساتيد و يا معاصران نجاشى بودند، دانشمندان بلندآوازه‏اى كه در شعر،ادبيات، فلسفه و پزشكى شهره بودند، از معاصران نجاشى به شمارمى‏آمدند و در تحول علم و فرهنگ نقش به سزايى داشتند كه آثار به‏يادگارمانده آنان گواهى بر پژوهش و خدمات بى‏شائبه آن‏ها است.

يكى از ادباى بزرگ و نوابغ درخشان زمان نجاشى، سيدرضى(متوفى 406ق.) است. وى برادر سيدمرتضى است و نهج‏البلاغه راگردآورى كرده و آثار شعرى و ادبى ارزشمندى از او به يادگار مانده‏است. (16) .

فردوسى (متوفى 411ق.) از مهم‏ترين شعرايى است كه در زمان‏نجاشى زندگى داشته است. اين شاعر شيعى و بلند آوازه ايرانى پس ازتحصيل علوم و تكميل و تهذيب نفس، اوقات خود را به مطالعه كتاب‏مى‏گذراند. وى به خاندان نبوت و امامت علاقه وافرى داشت كه از اشعاروى اين مساله كاملا مشهود است.

فردوسى در انواع دانش و كمالات، به ويژه در ادبيات و شعر فارسى‏پيشگام و برازنده بود و كتاب گرانسنگ شاهنامه وى دليل روشنى است‏برفضل و كمال اين شاعر. به نمونه‏اى از شعرش دل مى‏سپاريم:

به گفتار پيغمبرت راه جوى.

دل از تيرگى‏ها بدين آب شوى.

چه گفت آن خداوند تنزيل و وحى.

خداوند امر و خداوند نهى.

كه من شهر علمم عليم درست.

درست اين سخن قول پيغمبر است.

منم بنده آل بيت نبى.

ستاينده خاك پاى وصى (17) .

ابوعلى سينا (متوفى 428ق.) نيز كه مناصب مهمى در دولت آل بويه‏داشت و از بزرگ‏ترين دانشوران و انديشمندان ايرانى است، از معاصران‏نجاشى مى‏باشد كه رشد منطق و فلسفه و علوم پزشكى و طب در اين دوره‏مرهون خدمات و همت والاى او است. (18) .


پى‏نوشتها:

1) مقدمه‏التبيان، ص ج; هزاره شيخ طوسى، ص‏29; فهرست‏شيخ طوسى، ص‏9.

2) خلاصة الاقوال، ص‏72.

3) رياض العلماء، ج‏1، ص‏40.

4) رجال نجاشى، ج‏2، ص‏332; فهرست‏شيخ طوسى، ص‏188.

5) رجال نجاشى، ج‏2، ص‏101; فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏89.

6) سال درگذشت ابن غضائرى معلوم نيست، ولى از دعاى نجاشى در حق وى معلوم‏مى‏شود كه قبل از نوشتن كتاب نجاشى از دنيا رفته است.

7) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏220.

8) وى معروف به ابن‏عبدون يا ابن حاشر از اساتيد اجازه نجاشى است.

9) رجال نجاشى، ج‏2، ص‏84.

10) قاموس‏الرجال، ج‏1، ص‏441. البته كتاب الضعفاى ابن‏غضائرى موجود است و درمجمع‏الرجال مولا عنايت‏الله قهپايى همراه چند كتاب رجالى ديگر چاپ شده است.

11) روضات‏الجنات، ج‏1، ص‏47; كليات فى‏علم‏الرجال، ص‏77.

12) رجال نجاشى، ج‏2، ص‏104.

13) همان، ص‏102.

14) منسوب به جرجرا، شهرى در شرق بغداد در اطراف نهروان.

15) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏228; فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏89.

16) زندگى سراسر افتخار وى را مى‏توانيد در مجموعه ديدار با ابرار، تحت عنوان‏سيدرضى بر ساحل نهج‏البلاغه مطالعه كنيد.

17) به نقل از مجالس‏المؤمنين، ج‏2، ص‏593; تاريخ تشيع در ايران، ص‏272.

18) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج‏1، ص‏644 و 646.