بخش چهارم: ستارههاى يك آسمان
معاصران
بىشك در عصر نجاشى كه عصر شكوفايى علم و دانش است، فقهاو دانشمندان
ژرفانديش و محققان بسيارى در پايتخت علمى جهاناسلام و مركز خلافت آن
روز (بغداد) وجود داشتهاند و نيز در گوشه وكنار جهان و شهرهاى دور و
نزديك بغداد، عالمان و چهرههاى ادبى بنامبه چشم مىخوردند. نجاشى با
بعضى از آنان رابطه نزديك داشته و گرچهبه عنوان استاد و يا شخصيتهايى
كه از آنان روايت نقل كند نبودهاند،ولى از تجربهها و مقام علمى آنان
بهرههاى كافى برده است كه اين خوددر چگونگى شكلگيرى شخصيت نجاشى
بسيار مهم بوده است. دراينجا به بررسى مختصر بعضى از چهرهاى برجسته كه
با نجاشى در يكعصر زندگى كردهاند، مىپردازيم.
شيخ طوسى
ابوجعفر محمدبنحسنبنعلى معروف به «شيخالطايفه» يا «شيخطوسى»
در ماه رمضان سال 385 در طوس متولد شد. در سال 408 درحالى كه 23 سال از
عمر وى گذشته بود به بغداد، مركز علمى اسلام وخلافت هجرت كرد و تحصيلات
خود را نزد اساتيد بزرگ آنجا دنبالكرد.
در آن روزگار زعامت و پيشوايى شيعيان به دستبا كفايتشيخ امتو
پرچمدار شريعت، شيخ مفيد بود. شيخ طوسى همچون سايه به دنبال وملازم شيخ
مفيد، متكلم و فقيه معروف شيعه بود و در مدت پنجسال آخرعمر وى از
محضرش فنون مختلف را فراگرفت. شيخ طوسى محضر استادشيخ مفيد، يعنى
حسينبنعبيدالله غضائرى (متوفى 411ق.) را نيز درككرد و با نجاشى در
استفاده از محضر اين استاد، شريك شد. پس از شيخمفيد، زعامت دين و
پيشوايى شيعه به سيدمرتضى علمالهدى، منتقلگشت و شيخ طوسى از
برجستهترين شاگردان سيدمرتضى به شمار آمد.سيدمرتضى عنايت ويژهاى به
او داشت و در بين شاگردانش، اهتمامبيشترى به وى مىورزيد و ماهى 12
دينار براى او مقرر فرمود. شيخطوسى مدت 23 سال از همراهان سيدمرتضى
بود و از خرمن دانش آننابغه علم و ادب، دانش اندوخت تا اينكه
سيدمرتضى در ربيعالاول 436از دنيا رفت.
پس از سيدمرتضى، مسؤوليت رهبرى شيعيان به او محول گرديد و برمنصب
زعامت و پيشوايى دين تكيه زد و پرچمدار شيعه و مشعل شريعتگشت. خانهاش
در محله كرخ بغداد جايگاه و كعبه آمال امتبود كه براىحل مشكلات علمى
و اجتماعى به آنجا روى مىآوردند. علما و فضلا ازهر سو به محضرش
مىشتافتند و پروانهوار به گرد شمع وجودش چرخيدهو از اندوختههايش
بهره مىبردند. در مجلس درس او سيصد مجتهدشيعى و تعداد بىشمارى از
دانشمندان اهل سنتحضور پيدا مىكردند.
براى مقام علمى او همين بس كه خليفه وقت، منبر ويژه علم كلام
رابرايش گذارد تا كلام را تدريس كند. در آن روزگار براى چنين
منبرىارزش بسيارى قائل بودند و اين منبر تنها براى عالم و دانشمندى
گذاردهمىشد كه در علوم مختلف نظير و همتايى نداشته باشد. از اين رو
شيخطوسى تنها چهره علمى بود كه در دانشهاى گوناگون بر معاصران
خويشبرترى داشت و چنين مقامى برايش حاصل گرديد.
او تا سال 448قمرى در بغداد بزيست و از آن پس بر اثر بروز
اختلافبين شيعه و سنى و دگرگونى اوضاع سياسى و انتقال قدرت از آلبويه
بهسلجوقيان رهسپار نجف گرديد و در جوار مرقد مولا علىعليه السلام
مشاغلعلمى خويش را ادامه داد. دوازده سال در نجف زندگى كرد تا اين كه
درشب دوشنبه 22 محرم 460 پس از 75 سال زندگى علمى و عمر با فضيلتو
تربيت صدها دانشمند و تاسيس و تقويتحوزههاى علمى و به جاگذاشتن دهها
كتاب و رساله در علوم مختلف اسلامى به جهان باقى شتافتو به روح بلند
مولاعلىعليه السلام پيوست.
شاگرد وى، شيخ حسنبنمهدى سليقى عهدهدار غسل و دفنش شدكه در اين
كار، ابومحمدحسنبنعبدالواحد ذربى و ابوالحسن لؤلؤى او راكمك مىكردند
و در خانه شخصى او كه در سمتشمالى آرامگاهحضرت علىعليه السلام به
فاصله كمى واقع بود دفن گرديد. بعدا به وصيتشيخ، اين مكان تبديل به
مسجد گرديد كه هم اكنون به نام «مسجد شيخطوسى» معروف است. (1)
.
علامه حلى از شيخ طوسى چنين ياد مىكند:
«او پيشواى شيعه، بسيار بزرگوار و والامقام و از چهرههاى برجسته
وتجسم راستى است. به اخبار و راويان حديث، فقه، اصول، كلام وادبيات
آگاهى كامل داشت و تمام فضيلتها منسوب به او است. در هررشته از علوم
اسلامى تحقيقات و نوشتههايى دارد و در اصول و فروعاسلام عقيده ناب و
خالص را از عقايد پوچ و سست جدا كرد. وى دردانش و اخلاق، جامع كمالات
نفسانى است.». (2) .
يكى از دانشمندان مىنويسد:
«نجاشى همراه شيخ طوسى نزد شيخ مفيد درس خواندند.». (3)
.
نجاشى با شيخ طوسى، مفسر، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و رجالىبنام
شيعى در يك زمان زيسته و همراه هم از اساتيد بزرگ آن زمان، مانند:ابن
عبدون، ابنصلت اهوازى، حسينبنعبيدالله غضائرى، ابنابىجيد،
شيخمفيد و سيدمرتضى بهرهبردهاند و در كنار يكديگر در محضر
اينچهرههاى سرشناس زانوزده و از مقام علمى آنان دانش
اندوختهاند.گرچه در كتابهاى رجالى شيخ طوسى شرح حال نجاشى نيامده است
وليكن نجاشى در كتاب ارزشمند رجالش از هم دورهاش چنين ياد مىكند:
«محمدبنحسن شيخ طوسى، در بين اصحاب و دانشمندان شيعىبسيار
بلندمرتبه است. شخصى موثق و بزرگ و چهره برجستهاى استو از شاگردان
استاد ما شيخ مفيد به شمار مىآيد.».
آن گاه آثار ماندگار وى را نام مىبرد كه برخى از آنها عبارتند
از:تهذيبالاحكام، الاستبصار، (اين دو كتاب از چهار كتاب اصلى
شيعهاست)، النهايه، المبسوط، المفصح، تلخيصالشافى،
العده،تمهيدالاصول، التبيان، الرجال، فهرست كتبالشيعه و اسماء
المصنفين(معروف به فهرستشيخ طوسى) و كتابها و رسالههاى ديگر در
علوممختلف اسلامى. (4) .
ابن غضائرى
ابوالحسين احمدبنحسينبنعبيدالله غضائرى، معروف بهابنغضائرى از
محدثان بزرگ و معاصر با نجاشى است. بعضى ازدانشمندان، وى را يكى از
اساتيد نجاشى دانستهاند، ولى ما دليلى بر اينمطلب پيدا نكرديم و جايى
نجاشى در كتاب رجالش ندارد كه كتابى را نزدوى خوانده باشد و يا از او
روايتى نقل كند.
تنها شاهد بر ادعاى اين دانشمندان، اين سخن نجاشى است در شرح
حالعلىبن محمدبن شيران (متوفى 410ق.). نجاشى ضمن تعريف از وى
مىگويد:
«ما همراه اين دانشمند در محضر احمدبنحسين(ابن غضائرى) دريك جلسه
جمع شده و با هم مىنشستيم.». (5) .
نشستن در محضر عالم، دليل بر تعليم گرفتن از او به عنوان شاگردنيست،
بلكه اين سه بزرگوار چون در يك دوره و معاصر هم بودند، بايكديگر رابطه
دوستى داشتند و در يكجا جمع مىشدند و اين امرىطبيعى است كه چند نفر
صاحب نظر و انديشمند در يك جلسه بنشينند و ازديدگاهها و تجربههاى
علمى يكديگر استفاده كنند و بهرهببرند.
اما نجاشى با احمدبنحسين همدرس بوده و هر دو نزد ابنعبدون
وحسينبن عبيدالله غضائرى، پدر احمد، شاگردى كردهاند.
نجاشى مىنويسد:
«كتاب احمدبن حسينبن عمر صيقل، به نام «النوادر» را من
واحمدبنحسين، نزد پدرش، حسينبنعبيدالله غضائرى خوانديمواحمدبنحسين
- رحمتخدا بر او باد - (6) مىفرمود: آن دانشمند ومحقق
شيعى كوفى، كتابى نيز درباره امامت دارد.». (7) .
نيز در شرح حال علىبن حسنبن على فضال كه فقيه و چهرهسرشناس، مورد
اعتماد و آگاه به حديث در شهر كوفه است مىنويسد:
«احمدبن حسين كتابهاى الصلاة،... نوشته ابوالحسن على فضال رانزد
احمدبن عبدالواحد (8) ، در مدتى كه من نيز همراه او در درس
شركتمىكردم خوانده است.». (9) .
بنابراين نجاشى با ابنغضائرى در كنار هم در برابر اين اساتيد
بزرگزانوزده و خوشهچين اندوختههاى دانش و تقواى آنان بودهاند. و
چونابنغضائرى در رشته شناخت راويان حديث، مهارت و تخصص لازم راداشته
است، نجاشى از تجربهها و ديدگاههاى محققانه وى بهرهبرده و نيزاز
كتابهايى كه در اين زمينه نوشته سود جسته است. متاسفانه نوشتههاىاين
انديشمند رجالى از بين رفته و در دست نيست.
علامه شوشترى دراينباره مىنويسد:
«احمدبن حسين كتابهايى داشته است: دو كتاب در فهرستكتابهاى
اصحاب، يكى در مصنفات و ديگر در اصول. كتابى دربارهستايششدگان و
شخصيتهاى ثقه و مورد اعتماد دارد و كتابى دررابطه با ضعفا و
مذمتشدگان كه به سخن آنان اعتمادى نيست. كتابىهم در تاريخ داشته.
تمام اين كتابها تا زمان نجاشى موجود بوده استو پس از نجاشى نظير
بيشتر كتابهاى دانشمندان شيعى از بين رفتهاست.». (10) .
محقق خوانسارى در ستايش از ابنغضائرى مىنويسد:
«از اساتيد بزرگوار و مورد اطمينانى است كه براى وثاقت او نيازى
بهدليل نيست. صاحب نظرى است كه محققان و استادان، سخنش را دررشته
راويان حديثيادآورى مىكنند و ديدگاه وى را در برابرديدگاههاى اساتيد
اين فن مىآورند. از او به نيكى و احترام و به عنواناستاد ياد مىكنند
و هر جا ابنغضائرى ذكر شود منظور اين شخصيتاست.». (11) .
ديگر سبزقامتان
ستارگان ديگرى از آسمان فقاهت، همزمان با نجاشى زينتبخشآسمان
بغداد بودند كه چند سال پيش و يا بعد از وى يكى پس از ديگرىافول
كردند.
ابويعلى محمدبن حسن جعفرى و سلاربن عبدالعزيز كه هر دو فقيه واز
برازندگان علم و ادب و از شاگردان شيخ مفيد و سيدمرتضى بودند درشمار
معاصران نجاشى جاى دارند. آنها با نجاشى در غسل دادنسيدمرتضى همكارى
داشتند. سرانجام، روح اين دو چهره علم و تقوا درسال 463قمرى با هم به
ملكوت اعلى پرواز كرد و در مقام قرب حق جاىگرفت. (12) .
علىبن عبدالرحمنبن عيسى، معروف به «ابوالحسن كاتب» در عصرنجاشى
بزيست و نجاشى در شرح حال اين معاصر خويش مىنويسد:
«ابوالحسن كاتب عقيده راستى داشت، حديث زياد نقل مىكرد و ازراويانى
است كه روايتهاى صحيح و درست را نقل كرده است. منمقدارى از كتابهاى
اين دانشمند را در خانه ابىطالببن منهشمخريدارى كردم. وى استاد
سرشناس در بين دانشمندان شيعى بود كهخداوند همه آنها را مورد
رحمتخويش قرار دهد. كتابهايى نوشتهاست، از جمله: نوادرالاخبار و
كتابى در رابطه با اسناد و طرق حديثولايت. سرانجام، در سال 413قمرى
سربر آستان معبودشگذاشت.». (13) .
احمدبن محمدبن احمد، معروف به ابوالحسين جرجرايى (14)
ازمعاصران و در زمان نجاشى مىزيسته است. نجاشى درباره وى مىنويسد:
«ابوالحسين جرجرايى، نويسنده و شخص مورد اعتمادى بود.شنيدنىهاى
درستى داشت و از دوستان صميمى ما به شمار مىآمد. باشخصى معروف به
ابنابىالعباس، اختلاف فكرى داشت و ديدگاههاىاو را رد مىكرد. در
نهايت، ابنابىالعباس وى را به اتهام اينكه شيعهعلوى استبه شهادت
رساند. خدايش رحمت كند! اين دانشمند، كتابى در رابطه با ايمان
ابوطالبعليه السلام دارد.». (15) .
زمان نجاشى يعنى اواخر قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم، دورانرشد
رشتههاى گوناگون علوم و معارف بلند اسلامى، مانند: فقه، كلام،حديث،
تفسير، ادبيات و نيز ساير دانشها مانند: منطق و فلسفه، هندسه
ورياضيات، نجوم و پزشكى بود. علاوه بر علما و فقهاى سترگ شيعى كه
ازاساتيد و يا معاصران نجاشى بودند، دانشمندان بلندآوازهاى كه در
شعر،ادبيات، فلسفه و پزشكى شهره بودند، از معاصران نجاشى به
شمارمىآمدند و در تحول علم و فرهنگ نقش به سزايى داشتند كه آثار
بهيادگارمانده آنان گواهى بر پژوهش و خدمات بىشائبه آنها است.
يكى از ادباى بزرگ و نوابغ درخشان زمان نجاشى، سيدرضى(متوفى 406ق.)
است. وى برادر سيدمرتضى است و نهجالبلاغه راگردآورى كرده و آثار شعرى
و ادبى ارزشمندى از او به يادگار ماندهاست. (16) .
فردوسى (متوفى 411ق.) از مهمترين شعرايى است كه در زماننجاشى
زندگى داشته است. اين شاعر شيعى و بلند آوازه ايرانى پس ازتحصيل علوم و
تكميل و تهذيب نفس، اوقات خود را به مطالعه كتابمىگذراند. وى به
خاندان نبوت و امامت علاقه وافرى داشت كه از اشعاروى اين مساله كاملا
مشهود است.
فردوسى در انواع دانش و كمالات، به ويژه در ادبيات و شعر
فارسىپيشگام و برازنده بود و كتاب گرانسنگ شاهنامه وى دليل روشنى
استبرفضل و كمال اين شاعر. به نمونهاى از شعرش دل مىسپاريم:
به گفتار پيغمبرت راه جوى.
دل از تيرگىها بدين آب شوى.
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحى.
خداوند امر و خداوند نهى.
كه من شهر علمم عليم درست.
درست اين سخن قول پيغمبر است.
منم بنده آل بيت نبى.
ستاينده خاك پاى وصى (17) .
ابوعلى سينا (متوفى 428ق.) نيز كه مناصب مهمى در دولت آل بويهداشت
و از بزرگترين دانشوران و انديشمندان ايرانى است، از معاصراننجاشى
مىباشد كه رشد منطق و فلسفه و علوم پزشكى و طب در اين دورهمرهون
خدمات و همت والاى او است. (18) .
پىنوشتها:
1) مقدمهالتبيان، ص ج; هزاره شيخ طوسى، ص29; فهرستشيخ
طوسى، ص9.
2) خلاصة الاقوال، ص72.
3) رياض العلماء، ج1، ص40.
4) رجال نجاشى، ج2، ص332; فهرستشيخ طوسى، ص188.
5) رجال نجاشى، ج2، ص101; فوائدالرجاليه، ج2، ص89.
6) سال درگذشت ابن غضائرى معلوم نيست، ولى از دعاى نجاشى در
حق وى معلوممىشود كه قبل از نوشتن كتاب نجاشى از دنيا رفته
است.
7) رجال نجاشى، ج1، ص220.
8) وى معروف به ابنعبدون يا ابن حاشر از اساتيد اجازه
نجاشى است.
9) رجال نجاشى، ج2، ص84.
10) قاموسالرجال، ج1، ص441. البته كتاب الضعفاى
ابنغضائرى موجود است و درمجمعالرجال مولا عنايتالله قهپايى
همراه چند كتاب رجالى ديگر چاپ شده است.
11) روضاتالجنات، ج1، ص47; كليات فىعلمالرجال، ص77.
12) رجال نجاشى، ج2، ص104.
13) همان، ص102.
14) منسوب به جرجرا، شهرى در شرق بغداد در اطراف نهروان.
15) رجال نجاشى، ج1، ص228; فوائدالرجاليه، ج2، ص89.
16) زندگى سراسر افتخار وى را مىتوانيد در مجموعه ديدار با
ابرار، تحت عنوانسيدرضى بر ساحل نهجالبلاغه مطالعه كنيد.
17) به نقل از مجالسالمؤمنين، ج2، ص593; تاريخ تشيع در
ايران، ص272.
18) دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج1، ص644 و 646.