55- آية الله العظمى مرعشى نجفى
(متولد 1315-متوفى 1411 ه.ق)
مرجع عاليقدر و فقيه اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)،آية
اللهالعظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى،يكى از بزرگان فقه و فقاهت و يكى
ازمجتهدين نامآور عصر حاضر به شمار مىآيد.
ولادت ايشان در روز بيستم صفر 1315 ه.ق در نجف اشرف در يك خانوادهعلم و
فضيلت رخ داد و در محيط تربيتى آن خانواده رشد و نما يافت و بالندگى گرفتو
به عنوان يكى از مشعلداران فقاهت و زعامت اسلامى درآمد.آن بزرگوار يكى
ازاستوانههاى فقهى جهان اسلام و يكى از دانشمندان عاشق كتاب و مطالعه بود
و در اكثرعلوم و معارف اسلامى متبحر و صاحب نظر بود.تدريس بيش از هشتاد سال
در حوزهعلميه نجف،تهران و قم،و تربيت هزاران شاگرد خداجوى كه خود هر يك از
زمرهبزرگان اسلام بوده و مىباشند،او را به عنوان يك شاخص فقاهت،در آفاق و
اكنافجهان،مشار اليه بالبنان نموده بود.
خدمات ارزشمند:
بنياد چندين مدرسه علمى و دينى و تاسيس چندين مسجد و حسينيه و
كتابخانهو مراكز فرهنگى و رفاهى و درمانى در قم و ديگر شهرستانها،در داخل
و خارج كشور،احياء و اشاعه آثار دانشمندان متقدم اسلامى و همچنين
تاليف،تصنيف و مقدمه نگارىبه بيش از يكصد اثر در معارف مختلف اسلامى،به
ويژه فقه،اصول،كلام،تفسير،رجال،درايه،انساب،ادبيات و تاريخ خود گواهى صادق
از تلاشهاى ربانى اين فقيه وارسته مىباشد.
دريافتبيش از دويست اجازه روايتى از علماى بزرگ شيعه و اهل سنت
وزيديه،خود گواه صادق بر جامعيت آن بزرگ مرد الهى در رشتههاى مختلف
علوماسلامى است كه در يكى دو سده اخير،چنين علاقه و جامعيت در كسى سراغ
نيست.
علاقه خارج از وصف آن مرحوم به مطالعه و جمعآورى آثار گذشتگان به مقصد
حفظو نگهدارى از ضايع شدن و حراست از تاراج و يغماگرى،يكى از اختصاصات
آنبزرگ مرجع اسلامى بود.او از روزگارانى كه در نجف اشرف به تحصيل و تدريس
وتدرس اشتغال داشته است،پيوسته در گردآورى كتابهاى نفيس و خطى از هر
فرصتىاستفاده مىنمود.هر چند در مقابل انجام صوم و صلاة استيجارى و انجام
كارهاى شاقو پرزحمت،مانند كار در كارگاه برنجكوبى در شبها و اكتفاء به يك
وعده غذا در 24ساعتبه دست آمده باشد.او برخى از كتابها را به اين طريق به
دست آورده و در اواخرعمر،وقف امت اسلامى خداجوى و حوزه علميه قم نمود كه هم
اكنون مورد استفادهميليونها انسان شيفته علم و معرفت،در ايران و اكناف
جهان مىباشد.
تاسيس كتابخانه:
در نتيجه آن تلاشهاى مستمر،اكنون شاهد حضور كتابخانه بس نفيس و عظيمىدر
قلب حوزه علميه قم هستيم كه مىتوان گفت نبض علمى و فكرى حوزه علميه قم
والهام بخش مطالعات و تغذيههاى فكرى و علمى علماء و دانشمندان جهان
اسلاممىباشد.محصول تلاشهاى خداپسندانه او و فرزند ارجمندش،حجة الاسلامو
المسلمين،آقاى حاج سيد محمود مرعشى،اكنون حوزه علميه اهل
بيت(ع)شاهدكتابخانه عظيمى است كه بخشها و واحدهاى آن در برگيرنده دهها هزار
مجلد كتابچاپى،عكسى و ميكرو فيلم،و داراى 25 هزار نسخه خطى نفيس و منحصر
به فردىاست كه در تمام جهان اسلام بىنظير است و كتابهاى آن داراى پنجاه
هزار عنوانمىباشد كه اغلب به خطوط دانشمندان بزرگ و مشهور اسلامى به رشته
تحرير درآمده است كه خود آن خطوط،امروز از ذخاير و ميراثهاى ارزشمند جهان
علم و انديشه وهنر مىباشد.
مصاحبه با فرزند عاليقدر آن مرحوم:
روزنامه اطلاعات در سالگرد رحلت آن فقيه راحل جهان شيعه،مصاحبهمفصلى با
حجة الاسلام و المسلمين،آقاى دكتر سيد محمود مرعشى نجفى انجامدادهاند كه
حاوى نكات اساسى زندگى والد معظم خويش مىباشد،از آن جهت كهگفتهاند:«اهل
البيت ادرى بما في البيت»،بخشهايى از مصاحبه ايشان را از آن جريدهذيلا
مىآوريم و در پايان بخشى از وصاياى آن مرحوم را كه در ارتباط با علم و
علماء وكتاب و كتابخانه و حراست از ميراث ارزشمند اهل بيت عصمت و
طهارت(ع)مىباشد،مىآوريم تا مجموعهاى از اطلاعات ذى قيمت پيرامون اين
فقيه علم وروحانيت در اختيار پژوهندگان و طالبان علم و معرفت قرار گيرد.
سؤال:با توجه به اينكه در آستانه نخستين سالگرد رحلت آية الله
العظمىمرعشى نجفى(قدس سره)قرار داريم،خواهشمندم شرح مختصرى از زندگانىبا
بركت معظمله را بيان بفرمائيد.
جواب:بسم الله الرحمن الرحيم.آية الله العظمى سيد شهاب الدين
المرعشىالنجفى،در روز بيستم صفر سال 1315 ه.ق در نجف اشرف در يك خانواده
علم وتقوى متولد شد.پدر ايشان مرحوم آية الله سيد شمس الدين محمود
الحسينىالمرعشى النجفى،متولد سال1279 ه.ق از علماء بزرگ نجف اشرف و از
شاگردانمبرز آيات عظام:مرحوم آخوند خراسانى صاحب كفاية الاصول و مرحوم حاج
سيدمحمد كاظم طباطبائى يزدى،صاحب كتاب العروة الوثقى و... بوده كه به سال
1338ه.ق در نجف اشرف وفات يافتهاند.
جد ايشان مرحوم آية الله سيد على،معروف به سيد الاطباء يا سيد
الحكما،ازشاگردان مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شيخ مرتضى انصارى صاحب كتاب
مكاسب و رسائل است. نسب شريفش چنانچه ذكر شد،با سى و سه واسطه به امام
زينالعابدين(ع)منتهى مىشود. والده ماجده ايشان،علويه صالحه فاضله،بنت
مرحوم آيةالله آقا سيد ابو القاسم خوئى،فرزند مرحوم آية الله سيد مهدى
خوئى است كه از بنىاعمام مرحوم آية الله العظمى آقاى حاج سيد حسين
كوهكمرى عم بزرگوار مرحوم آيةالله آقاى سيد محمد حجت(قدس سرهما) مىباشد.
ايشان پس از طى مراحل مقدماتى و دروس سطح،نزد مرحوم والدشان،بهخاطر هوش
سرشار و عشق و علاقه وافرى كه به تحصيل علوم دينى داشتهاند،بهزودى در سن
20 سالگى به درجه اجتهاد مىرسند و از درس خارج فقه و اصولمرحوم آية الله
العظمى آقا ضياء الدين عراقى،مرحوم علامه محقق اصولى،آية الله سيداحمد
بهبهانى،مرحوم آية الله علامه مصلح شيخ محمد حسين كاشف الغطاء نجفى،مرحوم
علامه محقق آية الله آقا ميرزا آقا اصطهباناتى و ديگر بزرگان حوزه علميه
نجفاشرف استفاده مىنمايند.علاوه بر اين در ساير علوم،نظير:علم
حديث،رجال،درايه،تراجم،انساب،تفسير،حروف و اوقاف،كلام و عقايد و اديان،
طب،تجويد و قرائتقرآن كريم،ادبيات و علوم آلى،حساب و هندسه و ساير علوم
رياضى و بعضى علومغريبه از محضر اساتيد و بزرگانى چون مرحوم والد
معظمشان،مرحوم آية الله شيخمحمد حسين شيرازى،مرحوم حجت الاسلام و المسلمين
ميرزا باقر ايروانى نجفى، مرحوم آية الله شيخ اسماعيل محلاتى نجفى و مرحوم
آية الله سيد حسن صدر وبسيارى ديگر از اعلام و مشاهير آن زمان بهره وافر
برده و بر بسيارى از علوم مذكورهتسلط كامل يافتند.
معظمله پس از كسب مدارج عالى و اشتغال به تدريس در حوزه علميه
نجفاشرف،در سال 1342 ه.ق به قصد زيارت ثامن الائمه(ص)به ايران سفر
مىكند.پساز تشرف به ارض اقدس و زيارت مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع)به هنگام
مراجعتدر مجالس ديد و بازديد در تهران برخوردى داشتند با علماى آن روز
تهران از جملهمرحوم آية الله آقا شيخ عبد النبى نورى و مرحوم آية الله آقا
حسين نجم آبادى و به خاطر علاقهاى كه به فراگيرى علوم مختلف داشتند.مدت يك
سال در تهران اقامت داشتند واز محضر اين بزرگان كسب فيض مىنمايند. سپس به
قصد زيارت مرقد مطهر حضرتمعصومه(س)عازم شهر مقدس قم مىشوند.
در آن زمان حضرت آية الله العظمى حائرى(مؤسس حوزه علميه قم)در
حوزهتدريس مىفرمودند.مرحوم والد در همان چند روزى هم كه قصد اقامت در
قمداشتند،در محضر درس مرحوم آقا شيخ عبد الكريم حاضر مىشوند و ضمن
درساشكالات متعددى به ايشان مىگيرند.مرحوم آية الله العظمى حائرى چون
ايشان راشايسته و لايق تشخيص مىدهند،لذا به طور جدى از ايشان مىخواهند كه
در قماقامت نموده و به تدريس در حوزه مشغول شوند. ايشان مىفرمايند من به
قصد زيارتآمدهام و بايد برگردم به نجف اشرف.ولى مرحوم آقا شيخ عبد الكريم
به ايشان تكليفمىكنند و لذا معظمله از همان سال1343 ه.ق در قم متوطن
شده و از همان سال شروعبه تدريس سطح و خارج فقه و اصول مىنمايند.ايشان
مىفرمودند:«من به قدرى براىتدريس مجهز بودم كه هيچگاه خسته نمىشدم و هر
گاه كسالتى يا مشكلى براى منپيش مىآمد،نذر مىكردم كه اگر مشكل برطرف
شود،يك دوره مكاسب محرمه درسبدهم و اين كار در موارد بسيارى پيش آمد و
تكرار شد.»
ايشان در طول بيش از 68 سال تدريس در حوزه علميه قم با تلاش و
كوششوقفهناپذير و برقرارى روزانه بيش از هفت جلسه درس،شاگردان بسيارى را
تربيتنمودهاند كه از جمله شاگردان برجسته و مبرز ايشان،مىتوان از آية
الله حاج سيد باقرطباطبائى سلطانى،مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى
يزدى،مرحوم آية اللهشهيد مرتضى مطهرى،مرحوم آية الله شهيد حاج شيخ حسين
غفارى،مرحوم آية اللهشهيد حاج سيد محمد على قاضى طباطبائى، مرحوم آية الله
شهيد صدوقى يزدى وبسيارى ديگر از بزرگانى كه بعضا در قيد حيات هستند نام
برد.
سؤال:رساله عمليه معظمله در چه سالى منتشر شد و آيا ايشان غير از ايران
دركشورهاى ديگر هم پيروانى داشتند؟ جواب:پس از سالها تدريس در حوزه عمليه
قم،كمكم از روى توجهى كه مردمبه ايشان پيدا كردند،با اصرار زياد طلاب و
محصلين و شاگردان ايشان، معظملهنخستين رساله عمليه خود را در سال 1370
ه.ق به نام«سبيل النجاة»به زبان فارسىمنتشر مىكنند كه بعدا چندين بار
تجديد چاپ شد.با رحلت مرحوم آية الله العظمىبروجردى(ره)رساله عمليه ديگر
ايشان به نام«توضيح المسائل»منتشر شد.اين رسالهتا كنون بيش از 55 بار
تجديد چاپ شده و مورد استفاده مقلدين قرار گرفته است.از آنسال به بعد
ايشان مرجعيت عامه پيدا كرده و در كنار حضرت آية الله العظمى گلپايگانى(مد
ظله)و ديگر بزرگان،حوزه علميه قم را اداره مىكردند.
معظمله داراى مقلدين بىشمارى در ايران و خارج،بخصوص در هند و
پاكستانو قسمتى از لبنان و كشورهاى حاشيه خليج فارس بودهاند.رساله ديگرى
نيز به زبانعربى دارند كه به نام«منهاج المؤمنين»و در دو جلد چاپ شده
است.همچنين خلاصهفتاواى ايشان در يك مجموعه به زبان اردو در هند چاپ شده
است.
سؤال:تاليفات معظمله چه تعداد و در چه موضوعاتى است؟
جواب:ايشان داراى تاليفات بسيار متعددى هستند كه تا كنون از اين آثار به
طبعرسيده و ما بقى انشاء الله به تدريج چاپ خواهد شد.اين تاليفات را
مىتوان در چندبخش تقسيم كرد كه ذيلا به ذكر نام آنها مىپردازيم:
تاليف و تصانيف و آثار علمى و سفرنامهها:
الف-كتب رجال،انساب،تاريخ:
1-كتاب مشجرات آل رسول الله الاكرم(ص)در چهار مجلد بزرگ،شاملانساب كليه
علويين و سادات در ممالك دنيا،حدود نيمى از عمر خود را صرف تاليفاين اثر
بزرگ تاريخى نموده و كتب و رسائل بسيارى را جهت جمعآورى اين كتابمطالعه
فرمودهاند و آن به طريق تشجير مىباشد.(عربى)
2-كتاب المسلسلات في ذكر الاجازات،شامل كليه اجازات علماى شيعه وعامه و
زيديه كه به معظمله داده شده است.(عربى)
3-كتاب طبقات النسابين،در دو مجلد بزرگ،شامل شرح حال علماء علم نسباز
قرن اول تا قرن حاضر(شروع تاليف اين اثر بزرگ هنگام كشف حجاب در ايرانزمان
رضاخان)در اين كتاب شرح حال و بيوگرافى صدها نفر از علماء علم نسب بهترتيب
قرن ذكر شده است.(عربى) 4-كتاب مزارات العلويين،در ذكر قبور سادات و علويين
در اقطار عالم و در آناز صدها كتاب رجال و انساب و الواح قبور و تواريخ
مختلف استفاده شده است.بهترتيب حروف الفبائى(عربى)
5-كتاب الفوائد الرجاليه،شامل فوائد مهم در رجال كه از درسهاى
رجالىاساتيد آن زمان، مانند مرحوم آية الله سيد حسن صدر(متوفى به سال
1354)صاحبكتاب تاسيس الشيعة الكرام لفنون الاسلام و مرحوم آية الله سيد
ابو تراب خوانسارىنجفى،صاحب كتاب:سبل الرشاد في شرح نجاة العباد.و مرحوم
آية الله سيدشمس الدين محمود مرعشى نجفى، (متوفى به سال 1338)والد ماجد
معظمله صاحبكتاب مشجرات العلويين.و مرحوم آية الله ميرزا محمد بن رجبعلى
تهرانى عسكرى،صاحب كتاب مستدرك البحار و غيره استفاده نمودهاند.(عربى)
6-كتاب اعيان المرعشيين،شامل بيوگرافى صدها تن از فقها علماء و حكما
ومتكلمين و فلاسفه و محدثين و ادبا و ملوك و وزراء از اين سلسله
جليله.(عربى)
7-كتاب اللئالى المنتظمة و الدرر الثمينة،در شرح حال علامه حلى و
قاضىنور الله مرعشى شوشترى،(شهيد به سال1019)به دستور جهانگير شاه تيمورى
درهند و قاضى فضل بن روزبهان خنجى اصفهانى شافعى معروف به«خواجه ملا»صاحب
كتاب«مهمانخانه بخارا»در تاريخ و غيره،در اين اثر معظمله شرح حال
عدهاىاز نوابغ سلسله مرعشى را نيز ذكر فرمودهاند و به سال1377 هجرى
قمرى در تهران بهضميمه مجلد اول كتاب احقاق الحق قاضى نور الله شهيد مذكور
چاپ شده است.(عربى)
8-مستدرك كتاب شهداء الفضيلة مرحوم آية الله حاج شيخ عبد الحسين
امينىنجفى، صاحب كتاب الغدير.در اين كتاب شرح حال عدهاى از علماء شيعه را
كه بهدرجه رفيعه شهادت نائل شدهاند ذكر نمودهاند.(عربى)
9-كتاب لمعة النور و الضياء،در شرح حال سيد ابو الرضا فضل الله
راوندىحسنى كاشانى،كه ضميمه كتاب المناجات الالهيات در مناقب حضرت امير
المؤمنينعليه السلام به سال 1384 هجرى قمرى در تهران به چاپ رسيده
است.(عربى)
10-رساله سجع البلابل في ترجمة صاحب الوسائل،شامل بيوگرافى شيخمحمد بن
حسن حر عاملى كه با كتاب اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات از محدثمذكور به
سال 1378 هجرى قمرى در تهران به چاپ رسيده است.(عربى)
11-رساله وسيلة المعاد في مناقب شيخنا الاستاد،شامل شرح حال مرحومآية
الله شيخ محمد جواد بلاغى نجفى،صاحب تفسير«آلاء الرحمن في تفسير
القرآن»اين رساله به ضميمه كتاب المدرسة السيارة در رد نصارى از آن مرحوم
به سال1383هجرى قمرى در تهران چاپ شده است.(عربى)
12-رسالة لؤلؤة الصدف في حياة السيد محمد الاشرف،در شرح حال ميرمحمد
اشرف بن علامه عبد الحسيب سبط فيلسوف بزرگ اسلام،علامه مير محمد باقرداماد
حسينى مرعشى. اين رساله به ضميمه كتاب فضائل السادات تاليف محمد اشرفمذكور
به سال 1380 ه.ق در قم به چاپ رسيده است.(عربى)
13-رسالة منية العاملين،در شرح حال محدث شهيد شيخ ابو جعفر محمد بنفتال
نيشابورى كه به سال1377 ه.ق به ضميمه كتاب روضة الواعظين آن مرحوم در
قمبه چاپ رسيده است.(عربى)
14-رساله الفتحيه،در شرح حال مير ابو الفتح حسينى شريفى عربشاهى
گرگانىالاصل صاحب كتاب تفسير شاهى پيرامون آيات الاحكام به فارسى كه به
ضميمه كتابمذكور در تبريز چاپ شده است.
15-رساله مطلع البدرين،در شرح حال محدث لغوى مفسر شيخ فخر الدين محمد
على طريحى نجفى،صاحب كتاب مجمع البحرين در لغت كه به سال1379ه.ق به ضميمه
كتاب مذكور در تهران به چاپ رسيده است.(عربى)
16-رساله مفرج الكروب،در شرح حال علامه ديلمى صاحب كتاب ارشادالقلوب كه
به سال 1378 ه.ق به ضميمه كتاب مذكور در تهران چاپ شده است.(عربى)
17-رساله طريفه،در شرح حال شيخ محمد جعفر يا شيخ علينقى كمرهاىقاضى
صاحب«تحفه شاهى»در معارف الهى فارسى كه به سال 1380 هجرى قمرى بهضميمه
كتاب مذكور در تهران چاپ شده است.(عربى)
18-رساله در شرح حال استاد خود،مرحوم آية الله شيخ محمد محلاتى
نجفى،صاحب كتاب«گفتار خوش يارقلى»به فارسى در رد مذاهب باطله كه به سال
1384ه.ق به ضميمه كتاب مذكور در تهران چاپ شده است.(فارسى)
19-كتاب منية الرجال في شرح نخبة المقال در شرح منظومه نخبة المقال
درعلم رجال تاليف سيد حسين حسينى بروجردى(متوفى به سال1277 ه.ق)جلد
اولاين شرح به سال 1378 در قم به طبع رسيد.(عربى)
20-رساله در شرح حال شيخ عز الدين بن اثير موصلى صاحب كتاب«اسدالغابة
في معرفة الصحابة»كه به ضميمه جلد اول كتاب مذكور در تهران چاپ شدهاست.
21-رساله در شرح حال آية الله حاج سيد ابو القاسم طباطبائى تبريزى
نجفى،مشهور به علامه،(متوفى به سال 1362 ه.ق)كه به ضميمه مشجره اجازات
علماءاماميه از سيد مذكور در دانشگاه تهران به چاپ رسيده است.(عربى)
22-رساله رياض الاقاحى در شرح حال متكلم محدث شيخ زين الدين بياضىعاملى
صاحب كتاب الصراط المستقيم الى مستحقى التقديم كه به سال 1384 ه.ق درتهران
به ضميمه كتاب مذكور چاپ شده است.(عربى)
23-كتاب هدية ذوى الفضل النهى في ترجمة المولى محمد علم الهدى در شرح
حال مولى محمد مشهور به علم الهدى كاشانى ابن مولى محسن فيض كاشانى كهبه
ضميمه كتاب«معادن الحكمة في مكاتيب الائمه»تاليف علم الهدى در تهران
چاپشده است.(عربى)
24-مقدمهاى بر كتاب«الدر المنثور»تاليف جلال الدين عبد الرحمن
سيوطىشافعى(م 910 ه.ق)،شامل فوائد تفسيرى و ذكر اختلاف سليقه مفسرين و
فوائد مهمديگرى كه به ضميمه كتاب مذكور در تهران چاپ شده است.(عربى)
25-شرح كتاب عمدة الطالب في انساب آل ابيطالب،تاليف علامه نسب سيدجمال
الدين احمد بن عنبه حسنى داودى شامل شرح و حواشى مهم در تراجم نوابغعلويين
ذكر شده در كتاب مذكور.اين كتاب از جمله آثار علمى بسيار مهم معظمله
بهشمار مىرود و در چند مجلد قرار دارد.(عربى)
26-رسالة الافطسية در نسب سادات قريه طغرود از قراء قم كه به ضميمه
كتابوقايع الايام مرحوم محدث قمى در تهران چاپ شده است.
27-رساله در اثبات صحت نسب خلفاى فاطميين مصر كه به خواهش علامهفاضل
حسن قاسم مصرى ساكن قاهره و مدير مجله«هدى الاسلام»نوشته شده است.(عربى)
28-رساله در اشباه رسول الله(ص)،(عربى)
29-رساله در تعيين مدفن سر مقدس حضرت سيد الشهداء(روحى له الفداء)شامل
ذكر اقوال مورخين در تعيين مدفن آن سر و اختيار بين اقوال(عربى)
30-رساله كشف الظنون عن حال صاحب كشف الظنون،كه با كتاب مذكور درتهران
چاپ شده است.(عربى)
31-رساله منهج الرشاد في ترجمة الفاضل الجواد(مطبوع)
32-كتاب مزارات الطالبيين(عربى)
33-كتاب الصرفة في ترجمة صاحب كتاب النفحة
34-رساله در شرح حال حاج محمد مؤمن شيرازى جزايرى
35-رساله در احوال حضرت سلطان على فرزند امام باقر(ع)كه در مشهداردهال
كاشان مدفون است.
36-رسالة المنن و المواهب العددية در شرح حال مير محمد قاسم
نسابهسبزوارى كه به ضميمه كتاب مذكور در تبريز چاپ شده است.
37-كتاب غنية المستجيز شامل اجازه روايتى مفصلى استبراى مرحوم
حاجميرزا محمد احمد آبادى اصفهانى نگاشتهاند.(عربى)
38-رساله در ترجمه احوال صاحب كتاب عمدة الطالب
39-كتاب الرحلة الاصفهانيه،شامل سفرنامه اصفهان و مشاهدات معظمله
ازآثار و ابنيه تاريخى و قبور علماء و ادبا و شرح حال فضلائى كه با آنان
ملاقاتهايىداشتهاند.(عربى)
40-كتاب الرحلة الشيرازية،شامل سفرنامه شيراز و مشاهدات آثار تاريخى
وملاقات و مذاكره با علماء،از جمله مرحوم آية الله حاج شيخ عبد النبى و
همچنين ميرزااحمد بن محمد تبريزى قطب سلسله ذهبيه و عارف شاعر سيد محمد
قدسى خطاط وآية الله حاج شيخ محمد جعفر محلاتى و غيرهم(عربى)
41-تكميل كتاب تذكرة القبور آخوند ملا عبد الكريم گزى اصفهانى و
اينتكميل تا كنون چاپ نشده،مگر مقدارى از آن را كه اديب مورخ سيد مصلح
الدينمهدوى اصفهانى به ضميمه كتاب مذكور در اصفهان چاپ كرده است.
42-كتاب جذب القلوب الى ديار المحبوب.نام ديگر اين كتاب«فاكهة
النوادى»در فوائد علميه و رجاليه و ادبيه و تاريخيه و دهها مطالب مفيد
ديگر(عربى)
43-رساله در فوائد متعلق به صحيفه كامله سجاديه كه به صحيفه مذكور
درتهران چاپ شده است.
44-الرحلة الآذربايجانية،شامل سفر به آذربايجان و نقاط تاريخى و ديدنى
آنمنطقه.(ناتمام)
45-حاشيه بر كتاب وقايع الايام محدث قمى
46-رساله العزية در شرح حال شهيد مظلوم سيد عز الدين يحيى مشهور
بهامامزاده يحيى كه قبرش در تهران مزار اهالى است و به سال 1382 در تهران
چاپ شدهاست.
47-كتاب هدية النبلاء في تراجم العلويين من العلماء،در چند مجلد شامل
شرحاحوال علماء و سادات بعد از سال يكهزار كه نام آنان كمتر در كتب رجالى
ذكر شدهاست.(ناتمام-عربى)
48-الضوء البدرى في حياة صاحب الفخرى كه با كتاب الفخرى قاضى مروزىدر
علم انساب به سال1409 ه.ق در قم چاپ شده است.(عربى)
49-المجدى في حياة صاحب المجدى كه با كتاب المجدى ابن الصوفى در علمنسب
به سال1409 ه.ق در قم چاپ شده است.(عربى)
50-كشف الارتياب في ترجمة صاحب لباب الانساب و الاعقاب و الالقاب كهبا
كتاب لباب الانساب بيهقى در سال 1410 ه.ق در دو جلد در قم چاپ شده است.
51-الدرة النثيرة فيما يتعلق بالاجازة الكبيرة كه با كتاب الاجازة
الكبيرة سيدعبد الله جزايرى در سال1409 ه.ق در قم چاپ شده است.
52-الظرائف في ترجمة صاحب الطرائف كه با كتاب طرائف المقال از سيد
علىاصغر جاپلقى بروجردى در دو جلد به سال 1410 ه.ق در قم چاپ شده است.
53-زهر الرياض في ترجمة صاحب الرياض كه با كتاب رياض العلماء وحياض
الفضلاء مولى عبد الله افندى اصفهانى در6 جلد عربى در سال 1401 ه.ق درقم
چاپ شده است.همچنين همين زهر الرياض در مقدمه كتاب تعليقه امل الآمل ازهمان
مؤلف به سال 1410 ه.ق در قم چاپ شده است.
ب-كتب فقه-اصول:
54-كتاب مسارح الافكار في مطارح الانظار،كتابى استبه صورت حاشيه
برتقريرات شيخ مرتضى انصارى(عربى) 55-كتاب مصطلحات فقهيه در شرح الفاظ رايج
در زبان فقهاء و مجتهدين ومحدثين(عربى)
56-حاشيه مختصر بر شرح لمعه شيخ زين الدين شهيد ثانى(عربى)
57-حاشيه بر كتاب معالم الاصول شيخ حسن عاملى(عربى)
58-حاشيه بر كتاب متاجر استاد علامه شيخ مرتضى انصارى(عربى)
59-كتاب الهداية في معاضل الكفاية،حاشيهاى استبر كتاب كفاية
الاصولآخوند خراسانى، شامل فوائد و مطالب مفيد در دو مجلد(عربى)
60-در بيع خيارى.اين رساله به خواهش بعضى تلاميذ معظمله نوشته
شدهاست.(عربى)
61-حاشيه بر قوانين الاصول ميرزاى قمى(ناتمام-عربى)
62-رساله در اثبات حليت لباس مشكوك(عربى)
63-كتاب الغاية القصوى،حاشيهاى است نسبتا استدلالى بر العروة الوثقى
علامهطباطبائى يزدى در دو مجلد كه در قم چاپ شده است.(عربى)
64-حاشيه بر فرائد شيخ انصارى(ره)
65-رساله توضيح المسائل،كتاب فقهى فارسى از طهارت تا ديات كه بيش
ازپنجاه و پنجبار به چاپ رسيده است.
66-كتاب سبيل النجاة،فقه فارسى،بيش از دو بار در قم چاپ شده است ونخستين
رساله عمليه معظم له مىباشد.
67-رساله در لباس مشكوك(عربى)
68-كتاب هداية الناسكين در مناسك حج و زيارت حرمين شريفين كه در قمچاپ
شده است.(فارسى)
69-راهنماى سفر مكه و مدينه،كه در تهران چاپ شده است.(فارسى)
70-رساله نخبة الاحكام شامل بعضى مسائل فقهى به فارسى در تهران به
چاپرسيده است.
71-حاشيه بر كتاب الوسيلة مرحوم آية الله اصفهانى(عربى)
72-مصباح الناسكين در مناسك حج،بسيار بزرگ در 1 جلد كه بارها چاپشده
است.
73-كتاب منهاج المؤمنين،رساله عمليه به عربى كه در قم،در سال1406 در
دوجلد به چاپ رسيده است.
ج-مسائل متفرقه:
74-كتاب الروض الرياحين،كشكولى استشامل فوائد مهم علمى(عربى)
75-كتاب اجوبة المسائل الرازيه،در جواب مسائلى كه بعضى از مؤمنين
ازتهران از معظمله سؤال كردهاند از جمله نجاست الكل و جواز عكاسى با آلات
متداولهو جواز تشريح اجساد در دانشگاهها و مدارس پزشكى و غير آنها(عربى)
76-كتاب اجوبة المسائل العلمية و الفنون المتنوعة(عربى)
77-انس الوحيد،كشكول مانندى است كه در عنفوان جوانى در
سامراء،نوشتهاند. (ناتمام-عربى)
د-حديث:
78-كتاب مفتاح احاديث الشيعة،در چندين مجلد شامل تعيين موارد احاديث
ومواضع آنها. اين كتاب تحت اشراف معظمله با همكارى عدهاى از افاضل حوزه
علميهقم تاليف شد و متاسفانه به عللى در حال حاضر تاليف اين اثر به حالت
تعطيل درآمدهاست و اميدواريم هر چه زودتر مجددا اقدام به نوشتن آن
شود.(عربى)
79-حاشيه بر كتاب الفصول المهمة صاحب وسائل(ناتمام)
ه-كلام:
80-شرح كتاب احقاق الحق علامه قاضى نور الله شوشترى مرعشى،(شهيد به
سال1019 ه.ق) در هند.تا كنون 30 مجلد آن در تهران و قم به طبع رسيده است
وشايد بيش از 50 مجلد بشود،شامل فضائل اهل بيت(ع)از طرق عامه و مناقب آنان
ومثالب دشمنانشان و بعضى از مسائل مهم فقهى و اصولى مختلف و آراء آنان.و
اينموسوعه عظيم بيش از چهل سال بر روى آن كار شده است و به بيش از سه هزار
كتاباز كتب اهل سنتبه دقت مراجعه گرديده است و مطالب مورد نظر از آن
استخراج و درتاليف كتاب فوق به كار رفته است.(تاليف اين كتاب به صورت گروهى
تحت اشراف ونظارت معظمله صورت پذيرفته است.)
و-ادعيه و زيارات و اوراد و اذكار:
81-مجموعهاى در ادعيه و زيارات انتخاب شده از كتابهاى مفاتيح الجنان و
زادالمعاد و اقبال و مصباح و بلد الامين و كامل الزيارات و مزار كبير و غير
آنها از مداركمعتبره.تا كنون بيش از ده بار در تهران به وسيله كتابفروشى
حافظ به چاپ رسيده است.(فارسى)
82-رسالة شمس الامكنة و البقاع في خيرة ذات الرقاع،اين رساله به
خواهشحجة الاسلام شيخ محمد حسن منتظرى مازندرانى ساكن تهران نوشته شده
است.
ز-ادبيات:
83-قطف الخزامى من رياض الجامى،حاشيهاى استبر شرح كافيهعبد الرحمن
جامى(عربى)
84-كتاب المعول في امر المطول،حاشيهاى استبر شرح تلخيص
علامهتفتازانى(عربى)
85-كتاب الفروق،در بيان فرق بين الفاظ متشابه مثل اراده و مشيت و جسم
وجسد و روح و نفس و امثال آن(عربى)
ح-منطق:
86-كتاب رفع الغاشية عن وجه الحاشية،حاشيهاى استبر حاشيه مولى عبد
اللهيزدى بر كتاب تهذيب المنطق علامه تفتازانى(عربى).
ط-نوادر و علوم غريبه:
87-حاشيه بر كتاب«سرخاب»در رمل.شامل فوائد متفرقه اين علم و واضع آنو
اسامى مشهورترين عالمان اين علم و كتب معروفه آنان(ناتمام)
88-حاشيه بر مفتاح علامه ايدمر جلدكى در اعمال شمسى،قمرى و زحلى.
89-حاشيه بر كتاب«السر المكنون»در علم حروف(ناتمام)
90-كتاب سلوة الحزين و مونس الكئيب.كشكولى است در فوائد علم جفر ورمل و
حروف و اعمال شمسى و زحلى و زهرى و مريخى و ختومات و اوراد و اذكارمجرب و
مثلثات و بعض مجربات طبى و غير آن از مطالب متنوعه نفيسه.
91-كتاب الشمعه في مصطلحات اهل الصنعه،شامل الفاظى است كه درزبانهاى
مختلف در مقام افاده و استفاده قرار مىگيرد،به ترتيب كتب لغتبا
حروفالفبائى.
ى-علوم قرآنى:
92-كتاب التجويد،مشتمل بر فوائد مهم علم تجويد93-كتاب الرد على مدعى
التحريف،در رد بر كلمات ثقة الاسلام نورى دركتاب فصل الخطاب با بهترين
جوابها از اخبار مربوط به تحريف قرآن.
94-حاشيه بر كتاب انوار التنزيل در تفسير قرآن،تاليف قاضى ناصر
الدينبيضاوى.(عربى) ك-نجوم،فلكيات:
95-كتاب الوقت(عربى)
96-كتاب القبلة(عربى)
(عناوين كتابهاى فوق،درستبرابر با سالهاى عمر پربركت ايشان مىباشد
كه96 سال داشتهاند،يعنى به طور متوسط در هر سال يك كتاب يا رساله
نگاشتهاند.)
سؤال:حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)علاوه بر اشتغال به تدريسدر
حوزه علميه قم،فعاليتهاى ديگرى نيز داشتهاند.در مورد اين فعاليتها توضيح
دهيد.
جواب:معظم له در بيشتر اوقات فراغت،اشتغال به تاليف و تصنيف در علوم
وفنون مختلف اسلامى داشتهاند.علاوه بر آن همه روزه در سه وعده صبح و عصر
وشب در حرم مطهر حضرت معصومه(س)اقامت جماعت مىفرمودند و اين كار را
تاآخرين روز حيات مباركشان نيز ترك نفرمودند.يكى ديگر از كارهاى
معمولايشان،رسيدگى به امور مقلدين در داخل و خارج كشور بوده است.برقرارى
ارتباط باعلماء و دانشمندان و نمايندگان خود در ساير بلاد و كشورها از اهم
فعاليتهاى ديگرايشان به شمار مىرفته است.مكاتبات ايشان هميشه با دانشمندان
بزرگ اسلامى،مثلمرحوم طنطاوى جوهرى،صاحب تفسير الجواهر،مفسر معروف مصرى
و... برقراربود.به خاطر دارم در يكى از مكاتباتى كه ايشان با مرحوم طنطاوى
جوهرى داشتند، براى ايشان مىنويسند:«شما در آثارتان از نهج البلاغه ما اسم
مىبريد،ولى از صحيفهسجاديه كه بسيار كتاب مهمى است از حضرت سجاد(ع)اسمى
نمىبريد و من يكنسخه از اين كتاب را براى شما مىفرستم.»و اين آقاى
طنطاوى جوهرى در پاسخ براىايشان مىنويسند كه: «خوب شد شما اين كتاب را
براى من فرستاديد و شما شيعيانبايد به اين كتاب افتخار كنيد»و به عبارت
عربى در زير نامهشان نوشته بودند«صحيفهسجاديه دون كلام الخالق و فوق كلام
المخلوق»استبه هر حال اين مكاتبات وارتباطات نيز بخشى از اوقات ايشان را
به خود اختصاص مىداد.و سؤالات علمى از معظمله مىشد و ايشان نيز مبادرت
به جواب آنها مىفرمودند.
اجازات و استجازات:
سؤال:حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)از مقام و منزلتخاصى نزدعلماء
و اساتيد برخوردار بوده است و اجازات فراوانى از آنان دريافت داشتهاند.در
اينمورد توضيحاتى بفرمائيد.
جواب:يكى از خصوصيات مرحوم آقا اين بود كه ايشان مطالعه زيادى داشتند
وهر كتابى كه به دستشان مىرسيد،همان شب اول مىنشستند و تا نصف شب و گاهى
تاسحر مطالعه مىفرمودند.سپس رئوس مطالب يا احيانا مطلبى اگر به نظرشان
مىرسيد،در حاشيه يادداشت مىكردند.لذا اكثر كتابهايى كه از منزل ايشان به
كتابخانه منتقل شدهاست(چندين هزار جلد)اين خصوصيت را دارند و روى اين
زمينه با اشخاص وشخصيتهاى بزرگ دنيا ارتباط و مباحثاتى نيز داشتهاند.از
جمله مباحثه خيلى مهمايشان با فيلسوف معروف، «تاگور»هندى مىباشد كه در قم
مهمان مرحوم ابوى مابودند،و مباحثه با وزير امام زيديه، «امام يحيى»كه در
زمان مرحوم آية الله العظمى حاجشيخ عبد الكريم حائرى(ره)از سوى امام يحيى
به دعوت ايشان به قم آمده بودند.وايشان با زيديها و علماى مصر و ديگر
كشورهاى اسلامى و علماى بزرگ داخل كشورروابط حسنه داشتهاند و به خاطر همين
ارتباطات و مباحثات بود كه به دريافتبيش از200 اجازه روايتى از اين علماء
نائل آمدند كه حدود 160 اجازه از علماى بزرگ شيعىخودمان در ايران و حدود
12 اجازه از علماى اهل سنت و حدود 25 اجازه هم ازعلماى زيديه است.اين
اجازات را در مجموعهاى به نام«المسلسلات في الاجازات»در دو جلد جمع آورى
كردهايم كه جلد اول شامل مقدمه و عين دستخط علماء و جلددو شامل
زندگينامههاى آنان مىباشد،و در اين يكى دو سده اخير در ميان
علماىاسلامى، اين تعداد اجازات و نيز عالمى كه اين قدر احاطه به ممالك
اسلامى داشتهباشد و داراى ارتباطات فرهنگى در اين سطح باشد،سابقه ندارد.حد
اكثر اجازهاى كه-علماى اسلامى دريافت مىكردند،شايد به 20 تا هم
نمىرسيد.ولى اجازات ايشانمتجاوز از دويست اجازه مىباشد.
نقش او در انقلاب اسلامى:
سؤال:درباره نقش معظمله در دوران مبارزات انقلابى مردم ايران و پس
ازپيروزى انقلاب و همچنين رابطه ايشان با رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت
امامخمينى(قدس سره)را توضيح بفرمائيد.
جواب:مرحوم والد ما در دوران مبارزات انقلابى مردم ايران و همچنين
دورانپس از انقلاب اسلامى،همواره در تمامى صحنهها در كنار رهبر كبير
انقلاب حضرتآية الله العظمى امام خمينى(ره)بوده است.به خاطر دارم زمانى كه
ساواك شاهنشاهىحضرت امام را دستگير و در تهران زندانى كرده بودند،مرحوم
آية الله شهيد حاج آقامصطفى(ره)تشريف آوردند در منزل و مشغول صحبتبا مرحوم
والد بودند كهناگهان ماموران ساواك براى دستگيرى ايشان با وضع اسفبارى از
روى ديوارها به خانهما ريختند و وقتى با ممانعت مرحوم ابوى روبرو
شدند،مشتى به سينه ايشان زده وبالاخره مرحوم حاج آقا مصطفى را بردند.به هر
تقدير پس از آزادى امام و تشرفايشان به قم،مرحوم والد سه روز تمام تشريف
مىبردند بيت امام و در معيت امام و دركنار امام مىنشستند و با اين كار
ثابت مىكردند كه مراجع همه در اين هدف شريكبوده و متفقا به دنبال حضرت
امام هستند.
در قضيه 15 خرداد كه ساواك مجددا حضرت امام را دستگير كرد،مرحوم والداز
نخستين افرادى بودند كه تشريف بردند در صحن مطهر و از بلندگو مردم را
بهتحصن در صحن مطهر دعوت كردند و مرحوم حاج آقا مصطفى و بعضى آقايان
ديگرهم تشريف آوردند،در آن روز مرحوم ابوى اعلاميهاى صادر كردند و در آن
رژيم راتهديد كردند كه چنانچه يك مو از سر آية الله خمينى كم شود،ما به
اقدامات دامنهدارىدستخواهيم زد.
پس از آن تا يك هفته منازل مراجع عظام در محاصره نيروهاى امنيتى
قرارداشت.سپس با مشاورهاى كه با آقايان مراجع ديگر داشتند،قرار شد مسافرتى
به تهرانبكنند.بدين ترتيب ايشان به اتفاق بعضى ديگر از مراجع قم و مرحوم
آية الله العظمىميلانى از مشهد و مرحوم آية الله العظمى خوانسارى و علماى
منتفذ ساير شهرها،درتهران جمع شدند و روزانه جلسات متعددى را تشكيل داده و
خواهان آزادى حضرتامام بودند.چهار ماه تمام اين وضع ادامه داشت و رژيم كه
استمرار اين وضع راخطرناك مىديد،لذا مرحوم والد و ديگر مراجع را دستگير
كرده و در ماشين انداختند ويكسره به قم آوردند.حتى ايشان در راه محصور
بودند و مىخواستند تطهير كنند،ولىمامورين گفتند ما حتى يك لحظه هم اجازه
نداريم ماشين را نگه داريم.ايشان راآوردند و با يك وضع بدى داخل منزل
انداختند و رفتند.پس از تبعيد حضرت امام بهتركيه،نمايندگانى از طرف برخى
مراجع براى ديدار ايشان مىرفتند،ولى دولت وقتبه بنده كه نماينده ايشان
بودم،اجازه خروج نداد،ليكن پس از تبعيد حضرت امام بهعراق،بلافاصله مرحوم
ابوى مرا خواستند و چند نامه به من دادند و فرمودند شماماموريت داريد اين
چند نامه را به امام برسانيد.من با كسب اجازه از محضرشان به طورمخفيانه از
طريق خرمشهر خود را به بصره و از آنجا به كربلا رساندم و در بيتحضرتامام
به حضور ايشان رسيده و دست مباركشان را بوسيدم.ايشان سؤال فرمودند شماچطور
آمديد؟عرض كردم حسب الامر ابوى و براى ملاقات حضرتعالى شرفيابشدم.حضرت
امام خيلى خوشحال شدند،نامهها را گرفتند و تكليف فرمودند تا روزىكه در
عراق هستيد،بايد در منزل ما باشيد. لذا بنده در آن شرايط حساس پس از يك
ماهاقامت در بيت ايشان در نجف اشرف،با كسب اجازه از محضرشان به ايران
مراجعتنمودم و در نامههايى را هم ايشان در پاسخ نامهها دادند و فرمودند
سعى كنيد اينها به دستنيروهاى امنيتى نيفتد.در زمانى هم كه امام در پاريس
تشريف داشتند،بنده از طرفمرحوم ابوى خدمت ايشان شرفياب شدم و در مجموع
روابط امام و ابوى ما بسيارخوب بود و نامههاى متعددى بين آن دو بزرگ رد و
بدل مىشد.و همچنين مرحوم حاج آقا مصطفى نامههاى زيادى را به مرحوم ابوى
مىنوشتند و مىفرمودند:«من واقعاهمانگونه كه به پدرم احترام مىگذارم و
علاقمند هستم،به حضرتعالى هم علاقمندهستم.»بعضى از اين نامهها را الآن در
اختيار داريم.همچنين مرحوم ابوى كرارامىفرمودند:«حضرت امام را من به تازگى
نمىشناسم،بلكه از همان اوائل ورودم بهشهر قم حجرهاى در مدرسه دار الشفاء
داشتم و به فاصله يك حجره،حجره حضرتامام قرار داشت و ما با حضرت امام از
همان زمانها آشنايى نزديك داشتيم.به هر حالمرحوم ابوى خيلى به حضرت امام
علاقمند بودند و اعلاميهها و سخنرانيهاى ايشانگواه اين مطلب است.
يادى از سال 1384:
اينك قسمتى از سخنرانى حضرت آية الله مرعشى نجفى(ره)كه در روز شنبه23
رجب 1384 در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(س)ايراد فرمودند:
«در اين قضاياى اخير،و مسائل روز كه پيش آمد،در اينجا علمايى كه
اقدامكردند از جمله سيد بزرگوار المجاهد في سبيل الله،حضرت مستطاب آية
الله آقاىخمينى دامتبركاته،آيا ايشان و ساير علماى اعلام مىخواهيم
ببينيم هدفى غير از اينهدفها داشتند؟!شما را به خدا(اين آقايان)در
بياناتشان و نوشتجاتشان هدفى غير ازاين داشتند؟آيا هدفشان حفظ دين نبود؟
حفظ احكام الهيه نبود؟آيا هدفشان حفظاستقلال مملكت نبود؟و مىگفتند كارى
نكنيد كه ما سرشكسته شويم و مملكتبهدست اجانب بيفتد،كارى نكنيد كه منجر
به مفاسدى بشود، غير از اين حرفها بود؟و اللهغير از اين نبود.بالله غير از
اين نبود.تالله غير از اين نبود.با قسم جلاله عرض مىكنم.
هر كسى قلمى برداشت.هر كسى حرفى زد،تمام هدفش همين است.همه علماء با
اينهدف شريكند،حفظ مملكت و حفظ استقلال آن و حفظ احكام شرعيه و احكام
الهيه.
روحانى هدفش اين است و اين يك هدف مقدسى است.سابقين و لاحقين و
آيندههاهم انشاء الله در اين هدف شريكند و فعلا هم همه شريكند.اگر ايشان
تبعيد شدهاند،اگر!566 ايشان گرفتار شدند،همه گرفتار شدهاند...»
خصوصيات اخلاقى:
سؤال:در رابطه با خصوصيات اخلاقى معظمله مطالبى بيان بفرمائيد.
جواب:حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)از سجاياى اخلاقىبىشمارى
برخوردار بودهاند كه ذكر همه اين خصوصيات در اين وقت كم،مقدورنيست و ما
تنها به ذكر چند مورد بسنده مىكنيم.
1-ساده زيستن:
يكى از خصوصيات برجسته ايشان ساده زيستى و عدم توجه به مسائل مادى
وزخارف دنيوى بود.ايشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از نظر
مالى مدتها دروضعيتبدى به سر مىبردند و مدتها اجارهنشين بودند تا اينكه
كمكم با تهيه يك زمينكوچك در آن خانهاى ساختند و تا آخر عمرشان نيز در
آن زندگى كردند.ايشانهيچوقت از وضعيت مالى مطلوبى برخوردار نبودند و هر
آنچه به دست مىآوردند،درراه رفع حوايج مردم مصرف نموده،يا وقف مىكردند و
هيچگاه مالى را به خودشاناختصاص ندادهاند.مىفرمودند:«من شب كه مىخوابم
هيچ پولى،هيچ اندوختهاى درجيب من نباشد،چون ما عامل هستيم.ما بايد از اين
دستبگيريم و با دست ديگربدهيم به فقرا،ايتام،نيازمندان و كمك كنيم به
مراكز علمى،دينى و فرهنگى،اينها مال مانيست!»و تا آخر عمر نيز چنين
بودند.شب آخرى كه ايشان رحلت فرمودند،همانشب به بنده مىفرمودند:«من خيلى
بارم سبك است و هيچ نگرانى ندارم،تنها يك چيزمرا زجر مىدهد و آن اين است
كه مىترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاى مندر هر موردى باعثشده
باشد كه حقى ناحق شود،يا در همسايگى ما گرسنهاى بودهباشد و ما غذاى سير
خورده باشيم كه و الله و بالله و تالله اگر چنين چيزى بوده من
آگاهىنداشتهام و نصيحت مىفرمودند كه شما هم بارتان را سبك كنيد و از
تجمل پرستى وخانه بزرگ و...بپرهيزيد،كه همه چيز ظرف چند دقيقه نابود
مىشود.»و روزى كهايشان از دنيا رفتند،يك قبا داشتند كه مشكى بود و در
ايام محرم و صفر مىپوشيدند ومجموع پولى كه در جيب ايشان بود،هشتصد تومان
بود و هيچ اندوختهاى،زمينى ياملكى نداشتند و هر آنچه به دستشان مىرسيد،در
موارد فوق الذكر مصرف مىكردند.
2-عشق به كمال و علم:
يكى ديگر از خصوصيات ايشان علاقه و عشق بىحد و حصر نسبتبه كسبعلم و
دانش بود. يك وقتى ايشان نقل مىفرمودند:«زمانى كه ما در نجف اشرف بهتحصيل
اشتغال داشتيم، گاهى مىشد كه ما تا 40 روز اصلا گوشت گيرمان نمىآمد
كهبخوريم،خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نمىشد برويم پيش اعلام و بزرگان
آنوقت و دست دراز كنيم و گاهى آنقدر سرگرم درس بوديم كه تا 24 ساعت
گرسنهمىمانديم ولى اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم.»
مىفرمودند:«زمانى كه من در مدرسه قوام در نزديكيهاى صحن مطهر مولىامير
المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتم،با مرحوم آية الله حاج سيدابو
القاسم ارسنجانى شيرازى كه از علماء بزرگ شيراز بودند،هم حجره بودم.ما
گاهىگرسنه مىشديم و هيچ چيز نداشتيم بخوريم.بعضى از اعيان و اشراف آن روز
همفرزندان خود را مىفرستادند به نجف اشرف كه درس بخوانند،ولى اينها
معمولامىآمدند و درس نمىخواندند و آش و پلويى راه مىانداختند و عدهاى
هم از اينافرادى كه دنبال دنيا بودند،دور اينها را مىگرفتند و ارتزاق
مىكردند،گاهى اينها كاهوىزيادى مىخريدند و مىآمدند در كنار حوض و
برگهاى زيادى را مىريختند در حاشيهحوض و ساقههاى وسطش را مىبردند و
مىخوردند.و من و آن رفيق هم حجرهام باهم مىرفتيم اين برگهاى اضافى
كاهوها را مخفيانه جمع مىكرديم و با آنها سد جوعمىكرديم و هيچگاه هم به
خودمان اجازه نمىداديم كه براى كسى بازگو كنيم،ولى آنىاز تحصيل و تدريس
غافل نبوديم.»
3-استفاده از امكانات داخلى:
حضرت آية الله خصوصيت ديگرى كه داشتند،مىفرمودند:«من از روز اولى
كهخودم را شناختم و روى پاى خودم ايستادم،از البسه خارجى استفاده
نكردهام.»و تاآخر عمرشان هم همينطور بودند و مىفرمودند:«اين يك راه
مبارزه با استعمار واستعمارگران است.»حتى يك وقتى من هنوز كوچك بودم،خياط
آمد و به ايشان گفت:
آقا دكمه از خارج مىآيد و براى قبا ناچاريم از آن استفاده كنيم،ايشان
اجازه ندادند ومدتى در اين فكر بودند كه چه بكنند،بعد يكى گفتبعضى از
خانمها در خانه از اينقيطانهايى كه به لب عبا مىدوزند،شبيه دگمه درست
مىكنند و شما مىتوانيد اين را بهخياط بدهيد و لذا لباسهاى ايشان هيچ وقت
دگمه نداشت و از همين قيطانهايى كه درداخل توليد مىشد استفاده مىكردند.
4-مداومتبر نماز جماعت:
خصوصيت ديگر ايشان،پايبندى ايشان به اقامه جماعت در حرم مطهر
حضرتمعصومه(س) بود.از همان زمان قديم،نزديك به 60 سال پيش ايشان مرتب سه
وعدهمشرف مىشدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت مىفرمودند.صبحها
نخستينزائر حضرت معصومه(س) ايشان بودند،گاهى يك ساعت قبل از اذان
تشريفمىبردند پشت درب صحن و آنجا مىنشستند تا فراش حرم بيايد درب را باز
كند وايشان نخستين زائر حرم باشند.در زمستانهاى خيلى سرد،تا آن زمان
مىگفتند برفزيادى مىباريد كه گاهى ارتفاع برف به 80، 90 سانتىمتر
مىرسيد،ايشان قبل از اذانصبح،پارويى به دست مىگرفتند و از منزل تا حرم
مطهر مسير را براى مردم بازمىكردند و هرگاه هم كسى مىگفت آقا شما اين كار
را نكنيد، مىفرمود:من مىخواهمثواب كنم.
رفتار ايشان چه با اهل منزل و چه با ديگران بسيار صميمى بود و ايشان
اجازهمىفرمودند كه هر كس مشكلى دارد بيايد مطرح كند و ارائه طريق
مىفرمودند.سينه!569 ايشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود.ايشان در غم
و شادى مردم شريكبودند و در مراسم مختلف وفيات و مجالس عقد و عروسى آنان
شركت مىكردند ومىفرمودند:«من به اكثر منازل قمىها قدم گذاشتهام.»
5-ارادت به اهل بيت(ع):
يكى ديگر از بارزترين خصوصيات اخلاقى ايشان،علاقه و اظهار ارادت وتوسل و
تضرع شديد نسبتبه ائمه معصومين(ع)بود.ايشان مىفرمودند از روزى كهخودم
روى پاى خودم ايستادم، هرگاه لباس نوى مىدوختم،نخستين بار مىبردم
درحرمهاى ائمه(ع)و با ماليدن به ضريح، آن را متبرك نموده،بعد از آن استفاده
مىكردم،ساختمان كتابخانه،مدرسه،حسينيه و يا هر ساختمانى كه مستقيم زير نظر
ايشان ساختهمىشد،وقتى گودبردارى مىكردند،ايشان مقدارى از تربتسيد
الشهداء(ع)را درپىهاى آن مىريختند و مىفرمودند با اين تربت من اينجا را
بيمه مىكنم.و به خصوصهر وقت مشرف مىشدند به حرم،در آستانه حرم هنگام
ورود خودشان را روى زمينمىانداختند و محاسنشان را روى خاكهاى درب ورودى
حرم مىماليدند و به مامىگفتند شماها مثل اينكه خجالت مىكشيد اين كار را
انجام دهيد،اين خجالتباعثمىشود شما از در خانه اينها دور شويد و شما
بايد كارى كنيد كه ديگران هم تاسى كنند،علاوه بر اين در مجالس روضهخوانى
هر كجا نام مبارك ائمه معصومين(ع) بردهمىشد،ايشان واقعا بىاختيار اشك
مىريختند و آن زمان كه حالشان مساعد بود،بهطور ناشناس شبهاى عاشورا كرارا
در ميان جمعيتهاى عزادار مىرفتند و به سينهزنىمىپرداختند و مىفرمودند
من با اين سينهزنى خودم را در طول سال بيمه مىكنم.
همچنين مىفرمودند من در اين مدتى كه در قم هستم،هر گاه مشكلى داشتم
مىرفتمحرم مطهر حضرت معصومه(س)و چند ساعت در آنجا دخيل مىشدم و
معمولاگرهگشايى مىشد. ايشان از روى عشق و علاقه خاصى كه به ائمه
معصومين(ع)
داشتند،سعى مىكردند خودشان را خادم ائمه اطهار(ع)بدانند و سعى هم
داشتند كه از طريق مكتوب باشد،يعنى واقعا خادم آنجا باشند.لذا داراى چندين
حكم افتخارى درحرمهاى مشاهد مشرفه شامل منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم
مطهر فاطمهمعصومه(س)در قم،منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت ثامن
الحجج(ع)،منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم سيد الشهداء(ع)در
كربلا،منصبتدريس و نقابتسادات و خدمت افتخارى در حرم حضرت ابوالفضل
العباس(ع)منصب خدمت افتخارى در حرم احمد بن الامام موسى بن جعفر(ع)معروف
بهشاه چراغ در شيراز،منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت عبد العظيم حسنى درشهر
رى،منصب خدمت افتخارى در بقعه سيد جلال الدين اشرف از احفاد امام موسىبن
جعفر(ع)در آستانه اشرفيه گيلان،و منصب خدمت افتخارى در حرم على بن
الاماممحمد باقر(ع)در مشهد اردهال كاشان بودند.لذا هميشه در پايان
دستنوشتههايشانمرقوم مىفرمودند:«خادم علوم آل محمد(ص)»،«خادم اهلبيت
عصمت و طهارت».
مرحوم والد با وجود كسالتهايى كه داشتند و با وجود كهولتسن،در سن96
سالگىهيچگاه از خدمتبه مردم غفلت نمىنمودند و همين اواخر عمر و حتى در
همين سالآخر،روزى يك مرتبه مىرفتند در حرم مطهر و آنجا درس مىدادند.هر
چه ما خواهشمىكرديم آقا شما اين درس را در منزل برگزار كنيد،نمىپذيرفتند
و حتى ايشان هميشهبا تاكسى به حرم مشرف مىشدند.من اين اواخر به ايشان عرض
كردم آقا يك اتومبيلپيكان را الآن بسيارى از مردم دارند و اگر شما بخواهيد
سوار شويد مسالهاى نيست.
ايشان مىفرمودند:«مىدانم،ولى من روزى دو سه ساعتبيشتر با ماشين كار
ندارم،براى چه يك ماشين و يك راننده را اسير كنم؟من زمانى سوار اتومبيل
شخصى مىشومكه همه بتوانند از آن استفاده كنند.»
بناها و آثار دينى:
سؤال:حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)مراكز و مؤسسات ارزندهاىنظير
مدارس، مساجد،كتابخانه و...از خود به جاى گذاردهاند،در اين مورد توضيح!571
بفرمائيد.
جواب:ايشان از زمان قديم كه در قم اقامت گزيدند،هميشه در فكر
احداثمدرسه،مسجد، حسينيه،كتابخانه و آثار و ابنيه خيريه بودهاند.مثلا قبل
از اين كه شهرقم داراى آب لولهكشى شود،مردم از طريق آب انبارها،آب مصرفى
خود را تامينمىكردند.لذا اين آب انبارها نقش مهمى در زندگى مردم
داشتند.به همين لحاظ مرحوموالدمان در آن زمان،بيش از صدها آب انبار چه به
صورت مستقيم كه خودشان بانىبودند و چه به صورت غير مستقيم كه دخالت
داشتند،احداث نمودند.البته با جايگزينىآب لولهكشى اين آب انبارها به
تدريج از ميان رفت و به جاى آنها مساجد،حسينيهها،يامؤسسات ديگرى ساخته
شده.علاوه بر اين،ايشان در ساخت مساجد و حسينيههاىبسيارى چه در شهر قم و
چه در شهرهاى ديگر و حتى در كشورهاى خارجى دخالتداشتهاند.مدارس علميه
مرعشيه،مهديه،مؤمنيه،شهابيه و حسينيه جنب بيت و كتابخانهعمومى و كوى آية
الله العظمى مرعشى نجفى واقع در خيابان آذر قم از ديگر آثاراحداث شده توسط
ايشان است كه به اختصار در مورد هر يك توضيح مىدهم.
مدرسه مرعشيه كه در خيابان ارم واقع شده،داراى سه طبقه است و در
حالحاضر طلاب در آن سكونت دارند و بسيارى از دادستانهاى كل انقلاب و
نمايندگانمقام معظم رهبرى در نهادها،فارغ التحصيلان اين مدرسه مىباشند.
مدرسه مهديه در خيابان باجك،در دو طبقه هم اكنون داير است و حدود 80طلبه
دارد.
مدرسه ديگر كه مدرسه بزرگى هم هست،مدرسه مؤمنيه در خيابان چهار
مردان(انقلاب) قرار دارد.ساختمان اين مدرسه در دو طبقه و داراى كتابخانه
و76 حجره و بهظرفيت 222 نفر است.كتابخانه اين مدرسه در حدود 3500 جلد كتاب
دارد.
مدرسه شهابيه واقع در خيابان امام،اين مدرسه در محل تنها سينماى سابق قم
كه بهدست جوانان غيور و مبارز اين شهر در زمان طاغوت منفجر و سپس به امر
معظملهخريدارى و در3 طبقه ساخته شد كه قسمتى از آن جهتسكونت طلاب و
قسمتى!572 ديگر به روابط عمومى و انتشارات كتابخانه اختصاص دارد.
حسينيه كه در جنب بيت ايشان واقع شده و ايشان دستور دادهاند كه بدون
استثناءدر تمام مراسم وفيات ائمه معصومين(ع)در آنجا روضهخوانى داير باشد و
غير ايامروضه خوانى هم آقايان طلاب بيايند براى خواندن دروسشان و الآن به
صورتمدرسهاى است كه از صبح تا شب در آنجا تدريس مىكنند.
كتابخانه عمومى كه در خيابان ارم واقع و از نظر كتب چاپى و خطى موجود
درآن،در رديف بزرگترين كتابخانههاى اسلامى جهان مىباشد.
عاشق كتاب:
سؤال:گفته مىشود معظمله علاقه و توجه خاصى نسبتبه جمع آورى كتبنفيس
و نسخههاى منحصر به فرد داشتهاند.در اين مورد اگر مطالبى داريد بفرمائيد.
جواب:مرحوم والد از همان زمانهاى قديم موضوعى را تشخيص داده بودند وآن
اين بود كه استعمارگران براى تاراج فرهنگ و منابع اسلامى به اين كشورها
سرازيرشده بودند.اينها دست نوشتهها و كتابهاى قديمى و نسخههاى خطى نفيس و
منحصر بهفرد را مىخريدند و به كشورهاى خود مىبردند،و بدين ترتيب ما را
از دسترسى به اينمنابع و مآخذ نفيس مرحوم مىكردند،مرحوم ابوى اين خطر را
به خوبى حس كردهبودند،لذا علاقه زيادى به جمع آورى اين گونه آثار از خود
بروز مىدادند.ايشان ازهمان جوانى كتابچهاى را تهيه كرده بودند و اسامى
كتابهاى مهم و منابع اسلامى را كه دردسترس نبود،در آن يادداشت مىكردند كه
به تدريجبتوانند اينها را فراهم كنند.كتابهاىزيادى را در آن اسم بردهاند
و به مرور زمان هر كدام را خريدهاند.در مقابل مرقومفرمودهاند خريدارى
شده.البته اين كار براى ايشان بسيار مشكل بوده است،چونايشان آن روز مشكل
مالى داشتند و حتى نمىتوانستند سد جوع كنند.ولى در مقابل،نمايندگان
كنسولگرى انگليس در اين رابطه پولهاى كلانى خرج مىكردند و چنانچهاثرى را
به دست مىآوردند،به هر قيمتى كه بود آن را مىخريدند.لذا مرحوم ابوى پساز
رفع نيازهاى ضرورى حيات،هر آنچه كه به دست مىآوردند،براى خريد اينكتابهاى
نفيس و مآخذ و مصادر مصرف مىكردند.حتى ايشان وقتى پول كممىآوردند، براى
خريد كتاب با گرفتن نماز و روزه استيجارى پولى تهيه مىكردند وكتابى را
مىخريدند. ما الآن كتابهايى در كتابخانه داريم كه در حاشيه آن نوشته شده
مناين كتاب را خريدم،مثلا در قبال يك ماه روزه،يا شش ماه نماز كه براى
فلان كساستيجار نموده بودم،و حتى گاهى كه از اين راه هم تامين نمىشد،مدتى
را شبها بعد ازفراغت از درس و بحث مىرفتند در كارگاه برنجكوبى كار
مىكردند و با دستمزد آن،بهخريد كتاب مبادرت مىورزيدند.ايشان نقل
مىكردند:«آن وقتها من در مدرسه قوام كهدر محله«مشراق»نجف واقع است،حجره
داشتم. يك روز از مدرسه به قصد خريد ازبازار كه جنب صحن علوى بود حركت
كردم.ابتداى بازار ناگهان چشمم به زنى خوردكه كنار ديوار نشسته و تخممرغ
مىفروشد.براى خريد تخممرغ به طرف آن زن رفتم وبا تعجب از زير چادر
زن،گوشه كتابى را ديدم،شديدا حس كنجكاوىام تحريك شد،به طورى كه مدتى خيره
به كتاب نگاه كردم،حالا ديگر قسمتبيشترى از كتاب از زيرچادر زن بيرون آمده
بود،طاقت نياوردم و پرسيدم اين چيست؟زن همانطور كهتخممرغها را با احتياط
جابجا مىكرد،با خونسردى نگاهى به من انداخت و گفت:«كتابه، فروشى است.»كتاب
را از دست زن گرفتم و عنوان آن را خواندم و با حيرتتمام متوجه شدم كه نسخه
ناياب«رياض العلماء»علامه ميرزا عبد الله افندى است كهاحدى آن را در
اختيار ندارد،مانند يعقوبى كه يوسفش را پيدا كرده باشد،با شور وشعفى وصف
ناشدنى به زن گفتم اين را چند مىفروشى؟زن گفت:پنج روپيه.و منگفتم:تمام
داراى من صد روپيه است كه حاضرم براى اين كتاب بدهم و زن تخممرغفروش با
خوشحالى پذيرفت.در همين گير و دار سر و كله كاظم دچيلى پيدا
شد.اينكاظم،دلال كتاب بود و براى انگليسىها كار مىكرد. نسخههاى ناياب و
كتابهاى قديمىرا به هر طريقى به چنگ مىآورد و توسط حاكم انگليسى نجف كه
گويا اسمش«ميجر»بود،به كتابخانه لندن مىفرستاد و اين ميجر نخستين حاكم
انگليسى بود كه در نجف بهحكومت گماشته شده بود.
كاظم دلال،كتاب را به زور از دست من گرفت و به زن گفت:من بيشتر مىخرمو
مبلغى خيلى بالاتر از آنچه من پيشنهاد كرده بودم به زن پيشنهاد نمود.در آن
لحظه مناندوهگين رو كردم به سمتحرم شريف امير المؤمنين(ع)و آهسته
گفتم:«آقا جان منمىخواهم با اين كتاب به شما خدمت كنم،پس راضى نباشيد اين
كتاب از دستبرود.»
هنوز كلامم تمام نشده بود كه زن تخممرغ فروش رو كرد به دلال و گفتبه
تونمىفروشم،اين كتاب مال اين آقاست و كاظم شكستخورده و عصبانى از آنجا
دورشد.پس من به زن گفتم بلند شو برويم تا پول كتاب را بدهم.زن همراه من به
مدرسهآمد،در حجره بيشتر از 20 روپيه نداشتم.تمام لباسهاى كهنه و قديمىام
را با ساعتى كهداشتم،برداشتم و همراه زن به دكان حاج حسين شيش كه دلال
لباس بود رفتم و همه رابه او دادم تا برايم بفروشد،او هم بلافاصله دستبه
كار شد و با داد و فرياد مشتريها راخبر كرد تا آنها را به طريقى بفروشد و
در اين بين زن تخممرغ فروش مرتب نق مىزد وغرغر مىكرد كه آقا خيلى ما را
معطل كردى و آن بابا پول نقد مىداد.ساعت و لباسهاىنو و كهنه كه فروش
رفت،باز هم صد روپيه جور نشد،ناچار به طرف مدرسه راه افتادمو زن تخممرغ
فروش هم غرغر كنان به دنبالم آمد،در مدرسه شروع به قرض گرفتن ازدوستان
طلبهام كردم.از يكى پنج روپيه از ديگرى ده روپيه و از آن ديگرى پانزده
روپيهو...تا اينكه پول جور شد و زن كتاب را به من داد و به راه خود رفت و
من در آن لحظهاز شادى دستيافتن به آن كتاب عظيم در پوستخود نمىگنجيدم.
ساعتى از ختم معامله نگذشته بود كه كاظم دلال،همراه شرطهها به مدرسه
حملهكردند و مرا دستگير كرده و پيش حاكم انگليسى(ميجر)بردند.ميجر مرا به
سرقتكتاب متهم كرد و به زبان انگليسى عربدهها كشيد و چيزهايى گفت كه من
فكر مىكنمبيشترش فحش و ناسزا بود.از فحش و ناسزا طرفى نبست و دستور داد
تا مرا به زندانبياندازند.آن شب در زندان مدام با خدا راز و نياز مىكردم
كه كتاب در مخفيگاهشمحفوظ بماند.
روز بعد مرجع بزرگ آن وقت،حاج ميرزا فتح الله نمازى كه به شيخ
الشريعهشهرت داشت و ميرزا مهدى پسر آخوند صاحب كفايه،جماعتى را براى آزادى
من بهنزد حاكم فرستادند. بالاخره نتيجه كار اين شد كه من از زندان آزاد
شدم،با اين شرط كهدر مدت يك ماه كتاب را به ميجر تسليم كنم.
پس از آزادى از زندان،به سرعتبه مدرسه رفتم و همه دوستان طلبهام را
جمعكردم و گفتم: بايد كار مهمى را انجام بدهيم كه خدمتبه شريعت مقدسه
است.
طلبهها گفتند:چه كارى؟
گفتم:بايد از اين كتاب نسخهبردارى كنيم.اين دو،جزء دوم و سوم از ده
جزءاين كتاب بزرگ است كه با حاء مهمله و لفظ حسن شروع مىشود.طلبهها با
شور وشوق شروع به نسخهبردارى و مقابله كردند،به طورى كه قبل از مهلت مقرر
الحمد للهكار به پايان رسيد و نسخه دوم آماده شد.اما من هر چه با خودم فكر
مىكردم،نمىتوانستم خودم را راضى كنم كه آن كتاب را به ميجر تحويل بدهم.در
اين موردخيلى فكر كردم و با خودم سر و كله زدم تا اينكه يك روز كتاب را
برداشتم و به خانهشيخ الشريعه رفتم و گفتم:شما امروز مرجع مسلمين هستيد و
اين هم كتابى است كههمانند و نمونهاش در جهان مسلمين پيدا نمىشود و حالا
يك آدم انگليسى مىخواهداين كتاب را تصاحب كند.
شيخ الشريعه وقتى كتاب را ديد،بلند شد و نشست و چند بار اين كار را
تكراركرد و پرسيد: اين همان كتاب است؟
گفتم:بلهشيخ الشريعه گفت:الله اكبر،لا اله الا الله...و بعد كتاب را از
من گرفت و تا انتهاىمهلت مقرر پهلوى خودش نگهداشت.اما گفتنى است كه قبل از
پايان مهلت،با يكقيام و هجوم مردمى كه به سركردگى حاج نجم بقال صورت
گرفت،حاكم انگليسىيعنى ميجر به قتل رسيد و كتاب در خانه شيخ الشريعه باقى
ماند و بعد از فوت ايشان بهورثهاش منتقل شد كه من پس از آن ديگر اطلاعى
از اين كتاب ندارم.اما از نسخهاى كه طلبهها با مشاركت هم تهيه كرده بودند
و پيش من بود،12 نسخه ديگر استنساخ شد كهاز آن جمله،نسخه آية الله سيد حسن
صدر،و نسخه آية الله سيد عبد الحسين شرفالدين مىباشد.همچنين نسخههاى
ديگرى كه نزد افراد ديگرى موجود است.»
و نسخه ما امروز در كتابخانه ما در شهر قم است كه البته بنده در قم جزء
ديگرىرا پيدا كردم كه آن هم الآن در كتابخانه ماست و اين واقعه بين سالهاى
1340 و 1341هجرى قمرى رخ داده است.
ايشان وقتى هم كه به قم مىآيند،براى تهيه كتاب اقدام مىكنند.هر روز
درمدرسه فيضيه در دقايقى كه ايشان استراحت داشتند،بعضى افراد،كتابهايى
رامىآوردند آنجا و حراج مىكردند، ايشان مىفرمودند من اين كتابهاى
موريانه خورده راآن روزها مىخريدم و بعضى از آقايان طلاب كه رد
مىشدند،مىگفتند اين كتابها راايشان مىخواهد چه بكند،وقتى اين چاپهاى
زيباى امروزى هست،اين كتابها را بايدريخت مثلا در چاه يا در رودخانه،اين
آقايان توجه نداشتند كه مصادر اصلى ما همينهاهستند و خيلى از اينها هنوز
چاپ نشدهاند.
با گذشت زمان اين كتابها در منزل جمعآورى و در چندين اطاق روى هم
انباشتهشده بود و استفاده از اينها مشكل بود.لذا مرحوم والد حدود 278 جلد
از كتب خطىفارسى را به دانشكده الهيات آن روز اهداء فرمودند كه در مقدمه
فهرست جلد اول آنكتابخانه نوشته شده است.مقدارى هم به كتابخانه آستان قدس
رضوى(ع)هديه كردندو مقدارى هم به كتابخانه آستانه مقدسه قم و بعضى
كتابخانههاى كوچك ديگر،ولىكتابهاى مهم را نگه داشته بودند تا زمانى كه يك
كتابخانه بزرگى تشكيل دهند.
سرانجام با ساخته شدن مدرسه مرعشيه،حجره كوچكى را با چند قفسه
بهكتابخانه مدرسه اختصاص دادند و كتابها را به تدريج از منزل منتقل
كردند.چند روزگذشت و جمعيت كتابخوان بيشتر شد،لذا طبقه سوم مدرسه براى
كتابخانه ساخته شد،ولى باز هم طولى نكشيد كه مراجعين بىشمار شدند و جا
نبود و اين خلاء حسمىشد كه كتابخانه بزرگى ضرورت دارد ساخته شود.لذا زمين
فعلى ساختمان كتابخانه به وسيله افراد خير خريدارى و به تدريجساخته شد.
تاسيس كتابخانه فعلى:
سؤال:همانگونه كه رهبر كبير انقلاب اسلامى،حضرت امام
خمينى(قدسسره)تصريح فرمودهاند،كتابخانه حضرت آية الله العظمى مرعشى
نجفى(ره)ازكتابخانههاى كمنظير،يا بىنظير ايران است،لطفا تاريخچه تاسيس و
وضعيت فعلىكتابخانه را بيان فرمائيد.
جواب:اين كتابخانه در سال1353 ه.ش رسما به دست مبارك ايشان
افتتاحشد.روزهاى اول حدود 10 هزار جلد كتاب بيشتر نداشت،ولى به مرور زمان
حضرتآية الله كتابهايى را كه با زحمات فراوان و تحمل مرارتهاى زياد در طول
چندين سالتهيه كرده بودند،به اين كتابخانه اهداء و منتقل فرمودند.
اين كتابخانه در حال حاضر داراى بيش از 25 هزار جلد از كتابهاى دست
نوشتهبسيار نفيس و منحصر به فرد است كه بعضى از اين مجلدات خود شامل
مجموعههايىهستند كه چندين رساله در آن قرار دارد.مجموعا ميانگين عناوين
خطى كتابخانهچيزى در حدود 50 هزار عنوان مىشود و در ميان اينها كتب زيادى
با خطوط علماء ودانشمندان بزرگ،به خصوص از قرن پنجم به بعد،نظير خط مبارك
مرحوم شيخطوسى صاحب تفسير تبيان،خط محقق حلى،صاحب شرايع و علامه حلى وفخر
المحققين.و به خصوص از قرن هشتم به بعد تاليفات كليه علماى شيعه،و به
ويژهمشاهير به خطوط خودشان در كتابخانه موجود است و در حال حاضر داريم از
روىتمام نسخههاى خطى ميكرو فيلم مىگيريم و اين ميكروفيلمها را در يك
ساختمانمجزا نگهدارى مىكنيم كه احيانا اگر اصل اين كتابها از بين
رفتند،لا اقل ميكروفيلمهاموجود باشد.
فهرست كتابهاى خطى اين كتابخانه بيش از 50 جلد مىشود كه تا كنون29
جلدآن،به ضميمه دو جلد راهنماى آن چاپ شده است و چاپ بقيه هم ادامه دارد و
اين فهرستها براى كليه كتابخانههاى مهم داخل و خارج كشور فرستاده
مىشود.بخشديگرى از كتابهاى كتابخانه،شامل كتابهاى عكسى است،هم اكنون در
گنجينه كتابهاىعكسى اين كتابخانه، حدود3 هزار جلد كتاب عكسى وجود دارد كه
اين عكسها ازروى نسخههاى خطى نفيس موجود در كتابخانههاى بزرگ دنيا كه
اغلب در زمانرضاخان از ايران خارج شده،تهيه شدهاند. مجموعه كتابهاى چاپى
نيز تا اين لحظهافزون بر 300 هزار جلد كتاب به زبانهاى فارسى،عربى و مقدار
كمى هم اردو و تركىدر علوم مختلف اسلامى و غير اسلامى است و حدود 15 هزار
جلد هم به زبانهاىديگر مىباشد.
در اين كتابخانه منابعى هست كه در كتابخانههاى ديگر نيست.به
خصوصكتابهاى خطى، همچنين ما كتابهاى چاپى بسيار مهمى داريم كه نظير كتاب
خطىهستند،مثل قانون ابن سينا و نجات ابن سينا كه در 400 سال پيش در رم چاپ
شدهاند،تحرير اقليدس كه در 500 سال پيش در اروپا چاپ شده است،كتاب شرايع
به زبانروسى كه 130 سال قبل در لنينگراد چاپ شده،شرايع به زبان فرانسه كه
80 سال قبلدر پاريس چاپ شده و اينها همه ذخائرى هستند كه در كتابخانههاى
ديگر يافتنمىشود و واقعا اين مقدار از كتابهاى خطى و چاپى كه مورد توجه
مستشرقين واسلام شناسان سراسر دنياست،پشتوانه فرهنگى عظيمى براى ما شيعيان
است وبسيارى از اين كتابها از نفايس روزگار هستند.در حال حاضر همه روزه
شاهد مراجعهافراد و محققينى هستيم كه از مراكز آموزشى و دانشگاهها به
اينجا مراجعه مىكنند و ازمنابع غنى و ذخاير نفيس موجود در اين كتابخانه
بهرهمند مىگردند.
كتابخانه فعلا داراى بخشهاى مختلف از جمله ميكرو فيلم با لابراتوار
مجهز،آسيبشناسى و آفت زدايى،بازسازى و مرمت،صحافى و روابط عمومى و
بخشتحقيقات و ويراستارى متون، بخش ادارى و مالى،واحد فهرست نويسى خطى
وچاپى،واحد پستى و دبيرخانه و از ساعت7 صبح تا 30:9 شب پاسخگوى بيش از
1500تا 2000 نفر از مراجعين مىباشد.ناگفته نماند كه در حال حاضر كتابخانه
با سيستم
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى موسوى نخست وزير محترم ايده الله تعالىكتابخانه حضرت آية
الله آقاى نجفى مرعشى دامتبركاته از كتابخانههاى كم نظير و شايد
بتوانگفتبىنظير ايران است.كتب نفيس اعاظم شيعه و كتابهاى منحصر بفرد و
خطى آن ازذخائر فرهنگ غنى اسلام و ايران مىباشد از قرار اطلاع مركز حفاظت
آنها بگونهاىنيست كه كتابها مصون از خطر باشد و محيط مطالعه براى مشتاقان
كتاب بسيار كوچكاست جنابعالى موظف مىباشيد آنچه را كه آن كتابخانه احتياج
دارد به بهترين وجهفراهم آوريد جناب حجة الاسلام آقاى حاج سيد محمود مرعشى
نجفى كه خود از خبرگانو شايستگان در امر كتاب شناسى و كتاب و شناخت محيطى
مناسب براى حفظكتاب استبهترين فردى است كه مىتواند شما را در اين امر
يارى دهد انشاء اللههر چه زودتر با ساخته شدن بنائى در خور اسلام و انقلاب
و حوزه علميه قم قدمىمفيد در راه رشد تعاليم اسلام برداشته شود.روشن است
آنچه در اين زمينه ساختهميشود اختيارش با حضرت آية الله آقاى نجفى مرعشى و
يا فردى است كه ايشان تعييننمايند توفيق جنابعالى را از خداوند متعال
خواستارم و السلام عليكم
روح الله خمينى
24/12/67
متن دستخط مبارك بنيانگذار جمهورى اسلامى،حضرت امام خمينى(ره)در خصوص
كتابخانهحضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)
كامپيوتر مجهز گرديده و مراجعان از سرويس دهى آن بهره مىگيردند.»
شيوه بهرهبردارى از كتب خطى:
سؤال:نحوه دسترسى و استفاده مراجعين از كتابهاى نفيس خطى چگونه است؟
جواب:در مورد كتابهاى خطى،تمامى آقايان اذعان دارند كه اين كتابخانه
ازسهل الوصولترين كتابخانههاى ايران است.ما در اينجا يك محل ويژهاى را
به اينمساله اختصاص دادهايم و محققينى كه مراجعه مىكنند،كتابها در
اختيارشان گذاشتهمىشود و در حضور يكى از كاركنان كتابخانه به هر مقدار كه
بخواهند از آن استفادهمىكنند و چنانچه نياز داشته باشند كه كل يا قسمتى
از كتاب را بيرون ببرند،ما برايشاناز كتاب عكس تهيه مىكنيم و فقط و فقط
هزينههاى عكسبردارى را دريافت مىكنيم.
حتى مواردى بوده كه كتابى منحصر به فرد را به همين صورت از كتابخانه
گرفتهو آن را چاپ كردهاند و حتى يك نسخه هم به خود كتابخانه ندادهاند و
ما هم پىگيرىنكردهايم،چون مرحوم والد مىفرمودند:«مؤلفين اين كتابها را
براى استفاده عمومنوشتهاند و هر يك حاصل عمر يك عالم است،براى اينكه
همگان استفاده كنند،و اگرما آن را حبس كنيم،اين خلاف نظر مؤلف يا واقف
است.»
سؤال:با توجه به اينكه مرقد مطهر آن معظمله در سالن ورودى كتابخانه
آنحضرت قرار گرفته،بفرمائيد علت انتخاب اين محل چه بوده است؟
جواب:يك روز بنده انگيزه سفارش دفن در كتابخانه را از ايشان سؤال
كردم،ايشان فرمودند: «حقير با آنكه محل مناسبى در حرم مطهر بىبى فاطمه
معصومه سلامالله عليها برايم از ساليان قبل در نظر گرفته شده،لكن ميل دارم
در كنار كتابخانه عمومى،زير پاى افرادى دفن شوم كه به دنبال مطالعه علوم آل
محمد(ص)به اين كتابخانهمىآيند.» (1)
وصيتنامه:
وصيتنامههاى بزرگان و رجال علمى،خود گنجينهاى از تجربهها و معارف
وانديشههاى ناب علمى است كه از دوران حيات گرد آوردهاند و به بازماندگان
خودانتقال مىدهند.در وصيتنامه الهى،اخلاقى اين مرد بزرگ فقهى و معنوى هم
نكتههايىنهفته است كه بخشى از آنها كه مربوط به علم و كتاب و آموزش و
كتابخانه است،دراينجا مىآوريم تا مورد استفاده همگان واقع گردد.اين
نكتهها،چكيدهاى از چندوصيتنامه آن مرحوم مىباشد كه در تاريخهاى متفاوت
ثبت و تحرير نمودهاند:
بسم الله الرحمن الرحيم.الحمد لله الباقى بعد فناء الموجودات،و
وارثالكائنات،و الصلوة و السلام على سيد الانبياء و مقدام السفراء،سيدنا
ابى القاسم محمدبن عبد الله،صلى الله عليه و آله،و على سفن النجاة و
المشاكى في الهلكات،صلوة دائمةمستمرة.
و بعد:چنين گويد خادم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام،پناهنده ومعتكف
آستان مقدس آن بزرگواران و اميدوار به شفاعت آنان:ابو المعالى شهاب
الدينالحسينى المرعشى النجفى كه اين چند صفحه را در حال صحت نفس و
بدن،وسلامت عقل،بدون اكراه و اجبار،به عنوان وصيت ذيلا به قلم تحرير در
مىآورم:
حقير معتقد به عقائد حقه اثنى عشريه و آنچه نبى اكرم(ص)و
ائمهطاهرين(عليهم السلام) فرمودهاند مىباشم و از خداوند منان مسالت
مىنمايم با همينعقيده پاك و موالاة و حب آل رسول(صلى الله عليه و آله)از
دنيا بروم.
وصى خود قرار دادم:فرزند ارشد ذكورم جناب حجة الاسلام آقاى حاج سيدمحمود
مرعشى كه دقيقا به مواردى كه ذكر مىگردد،بايستى عمل نمايد:
سفارش مىكنم او را كه دامن همتبه كمر زده،و با اراده تمام و آهنين
آمادهترويج دين حنيف و دفاع از مذهب حقه اثنى عشرى باشد،چه اين مذهب در
حالى كهغريب است و با فرياد بلند آوا سر مىدهد:
«هل من ناصر ينصرنى،هل من ذاب يذب عنى،و لا ارى من يلب دعوته،و يجيب
صرخته،الا القليل،شكر الله مساعيهم و جزاهم خير الجزاء»ترجمه:«آيا كمك
كنندهاى هست كه دفاع از من بنمايد؟و نمىبينم كسى كهلبيك گفته و ناله او
را پاسخ دهد،مگر عده كمى كه پروردگار كوششهاى آنان راسپاسگزارى كند.»
سفارش مىكنم او را به انديشيدن در كتاب خداوند و پند گرفتن از آن.
سفارش مىكنم او را به تصنيف و تاليف كتابها و آثار دانشمندان شيعه
اماميه،بهويژه كتابهاى گذشتگان از آنان،زيرا اين روش از بهترين راههاى
تقويت مذهب درزمان واژگونى و انحطاط است.
سفارش مىكنم او را به اشتغال و كوشش در فرا گرفتن علوم شرعى.
سفارش مىكنم او را به تدوين و تنظيم كتاب خودم،«مشجرات آل الرسول»(صلى
الله عليه و آله)و نيز حواشى و تعليقاتى كه بر كتاب عمدة الطالب دارم،و
تمامىآثار حقير و آنچه از قلم من بر صفحات جارى شده،و چه بسا شبهاى بسيارى
را تا بهصبح بيدار بوده،و چه رنجهايى در روزها جهت استخراج از گوشه و كنار
صدها كتاب،بلكه هزاران كتاب در فنون مختلف كشيدهام.
سفارش مىكنم به كوشش اكيد در امر كتابخانه عمومى كه در اين شهر
مقدستاسيس كردهام،براى حوزه مقدسه قم و عموم مردم،و نيز حسينيهاى كه از
نفقه مرحومحاج غلامحسين شاكرين بنياد كردهام و در آن عزاى آل رسول(صلى
الله عليه و آله)ومجالس يادبود برادران دينى منعقد مىگردد،همچنين مدرسهاى
كه در خيابان ارمساختهام،و نيز مدرسهاى كه نوسازى و عمران آن را
نمودهام كه در انتهاى خيابانچهارمردان واقع شده،و نيز مدرسه شهابيه كه در
محل سينماى سابق قم قرار دارد كهزمين آن را از صاحبش خريدارى و با كمك
مردمان با ايمان ساخته شد،خداوندتوفيقات آنان را افزون فرمايد.و غير آنها
از آثارى كه خداوند توفيق ساختن يا ترميم وتعمير آنها را به حقير داد.
سفارش مىكنم او را به تكميل آنچه از قلم من صادر شده،از تاليف و تصنيف
و نيز نشر آنها،و شامل نوشتجات زيادى در فقه و اصول و كلام و انساب و رجال
و درايهو تفسير و حديث و تاريخ و تراجم و مجموعهها و سير و سلوك و عرفان
و مقامات ونيز نوشتجات ديگر در حالات معنوى و مكاشفات و مجاهدات و رياضيات
وسختىهايى كه متحمل شدهام،مىباشد.
سفارش مىكنم او را كه سعى كند موسوعه عظيم ملحقات الاحقاق را كه تا
كنونبيست و يك جلد آن چاپ شده و نتيجه زحمات پيگير سى ساله حقير و رفقاء و
نيزخود ايشان است،به تدريج چاپ و منتشر كند كه اين از آرزوهاى ديرينه حقير
است.
سفارش مىكنم او را به نشر آثار اسلاف كرامش و پدران بزرگوارش حاملين
فقهو استوانههاى حديث و تمامى علوم اسلامى و طبع آن،تا در طول تاريخ براى
استفاده وافاده بماند،به ويژه آنچه از قلم پدر علامه بزرگوارم صادر شده
است.
سفارش مىكنم او را به حفظ دعاهايى را كه هميشه با خود داشتم.
نگهدارى كتابخانه:
راجع به موضوع كتابخانه عمومى كه اهم موضوعات اين وصيت است،ايناست كه
اين كتابخانه در حقيقتبنيانگذار آن آقاى حاج سيد محمود فرزندم
مىباشد،زيرا ايشان بيش از بيستسال قبل با اختصاص دادن دو حجره در مدرسه
مرعشيهخيابان ارم كه روبروى كتابخانه فعلى قرار دارد،براى كتابخانه
مدرسه،و سپسخريدارى چند زمين و خانه قديمى كه محل فعلى كتابخانه را تشكيل
مىدهد،اينمؤسسه عام المنفعه عظيم را به تدريج توسعه داده تا به امروز كه
يكى از بزرگترينكتابخانههاى اسلامى است.من جدا از ايشان كه براى ابقا و
اداره و توسعه روز افزون آناز هيچ كوششى فروگذار نكرده و نمىكند و همواره
تمام اوقات خود،چه روزها و چهشبها و با مسافرتهاى متعدد و تحمل رنج و زحمت
صرف در آن مىنمايد، تشكر وقدردانى مىكنم،و در حقيقتبايستى گفت كه بانى و
مؤسس اولى آن شخص ايشاناست.تنها نگرانى حقير درباره اين فرهنگستان عظيم
اسلامى،توسعه ساختمان و اداره آن از لحاظ مالى پس از حقير مىباشد،چون چنين
مؤسسه عظيم با مخارج سنگين وتوسعه روز افزون آن،ظاهرا از عهده شخص يا اشخاص
خارج،و تنها مىتوان بر روىپشتوانه دولتى تكيه كرد و اين خود از وظايف
دولتيا نهادهاى ديگر است كه چنينمجموعهاى را نگاه بدارند، چه خوب است
آنهايى كه تاكنون نديدهاند از نزديكملاحظه نمايند و ببينند كه چه خون
دلهايى ايشان و حقير براى جمعآورى اين مقداركتاب خوردهايم.باشد تا دعاى
صاحبان آن موجب توفيق بيشتر ايشان گردد.به هر حالمن جدا خواهان اين موضوع
مىباشم كه به اين مؤسسه عظيم كه وقف عام شده ومربوط به عموم مردم است،توجه
بيشترى شود تا به يارى خداوند اين گونه آثارارزشمند اسلامى كه از آفات زمان
مصون مانده و به دست ما رسيده، صحيح و سالم بهنسلهاى بعدى تحويل گردد.و من
اشخاصى را كه در اين راه از هيچ كوششى فروگذارنكنند،روز جزا آنان را دعا
كرده و طلب مغفرت مىنمايم،و بدانند كه وجود اينكتابخانه از صدها مسجد و
مدرسه و حسينيه و بيمارستان و غيره لازمتر است.و خداخود شاهد است كه حتى
براى يك حجبلدى خود از اينها به فروش نرسانيده و فقطذخيره آخرت خود
كردهام.روا نيستحال كه در طبق اخلاص گذارده و صدها وصدها ميليون ارزش
ظاهرى آنهاست و تقديم جامعه نمودهام،نگران اداره و بقاء آنباشم،گرچه
خداوند بزرگ تا حال عنايت فرموده و از اين پس نيز خود وسائل آن رامهيا
مىفرمايد.انشاء الله تعالى.حقير متوليان را يكى پس از ديگرى معين
كردهام.»
رحلت:
سرانجام،پس از يك عمر سعى و كوشش در راه احياى شريعت نبوى(ص)ونگهبانى از
ميراث گران سنگ فرهنگ غنى اسلامى،پس از حدود يك قرن تعليم و تعلمو ارشاد و
هدايت و تاليف، فقيه بزرگوار اهل بيت عصمت و طهارت(ع)،علامه نسابه،در هفتم
ماه صفر سال 1411 هجرى قمرى،مطابق با هفتم شهريور1369 هجرىشمسى،ساعت 21،در
سن96 سالگى به لقاء الهى شتافت و تشييع بسيار با شكوهى از جنازه او به عمل
آمد،و طبق وصيت در قسمت ورودى كتابخانه،كه سالها در گرد آورىكتابهاى آن
كوشيده بود،مدفون گرديد. (2)
رحمت و رضوان خدا بر او باد.
پىنوشتها:
1- روزنامه اطلاعات،10 شهريور ماه 1370،شماره 19412.
2- در مورد زندگى ايشان مىتوان به:ريحانة الادب مرحوم مدرس
تبريزى- علماى معاصرين، خيابانى- گنجينه دانشمندان،رازى- آثار
الحجة رازى- زير بناى تمدن و علوم اسلامى،تاليف نگارنده-
شهابشريعت،و كتاب زندگى نامه معظمله كه در ايام حيات ايشان توسط
حقير تنظيم يافته و اغلب بخشها وابواب آن با خود آن فقيد راحل
قرائت و بازخوانى و تصحيح گرديده است و اكنون در اختيار
كتابخانهمىباشد،مراجعه نمود.