9- شيخ ابو الصلاح حلبى
(متوفى447 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ ابو الصلاح،او نيز اهل شامات است.شاگرد سيد مرتضى پس از
درگذشتاو،شاگرد شيخ طوسى بوده است.در ريحانة الادب مىنويسد كه او شاگرد
سلاربن عبد العزيز آتى الذكر نيز بوده است.اگر اين نسبت درستباشد
مىبايستابو الصلاح سه طبقه را شاگردى كرده باشد. كتاب معروف او در
فقه،«الكافى»است.در سال447 ه.ق درگذشته است.اگر عمر او صد سال بوده است و
درسال447 هم وفات كرده باشد،او از هر دو استادش بزرگسالتر بوده است.
شهيدثانى او را خليفة المرتضى في بلاد الحلبيه خوانده است.» (1)
ولادت و عصر زندگى او:
«حلب»شهر بسيار بزرگ و معمور و پر نعمت و پر جمعيت از ديار شام
مىباشدو هم اكنون نيز از شهرهاى پر جمعيت و آباد سوريه مىباشد.آب و هواى
خوش ونعمت فراوان دارد و در كتابهاى مذهبى نيز آمده است كه ابراهيم خليل
الرحمنگوسفندهاى خود را در آنجا به چرا مىبرد و شير آنها را روز جمعه در
راه خدا تصدقمىنمود.خداوند متعال اين شهر را با بركت و خيرات توام ساخته
است.محصولاتكشاورزى در آنجا به وفور و فراوانى به عمل مىآيد و دو محل هم
در آنجا به عنوانانتساب به ابراهيم خليل الرحمن مورد زيارت مردم قرار
دارند.اين شهر داراىكتابخانهها و كتابفروشيهاى معتبرى است كه نشان عميق
بودن رشد فرهنگى در اينشهر مىباشد كه از روزگاران گذشته سابقه داشته است.
(2)
آرى حلب سابقه ديرينى در پرورش رجال علم و دين دارد و شخصيتهاى علمىو
تاريخى متعددى منسوب به آن نقطه مىباشند كه فقيه بزرگوار و نامدار
ما،شيخابو الصلاح،تقى بن نجم الدين بن عبيد الله حلبى نيز نخستين و آخرين
آنان نيست.بلكهافراد ديگرى نيز در فقه و حديث از اين مركز علمى
برخاستهاند كه مورد مطالعه قرارخواهند گرفت و هم اكنون در صدد شرح حال يكى
از پروردگان اين شهر قرار داريم وگاهى در مورد او و يكى ديگر از
همشهريانش«حلبيان»به كار برده مىشود و مقصود ازآن دو همين ابو الصلاح
تقى الدين و حمزة بن على حلبى معروف به ابن زهره يكىديگر از فقيهان نامور
اماميه برخاسته از آن ديار مىباشد.(كه شرح حالش خواهد آمد)
ولادت:
تاريخ ولادت او همانند ديگر بزرگان فقه و ادب و علم،درست مشخص نيستو با
مسلم گرفتن تاريخ وفات او،احتمالا ولادت او در حدود سال347 در اواسط
قرنچهارم هجرى صورت گرفته باشد.نام او تقى بن نجم الدين بن عبيد الله حلبى
وشهرتش«تقى الدين»فقيه بزرگوار و شيخ جليل القدر،فاضل،محدث،مفسر،ثقه
ومورد اعتماد و يكى از بزرگان و مشايخ اماميه در قرن پنجم هجرت مىباشد.او
در مقامعلم و عمل به منزلتبس شامخ نائل آمده است.تحصيلات او پيش سيد
مرتضى علمالهدى و شيخ طوسى صورت گرفته است.
اساتيد او:
او تحصيلات عاليه خويش را پيش فقيه بزرگوار،علم الهدى(م436)و
شيخبزرگوار طائفه، شيخ طوسى(م 460)انجام داد و اندكى نيز از محضر عالم
بزرگوارعبد العزيز ديلمى معروف به«سلار»تلمذ نموده است و از طرف سيد مرتضى
علمالهدى به تدريس و قيام به وظائف دينى و شرعى در بلاد شام و حلب منصوب
گرديدهاست.از اين رو او را«خليفة المرتضى»(نماينده سيد مرتضى)نيز
گفتهاند.آنچنان كهپس از درگذشت او از سوى شيخ طوسى نيز در آن مقام ابقاء
شده است و نيابت او راپذيرفتهاند،از اين رو به او«خليفة الشيخ»نيز
مىگويند.
موضوع نيابت كه در مورد«ابن براج»نيز گذشت،نشان دهنده بسط يد علماء
وفقهاء،و وجود آثار مرجعيت و تقليد در آن نقاط همانند امروزين مىباشد كه
مراجععاليقدر تقليد نمايندگانى از سوى خويش در اطراف و اكناف تعيين
مىنمودند تا در امرمراجعات مردم سهولت و تسريعى ايجاد كرده باشند و مشكلات
دينى مردم توسطآنان حل شده باشد و در مبادله درخواستهاى خويش دچار و قفه
نشوند.
گفتار بزرگان در حق او:
1-مرحوم ميرزا عبد الله افندى صاحب رياض العلماء شرح حال او را به
اختصاردر كتاب خويش آورده است و مىنويسد:
«او شيخ تقى الدين بن نجم الدين بن عبد الله الحلبى،شاگرد سيد مرتضى
علمالهدى و شيخ طوسى،و استاد قاضى ابن براج حلبى مىباشد.با اينكه او از
شاگردانشيخ طوسى است،باز نام او را در كتاب فهرستخويش آورده است و گفته
است اوپيش ما و پيش سيد مرتضى درس خوانده است.» (3) سپس او را
توثيق كرده است و اينامر نشانگر عظمتشان و اعتبار اوست.
3-علامه متتبع مرحوم ميرزا محمد باقر خوانسارى(ره)مؤلف روضات،درتاليف
منيف خود فصلى را در مورد زندگى اين فقيه نامدار بازگشوده است و مطالبى
رادر مورد او بازگو مىكند كه بخشى از تقريرات او را در ذيل مىآوريم.او
مىگويد:
«فقيه نامدار و بزرگوار،ابو الصلاح تقى الدين بن نجم بن عبد الله
حلبى،فقيه ومورد اعتماد اهل رجال از اعيان اماميه و از مشاهير فقهاى حلب و
موصوف به خليفةالمرتضى است و آن بر اساس نيابتى است كه از سوى استاد
بزرگوارش داشته است،آن چنان كه ابن براج از سوى شيخ طوسى اعلى الله مقامه
داشته است.اين گونه نيابتبراساس قضاوت يا جنبه نيابت در تدريس داشته
است،چون هر دو نيابت مورد نص وتصريح قرار گرفتهاند.اين امر نشانگر عظمت و
شان اين فقيه بزرگوار مىتواندباشد.» (4)
توثيق بزرگان:
اين فقيه بزرگوار مورد توثيق بزرگان فقه و فقاهت قرار گرفته است.شيخ
طوسىدر لفهرستخويش و شيخ منتجب الدين نيز در فهرستخويش،و ابن شهر
آشوبدر معالم العلماء او را ستودهاند.
ابن داود صاحب رجال گفته است:«او داراى عظمت قدر و از بزرگان شيعه است.
محقق در المعتبر او را به عنوان اعيان فقهاى ما توصيف كرده است.»
در كتاب امل الآمل در مورد او آمده است:«ابو الصلاح حلبى كه ابن براج از
اوروايت مىكند، معاصر شيخ طوسى بود و او مورد وثوق،عالم،فاضل،فقيه و
محدثبوده است.و كتابهايى دارد، و كتاب«تقريب المعارف»او بسيار نيكو و
زيبا است.و منكتاب الكافى او را مشاهده كردهام كه ابواب فقهى را به صورت
منظم آورده است وكتاب بسيار زيبا و مورد استناد در فقه ماست و بيش از بيست
هزار سطر مىباشد،ولىآن نسخهاى را كه من مطالعه كردهام،سكتهها و سقطها
در بر دارد،و تنها نسخهاى استكه از آن كتاب در دست مىباشد.و كتاب
المعراج كه در مورد حديث است،به او نسبتداده مىشود،شايد مؤلف آن ابو صالح
حلبى باشد،نه ابو الصلاح» (5)
گفتار صاحب مجمع البحرين:
طريحى مىنويسد:«نام صاحب گفتار ما تقى بن نجم الدين مىباشد و هر
وقتتقى به صورت مطلق گفته شود،منظور ايشان مىباشد.»
در مجمع البحرين هنگامى كه نامى از سلار مىبرد،در شرح حال او مىنويسد:
«ابو الصلاح حلبى نيز از او فرا گرفته است،و هنگامى كه از شهر حلب
مورداستفتاء و پرسش فقهى قرار مىگرفت،در پاسخ مىگفت:«پيش
شما«تقى»وجوددارد.»يعنى به او مراجعه كنيد.»
گفتار صاحب معجم رجال الحديث:
مرحوم آية الله العظمى خويى در شرح حال او كلام شيخ طوسى را مىآورد كه
اوپيش ما و سيد مرتضى درس خوانده است،فرد موثقى است و داراى تاليفاتى
مىباشد.
اسامى كتابهاى او را اين چنين نام مىبرند:
1-البداية(در فقه)2-الكافى(در فقه)3-شرح ذخيره سيد مرتضى(در كلام)
(6)
فرزندان او:
از او فرزندان مشهور و معروف علمى سراغ نداريم،جز آنچه يكى از نوادگان
آنفقيه نامدار، فقيه فاضل ابو الحسن على بن منصور بن ابى الصلاح است كه
شهيد ثانى دربحث قضاء شرح ارشاد به او اشارتى دارد. (7)
آثار و تاليفات او:
او داراى آثار و تاليفات متعددى است كه نوعا در زمينه فقه و كلام
مىباشد واسامى برخى از آنها به اين ترتيب مىباشد:
1-البداية(فقه)
2-تقريب المعارف(كلام)
3-دفع شبه الملاحدة(كلام)
4-شرح ذخيره استاد خود،علم الهدى(كلام)
5-الشافيه
6-العده(فقه)
7-الكافى(فقه)
8-اللوامع(فقه)
9-المرشد في طريق المتعبد(احكام)
وفات او:
او پس از يك عمر طولانى و پر بركت كه همه را در راه خدا و احياى شريعت
اوصرف نمود،در صد سالگى به سال447 ه.ق در شهر حلب به رحمت ايزدى شتافت ودر
همانجا مدفون گرديد.
رحمت و رضوان الهى شامل حالش باد.
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص297.
2- ديدار از حلب در سال1357 ه.ش- شام سرزمين خطابهها و
خاطرهها،انتشارات نويد اسلام.
3- رياض العلماء،ج 5،ص 464- ريحانة الادب،ج7،ص 161.
4- روضات الجنات،ج 2،ص113.
5- روضات الجنات،ج 2،ص117.
6- معجم رجال الحديث،ج3،ص377،كد معرفى1913.
7- روضات الجنات،ج 2،ص177.