آقا بزرگ تهرانى

محمد صحتى‏سردرودى

- ۷ -


فصل ششم: از چشم ياران

بسيارى از صاحب نظران و انديشمندان، اعجابو اجلال خويش را در مورد شخصيت‏شيخ آقا بزرگ‏تهرانى پنهان نداشته‏اند و با سخنانى كه حاكى از عظمت روحى و مقام بلند علمى شيخ است وى راستوده‏اند و كارهاى گرانسنگ و طاقت فرساى او را ارج نهاده‏اند. سخنانى را كه در پنجاه سال گذشته به‏تجليل از شيخ و آثار ماندگارش گفته شده است اگر در يكجا گردآورى شود شايد از صد صفحه هم بيشترباشد و اگر چكامه‏ها و سروده‏هاى شاعران را نيز كه در مدحاو گفته‏اند به آن اضافه شود خود كتابى بزرگ‏و قطور خواهد شد. حال ما ابتداء چند سخن سبز و پرمعنى از دانشمندان شيعى و از دوستان و آشنايان‏شيخ نقل مى‏كنيم و سپس به سراغ سخنانى مى‏ريوم كه از ديگران و دگر انديشان گرد آورده‏ايم:

1 - علامه شيخ عبدالحسين امينى تبريزى:

«با دست تكريم و احترام، كتاب پاك و كريمى (1) را كه پر از مرواريدهاى درشت و درهاى درخشان بوداز قلم شيخ بزرگ و بزرگوارمان، يادگار نيكمردان گذشته «بقية السلف الصالح‏» حجة الاسلام آية الله‏سماحة الحاج الشيخ آقا بزرگ تهرانى دريافت كرديم.... با هزاران شكر و تشكر و سپاس از او.» (2) .

2 - علامه مصلح شيخ محمد حسين كاشف الغطاء:

«... روح همت و نشاط، مصداق راستين اراده و عزم در جهان امروز، دانشمند علامه،جامع علم و تقوا،احياگر سنت و سيره اسلامى،نابود كننده بدعتها، برادر و دوست و ياور ما در راه خدا، شيخ آقا بزرگ‏تهرانى [است] خدا وى را با عنايتهاى مخصوص و الطاف ويژه خويش تاييد كند و همچنان محكم ومستدام، پايدار دارد...» (3) .

3 - آيت الله سيد حسن صدر عاملى

وى كه بيشتر با اثر گرانبهايش «تاسيس الشيعه‏» شناخته مى‏شود، در ضمن تقريظى كه براى الذريعه‏نوشت‏با چنان القاب و اوصاف ثناگسترى از شيخ ياد كرد كه بالاتر از آن قابل تصور نيست. ما نيز بهترچنين ديديم كه متن همانالقاب و اوصاف را در اينجا بياوريم،او از محقق تهرانى اين چنين نام برده‏است:

«الاجل الافخم الافضل و البحر الكامل الاكمل، انموذج السلف و ابوالفضايل و الطرف، المحدث الفقيه‏و الرجالى النبيه و الاصولى الخبير، الشيخ محمد حسن معروف به شيخ آقا بزرگ تهرانى.... به راستى كه‏آثار دانشمندان را زنده كرد و آنها را از تباهى و نابودى مصون داشت و چنان در تارخى ثبت كرد كه دلهابه سوى آن پر مى‏كشد و گوشها از شنيدنش تيز مى‏گردد. با گذشت روزگاران نام نيك و ذكر جميل او ازميان نخواهد رفت و پاداش نيكى را كه خدا براى احياگران اثار و اخبار دينش خواهد داد، ارزانى اوخواهد شد...» (4) .

4 - اديب توانا، علامه محمد على اردوبادى

«خداوند سبحان در اين اواخر بزرگمردى از مردان بزرگ امت و يگانه قهرمانى از قهرمانان مسلمانان‏را براى حفظ كيان و آبروى شيعه برانگيخت و او كسى جز علامع‏ء اكبر حجة الاسلام شيخ محمد محسن‏رازى [تهرانى] نبود...» (5) .

5 - آية الله سيد موسى شبيرى زنجانى:

«آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى، هشتاد سال مداوم در رشته‏هاى متنوع علوم اسلامى،مخصوصا علم تراجم و كتابشناسى، با زحمتى طاقت فرسا اشتغال داشت و حدود شصت‏سال يا بيشتراست كه كتابهاى ايشان مرجع بسيار مهم اهل تحقيق است و بسيارى از رجال اسلامى، اماميه و غيراماميه از اين دانشمند عاليمقام اجازه روايتى تحصيل كرده‏اند.... رحمة الله عليه رحمة واسعة.» (6) .

6 - استاد سيد محمد حسن آل طالقانى:

«شيخ ما امام تهرانى با روحى طاهر و طيب به سوى حق شتافت. نامه اعمالش را با گناهان سياه‏نساخت و به كثافت طمع و آز نيالود. بارفتن او بركتى از بركتهاى آسمانى از ميان ما برداشته شد و چراغ‏فروزانى كه هميشه راه خير و طريق حق و فضيلت را روشن مى‏كرد خاموش شد و پرچم بزرگى كه زمان‏زيادى بر آشسمان ضيلت‏سايه گسترده بود به خاك افتاد. و زمين جسد پاكى را در خود نهفته ساخت‏كه از روزى حلال و غذاى كافى سير نشد و هيچ وقت در رگهايش خون كثيفى كه از حرام توليد شده باشدجريان نيافت.

زمين قلب سليمى را در آغوش گرفت كه حقد و حسد و يا هيچگونه سوء ظن و نيت‏شر نم شناختاامام تهرانى از ميان ما رفت اما نام و آوازه بلندى را پس از خود فرانهاد كه هميشه به گوشها خواهد خوردو ياد زنده‏اش هيچ وقت نابود يا فراموش نخواهد شد.» (7) .

7 - استاد بزرگوار علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى (قدس سره):

«شيخ مشايخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرست نگاران، حجت و دليل تاريخ، احياگر آثارگذشتگان، نمونه ناب تقوا و صلاح، شيخ آقا بزرگ تهرانى رحمه الله[است]. (8) .

استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبايى يزدى رضوان الله عليه ارادت ويژه‏اى به شيخ آقا بزرگ داشت‏و گاهگاهى كه از او به بزرگى ياد مى‏كرد با عناوينى چون: «شيخناالمقدس‏» (9) و «شيخنا العلامه‏» (10) نام‏مى‏برد و مى‏گفت:

«شيخ بزرگ ما مرحوم محقق تهرانى روح بزرگ داشت، 25 سال با او بودم اما براى يك بار هم نديدم‏پشت‏سر كسى بدگويى يا غيبت كند....» (11) .

8 - حجة الاسلام سيد محمد على خيرالدين:

«خسارتى كه جامعه علمى از فقدان حج كبرى، علامه موثق و معتمد آيت الله امام شيخ آقا بزرگ‏تهرانى - رحمه الله رحمة واسعه - ديد به راستى كه خسارت بزرگى بود چرا كه او از شخصيتهائى بود كه‏بسيار اندك به دست مى‏ايند. گذشته از جايگاه علميو از اينكه او در كشورهاى اسلامى با علم و تقوا، زهدو اخلاق، پاكدلى و اخلاص شناخته شده بود و در كشورهاى غربى هم به خبره بودن و فرهنيخته وكاركشتگى در جهاد علمى و پژوهش و كاوش شناخته مى‏شد. علاوه بر همه اينها او داراى سيرت ورفتارى بود كه پر از پندها و عبرتهاى آموزنده است. كلمه‏هاى چون مردانگى و دلير مردى، ايثار واخلاص و... با همه معناهايى كه به اين كلمه‏ها بار مى‏شود، در او تجلى يافته بود.» (12) .

9 - استاد محمد رضا حكيمى:

«شيخ آقا بزرگ، در طول سالهاى نجف - همچنان روزگاران گذشته خويش - به پيگيرى كارهاى‏تحقيقى و ادامه رسالت علمى خود شب و روز مى‏گذارنيد و با امانت و اخلاص تمام، به تاليف و نشراطلاعات خود اشتغال داشت. حوادث اندوه آفرين روزگار، پيشآمدهاى نامنتظر، و بيماريهاى درد خيز -كه در زندگى وى بسيار بود - هيچيك نتوانستند او را در كار سست كنند و رنگ ناتوانى و ضعف به جوهروجود او بزنند.

شيخ در اخلاق اسلامى و تقواى نفس و طهارت ضمير نيز از نمونه‏هاى اندكيابى بود كه احوالات آنان،اصحاب ائمه طاهرين و علماى بزرگ شيعه را به ياد مى‏آورد.» (13) .

استاد بزرگوار و ولايتمدار معاصر، محمدرضا حكيمى آنگاه كه از سه اثر بزرگ و آبرو افرين شيعى درصد سال اخير ياد مى‏كند، مى‏نويسد:

«هنگامى كه حماسه آفرينان پياپى در رسيدند، حماسه سرايان بايد به پاخيزند و حماسه آنان رابسرايند. آنان كه حماسه‏هاى ژرف را، حماسه‏ژهاى پاك را، حماسه‏هاى والا را مى‏سرايند خود نيزحماسه آفرينند. كدام حماسه، ژرف‏تر و پاك‏تر و والتر از «الغدير»، از«الذريعه‏»، از «بيان الفرقان‏»؟

الغدير مى‏گويد: حق با على است.

الذريعه مى‏گويد: فرهنگ پهناور اسلام در گرو شيعه على است.

بيان الفرقان مى‏گويد: معارف حقه و علوم الهيه در نزد على و اولاد على است. (14) .

استاد حكيمى پس از آن كه يكى از اثار وزين و ولايت گستر خويش را به نام شيخ آقا بزرگ مى‏نامد ودر هفتاد و اندى صفحه از محقق تهرانى، و از آثار ايمان و اخلاص او مى‏نويسد، در نهايت نيز از آن‏بزرگمرد تاريخ چنين نام مى‏برد:

«علامه كبير، مؤلف مجاهد، متتبع كم مانند،خادم دين و جامعه، عاشق كتاب و فرهنگ، ناشر علم وفضيلت، عالم ربانى، و تربيت‏يافته مكتب جعفر بن محمد(ع)، حضرت شيخ آقا بزرگ تهرانى - رحمة الله‏عليه.» (15) .

10 - نويسنده نامدار جلال آل احمد

ايشان پس از انتشار جلد پنجم الذريعه مقاله‏اى رات در معرفى آن منتشر ساخت كه ضمن آن‏مى‏نويسد:

«براستى بايد گفت كمتر محقق و كتابدار و يا مطالعه كننده‏اى در تاريخ ايران بعد از اسلام مى‏تواندخود را از اين مجموعه گرانبها بى‏نياز بداند.» (16) .

11 - استاد سيد مرتضى نجومى:

«مرحوم حاج شيخ (رحمة الله عليه) بسيار بزگوار، سليم النفس، خود نگهدار، حليم و دائم الاشتغال‏و الكتابه بودند، به مجرد آنكه از نوشتن يا مطالعه دست مى‏كشيدند تا قدرى استراحت كنند مى‏ديدم‏آهسته به ذكر خدا مشغول است.».

استاد نجومى در سخن ديگرى مى‏گويد:

«اصولا بنده معتقدم كه حاج شيخ بر اثر خدمت‏ساليان متمادى به اسلام، داشتن خلوص، خضوع،خشوع،ملكه سلامت نفس و ارامش روان، سلوك الهى بر ايشان پيدا شده بود.» (17) .

12 - استاد شيخ نصرالله شبسترى:

«نابغه عظيم الشان، حضرت استاد آقا حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى از دانشمندان اسلامى و.... [از] اين‏مغز متفكر، اين قلب مطمئن، اين ديده بينا، اين دانشمند توانا،اين بزرگمرد افتخار بخش و اين قهرمان‏شب زنده دار [چه مى‏توان گفت]. (18) .

در حديث ديگران

تا اينجا هرچه نقل شد سخنانى بود كه علماء و انديشمندان شيعه در حق محقق تهرانى گفته‏اند،البته نههمه سخنان گفته شده كه فقط بخش اندكى شايد برخى چنين تصور كنند كه اين بزرگان بيشتربه خاطر اينكه محقق آثار شيعه را احياء كرده است او را چنين ستوده‏اند اما با توجه به سخنانى كه پس ازاين نقل خواهيم كرد معلوم خواهد شد كه نه چنين است. و آن مهم درست است كه نقشى در اين‏ستاشيها و بزرگداشتها دارد ولى همه مطلب اين نيست و اگر هم تنها همان باشد خود كار بس بزرگ وگسترده‏اى است چرا كه احياى آثار اسلام و عرب حتى ايران، در گروه احياى آثار شيعه است و محقق‏تهرانى با كارهاى بزرگى كه كرده است اين همه را يكجا احياء كرده است، حال بهتر است وصف محقق رااز زبان برخى دانشمندان غير شيعه و غير اسلامى بشنويم چرا كه گفته‏اند:

بهتر آن باشد كه سر دلبران.

گفته آيد در حديث ديگران.

1. استاد يوسف اسعد داغر بيروتى (19)

«به خدا سوگند اگر براى شيعه، در قرن چهاردهم هجرى نمى‏بود جز امينى بزرگ و الغديرش، ومرحوم سيد محسن امين و اعيان الشيعه‏اش، و علامه كبير شيخ آقا بزرگ و الذريعه‏اش، در نظرخردمندان، همين مردان دين براى خدمت‏به علم و اجتماع و هدايت افكار كافى بود....» (20) .

همين دانشمند مسيحى آنگاه كه كتابش «دور الكتب العربية فى الخافقين‏» را به شيخ اهداء مى‏كند،چنين مى‏نويسد:

«الى عبقرية التارخى و شيخ الباحثين‏».

- براى نابغه و اعجوبه تاريخ، پير پژوهشگران و سرور انديشمندان. (21) .

2. استاد عبدالجبار اعظمى، رئيس هيئت «دار الثقافة الاسلامية‏» در بغداد:

«زندگانى امام فقيد [شيخ آقا بزرگ] همه‏اش جهاد در راه خدا و براى خوشنودى خدا بود، حقا كه وى‏در زهد و خويشتن دارى، در قناعت و سخت گيرى بر خويشتن، نمونه يگانه‏اى از نيكمردان گذشته بود.از دنيا و لذتهاى مادى آن دوى جست و از زعامت و رياست‏با اينكه لياقت آن را داشت اجتناب كرد. به‏درستى كه او اسوه نيك و صاحب سيرت روشن و خصلت نيكو بود.... هدف و قصدش در زندگى خدمت‏به‏شريعت غراء و دانش و انسانيت‏با هم بود.... و كتابش الذريعه كه تكمله‏اى در تكميل كتاب «كشف‏الظنون‏» شمرده مى‏شود. [!] از معجزات قلم و تاليف در اين روزگار است و...» (22) .

3. استاد شبيب مالكى، استاندار وقت كربلا:

«مجاهد كبير، اية الله العظمى آقا بزرگ - طيب الله ثراه - خود دائرة المعارف كاملى در گستره دانش‏بود. گذشته از اينكه يكى از شخصيتهاى شاخص در مجال علم و معرفت محسوب مى‏شود بزرگى ازبزرگان وطن، و قهرمان ملى بود...» (23) .

4. دكتر جاسم محمد خلف، رئيس دانشگاه بغداد:

«آقابزرگ پيش ما مجهول نبود تا پس از مرگش شناخته شده باشد. آثار او هميشه در پيش ديد مابود. در حقيقت تمام آنچه را كه شيخ نوشته، آثارى است كه دانشگاهيان به هيچ وجه از آن بى‏نيازنيستند. در ميزان ما دانشگاهيان، براى هر دانشور جستجوگرى كه با پژوهش زندگى كند، او نمونه نيك‏و ايده‏آلى است. با داشتن چنين نمونه نابى است كه هر دانشورى بايد از پس دانش جز نشر دانش و ازتاليف جز جاودانه كردن تاليف و تحكيم حقايق و حفظ تارخى رانخواهد. چرا كه او چنين بود و درست‏به خاطر همين مهم بود كه دانشمندان و شرق شناسان در شرق و غرب زمين، او را بزرگ‏مى‏داشتند.» (24) .


پى‏نوشتها:

1) منظور اجازه نامه مفصلى است كه شيخ آقا بزرگ براى علامه امينى نوشته بود، رك، فصل آثار همين دفتر.

2) الغدير، ج‏10، ص ح، اين سخن را علامه امينى زمانى در حق شيخ نوشت كه او هنوز زنده بود.

3) اين سخن تنها بخش كوتاهى است از مقدمه‏اى كه علامه كاشف الغطاء بر جلد اول الذريعه نوشته بود.

4) همان، الذريعه، ج‏1، ص‏4.

5) همان، مقدمه، به اندكى تصرف.

6) يادنامه علامه امين، ص‏72.

7) الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيد العلم و الادب، ص‏16.

8) الغدير فى التراث الاسلامى، ص‏236.

9) همان، ص‏57.

10) همان، ص‏101.

11) استاد اين سخن را در ضمن مصاحبه‏اى كه با صدا و سيما داشت فرمود، نوار مصاحبه در صدا و سيما و... موجود است.

12) الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيد العلم، ص‏17.

13) شيخ آقا بزرگ، ص‏7.

14) همان، مقدمه ص‏21.

15) همان، ص‏65.

16) همان، ص‏15، به نقل از مجله «سخن‏» س‏2، ش‏11 - 12، دى و بهمن 1324.

17) نورعلم، شماره 38، ص‏42 - 48.

18) همان، ص‏50، به نقل ازكتاب «وفادار باشيد»، ص‏6، 7.

19) دانشمند و محقق مسيحى، مورخ پركار و صاحب آثار فراوان از جمله: «مصادر الدراسة الادبيه‏».

20) حساس‏ترين فراز تاريخ،ص‏139، به نقل از الغدير، مقدمه، ص ك.

21) كيهان فرهنگى، سال دوم، شماره دوم، ص‏9.

22) الشيخ آغا بزرگ الطهارنى فقيد العلم و الادب، ص‏6 - 7.

23) همان، ص‏12.

24) همان، ص‏18.