سجاده عشق

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۵ -


8- بلند گفتن بسم الله  
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد: از نشانه هاى مؤ من اين است كگه بسم الله را در نماز بلند بخواند. (260)
9- دانستن معناى نماز  
آن چه را كه انسان از حمد و ذكر ركوع و سجود در نماز مى خواند بايد توجه به معنا و مفهوم آن داشته باشد.
10 به ياد خدا بودن  
اين كه انسان هنگام نماز به ياد عظمت و بزرگى خداوند متعال باشد و بداند در برابر چه بزرگوارى ايستاده است و با او چه مى گويد:
11- انگشتر عقيق به دست كردن  
نمازگزار بهتر است هنگام نماز، انگشتر عقيق به دست كند و موهاى خود را شانه نمايد كه در اين صورت ثواب نماز چندين برابر مى شود.
12- خشوع داشتن در نماز  
نمازگزار بايد هنگام نماز، حضور قلب و خضوع و خشوع داشته باشد؛ زيرا هر عملى كه انسان بدون توجه قلبى انجام دهد مانند يك كالبد (بدن ) مرده و بدون روح است در اين جا درباره حضور قلب بيشتر توجه كنيم .
حضور قلب در نماز  
سزاوار است كه نمازگزار در تمام گفتار و افعال نماز حضور قلب داشته باشد؛ زيرا انسان آن چرا كه هنگام نماز به آن توجه داشته به حسابش ‍ گذاشته مى شود و آن چرا كه به آن توجه نداشته به حساب نماز نمى گزارند.
آن نمازى انسان را از گناه معصيت دور مى كند و روح او را به سوى معبود عروج مى دهد كه با حضور قلب اقامه شود.
اگر انسان نمازگزار، عظمت پروردگار را بشناسد و مقام او را درك نمايد، سعى مى كند كه دلش متوجه حضرت حق باشد، چه زشت است كه انسان در مقابل پروردگار عالم ايستاده و دلش متوجه غير او باشد.
آمده است كه : روزى ، وزيرى در مقابل پادشاهى ، ايستاده بود و سلطان با او سخن مى گفت ، عقربى كه در آستين وزير، پنهان شده بود دست او را گزيد، در اثر نيش عقرب بازويش مجروح شد.
وزير هيچ حركت خلافى در محضر سلطان از خود نشان نداد و با همان وضع مؤ دب با پادشاه سخن مى گفت .
هنگامى كه از محضر سلطان بيرون آمد، در بستر افتاد و به معالجه پرداخت ، دو سه روزى از اين قضيه گذشت كه شاه او را نديد و جوياى گرديد.
گفتند آن روزى كه وزير با شما سخن مى گفت ، عقربى او را نيش زده و او را مسموم كرده است ، او اظهار درد را در محضر سلطان را بى ادبى دانسته و درد را تحمل نموده است . (261)
آرى وزيرى در مقابل سلطان پوشالى دنيا چنين ادب مى كند، چقدر زشت است كه انسان در مقابل سلطان السلاطين و مالك الملوك و خالق السماوات و الارضين به ايستد و قلب او متوجه غير حق باشد!؟

ذكر حق رخصت قرب است و حضور
اگر از صدق و ارادت باشد
دل اگر با تو نباشد به نماز
عادت آن ، به كه عبادت باشد
هر چه را دل نگرد، باز بگوى
كه چنين گفت ، شهادت باشد
به نيازآ، چو در آيى به نماز
تا تو را فيض زيادت باشد
آرى ، قلب را بايد متوجه و معطوف خداوند ساخت و از هر چه غير از خداست خالى كرد و تنها بايد به او انديشيد و جز ياد و خيال او چيز ديگرى را قلب راه ندهد.
در خانه دل ، ما را جز يار نمى گنجد
چون خلوت يار اين جاست ، اغيار نمى گنجد
مستيم و در اين مستى بى خود شده از مستى
در محفل ما مستان ، هوشيار نمى گنجد
اسرار دل پاكان با پاك دلان گوييد
كاندر دل نامحرم ، اسرار نمى گنجد
گر عاشق دلدارى ، با غير چه دل دارى
كه آنجا كه بود اغيار، دلدار نمى گنجد
خشوع  
از نظر اسلام نماز مانند ساير عبادات داراى درجات و مراتبى است و بالاترين درجات آن ، اين است كه نمازگزار هنگام نماز، خشوع داشته باشد. در روش امامان معصوم مى بينيم كه آن بزرگواران به دليل خشوع و ترسى كه از خداوند داشته اند اندام مباركشان در حال نماز مى لرزيد.
نيز يكى از خصوصيات مؤ منان كه در قرآن مجيد آمده است : خضوع و خشوع و تواضع در برابر خداوند بزرگ و خالق بى همتاست .
قرآن در اين مورد مى فرمايد: مؤ منان پيروز و رستگار شدند و به هدف هاى عالى و نهايى خود كه از جمله بهشت است در تمام ابعاد رسيدند و آنان كسانى هستند كه در نمازهايشان خاشع اند. (262)
خشوع و خضوع در نماز، يك حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخصيت بزرگ و مهمى در انسان پيدا مى شود، به طورى كه آثارش در بدن ظاهر مى گردد.
در اين جا قرآن ، نماز خواندن را تنها نشانه مؤ من نمى شمارد، بلكه خشوع در نماز را از ويژگى هاى آنان مى شمرد. اشاره به اين كه نماز آنان مانند خيلى از نمازگزاران ، تنها الفاظ و حركاتى بى روح و فاقد معنى نيست ، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنان پيدا مى شود كه از غير او جدا مى گردند و به خداى خود مى پيوندند.
آنان چنان غرق حالت تفكر و حضور قلب و راز و نياز با پروردگار مى شوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد.
آنان هنگام نماز خود را ذره اى در برابر وجودى بى پايان و قطره اى در برابر اقيانوسى بى كران مى بينند.
اولياء الله و پيشوايان بزرگ اسلام هنگام نماز آن چنان ترس و خشوعى در دلشان پيدا مى شد كه به كلى از غير خدا بيگانه مى شدند.
در حديثى چنين آمده است : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم تا قبل از آمدن آيه خشوع هنگام نماز گاهى به آسمان نگاه مى كرد، اما هنگامى كه آيه :
الذينهم فى صلواتهم خاشعون (263)
نازل شد ديگر به آسمان نظر نكرد و دائم به زمين نگاه مى كرد. (264)
اگر انسان در نماز، خشوع داشته باشد نگاه به آسمان و اطراف خود نمى كند. بدن خود را نمى خاراند، با ريش خود بازى نمى كند.
روزى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مى كند.
فرمود: اگر اين در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نيز خاشع مى شد. (265)
خشوع روح نماز است  
گفته شد كه مثل نماز، مثل انسان است . همين طور كه انسان روح و كالبد و اعضاء و جوارح دارد. اگر ركوع و سجود و قرائت و تسبيح و تشهد و سلام را جسم و كالبد نماز بدانيم ، حضور قلب و توجه درونى به حقيقت نماز و به آن كسى كه با او راز و نياز مى كنيم روح نماز است .
در اين جا لازم است كه نمازگزاران را براى تحصيل خشوع و خضوع و توجه بيشتر به خدا و حضور قلب در نماز و ساير عبادات به چند چيز توصيه كنم .
1- نمازگزاران بايد براى به دست آوردن آن چنان معرفتى كه دنيا را در نظر انسان ، كوچك و خدا را بزرگ جلوه دهد كوشش و جديت كنند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام نماز و راز و نياز با خدا، آنان را به خود متوجه سازد.
2- نمازگزاران بايد توجه به كارهاى پراكنده و مختلف كه معمولا مانع تمركز حواس است نكنند و آن ها را از خود دور نمايند. هر چند انسان ، توفيق پيدا كند كه مشغله هاى پراكنده را كم كند، به حضور قلب در نماز و عبادت هاى خود كمك كرده است .
3- انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادت ها نيز در اين امر، اثر مهمى دارد؛ به همين دليل ، نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى كند مكروه است .
همچنين نماز خواندن در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم و در مقابل آينه و عكس و مانند اين ها مكروه است ؛ به همين دليل ، مساجد و محل عبادت مسلمانان هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشريفات باشد بهتر است ، چرا كه به حضور قلب كمك مى كند.
4- پرهيز از گناه نيز عامل مؤ ثرى است ؛ زيرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد و از حضور قلب مى كاهد و دل و روان انسان را سياه و آلوده مى كند.
5- آشنا شدن به معناى نماز و فلسفه و ذكرهاى نماز، خود عامل مؤ ثر ديگرى براى خشوع پيدا كردن و به نماز، روح دادن است .
6- انجام دادن مستحبات نماز و آداب آن ، چه در مقدمات و چه در اصل نماز، نيز كمك مؤ ثرى براى پيدا كردن خشوع و خضوع در موقع خواندن نماز است .
با يك تكبير سقف بتخانه ، فرو ريخت  
نماز با خضوع و خشوع و با توجه به خداوند، آن قدر قدرت دارد كه با يك تكبير آن ، زلزله اى به وجود مى آيد و شهرى را تكان مى دهد و خراب مى كند.
در اين باره به اين داستان توجه كنيد. نقل شده است كه : مير ابوالقاسم فندرسكى در ايام سياحت خود، به يكى از شهرهاى هند رسيد و با اهل آن جا به گفت و گو پرداخت . در اين ميان ، روزى جمعى از اهل شهر در ضمن بحث به او گفتند:
از جمله امورى كه دلالت بر حقيقت مذهب ما و بطلان مذهب شما مى كند آن است كه بتكده هاى ما نزديك به دو هزار سال است بنا شده و هنوز اثر خرابى و فرسودگى در آن ها راه نيافته است ، اما مسجد شما به صد سال نرسيده خراب مى شود، نظر به اين كه هر چيزى كه حق است حافظى دارد، پس مذهب ما حق مى باشد.
مير فندرسكى فرمود: سالم ماندن بتكده هاى شما و خراب شدن مساجد ما، به اين سبب است كه در مساجد ما، نمازها خوانده مى شود، عبادت ها بر پا مى گردد، نام پروردگار عالم در آن جا برده مى شود، لذا ساختمان مساجد طاقت نمى آورند و زود خراب مى شوند، اما بتكده هاى شما چنين نيست .
هيچ نام حق در آن جا شد بلند
عابدى سجاده اى آن جا فكند
شد جبينى اندر آن جا خاكمال
بهر تعظيم خداى ذوالجلال
هيچ قدى بهر حق آن جا خميد
ناله اى از دل به گردون سر كشيد
آنچه گويند اندر اين بتخانه ها
نى ورا قدرى نه وزنى نى بها
اگر اين نمازهايى كه در مساجد ما خوانده مى شود و نام پروردگار عالم برده مى شود، اين نمازها ركوع و سجودها در بتكده ها خوانده شود و سالم ماند، معلوم است كه دين شما بر حق است .
نام حق بتخانه هاتان گر شنود
يا كس آن جا بهر حق سجده نمود
يا در آن از سينه يك ارجمند
نعره الله اكبر شد بلند
يا در آن جا كس بگويد نام حق
يا كسى ياد آورد ز ايام حق
يا سرى آيد فرو در طاعتش
يا كفى بالا رود در حضرتش
وانگهى ماند به جا بيت الصنم
هم نريزد سقف و بنيادش ز هم
هم نگردد گنبد اين واژگون
چار ديوارش نهفتد سر نگون
آن زمان مى بايد اين گفت و شنود
تا نه بينيش اين چنين غره مشو
بت پرستان به فندرسكى گفتند: امتحان اين كار، سهل و آسان است . در ميان ما مسلمانى نيست ، اما خودت اين اعمال را انجام ده ! بيا در بتكده بزرگ ما نماز بخوان ! به روش خود عبادت كن ، نام پروردگارت را بر زبان جارى ، ركوع و سجود انجام بده تا بر تو حق و باطل معلوم گردد!
ملك اسلام از چه نبود اين ديار
دين اسلام از چه نبود آشكار
مسلمى چون تو در آن دارد گذار
و اندر آن بيت الصنم هم برقرار
با تو همراه آن لب تكبير گوى
در دهانت آن زبان نام جوى
خيز و تكبير بلند آغاز كن
تا توانى رب خود آواز كن
كف ببر بالا و سر آور فرود
هر چه خواهى كن ركوع و كن سجود
تا محيط آه از دل كن روان
اشك چشم خويش تا مركز رسان
بت پرستان جمله از جا خاستند
اين سخن را شاخ و برگ آراستند
تا دل مرد بزرگ آمد به جوش
غيرت اسلامش آمد در خروش
مير ابوالقاسم ، توكل بر خدا كرد و حرف بت پرستان را قبول نمود. تصميم گرفت داخل بت خانه اعظم آنان شود و نمازى بخواند كه هم بت و هم بت پرست را تا ابد نابود كند و حقيقت اسلام را آشكار سازد.
به آنان گفت : اين عمل فردا انجام خواهد گرفت .
گفت فردا موعد ما و شماست
روز سوگ ماتم بتخانه هاست
نام يزدان سازم اين جا آشكار
هم بت بتخانه اندازم ز كار
مير شب را تا صبح مشغول نماز و عبادت ، راز و نياز، ناله و گريه به درگاه خالق بى نياز بود و با سوز و گداز مى گفت :
خدايا! دين خود را براى مردم بت پرست و مشرك و از خدا بى خبر آشكار گردان .
خدايا! فردا در نماز من اثرى قرار بده كه با يك تكبير آن بتكده اعظم خراب و ويران شود.
فردا صبح ، بت پرستان همه اجتماع كردند، و بت ها را آراستند، قربانى ها براى ايشان نمودند، طلا و نقره و پارچه هاى ابريشمى براى ايشان هديه آوردند كه رسوايشان نكنند.
ناگهان ديدند، آن عالم بزرگ و فيلسوف عارف و خدا شناس ، نمايان شد در حالى كه لبش به ذكر خداوند، مشغول و چشمانش پر از اشك است . او وضويى تجديد كرد و بعد از آن براى گفتن اذان از بام بتكده بالا رفت .
رفت بر بام و اذان آغاز كرد
صد در رحمت در آن جا باز كرد
چون كه گفت : الله اكبر گشت فاش
بر در و ديوار آن شهر ارتعاش (266)
مردمان از هر طرف بى اختيار
نغمه تكبير گفتند آشكار
هر تنى از هر كنارى سر كشيد
نعره الله اكبر بر كشيد
از اذان چون فارغ آمد آن بلال
شد مهيا از پى فرض زوال (267)
آن سيد بزرگوار، اذان را تمام كرد و از بالاى بام پايين آمد و داخل بتكده اعظم كه بيش از دو هزار سال سابقه داشت شد. در حالى كه جمع كثيرى از اهل شهر در آن جا حاضر بودند.
سيد با اطمينان كامل داخل آن بتكده شد و رو به قبله ايستاد، اذان و اقامه گفت و بعد از آن آماده به نماز شد.
در اين هنگام دست ها را به جهت تكبيره الاحرام بلند كرد و به آواز بلند گفت : الله اكبر و از بتكده بيرون دويد، همان لحظه سقف بتكده فرود آمد و تمام ديوارهاى آن ويران شد و گرد و غبارى برخواست .
آمد از بام و به گنبد پا نهاد
اندر آن جا رو به كعبه ايستاد
گفت : اقامت كرد نيت پس دو دست
برد بالا و به فرض (268)، احرام بست
چون كه گفت الله اكبر ناگهان
شد بلند، آواز تكبير از بتان
پا برهنه چون برون از خانه جست
سقف و بنيادش همه در هم شكست
سقف و ديوارش همه شد سرنگون
پايه اش افتاد و بشكشستن ستون
سنگ و خشت و آجرش شد ريز ريز
جا نماند از آن بناها هيچ چيز
شد غبارى و غبارش باد برد
روزگار، آن بتكده از ياد برد . (269)
آرى ، اگر نماز از روى حقيقت و اخلاص باشد، با خضوع و خشوع و با توجه به خداوند عالميان اقامه شود، با قلبى پاك از بخل و ريا و گناه انجام شود يك چنين تاءثيرى خواهد داشت .
صدقه به سبب نداشتن خضوع  
عده اى از مردم هنگامى كه داخل نماز مى شوند حضور قلب دارند، توجه شان تنها به نماز است ، نماز را با خضوع و خشوع و با توجه به خدا شروع مى كنند. اما گاهى در حين نماز چيزى توجه شان را به خود جلب مى كند و حالت خضوع آنان را از بين مى برد.
در اين خصوص به دوستان چند نفر از كسانى كه در وسط نماز چيزى توجه شان را به خود جلب كرده و براى جبران آن ، همان چيز را صدقه دادند و دل از آن بريدند، اشاره مى كنيم :
صوت پرنده خضوعش را برد  
روزى ابى طلحه انصارى ، در باغ و بوستان خود مشغول نماز بود. در حين نماز صوت پرنده اى توجه او را به خود جلب كرد و قلبش متوجه صوت پرنده شد و توجهش از نماز منصرف گرديد.
وقتى از نماز فارغ شد و گفت : بوستانى كه حضور قلب مرا ببرد و از نماز غافل شوم به درد من نمى خورد، اين باغ باعث بى توجهى من به نماز مى شود. بعد از آن ، باغ را به دو هزار درهم فروخت و آن ها را به سبب بى توجهى خود در نماز، صدقه داد. (270)
زيبايى بال پرنده توجه او را منحرف كرد  
نيز چنين آمده است كه : فردى باغ با صفايى داشت .
روزى داخل آن مشغول كار بود كه وقت نماز فرا رسيد، او هم از حوضى كه وسط باغ بود وضويى گرفت ، همان جا مشغول نماز شد. به هنگام نماز، بال زيباى پرنده اى كه روى درخت نشسته بود توجه او را به خود جلب كرد. اين باعث شد كه فكر او از نماز بيرون رود و در تعداد ركعت هاى خوانده شده نماز شك كند. با خود گفت : باغى كه موجب هواس پرتى من در نماز شود به درد نمى خورد. از اين رو براى جبران شك خود، باغ را صدقه داد. (271)
جغدى توجه او را جلب كرد  
در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم يكى از صحابه در مدينه باغى داشت كه روزها در آن كار مى كرد. روزى در همان باغ مشغول نماز گرديد، در حين نماز متوجه شد كه جغدى در تعقيب پرنده است و آن پرنده از اين شاخه به آن شاخه ، از اين طرف به آن طرف مى گريزد، تا بلكه بتواند از چنگ آن جغد رهايى يابد.
اين جنگ و گريز جغد با پرنده ، باعث هواس پرتى او در نماز شد و توجه او را از نماز برطرف كرد و تعداد ركعت هاى خوانده شده از ياد او بيرون رفت .
بعد از نماز خدمت رسول صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و قصه خود را تعريف كرد و گفت : يا رسول الله ! من اين باغ را به شما واگذار مى كنم كه در راه خدا صدقه دهيد.
آن حضرت قبول كرد، باغ را به دو هزار درهم فروخت و پول آن را در ميان محرومان و اهل صفه (272) تقسيم فرمود و زندگى آنان را تاءمين نمود. (273)
فصل دوم : آفات نماز  
در فصل گذشته در رابطه با آداب نماز گفته شد كه : خضوع و خشوع همراه با حضور قلب و توجه به خدا در عبادت و نماز شرط است و باعث قبولى نماز و نزديك شدن نمازگزار به مقام خداوند مى باشد.
در اين فصل از آفات هايى كه باعث باطل شدن يا بى ارزش شدن نماز مى شود داستان هايى را به عنوان نمونه و عبرت ديگران مى آوريم .
نماز بدون توجه به خدا، اثر نماز حقيقى را ندارد، سازنده نيست ، نهى از كارهاى قبيح نمى كند، پوچ و بى مغز است .
در اين باره به داستان چند نفر از كسانى كه در حين نماز توجه به خدا و نماز نداشتند و قلبشان متوجه چيزهاى بى معناى دنيايى شده بود و نماز آنان را پوچ و بى معنى كرده ابتدا توجه نمازگزاران را به اين مطلب جلب مى كنم داستان آنان از اين قرار است .
نماز كلاغى  
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم داخل مسجد شد ديد شخصى مشغول نماز است و در خواندن آن عجله و شتاب مى كند، ركوع و سجودش را كاملا انجام نمى دهد، هنوز به ركوع و سجود نرفته سر خود را بلند مى كند، خضوع و خشوع در نمازش نيست .
آن حضرت فرمود: اين شخص مانند كلاغى كه منقار به چيزى مى زند سرش ‍ را بر زمين مى زند.
در ركوعى يا به فكر نان و آب
يا معلق مى زنى با صد شتاب
در سجودى يا مگر همچون كلاغ
مى زنى بر خاك منقار و دماغ
بعد از آن فرمود: اگر اين مرد، در حالى كه نمازش به اين صورت است بميرد، به دين من از دنيا نرفته است ؛ زيرا من چنين نمازى را دستور نداده ام .(274)
همچنين از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه در اين باره فرمود:
روزى حضرت على ابن ابيطالب (عليه السلام ) مردى را مشاهده كرد كه نماز مى خواند و مانند كلاغى كه منقار به زمين مى زند در حال ركوع و سجود با شتاب سر خود را به زمين مى زند!
آن حضرت به او فرمود: اى مرد! چند وقت است اين طور نماز مى خوانى ؟
عرض كرد: يا على ! از فلان زمان .
فرمود: عمل تو نزد خداوند متعال ، مانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند.
بعد فرمود: اى مرد! اگر با اين وضع بميرى بر غير ملت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم خواهى مرد. (275)
تا آن جايى كه فرمود: دزدترين مردم آن كسى است كه از نمازش بدزدد. (276)
نماز پيازى  
يكى از عرفاى آگاه و مشهور شيخ جنيد است .
در مورد او چنين نقل شده است كه : ايشان روز جمعه اى ، خود را براى نماز آماده كرد و به نماز جمعه حاضر شد و براى اقامه نماز مغرب به مسجد جامع شهر رفت تا نماز مغرب را هم ، با جماعت بخواند. در صف جماعت رفت و به امام جماعت آن مسجد اقتدا كرد.
او ركعت اول را با جماعت خواند، ولى در ركعت دوم ، نماز جماعت را به هم زد و همان جا نشست . پس از اتمام نماز مردم به او پرخاش كردند و گفتند:
اى شيخ ! چرا نماز جماعت را قطع كردى ؟ چرا در وسط نماز نشستى ؟ آيا از خداى خود خجالت نكشيدى ؟
شيخ در جواب فرمود: نماز پشت سر امام جماعتى كه در محراب مسجد مى باشد صحيح است نه آن امام جماعتى كه در بازار در حال خريد و فروش ‍ است .
بعد ادامه داد و گفت : من در ركعت اول به امام جماعتى كه در مسجد و در محراب بود اقتدا كردم . در ركعت دوم ناگهان ديدم امام در محراب و مسجد نيست ؛ پس او را در بازار مشغول خريد و پياز و سبزى ديدم ، به خاطر اين ، نماز را قطع كردم .
مريدان داستان را براى امام جماعت نقل كردند و قضيه را از ايشان سئوال نمودند.
امام جماعت گفت : شيخ صحيح مى گويد، من وقتى مشغول ركعت دوم شدم به قلبم خطور كرد كه بعد از نماز جماعت ، وارد بازار شوم و براى سفره و شام خود مقدارى پياز و سبزى بخرم . شيخ نيت و فكر مرا فهميد و از قلب من ، اطلاع حاصل كرد و آن حالت را مشاهده نمود. (277)
مرا غرض ز نماز آن بود كه يك ساعت
غم فراق تو را با تو راز بگزارم
و گرنه اين چه نمازى بود كه من بى تو
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
نماز خونى  
ابتدا توجه خوانندگان را به اين مطلب جلب مى كنم :
سيد رضى و سيد مرتضى برادر بودند و از علما و شخصيت هاى بزرگ عالم اسلام به حساب مى آيند و كسانى هستند كه مورد نظر و توجه يگانه بانوى عالم ، حضرت فاطمه عليها السلام قرار داشتند كه آن بانو سفارش آن دو را به استادشان شيخ مفيد نموده است .
نقل شده است كه : روزى سيد مرتضى براى اقامه نماز جماعت به مسجد رفت . در وسط راه زنى مساله اى در مورد خون حيض از او سئوال كرد. بعد از آن سيد داخل مسجد و محراب شد در حالى كه سيد رضى هم در صف جماعت ، حضور پيدا كرد و به برادر خود، سيد مرتضى اقتدا نمود. وقتى داخل ركوع شدند سيد رضى نماز خود را فرادا نمود و از حال نماز جماعت بيرون آمد و عازم خانه شد.
اين عمل براى سيد مرتضى گران تمام شد. بعد از پايان نماز داخل خانه شد و شكايت برادرش سيد رضى را به مادرش كرد و گفت :
امروز برادرم با من جماعت نخواند، نمازش را فرادا كرد و به منزل آمد.
مادرش علت قطع جماعت را از فرزند خود سيد رضى سئوال نمود؟ او در جواب گفت :
من ديگر پشت سر برادرم نماز نمى خوانم ؛ زيرا وقتى به ركوع رسيدم ، ديدم برادرم به مساءله اى از مسائل حيض فكر مى كند و قلبش متوجه نماز نيست ، بلكه متوجه خون حيض مى باشد و ديدم كه او در درياى خون غرق است و در خون غوطه مى خورد.
وقتى سيد مرتضى از اين مساءله آگاه شد، پيش مادر، از برادر خود عذر خواست و گفت :
برادرم راست مى گويد: من در مساءله اى از مسائل حيض مانده و هنگام نماز، به فكر آن مساءله بودم و توجهم به نماز كمتر بود. برادرم آن حالت را با چشم بصيرت ديده و با آن قلب پاكش فكر و نيت مرا درك كرده است . (278)
نماز گاوى  
نقل شده است كه : يك نفر از اهل راز، ظاهرا خود را به ديوانگى زده بود اما در واقع او از اولياء الله و روشن دلان بود و غير از گوشه گيرى از مردم و خواندن نماز، كار ديگر نداشت .
روزى دوستش به هزاران زحمت او را براى اقامه نماز جماعت به مسجدى برد و هر دو در صف نماز جماعت قرار گرفتند و به جماعت امام آن مسجد اقتدا كردند.
هنگامى كه امام جماعت تكبيرة الاحرام را بست و مشغول خواندن سوره مباركه حمد شد، آن به ظاهر ديوانه در ميان صف جماعت صداى گاو كرد.
بعد از پايان نماز جماعت ، مردم او را سرزنش كردند و گفتند: از خدا نترسيدى و از او شرم نكردى كه در صف جماعت صداى گاو از خود در آوردى .
در جواب گفت : نه ، من اقتدا به امام جماعت كرده بودم ، اما در وسط نماز ديدم او مشغول خريدن گاو است من هم از خود صداى گاو در آوردم .
مردم نمازگزار از شنيدن اين سخن ، پيش امام جماعت رفتند و داستان را براى او نقل كردند.
گفت : درست است من مزرعه اى دور دست دارم ، وقتى مشغول نماز شدم فكرم متوجه آن مزرعه شد و به فكر افتادم گاورى بخرم كه هم از علف آن مزرعه بخورد و هم ، من از شير آن استفاده كنم . در همين هنگام از پشت سر صداى گاو شنيدم .
يكى ديوانه بود از اهل رازى
نكردى هيچ جز تنها نمازى
كسى آورد بسيارى شفاعت
كه تا آمد به جمعه در جماعت
امام القصه چون برداشت آواز
همى ديوانه غثيان (279) كرد آغاز
كسى بعد از نماز از وى بپرسيد
كه جانت در نماز از حق نترسيد
كه بانگ گاو كردى بر سر جمع
سرت بايد بريدن چون سر شمع
چنين گفت : او امامم مقتدا بود
بر او هم اقتداى من روا بود
چو در الحمد گاوى مى خريد او
زمن هم بانگ گاوى مى شنيد او
چو او را پيشرو كردم ز هر چيز
هر آنچه او كند من مى كنم نيز
كسى پيش خطيب آمد به تعجيل
سؤ الش كرد از آن حالت به تفصيل
خطيبش گفت : چون تكبير بستم
دهى ملك است جايى دور دستم
چو در الحمد خواندن كردم آغاز
به خاطر اندر آمد گاو و ده باز
ندارم گاو، گاوى مى خريدم
كه از پس ، بانگ گاوى را شنيدم (280)
نماز شترى  
نقل شده است كه : روزى شخصى در بيابان پياده راهپيمايى مى كرد، هنگام نماز شد خود را آماده اقامه نماز كرد، در حين نماز به فكر افتادم كه اگر شترى پيدا مى شد كه اين راه طولانى را سواره به پايان مى بردم چقدر خوب بود.
در اين موقع عرب شتر سوارى از راه رسيد، ديد اين شخص مشغول نماز است ، ركوع و سجود نماز را كامل مى دهد. او دل باخته و فريفته نماز او شد.
آن مرد از شتر خود پياده شد و در مقابل نمازگزار نشست و با صداقت شروع كرد به او نگاه كند، نمازگزار ركوع و سجود خود را بيشتر طول داد تا خود را پيش شتر سوار بهتر جلوه دهد.
بعد از اتمام شدن نماز، عرب با عشق او گفت : مرحبا به اين نمازى كه خواندى ! نماز خوبى انجام دادى ، نماز با خضوعى به جا آوردى ، مرحبا به تو با اين نمازى كه اقامه كردى !
نمازگزار در جواب او گفت : نه اين كه نمازى طولانى خواندم ، بلكه امروز هم ، روزه هستم .
آن شتر سوار نه يك دل ، بلكه صد دل عاشق نماز و روزه او شد و با چشم احترام و بزرگوارى به او نگاه كرد و او را آدم با تقوايى به حساب آورد.
از اين جهت او را امين دانست و شتر خود را به عنوان امانت ، پيش او گذاشت و به سراغ كار خود رفت .
آقاى نمازگزار هم ، در غياب او سوار شتر شد و با سرعت از آن جا گذشت و خود را مخفى كرد و به قول معروف (هر مالى را كه دزد با زحمت مى برد، اما اين دفعه مالى بود كه دزد را شتابان مى برد.)
وقتى صاحب شتر بازگشت ديد آقاى نمازگزار، نه اين كه شتر را برده ، بلكه آن را خورده است .
مرد عرب با كمال نارحتى دست بر روى دست مى ساييد و انگشت ندامت به دندان مى گزيد و بى اختيار مى گفت :
نماز نمازگزار دلم را ربود و روزه اش بر ارادتم افزود و دلباخته او شدم ، اما زنهار كه شتر را به نمازگزار مسپارى . (281)
نماز الاغى  
يكى از ائمه جماعات به نام سيد هاشم ، امام جماعت مسجد سر دوزك شيراز، روزى بعد از نماز جماعت منبر رفت و در مورد لزوم حضور قلب در نماز به ايراد صحبت هايى پرداخت و مطلبى را كه براى پدرشان پيش آمده بود چنين بيان كرد:
روزى پدرم (مرحوم حاج سيد على اكبر يزدى ) مى خواست مشغول نماز جماعت شود. ناگاه مردى كه به هيئت اهل روستا بود و لباس دهاتى به تن داشت ، وارد مسجد شد و از صفوف جماعت عبور كرد، تا به صف اول رسيد و پشت سر پدرم قرار گرفت .
مؤ منان نمازگزار، از حضور يك روستايى در صف اول نماز جماعت سخت ناراحت شدند، ولى آن روستايى اعتنا نكرد او در ركعت دوم در حال قنوت قصد فرادا كرد و نمازش را به تنهايى به پايان برد و در همان جا نشست ، سفره اى كه همراه داشت باز كرد و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به او حمله كرده و اعتراض نمودند. ولى او جواب نمى داد.
سر و صداى مردم بالا گرفت به طورى كه پدرم متوجه شد و فرمود: چه خبر است ؟
در جواب گفتند: امروز پيرمردى روستايى و جاهل به مسئله در صف اول جماعت قرار گرفت و به شما اقتدا كرد، ولى وسط نماز قصد فرادا نمود و به نماز خود ادامه داد و پس از نماز سفره نان خود را باز كرده و مشغول خوردن شد.
پدرم جلو آمد تا به نزد آن شخص رسيد و گفت : چرا چنين كردى ؟
او در جواب گفت : سبب و راز آن را آهسته به خودت گفته يا در ميان جمع ، بلند بگويم ؟
پدرم گفت : در حضور جمع حرف خود را بلند بگو!
گفت : من به مسجد آمدم به اميد اين كه از فيض جماعت با شما بهره مند شوم ! ولى وقتى اقتدا كردم ، ديدم شما وسط سوره حمد از نماز بيرون رفتيد. و در اين فكر و خيال واقع شديد كه من پير شدم و از آمدن به مسجد عاجز، مركبى لازم دارم كه بر آن سوار شوم ، پس به ميدان الاغ فروشان رفتيد و مركب را انتخاب كرديد و در ركعت دوم نماز، در انديشه و خيال تدارك خوراك و تعيين جاى او بوديد. صبر من تمام شد و عاجز شدم و ديدم بيش از اين ، سزاوار نيست با شما نماز جماعت بخوانم ، از اين رو نماز را فرادا كردم .
پيرمرد آن را بگفت و از مسجد بيرون رفت . پدرم بر سر خود زد و ناله كرد و گفت : اين مرد بزرگى است او را بيابيد و پيش من آوريد كه با او كارى دارم . مردم رفتند كه او را بياورند، ناگهان ناپديد گرديد و ديگر اثرى از او نديدند.(282)
كى نماز آمد نماز بى حضور
كى نماز آمد نماز بى خطور
گر حضورى پس تو مملوى زنور
هم تو را معراج و هم احرام حور
نماز ارزانى  
سيد مرتضى نجفى ، كه يكى از علماى زمانش بود، نقل مى كند: در مسجد كوفه با جماعتى بوديم ، در ميان آنان يكى از علماى معروف هم بود كه هر چه اسم او را پرسيدم جواب نگفت .
موقع نماز مغرب ، آن شيخ براى نماز جماعت در محراب قرار گرفت و مردم هم ، براى جماعت آماده مى شدند.
من هم براى وضو گرفتن به موضع تنور كه در وسط مسجد بود، رفتم . خواستم پايين روم ، ديدم شخص بزرگوارى با كمال وقار و نماز جماعت برسم . قدرى توقف كردم ، ديدم كه او به همان وقار و سكون نشسته است و از طرفى اقامه نماز جماعت هم بلند شد. به رو سوى او نمودم و عرض ‍ كردم : اى آقاى محترم ! گويا شما اراده نماز جماعت را ندارى .
فرمود: نه ؛ زيرا كه اين امام جماعت ، شيخ دخنى (ارزنى ) است . من مرادش ‍ را نفهميدم و صبر كردم تا از وضو گرفتن فارغ شد و بالا آمد و رفت . بعد از او من پايين رفتم . و تجديد وضو نمودم و با شيخ نماز جماعت را ادا كردم .
پس از فارغ شدن از جماعت و متفرق شدن مردم داستان آن آقار را براى شيخ نقل نمودم . ديدم حال شيخ متغير شد و به فكر افتاد. بعد رو به من كرد و گفت :
اى فلانى ! حضرت حجت امام زمان را ديدى و نشناختى .
بعد از آن گفت : آن حضرت خبر داد از امرى كه مطلع نبود بر آن مگر خداوند متعال و من .
توجه كن ! قضيه از اين قرار است كه من ، امسال در طرف غربى درياى نجف كه مكانى است به نام رحبه ارزن زراعت كرده ام ، چون آن محل ، رفت و آمد اعراب باديه نشين است و خوف دزدان و از بين بردن ارزن هاست ، موقع نماز به فكر زراعت ارزن خود افتادم (كه مبادا مورد دستبرد واقع شود) و مرا از حضور قلب و خشوع در نماز باز داشت ؛ آن حضرت از فكر من اطلاع داشت و از آن خبر داد. (283)
جانا قيام كن كه نمازت نماز نيست
راهى دراز دارى و عمرت دراز نيست
رويت به كعبه باشد و دل سوى بتكده
حرف نياز هست و خلوص نياز نيست
مردان حق زشعله هر آيه سوختند
در ناله هاى سرد تو سوز و گداز نيست
در سجده سر به خاك گذارى ولى چه سود
هر كس كه سر به سجده نهد اهل راز نيست
ما خود به شهر دل در توفيق بسته ايم
ورنه براى اهل دعا در، فراز نيست
گل مى كند درخت عبادت به فيض اشك
بى گريه ، قيل و قال دعا چاره ساز نيست
بر لب ، سپاس خالق و در دل ، اميد خلق
خود آيتى زشرك بود، اين نماز نيست (284)
نماز جوالى  
بعضى هستند كه هنگام نماز به فكر همه چيز مى افتند و همه چيز را به ياد مى آورند مگر خداوند كه خالق زمين و آسمان و رازق تمام موجودات است .
نقل شده است كه : شخصى به نام ابوالعباس جوالقى (در زمانى كه به جوال بافى مشغول بود، روزى يك جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى كرد و مزد شاگردان را مى پرداخت ) روزى جوالى را به كسى فروخت و بعد از مدتى فراموش كرده بود كه به چه كسى فروخته است . مدتى در فكر بود اما يادش نمى آمد. روزى مشغول نماز بود ناگهان يادش آمد كه جوال را به چه كسى فروخته است ، فورا نماز را تمام كرد و به خانه آمد.
به شاگردش گفت : به يادم آمد كه جوال را به چه كسى داده ام .
شاگرد با تعجب گفت : به يادم آمد كه جوال را به چه كسى داده ام .
شاگرد با تعجب گفت : اى استاد! چگونه به يادت آمد؟
ابوالعباس گفت : هنگامى كه مشغول نماز بودم ، متوجه شدم كه جوال را به چه كسى داده ام .
شاگرد گفت : اى استاد! تو مشغول نماز بودى يا جوال پيدا مى كردى ؟
ابوالعباس از گفته شاگرد منقلب گرديد و متنبه شد و حالتى در او پيدا شد كه مشغول اصلاح خود گرديد و بعد از آن به طلب علم رفت تا آن جايى كه يكى از مفسران معروف شد. (285)
در نمازى يا كه دعوا مى كنى
يا جوال و مال پيدا مى كنى
در اين نماز گمشده پيدا چه مى كنى
اى بنده ، در مقابل مولا چه مى كنى
در بزم خاص خالق يكتا چه مى كنى
از قطره ، در كشاكش دريا چه مى كنى
روى سخن به خالق هفت آسمان تو راست
صحبت به كارساز، زمين و آسمان تور است
نماز منارى  
سعى و كوشش شيطان بر اين است كه هنگام نماز، در قلب نمازگزار وسوسه كند و او را از حالت نماز بيرون برد و توجه اش را از نماز و خدا منحرف نمايد. كمتر كسى است كه موقع نماز، شيطان او را وسوسه نكند و حواسش ‍ پرت نشود و تا پايان نمازش ، توجه به نماز و خدا داشته باشد. به اين داتسان توجه كنيد.
شخص موثقى نقل مى كرد: روزى هنگام مطالعه به اين حديث امام صادق (عليه السلام ) رسيدم كه فرموده است :
كسى كه خداوند يك نماز او را قبول كند و بپذيرد در قيامت عذابش نفرمايد و از هر كس يك حسنه و كار خوبى قبول كند عذاب و عقابش نكند و او را داخل بهشت نمايد. (286)
به اين فكر افتادم كه در موقع مناسبى دو ركعت نماز، با حضور قلب و با جميع اجزا و شرايط و با تمام مستحباتش به جاى آورم تا خداوند مرا عذاب نكند.
تا اين كه روزى وقت مناسبى پيدا كردم . گفتم : امروز بروم داخل مسجد كوفه و جاى خلوتى پيدا كنم و دو ركعت نماز، با توجه و حضور قلب و با فكر آزاد بخوانم .
وقتى مى خواستم داخل مسجد شوم ، ديدم ، مسجد منار ندارد. رفتم داخل مسجد، جاى خلوتى پيدا كردم و مشغول نماز شدم . وقتى تكبيرة الاحرام گفتم ، شيطان در قلب من ، وسوسه كرد و مرا به اين فكر انداخت كه چرا مسجد كوفه با اين عظمت ، نبايد منار داشته باشد و بايد براى آن منارى ساخت .
در حال نماز، به فكر آماده كردن مصالح (از قبيل گچ و سنگ ، آجر و آهن افتادم ) كه از كجا بايد تهيه شود، و با چه وسايلى بايد به اين جا آورده ، از چه راهى و با كمك چه كسانى بايد آماده گردد، معمار و استاد بنا و عمله چه كسانى باشند و از كجا عازم شوند، چقدر بودجه لازم دارد، آن منار با چه شكلى ساخته شود و...
مى گويد: وقتى از ساختن منار در ذهن خود فارغ شدم ، از آن دو ركعت نمازى هم كه مى خواستم با حضور قلب بخوانم فارغ شدم .
بعد از تمام شدن نماز، پيش خود گفتم : عجبا! من نيامدم در اين جا نماز بخوانم ، بلكه آمده ام كه براى اين مسجد منار بسازم . (287)
در نمازى يا كه مى سازى منار
اين نماز تو نمى آيد به كار
اين نمازى كه تو خواندى بى صواب
از خداى تو نمى آيد جواب
شرم كن از اين نماز اى بى ادب
هان مكش بيهوده اين رنج و تعب
نماز دروغى  
يكى از علماى بزرگ كه براى ترويج اسلام و دين ، زحمات فراوانى كشيده و كتاب هايى نوشته است جناب حاج شيخ جعفر شوشترى صاحب كاشف الغطا است .
ايشان تا سر حد عشق ، به نماز شب علاقه داشت و در طول عمرش هيچ وقت نماز شبش ترك نشد و دائم مردم را به آن سفارش مى كرد تا جايى كه عروسى دخترش آب ، گرم كرد و در اتاق تازه عروس و داماد را زد و گفت :
آب گرم براى شما آماده كردم ، برخيزيد با آن غسل كنيد و نماز شبتان را بخوانيد تا از ثواب فراوان آن محروم نشويد.
ايشان شب ها نزديكان و اهل منزل خود را براى خواندن نماز شب از خواب بيدار مى كرد و مجبور به نماز مى نمود.
يكى از فرزندانش به نام شيخ حسن مى گويد: چون من حال برخاستن و بيرون آمدن از رختخواب را نداشتم ، وقتى پدرم در اتاق ها را براى بيدار كردن و خواندن نماز شب مى زد، هنگامى كه به در اتاق من نزديك مى شد و مى خواست مرا صدا بزند، همين طور كه در رختخواب خوابيده بودم با صداى بلند مى گفتم : ولا الضالين تا او فكر كند من مشغول نماز شب هستم . او ديگر مرا صدا نمى زد و به كار خود مى پرداخت . (288)
نمازهاى مردود  
در نماز، غير از شرط صحت ، مسئله قبول و كمال آن هم ، نيز شرط مى باشد. گاهى نماز انسان صحيح است و نمازگزار را از عذاب نجات مى دهد، اما مقبول درگاه الهى نيست و مورد پسند خداوند متعال واقع نمى شود.
قرآن مجيد و روايات امامان معصوم عليهم السلام اعمال ، عبادات و نمازهاى غير قبولى كه مورد پسند خداوند را بيان كرده اند كه به بيان بعضى از آن ها مى پردازيم :
1- نماز بى ايمان  
ايمان نداشتن به خداوند متعال ، مايه تباهى اعمال و عبادات است . قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:
هر كس به دين اسلام كافر (و به آن اعتقاد نداشته باشد) اعمال خود را تباه ساخته است . (289)
در آيه ديگر مى فرمايد: اعمال كافران ، مانند خاكسترى است كه در روز طوفانى ، در برابر تند باد قرار گيرد كه چيزى از آن باقى نمى ماند. (290)
2- نماز بدون ولايت  
ولايت و رهبرى امامان معصوم عليهم السلام تمام العمال بندگان ، مانند نمازها، روزه ها، حج و جهاد را در مسير صحيح الهى قرار مى دهد و به آن ها اعتبار مى بخشد و اگر ولايت امامان را كسى قبول نداشته باشد نمازش باطل و اعمالش بى فايده است .
كسى كه به خدا ايمان دارد و (نماز مى خواند) و عبادت هاى طاقت فرسا هم انجام مى دهد ولى امام معصومى را كه از طرف خداوند مى باشد قبول ندارد، سعى و تلاشش در عبادات بى فايده است . (291)
3- نماز بدون تقوا  
كسانى كه تقوا و ترس از خدا را ندارند ممكن است نماز هم بخوانند، روزه بگيرند، طاعات ديگرى انجام دهند و اعمال صالحى بجا آورند، ولى مورد قبول درگاه خداوند قرار نمى گيرند. قرآن در اين باره مى فرمايد:
خداوند تنها (عبادات و اعمال صالح را) از بندگان با تقوا و خدا ترس ‍ قبول مى كند و مى پذيرد. (292)
4- نماز بدون زكات  
قرآن در اكثر موارد، پرداخت زكات را در كنار بر پا داشتن نماز آورده است .
رسيدگى به نيازمندان اجتماع و اداى حقوق محرومان و پرداخت زكات به بينوايان ، اين قدر با اهميت است كه قبولى نماز و عبادات ديگر بستگى به زكات دارد.
امام رضا (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد: كسى كه نماز بخواند ولى زكات (و وجوحات مال ) خود را به كسانى كه بايد بپردازد مخالفت كند و نپردازد، نمازش قبول نمى شود. (293)
5- نماز غيبت كننده  
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم درباره نماز غيبت كننده مى فرمايد: هر كس غيبت زن يا مرد مسلمانى را كند، خداوند متعال نماز و روزه و عبادات ديگر او را تا چهل شبانه روز قبول نمى كند، مگر آن كه شخص غيبت شده او را ببخشد. (294)
6- نماز دورى كننده از خويشان  
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در ضمن موعضه هاى خود به اباذر، درباره كسانى كه از خويشان و برادران دينى خود دورى مى كنند و با آنان قطع رابطه مى نمايند چنين مى فرمايد:
اى اباذر! از قطع رابطه و دورى كردن با خويشان و نزديكان و برادران دينى خود بپرهيز، چرا كه نماز و اعمال اين گونه اشخاص پذيرفته نيست . (295)
7- نماز بد اخلاقان  
امام صادق (عليه السلام ) در اين مورد مى فرمايد: همان طور كه سركه عسل را فاسد مى كند بد اخلاقى با مردم هم (نماز) و اعمال انسان را فاسد مى نمايد. (296)
8- نماز همسران بد اخلاق  
آيين مقدس اسلام ، رعايت احترام و حقوق متقابل زن و شوهر را چنان با اهميت دانسته كه بى توجهى به آن ، گاهى باعث قبول نشدن نماز و عبادات ديگر مى شود.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره مى فرمايد:
هر كس زن بد اخلاق و بد رفتار و اذيت كننده اى داشته باشد، خداوند نماز و كارهاى نيك آن زن را نمى پذيرد.
بعد از آن فرمود: هر زنى كه شوهر بد اخلاق و بدرفتارى داشته باشد، خداوند نمازها و عبادت هاى ديگر او را قبول نمى كند
. (297)
9- نماز زنان بى تعهد  
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره فرمود: نماز زنى كه از درآمد شوهرش بهره مند مى شود ولى به مسئوليت الهى خود در خانه ، عمل نمى كند نمازش پذيرفته نيست . (298)
10- نماز كسى كه با خشم به والدين نگاه كند  
امام صادق (عليه السلام ) در اين مورد چنين مى فرمايد: فرزندانى كه با خشم و غضب به والدين خود نگاه مى كنند، نماز آنان مقبول درگاه خداوند قرار نمى گيرد. گر چه پدر و مادر نسبت به فرزندان كوتاهى كرده و در حق آنان ظلم نموده باشند. (299)
11- نماز ترك كننده جماعت  
نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره فرمود: كسى كه در مسجد با مسلمانان نماز (جماعت ) نخواند نمازش پذيرفته نيست . (300)
12- نماز نگاه دارنده بول و غايط
كسى كه بول و غايط خود را نگاه دارد و بدين وسيله به خود فشار آورد دچار ضررهاى جسمى مى شود و اين كار علاوه بر زيان وارد كردن سلامتى به بدن ، در نماز هم موجب عدم تمركز فكر مى شود و حضور قلب را از بيم مى برد.
امام صادق (عليه السلام ) در اين باره فرمود: نماز چنين كسانى مورد قبول پروردگار عالم واقع نمى شود. (301)
13- نماز شراب خوار  
شراب خوار هنگامى كه مست مى شود عقل خود را از دست مى دهد و ممكن است نماز نخواند.
امام باقر (عليه السلام ) در اين باره فرمود: خداوند با هيچ گناهى سخت تر از شراب خوارى نافرمانى نشده است . شراب خوار نماز واجب خود را ترك مى كند. (302)
اگر شراب خوار نماز هم بخواند، چون نمى داند در نماز چه مى گويد و نمى تواند كلمات نماز را صحيح ادا كند نمازش صحيح و قبول نيست .
امام صادق (عليه السلام ) در اين باره فرمود: كسى كه شراب بخورد، خداوند متعال تا چهل شبانه روز نماز او را قبول نمى كند. (303)
14- نمازى كه ركوع و سجودش كامل انجام نشود
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره فرمود: كسى كه رعايت امانت نكند (و در امانت هاى مردم خيانت كند) ايمان ندارد، كسى كه با مردم قرارى بگذارد و به عهد و پيمان خود پايبند نباشد دين ندارد و كسى كه ركوع و سجود نمازش را كامل انجام ندهد، مانند اين است كه نماز نخوانده باشد. (304)
15- نماز بى تفاوت ها  
امام صادق (عليه السلام ) در اين مورد فرمود: كسانى كه نسبت به گرسنگان و برهنگان ، آوارگان و محرومان جامعه بى تفاوت اند نماز آنان پذيرفته نيست . (305)
16- نمار حرام خواران  
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نماز حرام خواران مانند بنا كردن ساختمان بر روى ريگ است . (306)
همان طور كه ساختمان بر روى ريگ ها مورد پسند همگان نيست و اعتبارى ندارد، نماز حرام خواران هم پايه و اساس و اعتبارى ندارد.
17- نماز پيشنماز غير محبوب  
گاهى در مسجدى مردم به پيشنمازى علاقه ندارند ولى او به خاطر حفظ و مقام و آبروى خود، حاضر نباشد مسجد و پايگاه امامت خود را رها كند. طبيعى است كه چنين موردى ، موجب بروز برخورد و اختلافات ميان مردم مردم نمازگزار مى باشد و موجب خلوت شدن نماز جماعت شود.
در روايات اسلامى آمده است كه : نماز جماعت چنين امام جماعتى مردم و بى ارزش است . (307)
نمازهاى باطل  
بعضى از اوقات انسان نماز مى خواند، اجزا و شرائط نمازش درست و قرائتش هم صحيح ، اما نمازش باطل است . جاهايى كه نماز خواندن در آن جا باطل است عبارت اند از:
1- نماز در مكان هاى غصبى و مكانى كه صاحبش راضى نباشد كسانى در آن جا نماز بخوانند.
2- نماز در لباس و روى فرش غصبى .
3- وضو گرفتن با آب غصبى و نماز خواندن با آن .
4- نماز بدون وضو، بدون غسل و تيمم .
در اين باره به اين حديث توجه كنيد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود: شخص نيكوكارى از دنيا رفت ، او را به خاك سپردند. در عالم قبر ماءموران الهى (نكير و منكر) او را نشاندند. يكى از ماءموران به او گفت :
ما ماءموريت داريم صد تازيانه از عذاب الهى را به تو بزنيم ، چه صلاح مى دانى .
آن مرد نيكوكار در جواب گفت : من طاقت صد تازيانه را ندارم .
ماءمور گفت : پس نود و نه تازيانه به تو مى زنيم .
جواب داد: باز طاقت نمى آورم .
ماءموران الهى به علت اين كه آن شخص مرد نيكوكارى بود تعداد تازيانه ها را مرتب كم مى كردند و او در جواب مى گفت : طاقت ندارم .
ماءموران گفتند: مجبوريم حداقل ، يك تازيانه به تو بزنيم و ديگر هيچ راهى وجود ندارد. حتما بايد يك تازيانه را بخورى .
شخص مؤ من پرسيد: به علت چه گناهى من بايد تازيانه بخورم ؟
ماءموران در پاسخ او گفتند به دو علت :
اول اين كه ، روزى نمازى را بدون وضو خواندى .
دوم اين كه : روزى از كنار مظلوم و ضعيفى گذشتى در حالى كه ظالمى به او ظلم مى كرد ولى او را يارى نكردى .
آن مرد نيكوكار به يك تازيانه راضى شد، وقتى آن تازيان را بر بدن او زدند قبر او پر از آتش شد. (308)
5- نماز كسانى كه هنگام قرائت حمد و سوره دست روى دست مى گزارند.
6- نماز كسانى كه بعد از پايان سوره حمد آمين مى گويند.
7- نماز پشت به قبله يا به طرف چپ و راست خواندن .
8- صحبت كردن ، خنديدن ، گريه كردن براى امور دنيا و نگاه كردن به طرف چپ و راست در حال نماز.
9- سكوت كردن زياد در نماز به طورى كه از صورت نماز خارج شود.
10- خوردن و آشاميدن در حال خواندن نماز.
11- كم و زياد كردن از اركان نماز.
12- نماز در روى زمين ، در لباس و روى فرشى كه خمس آن را نداده اند و يا غصبى باشد.
13- نماز مقابل سر و جلوى قبر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام .
14- نماز در لباس ابريشمى و طلا باف براى مردان .
15- نماز براى غير خدا و از روى ريا و خود نمايى خود نمايى چه در مكان و زمان مخصوصى انجام گيرد و يا ريا در چيز ديگرى باشد. (309)
در اين مورد براى توضيح و اهميت بحث ، به مطالب بيشترى مى پردازيم .
نمازهاى ريايى  
هر نماز و عبادت و هر عمل نيكى كه انسان انجام دهد، بايد براى خدا، رضايت خدا و به دستور خدا انجام گيرد تا پذيرفته شود و در عوض آن ، پاداش به نمازگزار دهند.
ولى اگر نماز براى غير خدا و غرض هاى نفسانى و شيطانى انجام گيرد نه اين كه پذيرفته نيست و در عوض آن ، پاداشى نمى دهند بلكه عذاب آخرتى هم دارد.
امام صادق (عليه السلام ) در اين باره از قول خداوند متعال چنين نقل مى كند و مى فرمايد: آن عبادات و اعمالى كه براى غير از من انجام گيرد آن ها را نمى پذيرم . (310)
اگر انسان نماز و عباداتى را كه انجام مى دهد از روى ريا و خود نمايى و تعريف و تمجيد مردم انجام دهد باطل است .
در روايتى آمده است : كسانى كه نماز و عبادات و كارهاى شايسته اى كه از روى ريا انجام مى دهند، روز قيامت با چهار نام خوانده مى شوند، آنان را صدا مى زنند و مى گويند:
اى كافر! (اى كسى كه از جهت عقيده ، خدا را ناديده گرفتى و توجه به مردم كردى و اعمالت را براى آنان انجام دادى )
اى فاجر! (اى كسى كه از مرز بندگى و عبوديت خدا خارج شدى و براى غير خدا كار كردى )
اى غاذر! (اى كسى كه عمرى را به زحمت گزراندى و از آن سودى نبردى و چيزى را به كف نياوردى )
اى خاسر! (اى كسى كه عمرى را به زحمت گزراندى و از آن سودى نبردى و چيزى را به كف نياوردى )
سپس به او مى گويند: اى ريا كار! اعمالت تباه گشت و امروز پاداشى در كار نيست ، مزد خود را از كسانى دريافت كن كه براى رضاى آنان كار كردى . (311)
سيماى شرم آور و رسوايى بزرگ ريا كاران در قيامت ، بسيار دشوار و عبرت انگير است .
قرآن مجيد، آتش دوزخ و چاه ويل جهنم را براى نمازگزاران ريا كار مى داند كه نسبت به نماز سهل انگارى مى كنند و مى فرمايد:
واى بر آن نمازگزارانى كه از ياد خدا غافل اند و نماز خود را با بى توجهى و سهل انگارى بر پا مى دارند، همان كسانى كه (اگر اطاعتى انجام دهند) در آن ريا و خود نمايى مى كنند. (312)
در اين جا به چند داستان از نماز رياكاران و كسانى كه از ترس فرار از ريا مهمترين عبادت از جهت ثواب را ترك كرده اند مى پردازيم .
نماز ريايى بايد اعاده شود  
زاهدى ميهمان پادشاهى شد، چون به طعام نشستند كمتر از آن خورد كه عادت او بود و چون به نماز برخاستند بيش از آن خواند كه عادت او بود تا نظر شاه را درباره خود بيشتر جلب كند و توجه او را به خود جذب نمايد.
ترسم نرسى به كعبه اى اعرابى
اين ره كه تو مى روى به تركستان است
چون به خانه خويش آمد سفره خواست تا غذا تناول كند. او پسرى با فراست داشت . گفت : اى پدر! مگر در مجلس سلطان طعام نخوردى ، كه گرسنه اى ؟
گفت : در نظر ايشان چيزى نخوردم كه به كار آيد.
پسر هم ، گفت : اى پدر! نماز خود را هم قضا كن ؛ زيرا عبادتى نكردى كه به كار آيد.
اى هنرها گرفته بر كف دست
عيب ها بر گرفته بر زير بغل
تا چه خواهى خريدن اى مغرور
روز درماندگى سيم و دغل (313)
نماز به خاطر خداست و براى او هم بايستى خوانده شود. (يعنى خالص ‍ براى او باشد). و صد در صد انسان بايد از عبادت هاى ريائى دورى كند، اين عبادت ها هيچ سودى به انسان نمى رساند. از طرفى باعث ورود انسان به دوزخ مى گردد. (314)
از ترس ريا، سى سال نماز را قضا كرد  
نقل شده است كه : شخصى اهل مسجد و نماز بود، به طورى كه نماز جماعتش ترك نمى شد، به قدرى مقيد به نماز بود كه زودتر از ديگران به مسجد مى آمد و در صف اول جماعت قرار مى گرفت و آخرين نفرى بود كه از مسجد بيرون مى رفت ، معلوم است يك چنين انسانى بايد فردى خدا ترس و متدين و متعهد باشد
يكى از روزها او ديرتر از ديگران به مسجد رسيد.
وقتى داخل مسجد شد ديد در ميان صف هاى اول جماعت جاى ايستادن نيست ، در نتيجه مجبور شد در صف آخر قرار بگيرد و از اين كه در صف آخر مشغول به نماز شده ، خجالت مى كشيد.
ناگهان سعادت نصيبش شد و عقلش ، او را نهيب زد، به خود آمد و گفت : اين چه فكر باطلى است كه در من به وجود آمده است ؟
سپس خطاب به خود كرد و گفت : عبجا! اگر در نماز من خلوص باشد (كه آن روح عبادت است ) صف اول و صف آخر فرقى ندارد، معلوم يم شود سى سال نماز من آلوده به ريا و براى غير خدا و ناخالص بوده است ، و گرنه نمى بايست به خاطر قرار گرفتنم در صف آخر، شائبه اى در دل من ايجاد شود. (315)
اگر نه روى دل اندر برابرت دارم
من اين نماز حساب نماز نشمارم
ز عشق روى تو من رو به قبله آوردم
وگرنه من ز نماز و ز قبله بيزارم
از اين نماز ريائى ، چنان خجل شده ام
كه در برابر رويت نظر نمى آرم
نماز كن به صفت چون فرشته بايد و من
هنوز در صفت ديو و دد گرفتارم
كسى كه جامه به سگ برزند نمازى نيست
نماز من كه پذيرد كه در بغل دارم
از اين نماز نباشد به جز كه آزارت
همان به آن كه ترا بيش از اين بيزارم
از اين نماز غرض آن بود كه من با تو
حديث درد فراق تو با تو بگذارم
و گرنه اين چه نمازى بود كه من بى تو
نشسته روى به محراب و دل بيازارم (316)
شيخ عباس قمى جماعت را ترك كرد  
عده اى در حال نماز چنان با خضوع و خشوع مى باشند و قلب خود را خالص براى خدا قرار داده كه هيچ كس و هيچ فكرى را در آن راه نمى دهند، حتى اگر احيانا از جهت كثرت جمعيت نماز جماعت ، سرور و خوشحالى در آنان به وجود آيد. فورا نماز جماعت را ترك مى كنند.
در حالات مرحوم حاج شيخ عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان آمده است : در زمانى كه در شهر مقدس مشهد مشغول تحصيل علم بود، جمعى از مؤ منان و متدينان مشهد، پيش ايشان آمده و در خواست نمودند كه در ماه مبارك رمضان در مسجد گوهر شاد نماز جماعت را در يكى از شبستان هاى مسجد بر پا كند و امامت آن ها را بپذيرد.
ايشان هم اين دعوت را پذيرفتند و در آن مكان ، مشغول نماز جماعت شدند. يك روز بعد از اتمام نماز ظهر به بعضى از كسانى كه در صف هاى نزديكش بودند گفت :
نماز عصر را به انتظار من نباشيد و مسجد را ترك كرد. ايشان بدون آن كه نماز عصر را بخواند، مستقيم به منزل برگشت و تا آخر ماه مبارك رمضان ديگر به مسجد و نماز جماعت حاضر نشد. هنگامى كه يكى از علما از ايشان پرسيد، چرا نماز جماعت و مسجد را تعطيل نموديد؟
در جواب گفت : حقيقت مطلب اين است ، در ركوع ركعت چهارم نماز ظهر بودم ، متوجه شدم صداى اقتدا كنندگان كه پشت سرم مى گفتند:
يا الله يا الله ان الله مع الصابرين از دور به گوشم مى رسيد، اين هنگام در خودم احساس نشاط و غرور كردم و اين بهترين دليل براى من بود، كه براى امامت جماعت اهليت ندارم و اين بار، بار سنگينى است كه من نمى توانم بر عهده بگيرم ، از اين رو به منزل رفتم و از زير اين بار گران خود را نجات دادم ؛ زيرا كه تحمل آن را نداشتم . (317)
حذيفه يمانى و ترك جماعت  
همچنين در حالات حذيفه يمانى كه يكى از اصحاب خاص و با وفاى امير المؤ منين (عليه السلام ) مى باشد آمده است كه : آن جناب با آن عظمت شاءن و بزرگوارى ، روزى به درخواست جمعى از دوستان جلو ايستاد تا نماز را به او اقتدا كنند.
او هم قبول كرد و نماز اول را با جماعت به پايان برد. پس از آن گفت : بايد به يك نفر ديگر اقتدا كنيد يا همگى نمازتان را فرادا بخوانيد.
گفتند: چرا به ديگرى اقتدا كنيم ؟
فرمود: چون در نماز، به قلبم گذشت كه من از ديگران بهترم و شايد در نمازم ريا واقع شود. (318)
بخش نهم : اوقات نماز 
فصل اول : وقت نماز  
انسان اگر مى خواهد بيشتر، از عمرش سود و لذت ببرد بايد در تمام برنامه هاى زندگيش وقت شناس باشد، به وقت غذا بخورد و به وقت بخوابد و استراحت كند، به وقت به كار و فعاليت بپردازد، به وقت تحصيل علم و دانش كند، به وقت ازدواج نمايد؛ زيرا اين موارد اگر قبل از وقت انجام گيرد لذت چندانى ندارد و اگر بعد از وقت انجام گيرد چندان سودى نخواهد داشت .
هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد، بايد مؤ منان به عبادت پروردگار بپردازند و از اين كه با آمادگى و طهارت كامل ، به راز و نياز با خداوند عالم جهان هستى مى پردازند بايد خوشحال باشند.
ايشان بايد چنين فكر كنند كه اگر بزرگى با آنان وعده ديدار گذاشت تا ايشان را غرق در نعمت هاى خود نمايد، چه در حالى خواهند داشت . حتما خود را از قبل آماده مى كنند. ساعت ها و روزها انتظار رسيدن زمان ديدار را مى كشند.
در مورد نماز نيز چنين حكمى صادق است . تو بايد قبل از راز و نياز با آفريدگار جهان ، از آمادگى كامل برخوردار باشى تا دعاهايت بهتر در تيررس ‍ اجابت قرار گيرد.
هرگز نماز نيز چنين حكمى صادق است . تو بايد قبل از راز و نياز با آفريدگار جهان ، از آمادگى كامل برخوردار باشى تا دعاهايت بهتر در تير رس اجابت قرار گيرد.
هرگز نعمت هاى حق تعالى را از الطاف بزرگان و اميران كمتر تلقى نكنى ؛ زيرا هيچ قدرت مندى بدون اجازه خداوند، توان نفع رساندن به تو را ندارد. علاوه بر آن وعده ها و عطاهاى ديگران كجا و الطاف بى پايان خداوند كجا؟
همچون پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم باش ! كه هنگام فرا رسيدن وقت نماز، مى فرمود: ارحنا يا بلال .
اى بلال ! ما را راحت كن .
آرى ، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در تعبو اضطراب بود تا وقت نماز فرا رسد و بار امانتش را به مقصد رساند. گر چه حضرتش هميشه در حال ذكر بود و هرگز لحظه اى از ياد خداوند غافل نبود. ولى روشنايى چشم او نماز بود. (319)
اول وقت دل دهم به نماز
تا شوم با خداى خود دم ساز
قبله دل كنم سرايش را
روى بر او نهم بسوى حجاز
گويمش در نماز قصه دل
بسويش مى كنم دو دست دراز
زو بخواهم كه راه بنمايد
گره از كار من نمايد باز
خواهم از او، مرا ببخشايد
مى كنم خواهشى ز روى نياز
حمد و تسبيح و ذكر او گويم
قل هو الله بخوانمش به نماز
نماز اول وقت نورانى است  
امام باقر (عليه السلام ) درباره نماز اول وقت چنين فرموده است :
اول چيزى كه بنده خدا در قيامت به وسيله آن محاسبه مى شود نماز است .
اگر آن ، مورد قبول درگاه خداوند عالم قرار گيرد تمام عبادت ها و كارهاى نيك و شايسته نيز قبول مى شود، همانا نماز اگر در وقت خودش بالا رود پيش صاحبش بر مى گردد و در حالى كه سفيد و نورانى است و خطاب به صاحبش مى كند و مى گويد: مرا حفظ كردى ، خدا تو را حفظ كند.
اما اگر در غير وقتش انجام گرفته شود، بالا مى رود بدون آن كه حدود و مقرراتش انجام داده شود، پيش صاحبش بر مى گردد در حالى كه سياه و تاريك است و به او مى گويد مرا ضايع كردى خدا تو را ضايع گرداند. (320)
نماز اول وقت خوشنودى خدا است  
از امام رضا (عليه السلام ) چنين نقل كرده است كه فرمود: براى نماز سه وقت است و آن ها عبارت اند از:
1- نماز اول وقت خشنودى خداوند متعال است . 
2- نماز وسط وقت عفو پروردگار عالميان است . 
3- نماز آخر وقت بخشش و آمرزش از طرف خداوند خداوندمتعال است .
بهترين اين سه وقت نماز، نماز اول وقت است و كسى حق ندارد نماز را در آخر وقت انتخاب كند!
اما اين كه اجازه داده شده است كه : نماز، آخر وقت خوانده شود براى اين سات كه كسى مرضى يا علت ديگرى داشته باشد يا اين كه مسافر باشد و آخر وقت به وطن مى رسد و در آن جا نماز را تمام مى خواند.
ملاحظه مى فرماييد، در اين روايت امام هشتم ما شيعيان آخر وقت را بخشش و آمرزش معرفى مى كند.
مانند اين است ، انسانى كه نمازش را آخر وقت مى خواند مرتكب خطايى بزرگ شده كه اين نماز موجب آمرزش آن خطا است !
ولى درباره نماز اول وقت ، مى فرمايد: رضوان و خوشنودى پروردگار عالميان است . (321)
فصل دوم : فضيلت نماز اول وقت  
شارع مقدس اسلام ، براى هر نمازى دو وقت قرار داده است : وقت فضيلت ، وقت غير فضيلت .
آيات و روايات سفارش مى كنند كه : نماز را در وقت فضيلتش بخوانيد. (322)
وقت فضيلت هر نماز، اول وقت آن است .
رواياتى فراوانى در مورد فضيلت نماز اول وقت ، از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام رسيده است ، از جمله :
1- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
وقتى اول ظهر شد و خورشيد از دايره نصف النهار به طرف مغرب حركت كرد، درهاى آسمان و تمام درهاى بهشت باز مى شود و در آن وقت ، دعاها به اجابت مى رسند. خوشا به حال كسى كه در آن وقت ، عملى صالح و حسنه اى شايسته انجام دهد تا آن عمل را به سوى آسمان بالا برند. (323)
2- رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هنگامى كه اول وقت نماز فرا مى رسد، ملكى از زير عرش الهى ندا مى كند و مى گويد: ايها الناس آماده نماز شويد و به وسيله آن ، آتش هايى را كه براى خودتان روشن كرده ايد خاموش نماييد. (324)
در اين جا، آن حضرت مى خواهد بفرمايد، كسى كه اول وقت مشغول نماز شود، اولين كسى است كه به سرعت جواب نداى آن ملك را داده و مبادرت به عمل صالح كرده است و اين سرعت و مبادرت نمودن در اعمال صالح از روش پيامبران است . (325)
3- نيز از آن حضرت چنين نقل شده است كه فرمود:
ملك الموت روزى پنج مرتبه ، موقع نماز به سوى پرونده اعمال انسان نظر مى كند، در اين موقع اگر انسانى مشغول نماز باشد، ملك الموت موقع مرگ شهادتين را به او تلقين مى كند و شيطان را از او دور مى سازد. (326)
4- در روايتى از زبان ملك الموت آمده كه فرمود:
هيچ خانه اى در شرق و غرب عالم نيست مگر اين كه من هر روز روزى پنج بار هنگام نماز پنجگانه با اهل آن مصافحه مى كنم .
هر كس بر نماز اول وقت ، مواظبت كند، هنگام مرگ خودم بر بالين او حاضر مى شوم و شهادتين را بر زبانش جارى مى سازم و شيطان را از او دور مى نمايم . (327)
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در اين حديث به دو موضوع مهم اشاره مى فرمايد:
اول اين كه ، كسانى كه نماز خود را در اول وقت ، انجام مى دهند، موقع مرگ كه خطرناك ترين مواقع براى انسان است (و اگر كسى ايمانش ضعيف و سست باشد، ممكن است شيطان ايمان او را ببرد) زبانش باز مى شود و شهادتين را جارى مى كند. در نتيجه با ايمان كامل از دنيا مى رود، در اين موقع اگر كسى هم نباشد كه آن مختصر را تلقين كند خود ملك الموت او را تلقين مى كند.
دوم اين كه : شيطان كه هنگام مرگ هر انسانى بر بالين او حاضر مى شود و كوشش مى كند ايمان محتضر را بگيرد تا او با حال كفر از دنيا برود، ملك الموت ، آن ملعون را دور مى سازد كه ايمان او را نبرد.
5- امام صادق (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
هنگامى كه وقت نماز داخل شد، تمام درهاى آسمان باز مى شود و فرشتگان ، اعمال انسان را در آن وقت بالا مى برند. دوست ندارم عمل هيچ كس از عمل من جلوتر به آسمان بالا رود و دوست ندارم عمل كسى در پرونده عملش جلوتر از عمل من نوشته شود. (328)
6- نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من بايد در مسابقه به نماز و اعمال صالح از همه جلوتر باشم و نماز خود را در اول وقت كه هنوز كسى آن را شروع نكرده بخوانم و در اين مسابقه برنده باشم .
7- امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
هر ركعتى از نماز در اول وقت ، مطابق با هزار ركعت در غير وقت آن است . (329)
8- امام جعفر صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
شيعيان ما را به مواظبت نمودن نماز اول وقت ، امتحان كنيد! (330)
(امام (عليه السلام ) مى خواهد اين مطلب را بيان كند كه اگر نمازگزار، نماز خود را در اول وقت بخواند از شيعيان ما مى باشد.)
9- امام صادق (عليه السلام ) نيز درباره نماز اول وقت مى فرمايد: كسى - به نماز اول وقت اهميت دهد و سعى كند كه آن را در اول وقت به جاى آورد، من (چهار چيز را) براى او زمانت مى كنم (و آن ها عبارت اند از):
اول اين كه : هنگام مرگ با حالت شادمانى ، خوشحالى ، راحتى و سرور از دنيا مى رود.
دوم اين كه ، تمام غم ها و غصه ها و ناراحتى هاى او (در دنيا و آخرت ) برطرف مى گردد.
سوم اين كه ، از عذاب الهى و آتش سوزان جهنم نجت پيدا مى كند.

چهارم اين كه ، (اول صبح قيامت ) داخل بهشت هاى پر نعمت مى شود.(331)