نقش نماز در شخصيت جوانان

مصطفى خليلى

- ۹ -


10 ـ نماز مهمترين وسيله تقرب به خدا

يكى ديگر از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادى و احكام دينى اين است كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكى به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات دينى براى نزديكى بندگان به معبود تشريح و وضع گرديدهاند ولى ترديدى نيست كه همه آنها بصورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمىكند. بلكه هر كدام داراى درجات و مراتب مىباشند، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيلهاى براى قرب و نزديكى به خدايند امّا اثرى كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجهاى كه در حج وجوددارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوى نيستند. آنچه كه از متون دينى بر مىآيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتى از امام موسى كاظم(عليه السلام) هفتمين پيشواى شيعيان چنين منقول است كه:

افضل مايتقرّب به العبد الى الله بَعْدَ المعرفة به الصلاة. «بهترين چيزى كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهى تقرّب پيدا مىكند نماز است»(1).

آنچه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مىشود دو نكته مهم است يكى اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكى و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعنى هر انسانى براى رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهى است.

و نكته مهم ديگر اينكه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمىشود. براى سير معراجى و سفر روحانى نياز به بُراق است و بهترين براق تقرّب به سوى خداوند متعال كه تكامل انسانى در پرتو آن نهفته است نماز است. چونكه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودهاند: الصلاةُ معراج المؤمنِ. «نماز عروج دهنده مؤمن به سوى خداست»(2).

پس نزد تقوا پيشگان بهترين وسيله نزديكى به خداوند و رمز رستگارى نماز است و منشأ همه انحرافات رفتارى و مفاسد اخلاقى دورى از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگى سرافراز است امّا براى كسى كه از عظمت راز نماز بىتماس است براى او راه بسى دور و دراز است.

11 ـ قرآن و نماز دو سفره الهى در زمين

انسان در اين نظام هستى طورى آفريده شد كه بايد بر اساس نظام علّى و معلولى تدريجاً رشد يابد تا به كمال رسد. بر خلاف فرشتگان كه آخرين مرحله رشد و تكامل را در ابتداى خلقت خود دارا هستند.

در اين مسير رشد و تكامل (جسمى و روحى) هر يك از انسانها با استفاده و بكارگيرى از نعمات و بركات الهى پيش مىروند. در رشد جسمانى هر چه قدر از نعمات الهى در زمين بهره بيشترى ببرد مىتواند هيكل و قيافه بزرگتر و قويترى پيدا كند نسبت به كسى كه از آن بركات الهى بىبهره است. و در رشد معنوى و تكامل روحى هر چه از قوه عاقله بهتر استفاده نمايد فرد آگاهتر و متكاملتر و داراى روح بلندترى خواهد بود. بنابر اين خداوند اسباب و وسائل رشد (روحانى و جسمانى) را براى او فراهم ساخته است اگر اين انسان قادر به تكامل است بايد ابزار تكامل در او باشد.

خداوند علاوه بر فراهمنمودن زمينه كامل براى تكاملانسان در درون، دو سفره پر بركت براى غذاى روحش در زمين پهن نموده است كه آن دو سفره الهى قرآن و نمازند. هر كس مىتواند به فراخور تفكر و انديشهاش از اين دو سفره گسترده استفاده نموده و روح خود را تكامل بخشد.

رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) در يك جا مىفرمايند: القرآنُ مأدبةُ الله. «قرآن سفره الهى است».

و در جاى ديگر مىفرمايند: الا انّ الصلاة مأدبَةُ الله فى الارض قد هنّاها لاهل رحمة فى كلّ يوم خمس مرّات.

«آگاه باشيد نماز سفره گسترده خدا در زمين است كه خداوند آن را روزى پنج بار براى اهل رحمتش گوارا نموده است»(3).

پس بيائيم با تأمل و تفكر عقلانى در كنار اين دو سفره الهى كه به پهناى زمين براى ما انسانها گسترانده شده بنشينيم و هر چه بيشتر و بهتر روح خود را تغذيه نموده و مراحل تكامل خود را طى نمائيم كه در غير اين صورت و با فاصله گرفتن يا خارج شدن از اين دو دبستان الهى سعادت و تكامل نصيب كسى نمىشود(4).

12 ـ نماز موجب گشايش مشكلات دنيا

هيچ يك از اعمال عبادى و امور دينى در حيات و زندگى انسان بىتأثير نيستند بلكه هر يك از آنها در حد خود مؤثر واقع مىشوند و ميزان تأثير آنها بنابر اهميتى است كه شارع براى آنها درنظر گرفته است.

در باب تأثير نماز آثار زيادى را برشمردهاند كه يكى از آنها حل مشكلات دنيوىاست يعنى نماز مىتواند بسيارىاز معضلاتو مشكلات نمازگزار را در زندگى مادىاش از بين ببرد و آنها را از سر راه او بردارد.

اين مطلب در زندگى بوعلى سينا معروف است كه مىگفت هر گاه براى من در مسائل علمى مشكلى پيش مىآمد و توانايى حلّ آن را در خود نمىديدم به مسجد جامع شهر رفته و دو ركعت نماز مىخواندم و مشكل من حل مىشد. اين سيره همه علماى دين از سابق بوده و هست و منشأ روائى هم بر اين سيره علماء وجود دارد. چون در روايات به تواتر رسيده است كه انبياء و اولياء الله در رفع هر مشكلى و دفع هر دشمنى به نماز متمسّك مىشدند. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در اوقات فشار زندگى و تنگى و سختى معيشت، اهل بيت خود را به نماز توصيه مىكردند.

در پندها و نصايح حضرت عيسى بن مريم وارد شده است كه به حواريّون خود مىفرمود:

«اى ياران من به حق به شما مىگويم: هيچ چيزى از عبادات و نيكىها در رسيدن و توفيق يافتن به شرف و منزلت آخرت، و هيچ ياور و ناصرى بر مشكلات و سختىهاى دنيا بهتر و بالاتر از نماز دائمى نيست. و چيزى نزديكتر به خداى مهربان از نماز نيست. پس هميشه نماز را اقامه كنيد و زياد نماز بخوانيد و هر عمل شايستهاى انسان را به خدا نزديك مىكند امّا نماز به خدا نزديكتر است و اثرش بيشتر مىباشد»(5).

در كتاب مكارم الاخلاق از ابى عبيده حذاء روايت شده كه گويد با امام باقر(عليه السلام) همراه بودم كه مركب من گم شد. امام(عليه السلام) فرمود: «دو ركعت نماز بگذار و بعد بگو: خداوند تو كه گمشده را باز مىگردانى و از گمراهى به هدايت مىآورى گمشدهام را به من بازگردان كه آن از احسان و بخشش توست. بعد امام(عليه السلام) فرمود: اى ابا عبيده پيش آى و سوار شو با حضرت سوار شدم همچنان كه راه را مىپيموديم در مسير ما يك سياهى به چشم خورد امام فرمود: اين شتر توست چون دقت كردم دريافتم كه شتر من است»(6).

و نيز از امام باقر(عليه السلام) در روايتى ديگر چنين آمده است كه فرمودهاند: «همانا مَثَل نماز براى نمازگزار، مثل مردى است كه بر سلطانى وارد گردد و اظهار حاجت كند پس آن شخص سلطان، ساكت و آماده استماع و شنيدن سخنان صاحب حاجت گردد تا اينكه از درخواستش فارغ شود همچنين است نمازگزار مسلمان تا هنگامى كه به نماز ايستاده خداوند نظر رحمتش را از او قطع نخواهد كرد و انوار الهى شامل حال اوست تا وقتى كه از نمازش فارغ گردد»(7).

پس نماز مىتواند چنان قدرتى را در نمازگزار ايجاد كند كه او بر همه معضلات و سختىهاى زندگى فائق آيد و با آنها دست و پنجه نرم كند لذا با وجود همين اثر در نماز است كه مشاهده مىشود انسانهاى اهل نماز چون كوه در مقابل مصائب و سختىها مقاومت مىكنند و هيچ باد تندى آنها را به حركت در نمىآورد.

امّا در مقابل افراد بىنماز تحمل كمترين سختىها را در زندگى ندارند و مشكلات زندگى آنها را به هر سمتى كه بخواهد سوق مىدهد. و اندوه و غم تمام وجودشان را فرا مىگيرد. امام صادق(عليه السلام)مىفرمايند:

«چه مانعى دارد كه چون يكى از شما غم و اندوهى از غمهاى دنيا بر او درآمد وضو بگيرد و به مسجد برود و دو ركعت نماز بخواند و براى رفع اندوه خود، خدا را بخواند مگر نشنيدهاى كه خدا مىفرمايد:

«واستعينوا بالصبر والصلاة»(8).

13 ـ نماز باعث بخشش گناهان

يكى از آثار و بركات نماز واقعى اين است كه گناهان انسان را مىزدايد و موجب عفو و بخشش قرار مىدهد گويى كه نماز وسيلهاى است براى نمازگزار كه نزد بارگاه الهى از صاحبش شفاعت مىكند و بهتر بگوئيم كه نماز اكسيرى است كه هرگاه بر چيزى تماس حاصل كند بر ارزش آن مىافزايد. نماز تاريكى را از قلب نمازگزار خارج و نورانيت در باطن او ايجاد مىكند. از امام صادق(عليه السلام) منقول است كه: «كسى كه دو ركعت نماز بخواند و بداند كه در نماز چه مىگويد و بعد از اتمام هر نماز گناهى بين او و خداوند باشد خدا او را مىبخشد»(9).

و از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) حديث شده كه فرمودند: «هر گاه به نماز ايستادهاى و توجه كردى و فاتحه الكتاب را قرائت كردى و در حد امكان سورههاى كوچك يا بزرگ قرآن را خواندى پس ركوع و سجود تمام انجام دادى آنگاه تشهد و سلام دادى اثر اين نماز تو آمرزش تمامى گناهانت مىباشد كه در مابين دو نمازى مىباشد آن نمازى كه قبلاً بجا آوردى و نمازى كه بعداً خواندى. پس آنچه از نماز عايد تو مىگردد همانا آمرزش كليه گناهانت مىباشد»(10).

و نيز در روايتى از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نماز پنجگانه به نهر آبى تشبيه شده است كه روزانه پنج بار انسان خود را در آن نهر شستشو مىدهد. براى چنين انسانى هيچ گناهى باقى نمىماند مگر گناهان مهلك مثل انكار رسالت پيامبران و انكار امامت و يا ظلم و ستم به برادران دينى»(11).

بنابر اين بر ما كه از معاصى و گناهان مبرّا نبوده بلكه آلوده به انواع معصيتها مىباشيم فرض است كه اين آلودگى را در خود پاك سازيم و نماز بهترين وسيله براى پاكسازى آلودگىهاى درونى انسانهاست.

14 ـ نماز عامل نجات از عذاب الهى

دنياى مادى كه ما در آن زندگى مىكنيم گذر گاهى بيش نيست و انسان براى هدفى ابدى و غرضى جاودانه خلق شده است. دنيا محلّ كاشت و آخرت جاى برداشت است. تمام تلاش و همت انسان عاقل در اين امر خلاصه مىشود كه خود را به كمالات نفسانى رسانده تا در زندگى اخروى از تنعمات الهى كه همان آثار و نتايج اعمال دنيوى اوست برخوردار گردد. در اين دنيا كه حيات موقّت ما در آن تقدير و تعيين شده اگر با اعمال حسنه همراه باشد در آخرت رضوان الهى را بدنبال دارد و اگر با اعمال سيئه همراه باشد عذاب الهى ر.

آنچه كه مىتواند موجب نجات و رهايى انسان از عذاب و خشم الهى گردد و او را از جهنّم دور ساخته و وارد جنّت نمايد نماز است. چنانچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودهاند: نّجوا انفسكم اعملوا وخيرُ اعمالكم الصلاة.

«خودتان را از عذاب الهى نجات دهيد و عمل كنيد كه بهترين اعمال شما نماز است»(12).

نماز بهترين توشه اخروى است و بهترين وسيله براى رساندن بندهبه درجات عالى و موجب تحريم آتش است. چگونه ممكن است كه جسم و قلب انسانى هماهنگ در مقابل پروردگارش تعظيم نمايد و خدا آن بدن را در قيامت در آتش قهر خود بسوزاند؟ چنين چيزى ممكن نيست چنانچه امام باقر(عليه السلام) فرمودهاند: «هيچ مؤمنى نيست كه در وقت نماز در حال سجود و يا ركوع يا قيام باشد مگر اينكه خدا جسمش را بر آتش حرام كرده است»(13).

عبد الرحمن بن سمره مىگويد. روزى محضر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودم حضرت فرمودند من ديشب عجايبى ديدم عرض كردم يا رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)جان و اهل و اولاد ما فداى تو باد براى ما بيان بفرمائيد چه ديديد؟ حضرت فرمودند: ديدم مردى از امّت مرا كه ملائكه عذاب او را محاصره كرده بودند در اين حال نمازش آمد و مانع از عذابش شد»(14).

در روايتى طولانى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) چنين فرمودند: «اى فرزندان آدم آتشى را كه با دست خود برافروختهايد خاموش كنيد پس برمىخيزند و وضو مىگيرند بعد از آن گناهان و معاصىشان ساقط مىشود آن هنگام كه نماز مىخوانند هر چه از زشتىها كه در ما بين دو نماز مرتكب شدهاند بخشوده مىشود. مجدداً در ما بين دو نماز آتش مىافروزند. همين كه هنگام نماز ظهر فرا رسد منادى حق ندا دردهد كه اى انسانها برخيزيد و آتشى را كه براى سوزاندن خويش برافروختهايد خاموش كنيد پس برمىخيزند و وضو مىگيرند و نماز به جا مىآورند آنگاه هر چه كه در ما بين دو نماز مرتكب شده بودند بخشوده مىشود. و هرگاه وقت نماز عصر فرارسد چنين است كه در نماز ظهر گذشت و با فرارسيدن وقت نماز مغرب واقامه آن معصيتهاى قبل از مغرب او آمرزيده مىشود پس مىخوابند در حاليكه آمرزيده شدهاند و چيزى از گناهان بر آنان نيست بعد از آن گروهى در راه خير سير مىكنند و گروهى در راه شر»(15).

و خلاصه اينكه: «نماز بنده خدا در محشر تاجى است بر سر او. و موجب نورانيت صورتش، لباس براى بدن وى و ساتر و حايل بين او و آتش جهنّم است»(16).

15 ـ نماز بازدارنده زشتىها

اينكه نماز آدمى را از فحشا و زشتىها دور مىسازد ترديدى نيست چون كه اين صريح كلام الهى است امّا نماز چقدر در اين دورى مؤثر مىباشد بايد گفت كه ميزان دورى نمازگزار از زشتىها به اندازه درك او از نماز است نه به مقدار زيادى ظاهر آن. يعنى هر چه درك نمازگزار از نماز بيشتر باشد فاصله دورى او بيشتر است. چنانچه امام صادق(عليه السلام)فرمودهاند: «آگاه باشيد همانا نماز حاجز و حائلى است از طرف خداوند در روى زمين پس آن كسى كه دوست دارد بداند كه چقدر از منافع نمازش را درك كرده و بهره برده است دقت كند و بنگرد كه اگر نمازش حاجز و حائل بين او و فواحش و منكرات است پس از منافع نماز به قدرى كه از گناه و فواحش دورى كرده درك نموده و استفاده كرده است. اگر كسى مىخواهد بداند چه قدر مقام نزد خدا دارد نگاه كند ببيند خداوند متعال نزد او چه قدر مقام دارد و كسى كه عملى را انجام داده پس به دقت به عملش بنگرد اگر آن عمل شايسته و نيكو و خالص بود پس او را ادامه دهد. و اگر عمل بدو زشتى بود ديگر تكرار نكند و از آن اعمال به شدّت اجتناب كند. كه اگر چنين كند به راستى كه خداوند به زياد كردن روزيش و برآوردن حاجتش سزاوارتر است. كسى كه در خلوت مرتكب گناهى مىشود پسبايد در خلوت حسنه وكار شايستهاى نيز انجام دهد و چنانچه كسى در ميان انظار گناه كرد پس بايد آشكار كار نيكى را انجام دهد»(17).

16 ـ عنايت الهى به نمازگزار

در نظام هستى مخلوقات طورى آفريده شدهاند كه در همه آنات لحظات زندگى محتاج به خالق خويشند و عنايات الهى هميشه بر مخلوقات خود سارى و جارى است و ليكن عنايت الهى بر دو قسم است كه يك قسم آن عنايت عام است كه همه بندگان اعم از مؤمن و كافر را شامل مىشود و قسم ديگر عنايت خاص است كه مختص گروه خاصى از بندگان است كه آن گروه خاص كسانى هستند كه اهل نمازند. انسانهاى اهل نماز از رحمت رحيميه و خاصه الهى برخوردارند و خداوند نظر ويژه بهآنها دارد چنانچه در كلام وحى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) چنين روايت شد كه:

اِذا قام العبدُ المؤمنُ فى صلاته نظر الله ـ عزّ وجلّ ـ اليه. «وقتى كه بنده مؤمن به نماز مىايستد خداوند سبحان به او نظر مىكند»(18).

كه اين همان نظر و توجه خاص الهى را گويند. چون نظر عام خداوند هرگز از هيچ بندهاى قطع نمىشود. و همچنين در روايت وارد شده است كه خداوند فرشتگان خاصى را مأمور مىسازد كه در حق انسان نمازگزار دعا كنند و از خداوند طلب آمرزش براى او نمايند. پس توجهى كه خداوند بر اهل نماز دارد آن توجه خاص را نسب به ديگر بندگان ندارد. چون كه او نسبت به خدايش توجه خاص دارد.

17 ـ آثار نماز در عالم قبر

زمانى كه حيات آدمى در اين دنيا خاتمه يابد و صفحه زندگى مادى او بسته گردد وارد عالمى بسيار تنگ و تاريك مىشود كه نه نورى است و نه مونسى، نه همدهى و نه كمك كارى. او در آنجا تنهاى تنهاست. اطراف او را تاريكى محض فراگرفته و وحشت قبر سراسر وجودش را پوشانده است. تمام خواستهاش اين است كه كسى براى او چراغى روشن نمايد و يا او را دلجويى داده تا مقدارى از ترس و وحشتش كاسته گردد هيچ فريادرسى براى او نيست مگر اعمال نيكى كه در دنيا انجام داده است و نماز يكى از بهترين دوستانى است كه در آن لحظات حساس و وحشت انگيز به فريادش مىرسد. رفيق تنهايى او شده و نورى در تاريكى قبرش ايجاد مىكند. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: انَّ الصلاةَ تأتى الى الميت فى قبره بصورة شخص انور اللّون يونسه فى قبره ويدفع عنه اهوال البرزخ. «همانا نماز بصورت انسانى سفيد چهره وارد قبر ميّت شده و با او انس مىگيرد و وحشتهاى برزخ را از او برطرف مىكند»(19).

همه موارد هفدهگانهاى كه بيان شد نشانه اهميت و آثار اين فريضه الهى بود. باشد كه همه ما آنچنان كه شايسته است به اهميت آن پى برده و آثار آن را در حيات دنيوى و اخروى لمس نمائيم.

فصل پنجم :

عذاب تاركين نماز

در اين فصل به آيندهاى كه ترك كنندگان نماز را تهديد مىكند مطالبى بيان خواهيم كرد. با سير اجمالى و مطالعه در آيات و روايات، نكات بسيار تكان دهندهاى درباره عقاب و عذاب تاركين نماز به چشم مىخورد برخى از آنچه كه در متون دينى ما رسيده را در اين بخش تبيين نموده تا شايد انذارى باشد براى همه كسانى كه در اين امر سهل انگارى نموده و يا احياناً از اين فرمان الهى سرباز مىزنند.

سختى دنيا و ترك نماز

به ياد خدا بودن و با ذكر و ياد او زندگى كردن موجب گشايش و آسايش حيات مادى است. ترديدى نيست كه انسان همه امور زندگى را با تدبير و اراده خود ادامه مىدهد و هر چه عاقلانهتر بينديشد زندگى بهترى خواهد داشت و هر چه از بكارگيرى عقل و انديشه در زندگى فاصله

بگيرد معضلات و مشكلات او در زندگى بيشتر خواهد بود. و ليكن اين نكته را نبايد فراموش كرد كه همان عقل است كه دستور به تعبد و عبوديت به انسان مىدهد به حدّى كه گفته مىشود هركس كه عاقلتر است عابدتر است يعنى تكامل عقل در تعبد محض نسبت به پروردگار است.

پس عاقل كسى است كه عابد باشد و جاهل كسى استكه از عبادت و ذكر خدا اعراض كند. به همين خاطر اين گروه از افراد انسانى چون عقل خود را بكار نگرفته و از نعمت عقلانى بهرهاى ندارند از ياد الهى غافلند و نتيجه اين غفلت و رويگردانى از ياد خدا، قرار گرفتن در سختىها و تنگناهاى زندگى است.

وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكرى فَاِنَّ له معيشةً ضنكاً ونحشره يوم القيامةِ أعمى.

«و كسى كه از ياد من روى بگرداند معيشت و زندگى را بر او تنگ نموده و روز قيامت او را كور محشور مىكنم»(20).

و علت كورى او در روز قيامت شايد بدين دليل باشد كه در دنيا چشم حقيقت بين نداشته كه اين همه حقايق الهى را در زمين ببيند و كسى كه حقايق بارز و آشكار الهى را در طول عمر خود مشاهده نكند و اقرار به حقيقت ربوبى ننمايد در واقع در همين دنيا نابيناست و كسى كه در اين دنيا نابينا باشد در قيامت نيز نابينا محشور مىگردد. ومَنْ كان فى هذِهِ اَعْمى فهو فى الآخرةِ اعمى واَضَلُّ سبيلاً.

«و كسى كه در اين دنيا كور باشد پس او در آخرت كور است و گمراهتر»(21).

پس كسى كه چشم خود را ببندد و حقايق هستى را مشاهده نكند به ياد جهان آفرين و خالق نظام هستى نمىافتد و وقتى كسى به ياد خالق نباشد به انحراف و بيراهه مىافتد و كسى كه به بيراهه افتد دائماً در سختى است.

در روايات وارده از معصومين(عليهم السلام) نابينايى و سختى و تنگناى زندگى به ضعف و كمبود مسائل روحى و معنوى تعبير شده است. و گفته شد كه كورى قلب بدترين كورى و نابينائى است(22).

دانشمندان امروزى هم معتقدند كه بيشتر سختىهاى زندگى نشأت گرفته از ضعف روحى و وابستگى به امور مادى است. آنكس كه اميد و ايمان به خدا دارد و به حقيقت هستى دل بسته باشد از سختىها و نگرانىها در امان است، اين نكته هم در زندگى فردى و هم در حيات اجتماعى صادق است.

برخى گمان مىكنند كه تنگى زندگى در كمبود در آمدهاى مادى است ولى اين بينش از ديدگاه دين پذيرفته نبوده و با فرهنگ اسلامى هيچ سازگارى ندارد و عقل هم چنين ديدگاهى را تأئيد نمىكند. به اين دليل كه اگر نگرانىها و سختىهاى زندگى با پول و تمكنات مادى قابل حل بود پس مىبايست افراد متموّل و سرمايهدار هيچ مشكلى در زندگى نداشته و سعادتمندترين افراد جامعه باشند در حاليكه مشكلات و سختىهاى آنها به مراتب بيشتر از ديگران است. با توجه به همين نكته است كه قرآن علت اصلى اضطرابات و نگرانىها و مشكلات زندگى را در اعراض و رويگردانى از ياد خداوند يعنى ترك نماز و عبادات مىداند.

علامه طباطبائى صاحب تفسير ارزشمند الميزان در تفسير آيه 124 سوره طه مىفرمايند:

«اگر خداى تعالى فرمود: كسى كه از ذكر من اعراض كند معيشتى تنگ دارد براى اين است كه كسى كه خدا را فراموش كند و با او قطع ارتباط نمايد ديگر چيزى غير دنيا نمىماند كه وى به آن دل ببندد و آن را مطلوب خود قرار دهد. در نتيجه همه كوششهاى خود را منحصر در آن مىكند و به اصلاح آن مىپردازد و روز به روز آن را توسعه بيشترى مىدهد و به تمتّع آن سرگرم مىگردد و اين معيشت او را آرام نمىكند چه كم باشد و چه زياد، چون هر چه بدست آورد به آن حد قانع نگشته و راضى نمىشود و دائماً چشم به زيادهتر از آن مىدوزد بدون اينكه اين حرص او به جايى منتهى گردد. پس چنين كسى دائماً در فقر و سختى بسر مىبرد و هميشه علاقمند به چيزى است كه ندارد. در حاليكه اگر خداى خود را مىشناخت و به ياد او بود اين حالت را نداشت»(23).

پس براى ما مسلمانان جاى هيچ ترديدى وجودندارد كه گشايش زندگى و سعادت و آرامش دنيا و آخرت در پرتو ايمان به خداوند و ياد او نهفته و همه تنگناهاى زندگى و ناهموارىهاى آن از عدم بكارگيرى عقل و دورى از تعاليم دين سرچشمه مىگيرد. و آرامترين زندگى در دنيا و نيز در آخرت نصيب مؤمنترين افراد و ناآرامترين آن براى غير مؤمنين است.

پى‏نوشتها:‌


1 . تحف العقول، ص391.
2 . اعتقادات مجلسى، ص29.
3 . مستدرك الوسائل، ج1 ص170.
4 . كلمه مأدبة اگر به ضم باء خوانده شود به معناى ادبستان است و اگر به فتح باء باشد به معناى سفره مىباشد.
5 . تحف العقول، ص508.
6 . مكارم الاخلاق، ص259.
7 . بحار الانوار، ج82 ص231.
8 . مجمع البيان، ج1 ص100.
9 . بحار الانوار، ج84 ص240.
10 . بحار الانوار، ج82 ص205.
11 . بحار الانوار، ج82 ص219.
12 . مستدرك الوسائل، ج1 ص175.
13 . جامع احاديث الشيعه، ج4 ص27.
14 . مستدرك الوسائل، ج1 ص83.
15 . بحار الانوار، ج82 ص224.
16 . بحار الانوار، ج82 ص231.
17 . بحار الانوار، ج78 ص199.
18 . وسائل الشيعه، ج3 ص21.
19 . لئالى الاخبار، ج4 ص1.
20 . سوره مباركه طه، آيه 124.
21 . سوره مباركه اسراء، آيه 72.
22 . تفسير نور الثقلين، ج3 ص196.
23 . الميزان، ج14 ص224.