نماز خوبان
(حكايات و داستانهايى از دانشمندان و فرزانگان )

على - احمد پور تركمانى

- ۱ -


فهرست عناوين
مقدمه
فصل اوّل : نماز از ديدگاه فرزانگان و انديشمندان
1 - نماز يك كارخانه انسان سازى
2- نماز ارتباط صميمانه ميان انسان و خدا
3 - قيام بر نماز
4- نماز و شيعه
5 - شاگرد نماز
6 - حقيقت نماز
7 - گويا پروردگارت را مى بينى ...
8 - نماز، همه اش ، نماز
9 - نماز اوج بندگى
10 - نظر فلاسفه اسلامى درباره عبادت
11 - صورت اجتماعى نماز
12 - نماز بازيابى فطرت پاك
13 - دين اسلام ، دين جهانى
14 - يك تجربه مهّم
15 - نماز چيست ؟
16 - نماز روح وحدت و يگانگى
17 - نماز شدن انسان
18 - نماز اتصال به قوه محركه پايان ناپذير
19 - آهنگ آسمانى اذان
20 - نماز سنبل عبادت و بندگى
21 - از فراز هزاران مسجد
22 - نماز مهمترين وسيله ايجاد آرامش در روان
فصل دوّم : نماز اول وقت
23 - معناى لغوى و عرفانى نماز
24 - رازهاى وضو
25 - بركات نماز اول وقت
26 - الله اكبر در نماز
27 - نماز و شفاعت اهل بيت
28 - بهترين وسيله بعد از شناخت نماز است
29 - غفلت دل در نماز
30 - نماز عصاره همه عبادات
31 - حقيقت نماز
32 - وصيّت لقمان حكيم به فرزندش
33 - توصيه هاى نورانى
34 - دوران طلبگى
35 - سفارش نماز اول وقت
36 - امتحان
37 - بگذاريد نماز بخوانم
38 - قبله منزل امام در نوفللوشاتو
39 - دو ركعت عشق
40 - علامه الهى ؛
41 - احمد ظهر شده ؟
42 - گنج اهل دل
43 - نماز عشاء برفراز دار
44 - نماز اول وقت
45 - پند استاد
46 - بر آستان جانان
47 - مواظبت بر نماز اول وقت
48 - مسيح كردستان
49 - بعد از نماز
50 - عروج
51 - سرباز نماز
52 - قبله پنهان
53 - گوشه كلاس
54 - مسابقه و نماز اول وقت
فصل سوّم : نمازهاى : جماعت - جمعه
55 - سجاده سرخ
56 - در دانشگاه الازهراء
57 - اين نماز را ترك نكن
58 - شصت سال تلاش براى احياء نماز جماعت
59 - سفارش به نماز جماعت
60 - در حال نماز جماعت
61 - آئين ره يافتگان
62 - مواظبت بر نماز
63 - اين هماهنگ ، اين اتّحاد
64 - مردى از تبار پاكان
65 - نماز جماعت بعد از چهل سالگى
66 - سيّد جوان
67 - عمل به احتياط
68 - لحظه هاى سبز
69 - عمل به تكليف در همه حال
70 - شمع جمع
71 - مرگ امام جماعت از خبر گناه ماءموم
72 - توصيه هاى امام قدّس سرّه
73 - پرواز تا بى نهايت
74 - اقامه نماز جماعت
75 - رعايت حقوق مردم در نماز جماعت
76 - هرگز در پى محراب و مسجد نبود
77 - احياء مسجد، احياء دلها
78 - نبايد از مردم دور بود
79 - حديث پايدارى
80 - چرا ما رعايت نمى كنيم ؟
81 - نماز در مساجد متروكه
82 - نمازهايشان همه به جماعت خوانده مى شود
83 - سى سال در صف اول نماز جماعت
84 - مردان خدا
85 - تاءثير روح بزرگ
86 - نماز جماعت پر شكوه
87 - ابلاغ دستورات !
88 - صحنه هاى زيبا
فصل چهارم : شب مردان خدا
89 - نافله ، عاشورا، جامعه
90 - لحظه هاى خدائى يك جوان
91 - جان ايمان
92 - تذكر پدر
93 - مرغ تسبيح گوئى و من خاموش
94 - نماز سحر گاهان
95 - فيض عظيم
96 - ستون مسجد
97 - هفتاد سال نماز شب
98 - تهجّد و تلاوت قرآن
99 - انفاس سحر خيزان
100 - نسيم رحمت
101 - زيارت يك عالم نورانى
102 - پشيمانى عابد از عبادت
103 - از سر شب تا سحر در حال ركوع
104 - علامه امينى ؛
105 - لذّت معنوى
106 - اخلاص در عمل
107 - فيوضات سحر
108 - در زمره اولياء الهى
109 - نياز نيمه شبى
110 - آروزهاى مادر
111 - نماز عشق
112 - رازهاى نيمه شب
113 - آرامش
114 - در حريم يار
115 - بانگ سحرى
116 - نماز شب ، از اول جوانى
117 - آرامترين نماز
118 - اولين شب اقامت در پاريس
119 - راهيان شب
120 - رهنمود آسمانى
121 - آيه رحمت
122 - سبّوح قدّوس
123 - آواى ملكوتى
124 - ساكنان حرم سرّ
125 - ره عشق
126 - هفتاد سال نماز شب
127 - حديث دلبران
128 - نواى شب
129 - لحظات آخر زندگى يك سردار
130 - تحول ايمان
131 - شبهاى اسارت
132 - جرم سجده طولانى
133 - نماز همه چيز ماست
134 - قضاء نماز شب
فصل پنجم : با محرمان خلوت اُنس
135 - سيماى نور
137 - تنديس عبوديت
138 - آخرين نماز آقا ابا عبدالله عليه السّلام و يارانش
139 - حسين بن على عليه السّلام
140 - على ابن الحسين عليه السّلام
141 - رُخ به رُخ
142 - نماز براى او يك كار بود
143 - آه
144 - جنگ است آقا!
145 - تكبيرة الاحرام
146 - شب آشتى با خدا
فصل ششم رازها و اشاره ها
147 - انديشه هاى زلال
148 - ابتدا سخت نگيريد
149 - اهميت به مستحبات
150 - شكوه وارستگى
151 - انوار تابان
152 - سى سال استغفار
153 - تبليغ نماز و فرهنگ نماز
154 - بناى مسجد
155 - موت اختيارى
156 - آهنگ رستگارى
157 - نماز و معاشرت
158 - بركات سجده
159 - عمل به وظيفه
160 - دو ركعت نماز قبل از اعدام
منابع و مآخذ:
مقدمه
نماز؛ يك كارخانه انسان سازى و پرواز در بى نهايت و رسيدن به خوبيهاست .
نماز، روح وحدت و يگانگى و قوه محركه پايان ناپذير.
نماز، سنبل عبادت وبندگى و آهنگ آسمانى و دعوت انسان از فراز هزاران مجد، و سفر به به ديار خوبان .
نماز، عصاره همه عبادات و گنج اهل دل ، و راز و نياز بر آستان جانان .
نماز، سجاده سرخ مشتاقان ملاقات حق ، و آئين ره يافتگان .
نماز، پيوند با پاكان و قرار در لحظه هاى سبز
نماز، شمع جمع مردان حق و تمرين براى خوب شدن و نماز شدن انسان .
نماز، فيض عظيم و حديث پايدارى و نسيم رحمت حق .
نماز، رازها و نيازها در دل شب و در حريم يار و خضوع بر آستان جانان و بانگ خود آگاهى انسان .
نماز، رهنمودهاى آسمانى و آيه رحمت و نزول بركات حق و آواى ملكوتى ساكنان حرم سرّ.
نماز، ره عشق و حديث دلبران و شكوفائى انديشه هاى زلال .
نماز، آهنگ رستگارى و انوار تابان و تنديس عبوديت .
نماز، هجرت و تلاش و راه يابى و آشتى با خدا و حديث پايدارى .
نماز، طلوع روشنائى و شروع لحظه هاى ناب و غروب تاريكيها و نااميديها و نماز...
جزوئى كه پيش روى خوانندگان عزيز قرار دارد، حاصل زحمات چندين ماهه اى است كه از ميان كتب و داستانهاى مختلف و پرمحتوا گزينش و با قلم ساده بازنويسى شده و در شش فصل تنظيم گرديده است .
آنچه بيشتر در اين كتاب مورد نظر قرار گرفته ، داستانها و خاطرات و نكته هايى از زندگى عملى بزرگان و مردان الهى است و شكل و محتواى آنها بيشتر حالت طبيعى و زمينى را در بر دارد تا آسمانى .
تلاش زيادى شده است كه سياق بيان داستانها و خاطرات توسط نويسندگان حفظ و بيش از حد ضرورى مورد تصرّف قرار نگيرد.
در انتخاب و جمع آورى مطالب تا حد توان تلاش شده كه از منابع دست اول استفاده شود.
از همه دوستان و سرورانى كه در اين مسير بنده را مشوق بودند و همچنين از مؤ سسه فرهنگى - انتشاراتى مشهور كه در چاپ و نشر اين كتاب تلاش نمودند تشكر مى كنم .
در خاتمه دوستان عزيز، انشاءالله خرده ها را با ديده اغماض و كريمانه نگريسته و بنده را با پيشنهادها و انتقادات خويش دستگيرى فرمايند.
خوشا آنان كه الله يارشان بى
به حمد و قل هو الله كارشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى
(بابا طاهر)
والحمد و الله رب العالمين
على - احمد پور تركمانى
فصل اوّل : نماز از ديدگاه فرزانگان و انديشمندان
1 - نماز يك كارخانه انسان سازى
حضرت امام خمينى قدّس سرّه :
در اسلام از نماز هيچ فريضه اى بالاتر نيست . نماز پشتوانه ملت است . سيّد الشهداء در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه : ((يادم آورديد نماز را و خدا تو را از نماز گزاران حساب كند. و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى خواهيم جنگ بكنيم ، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤ منين وقتى كه يكى مسئله اى ، يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد. حالا... من شمشير براى اين مى زنم . جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد يك طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زباله هايى كه هستند آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند. مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسان سازى است ، فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشاء و منكر را از يك امتى بيرون مى كند.(1)
2 - نماز ارتباط صميمانه ميان انسان و خدا
مقام معظم رهبرى حضرت آيت ا... خامنه اى :
نماز و نيايش ، ارتباط صميمانه اى است ميان انسان و خدا، آفريده و آفريدگار. نماز، تسلابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و بستوه آمده و مايه صفاى باطن و روشنى روان است . پيمان و انگيزه تحرك و بسيج و آمادگى است ، در حالى صميمانه و دور از رنگ و فريب ، براى نفى هر بدى و زشتى است و تدارك هر نيكوئى و زيبائى .
برنامه اى است براى بازيافتن و آگاه ساختن خويش ، و كوته سخن ، رابطه اى و استفاضه اى مداوم است . با سرچشمه و پديده آورنده همه نيكى ها، يعنى خدا... يكى از عملهايى كه سرشار از انگيزه ياد خداست و مى تواند انسان را يكسره غرق در ياد خدا كند، و مى تواند بيدار باش و به خويش آورنده باشد، و مى تواند همچون شاخص و علامتى ، رهروان راه خدا را بر روى خط مستقيم بدارد و از گيجى و گمى حفظ كند و مى تواند از لحظه اى غفلت زندگى آدمى مانع شود، نماز است .
انسان از لابلاى مشغوليتهاى فكرى كه او را احاطه كرده است به ندرت مى تواند به خود و هدف زندگى و گذشت لحظات و ساعات و روزها بينديشد چه بسا روزها كه شب مى گردد و روزهاى ديگرى كه آغاز مى شود. و هفته ها و ماهها كه مى گذرد و انسان به آغاز و پايان آن توجه نمى يابد و گذشت زندگى و معنا يا بطالت آن را احساس نمى كند.
نماز يك زنگ بيدارى و يك هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است . به انسان برنامه مى دهد و از او تعهد مى خواهد، به روز و شبش معنا مى دهد. و از گذشت لحظه ها حساب مى كشد. در آن هنگام كه انسان مشغول و بى خبر از طى زمان و انقضاى عمر است او را مى خواند و به او مى فهماند كه روزى گذشت و روزى آغاز شد.
بايد فعاليت كنى مسئوليت بزرگترى بر عهده بگيرى و كار مهمترى انجام دهى به دليل آن كه بخشى از عمر، از فرصت عمل ، به سر آمد بايد پيشتر تلاش كرد و بيشتر رفت زيرا هدف بزرگ است ، مگر تا فرصت از كف نرفته به آن دست يافت ... (2)
3 - قيام بر نماز
سيّد بن طاووس ؛ (589 - 664 ه‍ .ق ):
نماز ترا به اين مى خواند در پيشگاه مالك زندگان و مردگان حضوريابى ، پس با دلى آگنده از رغبت ، و ضميرى مالامال از شرف ، به نماز برخيز و هر كارى را كه خدايتعالى تو را به اشتغال به آن معذور نمى دارد ترك كن ، چه اشتغال به چنان امورى مخالف با مولا و سبك شمردن فرمان او جل جلاله باشد و خطرى است سهمگين كه از كيفر آن ايمن نمى توان بود. و مشنو كه گويند به تاءخير انداختن وقت نماز دشوار نيست . گوينده چنين سخنى را به اين سخن بيازماى كه اگر از كسى حاجتى بطلبد و رفع نيازش به تاءخير افتد آيا او را سرزنش نمى كند و در دل از او نمى رنجد؟ و نمى گويد كه آن شخص ‍ حق دوستى را نپاييده است ؟ پس بدان كه اينگونه مردم حق را نمى شناسند و عظمت و نعمت الهى را پاس نمى دارند و در حقيقت از تو چشم آن دارند كه آنان را بيش از خدايتعالى تحليل كنى و مهر تو بر آنان افزون بر مهر تو به آستان الهى باشد پس مبادا كه در اهانت به مولاى خود از آنان پيروى كنى . پس به نماز برخيز، با كمال اشتياق ، با رغبتى از سر عشق ، و با عشقى به كمال ، در نماز به خداى حىّ هستى بخش ، روى سخن داشته باش و مقام خود را كه بنده اى از ياد مبر، و از ستايش ذات پاكش كوتاهى مكن .(3)
4 - نماز و شيعه
علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبائى ؛ فرمود:
كربن معتقد بود كه در دنيا يگانه مذهب زنده و اصيل كه نمرده است مذهب شيعه است .
روزى به هانرى كربن گفتم : در دين مقدّس اسلام تمام زمينها و مكانها بدون استثناء محل عبادت است ، اگر فردى بخواهد نماز يا قرآن بخواند يا سجده كند يا دعا كند در هر جا مى تواند، بنابراين اگر فردى از مسيحيان در وقتى از اوقات حالى پيدا كرد مثلاً در نيمه شب در خوابگاه منزل خود است و خواست خدا را بخواند چه مى كند؟ او بايد صبر كند تا روز يكشنبه ، كليسا را باز كنند، اين معنى قطع رابطه بنده است با خدا.
در پاسخ گفت : بلى اين اشكال در مذهب مسيحيت هست .
همچنين روزى به كربن گفتم : اگر در دين مقدس اسلام ، انسان حاجتمند حالى پيدا كند، طبق همان حال و حاجت خدا را مى خواند امّا در دين مسيح ، خدا اسماء حسنى ندارد اگر شما مثلاً حالى پيدا كرديد چه خواهيد كرد؟! در پاسخ گفت : من در مناجاتهاى خود صحيفه مهدّويه عليه السّلام را مى خوانم . كربن كراراً صحيفه سجّاديه را مى خواند و گريه مى كرد.(4)
5 - شاگرد نماز
بو على سينا (370 - 427 ه‍ .ق ) پنج ساله بود كه پدرش چون از او هوش و ذكاوتى عجيب مشاهده كرد به تعليم و تربيتش همّت گماشت . و پيش معلم دانشمندى برد تا به وى قرآن و اصول دين بياموزد. بو على به خواندن علم ادب ، و صرف و نحو و لغت ... مشغول گشت و هم زمان به حفظ قرآن كريم روى آورد و قبل از ده سالگى به اينكار توفيق يافت و حافظ كل قرآن شد. سپس در نزد اساتيد ديگرى به تحصيل رياضيات پرداخت و حساب ، جبر، مقابله ، هندسه را فرا گرفت . و در نزد استادى ديگر به تحصيل فقه پرداخت و آن را نيكو فرا گرفت ، در نزد استاد ابو عبدالله ناتلى شروع به خواندن فلسفه نمود و بعد از اندكى همانند استادش و بالاتر از او گشت چنان كه در حين درس از استاد اشكال مى گرفت و استاد از جواب باز مى ماند و او خود جواب را تشريع مى كرد. تا جائى كه اساتيد از شركت در كلاس او را كفايت نمودند و گفتند كه خود مطالعه كن و اگر نتوانستى مسائلى را حل نمايى با ما در ميان بگذار.
شيخ بو على سينا در اين مورد مى نويسد: من بخواندن دروس مشغول بودم و اقسام فلسفه را مجدداً مطالعه مى كردم در تمام اين اوقات شبى را تا صبح نخوابيدم در روز هم جز به تحصيل علم به چيزى توجه نداشتم . و به همين طريق پيش مى رفتم تا حقيقت هر مسئله براى من مسلم مى شد و هرگاه من در مسئله اى حيران بودم و يا نمى توانستم قضيه را بفهمم به مسجد پناه مى بردم و نماز مى گذاردم و خالق كل را ستايش مى كردم و معمّاى من حل و مشكل برطرف مى شد. با اين شكوه باز در سروده اى گويد:(5)
دل گر چه در اين باديه بسيار شتافت
يك موى ندانست ولى موى شكافت
اندر دل من هزار خورشيد بتافت
آخر به كمال ذره اى راه نيافت
6 - حقيقت نماز
سخن ابو حامد امام محمّد غزالى ( 405 - 505 ه‍ .ق ) در مورد حضور قلب در نماز:
ظاهر نماز چون كالبد است و وى را حقيقتى است كه آن روح نماز است .
ظاهر نماز: مانند طهارت تن و جامه و جاى پاك ايستادن و روى به قبله آوردن و چشم از جايگاه سجود فراتر بردن است اين همه صورت نماز است و اين صورت را حقيقتى است كه آن روح نماز است . اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمى مرده باشد و كالبدى بى جان . اصل روح نماز، خشوع است و حاضر بودن دل در جمله نماز، كه مقصود نماز راست داشتن دلست با حق تعالى ، و تازه كردن ذكر حق تعالى بر سبيل تعظيم ، چنان كه حق تعالى گفت :((وَ اَقِمَ الصَّلوةَ لِذَكْرِى ، نماز بپاى دار براى ياد كرد مرا.))(6) رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((كسى كه نصيب وى از نماز جز رنج و درماندگى نيست )). و اين آن است كه به ظاهر نماز كند و به دل غافل ، و باز رسول خداصلّى اللّه عليه و آله رمود: ((كه بسيار بنده بود كه نماز كند و از نماز وى بيش از ده يك يا شش يك ننويسند و آن مقدار نويسند از نماز هر كسى كه به دل در آن حاضر باشد)). و فرمود: ((نماز چنان كن كه كسى را وداع خواهى كرد يعنى خود را و هواى خود را وداع كن ، بلكه هر چه جز حق است آن را وداع كن و همگى خود به نماز ده ))، و براى اين بود كه عايشه گويد كه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله با ما حديث مى كردى و ما نيز با وى ، چون وقت نماز در آمد گفتى كه هرگز ما را نشناخته است از مشغولى كه بودى به عظمت حق تعالى !...(7)
7 - گويا پروردگارت را مى بينى ...
حكيم و محدث بزرگ ملاّ محسن فيض كاشانى ؛ (1007 - 1091 ه‍ .ق ):
چون براى نماز آماده شدى مى بايست كه قلبت نزد نماز بوده و از هر وسوسه اى فارغ باشد و ببين كه در پيشگاه چه كسى ايستاده اى و با كه سخن مى گويى و شرم دار از اينكه با مولايت با دلى غافل و قلبى ممّلو از وسوسه هاى دنيائى و ... سخن بگويى . و بدان كه او بر باطن تو مطلع بوده و به قلبت ناظر است ، و نمازت باندازه خشوع و تواضع و تضرع و زارى تو پذيرفته مى گردد. در نماز چنان به عبادت حق روى آور كه گويا پروردگارت را مى بينى ...(8)
8 - نماز، همه اش ، نماز
آية ا... اراكى ؛ (1312 - 1415 ه‍ .ق ):
((اِنَّ الصَّلاةَ عَمُودُ الدّين اِنْ قُبِلَتْ، قُبِلَ ماسِواها وَ اِنْ رُدَّتْ، رُدَّ ما سِواها. وَ هِىَ تَنهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ)).
براى هر عضوى از اعضاى بدن وظيفه اى است ، در ابتدا كه قيام و قعود و ركوع و سجود باشد كه چهار تا بيشتر نيست . براى هر يك وظيفه است ، از فرق سر تا نوك پا، براى چشم ، براى گوش ، كف ، دستها، سر زانو، حتى نوك انگشتها، هم وظيفه و حكمى است . اين چنين وظايف و احكامى در هيچ دين و مذهبى وجود ندارد. هيچ نيست و بالاتر از همه اين اعضاء مغز و سر و مخ انسان است ، وقتى كه مى گويد ((إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعِينُ))(9) بايد متوجه باشد كه مقابل چه كسى ايستاده است . مقابل خانه اى ايستاده كه خانه خداست . بايد متوجه باشد كه تمامى اعضاء از مغز سر تا نوك پا در عبادت او باشد. در بندگى او، خضوع و خشوع او باشد. و دست خضوع به طرفش دراز كنند... روح روان ، مغز سر و كلّه اش با آن خدايى كه در مقابل خانه اش ايستاده است شفاهاً لب به لب دارد، صحبت مى كند. بايد بفهمد كه با چه كسى دارد حرف مى زند. اگر اين كار را كرد مى شود: ((تَنْهى عَنِ الْفَحشاءِ وَالْمُنكَر)). اگر هر شبانه روز پنج بار اينكار را كرد مى شود:((تنهى عن الفحشاء و المنكر)). به اين خاطر گفته است :((ان قبلت قبل ماسواها و ان ردت ، ردّما سواها)). همه اش نماز است ، نماز، نماز همه اش نماز، نماز، نماز است .(10)
9 - نماز اوج بندگى
آية ا... بهاءالدينى ؛ (1287 - 1376 ه‍ .ق ):
نماز معراج است اگر انسان صادقانه باشد و حرفهايى را كه در نماز مى زند دروغ نباشد، اين نماز معراج است وقتى انسان مى گويد:((إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعِينُ)) بنده هيچ موجودى غير از خدا نيستم ، استعانت به غير از خداى تعالى ندارم و در تمام حوايج ، علوم ، اقتصاد، سلامت و شفا، پناهگاه من خداى تعالى است . اگر انسان موجودى باشد كه غير خدا را عبادت نكند و به ما سوى الله استعانت نجويد، نماز معراج اوست . معارف اخلاق ، عبادات ، صوم و صلاة و حج ، براى اين است كه انسان به اين مرحله برسد... اين عروج و معراج اوست . ولى خدا بايد توفيق دهد، تا كسى بتواند خود را به اين مرحله برساند... نماز معراج است ولى مؤ منى كه راستگو باشد وقتى مى گويد: ((إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعِينُ)) دروغگو نباشد. اگر روزى صد مرتبه انسان اين دروغها را بگويد به جاى اين كه صعود پيدا كند، سقوط مى كند. عروج نتيجه صداقت انسان است . اگر صادقانه گفت : ((إِيّاكَ نَعْبُدُ)) آن وقت منبع علم و حكمت و قدرت مى شود و تمام بركات الهى بر اين موجود نازل مى شود ولى ورود به اين مرتبه خيلى مشكل است و بدون توفيقات و تاءييدات الهى نمى توان آتشهاى دنيا را تحمّل كرد.(11)
10 - نظر فلاسفه اسلامى درباره عبادت
فلاسفه اسلامى گفته اند: عبادت خداوند متعال منحصر در سه نوع است .
اول : آنچه كه متعلق به بدنهاست مثل نماز و روزه و توقف در مواقف محترمه و شريفه براى دعا و مناجات
دوم : آنچه كه متعلق به قلوب و جانهاست مثل اعتقادات صحيح چون توحيد و تمجيد حق تعالى و تفكر در كيفيت افاضه وجود و حكمت حضرت حق در عالم و امثال ذلك .
سوم : آنچه كه واجب است در مشاركت با مردم مثل انصاف در معاملات و داد و ستدهاى كشاورزى ، ازدواج ، اداى امانات ، نصيحت فرزندان ، جهاد و مبارزه با دشمنان ، حمايت از حريم مقدس دين و ...(12)
11 - صورت اجتماعى نماز
علامه محمد اقبال لاهورى نويسنده و شاعر و فيلسوف پاكستانى (1877 - 1938 م ):
انتخاب جهت واحدى در اسلام براى نماز، براى آن است كه وحدت احساسى ميان جماعت نمازگزاران حاصل شود، و شكل كلى نماز و عبادت چنان است كه احساس مقام يا برترى نژادى را در ميان عبادت كنندگان بر مى اندازد، و روح تساوى اجتماعى را به جاى آن مى نشاند و تقويت مى كند. تصور كنيد كه اگر چنان شود كه در زمان ما همه فرق مسلمين ، روزانه براى نماز شانه به شانه در كنار يكديگر در يك صف بايستند، چه انقلاب روحى عظيمى حاصل خواهد شد! از يگانگى من جهان شمولى كه همه من ها را آفريده و نگاهدارى مى كند، وحدت اساسى نوع بشر نتيجه مى شود. تقسيم نوع بشر به نژادها و ملتها و قبيله ها، بنا به گفته قرآن ، تنها براى شناختن و شناخته شدن است . صورت اجتماعى نماز در اسلام ، گذشته از جنبه ادراكى و معرفتى آن ، براى اين است كه وحدت اساسى نوع بشر، با ويران شدن سدّ و بندهايى كه ميان انسانى و انسان ديگر موجود است ، به صورت حقيقتى از زندگى پديدار شود و پايدار بماند.(13)
12 - نماز بازيابى فطرت پاك
دكتر حداد عادل در سينمار نماز در مشهد:
آية ا... استاد مصباح يزدى براى بنده تعريف كردند كه در سفر به فرانسه دوستان ايرانى ما در فرانسه صحبت از پرفسورى كردند كه مسلمان شده بود و خانم او هم مسلمان بود. مسلمانى بسيار خوب و عامل به دستورات و احكام اسلام ، و عارف به حقايق اسلام . ملاقاتى داشتيم با اين خانم و آقاى پروفسور، پرسيدم : چطور شد كه مسلمان شديد؟ به شوخى گفتند: سؤ الهاى خصوصى مى كنيد؛ و بعداً توضيح دادند كه من سالها پيش در الجزاير مقيم بودم . فرانسويها در الجزاير زياد بودند. يك روز در جاده عبور مى كرديم و در كنار جاده مزرعه اى بود، ديدم كسى رو به سمتى ايستاده و حركاتى انجام مى دهد. من از مشاهده اين حركات كنجكاو شدم و از ديگران پرسيدم كه اين حركات چيست ؟ گفتند كه نماز مى خواند. گفتم ماشين را نگهداريد. كنجكاو شدم و رفتم سراغ اين دهقان كه مشغول نماز بود. نشستم تا اين كه نمازش تمام شد. پرسيدم كه چكار مى كنى و چه مى گويى ؟ و چه مى خواهى و چرا اين كار را مى كنى ؟ توضيح داد كه در اسلام دستور است كه پنج وعده نماز بخوانيد... وقتى من متوجه شدم كه در اسلام ارتباط با خالق به اين اندازه آسان است ، و به اين اندازه عميق و لطيف است ، تكان خوردم و اين سرآغازى شد براى تحقيق بيشتر پيرامون اسلام و اين علت اصلى مسلمان شدن من بود(14)
13 - دين اسلام ، دين جهانى
هراس ليف دانشمند مشهور اروپائى :
هيچ چيز در اين عالم مرا قانع نمى سازد كه كدام يك از اديان آسمانى دعوت به مساوات در ميان مردم مى كند، اگر چه برخى از آنها با اين دعوت تظاهر مى كنند، من بسيارى از كليساها و معبدها را ديده ام و ديده ام كه در همان جاها هم مساوات برقرار نيست . و طبيعتاً معتقد بودم كه بايد همين تبعيض در داخل معابد اسلامى هم حكمفرما باشد، ولى هنگامى كه در روز عيد فطر، در مسجدى در ((ووكنج )) در لندن ، ملاحظه كردم كه عالى ترين نوع مساوات در ميان مسلمانان وجود دارد. سخت دستخوش حيرت گرديدم ، من ديدم كه نژادهاى مختلف و شخصيت هاى عالى و دانى ، در كنار يكديگر قرار گرفته اند و برادرانه مشغول عبادت و نماز هستند. تا آن روز چنين صحنه اى نديده بودم ، در آنجا ديده مى شد كه يك نفر (رعيت ) از بلاد (ممباسا) با يك نفر از رجال سياست و يا از بزرگان دولت (مصر) با هم مصافحه مى نمايند و هر گونه تشريفات طبقاتى برچيده شده است . هيچ كس در هيچ مقامى ، از ايستادن در كنار ديگران براى نماز ناراحت نيست . صفها كاملاً منظم و همه در يك رديف ايستاده اند، زيرا آنجا امتيازى نيست و همه در پيشگاه خداوند برابرند. هيچ كس را بر ديگرى برترى نيست . هنگامى كه پيشوا و امام مسجد مسلمانان به من گفت كه به عقيده مسلمانان همه انبياء بر حق بودند و كتابهاى آنها از جانب خداوند است گمان كردم گوشم بد شنيده است . زيرا اين سخن اولين بارى بود كه از يك رهبر دينى چنين سخنى را مى شنيدم از اين رو ديگر براى من شكى باقى نماند كه دين اسلام صلاحيت دارد كه دين جهانى گردد.(15)
14 - يك تجربه مهّم
ديل كارنگى نويسنده مشهور آمريكائى (1888 - 1955 م ) در مورد خاطرات خود مى نويسيد:
از مادرم و پدرم دور شده و وارد دانشگاه شدم و به مرور زمان تغييرى در افكار من پيدا شد. تحصيل علم الهيات ، علوم اساسى فلسفه و علم تطبيق اديان مرا نسبت به بسيارى از تعليمات دينى مشكوك ساخت . گيج و سرگردان شده بودم . نمى دانستم به چه چيز معتقد شوم و هيچگونه منظورى در زندگى بشر نمى ديدم . دست از نماز و دعا برداشتم و كافر و ملحد شدم . عقيده پيدا كردم كه حيات بشر سراسر خالى از هدف و نقشه است و خلقت بشر به همان اندازه فاقد منظور خدائى است كه حيوانات ما قبل تاريخ كه در دويست ميليون سال قبل در دنيا زندگى مى كردند و احساس مى كردم كه روزى نژاد بشر نيز مانند حيوانات ما قبل تاريخ كه امروز اثرى از آنها نيست معدوم خواهد شد. بر عقيده گروهى از مردم به خداوند مهربان و كريمى كه دنيا را مانند خود خلق كرده مى خنديدم . معتقد بودم كه ميليونها خورشيدى كه در فضاى تيره ، سرد و بى روح در گردشند بوسيله قوه اى كور و لاشعور به وجود آمده اند. شايد اصلاً خلق نگرديده و مانند زمان و فضا هميشه وجود داشته اند. آيا من مى خواهم ادّعا كنم كه اكنون جواب تمام سؤ الات را مى دانم ؟ خير، هيچكس تاكنون نتوانسته است پرده از روى اسرار خلقت و حيات بردارد.
اطراف ما را معمّا و اسرارى بى شمار احاطه كرده است . مثلاً بدن خود رمز و معمّاى بغرنج مى باشد و همچنين قوه برقى كه در منزل از آن استفاده مى كنيم و گلى كه در شكاف ديوار روئيده و علف سبزى كه در باغ خانه مى بينيم . آزمايشگاههاى تحقيقاتى سالى سى هزار دلار خرج مى كنند كه علت سبز بودن علف را كشف كنند. كيترينك مى گويد: اگر ما بدانيم كه گياهان چگونه مى توانند نور خورشيد، آب و اكسيد، و كربن را تبديل به قند خوراكى كنند، خواهيم توانست تمدن جهان را دگرگون سازيم . حتّى كار كردن موتور اتومبيل نيز يكى از اسرار بغرنج است . متصديان آزمايشگاههاى شركت بزرگ ژنرال موتور، سالها وقت و ميليونها دلار صرف كرده اند تا در بيابند چگونه و چرا به يك جرقه در سيلندر، انفجارى توليد مى كند كه باعث حركت ماشين مى شود و تازه هنوز هم موفق به كشف اين راز نشده اند. عدم وقوف ما بر اسرار و رموز بدن آدمى ، قوه الكتريك و يا موتور اتومبيل ما را مانع از استفاده كردن و متمتع شدن از آنها نمى شود، همچنين اگر من از كشف رموز دين و نماز و دعا عاجزم دليل بر اين نمى شود كه من از يك زندگى بهتر و سعادتمندانه ترى كه دين به همراه دارد بهره برنگيرم . مى خواستم بگويم كه من دوباره به طرف دين برگشته ام . برق و آب و غذا در فراهم ساختن يك زندگى بهتر و كاملتر و راحتتر به من كمك مى كند ولى فايده دين به مراتب از همه اينها براى من بيشتر است ...
امروز جديدترين علم ، يعنى روان پزشكى ، همان چيزهائى را تعليم مى دهد كه پيامبران تعليم مى داده اند، چرا به علت اينكه پزشكان روحى دريافته اند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين ، نگرانى ، تشويش ، هيجانات و ترس را كه موجب بيم بيشترى از ناخوشيهاى ماست برطرف مى سازد. اگر مذهب حقيقت نداشته باشد، زندگى بى معنى و پوچ است . و بازيچه اى بيش نخواهد بود. بسيارى از ما وقتى از زندگى بستوه مى آئيم و به آخرين حدّ نيروى خود مى رسيم در نااميدى و ياءس رو بسوى خدا بر مى گردانيم . البته در موقع گرفتارى هيچ كس منكر خدا نيست . امّا چرا تا مرحله نااميدى و ياءس تاءمّل كنيم ؟ چرا هر روز تجديد قوا ننمائيم ؟ چرا براى نماز و عبادت منتظر فرا رسيدن روز معينى شويم ؟ من با اينكه پروتستان هستم . امّا هر وقت احساس مى كنم كه احتياج به دعا و نماز دارم فوراً در اولين نماز خانه اى كه در سر راه خود بيابم به آنجا مى روم و به دعا و نماز مى پردازم .(16)
15 - نماز چيست ؟
سخن شهيد آية ا... دكتر محمّد حسين بهشتى رحمه اللّه (1307 - 1360 ه‍ .ش ):
اين ايستادن و خم شدن ، اين نشستن و به خاك افتادن ، و با هر يك كلماتى گفتن چه معنا دارد؟ در آن لحظه كه آدمى به كمال و شكوه بى نهايت آفريدگار جهان مى انديشد، سراپا شيفته آن مى شود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنى مى گرايد، با آهنگ فطرت در برابر آن همه كمال و عظمت سر تعظيم فرود مى آورد، ركوع و سر به زمين مى سايد، سجود و زبان به ستايش مى گشايد، حمد و تسبيح .
و در آن لحظه كه انسان خود را به كمك يك نيروى برتر از ماده نيازمند مى يابد، دل به سوى آفريدگار دانا و توانا و مهربان جهان مى آورد، راز و نياز خود را با او در ميان مى نهد و او را به كمك مى خواند، دعا اين است نماز ما و نيايش روزانه ما، به سوى خدا، خداى يكتا، خداى پر مهر. نيايشى كه هر فرازش ، بيانگر اصلى از اصول جهان بينى اسلام ، و هر حركتش ، نمايشگر پيوند عميق انسان اسلام با خداست . نيايشى كه انسان را به سوى خدا، به سوى راه او، و به سوى رهبران او مى كشاند. او را به همه شايسته كاران روى زمين ، در طول تاريخ ، در گذشته و آينده و حال ، پيوند مى دهد. و صف او را از صف ستمگران و تبهكاران و گمراهان جدا مى سازد تا در راه راست خدا استوار بماند و به بيراهه نيفتد. اينك تو اى انسان جستجو گر عصر ما برخيز، برخيز تا با شور و نشاط، به نيايشى چنين زنده و سازنده بپردازيم ، و خود را از هر چه جز حق و حقيقت است پيراسته سازيم .(17)
16 - نماز روح وحدت و يگانگى
دانشمند شهير اروپائى آقاى هيل :(18)
از روزى كه اسلام ظاهر شد، نماز يگانه شعار اسلامى به صورت يك ضرورت درآمد. ارتباط اين نماز با مسيحيت و يهوديت هر چه باشد نيروى خاص و اهميّتى فوق العاده در بين مسلمانان پيدا كرد. و بعدها به صورت نماز جماعت به اقتدا امامى كه اغلب خود محمّدصلّى اللّه عليه و آله بود اقامه مى شد. هر كسى به هنگام نماز جماعت ، اجتماع مسلمانان را مشاهده كند كه براى نماز صف بسته اند و با نظام خاصّى در كمال وقار و با طرز حيرت انگيزى ركوع و سجود مى كنند، به شگفتى در مى آيد، و آثار تربيتى آن را در روان مسلمين از همان روزهاى نخستين درك خواهد نمود.
كافى است كه ما نقش نماز را مورد بررسى قرار دهيم كه چه تاءثير مهمّى در بيدار كردن روح نظم و حفظ نظام داشته است . آنگاه به خوبى در مى يابيم كه در حقيقت نماز براى مسلمانان مانند يك آموزش نظامى بوده است و همين نظم مسلمانان در نماز، روح وحدت و يگانگى را در ميان مسلمانان زنده كرده ، برادرى ، مساوات و برابرى و دستاوردهاى اجتماعى اسلام را عملاً ايجاد مى نموده است .(19)
17 - نماز شدن انسان
مرحوم دكتر على شريعتى ؛ (1312 - 1356 ه‍ .ش ):
نماز شدن انسان ، تلاش براى شدن و زنده ماندن ، نيايش خواستن است . خواستن انسانى است كه از آنچه دارد خوشنود نيست . و در آنچه كه هست رنج مى برد. اساسى ترين درسى كه در نماز مى انديشيم توحيد در هستى است و طرد همه (شركها) و (تفرقه ها) و نفى همه قدرتهاى دروغين ، غير از خدا.
اولين عبارتى كه بر زبان مى آوريم در شروع ، اذان (الله اكبر) يعنى خدا بزرگتر است اين بدين معنى است كه خدا از همه قدرتها و ايده آلها بزرگتر است و بايد به بزرگتر بودن خدا از همه توجه داشت . اين ضربه محكمى است بر كسانى كه ايده آلهائى را در مسير غير خدا شعار زندگى خويش قرار مى دهند و در آن خود را گم مى كنند. انقلابى راستين كه با خدا و خلق ميثاقى مقدّس بسته است از تزلزل در برابر خداوندان زر و زور و نيروهايشان منع مى كند. و ياد آور مى شود كه هان فراموش نكن كه خدا بزرگتر است و اگر در راه خدا قدم گذارى و براه خويش ايمان داشته باشى قدرت (فرعون ، قارون ، بلعم ) را در هم مى شكند و مى تواند تو را يارى كند. وقتى (لااله الاالله ) مى گوئيم بار ديگر همه خدايان دروغين را نفى مى كنيم . اله ، خداى غير الله ، خداى غير حقيقى ، پول مقام قدرت موقعيت اجتماعى و ... همه و همه كه در قالب هوسهاى پوچ گذاشته شوند و در راه خدا و اسلام نباشند اِله مى باشند.
اين انقلابى ترين شعار اسلام است كه در دل مجاهدين اين همه شور و شوق آفريده است و هم مى آفريند كه مايه رستگاريشان است .(20)
18 - نماز اتصال به قوه محركه پايان ناپذير
الكسيس كارل (1873 - 1944 م )نويسنده مشهور كتاب انسان موجود ناشناخته :
دعا و نماز قوى ترين نيروى است كه انسان مى تواند توليد كند، - نيروئى است كه چون قوه جاذبه در زمين وجود حقيقى و خارجى دارد.
در حرفه پزشكى خود من ، مردانى را ديده ام كه پس از آن كه تمام معالجات ديگر در حال آنان ، مؤ ثر واقع نشده بود به نيروى نماز و دعا از بيمارى ، رهائى يافتند. دعا و نماز چون راديوم يك منبع نيروئى مشعشعى است كه خود به خود توليد مى شود. از راه دعا و نماز انسان مى كوشد نيروى محدود خود را با متوسل شدن به منبع نامحدود تمام نيروها افزايش ‍ دهد. وقتى كه ما دعا و نماز مى خوانيم ، خود را به قوه محركه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مى كنيم . نماز و دعا مى خوانيم كه قسمتى از آن نيرو به حوائج ما اختصاص داده شود. به صرف همين استدعا، نواقص ها تكميل مى شود. و با قدرتى بيشتر و حالتى بهتر از جاى بر مى خيزيم . هر وقت ما با شور و حرارت خداوند را در دعا و نماز مخاطب مى سازيم ، هم روح و هم جسم خود را به وجهى احسن تغيير مى دهيم . غير ممكن است مرد يا زنى تنها براى يك لحظه به دعا و نماز بپردازد و نتيجه مثبت و مفيدى از آن نگيرد.(21)
19 - آهنگ آسمانى اذان
پروفسور ژول لابوم (1791 - 1868 م ) پژوهشگر علوم اسلامى با بيش از 30 سال سابقه از فرانسه :
اسلام واسطه ميان انسان و خدا را از ميان برد و براى اولين بار ايجاد ارتباط مستقيم را ميان دو قطب اعلام كرد. در پذيرش عبادت و نماز لازم نيست كه شخص از يك گروه مشخص مقام وساطت را ميان مردم و خدا داشته باشد، بلكه هر انسانى مى تواند خودش اعمال عبادى را انجام دهد.
نمازهاى پنجگانه از مظاهر همبستگى مذهبى است . آنگاه كه بانك توحيد در فضاى شهرهاى اسلامى طنين مى افكند، گرويدگان به اسلام با شنيدن آهنگ آسمانى اذان در دل روز يا شب هنگام ، به سوى مراكز نيايش ‍ با آفريدگار هستى بخش مى شتابند، اين شيفتگان ايمان به خدا، در هر نقطه از جهان و از افقهاى دور دست روى خود را به سوى نقطه اى واحد و كانونى مشترك ، يعنى كعبه كه در قلب مكه جاى دارد مى گردانند.(22)
20 - نماز سنبل عبادت و بندگى
الكسيس كارل :
احساس عرفانى جنبشى است كه از اعماق دل انسانى برخواسته شده است يك غريزه اصلى است . انسان همان طورى كه به آب نياز دارد به خدا هم نياز دارد.و بهترين چيزى كه فطرت را تقويت مى كند نماز است كه سنبل عبادت است .
اگر صميمانه به دعا و نماز بپردازيد خواهيد ديد كه زندگى شما به صورت عميق و مشهودى تغيير خواهد كرد. بايد بگوييم كه دعا فعاليتى است كه براى تكامل صحيح شخصيت و تماميّت عاليترين ملكات انسانى ضرورت دارد. تنها در دعا و نماز اجتماع كامل و هماهنگ بدن و فكر و روح حاصل مى شود كه به آدمى ، كه همچون نى شكننده اى ، است نيرومندى و استقامت بيرون از حد تصوّر مى بخشد. دعا و نماز عملى است كه آدمى را در حضور خدا قرار مى دهد.
مردى دهاتى در آخرين صف نماز در يك معبد تنها نشسته بود. كسى از او پرسيد: منتظر چه هستيد؟ او در جواب گفت : به او نگاه مى كنم و او به من نگاه مى كند.
آدمى دعا مى كند كه نه تنها خدا به ياد او باشد، بلكه خود نيز به ياد خدا باشد. دعا و نماز كوششى است در آدمى براى رسيدن به خدا و صحبت كردن با موجودى ناديدنى كه آفريننده همه چيز و حكمت اعلى ، و هر وقت با شور و حرارت خود را در دعا و نماز مخاطب مى سازيم . هم روح و هم جسم خود را به وجهى احسن تغيير مى دهيم . انسان هميشه از دعا و نماز نتيجه مفيدى مى گيرد. دعا كردن همچون خوردن و آشاميدن ضرورى است . در اجتماعى كه نيايش و دعا و نماز وجود نداشته باشد، از فساد و زوال مصون نخواهد بود. نيايش علاوه بر اين كه آرامش به وجود مى آورد، بطور كامل و صميمى در فعاليتهاى مغزى انسان يك نوع شگفتى و انبساط باطنى و گاه قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند.(23)
21 - از فراز هزاران مسجد
ويل دورانت (1858 - 1928 م ) مورّخ و دانشمند شهير آمريكائى :
چه خوش آهنگ است صداى مؤ ذن در گوش مسلمان و غير مسلمان كه اين جانهاى محبوس در پيكر خاكى را از فراز هزاران مسجد دعوت مى كند كه به سوى بخشنده زندگى و عقل توجه كنند و به جان با او پيوند گيرند.(24)
22 - نماز مهمترين وسيله ايجاد آرامش در روان
پروفسور توماس هايس لوپ :
مهمترين مطلبى كه من در طول چندين سال تجربه و آزمايش به دست آورده ام اين است كه بهترين وسيله براى درمان بى خوابى نماز است . با اين قيد كه من پزشكم اين سخن را مى گويم كه نماز بهترين وسيله اى است كه تاكنون براى توسعه اطمينان و تسكين اعصاب و آسايش و نشاط شناخته شده كه زمينه بى خوابى را برطرف مى گرداند. و به عبارت دقيقتر، مهمترين وسيله ايجاد آرامش در روان و اعصاب انسان نماز است .(25)
فصل دوّم : نماز اول وقت
23 - معناى لغوى و عرفانى نماز
معناى لغوى نماز صلوة :
راغب در مفردات مى گويد: بسيارى از اهل لغت گفته اند كه صلوة به معناى دعا و تبريك و تمجيد است . بعضى از اهل لغت گفته اند كه اصل صلوة از صلاء است و معناى اينكه گفته مى شود ((صَلّى الرُّجُلُ)) كه او بواسطه اين عبادت صلاء را از خود برطرف ساخت و صلاء عبارتست از آتش ‍ فروزان ، و بناى صّلى همچون بناى مرّض است كه به معناى زايل كردن مرض مى باشد.
معناى عرفانى نماز:
بعضى از بزرگان صلوة را از تصليّه مشتقّ مى داند بدين معنى كه چوبهاى كج را با گرفتن به نزديكى آتش و رساندن حرارت به آن مستقيم سازند.
عرب آن را تصليّه گويد، گوئى نماز گذار با توجه به مبداء اعلى در نماز و با حرارتى كه در اثر حركت صعودى و قرب به شمس حقيقت معنوى براى نفس حاصل مى شود، كج رفتارى هاى نفس را كه در اثر توجه به غير خدا و ميل به باطل ايجاد شده است تعديل مى نمايد.(26)
24 - رازهاى وضو
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله بعد از نماز صبح بين الطلوعين ، در مسجد مى نشستند و به سؤ الات مردم پاسخ مى دادند. روزى دو نفر نوبت گرفتند تا در محضر حضرت سؤ الاتى مطرح كنند. پيامبرصلّى اللّه عليه و آله رمودند: من بگويم شما براى چه آمده ايد يا شما خود مى گوئيد؟ عرض ‍ كردند يا رسول ا... شما بفرمائيد؟ فرمودند: يكى براى ياد گرفتن مسائل حج آمده است و ديگرى براى سئوال و آموختن مسائل وضو گرفتن . آنگاه جواب سؤ ال ها را چنين بيان فرمودند:
امّا معناى وضو گرفتن :
شستن صورت در وضو يعنى ، خدايا هر گناهى كه با اين صورت انجام دادم آن را شستشو مى كنم كه با صورت پاك به جانب تو عبادت كنم و با پيشانى پاك سر بر خاك بگذارم .
شستن دستها در وضو يعنى ، خدايا! از گناه دست شستم و گناهانى را كه با دستم مرتكب شده ام تطهير مى كنم .
مسح در وضو يعنى ، خدايا! از هر خيال باطل و هوس خام كه در سر پروانده ام سرم را تطهير مى كنم و آن خيالهاى باطل را از سر بدور مى اندازم .
مسح پا يعنى ، خدايا! من از جاى بد رفتن پا مى كشم و اين پا را از هر گناهى كه با آن انجام داده ام تطهير مى كنم . اگر كسى بخواهد نام مبارك حقتعالى را بر زبان آورد بايد دهان را تطهير كند. مگر مى شود با دهان ناشسته انسان نام خدا را ببرد. بايد دهان را با آب مضمضه كند و بشويد. اين گوشه اى از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما مى بينيم از نماز لذت نمى بريم و از عبادت لذت نمى بريم براى آن است كه به اين اسرار آشنا نيستيم . آنها كه از عبادت لذت مى برند چيزى را به اين عبادت تبديل يا تعويض نمى كنند.
اينكه مى بينيم ما نماز مى خوانيم و چيزى از نورانيت احساس نمى كنيم براى آن است كه نماز را با آداب و اسرار آن نخوانديم . خاصيت نماز در معرفت باطن آن است .(27)
25 - بركات نماز اول وقت
از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه نماز براى ميّت در قبر بصورت شخص نورانى خوش سيما ظاهر مى شود، انيس و مونس او در قبر مى شود و آتش جهنم را از او دفع مى كند.
و فرمود: كسى كه نمازهاى پنجگانه را در موقع خود اقامه كند و ركوع و سجود نماز را كامل بجا آورد خداى عزّ و جلّ 15 خصلت به او عطا فرمايد:
الف ) سه خصلت در دنيا:
1 - عمر او را زياد كند.
2 - مال و اموال او را زياد كند.
3 - اولاد صالح او را زياد كند.
ب ) سه خصلت در موقع مرگ :
4 - از ترس او را ايمن دارد .
5 - از هول مرگ ايمن دارد .
6 - او را داخل بهشت گرداند.
ج ) سه خصلت در قبر:
7 - سؤ ال نكير و منكر را بر او آسان كند.
8 - قبر او را وسيع گرداند.
9 - درى از درهاى بهشت به روى او گشوده شود.
د) سه خصلت در محشر:
10 - صورت او مثل ماه ، نور مى دهد.
11 - نامه عملش را به دست راستش دهند.
12 - حساب را بر او آسان مى گرداند.
ه‍) سه خصلت در موقع عبور از صراط:
13 - خداوند از او راضى مى شود.
14 - به او سلام مى دهد.
15 - نظر رحمت به او مى فرمايد.(28)
26 - الله اكبر در نماز
نماز با گفتن الله اكبر شروع مى شود و امورى را براى نمازگزار حرام مى كند. مانند خوردن و آشاميدن و حرف زدن ، لذا به تكبير اول نماز تكبيرة الاحرام مى گويند.
الله اكبر اولين كلمه واجب به هنگام صبح است . اولين كلمه اى است كه نوزاد مسلمان در آغاز تولّد به عنوان اذان و اقامه مى شنود و آخرين كلمه اى است كه بر ميّت خوانده مى شود. و سپس وارد قبر مى شود.(نماز ميّت )
اولين و يگانه ذكرى است كه در نماز، هم واجب است و هم ركن نماز است . الله اكبر بيشترين ذكرى است كه هم در مقدمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقيبات آن گفته مى شود. بطورى كه يك مسلمان در طول يك روز فقط در نمازهاى پنجگانه واجب (نه نمازهاى مستحب ) حدود 360 مرتبه آنرا تكرار مى كند. بدين صورت كه :
اول - براى هر 5 نماز اذان وارد شده و در هر اذانى 6 مرتبه الله اكبر گفته مى شود.(مجموعاً 30 مرتبه )
دوم - براى هر 5 نماز اقامه وارد شده كه در هر اقامه 4 مرتبه الله اكبر گفته مى شود. (مجموعاً 20 مرتبه )
سوم - قبل از شروع نماز در هر 5 نماز، 6 تكبير مستحب است و تكبير هفتم همان تكبيرة الاحرام واجب است . (مجموعاً 30 مرتبه )
چهارم - تكبيرة الاحرام آغاز نماز، كه در مجموع 5 تكبير مى شود.
پنجم - قبل از هر ركوع ((در 17 ركعت )) يك تكبير وارد شده است . (مجموعاً 17 مرتبه )
ششم - در هر 17 ركعت نماز دو سجده داريم كه براى هر سجده دو تكبير مستحب است . يكى قبل و يكى بعد از آن (مجموعاً 68 مرتبه )
هفتم - هر نماز يك قنوت دارد كه قبل از هر قنوت يك تكبير وارد شده است . (مجموعاً 5 مرتبه )
هشتم - در پايان هر يك از نمازهاى 5 گانه 3 تكبير وارد شده است . (مجموعاً 15 مرتبه )
نهم - بعد از هر نماز 34 مرتبه تكبير به عنوان تسبيحات حضرت زهراعليهاالسّلام وارد شده است . (مجموعاً 170 مرتبه ) و...(29)
27 - نماز و شفاعت اهل بيت
((عَنْ اَبِى بَص ير قالَ دَخَلْتُ عَلى اُمّ حَمي دَة أَعزيها بِاَبِى عَبْدالله عَليه السلام فَبكت وَ بَك يتَ لِبُكائِها ثُمَّ قالَتْ: يا اَبا مُحَمد لَو رَاَيْتَ اَبا عبداللهِ عليه السلام عِند الموتِ لَراَيتَ عَجَباً فَتَحَ عَينيهَ ثُمَّ قالَ اِجْمَعُوا ل ى كُلَّ مَنْ بَينى وَ بَينُه قَرابَهُ قالَتْ فَلَمْ نُتْرِكْ اَحَداً اِلا جَمعناهُ قالَتْ فَنَظَرَ اِلَيهم ثُمَّ قالَ: اِنَّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُستّخِفَا بِالصلاةِ)).
ابو بصير گفت : براى تسليت گفتن وفات امام صادق عليه السّلام به خدمت ام حميده مادر گرامى امام كاظم عليه السّلام رسيدم . ام حميده به گريه افتاد و من هم به گريه كردن او گريستم . پس فرمود: اى ابا محمّد؛ اگر مى ديدى حضرت صادق عليه السّلام را در وقت موت ، همانا امر عجيبى مى ديدى . امام چشمان خود را گشود و فرمود: جمع كنيد نزد من هر كسيكه ما بين من و او خويشاوندى است . ما همّت كرديم و همه را نزد او جمع كرديم . آن حضرت نظر كرد بسوى ايشان و فرمود: همانا شفاعت ما نصيب كسانى كه نماز را سبك مى شمارند نخواهد شد.(30)