امام در سنگر نماز
(بيانات و خاطرات حضرت امام خمينى (ره ) درباره نماز)

انتشارات ستاد اقامه نماز

- ۴ -


يك بار از ايشان درباره مسائل و وقايعى كه در تركيه ، به هنگام تبعيد، شاهد آن بودند، پرسيدم . امام فرمودند: « در نزديكى خانه ما مسجدى بود كه روزهاى جمعه مى رفتيم آن مسجد، لااقل پنج هزار نفر در اين مسجد حاضر مى شدند، اما به قدر پنج كلمه ، صداى بلند، كسى از اين پنج هزار نفر نمى شنيد اين موضوع زياد مرا به حيرت انداخته بود و اينكه چرا ما ابهت و جلالت را حفظ نمى كنيم ؟ فكر مى كرديم اگر يك خارجى بيايد اين جا اين مسجد را ببيند و بعد هم بيايد آن جا در نجف مسجد هندى را ببيند، بعد بيايد قم و مسجد اعظم را ببيند و نماز خواندن ما را، قطعا خواهد گفت كه نماز اين است ، نه آن كه ما داريم ! و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرده ايم . اينها اگر يك وقتى كسى بود كه درست نايستاده بود، رفيقش مى خواست به او حالى كند، با انگشت به آن حالى مى كرد كه عقب بيايد و انگشتان را مقابل انگشتان ديگران قرار بدهد تا صف را مستقيم بايستند به طورى كه اگر نگاه مى كردى ، تمام سر انگشتان آنها مقابل هم بود. ديگر به زبان نمى گفت كه عقب بايستد تا با صف مقابل شود و از اين چيزها... » بعد اضافه كردند: « اين امور را كه مى ديدم ، متاثر مى شدم . »
عباس مهرى

در نجف ، در بيرونى منزل حضرت امام ، يعنى اتاقى كه شبها آقا به آنجا تشريف مى بردند، به اندازه كافى قالى نبود. زيلوهايى بود كه از ايران آورده بودند و زياد مناسب نبودند. چون گاهى نماز جماعت برگزار مى شد و جا تنگ بود و فرش نبود؛ من مى خواستم از امام اجازه بگيرم كه جهت فرش كردن بيرونى منزل چيزى بخرم . خدمت امام عرض كردم كه : «اجازه بدهيد يك فرش براى اينجا تهيه شود. » فرمودند: « آن طرف هست . » يعنى توى اندرونى هست . عرض كردم : « آنجا گليم است . با اينجا جور در نمى آيد. » فرمودند: « فوق صدر اعظم است ، منزل امام زمان است . » فرمودند: « امام زمان ، خودش هم معلوم نيست در منزلش چى افتاده است . »
عبدالعلى قرهى

در مدرسه « آقاى بروجردى » در نجف (كه امام آنجا نماز مغرب و عشا مى خواندند) پنكه هايى بود كه با هم روشن و خاموش ‍ مى شدند. يعنى درجه نداشتند كه كم و زياد شوند. يكى از اين پنكه ها پشت سر امام بود و خيلى تند كار مى كرد. آقا در تابستان وقتى به مدرسه تشريف مى آوردند، عرق مى كردند و قدرى براى ايشان مضر بود. بعضى از رفقا كليدى براى اين پنكه درست كرده بودند كه درجه داشته باشد. مرحوم حاج آقا مصطفى (32) به من فرمودند كه : « كليدى كه اين رفقا درست كرده اند، مثل اينكه دو- سه دينارى خرجش شده . » من ديگر حساب آن در دستم بود. اگر يك وقت مرحوم حاج آقا مصطفى به من امر مى كردند، من خدمت امام عرض مى كردم و اگر اجازه مى دادند، مى پرداختم . حاج آقا مصطفى خودشان هم مى دانستند كه من اهل تخلف نبودم . در اين قضيه هم امام از نماز ظهر مسجد شيخ تشريف مى آوردند. نزديك منزل كه رسيدند، اين را عرض كردم . مثل اينكه من درست عرض ‍ نكردم و شايد اين طور به گوش مبارك امام رسيد كه من پول را بدون اجازه امام داده ام . جمله اى گفتند كه چون امام فرمودند، على رغم ميلم آن را نقل مى كنم . امام با خشونت فرمودند: « مگر من خودم مرده ام . » من ديگر جرات نكردم حرفى بزنم و صبر كردم شب كه با امام به مدرسه مى رفتيم ، عرض كردم : « آقا! من آن پول را نداده بودم . » لبخندى زدند و تبسمى فرمودند. در نجف هوا گرم بود. به امام گفتند كه لازم است كه براى خانه يك پنكه خريده شود. امام فرمودند: « نه » گفتند: « چون هوا گرم است ، كسانى كه مى آيند اينجا نماز بخوانند، گرمشان مى شود. » امام فرمودند: « بروند يك جاى ديگر نماز بخوانند. »
محمد سجادى

وقتى قرار شد امام به جماران تشريف بياورند، نگذاشتند كه تغييرى به منظور تجمل و زيبايى در آنجا ايجاد شود. حتى آقاى جمارانى خواستند آنجا را سفيدكارى كنند، امام فرمودند: « اگر مى خواهى من اينجا بمانم ، تزيينات نكنيد. » يك وقت امام متوجه شدند كه مى خواهند كاشى كارى كنند، عصبانى شدند، فرمودند: « من از اينجا مى روم . » به خاطر اين ، حسينيه تا به آخر، به همين صورت باقى ماند. يادم است در چهلم امام دو كشيش فرانسوى آمدند جماران . وقتى حسينيه ساده جماران را كه محل ديدارهاى امام بود ديدند، خيلى شگفت زده شدند. به من گفتند: « بگذاريد اينجا به همين سادگى بماند، تا دنيا بداند كه يك انسان روحانى با اين مقام ، كجا زندگى مى كرده و جاى پذيرايى از ميهمانانش كجا بوده است . »
محمد رضا توسلى

هنگامى كه حضرت امام به جماران تشريف فرما شدند، آقاى جمارانى علاقه داشتند كه حسينيه به لحظه ساختمانى و فرم عمومى اش ‍ تغيير يابد و به اصطلاح ، محلى تميز و مدرن شود روزى حضرت امام از طريق حاج سيد احمد آقا پيغام دادند كه از انجام اين كار (تغيير ساختمان حسينيه ) صرف نظر شود. آقاى جمارانى بار نخست احساس كردند كه حاج احمد آقا در اداى پيغام حضرت امام چندان مصر نيستند، از اين رو به كار تعمير حسينيه ادامه دادند. امام كه از اين كار عصبانى شده بودند، پيغام دادند: « اگر مى خواهيد حسينيه را تعمير كنيد، بگذاريد براى وقتى كه من از دنيا رفتم . »
على اكبر آشتيانى

قبل از تبعيد حضرت امام ، صاحب يكى از كارخانجات بزرگ تهران ، مسجدى ساخته بود و از حضرت امام درخواست كرده بود تا براى آن مسجد، امام جماعتى را تعيين كنند. حضرت امام با اكراه موضوع را پذيرفتند و بعد از تعيين يك روحانى به عنوان امام جماعت آن مسجد، به او فرمودند: « شما علاوه بر تبليغ و ارشاد، دو موضوع را نبايد از ياد ببريد: اول اين كه در مسجد نامى از من برده نشود. و بعد، برخورد شما با بانى مسجد به گونه اى باشد كه خيال نكند چشم به ثروت او داريم . »
محمد على انصارى

سفارش به فرزندان

وقتى بچه بودم ، يك بار كه امام مشغول نماز خواندن بودند، من هم رفتم پشت سر ايشان ايستادم و همان كارهايى را كه ايشان مى كردند، تكرار كردم . امام چند جلد كتاب كودكان كه همان روبرو بود، برداشتند و به من دادند. بعدها هر موقع من به اتاق ايشان مى رفتم ، يا ايشان قدم مى زدند و من ايشان را مى ديدم ، اول از من سوال مى كردند: « نمازت را خوانده اى يا نه ؟ » اگر نمازم را خوانده بودم ، مى گفتند: « آفرين » و اگر هنوز نخوانده بودم ، مى گفتند: « بخوان » و نصيحتم مى كردند و مى گفتند: « نمازت را اول وقت بخوان . »
نوه امام

آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذارى كرده بودند، من هم در مراسم شركت كرده بودم . مادرم و بقيه فاميل در خانه آقا بودند. چون خبرى از من نشده بود، همه نگران شده بودند. وقتى وارد خانه شدم ، ديدم مادرم معترضانه گفت : « تو چرا رفتى ؟ تو كه باردار بودى چرا رفتى ؟ به خاطر بچه ات هم كه شده نبايد مى رفتى . » اين را هم بگويم كه از قبل شايع شده بود كه آن مراسم نماز را صداميان يا بمباران مى كنند و يا در آن بمب گذارى . نگرانى مادرم هم از اين بابت بود. ولى آقا كه سر ميز نهار نشسته بودند، با خنده اى به من گفتند: « سالمى ؟ » و من تشكر كردم . ايشان آهسته در گوشم گفتند: « خيلى كار خوبى كردى كه رفتى . خيلى ازت خوشم آمد كه به چنين نمازى رفتى . »
زهرا اشراقى

احمد آقا(33) مى فرمودند: « امام هيچ وقت به ما نگفتند نماز بخوانيد، اما ما هم هيچ موقع نمازمان را ترك نكرديم . » حالا اين چه جور حركت و رفتارى است كه در زندگى چنين تاثيرى را مى گذارد، نمى دانم . احمد آقا مى فرمودند: « يك روز نماز ظهر و عصر را نخوانده بودم و از منزل بيرون آمدم ، نه اينكه مى خواستم نخوانم ، نخير! ولى بيرون آمدم . از قضا در آن لحظه در داخل كوچه با امام كه از درس مى آمدند، برخورد كردم . هنوز كمى به غروب آفتاب مانده بود. تا امام به من رسيدند، خيال كردم كه به من مى گويند كه چرا نمازت را نخواندى ؟ برگشتم و نمازم را خواندم . »
يوسف صانعى

امام خواندن نماز و اول وقت بودن نماز را خيلى به ما توصيه مى كردند و مى گفتند: « هميشه براى فقرا و تهيدستان دعا كنيد و از خدا بخواهيد كه آن مردم را يارى كند. »
محمد تقى اشراقى

امام عقيده داشتند كه پيش از رسيدن سن تكليف بايد كارهاى خوب و بد و مسائل شرعى را به بچه ها گفت . گاهى كه پسر هشت ساله ام را مى ديدند، مى گفتند: « نمازت را خوانده اى ؟ » من مى گفتم : « آقا! او هنوز به سن تكليف نرسيده است . » آقا مى گفتند: « بچه ها قبل از سن تكليف بايد رو به نماز بايستند تا عادت كنند. » اما بعد از سن تكليف ، مگر كسى جرات مى كرد بيدار باشد و نمازش را نخواند؟! امام نمى توانستند تحمل كنند كه مكلف نمازش را قضا كند. البته براى بچه ها پيش نيامده بود. هر وقت كه بچه ها را مى ديدند، مى پرسيدند: « نمازت را خوانده اى ؟ » اگر نخوانده بودند، جا نمازشان را مى دادند و مى گفتند: «برو و وضو بگير و بيا نمازت را بخوان . » بعد از نماز نصيحت مى كردند كه : « ببين كه اگر همين نماز را سر موقع مى خواندى ، چقدر بهتر بود. خدا هم خوشش مى آيد. »
فاطمه طباطبائى

يك روز امام داشتند توى حياط راه مى رفتند كه من آمدم از كنارشان رد شوم . به من گفتند: « بيا اينجا » . من رفتم پيش ايشان . به من گفتند: « نماز ظهر و عصرت را خواندى ؟ » گفتم : « نه » گفتند: « زود برو نمازت را بخوان كه از ثوابش كم نشود. چون نماز اول وقت خيلى ثواب دارد. »
محمد تقى اشراقى

چند ماه پيش از ارتحالشان ، ظاهرا به خانواده ما فرموده بودند: « ممكن است شما فرصت اين را نداشته باشيد كه در آن لحظه اول وقت نماز بخوانيد، يا وضعى داشته باشيد كه اول وقت نتوانيد به نماز بايستيد. اما همين كه دلتان براى نماز اول وقت تپيد، ثواب آن نصيبتان مى شود. » اين كه گاهى اوقات دوستان و نزديكان امام عنوان مى كنند كه ايشان در مورد مستحبات حساس بودند، همين است . چرا كه استحباب نماز اول وقت ، سبب گشايش روزى مى شود و راه بهشت را براى انسان باز مى كند.
محمود بروجردى

امام به جز در مسائل شرعى ، در بقيه مسائل خيلى سخت گيرى نمى كردند. ايشان هميشه مقيد بودند كه ما دستورات خدا را انجام دهيم تا بتوانيم از گناهان دور باشيم . كارهاى دينى به ما ديكته نمى شد. در خانواده ما وقتى رفتار امام را مى ديديم ، خود به خود به ما تاثير مى گذاشت و هميشه سعى مى كرديم كه مثل ايشان باشيم ، ولو اينكه مثل ايشان نمى شديم . از نظر تربيتى ، خود ايشان براى ما يك الگو بودند. وقتى كارى را به ما مى گفتند انجام ندهيد و ما مى ديديم ايشان در عمرشان آن كار را نمى كنند، قهرا ما انجام نمى داديم . مثلا به ما مى گفتند: «بايد نماز بخوانيد » خودشان از نيم ساعت به ظهر وضو مى گرفتند و مشغول نماز خواندن مى شدند و ما هم داخل حياط مشغول بازى كردن بوديم . يك مرتبه هم نيامدند صدا كنند كه : « دخترها! بايستيد براى نماز. بياييد، من ايستاده ام ، پشت سر من يا خودتان نماز بخوانيد. » ايشان تمام سال ، اول اذان نماز مى خواندند ولى يك بار هم به ما نگفتند كه : « الان دست از كارتان برداريد، موقع اذان است ، دست از بازى تان برداريد بايستيد براى نماز. » ولى گفتند: « شما بايد در طول اين ساعت نماز بخوانيد، واى به حال كسى كه در طول اين مدت نماز را نخواند، آن وقت اگر آن نماز را نخواند. بايد از خانه بيرون برود. » يعنى اصلا اولاد آقا نباشد. اين گونه با او برخورد مى شد. صبح هم كسى را از خواب بيدار نمى كردند و مى گفتند: « خودتان اگر بيدار مى شويد، بلند شويد نماز بخوانيد، اگر بيدار نشديد، مقيد باشيد كه ظهر، قبل از نماز ظهر و عصرتان نماز صبحتان را قضا بكنيد. » زمستان هم كه بلند مى شديم ، مى رفتيم لب حوض وضو بگيريم ، اگر مثلا كمى آب گرم داشتند، مى گفتند: « بياييد با اين آب گرم وضو بگيريد. » و اگر نبود كه هيچ . در مورد نماز با ما هيچ سختگيرى نكردند. از اين جهت هم الحمد لله اثر مطلوبى در فرزندانشان باقى گذاشتند. خاطره اى به يادم است . تازه مكلف شده و شب خوابيده بودم كه آقا با اخوى (34) وارد شدند. خيلى سرحال و خوشحال بودند. از من پرسيدند: « آيا نماز خوانده اى ؟ » من فكر كردم چون الان آقا سر حالند، ديگر نماز خواندن من هم برايشان مسئله اى نيست . گفتم : « نه » ايشان به قدرى تغييرى حالت دادند و عصبانى شدند كه ناراحتى سراسر وجودشان را فرا گرفت و من خيلى ناراحت شدم كه چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادى را تلخ كردم .
فريده مصطفوى

امام ما را كم نصيحت مى كردند. از هفت سالگى در تربيت دينى دقت داشتند. يعنى مى گفتند: « بچه ها از هفت سالگى نماز بخوانند. بچه ها را وادار به نماز كن ، تا وقتى نه ساله شدند، عادت كرده باشند. » من به ايشان گفتم : « تربيتهاى ديگرشان با من ، نمازشان با شما. شما بگو. من كه مى گويم ، گوش نمى كنند. » خودشان مقيد بودند و مى پرسيدند. اما همين كه بچه ها مى گفتند: «خواندم » قبول مى كردند و كنجكاوى نمى كردند. به طور كلى بچه هاى من اخلاق و ايمان را از امام دارند، اما سليم بودن و سازگار بودن در زندگى با همسرانشان را از من دارند.
خديجه ثقفى

همان اوايل ازدواج به خانم فرموده بودند: « من از تو مى خواهم كه واجبات را انجام دهى و سعى كنى كه محرمات را انجام ندهى ، ولى در مورد عرفيات مسئله اى نيست و آزاد هستى . »
صديقه مصطفوى

امام بيشتر راجع به نماز و قرآن توصيه مى كردند و مى گفتند كه : « بچه ها نماز خودشان را اول وقت بخوانند تا خداوند آنها را بيشتر دوست داشته باشد. » امام هميشه نمازشان را اول وقت مى خواندند و هيچ موقع نمازشان را از اول وقت عقب نمى انداختند.
نوه امام

فصل دوم : بيانات

اهميت نماز

در اسلام از نماز هيچ فريضه اى بالاتر نيست . چطور نماز را اينقدر سستى مى كنيد در آن ؟ از نماز همه اين مسائل پيدا مى شود. شما پرونده هايى كه در دادگسترى ها در جاهاى ديگر، دادگاه ها هست برويد ببينيد. از نمازخوان ها ببينيد پرونده هست آنجا؟ از بى نمازها پرونده هست . هر چه پرونده پيدا كنيد، پرونده بى نمازها هست . نماز پشتوانه ملت است . سيد الشهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند، وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است ، فرمود كه : « ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند » . و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى خواهيم جنگ بكنيم . خير، جنگ را براى نماز كردند. امير المومنين وقتى كه يك مساله اى يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد، « حالا... من شمشير براى اين مى زنم » . جنگ در اسلام يك چيز نيست كه خودش يك مطلب باشد، يك چيزى باشد، طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زباله هايى كه هستند، آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسان سازى است . فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشا و منكر را از يك امتى بيرون مى كند. اينهايى كه در اين مراكز فساد مى گفتند: كشانده شده اند اين ها اين بى نمازها هستند. نماز خوان ها در مساجد هستند و مهيا هستند براى خدمت . مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است امروز. امروز يك روزى است استثنايى ، ما در يك مقطعى از عصر واقع شده ايم كه استثنايى است . ما با ذكر خدا، با اسم خدا پيش ‍ برديم و نماز بالاترين ذكر خداست .(35)

شيطان ها از نماز مى ترسند از مسجد مى ترسند.(36)

در اخبار اهل بيت عصمت ، عليهم السلام ، سفارش درباره حفظ اوقات صلوات و اتيان آنها در اوقات فضيلت آنها بسيار وارد است ، بلكه گاهى شود كه تاخير آنها از اوقات فضيلت بدون عذر موجب تضييع و باعث تهاون شود خصوصا اگر مداومت بر آن انسان بكند.(37)

نماز زوال كه مورد سفارش رسول اكرم ، (صلى الله عليه و آله )، است مراد از آن نوافل نماز ظهر است چنانچه در روايات ديگر تصريح به آن شده (38)، و اهتمام بخصوص اين نوافل ، يا براى آن است كه در خود آنها خصوصيت و اهميتى است ؛ و يا براى آن كه از متعلقات صلاه وسطى هستند و موجب اتمام و قبول آن مى باشند. و شايد كه در اين حديث مراد خود نماز ظهر باشد كه آن نماز وسطى است ، به اعتبار آنكه در وسط نمازهاى يوميه واقع است ، و حق تعالى امر به حفظ آن و قيام به آن بالخصوص نموده در آيه شريفه حافظوا على الصلوات و الصلوه الوسطى و قوموا لله قانتين (39) و مشهور بين فقهاء - رضوان الله عليهم - و اظهر آن است كه صلاه وسطى ، همان صلاه ظهر است و مزيد اختصاص در بين نمازها دارد.

و اول نمازى است كه حق تعالى بر آدم ابى البشر « على نبينا و آله و عليه السلام )، فرو فرستاده توسط جبرئيل (ع ).(40)

مقصود رسول اكرم - (صلى الله عليه و آله )- از پنجاه ركعت نماز كه مى فرمايد مطابق سنت من است نمازهاى واجبى و نوافل آنهاست به استثناى دو ركعت بعد از عشاء كه در حال نشسته خوانده مى شود و يك ركعت محسوب مى شود، كه با آن نمازهاى فريضه و نافله پنجاه و يك ركعت مى شود. و شايد ترك ذكر رسول خدا، (صلى الله عليه و آله )، اين ركعت را، براى اين باشد كه اين پنجاه ركعت سنت موكد بوده . چنانچه دلالت كند بر اين معنى روايت ابن ابى عمير، قال : سالت ابا عبدالله ، عليه السلام ، عن اءفضل ما جرت به السنه من الصلاه ، قال : تمام الخمسين (41) و از بعض روايات استفاده شود كه سيره رسول خدا، (صلى الله عليه و آله )، بر همين پنجاه ركعت جارى بوده (42)، گر چه از بعضى ديگر استفاده شود كه حضرت ، « عتمه » را بجا مى آوردند(43) و شايد عدم ذكر آن و جريان سنت بر پنجاه ركعت ، براى آن باشد كه عتمه عوض نماز وتر است و خود استقلال ندارد. چنانچه روايت فضيل بن يسار دلالت بر آن دارد(44) و در روايت شريفه آنرا « وتر » تسميه كردند(45) و در بعضى از روايات است كه كسى كه آن را به جا آورد و مرد، مرده است در صورتى كه وتر را به جا آورده است (46). پس در حقيقت اين دو ركعت نماز وتر است كه براى خوف حادثه موت پيش از وقت خود بايد به جا آورد، ولى وقتى وقت وتر رسيد اين كفايت از آن نكند. و در بعضى روايات است كه اين دو ركعت جزء نمازهاى پنج گانه نبود، آن را زياد نمودند براى تكميل عدد و دو مقابل شدن نافله از فريضه (47). و اين احاديث با هم اختلاف مدلول ندارند، بلكه ممكن است افضل چيزى كه سنت بر آن جارى است پنجاه ركعت باشد، و اين دو ركعت سنت غير موكده باشد و براى احتياط حادثه موت و تتميم عدد، جعل شده باشد. در هر صورت از براى نوافل يوميه فضيلت بسيار است . بلكه در بعضى از روايات ترك آنرا معصيت شمرده (48) و در بعض ديگر در اين مقام فرموده : خداوند عذاب مى كند بر ترك سنت (49). و در بعضى از روايات تعبير به وجوب فرموده (50) و اين از براى تاكيد در اتيان آنهاست و زجر از ترك آنها. و سزاوار اين است كه انسان حتى الامكان آنها را ترك نكند. زيرا كه به حسب روايات شريفه نكته جعل آنها براى اتمام فرايض و قبولى آنهاست (51) و در بعضى روايت مى فرمايد: « شيعيان ما (اهل ) پنجاه و يك ركعت نماز هستند(52). » و از آن حديث ظاهر مى شود كه اصحاب اتيان آن هستند نه عقيده به آن ، مقابل اهل سنت . چنانچه از حديث « علائم مومن (53) » نيز همين ظاهر شود.(54)

عبادات ، هر چه مشقت داشته باشد، مرغوب است و « افضل الاعمال احمزها(55). » مثلا در زمستان سرد، شب از خواب ناز گذشتن و به عبادت حق تعالى قيام كردن ، روح را بر قواى بدن چيره مى كند و اراده را قوى مى كند. و اين در اول امر، اگر قدرى مشكل و ناگوار باشد، كم كم پس از اقدام ، زحمت كم مى شود، و اطاعت بدن از نفس زياد مى شود. چنانچه مى بينيم اهل آن بدون تكلف و زحمت قيام مى كنند، و اين كه ما تنبلى مى كنيم و بر ما مشكل و شاق است ، براى آن است كه اقدام نمى كنيم ؛ و اگر چند مرتبه اقدام كنيم ، كم كم زحمت مبدل به راحت مى شود. بلكه اهل آن ، التذاذ از آن مى برند بيشتر از آن التذاذى كه ما از مشتهيات دنيايى مى بريم . پس به اقدام نفس عادى مى شود « الخير عاده . » و اين عبادت چندين ثمره دارد. يكى آن كه خود صورت عمل در آن عالم به قدرى زيبا و جميل است كه نظير آن در اين عالم نيست ، و از تصور آن عاجزيم . و ديگر آن كه نفس ، صاحب عزم و اقتدار مى شود و اين نتايج كثيره دارد كه يكى از آنها را شنيدى . و ديگر آنكه انسان را كم كم مانوس با ذكر و فكر و عبادت مى كند. شايد مجاز به حقيقت نزديك كند انسان را، و توجه قلبى به مالك الملوك شود و محبت به جمال محبوب حقيقتى پيدا شود، و محبت قلب و تعلق آن از دنيا و آخرت كم گردد. شايد اگر جذبه ربوبى پيدا شود و حالتى دست دهد، نكته حقيقى عبادت و سر واقعى تذكر و تفكر حاصل آيد، و هر دو عالم از نظر افتد و جلوه دوست ، غبار دوربينى را از دل بزدايد، و جز خدا كسى نمى داند كه با همچو بنده اى خدا چه كرامت كند، و چنانچه در رياضات شرعيه و عبادات و مناسك و ترك مشتهيات ، عزم ، قوت گيرد، و انسان صاحب عزم و اراده شود، در معاصى طبيعت غلبه كند و عزم و اراده انسان ناقص شود.(56)

آداب نماز

مقدمات نماز

بدان كه مسواك نمودن ، كه در اين حديث شريف جناب رسول اكرم ، (صلى الله عليه و آله ) وصيت به آن فرمودند، يكى از آداب مستحبه شرعيه است مطلقا، و در مواقع خاصه موكد است ؛ مثل قبل از وضو و نماز، و در وقت قرائت قرآن ، و وقت سحر، و وقت برخاستن از خواب . و در اخبار شريفه سفارش بليغ و تاكيد تام درباره آن شده است ، و از براى آن خواص و آثار بسيارى ذكر شده است ؛ و ما به ذكر بعضى از آن اين اوراق را متبرك مى كنيم . كافى باسناده عن ابى عبدالله ، عليه السلام ، قال : فى السواك اثنتا عشره خصله : هو من السنه ، و مطهره للفم ، و مجلاه للبصر، و يرضى الرب ، و يذهب بالبلغم ، و يزيد فى الحفظ، و يبيض الاسنان ، و يضاعف الحسنات ، و يذهب بالحفر، و يشد اللثه ، و يشهى الطعام ، و يفرح به الملائكه .(57) فرمود: « در مسواك دوازده خصلت است : از سنت رسول خداست ؛ (چنانچه در اخبار كثيره است كه مسواك از سنن پيغمبران است (58)) و پاكيزه كننده دهان است ؛ و روشنى چشم را زياد كند؛ و خداى تعالى را راضى مى كند و بلغم مرا مى برد؛ و حافظه را زياد مى كند؛ و دندان ها را سفيد مى نمايد؛ و حسنات را مضاعف مى كند؛ و بثورات و جوشهايى كه در پى دندان است زائل مى كند؛ و لثه ها را محكم مى كند؛ و اشتهاى به طعام (را) زياد مى كند ملائكه را خشنود و فرحناك مى كند. » و در حديث ديگر نيز قريب به اين مضمون وارد است و اين بثورات و قرحه ها، كه در اين حديث شريف وارد است ، عبارت است از جوشها و قرحه هاى كوچكى كه در بن دندان ها پيدا شود، و چركى سفيد و متعفن در آن توليد مى گردد كه در وقت جويدن غذا آن بثورات منفجر شده و از آن چركها مخلوط به غذا شده اسباب كثيرى از امراض ، از قبيل سوء هضم و غيره ، گردد. و اطبا حاضر آن را « پيوره » گويند؛ و به آن خيلى اهميت مى دهند، حتى آنكه براى معالجه آن محتاج به كشيدن دندانها شوند. پس ، انسان با قطع نظر از جهات غيبيه باطنيه ، كه اعظم آنها رضايت حق است ، براى حفظ صحت و تنظيف نيز باشد، خوب است به آن مواظبت كند و به اين سنت مستمره انبيا قيام كند. و در حديث است كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: « اين قدر جبرئيل به من سفارش مسواك نمود كه من بر دندانهاى خود ترسيدم (59) » و فرمود: «اگر بواسطه مشقت نبود، من بر امت خود واجب مى كردم مسواك را قبل از وضو و هر نمازى (60) » و جناب رسول اكرم ، (صلى الله عليه و آله )، آب وضو و مسواك خود را (زير) بالين سر مبارك مى گذاشتند در شبها، و سر ظرف آب وضو را با چيزى مى پوشاندند؛ و وقتى از خواب ناز بيدار مى شدند، مسواك مى كردند و وضو مى گرفتند و چهار ركعت نماز مى خواندند و مى خوابيدند؛ و پس از آن بيدار مى شدند و مسواك مى كردند وضو مى گرفتند و نماز مى خواندند. جناب صادق ، (عليه السلام ) پس از ذكر اين حديث فرمود: شما نيز تاءسى نيكو كنيد به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ). » (61) و در حديث است كه دو ركعت نماز با مسواك افضل است از هفتاد ركعت بدون مسواك حتى آنكه مستحب است اگر انسان فراموش نمود مسواك را قبل از وضو بعد از آن به جا آورد و پس از آن سه مرتبه مضمضه كند(62). و اخبار در اين باب بسيار است ؛ هر كس طالب است به كتب اصحاب مراجعه كند.(63)(64)

در اخبار متواتره از طريق اهل بيت عصمت ، (عليهم السلام ) وارد است كيفيت وضوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كه با يك غسله بوده (65). و از ضروريات فقه است اجزاء يك غرفه از براى وجه ، و يك غرفه براى غسل دست راست ، و يكى براى دست چپ . و اما با دو غرفه يا دو غسله محل خلاف است (66) حتى از صاحب وسائل استفاده شود فتواى به عدم جواز، يا تامل در عدم جواز(67) و از بعضى ديگر نقل خلاف شده است (68) گرچه جواز دو غسله نيز محل تامل نيست ، و شهرت عظيمه (69) و اخبار كثيره (70) دلالت بر استحباب آن دارد، ليكن بعيد نيست افضليت يك غسله ، منتها غسله اى كه شاداب كند محل را (وليكن ) با سه غسله يعنى سه دفعه شستن ، به طورى كه در هر دفعه موضع غسل را آب فرا گيرد، بلا اشكال بدعت و حرام و مبطل وضو است اگر بافضل آن مسح كند. و در اخبار اهل بيت ، (عليهم السلام ) وارد است كه غسل سوم بدعت است ، و هر بدعتى در آتش ‍ است (71).(72)

اجزاء نماز

تكبيرة الاحرام

اينكه در حديث شريف وارد است كه « بر تو باد به بلند كردن دستها در نماز و برگرداندن و تقليب نمودن آن » ظاهر آن است كه رفع دست در وقت تكبيرات باشد. و مقصود از « تقليب » آن محتمل است باطن كفها را به سوى قبله متوجه كردن باشد؛ چنانچه يكى از مستحبات ، رفع دست است در وقت تكبير، و شايد از رفع يد در اين حديث مقصود رفع در وقت قنوت باشد؛ و مقصود از تقليب آن باشد كه باطن كفها را به سوى آسمان قرار دهد؛ چنانچه فقها، رضوان الله عليهم ، فتوا به استحباب آن دادند و در دليل آن مناقشه كردند. گرچه بعد از سيره قطعيه متشرعه ، به طورى كه از قنوت گويى جز اين ترتيب چيز ديگر نمى فهمند و به رفع يدين مطلقا هر طور اتفاق افتد كفايت نكنند، احتياج به دليل ديگر نيست . بالجمله ، اظهر در اين روايت شريفه احتمال اول است . و بدان كه مشهور بين فقها، رضوان الله عليهم ، استحباب رفع دست هاست در تكبيرات . و بعضى قائل به وجوب شدند بواسطه ظاهر بعضى اوامر و اخبارى كه در تفسير آيه شريفه « فصل لربك وانحر » وارد شده ، كه اين « نحر » ى كه خداى تعالى به آن امر فرموده رفع دست است در وقت تكبيرات .(73) ولى شواهد كثيره در اخبار است كه دلالت بر استحباب آن مى كند؛ مثل تعليلاتى كه وارد است در آنها، خصوصا روايت فضل بن شاذان از حضرت رضا،(74) سلام الله عليه ، علاوه بر آنكه صحيحه على بن جعفر(75) نص است در عدم وجوب . و اين اخبار با قطع نظر از قرائن صارفه ظاهرند در وجوب . و طريق جمع . حمل بر استحباب است تحكيما للنص على الظاهر. و آن روايت گرچه رفع يد را از غير امام برداشته و ممكن است دعوى كرد كه ظاهر آن است كه متعرض حال امام و ماموم است و از فرادى ساكت است و منافات ندارد كه رفع واجب باشد بر همه ، ولكن رفع يد امام كفايت كند از مامومين ؛ چنانچه قرائت امام مجزى است از قرائت آنان . و بنابر اين احتمال ، كه اظهر احتمالات است در روايت ، خدشه بعضى محققين متاخرين نيز وارد نشود كه مستلزم حمل مطلق بر مقيد شود؛ ولى مع ذلك ، عدم قول به اين تفصيل ، و ذهاب مشهور قديما و حديثا، و قرائن خارجيه و داخليه ، مجالى براى بحث باقى نگذارد. و تا اين اندازه از وظيفه اين اوراق نيز خارج بود؛ ولى مع ذلك ، كه اين رفع يد يكى از آداب مستحبه است ، سزاوار نيست كه انسان حتى المقدور آن را ترك كند؛ خصوصا در مثل چنين مستحباتى كه در ميان علما قول به وجوب هم دارد، كه بنابراين احتياط در دين هم اقتضا مى كند كه انسان آن را ترك كند.(76)

شما ملاحظه بفرمائيد كه نماز كه در راس همه عبادات واقع است . وضع نماز چطور است . با تكبير شروع مى شود و بعد هم با سه دفعه تكبير به آخر مى رسد و محتواى نماز هم تكبير است و تسبيح است و تحميد.(77)

سجده

سجده كردن شيعه به تربت حسينى سجده براى خدا است همان طور كه تمام مسلمين سجده بر خاك مى كنند بى كم و كاست منتهى آنكه اينها ثواب سجده به تربت را بيشتر مى دانند.(78)

تشهد

اگر احترام به رسول خدا شرك است ، پس اول مشرك خود پيامبر اكرم است و اول مشرك خداى تبارك و تعالى است كه احترام پيغمبر را تا آنجا بالا برده است كه در نماز اسم او هست و اگر نباشد در بعضى جاهايش ، باطل مى شود نماز. اگر بعد از شهادت يا فوت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) اگر بعد از فوت ايشان به نظر اين آخوند(79) و دوستان نادان اين آخوند وابسته به دربار احترام پيغمبر شرك است ، پس در نماز كه بعد از فوت رسول اكرم همه مسلمين مى خوانند و سلام به رسول اكرم مى دهند، همه مسلمين ، حتى خود آخوند هم مشرك است اگر نماز بخواند.(80)

وساوس شيطانى

از اينها بدتر و فضيح تر وسوسه بعضى است در نيت نماز و « تكبيره الاحرام » ؛ زيرا كه در آن مرتكب چندين محرم مى شوند و خود را از مقدسين محسوب مى دارند و با اين عمل براى خود مزيت قائل مى شوند! در اين نيت كه تمام اعمال اختياريه را بدون آن نمى توان اتيان كرد، و يكى از امورى است كه لازمه اعمال اختياريه است و انسان نمى تواند يكى از اعمال عباديه يا غير عباديه را بدون آن اتيان كند، با اين وصف ، به اختلاف شيطنت آنها و تسلط شيطان بر آنها،از يك ساعت تا چند ساعت گاهى گرفتار حصول اين امر ضرورى الوجود هستند و آخرالامر حاصل نمى شود! آيا اين امر را بايد از خطرات شيطانيه و اعمال ابليس لعين دانست كه اين بيچاره را افسار كرده و امر ضرورى را بر آن مختفى نموده و او را مبتلا به محرمات كثيره ، از قبيل قطع صلاه و ترك آن و گذشتن وقت آن نموده ، يا از طهارت باطن و قدس و تقوا بايد محسوب داشت ؟ و از شئون وسوسه يكى اقتدا نكردن به كسانى است كه به حكم نص ‍ و فتوا محكوم به عدالت هستند و ظاهر آنها صالح و به اعمال شرعيه مواظب هستند و باطن آنها را خداوند عالم است و تفتيش از آن لازم نيست ، بلكه جايز نيست ، با اين وصف ، شخص وسواسى را شيطان مهار مى كند و در گوشه مسجد از جماعت مسلمين كناره گرفته فرادى نماز مى خواند! و معطل مى كند عمل خود را به اينكه شبهه مى كنم ، به دلم نمى چسبد! ولى در عين حال از امامت مضايقه ندارد! با آنكه كار امامت سخت تر و جاى شبهه در آن بيشتر است ، ولى چون موافق هواى نفس است در آن شبهه نمى كند! و از شئون وسوسه ، كه ابتلاى به آن زيادتر است ، وسوسه در قرائت است كه به واسطه تكرار آن و تغليظ در اداى حروف آن گاهى از قواعد تجويديه خارج مى شود؛ بلكه صورت كلمه بكلى تغيير مى كند! مثلا « ضالين » را به طورى ادا مى كند كه به قاف شبيه مى شود! و حاء « رحمن و رحيم » و غير آنها را طورى در حلق مى پيچد كه توليد صوت عجيبى مى كند! و بين حروف يك كلمه را منفصل مى نمايد به طورى كه هيئت و ماده كلمه به هم مى خورد و از صورت اصلى خود منسلخ مى شود. بالاخره نمازى كه معراج مومنين و مقرب متقين و عمود دين است از جميع شئون معنويه و اسرار الهيه آن غفلت شده و به تجويد كلمات آن پرداخته ، و در عين حال از تجويد كلمات سر به فساد آنها در آورده به طورى كه به حسب ظاهر شرع نيز مجزى نخواهد بود. آيا با اين وصف اينها از وساوس شيطان است ، يا از فيوضات رحمن كه شامل حال وسواسى مقدس نما شده است ؟ اين همه اخبار درباره حضور قلب علما و عملا فهميده است همان وسوسه در نيت و كشيدن مد «و لا الضالين » را بيش از اندازه مقرره و كج نمودن چشم و دهان و غير آن را در وقت اداى كلمات (است )!(81)