درب چهارم : سوره قدر و توحيد
از اهل بيت منقول است : در نمازهاى فريضه بهترين سوره اى كه بعد
از فاتحة خوانده مى شود، سوره قدر و توحيد است .(24)
بدان كه : قدر سوره قدر را غير از شيعه كسى نداند. از حضرت امام محمّد
باقر منقول است : فضيلت كسى كه بصير به تفسير اين سوره بود و اعتقاد به
مفاد آن داشته باشد، بر كسى كه مثل او نباشد (همانند) فضيلت روشنى بر
تاريكى .(25)
و در كتاب ((من لا يحضره الفقيه
)) است : اولى آن است كه در ركعت اول بعد از حمد سوره قدر
خوانده شود، كه در آن اشارتى از مقام قدسى پيغمبر و اهل بيت اوست -
سلام الله عليهم - پس نمازگزار را بايد كه محض تقرّب به خداى عزّوجلّ
ايشان را وسيله سازد، چه به سبب آنان به معرفت او - جلّ جلاله - رسيده
است . و در ركعت دوم بعد از حمد سوره توحيد كه در عقب آن دعا - كه همان
قنوت است - مستجاب گردد.(26)
و در كافى روايتى به عكس اين نقل شده است ، و بنابراين به هر كدام كه
عمل كنند نيكوست .
ابو على بن راشد گويد: خدمت حضرت امام على النّقى مشرّف شدم و گفتم :
فدايت شوم ((محمد بن الفرج ))
را تعليم كرده اى كه فاضلترين سوره اى كه در فرائض (نمازهاى واجب )
خوانده شود توحيد است و مرا به علّت قلّت و كسر كلام و آيات و سرعت
اتمام صلوة ، دل تنگ گردد. فرمود: دل تنگ مدار، كه به خدا قسم فضيلت در
اين دو سوره است .(27)
سوره قدر
ثقات
(28) اماميّه روايت كنند كه حضرت رسول (صلى الله عليه
وآله ) شبى به خواب ديد كه بنى اميّه بر منبر او بالا رفتند به صورت
بوزينگان ، و مردمان را واپس مى رانند. آن حضرت را از اين رويا خاطر بر
آشفت ، حق تعالى اين سوره را فرو فرستاد:(29)
((بسم الله الرحمن الرحيم ))
((انّا انزلناه )): همانا
ما فرو فرستاديم قرآن را،
فى ليلة القدر: در شب قدر - يعنى : اندازه نهادن - و آن شبى كه حق -
سبحانه و تعالى - در آن تقدير كند و اندازه نهد آنچه را كه در آن سال
بيايد.
و گفته اند: مراد از اين آيه ابتداى نزول قرآن در آن شب بوده ، يا تمام
قرآن در آن شب از لوح محفوظ صادر شده و پس از آن جبرئيل آن را در خلال
بيست سال آيه آيه سوره سوره به حسب مصالح و موارد نازل ساخته است .(30)
و از اهل بيت (عليهم السلام ) منقول است : در شب قدر ملائكه نازل مى
شوند و تمام احكام و امور كليّه و جزئيّه بندگان را تا شب قدر سال
آينده بر معصوم عليه السّلام عرضه مى دارند،(31)
بدان گونه كه اگر پيغمبر است بر سبيل وحى بر جزء و كل آگاه گردد و
فرشته را نيز رؤ يت كند، و اگر وصىّ پيغمبر است به طريق تحديث
(32) چنانچه فرشته با او سخن گويد و آوازش بشنود و او
را نبيند. و اين علوم كه در آن شب ايشان را حاصل شود تفصيل و بيان آن
علمى است كه قبل از آنش بر سبيل اجمال مى دانسته اند.
((و ما ادريك ما ليله القدر)):
و چه چيز دانا كرد تو را تا دانى چيست شب قدر؟ يعنى شب قدر با عزّ و
شرف كه هر كه در آن عبادت كند، عزيز و شريف گردد؛ يا عمل خيرى كه در آن
واقع شود، نزد خدابس با قدر بود، يا تو را، كه پيغمبرى و ساير ائمّه
معصومين (عليهم السلام ) را كه اوصياى تواءند فتوحات وافره و فيوضات
متواتره
(33) دست دهد.
((ليلة القدر خير من الف شهر)):
شب قدر بهتر از هزار ماه ((بنى اميّه
))، كه بعد از تو به حكومت رسند و ايشان را شب
قدرى نباشد، و اهل بيت تو را در اين شب قدرها و قربهاست ، و شيعيانش را
نيز بركتها رسد و كرامتها دست دهد.
قاسم بن فضل گفت : ما شمرديم مدّت تسلّط بنى اميّه را، هزار ماه بود نه
يك روز كم و نه يك روز بيش ؛
و حكمت در اخفاء و ابهام اين شب به سبب قدر گذاشتن و مغتنم داشتن همه
شبهاى محتمله است ، يا شب زنده دارى آن به ذكر و احياء آن به عبادت ،
يا آنكه در واقع آن را شبى معيّن نيست بلكه متبدّل شود و در ليالى سنه
(= شبهاى سال ).
اى خواجه چه جوئى ز شب قدر نشانى |
|
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانى |
((تنزّل الملائكة و الرّوح فيها)):
فرود مى آيند فرشتگان و ملك (فرشته ) روح بر امام عصر عليه السّلام در
اين شب .
((باذن ربّهم )): به
فرمان آفريدگارشان .
((من كل امر)): از هر
امرى كه بندگان را در كار است از امور دنيه و دنيويه .
((سلام )): پيوسته مبارك
و پى در پى بركت است . هى : اين شب .
((حتّى مطلع الفجر)): تا
دميدن سپيده - از شامگاه تا بامگاه - بر هر كه حق تعالى توفيق درك
دريافت آن را داده است ، از بهترين بندگانى كه به سبب صفاى روح و فضيلت
فكر و حسن عمل برگزيده است ايشان را و اراده كرده است كه بر بعض امور
مقضيّه
(34) و مقتضيّه
(35)مطّلع شوند.
و اين معنا نيز از صحيفه سجّاديّه - دعاى دخول ماه رمضان - مستفاد مى
شود، و در كافى نيز از آن حضرت نقل شده است ، معنى آنكه : سلام مى كند
بر تو اى محمّد (صلى الله عليه وآله ) ملائكه و روح ، از نخستين وقتى
كه نازل مى شوند تا طلوع صبح .(36)
سوره توحيد
روايت كنند كه جمعى از كفّار آن حضرت را گفتند: نسب و حسب خداى
خود را باز گوى تا او را بشناسيم . حق تعالى اين سوره را فرستاد:(37)
بسم الله الرحمن الرحيم
((قل هو الله احد)): بگو
اى محمّد كه اوست خداى يگانه ، متوحّد(38)
به ذات ، متفرّد(39)
به صفات .
((الله الصمد)): خدائى كه
بى نياز است از همه ، و اوست پناه نيازمندان ، نخورد و نياشامد، و
پاينده است و جاودان .
احد است و شما را از او معزول |
|
صمد است و نياز از او مخذول |
آن احد نى كه عقل داند و فهم |
|
و آن صمد نى كه حسن شناسد و وهم |
((لم يلد)): نزاده كسى
را؛ ردّ يهود است كه گفتند: عزير پسر خداست !(40)
((و لم يولد)): و زاده
نشده است ؛ ردّ نصارى است كه گويند: عيسى بن مريم فرزند خداست !(41)
((ولم يكن له كفوا احد)):
و نيست و نبوده او را همتا؛ ردّ مجوس است كه گفته اند! او را همتاست و
قائل به خداى خير و شر شده اند!
((كذالك الله ربّى )):
چنين است پروردگار من .
و خواندن سوره بعد از حمد، مخصوص دو ركعت اوّل است ، و در ركعت سوّم و
چهارم اگر حمد نخواند و به جاى آن تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير گويد،
بر اينگونه : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الّا الله و الله اكبر،
هم رواست .
و بايد كه قرآن را با تاءنّى و ترتيب و ترتيل خوانند، و در آن تدبّر
كنند و دل فارغ دارند و توجّه كامل بجاى آرند. حضرت امام جعفر صادق
(عليه السلام ) فرمود: هر كه قرآن خواند و خاضع نگشت و دلش نرم نشد و
بيم در دل او پديد نيامد، بتحقيق خرد پنداشته است بزرگ خداى را - جلّ و
علا -.(42)
و بايد كه در حال قيام به خضوع و خشوع تمام باشد، و جز به سجده گاه خود
نظر نيفكند، و كف دستها را بر رانها گذارد، و قدمها محاذى (مقابل )
يكديگر دارد به دورى سه انگشت يا يك وجب ، و انگشتان پا را طرف قبله
قرار دهد، و پس از فراغ حمد و سوره جمى درنگ كند بعد به ركوع
برود.
درب پنجم : در ركوع
مستحبّ است كه قبل از ركوع تكبير گويد در حال قيام ، و پس از خم
شدن دستها را بر زانوها گذارد، و زن بالاتر از زانو، چنانكه ، دست راست
را بر زانوى راست و دست چپ را بر زانوى چپ نهد، و دستها را بر پهلوها
بچسباند و زانوها را پس برد و پيش نيارد، و انگشتان را از هم دور كند،
و پشت را راست بدارد به نوعى كه اگر قطره آبى بر آن ريخته شود بر جاى
ماند، و گردن را موازى پشت كند و پيش افكند و نظر بر بين قدمين اندازد.
(43)
دعاى قبل از ركوع
و مستحب است قبل از ركوع بگويد: ((الّلهمّ
لك ركعت )): بار خدايا از بهر تو ركوع كردم ،
((و لك خشعت )): و براى
تو فروتنى نمودم ، ((و لك اسلمت
)): مر تو را (براى تو) فرمانبردار شدم ، و بك آمنت : و به تو
ايمان آوردم ، ((و عليك توكّلت
)): و بر تو توكّل كردم يعنى : كارهاى خود به تو واگذاشتم ،
((و انت ربّى )): و توئى
پروردگار من ، ((خشع لك )):
افتادگى كرد مر تو را (براى تو)، ((قلبى
)): قلب من ، ((سمعى
)): گوش من ، ((و بصرى
)): و چشم من ، ((و شعرى
)): و موى من ، ((و بشرى
)): و پوست تن من ، ((و
لحمى )): و گوشت من ، ((و
دمى )): و خون من ، ((و
مخّى و عظامى و عصبى )): و مغز و استخوان من ،
((و ما اقلّته قدماى )):
و آنچه بر داشته آن را قدمهاى من ، ((غير مستنكف
)): در حالتى كه نيستم از پرستش تو شرم آور و به
ننگ اندر، ((و لا مستكبر)):
و نه گردنكش ، ((و لا مستحسر)):
و نه از اين بابت تعبناك و خسته و ناخشنود.(44)
نپيچم سر ز فرمانت ، به تيغم گر زنى هر دم |
|
مرا جان بهر آن بايد كه قربان رهت گردم |
يكى از حضرت امير المومنين على (عليه السلام ) پرسيد: راست داشتن در
ركوع اشاره به چيست ؟ فرمود: تاءويلش آنكه به فرمان تواءم گرچه به تيغم
بزنى .(45)
گر تيغ بارد از كوى آن ماه |
|
گردن نهيم الحكم للّه . |
ذكر ركوع
((سبحان ربّى العظيم )):
پاك و پاكيزه مى دانم و منزّه و مقدّس مى شناسم پروردگار بزرگ خود
را، از هر چه جناب و عظمت او را لايق نباشد، و جلال و جبروت وى را نسزد
و نشايد.
((و بحمده )): در حالتى
كه اشتغال به ستايش او دارم كه مرا توفيق عبادت خود داد، تا تنزيه
(46) او كنم و تقديس
(47) او به جاى آرم .
و مستحب است كه تسبيح را تكرار كند تا سه نوبت يا پنج نوبت يا هفت نوبت
يا يازده به قدر نشاط و عدم ملال ، مگر امام در نماز جماعت از سه نوبت
نمى گذارد، بلكه دعاى مقدّم را نيز نمى خواند.
حكمت ركوع و سجود
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: ركوع ادب است و سجود
قرب است ، و كسى كه ادب نيكو بجا نياورد شايسته قرب نگردد، پس ركوع كن
ركوع كسى كه فروتنى كننده باشد مر خداى را عزّوجل به دل ، و خود را بس
خوار دارد و بسى بى مقدار داند در زير سلطه سلطنت خداى سبحان ، و نگاه
دارد جوارح خود را نگهداشتن كسى كه ترسان و هراسان شود بر آنچه او را
فوت شود از فوائد بسيار و فزون از شمار ركوع كنندگان .(48)
ذكر بعد از سر برداشتن از
ركوع
و چون از ركوع سر برداشت و بر جاى ماند، مى گويد:
((سمع الله لمن حمده )):
يعنى : خداى شنيد و اجابت نمود و جزاى خير داد مر آنان را كه به صدق وى
را عبادت كردند و بستودند.
و غرض از اين كلمه دعاست نه ثناست ، و مقصود آنكه خدا بشنيد حمد حامدان
را و مشكور گردانيد سعى آنان را؛ و اين كلمه از ماءموم ساقط است .
((و الحمد للّه ربّ العالمين )):
و همه ثناها و ستايشها مر خداى راست كه پروردگار جهانيان است .
((اهل الكبرياء و العظمه )):
اوست صاحب سرورى صورى و مالك برترى معنوى .
((و الجود و الجبروت
(49))): و داراى بخشش ، و
فرمانروا بر همه خلائق را به قدرت محض و غلبه كامل .
سر سرفرازان به درگاه او |
|
بماند فرو تا نماند فرو |
درب ششم : سجود
مستحب است قبل از سجود تكبير بگويد در حال قيام ، چون به سجود
رود نخست دو كف دست بر زمين نهد، سپس زانوها را - و زن به عكس اين كند
- و بايد كه انگشتان هر دو دست را به جانب قبله قرار دهد و از هم
نگشايد، و هيچ يك از دستها را به پهلو نچسباند، و زانوها را از هم دور
دارد، و از پيشانى مقدار يك درهم يا بيشتر به سجده گاه برساند، و بر
خاك سجده كند نه بر چوب و سنگ و امثال آن از چيزهائى كه سجده بر آنها
جايز است ، و بهتر آن است بر خاك مزار ائمّه معصومين (عليه السلام )
باشد، به خصوص تربت كربلا.
(50)
دعاى پيش از ذكر سجده
و قبل از تسبيح بگويد: ((ربّى (الّلهمّ)
لك سجدت )): پروردگار من ! از بهر تو سجده كردم
، ((و بك آمنت )): و به
تو ايمان آوردم ، ((و لك اسلمت
)): و تو را فرمان بردم ، ((و عليك
توكّلت )): و كار خود به تو واگذاشتم ،
((و اءنت ربّى )): و توئى
پروردگار من ، ((سجد وجهى للّذى خلقه
)): سجود روى من مر آن كس را كه آفريده است او
را به دانائى و توانائى ، ((و شقّ سمعه و بصره
)): و بر گشود گوش و چشم او را به شنوائى و
بينائى ، و الحمد للّه ربّ العالمين : و همه ستايشها و ثناها مر خداى
راست كه پروردگار جهانيان است ، ((تبارك الله
احسن الخالقين )): بزرگ و برتر و دائم و ثابت
است خداى كه بهترين آفرينندگان است .(51)
از ابر افكنده قطره اى سوى يم |
|
ز صلب آورد نطفه اى در شكم |
از آن قطره لؤ لؤ ى لالا كند |
|
و زين صورت سرو بالا كند |
ذكر سجده
((سبحان ربّى الاءعلى )):
منزّه و مقدّس مى خوانم و پاك و پاكيزه مى دانم پروردگار برتر و فراتر
خود را، از هر چه جناب متعال او را نسزد و عزّت و جلال او را نشايد.
((و بحمده )): در حالتى
كه مشغول ستايش و نيايش اويم ، كه توفيق بخشيده است مرا كه تنزيه و
تقديس او را بجاى آورم .
تا ملال حاصل نشده مكرّر تسبيح را بگويد، مگر امام (جماعت ) كه بر سه
نوبت اقتصار(اكتفا) مى كند.
ذيل : ذكر واجب ركوع و سجود، تسبيح كبير ((سبحان
ربّى الاءعلى و بحمده )) به يك بار، يا تسبيح
صغير ((سبحان الله )) است
به سه بار.
حقيقت سجود
امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: به خدا كه زيان نكرد هر
كه حقيقت سجود را چنانكه بايد به فعل آورد، اگر چه در همه عمر به يك
نوبت باشد، و ظفر نيافت آنكه فريب داد نفس خود را مثل اين حال ، غافل و
بى خبر از آنچه حق تعالى مهيّا كرده است از بهر سجود كنندگان از خير
دنيا و سعادت آخرت ، و دور نگشت از خداى هرگز هر كه در سجود نيكو نزديك
شد به خداى عزّوجلّ، و نزديك نگردد به او هرگز هر كه نيك بجا نياورد
ادب سجود را و نگاه ندارد حرمت آن را و دل بغير حق تعالى دهد در سجود،
در اين صورت عبادت چنين كسى چگونه خواهد بود؟! پس سجود كن سجود آن كس
كه بس به پستى گرايد و بسيار فروتنى نمايد آفريدگار را - عزّو جلّ - و
خود را خوار و ذليل او گرداند، و داند كه از خاكى آفريده شده كه همه بر
آن پاى مى نهند، و از نطفه اى پديد آمده كه همه آن را پليد مى شمرند.(52)
در حديث نبوى وارد شده است : نزديكتر وقتى و حالى كه بنده به خداست ،
حالت و فرصت سجود است كه حق تعالى درباره آن فرمود: ((و
اسجد و اقترب
(53))): يعنى به سجده در آى و
نزديك شو.(54)
و از امثال اين اخبار و غير آن مستفاد مى شود كه : بهترين افعال نماز
سجود است ؛ بنابراين طول كشيدن و فروماندن در آن به اخلاص و آگاهى بس
نيكوست .
بزرگى گويد: ركوع دعوى بندگى است و سجدتين دو گواه است بر آن .
ديگرى گفت : به قدر نيستى تو هستى حق تو را جلوه گر گردد، نمى بينى كه
در ركوع ((سبحان ربّى العظيم ))
گوئى و در سجود ((سبحان ربّى الاءعلى
))، اگر تو نباشى او باشد و بس تعالى و تقدّس .
از هستى خويش تا تو غافل نشوى |
|
هرگز به مراد خويش واصل نشوى |
از بحر ظهور تا به ساحل نشوى |
|
در مذهب اهل عشق كامل نشوى |
و در اين معنا مترجم گويد:
پاى بر سر خود نه ، دوست را در آغوش آر |
|
تا به كعبه وصلش دورى تو يك كلام است |
دعاى پس از سر بر داشتن از سجده
و مستحبّ است چون سر از سجود بردارد بر ران چپ نشيند، و پشت قدم
پاى راست را بر شكم قدم پاى چپ بگذارد و در خاطر بگذراند كه : بار
خدايا! حق را برانگيزان و باطل را تباه گردان
(55)؛ و چون قرار گيرد تكبير بگويد و استغفار كند، و
افضل آن است كه بگويد:
((الّلهمّ اغفرلى )): بار
خدايا! مرا بيامرز، ((و ارحمنى
)): و مرا رحمت كن ، ((و اجبرنى
)): و شكستگى هاى مرا درستى ده و نقصهانهاى مرا
تلافى فرماى ، ((و اهدنى )):
و مرا راه بنماى ، ((انّى لما الىّ من خير فقير)):
همانا من بر آنچه كه فرو فرستاده اى مرا از نيكيها نيازمندم .(56)
و اگر اقتصار بر استغفار كند، و گويد: ((استغفر
اللّه ربّى و اتوب اليه : يعنى : آمرزش مى طلبم از پروردگار خود و به
سوى او باز مى گردم ))، نيز كافى است .
بعد از آن تكبير ديگر گويد از براى سجده دوّم ، در حال جلوس ، و پس از
سر بر داشتن از سجده نيز تكبير گويد و اندكى درنگ كند.
تفسير و تاءويل دو سجده
اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) را از تاءويل سجدتين پرسيدند؟
فرمود: سجده اوّلى كه سر بر زمين نهد، اشاره است به آنكه از خاك آفريده
شده است ، و سر كه بر مى دارد ايمائى (اشاره اى ) است به اينكه از زمين
بر آمده است ؛ و سجده ثانيه تلويح (= اشاره و كنايه ) به اين است كه
باز به زمين باز گردد و به خاك شود؛ و باز كه سر بر مى دارد رمزى است
به اين كه بار ديگر از خاك بر آيد و بر انگيخته گردد در روز رستاخيز:
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارَة اُخرى .(57)
ذكر در حال برخاستن
و چون سر از سجده برداشت ، در همان هنگام كه برمى خيزد و بگويد:
((الّلهمّ ربّى )): بار
خدايا! اى پروردگار من ! ((بحولك
)): بگردانيدن تو، ((و قوّتك
)): و به نيروى تو، ((اقوم
و اقعد)): بر مى خيزم و مى نشينم . و اگر خواهد
نيز بگويد: ((و اركع و اسجد)):
و ركوع و سجود مى كنم .(58)
راه آن را به آن توان پيمود |
|
بار او به آن توان بر داشت |
درب هفتم : قنوت
مستحبّ است كه قبل از قنوت تكبير گويد و بعد از آن دستها را
بالا بدارد برابر روى محاذى آسمان ، و انگشتان را به هم بچسباند مگر دو
انگشت بزرگ ، و چون اشرف اذكار قنوت كلمات فرج است
(59)، و دعاى عقيب آن ؛ و اهمّ دعاها طلب مغفرت و عافيت
است از براى دين و دنيا، و اينك به ذكر دعائى كه در خصوص قنوت وارد شده
است اكتفا و بر ترجمه كلمات فرج
(60) و اذكار مخصوصه و ماءثوره آن اختصار مى رود:
((لا اله الّا الله الحليم الكريم
)): نيست معبودى جز معبود به حق سزاوار پرستش -
مستجمع جميع كمالات - كه بردبار و بخشنده است .
((لا اله الّا الله العلى العظيم
)): نيست معبودى جز خداى يكتا در خور عبادت - جامع همه صفات
كمال - كه بلند و بزرگوار است .
((سبحان الله ربّ السّماوات السّبع
)): پاك و منزه است خداى پروردگار آسمانهاى
هفتگانه .
((و ربّ الاءرضين السّبع و ما فيهنّ و ما بينهنّ)):
و پروردگار زمينهاى هفتگانه و آنچه درون آنهاست و آنچه ميانه آنهاست .
((و ربّ العرش العظيم )):
و پروردگار عرش بزرگ ، كه عبارت از احاطه علم حق تعالى است بر همه
موجودات ، يا فلك الافلاك كه محيط است بر سراسر آفرينش .
((و الحمد لله ربّ العالمين
(61))): و همه ستايشها و نيايشها
مر خداى راست كه پروردگار جهانيان است .
دعاى بعد از كلمات فرج
((الّلهمّ اغفر لنا)):
بار خدايا! بيامرز ما را.
((و ارحمنا)): و بر ما
رحم فرما.
((و عافنا)): و نگاه دار
ما را از تمام كوفتها و آفتها و همه گزندها و آزارها.
((واعف عنّا)): و در گذر
از ناروائيهاى ما، ((فى الدنيا و الاخرة
)): در اين جهان زودگذر و در واپسين سامان
پاينده ديگر ((انّك على كلّ شى ء قدير)):
همانا بر هر چيزى توانا هستى .
در حديث وارد شده است كه نمازگزار را هر چه قنوت كاملتر، رحمت حق در
روز رستاخيز شاملتر.(62)
مشو غافل ز الطاف الهى |
|
كه بخشد بنده را كوهى به كاهى |
درب هشتم : تشهّد و تسليم
مستحب است بطرزى (= به روشى ) نشيند كه در نشستن بين سجدتين
مذكور شد، و دستها - محاذى زانو - روى رانها گذارد و انگشتان را به هم
بچسباند و نظر بر كنار راست خود افكند و بگويد:
((بسم الله )): به نام
خداى بزرگ كه سزاى پرستش است .
((و باللّه )): و به خداى
يكتاى جلّ جلاله .
((و الحمدلله )): و همه
ستايشها و نيايشها مر خداى راست .
((و خير الاءسماء للّه )):
و بهترين نامها مخصوص ايزد آفريدگار است .
((اشهد ان لا اله الّا الله )):
گواهى مى دهم كه نيست معبودى در خور پرستش جز خداى كه مستجمع جميع
كمالات و مستوجب همه عبادات است .
((وحده لا شريك له )): در
حالتى كه يكتا و بى همتاست ، نيست هماوردى در الوهيّت و نه انبازى به
استحقاق عبادت .
وحده لا شريك له صفتش |
|
و هو الفرد اصل معرفتش |
هست در راه كبريا و جلال |
|
شرك مستبعد و شريك محال |
شرك را سوى وحدتش ره نه |
|
عقل از كنه ذاتش آگه نه |
((اشهد انّ محمّدا عبده و رسول الله
)): و گواهى مى دهم كه محّمد صلّى الله عليه و
آله بنده او و فرستاده اوست .
((ارسله بالحقّ)):
فرستاده است او را به راستى و درستى بى شبهه و بلاشك .
((بشيرا)): در حالتى كه
مژده فرماى است به رحمت و به فضل خداى كسى را كه به توحيد او اقرار
كند.
((و نذيرا بين يدى السّاعة )):
و بيم كننده است از عقوبت و عدل خداى كسى را كه از شرك احتراز نورزد
پيش از قيام قيامت .
((اشهد انّ ربّى نعم الرّب )):
گواهى مى دهم كه پروردگار من نيكو پروردگارى است - و به روايتى ديگر بر
اين لفظ وارد است كه : ((انّك نعم الرّب
)) - بر سبيل خطاب - يعنى : بدرستى كه تو نيكو
پروردگارى ((و انّ محمّدا نعم الرّسول
))؛ و همانا محمّد صلّى الله عليه و آله نيكو
فرستاده است .
((الّلهمّ صلّ على محمّد)):
بار خدايا! درود بفرست بر محمّد صلّى الله عليه و آله يعنى : او را به
رحمت خود بنواز.
و گفته اند: يعنى : تعظيم فرما او را در دنيا به اعلاى دين و اظهار
دعوت و اعظام ذكر و ابقاء شريعت ، و تكريم نماى او را در آخرت به اضعاف
(63) اجر و اعتلاء قدر و اعزاز كامل و ابراز (آشكار
ساختن ) كمال او بر اوّلين و آخرين ، و به تقبّل (پذيرفتن ) شفاعت در
امّت و تقديم او بر كافّه انبياء مرسلين ، صلواتك عليهم اجمعين .
((و آل محمّد)): و بر اهل
بيت محمّد صلّى الله عليه و آله كه عبارتند از: حضرت فاطمه و دوازدهم
امام معصوم و منصوص
(64)، و هر كه به روش ايشان گرايد و از علوم لدنّى آنان
درك فيوضات وافره نمايد همچون : وجود مقدّس سلمان فارسى - رضى الله عنه
- كه حضرت مصطفى (صلى الله عليه وآله ) درباره وى فرمود: سلمان منّا
اهل البيت .(65)
((و تقبّل شفاعته فى امّته )):
و بپذير درخواست بخشودگى او را درباره امّتش .
((و ارفع درجتة )): و
رفيع گردان درجه اش را در عالم ابديّت .
و پس از آن حمد خداى گويد دو سه نوبت ، و چون بر مى خيزد به ركعت سوم
همان ذكرى را كه در برخاستن از دوّمين سجود مى گفت نيز بگويد:
ذكر حق رخصت قرب است و حضور |
|
اگر از صدق و ارادت باشد |
دل اگر با تو نباشد به نماز |
|
عادت است آن نه عبادت باشد |
به نياز آى چو در آئى به نماز |
|
تا تو را فيض زيارت باشد |
پس نمازگزار را بايد كه در شهادت به زبان آن راند كه دل بيند و داند،
نه آنكه كلماتى چند بخواند و بگذرد و حقيقت آنچه گويد به خاطر نگذارند.
و در تشهد آخر بعد از ((نعم الرّسول
)) بگويد:
((التّحيّات للّه )):
ثناها و آفرينها مر خداى راست .
((و الصّلوات )): و همه
نمازها يا دعاها.
((الطّاهرات )): همه پاك
از شرك جلى و خفى همه مقرون به توحيد و اخلاص و اعتقاد.
((الطّيّبات )): همه مصون
از رخوت
(66) غفلت و حديث نفس و حالت كسل ، همه مشحون
(67) به نشاط خاطر و طيب نفس و حضور دل .
((الزّاكيات )): همه
ماءمون از اغراض نفسانى و علايق سراى فانى ، هم مرهون به صدق و صفا و
عبوديّت و وفا.
((الغاديات )): در اوائل
روز بر آورد شدگان يا آينده ها.
((الرّاحيات )): در اواخر
اجرا كرده شدگان يا رفته ها.
((السّابغات )): همه رسا
و به انجام ، يعنى : با شروط تامّ و آداب تمام .
((النّاعمات )): همه
خوشايند دل كه با دقّت و رقّت و وجد وقار و خضوع و خشوع و ركون و سكون
گزارده گردد.
((للّه ما طاب )): مر
خداى راست آنچه پاكيزه و پسنديده باشد.
((و زكى و طهر)): و از
آلايش برى ماند و پاك گشت .
((و خلص و صفى )): و بى
غش و صافى گرديد فللّه : پس آن مر خداى راست .
اشهد ان لا اله الّا الله وحده لا شريك له ، و اشهد انّ محمّدا عبده و
رسوله ، ارسله بالحقّ بشيرا و نذيرا بين يدى السّاعة ، و اشهد انّ ربّى
نعم الرّبّ، و انّ محمّدا نعم الرّسول -
ترجمه اين كلمات گذشت - ((و انّ السّاعة
)): و همانا روز رستاخيز ((آتيه
)): آينده است . ((لا ريب
فيها)): و شكّ و شبه اى در آن نيست .
((و انّ اللّه يبعث من فى القبور)):
و همانا خداى عزّ و جلّ بار دگر بر انگيزد و زنده گرداند كسانى را كه
در گورها مدفونند.
((الحمد للّه الّذى هدانا لهذا)):
ثنا و ستايش مر خداى راست كه به فضل خود ره نمود ما را به اين اعتقادات
و عبادات .
((و ما كنّا لنهدى لو لا ان هدانا الّله
)): و ما نبوديم آنكه پيش خود توانستى هدايت
يافت ، اگر خدا ما را راه ننمودى و رهنمون نبودى .
گر پيشرو لطف تو ننمايد راه |
|
از راه تو هيچ كس نگردد آگاه |
و آن كس كه به راه آيد و ره پيمايد |
|
توفيق رفيقش ار نشد واويلاه |
((الحمد للّه ربّ العالمين )):
هر ثنا و ستايش كه بوده و هست و باشد به امر خداى راست كه پروردگار
جهانيان است .
((الّلهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد)):
بار خدايا! درود مرحمت آميز بفرست بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله
عليه وآله )
((و بارك على محمّد و آل محمّد)):
و بركات و خيرات را زياد كن بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله عليه
وآله ).
((و سلّم على محمّد و آل محمّد)):
و سلام بفرست بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله ).
((و ترحّم على آل محمّد و آل محمّد)):
و رحمت آور بر محمّد و اهل بيت محمّد صلى الله عليه و آله
((كما صلّيت و باركت و ترحّمت )):
چنانچه درود و بركت فرستادى و رحمت آوردى و منّت نهادى
((على ابراهيم و آل ابراهيم ، انّك حميد مجيد)):
بر خليل خود ابراهيم عليه السّلام و اهل بيت او، به راستى و درستى كه
تو سخت ستوده به اعطاى نعم (نعمتها) و بس بزرگوار در ايفاى كر(68)
(هستى ).
پاسخ به يك پرسش
تذكره : اگر كسى را اين توهّم حاصل شود كه مگر تشبيه درود
پيغمبر و آل او بر درود حضرت ابراهيم و آلش ، يادى از اين مى دهد كه
حضرت ابراهيم افضل از پيغمبر ماست ؟! و اين خلاف واقع است .
جواب : آنكه مراد از اين تشبيه آن است كه همانگونه كه درودى بر ابراهيم
(عليه السلام ) و اهل بيت او فرستادى ، بهتر و برتر از درودى كه بر
انبياء پيش از او فرستاده اى هم بر اينگونه درودى بر محمّد (صلى الله
عليه وآله ) و اهل بيت او فرست كه پس بهتر و برتر باشد از درودى كه بر
انبياء سلف
(69) فرستاده اى ، كه از آن جمله يكى هم حضرت ابراهيم
خليل است على نبيّنا و عليه السّلام ؛ و همين معنا دليل بر اين است كه
افضليّت پيغمبر ما بر حضرت ابراهيم ثابت و قاطع است .
يا سيّد الاءنام درود جناب تو |
|
ورد زبان ماست مه و سال و صبح و شام |
پيش تو خود چه تحفه فرستيم در خورت |
|
مقدور با همين صلوات است و السّلام |
ذكر واجب در تشهّد
ذيل : ذكر واجب در تشهّد نخستين و پسين ، شهادتين و صلوات بر
محمّد و آل اوست با رعايت ترتيب ، چنانچه شهادت به توحيد را بر رسالت
مقدم دارد، و سپس ذكر صلوات را بر زبان آرد كه عبارت بر سياق منقول و
معمول بر اينگونه است .
اشهد ان لا اله الّله وحده لا شريك له ، و اشهد انّ محمّدا عبده و
رسوله ، اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد.(70)
بهتر آنكه ((وحده لا شريك له ))
را پس از شهادت به توحيد، و ((عبده
)) را پيش از شهادت به رسالت ترك نكند.
تسليم
سپس براى گشودن نماز و بيرون رفتن از آن ، در خاطر خود ارواح
طيّبه انبيا و ائمّه معصومين و ملائكه و جميع مؤ منين را خطور داده و
آنان را مخاطب قرار دهد و گويد:
((السّلام عليكم و رحمة الّله و بركاته
)): سلام بر شما باد و رحمت خدا و بركتهاى او كه
پايان پذير نيست .
و منفرد - آن كه تنها نماز گزارد - به گوشه چشم اشارت به جانب راست
نمايد - بر وجهى كه منافى توجّه قبله نباشد - و امام ، ماءموم فرا روى
خود، و ماءموم يك نوبت ديگر به جانب چپ اگر در طرف چپ او كسى باشد، و
هر يك از اين دو ديگرى را در خطاب شريك كند - بدون قصد تحيّت يا ردّ آن
. حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: معنى سلام در آخر هر نماز
امان است . يعنى : هر كه اطاعت كرد امر ايزد داور را و بجاى آورد سنّت
پيغمبر را به خضوع قيام و خشوع تمام او راست نجات از بلاى دنيا و فراغ
و فلاح از عذابهاى آخرت .(71)
ذيل : هر چند از لحاظ وجوب ذكر، يك سلام - بر آنگونه كه گذشت - كفايت
مى كند، امّا بر سبيل استحباب بهتر آن است كه هر سه سلام را يكايك و
پياپى بجاى آورد و هيچ كدام را فرو نگذارد بر اينگونه :
السّلام عليك ايّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته ، السّلام علينا و
على عباد اللّه الصّالحين ، السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته .
سلام بر پيغمبر مستحب است ، و يكى از دو سلام ديگر واجب ، و اقتصار
(اكتفا) بر هر يك از دو سلام و اختيار هر كدام جايز است .
((و السّلام على من اتّبع الهدى
))
خاتمه
اين است ترجمه نماز كامل و آداب آن چنانچه از ائمّه معصومين -
صلوات اللّه عليهم اجمعين - به ما رسيده .