هشت درِ بهشت (ترجمه الصلوة )

ملامحسن فيض كاشانى

- ۲ -


درب چهارم : سوره قدر و توحيد

از اهل بيت منقول است : در نمازهاى فريضه بهترين سوره اى كه بعد از فاتحة خوانده مى شود، سوره قدر و توحيد است .(24)

بدان كه : قدر سوره قدر را غير از شيعه كسى نداند. از حضرت امام محمّد باقر منقول است : فضيلت كسى كه بصير به تفسير اين سوره بود و اعتقاد به مفاد آن داشته باشد، بر كسى كه مثل او نباشد (همانند) فضيلت روشنى بر تاريكى .(25)

و در كتاب ((من لا يحضره الفقيه )) است : اولى آن است كه در ركعت اول بعد از حمد سوره قدر خوانده شود، كه در آن اشارتى از مقام قدسى پيغمبر و اهل بيت اوست - سلام الله عليهم - پس نمازگزار را بايد كه محض ‍ تقرّب به خداى عزّوجلّ ايشان را وسيله سازد، چه به سبب آنان به معرفت او - جلّ جلاله - رسيده است . و در ركعت دوم بعد از حمد سوره توحيد كه در عقب آن دعا - كه همان قنوت است - مستجاب گردد.(26) و در كافى روايتى به عكس اين نقل شده است ، و بنابراين به هر كدام كه عمل كنند نيكوست .

ابو على بن راشد گويد: خدمت حضرت امام على النّقى مشرّف شدم و گفتم : فدايت شوم ((محمد بن الفرج )) را تعليم كرده اى كه فاضلترين سوره اى كه در فرائض (نمازهاى واجب ) خوانده شود توحيد است و مرا به علّت قلّت و كسر كلام و آيات و سرعت اتمام صلوة ، دل تنگ گردد. فرمود: دل تنگ مدار، كه به خدا قسم فضيلت در اين دو سوره است .(27)

سوره قدر

ثقات (28) اماميّه روايت كنند كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) شبى به خواب ديد كه بنى اميّه بر منبر او بالا رفتند به صورت بوزينگان ، و مردمان را واپس مى رانند. آن حضرت را از اين رويا خاطر بر آشفت ، حق تعالى اين سوره را فرو فرستاد:(29)

((بسم الله الرحمن الرحيم ))

((انّا انزلناه )): همانا ما فرو فرستاديم قرآن را،

فى ليلة القدر: در شب قدر - يعنى : اندازه نهادن - و آن شبى كه حق - سبحانه و تعالى - در آن تقدير كند و اندازه نهد آنچه را كه در آن سال بيايد.

و گفته اند: مراد از اين آيه ابتداى نزول قرآن در آن شب بوده ، يا تمام قرآن در آن شب از لوح محفوظ صادر شده و پس از آن جبرئيل آن را در خلال بيست سال آيه آيه سوره سوره به حسب مصالح و موارد نازل ساخته است .(30)

و از اهل بيت (عليهم السلام ) منقول است : در شب قدر ملائكه نازل مى شوند و تمام احكام و امور كليّه و جزئيّه بندگان را تا شب قدر سال آينده بر معصوم عليه السّلام عرضه مى دارند،(31) بدان گونه كه اگر پيغمبر است بر سبيل وحى بر جزء و كل آگاه گردد و فرشته را نيز رؤ يت كند، و اگر وصىّ پيغمبر است به طريق تحديث (32) چنانچه فرشته با او سخن گويد و آوازش ‍ بشنود و او را نبيند. و اين علوم كه در آن شب ايشان را حاصل شود تفصيل و بيان آن علمى است كه قبل از آنش بر سبيل اجمال مى دانسته اند.

((و ما ادريك ما ليله القدر)): و چه چيز دانا كرد تو را تا دانى چيست شب قدر؟ يعنى شب قدر با عزّ و شرف كه هر كه در آن عبادت كند، عزيز و شريف گردد؛ يا عمل خيرى كه در آن واقع شود، نزد خدابس با قدر بود، يا تو را، كه پيغمبرى و ساير ائمّه معصومين (عليهم السلام ) را كه اوصياى تواءند فتوحات وافره و فيوضات متواتره (33) دست دهد.

((ليلة القدر خير من الف شهر)): شب قدر بهتر از هزار ماه ((بنى اميّه ))، كه بعد از تو به حكومت رسند و ايشان را شب قدرى نباشد، و اهل بيت تو را در اين شب قدرها و قربهاست ، و شيعيانش را نيز بركتها رسد و كرامتها دست دهد.

قاسم بن فضل گفت : ما شمرديم مدّت تسلّط بنى اميّه را، هزار ماه بود نه يك روز كم و نه يك روز بيش ؛

و حكمت در اخفاء و ابهام اين شب به سبب قدر گذاشتن و مغتنم داشتن همه شبهاى محتمله است ، يا شب زنده دارى آن به ذكر و احياء آن به عبادت ، يا آنكه در واقع آن را شبى معيّن نيست بلكه متبدّل شود و در ليالى سنه (= شبهاى سال ).

اى خواجه چه جوئى ز شب قدر نشانى   هر شب شب قدر است اگر قدر بدانى

((تنزّل الملائكة و الرّوح فيها)): فرود مى آيند فرشتگان و ملك (فرشته ) روح بر امام عصر عليه السّلام در اين شب .

((باذن ربّهم )): به فرمان آفريدگارشان .

((من كل امر)): از هر امرى كه بندگان را در كار است از امور دنيه و دنيويه .

((سلام )): پيوسته مبارك و پى در پى بركت است . هى : اين شب .

((حتّى مطلع الفجر)): تا دميدن سپيده - از شامگاه تا بامگاه - بر هر كه حق تعالى توفيق درك دريافت آن را داده است ، از بهترين بندگانى كه به سبب صفاى روح و فضيلت فكر و حسن عمل برگزيده است ايشان را و اراده كرده است كه بر بعض امور مقضيّه (34) و مقتضيّه (35)مطّلع شوند.

و اين معنا نيز از صحيفه سجّاديّه - دعاى دخول ماه رمضان - مستفاد مى شود، و در كافى نيز از آن حضرت نقل شده است ، معنى آنكه : سلام مى كند بر تو اى محمّد (صلى الله عليه وآله ) ملائكه و روح ، از نخستين وقتى كه نازل مى شوند تا طلوع صبح .(36)

سوره توحيد

روايت كنند كه جمعى از كفّار آن حضرت را گفتند: نسب و حسب خداى خود را باز گوى تا او را بشناسيم . حق تعالى اين سوره را فرستاد:(37)

بسم الله الرحمن الرحيم

((قل هو الله احد)): بگو اى محمّد كه اوست خداى يگانه ، متوحّد(38) به ذات ، متفرّد(39) به صفات .

((الله الصمد)): خدائى كه بى نياز است از همه ، و اوست پناه نيازمندان ، نخورد و نياشامد، و پاينده است و جاودان .

احد است و شما را از او معزول   صمد است و نياز از او مخذول
آن احد نى كه عقل داند و فهم   و آن صمد نى كه حسن شناسد و وهم

((لم يلد)): نزاده كسى را؛ ردّ يهود است كه گفتند: عزير پسر خداست !(40)

((و لم يولد)): و زاده نشده است ؛ ردّ نصارى است كه گويند: عيسى بن مريم فرزند خداست !(41)

((ولم يكن له كفوا احد)): و نيست و نبوده او را همتا؛ ردّ مجوس است كه گفته اند! او را همتاست و قائل به خداى خير و شر شده اند!

((كذالك الله ربّى )): چنين است پروردگار من .

و خواندن سوره بعد از حمد، مخصوص دو ركعت اوّل است ، و در ركعت سوّم و چهارم اگر حمد نخواند و به جاى آن تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير گويد، بر اينگونه : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الّا الله و الله اكبر، هم رواست .

و بايد كه قرآن را با تاءنّى و ترتيب و ترتيل خوانند، و در آن تدبّر كنند و دل فارغ دارند و توجّه كامل بجاى آرند. حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كه قرآن خواند و خاضع نگشت و دلش نرم نشد و بيم در دل او پديد نيامد، بتحقيق خرد پنداشته است بزرگ خداى را - جلّ و علا -.(42)

و بايد كه در حال قيام به خضوع و خشوع تمام باشد، و جز به سجده گاه خود نظر نيفكند، و كف دستها را بر رانها گذارد، و قدمها محاذى (مقابل ) يكديگر دارد به دورى سه انگشت يا يك وجب ، و انگشتان پا را طرف قبله قرار دهد، و پس از فراغ حمد و سوره جمى درنگ كند بعد به ركوع برود.

درب پنجم : در ركوع

مستحبّ است كه قبل از ركوع تكبير گويد در حال قيام ، و پس از خم شدن دستها را بر زانوها گذارد، و زن بالاتر از زانو، چنانكه ، دست راست را بر زانوى راست و دست چپ را بر زانوى چپ نهد، و دستها را بر پهلوها بچسباند و زانوها را پس برد و پيش نيارد، و انگشتان را از هم دور كند، و پشت را راست بدارد به نوعى كه اگر قطره آبى بر آن ريخته شود بر جاى ماند، و گردن را موازى پشت كند و پيش افكند و نظر بر بين قدمين اندازد. (43)

دعاى قبل از ركوع

و مستحب است قبل از ركوع بگويد: ((الّلهمّ لك ركعت )): بار خدايا از بهر تو ركوع كردم ، ((و لك خشعت )): و براى تو فروتنى نمودم ، ((و لك اسلمت )): مر تو را (براى تو) فرمانبردار شدم ، و بك آمنت : و به تو ايمان آوردم ، ((و عليك توكّلت )): و بر تو توكّل كردم يعنى : كارهاى خود به تو واگذاشتم ، ((و انت ربّى )): و توئى پروردگار من ، ((خشع لك )): افتادگى كرد مر تو را (براى تو)، ((قلبى )): قلب من ، ((سمعى )): گوش من ، ((و بصرى )): و چشم من ، ((و شعرى )): و موى من ، ((و بشرى )): و پوست تن من ، ((و لحمى )): و گوشت من ، ((و دمى )): و خون من ، ((و مخّى و عظامى و عصبى )): و مغز و استخوان من ، ((و ما اقلّته قدماى )): و آنچه بر داشته آن را قدمهاى من ، ((غير مستنكف )): در حالتى كه نيستم از پرستش تو شرم آور و به ننگ اندر، ((و لا مستكبر)): و نه گردنكش ، ((و لا مستحسر)): و نه از اين بابت تعبناك و خسته و ناخشنود.(44)

نپيچم سر ز فرمانت ، به تيغم گر زنى هر دم   مرا جان بهر آن بايد كه قربان رهت گردم

يكى از حضرت امير المومنين على (عليه السلام ) پرسيد: راست داشتن در ركوع اشاره به چيست ؟ فرمود: تاءويلش آنكه به فرمان تواءم گرچه به تيغم بزنى .(45)

گر تيغ بارد از كوى آن ماه   گردن نهيم الحكم للّه .

ذكر ركوع

((سبحان ربّى العظيم )): پاك و پاكيزه مى دانم و منزّه و مقدّس ‍ مى شناسم پروردگار بزرگ خود را، از هر چه جناب و عظمت او را لايق نباشد، و جلال و جبروت وى را نسزد و نشايد.

((و بحمده )): در حالتى كه اشتغال به ستايش او دارم كه مرا توفيق عبادت خود داد، تا تنزيه (46) او كنم و تقديس (47) او به جاى آرم .

و مستحب است كه تسبيح را تكرار كند تا سه نوبت يا پنج نوبت يا هفت نوبت يا يازده به قدر نشاط و عدم ملال ، مگر امام در نماز جماعت از سه نوبت نمى گذارد، بلكه دعاى مقدّم را نيز نمى خواند.

حكمت ركوع و سجود

حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: ركوع ادب است و سجود قرب است ، و كسى كه ادب نيكو بجا نياورد شايسته قرب نگردد، پس ركوع كن ركوع كسى كه فروتنى كننده باشد مر خداى را عزّوجل به دل ، و خود را بس خوار دارد و بسى بى مقدار داند در زير سلطه سلطنت خداى سبحان ، و نگاه دارد جوارح خود را نگهداشتن كسى كه ترسان و هراسان شود بر آنچه او را فوت شود از فوائد بسيار و فزون از شمار ركوع كنندگان .(48)

ذكر بعد از سر برداشتن از ركوع

و چون از ركوع سر برداشت و بر جاى ماند، مى گويد: ((سمع الله لمن حمده )): يعنى : خداى شنيد و اجابت نمود و جزاى خير داد مر آنان را كه به صدق وى را عبادت كردند و بستودند.

و غرض از اين كلمه دعاست نه ثناست ، و مقصود آنكه خدا بشنيد حمد حامدان را و مشكور گردانيد سعى آنان را؛ و اين كلمه از ماءموم ساقط است .

((و الحمد للّه ربّ العالمين )): و همه ثناها و ستايشها مر خداى راست كه پروردگار جهانيان است .

((اهل الكبرياء و العظمه )): اوست صاحب سرورى صورى و مالك برترى معنوى .

((و الجود و الجبروت (49))): و داراى بخشش ، و فرمانروا بر همه خلائق را به قدرت محض و غلبه كامل .

سر سرفرازان به درگاه او   بماند فرو تا نماند فرو

درب ششم : سجود

مستحب است قبل از سجود تكبير بگويد در حال قيام ، چون به سجود رود نخست دو كف دست بر زمين نهد، سپس زانوها را - و زن به عكس اين كند - و بايد كه انگشتان هر دو دست را به جانب قبله قرار دهد و از هم نگشايد، و هيچ يك از دستها را به پهلو نچسباند، و زانوها را از هم دور دارد، و از پيشانى مقدار يك درهم يا بيشتر به سجده گاه برساند، و بر خاك سجده كند نه بر چوب و سنگ و امثال آن از چيزهائى كه سجده بر آنها جايز است ، و بهتر آن است بر خاك مزار ائمّه معصومين (عليه السلام ) باشد، به خصوص ‍ تربت كربلا. (50)

دعاى پيش از ذكر سجده

و قبل از تسبيح بگويد: ((ربّى (الّلهمّ) لك سجدت )): پروردگار من ! از بهر تو سجده كردم ، ((و بك آمنت )): و به تو ايمان آوردم ، ((و لك اسلمت )): و تو را فرمان بردم ، ((و عليك توكّلت )): و كار خود به تو واگذاشتم ، ((و اءنت ربّى )): و توئى پروردگار من ، ((سجد وجهى للّذى خلقه )): سجود روى من مر آن كس را كه آفريده است او را به دانائى و توانائى ، ((و شقّ سمعه و بصره )): و بر گشود گوش و چشم او را به شنوائى و بينائى ، و الحمد للّه ربّ العالمين : و همه ستايشها و ثناها مر خداى راست كه پروردگار جهانيان است ، ((تبارك الله احسن الخالقين )): بزرگ و برتر و دائم و ثابت است خداى كه بهترين آفرينندگان است .(51)

از ابر افكنده قطره اى سوى يم   ز صلب آورد نطفه اى در شكم
از آن قطره لؤ لؤ ى لالا كند   و زين صورت سرو بالا كند

ذكر سجده

((سبحان ربّى الاءعلى )): منزّه و مقدّس مى خوانم و پاك و پاكيزه مى دانم پروردگار برتر و فراتر خود را، از هر چه جناب متعال او را نسزد و عزّت و جلال او را نشايد.

((و بحمده )): در حالتى كه مشغول ستايش و نيايش اويم ، كه توفيق بخشيده است مرا كه تنزيه و تقديس او را بجاى آورم .

تا ملال حاصل نشده مكرّر تسبيح را بگويد، مگر امام (جماعت ) كه بر سه نوبت اقتصار(اكتفا) مى كند.

ذيل : ذكر واجب ركوع و سجود، تسبيح كبير ((سبحان ربّى الاءعلى و بحمده )) به يك بار، يا تسبيح صغير ((سبحان الله )) است به سه بار.

حقيقت سجود

امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: به خدا كه زيان نكرد هر كه حقيقت سجود را چنانكه بايد به فعل آورد، اگر چه در همه عمر به يك نوبت باشد، و ظفر نيافت آنكه فريب داد نفس خود را مثل اين حال ، غافل و بى خبر از آنچه حق تعالى مهيّا كرده است از بهر سجود كنندگان از خير دنيا و سعادت آخرت ، و دور نگشت از خداى هرگز هر كه در سجود نيكو نزديك شد به خداى عزّوجلّ، و نزديك نگردد به او هرگز هر كه نيك بجا نياورد ادب سجود را و نگاه ندارد حرمت آن را و دل بغير حق تعالى دهد در سجود، در اين صورت عبادت چنين كسى چگونه خواهد بود؟! پس سجود كن سجود آن كس كه بس به پستى گرايد و بسيار فروتنى نمايد آفريدگار را - عزّو جلّ - و خود را خوار و ذليل او گرداند، و داند كه از خاكى آفريده شده كه همه بر آن پاى مى نهند، و از نطفه اى پديد آمده كه همه آن را پليد مى شمرند.(52)

در حديث نبوى وارد شده است : نزديكتر وقتى و حالى كه بنده به خداست ، حالت و فرصت سجود است كه حق تعالى درباره آن فرمود: ((و اسجد و اقترب (53))): يعنى به سجده در آى و نزديك شو.(54)

و از امثال اين اخبار و غير آن مستفاد مى شود كه : بهترين افعال نماز سجود است ؛ بنابراين طول كشيدن و فروماندن در آن به اخلاص و آگاهى بس ‍ نيكوست .

بزرگى گويد: ركوع دعوى بندگى است و سجدتين دو گواه است بر آن .

ديگرى گفت : به قدر نيستى تو هستى حق تو را جلوه گر گردد، نمى بينى كه در ركوع ((سبحان ربّى العظيم )) گوئى و در سجود ((سبحان ربّى الاءعلى ))، اگر تو نباشى او باشد و بس تعالى و تقدّس .

از هستى خويش تا تو غافل نشوى   هرگز به مراد خويش واصل نشوى
از بحر ظهور تا به ساحل نشوى   در مذهب اهل عشق كامل نشوى

و در اين معنا مترجم گويد:

پاى بر سر خود نه ، دوست را در آغوش آر   تا به كعبه وصلش دورى تو يك كلام است

دعاى پس از سر بر داشتن از سجده

و مستحبّ است چون سر از سجود بردارد بر ران چپ نشيند، و پشت قدم پاى راست را بر شكم قدم پاى چپ بگذارد و در خاطر بگذراند كه : بار خدايا! حق را برانگيزان و باطل را تباه گردان (55)؛ و چون قرار گيرد تكبير بگويد و استغفار كند، و افضل آن است كه بگويد:

((الّلهمّ اغفرلى )): بار خدايا! مرا بيامرز، ((و ارحمنى )): و مرا رحمت كن ، ((و اجبرنى )): و شكستگى هاى مرا درستى ده و نقصهانهاى مرا تلافى فرماى ، ((و اهدنى )): و مرا راه بنماى ، ((انّى لما الىّ من خير فقير)): همانا من بر آنچه كه فرو فرستاده اى مرا از نيكيها نيازمندم .(56)

و اگر اقتصار بر استغفار كند، و گويد: ((استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه : يعنى : آمرزش مى طلبم از پروردگار خود و به سوى او باز مى گردم ))، نيز كافى است .

بعد از آن تكبير ديگر گويد از براى سجده دوّم ، در حال جلوس ، و پس از سر بر داشتن از سجده نيز تكبير گويد و اندكى درنگ كند.

تفسير و تاءويل دو سجده

اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) را از تاءويل سجدتين پرسيدند؟ فرمود: سجده اوّلى كه سر بر زمين نهد، اشاره است به آنكه از خاك آفريده شده است ، و سر كه بر مى دارد ايمائى (اشاره اى ) است به اينكه از زمين بر آمده است ؛ و سجده ثانيه تلويح (= اشاره و كنايه ) به اين است كه باز به زمين باز گردد و به خاك شود؛ و باز كه سر بر مى دارد رمزى است به اين كه بار ديگر از خاك بر آيد و بر انگيخته گردد در روز رستاخيز: منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارَة اُخرى .(57)

ذكر در حال برخاستن

و چون سر از سجده برداشت ، در همان هنگام كه برمى خيزد و بگويد: ((الّلهمّ ربّى )): بار خدايا! اى پروردگار من ! ((بحولك )): بگردانيدن تو، ((و قوّتك )): و به نيروى تو، ((اقوم و اقعد)): بر مى خيزم و مى نشينم . و اگر خواهد نيز بگويد: ((و اركع و اسجد)): و ركوع و سجود مى كنم .(58)

راه آن را به آن توان پيمود   بار او به آن توان بر داشت

درب هفتم : قنوت

مستحبّ است كه قبل از قنوت تكبير گويد و بعد از آن دستها را بالا بدارد برابر روى محاذى آسمان ، و انگشتان را به هم بچسباند مگر دو انگشت بزرگ ، و چون اشرف اذكار قنوت كلمات فرج است (59)، و دعاى عقيب آن ؛ و اهمّ دعاها طلب مغفرت و عافيت است از براى دين و دنيا، و اينك به ذكر دعائى كه در خصوص قنوت وارد شده است اكتفا و بر ترجمه كلمات فرج (60) و اذكار مخصوصه و ماءثوره آن اختصار مى رود:

((لا اله الّا الله الحليم الكريم )): نيست معبودى جز معبود به حق سزاوار پرستش - مستجمع جميع كمالات - كه بردبار و بخشنده است .

((لا اله الّا الله العلى العظيم )): نيست معبودى جز خداى يكتا در خور عبادت - جامع همه صفات كمال - كه بلند و بزرگوار است .

((سبحان الله ربّ السّماوات السّبع )): پاك و منزه است خداى پروردگار آسمانهاى هفتگانه .

((و ربّ الاءرضين السّبع و ما فيهنّ و ما بينهنّ)): و پروردگار زمينهاى هفتگانه و آنچه درون آنهاست و آنچه ميانه آنهاست .

((و ربّ العرش العظيم )): و پروردگار عرش بزرگ ، كه عبارت از احاطه علم حق تعالى است بر همه موجودات ، يا فلك الافلاك كه محيط است بر سراسر آفرينش .

((و الحمد لله ربّ العالمين (61))): و همه ستايشها و نيايشها مر خداى راست كه پروردگار جهانيان است .

دعاى بعد از كلمات فرج

((الّلهمّ اغفر لنا)): بار خدايا! بيامرز ما را.

((و ارحمنا)): و بر ما رحم فرما.

((و عافنا)): و نگاه دار ما را از تمام كوفتها و آفتها و همه گزندها و آزارها.

((واعف عنّا)): و در گذر از ناروائيهاى ما، ((فى الدنيا و الاخرة )): در اين جهان زودگذر و در واپسين سامان پاينده ديگر ((انّك على كلّ شى ء قدير)): همانا بر هر چيزى توانا هستى .

در حديث وارد شده است كه نمازگزار را هر چه قنوت كاملتر، رحمت حق در روز رستاخيز شاملتر.(62)

مشو غافل ز الطاف الهى   كه بخشد بنده را كوهى به كاهى

درب هشتم : تشهّد و تسليم

مستحب است بطرزى (= به روشى ) نشيند كه در نشستن بين سجدتين مذكور شد، و دستها - محاذى زانو - روى رانها گذارد و انگشتان را به هم بچسباند و نظر بر كنار راست خود افكند و بگويد:

((بسم الله )): به نام خداى بزرگ كه سزاى پرستش است .

((و باللّه )): و به خداى يكتاى جلّ جلاله .

((و الحمدلله )): و همه ستايشها و نيايشها مر خداى راست .

((و خير الاءسماء للّه )): و بهترين نامها مخصوص ايزد آفريدگار است .

((اشهد ان لا اله الّا الله )): گواهى مى دهم كه نيست معبودى در خور پرستش جز خداى كه مستجمع جميع كمالات و مستوجب همه عبادات است .

((وحده لا شريك له )): در حالتى كه يكتا و بى همتاست ، نيست هماوردى در الوهيّت و نه انبازى به استحقاق عبادت .

وحده لا شريك له صفتش   و هو الفرد اصل معرفتش
هست در راه كبريا و جلال   شرك مستبعد و شريك محال
شرك را سوى وحدتش ره نه   عقل از كنه ذاتش آگه نه

((اشهد انّ محمّدا عبده و رسول الله )): و گواهى مى دهم كه محّمد صلّى الله عليه و آله بنده او و فرستاده اوست .

((ارسله بالحقّ)): فرستاده است او را به راستى و درستى بى شبهه و بلاشك .

((بشيرا)): در حالتى كه مژده فرماى است به رحمت و به فضل خداى كسى را كه به توحيد او اقرار كند.

((و نذيرا بين يدى السّاعة )): و بيم كننده است از عقوبت و عدل خداى كسى را كه از شرك احتراز نورزد پيش از قيام قيامت .

((اشهد انّ ربّى نعم الرّب )): گواهى مى دهم كه پروردگار من نيكو پروردگارى است - و به روايتى ديگر بر اين لفظ وارد است كه : ((انّك نعم الرّب )) - بر سبيل خطاب - يعنى : بدرستى كه تو نيكو پروردگارى ((و انّ محمّدا نعم الرّسول ))؛ و همانا محمّد صلّى الله عليه و آله نيكو فرستاده است .

((الّلهمّ صلّ على محمّد)): بار خدايا! درود بفرست بر محمّد صلّى الله عليه و آله يعنى : او را به رحمت خود بنواز.

و گفته اند: يعنى : تعظيم فرما او را در دنيا به اعلاى دين و اظهار دعوت و اعظام ذكر و ابقاء شريعت ، و تكريم نماى او را در آخرت به اضعاف (63) اجر و اعتلاء قدر و اعزاز كامل و ابراز (آشكار ساختن ) كمال او بر اوّلين و آخرين ، و به تقبّل (پذيرفتن ) شفاعت در امّت و تقديم او بر كافّه انبياء مرسلين ، صلواتك عليهم اجمعين .

((و آل محمّد)): و بر اهل بيت محمّد صلّى الله عليه و آله كه عبارتند از: حضرت فاطمه و دوازدهم امام معصوم و منصوص (64)، و هر كه به روش ايشان گرايد و از علوم لدنّى آنان درك فيوضات وافره نمايد همچون : وجود مقدّس سلمان فارسى - رضى الله عنه - كه حضرت مصطفى (صلى الله عليه وآله ) درباره وى فرمود: سلمان منّا اهل البيت .(65)

((و تقبّل شفاعته فى امّته )): و بپذير درخواست بخشودگى او را درباره امّتش .

((و ارفع درجتة )): و رفيع گردان درجه اش را در عالم ابديّت .

و پس از آن حمد خداى گويد دو سه نوبت ، و چون بر مى خيزد به ركعت سوم همان ذكرى را كه در برخاستن از دوّمين سجود مى گفت نيز بگويد:

ذكر حق رخصت قرب است و حضور   اگر از صدق و ارادت باشد
دل اگر با تو نباشد به نماز   عادت است آن نه عبادت باشد
به نياز آى چو در آئى به نماز   تا تو را فيض زيارت باشد

پس نمازگزار را بايد كه در شهادت به زبان آن راند كه دل بيند و داند، نه آنكه كلماتى چند بخواند و بگذرد و حقيقت آنچه گويد به خاطر نگذارند.

و در تشهد آخر بعد از ((نعم الرّسول )) بگويد:

((التّحيّات للّه )): ثناها و آفرينها مر خداى راست .

((و الصّلوات )): و همه نمازها يا دعاها.

((الطّاهرات )): همه پاك از شرك جلى و خفى همه مقرون به توحيد و اخلاص و اعتقاد.

((الطّيّبات )): همه مصون از رخوت (66) غفلت و حديث نفس و حالت كسل ، همه مشحون (67) به نشاط خاطر و طيب نفس و حضور دل .

((الزّاكيات )): همه ماءمون از اغراض نفسانى و علايق سراى فانى ، هم مرهون به صدق و صفا و عبوديّت و وفا.

((الغاديات )): در اوائل روز بر آورد شدگان يا آينده ها.

((الرّاحيات )): در اواخر اجرا كرده شدگان يا رفته ها.

((السّابغات )): همه رسا و به انجام ، يعنى : با شروط تامّ و آداب تمام .

((النّاعمات )): همه خوشايند دل كه با دقّت و رقّت و وجد وقار و خضوع و خشوع و ركون و سكون گزارده گردد.

((للّه ما طاب )): مر خداى راست آنچه پاكيزه و پسنديده باشد.

((و زكى و طهر)): و از آلايش برى ماند و پاك گشت .

((و خلص و صفى )): و بى غش و صافى گرديد فللّه : پس آن مر خداى راست .

اشهد ان لا اله الّا الله وحده لا شريك له ، و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ، ارسله بالحقّ بشيرا و نذيرا بين يدى السّاعة ، و اشهد انّ ربّى نعم الرّبّ، و انّ محمّدا نعم الرّسول -

ترجمه اين كلمات گذشت - ((و انّ السّاعة )): و همانا روز رستاخيز ((آتيه )): آينده است . ((لا ريب فيها)): و شكّ و شبه اى در آن نيست . ((و انّ اللّه يبعث من فى القبور)): و همانا خداى عزّ و جلّ بار دگر بر انگيزد و زنده گرداند كسانى را كه در گورها مدفونند.

((الحمد للّه الّذى هدانا لهذا)): ثنا و ستايش مر خداى راست كه به فضل خود ره نمود ما را به اين اعتقادات و عبادات .

((و ما كنّا لنهدى لو لا ان هدانا الّله )): و ما نبوديم آنكه پيش خود توانستى هدايت يافت ، اگر خدا ما را راه ننمودى و رهنمون نبودى .

گر پيشرو لطف تو ننمايد راه   از راه تو هيچ كس نگردد آگاه
و آن كس كه به راه آيد و ره پيمايد   توفيق رفيقش ار نشد واويلاه

((الحمد للّه ربّ العالمين )): هر ثنا و ستايش كه بوده و هست و باشد به امر خداى راست كه پروردگار جهانيان است .

((الّلهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد)): بار خدايا! درود مرحمت آميز بفرست بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله )

((و بارك على محمّد و آل محمّد)): و بركات و خيرات را زياد كن بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله ).

((و سلّم على محمّد و آل محمّد)): و سلام بفرست بر محمّد و اهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله ).

((و ترحّم على آل محمّد و آل محمّد)): و رحمت آور بر محمّد و اهل بيت محمّد صلى الله عليه و آله

((كما صلّيت و باركت و ترحّمت )): چنانچه درود و بركت فرستادى و رحمت آوردى و منّت نهادى

((على ابراهيم و آل ابراهيم ، انّك حميد مجيد)): بر خليل خود ابراهيم عليه السّلام و اهل بيت او، به راستى و درستى كه تو سخت ستوده به اعطاى نعم (نعمتها) و بس بزرگوار در ايفاى كر(68) (هستى ).

پاسخ به يك پرسش

تذكره : اگر كسى را اين توهّم حاصل شود كه مگر تشبيه درود پيغمبر و آل او بر درود حضرت ابراهيم و آلش ، يادى از اين مى دهد كه حضرت ابراهيم افضل از پيغمبر ماست ؟! و اين خلاف واقع است .

جواب : آنكه مراد از اين تشبيه آن است كه همانگونه كه درودى بر ابراهيم (عليه السلام ) و اهل بيت او فرستادى ، بهتر و برتر از درودى كه بر انبياء پيش از او فرستاده اى هم بر اينگونه درودى بر محمّد (صلى الله عليه وآله ) و اهل بيت او فرست كه پس بهتر و برتر باشد از درودى كه بر انبياء سلف (69) فرستاده اى ، كه از آن جمله يكى هم حضرت ابراهيم خليل است على نبيّنا و عليه السّلام ؛ و همين معنا دليل بر اين است كه افضليّت پيغمبر ما بر حضرت ابراهيم ثابت و قاطع است .

يا سيّد الاءنام درود جناب تو   ورد زبان ماست مه و سال و صبح و شام
پيش تو خود چه تحفه فرستيم در خورت   مقدور با همين صلوات است و السّلام

ذكر واجب در تشهّد

ذيل : ذكر واجب در تشهّد نخستين و پسين ، شهادتين و صلوات بر محمّد و آل اوست با رعايت ترتيب ، چنانچه شهادت به توحيد را بر رسالت مقدم دارد، و سپس ذكر صلوات را بر زبان آرد كه عبارت بر سياق منقول و معمول بر اينگونه است .

اشهد ان لا اله الّله وحده لا شريك له ، و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ، اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد.(70)

بهتر آنكه ((وحده لا شريك له )) را پس از شهادت به توحيد، و ((عبده )) را پيش از شهادت به رسالت ترك نكند.

تسليم

سپس براى گشودن نماز و بيرون رفتن از آن ، در خاطر خود ارواح طيّبه انبيا و ائمّه معصومين و ملائكه و جميع مؤ منين را خطور داده و آنان را مخاطب قرار دهد و گويد:

((السّلام عليكم و رحمة الّله و بركاته )): سلام بر شما باد و رحمت خدا و بركتهاى او كه پايان پذير نيست .

و منفرد - آن كه تنها نماز گزارد - به گوشه چشم اشارت به جانب راست نمايد - بر وجهى كه منافى توجّه قبله نباشد - و امام ، ماءموم فرا روى خود، و ماءموم يك نوبت ديگر به جانب چپ اگر در طرف چپ او كسى باشد، و هر يك از اين دو ديگرى را در خطاب شريك كند - بدون قصد تحيّت يا ردّ آن . حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: معنى سلام در آخر هر نماز امان است . يعنى : هر كه اطاعت كرد امر ايزد داور را و بجاى آورد سنّت پيغمبر را به خضوع قيام و خشوع تمام او راست نجات از بلاى دنيا و فراغ و فلاح از عذابهاى آخرت .(71)

ذيل : هر چند از لحاظ وجوب ذكر، يك سلام - بر آنگونه كه گذشت - كفايت مى كند، امّا بر سبيل استحباب بهتر آن است كه هر سه سلام را يكايك و پياپى بجاى آورد و هيچ كدام را فرو نگذارد بر اينگونه :

السّلام عليك ايّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته ، السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين ، السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته .

سلام بر پيغمبر مستحب است ، و يكى از دو سلام ديگر واجب ، و اقتصار (اكتفا) بر هر يك از دو سلام و اختيار هر كدام جايز است .

((و السّلام على من اتّبع الهدى ))

خاتمه

اين است ترجمه نماز كامل و آداب آن چنانچه از ائمّه معصومين - صلوات اللّه عليهم اجمعين - به ما رسيده .