آسانگيرى
روح آدمى بسيار لطيف و در برابر حوادث، حساس است؛ گاهى اقبال و نشاط دارد و زمانى
ادبار و گريز، وظايف سنگين و دشوار، روح را آزرده مىسازد و شادابى و نشاط را از او
مىگيرد؛ از اين روى، آسانگيرى، در امور دينى و دنيايى، امرى پسنديده به شمار
مىآورد. دين اسلام بر اين پايه استوار شده و شريعت،سهيل
و آسان(سمحه سهله) نام گرفته
است
(156).
خداوند كريم، در جعل و تشريع قوانين و احكام، بر بندگانش آسان گرفته و بر چيزى كه
توان آن را ندارند، تكليفى قرار نداده است.
... يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر
(157).
پروردگار براى شما آسانى مىخواند، نه دشوارى.
تخلق به اخلاق الهى آن است كه ما نيز در روابط اجتماعى بر همنوعان سخت نگيريم. به
آسانى كه شايستگى دارند و از آسانگيرى ما سوء استفاده نمىكنند، آسان گيريم. در داد
و ستدها و قرض و طلبها به طرف مقابل فرصت بدهيم و او را در تنگنا قرار ندهيم:
و ان كان ذو عسره فنظره الى ميسره
(158).
و اگر بدهكار و تنگدست بود، بايد مهلتى تا هنگام گشايش در كار باشد.
اين حكم، سر مشق مناسبى براى ما انسانهاست كه در جا زمينه به كارگيرى اين اصل
اخلاقى را يافتيم آن را به كار بنديم؛ چرا كه آهنگ كلى و روح حاكم بر فرهنگ دينى بر
آسانگيرى است.
در سايه پيدايى اين ارزش، اخلاق و برخوردها شكل مىگيرد و شكوفا مىشود و اگر اين
فرهنگ آسانگيرى از جامعه رخت بربندد، فساد و تباهى و پناه بردن به دروغ و فريب
براى فرار از مشكلات و سختيها فراگير مىشود:
العسر يفسد الاخلاق
(159).
سختگيرى، اخلاق را تباه مىسازد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) همواره اين اصل اخلاقى و اجتماعى توجه ويژه
داشتهاند و در فرمانهايى كه براى نمايندگان و ماموران خود صادر مىفرمودند بر آن
تاكيد مىكردند.
هنگامى كهمعاذ
بن جعلرا براى دعوت و تبليغ به
سوى يمن فرستادند، به وى فرمودند:
يا معاذ! بشر و لا تنفر: يسر و لا تعسر
(160).
اى معاذ! بشارت ده و نفرت ايجاد نكن، آسانگير باش نه سختگير.
رعايت اين نكته دقيق و ظريف بويژه براى كسانى كه با مردم ارتباط مستقيم دارند و به
عنوان امام جماعت، مبلغ دين و مروج احكام الهى هستند، شرايط موفقيت است.
رفق و مدارا
مدارا يعنى نرمى و مهربانى و به مهربانى رفتار كردن است ، معناى رفيق نيز هم افق با
مداراست، گرچه در فرق اين دو گفته :در
مدارا، تحمل آزار ديگران نهفته است كه در رفق چنان نيست
(161).
غزالى مىنويسد:رفق،
صفتى است پسنديده كه در برابر عنف و شدت است و عنف نتيجه خشم و غضب است. رفق و
لينت، از آثار خوش خلقى و سلامت جان مىباشد
(162).
رفق، چاشنى است كه با هر چه در آميزد، آن را مطبوع و دلپذير مىسازد و از هر چه روى
برتابد، آن را بى ارزش و ناپسند مىگرداند.
ان الرفق لم يوضع على شىء الا زانه و لانزع من شىء الاشانه
(163).
رفق، بر چيزى نهاده نشد جز آن كه به او زينت بخشيد و از چيزى سر بر نتافت، جز اين
كه او را بى مقدار ساخت.
در روابط اجتماعى، رفق و مدارا كار بردى ژرف و موثر دارد و عامل زدودن بسيارى از
كينهها و فروكش كردن مخالفتهاست.
انسانى كه در راه مدارا گام نهد و بر مركب رفق بنشيند، زودتر به مقصد مىرسد و به
همراهان فراوانى نيز دست مىيابد. امام باقر (عليه السلام) به جابر مىفرمايد:
يا جابر! ان هذا الذين لمتين فاوغل فيه برفق المنبت لا ارضا قطع و لاظهرا بهى...
(164).
اى جابر! اسلام، دين با متانتى است؛ بنابراين، با خود و ديگران رفق و مدارا كن، چه
انسانهاى سختگيرى، مانند مركب شلاق خوردهاى هستند كه خود راهى نمىپيمايند و مركب
آنان نيز مجروح و ناتوان مىشود.
پيشوايان دينى، با اين فضيلت اخلاقى سفارش فراوان فرمودهاند، تا آنجا كه امام صادق
(عليه السلام) مدارا را از اركان ايمان سودمند، شمرده است:
... و خلق يدارى به الناس
(165).
سومين نشانه ايمان نافع، مدارا با مردم است.
شيوه و روش زندگى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليه السلام)
نيز، بر اين پايه استوار بوده است و اخلاقى را كه بايد رسول خدا(صلى الله عليه و
آله و سلم) به عنوانسنت آموخت،
مداراى با مردم است.
و اما التى من رسول الله(صلى الله عليه و آله و سلم) فهو ان يدارى الناس و يعاملهم
بالاخلاق الحنيفيه
(166).
روشى كه بايد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) آموخت، مدارا با مردم و
رفتار كردن با آنان با اخلاق اسلامى و شايسته است.
در همه صحنههاى مادى و معنوى زندگى، نرمى و مهربانى و رفق. مدارا اساس كار و شرط
موفقيت به شمار مىآيد، چنانكه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان و
زندگى را در پرتو آن خوشايند و گوارا مىداند:
مداراه الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش
(167).
نيمى از ايمان در سايه مداراى با مردم به دست مىآيد و نيمى از زندگى هم در گرو رفق
و مهربانى با مردم است.
كسانى كه با مردم سرو كار دارند و پرچم تبليغ دين و ترويج ارزشها را به دست دارند،
به رعايت اين اصل اخلاقى سزاوارترند، چه در اين مورد رسول خدا(صلى الله عليه و آله
و سلم) فرمود:
امرت بمداراه الناس كما امرت بتبليغ الرساله
(168).
همان گونه كه ماموريت تبليغ دارم، وظيفه دارم با مردم به مدارا رفتار كنم.
ناديده انگاشتن لغزشها
تغافل و خود را بى خبر وانمود كردن از گناهان و لغزشهاى ديگران در سلسله ارزشهاى
اخلاقى، جايگاهى ويژه دارد. اين خصلت روحى و علمى، هم افق با بخشش و گذشت است، با
اين تفاوت كه، گاهى انسان كاستى و عيبى را در طرف مقابل مىبيند، اما به گونهاى
وانمود مىكند كه گويا از آن بى خبر است. آگاهى خود را كتمان مىكند و از آن چه
مىداند چشم مىپوشد و حاضر نيست بدى كسى را به رخ او بكشد.
اين ويژگى اخلاقى، اگر بجا و بموقع به كار گرفته شود، طرف مقابل را در حوزه جاذبه
محبت و بزرگوارى انسان قرار مىدهد و زمينه مناسب و سازندهاى است براى مردم دارى و
علاقهمند ساختن مردم به ارزشها و حقيقتهاى دينى و الهى.
در روايات به اهميت و ارزش اين ويژگى تاكيد و سفارش فراوان شده، آن جا كه امام صادق
(عليه السلام) بخش مهمى از آرامش زندگى آدمى را در گرو اين ارزش اخلاقى و انسانى
دانسته است:
صلاح حال التعايش و التعاشر ملا مكايل ثلثاء فطنه و ثلثه تغافل
(169).
صلاح زندگى با مردم، همچون پيمانه پرى است كه دو سوم آن، فهم و آگاهى و يك سوم آن
چشمپوشى است.
گاهى افشاگرى و اعلان يك اشتباه و يا به رخ كشيدن عيب، نتيجه عكس مىدهد و طرف
مقابل را جسورتر و لجوجتر مىكند، ولى گذشت و چشمپوشى و خود را بى خبر زدن و اشتباه
و لغزش را ناديده گرفتن، تاثير مثبت و سازنده مىگذارند. از اين روست كه على (عليه
السلام) اين خصلت را نشانه كرامت و بزرگوارى آدمى مىداند و مىفرمايد:
من اشرف اخلاق الكريم تغافله عما يعلم
(170).
از بهترين صفات اخلاقى انسانهاى بزرگوار، آن است كه نسبت به آنچه اساسى در تامين
آسايش روحى دارد و بدون اين حالت، زندگى لذتى نخواهد داشت
(171).
على (عليه السلام) مىفرمايد:
من لم يتغافل و لايغض عن كثير من الامور تنغصت عيشه
(172).
آن كه در زندگى خود را به بىخبرى نزند و بسيارى از امور را ناديده نگيرد، زندگى
ناگوارى خواهد داشت.
در يك نهاد اجتماعى، چون مسجد، افراد مختلف با سليقهها، افكار، انديشهها و
روحيههاى گوناگونى جمع مىشوند، و هر كس، راه و رسم خويش را بهترين مىپندارد:
كل حزب بما لديهم فرحون
(173).
هر حزب و گروهى از داشتههاى خود خشنود است.
امام جماعت و عنوان مربى، طبيب و ناظم، همان گونه كه صفهاى نماز را آرايش مىدهد،
شانهها را منظم و به هم نزديك مىكند، قلبها را نيز بايد با همديگر پيوند دهد و
سينه با عطوفت و مهربان خود را براى آنان بگشايد و با عمل بهادفع
با التى هى احسن
(174)همه
تلاش خود را مصروف برترين و مهمترين برخوردها با مردم كند. اگر آنان خوب بودند از
آنان خوبتر باشد و اگر آنان بد بودند، خود خوب باشيد. بسإ؛((ّّ مردمى كه به
بهانهها و دلايل مختلفى عصبانى مىشوند و برخوردهاى نامناسبى مىكنند و يا به
دلايل سياسى در يك مقطع موضعى را انتخاب مىكنند كه براى ديگران نامطلوب است. ولى
با همه اين احوال امام، سنگ صبور همه است و دردها و رنجهاى امت خود را بايد تحمل
كند و بسيارى از لغزشها را ناديده گيرد تا بتواند وظيفه خود را به انجام رساند.
البته آسانگيرى و تعادل كار سخت و حساسى است. چون امكان شكسته شدن مرز حق و باطل
وجود دارد. على (عليه السلام) مىفرمايند:
... و مغرور بالستر عليه و...
(175).
چه بسا كسانى كه عيب پوشى از آنان باعث غرورشان مىشود.
در مسايل تربيتى و اجتماعى اگر انتقاد سازنده وجود نداشته باشد و يا در مقابل خطاها
و اشتباهها چشمپوشى شود عده گناهكاران روبه فزونى خواهد گذشت و حرمت گناه شكسته
مىشود و امر بر آنها مشتبه مىگردد؛ چون اگر در جايى مورد سوال قرار گرفتند پاسخ
مىدهند كه اگر اين كار و يا اين حرف بد و يا داراى اشكال بود حتما از سوى امام و
يا روحانى تذكر داده مىشد.
بنابراين بايد با يك مرزبندى دقيق، ضمن ارائه انتقادهاى سازنده، اصلمدارا رعايت
شود و حركت به گونهاى نباشد كه باعث فرار جوانان و يا جرى شدن آنان شود.
نكته قابل ملاحظه ديگر در اين باره، تفسير آسانگيرى و تغافل در موضوعهاى سياسى و
اجتماعى است چون مقصود از آسانگيرى و تغافل آن نيست كه حكومت و مردم در مقابل
جريانهاى فاسد فرهنگى، اجتماعى و... بى تفاوت باشد و با مسامحه و سهل انگارى از
كنار مسايل بگذرد، بلكه مقصود آن است كه حكومت و مردم در روابط خود با يكديگر از
قوانين و قرار دادهاى دست و پاگير و مشكل آفرين پرهيز كنند و با آسان گرفتن امور و
مقررات اجتماعى، زمينه الفت و محبت به يكديگر را فراهم سازند.
فصل چهارم: جايگاه امام جماعت به عنوان مدير فرهنگى
جايگاه امام جماعت به عنوان مدير فرهنگى
تحولات عميقى در ابعاد مختلف دانش بشرى در دنياى معاصرى، به وقوع پيوسته كه چهره
سازمانها و نهادهاى مختلف را دگرگون كرده است.
بنا به ادعاى بسيارى از صاحبنظران
(176)بخش
مهمى از اين تحول علمى و تكنولوژيك مرهون توسعه دانش مديريت و اداره امور است.
(177)مديريت
به عنوان علمى نوين و در حال رشد، بسترى را براى تنوع افكار و ايدهها فراهم ساخته
است و به اين ترتيب در ابعاد مختلف، و به فراخور مقتضيات و شرايط متغير، تئوريها و
ديدگاههاى جديدى به منصه ظهور رسيده است. به همين دليل شايد بتوان مدعى شد
پيشرفتهاى عظيم جوامع فراصنعتى و پست مدرنيزم و سازمانهاى بنيادين آن محصول تحولات
و بالندگى انديشههاى نوين مديريتى است
(178).
متاسفانه همانند بسيارى از امور ديگر، اين تحولات ژرف عمدتا تك بعدى و به دور از
جامعيت است و همگام با پيشرفتهاى فنى و تكنولوژيك، مديريت در قلمرو فرهنگى و دينى
از پويايى لازم برخوردار نيست در حالى كه نياز به مديريت و رهبرى علمى، در كليه
فعاليتهاى اجتماعى، بويژه حوزههاى ارزشى و فرهنگى بسيار محسوس و حياتى است.
مديرت فرهنگى و دينى يك جمعيت كه در مسجد و يا در مركزى خاص متشكل مىشوند كمتر از
اداره يك واحد ادارى يا تجارى نيست.
يك واحد صنعتى، اهداف، موضوع، نتيجه، ابزار و... دارد كه همگى معين و قابل تعريف
هستند و از پيگيرى كمترى برخوردارند. ولى يك مدير فرهنگى با اهداف، موضوعها، ابزار
و نتايج پيچيدهاى مواجه است كه شناخت، برنامه ريزى، سازماندهى، كنترل و ارزيابى آن
نياز به تلاش و مطالعه فراوان دارد.
براى نمونه، در يك واحد فرهنگى چون مسجد وقتى امام جماعت به عنوان يك مدير اعمال
مديرت مىكند، از طريق هدايت امور، به دنبال نتايج مطلوب است
(179).
به همين دليل كارى سخت و دشوار را به عهده دارد؛ زيرامديريت،
فرايند به كارگيرى موثر و كارآمد منابع مادى و انسانى در برنامه ريزى، سازماندهى،
بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل است كه براى دستيابى به اهداف سازمانى و بر
اساس نظام ارزشى مورد قبول، صورت مىگيرد
(180).
براى رسيدن به اين فرايند بايد از راه حلهاى دشوار و طولانى عبور كند و چون هدف،
هدايت انسانهاست، پيچيدگى ساختار انسانيت و همچنين نفوذ و تاثير در قلب و روح آدمى
كه جايگاه پذيرش هدايت است، كه بسيار دشوارى خواهد بود. نظر به اهميت و ضرورت
مساله، در سالهاى اخير بسيارى از سازمانها و موسسات علمى بين المللى، مطالعه و
بررسى مديرت در امور فرهنگى و مذهبى را دستور كار خود قرار دادهاند و پژوهشهاى
متعددى را در اين زمينه سازماندهى و اجرا كردهاند
(181).
هدف اصلى طرح موضوع فوق در اينجا، جلب نظر متخصصان امر به اين نكته مهم است كه در
كشور ما نيز بر پايه مبانى غنى مذهبى، ملى و علمى در زمينه مديرت فرهنگى و مذهبى
كاوش و بررسى بيشترى صورت پذيرد و از اين رهگذر از ظرفيتهاى بالقوه موجود در مساجد
و تكايا و ساير مجامع مذهبى استفاده موثرى به عمل آيد.
اكنون براى اينكه راه تحقيق گشوده شود، به صورت اجمالى، به راهكارهايى كه مىتواند
امام جماعت را در جايگاهمديريت
فرهنگىيارى كند اشاره مىشود.
شناخت و آگاهى نسبت به جايگاه، موقعيت، وظائف و ماموريت محوله
معمولا مديران آنقدر سرگرم كارهاى روزمره هستند كه فرصتى براى توجه به ماهيت شغل
خود ندارند؛ در حالى كه اگر فرصتى پيدا و به شغلشان فكر كنند در مىيابند كه وقت
زيادى را روى كارهاى غير ضرورى صرف كردهاند و احتمالا كارهاى با ارزشى را فراموش
كردهاند. بنابراين پيش از هر كارى، يك امام به عنوان مدير فرهنگى، بايد امور ذيل
را مورد توجه قرار دهد:
1- حدود و ثغور، شرح وظايف و مسووليت محوله چيست؟
2- رسيدن به حد مطلوب به چه چيزهايى نياز دارد؟ در چه رشتههايى بايد تخصص پيدا
كرد؟ ابزار و علوم مورد نياز چيست؟
3- آيا با توجه با اصل ماموريت و توقعها و انتظارات موجود، قدرت ص
و استطاعت مديرت و راهبرى اين گروه را در خود مىبيند يا نه؟
4- اگر پاسخ منفى است، ضرورتها و بايستههاى كه بايد براى فراگيرى آنها تلاش كند
مشخص نمايد.
5- اگر پاسخ مثبت است، اهداف بلند مدت و كوتاه مدت خود را ترسيم كند و مشخص نمايد
كه پس از يك، دو يا ده سال مىخواهد به چه نتايجى برسد؟
6- براى رسيدن به هدف، برنامه ريزى كند و عناصر موثر در بهره جويى را شناسايى كند.
7- به مطالعه جدى روشهايى بپردازد كه بتوانند او را براى رسيدن به اهداف و اجراى
برنامهها در كوتاهترين زمان و بهترين شرايط، يارى بخشند.
8- به شناسايى و چاره جويى موانعى بپردازد كه كارها را سست مىكنند و يا به تأخير
مىاندازند بخصوص عوامل فشار و يا مزاحم.
9- خصوصيات و ويژگيهاى افرادى كه مىتوانند در اجراى برنامهها كمك كنند و بايد با
آنها ارتباط برقرار شود بررسى و مطالعه كند و پس از آن به جست و جوى افراد و توسعه
ارتباط باشد.
10- موقعيت و جايگاه واقعى خود را در ميان مردم دقيقا بسنجد تا دچار توقعها و
انتظارات بى مورد نشود.
11- از امكانات و ظرفيتهاى اجراى برنامه خود برآورد دقيقى داشته باشد و تناسب
برنامه را با امكانات، ظرفيتها و واقعيتهاى موجود رعايت كند.
12- افراد سازمان خود را كه همان مومنان نماز گزار در مسجد هستند مورد مطالعه و
شناسايى جدى و همه جانبه قرار دهد و سطح علمى، سنى، صنفى و حتى سياسى - اقتصادى
آنها را به دست آورد و حتى الامكان نسبت به سوابق و خدمات و قابليتها و تواناييهاى
آنها شناخت پيدا كند، تا بتواند در اجراى برنامهها همه ظرفيتها و قابليتها انسانى
موجود را به كار گيرد و نسبت به برنامههايى كه مىخواهد براى همين گروه اجرا كند
دچار اشتباه نشود و مقتضاى حال و مقال و مقام را بخوبى رعايت كند.
هر قدر شناخت و معرفت نسبت به عناصر فوق عميقتر و گستردهتر باشد مدير به هدف خود
نزديكتر مىشود و درنتيجه قدر و منزلت و ارزش او هم بالاتر مىرود.
موارد فوق، موضوعاتى است كه در متن دينى و كتب روايى ما به و فور مشاهده شده است كه
در اينجا به نمونههايى از آنها اشاره مىكنيم:
على (عليه السلام) مىفرمايد:
يا مومن! ان هذا العلم والادب ثمن نفسك فاجتهد فى نعلمها، فما يزيد من علمك و ادبك
يزيد فى ثمنك و قدرك
(182).
اى مومن! ارزش و بهاى وجود تو به علم و ادب بستگى دارد، پس در فراگيرى آن تلاش وافر
بنما؛ به هر اندازه علم و ادب تو بيشتر شود ارزش و اعتبارت افزونتر مىشود.
اگر مديرى اهتمام به اين امور نداشته باشد و در صدد رفع ضعفهاى علمى و تجربى خود
نباشد هر اقدامى انجام دهد اثر معكوس خواهد داشت. و چه بسا ضررها و مفسدههاى
كارهايى كه از روى علم و مطالعه و برنامه انجام نشود بيشتر باشد.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در اين زمينه تصريح مىكنند:
من عمل على غير علم كان ما يفسده اكثر مما يصلح
(183).
هركسى كارى را بدون علم و آگاهى انجام دهد بيشتر از آنچه آن را اصلاح كند آن را
خراب و فاسد مىكند.
العامل على غير بصيره كالسائر على غير الطريق، و لايزيده سرعه السير من الطريق الا
بعد
(184).
كسى كه كار را از روى شناخت و مطالعه دقيق انجام نمىدهد، مانند روندهاى است كه در
مسير اصلى حركت نمىكند؛ هر قدر به سرعت و تلاش خود بيفزايد او را از هدف اصلى
دورتر مىسازد.
اعمال مديريت صحيح و بهرهورى بهينه از امكانات، ظرفيتها و قابليتها در وصول به
هدف
در علم مديريت نظريهها و مكاتب مختلفى وجود دارد، كه از بين همه آن نظريهها، به
نظر مىرسدمديريت
اقتضايىبهترين شيوه و روشى
باشد كه در اداره مساجد و مراكز فرهنگى كاربر دارد. چون عناصر و شاخصههايى كه در
مديرت فرهنگى و مديريت دينى وجود دارد، عناصرى پيچيده و غير ثابت است و شرايط مختلف
بر آن تاثير مىگذارد و اين شرايط در جامعهها و اقوام و قبيلهها و مناطق مختلف
است و ابزار و امكانات همسانى ندارد.
مديريت برمبناى
اقتضابر اين واقعيت تاكيد دارد
كه كه آنچه مدير در عمل انجام مىدهد، وابسته به مجموعه شرايط موجود است. در نظريه
مديريت برمبناى
اقتضانه تنها به وضع موجود
توجه مىشود، بلكه تاثير راه حلهاى ارائه شده بر الگوهاى رفتارى سازمان نيز مورد
نظر قرار گيرد
(185).
در اين شكل از مديرت، وظايف اصلى يعنى برنامه ريزى سازماندهى، همگانى و كنترل،
متناسب با شرايط خاص و ظرفيتها و قابليتهايى كه از قبيل مورد مطالعه دقيق مدير قرار
گرفته است اعمال مىشود و كارها به اقتضاى شرايط، زمان و مكان سامان داده مىشود.
در اين قسمت برخى از اصول و موادى وجود دارد كه در حوزه كارى مدير قدرت و سرعت
مىبخشند و ضمانت يقاى فعاليتها را بيشتر مىسازند، آن اصول عبارتند از:
1.مشاوره:
مشاوره اصلى اسلامى و جزو فرهنگ مسلمانى است. چون شريك كردن ديگران در فكر و
انديشه، باعث دقيقتر شدن كارها و رفع اشكالهاى احتمالى مىشود و ديگران هم خود را
در به ثمر رساندن كار، شريك مىپندارند، در اين صورت اگر برنامه با ناكامى مواجه
شود براى مدير شكست جدى تلقى نمىشود.
2.تفويض اختيار
اداره كردن به معنى رسيدن به نتايج از طريق سازمان دادن كار ديگران است. يك مدير
نمىتواند همه كارهاى يك مجموعه را به تنهايى انجام دهد لذا بايد با ديگران مشاركت
كند و حتى كارهايى را كه بهتر از هر فرد ديگر در گروهش انجام مىشود به افراد
بسپارد. در غير اين صورت وقت كافى براى كارهايى كه فقط خود مدير قادر به انجام دادن
آنهاست وجود نخواهد داشت. پس نياز به تفويض اختيار است. تفويض اختيار به معنى
اطمينان و قدرت دادن به فردى براى اتخاذ درباره كارش و اجراى تصميماتش مىباشد.
(186)به
عبارت ديگر تفويض اختيار فرايندى است كه به موجب آن مدير برخى از اختيارات خود را
به زير دست يا زير دستانش واگذار مىكند و در مقابل از آنها پاسخگويى را مىطلبد.
نكته ظريف در اينجا آن است كه مديران مىتوانند و بايد مديريت را به صورت مشاركتى
به انجام رسانند اما تفويض اختيار به معناى واگذارى مسووليت به غير نيست. مدير
مىتواند اختيارات خود را تفويض كند اما نمىتواند مسووليت را تفويض كند
(187)مديران
با تفويض اختيار امور جارى، وقت و آزادى بيشتر براى انديشيدن در امور استراتژيك
مىيابند تا برنامهها و تحولات جديد را برنامه ريزى كنند
(188).
در مديريت فرهنگى مساجد، كارهاى فراوانى وجود دارد مانند ساخت و ساز مسجد، برگزارى
ايام الله، اقامه نماز جماعت، برنامه ريزى آموزشى و تربيتى، پذيرايى از مردم، خدمات
مختلف و دهها مورد ديگر. ولى وظيفه اصلى امام جماعت، هدايت و رهبرى و مديريت اين
مجموعه است و اگر او نتواند كارها را در ميان افراد مختلف توزيع كند از كار اصلى
خود باز خواهد ماند.
3.ايجاد شوق و انگيزه در بين مومنان:
در طى ساليان، گزارشهاى متعددى درباره چگونگى ترغيب كاركنان به كار ارائه شده و
حاصل آنها اين است كه كاركنان به دليل گرفتن پاداش كار مىكنند... اما افراد به
دنبال چه پاداشى هستند؟ مسأله همين است، زيرا تنها پول پاداش مورد انتظار نيست و
ديده شده است كه بسيارى از انگيزههاى مالى با شكست روبهرو شدهاند. افراد به
شرايط كارى و همكاران خوب، احساس داشتن احترام با موقعيت مطلوب در سازمان، و غيره
ارزش قايلند
(189).
سنت و سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين (عليه السلام) و
بزرگان دين بر اين اصل اصيل، پايدارى بوده است و همه وعدهاى خداوند به بهشت و رضوان
و... شاهدى بر اين مدعا است و نوع برخورد اولياى خدا و كرامتها و احسانهاى بىشمار
آنان مويد اين مساله است كه اگر خواستار جلب همكارى و مشاركت مردم در يك حركت هستيم
بايد ايجاد انگيزه كنيم و همان گونه كه گفته شد ايجاد انگيزه فقط به امور مالى نيست
و يك مدير بايد در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده باشد كه عوامل انگيزشزا چيست؟ و
با استفاده از چه روشهايى مىتوان در ميان مردم شوق ايجاد كرد. مسلما در كارهاى عام
المنفعه و امورى كه سود بالفعل و سريع ندارد ايجاد انگيزه و حفظ مردم كار دشوارى
است. حال اين انگيزه را از چه راههايى مىتوان پديد آورد، موضوعى است كه بايد به آن
پرداخته شود
(190).
4.خلاقيت و نوآورى:
تداوم حيات سازمانهاى به بازسازى و نوسازى آنها بستگى دارد.
بازسازى سازمانهاى از طريق هماهنگ كردن اهداف و برنامهها با وضعيت و شرايط روز و
اصلاح، بهبود و همسان سازى روشها انجام مىشود. بدون بازسازى، سازمان نمىتواند
دوام زيادى بياورد.
خلاقيت براى بقاى هر سازمانى لازم است. در طى زمان، سازمانهاى غير خلاق از صحنه محو
مىشوند و اگر چه چنين سازمانى ممكن است در عملياتى كه در يك مقطع از عمر خود درگير
آن است، موفق باشد، اما سرانجام مجبور به تعطيل و يا تغيير سيستم مىشود
(191).
يكى از مشكلات كه باعث شده است مساجد و مراكز دينى رونق خود را از دست دهند، نبودن
خلاقيت و نوآورى و اجراى برنامههاى تكرارى است.
جوانى كه فقط به نوآورى مىانديشد و در اطراف او انواع و اقسام فرصتهاى و
برنامههاى جديد دارد، طبيعى است كه از مسجد و محراب گريزان باشد؛ چون وقتى در خانه
نشسته و فكر مسجد در ذهنش خطور مىكند؛ همه چيز و همه كس را راكد و ثابت و يكرنگ
مىبيند. لذا مديرى مىتواند موفق باشد كه قدرت ارائه فكر نو و انديشه جديد و طرح و
برنامههاى جذاب و جالب داشته باشد.
5.بسيج منابع و امكانات:
در يكى از وظايف اساسى مدير، بسيج منابع و امكانات است
(192)اين
تعريف در واحدهاى صنعتى و تجارى معنا و مفهوم خاص را دارد و لى در مديريت فرهنگى
بزرگترين منبعنيروى
انسانى استو اصليترين امكانات،
ابزارها و وسايلى است كه با كمك آنها مىتوان به مسجد و يا مركز فرهنگى رونق بخشيد
و توجه مردم بخصوص نسل جوان را با آن ابزار و شيوههاى نو جلب كرد.
در گذشته مسجد تنها مكانى بود كه درباره دين و ديانت در آن سخن به ميان مىرفت و
منبر تنها جايگاه وعظ بود و بزرگترين وسيله رسانهاى يك بلندگوى معمولى، در حالى كه
اكنون همه مدارس، دانشگاهها، ادارهها، مراكز فرهنگى و هنرى، روزنامهها و صدا و
سيما در خدمت اسلام در آمده است و با توسعه شبكههاى ماهوارهاى و رايانههاى بين
المللى و گسترش ارتباطات و رسانهها، همه مرزهاى بين المللى در هم شكسته شده است؛
اگر نتوانيم در ساختار و مراكز فرهنگى تغييرى ايجاد كنيم و ابزار و امكانات را
محدود به همان منبر و بلندگو بدانيم، بايد خوش باور باشيم كه جوانان به سوى مساجد
روى بياورند!
در گذشته مساجد و ائمه جمعه و جماعات در ميان مسلمانان حرف اول را مىزدند چون
امكانات آنها مطابق با زمان بود و همين منبر و مسجد و بلندگو در اختيار ديگران
نبود. ولى امروز چنين نيست چون امكانات و منابع انسانى كه در اختيار دارند و از
رونق افتاده است. اگر خواستار تحول در مديريت فرهنگى مساجد و... هستيم بايد فكرى
جديتر و اساسيتر كنيم.
تثبيت، توسعه و تعميق مديريت
بسيارى از طرحها و برنامهها وابسته به افراد و اشخاص است، تا زمانى كه مجرى و
برنامه ريز اوليه تصدى كار را عهدهدار است،آن و برنامه هم وجود دارد، ولى اگر به
هر دليلى مسوول آن تغيير كرد مجموعه كار نيز از بين مىرود. به همين دليل مديرانى
موفق هستند كه پيش بينى لازم را در اين زمينه داشته باشند.
اينك به امورى كه مىتواند زحمات امام مسجد را براى سالهاى طولانى حفظ كند اشاره
مىشود.
1.جاودانه كردن كار:
اگر كارى براى خداوند انجام شد، صفت خدايى پيدا مىكند و همان گونه كه خداوند
جاودانه است، اين كار نيز جاودانه خواهد شد.
كل شىء هالك الا وجهه
(193).
همه چيز ذات پاك الهى نابود شدنى است مگر كارهايى كه براى او انجام شده است.
تجربه نشان داده است همه آثار باقيمانده از گذشته داراى خير و بركت بوده و موسسان و
بانيان آنها نيت خير و اخلاص در عمل داشتهاند.
2.نهادينه كردن مديريت:
اگر مسووليتها دقيقا توزيع شوند و افراد شايسته هر كدام عهدهدار قسمتى چون هيأت
امنا، هيأت مديره، گروه فرهنگى، گروه اقتصادى و... باشند، با تغيير افراد كارها با
سرعت تغيير نمىكند بويژه در مساجد محل كه افراد آن ثابتند و تغيير در آنها تدريجى
است.
3.تقويت روابط انسانى:
ستون فقرات اداره يك جمع كاردهاى موثر است. لذا هر مدير فرهنگى از آغاز حضور خود در
مسجد يا هر مركز فرهنگى ديگر بايد عدهاى را هر چند اندك تحت نظر بگيرد و به صورت
ويژه و خصوصى آنها را تحت تعليم و تربيت قرار دهد و حتى با آنها روابط دوستانه و
غير رسمى ايجاد كند. اين افراد براى هميشه حافظ آرمانها و انديشهها و نظريات مدير
هستند و مدير از طريق اينها مىتواند منويات خود را جامه عمل بپوشاند و افكار و
انديشه خود را توسعه بخشد. مديران بدون كار مطمئن، مانند ساختمان بدون ستون
مىمانند كه در برابر هيچ توفانى مقاومت نمىكند ولى كادرهاى اصلى و مطمئن كه اصحاب
و ياران امام به حساب مىآيند مىتوانند اصليترين نقش را در حفظ و بقاى مدير داشته
باشند.
4.ايجاد واحدهاى اقتصادى:
مسجد و مراكز فرهنگى با آن توصيفى كه بيان شد نياز مبرم به هزينههاى سنگين دارد و
چون معمولا نمازگزاران از طيف متوسط جامعه هستند و قادر نيستند همه هزينهها را
تحمل كنند، لذا مدير فرهنگى براى بقا و پويايى امور مسجد بايد به فكر نهادهاى
اقتصادى باشد و گروهى را مامور كند تا از راههاى مشروع و حلال براى مخارج مسجد كسب
درآمد كند و اين كار از طريق تشويق مردم به وقف اموال خود و يا اختصاص يك سوم از
دارايشان در هنگام وصيت و گرفتن وجوهى به عنوان سرانه در هر ماه و ايجاد بناهاى
اقتصادى در اطراف مسجد و... علمى است.
5.ايجاد واحدهاى آموزشى و تربيتى:
اگر مساجد و مراكز فرهنگى بتوانند با مكانهايى كه به صورت طبيعى محل آمد و شد مردم
از قشرهاى مختلف هستند، گره بخورند، فضاى كار تغيير مىكند. از ديرباز در كنار
مساجد، مكاتب فعال بودهاند و مسجد با محلى براى علم آموزى مزين بوده است. اگر
مساجد با مراكز آموزشى نزديكتر شوند، در هر دو مركز تغيير اساسى ايجاد مىشود و
مساجد شكل علمى پيدا مىكنند و مراكز آموزشى روح الهى به خود مىگيرند.
بنابراين بازگشت اساسى به همان سنت ديرپا و ايجاد پژوهشگاههاى مراكز علمى - تخصصى و
مدارس علميه در كنار مساجد مىتواند در شكل و محتواى كار تغيير مثبت ايجاد كند.
6.ايجاد مكانهاى جذاب براى جوانان و نوجوانان:
صاحبان اصلى مساجد و مراكز فرهنگى همين جوانان و نوجوانان هستند و اگر يك مدير
فرهنگى نتواند زمينه حضور آنها را در مسجد ايجاد كند قطعا در آينده با كسادى و
خمودى و بى رونقى مواجه خواهد شد. اين قشر هم همان گونه كه در بحث خلاقيت مطرح شد،
تشنه طرحها، برنامهها، ابزار و شيوههاى جديد و جذاب هستند و مانند گذشته با يك
توصيه و يا تهديد پدر يا مادر به مسجد نخواهد آمد ولى اگر كانونهاى فعالى در كنار
مسجد ايجاد شود و به كارهاى فرهنگى، هنرى، تفريحى و ورزشى بپردازد و امكانات لازم
چون كتابهاى مناسب با ذوق و سن افراد و كتابخانه مناسب و متصديان خوش برخورد و خوش
اخلاق، فراهم آيد. امكان جذب و جلب آنها به مسجد وجود خواهد داشت.
7.اختصاص جايگاه و امكانات ويژهاى براى بانوان:
زنان حداقل نيمى از جامعه را تشكيل مىدهند، نيمى كه در مسايل تربيتى و دينى و حضور
در مراكز فرهنگى، دينى و مساجد فعالتر از مردها هستند، و معمولا استقبال شايانترى
از برنامههاى فرهنگى دارند. ولى متاسفانه در مديريت مساجد و مراكز شريك نيستند و
بهاى لازم به آنها داده نمىشود؛ زنان در همه عرصهها همراهى و در بعضى جاها تقدم
خود را در اهليت براى مديريت فرهنگى به اثبات رساندهاند و از آغاز اسلام، حضرت
خديجه (عليه السلام) با حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) و سميه همراه با ساير
و حضرت فاطمه (عليه السلام) همراه با امام على (عليه السلام) و حضرت زينب (عليه
السلام) با حضرت امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و در انقلاب
اسلامى و جنگ تحميلى زنان شجاع ما همپاى مردان بودهاند و اكنون هم عده زنانى كه در
جماعت مسلمانان حاضر مىشوند كمتر از مردها نيست ولى با همه اين احوال نقش خود را
پيدا نكردهاند و شايد بتوان يكى از شاخصههاى موفقيت را در مديريت فرهنگى از آن
كسانى بدانيم كه توانستهاند زمينه را براى حضور فعال بانوان براهم سازند و آنها را
در مديريت مسجد شريك كنند و امكانات ويژهاى در اختيارشان بگذارند تا با رعايت همه
اصول شرعى و دينى، آزادانه و بدون دغدغه در فعاليتهاى فرهنگى و فوق برنامه حضور جدى
داشته باشند.