مقدمه
نماز، نشانه اطاعت و بندگى حضرت حق و تجلى ايمان و يقين بنده
وارسته از دنيا و وابسته به خداست ؛ چرا كه فلسفه آفرينش و هدف
خلقت انس و جن طاعت است و عبوديت و بندگى .
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون
.
(1)
بندگى زيباترين توصيف براى آدمى از سوى پروردگار است . يعنى
اين افتخار بر انسان بس كه بنده خداست و اين شوق بر آدمى كافى
است كه معبودش خداست .
پيامبران الهى و ائمه هدى و اولياى حق پيوسته بر اين شرف بندگى
فخر و مباهات مى نمودند و در خلوت و جلوت ، نماز و نياز را به
سوى خداى بى نياز مى بردند.
هدايت خداوند سراسر نور است و اين نور در قرآن ، اين كتاب
هدايت ، متجلى است .
اى عزيز! تو را شايسته و سزاوار است كه به حبل المتين هدايت
چنگ زنى و با پيروى از دستورات الهى به حقايق نورانى دست يابى
. جز او هدايت كننده اى نيست . شيطان هميشه در كمين انسان
نشسته و در هيچ حال او را رها نمى كند؛ مگر مخلصين هدايت يافته
را. اما مخلصين نيز به مراتب بالاى اخلاص نمى رسند، الا با
ايمان و اطاعت .
اى عزيز! نماز وارد شدن در مسير هدايت است و روزنه رسيدن به
رضوان الهى . از اين روست كه در حديث نبوى آمده :
الصلاة عمود الدين ان قبلت قبل ما سويها و ان ردت رد ما
سويها.(2)*
اما شرط پذيرفته شدن نماز، پيراستن آن است از هر نوع شائبه
دنيايى . اى عزيز! رسيدن به مراتب بالاى بندگى ، مجاهدت و
مداومت را طلب مى كند. آدمى ، همانگونه كه به راحتى از ديدن يك
صحنه زيبا يا خوردن غذاى مطبوع لذت مى برد، به همان آسانى نمى
تواند از خواندن نماز يا ديگر كارهاى عبادى محفوظ شود.
براى رسيدن به لذت معنوى نماز و ساير عبادتها، كوشش و تلاش
فراوان همراه با اخلاص لازم است . اما التذاذ معنوى از نشئه اى
ديگر است كه هر كس آن را بچشد، سيرى ناپذير است .
اى عزيز! اگر مى خواهى چشمه هاى دانش از درونت به جوشش در آيد
و به آگاهى ايمان برسى ، چهل روز خودت را عاشقانه و خالصانه در
گرو عبادت و نيايش خدا قرار بده . اگر دوست دارى به آرامش و
اطمينان دل و نشاط پايدار دست يابى ، نماز را از سر نياز بخوان
.
الا بذكر الله تطمئن القلوب
(3)
بزرگان دين اولياى خدا كه به مراتب كمال راه يافته و در مراحل
بالاى سير و سلوك قدم مى زدند، از سر سور و درد و عاشقانه نماز
را در آغوش مى كشيدند و يك لحظه راز و نياز با معبود را با
عالم و مافيها برابر نمى نهادند.
نماز، در هر شبانه روز، تكرار و هشدار باش حركت به سوى هدفى
متعالى است كه آدمى از بدو مخاطب خدا بودن ، آن را انجام مى
دهد.
نماز، صيقل روح و روان و عصاره فضيلتها و چكيده مكتب توحيد است
.
نماز، ميثاق مكرر عاشق است با معشوق ، بنده است با معبود.
نماز، مهمترين راز هستى و والاترين نماد و نشانه خلقت است .
اى عزيز! در هر نماز كه رو به خالق داراى ، مجاهدتى بس دشوار
را بر دوش مى كشى . يعنى هر نماز كه اقامه مى كنى ، با
مجاهده در راه خدا با جان و مال ، برابرى مى كند. شكوهمندى
نماز و اوج رازناكى آن هم در همين كار نهفته است كه بتوانى هر
نماز را همسنگ و هم ارز با جهاد و مبارزه در راه خدا قرار دهى
، و بدانى كه سر حى على خير العمل
در اين است .
مجموعه حكايات و داستانهاى نماز
كه اينك به آستان مقدس شما عزيزان مكتب توحيد تقديم مى شود
برگزيده هايى از انجام اين عمل شكوهمند عبادى - نماز- است كه
از منابع مختلف گرد آورى شده است .
از آنجا كه منابع از لحاظ نگارش يكدست نبود، براى ايجاد جذابيت
لازم ، با حفظ اصل و موضوع ، مطالب به شكل منقح و گيرا پرداخت
شده است . كه اميد است مقبول نظر گرانقدرتان قرار گيرد.
انشاالله .
نماز صالحان
حاتم اصم از عابدان وارسته بود كه به مقامات بالاى سير و سلوك
رسيده بود. روزى عصام بن يوسف از حاتم پرسيد كه تو چگونه نماز
مى خوانى ؟ حاتم گفت :
وقت نماز كه مى رسد، وضوى ظاهر و وضوى
باطن مى گيرم و به نماز مى ايستم .
عصام گفت : وضوى ظاهر را مى دانم ، اما
وضوى باطن ديگر چيست ؟!
حاتم در پاسخ او گفت :
وضوى باطن آن است كه درون را با هفت خصلت بشويى .
اول با توبه ، دوم با پشيمانى از گناهان گذشته ، سوم ترك
دلبستگيهاى دنيا، چهارم ترك ستايش و تملق مخلوقات ، پنجم ترك
رياست مادى ، ششم ترك كينه و هفتم ترك حسادت . وضوى باطن را كه
ساختم ، به مسجد مى روم و آماده نماز مى شوم ، در حاليكه كعبه
را پيش رو مى بينم ، خود را در برابر خداى بى نياز، محتاج حس
مى كنم . در محضر خدا بهشت را طرف راست و جهنم را در سمت چپ و
عزرائيل را پشت سر خود مى بينم گويى كه پاهايم روى پل صراط
قرار دارد و آن نماز، آخرين نماز من است . آنگاه نيت مى كنم و
تكبير مى گويم . حمد و سوره را با تفكر و تامل مى خوانم . ركوع
را با تواضع و خشوع انجام مى دهم . سجده را در حال تضرع و زارى
به جا مى آورم . تشهد را باقلبى پر از اميد زمزمه مى كنم و
نمازم را با اخلاص تمام سلام مى دهم .
مدت سى سال است كه نمازم را اينگونه مى خوانم .
عصام با تكريم خاص به حاتم نگاه كرد و گفت : غير از تو كسى از
عهده نمازى به زيبايى و عظمت بر نمى آيد، مگر اينكه با سعى و
تلاش به مقام بالاى عرفان برسد.
بعد گريه كرد و از خدا خواست كه چنان مقام و حالى را در عبادت
، به او عنايت كند.(4)
اخلاص در نماز
حجت الاسلام و المسلمين رضا استادى در مورد نمازى هاى حضرت
امام خمينى ره مى فرمايد:
نمازى كه امام در بيابانهاى بين كويت و
عراق با چند از ياران خود خواند، با نمازى كه در جماران همراه
چند رئيس جمهور و سران كشورهاى اسلامى خواند و آخرين نمازهايى
كه ايشان در بيمارستان خواند، از لحاظ توجه و اخلاص ، يكسان
بود.
(5)
امام از لحاظ مقامات عرفانى و سير و سلوك در مراتبى قرار داشت
كه مقام و موقعيت دنيايى و امور مادى ذره اى در درياى وجودش
تلاطم نمى كرد. براستى كه عارفان واصل به حق و وارسته از خلق
همواره چنين اند.
نماز، از بين برنده گناهان
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در دعايش مى
گويد: خدايا مرا ببخش در حاليكه نمى
بينم كه مرا بيامرزى .
پيامبر صلى الله عليه و آله از شنيدن اين دعا ناراحت شد و به
آن مرد فرمود:
چرا اينقدر نسبت به خدا بدگمان هستى ؟ و
از رحمت او مايوس ؟
آن مرد گفت : گناهان من قبل از مسلمانان
شدن و بعد از مسلمان شدن زياد است ، نمى دانم خدا چگونه اين
گناهان را مى بخشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
گناهانى را كه قبل از مسلمان شدن مرتكب
شده اى ، ايمانت آنها را از بين مى برد، گناهانى را هم كه بعد
از اسلام آوردن انجام داده اى ، نمازهايت آن گناهان را از بين
مى برد و از هر نماز تا نماز ديگر گناهى كه از تو سر بزند،
نماز بعدى كفاره گناهان قبلى مى باشد.
(6)
عنايت امام زمان عج به نمازگزاران
عاشق
ملا زين العابدين سلماسى ، شاگرد علامه بحرالعلوم مى گويد:
در خدمت بحر العلوم به حرم مطهر امام
حسن عسكرى عليه السلام رفتيم ، براى زيارت و نماز. پس از زيارت
، چند نفر بوديم كه به امامت علامه نماز خوانديم . ايشان پس از
تشهد ركعت دوم ، كمى ايستاد و به جايى خيره ماند. توقفش از
حالت عادى بيشتر شد. پس از تمام شدن نماز، كنجكاو شده بوديم تا
بدانيم علت توقف علامه چه بود؛ اما هيچكدام از ما جرات نمى كرد
از ايشان علت را سوال كند.
برگشتيم منزل . سر سفره يكى از دوستان به من گفت : شما از سيد
بپرس . گفتم : شما از من به سيد نزديكترى ، خودت بپرس .
آرام صحبت مى كرديم ، اما علامه متوجه ما شد و گفت : شما دو
نفر درباره چى حرف مى زنيد؟ من جرات كردم و گفتم : آقا مى
خواهيم بدانيم سر توقف شما در حال نماز چه بود؟
ايشان با آرامش جواب داد: در حال نماز بوديم كه حضرت بقية الله
ارواحنا الفداء براى زيارت پدر بزرگوارش وارد حرم شد، من از
ديدن چهره نورانى حضرت مبهوت شدم و آن حالت به من دست داد.
(7)
در نمازم خم ابروى تو با ياد آمد
| |
حالتى رفت كه محراب به فرياد آمد
|
علاقه امام حسين عليه السلام به نماز و دعا
عصر روز تاسوعا لشكر ابن سعد از هر طرف خيمه هاى امام حسين عليه السلام
و اهل بيت را به محاصره گرفت . امام به حضرت ابو الفضل عليه السلام
فرمود:
برادر! برو پيش اين جماعت و امشب را مهلت بخواه
، اگر مقصودشان جنگ بود، جنگ را به فردا موكول كنند. مى خواهم امشب را
به نماز و دعا بپردازم . خدا مى داند كه من چقدر نماز و تلاوت قرآن و
دعا را دوست دارم .
(8)
حضرت مريم با عبادت زياد به خدا نزديك شد
حضرت مريم مقدس زنى با ايمان و پاكدامن بود و به خاطر اخلاص در عمل و
انجام عبادت فراوان لايق شنيدن وحى الهى شد و خداوند حضرت عيسى عليه
السلام را به او هديه داد.
در سوره آل عمران آمده است كه ملائكه به حضرت مريم گفتند:
اى مريم ، فرمانبردار خدا باش و براى خدا سجده
كن و با اهل ركوع و عبادت و بندگى براى پروردگارت برخيز.
مريم از اين فرمان ، در عبادت و اطاعت و ركوع و سجود و نماز سر از پاى
نمى شناخت و در راه اطاعت پروردگار آنچنان خالص و خاشع بود كه به جز سه
زن هيچكس در مقام اطاعت به آن درجه نرسيد.
(9)
بلال به خاطر نماز شكنجه مى شد
بلال حبشى از ايمان آورندگان واقعى و از مسلمانان نخستين بود. از همان
اول كه اسلام آورد، به دستورات خدا و رسول صلى الله عليه و آله عمل مى
كرد و نماز را بر پا مى داشت .
مشركين مكه كه از گسترش اسلام به وحشت افتاده بودند، مسلمين را مورد
آزار و اذيت قرار مى دادند. در اين ميان ، بلال را در ميان شنزار داغ
به چهار ميخ كشيدند تا او از اسلام و عقيده جديدش دست بردارد. اما تنها
جواب دشمن شكن بلال در مقابل آن همه ظلم و شكنجه ، كلمه
احد بود.
بلال در پايدارى خود نسبت به دين اسلام به چنان مقام والايى رسيد كه
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را موذن مخصوص قرار داد.
(10)
نماز امام خمينى ره هيچ وقت ترك نشد
در روزهايى كه امام ره در بيمارستان بود،
نمازهاى يوميه و نافله شب را با توجه خاص مى خواند. در زمانى هم كه بر
روى تخت بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحى بود و لوله تنفس در تراشه
ايشان قرار داشت ، با وجود اينكه كسى در اين شرايط قادر نيست حتى حرف
بزند، ولى امام با اين وجود كه لوله تنفسى به
ايشان وصل بود نماز خود را به همان وضع مى خواند و حتى نماز شب
خود را ترك نمى كرد.
(11)
نزديكترين زمان بنده به خدا
از امام صادق عليه السلام سوال شد:
يابن رسول الله ! بنده در چه ساعتى از شبانه روز
به خدا نزديك است ؟ و خداوند در چه موقعى به بنده اش نزديك است ؟
امام فرمود:
هنگامى كه بنده اى در دل شب از خواب بر مى خيزد
و وضو مى سازد و به نماز و دعا مى ايستد و با خالق خويش به راز و نياز
مى پردازد، در آن حال است كه از عرش خداوند ندا مى رسد كه اى بنده من !
تو پروردگار خود را مى خوانى ، همانا احسان و هديه و عنايت الهى از
آسمان بر تو مى بارد، در حالى كه فرشتگان خدا گرداگرد تو را فرا گرفته
اند. اگر مى دانستى كه با چه كسى به راز و نياز مشغول هستى ، از نماز
دست نمى كشيدى و از نماز سير نمى شدى .
(12)
نماز و مناجات حضرت داوود عليه السلام
حضرت داوود عليه السلام به نماز و دعا عشق و علاقه فراوان داشت و اوقات
زيادى را به مناجات و راز و نياز مى پرداخت .
معروف است كه حضرت داوود اوقاتش را چهار قسمت كرده بود. وقتى را براى
حل مشكلات مردم قرار داده بود؛ زمانى را براى رسيدگى به كارهاى خانه و
خانواده ؛ زمانى را براى دعا و مناجات با معبود و محبوب خويش در كوهها
اختصاص داده بود و زمانى را نيز براى انس و عبادت و نماز با معشوق در
محراب عبادت .
(13)
با نماز مى توان به معشوق حقيقى رسيد
گوهر شاد، همسر شاهرخ ميرزا، زنى مومن و با تقوا بود كه مسجد گوهر شاد
در كنار حرم امام رضا عليه السلام ، معمارى ارزشمندى است كه به دستور
او ساخته شد.
گوهر شاد، در زمانى كه مسجد در حال ساخت بود، هر از مدتى سركشى مى كرد
و از معماران پيشرفت كار را پرس و جو مى نمود. روزى كه براى سركشى
ساختمان آمده بود، بادى وزيدن گرفت و گوشه روبندش بلند شد و يكى از
كارگران چهره گوهرشاد را ديد و با همان يك نگاه سخت دلباخته و شيفته او
شد. كارگر از شدت عشق به گوهرشاد، روز به روز ضعيف و نحيف مى شد.
سرانجام مريض شد و در بستر بيمارى افتاد، اما او جرات ابراز اين عشق را
به كسى نداشت . مادرش روزى به ديدن او رفت و با ديدن وضع رقت بار فرزند
به گريه افتاد. كارگر راز خود را با مادرش در ميان گذاشت . مادر هم
براى رفع اين مشكل پيش گوهر شاد رفت و ماجرا را براى او تعريف كرد.
گوهر شاد ابتدا از شنيدن ماجرا متاثر و ناراحت شد. اما براى نجات آن
جوان به مادرش پاسخ مثبت داد و گفت : ازدواج با
پسرت را البته با شرايطى مى پذيرم و آن شرط اين است كه پسرت چهل شبانه
روز تمام در محراب مسجد به نماز و عبادت مشغول شود و ثواب آن را مهريه
من قرار دهد. اگر اين شرط را كامل به انجام رساند، آنگاه من هم از
شوهرم شاهرخ ميرزا طلاق مى گيرم و با پسرت ازدواج مى كنم .
مادر به خانه بازگشت و توافق و شرط گوهرشاد را به پسرش گفت .
جوان با خوشحالى از بستر بيمارى بلند شد و گفت : چهل روز كه سهل است
اگر يك سال هم مى گفت ، قبول مى كردم .
جوان خود را آماده كرد و به محراب عبادت رفت . چهل شبانه روز با اخلاص
و حضور قلب به عبادت و راز و نياز پرداخت . تاثير معنوى نماز در اين
مدت در قلب و روح جوان راسخ شد و چشمه هاى حكمت و معنويت از قلبش
جوشيدن گرفت .
روز آخر، گوهرشاد كسى را فرستاد تا از حال و روز جوان جويا شود آن شخص
به جوان گفت : من را گوهر شاد فرستاده است تا بيند اگر به شرطتت عمل
كرده اى ، او هم به عهد خود وفا كند .
جوان با بى اعتنايى تمام در پاسخ گفت : برو به خانم بگو من هرگز حاضر
نيستم براى رسيدن به وصال او از معشوق و محبوب حقيقى خود دست بردارم !
گوهرشاد كه بصيرت دل داشت ، جوان عاشق را با تدبيرى هوشمندانه از عشق
مجازى به عشق حقيقى هدايت مى كند و لذت عبادت و نماز و نياز با خداى
مهربان را به او مى چشاند.
شعور حيوانات
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به همراه عده اى از اصحاب خود از
جايى عبور مى كردند. ناگهان سگى شروع كرد به پارس كردن . پيامبر صلى
الله عليه و آله ايستاد و به پارس سگ گوش داد. اصحاب نيز توقف كردند.
آنگاه رو به ياران خود كرد و فرمود: آيا فهميديد
كه اين سگ چه گفت ؟ اصحاب گفتند: خير.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اين حيوان گفت اى پيامبر خدا! من هميشه خداى
مهربان را شكر مى كنم كه بهره من در اين جهان خلقت ، اين شد كه سگ شوم
، اگر انسان بى نماز بودم چه مى كردم ؟(14)
نماز بهتر از جهاد است
در جواهر العددية سليم بن قيس هلالى آمده است كه عمر هميشه با رسول خدا
صلى الله عليه و آله منازعه داشت كه نماز چگونه بهتر از جهاد است ، با
اينكه در جهاد، انسان از جان و مال و فرزند مى گذرد پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله در جواب عمر مى گفت :
هر كس در جهاد كشته شود، يك مرتبه كشته شده و به
بهشت مى رود، اما براى اينكه نماز قبول شود بايد هميشه با اخلاص و حضور
قلب مجاهدت كرد.
از اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله معلوم مى شود كه نماز بهترين
عملى است و هيچ عبادت و عملى برتر از نماز نيست از اين روى است كه
همواره در اذان و اقامه تكرار مى كنيم حى على
خير العمل .
غصبى نبودن جاى نماز
ابو اسحاق شيرازى وقتى كه در نظاميه بغداد تدريس مى كرد، صداى اذان كه
از گلدسته هاى مدرسه بلند مى شد، عباى خود را سر مى كشيد و براى خواند
نماز در مسجدى كه نزديك مدرسه بود از مدرسه بيرون مى رفت . وقتى از او
پرسيده شد كه چرا در نماز خانه مدرسه نماز نمى خوانى ؟ با اينكه از
خواجه نظام الملك ، وزير مقتدر سلجوقيان حقوق مى گرفت ، با شهامت تمام
گفت :
براى اينكه مى دانم هر چه در اين دستگاه وجود
دارد، غصبى است !.(15)
نماز، نور چشم من است
نمازش كه تمام شد، سرباز عراقى صدايش كرد و گفت :
شماها از نماز خواندن خسته نمى شويد؟ هميشه مى
بينم چند نفر در حال نماز هستيد، حتى شبها و نيمه شبها. شما خواب
نداريد؟
آن برادر با آرامش به سرباز عراقى جواب داد:
ما به خاطر همين نماز اينجا اسير شده ايم . نماز
همه چيز ماست . نماز نور چشم ماست . مومن مگر از خواندن نماز سير مى
شود؟ شما چه مسلمانى هستيد كه از نماز خواندن ما تعجب مى كنيد. گر چه
تعجب كردن شما، عجيب نيست !.
عراقى كه انگار شرمنده شده باشد، پشت سرش را خاراند و رفت ؛ گرچه درك
اين مسائل براى او دشوار بود.
اسير ايرانى با اين برخورد سازنده بيش از آنكه به فكر خود باشد، به فكر
محو شدن درا راه عقيده و مرامى بود كه به خاطر آن ، اسير شده بود.
(16)
نماز در سخت ترين شرايط اسارت
و نور مهتاب از پنجره بالاى سلول در چشمهايم افتاد. صورتم خيس بود.
هواى رطوبت گرفته چهار ديوارى سلول به ريه هايم سنگين مى آمد. نمى
دانستم چه وقتى از شب است . بعضى وقتها همه چيز را از ياد مى بردم .
اگر ضربه هاى شلاق عراقيها در تنم نمى دويد، حتى خودم را هم فراموش
مى كردم . هر چه فكر كردم ، يادم نيامد كه آن دو مرد عراقى چه وقت
سراغم آمدند. چهره هاى عصبى و ناراحتشان جلو چشمهايم رژه مى رفت . درد
دنده هايم نمى گذاشت راحت نفس بكشم . از پنجره كوچك زير سقف ، آسمان را
نگاه كردم ، حتى يك ستاره در آسمان نبود. خواستم بخوابم كه يادم افتاد
نماز مغرب و عشاء را نخوانده ام . همانطور كه دراز به دراز افتاده بودم
با هزار سختى تيمم كردم و نشسته نمازم را خواندم . مى دانستم كه اگر
عراقيها ببينند، باز هم با شلاق مى افتند به جانم . نماز كه خواندم ،
دلم آرام گرفت و انگار هيچ دردى را در تنم حس نمى كردم .
(17)
نماز خوان هميشه مورد اعتماد همه است
يك مهندس روسى تعدادى كارگر ايرانى را براى كار استخدام كرده بود.
كارگران ، بنا به وظيفه شرعى ، وقت اذان ظهر كه مى شد، براى خواندن
نماز دست از كار مى كشيدند.
يك روز مهندس به آنها اخطار مى دهد كه اگر هنگام كار، نماز بخوانند،
آخر ماه از حقوقشان كسر مى شود. كسانى كه ايمان ضعيف و سست داشتند، از
ترس كم شدن حقوقشان ، نماز را به آخر وقت مى گذاردند، اما عده اى بدون
ترس از كم شدن حقوق ، همچنان در اول وقت ، نماز ظهر و عصرشان را مى
خواندند.
آخر ماه ، مهندس به آنها كه همچنان نمازشان را ظهر خوانده بودند، بيشتر
از حقوق عادى ماهيانه پرداخت مى كند.
كسانى كه نماز خود را به بعد از كار گذاشته بودند، به مهندس اعتراض مى
كنند كه چرا حقوق آنها را زياد داده است . مهندس مى گويد:
اهميت دادن آنها به نماز و صرف نظر كردن از كسر
حقوق ، نشانگر آن است كه ايمان آنها بيشتر از شماست و اين قبيل آدمها
هرگز در كار خيانت نمى كنند، همچنانكه به نماز خود خيانت نكردند.
(18)
نماز رهايى بخش
بازرگان مسلمانى بود كه هميشه و همه حال فكر و ذكرش خدا بود. عشق و
علاقه او به نماز و دعا در سفر و در حضر زبانزد بود. به عبادت عشق مى
ورزيد و به هيچ قيمت حاضر نبود از ياد خدا غافل شود.
روزى از شام به مدينه مى رفت كه در راه دزدى به او رسيد و شمشير كشيد
تا او را بكشد و اموالش را ببرد. بازرگان به دزد گفت :
اى مرد! اگر پول و ثروت مى خواهى ، به تو بدهم .
ولى مرا نكش .
دزد كه در غفلت و گناه غرق بود با سخت دلى گفت :
هم مال تو را مى برم ، هم خودت را مى كشم .
بازرگان كه جان خود را در خطر ديد از دزد خواست كه به او مهلت دهد تا
دو ركعت نماز بخواند. دزد مهلت داد.
بازرگان وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند. بعد از نماز چنان دست به دعا
برداشت و انابه كرد كه دزد را تحت تاثير قرار داد. دزد ناگهان از غفلت
چندين ساله بيدار شد و از كشتن و غارت بازرگان منصرف شد.
(19)
دلايل پرستش خدا
راغب در تفسير كبير خود مى نويسد:
ما خداوند عالم را به چهار دليل ستايش مى كنيم و در برابر عظمت او سر
تسليم فرود مى آوريم و عبادتش را به جا مى آوريم .
اول به اين دليل كه او غنى على الاطلاق است ، يعنى ذات او بى هيچ عيب و
نقص است و صفات او همه پسنديده و ستوده است و خود مى فرمايد:
فاحمدونى فانى انا الله
دوم آنكه خداوند ما را پرورش مى دهد و ازتمام نعمتها به ما عطا مى كند
كه فانى انا رب العالمين .
سوم اينكه چشم اميد به رحمت و بخشايش او داريم كه فرموده :
فانا الرحمن الرحيم .
چهارم اينكه اگر عصيان كنيم هرگز از عذاب و خشم خداوند ايمن نخواهيم
بود، چرا كه خود مى فرمايد: فانا مالك يوم الدين
.
(20)
بناى زندگى بر نماز و اطاعت خدا
از شخصى پرسيدند زندگى خود را بر چه اصول و پايه هايى قرار داده اى ؟
در جواب گفت :
بر روى چهار اصل .
اول اينكه دانستم روزى مرا به غير از من ، به كسى نمى دهند.
دوم اينكه يقين دارم نماز و روزه مرا غير از خودم كسى بجا نمى آورد.
سوم به يقين دانستم كه مرگ من ناگهانى و بدون اطلاع من فرا خواهد رسيد.
چهارم اينكه فهميدم خداوند در همه حال ناظر اعمال و زندگى من است .
با اعتقاد بر اين اصول ، مشغول عبادت و اطاعت خداوند هستم و هرگز سر از
بندگى و طاعت حضرت حق بى نمى تابم .
(21)
عبادت واقعى
امير مومنان على عليه السلام به كميل مى فرمايد:
اى كميل ! مهم اين نيست كه نماز بخوانى و روزه
بگيرى و يا در راه خدا انفاق كنى ، مهم اين است كه نماز و ديگر اعمال
را با قلبى پاك و به صورتى شايسته و خاشعانه در پيشگاه خداوند انجام
بدهى .
(22)
نماز با توجه در كنار ديوار چين
همراه زن و بچه براى كارى به چين رفته بودم . يك روز براى ديدن ديوار
چين رفتيم . توريستهاى زيادى از كشورها و مليتهاى گوناگون در كنار
ديوار چين بودند. همچنانكه گرم ديدن ديوار و عظمت آن بوديم ، متوجه شدم
كه وقت نماز ظهر و عصر شده است . وضو گرفتم و يك دستمال كوچك به عنوان
سجاده پهن كردم . با قبله نما، قبله را پيدا كردم . قبل از شروع نماز
چند نفرى توجه شان به من جلب شده بود و با كنجكاوى نگاهم مى كردند.
نماز اول را كه خواندم ، تعداد زيادى اطرافم جمع شده بودند و تماشا مى
كردند. خيره بودند و با تعجب نگاه مى كردند.
نماز عصر را هم خواندم ، تعداد زيادى اطرافم جمع شده بودند و تماشا مى
كردند. خيره بودند و با تعجب نگاه مى كردند.
نماز عصر را هم خواندم . حالا مردمى كه در اتوبوسها منتظر حركت بودند
به جاى توجه به ديوار چين منظره جالبترى را براى تماشا و عكس گرفتن
پيدا كرده بودند. پس از من ، همسرم مشغول نماز شد. همسرم در حال نماز
بود كه يك نفر با دوربين آمد و خواست كه از همسر و خانواده ام عكس
بگيرد. مخالفت كردم ، بعد به فكر افتادم كه شايد همين عكس بهانه اى
باشد براى مطرح كردن نام اسلام در كشورهاى كفر زده جهان .
(23)
نماز، روزى را زياد مى كند
يكى از كسبه بازار مشهد نقل مى كرد:
ما دو نفر بوديم كه وضع مالى مان خيلى بود، يك
روز تصميم گرفتيم براى مشكل خود برويم خدمت شيخ حسنعلى اصفهانى . رفتيم
منزل ايشان . عده زيادى در انتظار نوبت بودند. ما هم منتظر مانديم تا
نوبتمان برسد. اما ناگهان شيخ از ميان جمعيت ، ما را پيش خود خواند. به
من گفت : تو بايد كارى را انجام دهى كه آن را ترك كرده اى . بعد به
دوستم گفت : تو هم كارى را كه انجام مى دهى ، ترك كن . برويد و به
وظايف خود عمل كنيد تا وضع شما بهتر شود!
اعتراف مى كنم كه من نماز نمى خواندم و دوستم هم شرابخوار بود. به
توصيه شيخ ، گناهان خود را ترك و به وظايف دينى خود عمل كرديم . از آن
پس من هرگز نمازم ترك نشد و با توجه خاص آن را مى خواندم . اين بود كه
بعد از آن ، وضع مالى ام بهتر شد.
(24)
تبليغ با نماز
حضرت شعيب بسيار نماز مى خواند. به مردم مى گفت :
نماز بخوانيد كه نماز، انسان را از كارهاى زشت
باز مى دارد. اما مردم نادان كه رابطه ميان نماز و ترك منكرات
را نمى توانستند درك كنند، از روى مسخره به او مى گفتند:
صلواتك تامرك ان نترك ما يعبد اباونا
(25)
مى بينيم كه شعيب پيامبر، هم خودش نماز مى خواند و هم با نماز، دين خود
را تبليغ مى كرد. از طرفى اگر آنها درست مى انديشيدند، اين واقعيت را
مى فهميدند كه نماز حس مسووليت و تقوا و پرهيزگارى و حق شناسى را در
انسان زنده مى كند و او را به ياد خدا و به ياد قيامت مى اندازد.
(26)
پوشيدن لباس زيبا در نماز
هنگامى كه امام حسن عليه السلام مى خواست نماز بخواند، زيباترين و
بهترين لباسهاى خود را مى پوشيد. از آن حضرت پرسيدند:
چرا بهترين لباس خود را در نماز مى پوشى ؟
امام در پاسخ گفت :
خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد. پس من
لباس زيبا را براى راز و نياز با او مى پوشم . خداوند گفته است : خذوا
زينتكم عند كل مسجد
(27)
بر همين اساس ، طبق روايات ، استحباب دارد كه انسان در حال نماز
نيكوترين لباس خود را بپوشد و خود را معطر كند و با رعايت نظافت و
طهارت كامل به نماز و راز و نياز با خداى بزرگ بپردازد.
(28)
نماز در اسارت
اسمش اكبر بود. هفده سال بيشتر نداشت . بى هوش و بى رمق روى زمين نمور
آسايشگاه افتاده بود. بعد از ظهر يك روز گرم بود كه آوردندش . در
بيمارستان كركوك عمل شده بود.
در منطقه قصر شيرين خمپاره كنارش تركيده بود و شكمش را تركشها پاره
كرده بودند.
هر از گاه كه به هوش مى آمد، در حاليكه از درد به خود مى پيچيد، نگران
نمازش بود. مى خواست نماز بخواند، ولى از هوش مى رفت . در هشيارى مدام
لبش به ذكر و دعا مى جنبيد.
در سخت ترين شرايط جسمى ، براى خواندن نماز اصرار داشت كه به سمت قبله
بنشانيم اش .
بعدها خبر شهادتش را بر ايمان آوردند.
در اردوگاه موصل براى وضو آب كم مى آورديم . سهم هر كس براى گرفتن وضو
به اندازه يك استكان معمولى بود. بيشتر بچه ها براى نافله شب آهسته و
بى صدا بلند مى شدند تا عراقيها بويى نبرند. اگر مى ديدند و يا با خبر
مى شدند كسى براى نماز بلند شده ، حسابش با كرام الكاتبين بود.
روزهاى دوشنبه و پنج شنبه هم خيليها روزه مى گرفتند.
(29)
شكوه نماز در غربت غرب
حجت الاسلام روحانى از قول فردى نقل مى كند كه در زمان رژيم شاه قرار
بود يك گروه از مهندسين كشاورزى به يكى از كشورهاى اروپايى براى كسب
تجارب كشاورزى بروند. يك استاد دانشگاه را سرپرست گروه مى كنند.
هواپيما در شهرى براى سوختگيرى فرود مى آيد. مسافرين هواپيما از مليتها
و مذاهب مختلف بودند؛ مسيحى ، كليمى و مسلمان .
هوا در حال تاريك شدن بود كه استاد دانشگاه مى رود وضو بگيرد. بعد، از
داخل ساكش يك قبله نما در مى آورد، قبله را پيدا مى كند و مى ايستد به
نماز. گروهى كه آن استاد سرپرستش بود، مى افتند به التماس كه مهندس !
تو را خدا در اينجا دست از اين كارها بردار. اينجا همه تيپ آدم هست .
استاد با عصبانيت و غيظ مى گويد:
اين چه درخواست و حرف احمقانه اى است كه مى
گوييد! پابندى به اعتقادات دينى مگر مصلحتى است ؟ خجالت نمى كشيد اين
حرف را مى زنيد؟
استاد بى اعتنا به اطرافيان و حتى نگاههاى متعجب خارجيان ، بار ديگر مى
ايستد براى نماز. با آرامش خاص نماز مغرب و عشاء را تمام مى كند. اين
در حالى بود كه مسافرين و مهمانداران با حالت آميخته به ادب و احترام
منتظر استاد بودند كه سوار هواپيما شود.
مهمانداران بشدت مجذوب شخصيت معنوى استاد شده بودند و يكى از آنها مى
گفت : هواپيما در آسمان دچار نقص فنى شد، اما بدون آنكه دريابيم كه
چگونه و چطور شد كه نقص بر طرف شد، اكنون حس مى كنم كه به خاطر وجود
اين مرد خدايى بود كه ما از يك حادثه قطعى نجات يافتيم .
(30)
جشن به خاطر نماز
مردم گروه گروه به طرف منزل سيد بن طاووس مى رفتند، كوچه شلوغ بود.
شاگردان سيد نمى دانستند كه جشن به چه مناسبتى برگزار مى شود. هر كدام
در ذهن خود گمانى مى زد، اما از آن مطمئن نبود. يكى مى گفت لابد عيد
است و ما نمى دانيم . آن ديگرى مناسبتى ديگر حدس مى زد. اما همگى سيد
را خوب مى شناختند و مى دانستند حتما آن جشن مناسبتى دارد.
منزل سيد پر بود از جمعيت . ذكر صلوات و قرائت شعر در مدح ائمه فضاى
خانه را پر كرده بود و در اين ميان تنها سيد بود كه مى دانست آن جشن
براى چيست .
سكوت سيد طاقت شاگردان را طاق كرده بود. سرانجام يكى از آنها پرسيد:
اگر مناسبت جشن را بدانيم ، بيشتر خوشحال خواهيم شد.
تبسم شيرينى بر چهره سيد نقش بست و گفت : امروز
يكى از بهترين روزهاى عمر من است . چندين سال پيش در چنين روزى من به
سن تكليف رسيدم و لياقت آن را پيدا كردم كه مورد خطاب خداوند رحمان
باشم و به اداى تكليف الهى بپردازم . از اين جهت من هر سال اين روز را
جشن مى گيرم .
(31)
نماز، با عطر
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: يك ركعت نماز
با عطر بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون عطر است .
امام كاظم عليه السلام هميشه جاى سجده پدرش را از بوى خوش آن مى شناخت
.
عبد الله بن حارث نقل مى كند كه امام سجاد عليه السلام هميشه در سجاده
اش عطر داشت و هر گاه مى خواست نماز بخواند، از آن استفاده مى كرد.
امام سجاد عليه السلام در استفاده از عطر به هنگام نماز از جدش رسول
خدا صلى الله عليه و آله متابعت مى كرد. چنانكه از امام صادق نقل است
كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شيشه عطرى داشت كه هر گاه وضو مى
گرفت از آن استفاده مى كرد، بعد از منزل بيرون مى رفت و مردم از بوى
خوش عطر مى فهميدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله است .
(32)
گردان معطر
شهيد محسن شريفى هميشه عطر همراهش بود و بين دو نماز به نيروهاى گردان
خودش عطر مى زد براى همين به او عطار گردان مى گفتند. او معاون گردان
بود.
يك روز قبل از اذان صبح ، براى وضو گرفتن مى رفتم كه بوى عطر در آن
سپيده صادق فضاى جبهه را معطر كرده بود. فهميدم كه بوى عطر شريفى است .
جلوتر رفتم ، ديدم شريفى ، سر به سجده گذاشته و هق هق گريه مى كند. در
آن حالت اگر توپ در بالاى سرش منفجر مى شد، حس نمى كرد.
انگار كه از اين دنيا جدا شده بود.
نمى دانم اين عاشق پاكباز در دعاهاى نماز شب خود از خدا چه خواسته بود
كه دعايش اجابت گرديد و به شهادت رسيد.
آن بزرگوار از حالاتش معلوم بود كه به اين دنيا تعلق نداشت .
(33)
لذت عبادت در جوانى
قبل از كسالت حضرت امام ره شبها يكى از
بچه هاى پاسدار پشت در اتاقشان مى خوابيد. روزى از او پرسيدم :
شما كه مدتى است شبها مراقب امام بوده ايد، هيچ
خاطره اى از ايشان نداريد؟ گفت : چرا،
دارم . امام ره معمولا دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار مى شدند. يك شب
متوجه شدم دارند با صداى لند گريه مى كنند. متاثر شدم و شروع كردم به
گريه كردن . مدتى بعد امام ره براى گرفتن وضو از اتاق بيرون آمدند. مرا
كه با آن حال ديدند، گفتند: تا جوانى قدر خودت را بدان و خدا را عبادت
كن . لذت عبادت در جوانى است . آدم وقتى پير مى شود، دلش مى خواهد
عبادت كند، ولى حال و توانى برايش نمانده است .
(34)