خط مشهاى سياسى نهج البلاغه

محمد مهدى ماندگار

- پى‏نوشت‏ها -
- ۲ -


335- در فـصـل تـوزيـع قـدرت در نـهـج البـلاغـه بـه تفصيل در اين باره بحث خواهيم كرد.
336- حـضـرت امـيـر (ع ) بـه هـنـگام دريافت حكم ماءموريت خود از پيامبر اكرم (ص ) براى اعزام به يمن ، از رسول خدا سؤ ال نمى كند كه پس نماز مردم چه مى شود؟ بلكه مـى پـرسـد: مـن بـر مـردم چـگـونـه امـامـت كـنـم ؟ (نـهـج البـلاغـه ، نـامـه 53). (يـعـنـى اصـل ايـن كـه نـمـاز جمعه از شؤ ون حاكم و با نماينده او است ، مفروش است ) و يا اين كه اوليـن نـمـاز جـمـعـه در اسـلام ، بـه امـامـت نـمـايـنـده رسـول خـدا (ص )، ابـو امـامـه اسعد بن زراره و اولين نماز جمعه پيامبر (ص ) در آستانه تشكيل حكومت در مدينه و در مسجد قبال و اولين ، نماز جمعه عراق ، در زمان خلافت عمر به امامت سعد بن ابى وقاص ، نماينده خليفه اقامه شده است (سيوطى ، تاريخ الخلفاء، ص 131؛ سيره ابن هشام ، ج 1، ص 435.
337- مجلسى ، بحار الانوار، ج 77، ص 390.
338- نهج البلاغه ، نامه 53.
339- اين بحث با آن چه در بحث آزادى تحت عنوان عدم اجبار مردم براى حضور در جنگ مـطـرح شد، منافاتى ندارد؛ چون يكى از وظايف حكومت ، حفظ نظام از آفات داخلى وخارجى اسـت ولازمـه ايـن حـفظ، حق بسيج مردم وبه تبع آن اطاعت مردم است . در دفاع ، اكثريت مردم تـمـايـل بـه شـركـت دارنـد؛ چـون حفظ كيان فردى واجتماعى خود را در اين دفاع مى بينند وشـايـد اقـليـتـى تـمـايـل نـداشـتـه بـاشـنـد، كـه حـكـومـت در حـالت ايـده آل ، ايشان را اجبار نخواهد كرد.
340- نهج البلاغه ، نامه 53.
341- نهج البلاغه ، خ 27.
342- جـمـله دعـائى ، كه گاه براى نكوهش وكنايه زدن به كار مى رود (در فارسى گفته مى شود: خدا پدرشان را بيامرزد).
343- نهج البلاغه ، خ 34.
344- (يـا ايـهـا النـّبـى قـل لمـن فـى ايـدكـم مـن الاسـرى ) (انفال (8)، آيه 70).
345- نهج البلاغه ، خ 73.
346- نهج البلاغه ، خ 207.
347- نهج البلاغه ، نامه 53.
348- برگرفته از: مسعود چلبى ، جامعه شناسى نظم ، ص 54.
349- دورژه ، مـوريـس ، جـامـعـه شـنـاسـى سـيـاسـى ، تـرجـمـه دكـتـر ابوالفضل قاضى ، ص 160.
350- محمد تقى جعفرى ، فرهنگ پيرو وفرهنگ پيشرو، ص 22.
351- رضـا ثـفـى ، مـفـاهـيـم فـرهـنگ در ادبيات فارسى ، مجله فرهنگ وزندگى ، ش 1، سال 1348، ص 25.
352- p527 ,1996,3,vol sciences social of Encyclopedia internasional culture" Singer Milton-
353- على باقر نصر آبادى ، مبانى جامعه شناسى ، جزوه درس دانشگاه آزاد كاشان ، ص 22ـ25.
354- لذا گفته مى شود: النّاس على دين ملوكهم .
355- عبدالرحمن عالم ، بنيادهاى علم سياست ، ص 13.
356- همان ، ص 115.
357- هـمـان ، ص 115 (بـه نـقـل از: آلمـونـد وپاول ، چارچوبى نظرى براى سياست هاى تطبيقى .
358- بـرگـرفـتـه از: كـوئن بـروس ، مـبـانـى جـامعه شناسى ، ترجمه غلام عباس توسلى ؛ پارلمر مونتنى ، نگرشى جديد به علم سياست ، ترجمه شجاعى .
359- نهج البلاغه ، خ 234.
360- نهج البلاغه ، خ 190 (براى اطلاع بيش تر، ر. ك : خ 85 و108).
361- نهج البلاغه ، خ 130.
362- هـمـان ، نـامـه 27. در نامه 53 نيز حضرت عليه السّلام مشابه اين سفارش را به مالك اشتر نخعى دارد.
363- نهج البلاغه ، خ 131.
364- همان ، خ 84 (معروف به خطبه همام يا اوصاف متقين ).
365- همان ، خ 84 (معروف به خطبه همام يا اوصاف متقين ).
366- همان ، خ 216 (آيه ذكر شده ، مربوط به سوره تحريم ، آيه 8 است ).
367- نهج البلاغه ، خ 197.
368- سـفارش به تقوا از اهم سفارش هاى حضرت عليه السّلام به دوستان ، ياران ، فـرمـانداران وفرزندان است كه در مواضع بسيارى از نهج البلاغه آمده است ؛ از جمله ، خطبه هاى 113، 141 و 194 ونامه هاى 26 و 53 وحكمت 814.
369- نهج البلاغه ، خ 73.
370- بـراى اطـلاع بيش تر درباره زهد امام عليه السّلام ر. ك : خ 159، نامه 45 و 62 و ح 74، 99،100، 101 و 228.
371- رعد (13)، آيه 28.
372- طلاق (65)، آيه 3.
373- نهج البلاغه ، خ 130.
374- همان .
375- در خـطـبـه 171 چـنـيـن آمـده اسـت : شـخصى در روز شورا به من گفت : اى فرزند ابوطالب ! به خلافت حريص مى باشى . در پاسخ او گفتم : به خـدا سـوگـنـد! شـمـا بـا اين كه از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه وآله دورتريد، حريص تريد؛ اما من كه شايسته تر ونزديك تر به پيامبر اسلام هستم ، تنها حق خود را مطالبه مى كنم ، در حالى كه شما بين من وآن حائل شديد ودست ردّ بر سينه ام زديد.... بار خدايا! از قريش واز همه آنان كه يارى شان كردند، به پيشگاه تو شكايت مى كنم .
(نـقـل شـده كـه آن شـخـص ، سـعـد بـن ابـى وقـاص بـود با اين كه حديث منزلت (انت منّى بـمـنـزلة هـارون مـن موسى ) را كه اشاره به جانشينى حضرت عليه السّلام براى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله دارد، بارها نقل كرده بود. (محمد دشتى ، ترجمه نهج البلاغه ، ص 325).
376- الفوز بالشهادة ، (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 80).
377- انّ فوق كلّ برّ برّ حتى يقتل الرجل فى سبيل اللّه ، (دعائم الاسلام ، ج 1، ص 343).
378- نهج البلاغه ، خ 124.
379- همان ، نامه 23.
380- آل عمران (3)، آيه 198.
381- محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 49، ص 232.
382- براى اطلاع بيش تر درباره فرهنگ شهادت طلبى در نهج البلاغه ، ر.ك : خ 55، 118، 122 و 155 ونامه 9، 35 و 53.
383- جمله پايانى وصيت نامه امام حسين عليه السّلام است كه در موسوعه كلمات امام حسين عليه السّلام آمده است .
384- نهج البلاغه ، نامه 53.
385- (ان اكرمكم عنداللّه اتقاكم ). (حجرات (49)، آيه 13).
386- (فضل اللّه المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما). (نساء (4)، آيه 95).
387- (هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون ). (زمر (39)، آيه 9).
388-نهج البلاغه ، نامه 53.
389- نهج البلاغه ، نامه 19.
390- همان ، خ 27.
391- اگـر دقـت شـود، امـام با اين كلام كوتاه ، قصد بيان اين نكته را داشت كه همه ارزش ها در دو فصل مهم قابل جمع است : تقواى الهى ونيكوكارى .
392- نهج البلاغه ، خ 184 (بعضى در تنظيم صفات به گونه اى شمارش كرده اند كه عدد 110 را نشان مى دهد).
393- نهج البلاغه ، خ 36.
394- همان ، خ 323.
395- نهج البلاغه ، خ 3.
396- نهج البلاغه ، خ 181.
397- همان ، خ 234.
398- در جريان جنگ صفين ، حضرت عليه السّلام سخنرانى مى فرمود ودر اثناى آن ، مـردى از اصحاب به ثناگويى حضرت عليه السّلام پرداخت وحضرت عليه السّلام در ادامه صحبت ، تملق پذيرى را از پست ترين حالت هاى زمامداران برشمرد وخود را از اين حالت ، مبرا دانست (نهج البلاغه ، خ 207).
399- ثـم ليـكـن آثـرهـم عندك اءقولهم بمرّ الحقّ لك ... نهج البلاغه ، نامه 53.
400- ثـم ليـكـن آثـرهـم عندك اءقولهم بمرّ الحقّ لك ... نهج البلاغه ، نامه 53.
401- نهج البلاغه ، خ 80.
402- فـلا تـكـلّمونى بما تكلّم به الجبابرة ولا تتحفّظوا منّى بما يتحفّظ به عند البادرة ... (نهج البلاغه ، خ 207).
403- نهج البلاغه ، نامه 53.
404- حـضرت موسى عليه السّلام بعد از آشنايى با حضرت خضر عليه السّلام از او مـى خـواهد كه شاگردى اش كند واز علم لدنى او بهره اى در جهت رشد خود كسب كند ويا بـه پـيـامـبـر اكـرم صـلّى اللّه عـليـه وآله امـر مى شود كه همواره از خداوند اين ارزش را بخواهد: (وقل ربّ زدنى علما)، (طه (20)، آيه 114).
405- در احاديث اسلامى ، هيچ محدوديتى از لحاظ زمانى ، جنسى ، مكانى ومعلم ، براى علم آموزى وجود ندارد وتنها مرز قائل شده در منابع اسلامى ، مرز بين علم نافع وعلم غير نافع است .
406- (كـلاّ انّ الانـسـان ليطغى ان رآه استغنى )، (علق (96)، آيه 7)، ودر حديثى آمده اسـت كـه مـن اسـتـوى يـومـاه فـهـو مـغبون (مجلسى ، بحار الانوار، ج 1، ص 177).
407- نهج البلاغه ، نامه 53.
408- محمد تقى جعفرى ، حكمت اصول سياسى اسلام ، ص 208.
409- از آن شـخـص مـروان است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله او را تبعيد كرد؛ امـا عـثـمـان او را بـه مـديـنـه آورد ودامـاد او شـد ودر انحراف وكشته شدن او نقش داشت .
410- نهج البلاغه ، خ 30.
411- نهج البلاغه ، خ 118.
412- برگرفته از: عبدالحميد زهادت ، تعليم وتربيت در نهج البلاغه ، ص 135 ـ 238.
413- وانّما قلب الحدث كالارض الخالية ....
414- من الوالد الفان المقرّ المدبر العمر المستسلم للدّهر الذامّ الدّنيا الساكن مـسـاكـن المـوتـى والظـّاعـن عـنـهـا، الى المـوعـود المـؤ مّل ....
415- فانّى اءوصيك بتقوى اللّه اءى بنىّ ولزوم اءمره ....
416- فاستخلصت لك من كل اءمر نخيلة و....
417- واءعرض عليه اءخبار الماضين و....
418- واعلم يا بنى انّ اءحدا لم ينبى عن اللّه سبحانه ....
419- واذكر بذكر الموت وقدّره بالفناء...
420- فـانـّى اءوصيك بتوقى اللّه يا بنى ، ولزوم اءمره وعمارة قلبك بذكره ....
421- نهج البلاغه ، خ 42 و 194، نامه 31 و 53 و خ 243.
422- همان ، خ 38 و 234 (قاصعه ).
423- همان ، نامه 53.
424- همان ، نامه 31 و53.
425- همان ، خ 159، نامه 32 و خ 128، 360 و431.
426- همان ، نامه 39 و70.
427- همان ، نامه 53 و خ 426.
428- همان ، نامه 41، 43 و71.
429- همان ، نامه 50 و خ 128، 360 و 372.
430- همان ، خ 3، 33 و 105 ونامه 78.
431- همان ، خ 15 و 168.
432- همان ، خ 32، 131 و 144.
433- همان ، خ 3 و 181 ونامه 3.
434- همان ، خ 34، 39 و 199 ونامه 62.
435- همان ، خ 21 و 166.
436- همان ، خ 16، 142، 181 و 200، نامه 27 و 31 و خ 270 و396.
437- همان ، خ 126.
438- نهج البلاغه ، خ 166.
439- همان ، نامه 19، 53، 65 و74.
440- همان ، خ 234.
441- همان ، خ 11 و خ 79 و 107.
442- برخى گفته اند كه آن شخص ، ابوذر غفارى يا ابن مظعون بوده است .
443- نهج البلاغه ، خ 289.
444- نهج البلاغه ، خ 290.
445- محمد دشتى ، ترجمه نهج البلاغه ، ص 131 (در اين ترجمه ، شماره خطبه ، 83 است ).
446- همان ، خ 82.
447- نهج البلاغه ، خ 96.
448- نهج البلاغه ، خ 152.
449- همان ، خ 175.
450- همان ، خ 229.
451- همان ، خ 373.
452- همان ، خ 373.
453- همان ، خ 414 و 415.
454- همان ،خ 348.
455- همان ، خ 126.
456- همان ، خ 17.
457- همان ، خ 51، 125 و 238.
458- همان ، خ 175.
459- نهج البلاغه ، نامه 53.
460- جمعى از نويسندگان ، فرهنگ علوم سياسى ، ص 233.
461- برگرفته از: عبدالرحمن عالم ، بنيادهاى علم سياست ، ص 104.
462- همان ، ص 96.
463- بـرگـرفـتـه از: حـاتـم قـادرى ، تـحـول مـبـانـى مـشـروعيت خلافت از آغاز تا فروپاشى عباسيان ، ص 48.
464- (اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولى الامر منكم ) (نساء (4)، آيه 59)؛ (ومن يطع الرسول فقد اطاع اللّه ) (نساء (4)، آيه 80).
465- احزاب (33)، آيه 6.
466- حـميد عنايت ، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدين خرمشاهى ، ص 20.
467- نهج البلاغه ، خ 2.
468- عليرضا شجاعى زند، اقتدار در اسلام ، مجله حكومت اسلامى ، ش 5، ص 207.
469- نـهـج البـلاغـه ، خ 3 (مـعروف به خطبه شقشقيه ). در جاى ديگر مى فرمايد: اءنـا اءحـقّ بهذا الامر منكم (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 11) ودر مـقـابـل آنان كه بيعت با اهل سقيفه را توجيه مى كردند، فرمود: فواللّه يا معشر المهاجرين ، لنحن ـ اءهل البيت ـ اءحقّ بهذا الامر منكم ، اءمّا كان منّا القارى لكتاب اللّه ، الفـقـيه فى دين اللّه ، العالم بالسنّة ، المضطلع باءمر الرّعية ! واللّه انّه لفينا فلا تتّبعوا الهوى ، فتزدادوا من الحقّ بعدا، (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 12) و در مـقـابـل كـسـانـى كـه بـا عـثـمان بيعت كردند، فرمود: لقد علمتم اءنّى اءحقّ الناس بها من غيرى (نهج البلاغه ، خ 73).
470- برگرفته از: على اكبر، انديشه سياسى معاصر، ص 136.
471- در فـصـل بـعـد (تـوزيـع قـدرت در نـهـج البـلاغـه ) در ايـن بـاره بـه تفصيل بحث خواهد شد.
472- نهج البلاغه ، خ 207.
473- بـراى اطـلاع بـيش تر، ر. ك : خ 43، 165 و 167 ونامه 1 و79. (در همه اين مـوارد حـضـرت عليه السّلام نقش تعيين كننده مردم را در حركت هاى سياسى وانقلابى وبه تبع آن ، در حكومت ها بيان مى فرمايد).
474- نهج البلاغه ، خ 3.
475- همان ، خ 220.
476- ابن اثير، الكامل فى التاريخ .
477- نهج البلاغه ، نامه 51.
478- همان ، نامه 53.
479- همان ، نامه 54.
480- همان ، نامه 53.
481- نهج البلاغه ، نامه 59.
482- نامه 34 نهج البلاغه خطاب به محمد بن ابى بكر، براى تقويت روحيه پس از عزل ولايت مصر است .
483- عبدالرحمن بن خلدون ، مقدمه ابن خلدون ، محمد پروين گنابادى ، ص 62.
484- حسن ارسنجانى ، حاكميت دولت ها، ص 322.
485- بـرگـرفته از: سيد صادق حقيقت ، مسؤ وليت هاى فراملى دولت ها در سياسى خارجى ، ص 194.
486- در عصر غيبت كبرى ، درباره چگونگى انتخاب ولىّ جامعه ، اختلاف نظر است .
487- نهج البلاغه ، خ 104.
488- نـسـاء (4)، آيـه 59. (اى كـسـانـى كـه ولايـت وحـاكـمـيت خدا را با ايمان به او پذيرفته ايد! اطاعت از خداوند ونمايندگان خداوند بر شما واجب است ).
489- نهج البلاغه ، خ 104.
490- شيخ عبداللّه بحرانى ، النصوص على الائمة الاثنى عشر، العوالم .
491- احزاب (33)، آيه 36.
492- مرتضى مطهرى ، سيرى در نهج البلاغه ، ص 100.
493- نهج البلاغه ، خ 2.
494- بـراى اطـلاع بـيـش تـر، دربـاره بـيـان شـايـسـتـگـى هـاى اهـل بـيـت عليهم السّلام واهليت ايشان براى حق ولايت وحاكميت ، ر. ك : خ 172، 152، 181، 108، 144، 153 و239 و خ 139.
495- براى اطلا بيش تر ر. ك : خ 3 و 6، 171 و 161، كه در همه اين موارد، وصيت ونـص صـريـح پـيـامـبـر اكـرم صـلّى اللّه عليه وآله مبنى بر حاكميت الهى امام على عليه السّلام مطرح است .
496- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ، ج 9، ص 306.
497- نهج البلاغه ، خ 3 و188.
498- بـراى اطـلاع بـيـش تـر ر. ك : خ 65، خ 161؛ ابـن ابـى الحـديـد شرح نهج البلاغه ، ج 5، ص 75.
499- از جـمـله اين نصوص ، اين روايت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله است كه مى فـرمـايـد: مـا تـريـدون مـن عـلىّ؟ انّ عـليـّا مـنـّى واءنـا مـنـه ، وهـو ولىّ كـلّ مـومـن مـن بعدى (ر.ك . متقى هندى ، كنز العمال ، ج 11، ص 599، ح 32883).
500- خـليـل بـن احـمد الفراهيدى ، ترتيب كتاب العين ، تصحيح اسعد الطيّب ، كلمه بيع .
501- ابن خلدون ، پيشين ، ج 1، ص 40.
502- ر.ك : محمد تقى رهبر، درس هايى از نهج البلاغه .
503- نهج البلاغه ، خ 27.
504- برگرفته از: محمد فاكر ميبدى ، بيعت ونقش آن در حكومت اسلامى ، مجله حكومت اسلامى ، سال دوش ، ش سوم ، پاييز 1376، ص 180.
505- نهج البلاغه ، خ 34.
506- نهج البلاغه ، نامه 6.
507- همان ، خ 8.
508- نهج البلاغه ، نامه 54.
509- همان ، خ 3.
510- حـضـرت عـليـه السـّلام آرزوى خـود را بـراى شهادت ، در موارد بسيارى بيان كرده است كه در فصل خصلت هاى فرهنگى حكومت ، گذشت .
511- نهج البلاغه ، خ 3.
512- همان ، خ 207.
513- همان ، خ 117.
514- نهج البلاغه ، خ 207.
515- نهج البلاغه ، خ 207.
516- نهج البلاغه ، خ 207.
517- نهج البلاغه ، خ 207.
518- نهج البلاغه ، خ 207.
519- نهج البلاغه ، خ 207.
520- همان ، نامه 53.
521- همان ، نامه 53.
522- همان ، نامه 53.
523- برگرفته از: نهج البلاغه ، نامه 50.
524- برگرفته از همان ، نامه 53.
525- برگرفته از همان ،نامه 53
526- اشاره به آيه (انّك لعلى خلق عظيم ) كه درباره پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله نازل شد.
527- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 34.
528- ر. ك : همان ، نامه 53.
529- ر. ك : همان ، خ 131 ونامه 53.
530- ر. ك : همان ، نامه 51.
531- ر.ك : همان ، نامه 47 كه وصيت نامه امام عليه السّلام است .
532-نهج البلاغه ، نامه 53.
533- ر. ك : خ 234 (فـالاحـوال مـضـطـربـة ، والايـدى مختلفة ، والكثرة متفّرقة فى بلاء ازل ، واءطباق جهل ... فانظروا الى مواقع نعم اللّه عليهم حين بعث الهيم رسولا...)
534- نهج البلاغه ، خ 150.
535- ر. ك : همان ، خ 22، 34، 171، 137، 13، 168، 208، 9 و192 ونامه 1، 22 و54.
536- ر. ك : همان ، خ 32 و 207 ونامه 53.
537- نهج البلاغه ، خ 115.
538- همان ، خ 27.
539- ر. ك : همان ، خ 37 و نامه 62.
540- ريشه لاتينى اين كلمه ، potere به معناى قادر بودن است .
541- سـيـد جواد طباطبائى ، درآمدى فلسفى بر تاريخ انديشه سياسى در ايران ، ص 98؛ (در ايـن كـتـاب از عـبـدالرحـمن عالم نقل شده كه به عقيده بسيارى از متفكران سـيـاسـى ، اقـتـدار، قـدرت نـهادى شده است .در چنين حالتى ، قدرت وجود ندارد؛ اما حق آن نهاد، براى اعمال قدرت وجود دارد. قانون به اقتدار مربوط است ، نه به قدرت . اقتدار، جـلوه وسـيماى قدرت در موقعيت هاى گروه سازمان يافته است . به ديگر سخن ، اقتدار حق مشروع براى نفوذ گذارى يا هدايت رفتار ديگران است .
542- ر. ك : عبدالرحمن عالم ، بنيادهاى علم سياست ، ص 89.
543- عالم ، بنيادهاى علم وسياست ، ص 90.
544- ابـوالفـضـل قـاضـى ، حـقـوق اسـاسـى ونـهـادهـاى سـيـاسـى ، ج اول ، ص 217.
545- عالم ، بنيادهاى علم وسياست ، ص 92 (با تلخيص ).
546- عالم ، بنيادهاى علم وسياست ، ص 93.
547- ر. ك : سـيـد صـادق حـقـيـقـت ، تـوزيـع قـدرت در انـديـشـه سـيـاسـى شـيـعـه ، پـايـان نـامـه مـقـطـع دكـتـرا، دانـشـگـاه تـهـران ، فصل سوم .
548- ر. ك : همان .
549- نـظـريه پردازان نخبگان ، به چهار دسته تقسيم مى شوند: موسكاو ميخلز با رويكرد سازمانى ، پارتو با رويكرد روان شناختى ، برنهام با رويكرد اقتصادى وميلز با رويكرد نهادى ، اين نظريه را دنبال مى كنند.
550- بـرگـرفـته از: محمد مهدى نادرى قمى ، قدرت در مديريت اسلامى ، ص 45 ـ 180.
551- انعام (6)، آيه 57 ويوسف (12)، آيه 67 و40.
552- بقره (2)، آيه 257.
553- شورى (42)، آيه 9.
554- نساء (4)، آيه 45.
555- احزاب (33)، آيه 6.
556- مائده (5)، آيه 55.
557- نساء (4)، آيه 59.
558- توبه (9)، آيه 71.
559- انفال (8)، آيه 72.
560- انفال (8)، آيه 73.
561- اعراف (7)، آيه 30.
562- اعراف (7)، آيه 27.
563- عنكبوت (29)، آيه 41.
564- آل عمران (3)، آيه 38.
565- حجر (15)، آيه 42.
566- نهج البلاغه ، خ 215.
567- خارى سه شعبه كه خوراك شتران وسخت گزنده است .
568- نهج البلاغه ، خ 15.
569- هذا ما اءمر به عبداللّه علىّ اءميرالمؤ منين ...(نامه 53).
570- لا تقوم مملكة الاّ بتدبير ولابد من امارة (نهج السعادة ، ج 1، ص 515).
571- اللّهـمّ انـّك تـعـلم اءنـّه لم يـكـن الذى كـان مـنـّا مـنافسة فى سلطان ، ولا التماس شى ء من فضول الحطام (خ 131).
572- نهج البلاغه ، خ 15.
573- در پـاسـخ ابـن عـبـاس كـه وصله كردن كفش حضرت عليه السّلام را مشاهده مى كـرد، فـرمـود: واللّه لهى اءحبّ من امرتكم الاّ اءن اءقيم حقّا اءو اءدفع باطلا (خ 33).
574- مـا اءخـذ اللّه عـلى العـلمـاء اءلاّ يـقـارّوا عـلى كـظـّة ظـالم ، ولا سـغب مظلوم ... (خ 3).
575- اءيـّهـا النـاس انّ اءحـقّ النـاس بهذا الامر اءقواهم عليه ، واءعلمهم باءمر اللّه فيه (خ 172).
576- فان اجتمعوا على رجل وسموه اماما كان ذلك للّه رضى (نامه 6).
577- انّ اللّه فرض على ائمّة العدل (الحقّ) اءن يقدّروا اءنفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيّغ بالفقير فقره (خ 200).
578- ر. ك : خ 3، 30 و 162.
579- نهج البلاغه ، نامه 53.
580- نهج البلاغه ، نامه 53.
581- محمد تقى جعفرى ، حكمت اصول سياسى اسلام ، ص 321.
582- برگرفته از: مرتضى مطهرى ، سيرى در نهج البلاغه ، ص 78.
583- نهج البلاغه ، خ 429.
584- آن جـا كـه مـى فـرمـايـد: بـا مـن چـنـان كه با جبّاران وستمكاران سخن مى گـويـنـد، سـخـن مـرانـيـد وچـنـان كـه بـا مـسـتـبـدان ، مـحـافـظه كارى مى كنند، از من كناره نجوييد. (خ 207).
585- در بـحـث نـظـم وامـنـيـت در نـهـج البـلاغـه بـه تفصيل در اين باره سخن خواهيم گفت .
586- ولكـم عـليـنـا العـمـل بـكـتـاب اللّه وسـيـرة رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله والقيام بحقّه والنّعش ‍ لسنّته (خ 168).
587- واحـذروا مـا نـزل بـالامـم قـبـلكـم مـن المـثـلات بـسـوء الافـعـال وذميم الاعمال ... فالزموا كلّ اءمر لزمت العزّة به شاءنهم ... من الاجتناب للفرقة واللزّوم للالفة ... (خ 234).
588- بحار الانوار، ج 40، ص 327.
589- انـّه ليـس عـلم الامـام الاّ مـا حـمـّل مـن اءمـر ربـّه :... واصـدار السـهمان على اءهلها (خ 104). فاءمّا حقّكم علىّ... وتوفير فيئكم عليكم (خ 34).
590- دربـاره رعـايـت حـقـوق مـتـقـابـل مـردم وحـكـومـت ، بـه تفصيل سخن گفته شد.
591- نهج البلاغه ، خ 15.
592- در ايـن باره مى توان به امارت مالك اشتر نخعى (والى مصر)، محمد بن ابى بكر (والى مصر)، شريح بن حارث (قاضى كوفه )، قثم بن عباس (والى مكه )، اشعث بن قـيـس (والى آذربـايـجـان ) اشـاره كرد. (توضيح بيش تر در اين باره ، در بحث شايسته سالارى ، در فصل دوم آمده است ).
593- ر. ك : بـحـث هـاى عـدالت وهـدف وسـيـله را تـوجـيـه نـمـى كند.
594- نهج البلاغه ، نامه 53.
595- نهج البلاغه ، نامه 53.
596- نهج البلاغه ، نامه 53.
597- همان
598- نهج البلاغه ، نامه 53.
599- نهج البلاغه ، خ 3.
600- همان ، خ 207.
601- همان ، نامه 54.
602- همان ، نامه 6. (البته اين كلام امام عليه السّلام بنابر نظر بعضى مفسران ، بـنـابـر نـظـريـه انتخاب در خلافت است ، در حالى كه نظر مشهور، نصب در امامت است نه انتخاب ).
603- نهج البلاغه ، نامه 57.
604- نهج البلاغه ، خ 34.
605- همان ، خ 117.
606- همان ، نامه 53.
607- محمد تقى جعفرى ، حكمت اصول سياسى اسلام ، ص 260.
608- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 53 و ح 369 (قدرت پاداش ) وخ 172.
609- دسته بندى برگرفته از: محمد مهدى نادرى قمى ، قدرت در مديريت اسلامى ، بخش دوم .
610- ر. ك : يـونـس (10)، آيـه 13 ورعـد (13)، آيـه 25 وانفال (8)، آيه 13 واعراف (7)، آيه 94 وهود (11)، آيه 84 وشعراء (26)، آيه 123.
611- نهج البلاغه ، خ 24.
612- همان ، خ 136.
613- نهج البلاغه ، نامه 41.
614- همان ، نامه 43.
615- حـضـرت عـليـه السـّلام هم با ناكثين وقاسطين ومارقين ـ كه دشمنان هستند ـ با زبان تنبيه وزور سخن مى گويد وهم با استانداران خود، وهم با مردم واصحاب معمولى . نـهـج البـلاغـه ، نـامـه 41 و 43 و خ 39، 115، 116، 118، 120، 123، 131،165 و 179.
616- نهج البلاغه ، خ 167.
617- ر. ك : همان ، نامه 55، 48، 49 و خ 168.
618- همان ، خ 127.
619- نهج البلاغه ، نامه 53.
620- بـرگـرفـتـه از: مـحـد جـواد ارسطا، قدرت سياسى در حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران (تحقيق ).
621- نهج البلاغه ، خ 216.
622- نهج البلاغه ، خ 216.
623- همان ، خ 3.
624- نهج البلاغه ، نامه 53.
625- همان ، نامه 45.
626- همان ، خ 50 و 216.
627- نهج البلاغه ، نامه 53.
628- همان ، نامه 67.
629- همان ، نامه 53.
630- همان ، نامه 50.
631- همان ، خ 216.
632- برگرفته از: مسعود چلبى ، جامعه شناسى نظم ، ص 31 ـ 50.
633- مـاكـس وبـر نـيـز عـوامـل مكمل نظم مشروع را قراردادها وحقوق معرفى مى كند. نظم مشروع هنگامى قرار دادى است كه تـخـلف از آن بـا مـخـالفـت جـمعى روبه رو شود وهنگامى حقوقى است كه تخلف از آن با تـحـمـل اجـبـار جـسـمـانـى هـمـراه گـردد. (ريـمـون آرون ، مراحل اساسى انديشه در جامعه شناسى ، ترجمه باقر پرهام ، ص 596).
634- بـرگـرفـتـه از: مـوريـس دورژه ، جـامـعـه شـنـاسـى سـيـاسـى ، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضى ، ص 358.
635- برگرفته از: موريس دورژه ، پيشين ، ص 373 ـ 388.
636- همان ، ص 397 ـ 400.
637- ر. ك : مسعود چلبى ، پيشين ، ص 85.
638- براى اطلاع بيش تر: ر. ك : همان ، ص 39 ـ 83.
639- محمد تقى جعفرى ، پيشين ، ص 47.
640- ر.ك : انـفـال (8)، آيـه 24 (يـا ايـهـا الذيـن آمـنـوا اسـتـجـيـبـوا للّه وللرّسـول اذ ادعـاكـم لمـا يـحـيـيـكـم )؛ نـحـل (16)، آيـه 97 (مـن عمل صالحا من ذكذ او انثى فلنحييّنه حيوة طيّبه ).
641- اءوصـيـكـمـا وجـمـيـع ولدى واءهـلى ، ومـن بـلغه كتابى تقوى اللّه ونظم اءمركم (نامه 47).
642- نهج البلاغه ، خ 131.
643- نهج البلاغه ، خ 26.
644- همن مطلب در خطبه 157 نيز آمده است (ر. ك : مسعود چلبى ، پيشين ، ص 107 ـ 221. در ايـن كـتـاب ، اخـتـلال هـنـجـارى را در پـنـج شكل قطبى شدن هنجارى ، تضاد هنجارى ، ناپايدارى هنجارى ، ضعف هنجارى وبى هنجارى مـعـرفـى مـى كـنـد واخـتـلال نـمـادى را ضـعـف در احـسـاسـات ، پـنـداشـت هـا، رمـوز واصـول مـشـتـرك مى داند واختلال رابطه اى را در ميزان وتنوع وچگونگى روابط اجتماعى بـيـن كـنـش گـران فـردى وجـمـعـى دانـسـتـه وسـرانـجـام ، اختلال توزيعى ، نابرابرى در سيستم توزيع قدرت ، ثروت ، امكانات مادى ، موقعيت ها وفرصت ها است .
645- نهج البلاغه ، خ 131.
646- همان ، نامه 53.
647- بـراى اطـلاع بـيـش تـر، ر. ك : خ 196 كه در پاسخ به بهانه جويى طلحه وزبـيـر (كـه چـرا حـضـرت بـا ما مشورت نمى كند) ايراد شده وحضرت عليه السّلام ملاك عمل خود را قوانين الهى وسنن نبوى صلّى اللّه عليه وآله مى داند.
648- ر. ك : نهج البلاغه ، خ 37 و 115 ونامه 41، 46، 53 و59.
649- ر. ك : نـهـج البلاغه : خ 43، 55، 127، 174، 117، 33، 27، 197، 209، 60،238 و40و نامه 10، 12، 77، 53، 14، 51، 19.
650- نهج البلاغه ، نامه 53.
651- نهج البلاغه ، خ 34. (همين مطلب ، در خطبه 181 نيز آمده است ).
652- نهج البلاغه ، نامه 28.
653- ر. ك : هـمـان ، نـامـه 58 و 31 و 53 (در ايـن مـيـان ، نـامـه اول نـهـج البـلاغه ويژگى خاصى دارد كه حضرت عليه السّلام آن را براى روشنگرى مردم كفه از اوضاع پس از عثمان مى نگارد).
654- نهج البلاغه ، نامه 53. صفّ (61) آيه 3.
655- ر. ك : فصل دوم وپنجم .
656- شيخ عباس قمى ، مفاتيح الجنان ، دعاى افتتاح .
657- عـبـدالعـلى بازرگان در كتاب ، آزادى در نهج البلاغه ، فهرستى از خطبه ها ونـامـه هـاى حـضـرت عـليه السّلام را در رابطه با دشمنان بيان مى كند. درباره ناكثين ، خـطـبـه هـاى 6، 8، 11، 12، 13، 14، 31، 33، 117، 126، 137، 148، 168،169، 171، 173،196، 208 و209 ونـامـه هـاى 1، 2، 4، 514، 57، 63؛ ودربـاره قـاسطين ، خـطـبـه هـاى 54، 161،170، 191، 197، 198، 238، ونـامه هاى 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 28، 30، 32، 37، 39، 44، 48، 49، 55، 56، 58، 62، 64، 65، 70، 73، 75؛ درباره مارقين ، خطبه هاى 35، 36، 40، 57، 58، 59، 60، 92، 120، 121، 125، 127، 176، 199 و238 ونامه هاى 78 و78.
658- نهج البلاغه ، نامه 31.
659- هم چنان كه خود حضرت عليه السّلام در تبيين فلسفه بعثت وحكومت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله اشاره به عطيه آزادى دارد (خ 147).
660- نهج البلاغه ، خ 196.
661- نهج البلاغه ، نامه 69.
662- كلينى ، كافى ، ج 5، ص 294.
663- مـصـطـفـى دلشـاد تـهـرانـى ، حـكـومـت حـكـمـت ، ص 82، ص (بـه نقل از: خوارزمى ).
664- ر. ك : فصل دوم ، حقوق مردم بر حكومت .
665- نهج البلاغه ، خ 131.
666- نهج البلاغه ، نامه 1.
667- نهج البلاغه ، نامه 53 (بند62).
668- همان ، نامه 207.
669- نهج البلاغه ، نامه 53.
670- برگرفته از: محمود قوچانى ، فرمان حكومتى پيرامون مديريت ، ص 51.
671- ابن ابى الحديد، پيشين ، ج 2، ص 87 ـ88.
672- نهج البلاغه ، خ 27.
673- همان ، نامه 53.
674- عـبـدالرحـمـن عـالم ، بـنـيـادهـاى عـلم وسـيـاسـت ، ص 375، (بـه نقل از ارسطو).
675- برگرفته از: همان ، ص 275 ـ 276.
676- همان ، ص 377.
677- برگرفته از: همان ، ص 378.
678- نهج البلاغه ، نامه 53 (بخش اول نامه )
679- پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله ، مى فرمايد: بى نيازى مادى ، براى تقواى الهى چه ياور خوبى است ! (وسائل الشعية ، ج 1، ص 16، ح 1) وهم چنين مى فرمايد: الدنيا مزرعة الاخرة (طبرسى ، مشكوة الانوار، ص 184).
680- (ولا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسّكم النار) (هود (11)، آيه 113).
681- پـيـامـبـر اكـرم صـلّى اللّه عـليـه وآله مى فرمايد: كاد الفقر اءن يكون كـفـرا (مـتـقـى هـنـدى ، كـنـز العـمـال ، ج 6، ص 492) وامـام عـلى عليه السّلام مى فرمايد: الفقر الموت الاكبر (ح 163).
682- نهج البلاغه ، نامه 53 (بند 29).
683- نهج البلاغه ، نامه 24.
684- نهج البلاغه ، نامه 24.
685- نهج البلاغه ، نامه 24.
686- نهج البلاغه ، نامه 24.
687- نهج البلاغه ، نامه 24.
688- نهج البلاغه ، نامه 24.
689- نهج البلاغه ، نامه 24.
690- نهج البلاغه ، نامه 24.
691- ر. ك : نهج البلاغه ، خ 126.
692- بـراى اطلاع بيش تر، ر. ك : نهج البلاغه ، خ 15 و خ 163 و 319 ونامه 5 و53.
693- نهج البلاغه ، نامه 50.
694- نهج البلاغه ، نامه 50.
695- نهج البلاغه ، نامه 53.
696- همان ، خ 15.
697- نهج البلاغه ، نامه 26.
698- ر. ك : قـانـون اسـاسـى جـمـهـورى اسـلامـى ايـران ، اصل چهل ونهم .
699- البـتـه درباره خمس ، زكات ، وقف وصدقات ، شرايط ويژه اى در رساله هاى عـمليه فقها ومراجع تقليد وجود دارد كه براى اطلاع بيش تر، مى توان به آن ها مراجعه كرد.
700- نهج البلاغه ، نامه 21.
701- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 26.
702- همان ، نامه 45.
703- همان ، نامه 53.
704- همان ، نامه 53.
705- نهج البلاغه ، خ 329.
706- همان ، نامه 67.
707- غـيـر از آن چـه از كـلمـات حـضـرت عـليـه السـّلام بـيـان شـد، اگـر بـه مـعجم موضوعات نهج البلاغه مراجعه شود، ملاحظه خواهد شد كه در عناوين ياد شده ، به موارد بسيارى از خطبه ها، نامه ها وكلمات قصار مى توان استناد كرد.
708- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 53.
709- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 53.
710- همان ، نامه 25.
711-با ترس از خدا حركت كن .
712-افزون تر از حق الهى از او مگير.
713-هر گاه به آبادى رسيدى ، در كنار آب فرود آى ، ووارد خانه كسى مشو، سـپـس با آرامش ووقار به سوى آنان حركت كن تا در ميانشان قرارگيرى ، به آنان سلام كن ودر سلام وتعارف ومهربانى كوتاهى نكن .
714-اى بندگان خدا! مرا ولى خدا وجانشين او به سوى شما فرستاده ، تا حق خـدا را كـه در امـوال شـمـا اسـت ، تـحـويـل گـيـرم . آيـا در اموال شما حقى هست كه به نماينده او بپردازيد؟.
715-اگـر كـسـى گفت : نه ، ديگر به او مراجعه نكن واگر كسى پاسخ آرى داد، همراهش برو....
716-بدون اجازه داخل خانه كسى نشو.
717-آن گـاه كـه داخـل شـدى ، مـانـنـد اشـخاص سلطه گر وسخت گير رفتار مكن .
718-حيوانى را رم مده وهراسان مكن .
719-مـال وحـيـوانات را تقسيم كن وبه صاحبش اجازه انتخاب بده ، واين تقسيم واجازه انتخاب را آن قدر تكرار كن ، تا باقى مانده ، حق خداوند باشد.
720-اگـر صـاحـب مـال از ايـن تـقـسيم وانتخاب پشيمان شد، واز تو درخواست گزينش دوباره كرد، با او همراهى كن وعمل را تكرار كن .
721-حـيـوان پـيـر، دسـت وپـا شـكـسـتـه ، بـيـمـار ومـعيوب را به عنوان زكات نپذير.
722-امـوال را بـه فـردى كـه اطـمـيـنـان نـدارى وبـراى اموال مسلمين دل سوز نيست ، مسپار.
723-اى مـالك ! كارهاى بازرگانان وصنعتگران را چه در شهر خودت وچه در اطراف واكناف ديگر شهرها زير نظر داشته باش . (نامه 53) ودر چند جاى ديگر اين نامه ، حضرت عليه السّلام تاءكيد بر نظارت بر بازرگانان وكارگزاران رادارد.
724- (اى اشـعـث بـن قـيـس !)... وحـق نـدارى بـا امـوال خـدا كـه در دسـتـان تـو اسـت بـه كـار بـزرگـى اقـدام كـنى مگر به اعتماد دستور وفـرمـانـى كـه از بـالا بـرسـد، ويـا بـه اتـّكـاى تـوجـيـه ودليل قابل قبول . (نامه 5).
725- آن گاه كه زكات اموال را جمع آورى كردى ، آن ها را مسپار مگر به كسى كـه بـه ديـنـش اطمينان دارى (نامه 25). همين مطلب ، در نامه 26 نيز مورد تاءكيد قرار گرفته است .
726- پس سفارش مرا درباره بازرگانان وصاحبان صنايع بپذير... (نامه 53).
727- نهج البلاغه ، نامه 3.
728- همان ، نامه 21.
729- همان ، نامه 45.
730- همان ، خ 131.
731- همان ، نامه 20.
732- از جـمـله چهار هدف اساسى ، دو مورد در مديريت اقتصادى است : يكى جمع آورى منابع مالى ، ودوم ، مصرف در عمران وآباداين (نامه 53).
733- پس در رفتار با آنان ، نرمى ودرشتى را به هم آميز، رفتارى تواءم با شـدت ونـرمـش داشـتـه بـاش ، اعتدال وميانه روى را در نزديك كردن يا دور كردن ، رعايت كن . (نامه 19).
734- بـرگـرفـتـه از كلام امام عليه السّلام در خطبه 215 (در اين باره ، عتاب امام عـليـه السـّلام در مـورد خـريـد خـانـه هـشـتـاد ديـنـارى شـريـح ، در نـامـه 2، قابل توجه است ).
735- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 5.
736- ر. ك : همان ، نامه 20 (در اين باره مى توان به نامه 41 نيز مراجعه كرد).
737- همان ، نامه 53.
738- همان ، نامه 53.
739- همان ، نامه 53.
740- ر. ك : نهج البلاغه ، نامه 25 و26.
741- همان ، نامه 53.
742- نهج البلاغه ، خ 184.
743- همان ، نامه 53.
744- همان ، نامه 53.
745- همان ، خ 426.
746- همان ، خ 84.
747- همان ،نامه 53.
748- همان ، نامه 47.
749- همان ، خ 184.
750- همان ، نامه 53.
751- همان ، نامه 53.
752- همان ، نامه 53.
753- همان نامه 24.
754- همان ، نامه 53.
755- همان ، نامه 3 و21 وخ 126.
756- همان ، نامه 53.
757- همان ، نامه 53.
758- همان ، خ 184.
759- همان ، نامه 53، خ 131.
760- همان ، نامه 53.
761- همان ، نامه 53.
762- همان ، خ 192.
763- همان ، نامه 45.
764- همان ، خ 131.
765- همان ، خ 155.
766- همان ، خ 207.
767- همان ، خ 207.
768- همان ، نامه 53.