جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد
جلد ۲

ترجمه و تحشيه : دكتر محمود مهدوى دامغانى

- پى ‏نوشتها -


1- وقعة صفين نصر بن مزاحم ، ص 15، چاپ عبدالسلام محمد هارون 1382 ق .
2- بخشى از آيه يازدهم سوره رعد.
3- عذيب : نام آبى بر كناره راست قادسيه از قبيله بنى تميم كه ميان آن و قادسيه چهار ميل است . به نقل از مراصد الاطلاع .
4-به شرح حال اين شاعر دسترسى پيدا نكردم و در وقعة صفين اين ابيات تفاوتهايى دارد.م
5-براى اطلاع بيشتر در اين باره به الاستيعاب ابن عبدالبر در حاشيه ص 232 ج اول الاصابة چاپ 1382 ق مصر مراجعه فرماييد .م
6- اين نامه به اين صورت ضمن نامه هاى نهج البلاغه نيامده است ، بخشى از آن ضمن نامه ششم و بخشى ضمن نامه شصت و چهارم در صفحات 840 و 1056 نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام 1351 ش آمده است . براى اطلاع از منابع اين دو نامه كه در وقعة صفين و الامامة و السياسة و عقد الفريد هم آمده است . به مصادر نهج البلاغه و اسانيده ج 3 صفحات 210 و 466 مراجعه فرماييد.م
7-سوره 29 آيه 18
8-بخشى از آيه 33 سوره بنى اسرائيل .
9-لطفا به مباحث تاريخى خطبه بيست و ششم مراجعه شود كه پاورقيهاى اين قسمت ، به تفصيل آنجا در متن آمده است .م
10-به ص 48 وقعة صفين چاپ عبدالسلام محمد هارون 1382 ق مراجعه فرماييد كه در آنجا نويسنده نامه و سراينده اين ابيات را جرير بن عبدالله دانسته و اشعار هم مقدم و موخر است .م
11-در دنباله اين خبر در كتاب وقعة صفين آمده است كه چون تصميم شرحبيل به اطلاع اقوامش ‍ رسيد يكى از خواهر زاده هايش از قبيله بارق ، كه هواى على (ع ) را در سر داشت و بعد هم با او بيعت كرد و از شاميانى بود كه به على پيوست و مردى زاهد بود، اشعارى سرود و براى شرحبيل فرستاد و ضمن آن گفته بود سوگند به جان پدرم كه پسر بدبخت هند تيرى به شرحبيل زده است كه كشنده اوست ...
12-براى اطلاع بيشتر در مورد اين شاعر كه نامش قيس بن عمرو است و بعدها به سبب ميگسارى حد خورده و از على (ع ) منحرف شده است ، به مبحث منحرفان از على (ع ) در جلد دوم همين كتاب ، ذيل خطبه 57 مراجعه فرماييد .م
13- اين نامه در ص 52 وقعة صفين چاپ 1382 ق آمده است .م
14-اين نامه با اندك تفاوت لفظى ، هشتمين نامه از نامه هاى نهج البلاغه است كه در ص 844 نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام 1351 ش آمده است . ابن عبدربه هم اين نامه را در عقدالفريد، ج 2، ص 232 چاپ الازهرية آورده است .م
15- ص 325 ج 1 چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر بدون تاريخ .
16-بخشى از اين نامه با اندك تفاوت لفظى در نامه هفتم نهج البلاغه آمده است و به نقل استاد سيد عبدالزهراء خطيب حسينى در ص 211 ج 3 مصادر نهج البلاغه در تاريخ اعثم كوفى و كامل مبرد و وقعة صفين آمده است .م
17-در ص 58 وقعة صفين چاپ 1382 ق آمده است كه يك مرد از قريش شام را بياور .م
18-ص 77 وقعة صفين چاپ عبدالسلام محمد هارون 1382 ق .م
19-در متن دو سه سطر توضيح لغوى درباره لغات اين شعر آمده است كه ترجمه آن لازم نبود .م
20-بخشى از آيه 33 سوره بنى اسرائيل .
21-نام اين شخص در وقعة صفين به صورت كعب بن مرة سلمى آمده كه صحيح نيست . براى اطلاع بيشتر به اسدالغابة ابن اثير، ج 4، ص 351 مراجعه فرماييد .م
22-اوس بن حجر: از شاعران بزرگ دوره جاهلى و در گذشته حدود 620 ميلادى است . براى اطلاع بيشتر از شرح حال او به ترجمه مقاله haffner . a در ص 152 ج 3 دايرة المعارف الاسلاميه مراجعه شود .م
23-ابو اعور سلمى : عمر و بن سفيان كه مادرش مسيحى و پدرش از سرداران مشركان در جنگ احد بود از سرداران معروف معاويه است . براى اطلاع بيشتر به ترجمه مقاله lammens در ص 940 دانشنامه ايران و اسلام مراجعه فرماييد .م
24- ذوالكلاع حميرى : از سرداران معاويه بود كه در جنگ صفين كشته شد. به ص 221 ترجمه اخبار الطوال دينورى به قلم اين بنده ، تهران ، نشر نى 1364 ش مراجعه فرماييد .م
25-ميان اصحاب و در كتب مربوطه نام پنج تن ابومريم ثبت شده است كه ندانستم اين كداميك از آنهاست . شيخ طوسى (ره ) هم در رجال خود فقط به ذكر نام او از اصحاب على (ع ) قناعت كرده است .م
26-آيات 41 و 42 سوره زخرف .
27-به طورى كه ملاحظه مى فرماييد از اين گفتار و گفتار بعدى كه سخن شيخ مفيد را به شدت رد مى كند مسلم مى شود كه ابن ابى الحديد شيعه نبوده است .م
28-سفيان ثورى از بزرگان محدثان قرن دوم هجرى متولد سال 97 و در گذشته 161، هجرى است . براى اطلاع بيشتر مراجعه فرماييد به محدث قمى ، الكنى و الالقاب ج 2 ص 119 چاپ صيدا .م
29-بخشى از آيه 45 سوره پنجم
30-بخشى از آيه 33 سوره هفدهم .
31-فلوجة : نام دو دهكده بزرگ و كوچك از ناحيه بغداد و كوفه و نزديك عين التمر است و مشهور است كه اين دهكده يى بر كناره شرقى فرات و پيوسته به نهر ملك است .
32-بخشى از آيه 28 سوره بقره .
33-سليمان بن صرد خزاعى از اصحاب پيامبر (ص ) است كه در جنگهاى اميرالمومنين همراه ايشان بود و از كسانى است كه براى امام حسين (ع ) نامه نوشته است و پس از شهادت ايشان قيام كرده و سالار توبه كنندگان بوده است و در نود و سه سالگى به سال شصت و پنجم هجرت در جنگ با ابن زياد كشته شد. براى اطلاع بيشتر به ص 351 ج 2 اسدالغابة ابن اثير و ص 248 ج 7 ترجمه نهاية الارب نويرى مراجعه فرماييد .م
34-براى اطلاع از شرح حال اين دو صحابى ، به ص 263 ج 3 و ص 58 ج 2 اسدالغابة ابن اثير مراجعه فرماييد .م
35-آيات 72 و 73 سوره چهارم .
36-اعور شنى كه نامش بشر بن منقذ است ، در جنگ جمل نيز همراه على (ع ) بوده است . به ص 38 المؤ تلف و المختلف آمدى چاپ كرنكو قاهره ، 1354 ق مراجعه فرماييد .م
37-سوره (7)اعراف ، آيه 186
38-سوره (64) عنكبوت ، آيه 29
39-سعد بن ابى وقاص
40-در كتاب وقعة صفين پس از اين نامه ، چند بيت شعر هم آمده است .
41- در كتاب وقعة صفين يكى دو سطر در اين نامه آمده است كه اعتراض محمد بن مسلمه بر معاويه است .
42-ارخى خناقه از امثال عرب است .
43-قرقيسيا: نام شهرى بر كناره رودخانه خابور است .
44-قسر: نام يكى از شاخه هاى بزرگ قبيله بجيله است .براى اطلاع بيشتر، به ص 387 جمهرة انساب العرب ابن حزم اندلسى چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر 1391 ق مراجعه فرماييد .م 45-احمس : نام شاخه يى از بنى ربيعه است . به ص 291 جمهرة انساب العرب مراجعه فرماييد .م
46-المعارف ص 127.
47- شراة : به فتح اول نام كوهستانى مرتفع در ناحيه عسفان و نام منطقه اى ميان دمشق و مدينه است . به ص 247 ج 5 معجم البلدان ، ياقوت حموى ، چاپ مصر 1906 ميلادى مراجعه فرماييد .م
48-و روايت شده است كه سراينده اين ابيات زنى از قبيله ازد است كه سامه ميهمان شوهرش بوده است .
49-دنباله اين روايت در كتاب اغانى چنين است : بنى ناجيه پس از مسلمان شدن مرتد شدند و چون على (ع ) به خلافت رسيد آنان را به اسلام دعوت فرمود. برخى مسلمان شدند و برخى همچنان كافر ماندند كه على (ع ) آنان را به اسيرى گرفت . مصقله آنان را آزاد ساخت و همان شب به نزد معاويه گريخت . آنان آزاد شدند در حالى كه تعهد بر گردن مصقله باقى بود، على (ع ) اندكى از خانه او را ويران كرد و گفته اند تمام خانه را ويران كرده است و مصقله تا هنگامى كه على (ع ) كشته شد به كوفه برنگشت .
50-اين ازدواج و نكاح به نكاح مقت موسوم و از سنتهاى معمول جاهلى بوده است كه اسلام آنرا حرام كرده است . 51-مروان بن ابى حفصة متولد به سال 105 و در گذشته 182 هجرى است . مروان بن ابى حفصه ، بنى عباس را مى ستوده و براى خوشامد آنان ، علويان را نكوهش مى كرده است . شرح حال و نمونه هايى از شعرش به تفصيل در تاريخ بغداد، ج 13، صفحات 145 142، چاپ افست مدينه آمده است .م
52-يعنى اعتقاد كيسانيه در مورد جناب محمد بن حنفيه كه شرح آن به تفصيل در كتابهاى ملل و نحل آمده است .م
53-شاعر معروف قرن سوم هجرى ، متولد به سال 204 و در گذشته 284 هجرى ، براى اطلاع بيشتر از شرح حالش به مقاله مفصل مار گليوث در دائرة المعارف اسلام و ص 365 ج 3 ترجمه عربى آن مراجعه فرماييد.م
54-محمد بن قاسم بن خلاد اهوازى از اديبان حاضر جواب و شعرشناس كه به سال 283 هجرى در گذشته است ، به ص 124 ج 1 الكنى و الالقاب مرحوم محدث قمى مراجعه فرماييد .م
55-در دنباله اين اشعار از نجاح بن مسلمه به روافض و از بختيشوع به نصارى و از على بن يحيى منجم به معتزله تعبير كرده است .م
56-حشويه : فرقه اى از مرجئه بودند.
57- احمد بن ابى دواد از قاضيان بزرگ معتزله متولد به سال 160 و در گذشته 240 كه مدتى قاضى القضاة ب وة و سرانجام مورد بى مهرى متوكل قرار گرفت ، به مقاله شارل پلا در ص 1228 دانشنامه ايران و اسلام مراجعه فرماييد .م
58- ابيات مفصل ديگرى هم در هجو او سروده است كه ترجمه اش ضرورى به نظر نيامد .م
59-سال تولد على بن جهم روشن نيست ، او به سال 249 هجرى در جنگى زخمى شد و از آن زخم درگذشت . براى اطلاع بيشتر، به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 3، ص 39، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد مصر 1367 ق مراجعه فرماييد .م
60-براى اطلاع بيشتر در مورد اين موضوع به صفحات 2660 2645 ترجمه تاريخ طبرى به قلم مرحوم ابوالقاسم پاينده و صفحات 231 225 ج 5 ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده مراجعه فرماييد .م
61-نفر: نام شهركى كنار رود نرس است .
62-سوره كهف آيه 104
63-سوره نحل آيه 96
64-اردشير خره : به فتح اول و سكون دوم و فتح دال و كسر شين و يا وراء ساكن و خاء مضموم از نواحى فارس است .
65-با كمى اختلاف ، در خطبه 44 نهج البلاغه نيز آمده است .م
66- براى اطلاع بيشتر از موضوع بنى ناجيه در كتابهاى كهن ، به بحث مفصل ثقفى در كتاب الغارات ، صفحات 372 329، چاپ استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى ، تهران 1355 ش ، انجمن آثار ملى و صفحات 165 141 ترجمه آن به قلم استاد محمد باقر كمره اى چاپ تهران ، 1356 ش ، مراجعه فرماييد.م
67-كسانى كه مايل باشند مى توانند به شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد)، ج 3، صفحات 151 149 چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر مراجعه فرمايند .م
68- در خطبه 45 هيچ گونه بحث تاريخى طرح نشده است .م
69-براى اطلاع از اينكه آغاز اين خطبه از گفتار نبوى است ، رجوع كنيد به ابن اثير، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، ج 5، ص 206، چاپ 1364 ش ، قم و مصادر نهج البلاغه ، ج 2، پاورقى صفحه 12 .م
70- چون اين بحث متضمن نكات تاريخى است ترجمه شد .م
71-آيات 13 و 14 سوره زخرف .
72-جناب زيد، فرزند سجاد (ع ) متولد به سال 79 و شهيد به سال 122 هجرى قمرى ، رئيس مذهب زيديه است كه از ديرباز كتابهاى مستقل درباره شخصيت و اهميت قيام او تاءليف شده است از جمله ابراهيم ثقفى مؤ لف كتاب الغارات و ابن بابويه درباره او كتاب نوشته اند؛ مراجعه كنيد به كتاب ابوالحسين زيد الشيهد اثر مرحوم سيد محسن امين و همچنين شخصيت و قيام زيد بن على ، نوشته آقاى سيد ابوفاضل رضوى اردكانى .م
73-به فتح اول و سكون دوم ، رودى است كه آنرا نرسى بن بهرام در نواحى كوفه حفر كرده و منشعب از فرات است . و اطراف آن چند دهكده است . مرا صدالاطلاع .
74-سوره حج آيه 61.
75- خطبه 48 نهج البلاغه .
76-به نقل مولف مراصدالاطلاع نام ولايتى در عراق است .
77-آيه 9 سوره و الذاريات .
78-در كتاب وقعة صفين سلسه سند چنين است : نصر، عمر از مردى يعنى ابومخنف از عمويش ‍ ابى مخنف .
79-در كتاب وقعة صفين پل صرات است و صرات نام يكى از شاخه هاى فرات مى باشد.
80-مظلم ساباط: جايى از ساباط مداين كه [ چون ] نور آن اندك است [ به اين نام معروف شده است ]، مراصدالاطلاع .
81- آيه 128 سوره شعراء.
82-اين بزرگوار كه از سرداران دلير است در جنگ صفين در التزام ركاب اميرالمومنين شهيد شد. لطفا به ترجمه اخبار الطوال به قلم اين بنده ص 225، تهران ، نشر نى ، 1366 ش مراجعه فرماييد.م 83-اقتباس از آيه 25 سوره آل عمران .
84-رها: شهرى در جزيره ميان موصل و شام است .
85-كلاه درازى كه پارسايان و زهاد در صدر اسلام بر سر مى نهادند. 86-آيه اخر سوره والضحى .
87- در كتاب صفين آمده است كه عدى بن حاتم گفت : راه مشترك است و مردم در حق برابرند هر كس در نصيحت عامه كوشش كند و بينديشد آنچه را بر عهده اوست انجام داده است .
88-نام پدر اين شخص در كتاب صفين حصيرة است .
89-براى اطلاع بيشتر درباره ابوزينب به اسدالغابة ابن اثير، ج 5، ص 205، مراجعه فرماييد .م
90- به خطبه 197 نهج البلاغه مراجعه شود .م
91-موضوع اين گفتگو را دينورى هم آورده است .لطفا به ترجمه اخبار الطوال به قلم اين بنده ، ص ‍ 205، تهران ، نشر نى 1366 ش مراجعه شود .م
92-وقعة صفين
93- و من لم يذدعن حوضه يتهدم از امثال عرب است . المنجد فرائد الادب 94-گفتار حضرت امام حسن در كتاب صفين مفصلتر است ، لطفا به ص 114 چاپ عبدالسلام محمد هارون ، چاپ دوم ، 1382 ق مراجعه شود .م
95-در متن و نيز در چاپ تهران خالد المعمر است ، از حواشى كتاب صفين اصلاح شد، او اندكى محضر پيامبر را درك كرده است ؛ براى اطلاع بيشتر به الاصابة ابن حجر، ج 1، ص 461 شماره 2321 مراجعه شود .م
96-نام پدرش در متن و چاپ تهران مرحوم است كه درست نيست از حواشى كتاب صفين اصلاح شد، و رجوع كنيد به الاصابة ، ج 3، ص 15 شماره 5959 .م
97- در ص 118 كتاب وقعة صفين اختلافات مختصرى ديده مى شود .م
98- در متن اشتباهات مكرر چاپى و افتادگى بود كه با مراجعه به ص 119 وقعة صفين اصلاح شد.م
99-براى اطلاع بيشتر در مورد اين بيعت مراجعه فرماييد به ترجمه طبقات ابن سعد به قلم اين بنده ، ج 1، صفحات 220 215، تهران ، 1365 ش ، نشر نو .م
100-شريح بن هانى ، درك محضر پيامبر را كرده است و پيامبر به نام او به پدرش كنيه ابوشريح اطلاق نموده است شريح از اصحاب على (ع ) است و به سال 78 سالگى در جنگهاى ناحيه سيستان كشته شده است . گويند يكصد و بيست سال عمر كرده است . به اسد الغابة ابن اثير، ج 2، ص 396 مراجعه فرماييد.م
101- بخشى از آخرين آيه سوره فرقان .
102-قسمتى از اين نامه در نامه 60 نهج البلاغه آمده است .م
103-داخل كروشه به نقل از كتاب صفين است .
104-به نقل استاد محترم سيد عبدالزهراء حسينى در مصادر نهج البلاغه ، ج 2، ص 15، اين خطبه را با اختلافات اندكى پيش از سيد رضى ، ابن فقيه در كتاب البلدان ص 163 و پس از او زمخشرى در جزء اول ربيع الابرار آورده اند .م
105- رجوع كنيد به وقعة صفين ، ص 31، چاپ دوم ، 1382 ق .م
106- به نقل از كتاب صفين .
107-بهرسير: ياقوت در معجم البلدان ج 2 ص 314 چاپ مصر مى گويد: اين كلمه معرب ده اردشير و يكى از شهرهاى هفتگانه مداين بوده است .م
108-اسود بن يعقر نهشلى در گذشته حدود 22 سال قبل از هجرت و ساكن و اهل عراق و نديم نعمان بن منذر بوده است ، به الاعلام زركلى ، ج 1، ص 330 مراجعه فرماييد .م
109-آيات 29 25 سوره دخان .
110-اين موضوع و موضوع راهبى كه در چند سطر بعد آمده است در متون كهن شيعه هم با اختلافى اندك و توضيحى بيشتر آمده است . لطفا به امالى صدوق ، ص 185 184 همراه با ترجمه آقاى كمره يى و همچنين به ترجمه روضة الواعظين ، به قلم اين بنده ص 196 194 چاپ تهران ، نشر نى ، 1366 ش مراجعه فرماييد .م
111-در كتابهاى كهن ديگر هم اين روايت با اندك اختلاف لفظى آمده است . از جمله : به ص 135 المعيار و الموازنة اسكافى در گذشته 240 هجرى چاپ استاد محمد باقر محمودى 1402 ق بيروت و مناقب خوارزمى ، ص 167، چاپ نجف مراجعه فرماييد.م
112- براى اطلاع بيشتر درباره منابع اين حديث در آثار اهل سنت به فضائل الخمسه استاد سيد مرتضى فيروز آبادى ، ج 2، ص 354 349، مراجعه فرماييد كه همين گونه از مسند احمد بن حنبل هم آورده اند .م
113- نامه 12 نهج البلاغه .
114-سوره بقره آيه 42.
115-سوره قصص آيه 56.
116- اين خبر در تاريخ طبرى ، ج 5، ص 236 نيز آمده است .
117-نام يكى از دهكده هاى كنار فرات است .
118-بخشى از اين نامه در نامه 12 نهج البلاغه آمده است .
119-نامه 13 نهج البلاغه .
120- الف : در خطبه 49 كه با عبارت الحمدلله الذى بطن خفيات الامور (سپاس ‍ خداوندى را كه علم او همه امور پوشيده را در برگرفته است ) شروع مى شود به تفصيل درباره خداوند متعال و صفات او بحث شده است و از مباحث ارزنده كلامى است كه در شرح نهج البلاغه مطرح است و هر چند خارج از مقوله مطالب تاريخى و اجتماعى است كه فعلا اين بنده به ترجمه آن پرداخته است ، ولى لازم ديدم براى آن عده از خوانندگان گرامى كه مايل به مراجعه باشند گفته شود كه چهار مبحث بسيار مهم را در بردارد و عبارت است از: دانا بودن خداوند به امور پوشيده . از امور ظاهرى ، يعنى افعال خداوند به وجود او استدلال شده است . هويت بارى تعالى براى بشر معلوم نيست . او شبيه به هيچ چيز از مخلوقات و آفريده هاى خود نيست . مرحوم علامه مجلسى در كتاب بحار الانوار، ج 77 ص 306 چاپ جديد، اين خطبه را از كتاب عيون الحكمة و المواعظ، تاليف على بن محمد واسطى در گذشته به سال 457 هم نقل كرده است .م
ب : همچنين در خطبه 50 كه با عبارت انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع (همانا آغاز و سرچشمه فتنه ها هواهاى نفسانى است كه از آنها پيروى مى شود) شروع مى شود هيچ گونه بحث تاريخى طرح نشده است و با استفاده از كتاب سودمند مصادر نهج البلاغة و اسانيده استاد سيد عبدالزهرا حسينى خطيب به اطلاع خوانندگان گرامى مى رساند كه اين خطبه پيش از شريف رضى (ره ) در كتابهاى زير نقل شده و آمده است :
1. برقى در المحاسن ، ج 1، ص 208 با سند خود از حسن بن على بن فضال و او با سند خود از امام باقر (ع ).
2. كلينى در اصول كافى ، باب البدع و الراءى و المقائيس از حسين بن محمد اشعرى ، با سند خود از امام باقر (ع )
3. ابن واضح يعقوبى در تاريخ يعقوبى ج 2 ص 136، با اختلافى اندك در برخى از كلمات .
4. ابوحيان توحيدى در البصائر و الذخاير، ص 32 بخشى از آن را آورده است . 121-عبدالرحيم بن محمد بن اسماعيل بن نباته ، خطيب و شاعر تواناى قرن چهارم و در گذشته به سال 347 هجرى است . براى اطلاع بيشتر به الكنى و الالقاب مرحوم محدث قمى ، ج 1، ص 442 مراجعه فرماييد.م
122-ابوالحسن على بن محمد بن نهد تهامى از شعراى قرن چهارم و پنجم هجرى و مقتول به سال 416 هجرى در زندان مصر است . ديوانش چاپ شده است . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 5، ص ‍ 145 .م
123-عمر و بن حارث همدانى كه او را عمرو بن براق و براقه هم مى گويند و اين كلمه نام مادر اوست ، از شاعران دوره جاهلى است كه پس از سال يازدهم هجرت در گذشته است ابيات فوق از قصيده يى است كه پانزده بيت آن در الاغانى ، ج 21، ص 176، چاپ مصر، 1392 ق آمده است .م
124-از سادات حسنى و اشراف بصره كه شاعر و اديب و شعر شناس و عالم به انساب و جنگهاى اعراب بوده و در سال 613 هجرى در بغداد در گذشته است ، به الاعلام زركلى ، ج 9، ص 208 مراجعه فرماييد .م
125-حبيب بن اوس ، معروف به ابوتمام ، شاعر بزرگ قرن سوم هجرى و گرد آورنده حماسه كه به سال 188 يا 190 هجرى متولد و به سال 221 يا 232 در گذشته است . به مقاله نسبتا مفصل ريتر( ritter) در دانشنامه ايران و اسلام ص 1018، مراجعه فرماييد .م
126-اين بيت در لسان العرب ، ج 14، ص 35 ذيل كلمه اسا آمده است و استاد محمد ابوالفضل ابراهيم در پاورقى افزوده اند كه از سليمان بن قنة است . در منابع كهن پيش از ابن ابى الحديد، اين بيت در ترجمه اخبار الطوال ، دينورى به قلم اين بنده ، ص 355 و ترجمه تاريخ طبرى به قلم ابوالقاسم پاينده ص 3436 و هم در كتابهاى پس از ابن ابى الحديد، مثلا در ترجمه نهاية الارب ، ج 6 ص 102 آمده است .م
127- عباس بن مرداس سلمى در گذشته حدود سال 18 هجرى ، اندكى پيش از فتح مكه مسلمان شد و از كسانى است كه براى تاليف دلهايشان به آنان اموالى پرداخت مى شد، رجوع كنيد به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، ص 218، چاپ 1969 ميلادى ، بيروت و پاورقيهاى همان صفحه ، اين ابيات او در ديوان الحماسه هم آمده است .م
128-اين دو بيت از قصيده اى كه از اوست كه در صفحات 113 و 114، ج 21، الاغانى آمده است .
129- اين دو بيت از حصين بن حمام مرى است كه در ص 65 مفضليات با اندك اختلافى آمده است .
130-از اميران و فرماندهان بزرگ مروانيان ، متولد 53 و مقتول به سال 102 هجرى كه چند بار والى عراق و خراسان بوده است . به الاعلام زركلى ج 9، ص 246، مراجعه فرماييد .م
131-يزيد بن عبدالملك متولد 71 و در گذشته 105 هجرى پس از عمر بن عبدالعزيز چهار سال خليفه بود.
به اخبار الخلفاء سيوطى ، ص 246، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر، 1389 ق مراجعه فرماييد.م
132-عقر: ابن خلكان گفته است يعنى عقر بابل كه نزديك كربلا و بر راه كوفه است .
133-كثير بن عبدالرحمان بن ابى جمعه (كثير عزه ) از شاعران بزرگ قرن اول و دوم هجرى و در گذشته به سال 105 هجرى است . براى اطلاع بيشتر، به بحث ابن قتيبه در صفحات 423 410 الشعر و الشعراء، چاپ 1969 ميلادى ، بيروت مراجعه فرماييد .م
134-از دانشمندان و اديبان بزرگ قرن دوم و دهه اول قرن سوم هجرى كه حدود دويست تاءليف به او نسبت داده شده است . براى اطلاع بيشتر، به خطيب ، تاريخ بغداد، ج 13، ص 252 مراجعه فرماييد.م
135- لقب پادشاهان ترك .
136- از قصيده مفصلى از آن جناب است كه تمام آن در ديوان شيخ الاباطح ابى طالب ، ص 12 2 چاپ افست مكتبة نينوا، تهران ، بدون تاريخ آمده است .م
137-براى اطلاع بيشتر در مورد واقعه حره و اعمال مسلم بن عقبه ، در منابع كهن مراجعه فرماييد به ترجمه اخبار الطوال ، ص 310، چاپ نشرنى ، تهران ، 1366 ش .م
138- طرماح : از شاعران بزرگ خوارج كه در سال 125 هجرى در گذشته است . براى شرح حالش ‍ رجوع كنيد به الشعر و الشعراء، ابن قتيبه ، ص 489 .م
139- نام پدرش در منابع ديگر، عمرو است . از سرداران بزرگ مروانيان است كه در شكست دادن فتنه هاى خوارج و فتح ارمنستان دست داشته و پس از سال 112 هجرى در گذشته است . به الاعلام زركلى ، ج 3، ص 52 مراجعه كنيد .م
140-نام معشوقه و نيز به معنى كفتار است
141- اشاره به حديثى است كه آن را ترمذى در سنن ، باب مناقب ، ج 13، ص 170 با سند خود، از انس ‍ بن مالك نقل مى كند و چنين است : نزد پيامبر (ص ) مرغ بريانى بود. عرضه داشت پروردگارا محبوبترين خلق خود را پيش من آور تا از اين مرغ بريان با من بخورد. على آمد و با پيامبر (ص ) از آن مرغ خورد.
142-آيه 3 سوره صف .
143-از قصيده يى است كه در فتح عموريه در ستايش معتصم عباسى سروده است . منجمان پيش بينى كرده بودند كه معتصم آنرا فتح نخواهد كرد. روميان هم به معتصم پيام داده بودند كه اين شهر ما جز هنگام رسيدن انگور و انجير گشوده نخواهد شد و از اكنون تا آن هنگام چند ماه مانده است و برف و سرما مانع از اقامت تو خواهد بود، ولى او برنگشت پافشارى و اصرار نمود و آنرا فتح كرد و سخن منجمان و روميان باطل شد.
144-احمد بن حسين ، ابوالطيب متنبى شاعر بزرگ قرن چهارم هجرى متولد 303 و درگذشته 354 هجرى ، درباره او كتابهاى بسيار تاليف شده است ، به الاعلام زركلى ، ج 1، ص 110 مراجعه فرماييد .م
145-اين ابيات و خبر آان به تفصيل در تاريخ الطبرى ، ج 7، ص 143، آمده است .
146-ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس متولد 82 و در گذشته 131 يا 132 هجرى كه پس ‍ از پدرش محمد، رهبرى سياسى عباسيان را كه در حال رشد بود برعهده گرفت و در زندان مروان حمار كشته شد. شرح حالش به تفصيل در كامل التواريخ ابن اثير و منابع ديگر آمده است ، هر چند اين جمله با مطالب قبل و بعد ارتباطى ندارد ولى نشان دهنده روحيه اين مدعيان دين است .م
147-اين كلمه در تاريخ طبرى به صورت محصن آمده است .
148-براى اطلاع بيشتر از اين ضرب المثل كه شايد معادل كسى كه مال دزد را مى دزدد دزد است باشد به مجمع الامثال ميدانى ، ج 2، ص 305 مراجعه شود.
149- قفيز: معرب كفيز: كويز واحد وزنى كه در اعصار مختلف متفاوت بوده است . به فرهنگ فارسى مرحوم دكتر معين مراجعه فرماييد.م
150-در بيت آخر به اصطلاح ترك ادب شرعى است و مقايسه مرگ هر بنده غير معصوم با ذات مبارك حضرت
151-عبدالحميد بن يحيى بن سعد عامرى معروف به كاتب و مقتول به سال 132 هجرى همراه مروان بن محمد آخرين حاكم مروانيان كه ضرب المثل بلاغت است . به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 2،ص 394، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر مراجعه فرماييد.م
152- بدون ترديد يعنى مروان بن محمد بن مروان بن حكم كه معروف به مروان حمار و جعدى است ، او آخرين حاكم مروانى است . در چاپ اول تهران هم به همين صورت مروان بن حكم است و مانعى ندارد كه او را به پدر بزرگش معرفى كرده اند.م
153-نصر، سالار قبيله مضر در خراسان و نخست حاكم بلخ و سپس از سال 120 حاكم خراسان بود. در سال 131 ضمن عقب نشينى از مقابل سپاه ابومسلم در ساوه بيمار شد و در گذشت . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 8 ص 241م
154- آيات 42 و43 سوره فاطر.
155- اصل : كسر احد عينيه .
156-اين ابيات از دو قصيده است ، براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به ديوان الشريف الرضى ، ج 1، ص 12 و 30، چاپ بيروت (بدون تاريخ ).م
157- از قصيده حصين بن حمام مرى است و تاكنون مكرر و در همين خطبه هم مورد استشهاد ابن ابى الحديد قرار گرفته است .م
158- از قصيده حصين بن حمام مرى است و تاكنون مكرر و در همين خطبه هم مورد استشهاد ابن ابى الحديد قرار گرفته است .م
159- تذكر دو نكته را براى خوانندگان گرامى خالى از فايده نمى بينم ، نخست اينكه در متون كهن نثر فارسى نظير همين مطالب در تاريخ بيهقى ، صفحات 240 236، چاپ مرحوم دكتر فياض ، مشهد، 1356 ش آمده است ؛ دوم اينكه عبدالله بن زبير به نقل خود ابن ابى الحديد (ضمن شرح خطبه 57 كه در صفحات آينده ملاحظه خواهيد كرد ) مردى بد دهان و كينه توز نسبت به بنى هاشم و از دشمنان كوردل اميرالمومنين عليه السلام بوده است .م
160- بشر بن معتمر: از فقيهان بزرگ معتزلى كه به قول سيد مرتضى ( در امالى ) همه معتزليان بغداد دعوت او را پذيرفتند. او در گذشته به سال 210 هجرى است . به دائرة المعارف الاسلاميه ، ج 3، ص 660، مقاله كارادوو (vaux carrade) مراجعه فرماييد.م
161- از شجاعان نام آوار كه به سال 112 هجرى در جنگ با تركان كشته شد، به الاعلام زركلى ، ج 8، ص 357 مراجعه فرماييد.م
162- محمد بن سلطان محمد بن حيوس غنوى از شاعران بزرگ قرن پنجم شام كه او را پس از ابوالعلاء معرى بزرگترين شاعر شام مى دانند. او در گذشته شعبان 473 هجرى است . به دانشنامه ايران و اسلام ، ص 525 مراجعه فرماييد.م
163- حميمة شهركى از نواحى سرات و توابع عمان در منطقه اردن كه محل سكونت بنى عباس بوده است .
رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت ، ج 3، ص 346، چاپ مصر، 1906 ميلادى .م
164- عمارة بن على از مورخان و شاعران اديب و درگذشته به سال 569 هجرى است . كتاب اخبار يمن و اخبار الوزراء المصريين او چاپ شده است . به الاعلام زركلى ، ج 5، ص 193 مراجعه شود .م 165- توران شاه برادر بزرگتر صلاح الدين ايوبى است كه به سال 576 در گذشته است . براى اطلاع بيشتر به وفيات الاعيان ابن خلكان ج 1، ص 273، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر مراجعه فرماييد .م
166-گاهى مقصود از دو عراق ، كوفه و بصره است .م
167- كلحبه طلحبة هبيرة بن عبدالله از شاعران دوره جاهلى كه تاريخ زندگى اش چندان روشن نيست . رجوع كنيد به المؤ تلف و المختلف آمدى ، ص 173 ذيل شماره 587 چاپ كرنكو، مصر 1354 ق .م
168- الاغانى ، ج 17، ص 166؛ تاريخ الطبرى ، ج 7، ص 190؛ عيون الاخبار ج 2، ص 240، با اختلافاتى در پاره يى از كلمات و راويان .
169- پدرش زبير بن عوام در جنگ جمل كشته شد. عمروبن جرموز او را در حالى كه نماز مى گزارد كشت ، عمويش عبدالرحمان بن عوام در جنگ يرموك و برادرش منذر بن زبير در جنگ حره كشته شدند.
170- عبدالله بن شبرمه بجلى از شاعران و قضات و قاضى منصور دوانيقى در سواد كوفه بوده و به سال 144 در گذشته است . رجوع كنيد به الكنى والالقاب ، ج 1، ص 313 .م
171- ابن هانى : شاعر بزرگ ناحيه مغرب ، متولد 326 و در گذشته 362 هجرى ديوان اشعار او چاپ شده است و دكتر زاهد على آن را با شرح به انگليسى ترجمه كرده است . مراجعه فرماييد به الاعلام زركلى ، ج 7، ص 354 و در منابع فارسى به مقاله (dacharoui.f) در ص 910 دانشنامه ايران و اسلام .
172- نظام الدين محمد بن محمد ابن صالح شاعر و اديب عرب دوره سلجوقى و از اطرافيان خواجه نظام الملك طوسى است . او به سال 590 كليله و دمنه را به نظم عربى درآورده است . به مقاله شارل پلا (pellat) در دانشنامه ايران و اسلام ، ص 912 مراجعه فرماييد.م
173- اين بزرگوار متولد 93 و مقتول به سال 145 هجرى است و به سبب زهد و تقوى به نفس زكيه معروف بوده است . براى اطلاع بيشتر، در منابع فارسى به منتهى الامال مرحوم محدث قمى ، ج 1، ص ‍ 199 مراجعه كنيد .م
174- نام پدر مفضل ، محمد است نه احمد، از دانشمندان و ادباى بزرگ قرن دوم هجرى كه سال مرگش مورد اختلاف است . به معجم الادباء ياقوت حموى ، ج 7، ص 171، چاپ مارگليوث مراجعه فرماييد .م
175- محل نگهدارى شتران .
176- باخمرى : نام جايى ميان كوفه و واسط و به كوفه نزديكتر مى باشد و محل كشته شدن ابراهيم است . رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت ، ج 2، ص 28، چاپ مصر 1906 .م
177- اين ابيات از راسع بن خشرم در مرثيه هدبه است . الاغانى ، ج 21، ص 177.
178- عوف بن معاويه از اشراف قبيله بنى حذيفه شاعر وليد و سليمان مروانى و در گذشته حدود سال 100 هجرى است به الاعلام زركلى ، ج 5، ص 279 مراجعه فرماييد .م
179-ياقوت در معجم البلدان اين مكان را نياورده است . در قاموس هم آمده كه جايى در شام است !
180- در وقعة صفين ، ص 163، چاپ دوم ، اين نام به صورت سليل بن عمرو است .م
181- ميان وقعة صفين و متن اختلاف مختصرى بود كه از وقعة صفين ترجمه شد.م
182- در كتاب وقعة صفين آمده است كه اشعث اين رجز را مى خواند وعده گاه ما امروز به هنگام سپيده دم است آيا خوراك و توشه را چيزى جز نمك اصلاح مى كند...
183- بخشى از اين خطبه در خطبه 51 نهج البلاغه آمده است ؛ و در اينجا كلمه محلة اشتباها به صورت مهلة آمده است . و ابن ميثم مى گويد: محلة در اينجا به معنى منزلت و جايگاه است . م
184- استاد عبدالسلام محمد هارون در پاورقى ص 168 صفين ، چاپ دوم در اين باره توضيح داده كه شايد منظور، زر و زعفران يا گوشت و آب و انگور سرخ باشد. م
185- نام روزى از جنگ صفين كه براى پس گرفتن شريعه فرات ، از سپاه معاويه ، جنگ شد. م
186- به خطبه 28 مراجعه فرماييد.
187- اسماعيل بن قاسم بن سويد، كه به ابوالعتاهيه معروف است به سال يكصد و سى هجرى متولد و به سال 211 يا 213 درگذشت ، زهديات و اشعار او در نكوهش دنيا بسيار فراوان و مشهور است ، رجوع كنيد به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 1، ص 198 چاپ مصر، 1367 ق . م
188- خطبه 52.
189- كتاب المقنعه شيخ مفيد (ره ) چنان كتاب مهمى در فقه شيعه بوده است كه يكى از كتابهاى چهارگانه مهم شيعه ، يعنى تهذيب الاحكام شيخ طوسى (ره )، شرح آن كتاب است . لطفا به ترجمه نبرد جمل به قلم اين بنده ، ص 12، چاپ نشر نى ، تهران ، 1367 ش مراجعه شود. م
190- يكى دو سطر توضيح لغوى است كه استفاده شد و ترجمه اش لازم نبود. م
191- يعنى ابوهلال عسكرى ، ضمن شرح خطبه سوم هم آمده است . م
192- خوانندگان گرامى توجه دارند كه اين موضوع عقيده معتزله و اهل سنت است كه امامت با بيعت ثابت مى شود. در ميان ائمه اطهار شيعه عليهم السلام جز با حضرت امير و حضرت مجتبى و شايد حضرت رضا با هيچيك به ظاهر بيعت صورت نگرفته است ، آيا هيچ شيعه اى مى تواند در امامت و ولى امر بودن آن بزرگواران ترديد كند و آيا حضرت امير (ع ) بيش از اين بيعت ظاهرى امام مطلق و اولى الامر بر حق نبوده است !م
193- در كتاب وقعة صفين پس از اين جمله آمده است كه و اين در ماه ربيع الاخر بود.
194- داخل كروشه از كتاب وقعة صفين است
195- ابن ابى الحديد در يك سطر توضيح لغتى را داده است كه در ترجمه مورد استفاده قرار گرفت .م
196-طرفة بن العبد: از شاعران دوره جاهلى كه حدود شصت سال قبل از هجرت در جوانى كشته شده است و سراينده يكى از معلقات است . به شرح القصايد العشر خطيب تبريزى ، ص 95، چاپ دكتر فخرالدين قباوه ، حلب ، 1393 ق مراجعه فرماييد.م
197- در كتاب صفين گوينده اين سخن به صورت اشعث آمده است و ظاهرا صحيح نيست .م
198- مشك كهنه و تهى را براى راندن شتران به كار مى گيرند. و اين كلام به صورت تمثيل در آمده است . خلاصه كلام اينكه يعنى بيدى نيستم كه با اين بادها بلرزم .
199- در كتاب صفين آمده است كه على فرمود: آرى مرا براى تو و سالارت پاسخى غير از پاسخ اوست .
200- آيات 80 و 81 سوره نمل
201- نامه 14 نهج البلاغه .م
202- آيات 45 سوره انفال
203- آيات 45 سوره انفال
204-بخشى از اين كلام در خطبه 124 نهج البلاغه آمده است .
205- اين حديث را ذهبى در ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 379 ذيل شماره 4149، چاپ (على محمد بجاوى )
مصر 1382 ق ، از عباد بن يعقوب ضمن تصديق به اينكه او در حديث مرد صادقى است ، آورده است و براى اطلاع بيشتر از ديگر منابع ، به السبعة من السلف استاد سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ، ص ‍ 199 چاپ قم ، 1361 ش مراجعه فرماييد.م
206- عبدالله بن عامر يا عبدالله بن عمرو حضرمى كه اگر عبدالله بن عمرو صحيح باشد پدرش در نخستين جنگ مسلمانان كشته شده است . رجوع كنيد به الغارات ، پاورقى ص 373، و پاورقى ص 166 ترجمه آن .م
207- ص 373 (متن عربى ) چاپ مرحوم محدث ارموى و ص 166 ترجمه آن به قلم آقاى حاج شيخ محمد باقر كمره يى .م
208- نام يكى از منازل ماه است كه فرخنده بوده است ، ولى معاويه از كلمه ذابح كه به معنى سر برنده است فال بدزده است . به پاورقى ص 167 ترجمه الغارات مراجعه فرماييد.م
209- نام پدر عبدالله به صورت خازم صحيح است نه حازم . لطفا به پاورقى استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى در ص 379 الغارات مراجعه شود.م
210- از طرفداران سرسخت معاويه كه احاديثى هم در فضيلت معاويه ساخته و پرداخته است . برخى او را از اصحاب مى دانند، رجوع كنيد به الغارات ، ص 381، پاورقى شماره 7 .م
211- نام پدر عمرو در متن مرحوم است كه درست نيست و صحيح آن مرجوم است . فيروز آبادى در قاموس ذيل كلمه رجم نام مرجوم را كه از اشراف عبدالقيس است آورده است و به ص 784 الغارات ، تعليقه 44 مرحوم محدث ارموى مراجعه فرماييد.م
212- اين نامه در متن الغارات عباس بن صحار است كه صحيح آن صحار بن عباس است به ص 385 و تعليقه شماره 45 آن كتاب مراجعه فرماييد.م
213- اين مرد از سران توابان و دوست سليمان بن صرد خزاعى و از ياران مختار است . به پاورقى شماره 5 ص 387 الغارات مراجعه فرماييد.م
214- در كتاب الغارات ، 380، به جاى كلمه امين ، امير است كه صحيح تر مى باشد.م
215- در متن سبيل است و اشتباه مى باشد، صحيح آن سنبل بر وزن زبرج است . رجوع كنيد به لسان العرب ، ج 11، ص 349، چاپ 1405، نشر ادب الحوزه ، قم .م
216- حدان نام تيره يى از قبيله بزرگ ازد، اين كلمه به فتح اول و تشديد دوم است . به ص 213 نهاية الارب فى معرفة انساب العرب ، قلقشندى چاپ 1378 ق بغداد مراجعه فرماييد .م
217-عبارت اخير اقتباسى است از اين قسمت از آيه ششم سوره توبه كه مى فرمايد:... ثم ابلغه ماءمنه .
218-اين كلمه در الغارات به صورت حتات بر وزن غراب است . آنچه ميان كروشه آمده به نقل از الغارات مى باشد.م
219- اين كلمه در الغارات به صورت حتات بر وزن غراب است . آنچه ميان كروشه آمده به نقل از الغارات مى باشد.م
220- ابوالكنود از اصحاب و ياران اميرالمومنين على (ع ) است . به ص 65 رجال طوسى مراجعه فرماييد.م
221- شبث : از افراد بسيار متلون و عجيب است كه نخست از اصحاب على (ع ) و سپس از مخالفان او بوده و بعد توبه كرده و سپس در سپاه عمر بن سعد بوده پس از آن از توابان بوده و در كشتن مختار حاضر بوده است ! به پاورقى ص 395 الغارات مراجعه فرماييد .م
222- اعين : به نقل شيخ طوسى و قهپايى از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام است ، به رجال طوسى ، ص 35 و مجمع الرجال ، ج 1، ص 235 مراجعه فرماييد.م
223- جارية : از اصحاب پيامبر (ص ) و از اصحاب اميرالمومنين على (ع ) است . براى اطلاع بيشتر از احوال او به شماره 1050 الاصابة ابن حزم ، ج 1، ص 218 چاپ مصر، 1328 ق مراجعه فرماييد.م
224- كنايه از هولناك بودن جنگ موعود است (شرح نهج البلاغه ابن ميثم ).
225- نامه 29 نهج البلاغه
226- ظاهرا صحيح اين كلمه جيفر عمانى است . به تعليقه شماره 4 ص 405 الغارات مراجعه فرماييد.
227- شريك : از خواص و شيعيان اميرالمومنين است . ابن زياد او را با خود از بصره به كوفه آورد و او در خانه هانى بن عروه بيمار و بسترى شد يا تمارض كرد و طرح غافلگير كردن ابن زياد را كشيد كه مسلم رضوان الله عليه از انجام آن خوددارى كرد. براى اطلاع بيشتر به تنقيح المقال مرحوم مامقانى و الغارات ، ص 793 مراجعه شود.م
228- در متن سبيل است و اشتباه مى باشد، صحيح آن سنبل بر وزن زبرج است . لفظ به لسان العرب ، ج 11، ص 349، چاپ 1405 نشر ادب الحوزة قم مراجعه شود.م
229- اين يكى از پيشگوييهاى امام على (ع ) است كه در خطبه 13 نهج البلاغه نيز آمده است .م
230-از اين شاعر در الغارات ، ص 409 به صورت ابوعرندس عوذى ياد شده است و در آن كتاب مطالب مقدم و موخر است . به حواشى استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى بر آن صفحه مراجعه فرماييد.م
231- در مجمع الامثال ميدانى و فرائد اللال شيخ ابراهيم حنفى نيامده است .م
232- مرگ تو در اثر پرخورى خواهد بود.م
233- اين موضوع در صحيح مسلم و مسند ابى داود، ج 11، ص 359 و كنزالعمال ، ج 6، ص 87 آمده است و براى اطلاع بيشتر، به السبعة من السلف ، استاد سيد مرتضى فيروز آبادى ، ص 183، چاپ 1361 ش ، قم مراجعه شود .م
234-با اندك تفاوت لفظى در الكامل ، ج 2، ص 291، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر آمده است .م
235- سوره نحل آيه 90.
236-اين ابيات با اختلاف اندكى در ص 258 ج
237- اين ابيات در ص 169، ج 1، ديوان الشريف الرضى چاپ بيروت آمده است .م
238- سعيد بن جبير مرد آزاده كه به دست حجاج كشته شد. او از بزرگان تابعين است . براى اطلاع از شرح حال او، به بحث مفصل محمد بن سعد در طبقات ، ج 6، ص 187 188، چاپ ساخا و بريل ، 1325 ق و ترجمه آن به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
239- اين حديث در صحيح مسلم و صحيح ترمذى و مسند احمد حنبل و منابع ديگر اهل سنت آمده است و براى اطلاع بيشتر، به فضائل الخمسه من الصحاح السته ، ص 207 مراجعه فرماييد .م
240- ابن زبير، محمد بن حنفيه و يارانش را در محوطه زمزم زندانى كرد و گفت اگر بيعت نكنند آنانرا آتش خواهد زد. لطفا به ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده ، ج 6، ص 36 مراجعه فرماييد.م
241- ابوجعفر محمد بن عبدالله اسكافى كه از مردم سمرقند بوده است از دانشمندان بزرگ معتزلى در نيمه اول قرن سوم هجرى است ، او به سال 240 هجرى درگذشته است ، براى اطلاع از شرح حال و آثارش به مقدمه فاضلانه استاد شيخ محمد باقر محمودى بر كتاب المعيار و الموازنه ، چاپ بيروت ، 1402 ق مراجعه فرماييد .م
242- ابوعلى حسين بن على بن يزيد كرابيسى بغدادى از ياران نزديك امام شافعى است كه بيش از همه به مجلس او آمد و شد داشته و احكام او را حفظ بوده و تاليفات فراوان در اصول و فروع فقه دارد و به سال 248 هجرى درگذشته است . رجوع كنيد به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 1، ص 145.
243- براى اطلاع بيشتر، به تنزيه الانبياء، ص 167، چاپ قم ، بدون تاريخ مراجعه فرماييد .م
244-مروان بن ابى حفصه متولد به سال 105 و در گذشته 182 هجرى است كه همواره با هجو علويان به هارون تقرب مى جست در قبال هر بيت كه در مدح بنى عباس مى سرود هزار درهم جايزه مى گرفت . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 1، ص 95 .م
245- آيات 4 و 5 سوره تحريم و براى اطلاع از نظر مفسران اهل سنت ، به ص 136 السبعة من السلف مراجعه فرماييد .م
246- جنگ بسوس از جنگهاى مهم ميان بكر و تغلب است . به ص 396 ج 15 نهاية الارب نويرى و ترجمه آن به قلم اين بنده (ج 10) مراجعه فرماييد .م
247-سال جماعت به سال چهل و يكم هجرت گفته مى شود كه ميان حضرت مجتبى و معاويه صلح شد .م
248- براى اطلاع بيشتر از صفات نكوهيده ابوهريره به كتاب ابوهريره شيخ المضيره محمود ابوربه و ترجمه آن به فارسى با نام بازرگان حديث به قلم استاد محمد وحيد گلپايگانى ، تهران 1343 شمسى مراجعه فرماييد .م
249- براى اطلاع بيشتر از اين رسوايى مغيره ، به بحث نويرى در نهاية الارب ، ج 4، ص 294 و ترجمه آن به قلم اين بنده و بحث مستوفاى ابن ابى الحديد در خطبه 223 مراجعه فرماييد .م
250-ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين ، ص 119 مى گويد: گفته شده است در حالى كه سر امام حسين مقابل او بود به اين گفتار عبدالله بن زبعرى تمثل جست :
اى كاش مشايخ من در بدر مى بودند و مى ديدند چگونه خزرجيان از ضربات شمشير بى تابى مى كنند...
اين دو بيت از قصيده يى است كه ابن زبعرى در جنگ احد سروده است .رجوع كنيد به الحيوان ، ج 5، ص ‍ 564 و سيره ابن هشام ، ج 3 ص 144 و طبقات الشعراء ابن سلام ، ص 199.
251- خوانندگان عزيز توجه دارند كه معاويه پس از فتح مكه مسلمان شده است ، يعنى هنگامى كه بيش از نه دهم قرآن نازل شده بوده است وانگهى ابن عساكر شمار كاتبان وحى را 23 نفر نوشته است ؛ در مورد اينكه معاويه كتابت وحى را براى مدت كوتاهى هم بر عهده داشته اختلاف نظر است . لطفا به تاريخ قرآن به قلم دكتر محمود راميار، ص 270 247 مراجعه فرماييد .م
252- خوانندگان گرامى توجه دارند كه ابوبكر بن ابى قحافه خواهر خود را كه كور بود به همسرى گرفت اشعث داد و اين موضوع در همين كتاب ضمن خطبه نوزدهم آمده است .م
253- عقبة بن عمرو، معروف به ابومسعود انصارى از اصحاب و به سبب سكونت در بدر به بدرى مشهور است ولى در جنگ بدر شركت نداشته است . به سال 41 يا 42 در كوفه درگذشت . رجوع كنيد به اسدالغابه ، ج 5، ص 269 .م
254- با توجه به آيات مباركات و اولو الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن و يتر بصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا عده زن حامله كه شوهرش بميرد هر يك از اين دو حكم است كه مدت آن بيشتر باشد. رجوع كنيد به دعائم الاسلام قاضى نعمان مغربى ، ج 2، ص 286، ذيل شماره 1076 .م
255- آيات 14 و 15 سوره اعلى
256- خوانندگان گرامى توجه دارند كه ابوبكره برادر مادرى زياد است . مادر هر دو سميه ، كنيز حارث بن كلده است ، رجوع كنيد به اسدالغابة ابن اثير، ج 5، ص 151.م
257- در همين رابطه پيامبر (ص ) فرمودند: لاضرر و لا ضرار فى الاسلام .م
258- تاريخ مرگ سمره را با اختلاف ، سالهاى 58 و 59 و 60 هجرى نوشته اند ابن عبدالبر در الاسيتعاب ، ج 2، ص 76 در حاشيه الاصابه نوشته است : در ديگ آب جوش افتاد و سوخت و سخن پيامبر(ص ) كه به ابوهريره فرموده بود، آخرين كس از شما سه تن كه بميرد در آتش است صحيح بود.م
259- به نقل ، استاد سيد مرتضى
260- الغارات ، ص 516، چاپ مرحوم محدث ارموى و ص 262 ترجمه آن به قلم آقاى كمره يى .م
261- آيه 18 سوره سجده
262- آيه 6 از سوره حجرات ، به اسباب النزول واحدى مراجعه شود.
263- براى اطلاع بيشتر در اين دو مورد به ترجمه مغازى واقدى به قلم اين بنده صفحات 105 و 746 مراجعه شود .م
264- براى اطلاع بيشتر در اين دو مورد به ترجمه مغازى واقدى به قلم اين بنده صفحات 105 و 746 مراجعه شود .م
265- لطفا براى اطلاع بيشتر در مورد اين اقوال مختلف و تحقيق آنكه مرقد مطهر علوى در نجف است ، به كتاب سودمند فرحة الغرى ابن طاووس (در گذشته 693 هجرى ) چاپ افست ، بدون تاريخ ، قم مراجعه فرماييد .م
266- الغارات ، ص 525 و ترجمه آن ، ص 267 .م
267- در متن به جاى كلمه خراج كلمه خوارج آمده كه صحيح نيست ، در چاپ تهران و در الغارات خراج است .م
268- در الغارات اختلافات لفظى اندكى وجود دارد.م
269- برخى از كلمات در الغارات متفاوت است مثلا به جاى شيطان ، سلطان ، است .م
270- قعقاع از تابعين و از بخشندگان عرب است و ضرب المثل در حسن مجاورت بوده است . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 6، ص 48 .م
271- كسكر: نام ناحيه وسيع و گسترده اى كه مركز آن واسط است و ميان بصره و كوفه قرار دارد. به معجم البلدان ، ص 251، چاپ مصر مراجعه فرماييد .م
272- قيس بن عمرو، معروف به نجاشى كه درك محضر پيامبر (ص ) هم كرده است او در صفين همراه على بود و در متن توضيح كافى در اين باره داده شده است . او حدود سال چهلم هجرى درگذشته است . رجوع كنيد به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، ص 246، چاپ بيروت ، 1969 ميلادى .م
273-ابوسمال اسدى : از اشراف كوفه و نامش سمان بن هبيره و به ميهمان نوازى معروف بوده است . به پاورقى مرحوم محدث ارموى در ص 534 الغارات مراجعه فرماييد .م
274- بخشى از آيه 45 سوره بقره
275- بخشى از آيه 8 سوره مائده
276- آيه 24 سوره محمد.
277- جبلة : آخرين امير از خاندان اميران قحطانى شام است كه مسلمان شد و پس از مسلمان شدن به مردى سيلى زد و چون خواستند قصاص كنند و آن مردبر او سيلى نزد، مرتد و مسيحى شد و به هرقل سالار قسطنطنيه پيوست . به نهاية الارب نويرى ، ج 15، ص 312 و ترجمه آن (جلد دهم ) مراجعه فرماييد .م
278- ابن ابى الحديد پاره يى از مطالب ابراهيم ثقفى را تلخيص كرده است . لطفا به الغارات ص 550 مراجعه فرماييد .م
279- آيات 4 و 5 سوره 111، همسرش هيزم آتش افروز دوزخ است و طنابى از ليف خرما بر گردن دارد.
280- ابن ابى الحديد مطالب الغارات را در اين موارد تلخيص كرده است . ضمنا در مورد اينكه عقيل در زمان بندگى ييا پس از شهادت حضرت امير نزد معاويه رفته است ، لطفا به پاورقى آقاى كمره يى در ص 298 ترجمه الغارات مراجعه فرماييد .م
281- حسن بن سيار بصرى متولد به سال 21 هجرى و در گذشته 110 هجرى است . اصل او از دشت ميشان است . در مدينه متولد شد و در بصره درگذشت و از بزرگان تابعين مى باشد. براى اطلاع بيشتر از شرح حالش به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 1، ص 254، چاپ محيى الدين عبدالحميد، مصر مراجعه فرماييد.م
282- مقصود حديث معروف منزلت است كه پيامبر فرمود: انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لابنى بعدى
283- ابان از شاگردان معروف حسن بصرى و درباره او سخن گوناگون است . رجوع كنيد به ميزان الاعتدال ذهبى ، ج 1، ص 10 .م
284- اين حديث به اين صورت است كه حسن و حسين سرور جوانان بهشتند و پدرشان از آن دو بهتر است ، (در منابع اهل سنت ) در صحيح ابن ماجه و مستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى ، ج 3 ص 167 و تاريخ بغداد، ج 1، ص 140 آمده است و براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به فضائل الخمسه ، ج 3، ص 213 .م
285- مرة بن شرحبيل همدانى در سال 76 هجرى درگذشته است . ابن ابى الحديد مى گويد او و مسروق و شريح هيچ كدام به على (ع ) اعتقاد نداشتند. فطر بن خليفه كه از وابستگان خاندان مخزوم است گرايش به تشيع داشته و پس از سال 150 هجرى درگذشته است . نقل از پاورقى مرحوم محدث ارموى در ص 561 الغارات
286-مرة بن شراحيل همدانى در سال 76 هجرى در گذشته است ، ابن ابى الحديد مى گويد او و مسروق و شريح هيچ كدام به على (ع ) اعتقاد نداشتند. فطربن خليفه كه از وابستگان خاندان مخزوم است گرايش به تشيع داشته و پس از سال 150 هجرى درگذشته است . نقل از پاورقى مرحوم محدث ارموى در ص 561 الغارات
287- در ص 563 الغارات آمده است كه پيش عايشه مى رفتند .م
288- سخن پرارزش و بى ارزش آميخته دارد .م
289- بانقيا: (به كسر نون ) نام يكى از نواحى اطراف كوفه و بر كنار فرات است (مراصدالاطلاع ).
290- براى اطلاع بيشتر در مورد اين مرد به سال 103 هجرى در گذشته است ، رجوع كنيد به الكنى و الالقاب مرحوم محدث قمى (ره ) ج 1، ص 15 .م
291- درباره سعيد بن مسيب (94 13 ه .ق ) و اينكه شيعه بوده يا سنى ، سخن بسيار است . براى اطلاع از شرح حال او رجوع كنيد به بحث محمد بن سعد، در طبقات ، ج 5، ص 88 و قهپايى مجمع الرجال ، ج 3، ص 121 .م
292- محمد بن مسلم (124 58 ه .ق )، از خاندان بنى زهره و معروف به زهرى است . او در نظر اهل سنت بسيار ستوده است و گروهى از بزرگان شيعه درباره اون متوقفند و به قول مرحوم محدث ارموى دوستى و دشمنى او مورد ترديد است . به پاورقى ص 577 الغارات نيز مراجعه فرماييد .م
293- زيد بن ثابت متولد يازده سال قبل از هجرت و در گذشته 45 هجرى است از قبيله خزرج انصار و بسيار مورد توجه ابوبكر و عمر و عثمان بوده است . ضمنا سال مرگ او مورد اختلاف است . به اسدالغابة ابن اثير، ج 2، ص 221 مراجعه فرماييد .م
294- مكحول : مفتى و عالم دمشق و در گذشته به سال 113 هجرى است و متهم به اينكه قدرى مذهب است . به ميزان الاعتدال ذهبى ، ج 4، ص 177 مراجعه فرماييد .م
295- يهوديانى كه به اغواى سامرى گوساله پرستى كردند .م
296- خوانندگان گرامى توجه خواهند داشت كه چنين آيه اى در قرآن نيست و اين بنده نفهميدم منظور چيست و تناسب آن را درست نفهميدم ، راهنمايى اهل فضل مايه سپاس است .م
297-ظاهرا مقصود هنگام احتضار يا كنار حوض است .م
298- جابر بن يزيد جعفى در گذشته 128 هجرى از اصحاب محترم حضرت باقر و حضرت صادق است . به ص 111 رجال ، شيخ طوسى ، چاپ نجف ، 1380 ق مراجعه فرماييد .م
299- ابوصادق ازدى از راويان ثقه و مورد اعتماد يعقوب بن شيبة است . رجوع كنيد به ميزان الاعتدال ذهبى ، ج 4، ص 538.م
300- سدير: از اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق است . رجوع كنيد به رجال شيخ طوسى ، ص ‍ 135 و مجمع الرجال قهپايى ، ج 3، ص 97 .م
301- در منابع اهل سنت نظير اين روايت در كنز العمال ، ج 6، ص 87 آمده است و همچنين رجوع كنيد به السبعة من السلف ، صفحات 185 183 .م
302- زراره كه نام اصلى او عبد ربه است در گذشته به سال يكصد و پنجاه هجرى و از اصحاب بسيار محترم امام باقر و امام صادق و از فقيه ترين ياران آن دو بزرگوار است . به جامع الرواة اردبيلى ، ج 1، ص 324 مراجعه فرماييد .م
303- در اين مورد در منابع ديگر اهل سنت هم احاديثى آمده است ، از جمله محب طبرى در الرياض ‍ النضرة ، ج 4، ص 189 نظير اين را آورده است و در شعر فارسى هم اين موضوع كم وبيش به چشم مى خورد:
 

محبت شه مردان مجو ز بى پدرى
 
كه دست غير گرفته است پاى مادر او
 
304- به معنى پاك شدن هم هست .
305- بخشى از آيه 96 سوره نحل است . شاءن نزول اين آيه در مورد عمار ياسر (ره ) است و مفسران اهل سنت هم همين را آورده اند. براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به اسباب النزول واحدى ، ص 190، چاپ 1362 ش ، قم .م
306- خداوند متعال استاد دلسوز و بانوى گرامى معصومه حديدى عرب (گلين خانم ) را كه از پنج سالگى تا هفت سالگى به اين بنده قرآن آموخت غريق رحمت فرمايد. به هنگام حفظ فروع دين در مورد زكات اين بيت را به ما تعليم مى داد و ما بدون آنكه معنى آن را درست بفهميم طوطى وار حفظ مى كرديم :
 
زكات مال بدركن كه فضله رز را
چو باغبان ببرد بيشتر دهد انگور
 
307- آيات 1 و 3 سوره توبه
308- آيات 1 و 3 سوره توبه
309- ابن عبدالبر، متولد 368 و در گذشته 463 هجرى از دانشمندان بزرگ قرن پنجم هجرى و داراى تاليفات ارزنده است ، براى شرح حال او به مقاله شارل پلا pellat ch در دانشنامه ايران و اسلام ، ص 687 مراجعه فرماييد .م
310- ظاهرا مقصود، حسن بن على بن محمد خلال حلوانى درگذشته به سال 244 در مكه است . رجوع كنيد به معجم المولفين عمررضاكحاله ، ج 3، ص 261 .م
311- ابن قتيبة : عبدالله بن مسلم دينورى در گذشته 276 هجرى از چهره هاى علمى درخشان و پركار قرن سوم كه برخى از آثارش از مهمترين كتابهاست . رجوع كنيد به مقاله مفصل لكمت lecomte در دانشنامه ايران و اسلام ، ص 775 .م
312- از اين ابيات كه در پاسخ نامه معاويه نوشته شده است هشت بيت در تذكرة الخواص ، ص 108، چاپ نجف آمده است .م
313-از اين ابيات در ديوان حسان ، ص 174، چاپ بيروت ، 1386 ق ، شش بيت آمده است ولى ترتيب ابيات تفاوت دارد و برخى از الفاظ هم مختلف است .م
314- ابومحجن ثقفى شاعرى شيفته به شراب است كه سعد بن ابى وقاص او را به سبب باده نوشى زندانى كرده بود. لطفا به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، ص 336، چاپ بيروت ، 1969 ميلادى مراجعه فرماييد .م
315- براى اطلاع بيشتر در مورد اين موضوع ، در منابع فارسى ، به ترجمه دلايل النبوه بيهقى ، به قلم اين بنده ، ج 2، ص 120، چاپ 1361 ش و ترجمه نهاية الارب ، به قلم اين بنده ، ج 1، ص 291 مراجعه فرماييد .م
316- در دلائل النبوة بيهقى نام اين شخص حباش بن مرة ثبت شده است .م
317- از امثال عرب است .
318-براى اطلاع بيشتر درباره هجرت به حبشه ، در منابع فارسى رجوع كنيد به طبقات ابن سعد، ج 1، ص 205 200 تهران ، نشر نو، 1365 و دلايل النبوه بيهقى ، ج 2، ص 47، چاپ مركز انتشارات علمى ، 1361 ش و همچنين رجوع كنيد به ترجمه نهاية الارب نويرى ، ج 1، ص 254 222، اميركبير، تهران ، 1364 شمسى كه در آن باره به تفصيل بحث شده است . اين حديث درباره جناب جعفر در استيعاب عبدالبر در حاشيه ص 210، ج 1 الاصابة ابن حجر آمده است .م
319- براى اطلاع بيشتر از عقايد او رجوع كنيد به الملل و النحل شهرستانى ، ج 1، بحث ص 125 122، چاپ 1387 ق مصر.م
320- قثم بن خبية عبدى (در گذشته حدود 80 هجرى ) از شاعران بنى محارب است . به الشعر و الشعرا ابن قتيبه ، ص 408، چاپ 1969 ميلادى ، بيروت مراجعه فرماييد .م
321-منسوب به ذواصبح حميرى .م
322- اين ابيات با توضيح پاره يى از مشكلات لغوى آن در الكامل مبرد، ج 3، ص 183، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر، بدون تاريخ آمده است .
323- چون در شعر خود از حالات ساربانان بسيار سخن گفته به اين لقب معروف شده است رجوع كنيد به الشعر و الشعرا ابن قتيبه ، ص 327 و الكامل ، ج 3، ص 184 .م
324- براى اطلاع از حال و گفتارهاى مستورد، در متون كهن عربى ، رجوع كنيد به الكامل ، مبرد، ج 3، ص 239 238 چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر، بدون تاريخ و همچنين (در منابع فارسى ) رجوع كنيد به ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده ، ج 7، ص 58 55 چاپ اميركبير، 1364 ش .م
325- به نقل نويرى در نهاية الارب ، اين دو پسر خاله بوده اند.م
326- بخشى از آيه 77 سوره نساء.
327- بخشى از آيه 54 سوره مائده .
328- بخشى از آيه 28 سوره غافر.
329- آيه 91 سوره توبه
330- آيه 91 سوره توبه .
331- آيه 15 سوره بنى اسرائيل .
332- آيه 95 سوره نساء.
333- بخشى از آيه 95 سوره نساء .م
334-اقتباس از آيه 122 سوره بقره (و اتقوا يوما لا تجزى ...) مى باشد .م .
335- اقتباس از آيه 14 سوره فجر است .م .
336- تضمين آية شريفه الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه . سوره زمر آية 17.
337- بخشى از آيه 87 سوره نساء.
338- بخشى از آيات 81 و 90 سوره توبه .
339- بخشى از آيات 81 و 90 سوره توبه .
340- آيات 26 و 27 سوره نوح .
341- آيه 43 سوره قمر.
342- موضوع اين دو نامه كه نجدة و نافع به يكديگر نوشته اند در الكامل مبرد، ج 3، ص 291 284، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر آمده است .م .
343- بخشى از آيه 131 سوره بقره .
344- بخشى از آيات 36 و 41 سوره توبه .
345- بخشى از آيات 36 و 41 سوره توبه .
346- بخشى از آيه 95 سوره نساء.
347- سوره بقره آيه 197.
348- شخص فربه و چهره گوشت آلود. رجوع كنيد به لسان العرب ابن منظور، ج 1، ص . 22، چاپ قم ، 1405 ق .م
349- دولاب : نام دهكده اى كه ميان آن و اهواز چهار فرسنگ است .
350- در الكامل مبرد، ج 3، ص 295 نام پدر اين شخص باب ثبت شده است .م
351- براى اطلاع بيشتر از جنگ دولاب به ترجمه اخبار الطول ابوحنيفه دينورى ، ص 314، تهران ، نشرنى ، 1364 ش مراجعه فرمائيد .م
352- پيمانه اى است كه حارث آن را تعيين كرده است ، رجوع كنيد به لسان العرب ، ج 8، ص 259 چاپ 1405، قم .م
353- در كتاب الكامل مبرد، با اندكى تفاوت در كلمات و افزونيهايى آمده است .
354- با توجه به نسخه هاى ديگر و چاپ تهران كه ظاهرا صحيح تر است ترجمه شد .م
355- ديلم ، تيره اى ايرانى ساكن در ديلمستان .
356- مناذر صغرى و مناذر كبرى نام دو دهستان از اطراف اهواز است . رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت حموى ،ج 8، ص 160، چاپ مصر، 1906 ميلادى .م
357- سولاف : دهكده يى در غرب رود كارون و نزديك مناذر كبرى است .
358- بخشى از آيه 140 سوره آل عمران
359- نام جايى نزديك اهواز سات . رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت ، ج 5، ص 118، چاپ مصر.م
360- نام يكى از شاخه هاى قبيله ازد است كه خليل بن احمد هم از همين شاخه است . مراجعه فرماييد به الكامل مبرد، ج 3، ص 325، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر .م
361- ارجان : شهرى بزرگ نزديك بهبهان كه امروز اثرى از آن باقى نيست . رجوع كنيد به مقاله مفصل شترك streck در دائرة المعارف الاسلاميه ، ج 1، ص 581، چاپ مصر.م
362- بخشى از آيه 140 سوره آل عمران .
363-بخشى از آيه 86 سوره هود.
364- جايى نزديك اهواز كه فاصله آن با سوق الاهواز هشت فرسنگ است و در سمت بصره قرار دارد. رجوع كنيد به معجم البلدان ، ج 7، ص 228، چاپ مصر .م
365- ج 3، ص 333، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر .
366- در متن اشتباها به صورت مزار چاپ شده است ، مركز دشت ميشان بوده و فاصله آن تا بصره چهار روز راه بوده است . رجوع كنيد به معجم البلدان ، ج 8، ص 433، چاپ مصر .م
367- لقبى است كه خوارج بر خود اطلاق كرده بودند. صفحات قبل ، ضمن شرح حال نجدة بن عامر به اين موضوع اشاره شده است .م
368-اصطخر: يكى از شهرهاى بزرگ فارس است .
369- عبارات در الكامل مبرد اندكى تفاوت دارد.م
370- آيه 18 سوره زخرف .
371- اين دو كلمه با فتح دال نام دو دهكده از نواحى بغدد است .
372- در الكامل ، مبرد ج 3، ص 342، چاپ مصر، پيش از اين چنين آمده است : پسر حوشب به بلال بن ابى برده كه در بند و اسير يوسف بن عمر بود به عنوان سرزنش و تعريض به مادر او گفت : اى پسر زن سيه چشم . بلال كه مردى دلير و چابك بود گفت : توجه داشته باش كه كنيز را حوراء و جيداء و لطيفه نامگذارى مى كنند. كلبى مى گويد: بلال به هنگام اسيرى و گرفتارى هم دلير و چابك بود و من بسيار خوشم مى آيد كه اسير را دلير و سخن آور مى بينم . خالد بن صفوان در حضور يوسف بن عمر به او گفت : سپاس خداوندى را كه قدرت تو را زايل و اساس تو را ويران و حال تو را دگرگون كرد. به خدا سوگند كه پرده دارانت بد رفتار بودند و خود سخت در پرده بودى و اشخاص شريف را خوار و زبون مى ساختى و تعصب خود را آشكار مى كردى . بلال به خالد گفت : سه چيز كه فعلا با تو هست و با من نيست زبان تو را دراز كرده است . نخست اينكه كار بر تو روى آورده و بر من پشت كرده است . دوم آنكه تو آزادى و من در بندم و اسير و تو در وطنت هستى و من در اين شهر غريبم . آرى چنين است كه گفته مى شود اصل خاندان اهتم از حيره اند و حال آنكه اوباشى هستند كه خود را به خاندان منقر روميان بسته اند.
373- ايذه ، ايذج : نام منطقه يى ميان اصفهان و خوزستان است .
374- نام جايى پايين تر از تكريت [ و در شمال عراق ] است .
375- وليد بن حنفية كه به كنيه خويش (ابوحزابة ) معروف است از شاعران دولت اموى است . رجوع كنيد به الموتلف و المختلف آمدى ، ص 64، چاپ كرنكو، قاهره ، 1354 ق .م
376- رجوع كنيد به الاغانى ، ج 6، ص 151 149، چاپ دارالكتب .
377- مزون : نام بخشى از سرزمين عمان و از مناطق سكونت قبيله ازد بوده است .م
378- در الكامل اين كلمه به صورت صعب است .
379- در متن به غلط جنب (پهلو) آمده ، صحيح آن در الكامل جنة (زره ) است .م
380- نام يكى از دهكده هاى خوزستان است .
381- اين ابيات و برخى از عبارات بعدى ، در الكامل تفاوتهاى لفظى دارد.
382- معرب چهار طاق است .
383- در روايت ديگرى كه در كتاب الكامل مبرد آمده است اين موضوع تفاوتهايى دارد و براى اطلاع ، رجوع كنيد به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، ص 311 و طبقات الشعراء ابن سلام ، ص 145 و تاريخ طبرى ، ج 5، ص 137 و در منابع فارسى رجوع كنيد به ترجمه نهاية الارب ، ج 6، ص 170 .م
384-عبدالله بن زبير (به فتح ز و كسر ب ) از شاعران متعصب دوره اموى و در گذشته حدود 75 هجرى است ، رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 4، ص 218 .م
385- رجوع كنيد به ترجمه نهاية الارب ، ج 6 ص 171 .م
386- مبرد در الكامل سه بيت ديگر هم در دنباله اين ابيات آورده است .
387- رجوع كنيد به ديوان فرزدق ، ج 2، ص 570 .
388- در كتاب الكامل ، ابن ابى ميره است .
389- سردن : نام منطقه يى در فارس و به موازات كارون است .
390- در الكامل مبرد آمده است : كه او امير است در پاسخ به او درشتى مكن .
391- در پاورقى توضيح لغوى آمده است كه در ترجمه از آن استفاده شد .م
392- سفوان : با فتحه اول و دوم نام آبى در يك منزلى بصره است .
393- در كامل مبرد به جاى ياران خود، ياران ما آمده است و مبرد دو بيت ديگر هم شاهد آورده و مشكلات لغوى آن را توضيح داده است .
394- دارس ، از نواحى بصره است و عثمان به قطن را حجاج به جنگ خوارج فرستاده بود يارانش از او گريختند و او چندان جنگ كرد كه كشته شد .
395- در نسخه ها به صورت قردوسى آمده كه اشتباه است ، قردوس نام شاخه يى از قبيله ازد است .
396- در الكامل مبرد، مهلب آمده [ و ظاهرا صحيح تر است ].
397- آيه 98 سوره انبياء و براى اطلاع بيشتر از لطافت استعاره اين آيه رجوع كنيد به تلخيص البيان سيد رضى ، ص 233 .م
398- در پاورقى توضيحات لغوى و شرح پاره يى از كلمات آمده است كه براى ترجمه مورد استفاده قرار گرفت .م
399- اى سواران خدا سوار شويد. كلمه خيل را با كسرة تلفظ مى كرد .م
400- كردم به معنى كوته قامت و كردمه به معنى رميدن و گريز است .م
401- آيات 20 11 سوره نور.
402- بخشى از آيه 6 سوره هود.
403- ما آروزى پيروزى بر او را داشتيم و اينك او آرزوى پيروزى بر ما را دارد .م
404- در متن هزيم آمده ، صحيح آن هريم است رجوع كنيد به الكامل ، ج 3، ص 394 .م
405- در كامل مبرد آمده است : و تا مردم استراحت كنند.
406- در كامل آمده است : چيزى جز آنچه دارند ندارند.
407- فرقه اى از خوارج .م
408- در پاورقى اين دو صفحه توضيحات ادبى با ذكر اشعارى از جرير در هجو فرزدق آمده است كه ترجمه اش ضرورى نبود .م
409- اشقر: نام يكى از تيره هاى قبيله ازد است .
410- قصيده يى مفصل است كه در آن از جنگهاى رامهرمز، شاپور و جيرفت ياد كرده است ؛ و طبرى آن را در صفحات 273 270، ج 7، تاريخ طبرى آورده است .
411- در الكامل مبرد، ج 3، ص 402 آمده است كه گفت : هر دو .م
412- اغانى ، ج 14، ص 284 چاپ دارالكتب .
413- ابوالفرج پس از اينكه چند بيت از اين قصيده را آورده گفته است ، قصيده يى طولانى است كه راويان اشعار آن
414- شرح حال و نمونه هايى از اشعار كعب اشقرى در الاغانى ، چاپ دارالكتب مصر آمده است و در پاورقى اين دو صفحه بسيارى از اختلافات لفظى و نمونه هاى ديگر از ابيات او در مدح مهلب آمده كه ترجمه آن خارج از بحث تاريخ است .م
415- ضرب المثل است و شايد معادل وصف العيش نصف العيش باشد .م
416- آيه 45 از سوره انعام
417- منظور، لقيط بن يعمر ايادى است و اين ابيات از قصيده مفصلى از اوست كه ابن شجرى آن را در مختارات خود آورده است ، و در آن ، قوم خود را از اياد در مورد جنگ با خسرو بيم داده است .
418- عبارت داخل كروشه به نقل از الكامل است .
419- در متن دو ميليون است با توجه به الكامل ترجمه شد .م
420- ابن ابى الحديد اخبار مربوط به شبيب را گاهى بدون هيچگونه تصرف و گاهى با اختصار و اندك تصرف از تاريخ طبرى ، ج 7 ص 217 و صفحات بعد نقل كرده است .
421- لقب گروهى از خوارج كه ياران زياد بن اصفر بودند. براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به الملل و النحل شهرستانى ، ج 1، ص 137، چاپ محمد سيد كيلانى ، مصر 1387 ق .م
422- در تاريخ طبرى آمده است كه قبيصة بن عبدالرحمان مى گفته است : تقريرات صالح بن مسرح پيش او موجود است و او از خوارج بود و از او خواستند آن را براى ايشان بفرستد و چنان كرد. ابن ابى الحديد به اختصار ذكر كرده است .
423- متن اين نامه با تفصيل بيشترى در تاريخ طبرى آمده است ، به ص 3534 ترجمه آن به قلم مرحوم پاينده مراجعه فرمائيد .م
424- در متن به اشتباه سال نود و شش است .م
425- در تاريخ طبرى آمده است كه مردم دارا، نصيبين و سنجار از بيم ايشان پناه گرفتند.
426- بخشى از آيه 6 سوره انفال .
427- دوغان ، نام دهكده يى ميان راءس عين و نصيبين كه بازار مردم جزيره بوده و هر ماه يك بار آنجا جمع مى شده اند. (مرا صدالاطلاع )
428- در ص 4536 ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده نام اين شخص زياد پسر عبدالله آمده است .م
429- آمد: شهرى استوار و قديمى كه رود دجله بر بيشتر آن احاطه دارد. (مراصدالاطلاع )
430- در تاريخ طبرى آمده است : ابومخنف گويد، محلمى براى من چنين گفت .
431- جلولاء در راه خراسان و فاصله ميان آن و خانقين هفت فرسنگ است و خانقين از نواحى سواد و در همدان مى باشد.
432- مدبج : در طبرى آمده است كه از نواحى موصل و ميان آن وجوخى است .
433- در ص 3540 ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده پس از اين آمده است كه صالح بن مسرح به روز سه شنبه سيزده روز باقى مانده از جمادى الاولى كشته شد و در همين سال شبيب همراه زنش غزاله وارد كوفه شد. ابن ابى الحديد در اين بخش و صفحات بعد مطالب طبرى را تلخيص كرده است .م
434- متن اين نامه نيز در تاريخ طبرى تفاوتهايى دارد، به ص 3544 ترجمه مرحوم پاينده مراجعه شود.م
435- مهروذ از نواحى بغداد و در بخش شرقى استاد شادقباد است ، رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت ، ج 8، ص 211، چاپ مصر .م
436- آنچه ميان كروشه آمده به نقل از تاريخ طبرى است و از حاشيه به متن منتقل شد .م
437- اين عبارت براى تحقير اشخاص بكار مى رود .م
438- نامه حجاج در تاريخ طبرى تفاوتهاى لفظى و افزونيهايى دارد.
439- رودخانه يى است و نيز نام نواحى اطراف آن كه بسيار حاصلخيز بوده و خراج آن هشتاد ميليون درهم بوده است . رجوع كنيد به مراصدالاطلاع ، ج 1، ص 355 .م
440- در تاريخ طبرى به صورت قطراثا آمده و از هيچ كدام در معجم البلدان سخنى نرفته است .م
441- ضرب المثل است . قبلا توضيح داده شد.م
442- در اين موارد هم با آنچه در تاريخ طبرى آمده است اختلافات اندك لفظى و كم و بيشى هايى وجود دارد. براى اطلاع رجوع كنيد به ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده ، ص 3548 .م
443- در تاريخ طبرى و در متن نيز در چند سطر بعد دير يزدگرد آمده است .
444- حلوان به چند موضع اطلاق مى شود، اينجا حلوان عراق است كه آخرين حد منطقه سواد از سوى عراق مى باشد. شهرى آباد و پس از كوفه و بصره و وسط بغداد بزرگترين شهر بوده است . (مراصدالاطلاع )
445- برازالروز، از دهستانهاى سواد بغداد و جانب شرقى استان بهقباد است . معتضد عباسى را در آن ، ساختمانهاى بزرگى بوده است . (مراصدالاطلاع )
446- در تاريخ طبرى اختلافات لفظى اندكى با متن ديده مى شود.
447- در تاريخ طبرى نام اين شخص حيان بن ابجر است و اختلافات لفظى اندك و افزونيهايى در متن نامه ها است .
448- اين كلمه در مواردى به صورت عصيفر آمده كه ظاهرا صحيح نيست و عصيفير صحيح است .م
449- نام جايى معروف نزديك كوفه و منسوب به اعين غلام سعد بن ابى وقاص است رجوع كنيد به معجم البلدان ، ج 3، ص 334 .م
450- سبخة : نام جايى در بصره است [ ولى در اينجا ظاهرا شوره زار كوفه مى باشد .م ].
451- دقوقاء: به فتح اول و ضم دوم شهرى ميان اربل و بغداد مى باشد، و معروف است ، ياقوت مى گويد: ذكر اين شهر در اخبار آمده و خوارج را هم در آن جنگى بوده است ...
452- تاريخ طبرى : مادرواسب
453- خانيجار: شهركى نزديك دقوقاء است .
454- حربى كه صحيح آن به صورت مقصور و عامه آن را ممال تلفظ مى كنند شهركى كنار رود دجيل ميان بغداد و تكريت است .
455- در تاريخ طبرى آمده است : كه شبيب از نام حربى فال نيك زد و گفت جنگى صورت خواهد گرفت كه دشمن شما را بسوزاند... به ص 3563 ترجمه آن به قلم مرحوم پاينده مراجعه فرماييد.م
456- در تاريخ طبرى آمده است كه چون خواستند ذهل را بكشند گفت : خدايا از اينان و ستم و نادانى آنان به تو شكايت مى كنم . خدايا من ناتوانم انتقام مرا از ايشان بگير.
457- تاريخ طبرى : مردمه
458- اين نكته قابل توجه است زيرا ياقوت مى نويسد: اعين غلام سعد بن ابى وقاص بوده است . ظاهرا سخن طبرى صحيح است .م
459- ياقوت مى گويد: اين نام كه در اخبار فتوح فراوان آمده است نزديك حيره و در طرف صحرا نزديك قادسيه بوده است .
460- در تاريخ طبرى آمده است كه حجاج گفت هر كس خوشحال مى شود كه به مردى از اهل بهشت بنگرد! كه ميان مردم راه مى رود و شهيد است به اين مرد بنگرد.
461- عين التمر نام شهرى كه بر جانب غربى فرات و صحرا قرار داردو بيشتر نخل هاى آن خرماى درشت دارد كه به نقاط ديگر حمل مى شود. رودبار هم به چند جا اطلاق مى شود: (مراصدالاطلاع )
462- عين التمر نام شهرى كه بر جانب غربى فرات و صحرا قرار دارد و بيشتر نخل هاى آن خرماى درشت دارد كه به نقاط ديگر حمل مى شود. رودبار هم به چند جا اطلاق مى شود: (مراصدالاطلاع ).
463- در تاريخ طبرى آمده است : و اين به هنگام غروب بود و او زخمى سبك برداشته بود، سپس بر عبدالاعلى بن عامر حمله كرديم و بدون آنكه جنگ بسيارى كنيم او را شكست داديم او هم اندكى زد و خورد كرد و به من خبر رسيده كه زخمى شده است و به زياد پيوست و هر دو گريختند.
464- در تاريخ طبرى آمده است : تا آنكه همگان كشته شدند، ميان كشته شدگان عروة بن زهير بن ناجذ ازدى هم بود، مادر او زنى بنام زراره بود و به آنان بنى زرارة مى گفتند و چون او را كشتند و يارانش گريختند بر ابوالضريس حمله كردند.
465- در تاريخ طبرى آمده است : كه عبدالرحمان بن جندب مى گويد: شنيدم زائدة بن قدامه در آن شب با صداى بلند مى گفت : اى مردم پايدارى و صبر كنيد . اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند و قدمهايتان را استوار مى دارد، و همچنان جنگ كرد و پشت نكرد تا كشته شد.
466- در تاريخ طبرى آمده است كه سپس او را آزاد مى كردند.
467- در متن تاريخ طبرى در اين مورد دو روايت آمده است كه اندكى با يكديگر تفاوت دارد. براى اطلاع بيشتر و آگاهى از تقديم و تاخير مطالب رجوع كنيد به ترجمه مرحوم پاينده ، ص 2571. نقل اختلافات جزيى در اينجا ضرورتى ندارد.م
468- نفر: به كسر اول و فتح و تشديد دوم شهرك يا قريه يى كنار رودخانه ترس و در قديم از سرزمينهاى ايران بوده و امروز از نواحى بابل كوفه است .(معجم البلدان ياقوت )
469- كلمه استان در متن فوق و تاريخ طبرى آمده است ولى با كسر الف .م
470- به نقل منتهى الارب اين كلمه رومى و به معنى كاشى چند رنگى است كه ديوارها را به آن آرايش ‍ مى دهند شايد اين اسب چند رنگ داشته يا وجه شبه ، صافى و لغزندگى آن باشد .م
471- تامرا: به فتح ميم و تشديد را و الف مقصور رودخانه بزرگى بر جانب مشرق بغداد است كه از كوههاى شهر زور سرچشمه مى گيرد. (مراصدالاطلاع )
472- بت : قريه يى به بزرگى شهركى از اعمال بغداد كه نزديك راذان است ، رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت ، ج 1، ص 55 .م
473- حولايا: به فتح اول و سكون دوم از دهكده هاى نهروان است . (مراصدالاطلاع )
474- نام دو دهستان در بغداد كه داراى دهكده هاى فراوانى است و به راذان بالا و راذان پايين معروف است . (مراصدالاطلاع ).
475- روز هشتم ذيحجه .
476- در تاريخ طبرى به جاى لغت تلعة كه به معنى بالا و دامنه كوه است لغت بغله يعنى بر استر خودش آمده است .
477- سوره احزاب آيه 16
478- در تاريخ طبرى آمده است : كه در آن روز مالك بن عبدالله همدانى مرهبى عموى عياش بن عبدالله بن عياش منتوف ، كشته شد و عقيل بن شداد ضمن جنگ چنين رجز مى خواند: با شمشير برنده ضربه مى زنم چونان ضربه زدن جوان پايدار از قبيله سلول .
479- سوره احزاب آيه 38
480- در طبرى آمده است كه عبدالرحمان به او گفت كداميك از ما بايد عقب سوار شويم و او گفت سبحان الله ! تو فرماندهى و بايد جلو بنشينى و جلو نشست .
481- در متن ماه نهروان است ولى در چند سطر قبل ماه بهر اذان آمده است .م
482- پل هاى حذيفه جايى در سواد بغداد است .
483- عبارات اين گفتگو در تاريخ طبرى اندكى تفاوت و افزونيهايى دارد.
484- نام جايى نزديك بغداد است .
485- نام جايى از نواحى بغداد و نزديك مداين .
486- در تاريخ طبرى آمده است كه موذن او سلام بن سيار شيبانى بود.
487- در تاريخ طبرى آمده است كه او بر يك سوم از بنى تغلب فرماندهى داشت .
488- در تاريخ طبرى آمده است : كه من پيرى فرتوتم اگر بتوانم زير درفش خود پايدار بمانم كار بسيارى است ، البته تا آنجا كه بتوانم مى ايستم ولى بايد مرا سراپا نگهدارند اما عبيدالله بن حليس و نعيم بن عليم هر دو از قبيله تغلب و هر يك فرمانده يك سوم آن قبيله اند؛ هر يك را بر اين كار بگمارى دورانديش مصمم و كافى را گماشته اى عتاب نعيم را بر آن كار گماشت .

489- در تاريخ طبرى آمده است : به خدا سوگند با شما جهاد مى كنم و براى خود در جهاد با شما خير مى بينم ؛ شما ربيعه ايد و من شبيب هستم و من ابوالمدله ام ، فرمان و حكم نيست مگر براى خدا.
490- سوره اعراف آيه 175
491- در طبرى آمده است : و نبايد كسى همراه ما به جنگ آيد مگر اينكه از كارگزاران ما بوده و در جنگ عتاب شركت نكرده باشد.
492- آباديى اى نزديك فرات .م
493- در طبرى آمده است : شما را از او آسوده مى كردم .
494- در طبرى آمده است ، هشام گويد: اصغر خارجى براى من از قول كسى كه با شبيب بوده است نقل كرد.
495- در تاريخ طبرى آمده است : ابومخنف مى گويد ابويزيد سكسكى براى من چنين روايت كرد.
496- در تاريخ طبرى چنين آمده است : نخست بر بخشى از ما حمله كرد كه عثمان بن سعيد عذرى بر آنان فرماندهى داشت ، مدتى دراز با آنان جنگ كرد و هيچ كس از جاى خود تكان نمى خورد، سپس آنان را رها كرد و به بخش ديگرى روى آورد كه سعيد بن بجل عامرى فرمانده بود و مدتى دراز جنگ كرد كه هيچ كس از جاى خود تكان نخورد سپس آنان را رها كرد و به بخش ديگرى حمله كرد كه نعمان بن سعيد حميرى فرمانده بود و در مقابل آنان هم به چيزى دست نيافت و سرانجام به بخش ديگر ككه ابن ابى قيصر خثعمى فرمانده آنان بود حمله كرد و مدتى دراز جنگيد و به چيزى دست نيافت .
497- در طبرى آمده است ، ديروز دو مرد از ايشان را كشتم كه يكى شجاع ترين و ديگرى ترسوترين مردم بودند.
498- جايى نزديك اهواز .م
499- بحشى از آيه 43 سوره انفال .
500- بخشى از آيه 38 سوره يس .
501- در روايت ديگرى كه طبرى آن را در [ تاريخ طبرى ] ج 7، آورده چنين آمده است : مكرر خبر مرگ شبيب را به مادرش مى دادند و مى گفتند كشته شده است و او نمى پذيرفت و چون به او گفته شد غرق شده است پذيرفت و گفت چون او را زاييدم خواب ديدم شهابى از آتش از من بيرون جهيد، دانستم كه چيزى جز آب او را خاموش نمى كند.
502- اين عبارتى است كه در پايان نسخه ح آمده است و در پايان نسخه ب چنين آمده است : اينجا پايان جلد چهارم از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد است و به خواست خداوند متعال جلد پنجم از پى آن خواهد آمد و سپاس خداوند پروردگار جهانيان را و درود خداوند بر سرور پيامبران و پشتوانه همه برگزيدگان محمد و خاندان پاك و پاكيزه اش باد.