فرمان حكومتى پيرامون مديريت

محمود قوچاني

- ۱۱ -


پرهيز از بزرگ پنداشتن خدمات انجام شده نسبت به كارگزاران

و لا يتفاقمن فى نفسك شى ء قويتهم به

اصولا يكى از دستورات اسلامى تواضع و شكست نفسى است و اين صفت والا تاثير بسيار زيادى در ساختار روحيه و تعالى صفات كماليه انسان دارد و از صفاتى است كه خداوند تبارك و تعالى دوست دارد بندگانش بدان متصف باشند و اين صفت همچنانكه نسبت به شخص و ذات انسان صدق مى كند نسبت به رفتار و اعمال و كردار او نيز قابل صدق است. انسان همينطور كه مى تواند كار خود را بزرگ پندارد مى تواند با ديد كوچك و تحقير به آن بنگرد. از آثار فرض اول حالت تكبر و غرور و منت گزارى خواهد بود و از آثار فرض دوم حالت تواضع و فروتنى مى باشد و از آنجائى كه پروردگار از بندگان خود تواضع و فروتنى را خواسته نه تكبر و غرور، نبايد انسان نسبت به كارهاى انجام شده خود به ديد بزرگى بنگرد و يا آنرا بزرگ پندارد، لذا امام عليه السلام در اين قسمت از اين فراز مى فرمايد مبادا خدمتى را كه نسبت به كارگزاران انجام مى دهى بزرگ پندارى كه ناخودآگاه حالت غرور و يا منت گزارى بر تو عارض گردد.

مداومت بر كمك به كارگزاران تحت امر

و لا تحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل، فانه داعيه لهم الى بذل النصيحه لك، و حسن الظن بك

يكى از دستورات اسلام مداومت بر كارهاى نيك و خير است بلكه در بعضى از روايات نهى شده است از شروع به كارهاى سنگين و طاقت فرسا به دليل آنكه بالاخره انسان را خسته مى نمايد و منجر به ترك مى گردد و سفارش شده است انسان از اول كار سبك انتخاب نمايد تا اينكه بر آن مداومت داشته باشد و كار سبك با مداومت به از كار سنگين و بزرگ بى تداوم است. امام عليه السلام نيز در اين فراز از فرمان تاريخى خود مى فرمايد خدمت و محبت و لطفى را كه نسبت به كارگزارانت نموده اى گرچه كوچك و مختصر و محقر باشد اما سعى كن كه بر آن مداومت داشته باشى و آنرا ترك مكن و به آن به ديد تحقير منگر بنحوى كه مستلزم ترك آن گردد زيرا همين مقدار توجه مسئول و مدير سبب دلگرمى كارگزاران و خيرانديشى و خوش بينى آنان نسبت به مدير و نظام خواهد گرديد.

پرهيز از غفلت نسبت به كارهاى جزئى

و لا تدع تفقد لطيف امورهم اتكالا على جسيمها، فان لليسير من لطفك موضعا ينتفعون به، و للجسيم موقعا لا يستغنون عنه.

امام عليه السلام جناب مالك "ره" را علاوه بر انجام خدمات چشمگير و مهم موظف مى فرمايد به توجه و استمرار بر انجام خدمات جزئى و دلجوئى نسبت به كارهاى كوچك و مختصر يعنى رفتار به گونه اى نباشد كه چون خدمات كلى را انجام مى دهد از جزئيات غافل گردد و به آنها توجهى ننمايد زيرا هر كدام از آنها "كوچك و بزرگ" جاى بخصوصى براى خود باز نموده. كارگزاران از خدمات كوچك استفاده و بهره بردارى مى كنند و از خدمات بزرگ و چشمگير بى نياز نيستند.

بيان معيار ارزشى مدير "مسئول"

و ليكن آثر رووس جندك عندك من واساهم فى معونته، و افضل عليهم من جدته، بما يسعهم و يسع من وراءهم من خلوف اهليهم، حتى يكون همهم هما واحدا فى جهاد العدو. فان عطفك عليهم يعطف قلوبهم عليك.

گرچه امام عليه السلام در اين فراز از فرمان تاريخى خود به ارزشهاى فرماندهان ارتش پرداخته و ليكن پرواضح است كه اين معيارها اختصاص به ارتشيان ندارد و تمام مسئولان و مديران را فرامى گيرد. يكى از معيارهاى ارزشى مديران و مسئولان را چنين بيان فرموده است كه شايسته ترين مدير يا مسئول يا فرمانده نزد تو آن فردى است كه نسبت به ساير ارتشيان يا كارگزاران حالت فداكارى و همدردى در مشكلات و امور زندگى آنان داشته باشد و در يارى آنان كوتاهى نورزد و از آنچه كه در اختيار دارد بر آنها نثار و ايثار كند به طورى كه امور زندگى آنان را اداره كند و چنانچه در ماموريت و سفرى باشند بازماندگان آنان را كفايت و رسيدگى كند كه با اين روش همه با هم همگام به سوى ساختار كشور و تقويت نظام و دفاع از مرزها و همت در آبادانى و.... حركت كنند. و توجه زمامدار به اين چنين مديران و مسئولان موجب جذب و دلگرمى آنان و نتيجتا حركت و فعاليت دلسوزانه براى نظام انجام خواهد گرفت.

برترين عامل خوشوقتى زمامداران

و ان افضل قره عين الولاه... ظهور موده الرعيه.

يكى از علائم و نشانه هاى نظام موفق و پيروز همبستگى و همگامى و همفكرى و همدردى و علاقه مندى ملت است با دولت چنانچه در نظامى ملت و دولت با يكديگر همگامى و همدردى لازم را بنمايند اين حركت گوياى رضايت ملت از دولت بلكه علاقه و دوستى و محبت نسبت به آن است. اين رفتار بزرگترين شاخصهاى موفقيت آن دولت و آن نظام است و بالعكس چنانچه ملتى با دولت و نظام خود همكارى نداشته باشد و آن دولت بخواهد با زور و اختناق و فشار مردم را با خود هماهنگ نمايد بالاخره آن نظام پايدار نخواهد ماند و بايد براى يك روزى آماده سرنگونى باشد.

شرايط دلسوزى ملت براى دولت

و انه لا تظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم، و لا تصح نصيحتهم الا بحيطتهم على ولاه امورهم، و قله استثقال دولهم، و ترك استبطاء انقطاع مدتهم

امام عليه السلام در اين فراز به چهار نكته از نكات موثر در علاقه مندى و دوستى و همكارى ملت با دولت اشاره مى فرمايد:

1- سالم ماندن دلهاى مردم يعنى دولت مردان به گونه اى رفتار نمايند كه ملت از آنان رنجور نگردند و قلبها و دلهاى آنان نسبت به دولت مردان سالم باقى بماند.

2- از رفتار و كردار دولت مردان آگاه باشند و در پشت پرده و يا دربهاى بسته فعاليتهائى انجام نگيرد كه بر مردم مخفى بماند زيرا اگر قرار شد دولت مردمى باشد بايد مردم از وضعيت دولت خود آگاه باشند و اين مطلب همان چيزى است كه حضرت امام خمينى "قدس سره" بر آن تاكيد زيادى داشتند و همواره مسئولان و دولت مردان را بدان سفارش مى فرمودند.

3- مردم تحمل دولت را امر سنگينى تلقى نكنند يعنى دولت مردان در جهت اداره كشور به گونه اى رفتار نكنند كه ملت اين روش را با سختى بپذيرند و در مجموع در تحمل نظام و دولت احساس سنگينى و يا فشار و اختناق بنمايند.

4- مردم در انتظار پايان دولت و سپرى شدن روزگار نظام نباشند و طبعا اين حالت برخاسته از نارضايتى هاى نشات گرفته از روش دولت مردان خواهد بود. پس آنان موظفند به گونه اى رفتار كنند كه براى ملت چنين حالتى به وجود نيايد.

قدردانى مدير "مسئول" از حمايت ملت و آثار آن

فافسح فى آمالهم، و واصل فى حسن الثناء عليهم، و تعديد ما ابلى ذووا البلاء منهم: فان كثره الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع، و تحرض الناكل، ان شاء الله.

پس از آنكه امام عليه السلام اشاره به نكات موثر در ايجاد همكارى ملت با دولت فرمود راه و روش دستيابى به آن نكات را نيز بيان و تعليم و سفارش مى فرمايد:

1- تحقق بخشيدن به آرزوهاى ملت و كوشش نمودن در برآوردن نيازها و آرزوهاى آنان.

2- قدردانى و تشكر از همكارى ملت و از مدح و ثناء آنان در اين زمينه غفلت نورزد و پيوسته زبان ستايش و تقدير را بكار گيرد.

3- چنانچه بعضى از آنان گرفتار مشكلات و يا مبتلا به بلاهائى گردند به ناراحتى هاى آنان توجه كند و مشكلات و بلاهاى آنان را شمارش و ثبت نمايد.

زيرا اين گونه روشها و توجه بيشتر به كردار نيك آنان به خواست خداوند متعال مستلزم تهييج انسان شجاع و دلير و بى باك و تحريك انسان عقب افتاده و تنبل خواهد بود.

ارتباط مستقيم با مردم

امام عليه السلام در دو فراز از فرمان تاريخى خود جناب مالك "ره" را وادار به ارتباط با مردم مى فرمايد:

فراز اول:

و اجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك. و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذى خلقك، و تقعد عنهم جندك و اعوانك من احراسك و شرطك، حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع. فانى سمعت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- يقول فى غير موطن: ''لن تقدس امه لا يوخذ للضعيف فيها حقه من القوى غير متتعتع''. ثم احتمل الخرق منهم و العى، ونح عنهم الضيق و الانف يبسط الله عليك بذلك اكناف رحمته، و يوجب لك ثواب طاعته. و اعط ما اعطيت هنيئا، و امنع فى اجمال و اعذار! [ نهج البلاغه- فيض- ص 1021. ]

ترجمه:

و پاره اى از وقت خود را به نيازمندان اختصاص ده كه با شخص تو بطور مستقيم ارتباط برقرار كنند و جهت آنان ملاقات ترتيب ده و براى خدائى كه تو را آفريده با اين نشست فروتنى و تواضع كن و در اين ملاقات از ممانعت نگهبانان و پاسداران جلوگيرى كن تا گوينده و سخنران آنان بدون لكنت و گرفتگى زبان و بدون هراس و نگرانى "بدون نقص" با تو سخن گويد و مطلب خود را در ميان بگذارد زيرا من در موارد متعددى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: در امتى كه حق ناتوان و ضعيفش بى هراس و نگرانى و بدون گرفتگى زبان "بدون نقص" از توانا و قدرتمندش گرفته نشود هرگز آن امت به پاكى و قداست نخواهد رسيد سپس درشتى و عدم مراعات آداب سخن گفتن آنان را تحمل كن، و مگذار آنان در تنگناى هيئت فرمانروائى و شخصيت تو به سختى بيفتند "و نتوانند درد دل خود را ابراز دارند" تا خدا درهاى رحمتش را به روى تو بگشايد و پاداش طاعت و فرمان برى را به تو ارزانى فرمايد و آنچه را كه عطا مى كنى به خوشروئى عطا كنى و اگر نتوانستى نياز و حاجت كسى را برآورى وى را با روى خوش و پوزش طلبى برگردان. فراز دوم:

و اما بعد، فلا تطولن احتجابك عن رعيتك، فان احتجاب الولاه عن الرعيه شعبه من الضيق، و قله علم بالامور، و الاحتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير، و يعظم الصغير، و يقبح الحسن. و يحسن القبيح، و يشاب الحق بالباطل.

و انما الوالى بشر لا يعرف ما توارى عنه الناس به من الامور، و ليست على الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الكذب. و انما انت احد رجلين: اما امرو سخت نفسك بالبذل فى الحق، ففيم احتجابك من واجب حق تعطيه، او فعل كريم تسديه! او مبتلى بالمنع، فما اسرع كف الناس عن مسالتك اذا ايسوا من بذلك! مع ان اكثر حاجات الناس اليك مما لا موونه فيه عليك، من شكاه مظلمه، او طلب انصاف فى معامله. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1024. ]

ترجمه:

پس از اين همه دستورات مبادا خود را براى مدت طولانى از ملت و مردم بپوشانى زيرا اختفاى زمامداران و حكمرانان از رعيت و ملت موجب نوعى فشار و كم اطلاعى از امور حياتى و اجتماعى مردم مى گردد غياب و دورى مسئولان از ملت و مردم، باعث جدا شدن مسئولان است از مسائل جارى مملكتى در درون جامعه كه از آنان پوشيده است و در نتيجه مسئله بزرگ نزد آنان كوچك، و كوچك بزرگ، و زيبا زشت و زشت زيبا جلوه مى كند و حق با باطل آميخته مى گردد و زمامدار، حكمران، مسئول و مدير هم بشرى است آنچه را كه مردم از او بپوشانند نخواهد فهميد و براى حق هم نشانه هاى خاصى وجود ندارد كه بوسيله آنها راست از دروغ شناخته شود و تو كه در منصب حاكميت قرار گرفته اى يكى از دو مرد "گروه" خواهى بود: يا آن مردى هستى كه در راه حق آماده بذل و مصرف نمودن است، بنابراين به چه علت خود را از حق واجبى كه عطا خواهى كرد و يا عمل شريفى كه انجام خواهى داد مى پوشانى و يا تو آن مردى هستى كه مبتلا به امساك و خوددارى از برآوردن حاجت مردم است در اين صورت كه مردم از بذل تو مايوسند بزودى از تقاضا و درخواست از تو خوددارى خواهند نمود. با اينكه بيشترين نيازهاى مردم به تو مسائلى است كه براى تو زحمتى ندارد از قبيل شكايت كردن از ظلم و ستم كه به آنان رفته و يا درخواست عدالت و انصاف در معامله اى كه انجام داده اند.

امام عليه السلام در اين دو فراز از فرمان تاريخى خود ارتباط مستقيم با مردم را از دو جهت بررسى فرموده 1- جنبه مثبت آن و آثار خوب و مفيدى كه بر آن مترتب مى گردد. 2- جنبه منفى آن و هشدارهاى لازم نسبت به آثار وخيم و خطرناك كه بر اثر قطع ارتباط مستقيم پيش مى آيد.

نكات قابل توجه:

تخصيص مقدارى از زمان جهت ملاقات با مردم

و اجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك. و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذى خلقك [ از فراز اول. ] يكى از وظائف مسئول در اداره كشور و حوزه استحفاظى خود توجه به نيازهاى مردم و برآوردن حوائج آنان و اقدام جهت رفع مشكلات و گرفتاريهاى ملت است و طبيعى است اطلاع و آگاهى بر نيازهاى آنان بدون تماس و شنيدن مطالب افراد امكان پذير نخواهد بود. لذا امام عليه السلام دستور مى فرمايد:

مقدارى از وقت روز خود يا هفته خود را و يا هر مقدارى كه امكان دارد به ملاقات با مردم و رعيت و ملت اختصاص دهد و به گفته هاى آنان توجه نمايد تا بتواند جهت رفع نيازهاى آنان گامى بردارد و با اين عمل تواضع خود را در برابر ملت اعلام و اظهار داشته و در نتيجه در پيشگاه پروردگار خود تواضع نموده است.

پرهيز از فاصله گرفتن با مردم

و اما بعد، فلا تطولن احتجابك عن رعيتك [ از فراز دوم. ]

از امتيازات حكومت اسلامى مردمى بودن آن حكومت است به خلاف ساير حكومت ها كه اجازه هيچگونه دخالتى را در شئونات مملكتى به ملت خود نمى دهند لذا زمامداران و مسئولان آن كشورها هيچگونه تماسى با مردم خود ندارند. اما در حكومت اسلامى كه مردم، خود تعيين كننده سرنوشت خود مى باشند لازم است مسئولان امر ارتباط مستقيم با ملت داشته و سعى نمايند قطع ارتباط و تماس "بر اثر هر گرفتارى و مشكلى كه باشد" طولانى نگردد زيرا در ارتباط فوائد و آثار مثبت فراوانى هست و در قطع ارتباط و پشت پرده كار انجام دادن مفاسد و نابسامانيهاى زيادى مشاهده شده كه در بخش بعد به آن اشاره خواهد گرديد.

مفاسد فاصله گرفتن مسئولان از مردم

فان احتجاب الولاه عن الرعيه شعبه من الضيق، و قله علم بالامور، و الاحتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير، و يعظم الصغير، و يقبح الحسن. و يحسن القبيح، و يشاب الحق بالباطل.

و انما الوالى بشر لايعرف ما توارى عنه الناس به من الامور، و ليست على الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الكذب. و انما انت احد رجلين: اما امرو سخت نفسك بالبذل فى الحق، ففيم احتجابك من واجب حق تعطيه، او فعل كريم تسديه! او مبتلى بالمنع، فما اسرع كف الناس عن مسالتك اذا ايسوا من بذلك! مع ان اكثر حاجات الناس اليك مما لا موونه فيه عليك، من شكاه مظلمه، او طلب انصاف فى معامله. [ از فراز دوم. ]

امام عليه السلام پس از نهى طولانى شدن قطع تماس با مردم به مضرات و مفاسد فاصله گرفتن اشاره مى فرمايد و آنها را چنين شمارش مى نمايد.

1- فاصله گرفتن مسئولان از مردم موجب فشار بر ملت و رعيت خواهد گرديد.

2- فاصله گرفتن مسئولان سبب بى اطلاعى آنان از حالات و امور حياتى و اجتماعى جامعه مى گردد.

3- بر اثر بى اطلاعى از مسائل حياتى و اجتماعى مردم مسائل مهم و حساس بنظر مسئولان اندك و كوچك جلوه مى كند و مسائل كوچك و اندك به نظر آنان بزرگ و مهم تجلى مى كند.

4- مطالب نيكو به نظر آنان زشت و كارهاى زشت به نظر آنان نيك جلوه گر خواهد گرديد.

5- بر اثر ناآگاهى حق با باطل مخلوط و نتيجتا حق و باطل مشتبه و مشكوك مى گردند.

6- چون حكمران و زمامدار و مسئول بيش از يك انسان نيست و بر چهره هاى حق نيز علامت مشخصى وجود ندارد نمى تواند دقيقا حق را از باطل تشخيص و راست را از دروغ جدا سازد.

و در پايان چنين نتيجه گيرى مى شود كه فرد مسئول و مدير از دو حالت خارج نخواهد بود.

1- انسانى است دست باز در راه هاى حق، لذا در پنهان داشتن خود از مردم وجهى و يا عذر موجهى وجود ندارد زيرا آنچه لازم باشد، در راه حق و صحيح بذل و صرف خواهد نمود و اين روش با روحيه و انديشه هاى وى منافاتى ندارد.

2- انسانى است دست تنگ و نظر كوتاه كه در اين صورت هنگامى كه مردم وى را با چنين وصفى شناختند از محبتها و بخششهاى وى مايوس گشته و ديگر مزاحم وى نخواهند گرديد پس پنهان شدن وى ضرورتى نداشته.

على رغم اينكه نوعا نيازهاى مردم چه بسا موونه اى نداشته و بدون هزينه قابل حل و فصل خواهد بود "از قبيل رسيدگى به شكايت مظلوم و يا رسيدگى به يك امر منصفانه اى كه در معامله ى بين طرفين انجام گرفته است".

زمينه سازى جهت آزاد صحبت نمودن مراجعين

و تقعد عنهم جندك و اعوانك من احراسك و شرطك، حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع. [ از فراز اول. ]

چه بسا در جامعه كسانى باشند گرفتار و حاجتمند و ليكن بر اثر مشكلاتى نتوانند صداى خود را به مسئول يا مدير و يا زمامدار برسانند "بعلت وجود نگهبانان مخصوصا بدخلق و تند و يا بعلت وجود پاسداران محافظ امنيت و يا بعلت وجود نيروهاى انتظامى و يا حداقل دفتردار و سكرتر"، لذا امام عليه السلام با توجه به اين نكات به جناب مالك "ره" دستور مى دهند كه وى به پاسداران و نيروهاى انتظامى و امثال اينها فرمان دهد از ورود افراد جهت ملاقات با مسئول و مدير مانع نگردند و نه فقط مانع از ورود نشوند بلكه زمينه اى را به وجود نياورند كه آن انسان حاجتمند سخن خود را فراموش كند و زبانش به لكنت بيفتد و لغزش زبانى پيدا كند و به دنباله اين دستور استناد مى فرمايند به فرمايش رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود:

امتى كه حق ناتوان و ضعيفش از افراد قدرتمند بدون هراس و نگرانى گرفته نشود هرگز به پاكى و قداست نخواهد رسيد. بنابراين حتما مسئول و مدير و زمامدار بايد خود را آماده شنيدن صحبتهاى مردم نموده و زمينه شنوائى را بوجود آورد و هر نوع مانع را از سر راه بردارد.

كيفيت برخورد مدير "مسئول" با ارباب رجوع

ثم احتمل الخرق منهم و العى، ونح عنهم الضيق و الانف يبسط الله عليك بذلك اكناف رحمته، و يوجب لك ثواب طاعته. و اعط ما اعطيت هنيئا، و امنع فى اجمال و اعذار! [ از فراز اول. ]

انسانهاى گرفتار و حاجتمند مخصوصا كسانى كه مدتها متحمل دشواريها شدند و عمرى را در فشار زندگى رنج برده اند طبعا هنگام برخورد با مسئولان منفجر و از آنان سخنان سخت و خشنى صادر خواهد گرديد و احيانا ادب لازم از آنان ديده نمى شود، لذا امام عليه السلام جناب مالك "ره" را سفارش به بردبارى و تحمل و پذيرش بى ادبى و يا بدخوئى و خشونت ملت را مى نمايد، نه فقط تحمل كه دستور نشان دادن خوش روئى و آغوش باز جهت آماده شدن ارباب رجوع براى بيان مطالب خود و يا كسانى كه او را به نمايندگى فرستاده اند صادر مى فرمايد و اينكه روياروئى بنحوى نباشد كه هيبت زمامدار يا مسئول طرف را از سخن بازدارد.

و در نهايت مى فرمايد چنانچه قرار شد بخششى بنمائى و يا پاداشى بدهى آنرا بنحو گوارا تحويل و تسليم نما و طورى نباشد كه خداى ناكرده با منت به طرف پرداخت گردد.

و اگر قدرت و توانائى رفع نياز وى را نداشتى بگونه اى از وى معذرت خواهى كن كه براى طرف عذر تو موجه و بار فشار و تحمل دشواريها بر او سهل و آسان گردد .

رسيدگى به مستضعفين

ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذين لا حيله لهم، من المساكين و المحتاجين و اهل البوسى و الزمنى، فان فى هذه الطبقه قانعا و معترا.

و احفظ لله ما استحفظك من حقه فيهم، و اجعل لهم قسما من بيت مالك، و قسما من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد. فان للاقصى منهم مثل الذى للادنى، و كل قد استرعيت حقه، فلا يشغلنك عنهم بطر، فانك لا تعذر بتضييعك التافه لاحكامك الكثير المهم. فلا تشخص همك عنهم، و لا تصعر خدك لهم، و تفقد امور من لا يصل اليك منهم ممن تقتحمه العيون، و تحقره الرجال، ففرغ لاولئك ثقتك من اهل الخشيه و التواضع، فليرفع اليك امورهم، ثم اعمل فيهم بالاعذار الى الله يوم تلقاه. فان هولاء من بين الرعيه احوج الى الانصاف من غيرهم، و كل فاعذر الى الله فى تاديه حقه اليه. و تعهد اهل اليتم و ذوى الرقه فى السن ممن لا حيله له، و لا ينصب للمساله نفسه. و ذلك على الولاه ثقيل، و الحق كله ثقيل، و قد يخففه الله على اقوام طلبوا العاقبه فصبروا انفسهم، و وثقوا بصدق موعود الله لهم. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1019. ]

ترجمه:

سپس مالكا خدا را در نظر بگير درباره طبقه پائين از مردمى كه چاره اى ندارند كه عبارتند از: بينوايان و مشقت زدگان و زمين گير شدگان زيرا در اين طبقه هم قانع "فقير و محتاجى كه هر مقدار به او بدهند قناعت مى كند و اعتراض ندارد" وجود دارد و هم معتر "فقير و محتاجى است كه سئوال مى كند و تقاضاى كمك دارد" و آنچه را كه خدا از حق خود درباره ايشان بتو امر فرموده حفظ كن و بجا آور و براى آنان قسمتى از بيت المال و عائدات غنائم خالصه اسلامى در هر شهر در نظر بگير زيرا براى آن بينوايان و نيازمندان دور، آن حقى است كه براى نزديكان ثابت است و تو بايد حق همه آنان را مراعات نمائى پس هوشيار باش كه سركشى شادى و مستى تو را از آنان باز ندارد زيرا تو به بهانه رسيدگى به كارهاى بزرگ و مهم از ضايع كردن حق كوچك معذور نخواهى بود پس هرگز توجه و همت خود را نسبت به آنان دريغ مدار و از روى گردنكشى از آنان روى برمگردان و امور كسانى را از اين طبقه كه نمى توانند به حضور تو رسند و مردم به آنان با تحقير مى نگرند و انظار و ديدها آنان را پست مى شمارند تحت نظر بگير و براى رسيدگى به كارهاى آنان اشخاصى را معين كن كه نزد تو مورد اطمينان و اهل ترس از خدا و فروتن باشند تا نيازها و مسائل آنان را به تو اطلاع دهند سپس درباره اين طبقه مستمند چنان رفتار كن كه روز ملاقات با خداوند سبحان معذور و سربلند باشى زيرا اين طبقه از ديگر مردم جامعه به انصاف و عدل و محبت نيازمندترند و حقوق همه مردم و طبقات جامعه را چنان ادا كن كه نزد خدا معذور و سربلند باشى. اداره شئون يتيمان و پيران سالخورده اى كه چاره اى ندارند و حاضر به سئوال و گدائى نيستند با دقت و توجه به عهده بگير و ملتزم باش. گرچه اين دقت و تعهد بر زمامداران سنگين است. اما التزام و عمل به همه انواع حق سنگين است و خداوند متعال همين سنگينى ها را براى مردمانى كه خواهان عاقبت هستند و خود را درباره حق شكيبا ساخته اند و به صدق وعده الهى اطمينان دارند سبك مى گرداند.

نكات قابل توجه:

تاكيد شديد نسبت به مراعات حال طبقه ضعيف

ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذين لا حيله لهم، من المساكين و المحتاجين و اهل البوسى و الزمنى، فان فى هذه الطبقه قانعا و معترا.

دستگيرى از طبقه ضعيف و مستمند از مسائلى است كه اسلام به آن توجه خاصى داشته و دارد و به اين موضوع علاوه بر اينكه در فرمان امام عليه السلام به جناب مالك "ره" آمده است در آيات فراوانى از قرآن مجيد و فرمايشات رسول اكرم و ساير جانشينان او صلوات الله عليهم اجمعين سفارش و تاكيد شده است مخصوصا نسبت به آن كسانى كه درمانده و بيچاره گرديده اند از قبيل فقراء و نيازمندان و رنج ديده ها و زمين گيرها بويژه كسانى كه اهل قناعت هستند و به خود اجازه سئوال و درخواست نمى دهند و حفظ آبرو را بر هر چيز ترجيح داده و فشار تنگدستى را به خود خريده و حاضر به اظهار نيستند.

حفظ حقوق مستمندان مسئوليتى است از جانب حق تعالى بر عهده مسئولان

و احفظ لله ما استحفظك من حقه فيهم

طبق اين فراز از فرمان امام عليه السلام به جناب مالك "ره" معلوم مى گردد حقوقى كه طبقه مستضعف و مستمند بر عهده مسئولان و مديران دارند برخاسته و نشات گرفته از حق الهى است كه خداوند آن را به عنوان يك امانت و وديعه بر عهده مسئول قرار داده است و وى را موظف به حفظ آن و مامور به پاسدارى و نگهبانى از آن حق و دفاع از حقوق او نموده است و از اين بيان اهميت و ويژگى مقام مستمند و مستضعف نزد پروردگار نيز معلوم مى گردد و بر اين اساس ضرورت و لزوم دفاع از حقوق مستضعفان روشن است.

اختصاص دادن مقدارى از بيت المال به فقراء

و اجعل لهم قسما من بيت مالك، و قسما من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد. فان للاقصى منهم مثل الذى للادنى، و كل قد استرعيت حقه

فراز فوق دو نكته اساسى و حساسى را در بردارد.

1- استحقاق فقراء و مستمندان از بيت المال، و ضرورت اختصاص دادن سهمى براى آنان بدين معنى كه در صورت لزوم و ضرورت هزينه نمودن مصارف متفرقه براى جامعه و خدمات عام المنفه مع ذلك نمى توان از حقوق فقراء و مستمندان غافل بود بلكه در كنار بقيه هزينه ها لازم است سهم آنان را ملحوظ و محفوظ دارند و در مورد ديگر مصرف ننمايند.

2- مساوى قرار دادن فقراء و مستمندان در بهره بردارى از بيت المال بدون امتياز براى فردى از افراد نزديك و اهل شهرستان خاص زيرا تمام فقراء چه نزديك و چه دور، چه آن كسانى كه دسترسى به مسئولين داشته باشند يا دسترسى نداشته باشند، همه با هم برابر هستند، لذا مدير و مسئول موظف است كه همه را در نظر داشته و براى همه اين حق و سهم را نگهدارد.

پرهيز از بى توجهى به حقوق فقراء

فلا يشغلنك عنهم بطر، فانك لا تعذر بتضييعك التافه لاحكامك الكثير المهم. فلا تشخص همك عنهم، و لا تصعر خدك لهم.

امام عليه السلام به مسئولين و مديران هشدار مى دهد كه مبادا رفاه فوق العاده و مستى كار آنان را از رسيدگى به حقوق مستمندان و فقراء به بهانه گرفتاريهاى زياد و سرگرمى به كارها باز دارد زيرا اين گونه مشاغل نمى تواند عذر موجهى براى مسئولين و مديران در پايمال شدن حقوق ريز و كوچك مستمندان و فقراء باشد و لازم است همواره مدير و مسئول مراقب باشد كه مبادا در حوزه مديريت وى حق كسى از بين برود بويژه اگر بر اثر طغيان مستى باشد كه همين نكات ريز زيربناى حكومت و مسئوليت وى را متزلزل مى كند و خدا را به غضب در مى آورد.

رسيدگى به افرادى كه دسترسى به مسئولين ندارند

و تفقد امور من لايصل اليك منهم ممن تقتحمه العيون، و تحقره الرجال

در جامعه افراد متفاوت و مختلفى هستند برخى از آنان كسانى هستند كه بر اثر روابط، دسترسى به مسئولين و مديران را به راحتى براى خود فراهم مى آورند و برخى ديگر كسانى هستند كه بر اثر گمنامى و مظلوميت هيچگونه دسترسى به مسئولين و مديران ندارند و چنانچه از آنان دلجوئى نشود حقوق آنان بكل پايمال مى گردد و كسى از آنها اطلاع و خبرى پيدا نمى كند و اين حكومت اسلامى است كه مديران و مسئولين محترم خود را موظف مى نمايد از اين طبقه سركشى كنند و از حالت آنها باخبر باشند مخصوصا از كسانى كه جامعه آنان را به چشم كوچك مى نگرد زيرا اگر مدير و مسئول خداشناس از آنان دلجوئى و تفقد ننمايد ديگران در فكر آنان نيستند و حقوق آنها پايمال و ضايع مى گردد و براى جلوگيرى از اين ضايعه امام عليه السلام جناب مالك "ره" را موظف مى فرمايد به رسيدگى و دلجوئى و احوال پرسى از كسانى كه دسترسى به مسئولين و مديران و زمامدار ندارند بويژه كسانى كه مردم با چشم كوچك به آنان مى نگرند.

تعيين بازرسان صالح جهت دلجويى از مستمندان

ففرغ لاولئك ثقتك من اهل الخشيه و التواضع، فليرفع اليك امورهم

از آنجائى كه مستمندان بيچاره و دورافتاده و آن كسانى كه دسترسى به مسئولين و مديران ندارند نمى توانند نياز خود را اعلام كنند و يا صداى خود را به گوش مسئولين برسانند، مديران و مسئولين موظفند از آنان تفقد و پرس جو كنند و بوسيله افرادى مطمئن و مورد اعتماد "كه خود فروتن و اهل تواضع و ترس از خدا باشند" حال آنان را جويا شوند و مسائل زندگى آنان را به مسئولين ذيربط منتقل كنند تا اينكه آنان نيز به وظيفه خود عمل كرده و مورد بازخواست الهى قرار نگيرند و حقوق مستضعفان پايمال نگردد.

به سه نكته مهم بايد در اين رسيدگى و بازرسى توجه شود.

1- بازرس فرد مطمئنى باشد.

2- فروتن و اهل تواضع و تقوى باشد.

3- مسائل را دقيقا به مسئولين ذيربط منتقل كند.

كيفيت برخورد با مستمندان شناخته شده

ثم اعمل فيهم بالاعذار الى الله يوم تلقاه. فان هولاء من بين الرعيه احوج الى الانصاف من غيرهم، و كل فاعذر الى الله فى تاديه حقه اليه.

رسيدگى به مستمندان و كمك و دستگيرى از آنان امرى بسيار ظريف و حساس است. لازم است مسئول و مدير توجه خاصى به كيفيت عمل خود داشته باشد و بگونه اى از آنان دلجوئى كند كه كمترين منت بر آنها گذارده نشود و يا كمترين تحقيرى ايجاد نكند بنحوى از آنان دستگيرى كند كه گوئى افتخار اين خدمت را دارد و منت را بر خود بخرد و خدمت به آنان را از الطاف الهى كه شامل او گرديده است بداند زيرا هر كس لياقت و سعادت دستگيرى از مستمندان را نخواهد داشت و اين عمل با مراقبت و پرهيز از برخورد ناشايسته بزرگترين افتخار خواهد بود.

توجه ويژه به قشر خاصى از مستمندان

مسئولان از مردم و تعهد ا مسئولان از مردم هل اليتم و ذوى الرقه فى السن ممن لا حيله له، و لاينصب للمساله نفسه.

امام عليه السلام نسبت به دو گروه توجه خاص مسئولان و مديران را جلب مى كند و آنان را موظف به يك نوع تعهد و التزام به آنان از ميان كليه مستمندان مى نمايد. و آن دو گروه يتيمان و از كار افتاده هائى كه توانائى تامين هزينه هاى زندگى خود را ندارند و حاضر نيستند جهت امرار معاش خود تقاضاى كمك از ديگران بنمايند و دست نياز را به سوى آنان دراز كنند، لذا مسئولين امر را موظف فرموده است كه شخصا متعهد رسيدگى و دستگيرى از اينگونه افراد باشند.

دشوارى دستگيرى از فقراء بر مديران

و ذلك على الولاه ثقيل، و الحق كله ثقيل

از آنجائى كه مديران و مسئوولان گرفتاريهاى اجتماعى و فعاليت هاى گوناگون در جامعه دارند و موظف به انجام خدمات اجتماعى مى باشند، لذا قهرا از رسيدگى و دستگيرى از فقراء و مستمندان باز مى مانند و چه بسا اين مسئوليت علاوه بر مسئوليتهاى ديگرى كه بعهده گرفته است بر او سنگين و دشوار آيد. اما مدير و مسئول بايد بداند كه فقط اين عمل مشكل و دشوار نيست بلكه هر پيگيرى صحيح مشكل و دشوار است بنابراين نمى توان شانه از زير مسئوليت خالى نمود.

راهنمايى جهت آسان شدن دستگيرى از مستمندان

و قد يخففه الله على اقوام طلبوا العاقبه فصبروا انفسهم، و وثقوا بصدق موعود الله لهم.

قوى ترين عامل براى موفقيت و پيگيرى جهت انجام كارهاى اجتماعى و خدمات عام المنفعه توجه انسان به آخرت و پاداش هائى كه وعده داده شده است، لذا بر اثر اين توجه تن به سختيها و دشواريها و مشكلات كارى مى دهد و طالب عاقبت نيكو و پاداش هائى كه حق تعالى وعده فرموده است مى باشد و بر اثر اين اعتقاد و ايمان و اطمينان به درستى وعده هاى الهى صبر و تحمل و شكيبائى مى نمايد كه در نتيجه پيروز و موفق خواهد گرديد.

خاتمه

و قد كان فيما عهد الى رسول الله "صلى الله عليه و آله" فى وصاياه تحضيض على الصلاه و الزكاه و ما ملكته ايمانكم، فبذلك اختم لك بما عهدت، و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.

و انا اسال الله بسعه رحمته، و عظيم قدرته على اعطاء كل رغبه ان يوفقنى و اياك لما فيه رضاه من الاقامه على العذر الواضح اليه و الى خلقه، مع حسن الثناء فى العباد، و جميل الاثر فى البلاد، و تمام النعمه، و تضعيف الكرامه، و ان يختم لى و لك بالسعاده و الشهاده، ''انا اليه راجعون''. و السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله الطيبين الطاهرين، و سلم تسليما كثيرا، و السلام. [ نهج البلاغه فيض ص 1034. ]

ترجمه:

و در عهدنامه اى كه پيامبر گرامى "صلى الله عليه و آله" در سفارشات خود به من درج نمود اصرار و وادار نمودن مردم بر نماز و زكات و مراعات نمودن حال بردگانى كه در مملوكيت شما هستند و با اين نكته عهدنامه و فرمان حكومتى خود را به پايان مى رسانم و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.

و من از رحمت گسترده خداوندى و قدرت عظيم و بى پايانش مسالت دارم كه خواسته هاى ما را عنايت فرمايد، و من و تو را در هر چه رضاى او است در داشتن عذر آشكار نزد او و مخلوقش موفق كند، هم نام نيك در ميان بندگان و يادگار نيكو در كشور از ما بر جاى ماند و هم نعمتش را بر ما تمام و بزرگواريش را بر ما دو چندان كند و از آن ذات اقدس مسالت مى دارم كه پايان زندگى من و تو را با سعادت و شهادت ختم فرمايد قطعا ما به سوى او بازگشت خواهيم كرد، و درود بر رسول خدا و اولاد پاك و پاكيزه او.

نكته جالب

امام عليه السلام در خاتمه فرمان تاريخى خود هنگام دعا براى جناب مالك "ره" در ميان خواسته ها از پروردگار عالم براى خود و مالك موفقيت در بيان عذرخواهى از خدا و خلق خدا را مسالت مى نمايد و اين دعا بيانگر آن است كه خلق خدا همانند حق تعالى صاحب حق و منت بر مسئولين و مديران و زمامداران هستند و بايستى كوشا باشند كه تمام كارها را به احسن وجه انجام داده و گرفتاريهاى ملت را مرتفع و در خدمتگزارى كوتاهى نورزند و چنانچه در جائى موفق به انجام خواسته هاى ملت نگرديدند بتوانند عذر آشكارى را براى مردم بيان و بدينگونه رضاى خالق و مخلوق را بدست آورند.