نكات قابل توجه:
اطرافيان و خصلت و خواسته هاى آنان
ثم ان للوالى خاصه و بطانه، فيهم استئثار و تطاول، و قله انصاف فى معامله
نوعا در بستگان و خواص و نزديكان مسئولين صفاتى به وجود مى آيد كه در ساير
مردم اين خصلتها و يا خواسته ها وجود ندارد. آنان به تصور باطل خود انتظار
دارند كه مسئول محترم از امكاناتى كه در اختيار دارد و در واقع مربوط به خود او
هم نيست اطرافيان خود را بهره مند نمايد و هميشه خود را در جهت برخوردارى از
امكانات بر ديگران مقدم مى پندارند و گويا زمامدار، مسئول و مدير وظيفه دارد در
مرحله اول به مشكلات نزديكان خود بپردازد و سپس به مسائل جامعه رسيدگى نمايد و
آنان تافته جدا بافته از ديگران و جامعه هستند و حال آنكه در تاريخ داستان
برخورد مولاى متقيان على عليه السلام را با برادر خود عقيل بن ابيطالب ملاحظه
مى نمائيم كه على رغم انتظار عقيل امام عليه السلام چه عملى را نسبت به او
انجام داد.
چگونگى برخورد با انتظارات اطرافيان
فاحسم ماده اولئك بقطع اسباب تلك الاحوال
جهت قطع اميدهاى خلاف و جلوگيرى از انتظارات بى جا و نارواى بستگان و
نزديكان، امام عليه السلام به دستور اكيد و صريح جهت علاج اساسى مى پردازد و
تاكيد مى فرمايد كه مالك "ره" در ريشه كنى ماده طمع و خودخواهى كوشش نمايد بلكه
اخلاقيات و خصلتهاى ناروائى كه منشاء و سرچشمه انتظارات و توقعات بى جا مى گردد
دگرگون و نابود كند و جريان مولاى متقيان عليه السلام با برادر عزيز خود جناب
عقيل بن ابيطالب در اين رابطه براى همه بزرگترين درس است.
پرهيز از امتياز دادن به اطرافيان
و لا تقطعن لاحد من حاشيتك و حامتك قطيعه، و لا يطمعن منك فى اعتقاد عقده
تضر بمن يليها من الناس، فى شرب او عمل مشترك، يحملون موونته على غيرهم
امام عليه السلام در اين فراز از فرمان تاريخى خود جناب مالك "ره" را از
امتياز دادن به اطرافيان و خويشاوندان خود به نحو شديد منع مى فرمايد و توصيه
مى نمايد مبادا قطعه زمينى را- چه زراعتى و چه غير زراعتى- به آنان اختصاص دهد
بلكه مراقبت نمايد كه هرگز طمع نورزند در بستن پيمان و تعهدى كه آن تعهد و
پيمان سبب پايمال شدن حقوق ديگران گردد همچنان كه خود امام عليه السلام نيز
كمترين امتيازى را به بستگان و يا اطرافيان خود اختصاص نمى داد.
نتيجه امتياز دادن به اطرافيان
فيكون مهنا ذلك لهم دونك، و عيبه عليك فى الدنيا و الاخره.
طبيعى است كه افراد با بدست آوردن امتيازات و امكانات فوق العاده و خارج از
برنامه، دلشاد و دلگرم مى گردند و در اين هنگام بفكر ديگران نخواهند بود و
چنانچه در اين ميان ناسزا و يا گلايه اى از ديگران تراوش كند گوش آنان بدهكار
گلايه آن افراد نيست و در رفاه خود غرق و مشغول خوش گذرانى مى باشند به خلاف
زمامدار و مسئول و مدير كه حملات جامعه و مردم متوجه او خواهد شد و او است كه
با انتقادات مردم روبرو مى گردد و چنانچه عيب و نقصى ظهور كند وى مسئول آن عيب
و نقص خواهد بود، چه در دنيا و چه در آخرت بايد جوابگو باشد.
اختصاص دادن اموال عمومى به خود
و اياك و الاستئثار بما الناس فيه اسوه، و التغابى عما تعنى به مما قد وضح
للعيون، فانه ماخوذ منك لغيرك. و عما قليل تنكشف عنك اغطيه الامور، و ينتصف منك
للمظلوم. [ نهج البلاغه فيض ص 1031. ]
ترجمه:
و بپرهيز از مقدم داشتن خود بر ديگران "انحصارطلبى" نسبت به آنچه كه مردم در
آن يكسان و برابرند و بپرهيز از تجاهل و تغافل "به نادانى زدن خود" از آنچه كه
براى همه آشكار و از تو مورد انتظار است زيرا در اين جريان تو مورد مواخذه قرار
خواهى گرفت و سود آن به ديگرى خواهد رسيد و به زودى پرده ها از چهره واقعيات
برداشته مى شود و داد ستمديده از تو گرفته خواهد شد.
نكات قابل توجه:
پرهيز از انحصارطلبى
و اياك و الاستئثار بما الناس فيه اسوه
از مختصات حكومت اسلامى و ويژگيهاى آن تساوى و برابرى در بهره بردارى
مسلمانان از بيت المال است برخلاف حكومتهاى جابر و ظالم دنيا زيرا بيت المال
اختصاص به فرد خاصى ندارد و همه در آن شريك و يكسان مى باشند و چنانچه فردى، از
استحقاق خود تجاوز نمايد به حقوق ديگران تعدى كرده است، لذا امام عليه السلام
جناب مالك "ره" را برحذر مى دارد از اين كه چيزى را به خود اختصاص دهد كه تمام
مردم و ملت در آن برابرند و اين مطلب به مال و ثروت اختصاص ندارد بلكه شامل است
هر آنچه را كه ديگران نيز در آن حق دارند چه پست و مقام باشد و چه مال و ثروت و
چه امكانات و اختيارات. زيرا همه از آن جامعه است و احدى حق تقدم بر ديگرى
ندارد مگر بر اثر بى كفايتى و عدم لياقت آنهم در قسمت مسئوليتها و پستها و اما
در اموال و بيت المال در هر صورت تمام افراد شريك و مساوى هستند و احدى حق بهره
بردارى بيشتر نخواهد داشت.
پرهيز از تجاهل
و التغابى عما تعنى به مما قد وضح للعيون
يكى از اوصاف پسنديده هر مسلمان بلكه هر انسان، هوشيارى و تيزبينى نسبت به
مسائل جامعه است و اطلاع بر آنچه كه لازم است هر انسانى آگاهى كامل از آن داشته
باشد و اين خصلت در مسئول و مدير به مراتب بيشتر مورد انتظار و توقع است بلكه
به صرف اين خصلت نيز اكتفاء و بسنده نمى شود و لازم است مدير و مسئول آگاهى و
اطلاعات را بكار گيرد و خود را به نادانى و تجاهل نزند و تصور ننمايد كه اگر
مطلبى را به روى خود نياورد ديگران هم متوجه نمى شوند و يا اگر همانند كبك سر
خود را در برف فرو برد ديگران او را نمى بينند بلكه مردم و ملت آگاه و هوشيارند
و نسبت به تمام مطالب به ويژه عملكرد مسئولان و مديران و تصرفات آنان كنجكاو
هستند پس لازم است يك مسئول يا مدير با توجه كامل نسبت به مسائل رسيدگى نمايد و
از هيچ مطلبى چشم پوشى و يا تجاهل نكند زيرا ديگران تمام اين حركات را تحت نظر
گرفته و ثبت و ضبط مى كنند، لذا امام عليه السلام جناب مالك "ره" را برحذر مى
دارد از تجاهل نسبت به كارهائى كه مورد توجه و عنايت او مى باشد و براى مردم
نيز آشكار و روشن گرديده است.
دامنگيرى حق مظلوم
فانه ماخوذ منك لغيرك. و عما قليل تنكشف عنك اغطيه الامور، و ينتصف منك
للمظلوم
از آنجائى كه اموال بيت المال اختصاص به فردى دون فرد ندارد و همه در آن،
يكسان و مساوى هستند در صورتى كه فردى بدون استحقاق يا بيش از استحقاق خود در
آن مال تصرف نمايد بالاخره روزى رسوا خواهد شد و وى را به محاكمه و به پاى
دادگاه خواهند كشاند و مردم و مسئولين محترم حكومت اسلامى نسبت به تصرفات
غيرصحيح يك مسئول و يا مدير ساكت نخواهند ماند و آن مال را كه مربوط به ديگرى
است از وى باز خواهند گرفت و به ديگرى خواهند سپرد. و اثر ويژه اى كه حق مظلوم
دارد اين است كه خداوند سريع و فورى پرده را از واقعيات برمى دارد و حقائق را
روشن مى كند و آنچه كه از مظلوم پايمال شده به وى مسترد مى نمايد و بالاخره حق
مظلوم در اختيار خودش قرار مى گيرد. سنت پروردگار چنين نيست كه ظالم هميشه سوار
كار و مظلوم مغلوب باشد، بلكه روزى هم فراخواهد رسيد كه منصفانه به حقوق مظلوم
رسيدگى شود.
روشهاى مديريت
مباشرت در انجام كار
ثم امور من امورك لابد لك من مباشرتها: منها اجابه عمالك بما يعيا عنه
كتابك. و منها اصدار حاجات الناس يوم ورودها عليك بما تحرج به صدور اعوانك. [
نهج البلاغه- فيض- ص 1022. ]
ترجمه:
سپس برخى از كارهاست كه لازم است خودت مستقيما انجام دهى و از آن جمله است:
1- پاسخ به مسائل كارگزاران "نمايندگان تو در شهرستانها" هنگامى كه
نويسندگان تو توانائى پاسخ آنان را نداشته باشند.
2- برآوردن نيازهاى مردم كه از تو خواسته شده است و دستياران تو از انجام
آنها و برآوردن آن نيازها دلهره داشته باشند "سعه صدر لازم را نداشته باشند"
نكات قابل توجه:
مقام مسئول هر چند بلندپايه باشد از مباشرت در كار رهايى ندارد
ثم امور من امورك لابد لك من مباشرتها
با توجه به اينكه جناب مالك "ره" مسئوليت زمامدارى و حكمرانى كشور مصر را به
عهده گرفته و از طرف مولاى متقيان عليه السلام والى آن سرزمين گرديده و اين سمت
عاليترين مسئوليتها و پستهاى كشورى است در عين حال حضرت وى را مكلف و موظف به
مباشرت در كار نسبت به بعضى از مسائل و امور مى فرمايد تا چه رسد به مسئوليتها
و پستهاى ديگر و پائين تر و هيچ مسئولى حق ندارد تصور كند بر اثر حساسيت شغلى و
اهميت آن نبايد مباشرتا و مستقيما اقدام به كارى بنمايد بلكه بعضى از آنها
اقتضا مى كند شخص خود مسئول پيگير و اقدامگر آن باشد همچنان كه امام عليه
السلام مى فرمايد:
''لابد لك من مباشرتها''
سر ضرورت مباشرت مسئول در بعضى از كارها
بما تحرج به صدور اعوانك
اصولا كارها و مسئوليتهاى واگذار شده به افراد بايستى بر اساس لياقت و
استعداد مسئولان باشد و طبيعى است مسئول و كارگزار فقط مى تواند در محدوده حوزه
كارى و مسئوليتى كه به او واگذار شده است دخالت كند و حق بلند پروازى و دخالت
در كارهاى مقام مافوق و يا كارى كه محرمانه و در حد مسئول مافوق است ندارد و در
برخى از موارد كارگزاران و نمايندگان زمامداران در شهرستانها "استاندار-
فرماندار- بخشدار، و. و. و." و يا بعضى از افراد ملت و رعيت كارهاى محرمانه و
بكلى سرى با زمامدار دارند كه نه حاضرند ديگرى از آن آگاهى پيدا كند و نه افشاء
آن به مصلحت كشوردارى است، لذا در اين گونه موارد زمامدار "مسئول بلندپايه-
مدير- و. و. و." بايد اقدام شخصى و مباشرت مستقيم در كار نمايد [نقل مى شود
مرحوم آيه الله العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى "قده" كه از مراجع بزرگ عالم
تشيع و قبل از مرحوم آيه الله العظمى بروجردى پرچم دار مرجعيت در نجف اشرف
بودند در زمينه بحث فوق امتياز فوق العاده اى داشته اند.
على رغم مشاغل فراگير مرجعيت از اداره حوزه علميه نجف اشرف و جلسات درس، و
كثرت مراجعات و ورود سيل آساى نامه ها و مكاتبات مع ذلك تمام نامه هاى وارده و
واصله را شخصا مفتوح و مطالعه مى نمود و آنچه كه لازم بود خود پاسخ دهند، شخصا
اقدام مى فرمودند و احيانا احدى از اصل نامه و پاسخ اطلاعى پيدا نمى كرد و چه
بسا در نامه ها بر اثر توقعات مسائل خشنى مطرح مى شد و ايشان با سعه صدر خواسته
طرف را برآورده و پاسخ مثبت مى دادند.] و بدين وسيله اسرار مردم و مسئولين امر
نيز محفوظ و مستور باقى خواهد ماند.
پاسخ به نيازمنديهاى ملت همانند پاسخ به مسئولين كشورى ضرورى است
منها اجابه عمالك بما يعيا عنه كتابك. و منها اصدار حاجات الناس يوم ورودها
عليك
مسئولين محترم كشور گرچه بر اثر پذيرش مسئوليت انتظار توجه بيشترى را از
زمامداران و حكمرانان نسبت به مطالب و خواسته هاى خود دارند و ليكن امام عليه
السلام در فرمان تاريخى خود همچنانكه زمامدار را موظف به رسيدگى شخصى نسبت به
خواسته هاى مسئولان كشورى مى فرمايد مسئولان محترم را نيز مكلف به رسيدگى شخصى
نسبت به خواسته ها و نياز ملت و مردم و رعيت مى فرمايد و دليل پرواضح و روشن
است زيرا با توجه به اينكه حكومت اسلامى يك حكومت مردمى است و دولت مستقل از
ملت نبوده همچنان كه ملت از دولت جدا نبوده، لذا پاسخ به مسئولان در عرض پاسخ
به ملت خواهد بود و بالعكس و لذا امام عليه السلام سفارش رسيدگى به خواسته هاى
ملت را در كنار رسيدگى به خواسته هاى مسئولان قرار داده است.
و اين مطلب اختصاص به زمامدار ندارد بلكه براى تمام رده هاى كارگزاران دولت،
جارى و سارى و همه آنان موظفند طبق دستور امام عليه السلام عمل كنند.
انجام به موقع كارها
و امض لكل يوم عمله، فان لكل يوم ما فيه. [ نهج البلاغه فيض ص 1022. ]
ترجمه:
و در هر روز كار همان روز را انجام ده زيرا براى هر روزى موقعيت خاص و كار
جديد و قانون تازه اى حكم فرما است "كه اگر آن روز بگذرد آن موقعيت بدست نخواهد
آمد".
نكات قابل توجه:
مسئوليت انسان در برابر نعمتهاى هر روز پروردگار
لكل يوم عمله
خداوند تبارك و تعالى همچنانكه انسانها را از نعم خود بهره مند مى كند و
آنان را از آب و آفتاب و زمين و هوا و عقل و فكر و هوش و چشم و گوش و زبان و
دست و پا و نيرو و. و. و. و بالاخره حيات و زندگى بهره مند مى فرمايد همچنان
آنان را موظف به فعاليت و كار و تلاش نموده، منتهى هر كسى را به مقدار استعداد
و توان خود و شارع مقدس به صراحت برخورد نموده است با افرادى كه كل بر جامعه مى
گردند و شديدا با انسانهاى تنبل مخالف مى باشند. و روايات زيادى درباره تلاش در
امر معيشت و نكوهش نسبت به كسانى كه از فعاليت و كار سرپيچى و بار خود را بر
دوش ديگران قرار مى دهند وارد شده است. و بالخصوص وارد شده است كراهت شديد
درخواست كارى از ديگرى و حال آنكه خود توانائى انجام آن را داشته باشد.
بنابراين هر كارى در هر زمان كه پيش آيد <
لازم است سعى شود آن را خود انجام دهد و به عهده ديگرى وامگذارد.
حدوث تغييرات با گذشت زمان
فان لكل يوم ما فيه.
اصولا بر اثر گذشت زمان و فرارسيدن شب و روز تغييرات و تحولات در زندگى و
مسائل اجتماعى به وجود مى آيد و وضعيت امروز با روز گذشته تفاوت خواهد نمود،
همچنانكه وضعيت فردا با امروز نيز همشكل و همانند نخواهد ماند، لذا بر اثر اين
تغييرات، فعاليتهاى انسان نيز تغيير خواهد كرد و چون لازم است فعاليتها بر اساس
پيش آمدها و نياز انجام پذيرد، لذا هر روز و زمانى يكنوع كار و فعاليت را مى
طلبد.
''كل يوم هو فى شان'' [ سوره الرحمن- آيه 29. ]
و امام عليه السلام نيز مى فرمايد: ''لكل يوم ما فيه''
پرهيز از تاخير كار روز به فردا
و امض لكل يوم عمله
همانطور كه در نكته دوم گفته شد براى هر روز كارى است غير از كار روز گذشته
و آينده و شرايط روز آينده با گذشته تغيير خواهد نمود لازم است انسان سعى كند
كار هر روز را در همان روز انجام و به فردا واگذار ننمايد چه بسا شرايط فردا به
نحوى تغيير كند كه نتواند كار عقب افتاده را به هيچ وجه انجام دهد، لذا امام
عليه السلام مى فرمايد حتما كار هر روز را در همان روز انجام ده و به تاخير
ميانداز.
دادگرى و عدالت
اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه الصلاه و السلام در سه فراز از فرمان
تاريخى خود جناب مالك "ره" را به مساله دادگرى و عدالت كه نقش اساسى در حكومت و
نظام داد فرامى خواند.
فراز اول:
انصف الله و انصف الناس من نفسك، و من خاصه اهلك، و من لك فيه هوى من رعيتك،
فانك الا تفعل تظلم! و من ظلم عباد الله كان الله خصمه دون عباده، و من خاصمه
الله ادحض حجته، و كان لله حربا حتى ينزع او يتوب. و ليس شى ء ادعى الى تغيير
نعمه الله و تعجيل نقمته من اقامه على ظلم، فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو
للظالمين بالمرصاد.
و ليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق، و اعمها فى العدل، و اجمعها لرضى
الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضى الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضى
العامه.
و ليس احد من الرعيه اثقل على الوالى موونه فى الرخاء، و اقل معونه له فى
البلاء، و اكره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شكرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا
عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه.
و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء، العامه من الامه،
فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم. [ نهج البلاغه- فيض- ص 996 -995. ]
ترجمه:
مالكا انصاف را بين خدا و مردم از يك سو و خود و نزديكانت و هر كس كه هواى
او را در سر دارى از سوى ديگر مراعات كن و چنانچه مراعات نكنى ستم ورزيده اى و
هر كس به بندگان خدا ستم روا دارد خداوند "علاوه بر بندگانش" دشمن او خواهد بود
و هر كس كه خدا با او خصومت و دشمنى كند برهان و دليلش را باطل و مردود و
پايمال مى نمايد و چنين شخصى در حال جنگ و ستيز با خدا است تا زمانى كه از
ستمكارى منصرف گردد و توبه نمايد و هيچ چيز همانند حركت بر مبناى ظلم و ستم در
دگرگونى نعمتهاى الهى و سرعت برانگيختن خشم و انتقام او موثر نيست. زيرا خداوند
دعاى ستمديدگان را شنوا و در كمين ستمكاران است.
مالكا بهترين امور در نزد تو بايد متوسطترين آنها در حق "ميانه روى در حق" و
فراگيرترين آنها در عدالت و جامع ترين آنها در رضايت مردم باشد زيرا خشم عموم
رضايت و خشنودى خواص و چند تن را پايمال مى نمايد و خشم چند تن در برابر خشنودى
همگان بخشوده مى شود و اهميت ندارد. و هيچ كس بر حكمران هنگام رفاه و آسائى
گرانبارتر، و هنگام گرفتارى كم يارى كننده تر و در انصاف و برابرى ناراضى تر، و
در خواهش پراصرارتر و موقع بخشش كم سپاس تر و در هنگام رد خواسته سخت عذر
پذيرتر و در پيش آمد سختيهاى روزگار در شكيبائى سست تر از خواص نيست، و همانا
ستون دين و تشكل جمعى مسلمانان و وسيله دفع دشمنان همان سياهه مردم و هيئت دسته
جمعى آنان و عموم ملت و رعيت است بنابراين گوش تو بايد شنواى سخنان اين مردم و
تمايل تو به سوى آنان باشد.
فراز دوم:
و ان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد [ نهج البلاغه- فيض- ص
1006. ]
ترجمه:
و نيكوترين چيزى كه حكمرانان را خشنود مى دارد برپا داشتن عدل و دادگرى در
شهرها است.
فراز سوم:
و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد، و كن فى ذلك صابرا محتسبا، واقعا
ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع، و ابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك
محموده. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1026. ]
ترجمه:
حق را براى هر كس كه شايسته است از نزديكان و بيگانگان اجرا كن و در انجام
اين تكليف بردبار و شكيبا باش "و طرف معامله را خداى خود قرار ده" گرچه اجراى
حق درباره خويشان و خواص طبق ميل قرار نگيرد و تو عاقبت احقاق حقى را گرچه
سنگين است در نظر بگير زيرا نتيجه و پايان آن پسنديده است.
نكات قابل توجه:
ضرورت انصاف
انصف الله و انصف الناس من نفسك، و من خاصه اهلك، و من لك فيه هوى من رعيتك،
فانك الا تفعل تظلم [ از فراز اول. ]
از مسائلى كه تاثير بسيار زياد و بسزائى در سلامت جامعه دارد مساله انصاف
بكار گرفتن در ميان افراد جامعه و ملت و نزديكان و بيگانگان است زيرا مردم بر
بسيارى از دشواريهاى زندگى و ناملايمات و فشارهاى اقتصادى و غيرذلك صبر و تحمل
مى كنند و ليكن تبعيض و گروهگرائى و بى انصافى و خلاف عدالت را به هيچ وجه نمى
پذيرند و تحمل نمى كنند و لذا امام عليه السلام در اين فراز از پيام گهربار خود
به جناب مالك "ره" توصيه مى فرمايد انصاف را ميان خدا و بندگان خدا از يك طرف و
خود و بستگان و خويشان و دوستان و كسانى كه به آنان نظر و تمايل دارى از طرف
ديگر منظور بدار بدين معنى كه بين مردم و بستگانت فرق مگذار، بين مردم و
خويشاوندانت تفاوت قائل مشو. بين مردم و دوستان، رفتار تبعيضى نداشته باش، بين
مردم و كسانى كه هواى آنان را در سردارى مغايرت ايجاد مكن. هر چه براى خود مى
خواهى براى ديگران نيز طالب باش، و از هر چه براى خود دورى مى كنى براى ديگران
نيز مپسند چنانچه اين روش را عمل كنى خدا و خلق خدا از تو راضى خواهند بود و
اگر برخلاف اين روش عمل بنمائى ظلم و ستم نموده اى. امام عليه السلام ظلم و ستم
را به طرفى نسبت نداده است و شايد مراد مطلق بوده يعنى در واقع هم به خود ظلم و
ستم روا داشته و هم به جامعه و مردم ستم كرده است و اين يك واقعيتى است كه قابل
انكار نخواهد بود زيرا ضرر و نتيجه ظلم به ديگران، بالاخره به خود انسان بازگشت
دارد.
آثار ستم به بندگان خدا
و من ظلم عباد الله كان الله خصمه دون عباده، و من خاصمه الله ادحض حجته، و
كان لله حربا حتى ينزع او يتوب و ليس شى ء ادعى الى تغيير نغمه الله و تعجيل
نقمته من اقامه على ظلم، فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو للظالمين
بالمرصاد. [ از فراز اول. ]
علاوه بر آثار معنوى ظلم و ستم به بندگان خدا و جامعه كه مستلزم تاريكى دل و
بسته شدن تمام درها و دريچه هاى نور بر قلب انسان و منقطع شدن رحمتهاى الهى از
سرزمين آن و علاوه بر حكم عقلى و شرعى كه قبح و حرمت را به خود اختصاص داده،
لذا ظالمين و ستمگران از آتش و دوزخ رهائى ندارند و علاوه بر اينكه بندگان خدا
دشمن ظالم خواهند بود آثار وضعى زيادى در عالم ملك دارد و حق تعالى به پشتيبانى
از بندگان مظلومش با ظالم دشمنى مى ورزد كه هيچ قدرتى نمى تواند در برابر قدرت
او عرض اندام نمايد و لذا مى فرمايد:
''و من خاصمه الله ادحض حجته'' و در نهايت ظالم- و لو پس از گذشت زمانى
سرنگون خواهد گرديد ''مع الكفر يدوم و مع الظلم لا يدوم'' كه قويترين عامل جهت
تغيير اوضاع و احوال و سلب نعمتهاى الهى و جايگزينى نعمتها و سختيها و فشارها
همان ظلم و ستم به بندگان خدا است. و از مواردى كه دعا مورد استجابت قرار مى
گيرد دعاى مظلوم است، لذا امام عليه السلام مى فرمايد:
''فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو للظالمين بالمرصاد''
معيار و ملاك عدالت
و ليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق، و اعمها فى العدل، و اجمعها لرضى
الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضى الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضى
العامه. [ از فراز اول. ]
امام عليه السلام در اين فراز از پيام خود ارزش را به جلب رضايت عموم و
سياهه ملت و گسترش عدالت داده است و اينكه ملاك در محبوبيت، ميانه روى در حق
است و بس و زمامدار بايستى توجه داشته باشد آنچه كه رضايت عموم را سبب مى گردد
مقدم است بر آنچه كه رضايت خواص و بستگان را در بر مى گيرد زيرا رضايت خواص در
صورت خشم و غضب ملت ناچيز است و بكار نمى آيد و نمى تواند مدافع از كيان
زمامدار باشد به خلاف رضايت عموم و ملت و چنانچه در اين صورت خشم و غضب خواص
عارض گردد به جائى صدمه نمى زند و توانائى كارى را ندارد چه آنكه غضب خواص در
برابر رضايت ملت و عموم ناچيز است. پس ملاك بدست آوردن رضايت مردم و عموم ملت
است نه رضايت خواص و بستگان و آن زمانى زمامدار عدالت را پياده نموده و گسترش
داده است كه عامه مردم از او راضى باشند چه خواص راضى باشند يا نه.
نقش اطرافيان مسئولان نسبت به دولت
و ليس احد من الرعيه اثقل على الوالى موونه فى الرخاء، و اقل معونه له فى
البلاء، و اكره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شكرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا
عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه. [ از فراز اول. ]
امام عليه السلام در اين قطعه از پيام تاريخى خود به هفت نكته منفى كه در
خواص و اطرافيان مسئولين وجود دارد اشاره مى فرمايد كه هر يك از نكات غير از
بار و سنگينى و ايجاد زحمت و ناراحتى نسبت به نظام و مسئولين ندارد:
1- در زمان رفاه و خوشى در خواستهاى سنگين و زياد و ارزبرى فوق العاده را
دارند.
2- در زمان گرفتارى و مشكلات كمترين كمك را نمى كنند.
3- هنگامى كه از آنان مراعات انصاف را بطلبند با كراهت و ترش روئى روبرو مى
شوند.
4- در هر موردى نسبت به خواستهاى خود اصرار زياد و بيش از حد مى نمايند.
5- هنگامى كه به آنان عطا و بخششى مى شود تشكر و قدردانى نمى كنند و يا
بسيار ضعيف است.
6- هنگامى كه مانعى از توزيع و تقسيمى باشد نسبت به پذيرش عذر و موانع بسيار
ديرپذير هستند.
7- در برابر پيش آمدهاى روزگار بى تحمل و كم صبر و از خود شكيبائى نشان نمى
دهند.
بنابراين مديران و مسئولان محترم دلسوز براى نظام خود لازم است توجه داشته
باشند كه تا چه اندازه به اطرافيان خود نزديك شوند و با چه بهائى با آنان
برخورد نمايند و تا چه اندازه براى آنان مقام و منزلت قائل باشند.
نقش ملت نسبت به دولت
و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء، العامه من الامه،
فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم. [ از فراز اول. ]
اين سياهه عموم ملت است كه نظام را برپا نگه مى دارد نه فقط نظام كه اساس و
پايه دين را حفظ مى نمايد، و چنانچه نظامى از صراط مستقيم منحرف گردد ملت حركت
مى كند و سرانجام به انقلاب منتهى مى گردد و هيچ قدرتى نمى تواند در برابر قدرت
ملت استقامت كند و هيچ نظامى بدون همكارى ملت و موافقت او برپا و پابرجا نمى
ماند و تنها نيروى جامعه كه به وسيله او مى توان دشمنان را دفع يا قلع و قمع
نمود فقط نيروى ملت و مردم قهرمان مسلمان است، لذا امام عليه السلام در دستور
خود به جناب مالك "ره" سفارش اكيد مى فرمايد:
همواره گوش شنوا را به سوى سخنان مردم بازدار و فراده و هوا و دل و ميلت به
سوى آنان باشد.
بهترين موجبات خوشنودى زمامداران
و ان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد [ از فراز دوم. ]
قويترين عامل خوشوقتى و خوشنودى زمامدار آن است كه عدالت و روش عادلانه در
جامعه و منطقه حكمرانى خود مشاهده و لمس نمايد كه هم از نظر وجدان آسوده و هم
از نظر عمل به تكليف و وظيفه الهى خاطر جمع و هم از نظر انتقاد و اشكالات مردم
در امان خواهد بود و لذا شب را با آسايش سپرى مى كند به خلاف آنكه اگر عدل را
مشاهده نكند و ببيند كه مردم جامعه او در ستم و ظلم و شكنجه زندگى مى نمايند
چنانچه داراى وجدانى بيدار باشد ناراحت خواهد گرديد و اگر خداپرست باشد از عذاب
الهى و پاسخگوئى خاطر جمع نخواهد بود و همواره مضطرب و نسبت به دوام حكومت خود
هميشه نگران و منتظر حركت و قيام ملت و مردم است و شب هنگام خواب راحتى نخواهد
داشت.
عدم تبعيض بين نزديكان و بيگانگان
و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد [ از فراز سوم. ]
از مسائلى كه مردم نسبت به آن حساسيت فراوانى دارند مساله تبعيض بين افراد
است و زيانى كه از تبعيض بر نظام وارد مى شود جبران پذير نيست چه بسا مردم و
ملت تحمل فشارها و مشكلات و نابسامانيهاى فراوانى را داشته باشند و ليكن در
برابر تبعيضها منفجر و بى طاقت مى گردند، لذا امام عليه السلام تاكيد مى فرمايد
حقى را كه لازم است از افراد بگيرى و دريافت نمائى و احقاق حق كنى در اين روش و
رفتار فرقى بين نزديكان و بيگانگان مگذار و همه را به يك چشم بنگر و در احقاق
حق بايد تمام مردم نزد تو مساوى باشند.
نهراسيدن از اجراء حق
و كن فى ذلك صابرا محتسبا، واقعا ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع، و ابتغ
عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك محموده. [ از فراز سوم. ]
امام عليه السلام در رابطه با اجراء حق و عدالت به جناب مالك "ره" سفارش مى
فرمايد كه بى باك و شجاعانه اقدام نمايد و از هيچ پيش آمدى نهراسد و در برابر
مشكلاتى كه بر اثر آن اقدام به وجود خواهد آمد با صبر و تحمل و شكيبائى استقامت
كند به هر جا و هر چيز كه منتهى شد بشود و چنانچه بر بستگان و نزديكان هم صدمه
اى وارد گرديد مانعى ندارد بلا و مرگ هميشه براى همسايه خوب نيست و اگر قرار
است بلا نازل شود بايد همه با هم يكسان و يكنواخت باشند و تر و خشك با هم
بسوزند. و جهت نجات مسئول از اين نگرانى امام عليه السلام توجه وى را به عاقبت
نيك اين كار معطوف مى دارد چنانچه اين روش براى تو سنگين و دشوار است بدان كه
عاقبت بسيار نيكى براى تو خواهد داشت و تو در انتظار ختام مسك و پايان نيك باش.
جلب اعتماد
و ان ظنت الرعيه بك حيفا فاصحر لهم بعذرك، و اعدل عنك ظنونهم باصحارك، فان
فى ذلك رياضه منك لنفسك، و رفقا برعيتك، و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم على
الحق. [ نهج البلاغه فيض ص 1026. ]
ترجمه:
و چنانچه ملت ترا به تعدى و ستمگرى متهم كرد و درباره تو بدگمان شد عذر خود
را براى آنان آشكار كن و توضيح ده و با آن توضيح بدگمانى هاى آنان را از خود
برگردان زيرا در اين اعتذار و توضيح و رفع سوء تفاهم رياضتى است براى نفس خود و
دلجوئى و مدارائى است براى رعيت و ملت خود و پوزشى است كه در پا برجا ساختن
آنان در مسير حق به خواسته خود نائل مى گردى.
نكات قابل توجه:
قضاوتهاى مردم درباره مسئولان
و ان ظنت الرعيه بك حيفا
يكى از طبيعتهاى انسان شتابزده قضاوت سريع يك طرفه است نسبت به ديگران و
از آنجائى كه متاسفانه بسيارى از مردم توجه كامل نسبت به رفتار و كردار سريع خود
ندارند، لذا اكثرا گرفتار اين پديده نامطلوب مى گردند بالاخص نسبت به مسئولان امر و
كسانى كه در مصدر امور و گره گشائى مشكلات مردم و جامعه قرار گرفته اند و علت آن
نيز پرواضح است زيرا مردم فقط توجه به رفع مشكلات و برآورده شدن نيازهاى خود هستند
"صاحب الحاجه لا يرى الا قضاها" و به مجرد برخورد با تاخير و يا عدم رفع نياز فورا
قضاوتهاى مختلفى را نموده و افراد را مورد اتهام و تهاجم قرار مى دهند به ويژه
كسانى كه مسئوليت پستهاى حساس و چشمگيرى را دارند امام عليه السلام اين پيش بينى را
نسبت به جناب مالك "ره" مى فرمايد "يعنى بدگمانى ملت را به وى" و در مقام علاج
دستورالعمل دفاعى خود را صادر فرموده كه به عنوان يك روش كلى براى همه قابل بهره
بردارى خواهد بود.