داستانى شنيدنى
روزى حضرت زهرا (عليها السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
تقاضاى انگشتر كرد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او فرمود آيا بهتر از
انگشتر به تو نياموزم هنگامى كه مشغول نماز شب شدى از درگاه خدا تقاضاى انگشتر كن
كه تقاضايت روا مى شود.
حضرت زهرا (عليها السلام ) گوشه جانماز را بلند كرد انگشتر ياقوت گرانبهايى را ديد
آن را برداشت و در انگشتش نمود و خوشحال شد هنگامى كه همان شب به بستر خواب رفت و
خوابيد در عالم خواب ديد كه در بهشت است در آنجا سه قصر بى نظير بهشتى ديد پرسيد
اين قصرها از آن كيست گفته شده از آن فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم ) است فاطمه به گردش پرداخت در ميان يكى از آن قصرها تختى را ديد كه به جاى
چهار پايه سه پايه دارد و آن تخت با آن زيبايى روى سه پايه متمايل شده است هنگامى
كه صبح شد نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و ماجراى خوابش را تعريف
كرد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با اين گفتار عميق دخترش را موعظه و تربيت
كرد.
اى فرزندان عبدالمطلب دنيا هدف شما نيست بلكه آخرت و امور معنوى هدف شما است وعده
گاه شما بهشت است شما را به دنيا فانى چه كار آن گاه به فاطمه (عليها السلام )
فرمود: آن انگشتر را به جاى خود (زير جانماز) باز گردان فاطمه چنين كرد و سپس
خوابيد در عالم خواب ديد به بهشت وارد شد و در همان قصر گردش مى كند كنار تخت آمد و
آن را روى چهار پايه مشاهده كرد از راز آن پرسيد گفته شد انگشتر را ردى كردى و اين
پايه چهارم در جاى خود قرار گرفت و تخت به شكل آغاز خود برگشت .
اسماء بنت عميس مى گويد در محضر حضرت زهرا (عليها السلام ) بودم رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم ) وارد شد گردنبندى از طلا در گردن حضرت فاطمه (عليها السلام )
ديد كه على (عليه السلام ) آن را از سهميه خود از بيت المال خريده بود فرمود: اى
فاطمه مراقب باش كه مردم نگويند دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) زيور
طاغوتيان را در گردن نموده است فاطمه زهرا (عليها السلام ) همان دم آن گردنبند را
از گردن بيرون آورد و فروخت و با پول آن برده اى خريد و آزاد كرد. پيامبر (صلى الله
عليه و آله و سلم ) از اين كار حضرت زهرا (عليها السلام ) شاد گرديد.
((بحار الانوار، ج 43، ص 81)).
از زراره نقل شده كه امام باقر (عليه السلام ) در يك روايتى فرموده است پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم ) هر كه به سفر مى رفت آخرين نفرى كه با او خداحافظى مى كرد
فاطمه (عليها السلام ) بود و هنگامى كه از سفر باز مى گشت نخستين كسى كه با او
ديدار مى نمود فاطمه (عليها السلام ) بود در يكى از سفرها هنگامى كه بازگشت طبق
معمول به خانه فاطمه (عليها السلام ) آمد ديد فاطمه دو عدد دستبند نقره در دست نمود
و پرده اى را بر در خانه اش آويزان نموده است با توجه به اينكه وضع اقتصادى مردم
بسيار در سطح پائين بود.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خانه فاطمه (عليها السلام ) اندكى نشست ولى
مانند سابق به فاطمه (عليها السلام ) توجه ننمود سپس پيامبر كه داشت مطلب را دريافت
سخت نگران شد و گريه كرد و همان دم دستبندها را از دستش در آورد و پرده را از در
خانه گرفت و فرزندانش حسن و حسين (عليها السلام ) را طلبيد و دستبندها را به يكى از
آنها و پرده را به ديگرى داد و به آنها فرمود نزد پدرم برويد و سلام مرا به و
برسانيد و به آن حضرت عرض كنيد كه مادر غياب تو جز اين ها را بر زندگى نيفزوده ايم
اينك اينها را آورده ايم اختيار با شما است حسن و حسين (عليهم السلام ) به محضر
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيدند و پيام مادر را به آن حضرت ابلاغ كردند
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنها را نوازش نمود سپس دستور داد آن دو
دستبند را به چند قطعه شكستند آن قطعه ها را بين مهاجران تهيدست تقسيم نمود و بعد
از آن دستور داد از آن پرده چند پيراهن تهيه كرده و به برهنگان دادند.
آنگاه فرمود خداوند فاطمه (عليها السلام ) را رحمت كند خداوند به جاى اين پرده كه
از آن چند نفر برهنه را پوشانيد لباس بهشتى به فاطمه (عليها السلام ) بپوشاند.
و به جاى اين دو دستبند او را با زيورهاى بهشت بيارايد.
((بحار الانوار، ج 43، ص 83 و 84)).
انفاق زهرا (عليها السلام ) در شب عروسى
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در عروسى زهرا (عليها السلام ) داده
بود تا در شب عروسى بپوشد هنگامى كه فاطمه (عليها السلام ) به خانه زفاف رفت بر
سجاده عبادت خود نشسته بود و با خدا مناجات مى كرد ناگاه مستمندى به در خانه فاطمه
(عليها السلام ) آمد و با صداى بلند گفت از در خانه نبوت يك پيراهن كهنه مى خواهم .
فاطمه (عليها السلام ) در آن وقت دو پيراهن داشت يكى كهنه و ديگرى نو - خواست
پيراهن كهنه را طبق تقاضاى فقير به او بدهد ناگاه ياد اين آيه 92 آل عمران افتاد كه
مى فرمايد:
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ؛ يعنى هرگز به
حقيقت نيكوكارى نمى رسيد مگر آنچه را دوست داريد انفاق كنيد.
حضرت زهرا (عليها السلام ) كه مى دانست پيراهن نو را بيش تر دوست دارد به اين آيه
عمل كرد و پيراهن نو را به فقير داد.
فرداى آن شب هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيراهن كهنه را در تن
او ديد پرسيد چرا پيراهن نو را نپوشيده اى حضرت فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد آن
را به فقير دادم .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اگر پيراهن نو را براى شوهرت مى پوشيدى
بهتر و مناسب تر بود.
فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد: اين روش را از شما آموخته ام در آن هنگام كه مادرم
خديجه (عليها السلام ) همسر شما گرديد همه اموال خود را در راه شما به تهيدستان
بخشيد كار به جايى رسيد كه فقيرى به در خانه شما آمد و تقاضاى لباس كرد در خانه
لباسى وجود نداشت شما پيراهن خود را از تن بيرون آورده و به او داديد از اين رو اين
آيه 29 اسراء نازل شد:
و لا تجعل يدك مغلوله الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد
ملوما محسورا؛ از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتى در انفاق و كمك به
ديگران شرط است مى فرمايد: دست خود را بر گردن خويش بسته قرار مده اين تعبير كنايه
لطيفى است از اينكه دست دهنده داشته باش و همچون بخيلان كه گوئى دستهايشان به
گردنشان بسته اند و قادر به كمك و انفاق نيستند مباش از سوى ديگر دست خود را فوق
العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى حساب مكن كه سبب شود از كار بمانى و مورد ملامت
اين و آن قرار گيرى و از مردم جدا شوى استفاده مى شود كنايه از بذل و بخشش بى حساب
است .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) تحت تاءثير محبت ها و خلوص دخترش زهرا
(عليها السلام ) قرار گرفت قطره اى اشك از چشمانش سرازير شد فاطمه (عليها السلام )
را به نشانه محبت به سينه اش چسبانيد.
((اقتباس از رياحين الشريعه ، ج 1 تص 105 و 106)).
همسردارى حضرت زهرا (عليها السلام )
براى زن بزرگترين موقعيت و ارزش اين است كه معاون خوبى براى شوهر باشد و در
شؤ ون گوناگون زندگى خشنودى همسرش را به دست آورد و از هر گونه امورى كه موجب
ناراحتى شوهر گرديد پرهيز نمايد و با سر پنجه تدبير و محبت و مهر موجب آرامش خاطر
شوهر شود.
چنانكه به عكس براى شوهر نيز بسيار با ارزش است كه موجب آرامش خاطر همسرش بود و
اصولا هدف از ازدواج آن است كه همسران مايه آرامش همديگر گردند چنانكه در سوره 30،
آيه 21 روم ميخوانيم :
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جهل
بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون ؛ يكى از آيات الهى آن است
كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و با هم
انس گيريد و ميان شما راءفت و مهربانى برقرار فرمود همانا در اين امر نيز براى مردم
نشانه هائى است براى گروهى كه تفكر مى كنند.
((روم 30، آيه 21)).
على (عليه السلام ) مى فرمايد: به خدا قسم من زهرا (عليها السلام ) را تا آن هنگام
كه خداوند او را به سوى خود برد خشمگين نكردم در هيچ كارى موجب ناخشنودى او نشدم ،
او نيز مرا خشمگين نكرد در هيچ گاه موجب ناخشنودى من نشد.
((سيره چهارده معصوم ، ص 185 نقل از وسائل الشيعه ، ج 14، ص
492)).
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در سخنى در شاءن حضرت زهرا (عليها السلام ) فرمود
من به چهره زهرا (عليها السلام ) نگاه مى كردم همين نگاه - هر گونه غم و اندوه را
از من بر طرف مى نمود.
((سيره چهارده معصوم ، ص 185، نقل از وسائل الشيعه ، ج 14، ص
492)).
تقاضا نكردن زهرا (عليها السلام ) حتى در حال بيمارى
حضرت زهرا (عليها السلام ) سخت بيمار و بسترى شد حضرت على (عليه السلام ) به
او فرمود چه ميل دارى بفرما تا فراهم كنم ؟ حضرت فاطمه (عليها السلام ) گفت : اى
پسر عمو چيزى از شما نمى خواهم . على (عليه السلام ) با اصرار از او خواست هر چه
ميل دارى بفرما آماده كنم . فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد: اى پسر عمو پدرم به من
سفارش كرده كه از شوهرت چيزى را تقاضا نكن مبادا او نداشته باشد و شرمگين شود. على
(عليه السلام ) فرمودند: تو را به حقم سوگند مى دهم هر چه ميل دارى به من بگو فراهم
نمايم . فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد: اكنون كه مرا سوگند دادى گر انارى به دستم
آيد خوب است .
حضرت على (عليه السلام ) از خانه بيرون رفت و پس از جست و جو از يكى از همسايگان
تنها يك عدد انار يافت كه خريد و به سوى خانه بازگشت در مسير راه ناله بيمارى را در
گوشه اى شنيد به سراغ او رفت سر او را به بالين گرفت و از او نوازش كرد و فرمود چه
ميل دارى ؟ او گفت : انار حضرت على (عليه السلام ) نيمى از آن انار را كم كم به
دهان او نهاد و او خورد و تقاضاى بقيه انار را نيز كرد.
حضرت على (عليه السلام ) كم كم همه آن انار را به او خورانيد سپس با دست خالى به
سوى خانه بازگشت ولى شرمگين بود كه چگونه با دست خالى نزد زهرا (عليها السلام )
برود از درز در نگاه كرد ديد حضرت زهرا (عليها السلام ) تكيه داده و از طبق انارى
كه در پيش روى او نهاد شده است مى خورد على (عليه السلام ) شادمان وارد خانه شد و
ملاحظه كرد كه آن انارها از انارهاى دنيا نيست پرسيد اين انارها از كجا بود فاطمه
(عليها السلام ) در پاسخ فرمودند: اين طبق انار را فضه آورد و گفت شخصى اين طبق
انار را داد و گفت على (عليه السلام ) براى فاطمه (عليها السلام ) فرستاده است .
((اقتباس از رياحين الشريعه ، ج 1، ص 142)).
منقول است كه در ابتداء حضرت فاطمه (عليها السلام ) ريشهاى از پشم تابيده بودند و
بر آن گره ها زده بودند و حساب تسبيح را به آن گره ها نگاه مى داشت تا آنكه حضرت
حمزه در احد شهيد شد آن بزرگوار از تربت قبر حمزه سيد الشهداء تسبيحى ساخت و با آن
ذكر مى فرمودم مردم نيز چنان مى كردند تا اينكه حضرت امام حسين (عليه السلام ) شهيد
شد سنت شد كه از تربت آن مظلوم تسبيح بسازند و با آن ذكر بگويند.
((رياحين الشريعه ، ج 1، ص 197)).
فرزنددارى حضرت زهرا (عليها السلام )
براى بانوان مهم ترين مقام ، مقام مادرى است چرا كه اين مقام مقام انسان
سازى است تربيت انسان هاى پاك و وارسته پرورش شخصيت هاى بزرگ فرزانه است حضرت زهرا
(عليها السلام ) در تربيت فرزند نمونه بود و به راستى كه مسؤ وليت مقام مادرى را به
خوبى انجام داد و فرزندانى چون امام حسن (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام )
و زينب (عليها السلام ) وام كلثوم (عليها السلام ) را به جامعه تحويل داد كه هر يك
از آنها نمونه اى برجسته از انسان هاى آگاه شجاع مؤ من مجاهد و داراى عالى ترين
ارزش هاى والاى انسانى بودند در تربيت صحيح فرزند امورى از اركان تربيت است مانند:
1. دوست بودن با فرزند و محبت لازم به او و ترك خشونت و تندى ؛ 2. بهاء دادن به
شخصيت فرزند و ترك تحقير او؛ 3. توجه به نيازهاى جسمى و روحى فرزند و تاءمين آن
نيازها؛ 4. رعايت عدالت در ميان كودكان ؛ 5. برخورد صحيح و واقعى و صادقانه با
آنها؛ 6. توجه به ظرافت هاى روانى كودك و حفظ آن ظرافت ها از آسيب هاى انحرافى ؛ 7.
نصيحت و پند و اندر و آگاهى ؛ 8. توجه به حضور و غياب فرزند و همنشينان او؛ 9.
تغذيه سالم از نظر ظاهر و باطن ؛ 10. ايجاد رقابت هاى سالم و سازنده براى تحريك
احساسات فرزند در جهت گيرى به سوى كمال .
حضرت زهرا (عليها السلام ) تمام اين اركان و امور ديگرى را كه در شكل گيرى شخصيت
فرزند لازم است با آگاهى و هوشمندى مخصوص به خود رعايت مى كرد.
او هرگز خاطر كودكان خود را نرنجانيد و همواره با نوازش پرمهر خود با آنها رفتار مى
كرد و هرگز نگذاشت كه آنها احساس محروميت از مهر و توجه مادر نمايند خود گرسنه و
تشنه مى ماند ولى آنها را سير و سيراب مى كرد.
روان شناسان مى گويند يكى از اصول و اركان تربيت سازنده اين است كه به گونه اى با
كودك برخورد نمود كه موجب ايجاد عقده و كمبود در ساختمان وجود او شود و به عبارت
روش تر به طور كامل به شخصيت او توجه و احترام گردد در اين راستا نظر شما را به دو
فراز از رفتار فاطمه (عليها السلام ) با فرزندانش جلب مى نمايم حسن و حسين (عليهم
السلام ) در حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و فاطمه (عليها السلام )
كشتى گرفتند در اين ميان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) حسن (عليه السلام )
را تشويق مى كرد و مكرر مى فرمود برپاخيز اى حسن ، حسين را محكم بگيرد و به زمين
بيفكن .
فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد: اى پدر حسن كه بزرگ تر است بر حسين كه كوچك تر است
ترجيح مى دهد و تشويق مى كنى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اينكه اين
دوستم جبرئيل است كه حسين را تشويق مى كند من هم در برابر او حسن را تشويق مى نمايم
.
((بحار الانوار، ج 43، ص 268)).
داستانى شيرين
حسن و حسين (عليهم السلام ) هر دو خطى نوشتند و نزد مادرشان فاطمه (عليها
السلام ) آوردند تا او قضاوت كند كه كدام بهتر است فاطمه (عليها السلام ) نخواست
يكى از آنها را بر ديگرى ترجيح دهد فرمود: نزد پدرتان برويد تا او داورى كند آنها
نزد پدرشان على (عليهم السلام ) رفتند آن حضرت نيز خواست كه يكى از آنها رنجيده
خاطر شود به آنها فرمود نزد جدتان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برويد تا
او قضاوت كند.
آنها نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتند رسول خدا (صلى الله عليه و
آله و سلم ) فرمود من بين شما داورى نمى كنم تا برادرم جبرئيل بيايد و داروى كند
جبرئيل آمد و گفت : من داورى نمى كنم تا فرشته اسرافيل بيايد و داورى كند، اسرافيل
آمد و گفت من داورى نميكنم بلكه از درگاه خداى مى خواهم كه او داورى كند خداوند
فرمود من بين آنها داورى نمى كنم بلكه مادرشان فاطمه (عليها السلام ) داورى كند.
در اين وقت فاطمه (عليها السلام ) تسليم سخن خدا شد و فرمود:: داورى خواهم كرد
گردنبندى داشت و به فرزندانش حسن و حسين (عليهم السلام ) فرمود من دانه هاى اين
گردنبند را پخش بر زمين مى كنم هر كس از شما بيش تر از آن دانه ها بر چيد خط او
بهتر است (در آن گردنبند هفت دانه مرواريد بود) آن را بريد و دانه هايش پخش بر زمين
شد سه عدد آن را حسن (عليه السلام ) و سه عدد ديگر را حسين (عليه السلام ) بر چيد
در همين لحظه خداوند به جبرئيل فرمان داد برو به زمين و آن يك دانه باقيمانده را دو
نصف كن تا هر كدام از آنها نيمى از آن را بردارند و خاطرشان رنجيده نشود جبرئيل به
احترام شخصيت آنها همين دستور را اجرا نمود در نتيجه هيچ كدام از آنها بنده نشدند.
((بحار الانوار، ج 43، ص 309)).
روزى على (عليه السلام ) در خانه مخفى شد حسن (عليه السلام ) وارد گرديد و آنچه را
از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مسجد شنيد بود در ضمن سخنرانى براى مادر
تعريف كرد ولى اين بار در سخنرانى خود گير مى كرد فاطمه (عليها السلام ) تعجب كرد
حسن (عليه السلام ) گفت مادرم شخص بزرگى سخن مرا مى شنود و همين موجب كندى زبان من
شده است در همين هنگام على (عليه السلام ) از مخفيگاه بيرون آمد و پسرش را بوسيد.
((سيره چهارده معصوم ، ص 193، نقل از بحار الانوار، ج 43، ص
238)).
روايت دارد بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت زهرا پيوسته
شال عزا بر سر بسته بود جسم اش بر اثر بار سنگين غم رنجور شده بود چشمان گريان و
قلبى سوزان داشت لحظه به لحظه منقلب مى شد و به فرزندانش حسن و حسين (عليهم السلام
) مى فرمود: كجا رفت پدرتان كه به شما احترام مى كرد و پيوسته شما را بر شانه خود
سوار مى كرد كجا رفت آنكه براى شما از همه مهربان تر بود ديگر او نيست تا از اين در
وارد خانه شود ديگر او نيست تا شما را بر شانه اش سوار كند.
((سيره چهارده معصوم ، ص 205 نقل از مناقب آل ابى طالب ، ج
3، ص 362)).
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: حضرت زهرا (عليه السلام ) پس از رحلت رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم ) بسيار اندوهگين بود خداوند در آن ايام كه 75 روز بود
جبرئيل را نزد او فرستاد جبرئيل او را به طور نيكو تسلى خاطر مى داد و سرگذشت هاى
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مقام هاى آن حضرت و حوادث آينده را براى
فاطمه (عليها السلام ) بازگو مى كرد.
((سيره چهارده معصوم ص 205 نقل از اصول كافى ، ج 1، ص 458)).
مصحف حضرت زهرا (عليها السلام ) چه بوده روايت شده از امام صادق (عليه السلام )
فرمود خداوند بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرشته اى را نزد
فاطمه (عليها السلام ) فرستاد تا او را دلدارى دهد فاطمه (عليها السلام ) ماجراى
سخن گفتن فرشته با او را به حضرت امام على (عليه السلام ) گفت على (عليه السلام )
فرمودند وقتى كه آمدن فرشته را احساس كردى مرا خبر كن فاطمه (عليها السلام ) آمدن
فرشته را به على (عليه السلام ) خبر داد على (عليه السلام ) حاضر شد فاطمه (عليها
السلام ) آنچه را از آن فرشته مى شنيد براى على (عليه السلام ) بيان مى كرد و على
(عليه السلام ) آن را مى نوشت تا اينكه آن گفتار به صورت مجموعه اى به نام مصحف در
آمد. امام صادق (عليه السلام ) پس از بيان مطلب فرمود: بدانيد كه در آن مصحف چيزى
از حلال و حرام نيست بلكه در آن علم به حوادث آينده است .
((سيره چهارده معصوم ، ص 295 نقل از اصول كافى ، ج 1، ص
240)).
نگاهى به تلاش هاى سياسى و مبارزاتى زهرا (عليها السلام )
بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى خاندان نبوت دو
فاجعه و مصيبت بزرگ رخ داد.
1. فراق جانسوز پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )؛ 2. ماجراى سقيفه و تعيين رهبر
بر خلاف وصيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه حضرت على (عليه السلام ) را
جانشين خود قرار داده بود از اين رو وقتى كه ام سلمه يكى از همسرانى كه پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم ) به بالين حضرت زهرا(عليها السلام ) آمد و عرض كرد حالت
چطور است حضرت زهرا (عليها السلام ) در پاسخ فرمود صبح كردم در حالى كه در ميان حزن
شديد و اندوهى بزرگ هستم از يك سو جدائى و فراق پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم
) و از سوى ديگر ظلمى كه به وصى او على (عليه السلام ) نمودند و حريم حرمتش دريده
شد و مقام امامت او را بى آنكه قرآن يا سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
گفته باشد ربودند و كينه هايى كه در جنگ هاى بدر و احد در دل هاى منافقان مانده بود
بروز كرد و بندهاى ايمان آنها را بريد و در نتيجه از يارى على (عليه السلام ) دست
كشيدند و به سوى ديگران رفتند.
((بحار الانوار، ج 43، ص 156)).
شهادت جانسوز حضرت زهرا (عليها السلام )
اعتراضات حضرت فاطمه (عليها السلام ) و دفاع هاى آن مخدره همچنان در هر
فرصتى ادامه داشت تا اينكه مساءله بيعت گرفتن اجبارى از امير المؤ منين على (عليه
السلام ) با ابوبكر پيش آمد على (عليه السلام ) در خانه را به روى خود بسته بود
گروهى براى بردن آن حضرت به مسجد به خاطر بيعت نمودن به در خانه حضرت على (عليه
السلام ) آمدند در بسته بود كوبه در را زدند حضرت زهرا (عليها السلام ) پشت در آمد
در را به روى آنها باز نكرد و به آنها فرمود دست از ما برداريد به ما ظلم نكنيد ولى
در را سوزاندند در حالى كه فاطمه (عليها السلام ) پشت در بود در را فشار دادند و
فاطمه (عليها السلام ) آن چنان بين فشار در و ديوار قرار گرفت كه بچه اش (كه نام
آن را محسن گذاشته بودند) سقط شد صداى زهرا (عليها السلام ) بلند شد.
يا ابتاه يا رسول الله هكذا يفعل بجيبتك و ابنتك ؛اى
بابا اى رسول خدا بنگر كه اين گونه به محبوب دل و دختر تو رفتار مى شود.
((بيت الحزان و ستارگان درخشان ، ج 1، ص 70)).
مادر چرا به گريه چنين خو گرفته اى |
|
از بهر چيست دست به پهلو گرفته اى |
در هر چه خواهى نگوئى به من مگو |
|
اما چرا از دختر خود رو گرفته اى |
اى مادرى كه از پدرم كرده اى دفاع |
|
پاداش اين دفاع به بازو گرفته اى |
دوازده زن را خداى متعال در قرآن يكتا به نام برده است
1. حضرت حواء: وقلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه
(44)؛ گفتيم آى آدم تو با همسرت در بهشت جا گزينيد.
2. و امراته قائمه فضحكت فبشرناها باسحاق
(45)؛
در آن حال زن ابراهيم ساره ايستاده بود كه متبسم گرديد پس ما آن زن را فرزندى به
نام اسحاق بشارت داديم .
3. فاستجبنا له فكشفنا ما به من ضر و آتيناه اهله
(46).
براى امتحان خداوند حضرت ايوب را مبتلا كرد به گرفتارى هاى گوناگون گرفتارى از بين
رفتن مال و ثروت اولاد و فاصله پيدا كردن عيال او بعد مبتلا شدن جسم او در مقابل
تمامى اينها صبر كرد كه ضرب المثل شده در زبان مردم كه مى گوئيد فلانى صبر حضرت
ايوب را دارد خلاصه حضرت ايوب عرض كرد پروردگارا: من گرفتار مشكلاتى شده ام و تو
ارحم الراحمين هستى . شكايت نمى كند حتى نمى گويد مشكلم را بر طرف فرما زيرا كه مى
داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى داند.
آيه بعد مى فرمايد: خواسته اش را اجابت كرديم و رنج و ناراحتى او را بر طرف ساختيم
و خانواده اش به او باز گردانديم .
4. انى وجدت امراه تملكهم
(47)؛ همانا در آن ملك زنى را يافتم كه بر مردم آن كشور
حكومت و پادشاهى داشت ، يعنى بلقيس .
5 و 6. و اذا اسر النبى الى بعض ازواجه حديثا فلما نباءت به
و اءظهره الله عليه
(48)؛ وقتى پيغمبر با بعضى از زنان خود (حفصه ) رازى را گفت
و به او سپرد آن زن خيانت كرد و آن ديگرى (عايشه ) بر سر پيامبر آگاه ساخت خدا به
رسولش خبر داد.
7 و 8. ضرب الله مثلا للذين كفروا امراءت نوح و امراءت لوط
كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين
(49)؛ خداوند بر كافران زن نوح و زن لوط را مثال آورد كه تحت
فرمان دو بنده صالح ما بودند.
9. و وجدك عائلا فاءغنى يافت و را فقير الى الله (و
توانگر كرد به دولت نبوت ) توانگر كرد به مال خديجه (عليها السلام ).
10. قالت امراءه العزيز الآن حصحص الحق
(50)؛ در اين حال زليخا زن عزيز مصر اظهار كرد كه الان حقيقت
آشكار شد.
11. و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امراءت فرعون اذا قالت رب
(51)؛ و باز خدا براى مؤ منان (آسيه ) زن فرعون را مثال آورد
هنگامى كه از شوهر كافرش بيزارى جست .
12. مرج البحرين يلتقيان # بينهما برزخ لا يبغيان
(52)؛
روايت شده از سلمان فارسى و سعيد بن جبير و سفيان الثورى كه مراد از بحرين على
(عليه السلام ) و حضرت فاطمه (عليها السلام )، بينهما برزخ ، حضرت محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم ) و مراد از يخرج منها اللؤ لؤ و المرجان
حضرت امام حسن (عليه السلام ) و حضرت امام حسين (عليه السلام ) است .
((تفسير مجمع البيان )).