رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۲۰ -


السلام عليك يا موسي بن جعفر الطاهر الطهر

در اين زيارت نامه به امام موسي بن جعفر عليه السلام با واژه «طاهر و طهر» كه به معناي پاكي و پاكيزگي است، سلام داده شده است. واژه «طاهر» به معناي پاك، پاك كننده، يعني آن چه شايستگي دارد، ديگر اشياء را پاك و پاكيزه سازد. بدين سان «طاهر» هم به معناي پاكي و هم به معناي مطهّر است و در اين زيارت هردو معنا، به ظاهر، مورد نظر است.(1)

انسان هايي كه واقعاً و از هر نظر پاك باشند، چندان زياد نيستند و آن كه به لحاظ پدر و مادر و وارثت و نيز از جهت اعمال و رفتار و نيالودن دامن خود به سياهي ها و آلودگي هاي متعدد و رنگارنگ بازار مكار دنياي دني و به لحاظ آنچه به دل و فكر باز مي گردد، يعني از زوايه طرح و برنامه ريختن انواع نيّت ها و آرزوها پاك باشند، بسيار كم اند و شايد بتوان گفت: انگشت شمارند. يكي از اين انسان ها كه به درستي و در نهايت پاكي از پدر و مادر متولد شده و در همه دوره هاي كودكي، نوجواني، جواني و بزرگ سالي پاكي همراه او بوده است. در زيارت آن حضرت در اين باره چنين مي خوانيم: «گواهي مي دهم كه رفتار، گفتار و روش زندگي تو همانند روش و اعمال پدران پاك و اجداد پاكيزه ات بود... هرگز گمراهي را بر هدايت ترجيح ندادي و لحظه اي از حق روي نگرداندي و به باطل ميل نكردي و هماره از خيانت اجتناب ورزيدي.»(2)

تأمل افزون تر در اين جمله هاي پرمعني(3) از اين واقعيت پرده بر مي دارد كه واژه «طاهر» براي نماياندن پاكي آن حضرت بسي قاصر است و نمي تواند حتي بخشي از اقيانوس ناپيدا كرانه پاكي هاي آن حضرت را بنماياند. چه اين كه ايشان عين پاكي، بلكه سرچشمه پاكي ها است، از اين رو در اين زيارت، در كنار واژه «طاهر» كلمه «طهر» نيز آمده است. طُهر هم مصدر است. يعني «پاكي» و هم اسم مصدر، يعني عصاره و نتيجه پاك كردن و پاك بودن. يعني سلام بر توباد اي پاك و اي عين پاك و سرچشمه پاكي ها.(4)

در زبان عربي وقتي كسي عادل است به او عادل مي گويند اما هرگاه به مراتب بالاي عدالت دست يافته باشد و بخواهند از بزرگي عدالت او ياد كنند به او «عدل» مي گويند. «حُسينٌ عدل» يعني حسين خود عدالت است. در اين جا نيز مقصود آن است كه امام موسي بين جعفر عليهما السلام ذاتش عين پاكي است.

از اين رو برخي از مورخان شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را «نفس زكيّه»(5)؛ يعني جان وارسته و از غيرِ حقيقت گسسته دانسته اند و در برخي از آثار «طيّب»(6) و «پاكيزه» را در زمره القاب ايشان آورده اند. و در صلوات بر آن حضرت در كنار واژه «طاهر» كلمه «الزّكي» نيز آمده است و از ايشان به «الطاهر الزّكي»(7) (پاك وارسته) ياد شده است.

اما حقيقت چيز ديگري است كه در آن روزگار سياه كه تباهي و فساد حاكمان عباسي به ويژه هارون بر سراسر جامعه اسلامي سايه افكنده بود و تنها كساني حقّ حيات داشتند كه خود را به باطل نزديك كرده و در سمت و سوي آن قرار داشته باشند، پاك بودن، پاكيزه زيستن، وارسته ماندن بسي دشوار بود. اما از اين دشوارتر گسترانيدن پاكي ها، و ستيز بي امان و پيوسته با پليدها، پلشطي ها و ناپاكي هايي بود كه دامن جامعه را آلوده ساخته بود و اين همان است كه به يقين در واژه «طاهر» نهفته است. زيرا همان طور كه اشاره شد «طاهر» به معناي پاك كننده و آن چه شايستگي دارد تا ديگر اشيا را پاك سازد هم آمده است.

پدر پاكي

از اين رو در سلام بر آن حضرت در زيارت نامه دخترش فاطمه معصومه عليها السلام چنين آمده است:

سلام بر تو اي «طاهر طهر»؛ يعني سلام بر او كه پاك بود و پاكي و سرچشمه پاكي ها و پاك تر از پاكي و پاكي آفرين.

پاك بود؛ چون هرگز در انديشه، گفتار و رفتار دامن خود را آلوده نساخت. پاكي بود، از آن رو كه خداوند ذات و سرشت او را وارسته از هر كاستي و رذيلت آفريده بود و در دامن پدر و مادري پرورش يافته و باليده بود كه پاكيزه بودند و زلال.

پاك تر و زلال تر و شفاف تر از پاكي بود، زيرا پاكي در تن، روان، انديشه، سخن و عمل و به طور فشرده در ژرفاي وجودش ريشه دوانيده، به بار نشسته، شكوفا شده و جلوه كرده بود از اين رو به او «زاهر» نيز مي گفتند.(8) چه اينكه خلق و خوي نيكوي او مي درخشيد و هماره رخ مي نمود.

و پاكي آفرين بود و پدر پاكي ها، زيرا در آن روزگار سياه كه ظلمت، جهالت و سياهي ها برهمگان سايه افكنده بود و كسي به خود جرئت نمي داد جز در سمت و سوي راه و اهداف هارون، جلوه خودكامگي، قدرت طلبي و فساد، گامي بردارد با قامتي راست ايستاد و شكيبا شكنجه ها، شلاق ها و زندان هاي هاروني را به جان خريد تا پاكي ها نيز از جامعه رخت بر نبندد و در گوشه و كنار جامعه اسلامي رخ نمايد و سرانجام از آن رو پاكي آفرين و پاكي گستر بود؛ چون كه پدر فاطمه معصومه عليها السلام؛ آن عصاره و ثمره همه پاكيزگي هاي پدر وارستگي بود.

پي نوشت:

1) المصباح المنير، ص 379 و فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 731.
2) بحارالانوار، ج 94، ص 76 و مفاتيح الجنان، ص 931.
3) از ديگر القاب آن حضرت «الصابر» است. ر.ك: عوالم العلوم، ج 21، ص 21.
4) المصباح المنير، ص 379 و فرهنگ جامع نوين، ج 20، ص 731.
5) المناحبت، ج 3، ص 437، ر.ك: عوالم العلوم، ج 21، ص 21؛ اعلام الهداية، ص 45؛ مفاتيح الجنان، زيارت حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام، ص 931.
6) تذكرة الخواص، ص 348، ر.ك: عوالم العلوم، ج 21، ص 24.
7) بحارالانوار، ج 94، ص 76؛ مفاتيح الجنان، صلوات بر موسي بن جعفر عليهما السلام، ص 1088.
8) اعلام الهداية، ج 9، ص 44.