«السلام علي موسي كليم الله»
موسي بن عمران؛ ملقّب به عنوان با جلالت «كليم الله» پس از ابراهيم خليل الله از
پيامبران اولوالعزم و بزرگي است كه نام مباركش در تاريخ پيامبران مي درخشد. زندگي
موسي بن عمران از دوران كودكي تا پايان همراه با فراز و نشيب ها و رنج ها و مشقت
هاي طاقت فرسا و كوشش ها و مبارزه ها و ايستادن در برابر كژي ها، انحراف ها، ستم ها
و مقابله با صاحبان زر و زيور و زور مي باشد. قرآن كريم و روايات رسيده از معصومين
عليهم السلام توجه خاصي به دوران هاي مختلف زندگي حضرت موسي دارند ؛ از زماني كه از
مادر به دنيا آمد و مادرش نگران از فراق فرزند و اميدوار به نجات او به لطف خداوند،
او را به رود نيل انداخت تا هنگامي كه شبانه براي حفاظت از جان خويش به تنهايي به
مدين گريخت و ده سال اقامت او در مدين و بازگشت دوباره اش به مصر و حوادث شگفت
انگيزي كه ميان راه پديد آمد و در نتيجه به مقام نبوت و رسالت مفتخر گرديد و
بالاخره تا روزگاري كه به مصر باز گشت و در برابر ستم فرعون و فرعونيان با قامتي
بلند ايستاد و رنج ها و سختي هاي اين قيام را با جان و دل خريد و تا پايان مبارزه
بي نظير او و پيروانش با فرعون و هلاكت فرعون و خروج او از مصر و فرودش در صحراي
سينا و چهل سال سرگرداني بني اسرائيل در آنجا و بهانه هاي متعدد و متنوع و كارشكني
هاي گوناگونشان در قرآن و در سخنان معصومان عليهم السلام آمده است، افزون بر آن كه
نكته هاي بسيار مهمي در باره ميقات او با پروردگار در كوه طور، مشاهده جلوه اي از
جمال پروردگار، ملاقات او با خضر و مطالبي از اين قبيل آمده است كه هر يك بررسي ها
و پژوهش هاي جديدي را مي طلبد. لذا جاي تعجب نخواهد بود كه گفته شود صدها آيه از
قرآن (حدود 420 آيه) به سرگذشت موسي و مطالب مرتبط به آن حضرت اختصاص دارد و اين
آيات در 34 سوره آمده و نام موسي 136(1)
بار در قرآن ذكر شده است؛ در عظمت او همين بس كه خداي متعال مي فرمايد: «و اصطنعتك
لنفسي»(2) «من تو را براي خود پروردم و
برگزيدم»، «و انا اخترتك فاستمع لما يوحي»(3):
«من تو را برگزيده ام، پس به آنچه وحي مي شود گوش فرا ده».
بررسي آيات و روايت نشان مي دهد كه موسي با همت بلند و شرح صدري بي نظير و با
همكاري برادرش هارون به خوبي از عهده وظيفه و رسالت خود بر آمد و قرآن داستان زندگي
او، برادرش هارون و افرادي چون فرعون، هامان، سامري، مؤمن آل فرعون و آسيه همسر
فرعون را كه هر يك به نوبه خود در مسايل مرتبط به او تأثير داشته اند بررسي مي كند
و چون شرح اين داستان بس دراز است و با موضوع اين پژوهش كم ارتباط از آن صرف نظر مي
شود و تنها به «كليم الله» بودن موسي كه از امتيازات بزرگ و شاخص او در مقايسه با
ديگر پيامبران است و موضوع اين بخش، پرداخته مي شود.
موسي كليم الله
خداي متعال در قرآن به هنگام اشاره به نامهاي پيامبراني كه بدانها وحي شده است
از موسي ياد مي كند و در مقام مقايسه او با ديگر پيامبران او را پيامبري مي داند كه
خدا با او سخن گفته است:
«انا اوحينا اليك كما اوحينا الي نوح و النبيّين من بعده و اوحينا الي ابراهيم و
اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان و آتينا
داوود زبوراً و رسلاً قد قصصنا هم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلّم الله
موسي تكليماً».(4)
«ما وحي كرديم به تو چنانكه وحي كرديم به سوي نوح و پيغامبران از پس او و وحي
كرديم به ابراهيم خليل و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پسران و پسرزادگان او و وحي
كرديم به عيسي و أيوب و يونس و هارون و سليمان و بداديم داوود را زبور. و پيغمبراني
كه قصه ايشان گفتيم بر تو از پيش از اين و پيغمبراني كه قصه ايشان نگفتيم بر تو و
سخن گفت خداي با موسي سخن گفتني».(5)
بررسي اين دو آيه نشان مي دهد كه:
اولاً: كليم الله بودن موسي از امتيازات بزرگي است كه خداوند بهاو داده و در
مقام مقايسه با دگر پيامبران، مهمترين ويژگي موسي به شمار مي آيد.(6)
ثانياً: از آيه استفاده مي شود كه خداوند مستقيم و بدون هيچ واسطه اي با او تكلم
كرد ؛ زيرا در آيه قبل خداوند فرمود:« ما وحي كرديم» اما در آيه دوم ناگهان سخن عوض
شده است و به جاي «ما» نام مبارك «الله» گذارده شده «و كلّم الله موسي تكليماً» و
اين تغيير فعل براي آن است كه بفهماند خداوند خود با وي سخن گفته و واسطه اي در بين
نبوده است.(7)
ثالثاً: نام موسي در آيه دوم و جداي از نام ديگر پيامبران آمده و بر خلاف ديگر
پيامبران خداوند وي را با لحن دل انگيز و با تأكيد خاص مخاطب سخن خود قرار داده است
و اين نكته دلالت بر مقام والاي ايشان دارد.(8)
رابعاً: بررسي شأن نزول و دقت در آيه نشانگر آن است كه تكلم موسي با خدا نوعي از
وحي بوده است(9) چه اينكه «و كلّم الله
موسي تكليما» بر جمله «انّا اوحينا اليك» عطف است و بدين معنا است كه وحي الهي به
پيامبر نظير سخن گفتن خدا با موسي است و از اين رو سخن گفتن با خدا وحي الهي به
شمار مي آيد.
و از آنجا كه سخن گفتن بي واسطه با خدا است، بهترين نوع وحي محسوب مي گردد.(10)
در اين آيه و در سوره مريم(11) و نازعات(12)
تنها به سخن گفتن خدا با موسي اشاره شده است و توضيحي در باره محتوا و زمان و مكان
اين تكلم به ميان نيامده است ؛ جز اين كه در سوره مريم جانب راست كوه طور مكان آن
دانسته شده است: «و ناديناه من جانب الطور الأيمن و قربّناه نجيّا»(13):
«و او را از جانب راست كوه طور ندا داديم و با او رازگويي كرديم».
ابن عباس در تفسير آيه مي گويد: يعني خدا او را به خود نزديك ساخت و با وي سخن
گفت.(14)
اما در سوره قصص و طه زمان و مكان و محتواي گفتگوي خدا با موسي تا حدودي بيان
شده است.
بر طبق اين آيات، اين گفت و شنود در مرحله سوم زندگاني موسي رخ داده بدين سان كه
بخش نخست زندگي موسي از ولادت تا مهاجرت او به مدين و بخش دوم آن توقف ده ساله اش
در مدين، ازدواج و چوپاني است و آغازين مرحله بخش سوم زندگي او بازگشت به سوي مصر و
زادگاهش براي ديدن بستگان خويش است كه نگران وي بودند و موسي اميد زندگي آنان بود.
ده سال چوپاني براي موسي در مدين به منزله يك دوره آموزشي بود تا بتواند مسئوليت
هاي سخت تري را به عهده گيرد و براي مبارزه بي امان با زر و زور و تزوير آماده گردد
و سختي ها و رنجهاي آزاد ساختن انسان هاي بي گناه را از ستم فرعونيان به جان بخرد؛
از اين رو مدين را ترك گفته و آهنگ مصر كرد؛ گفته اند فاصله ميان مدين و مصر هشت
منزل بود و هر منزل را در يك شبانه روز طي مي كردند(15)
در يكي از شبهاي زمستان كه شبي بود سرد و سوزان و همراه با باد و باران و رعد و
برق، در همسرش درد زاييدن پديد آمد، موسي عليه السلام سنگ و آهن برداشت تا آتشي
فراهم آورد و به همسرش مددي رساند اما كوشش وي نتيجه اي نداشت و هرچه سنگ بر آهن
كوبيد، جرقه اي از آتش فرود نيامد موسي علي نبينا و آله وعليه السلام از سر خشم سنگ
و آهن بدور انداخت آنان به صداي بلند گفتند: اي موسي ما جز به فرمان خداي آتش بيرون
نياوريم و امشب هر آتشي كه در عالم است فرو نشانده اند. از سويي گرگي به گله افتاد
و گوسفندان را پراكنده ساخت.(16) موسي
متحير و شگفت زده شده بود، در اين هنگام در جانب چپ از دور آتشي ديد به همسر و
فرزندش(17) كه با او بودند گفت همين جا
بمانيد كه من آتشي ديدم(18) مي روم تا
آتشي بياورم(19) يا كسي را يابم كه(20)
ما را به آتش و آب رهنمون سازد.
موسي به سمت آن آتش براه افتاد و چون بدانجا رسيد، درختي ديد، سبز و برافراشته
كه آتش و نور سراسر آن را گرفته بود، آتشي بود به رنگ سپيد و بي دود و هر شاخ آن كه
آتش در وي مي افتاد سبزتر و تازه تر مي شد موسي علي نبينا و آله و عليه السلام شگفت
زده شده بود كه از سوي آن درخت ندايي شنيد(21)
«انّي انا ربك فاخلع نعليك انك بالوادي المقدس طوي»: «من پروردگار توام، كفشهايت را
بيرون كن تو در وادي مقدس طوي هستي.»
حال بايد ديد آنگاه كه موسي به كوه طور رسيد و درخت سرسبز و نوراني را ديد،
چگونه او را صدا زدند؟ أمير مؤمنان علي عليه السلام در اين باره چنين مي فرمايد:
«...موسي در بياباني مي رفت و خانواده اش با او بود هوا سرد و تاريك بود و ظلمت
همه جا را فرا گرفته بود و باد (تندي) مي ورزيد موسي آتش را ديد... و به سمت آن رفت
و چون به آن نزديك شد تا از آن برگيرد، آتش به سوي او آمد موسي ترسيد و برگشت، آتش
هم به جاي خود باز گشت. موسي متوجه شد كه آتش به جاي اولش برگشته است پس بار دوم به
سوي آتش رفت تا از آن برگيرد اين بار نيز همان ماجرا تكرار شد اما بار سوم كه به
سوي آتش رفت و آتش نيز به سمت او آمد موسي (نترسيد) و برنگشت در اين هنگام بود كه
خداوند او را صدا زد «كه اي موسي من خدايم؛ پروردگار جهانيان» موسي گفت: دليل اين
ادعا چيست؟
خداوند فرمود: در دست تو چيست؟ موسي عرض كرد اين عصاي من است. خداوند فرمود: آن
را به زمين انداز. موسي آن را انداخت. عصا تبديل شد به ماري پس موسي از آن ترسيد و
به عقب برگشت. خدا موسي را صدا زد و (فرمود) آن را بردار و مترس كه تو در زمره
كساني هستي كه در امان اند...»(22).
به هر حال موسي در كوه طور با خدا سخن گفت، بر طبق آيات قرآن خداوند فرمود: «منم
خدا پروردگار جهانيان(23) و منم پروردگار
تو.(24) پس نعلين از پاي بيرون كن كه تو
در وادي مقدس طوي هستي.(25) و من برگزيدم
تو را پس به آن چه وحي مي شود گوش فرا ده(26)
منم خدا و جز من خدايي نيست مرا بپرست و نماز را براي من بپادار(27)
قيامت آمدني است مي خواهم آن را پنهان كنم تا هر انساني را در مقابل كاري كه مي كند
جز او هم باز نگرداند تو را از قيامت آن كه به آن ايمان ندارد و از هوايش پيروي مي
كند تا تباه شوي.»(28)
خدا به موسي دو معجزه عصاي معجز آسا و يد بيضاء داد و به او مأموريت داد تا به
مصر رود و براي هدايت فرعون طغيانگر(29) و
بني اسرائيل و نجات آنان از شر و طغيان فرعونيان بكوشد. موسي از اين فرصت استفاده
كرد و از خدا درخواست هايي نمود: او از خداوند خواست به او شرح صدر و سينه اي گشاده
و پر تحمّل عنايت كند(30) تا بتواند در
برابر دشواريها شكيبايي و استقامت ورزد و پيشبرد را بر او آسان كند(31)
و گره از زبانش بگشايد(32) و گفتارش را بر
مخاطبان روان گرداند تا به آساني آن را درك كنند و بپذيرند. و برادرش هارون را به
عنوان معاون و كمككار براي او بفرستد(33)
خداوند خواسته هاي موسي را اجابت كرده و به او فرمان داد به سمت مصر حركت كند.
از برخي از روايات استفاده مي شود بايد توجه داشت كه سخن گفتن خدا با موسي از
نوع سخن گفتن انسانها و مخلوقات با يكديگر نيست كه دهان به سخن مي گشايند و زبان را
حركت مي دهند و بي شك در آن از زبان و دهان استفاده نشده بود،(34)
بلكه سخن گفتن خدا با موسي از طريق ايجاد صدا در درخت بود از اين رو همه آنان كه در
اطراف بودند مي توانستند سخن خدا را بشنوند.(35)
و اين گفتگو به مدت سه شبانه روز ادامه يافت و خداوند با موسي در اين مدت صد و
بيست و چهار هزار كلمه گفت و شنود داشت.(36)
چرا موسي كليم الله شد؟
همان طور كه پيش از اين اشاره شد كليم الله بودن موسي ممتازترين ويژگي او است و
اصولاً نبوّت و رسالت او پس از آن آغاز شد و آثار عظيم، جاودان و توصيف ناشدني بر
روح او گذاشته، فصل نويني از زندگي و سرنوشت او را رقم زد، چه شد كه موسي به اين
موفقيت چشم گير دست يافت؟
بر طبق تعدادي از روايات؛ موسي علي نبيّنا و آله و عليه السلام در برابر خداي
عزوجل بسيار خاضع و خاشع بود او پيشاني و دو طرف صورت را به عنوان جلوه خضوع در
برابر پروردگار بزرگ بر خاك مي نهاد و چون نماز را به پايان مي برد دوگونه چپ و
راست صورت را بر زمين مي گذاشت و در مقابل خدا زاري مي كرد.
در روايتي در اين باره چنين آمده است:
اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام چنين روايت كرده است:
«خداوند سي يا چهل روز وحي را از موسي باز داشت. موسي شبابه بالاي كوه اريحا رفت
و عرضه داشت: اگر وحي را به خاطر گناهان بني اسرائيل از من باز داشته اي (از تو مي
خواهم) به خاطر آمرزنده بودنت... ببخشايي. امام صادق عليه السلام فرمود: آنگاه
خداوند عزوجل به او وحي كرد: اي موسي پسر عمران، آيا مي داني چرا تو را از ميان
آفريدگانم براي سخن گفتن و وحي برگزيدم؟ موسي گفت: اي پروردگار من نمي دانم خداوند
فرمود: اي موسي، من از اين رو (مدال پر افتخار) كليم بودن و وحي را به تو اختصاص
دادم كه در بين خلق خود متواضع تر از تو نيافتم. امام عليه السلام فرمود: و موسي
چون به نماز مي ايستاد از نماز فارغ نمي شد جز اين كه گونه چپ و راست را (به عنوان
خضوع در مقابل خداوند) بر زمين مي نهاد».(37)
به طور خلاصه افزون بر آنچه گفته شد از آن رو موسي كليم خدا بود كه خداوند
واقعاً براي اين پيامبر بزرگ الهي خلق سخن مي كرد نه آنگونه كه به ديگر پيامبران
وحي مي شد(38) و نيز آن حضرت براي گرفتن
وحي و سخن گفتن با خدا به مكاني خاص يعني كوه طور مي رفت و گاه چون به آن وادي پاك
و مقدس مي رفت و با خدا سخن مي گفت پيغام برخي از بندگان را به پروردگار مي رسانيد(39)
و جواب خدا را براي آنان مي آورد. پيش از آنكه به پيامبري برگزيده شود بخشي از زبان
او سوخته بود (و شايد در سخن گفتن مشكل داشت) پس از آنكه دعا كرد و از خدا خواست
گره از زبانش گشايد «واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي» اين مشكل برطرف شد و چنان
زيبا و شيوا سخن مي گفت كه در ژرفاي جان مخاطبان مي گذاشت و سخني بس دلنشين، گوش
نواز و نافذ داشت.(40)
سلام بر موسي و هارون
چنين مردي كه يگانه دوران بود و با زر و زور و تزوير چنان مبارزه كرد كه الگوي
حق طلبان تاريخ شد و بالاخره كسي كه توانست به اين افتخار بزرگ دست يابد كه به كوه
طور و وادي مقدس رود و با خداي خود سخن بگويد ياد و نام او و برادرش هارون در تاريخ
جاودان خواهد ماند «و لقد مننّا علي موسي و هارون... و تركناهما في الآخرين»(41)
و سلام همه حق طلبان و مومنان بر ايشان باد «السلام علي موسي و هارون»(42)
و چون خواستي آن همه عظمت و بزرگي را به ياد آوري و براو سلام كني از كليم بودن
آن غفلت مورز و بگو: «السلام علي موسيكليم الله».(43)
پي نوشت:
1) منشور جاويد قرآن كريم ج 12، ص 24 و قاموس قرآن ج 6، ص 304.
2) سوره طه آيه 41.
3) سوره طه آيه 13.
4) سوره نساء آيه 163 و 164.
5) تفسير ابوالفتوح رازي، ج 6، ص 181، با اندكي تغيير.
6) ر.ك مجمع البيان، ج 3، ص 103؛ تفسير راهنما، ج 4، ص 177. چنانچه در بحارالانوار،
ج 13، ص 23 در اين رابطه چنين آمده است: عن أبي جعفر عليه السلام... و هذه أعلي
منازل الانبياء، أعني ان سمعوا كلام الله من غير واسطة و مبلّغ....
7) همان، و روض الجنان (تفسير ابوالفتوح رازي)، ج 6، ص 196. چنانچه در بحارالانوار،
ج 13، ص 23 در تفسير آيه شريفه آمده: عن أبي جعفر عليه السلام «... أي أنّ المكلّم
لك هو الله مالك العالمين...».
8) همان، و مجمع البيان ج 3، ص 103.
9) همان و تفسيرالميزان ج 5، ص 140.
10) بحارالانوار ج 13، ص 23 به نقل از امام باقر عليه السلام.
11) سوره مريم، آيه 52.
12) سوره نازعات آيه 15: «اذ ناداه ربّه بالواد المقدس طوي».
13) سوره مريم، آيه 52.
14) بحارالانوار، ج 13، ص 3.
15) منشور جاويد قرآن ج 12، ص 61.
16) كشف الاسرار ج 16، ص 101.
17) همان.
18) اذ رأي ناراً قال لأهله امكثوا انّي آنست ناراً...» سوره طه آيه 10.
19) لعلي آتيكم منها بقبس» همان.
20) أو أجد علي النار هدي» همان.
21) ر.ك: مجمع البيان، ج 7، ص 5؛ و اقتباس از روض الجنان، ج 13، ص 132 با اندكي
تغيير و كشف الاسرار، ج 16، ص 102.
22) تفسير علي بن ابراهيم ج 2 صبحارالانوار ج 13، ص 30.
23) اني انا الله رب العالمين». (سوره قصص آيه 231)
24) اني انا ربك» سوره طه آيه 13.
25) فاخلع نعليك انك بالوادي المقدس طوي» همان.
26) اني انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكري» سوره طه آيه 14.
27) ان الساعة آتية اكاد اخفيها لتجزي كل نفس بما تسعي» سوره طه آيه 14.
28) فلا يصدنّك عنها من لا يؤمن بها و اتّبع هواه فتردي» سوره طه آيه 14.
29) سوره طه آيات 43 - 46 «اذهبا الي فرعون انّه طغي».
30) سوره طه آيات 26 - 28 «ربّ اشرح لي صدري و يسّر لي أمري و احلل عقدة من لساني
يفقهوا قولي».
31)
32) 10 و 11.همان.
33) سوره طه آيات 29 - 35 «واجعل لي وزيراً من أهلي هارون أخي...».
34) نور الثقلين ج 1 ص 575: «عن ابي الحسن الرضا عليه السلام الله اعلم و رسوله بأي
لسان كلّمه ... و لا يلفظ بشق فم و لسان».
35) همان ص 574.
36) همان، ر.ك تفسير راهنما 44 ص 178.
37) بحارالانوار ج 13، ص 8، حديث 9.
38) ر.ك: بحارالانوار ج 13، ص 99 - 67 و 322 - 295.
39)
40) 2 و 3.همان.
41) سوره صافات، آيه 119: «و همانا بر موسي و هارون منت نهاديم... و نام و ثناي نيك
و جاودان براي آنان باقي گذاشتيم».
42) همان، آيه 120: «سلام بر موسي و هارون».
43) بحارالانوار، ج 102، ص266؛ (زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام).