3- تعهد و مسئوليت
تعهد و مسئوليت ، از اصل ايمان نشاءت مى گيرد و ايمان يعنى پايبندى و
تكليف شناسى و احساس مسئوليت . ايمان تنها يك پديده ذهنى و به اصطلاح
عقد قلبى صرف نيست .درست است كه گرايش و باور، نخست از ذهن آغاز مى
گردد و در باطن و درون انسان پديد مى آيد، لكن اين پديده ذهنى و باور
درونى اگر راست و درست باشد در قلمرو عمل آدمى و ذهنيت زندگى آشكار مى
شود و جهت حركت او را مشخص مى سازد و گرايشها و گزينشها را در ميدان
عمل و در راه مطلوب رهبرى مى كند و در مجموع زندگى و سير حيات ،
مسئوليت پذيرى و تكليف شناسى را پديد مى آورد. بنابر اين ، مؤ من متعهد
است و در برابر همه چيز مسئول . از اينرو ايمان اسلامى ، خاستگاه همه
تعهدها و و مسئوليتها است . چون ايمان به اسلام در حقيقت ايمان به
مجموعه اى از بايدها و نبايدها است و اين بايدها و نبايدها حق و حقوقها
است و حق و حقوقها، محور اصلى روابط اجتماعى و قلمرو تكليف آدمى است .
انسان در اسلام ، در برابر همه چيز مسئول است ، در برابر خود، در برابر
انسانها، در برابر حيوانات ، در برابر طبيعت و جمادات و... همه اين
مسئوليتها، خدايى است .
در برابر خود مسئول است كه بايد به اصول هدايت تن دهد و با كوششى درنگ
ناپذير به خود سازى بپردازد. در برابر انسانها مسئول است كه در دو بعد
مادى و معنوى بايد به كمك آنان بشتابد و از سقوط و تباه آنان جلوگيرى
كند. در برابر طبيعت مسئول است كه از مواهب آن نيك استفاده برد،
ثروتهاى عمومى و همگانى را ويژه خود نسازد، دست ديگران را از سفره
طبيعت كوتاه نكند، در مواد آن اسراف و اتلاف و شادخوارى و زياده روى و
احتكار و انباشتن را روا ندارد.
امام على (ع ):
اتقوا الله فى عباده و بلاده ، فانكم مسئولون
حتى عن البقاع والبهائم ...(85)
. نسبت به شهرها و مردمان ، با تقوا رفتار كنيد، زيرا كه شما
مسئول هستيد حتى در برابر آباديها و حيوانات .
در برابر شهرها، آباديها مسئوليت دارد. زيرا كه هر انسان مى تواند نظام
شهر يا اخلاق و يا حيثيت آنرا بر باد دهد، و مى تواند آنرا استوار، و
در جهان سرافراز كند.
امام رضا (ع ):
... لان الله كلف اهل الصحه القيام بشاءن اهل
الزمانه والبلوى
(86) .
خداوند توانمندان را مكلف كرده است كه براى امور ناتوانان و بينوايان
بپاخيزد.
در برابر هر ناتوان و محرومى ، همه انسانها مسئولند؛ زيرا كه بزرگترين
مسئوليتها در برابر حق انسان و حقوق اجتماعى است .
امام صادق (ع ):
كان المسيح عليه السلام يقول : ان تازك شفاء
المجروح من جرحه ، شريك جارحه لامحاله ، و ذالك ان الجارح اراد فساد
المجروح ، والتارك لشفائه لم يشاء اصلاحه ، و اذا بشاء اصلاحه ، فقد
شاء فساده اضطرارا...(87)
. حضرت مسيح مى گفت : آنكه مداواى مجروحى را (بيمار و مريض )
رها كند را آنكس كه جراحت را وارد آورده شريك است .. اين بدان علت است
كه وارد كننده جراحت خواسته است مجروح به تباهى كشيده شود، و آنكس كه
او را مداوا نكند نيز سلامت او را نخواست ، ناگزير فساد و تباهى او را
خواسته است .
بزرگترين مسئوليتها، مسئوليت در برابر دين خدا و كتاب خدا و آئين خدا
است بويژه در اين دوران كه سنگ پياده كردن دين و اسلام را بر سينه مى
زنيم در دوره هاى گذشته اگر احكام الهى پياده نمى شد و رنگ دين ، در
مجموعه روابط اجتماعى كمتر به چشم مى خورد ؛ عذرى دينى و با ضد دينى
است ؛ ليكن در اين دوره در پيشگاه خدا هيچ عذرى نيست و بايد ارزشها و
معيارهاى دين خدا در همه روابط فرعى ، اصلى ، جزئى ، كلى ، فردى و
اجتماعى ، پياده شود و عينيت يابد و روابطها اسلامى باشد. كارگر با
كارفرما، و كارفرما با كارگر، استاد با شاگرد و شاگرد با استاد، پدر با
فرزند، فرزند با پدر، زن با شوهر، شوهر با زن و سر انجام رابطه انسان
با طبيعت و... همه و همه بايد رنگ اسلامى و انسانى داشته باشد و در
برابر همه اين امور و پياده شدن احكام خدا، همگان مسئوليتى عظيم دارند.
انسانهاى جامعه ما بينديشند مه جوانان ما براى حفظ اسلام يعنى مجموعه
همين تكليفها و مسئوليتها، هر لحظه دارند از هستى خويش مايه مى گذارند
و لحظه اى نيست كه بر پاى است درخت ، خون عزيز يا عزيزانى نريزد. اكنون
آيا آنان نبايد از مال خود، براى حفظ آبروى نظام ، مايه بگذارند؟ آيا
درست است كه كسانى براى استوارى پايه هاى دين خدا، خون بدهند، و زير
بمباران شيميايى و گلوله هاى آتشين پايمردى كنند، و ديگران در اين
شهرها و محيطهاى امن و آرام ، به مكيدن خون مردم مشغول باشند؟ و به
احتكار و سرقت و غصب و گرانفروشى و بازار سياه و چپاول و رشوه خوارى و
ناراضى تراشى بپردازند؟! و مسئولان بنشينند و تماشا كنند، و گهگاه به
نصيحت اخلاقى بپردازند و به هدايت گرگها بنشينند و با اين شيوه ها آنان
را از خوردن گوسفندان باز دارند؟ و بدين روش ها دل خوش كنند!
آيا درست است كه بگويند: ما كه مى خواستيم پهنه زمين را به خاطر مهر
بگشاييم ، خود نتوانستيم مهربان باشيم ؟
آيا درست است كه ما مدعيان ساختن جامعه انسانى باشيم و جامعه خود را
نتوانيم بسازيم ؟ و آيا ساختن جامعه جر به تصحيح روابط انسانى و امنيت
و آسايش انسانها، در روابط اقتصادى ، سياسى و حقوقى عادلانه ، امكان
پذير است ؟
آيا مى شود شهرهاى به ظاهر پر رونق داشته باشيم ؛ ليكن روابط انسانى و
اسلامى نداشته باشيم ؟ كه در اين صورت به ساختن و آبادى كشور اسلامى
نپرداختيم . زيرا كه اخلاق اسلامى آبادگر شهرها و آباديها است . آبادى
از درون انسانها سرچشمه مى گيرد، و خشت و گل و ابزار آنرا خصلتهاى
انسانى تشكيل مى دهد. آرى ، بزرگترين مسئوليت ، مسئوليت حفظ دين خدا و
آبروى نظامى است كه به اسم اسلام در اين سرزمين ، تشكيل شده است . و
روابط نا انسانى و ظالمانه و اكل و ماءكولى رايج ميان بسيارى از قشرهاى
جامعه بويژه طبقه مال اندوز مستكبر جامعه با توده هاى مردم ، كارى ترين
ضربه را بر پيكر نظام و استوارى و پايدارى و بقاى آن وارد مى آورد و
بزرگترين مسئوليت اين رفتار، مسئوليت در برابر دين خدا است .
امام باقر (ع )- به نقل از پيامبر (ص ):
يا معاشر قراء القران ، اتقوا الله فيما حملكم
من كتابه ، فانى مسئول و انكم مسئولون . انى مسئول عن تبليغى الرساله ،
و اما انتم فتساءلون عما حملتم من كتاب الله و سنتى
(88) . پيامبر فرمود: اى گروه قاريان قرآن (و مؤ
منان به آن ) از خدا بپرهيزيد در باره امانت كتان الهى كه بر دوشتان
نهاده است . زيرا كه من مسئولم و شما نيز مسئوليد. من نسبت به ابلاغ
رسالت مسئولم و شما نسبت به تعاليم كتاب خدا و سنت من مسئوليد.
پس مسئوليت پياده شدن احكام اسلام ، و عمل به آن در در سطح فرد و جامعه
و در همه بخشهاى زندگى ، بر عهده تك تك آحاد ملت است بويژه در اين
دوران و در اين نظام ، كه موانع راه برداشته شده است و جامعه آمادگى
دارد ؛ بلكه تشنه احكام خدا است . انسانها تشنه عدالتند، تشنه اخلاق و
انسانيتند، تشنه قانون و اجراى درست آنند، تشنه برابرى و رفع تبعيضها
هستند. و توده هاى مردم حاضرند در راه اجراى احكام اسلام ، اخلاق
اجتماعى اسلام و عدالت اجتماعى اسلام ، به بزرگترين ايثارها و
فداكاريها دست بزنند و از همه چيز خود، حتى از هستى خويش مايه بگذارند.
اكنون اين از اينهمه قدرت و توان و پشتوانه مردمى بهره بگيريم و
آرمانهاى اسلامى و انسانى را در عينيت زندگى تحقق بخشيم .
در اين مقال كه كوشش بر فشردگى و اجمال بود به همين چند نمونه از
هزاران تكليف و تعليم اجتماعى و انسانى بسنده شد. ليكن كار عظيم تعليم
احكام اجتماعى و انسانى بسنده شد. ليكن كار عظيم تعليم احكام اجتماعى
اسلام ، به اين صفحات پايان نمى پذيرد كه مسئولان امر بايد در راه اين
آموزشها و گسترش فرهنگ اسلام ، با ابعاد اجتماعى و انسانى آن ، به
تلاشى خستگى ناپذير دست بزنند و نخست جامعه را با مبانى اين فرهنگ ،
بويژه در زمينه هاى ياد شده ، آشنا سازند و سپس با قدرت به اجراى آن
بكوشند. كه تنها اخلاق و اصلاح اخلاقى جامعه ساز نيست . بلكه زمينه ساز
است .
برخى ساده انديشان مى پندارند كه موانع و مشكلات بنيادى اجتماعى كه
بطور عمده به دست اصحاب زر و زور پديد مى آيد و سد راه انسانها مى
گردد، با نصايح اخلاقى اصلاح پذير است كه بيانگر عدم شناخت انسان و
جامعه و معيارهاى اداره اجتماع است و زيرا كه تمام عينيتها و واقعيتهاى
سراسر تاريخ و حقايق ملموس جامعه هاى كنونى و جامعه ما در دوران انقلاب
، به روشنايى نيمروز تابستان ، اين پندار را باطل مى سازد. تمام تاريخ
انبيا اگر مطالعه شود، نيز اين عقيده خام را تكذيب مى كند.
قرآن ، آنجا كه از بعثت پيامبران و نزول كتاب آسمانى و برنامه هدايت
مردمان ، سخن مى گويد از عامل قدرت و به كارگيرى سلاح و ابزار نيرو،
براى هدايت و اصلاح جامعه ، نيز ياد مى كند و آن را در رديف دعوت و
هدايت اخلاقى و مكمل آن به حساب مى آورد.
قرآن مى گويد:
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب
و الميزان ليقوم الناس بالقسط، و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع
للناس
(89)... . پيامبران خويش را با دلايل روشن
فرستاديم و با ايشان كتاب و مقياس حق نازل كرديم ، تا مزدمان براى
اقامه قسط(و بر پا دارى عدالت اجتماعى )، بپاخيزند و آهن را نازل كرديم
كه در آن صلابت شديد و منفعتها براى مردم است ...
بر اصل رابطه فرازهاى آيات ، رابطه كتاب و مقياس حق و دلائل منطفى و
روشن (بينات )، با صلابت حديد چيست ؟ شايد در همين نكته است : كه
چنانكه اجراى حق و بر پايى قسط و عدل الهى ، به دعوت ، تبليغ ، ابزار
منطق و دليل نياز دارد در برخى موارد به ابزار قدرت ، خشونت و صلابت
آهن نيز محتاج است ؛ تا توده هاى شريف انسانى با سخن حق و دعوت اخلاقى
به راه آينده و دژخيمان و طاغوتان و سركشان سياسى و نظامى و مالى ، با
حديد و شمشير از ميان برداشته شوند و راه انسان به سوى رشد و تكامل
مادى و معنوى هموار گردد.
بدينجهت پيامبر اسلام كه ((رحمه للعالمين
))، است و بعثا
لاتمم مكارم الاخلاق بر انگيخته شدم تا اخلاقهاى انسانى را به
كمال برسانم ، شعار او است 83 جنگ تدارك ديد، حتى با مخالفان داخلى ،
نيرو به كار برد، و در برابر نامسلمانانى كه به بعضى از احكام اسلام
گردن ننهادند، بر خوردى قاطع و انقلابى داست . در جاى موعظه و پند
موعظه مى كرد و در جاى شمشير شمشير به كار مى برد. اين سخن پيامبر (ص )
معروف است :
الخير كله فى السيف و تحت ظل السيف و لايقيم
الناس الا السيف ، والسيوف مقاليد الجنه و النار(90)
. نيكى در شمشير و در سايه شمشير قرار دارد و مردم جز با شمشير
به راه نيايند(اصلاح نشوند)، و شمشيرها، كليد بهشت و جهنم است .
از امام باقر (ع ): نيز روايت شده است :
الخير كله فى السيف و تحت السيف و فى ظل السيف
قال و سمعه يقول : ان الخير كل الخير معقود فى نواصى الخيل الى يوم
القيامه
(91) . تمام نيكى ها در نيرو و شمشير و زير
شمشير و در سايه شمشير، نهفته است . راوى مى گويد: امام فرمود: نيكى ،
همه نيكى ، به پيشانى اسبهاى پيشتاز ميدان جنگ گره خورده است ، تا روز
قيامت .
آن پيشواى بزرگ انسان ، به عنوان بزرگترين آموزگاز اخلاق ، تمام نيكى
ها را: ((الخير كله - همه نيكى ها))،
در سايه شمشير و با كمك قصاص و حدود و نيروى نظامى ، تحقق پذير مى
داند. و اعمال نيرو و به كارگيرى سلاح را تنها راه براى تحقق آرمانهاى
صلحجويانه و اخلاقى و انسانى مى شمارد.
پيامبر (ص ) انسان شناس ، مى داند كه انسانهاى طاغى و سر كش از هر صنف
و در هر طبقه از جامعه ، جز با شمشير به حق تن ندهد و به راه باز
نگردند، و از خيانت و جنايت و قتل و غضب و ظلم و سرقت و تحمل و استثمار
و بر هم زدن نظم معنوى و مادى جامعه دست بر ندارند. از اين رو مى بينيم
امام صادق (ع )براى اصلاح مردم در امر ربا خوارى و انحراف در اجراى
طلاق ، اعمال قدرت و به كار بردن شمشير را لازم مى داند. در روايتى
آمده است كه راوى به امام صادق (ع ) عرض مى كند كه كسى ربا مى خورد و
كارش را توجيه مى كند. امام فرمود:
... لئن امكننى الله منه لاضرين عنقه
(92) . او دست مى يافتم گردنش را مى زدم .
از مجموع اين تعاليم و احكام اسلامى روشن مى گردد كه مفاسد اخلاقى و
ناهنجاريها و انحرافهاى مالى ، مدنى ، سياسى و... بايد با قدرت و
قاطعيت جلوگيرى شود و هر گونه ترحم و بخشش در كار نا انسانهايى انسان
نما، اشتباه بزرگى است كه به بهاى نابسامانى جامعه سرخوردگى نسل از
قدرت و توان مكتب و ايدئولوژى تمام مى شود، از اينرو بايد مواضع احكام
را شناخت و جاى اعمال قدرت و خشونت و اجراى حدود و قصاص ، اشتباه نكرد؛
بويژه در اين زمان ، كه دوران به نمايش گزاردن تجربه اسلام براى ساختن
يك جامعه و تشكيل امت اسلامى در اين سرزمين است ، بر زمينى وابسته به
فرهنگ غنى قرآن و تعاليم پيامبر (ص ) و امامان (ع ). اكنون با توجه به
حساسيتهاى ويژه اين گذر گاه تاريخى ، آيا ضرورت ندارد كه بخشهاى
ناشناخته از فرهنگ اسلام ، شب روز عرضه گردد؟ و به جاى حرف و بحثهاى
تكرارى گذشته و بى جاذبه و خسته كننده و حتى چندش آور و خرجهاى كلان
و مسرفانه ، و بناى ساختمانهاى عريض و طويل و تشكيلاتى و تجملى و گران
قيمت ، كه نه به روح اسلام سازگار است و نه با مبانى يك انقلاب و نه با
شرايط كنونى كشور، به شناساندن حقايق انسانى اسلام و تبيين روش رفتار
اجتماعى ، بپردازند؟ و اين حقايق را از لابلاى كتابها بيرون آورد و به
صورت درسى و بحث و جزوه و روزنامه و رساله و سخنرانى ، در اختيار همگان
قرار دهند تا جامعه ما، بويژه قم آل محمد(ص )، رنگ و روش فرهنگ آل
محمد(ص ) را به خود بگيرد. آيا نبايد در نمازهاى جمعه ، در مساجد، در
مدارس ، در پايگاههاى بسيج ، در نهادها، در هيئتها و... رساله حقوق
امام چهارم ، تدريس شود يا صحيفه سجاديه و يا نهج البلاغه ، يا حديث
اربعماه امام على (ع )، يا حديث عقل و جهل امام كاظم (ع )، و... بى
ترديد اگر اين حقايق گفته شود و نيك تبيين گردد و آن بخشهاى مربوط به
مسايل حيات بشرى و ضروريات زندگى امروز انسان ، مطرح شود و مردم ، از
حالت شعارى و سطحى نگرى ، رهايى يابند و توده ها بويژه جوانان را به
ژرف نگرى و كنجكاوى در اين بخش از مسايل اسلامى ، وادارند ؛ بى احساسى
، تكاليف ، آكل و ماءكولى ، اجحاف ، ظلم و... در روابط اجتماعى ديده
نخواهد شد و سيماى ظاهرى و باطنى شهرها دگرگون خواهد گشت .
اين روزها، مردم اين سرزمين ، ميزان عشق و پاى بندى خويش را به اسلام ،
به نمايش گذارده است ؛ نمايشى كه همه انديشمندان جهان را به حيرت
افكنده است ؛ ليكن اگر سيماى اسلام در همه ابعاد زندگى اجتماعى ،
اقتصادى و... درست ديده نمى شود و روابط اجتماعى و اقتصادى ، جامعه بر
پايه ارزشهاى اسلام ، استوار نگشته است ؛ در درجه نخست ، به خاطر خلا
فرهنگى و آموزشى است كه در است زمينه ها وجود دارد زيرا كه اكثريت قاطع
بخشهاى فرهنگى و تبليغى و آموزش ما را تكرار گذشته ها پر كرده است .
د- مسئوليت شهر قم و مردم
آن
اكنون اين شهر و مردم آن ، براى قداستى
كه دارد و در سايه بارگاه مطهر و درخشان حضرت معصومه (ع ) قرار گرفته
است ، مسئوليتى عظيم دارند و باند بيش از ديگر شهرها، همانندى با روش و
سنت امامان (ع ) داشته باشند و محبت صادق و پيرو راستين باشند و سيماى
ظاهرى و باطنى است سرزمين را به زيور تعاليم اسلام بيارايند و آنچه را
با اسلام و اسلاميت سازگار نيست ( بويژه در روابط جمعى و حقوق انسانى )
و از اخلاق اولياى الهى بدور است و با اخلاق دشمنان آنها شباهت دارد،
از درون روح و تن و ظاهر و باطن اين مردم و اين سرزمين بپيرايند و چنان
باشند كه در زيارت ((امين الله
)) كه از زيارت بسيار معتبر مى باشد آمده
است :
... اللهم فاجعل نفسى ... مستنه بسنن اوليائك ،
مفارقه لاخلاق اعدائك ...(93)
- خداوندا! مرا چنان قرار بده كه به روش اولياى ، خود گيرم ، و
از اخلاق و رفتار دشمنان ، تو دورى كنم ...
مردم اين سرزمين ، در روايات ، حجت و معيار مردمان ديگر، به حساب آمده
اند. پس بايد خود را چنان بسازند، و در آن راستا گام بردارند كه امامان
(ع ) خواسته اند.
امام صادق (ع ):
ان الله احتج ... ببلده قم على سائر البلاد، و
باعلها على جميع اهل المشرق و المغرب ... و لم يدع الله قم و اهله
مستضعفا بل وفقهم الله و ايديهم ... و سياتى زمان تكون بلده قم و اهلها
حجه على الخلائق ، و ذلك فى زمان غيبه قائمنا (ع ) الى ظهوره ... و ان
الملائكه لتدفع البلايا عن قم و اهله و ما قصده جبار بسوء الا قصه قاصم
الجبارين
(94) - خداوند به شهر قم ، بديگر شهرها دليل
آورد، و همچنين به مردم آن ، بر مردمان شرق و غرب جهان ... خدائند
سرزمين قم و مردمش را مستضعف رها نمى كند؛ بلكه آنان را موفق مى دارد،
و به آنان مدد مى رساند... بزودى زمانى فرا رسد كه شهر قم و مردمش ،
حجت بر مردمان باشند و آن در زمان غيبت قائم (ع ) ما تا دوران ظهور مى
باشد و همانا ملائك بلا را از قم ، رفع كنند. و هيچ ستمگرى قصد بدى در
باره قم نكند، جز اينكه خداوند شكننده جباران ، او را نابود سازد...
اين شهر بايد خود را به اين پايه از فضيلت و معنويت برساند و اهل آن
بايد به چنين تعالى معنوى و اخلاقى برسند، كه حجت بر خلايق باشند و
استضعاف فرهنگى و اقتصادى ميان آنان ديده نشود، چنانكه امام صادق (ع )
در اين حديث را آن اشارت فرمودند. اينگونه مردمند كه خداوند با مردمان
ديگر احتجاج مى كند كه بنگريد به اين شهر و مردم آن و ظاهر و باطن
آنها، كه همه الهى و اسلامى است . روابط اجتماعى بر موازين عدل است ،
محبت و دوستى در قلمرو جامعه گسترده است و همه برادرند نسبت به يگديگر
ايثار دارند چپاول ، فريب ، نيرنگ و... در روابط اجتماعى ديده نمى سود
يك سر شهر را مستضعفان و بينوايان تشكيل نمى دهد و در بخش ديگر مترفان
و مسرفان غافل ، به شادخوارى عمر نمى گذرانند. در يك طرف سفره هاى تهى
از غذا نيست و در سوى ديگر رنگين سفره هاى مسرفان ، در يك سو خانه هاى
طاغوتى و كاخها نيست و در سوى ديگر كلبه هاى گلين و زاغه ها و كوخها
و...
محور كار و روابط بر تعاون و هميارى است و هر انسانى در درون انسانهاى
ديگر، در ژرفاى دل او زندگى مى كنند. اين قم و كاشانه اينگونه مردمان ،
((عش آل محمد(ص )- خانه آل محمد))
است .
اين قم ، پايگاه انقلاب جهانى حضرت مهدى (ع ) است و اينگونه احساسمندان
و ايثارگران مى توانند در آن انقلاب بزرگ كه روزگار ايثارهاى بزرگ است
نقش داشته باشند.
امام صادق (ع ):
انما سمى قم لان اهلها، يجتمعون مع قائم آل محمد
(ع ) و يقومون معه و يستقيمون عليه و ينصرونه
(95) - قو را بدينجهت قم ناميدند كه مردم آن در
كنار قائم آل محمد (ع ) گرد مى آيند، و با او قيام مى كنند، و در راه
او راست و استوار مى ايستند، و او را يارى مى رسانند.
از اين حديث و امثال آن ، نقش اصلى مردم اين سرزمين ، در حكومت جهانى
حضرت مهدى (ع ) روشن مى گردد. هسته هاى اصلى انقلاب جهانى اسلام در
دوران ظهور از مردم ايران ، بويژه مردم قم ، تشكيل مى شود. از اين رو
زمينه سازى فرهنگى و تربيتى و گسترش معيارهاى راستين اسلامى ميان توده
ها، ضرورتى حياتى مى يابد.
تنها نمى توان به اين خرسند بود، كه اينجا شهر افتخار آفرين قم و قيام
است ، و فروغ عالم گستر حضرت معصومه طاهره (ع ) را بر سر دارد، و ديگر
راحت زيست و تعهدى و مسئوليتى احساس نكرد؟!اين نوعى ساده انديشى است ؛
زيرا كه با توجه به گذشته و حال و رسالتى كه قم در آينده بر روش دارد،
مسئوليتى بزرگ متوجه مردم اين سامان است ، و بايد شايستگى و تقواى
بيشترى داشته باشند، كه در خود اين سرزمين و اين بارگاه ملكوتى باشد، و
زمينه هاى آينده فراهم گردد، و نعمت قرب و زيستن در چنين مركزى ارج
نهاده شود ؛ و گر نه مسئوليت و كيفر افزون ترى در كار خواهد بود كه
مقربان مسئوليتى عظيم تر دارند.
امام صادق (ع ):
تربه قم مقدسه ، و اهلها منا، و نحن منهم . لا
يزيدهم جبار بسوء الا عجلت عقوبته ؛ ما لم يخونوا اخوانهم فاذا فعلو
ذالك ، سلط الله عليهم جبابره سوء. اما انهم انصار قائمنا و دعاه
حقنا...(96)
- خاك قم مقدس است ، و مردم آن از ما خاندان هستند، و ما نيز
از آنان هستيم . هيچ دژخيمى قصد آزار آنان نكند، جز اينكه كيفرى نزديك
گردد. (و اين چنين است ) مادام مه به برادران خود خيانت روا ندارند؛ و
آنگاه كه خيانت پيشه ساختند(و بر گرانفروشى و ظلم و بد كارى و...
پرداختند) خداوند جباران زشتكار را بر آنان مسلط گرداند. بدانيد آنان
ياران قائم ما (ع ) و مبلغان حق مايند.
امام موسى جعفر (ع ):
قم ، عش ال محمد و ماوى شيعتهم ، ولكن سيهلك
جماعه من شبابهم بمعسيه آبائهم و الاستخفاف والسخريه بكبرائهم و
مشايخهم . و مع ذالك يدفع الله عنهم شر الا عادى و كل سوء(97)
- قم ، خانه آل محمد و جايگاه پيروان آنان است . ليكن گروهى از
جوانان آنان ، به خاطر نافرمانى از پدران (و عدم رعايت اخلاق اسلامى در
خانواده و مسخره كردن و سبك گرفتن سالخوردگان و بزرگانشان (عدم رعايت
اخلاق اسلامى در جامعه ) هلاك شوند. با وجود اين ، خداوند شر دشمنان را
از سرشان كوتاه كند و هر بدى را دور سازد.
در اين دو روايت ، بيشتر بر تقواى اجتماعى و روابط گروهى تكيه شده است
كه بايد در اين شهر باشد در روايت نخست روابط خيانت آميز اجتماعى عامل
كيفر الهى و شكستن سپر امن و امنيت اين سرزمين به حساب آمده است و
مجموعه روابط ظالمانه و غير انسانى و سود جويانه اقتصادى و اجتماعى را
شامل مى گردد. در حديث دوم نيز اخلاق اجتماعى مطرح شده است . بنابراين
، رفتار درست انسانى و روابط عادلانه اسلامى ، در اين شهر از هر جاى
ديگر شايسته تر و لازمتر و انتظار آن بيشتر است .
ه - شهر علم ، شهر آرامش
از مسائلى كه در كشور ما از اهميت بسيارى برخوردار است و كمتر
بدان توجه مى شود، مسئله آرامش در شهرها است . مى دانيم كه امروز زندگى
ماشينى
(98) بخش عظيمى از آرامش و آسايش را از انسانها سلب
كرده است . صداى ماشين ، كارگاهها، كارخانجات نزديك شهرها، وسايل نقليه
كوچك مثل موتور و... اينها همه با ايجاد سرو صدا، راحت از مردمان گرفته
اند، و زمينه بيشترين بيمارى هاى عصبى و قلبى را فراهم ساخته اند. حتى
در انسانهايى كه به ظاهر سالم هستند و احساس ناراحتى از سرو صدا نمى
كنند تاثيرات زيانبارى دارد، و بسيارى از نيروها و استعدادها و تيزى
هوش و گوش آنان را تباه مى سازد.
موضوع ديگرى نيز در كشور ما بر اين جريان كلى افزوده است ، كه گهگاه
بسيار ناراحت كننده تر است و آن مسئله بلند گوها در مساجد و تكايا و
محافل مذهبى است كه همواره و به هر مناسبتى ، صداى بلندگو، آسايش و
آرامش منطقه اى را سلب مى كند. اگر خانواده هاى مجلس ترحيمى گرفت ،
ديگر خانواده هاى محل چرا نبايد آسايش داشته باشند؟ چرا كارگر كوفته و
يا معلم خسته اى كه كه به منزل مى آيد، نتواند بخوابد يا دانش آموز،
دانشجو، طلبه و يا عالم و محققى در خانه اش نتواند استراحت كند، يا به
كار علمى بپردازد، يا مادر خسته يا كودك شيرخوار و يا بيمار و ناتوانى
، رنج ببرد؟ اين بلند گو شعارى چيست كه سراسر كشور ما را فرا گرفته است
؟ آيا با تعاليم اسلامى موافق است ؟ كه به هر گونه و هر شكل و تحت هر
عنوان مقدسى ، اذيت و آزار ديگران را بدترين گناهان شمرده است . آيا با
فرهنگ روز مناسب است ؟ يا با مبانى انقلاب سازگار است ؟
با كمال تاءسف سرو صداى ديگرى تيز بر اين جريان افزوده شده است ، و آن
ماشينهاى دوره گرد ميوه فروشى و سبزى فروشى است كه بيرحمانه براى فروش
اجناسشان با بلندگو داد مى كشند و حتى آرامش محلهاى دور افتاده را بر
هم مى زنند. آيا كاربرد اين ابزار مفيد، يعنى دستگاه تقويت كننده صدا،
براى همين است ؟ يا اگر اين افراد در محلهاى مناسب بايستند مشترى به
آنها مراجعه نخواهد كرد؟ اين مسائل نياز به آموزش دارد و سپس اجراى
قاطع مقرراتى اصولى در سطح شهرها.
اين موضوع ، به اندازه اى نگران كننده است كه دفتر امام دوبار در اين
باره ، بيانيه صادر كرد و از مردم خواست كه با بلند گوهاى مساجد، آسايش
ديگران را بر هم نزنند، و حتى شخص امام ! با زبان مباركشان در يك
سخنرانى عمومى ، در حسينيه جماران كه از تلويزيون و راديو پخش شد، از
مردم خواستند كه بلند گوها را در داخل مساجد بگذارند و مردمان را آزار
نرسانند. با همه حرفها، چندان سودمند نشد، و همچنان سرو صدا، با نامهاى
مقدس و از مكانهاى عمومى و ذهنيت مردم شهر مربوط است و مسئوليت آن در
درجه نخست ، متوجه مبلغان اسلامى و مربيان امور تربيتى است كه مردمان
را از اين موضوع ، آگاه سازند، و آنرا پيگيرى كنند و عادتى را كه سالها
است در مردم پيدا شده است و آنرا كار خوبى مى دانند، بتدريج از ذهنها
بيرون كنند و اخلاق جامعه را بهبود بخشند.
اين موضوع بويژه در شهرهاى علمى و مراكز دانش و حوزه بيشتر ضرورت دارد
كه شهر علم ، بايد از آسايش و آرامش بيشترى برخوردار باشد، و در اينجا
متاسفانه كمتر رعايت مى گردد.
و- زنده نگهداشتن خاطره
شهيدان
موضوع ديگرى كه در خور اهميت است و در اين دوره از تاريخ در
ترسيم چهره شهرها و آباديهاى اين سرزمين ، نقشى اصولى دارد ؛ شهيدان
انقلاب و شيوه هاى بزرگداشت آنان و زنده نگهداشتن خاطره آنان در يادها
و خاطره ها است . روشن است كه پايه هاى انقلاب بر خون اين حماسه سازان
و اسطوره هاى ايثار و مقاومت استوار شده است و خون اين رادمردان خداجوى
، شكوه و عظمت پيشين سرزمينهاى اسلامى را بدانها باز گرداند و اسلام را
در سطح جهان ، ديگر بار مطرح ساخت و پيروزيهاى بزرگى نصيب اين ملت و
ديگر ملتهاى اسلامى كرد. اكنون بايد با زنده نگاهداشتن نام و نشان و
خاطره و افكار و گفتار آنان ، پيامشان را به نسلها رساند و زمينه هاى
پايدارى معيارهاى اسلامى و جامعه و تربيت نسل را فراهم ساخت . بايد
همواره و با تمام وسائل ، تابلوهايى از اين پاكباختگان ، در ديدگاه
عموم قرار داد، و به هر نوع ممكن ، نام و نشان و خانواده آنها در يادها
زنده باشد. اكنون براى اين هدف ، نامگذارى خيابانها، معابر، مؤ سسات و
مدارس و... يكى از شيواها است ؛ ليكن بسيار كم است حتى با مشكلاتى
روبروست زيرا كه فراهم شده است از يك محل كوچك چندين شهيد برخواسته است
حال براى اين ميدان يا خيابان يا مسجد و يا مدرسه و يا كوچه ، نام
كداميك انتخاب شود. ديگر اينكه چه بسيار كه نام مقدس شهيدى چندان
روان و ساده نيست و درست جا نمى افتد و نوعا نامگذارى جديد تشريفاتى مى
شود و محل به نام سابق در زبانها مى ماند. بهر حال آنچه در اين رابطه
بنظر مى رسد و شيوه كوچكى در زنده نگهداشتن نام شهيدان است و با شرايط
و با امكانات شهر قم نيز سازگار است ؛ اينست كه در هر چهار راه و
ميدانى ، چه بزرگ و زيبايى نصب كرد و بر صفحه آن ، نام شهداى محل را
حجارى كرد و كنار آن عايقى از آهن و امثال آن قرار داد، و روى آن نيز
شيشه نصب كرد. و مى شود كه كنار نامها عكسهاى كوچكى نيز از شهيدان قرار
داد. و بر بالاى اين تابلوهاى سنگى ، لامپهاى سرخ رنگى نصب كرد كه با
رنگ خونين خود، رنگ اصلى حيات و زندگى را تصوير كند. ترسيم كنيد كه اگر
اينگونه تابلوها در سر هر چهار راه و كوى و برزنى نصب شده باشد و در
ديدگاه همگان قرار گيرد ، مى تواند هر سپيده و شامگاه با عابران سخن
بگويد و اين صورتهاى ملكوتى را تا ژرفاى دل مردمان ببرد و هدفها و
آرمانهاى آنان را در دلها زنده كند.
چه خوب است كه اين كار از قم شروع شود بويژه با توجه به امكانات است
شهر از نظر سنگ و حجارى ، تا براى ديگر شهرها الگو شود. و بدينگونه شهر
بيش از پيش از پرتو معنويت شهيدان بهره گيرد و توفيق بيشترى نصيت همگان
گردد و قم ، عش ال محمد(ص )- خانه آل محمد(ص )، شود چنانكه امامان (ع )
فرموده اند.
مسجد جمكران
از ويژگيها و امتيازات قم ، ((مسجد
جمكران )) است كه در اين سرزمين قرار
گرفته است مسجدى كه به تعبير برخى ((دفتر
امام زمان (ع )،)) است .
بى ترديد تعيين چنين مركزى كه بنابر نقل به وسيله خود حضرت ولى عصر(ع
)- انجام يافته است ، نشانگر عنايت و توجهى ويژه است ، تا ايرانيان
داراى چنين محلى (پايگاهى )، در قلب سرزمين خويش باشند، و با حضور در
آن ، با امام خود تجديد بيعت كنند و رابطه ملموس ترى برقرار سازند، و
براى ساختن خود از آن امام كمك گيرند، و به عدل و انصاف - كه خواسته
اصلى آن امام بزرگ است - عمل كنند، و به كمك مظلومان و محرومان
بشتابند، و ظلم و تعدى بر كسى روا ندارند. تا جايى كه ممكن است چنان
باشند كه او مى خواهد تا بدين وسيله توجه بيشترى نصيبشان گردد.
سرزمينها، همه متعلق به امام زمان است و در حوزه نفوذى اراده او قرار
دارد، - و به يك اعتبار - به همه مكانها و سرزمينها و انسانها و ديگر
موجودات ، توجهى يكسان هست ، ليكن برخى جايها و برخى زمانها و برخى
دلها و قلبها، توجه خاصى را موجب مى گردد، و مسجد جمكران يكى از اين
مكانها است .
در بيابانهاى كويرى عراق نيز مسجد سهله ، به نام مبارك آن حضرت است .
تك مسجدى است ميان نجف و كوفه و بسيار ساده و تنها داراى يك گلدسته .
اين مسجد، شبهاى چهارشنبه مجمع صاحب دلان است .
مسجد جمكران ، كه در اين سرزمين قرار گرفته است ، امتيازى براى قم ، و
توفيقى براى زائران مرقد مطهر حضرت معصومه (ع ) است ، كه در اين مسجد
نيز حضور يابند و با امام خود و روح زمان و صاحب عصر، تجديد عهد و
پيمان كنند و از پيشگاهش مدد بخواهند، و در مشكلات زندگى از او تاييد
بگيرند، و براى ثبات بر ايمان و عمل با او پيمان بندند.
از امتيازهاى اين مسجد اينست كه شايد روزى نباشد كه در آن برخى از مؤ
منان متوجه و عاشقان جويا و مدد طلبان صادق و مخلصان شيفته اى گرد
نيايند. و از سر اخلاص ، آن امام فرياد رس را نخوانند. و اين خود موجب
عنايت و توجه بيشتر امام به ديگران و شمول فيوضات و بركات نسبت به همه
حاضران در مسجد است . و اين بر معنويت مسجد مى افزايد و فزونى عنايت و
توجه را موجب مى گردد.
حضور در اين مسجد، با مساجد ديگر بايد فرق داشته باشد، زيرا كه اين
مسجد به امام زمان انتساب دارد، يعنى تنها واسطه اى كه اكنون ميان خلق
و خدا وجود دارد. از آنهمه انبياء و پيامبران كه آمدند و رفتند، از
پيامبر اكرم (ص ) كه رحمت براى جهانيان بود، از حضرت على (ع )، از امام
حسين (ع ) و از ديگر امامان ، امروز كسى در ميان بشر نيست ، كه به صورت
حيات طبيعى بسر برد و با جسم خويش تيز در اين جهان زندگى كند. تنها و
تنها يادگار همه آنان اكنون حضرت حجه بن الحسن المهدى (ع ) است ؛ و
اوست كه هر فيضى و نعمتى و حياتى و توفيقى به كسى برسد. به بركت او و
وجود اوست ؛ همه چيز از اوست و به آبروى او:
امروز امير در ميخانه تويى تو
|
فرياد رس ناله مستانه تويى تو
|
مرغ دل ما را كه به كس رام نگيرد
|
آرام تويى ، دام تويى ، دانه تويى
تو.
|
بارى ، اين مسجد، به ايشان منسوب است ، و هر امرى كه به نوعى در رابطه
با آن حضرت است ، بايد توجه و اهتمام بيشترى باشد، تا انسان از آنها
بهره بيشترى ببرد. چنانچه روزهاى جمعه و شب و روز نيمه شعبان و شبهاى
قدر، ويژه حضرت است ، و بايد با توجه و تذكر بيشتر، بهره بيشتر گرفت .
همچنين سوره قدر كه تعلق يشترى به آن امام (ع ) دارد و بايد بيشتر
خوانده شود. از اينرو، حضور در اين مسجد بايدالهام بخش مسائل اصولى
باشد و باد آن امام را بيش از پيش در خاطره ها زنده كند و حضور واقعى
آن امام - در عين غيبت صورى و ظاهرى - درك گردد.
در اين تجديد عهد، توجه به خواسته ها و شيوه كار و اصول آن امام ،
ضرورى است . بايد در زندگى ان امام ، خصلتهاى او، چگونگى قيام او و هدف
اين قيام كه نشر عدالت است ، و همچنين دسيدى به حال محرومان و مستمندان
و بى پناهان و نياز داران ، و شرايط و لوازم حركت او مطالعه شود، تا
زمينه ها و شرايط اين تجديد پيمان ، بيشتر تحقق يابد، و حضور در مسجد
امام زمان (ع )، به شايستگى حضور در محضر آن امام بينجامد.
براى اين مقصود مهم ، مطالعه كتابهاى مربوط به حضرت و شناخت و شناخت
تكليف در زمان غيبت و حضور و زمينه هاى ظهور، لازم است .
همچنين در اين مسجد، رعايت سكوت اهكيت بسيار دارد، زيرا كه مردم در
اينجا به ذمر و دعا و عبادت و نماز و توجه مشغول مى شوند، بويژه نماز
امام زمان (ع ) و گفتن 100 مرتبه
((اياك
نعبد و اياك نستعين
))، در هر ركعت . اين
است كه بايد در اينجا فضاى مناسب اين اعمال و پراكنده نكردن ذهن نماز
گزاران ، اهتكام بشود، و اين با مراقبت بر سكوت و حفظ سكوت است .
در اين روزها، مسجد جمكران ، تجديد بناى اساسى مى شود. و بجا است كه در
فرا خور حال مشتاقان باشد؛ ليكن با كمال تاءسف ، همان شيوه هاى سطحى
نگرى و تجمل گرايى و مسرفانه در بناهاى مذهبى و مساجد در اينجا نيز به
چشم مى خورد. و در نتيجه از گسترش لازم گذشته و به تجمل گرايى و اسراف
كشيده شده است . تجمل گرايى كه مخالف آيين اسلام و سيره امام مهدى (ع )
است .
(99)
شگفت است كه چهار گلدسته نزديك بهم ، براى آن ساخته شده است . آيا
فلسفه اين كار چيست ؟ و چه لزومى دارد و در معنويت اين سرزمين چه
تاءثيرى مى گذارد؟
در اطراف اين مكان مقدس ، مواظبت جدى بر نظافت اطراف مسجد تا مسافتى
چند، داشتن ماءمور نظافت و ايجاد فضاى طبيعى و با صفا، و كاشتن درخت
و... تا باعث تلطيف روح زائر بشود، بسيار لازم تر است .
در اينجا به مناسبت به سيره آن امام عزيز در مورد مساجد و معابد، اشاره
مى شود، تا مشتاقانى كه قصد خدمت دارند طبق رضاى امام عمل كنند و
جهتگيرى ها و هدف هاى اصلى دين و آيينى را كه امام عصر(ع )، زنده كننده
آنست ، زيرا پا ننهند:
امام باقر(ع ):
ابو بصير: اذا قام القام دخل الكوفه و امر بهدم
المساجد الاربعه حتى يبلغ اساسها و يصيرها عريشا كعريش موسى و يكون
المساجد كلها جماء لاشرف لها كما كان على عهد رسول الله (ص )...(100)
. آنگاه كه قائم (ع ) قيام كند، وارد كوفه مى شود، و دستور مى دهد تا
مساجد چهارگانه آن خراب كنند تا به اساس (پايه و اصل نخستين خود) برسد.
آنگاه آنها را به صورت سايبانى چون سايبان حضرت موسى مى سازد و تمام
مساجد هموار(و بى برج و بارو و گلدسته ) خواهد بود، و كنگره اى نخواهد
داشت چنان كه در زمان پيامبر(ص )، بوده است ...
به اميد آن روز، كه همه تلاشها و كوششهاى ما، مورد رضاى محمد(ص ) و آل
محمد(ع ) باشد، و چهره ظاهرى و باطنى مردمان ، شهرها و آباديها، رنگ
اسلامى به خود بگيرد.