قم، يكي از مراكز مهم حكومت حضرت
مهدي(عج)
از آنجا كه قم از همان قرن اول اسلام،
مركز تشيع بود، و بسياري از امام زادگان و
منسوبين به امامان(ع) و اصحاب آنها به قم
وارد شدند، و با ورود حضرت معصومه(ع) رونق
بيشتري گرفت، فرهنگ اسلامي و تشيع در اين
سرزمين استوار گرديد، و آثار درخشان آن،
از هر سوي آن، آشكار شد.
برهمين اساس، قم از همان آغاز، پايگاه
مهم تشيع گرديد، و سپس با استقرار حوزه
علميه تشيع، و رونق و گسترش آن، قرن به
قرن، موجب استحكام و توسعه اين پايگاه
عظيم شد.
و چنان كه قبلاً نظير اين روايت، ذكر
شد، كه امام صادق(ع) در ضمن گفتاري،
فرمود:
"اَلا اِنَ حَرَمِي و حَرَمَ وُلْدي
بَعْدِي قم؛ آگاه باشيد حرم من و حرم
فرزندان من بعد از من، قم است."(259)
از اين سخن استفاده مي شود كه حرم امام
صادق(ع) تا امام عصر حضرت مهدي(عج) يعني
حرم هفت امام، قم است، بنابراين قم چنان
كه از آثارش پيدا است، از نظر مذهبي و
سياسي اهميت فراوان دارد، زمينه سازان
قيام حضرت مهدي(عج) هيچ گاه نبايد اين
مركز را كه پايگاه فقه جعفري است، فراموش
كنند، بلكه بايد روز به روز بر رونق آن
بيفزايند.
روايات بسياري وجود دارد، كه بيانگر
مركزيت قم براي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)
است، وجود مسجد جمكران، كه خود شرح گسترده
اي دارد، از نشانه هاي چنين مركز است، در
اينجا قبل از شرح ماجراي مسجد جمكران(مسجد
امام زمان)، نظر شما را به چند نمونه از
رواياتي كه رابطه اي مستقيم يا غيرمستقيم
در مورد ارتباط قم با حكومت جهاني حضرت
مهدي(عج) دارد، جلب مي كنم:
1ـ امام صادق(ع) در ضمن گفتاري فرمود:
"اَهْلُ قُمْ اَنْصارُنا؛ مردم قم
ياران ما هستند."(260)
2ـ امام كاظم(ع) فرمود:
"رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ، يَدْعُو
الناسَ اِلَي الْحَقِ، يَجْتَمِعُ مَعَهُ
قوْمٌ كَزُبُرِ الْحَدِيدِ، لا تَزِلُهُمْ
الرياحُ الْعَواصِفُ، وَلا يَمِلُونَ
مِنَالْحَرْبِ، وَلا يَجْبِنُونَ، وَ
عَلَي اللهِ يَتَوَكَلُونَ؛ وَالْعاقِبَهُ
لِلْمُتَقِينَ؛
مردي از قم برمي خيزد و مردم را به سوي
حق دعوت مي كند، گروهي همراه او هستند،
همچون پاره آهن، محكم مي باشند، توفان هاي
تند حوادث، آنها را از پاي در نمي آورد، و
از جنگ خسته نمي شوند، و نمي ترسند، و
توكلشان بر خدا است، و عاقبت نيك براي
پرهيزكاران است."(261)
3ـ عفان بصري مي گويد، امام صادق(ع) به
من فرمود: آيا مي داني چرا قم را قم نام
گذاشته اند؟ عرض كردم: خدا و رسولش و شما
داناتر هستند، فرمود:
"لِاَنَ اَهْلَهُ يَجْتَمِعُونَ مَعَ
قائِمِ آلِ مُحَمَدٍ(ص) و يَقُومُونَ
مَعَهُ، وَيَسْتَقِيمُون عَلَيْهِ،
وَيَنْصُرُونَهُ؛
زيرا مردم قم به گرد قائم آل محمد ـ كه
درودهاي خداوند بر او باد ـ اجتماع مي
كنند، و همراه او قايم مي نمايند، و در
كنار او استقامت مي نمايند، و او را ياري
مي كنند.(262)
4ـ امام صادق(ع) در ضمن ذكر كوچيدن علم
از كوفه به قم، و انتشار علم از قم به همه
جا از مشرق و مغرب(كه قبلاً در فصل اول
ذكر شد) در پايان فرمود:
"فيُتِمُ حُجَهَ اللهِ عَلَي
الْخَلْقِ، حَتي لايَبْقي اَحَدٌ عَلَي
الْاَرْضِ لَمْ يَبْلُغْ اِلَيْهِ الدِينُ
والْعِلْمُ، ثُمَ يَظْهَرُ الْقائِمُ؛
حجت خدا به وسيله اهل قم(ساكنان قم) بر
همه مردم تمام مي شود، به طوري كه در
سراسر زمين، كسي باقي نمي ماند كه دين و
علم به او ابلاغ نشده باشد، سپس حضرت
قائم(عج) ظهور مي كند."(263)
5ـ امام صادق(ع) پس از تمجيد از قم و
اهل آن، فرمود:
"اَما اِنَهُمْ اَنْصارُ قائِمِنا وَ
دُعاهُ حَقِنا؛
آگاه باشيد كه اهل قم ياران قائم ما، و
دعوت گران و خواهان احقاق حق ما هستند."(264)
6ـ اميرمؤمنان علي(ع) يادي از قم كرد و
در ضمن گفتاري چنين فرمود:
"تِلْكَ الْبَلْدَهُ الَتِي يَخْرُجُ
مِنْها اَنْصارُ خَيْرِ الناسِ اَباً وَ
اُماً وَجَداً وَجَدَهً وَ عَماً و
عَمَتاً؛
اين شهري است كه از آن بيرون مي آيند
ياران بهترين انسان ها از جهت پدر، مادر،
جد پدري و مادري، عمو و عمه."(منظور از
اين بهترين انسان ها، حضرت مهدي(ع) است.)(265)
7ـ در آيه 5 سوره اسراء مي خوانيم:
"فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوليهُما
بَعَيْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولِي
بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجا سُوا خِلاَ الدِيارِ
و كانَ وَعْداً مَفْعُولاً؛
هگامي كه نخستين وعده فرا رسد، مرداني
پيكار جو را بر شما مي فرستيم(تا سخت شما
را در هم كوبند، حتي براي به دست آوردن
مجرمان) خانه ها را جستجو مي كنند، و اين
وعده اي است قطعي."
امام صادق(ع) پس از خواندان اين آيه،
سه بار فرمود:
"هُمْ وَاللهِ اَهْلُ قم؛ سوگند به خدا
آنها(پيكار گران) همان اهل قم هستند."(266)
آيه مذكور نويد به ظهور حضرت قائم(عج)
و ياران استوار و شجاع او مي دهد، امام
صادق(ع) مردم قم را به عنوان چنين ياراني
استوار و زمينه ساز معرفي مي كند.
به خصوص اينكه: طبق روايت ديگر، امام
صادق(ع) در تفسير آيه مذكور فرود:"وعده
نخستين هنگم خون خواهي از خون امام
حسين(ع) است، خون خواهان خون حسين(ع) قبل
از خروج مهدي(عج) قيام مي كنند."(267)
8ـ در محضر امام كاظم(ع) از قم و
تمايل مردم قم به حضرت مهدي(عج) سخن به
ميان آمد، امام كاظم(ع) براي آنها دعا
كرد، سپس فرمود:"بهشت داراي هشت در است،
يك در آن از آن اهل قم مي باشد، آنها
بهترين شيعيان ما هستند، خداوند ولايت ما
را در طينت آنها سرشته است."(268)
9ـ حضرت علي(ع) در ضمن دعا براي اهل قم
و تمجيد از آنها فرمود:
"هُمْ اَهْلُ الدِينِ وَالْوِلايَهِ
وَالْعِبادَهِ وَحُسْنُ الْعِبادَهِ،
صَلَواتُ الله عَلَيْهِمْ وَرَحْمَهُ
اللهِ وَبَرَكاتُهُ؛
آنها ديندار و طرفدار ولايت و رهبري
حق، و اهل عبادت و بندگي نيك هستند،
درودهاي خدا و رحمت و بركات او بر آنها
باد."(269)
10ـ از روايات متعدد استفاده مي شود
كه:
"و قُمْ، مَجْمَعُ اَنْصارِ الْقائِمِ؛
قم محل اجتماع ياران قائم است."
به طوري كه يكي از القاب قم، همين مي
باشد، و همچنين:
"قم مَأوَي الْفاطميين؛ قم پناهگاه
شيعيان و فرزندان فاطمه(ع) است."(270)
اين روايات حاكي از آن است كه قم همچون
سابقه درخشان خود، در آستانه ظهور حضرت
مهدي(عج) پايگاه استوار طرفداران و
منتظران آن حضرت است(271)كه
زمينه سازان نيرومند براي استقبال از امام
قائم(عج) خواهند شد و پس از ظهور آن حضرت،
قم همان شهر قيام و خون خواهد بود، و اين
سرزمين را به عنوان يكي از مراكز مهم پس
از مكه و كوفه، براي حكومت جهاني حضرت
مهدي(عج) قرار خواهند داد.
ماجراي مسجد جمكران، كه شرح آن خواهد
آمد و همچنين ماجراي مسجد امام حسن(ع) در
كنار جاده قديم قم به تهران، جنب مدينه
العلم كه خاطرنشان مي شود اين مطلب را
تأييد خواهند كرد.
شهر قم، هم اكنون به عنوان پايگاه اصلي
انقلاب اسلامي ايران، به رهبري حضرت امام
خميني(ره) است، و يادآور ايمان، صلابت،
پايمردي و پيشگامي مردان و زنان قم در
پانزده خرداد سال 1342 ش، و ديماه سال
1375 است كه شعله اي برافروخت و به جاهاي
ديگر سرايت كرد، و با رهبري امام
خميني(ره) پيكره منفور رژيم طاغوتي
شاهنشاهي را برانداخت، و به جاي آن،
جمهوري اسلامي را پايه گذاري نمود.
ماجراي مسجد جمكران
آغاز فرمان تأسيس مسجد جمكران، در شب
سه شنبه 17 رمضان سال 293 هـ .ق(1129 سال
قبل)(272)بود.
شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمي صاحب
كتاب تاريخ قم(كه اين كتاب در سال 378 هـ
.ق تأليف شده) معاصر شيخ صدوق(273)از
كتاب مونس الحزين في معرفه الحق و اليقين
از تأليفات شيخ صدوق، بناي مسجد جمكران را
به دستور حضرت مهدي صاحب الزمان(عج) چنين
نقل مي كند:
شيخ عفيف و صالح حسن بن مْثله جمكراني
مي گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال
293 هـ .ق در سراي خود خوابيده بودم، نيمه
شب بود، ناگاه عده اي به خانه ام آمدند و
مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: برخيز و
امر حضرت مهدي صاحب الزمان(عج) را اجابت
كن كه تو را مي طلبد.
حسن بن مْثْلَه مي گويد: برخاستم و
آماده شدم و حركت كردم و چونم به در خانه
ام رسيدم جماعتي از بزرگان را ديدم، سلام
كرد، جواب سلام را دادند، و خوش آمد گفتند
و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد جمكران
در آنجا واقع شده، بردند، نگاه كردم ديدم
تختي در آنجا نهاده شده، و فرشي نيكو بر
روي آن تخت،گسترده اند و بالش هاي نيكو
بر آن نهاده اند، و جواني حدود سي ساله بر
روي تخت بر بالش ها تكيه كرده و پيرمردي
در پيش روي او نشسته و كتابي در دست گرفته
و براي آن جوان مي خواند، ديدم بيش از شصت
مرد كه بعضي جامه هاي سفيد و بعضي جامه
هاي سبز بر داشته اند، در گرداگرد آن
جوان، بر روي زمين نماز مي خواندند.
آن پيرمردكه حضرت خضر(ع) بود مرا روي
تخت نشانيد، و حضرت امام مهدي(عج)(آن
جوان) مرا به نام خود خواند و فرمود: برو
به حسن بن مسلم بگو تو چند سال است اين
زمين را آباد مي كني و ما خراب مي كنيم،
پنج سال زراعت كردي، بار ديگر امسال شروع
به زراعت كردي، بايد هر چه از اين زمين
سود برده اي برگرداني، تا در همين محل،(از
همان سود زراعت) مسجد بنا كنند، به حسن بن
مسلم بگو اينجا زمين شريفي است، خداوند
متعال اين زمين را از زمين هاي ديگر
برگزيده و ارجمند نموده است، تو آن را
گرفته و به زمين خود ملحق نموده اي خداوند
دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز متنبه نشده
اي، اگر از اين كار دوري نكني، بلاي
خداوند از ناحيه اي كه گمان نمي بري بر تو
فرو مي ريزد.
حسن به مثله عرض كرد: اي سيد و مولاي
من، لازم است علامت و نشانه اي در اختيار
بگذاري، زيرا مردم سخن مرا بدون علامت و
نشانه نمي پذيرند.
امام مهدي(عج) فرمود: نزد سيد ابوالحسن
برو و به او بگو برخيزد و بيايد و آن
مرد(حسن بن مسلم) را بياورد، و منفعت چند
ساله را از او بگيرد، و به ديگران بدهد تا
صرف در بناي ساختمان مسجد شود، باقي وجوه
را از رُهُق واقع در ناحيه اردهال كه ملك
ما است نيز بياورد و ساختمان مسجد را تمام
كند و نصف رهق را وقف اين مسجد كرديم، كه
هر ساله وجوه درآمد آن را بياورند و در
ساختمان اين مسجد به مصرف برسانند.
به مردم بگو! به اين محل اشتياق داشته
باشند و آن را عزيز بدارند، و در آن چهار
ركعت نماز بخوانند، دو ركعت نماز تحيت
مسجد، در هر ركعتي يك بار اَلْحمد و هفت
بار قُلْ هْوُاللهُ اَحُدٌ، و در ركوع
و سجود هفت بار ذكر ركوع و سجود را
بخوانند، سپس دو ركعت نماز صاحب الزمان
بگذارند، به اين ترتيب كه در ركعت اول
هنگامي كه در سوره حمد به آيه"اِياك نَعبد
وُ اِياك نَستَعِينْ" رسيدند، آن را صدبار
بگويند، ركعت دوم را نيز به همين طريق
انجام دهند، و تسبيح ركوع و سجود را در هر
دو ركعت، هفت بار بخوانند، و بعد از
نماز،يك بار تهليل(لا اِله اِلا الله)
بگويند، سپس تسبيح فاطمه زهرا(ع) را
بگويند، آنگاه سر بر سجده نهاده و صدبار
بر پيامبر و آلش، صلوات بفرستند.
"فَمَنْ صَلاهُما فَكَاَنَما صَلي فِي
الْبَيْتِ الْعَتِيق؛
هر كس اين دو ركعت(يا اين دو نماز) را
بخواند، گويي آن را در خانه كعبه خوانده
است."
حسن بن مثله مي گويد:"در دل خود گفتم:
تو اينجا را زمين عادي خيال مي كني، اينجا
مسجد صاحب الزمان(ع) مي باشد.
آنگاه آن حضرت به من اشاره كرد كه برو،
چون مقداري راه پيمودم بار ديگر مرا صدا
كرد و فرمود: درگله جعفر كاشاني(چوپان) يك
بز هست كه بايد آن را بخري، اگر مردم پولش
را دادند كه از پول آنها خريداري مي كني،
و گرنه پولش را خودت بپرداز، فردا شب(يعني
شب چهارشنبه) آن بز را بياور و در اين
محل(كنار مسجد) ذبح كن آنگاه روز چهارشنبه
هيجدهم ماه رمضان، گوشت آن بز را بين
بيماران و كساني كه بيماري سخت دارند
تقسيم كن كه خداوند متعال همه را شفا دهد(274)آن
بز ابلق است، موهاي بسيار دارد، هفت نشان
سفيد و سياه، هر كدام به اندازه، يك درهم
در يك طرف، و چهار نشانه در طرف ديگر آن
است.
حسن بن مثله مي گويد حركت كردم، بار
ديگر حضرت مهدي(عج) مرا صدا زد و فرمود:
هفتاد(يا هفت روز) در اينجا اقامت كن...
حسن بن مثله مي گويد: به خانه ام
بازگشتم و همه شب را در فكر بودم تا صبح
شد، پس از نماز، نزد علي بن منذر رفتم و
ماجراي شب را براي او تعريف كردم، سپس
همراه او به همان محل مسجد رفتم، او گفت:
سوگند به خدا، نشانه اي كه امام فرموه بود
در اينجا نهاده است، نگاه كرديم ديدم حدود
مسجد را ميخ ها و زنجيرها، مشخص شده است.
آنگاه با علي بن منذر نزد سيد ابوالحسن
رفتيم، وقتي كه به خانه اش رسيديم، غلامان
و خدمتكارانش گفتند: شما از جمكران مي
آييد، گفتيم: آري، گفتند: آقاي
سيدابوالحسن از آغاز بامداد تا حال در
انتظار آمدن شما به سر مي برد.
حسن بن مثله مي گويد: وارد خانه
سيدابوالحسن شدم و سلام كردم، جواب نيكو
داد و بسيار به من احترم كرد و مرا در جاي
نيكو نشانيد قبل از آنكه سخني بگويم، او
آغاز به سخن كرد و چنين گفت:
اي حسن بن مثله! من خوبيده بود، شخصي
در عالم خواب به من گفت، صبح شخصي به نام
حسن بن مثله از جمكران نزد تو مي آيد،
آنچه گفت به او اطمينان نما و گفتار او را
تصديق كن كه سخنش از سخن ما است، هرگز
سخنش را رد نكن. از خواب بيدار شدم و تا
اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، ماجرا را به طور مشروح
براي سيدابوالحسن نقل كرد، سيدابوالحسن
رضايي(كه مردي متمكن بود)(275)دستور
داد؛ بر اسب ها زين نهادند و سوار شدند و
به سوي جمكران رهسپار گشتند، در نزديك
جمكران، جعفر چوپان را ديدند كه گله اش در
چراگاه كنار راه است، حسن بن مثله به ميان
گله رفت و آن بز(كه امام نشان هاي آن را
فرموده بود) را ديد كه از پشت سرگله به
سويش دويد.
حسن آن بز را گرفت و خواست پولش را
بپردازد، جعفر چوپان گفت: سوگند به خدا تا
كنون من اين بز را جز امروز نديده بودم،
هر كار كردم پولش را نگرفت، آنگاه آن بز
را به محل تعيين شده آوردند، و در آنجا
ذبح كردند.
سيد ابوالحسن آن ميخ ها و چوب ها را كه
در محدوده مسجد نشانده بودند، به قم آورد،
و در خانه اش نگهداري كرد، هر بيماري كه
مبتلا به بيماري سخت بود، مي آمد و خود را
به آن زنجيرها مي ماليد، شفا مي يافت.
سيد ابوالحسن كه در محله موسويان
قم(خيابان آذر فعلي) سكونت داشت وفات كرد،
پس از مدتي يكي از فرزندانش بيمار گرديد،
داخل اطاق شده، سر صندوق ها را برداشت، تا
خود را به آن ميخ ها و زنجيرها بمالد و
شفا يابند، آنها را نيافت.(276)
خبر غيب حضرت علي(ع) از مسجد جمكران
جالب اينكه اميرالمؤمنان(ع) درعصرخود،
قبل از آن كه سخني از قم در حجاز و كوفه
به ميان آيد، حدود 253 سال قبل از آغاز
تأسيس مسجد جمكران، از آن خبر داده است.
مرحوم كاتوزيان صاحب كتاب
انوارالمشعشين(ج1، مشعشع سوم) از كتاب
خلاصه البلدان، و او كتاب مونس الحزين شيخ
صدوق(ره) نقل مي كند كه روزي حضرت علي(ع)
به حذيقه بن يمان، يكي از اصحاب نيك
پيامبر(ص)) فرمود:
"اي پسر يماني! در اول ظهور، قائم آل
محمد(ص) از شهري كه آن را قم گويند، خروج
كند(277)و
مردم را به سوي حق دعوت نمايد، همه خلايق
از شرق و غرب، به آن روي آورند و اسلام
تازه شود... اي پسر يماني! اين سرزمين،
مقدس است و از همه آلودگي ها پاك مي
باشد...
رايت(پرچم) وي(حضرت مهدي) را بر فراز
كوه سفيد، نزديك مسجد... كه آن را جمكران
نامند، نصب كنند، او از زير مناره آن
مسجد، بيرون آيد..."(278)
اين پيشگويي غيبي نيز در جاي خود،
بسيار عجيب است و از معجزات زندگي حضرت
علي(ع) مي باشد، در اين گفتار، تصريح شده
كه قم يكي از پايگاه هاي مركزي حضرت
مهدي(عج) هنگام قيام جهاني آن حضرت است.
نظريه آيه الله مرعشي نجفي درباره مسجد
جمكران
مرجع تقليد شيعيان، مرحوم آيه الله
العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(وفات
يافته هفتم صفر 1311 هـ .ق) درباره پيدايش
و فضيلت مسجد جمكران چنين فرمود:
"اين مسجد شريف اوائل غيبت حضرت بقيه
الله(عج) تأسيس(279)و
بنيانگذاري شده است، و در نوشته هاي قديم،
به نام هاي: مسجد صاحب الزمان، مسجد
جمكران و مسجد حسن بن مثله، معرفي شده كه
هر يك از اين نام ها به مناسبت خاص مي
باشد...(280)حضرت
صاحب الزمان(عج) رد اين مسجد به طور مكرر
ديده شده است، شيخ بزرگوار و محدث عالي
مقدار، شيخ صدوق در كتابي به نام مونس
الحزين ماجراي تأسيس و فضيلت آن را به
تفصيل ذكر كرده است، اين مسجد را بعدها
شيخ صدوق(ره) تعمير كرد و پس از او در
زمان صفويه، چندين بار تعمير شده است، و
در زمان رياست آيه الله العظمي شيخ
عبدالكريم حائري نيز بار ديگر تعمير
گرديد.
حقير خودم مكرر كراماتي از آنجا مشاهده
كرده ام، چهل شب چهارشنبه مكرر، موفق شدم
كه در آن مسجد بيتوته كنم، و حاجات خود را
بگيرم، جاي ترديد نيست كه اين مسجد از
مكان هايي است كه مورد توجه و نزول بركات
الهي است، و پس از مسجد سهله در كوفه(كه
به وجود مبارك حضرت ولي عصر(عج) منسوب
است) بهترين جايي است كه به امام زمان(عج)
نسبت دارد."(281)
ديدار با امام زمان(عج) در مسجد جمكران
در مسجد جمكران، مطابق نقل هاي بسياري،
از علما و صلحا، بارها افرادي سعادت ديدار
امام زمان حضرت مهدي(عج) را پيدا كرده
اند، و بعضي از آنها در كتاب ها نگاشته
شده است، ما در اينجا از ميان ده ها مورد،
به سه مورد كه اولي از مرجع بزرگ مرحوم
آيه الله العظمي سيدمحمدرضا گلپايگاني(ره)
و دومي آيت الله العظمي مرعشي نجفي و سومي
از حضرت آيه الله صافي گلپايگاني نقل شده،
اكتفا مي كنيم:
ملاقات آقاي بافقي با امام(ره)
1ـ يكي از علماي برجسته و مبارز و رباي
كه رضاخان او را به جرم مبارزه او با كشف
حجاب و منكرات، از قم به شهر ري تبعيد
كرد، سپس او در سال 1322 شمسي در 72 سالگي
در شهر ري رحلت نمود، و جنازه اش را به قم
آوردند، و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت
معصومه(ع) به خاك سپردند، مرحوم آيه الله
شيخ محمدتقي بافقي(ره) است. يكي از علماي
قم نقل كرد، كه آيه الله العظمي محمدرضا
گلپايگاني فرمود: در عصر مرجعيت و رياست
آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم
حائري(ره) چهارصد نفر طلبه در حوزه علميه
قم، جمع شده بودند، آنها متحداً از مرحوم
آيه الله شيخ محمدتقي بافقي(ره) كه
سرپرستي تقسيم شهريه آيه الله شيخ
عبدالكريم حائري را داشت، عباي زمستاني
خواستند،آقاي بافقي ماجرا را به مرحوم
آقاي حائري گفتند، آقاي حائري فرمود:
چهارصد عبا از كجا بياوريم؟
آقاي بافقي عرض كرد: از حضرت ولي
عصر(اَرواحنا فَداه) مي گيريم.
آقاي حائري فرمود: من راهي ندارم كه از
آن حضرت بگيرم.
آقاي بافقي عرض كرد: من ان شاء الله از
آن حضرت مي گيرم.
شب جمعه آقاي بافقي(ره) به مسجد جمكران
رفت و به خدمت حضرت رسيد و روز جمعه به
آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري گفت: حضرت
صاحب الزمان(عج) وعده فرمودند كه فردا روز
شنبه چهارصد عبا مرحمت فرمايند.
روز شنبه ديدم يكي از تجار چهارصد عبا
آورد و بين طلبه ها تقسيم كرد.
مژده اي دل شام مشتاقان به سر خواهد
رسيد وز پس اين تيره شب، تابان
سحر خواهد رسيد
اي زبان! كم شكوه كن از تلخي ايام هجر
دوره اي شيرين تر از شهد و شكر
خواهد رسد
ديگر اي يعقوب سيل اشك در دامن مريز
يوسف گم گشته خندان از سفر
خواهد رسيد
ديدار عالم نجفي، و راهنمايي حضرت
مهدي(عج)
2ـ افراد مورد اطمينان از مرحوم آيت
الله العظمي سيد شهاب الدين حسيني مرعشي
نجفي(ره) نقل كردند: يكي از علماي نجف
اشرف كه مدتي به قم آمده بوده براي من نقل
كرد؛ مشكلي داشتم، به مسجد جمكران رفتم،
درد دلم را در عالم معني به حضرت امام
عصر(عج) عرض كردم و از او خواستم كه وساطت
كرده از درگاه خدا شفاعت كند تا مشكل من
حل گردد، براي اين منظور به طور مكرر به
مسجد جمكران رفتم، ولي نتيجه اي نگرفتم،
تا اينكه روزي در آن مسجد در هنگام نماز
دلم شكست و خطاب به امام زمان"عج" عرض
كردم: مولاجان! آيا جايز است كه در محضر
شما باشم و در منزل شما باشم و به ديگري
متوسل شوم؟ شما امام من مي باشيد، آيا زشت
نيست با وجود امام، حتي به علمدار كربلا
قمر بني هاشم(ع) متوسل شوم و او را شفيع
قرار دهم؟
از شدت ناراحتي، بين خواب و بيداري
قرار گرفته بودم، ناگهان با چهره نوراني
قلب عالم امكان حضرت حجت"عج" روبرو شدم،
بي درنگ سلام كردم، جواب سلامم را داد و
فرمود: نه تنها زشت نيست و ناراحت نمي شوم
كه به علمدار كربلا متوسل گردي بلكه به
شما راهنمايي نيز مي كنم كه هنگام توسل به
علمدار كربلا چه بگويي؟ هنگامي كه براي
رواي حاجت به آن حضرت متوسل شدي
بگو:"يااَباَالْغَوًثِ اَدًرِكْني؛ اي پدر
پناه دهندگان به فريادم برس و به من پناه
ده."
او به دستور امام عصر(عج) عمل كرد و
نتيجه گرفت.
ديداري ديگر، و ماجراي مسجد امام حسن
مجتبي(ع) در قم
3ـ حضرت آيه الله العظمي شيخ لطف الله
صافي(مدظله) كه از مراجع تقليد است، و
داماد مرحوم آيه الله العظمي
گلپايگاني(ره) مي باشند چنين فرمود: از
ماجراهاي عجيب و راست كه در زمان ما واقع
شده، اين است:
چنان كه اكثر مسافريني كه از قم به
تهران و از تهران به قم مي آيند، و اهالي
قم اطلاع دارند اخيراً در محلي كه سابقاً
بيابان و خارج از شهر قم بود در كنار راه
قم ـ تهران، سمت راست كسي كه از قم به
تهران مي رود، جناب حاج يدالله رجبيان از
اخيار قم مسجد مجلل و باشكوهي به نام مسجد
امام حسن مجتبي(ع) بنا كرده است كه هم
اكنون دائر شده و نماز جماعت در آن منعقد
مي گردد.(282)
در شب چهارشنبه بيست و دوم ماه مبارك
رجب سال 1398 هجري قمري مطابق هفتم تيرماه
1357 شمسي، حكايت ذيل را راجع به اين مسجد
شخصاً از صاحب حكايت جناب آقاي حاج احمد
عسگري كرمانشاهي كه از اخيار، و سال ها
است در تهران سكونت دارد، در منزل جناب
آقاي رجبيان با حضور ايشان و بعضي ديگر از
محترمين شنيدم.
آقاي عسكري نقل كردند: حدود هفتده سال
پيش روز پنجشنبه اي بود، مشغول تعقيب نماز
صبح بودم، در زدند رفتم بيرون ديدم سه نفر
جوان كه هر سه ميكانيك بودند با ماشين
آمده اند گفتند: تقاضا داريم امروز روز
پنجشنبه است با ما همراهي نماييد تا به
مسجد جمكران مشرف شويم دعا كنيم حاجتي
شرعي داريم.
اينجانب جلسه اي داشتم كه جوان ها را
در آن جمع مي كردم و نماز و قرآن به آنها
مي آموختم، اين سه جوان از همان جوان ها
بودند، من از اين پيشنهاد خجالت كشيدم و
سرم را پايين انداختم و گفتم من چكاره ام
بيايم دعا كنم، سرانجام اصرار كردند من
هم صحيح نبود آنها را رد كنم موافقت كردم
سوار شدم و به سوي قم حركت كرديم.
در جاده قديم تهران(نزديك قم) ساختمان
هاي فعلي نبود، فقط دست چپ يك كاروان سراي
خرابه به نام قهوه خانه علي سياه بود، چند
قدم بالاتر از همين جا كه فعلاً(حاج آقا
رجبيان) مسجدي به نام مسجد امام حسن
مجتبي(ع) بنا كرده است ماشين خاموش شد.
رفقا كه هر سه مكانيك بودند پياده
شدند، سه نفري كاپوت ماشين را بالا زدند و
به آن مشغول شدند، من از يك نفر آنها به
نام علي آقا يك ليوان آب گرفتم براي قضاي
حاجت و تطهير، رفتم بروم توي زمين هاي
مسجد فعلي ديدم سيدي بسيار زيبا و سفيد،
ابروهايش كشيده، دان هايش سفيد، و خالي بر
صورت مباركش بود با لباس سفيد و عباي نازك
و نعلين زرد و عمامه سبز مثل عمامه
خراساني ها، ايستاده و با نيزه اي كه به
قدر هشت نه متر بلند بود زمين را خط كشي
مي نمايد. با خود گفتم اول صبح آمده است
اينجا جلو جاده دوست و دشمن مي آيند رد مي
شوند نيزه دستش گرفته است!!
(آقاي عسكري در حالي كه از اين سخنان
خود پشيمان و عذرخواهي مي كرد گفت) گفتم:
عمو! زمان تانك و توپ و اتم است، نيزه را
آورده اي چه كني؟ برو درست را بخوان، رفتم
براي قضاي حاجت نشستم، صدا زد آقاي عسكري
آنجا ننشين اينجا را من خط كشيده ام مسجد
است.
من متوجه نشدم كه از كجا مرا مي شناسد
مانند بچه اي كه از بزرگتر اطاعت كند گفتم
چشم، پاشدم، فرمود: برو پشت آن بلندي،
رفتم آنجا پيش خود گفتم سر سؤال با او را
باز كنم بگويم: آقا جان سيد فرزند پيغمبر
برو درست را بخوان، سه سؤال پيش خود طرح
كردم:
1ـ اين مسجد را براي جن مي سازي يا
ملائكه كه دو فرسخ از قم آمده اي بيرون
زير آفتاب نقشه مي كشي درس نخوانده معمار
شده اي؟
2ـ هنوز مسجد نشده چرا در آن قضاي
حاجت نكنم؟
3ـ در اين مسجد را كه مي سازي جن در آن
نماز مي خواند يا ملائكه؟
اين پرسش ها را پيش خود طرح كردم آمدم
جلو سلام كردم بار اول او ابتدا به سلام
كرد، نيزه را بر زمين فرو برد و مرا به
سينه گرفت دستهايش سفيد و نرم بود، چون
اين فكر را هم كرده بودم كه با او مزاح
كنم، چنان كه در تهران هر وقت سيد شلوغ مي
كرد. مي گفتم روز چهارشنبه است؟
عرض كردم روز چهارشنبه نيست پنج شنبه
است آمده اي ميان آفتاب بدون اينكه... عرض
كنم.
لبخند نمود و فرمود پنج شنبه است،
چهارشنبه نيست و فرمود: سه سؤالي را كه
داري بگو، من متوجه نشدم كه قبل از اينكه
سؤال كنم از دل من اطلاع داد، گفتم: سيد
فرزند پيغمبر! درس را ول كرده اي، اول صبح
آمده اي كنار جاده نمي گويي اين زمان تانك
و توپ، نيزه به درد نمي خورد و دوست و
دشمن مي آيند رد مي شوند برو درست را
بخوان؟
خنديد چشمش را انداخت به زمين، فرمود:
دارم نقشه مسجد مي كشم.
گفتم براي جن يا ملائكه؟ فرمود: براي
آدميزاد، اينجا آبادي مي شود.چ
گفتم بفرماييد ببينم اينجا كه مي
خواستم قضاء حاجت كنم هنوز مسجد نشده است؟
فرمود:"يكي از ذريه فاطمه زهرا(ع) در
اينجا بر زمين افتاده و شهيد شده است، من
مربع مستطيل خط كشيده ام اينجا مي شود
محراب، اينجا كه مي بيني جاي قطرات خون آن
شهيد است كه مؤمنان به نماز مي ايستند،
اينجا كه مي بيني مستراح مي شود، و اينجا
دشمنان خدا و رسول(ص) به خاك افتاده اند."
همين طور كه ايستاده بود، برگشتم و مراهم
برگردانيد، فرمود: اينجا مي شود حسينيه و
با ذكر نام حسين(ع)، اشك از چشمانش جاري
شد، من هم بي اختيار گريه كردم.
فرمود: پشت اينجا مي شود كتابخانه، تو
كتاب هايش را مي دهي؟
گفتم: اي پسر پيغمبر! به سه شرط كتاب
مي دهم:
1ـ اينكه: من زنده باشم، فرمود: ان
شاء الله.
2ـ اينكه اينجا مسجد شود، فرمود بارُك
الله.
3ـ اينكه به قدر استطاعت گرچه يك كتاب
شده براي اجراي امر تو پسر پيغمبر، بياورم
ولي خواهش مي كنم برو درست را بخوان،
آقاجان اين هوا را از سرت دور كن.
خنديد، بار ديگر مرا به سينه خود گرفته
گفتم: آخر نفر موديد اينجا را كه مي سازد؟
فرمود: يدالله فوق ايديهم(فتح - 10)
گفتم: آقاجان من اين قدر درس خوانده
ام، يعني دست خدا بالاي همه دست ها است،
فرمود: آخر كار مي بيني كه ساخته شده به
سازنده اش از قول من سلام برسان، بار ديگر
هم مرا به سينه گرفت، فرمود: خدا خير دهد.
من آمدم رسيدم سر جاده ديدم ماشين راه
افتاده گفتم: چطور شد؟
گفتند:يك چوب كبريت گذاشتيم زير اين
سيم وقتي آمدي درست شد گفتند: باكي زير
آفتاب حرف مي زدي؟ گفتم: مگر سيد به اين
بزرگي را با نيزه ده متري كه دستش بود
نديديد. من با او حرف مي زدم؟ كدام
سيد؟خودم برگشتم ديدم سيد نيست؟ زمين كف
دست است و پستي و بلندي وجود ندارد و هيچ
كس نيست.
من يك تكاني خوردم، آمدم توي ماشين
نشستم، ديگر با آنها حرف نزدم، به حرم
مشرف شدم، نمي دانم چطوري نماز ظهر و عصر
را خواندم، سرانجام آمديم جمكران، ناهار
خورديم، نماز خواندم گيج بودم، رفقا با من
حرف مي زدند من نمي توانستم جوابشان را
بدهم.
در مسجد جمكران پيرمردي در يك طرف من
نشسته بود و جواني طرف ديگر، من هم وسط
آنها ناله و گريه مي كردم، نماز مسجد
جمكران را خواندم، مي خواستم بعد از نماز
به سجده بروم، تا صلوات را بخوانم، ديدم
آقايي سيد كه بوي خوش عطر مي داد به من
فرمود: آقاي عسكري سلام عليكم، سپس پهلوي
من نشست.
تن صدايش همان تُن صداي سيد صبحي بود،
به من نصيحتي فرمود، رفتم به سجده ذكر
صلوات را گفتم، دلم پيش آن آقا بود، سرم
بر سجده، گفتم سربلند كنم از او بپرسم شما
اهل كجا هستيد و مرا از كجا مي شناسيد
وقتي سر بلند كردم ديدم آقا نيست.
به پيرمرد گفتم: اين آقا كه با من حرف
مي زد كجا رفت، آقا او را نديدي؟ گفت: نه
جوان پرسيدم، او هم گفت نديدم يك دفعه مثل
اين كه زلزله شد تكان خوردم، فهميدم كه
حضرت مهدي(ع) بوده است، حالم به هم خورد،
رفقا مرا بردند آب به سر و رويم ريختند
گفتند چه شده، خلاصه نماز را خوانديم، و
به سرعت به سوي تهران برگشتيم.
مرحوم آيه الله حاج شيخ جواد خراساني
را هنگام ورود به تهران، ملاقات كردم و
ماجرا را براي ايشان تعريف كردم و خصوصيات
را از من پرسيد، گفت: خود حضرت مهدي(عج)
بوده اند، حالا صبر كن اگر آنجا مسجد شد،
درست است.
مدتي قبل روزي پدر يكي از دوستان فوت
كرده بود به اتفاق رفقاي مسجدي جنازه او
را آورديم، به همان محل كه رسيديم ديدم دو
پايه خيلي بلند، بالا رفته است، از آن
پرسيدم، گفتند: اين مسجدي است به نام امام
حسن مجتبي(ع) پسرهاي حاج حسين آقا سوهاني
مي سازند و اشتباه گفتند.
وارد قم شديم، جنازه را برديم باغ بهشت
دفن كرديم، من ناراحت بودم، سر از پا نمي
شناختم به رفقا گفتم تا شما مي رويد ناهار
مي خوريد، من به زودي مي آيم، تاكسي سوار
شدم رفتم سوهان فروشي پسرهاي حاج حسين آقا
پياده شدم، به پسر حاج حسين آقا گفتم: در
اينجا شما مسجد مي سازيد؟ گفت نه، گفتم
اين مسجد را كي مي سازد؟
گفت: حاج يدالله رجبيان، تا گفت يدالله
قلبم به زدن افتاد گفت: آقا چه شد؟ صندلي
گذاشت نشستم خيس عرق شدم، با خود گفتم
يدالله فوق ايديهم فهميدم حاج يدالله است،
ايشان را هم تا آن موقع نديده و نمي
شناختم، به تهران برگشتم ماجرا را به
مرحوم حاج شيخ جواد گفتم.
فرمود: برو سراغش درست است، من بعد از
آنكه چهارصد جلد كتاب خريداري كردم، رفتم
قم آدرس محل كار(پشمبافي) حاج يدالله را
معلوم كردم، رفتم كارخانه از نگهبان
پرسيدم گفت: حاجي رفت منزل، گفتم: استدعا
مي كنم تلفن كنيد بگوييد يك نفر از تهران
آمده با شما كار دارد، تلفن كرد حاجي گوشي
را برداشت من سلام عرض كردم گفتم: از
تهران آمده ام، چهارصد جلد كتاب وقف اين
مسجد كرده ام كجا بياورم.
فرمود:شما از كجا اين كار كرديد، و چه
آشنايي با ما داريد؟
گفتم: حاج آقا چهارصد جلد كتاب وقف
كرده ام، گفت بايد بگوييد مال چيست؟
گفتم: پشت تلفن نمي شود،گفت شب جمعه
آينده منتظر هستم كتاب ها را به اين آدرس
بياوريد منزل چهارراه شاه كوچه سرگرد
شكراللهي، دست چپ، درِ سوم.
رفتم تهران،كتاب ها را بسته بندي
كردم، روز پنج شنبه با ماشين يكي از
دوستان آوردم قم منزل حاج آقا ايشان گفت
من اين طور قبول نمي كنم، ماجرا را بگو،
بالاخره جريان را گفتم، و كتا ب ها را
تقديم كردم، رفتم در مسجد هم دو ركعت نماز
حضرت خواندم و گريه كردم.
مسجد و حسينيه را طبق نقشه اي كه حضرت
كشيده بودند حاج يدالله به من نشان داده و
گفت: خدا خيرت بدهد تو به عهدت وفا كردي.
اين بود حكايت مسجد امام حسن مجتبي(ع) كه
تقريباً به طور اختصار و خلاصه گيري نقل
شد، علاوه بر اين حكايت جالبي نيز آقاي
رجبيان نقل كرده كه آن را نيز مختصراً نقل
مي نماييم:
حكايت جالب آقاي رجبيان
آقاي رجبيان گفتند: شب هاي جمعه حسب
المعمول حساب و مزد كارگرهاي مسجد را مرتب
كرده، و وجوهي كه بايد پرداخت شود پرداخت
مي شد، شب جمعه اي استاداكبر، بناي مسجد
براي حساب و گرفتن مزد كارگرها، آمده بود،
گفت: امروز يك نفر آقا(سيد) تشريف آوردند،
در ساختمان مسجد، و اين پنجاه تومان را
براي مسجد دادند.
من عرض كردم: باني مسجد از كسي پول نمي
گيرد، با تندي به من فرمود: مي گويم بگير،
اين را مي گيرد، من پنجاه تومان را گرفتم
روي آن نوشته بود براي مسجد امام حسن
مجتبي(ع).
دو سه روز بعد صبح زود زني مراجه كرد،
و وضع تهي دستي و حاجت خود و دو طفل يتيمش
را شرح داد، من دست كردم در جيب هايم پول
موجود نداشتم، غفلت كردم كه از اهل منزل
بگيرم آن پنجاه تومان مسجد را به او دادم،
و گفتم: بعد خودم خرج مي كنم، و به آن زن
آدرس دادم كه بيايد تا به او كمك كنم. زن
پول را گرفت و رفت، و ديگر هم با اينكه به
او آدرس داده بودم مراجعه نكرد، ولي من
متوجه شدم كه نبايد آن پول را داده باشم و
پشيمان شدم.
تا جمعه ديگر استاداكبر براي حساب آمد
گفت: اين هفته من از شما تقاضايي دارم اگر
قول مي دهيد كه قبول كنيد تقاضا كنم، گفت:
بگوييد گفت: در صورتي كه قول بدهيد قبول
مي كنيد مي گويم گفتم آقاي استاد اكبر اگر
بتوانيم از عهده اش برآيم، گفت مي تواني،
گفتم بگو گفت تا قول ندهي نمي گويم، از من
اصرار كه بگو، از او اصرار كه قول بده تا
من بگويم.
آخر گفتم بگو قول مي دهم قول گرفت گفت
آن پنجاه تومان كه آقا دادند براي مسجد
بده به خودم، گفتم آقاي استاد اكبر! داغ
مرا تازه كردي چون بعد از دادن پنجاه
تومان، به آن زن پشيمان شده بودم، و تا دو
سال بعد هم هر اسكناس پنجاه توماني به دست
مي رسيد نگاه مي كردم شايد آن اسكناس
باشد.
گفتم: آن شب مختصر گفتي، حالا خوب
تعريف كن بدانم گفت:
آري حدود سه و نيم بعد از ظهر هوا خيل
گرم بود، در آن بحران گرما مشغول كار بود،
دو سه كارگر هم داشتم، ناگاه ديدم يك
آقايي از يكي از درهاي مسجد وارد شد، با
قيافه نوراني جذاب با صلابت، كه آثار
بزرگي و بزرگواري از او نمايان بود، وارد
شدند دست و دل من ديگر دنبال كار نمي رفت
مي خواستم آقا را تماشا كنم.
آقا آمدند، اطراف شبستان قدم زدند،
تشريف آوردند جلو تخته اي كه من بالايش
كار مي كردم دست كردند زير عبا پولي
درآوردند فرمودند: استاد!"اين را بگير،
بده به باني مسجد."
من عرض كردم آقا! باني مسجد پول از كسي
نمي گيرد شايد اين پول را از شما بگيرم، و
او نگيرد و ناراحت شود اما تقريباً تغيير
كردند، فرمود: به تو مي گويم بگير، اين را
مي گيرد من فوري با دست هاي گچ آلود، پول
را از آقا گرفتم، آقا تشريف بردند بيرون.
من گفتم: اين آقا كجا بود در اين هواي
گرم يكي از كارگرها به نام مشهدي علي را
صدا زدم گفتم: برود دنبال اين آقا ببين
كجا مي روند؟ باكي و با چه وسيله اي آمده
بودند؟ مشهدي علي رفت، چهار دقيقه شد، پنج
دقيقه شد، ده دقيقه شد مشهدي علي نيامد،
خيلي حواسم پرت شده بود، مشهدي علي را صدا
زدم پشت ديوار ستون مسجد بود، گفتم چرا
نمي آيي؟
گفت: ايستاده ام آقا را تماشا مي كنم،
گفتم بيا وقتي آمد گفت آقا سرشان را زير
انداختند و رفتند، گفتم با چه وسيله اي؟
ماشين بود؟ گفت نه كه هيچ وسيله اي
نداشتند سر به زير انداختند و تشريف بردند
گفتم تو چرا ايستاده بودي گفت ايستاده
بودم، آقا را تماشا مي كردم.
آقاي رجبيان گفت: اين جريانِ پنجاه
تومان بود، ولي باور كنيد كه اين پنجاه
تومان يك اثري روي كار مسجد گذارد، خود من
اميد به اينكه: اين مسجد اين گونه بنا شود
و خودم به تنهايي به اينجا برسانم نداشتم،
از موقعي كه اين پنجاه تومان به دست رسيد،
روي كار مسجد و روي كار خود من اثر
گذاشت.(پايان حكايت)
نگارنده(283)گويد:
اگر چه متن اين حكايت ها بر معرفي آن حضرت
غير از اطمينان صاحب حكايت، به اينكه سيد
معظمي كه نقشه مسجد را مي كشيد، و در مسجد
جمكران با او سخن فرمود، شخص آن حضرت بوده
است، دلالت ظاهر ديگر ندارد، اما چنان كه
محدث نوري درباب نهم كتاب شريف نجم الثاقب
شرح داده است، وقوع اين گونه مكاشفات و
ديدارها براي شيعيان آن حضرت، حداقل از
شواهد صحت مذهب، و عنايات به واسطه يا
بلاواسطه آن حضرت به شيعه، و خصوصاً كه
مؤيد است به حكايات ديگر كه متن آنها
دلالت بر معرف آن حضرت دارد، بعضي از آن
حكايت ها را همين عصر خود ما واقع شده
است، و به ياري خداوند متعال دركتاب جديدي
كه مخصوص تشرف هاي معاصرين است، در اختيار
شيعيان و ارادتمندان آن غوث زمان و قطب
جهان ارواحنا فداه قرار خواهد گرفت ان
شاءالله تعالي و ما توفيقي اِلا بِالله.(284)
دور نمايي از تحولات مسجد جمكران در
حال حاضر
چنان كه قبلاً از آيه الله العظمي
مرعشي نجفي(ره) نقل شد،"مسجد جمكران، در
آغاز به دستور امام زمان(عج)(توسط حسن بن
مثله و سيد ابوالحسن، در سال 293 هـ .ق به
صورت ساده با سقف چوبي) ساخته شد، و بعدها
توسط شيخ صدوق(وفات يافته سال 381 هـ .ق)
تعمير گرديد، و پس از مدتي در عصر شاهان
صفوي، چندين بار تعمير و بازسازي شد و در
عصر رياست آيه الله شيخ عبدالكريم حائري
نيز چند بار تعمير گرديد.
و در كتاب گنجينه آثار قم آمده:
در سال 1167 هـ .ق توسط ميرزاعلي اكبر
قمي، تعميرات كلي، داراي صحن و شبستان و
يك مناره و كاشي كاري هاي مختلف، به عمل
آمد و بعدها پس از اين تعميرات كلي،
تزيينات و تعميرات ديگري بر آن افزوده شد.
روستاي جمكران در حدود پنج كيلومتري
جنوب شرقي شهر قم، از قديمي ترين روستاهاي
قم است، مسجد صاحب الزمان(عج) در فاصله
حدود پانصد متري آن در طول جنوب شرقي آن
قرار گرفته است.
تا آنجا كه نگارنده از نزديك ديده ام؛
اين مسجد از سال 1350 شمسي، روز به روز از
جهات ظاهر و باطن، رونق چشمگيري يافته، و
هم اكنون به صورت يك مجموعه بزرگ عبادي
اجتماعي در سطح وسيع داراي چند مسجد و
حسينيه خوابگاه و صحن و سراي بزرگ و كتاب
فروشي هاي بزرگ مي باشد.
ازدحام جمعيت كه از نقاط مختلف كشور، و
خارج از كشور در شب هاي چهارشنبه به
جمكران مي آيند، به قدري چشمگير است كه
انسان را به ياد صحراي عرفات و مني در
ايام حج مي اندازد، ده ها هزار نفر عاشق و
شيفته وجود مبارك امام قائم(عج) به اين
درگاه باعظمت مي آيند و به مناجات و راز و
نياز مي پردازند.
توسعه شهر قم موجب شده كه نزديك است،
به مسجد جمكران برسد، و اكنون خيابان
وسيعي به عنوان"حرم به حرم"(از حرم حضرت
معصومه(ع) تا مسجد جمكران در دست احداث
است. اين ها همه نشانگر آن است كه به
راستي مسجد جمكران روزي پايگاه و مركز
عظيم امام زمان(عج) پس از مكه و مسجد سهله
و كوفه خواهد شد، و آن بزرگوار در همين
پايگاه عظيم، مرحله تازه اي از انقلاب
جهاني خود را همراه ياراني استوار و
بسيار، به جهانيان صادر مي كند، و از اين
پايگاه صداي ملكوتيش، به جهان مي رسد،
چنان كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري
امام خميني(ره) يار راستين امام زمان(عج)
از قم آغاز گرديد، و بارها مقام معظم
رهبري حضرت آيه الله خامنه اي(مدظله
العالي) را در اين مسجد ديده اند.
بنابراين بايد با ديد عميق به اين مسجد
نگريست، و از اين كانون ملكوتي درس هاي
شجاعت، صلابت، تهذيب نفس آموخت و از
منتظرين راستين امام مهدي(عج) شد.
اعمال مسجد جمكران
اعمال مسجد جمكران، عبارت از چهار ركعت
نماز است، دو ركعت به نيت نماز تحيت، و دو
ركعت نماز امام زمان(عج)، شيوه آن دو ركعت
نماز تحيت چنين است: در هر ركعت بعد از
حمد، هفت بار سوره توحيد خوانده شود، ذكر
ركوع و ذكر دو سجده در هر ركعت نيز هفت
بار خوانده شود.
سپس دو ركعت نماز امام زمان(ع) به اين
طريق بخوانند: در ركعت اول و دوم وقتي كه
در سوره حمد، به آيه اياک نعبد و اياک
نستعين رسيدند آن را صدبار بگويند، تسبيح
ركوع و سجود را در هر ركعت، هفت بار
بخوانند، و بعد از نماز يك بار لا اله الا
الله بگويند.(285)سپس
تسبيح حضرت زهرا(ع) را بگويند، و بعد سر
بر سجده بگذارند و صدبار صلوات بر
پيامبر(ص) و آلش بفرستند.(286)
علما و مراجع بزرگ همچون آيات عظام
آقايان، بروجردي، سيد محمدتقي خوانساري،
سيدمحمدرضا گلپايگاني، آيه الله بحجت، آيه
الله صدر، آيه الله مرعشي نجفي و... اهميت
بسيار به مسجد جمكران و اعمال آن مي
دادند، و در اين راستا، به بزرگ ترين
حوايج خود نائل مي شدند.
آيه الله سيد محمدتقي خوانساري(ره)
غالباً پياده به جمكران مي رفت، و اعمال
آنجا را به جا مي آورد.
قابل توجه اينكه: يكي از علماي موثق
آيه الله العظمي آقاي بروجردي نقل كرد كه
فرمود:"ماجراي جمكران و ديدار امام
زمان(عج) در بيداري بوده است، و دو نماز
مسجد جمكران را به قصد ورود بخوانيد."
و در مورد نماز در اضافات آن محوطه
اصلي مسجد جمكران، كه به صورت مسجد وسيع
درآمده، مطابق فرموده بعضي از علماء، بايد
نماز به قصد رجاء(اميد ثواب) باشد. پس چه
بهتر كه تا ممكن است، نمازها در مسجد اصلي
خوانده شود.
امام زادگان معروف قم
هنگامي كه حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون
در سال 200 هـ .ق ناگزير از مدينه به
خراسان آمد و مأمون ولايتعهدي حكومت را به
آن حضرت واگذارد، امام زادگان بسيار و
سادات عالي مقام به شوق ديدار حضرت
رضا(ع)، از حجاز به ايران آمدند، ولي با
دشمنان اهلبيت(ع) روبرو شدند، بعضي به
شهادت رسيدند و بعضي متواري گشتند، بسياري
از آنها به خاطر آنكه قم در آن عصر، مركز
شيعيان و طرفداران خاندان نبوت بود، به قم
آمدند و در قم رحلت كردند.
مطابق قول مشهور 444 امام زاده(فرزند
بلاواسطه و با واسطه امامان) وارد قم
شدند، و در قم اقامت نمودند.
احمد رازي، يكي از نويسندگان معروف عصر
شاه عباس كبير(شاه معروف صفويان) كه شرح
مبسوطي درباره قم نوشته، خاطر نشان ساخته
است كه سرزمين قم بيش از 444 تن از اولاد
و نوادگان امامان معصوم(ع) در برگرفته
است.
شيخ زكي باغبان نيز در آن اشعار عميق
خود مي گويد:
هستند چهارصد و چهل و چار از شرف
مدفون به امر حق همه چون
دْر در اين صدف
اولاد مرتضي علي آن شاه لو كُشف
فرقي مدان ميان قم و كعبه
و نجف
جان مي دهند اهل خرد بر نثار قم(287)
ما در اينجا به شرح امامزادگان معروفي
كه بي واسطه و يا با چند واسطه به امام مي
رسند با كمال اختصار مي پردازيم، و اشاره
اي هم به برخي از موضوعات ديگر در اين
باره، خواهيم نمود.
بسيار شايسته است كه زائران حضرت
معصومه(ع)، امامزادگان قم را فراموش
نكنند، و به زيارت قبور آنها هم بروند، چه
آنكه زيارت آنها و اظهار ادب به پيشگاه
آنها، زيارت و اظهار ادب به پيشگاه خود
امامان(ع) است.
امام زادگاني كه در كنار مرقد حضرت
معصومه(ع) مدفونند
صرف نظر از بانويي كه قبرشان در حرم
حضرت معصومه(ع) است و قبلاً ذكر شد، امام
زادگان و سادات جليل القدر نيز در اطراف
روضه مطهر حضرت معصومه(ع) به خاك سپرده
شده اند، و داراي چندين قبه جداگانه بوده
اند كه اكنون جزء بيوتات آستانه درآمده
است، اين گروه عبارتند از:
1ـ سيدابوالحسن، حسين بن حسين بن جعفر
بن محمدبن اسماعيل بن امام صادق(ع)
2ـ حمزه بن احمد... بن امام سجاد(ع)
3ـ ابوجعفر، محمد بن حمزه نامبرده.
4ـ ابوالقاسم علي بن محمد بن حمزه.
5ـ علي بن حمزه.
6ـ ابوعلي، احمدالخطيب الشجري... ابن
امام سجاد(ع)
7ـ ابوجعفر، محمد بن احمد نامبرده.
8ـ ابومحمد، حسن بن احمد نامبرده.
9ـ ابوعلي، احمد بن حسن نامبرده.
كه همه آنها از بزرگان امامزادگان و
سادات بوده اند.(288)
موسي مبرقع(ع)
نخستين كسي كه از فرزندان امام در سال
259 هجري قمري به قم آمد، حضرت موسي بن
امام جواد(ع) است(289)و
فرزند بلافصل امام نهم مي باشد و قبر
مباركش به نام بارگاه شاه زاده موسي مبرقع(290)دركنار
مقبره چهل اختران آذر، معروف و مشهور است،
وي در شب چهارشنبه 22 ربيع الثاني سال 296
از دنيا رفت و اكنون مزار او با گنبد و
صحن، باشكوه و مورد توجه است.
او شخصي جليل القدر بود، محدث نوري
كتاب مستقل به نام"بدر مشعشع" در زندگاني
او نگاشته است، همه سادات رضوي از نسل او
هستند، محلي كه هم اكنون مرقد او در آن
قرار گرفته، خانه او بوده است و در كنار
قبرش يكي از نواده هايش احمدبن محمدبن
احمدبن موسي مبرقع مدفون است.
چهل اختران
در كنار بقعه موسي مبرقع(ع) مرقد بزرگ
با ساختمان شكوهمندي است كه چهل اختران
نام دارد، به طوري كه كتيبه اي كه در آنجا
در سال 851 هـ .ق نوشته شده، مقبره جمعي
از سادات و امامزادگان است.(291)
ولي بناي با شكوه ساختمان آن، در سال
950 هـ .ق توسط شاه طهماسب صفوي، ساخته
شده است.
و در آنجا ام سلمه و ام كلثوم دختران
محمدبن احمدبن موسي مبرقع و جمعي ديگر،
دفن شده اند و همچنين قبر محمدبن احمدبن
موسي مبرقع و محمد بن موسي مبرقع در آنجا
است.
شاه حمزه(ع)
يكي از امامزادگان معروف، حمزه بن موسي
بن جعفر برادر شاه چراغ شيراز(احمد بن
موسي بن جعفر) است، كه در مقبره او اختلاف
است كه آيا همين است كه در قم در كنار
خيابان آذر، بارگاه مجللي دارد و يا
بارگاه معروف كنار بقعه شاه عبدالعظيم، و
يا در اطراف شيراز بقعه اي است كه به نام
حمزه بن موسي بن جعفر مي باشد.
شاه زاده احمد(ع)
در كنار قبر امام زاده حمزه، مقبره
ديگري معروف به امام زاده احمد هست كه
نسبت او را چنين نوشته اند: احمدبن اسحق
بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن
جعفر(ع)
امام زاده زيد
امام زاده زيد از نبيره هاي امام
سجاد(ع) است و در چهل اختران مدفون مي
باشد، صحن مخروبه آن جزء صحن بناي موسي
مبرقع(ع) است.
امام زاده احمد(ع)
احمدبن قاسم بن علي بن جعفر الصادق(ع)
از مردان عابد و با فضيلت عصر خود بود،
مزار شريف او داراي صحن و گنبد در ناحيه
جنوب قم(دروازه قلعه) معروف مي باشد و
خواهرش فاطمه(ع) هم در همانجا مدفون است.
امام زاده سلطان محمد شريف
سلطان محمد شريف بن علي بن محمد بن
حمزه بن احمدبن محمد بن اسمعيل بن محمد بن
عبدالله الباهرين امام زين العابدين(ع)،
در سمت دروازه قلعه، بقعه و گنبد متوسطي
دارد و آن محله به نام او در قم معروف
است. آن جناب از امام زاده هاي بسيار جليل
القدر و معتبر قم است و جد بزرگوار امام
زاده يحيي مدفون در تهران مي باشد، از
تعبيرات عالي المظاميني كه علامه بزرگوار
شيخ منتخب الدين در اول فهرست خود كه به
اسم امام زاده سلطان محمد شريف و امام
زاده يحيي تأليف نموده جلالت قدر آن دو
بزرگوار معلوم مي شود.
امام زاده علي بن جعفر(ع)
علي بن جعفر الصادق عريضي، مردي عالم و
پرهيزكار بوده و زمان چهار امام را درك
كرده است، قبر مقدسش در آخر خيابان
چهارمردان، معروف به در بهشت است و داراي
صحن و ضريح چوبين و بارگاه مجلل مي باشد.
و رواقش از كاشي هاي قرن هشتم آراسته
شده و از آن كاشي ها در موزه آستانه مقدسه
حضرت معصومه(ع) موجود است. دو مزار ديگر
نيز به او منسوب هستند.
1ـ در خارج قلعه سمنان
2ـ در قريه عريض در يك فرسخي مدينه.(292)
در نزديك بارگاه علي بن جعفر(ع) بقعه
اي هست كه مرقد آن را به نام ابراهيم بن
احمدبن موسي بن جعفر نگاشته اند و نيز
بقعه اي وجود دارد كه به محمد بن موسي
الكاظم(ع) معروف است.
سه قبر باغ گنبد سبز
در بيرون دروازه كاشان(آخر چهار مردان)
باغي بود معروف به باغ گنبد سبز، كه در
آنجا سه بقعه مجلل و ممتاز هست كه منسوب
به بزرگان و شخصيت هاي برجسته قم مي باشد
و اكنون آن باغ به ميدان و ساختمان، تبديل
شده است.
در نزديكي علي بن جعفر، بقعه اي است كه
در كتيبه آن نوشته شده:"مضجع ابراهيم بن
موسي بن جعفر(ع)".
امام زاده ابراهيم و امام زاده احمد
مرقد اين دو بزرگوار كه از فرزندان
امام كاظم(ع) هستند، در زير يك بقعه عالي،
جنب هم مدفون مي باشند، در پشت ايستگاه
راه آهن قم معروف است.(293)
امام زاده جعفر، معروف به شاه جعفر(ع)،
و مرقد سيد معصوم
در امتداد خيابان شاه ابراهيم، بارگاهي
باشكوه، به نام مزار شاه جعفر است كه
منسوب به امام كاظم(ع) مي باشد و به عقيده
بعضي، در اين مكان، سيد جليل، جعفر، نقيب
علويين در اواخر قرن ششم و اوايل قرن
هفتم، مدفون است.
در همين امتداد، در فاصله حدود يك
كيلومتري، مرقد كوچكي قرار دارد كه به
بقعه سيد معصوم از فرزندان امام سجاد(ع)
شهرت دارد.
امام زاده سيدعلي، معروف به شاه
سيدعلي(ع)
مرقد اين امام زاده در دروازه ري،(پشت
خيابان باجك فعلي) واقع شده است، نسب نامه
وي چنين است:
"علي بن ابراهيم بن ابي جعفر حسن بن
عبيدالله بن ابي الفضل العباس" بنابراين
حضرت عباس(ع)، جد سوم او است.
اين امام زاده، مورد توجه خاص مردم است
و همواره زائران بسيار دارد و مردم كرامات
فراوان از محضر او ديده اند، او نوزده پسر
داشت، از جمله عبيدالله بن علي كه سيدي
شجاع بود، و كتاب جعفريات را كه دوره كامل
فقه شيعه، در چند جلد است، تأليف نموده و
در سال 312 هـ .ق رحلت كردند.(294)
امام زاده احمد
در نزديكي مزار شاه زاده سيد علي، مزار
شاه زاده احمد(ع) است، مطابق آنچه در روي
قبرش نوشته شده: اين بزرگوار از نوادگان
محمدبن حنفيه است، داراي بقعه و صحن متوسط
و گنبدي از كاشي مي باشد، و در صفحه سقف
آن، نام هاي مبارك چهارده معصوم(ع) را به
خط ثلث از گچ، بيرون آورده اند.
امام زادگان خاك فرج
در انتهاي خيابان خاك فرج، مرقد شريف
دو امام زاده(پدر و پسر) به نام هاي: امام
زاده احمد و امام زاده علي، ملقب به حارث،
از نوادگان امام سجاد(ع) قرار گرفته، كه
داراي بارگاه مجلل و صحن و سراي زيبا است.
نسب نامه پدر عبارت است از:
ابوالحسين احمدبن ابي الخير محمدبن علي
بن عمربن حسن الافطس بن علي اصغر بن امام
سجاد(ع).
نسب نامه پسر نيز چنين است:
علي الحارث بن ابوالحسين احمدبن ابي
الخير...
امام زاده صفوراء(ع) و عمويش
در پشت بارگاه امام زاده خاك فرج، بقعه
اي وجود دارد، معروف به بقعه صفوراء،كه
از نوادگان حضرت علي(ع) مي باشد، در جنب
مرقد حضرت صفورا(ع) مرقد عموي او، معروف
به امام زاده محمد(ص) از نوادگان حضرت
علي(ع) قرار گرفته است، بناي گنبد اين
مرقد، در سال 378 هـ .ق دهنده سال وفات
سيده صفوراء، و سال بناي بقعه و گبند او
است.(295)
امام زاده ناصر(ع)
يكي از امام زادگان از نوادگان امام
حسن مجتبي(ع) امام زاده ناصر، معروف به
شاه زاده ناصر(ع) است، كه بقعه او در
خيابان آذر، روبروي در بزرگ مسجد امام،
نزديك پل قرار دارد.
نسب نامه او چنين است:
ناصرالدين علي بن مهدي بن محمدبن حسين
بن زيدبن محدبن احمدبن جعفربن محمدبن
عبدالرحمن بن محمد البطحايي بن قاسم بن
حسن بن زيدبن امام حسن مجتبي(ع)
كه در اواخر قرن هشتم و آغاز قرن نهم
مي زيسته و از شخصيت هاي برجسته آن زمان
بوده است.
و اينكه به زبان عوام، معروف است كه در
اين بقعه مرقد احمدبن اسحاق قمي وكيل امام
حسن عسكري(ع) در قم قرار دارد، نادرست
است، اين توهماز اينجا ناشي شده كه گفته
اند احمد بن اسحاق، مسجد امام را به امر
امام حسن عسكري(ع) ساخت، و قبرش را در
كنار همين مسجد قرار داد، ولي حقيقت اين
است كه احمد بن اسحاق(ع) هنگام بازگشت از
سامرا، در سرزمين سر پل ذهاب(نزديك اسلام
آباد غرب) وفات يافته و در همانجا به خاك
سپرده شد.(296)و
در آنجا داراي گنبد و بارگاه است.
شاه زاده احمد قاسم(ع)
از جمله امام زادگان معروف قم، شاه
زاده احمد، فرزند قاسم بن احمد بن علي بن
جعفر الصادق(ع) است. او مردي پرهيزكار و
عابد بود. قبر شريفش در جنوب قم، در محله
دروازه قلعه، واقع است، و فاطمه خواهر
گراميش نيز در همانجا دفن است، بقعه و صحن
متوسطي دارد و تاريخ بناي آن را سال 708
هجري قمري، نوشته اند.
امام زادگان ديگري نيز در قم و اطراف
قم وجود دارند كه ما به خاطر رعايت اختصار
به همين مقدار اكتفا مي كنيم. مرقد بسياري
از اين امام زادگان را نگارنده از نزديك
ديده است، ولي شرح حال آنها در كتاب هاي
زير آمده است:
مختار البلاد، در تاريخ قم، تأليف ناصر
الشريعه، راهنماي قم، تأليف آقاي برقعي،
گنجينه آثار قم، تأليف آقاي عباس فيض،
ترجمه تاريخ قم، و باب الرضوان في مناقب
سلطان خراسان و... كه ما در تدوين امام
زادگان معروف قم، از اين كتاب ها، استفاده
كرده ايم.
طريقه زيارت امام زادگان
همه مي دانيم كه در كشور ايران در همه
نواحي آن، بارگاه هاي بسياري از امام
زادگان منسوب به امامان(ع) هست، به خصوص
در قم وكاشان و نواحي و اطراف اين دو شهر
كه بسيار ديده مي شود، بسيار شايسته و
بجاست كه شيعيان و ارادتمندان به خاندان
پيامبر احترام كنند و به زيارت اين قبور
پر بركت رفته و به هر عنوان شرعي كه مي
خواهند تعظيم نمايند.
در آن امام زادگاني كه زيارت مخصوصي از
امام وارد شده مانند زيارت حضرت
معصومه(ع)، همان را بخوانند و اگر وارد
نشده به هر لفظي كه متضمن تعظيم و احترام
باشد زيارت كنند خوب است، و يا از سوره
هاي مباركه قرآن بخوانند و ثواب آن را
نثار آن قبور نمايند.
ولي طبق حديث صحيح و معتبر وارد شده كه
فرزندان ذكور ائمه اطهار(ع) را چنين زيارت
كنند:
اَلسلامُ عَلَيْكَ اَيُهَا السِيِدُ
الزَكِيُ، اَلطاهِرُ الْوَلِيُ، الداعِيُ
الْحَفيُ، اَشْهَدُ اَنَكَ قُلْتَ حَقاً
وَ نَطَقْتَ حَقاً وَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ
اِلي مَوْلايَ وَ مَوْلاكَ عَلانِيَهً
وَسِراً فازَ مُتَبِعُكَ و نَجي
مُصَدِقُكَ وَ خابَ وَخَسِرَ مُكَذِبُكَ
وَ الْمُتَخَلِفُ عَنْكَ، اِشْهَدْلِي
بِهِذهِ الشَهادَهِ لِاَكوُنَ مِنَ
الْفائِزينَ بمَعْرِفَتِكَ وَ طاعَتِكَ وَ
تَصْدِيقِكَ وَ اتَباعِكَ، وَالْسَلامُ
عَلَيْكَ يا سَيِدِي اَنْتَ بابُ اللهِ
الْمُؤْتي مِنْهُ وَ الْمَأْخُودُ عَنْهُ
اَتَيْتُكَ زائِراً وَ حاجاتِي لَكَ
مُسْتَوْدِعاً، وَها اَنَاذا
اَسْتَوْدِعُكَ دِينيِ وَ اَمانَتِي
وَخَواتِيم عَمِلي وَ جَوامِعَ اَمَلِي
اِلي مُنْتَهي اَجَلِي، وَاَلسَلامُ
عَلَيْكَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه.(297)
شخصيت هاي معروف، مدفون در قم
شخصيت هاي برجسته اي كه در طول تاريخ،
در قم به خاك سپرده شده اند بسيارند، كه
قبلاً نام بعضي از آنها ذكر شد، در اينجا
براي رعايت اختصار، تنها به ذكر نام آنها
اكتفا مي كنيم:
1ـ علي بن حسين بن موسي بن بابويه،
معروف به ابن بابويه، پدر شيخ صدوق(ره) وي
به سال 329 هـ . ق در قم وفات يافت، مرقدش
داراي بارگاه باشكوهي است كه جنب آغاز
خيابان چهارمردان در قسمت چپ، قرار گرفته
است.
2ـ زكريا بن آدم، از اصحاب امام
رضا(ع).
3ـ آدم بن اسحاق.
4ـ زكريا بن ادريس، از اصحاب ائمه(ع)
مرقد مبارك اين سه تن در قبرستان شيخان
است.
5ـعلي بن ابراهيم، و محمدبن قولويه،
كه قبرشان در يكجا در كنار باغ شهرداري
است.
6ـ قطب راوندي، محدث و فقيه بزرگ شيعه
در قرن ششم، كه قبرش در صحن نو در قسمت
جنوب، مرتفع و مشخص است.
7ـ محمد طاهربن محمد بن القمي،
الشيرازي الاصل، كه شيخ الاسلام قم در عصر
خود بود، قبرش در شيخان قم است.
8ـ آيه الله العظمي ميرزاي قمي(ره) كه
در سال 1231 قمري، در 79 سالگي وفات كرد و
قبرش در شيخان قم، مزار شيفتگان و
حاجتمندان است.
9ـ مرحوم آيه الله العظمي سيد محمد
حسيني كوه كمري معروف به حجت، از مراجع
تقليد، وي در سال 1372 هـ . ق وفات كرد، و
مرقد شريفش در حجره اي جنب مسجد حجتيه
است.
10ـ مرحوم مرجع كل آيه الله العظمي
بروجردي(ره) كه در 12 شوال سال 1380 قمري،
مطابق با 10 فروردين 1340 شمسي، در قم در
88 سالگي وفات كرد، قبر شريفش در راهرو
مسجد اعظم قم، در كنار مسجد بالاسر است.
11ـ آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم
حائري، مؤسس حوزه علميه قم، كه در 79
سالگي در سال 1355 هجري قمري وفات كرد، كه
مرقدش در مسجد بالاسر است.
12ـ آيه الله العظمي سيد محمدتقي
خوانساري، وفات يافته سال 1373 هـ . ق كه
مرقدش در مسجد بالاسر است.
13ـ آيه الله العظمي سيد صدرالدين صدر،
وفات يافته سال 1373 هـ . ق كه مرقدش در
مسجد بالاسر است.
14ـ آيه الله العظمي سيد محدرضا
گلپايگاني، آيه الله العظمي شيخ محمدعلي
اراكي، آيه الله العظمي شيخ هاشم آملي،
آيه الله العظمي سيدابوالحسن رفيعي، آيت
الله العظمي سيدرضا بهاء الديني و...
15ـ آيه الله العظمي مرحوم حاج شيخ
ابوالقاسم قمي، متوفاي يازدهم جمادي
الثانيه 1353 هـ . ق كه قبرش در مسجد
بالاسر مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) نزديك
مرقد آقاي بروجردي است.
و همچنين علماي ديگر مانند:
آيه الله شيخ مرتضي حائري، آيه الله
حاج آقا روح الله كمالوند، علامه
طباطبايي، استاد شهيد مطهري، آيه الله
العظمي سيد احمد خوانساري، همه در مسجد
بالاسر مرقد حضرت معصومه(ع) مدفون هستند.
شهداي گرانقدر اسلام از علما و آيات
عظام مانند شهيد محمد منتظري، شهيد رباني
املشي، شهيد عباس شيرازي، شهيد شاه آبادي،
شهيد محراب آيه الله مدني و شهداي ديگر در
كنار حرم در مسجد بالاسر و مسجد آينه
طباطبائي مدفون هستند.
مراقد استاد شهيد آيه الله محمد مفتح،
مرحوم آيت الله محقق داماد، شهيد آيت الله
شيخ فضل الله نوري در حجره هاي مختلف صحن
نو، قرار دارند.
قبرهاي شهيد آيه الله سيد محمدرضا
سعيدي، شهيد پرصلابت نواب صفوي، آيه الله
شيخ مهدي قمشه اي، در وادي السلام قم به
خاك سپرده شده اند.
به طور خلاصه اينكه مراجع و علماي
برجسته بسياري از در اين سرزمين به خاك
سپرده شده اند،و قبرشان زينت بخش سرزمين
قم شده است، وشايد يك در بهشت يا سه در
بهشت از قم به سوي بهشت، باز مي شود يكي
به خاطر همين علماي رباني است در اينجا
نظر شما را به ذكر نام چند نفر ديگر جلب
مي كنيم:
1ـ مرحوم حاج ملامحمد صادق(صاحب مدرسه
معروف ملا صادق قم.)
2ـ مرحوم حاج سيد صادق(صاحب مدرسه حاج
سيد صادق.)
3ـ مرحوم آقا سيد عبدالله رضوي.
4ـ مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم، خازن
آستانه.
5ـ مرحوم آقاي حاج ميرزا محمد فيض قمي.
6ـ مرحوم آقاي حاج سيد حسين كوچه حرمي.
7ـ مرحوم شيخ محمدحسين نويسي.
8ـ مرحوم آقا ميرزاي فخرالدين باغ پنبه
اي، سبط صاحب قوانين.
9ـ مرحوم حاج آقا حسين فاطمي.
10ـ مرحوم آخوند ملاغلامرضا صاحب حاشيه
رسائل.
11ـ مرحوم آقا شيخ محمد حسين پايين
شهري.
12ـ مرحوم شيخ مهدي حكمي(معروف به
پايين شهري.)
13ـ مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب پدر
اشراقي، واعظ معروف.
14ـ مرحوم حاج سيد جواد قمي.
15ـ مرحوم حاج آقا احمد طباطبايي اخوي
حضرت آيه الله حاج آقا حسين قمي.
16ـ مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكي
تبريزي(صاحب كتب ارزشمند از اخلاق و
عرفان) كه قبرش در قبرستان شيخان است.
17ـ مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم ملامحمد
كريم(ازاعاظم محققين بزرگ در عصر خود.)
18ـ مرحوم آخوند ملامحمد طاهر قمي
معاصر آقاي حاج سيد جواد قمي.
19ـ مرحوم آقاي حاج ميرزا ابوالطالب،
داماد ميرزاي قمي.
20ـ مرحوم آقاي محمد حسين قمي صاحب
توضيح القوانين از شاگردان مبرز ميرزاي
قمي.
21ـ مرحوم آقاي حاج ميرزا عليرضا والد
ماجد آقاي حاج سيدجواد و داماد ميرزاي
قمي.
22ـ مرحوم آخوند ملامهدي نراقي معروف
به آقا كوچك برادر حاج ملا احمد صاحب
مستند(قبرش در مقابل قبر علي بن بابويه
هست.)
23ـ مرحوم قاضي سعيد قمي صاحب شرح
توحيد صدوق، كه قبرش به حسينيه توليت متصل
است.
24ـ مرحوم آقا ميرزا حسن كاشفي متوفي
1043 هـ . ق نوه دختري ملاصدرا(ره) صاحب
كتاب شمع اليقين، فرزند عبدالرزاق لاهيجي،
صاحب شوارق(كه قبر وي در كنار خيابان ارم
نزديك ابن بايويه است كه آن را به دستور
حضور آيه الله نجفي بنا نموده اند.)
25ـ مرحوم آقا ميرزا ابومحمد، نواده
آقا ميرزا ابوطالب از طرف پدر، و نواده
صاحب قوانين از طرف مادر.
26ـ مرحوم سيد صفي الدين محمد حسيني
معروف به هندي جد سادات ميربهاء الديني.
27ـ مرحوم مير عين العارفين از شاگردان
علامه مجلسي و جد سادات ميربهاء الديني.
28ـ مرحوم مير عين العارفين از شاگردان
علامه مجلسي و جد سادات عارفي قم.
29ـ مرحوم مير محمد عاشور حسيني جد
سادات عاشوري كه از شاگردان علامه مجلسي
بوده است.
30ـ مرحم ميرزا جمال الدين محمدبن
محمدرضا، صاحب تفسير شريف كنزالدقايق در
چهار جلد، كه در كتابخانه عمومي حضرت آيه
الله نجفي(ره) موجود است.
31ـ علامه محدث فقيه بزرگوار، سيد شمس
الدين محمدمهدي از شاگردان محقق كركي، از
نواده هاي موسي مبرقع كه قبر شريفش در
خيابان ارم جنب مسجد محمديه در بقعه اي به
نام بقعه محمديه معروف است. و شخصيت هاي
ديگري كه هر يك در خور استعداد خود به اين
سرزمين مقدس شكوه و آبرو داده اند، خداوند
همه آنها را با محمد(ص) و آلش محشور
گرداند.
پادشاهان مدفون در قم
شاهاني كه در قم مدفونند، شش تن مي
باشند، چهار نفر آنها از پادشاهان صفوي دو
نفر آنها از شاهان قاجاريه به ترتيب ذيل
مي باشند:
شاه صفي اول پسر صفي ميرزا، پسر شاه
عباس كبير، نامش سام ميرزا بوده، و چون به
تخت سلطنت نشست، نام خود را شاه صفي نهاد،
وي در سن 17 سالگي به سلطنت رسيد و در سال
1052 هـ .ق در سن سي و يك سالگي وفات
نمود، جنازه اش را به قم حمل كردند و در
ناحيه جنوبي حرم مطهر، مدفون گرديد،
سابقاً بر روي قبرش صندوق بزرگي بود، ولي
اكنون در رواق زنانه واقع شده و قبرش با
سطح رواق مساوي است و صندوق قبرش كه در آن
ظريف كاري هايي شده است در موزه آستانه مي
باشد.
شاه عباس دوم پسر شاه صفي در سن ده
سالگي به سلطنت رسيد و در سال 1077 در
خسرو آباد دامغان وفات نمود و جنازه اش را
به قم حمل نمودند و در ناحيه جنوبي غربي
حرم، جايي كه اكنون به نام مسجد امام
خميني است دفن نمودند.
شاه سليمان پسر شاه عباس ثاني، در سال
1105 در سن چهل و نه سالگي از دنيا رفت،
جنازه اش را به قم آوردند و در بقعه اي كه
در ناحيه جنوبي مسجد بالاسر است به خاك
سپردند.
شاه سلطان حسين پسر شاه سليمان كه در
سراي سلطنتي به دست اشرف افغان كشته شد،
جنازه بي سرش را به قم حمل كردند و در
قسمت جنوبي مسجد بالاسر در كنار قبر شاه
سليمان دفن نمودند.
فتحعلي شاه قاجار در سال 1250 در سن 67
سالگي در اصفهان وفات نمود و جنازه اش را
به قم حمل كردند و در طرف شمال صحن كهنه
در بقعه مخصوصي(كه خودش در حال حياتش آنجا
را ساخته بود) مدفون گرديد.
محمدشاه قاجار پدر ناصرالدين شاه در
سال 1264 در تجريش وفات يافت و جنازه اش
را به قم حمل كردند و در قسمت غربي صحن
كهنه در بقعه اي كه جنب راهرو و مدرسه
مادرشاه(298)بود
دفن نمودند.
بايد توجه داشت كه شاه زادگان بسياري
هم در جنب مرقد مطهر حضرت معصومه(ع)
مدفونند و همچنين از طبقه وزيران و حكام
و... نيز مدفونند، مانند علي اصغر اتابك
كه صدراعظم ايران در زمان ناصرالدين شاه و
مظفرالدين شاه بود و صحن نو را ساخت كه به
صحن اتابكي، معروف است و مانند"كامران
ميرزا" پسر ناصرالدين شاه، حسن مستوفي،
عين الملك، محمدحسن حاجب الدوله، احمد
مشير السلطنه، فرخ امين الدوله، عبدالصمد
عزالدوله، جهانگير نظام الملك، منوچهر
معتمد، ملك منصور شعا السلطنه، مهدي
اعتضادالدوله، ابراهيم معتمدالسلطنه،
اسدالله نظام الدوله، علينقي بهاء الملك،
باقر سعد السلطنه، و عبدالرحيم قائم مقام،
محمد اقبال الدوله، حسن وثوق، احمد قوام
السلطنه، و محمد اعتضادادوله قائم مقام
الملك تبريزي، پروين اعتصامي و... دفن شده
اند.
از شاه زادگان صفويه، قريب هفتاد نفر
كه به دست افغان ها كشته شدند در سردابه
برزگي كه مقبره خانوادگي صفويه بود، در
زير مسجد طباطبائي،(صحن زنانه سابق) قرار
داشته، به خاك سپرده شده اند، ظاهراً اين
سردابه هنوز هم وجود دارد، و از قرار
مسموع، وسعت اين سردابه، بسيار بوده و تا
قسمتي از صحن نو تا نزديك قبر قطب راوندي
ادامه دارد، يكي از مدفونين آن، عباس
ميرزا، پسر و ولعيهد شاه طهماسب دوم است،
كه افغانها او را هم كشتند.(299)