آداب
امر به معروف و نهى از منكر
مقصود از آداب، آن چيزهايى است كه رعايت آنها در حصول
غرض و گرفتن نتيجه، مؤثّر است مانند: لينت و نرمى كلام و اجتناب از درشتى و
خشونت و استعمال الفاظ توهين آميز و رعايت نزاكت و خوش خلقى و احترام
اشخاص. مگر در مواردى كه گرفتن نتيجه، بى خشونت و درشتى ميسر نباشد.
مقصود از امر به معروف و نهى از منكر انجام يك وظيفه
اخلاقى و نوع پرورى است و به اين جهت بايد تا امكان دارد طورى اداى اين
وظيفه را نمود كه باعث آزردگى و رنجش خاطر طرف نشود و او را در مقام لجاجت
نيندازد.
چو كارى بر آيد به لطف و خوشى *** چه حاجت به كبر است و
گردنكشى
خداوند به حضرت موسى و هارون كه براى دعوت فرعون
مأمورشان ساخت دستور داد كه او را با كلام ليّن و نرم بخوانند:
«فَقُوْلا لَهُ قَوْلا لَيِّناً».(29)
از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ در بحارالأنوار
از كتاب مصباح الشّريعه در ضمن روايتى نقل نموده كه فرمود:
«امر كننده به معروف بايد دانا به حلال و حرام باشد
و از آنچه راجع به خود اوست فراغت يافته باشد نصيحت كننده مردم باشد. و با
آنها مهربانى و مدارا نمايد، با لطف و بيان خوش، آنان را دعوت كند. آگاه به
تفاوت اخلاق مردم باشد تا با هر كسى مطابق اخلاق و عادات او رفتار كند.
دانا به مكر نفس و مكايد شيطان باشد و در آنچه كه از مردم به او مى رسد از
اذيت و ابتلا، صبر نمايد و در مقام مكافات و تلافى برنيايد و از آنها شكايت
نكند و آمرانه و حاكمانه امر به معروف ننمايد و از براى خود، با كسى درشتى
و خشونت نكند، بلكه با نيت پاك براى خدا امر به معروف كند و از او يارى
بخواهد و اگر نافرمانى او را نمودند و جفا بر او روا داشتند، صبر نمايد و
اگر از او پذيرفتند از آنها تشكّر كند كار خود را به خدا واگذار كند و عيب
خود را ببيند».(30)
يكى از آدابى كه رعايت آن بسيار لازم است اين است كه جز
در مورد ضرورت عيب كسى را در پيش ديگران نگويد و تا ممكن است عيوب مردم را
بپوشاند و آنها را در خلوت به عيبشان آگاه سازد.
يكى ديگر از آداب مهمه اين است كه: امر كننده به معروف،
تارك آن و نهى كننده از منكر، عامل به آن نباشد تا سخن او در دلها اثر كند.
در نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ
روايت شده است كه فرمود:
«من نصب نفسه للنّاس اماماً فعليه ان يبدأ بتعليم
نفسه قبل تعليم غيره ولكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه ومعلّم نفسه
ومؤدّبها أحقّ بالاجلال من معلّم النّاس ومؤدّبهم».(31)
يعنى: «كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد پيش
از آنكه به تعليم ديگران مشغول شود خود را تعليم دهد، و بايد با رفتار خود
به مردم ادب بياموزد، پيش از آنكه با زبان آنها را ادب كند و كسى كه خود را
تعليم مى دهد و ادب مى كند سزاوار است به احترام و تجليل از كسى كه تعليم
دهنده مردم و ادب آموز ايشان است».
و نيز در كتاب مذكور از آن حضرت نقل نموده است كه
فرمود:
«لعن الله الآمرين بالمعروف التّاركين له والنّاهين
عن المنكر العاملين به».(32)
يعنى: «خدا لعنت كند يا لعنت كرده است امركنندگان به
معروف را كه ترك آن مى كنند و نهى كنندگان از منكر را كه عمل به آن مى
نمايند».
يكى از بزرگترين عوامل موفقيت پيغمبر اكرم ـ صلّى الله
عليه وآله ـ به شهادت تاريخ در كار هدايت مردم، ايمان محكم و پايدار آن
حضرت به آنچه از طرف خدا بر او وحى مى گرديد بود كه مى فرمود:
«اگر آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست چپم
گذارند كه از دعوتم دست بردارم، نمى پذيرم».
در تمام تعاليم اسلامى، خود آن بزرگوار و اهلبيتش
پيشقدم بودند و رفتار و اخلاق آن حضرت مردم را شيفته و دلباخته اسلام مى
ساخت.
آن كس كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند و خود به
خلاف گفته خود رفتار مى نمايد، نتيجه مهمّى نخواهد گرفت و زحماتش بيشتر به
هدر مى رود.
و غير تقى يأمر النّاس بالتّقى *** طبيب يداوى النّاس
وهو مريض
خشك ابرى كه بود ز آب تهى *** نايد از او صفت آب دهى
در قرآن مجيد راجع به حضرت شعيب پيغمبر ـ على نبيّنا
وآله وعليه السّلام ـ آمده است كه به قوم خويش مى فرمود:
«وَما اُريدُ اَنْ اُخالِقَكُمْ اِلى ما اَنْهاكُمْ
عَنْهُ».(33)
معنى آيه شريفه بنا بر بعض تفاسير، اين است كه حضرت
شعيب ـ عليه السّلام ـ مى فرمود:
«من نمى خواهم شما را به آنچه از آن نهى مى كنم
مخالفت نمايم».
و در سوره فصلت مى فرمايد:
«وَمَنْ اَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعا اِلَى اللهِ
وَعَمِلَ صالِحاً وَقالَ اِنَّنى مِنَ الْمُسْلِمينَ».(34)
يعنى: «چه كسى قول و گفته اش بهتر است از آنكه مى
خواند به سوى خدا و عمل صالح و گويد من از مسلمينم».
و از كسانى كه به موعظه و دعوت خود عمل نمى كنند خداوند
متعال آنان را مذمّت نموده و مى فرمايد:
«أَتأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ
اَنْفُسَكُمْ»(35)
يعنى: «آيا امر مى كنيد مردم را به برّ و نيكى، و
خود را فراموش مى نماييد».
با اينكه اين مطالب را بايد كاملا در نظر گرفت، امّا
كسى هم حقّ ندارد كه از امر به معروف به اسم اينكه من خود به آن عمل نمى
كنم خوددارى نمايد; زيرا امر به معروف تكليفى است كه مستقلا در عهده انسان
است و بايد آن را ادا نمايد.
در اخبار رسيده است كه:
«مرّوا بالمعروف وان لم تعلموا به كلّه».(36)
و همچنين كسى حقّ ندارد از شنيدن مواعظ و نصايح به اين
دليل كه گوينده و واعظ، عمل به گفته خود نمى كند و كردارش را مانند گفتار
نساخته، سر بتابد و به اعتراض پردازد، زيرا در پيشگاه شرع و وجدان، اين عذر
از او پذيرفته نيست.
از حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ روايت شده كه
فرمود:
«خُذِ الْحِكْمَةَ اَنّى كانَتْ فَاِنَّ الْحِكْمَةَ
تَكُونُ في صَدْرِ الْمُنافِقِ فَتَلَجْلَجُ فى صَدْرِهِ حَتّى تَخْرُجَ
فَتَسْكُنَ اِلى صَواحِبها فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ».(37)
يعنى: «فراگير حكمت را هر جا كه باشد پس بدرستى كه
حكمت مى باشد در سينه منافق پس مضطرب مى شود در سينه او و آرام مى گيرد در
دل مؤمن كه صاحب آن است».
مرد بايد كه گيرد اندر گوش *** ور نوشته است پند بر
ديوار
باطل است اينكه مدّعى گويد *** خفته را خفته كى كند
بيدار
خلوص در امر به معروف و نهى از منكر
اخلاص و نيّت بى شائبه، روح هر عمل خير و كار نيك است و
هر چه خلوص نيّت بيشتر باشد درجه عمل بلندتر خواهد بود. و چون مقصود از امر
به معروف و نهى از منكر اصلاح، هدايت و اجراى حدود و حمايت از حقوق ضعفا و
فقرا و تهذيب اخلاق و ترويج ملكات فاضله و پارسايى و پرهيزكارى است، بايد
كسانى كه براى اصلاح و راهنمايى و تكميل جامعه اقدام مى نمايند همواره اين
جهت را فراموش نكرده براى تحصيل رضاى خدا بگويند، و براى خدا بنويسند، و
براى خدا دعوت كنند، و از روى كمال محبت و مهربانى و دلسوزى و عشق و علاقه،
افرادى را كه در اثر طغيان آتش شهوات و يا جهل و نادانى و يا خشم و غضب و
جهات ديگر، آلوده به معاصى و خطا مى شوند، راهنمايى نمايند.
اگر كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند از
اين كار مقاصد ديگر داشته باشند مثل آن كه بخواهند آن را وسيله نيل به مقام
و رتبه و جاه و مال دنيا قرار دهند، علاوه بر آنكه غالباً از اين مقاصد
محروم مى شوند، زحمات ديگران را هم بى اثر مى سازند. و برعكس اگر نيتها
خالص گرديد، اقدامات، با بركت و مفيد خواهد شد. كسانى كه نيتشان خير و اصلح
باشد در انجام وظيفه كوتاهى نكرده با كمال قوّت و قدرت به تكليف خود رفتار
و به وظيفه خود عمل مى كنند. چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ
روايت شده است كه فرمود:
«مَنْ اَحَدَّ سِنانَ الْغَضَبِ للهِِ قَوِىَ عَلى
قَتْلِ اَشِدّاءِ الْباطِلِ».(38)
يعنى: «كسى كه سنان خشم را براى خدا تيز نمود، قوى
مى گردد بر كشتن كسانى كه شدّت در پيروى از باطل دارند».
دين اسلام در خصوص پاكى نيت و اخلاق در اعمال صالحه و
كارهاى نيك، سفارش بسيار نموده و مهمترين ملاك خوبى عمل را خلوص نيت شمرده
است، چنانچه از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ نقل شده كه
فرمود:
«اِنَّمَا الأعْمالُ بِالنّيات».(39)
در قرآن مجيد در آيات بسيار، مردم را دعوت مى كند كه در
قيامها و نهضتها و در اتفاقات و عبادات و در همه اقوال و افعال فقط رضاى
خدا را بخواهند. در سوره انعام مى فرمايد:
«قُلْ اِنَّ صَلوتى وَنُسُكى وَمَحْياىَ وَمَماتى
للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ».(40)
يعنى: «بگو بدرستى كه نماز من و قربانى من و زندگى و
مرگم براى خدايى است كه پروردگار عالميان است».
و در مقابل، با ريا و رياكاران و كسانى كه اعمال صالحه
و دين و ايمان را وسيله رسيدن به مقامات و مناصب دنيوى و مال و جاه قرار مى
دهند، بشدّت مبارزه كرده است حتّى آن را در حدّ شرك به خدا قرار داده اند.
پس كسى كه مى خواهد در امر به معروف و نهى از منكر موفق شود بايد صدق نيت و
اخلاص را عامل مؤثر حصول مقصود بداند و آن را وسيله اعمال غرضها شخصى و
خداى نخواسته اهانت به بندگان خدا قرار ندهد و بداند كه خداوند از راز دل
او هم آگاه است:
«يَعْلَمُ خائِنَةَ الاْعْيُنِ وَما تُخْفِى
الصُّدُورُ»(41)