قبر جنازه زناكار را قبول نكرد
طبق قاعده كلى ، كه تمام اشياء عالم احساس و شعور دارند، زمين هم از اين قاعده و
قانون بيرون نيست . هم احساس و شعور دارد و هم افراد نيك و بد را مى شناسد. به بعضى
از جنازه ها ((مرحبا)) و
خوش آمد و به بعضى ديگر ((لامرحبا))
و خوش نيامدى مى گويد: بعضى را قبول مى كند و بعضى را بيرون مى اندازد. در اين باره
به داستانى كه در ذيل آورده مى شود توجه كنيد.
نقل شده است : در زمان امام صادق عليه السلام زنى بود كه زنا مى داد و از راه زنا
آبستن مى شد؛ چون وضع حمل مى كرد از ترس اين كه مبادا خويشان و اقوامش از عمل او
اطلاع پيدا كنند( فقط مادرش از عمل او اطلاع داشت ) فرزندان خود را به آتش مى
سوزاند؟!
وقتى از دنيا رفت او را دفن كردند و قبر او را قبول نكرد و جنازه را بيرون انداخت !
قبر ديگرى كندند و او را داخل آن كردند و سرش را پوشاندند باز قبر شكافته شد و
جنازه را بيرون انداخت !
خويشان او خدمت امام صادق عليه السلام آمدند و داستان را براى آن بزرگوار نقل
كردند. فرمود: مادرش را خبر كنيد بيايد. وقتى آمد از او پرسيد: دخترت در دنيا چه
اعمال زشتى را مرتكب مى شد؟
عرض كرد: دختر من زنا مى كرد و بچه هايى كه از زنا به وجود مى آمدند به آتش مى
سوزاند تا كسى بر اعمال او آگاه نشود.
حضرت فرمود: زمين جنازه اين زن را قبول نمى كند؛ چون او خلق خدا را به عذابى كه
مخصوص خداوند است (يعنى به آتش سوزاندن ) عذاب مى كرد.
پس از آن فرمود: قدرى از تربت جدم حضرت سيدالشهداء، حسين عليه السلام را در قبرش
بگذاريد تا زمين او را قبول كند. خويشان او قدرى تربت امام حسين عليه السلام را
همراه او دفن كردند ديگر قبر او را بيرون نيانداخت .(288)
تنها آثار زنا در عالم قبر و قيامت ظاهر نمى شود بلكه در دنيا هم ظاهر خواهد شد. از
جمله ، هر كس با زن ها و دخترهاى ديگران زنا كند، با زن يا دختر و خواهر او زنا
خواهند كرد. روايات و داستان هايى در بحار ولئالى الاخبار و ديگر كتب وارد شده است
كه تذكر آن ها ما را از روش كتاب بيرون مى برد طالبين مى توانند به آن ها رجوع
كنند.
عذاب برزخى سخن چينان
يكى از گناهان بزرگ كه قرآن و احاديث از آن منع كرده و به انجام دهندگان آن وعده
عذاب و آتش داده اند، سخن چينى و نمامى است كه به وسيله آن بين زن و شوهر، بين دو
دوست و دو برادر اختلاف و نزاع واقع مى شود و به وسيله آن خون ها ريخته ، خانه ها
خراب و ويران مى شود، اسرار نهانى و پشت پرده آشكار گشته و حيثيت ها و آبروها از
بين رفته و هتك مى شود و فتنها در عالم بر پا مى گردد.
براى سخن چين دو نوع عذاب است ، يكى عذاب برزخى و ديگرى عذاب آخرتى . در حالى كه
عذاب قيامت از عذاب برزخى سخت تر و مشكل تر است .
عذاب برزخى سخن چين و نمام طبق اخبار رسيده : عذاب و آتش در قبر است . وقتى سخن چين
از دنيا رفت و او را داخل قبر كردند قبرش شعله ور مى شود و او تا روز قيامت در ميان
آتش خواهد سوخت .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه كوشش كند ميان دو نفر را با سخن
چينى به هم بزند و آن ها را از هم جدا كند، وقتى از دنيا رفت خداوند آتشى را بر قبر
او مسلط مى كند كه تا روز قيامت او را بسوزاند و مسلط مى كند و بر او مارها و عقرب
هاى سياه را كه او را نيش زنند تا وقتى كه از قبر خارج شود، (طول نيش و دندان هاى
مارها و عقرب هايى كه افراد سخن چين را نيش مى زنند صد و بيست زراع است .(289)
در حديث معراجيه است كه حضرت رسول فرمود: در شب معراج وقتى از جهنم عبور كردم بر
جمعيتى برخوردم كه لب هاى آن ها مانند لب هاى شتر بود و ملائكه گوشت هاى پهلوهايشان
را مقراض مى كردند و در دهان آن ها مى گذاشتند!
گفتم : اى جبرئيل ! اين ها چه كسانى هستند؟ عرض كرد: افراد سخن چين و غيبت كننده در
دنيا هستند.
نيز از آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: شبى كه مرا به
آسمان بردند زنانى را ديدم كه سرشان سرخوك و بدنشان مانند بدن الاغ بود و آن ها را
با هزار هزار نوع عذاب ، مجازات مى كردند. از جبرئيل سئوال كردم : عمل آن ها در
دنيا چه بوده است ؟ گفت : آنان زنان سخن چين و دروغ گو بوده اند.(290)
اما عذاب آخرتى سخن چينان از اين قرار است : وقتى آن ها از قبرهايشان خارج مى شوند
مارها و عقرب هايى بر آن ها مسلطاند و آن ها را احاطه كرده اند تا وقتى كه داخل
جهنم شوند.(291)
سخن چين در قيامت داخل بهشت نمى شود و از نعمت هاى آن استفاده نمى كند.
امام باقر عليه السلام فرمود: براى كسانى كه جهت سخن چينى و نمامى و جدايى انداختن
ميان مردم رفت و آمد مى كنند بهشت حرام است .(292)
عذاب برزخى دروغ گويان
يكى از گناهانى كه باعث عذاب مى شود و مجازاتش ، هم در دنيا هم در قبر و هم در
قيامت گريبان انسان را مى گيرد، دروغ گويى مى باشد. چون بحث ما درباره عذاب برزخى
است از عذاب دروغ گو در قيامت صرف نظر مى كنيم .
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته شخصى پيش من آمد و گفت :
برخيز، برخواستم و با او روانه شدم تا به جايى رسيديم . در آن جا دو نفر را مشاهده
كرديم يكى ايستاده و ديگرى نشسته بود، شخص ايستاده يك ((انبر))
بزرگ آهنى در دست داشت و به دهان شخص نشسته فرو مى برد و يك طرف دهان او را با آن
مى گرفت و مى كشيد، به طورى كه صورت و بينى و چشمان او به همان طرف بر مى گشت و به
هر طرف انبر را مى كشيد آن شخص نشسته هم به همان طرف خم مى شد.
تعجب كردم ! و از آن شخص كه مرا صدا زد. و از جاى خود بلند نموده بود پرسيدم : اين
كيست و چه كاره است و اين چه صحنه اى است ؟ چرا چنين مى كند؟
گفت : يا رسول الله ! اين شخص نشسته ، كسى است كه در دنيا دروغ مى گفت (و بدون توبه
از دنيا رفته است )! اكنون در عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت ، همواره اين گونه عذاب
مى شود و در قيامت عذابش سخت تر خواهد بود.(293)
مالك بن دينار مى گويد: در كتابى خواندم : هيچ خطيب و گوينده اى نيست مگر اين كه
گفتار او را با كردارش تطبيق مى كنند. اگر مطابق باشد خوشا به احوالش و اگر مطابقت
نداشته و گفتارش غير از اعمالش باشد، دو لب او را با قيچى هاى آتشين قيچى مى كنند.
دو مرتبه لب ها بلافاصله سالم مى شوند و اين عمل تا روز قيامت ادامه دارد.(294)
انسان دروغ گو، چون با لب و دهان سخن دروغ مى گويد، در اين حديث لب و دهان را عذاب
مى كنند و آن ها را با ((انبر))
به اين طرف و آن مى كشند و با قيچى مى برند.
آن قدر دروغ گفتن زشت و زننده است كه خداوند، در قرآن به صاحب آن وعده عذاب داده
است و ملائكه از بوى دهان دروغ گو اذيت مى شوند.
عذاب برزخى مال يتيم خوران
تمام اعمال انسان علاوه بر چهره هاى ظاهرى خود، چهره هاى واقعى نيز دارند كه در اين
جهان از نظر ما پوشيده و پنهان اند چهره هاى واقعى اعمال در جهان ديگر ظاهر مى شوند
و مسئله تجسم اعمال را تشكيل مى دهند.
از جمله آن ها خوردن مال يتيم از روى ظلم و ستم است كه جلوه مخصوص به خود دارد و آن
جلوه در عالم برزخ و قيامت بروز و ظهور مى كند و چهره و قيافه واقعى خود را آن جا
نشان مى دهد. گرچه چهره ظاهرى خوردن مال يتيم بهره گيرى و لذت بردن از غذاهاى لذيذ
و رنگين است ، اما چهره واقعى و برزخى اين غذاها و خوردن مال يتيم ، آتش سوزان مى
باشد و همين چهره است كه در عالم برزخ و قيامت بروز و ظهور مى كند و آشكار مى شود.
قرآن در اين باره مى فرمايد:
ععع ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلون
سعيرا
(295)
((آن كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى
خورند (در واقع و حقيقت )
تنها آتش مى خوردند (و شكم خود را پر از آن مى كنند) و به زودى در آتش سعير (و آتش
) سوزانى خواهند سوخت .))
اين آيه با صراحت تمام : خوردن مال يتيم را از روى ظلم و ستم ، به خوردن آتش تعبير
كرده است و مى فرمايد: آنان فقط آتش سوزان مى خوردند و شكم هاى خود را از آن پر و
انباشته مى كنند.
چه عمل زشتى بدتر از خوردن مال يتيم و تصرف ناروا در اموال ايشان است كه قرآن با
شدت از آن نهى كرده .
هر آن كس كه با ظلم و زور و ستم |
|
زمال يتيمان خورد بيش و كم |
همانا كه آتش فرو مى برد |
|
كه از مال ايتام بر مى خورد |
به زودى به جبران اين زشت كار |
|
بيفتند در بطن سوزنده نار |
بلى ، چهره واقعى هر عمل هميشه تناسب خاص با كيفيت ظاهرى آن عمل دارد، همان گونه كه
خوردن مالى يتيم و غصب حقوق او، قلب او را مى سوزاند و روح او را آزار مى دهد، چهره
واقعى اين عمل ، آتش سوزان در برزخ و قيامت مى شود و خورنده مال را مى سوزاند.
با اين حساب ، آيا افراد عاقل و با ايمان ، چنين عمل خطرناكى را انجام مى دهند كه
با دست خود پاره هاى آتش سوزان را برداشته و در ميان دهان بگذارند و ببلعند؟
ممكن نيست . حتى افراد كم شعورى هم حاضر به چنين عملى نيستند.
اگر مى بينيم مردان خدا و اولياء الله ، حتى فكر معصيت را به خود راه نمى دادند،
دليلش همين بوده است كه آن ها بر اثر قدرت علم و ايمان و تقوا و پرورش هاى اخلاقى ،
چهره هاى واقعى اعمال را مى ديدند و هرگز فكر انجام دادن آن ها را نمى كردند.
احاديث در نكوهش تجاوز به اموال يتيمان بسيار تكان دهنده است . حتى كمترين تعدى به
اموال ايشان مشمول اين حكم معرفى شده است .
در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است : كسى سئوال كرد: مجازات آتش درباره
چه مقدار از خوردن و غصب كردن مال يتيم است ؟ فرمود: در برابر دو درهم .(296)
عذاب برزخى ثروت اندوزان
ثروت اندوزان و كسانى كه طلا و نقره را از هر راهى كه شده به دست مى آورند و آن ها
را ذخيره مى كنند، يا به عنوان گنج در دل كوه ها و داخل زمين مخفى مى كنند و در راه
خدا انفاق نمى نمايند و كارهاى عام المنفعه با آن ها انجام نمى دهند و حتى حقوق
واجبى را كه خداوند در آن ها قرار داده است نمى پردازند و نه خود از آن بهره مى
بردند و نه ديگران ، عذابى مخصوص هم در عالم برزخ و هم در قيامت براى آنان خواهد
بود كه عبرت براى ديگران باشد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
ععع والذين يكنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشر هم بعذاب اليم
يوم يحيمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ماكنزتم
لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون
(297)
((آنان كه طلا و نقره را گنجينه (ذخيره و پنهان ) مى
سازند، و در راه خدا انفاق نمى كنند، آن ها را به مجازات دردناكى بشارت بده .))
در آن روز (عالم برزخ و قيامت ) آن ها را در آتش گرم و سوزان جهنم داخل كرده و با
آن طلاها و نقره ها صورت ها و پهلوها و پشت هايشان را داغ مى كنند (و به آنها مى
گويند:) اين همان چيزهايى است كه براى خود گنجينه و ذخيره ساختيد پس بچشيد چيزى را
كه براى خود اندوخته ايد!))
ملاحظه فرماييد، در اين آيه مباركه با صراحت تمام مى فرمايد: طلاها و نقره هاى داغ
شده كه با آن ها بدن ها را داغ و علامت گذارى مى كنند، همان طلا و نقره هايى است كه
در دنيا ذخيره كرده و حاضر نبودند مقدارى از آن ها را در راه خدا مصرف كنند، حتى
حاضر نبودند خود و فرزندانشان و ديگران از آن ها سود و منفعت برند، حتى حاضر نبودند
كه در برابر خدا تسليم شوند و واجبات شرعى آن ها را بپردازند.
بدانيد اى مؤ منان ! اين ميان |
|
چه بسيار احبار و رهبانيان |
از اموال مردم به باطل خورند |
|
به هر چه حرام است دست آورند |
كنون بر كسانى كه بس سيم و زر(298) |
|
ذخيره نمودند، گنج و گهر |
نكردند انفاق از زر و سيم |
|
خبرها بده از عذابى اليم
(299) |
ز روزى كه در دوزخ كردگار |
|
ذخاير گدازند از تاب نار |
به پيشانى و پشت و پهلو بدان |
|
گذازند بس داغ اندر ميان |
چنين است فرجام آن سيم و زر |
|
كه كرديد آن را نهان سر به سر |
چشيد آتشى بس برافروخته |
|
سزاى همان گنج اندوخته |
در آيه فوق چرا از ميان تمام اعضاى بدن ، تنها ((پيشانى
و پشت و پهلو)) ذكر شده و نامى از بقيه اعضا و جوارح
برده نشده است ؟ شايد به اين جهت باشد كه با آن سه عضو در مقابل محرومان و مستضعفين
عكس العمل نشان مى دادند. گاهى صورت را در مقابل آنان در هم مى كشيدند و زمانى به
علامت بى اعتنايى و بى توجهى ، از رو به رو شدن با آن ها خوددارى مى كردند و راه
خود را منحرف مى نمودند، گاهى به آنان پشت كرده و از روى تكبر و خودخواهى توجهى به
آن ها نمى كردند.
از اين جهت ، اين سه نقطه از بدن آن ها را با سكه هاى پرزرق و برق و با سيم ورزشان
كه داخل آتش انداخته و سرخ و سوزان شده است داغ مى كنند.
آيه ذكر شده اين حقيقت را مى رساند كه هيچ كدام از اعمال انسان ها از بين نمى رود و
هم چنان باقى مى ماند و باعث سرور و شادى نيكان و رنج و عذاب بدان مى گردد.
عذاب برزخى فراموش كنندگان قرآن
جدا شدن و فراموش نمودن و عمل نكردن به قرآن ، در عالم برزخ و هم چنين در قيامت
مجازات دارد. رواياتى در اين باره نقل شده : از جمله :
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته دو نفر پيش من آمدند و
گفتند: يا رسول الله ! با ما بيا، من هم با ايشان به راه افتادم تا به سرزمين مقدسى
رسيديم . در آن جا مشاهده كرديم شخصى خوابيده و ديگرى بالاى سرش ايستاده و سر او را
بر سنگ بزرگى مى زند به طورى كه سر او شكسته مى شود.
بعد از آن ، سنگ را به طرف ديگر مى غلطانند و صبر مى كنند تا سر آن شخص سالم شود
باز سر او را بر سنگ مى زند تا شكسته شود و اين كار دائما تكرار مى شد.
گفتم : ((سبحان الله ))!
اين كيست و عمل او چه بوده است ؟
گفتند: اين مرد كسى است كه قرآن را فرا گرفته و بعد توجهى به آن نكرده تا آن چه را
فرا گرفته بود فراموش كرده است نه آن را قرائت مى كند و نه به دستورانش عمل مى
نمايد و آن را تنها گذاشته است .
اين كسى است كه نماز را كوچك مى شمارد و به آن اهميت نمى دهد و دائما موقع نماز
خواب بوده است . اين مجازات براى او تا روز قيامت ادامه دارد.(300)
عذاب برزخى ربا خواران
يكى از گناهان كبيره كه آيات و روايات تكان دهنده اى درباره آن نازل شده است ،
رباخوارى مى باشد.
قرآن در مذمت آنان مى فرمايد: ((كسانى كه ربا مى خوردند
در قيامت مانند جن زدگان و ديوانگان كه تعادل خود را از دست داده اند مى باشند.))(301)
و نيز مى فرمايد: ((اگر رباخواران آن را ترك نكنند بايد
بدانند كه با خدا و رسول به جنگ برخاسته اند.))(302)
و رواياتى كه در اين باره وارد شده است نيز تكان دهنده و خطرناك مى باشد. از جمله
آنها.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ((خداوند
رباخوار و ربادهنده و فروشنده و خريدار و نويسنده و دو شاهد آن را لعنت است .))(303)
و نيز آن حضرت فرمود: ((هر كس ربا بخورد، خداوند شكم او
را به همان اندازه كه ربا خورده است پر از آتش جهنم مى كند.))(304)
و فرمود: ((يا على ! ربا هفتاد جزء است ، آسان ترينش
مانند آن است كه مردى در خانه كعبه با مادر خود زنا كند. يا على ! يك درهم ربا
گناهش بزرگ تر است از هفتاد زنا كه همه آن ها در خانه كعبه به محارم انجام گرفته
باشد.))(305)
عذاب برزخى رباخوار هم كه در روايت آمده است از اين قرار است .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شبى دو نفر پيش من آمدند و گفتند:
برخيز، برخاستم و با ايشان رفتيم تا در سرزمين مقدسى به نهرى رسيديم كه آب آن قرمز
بود و رنگ خون داشت . ديديم در كنار آن ، ديديم در كنار آن ، مردى ايستاده و اطراف
او سنگهاى زيادى بود. اين شخص در نهر خون شنا مى كرد و بيرون مى آمد و در كنار سنگ
ها قرار مى گرفت و يكى از آن ها را بر مى داشت و داخل دهان خود مى گذاشت و مى
بلعيد. باز داخل نهر خون مى شد و كار خود را از اول شروع مى كرد.
از آن دو نفر پرسيدم : اين شخص كيست و چه كاره بوده است ؟ عمل او در دنيا چه بوده
است و چرا چنين مى كند؟
گفتند: او مردى رباخوار بوده است كه مال مردم را به وسله ربا و بدون زحمت ، از دست
آنان مى گرفت و صاحب مى شد. او به همين حال خواهد بود تا روز قيامت كه به جزاى اصلى
خود برسد.
عذاب برزخى دنيا پرستان
روزى حضرت عيسى عليه السلام با حواريون و دوستان خود در بيابان عبور مى كردند تا به
يك آبادى ويران شده اى رسيدند كه تمام مردم و پرنده ها و جانوران آن مرده بودند.
حضرت عيسى عليه السلام به حواريون فرمود: همه اينها بر اثر عذاب عمومى و خشم الهى
به هلاكت رسيده اند؛ زيرا اگر به مرگ طبيعى به تدريج مرده بودند، يك ديگر را به خاك
مى سپردند.
حواريون عرض كردند: اى روح الله ! از خدا بخواه اين ها را زنده كند تا از آنها
بپرسيم به سبب چه كارى گرفتار مجازات الهى شده اند تا ما از آن دورى كنيم ؟
حضرت عيسى عليه السلام از خدا خواست كه آن ها را زنده كند. به او وحى شد: آنان را
صدا بزن تا جوابت را بدهند و شما از كارهاى خودشان خبردار كنند.
عيسى عليه السلام شبانه بر بالاى تپه اى رفت و فرمود: ((اى
مردم اين ديار))! يك نفر از ميان آن ها جواب داد:
((بلى اى روح الله ! و كلمه او.))
فرمود: واى بر تو، مگر كردار شما چه بوده است كه اين گونه گرفتار عذاب شده ايد؟ عرض
كرد: ما چند عمل زشت در دنيا انجام مى داديم . 1- طاغوت را مى پرستيديم . 2- دنيا
را دوست داشتيم . 3- آرزوهاى طولانى و دراز داشتيم . 4- در سرگرمى ها و بازى هاى
دنيا فرو رفته و از خدا غافل بوديم .
فرمود: دوستى شما به دنيا تا چه اندازه بود؟ گفت : مانند علاقه كودك به مادرش .
هرگاه دنيا به ما رو مى كرد شاد و خرسند بوديم و چون رو مى گردانيد، گريان و غمگين
مى شديم .
حضرت عيسى عليه السلام فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض كرد: از افراد
گناه كار پيروى مى كرديم و مطيع آنان بوديم .
فرمود: سرانجام كار شما به كجا انجاميد؟ عرض كرد: شب در حال عافيت خوابيديم ، و صبح
خود را در ((هاويه )) ديديم
. فرمود: هاويه چيست ؟ گفت : سجين است . فرمود: سجين چيست ؟ عرض كرد: كوهى از آتش
گداخته مى باشد كه تا روز قيامت بر ما شعله ور است .
فرمود: به آنان چه گفتيد و آنان به شما چه گفتند؟ عرض كرد: گفتيم ، ما را به دنيا
باز گردانيد تا در آن زهد ورزيم . آنان به ما گفتند: دروغ مى گوييد.
عيسى عليه السلام فرمود: واى بر شما! چرا از بين مردگان كسى غير از تو با من حرف
نزد.
گفت : اى روح الله ! همه آنان با دهنه هاى آتشين ، مهار شده اند و به دست فرشتگان
غضب الهى گرفتاراند. من در ميان آنان بودم ولى در عمل با آنها نبودم . وقتى عذاب
آمد، مرا نيز گرفت . اكنون به تار مويى بر لبه دوزخ آويزان هستم و نمى دانم در آن
واژگون مى شوم يا رهايى مى يابم ؟
عيسى عليه السلام به حواريون فرمود: اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و
خوابيدن روى خاكها، بسيار بهتر است در صورتى كه همراه او عافيت دنيا و آخرت باشد.
(306)
عذاب برزخى تندخويان
علماى شيعه معتقداند تمام اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد در قبر و عالم برزخ
تجسم پيدا مى كنند و هم نشين انسان مى شوند. از جمله آنها تندخويى و بد اخلاقى است
كه اگر تجسم پيدا كند به صورت سگ خواهد بود. لازم است داستانى كه يكى از علماى عامل
نقل كرده و خود، در عالم رؤ يا آن را مشاهده نموده است را بيان كنيم .
مرحوم آيه الله ((مطهرى ))
(ره ) از استاد بزرگ خود، مرحوم آقاى (ميرزا على آقا شيرازى ) كه يكى از زاهدان
بزرگ و از اهل يقين زمان خود بوده نقل كرده است :
مى گويد: يك روز استادم در ضمن درس دادن در حالى كه دانه هاى اشكشان بر روى محاسن
سفيدشان مى چكيد، اين خواب را نقل كرد و گفت :
در عالم خواب ديدم مرگم فرا رسيده است . مردن را همان طور كه براى ما توصيف كرده
اند يافتم . خويشتن را جدا از بدن ديدم و ملاحظه كردم كه مردم بدن مرا براى دفن به
سوى قبرستان حمل مى كنند و به آن جا مى برند.
مرا بردند به گورستان و آن جا دفن كردند و رفتند. در اين هنگام خود را تنها ديدم ،
نگران شدم كه چه بر سرم خواهد آمد؟ و جه معامله با من انجام خواهد داد؟
ناگهان ديدم سگ سفيدى داخل قبرم شد. در فكر فرو رفتم كه اين حيوان كجا بوده است و
چرا داخل قبر من شد؟ در همان حال حس كردم كه اين سگ ، صفت تند خويى و بد اخلاقى من
بوده كه اين جا تجسم يافته و به سراغ من آمده است .
از اين قضيه خيلى ناراحت و مضطرب شدم . در حال اضطراب و نگرانى بودم كه ناگهان ديدم
، حضرت سيد الشهداء در قبرم تشريف آورد و به من فرمود: ناراحت مباش و غصه مخور، من
آن را از تو جدا مى كنم .(307)
حضرت امير المؤ منين عليه السلام در رابطه با بد اخلاقى كردن فرمود:
((تند خويى و بد اخلاقى تجسم پيدا مى كند( و در قبر و عالم برزخ رفيق
انسان مى شود) و بدترين رفيق همين است )).
(308)
و نيز فرمود: ((وقتى انسان را داخل قبر مى گذارند و سر
گور را مى پوشانند، وحشت سر تا پاى انسان را فرا مى گيرد.) هيچ وحشتى خطرناك تر از
تندخويى نيست .))
(309)
طبق رواياتى كه از حضرت رسول اله عليه السلام وارد شده است : وقتى انسان بد اخلاق
از دنيا مى رود در آتش برزخى قرار مى گيرد.
(310)
و من قيامت هم در طبقه هم در طبقه پائين جهنم به سر خواهد برد.
(311)
عذاب برزخى رد كنندگان حاجات مسلمانان
يكى از برنامه هاى دينى و انسانى براى هر فرد مسلمان ، اين است كه حاجت برادر
مسلمان خود را بر آورد و به فرياد او برسد.
اگر كسى قدرت داشته باشد كه حاجت مسلمانى را بر آورد و به گرفتارى او خاتمه دهد اما
كوتاهى كند. خداوند او را، هم در قبر و برزخ و هم در قيامت عذاب مى كند. در حالى كه
عذاب آخرتى براى او سخت تر و مشكل تر است .
اسماعيل بن عمار صيفى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: اى
اسماعيل ! هرگاه مسلمانى بر مسلمان ديگرى او را بر طرف كند و به مشكلات از او نمايد
و توجهى نكند و حاجت او را بر آورده ننمايد، بعد از آن كه از دنيا رفت و او را داخل
قبر كردند. خداوند متعال اژدها و افعى هايى را بر او مسلط مى كند كه در قبر و عالم
برزخ و تا قيامت و تا انگشت ابهام او را نيش زنند
(312).
و بعد از آن كه از قبر خارج گرديد و داخل عرصات و قيامت شد. خداوند خودش حاكم است و
اختيار به دست اوست . اگر بخواهد او را عفو مى كند و مى بخشيد و اگر بخواهد عذابش
مى نمايد.(313)
نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: اگر فردى از شيعيان ما بتواند حاجت و مشكل
برادر مسلمان خود را بر آورد و كوتاهى نمايد. خداوند او را مبتلا مى مكند به اين كه
حاجت دشمنى از دشمنان ما را براى همين جهت ((در عالم
قبر)) و روز قيامت او را عذاب مى كنند(314).
اما عذابى كه در آخرت براى افرادى كه قدرت داشته باشند مشكلى از مشكلات مسلمان را
رفع نمايند و آن را حل نكنند آماده شده است از اين قرار است .
فرات بن احنف از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: اگر مؤ منى
قدرت و استطاعت داشته باشد كه خدمتى به برادران با ايمان خود كند و چيزى را كه آنان
محتاجند به ايشان برساند ولى ممانعت نمايد و آن چيز را به آنان برساند و خدمت خود
را دريغ دارد. خداوند در قيامت او را بر مى انگيزد در حالى كه صورت او سياه و چشم
هاى او زشت و ارزق و دست هاى او با غل و زنجير بر گردنش بسته شده است و منادى فرياد
مى زند و او را معرفى مى نمايد به طورى كه اهل محشر همه او را مى شناسند(315).
منادى مى گويد: اين شخص كسى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده (و حاجت مسلمانى را
رد نموده و از چيزهايى كه او محتاج بوده ممانعت به عمل آورده ) است بعد از آن دستور
مى دهد كه او را داخل آتش كنند.
فصل ششم : پاداش برزخى نيكوكاران
مقدمه
حال كه عذاب برزخى عده اى از جنايت كاران و ظالمان از قبيل پادشاهان ، قاتلان ،
زنان ، زناكاران ، سخن چينان ، دروغ گويان ، مال يتيم خواران ، ثروت اندوزان ، دنيا
پرستان و تند خويان را بيان كردم . لازم دانستم درباره ثواب و پاداش هاى اعمال و
كردار نيكى كه انسان در دنيا انجام مى دهد و نتيجه آن ها را در برزخ و هم چنين در
قيامت مى بيند را نيز بيان كنم .
افرادى بودند كه در اين جهان اعمال و كردارشان نيك بوده و در برزخ پاداش آن را
گرفتند. به چند نمونه از آنان اشاره مى كنم .
پاداش برزخى سلمان
از جمله كسانى كه پاداش برزخى خود را ديدند سلمان فارسى است كه او را سلمان محمدى
هم مى گويند و يكى از سابقين در اسلام و از كسانى بوده است كه براى به دست آوردن حق
و حقيقت رنج ها و سختى هايى را متحمل شد تا آخر الامر به مقصود خود رسيد. ايشان در
اثر ايمان كامل و راى درست و فداكارى كه راجع به اسلام و پيامبر عليه السلام و
احكام داشت ، پاداش عظيمى در عالم برزخ به او دادند. ابن عباس مى گويد: بعد از مرگ
سلمان ، او را به خواب ديدم . در حالى كه تاجى از ياقوت بر سر و حله هاى بهشتى بر
تن و زر و زيور بر اعضاى بدن خود داشت و مانند پادشاهان بر تختى نشسته است .
از روى تعجب گفتم : تو سلمانى ؟! جواب داد: آرى ، گفتم : تو همان آزاد شده پيامبر
اسلام عليه السلام هستى ؟ گفت : بلى ، گفتم : اى سلمان ! آيا اين پاداش و منزلت نيك
را خداوند به تو عنايت فرموده است ؟ گفت : بلى .
گفتم : اى سلمان ! در بهشت بعد از ايمان ، چه چيزى فضيلتش از همه بيشتر است ؟ گفت :
اى ابن عباس ! بعد از ايمان به خدا و رسولش ، چيزى با فضيلت تر در بهشت از دوستى
امير المؤ منين عليه السلام و اقتدا كردن به آن حضرت نديدم .(316)
پاداش برزخى روضه خوانى
يكى از علماى بزرگ كه تازه از نجف اشرف به وطنش برگشته بود و بسيار دوست مى داشت كه
به مجالس روضه خوانى و عزادارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام حاضر شود. مى گفت :
روزى به مجلس روضه خوانها رفتم . آنها قبل از آن كه روضه را شروع كنند مزاح زيادى
كردند كه من خوشم نيامد. در ميان آنها ((سيد))
روضه خوانى بود كه بيشتر از همه مزاح مى كرد و من از او بيشتر متنفر بودم .
تصميم گرفتم ديگر به مجلس آنان نروم . شب در عالم رؤ يا ديدم قيامت برپا شده است و
مردم دسته دسته از پل صراط مى گذرند و به بهشت مى روند. وقتى من خواستم از صراط
بگذرم ، ديدم آن را طورى ساخته اند كه به هيچ وجه نمى توان از آن گذشت و به نظر مى
رسيد غير قابل عبور است . ولى همان ((سيدى
)) كه در مجلس روضه خوانى زيادتر مزاح مى كرد از آن طرف صراط پرواز مى
كند و خود را به اين طرف مى رساند. بعضى از افراد را انتخاب مى كند و آنان را در
بغل مى گيرد و پرواز مى كند و از صراط عبورشان مى دهد و به بهشت مى رساند. من هم
دست به دامن او شدم و گفتم : اگر مرا هم از صراط ببريد متشكر خواهم بود.
او هم مرا بغل گرفت و با يك حركت از صراط عبور داد و آن طرف صراط گذاشت و گفت : آن
طرف را نگاه كن ، آنها درهاى بهشت است .
به طرفى كه او اشاره مى كرد نگاه كردم ، ديدم بهشت درهاى زيادى دارد كه در پشت بعضى
از آنها ازدحام جمعيت زياد بود ولى پشت يكى از آنها بسيار خلوت به نظر مى رسيد. آن
((سيد)) گفت : چون تو عالم و مجتهدى بايد از
آن در وارد بهشت شوى . باز به آن درى كه او اشاره كرد نگاه كردم ديدم پشت آن در، صف
طولانى از علما بسته شده است و در هر چند ساعت فقط يك نفر را صدا مى زنند.
گفتم : آيا ممكن است از آن درى كه خلوت تر مى باشد وارد بهشت شوم ؟ گفت : نه ، آن
در، متعلق به حضرت سيدالشهداء عليه السلام است و مخصوص روضه خوانها مى باشد. اگر تو
هم روضه خوانده باشى مى توانم ترا از آن در ببرم . گفتم : نه ، متاءسفانه اين توفيق
را تا به حال نداشته ام . گفت : پس راهى براى شما وجود ندارد بايد از همان در شلوغ
وارد بهشت شوى .
گفتم : خواهش مى كنم ، براى من كارى بكن . سيد مقدارى فكر كرد و گفت : بيا همين
گوشه بنشينيم ، من مستمع مى شوم و تو هر طور كه مى توانى روضه اى بخوان تا ترا از
آن در، ببرم و به حضرت امام حسين عرض كنم : تو هم روضه خوان هستى .
گفتم : بسيار خوب . همان گوشه نشستم و روضه اى خواندم و او گريه مى كرد. بعد گفت :
حالا بيا با هم از اين در، وارد بهشت شويم . او دست مرا گرفت وارد بهشت كرد. وقتى
وارد شدم ديدم آن طرف ، بهشت تختى گذاشته و حضرت امام حسين عليه السلام روى آن
نشسته و دفتر بزرگى در مقابلشان گذاشته است و آن حضرت اسامى روضه خوانها را در آن
دفتر ملاحظه مى فرمايند.
بالاخره ((سيد)) جلو رفت و
گفت : قربانت گردم اين بار هم يك روضه خوان آورده ام . حضرت امام حسين عليه السلام
رو به من كرد و فرمود: اسمت چيست ؟
گفتم : شيخ ((رمضان على ))،
حضرت دفتر را نگاه كرد سپس سرشان را بالا نمود و رو به آن سيد كرد و فرمود: ما روضه
خوانى به اين اسم نداريم .
آن ((سيد)) گفت : يا جدا،
به جان خودتان قسم مى خورم خودم روضه اش را گوش داده ام و او براى من روضه خوانده
است .
حضرت امام حسين عليه السلام تبسمى فرمود و گفت : بسيار خوب به خاطر تو وارد بهشت
شود، مانعى ندارد.
آن عالم بعد از خواب ، مقيد بود كه هر طور ممكن است در مجالس روضه خوانى برود و
روضه بخواند و نام خود را در زمره روضه خوانها قرار دهد.(317)
پاداش برزخى همزه و جعفر
ابن علقمه مى گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز صبح را با ما به جا
آورد. سپس متوجه ما شد و فرمود: اى جمعيت ! ديشب عمويم حضرت همزه و پسر عمويم جعفر
را در خواب ديدم كه در جلوى ايشان طبقى از ميوه سدر گذاشته بود و آن دو نفر مشغول
خوردن از آن بودند. مدتى از آن خوردند ناگهان ميوه سدر، خود به خود تبديل به انگور
شد. مدتى از آن خوردند ناگهان انگور تبديل به رطب شد، مدتى مشغول خوردن از آن شدند.
به آنان نزديك شدم و گفتم : پدرم فداى شما باد. (به من خبر دهيد) كدام عمل در عالم
برزخ و آخرت از همه اعمال بافضيلت تر است ؟
گفتند: يا رسول الله ! پدر و مادرمان به فداى شما باد، بهترين عمل در اين جا سه عمل
است . اول ، درود و صلوات فرستادن براى شما. دوم ، آب دادن به مردم تشنه (يا
حيوانات ) و رفع تشنگى از آنها كردن . سوم ، دوستى على بن ابى طالب را در دل داشتن
.(318)
آرى ، جزاى كسانى كه جان عزيز خود را در راه اسلام و مكتب و رهبرشان بدهند بايد در
عالم برزخ دائما مشغول به خوردن ميوه هاى گوناگون برزخى باشند و اين تا روز قيامت
ادامه دارد.
پاداش برزخى دعبل خزايى
دعبل خزايى يكى از بهترين شعرا و مداحان و يكى از شيعيان و محبين اهل بيت عصمت و
طهارت بوده است . در سال وفات امام صادق عليه السلام سنه 148 متولد شد و در سنه 246
در سن 98 سالگى در شهر ((شوش ))
وفات كرد.
وقتى اشعار؟ موسوم به مدارس آيات را سرود و در خراسان به خدمت امام هشتم على بن
موسى الرضا عليه السلام رسيد و براى آن حضرت خواند. امام كيسه اى كه صد دينار رضوى
(يا سه هزار درهم ) كه به نام آن حضرت سكه زده بودند و لباس خزى را به وصله داد.
دعبل همه كارهايش خوب و مورد پسند امام واقع شده بود فقط يك كار غلط و ناپسند داشت
و آن ، اين بود كه تا موقع مرگش عادت به شرب خمر داشت .
از اباالحسن داود بكرى نقل شده است كه گفت : از على ، پسر دعبل شنيدم گفت : موقع
مرگ پدرم ديدم رنگش تغيير كرد و زبانش بند آمد و صورتش سياه شد. (شكى در دل من
پيدا شد) و نزديك بود از مذهبش برگردم ، وقتى او را دفن كرديم بعد از سه شب ، پدرم
را در خواب ديدم ، در حالى كه لباسها و كلاه سفيدى در تن و سر دارد.
مى گويد، به او گفتم : اى پدر! خداوند متعال با تو چه كرد؟ (آن تغيير قيافه و
گرفتگى زبان و سياهى صورت تو براى چه بود و اين لباسهاى فاخر و قيافه زيبا چيست )؟
گفت : اى فرزند! آن وضعيت كه هنگام مرگ ديدى در اثر مشروبى بود كه گاهى اوقات مى
خوردم ، و اين سياهى صورت در عالم برزخ ادامه داشت تا وقتى حضرت رسول صلى الله عليه
و آله را ديدم ، در حالى كه او لباسهاى فاخرى پوشيده و كلاه سفيدى سر او بود.
فرمود: تو دعبلى ، گفتم : بلى يا رسول الله ! فرمود: از جمله اشعارى كه براى فرزندم
گفته اى برايم بخوان ، دو فرد از اشعار خود را براى آن حضرت خواندم .
او (خوشحال شد) و فرمود: ((احسنت ))
و شفيع من شد. صورتم سفيد و زبانم باز گرديد و اين لباسهاى فاخر و سفيد را به من
عنايت فرمود. بعد اشاره به لباسهاى خود كرد و گفت : اينها عطاى آن حضرت است .(319)
فصل هفتم : نپوسيدن بدنها
مقدمه
در اثر ارتباط قوى كه بين روح و بدن عالم برزخ مى باشد، نپوسيدن و از بين نرفتن بدن
بعضى از اولياء اله قبر است . از جمله : تازه ماندن بدن پيامبران و ائمه طاهرين و
اولياى خدا و بعضى از نيكان و مؤ منان است كه در ذيل بيان مى شود.
بعضى از قبرها كه به طور سرداب حفر شده است و جنازه ها را پهلوى يكديگر قرار داده
اند، ديده شده كه جنازه بعضى از علما پس از گذشت نيم قرن تر و تازه مانده است .
بايد اين را بدانيم كه مقام روح و نفس غير از بدن است . جنازه ، داخل قبر چه بپوسد
يا نپوسد كارى به روح ندارد. بدنى كه داخل قبر شده است ، مانند لباسى مى باشد كه
انسان آن را كنده باشد. روح در مقام شامخ خود متنعم به نعمتهاى الهى است و اگر فرض
شود بدن قطعه قطعه شود يا بسوزد و خاكستر گردد، چيزى از ثواب روحى كم نمى شود.
ولى بدنهايى كه در ميان قبر مى باشد ممكن است بعضى از آنها نپوسد؛ چون درجه تقوا و
طهارت روح تاءثير زيادى در اين لباس (بدن ) داخل قبر كرده و او را تازه نگاه داشته
است .
در اين جا لازم است در رابطه با بدن اسلام صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين
عليهم السلام و بعضى از بدنهاى علما و بزرگان دين و نيكان از مؤ منين كه در قبر
نپوسيده و از بين نرفته است را بيان كنيم .
بدن پيامبر و امام
يكى از اعتقادات مهم شيعيان اين است كه حيات و مرگ پيغمبر و امام يكى است ، مرگ
آنها عين حياتشان مى باشد و حتى بدنهاى شريفشان در قبر نمى پوسد و كهنه نمى شود. در
اين باره رواياتى نقل شده است : و آنها از اين قرارند.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند استخوانهاى ما را بر زمين و گوشتهايمان را بر
كرمها و حيوانات زمين حرام كرده است و نبايد طعمه آنها شويم .
و رسول اكرم فرمود: حيات و مرگ من هر دو براى شما منفعت دارد. عرض كردند: يا رسول
الله ! چگونه چنين است و فرمود: اما اين كه حيات و زندگى من براى شما خير است .
خداوند در قرآن فرموده :
و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم
(320)
((تا زمانى تو در ميان مردم باشى خداوند متعال آنان را
عذاب نمى كند)).
اما مفارقت من كه آن هم براى شما خير مى باشد جهتش اين است كه اعمال شما هر روز بر
من عرضه مى شود. اگر نيك باشد از خداوند مى خواهم كه آنها را زيادتر كند و اگر قبيح
و زشت باشد از پيشگاه خداوند مى خواهم كه شما را بيامرزد و عفو نمايد.
عرض كردند: يا رسول الله ! حتى وقتى كه بدن شما در قبر پوسيده باشد باز هم براى ما
خير است . فرمود: بدن ما در قبر نمى پوسد؛ زيرا خداوند گوشت بدن ما را حرام كرده
است كه طعمه زمين شود.(321)
بعد از مرگ و شهادت ائمه معصوم عليهم السلام افرادى آن بزرگواران را با چشم خود
ديده و شناخته اند و اقرار كرده اند كه اين شخص خود امام است .
جابر از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: عده اى از مردم پيش امام حسن مجتبى عليه
السلام آمدند و عرض كردند: يا بن رسول الله ! بعضى از چيزهاى عجيب پدرتان كه در
زمان حياتشان بما نشان مى داد شما هم نشان بده . فرمود: آيا قبول مى كنيد و به آن
ايمان مى آوريد (و منكر آن نمى شويد) عرض كردند: به خدا قسم ايمان مى آوريم و منكر
آن نمى شويم .
فرمود: آيا اميرالمؤ منين عليه السلام را مى شناسيد؟ عرض كردند: بلى ، امام حسن
عليه السلام پرده اى را كه آويزان بود كنار زد و فرمود: آيا اين شخص را مى شناسيد؟
همه آنها عرض كردند: بلى ، به خدا قسم اين اميرالمؤ منين عليه السلام است و ما
شهادت مى دهيم كه شما فرزند او هستيد و خود على عليه السلام هم ، در زمان حياتشان
مانند اين قضيه را زياد به ما نشان مى داد(322).
اميرالمؤ منين عليه السلام در وصيت خود به امام حسن و امام حسين فرمود: وقتى از
دنيا رفتم و مرا دفن كرديد، قبل از آنكه قبر را با خاك بپوشانيد دو ركعت نماز
بخوانيد و بعد از آن داخل قبر را نگاه كنيد كه چه مى بينيد. ايشان هم وقتى جنازه آن
حضرت را بعد از نماز داخل قبر نهادند، ديدند قبر با پارچه اى از سندس پوشيده شده
است . امام حسن پارچه را از طرف صورت كنار زد. ديد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و
آله و آدم و ابراهيم با اميرالمؤ منين عليه السلام صحبت ميكنند. امام حسين عليه
السلام پارچه را از طرف پاى پدر كنار زد، ديد مادرشان حضرت زهرا (س )، و حوا و مريم
و آسيه آن جا اجتماع كرده اند و مشغول ندبه و گريه براى اميرالمؤ منين عليه السلام
هستند(323).
تنها بدن پيامبر و امام نيست كه كهنه و پوسيده نمى شود بلكه بدن بسيارى از علما و
نيكان هم ، در قبر نپوسيده و تازه مانده است از جمله :
جنازه شيخ صدوق
شيخ صدوق (محمد بن على بابويه قمى ) يكى از بزرگان علماى اسلام كه در سنه 381 هجرى
قمرى حدود 1130 سال پيش رحلت كرده و در شهر رى مدفون شده است .(324)
اين عالم جليل القدر در جنوب تهران در راه حضرت عبدالعظيم حسنى مدفون است (و پس از
آن بزرگوار امامزاده حمزه مورد توجه متدين تهران مى باشد.)
سابقا بقعه مختصر و متروكى داشت . در زمان فتح على شاه قاجار، باران زيادى باريد به
طورى كه در قبر ايشان شكافى پيدا شد. افرادى كه براى تعمير آن داخل سرداب مى شوند،
مى بينند مرحوم ((صدوق ))
مانند انسان زنده در ميان قبر خوابيده است و بدنش به تمام معنى تر و تازه مى باشد.
خبر به گوش فتح على شاه نيز مى رسد. او هم با جماعتى از علما و اعيان ، به سمت آن
جا حركت مى كنند. شاه مى خواهد خودش داخل سرداب شود و جنازه را ببيند. بزرگان مانع
او مى شوند و مى گويند: صلاح نيست شما داخل سرداب شويد، ديگران مى روند و خبر مى
آورند. علما يكى بعد از ديگرى داخل قبر مى شوند و خبر مى آورند. اخبار همه اين بود
كه آقايى در قبر خوابيده است ولى كفنش پوسيده و ريخته و بدنش عريان مى باشد، عنكبوت
فقط روى عورت او را به شكل ساترى تنيده است .
اين بدن بلند قامت و بسيار خوش هيكل و زيبا است . به محاسن و دستها و كف پاها و
ناخنهايش زردى حنا موجود است . فتحعلى شاه دستور مى دهد آن سوراخ را بگيرند و اين
قبه و بارگاه فعلى را بر مزار او بنا مى كنند(325)،
(بدن ايشان حدود 857 سال به اين حال مانده است )