منازل الآخرة
(حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ)

خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمى (ره)

- ۱ -


مقدمه مؤ لّف
الحمد لله رب العالمين و الصلاة والسلام على محمد و آله الطاهرين .
و بعد چنين گويد اين فقير بى بضاعت و متمسك به احاديث اهل بيت رسالت عليهم السلام عباس بن محمد رضا القمى - ختم الله له بالحسنى و السعادة - كه عقل و نقل حكم مى كند شخصى كه عزم سفرى نمود بايست زاد و توشه اى براى سفر خود مهيا كند به قدرى كه در آن سفر بكار است ، آن وقت سفر كند پس بنابراين سفر آخرت كه ما را در پيش است و به هيچ وجه چاره و گزيرى از آن نيست به زاد و توشه سزاوارتر است ؛ چنانكه روايت شده وقتى حضرت ابوذر غفارى رضى الله عنه به مكه معظمه مشرف شده نزد در كعبه ايستاد و به مردمى كه براى حج از اطراف عالم آمده بودند و در مسجد الحرام جمع گشته بودند فرمود:
ايها الناس منم جندب بن سكن غفارى ، منم خير خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من آييد و به مردمى كه دور او جمع شدند فرمود: اى مردم هر گاه يكى از شما اراده كند به سفرى برود هر آينه از زاد و توشه براى خود به حدى كه در آن سفر لازم دارد بردارد و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنين است ، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه براى آن ، پس مردى برخاست و گفت : پس ما را راهنمايى كن اى ابوذر. فرمود: حج حجة لعظائم الاءمور، و صم يوما لزجرة النشور و صل ركعتين فى سواد الليل لوحشة القبور. الخبر(1)

و حضرت امام حسن مجتبى (ع) در موقع ارتحال خود به جنادة بن ابى اميه فرمود: استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اءجلك يعنى : مهياى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پيش از رسيدن اجل تحصيل نما بلكه چون سفرت آخرت سفرى است بعيد و هولناك و منزلهاى سخت و عقبات شديده و جاهاى دشوار دارد محتاج است به زاد و توشه بسيارى كه بايد آنى از آن غفلت ننمود و شب و روز در فكر آن بود. چنانكه روايت شده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) در هر شب هنگامى كه مردم به خوابگاه خود مى رفتند صداى نازنينش به حدى بلند مى شد كه صداى آن حضرت را تمام اهل مسجد و كسانى كه همسايه مسجد بودند مى شنيدند و مى فرمود: تجهزوا رحمكم الله فقد نودى فيكم بالرحيل ؛ يعنى آماده شويد و اسباب سفر خود را مهيا كنيد، خدا شما را رحمت كند، همانا منادى مرگ نداى ((الرحيل )) در ميان شما بلند كرده پس توقف خود را در دنيا و بيرون از دنيا در حالى كه با خود زاد و توشه اى از اعمال صالحه داريد كم كنيد به درستى كه در جلو شما گردنه هاى ناهموارى است يعنى جاهاى بسيار دشوار و منزلهاى هولناك است كه بايد از آنها عبور كنيد و چاره اى هم نداريد.
اينك ما به بعضى از آن عقبه هاى سخت و منزلهاى هولناك اشاره مى كنيم و بعضى از چيزها كه براى سختى ، و هول آن محل سودمند است بطور اختصار در ضمن چند فصل ذكر مى كنيم ؛ و اگر حق تعالى مرا توفيق داد و مهلتى در اجل حاصل شد شايد انشاء الله كتابى مفصل در اين باب تصنيف كنم و اگر چه در اين زمان اشخاصى را نمى بينم كه از روى جد و حقيقت طالب اين نحو مطالب باشند و به همين ملاحظه اين مختصر را نيز با حال افسردگى و كم رغبتى نوشتم و از حق تعالى تاءييد و توفيق خود را مسئلت مى نمايم ؛ انه قريب مجيب .

فصل اول : مرگ

اول منزل اين سفر، مرگ است
اين منزل پيچ و خمهاى دشوار دارد، اينك ما به دو نمونه از آن اشاره مى كنيم :
مرحله اول مرگ ، شدت جان كندن است ؛ و جاءت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد(2) اين مرحله اى است بسيار دشوار كه شدائد و سختيها از هر طرف به محتضر رو مى كند؛ از طرفى شدت مرض ‍ و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام ، از طرف ديگر گريستن اهل و عيال و وداع آنها با او و غم يتيمى و بى كس شدن بچه هاى خود، از طرف ديگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاك و اندوخته ها و چيزهاى نفيس ‍ خود كه عمر عزيز خود را صرف به دست آوردن آنها كرده و چه بسا كه بسيارى از آنها مال مردم بود كه با ظلم و غصب ، آنها را مالك شده و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ، حال ملتفت خرابيهاى كار خود شده كه كار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده ؛ فكان كما قال اءمير المومنين (ع) يتذكر اءموالا جمعها اغمض فى مطالبها و اخذها من مصر حاتها و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها و اءشرف على فراقها تبقى لمن وراءه ينعمون بها فيكون المهناء لغيره و العب ء على ظهر(3) و از طرفى ترس ورود به جائى كه غير از اين دنيا است و چشمش چيزهايى را مى بيند كه پيش از اين نمى ديد فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد(4) حضرت رسول و اهل بيت او و ملائكه رحمت و ملائكه غضب را حاضر مى بيند تا درباره او چه حكم شود و چه سفارشى نمايند، و از طرف ديگر، شيطان و يارانش براى آنكه او را به شك اندازند جمع شده اند و مى خواهند كارى كنند كه بى ايمان از دنيا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملك الموت دارد كه آيا به چه هيئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت الى غير ذلك . قال اءميرالمؤ منين (ع): فاجتمعت عليه سكرات الموت فغير موصوف ما نزل به .

شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عيادت آن حضرت تشريف برد او را ديد كه صيحه و فرياد مى كشد، فرمود كه آيا اين صيحه جزع و بيتابى است يا از شدت درد است ؟ اميرالمؤ منين (ع) عرض ‍ كرد يا رسول الله من هنوز دردى نكشيده ام كه سخت تر از اين درد باشد. فرمود يا على چون ملك الموت براى گرفتن روح كافر نازل شود سيخى از آتش را با خود بياورد و با آن سيخ روح او را بيرون كشد پس صيحه كشد! حضرت اميرالمؤ منين چون اين را شنيد برخاست و نشست و گفت : يا رسول الله دوباره حديث را بر من بخوان سپس گفت آيا از امت شما كسى به اين نحو قبض روح مى شود؟ فرمود بلى حاكمى كه جور كند و كسى كه مال يتيم را به ظلم و ستم بخورد و كسى كه شهادت دروغ دهد.

و اما چيزهائى كه سبب آسانى سكرات موت است از جمله :
شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود هر كه بخواهد كه حق تعالى بر او سكرات مرگ را آسان كند بايد صله ارحام و خويشان خود كند، و به پدر و مادر خود نيكى و احسان نمايد، پس هر گاه چنين كند خداوند دشواريهاى مرگ را، بر او آسان كند و در حيات خود فقر به او نرسد.
و روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد جوانى بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله ، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگويد، و هر چه حضرت تكرار كرد باز نتوانست بگويد؛ پس حضرت به آن زنى كه كنار جوان بود گفت : آيا اين جوان مادر دارد؟ عرض كرد: بلى من مادر او مى باشم فرمود: آيا تو بر او خشمناكى ؟ گفت : بلى و الان شش سال است كه با او سخن نگفته ام حضرت فرمود كه از او راضى شو. آن زن گفت رضى الله عنه برضاك يا رسول الله (5) و چون اين كلمه را كه مُشعِر بر رضايت او بود از پسرش گفت ، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت : لا اله الا الله حضرت فرمود چه مى بينى ؟ عرض كرد: مرد سياه قبيح المنظر با جامه هاى چركين و بدبو كه نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته . حضرت فرمود: بگو: يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير واعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم (6) آن جوان اين كلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه كن چه مى بينى ؟ گفت : مردى سفيد رنگ ، نيكو صورت ، خوشبو با جامه هاى خوب را مى بينم كه به نزدم آمده و آن سياه پشت كرده و مى خواهد برود؛ حضرت فرمود: اين كلمات را تكرار كن ، تكرار كرد، حضرت فرمود: چه مى بينى ؟ عرض كرد: ديگر آن سياه را نمى بينم و آن شخص نورانى نزد من است ، پس در آن حال آن جوان وفات كرد.

مؤ لف مى گويد: خوب در اين حديث تاءمل كن ببين اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است كه اين جوان با آنكه از صحابه است و شخصى مانند پيغمبر به عيادت او آمده و به بالين او نشسته و خود آن جناب كلمه شهادت به او تلقين فرموده ولى نتوانست آن كلمه را تلفظ كند مگر وقتى كه مادرش از او راضى شد آن وقت زبانش باز شد و كلمه شهادت گفت .
و ديگر از حضرت صادق (ع) مروى است كه هر كس جامه زمستانى يا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه هاى بهشتى مى پوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان مى كند و قبرش را گشاد مى سازد.
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه هر كه برادر خود را حلوائى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مى كند.

و از چيزهائى كه براى محتضر سودمند است خواندن سوره يس ، و الصافات و كلمات فرج (7) است .
و شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كه يك روز از آخر ماه رجب روزه بگيرد، حق تعالى او را ايمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ايمن گرداند و بدان كه از براى روزه گرفتن بيست و چهار روز از رجب ثواب زيادى رسيده ؛ از جمله آنكه ، ملك الموت به صورت جوانى با لباس خوب با قدحى از شراب بهشت ، وقت قبض روح او حاضر مى شود، و آن شراب را به او بدهد تا سكرات مرگ بر او آسان شود.
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرويست كه هر كس در شب هفتم رجب چهار ركعت نماز بخواند در هر ركعت حمد را يك مرتبه و توحيد را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبيحات اربعه بخواند حق تعالى او را در سايه عرش جاى مى دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا مى كند و برايش ملائكه استغفار مى كند تا از اين نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنيا بيرون نرود مگر اينكه جاى خود را در بهشت ببيند و حق تعالى او را از فزع اكبر ايمن گرداند.

و شيخ كفعمى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است كس ‍ هر كه هر روزه ده مرتبه اين دعا را بخواند حق تعالى چهار هزار گناه كبيره او را بيامرزد و او را از سكرات مرگ و فشار قبر و هول قيامت نجات دهد و از شر شيطان و لشكرهاى او محفوظش بدارد و دينش ادا شود، و غم و همش ‍ زايل گردد اين دعا اين است :
اعددت لكل هول لا اله الا الله ، و لكل هم و غم ما شاء الله ، و لكل نعمة الحمد لله ، و لكل رخاء الشكر لله ، و لكل اعجوبة سبحان الله ، و لكل ذنب استغفر الله ، و لكل مصيبة انا لله و انا اليه راجعون ، و لكل ضيق حسبى الله و لكل قضاء و قدر توكلت على الله ، و لكل عدو اعتصمت بالله ، و لكل طاعة و معصية لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم .
و بدان نيز كه از براى اين ذكر شريف ، هفتاد مرتبه فضل عظيم است از جمله آنكه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذكر اين است : يا اسمع السامعين و يا ابصر الناظرين و يا اسرع الحاسبين و يا احكم الحاكمين .
شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: از قرائت اذا زلزلت الاءرض زلزالها ملول نشويد زيرا كه هر كه اين سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالى زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتى از آفات دنيا نميراند، و در وقت مردن او ملكى كريم از نزد حق تعالى بر او نازل شود و بالاى سر او بنشيند و بگويد: اى ملك الموت ، نسبت به ولى خدا مدارا كن زيرا كه او مرا بسيار ياد مى كرد.

عقبه دوم عديله عند الموت است
يعنى عدول كردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست كه شيطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه كند و به شك اندازد تا او را از ايمان بيرون برد و از اين جهت است كه در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحققين ، رحمة الله فرموده كه هر كس بخواهد از آن سالم بماند استحضار كند ادله ايمان و اصول خمسه را با ادله قطعيه و صفاى خاطر و بسپرد آنرا به حق تعالى كه در وقت حضور موت به او رد فرمايد به اين طريق و بعد از ذكر عقايد حقه بگويد:
اللهم يا ارحم الراحمين انى قد اءودعتك يقينى هذا و ثبات دينى و اءنت خير مستودع و قد اءمرتنا بحفظ الودايع فرده على وقت حضور موتى . پس بر حسب فرمايش آن بزرگوار خواندن دعاى عديله معروف و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جستن از خطر عديله عندالموت نافع است .

و شيخ طوسى رحمة الله از محمد بن سليمان ديلمى روايت كرده است كه به خدمت حضرت صادق صلى الله عليه و آله عرض كردم كه شيعيان تو مى گويند: كه ايمان بر دو قسم است : يكى مستقر و ثابت و ديگر آنكه به امانت سپرده شده است و زايل مى گردد، پس مرا دعائى بياموز كه هر گاه آنرا بخوانم ايمانم كامل گردد و زايل نشود. فرمود كه بعد از هر نماز بگو: رضيت بالله ربا و بمحمد صلى الله عليه و آله نبيا و بالاسلام دينا و بالقرآن كتابا و بالكعبة قبلة و بعلى وليا و اماما و بالحسن و الحسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد والحسن بن على و الحجه بن الحسن صلوات الله عليهم اءئمة ، الله انى رضيت بهم اءئمة فارضنى لهم انك على كل شى ء قدير.
و از چيزهائى كه براى اين عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهاى واجب است .
و در حديثى است كه در مشرق و مغرب عالم اهل بيتى نيست مگر آنكه ملك الموت در هر شبانه روز در اوقات نماز پنج مرتبه به ايشان نظر مى كند پس هر گاه كسى را كه مى خواهد قبض روح كند از كسانى باشد كه مواظب اوقات نماز است پس ملك الموت به او شهادتين را تلقين كند و شيطان را از او دور سازد.

و روايت شده كه حضرت صادق (ع) براى شخصى نوشت كه اگر بخواهى كارت بخوبى پايان پذيرد و بخوبى جانت گرفته شود پس حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهاى او را در راه گناه مصرف مكن و از حلم خدا مغرور مشو و هر كس كه مرا ياد كند و اظهار دوستى ما كند چه راست گويد يا دروغ گرامى بدار زيرا اگر دروغ گويد ضررش به خود او مى رسد.

حقير گويد: كه براى عاقبت بخير شدن و از شقاوت به سعادت رسيدن خواندن دعاى يازدهم صحيفه كامله : يا من ذكره شرف للذاكرين تا آخر، و خواندن دعاى تمجيد كه در كافى و غيره نقل شده سودمند است و حقير در كتاب باقيات الصالحات ساعات آن را نقل كرده ام ، و همينطور خواندن نمازى كه در يكشنبه ذى القعده وارد شده ، و مداومت به اين ذكر شريف خوب است : ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب (8) و تسبيح حضرت زهراء را ادامه دهد و انگشتر عقيق در دست كند به ويژه اگر بر آن نقش محمد نبى الله و على ولى الله باشد و خواندن سوره قد افلح المؤ منون در هر جمعه ، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب : بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، و آنكه در شب بيست و دوم رجب هشت ركعت نماز گزارد و در هر ركعت حمد يك مرتبه و قل يا ايها الكافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار كند.

و سيد بن طاووس از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كه در شب ششم شعبان چهار ركعت نماز گزارد و در هر ركعت حمد يك مرتبه و پنجاه مرتبه توحيد بخواند روح او را با سعادت بگيرد و قبرش را وسيع گرداند و از قبر خود بيرون شود در حاليكه صورتش مثل ماه باشد. و مى گويد اشهد اءن لا اله الا الله و اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله .
مؤ لف گويد: كه اين نماز بعينه نماز حضرت اءميرالمؤ منين (ع) است كه فضيلت بسيار دارد و من در اين مقام شايسته و مناسب ديدم دو حكايت ذكر كنم :

((حكايت اول :))
نقل است كه فضيل بن عياض كه يكى از رجال طريقت است شاگردى داشت كه اءعلم شاگردان او محسوب مى شده ، وقتى ناخوش شد، هنگام احتضار، فضيل به بالين او آمد و نزدش نشست و شروع به خواندن يس كرد، آن شاگرد محتضر گفت : اى استاد اين سوره را مخوان پس فضيل ساكت شد و به او گفت : بگو لا اله الا الله گفت : نمى گويم چون از آن بيزارم پس با اين حال مرد. فضيل از مشاهده اين حال بسى درهم شد، و به منزل خود رفت و بيرون نيامد؛ پس در خواب ديد كه او را به سوى جهنم مى كشند. فضيل از او پرسيد كه تو اءعلم شاگردان من بودى چه شد كه خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردى ؟ گفت : براى سه چيز كه در من بود اول نمامى و سخن چينى دوم حسد سوم آنكه من بيمارى داشتم كه به طبيبى مراجعه كرده بودم ، او به من گفته بود كه در هر سال يك قدح شراب بخور كه اگر نخورى اين بيمارى در تو باقى خواهد ماند. پس من به دستور آن طبيب شراب مى خوردم . به خاطر اين سه چيز پايان كار من بد شد و به آن حال مردم .

مؤ لف گويد: كه در ذيل اين حكايت مناسب ديدم اين خبر را ذكر كنم :
شيخ كلينى از ابوبصير روايت كرده كه گفت : ام خالد معبديه بر حضرت صادق (ع) وارد شد و من در خدمت آن حضرت بودم ، عرض كرد فدايت گردم مرا درد شكم مى گيرد به طبيبان عراق مراجعه كردم آنها مرا سفارش به خوردن آبجو كردند ولى من از خوردن آن خوددارى كردم چون مى دانستم از آن كراهت داريد، پس دوست داشتم كه از خود شما سوال كنم ، آن حضرت فرمود چه عاملى تو را از خوردن آن باز داشت ؟ گفتم من تا روز قيامت مطيع شما هستم . حضرت رو به ابى بصير كرد و فرمود: اى ابا محمد آيا گوش نمى دهى به حرف اين زن و مسائل او؟ سپس به آن زن فرمود تو را در خوردن حتى يك قطره از آن اذن نمى دهم ، همانا هنگام جان دادن از خوردن آن پشيمان خواهى شد. پس فرمود: آيا فهميدى چه گفتم ؟

((حكايت دوم :))
شيخ بهائى (ره ) در كشكول ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد، در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند، او در عوض ، اين شعر را خواند:

يا رب قائلة و قد تعبت   اءين الطريق الى حمام منجاب

و سبب خواندن او اين شعر را عوض كلمه شهادت آن بود، كه روزى زن عفيفه خوش صورتى از منزل خود در آمد كه به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر در منزلى ديد از او پرسيد كه حمام منجاب كجا است ؟ او اشاره كرد به منزل خود و گفت حمام اين است آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه با او زنا كند. آن زن بيچاره دانست كه گرفتار شده و چاره ندارد جز آنكه به تدبير، خود را از چنگ او خلاص كند. لاجرم اظهار كرد كمال رغبت و سرور خود را به اين كار و آنكه من چون بدنم كثيف و بدبوست كه مى خواستم به حمام بروم ، خوبست كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم ، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم . آن مرد چون كثرت رغبت آن زن را به خود ديد مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بيرون گذاشت آن زن از خانه بيرون رفت و خود را خلاص كرد. چون مرد برگشت زن را نديد و به جز حسرت چيزى عايدش نشد؛ الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند.
اى برادر در اين حكايت تاءمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت .

و بدان كه شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرموده : هر كس ‍ يك قيراط از زكوة را ندهد پس وقت مردن مى خواهد يا به مذهب يهود بميرد يا نصارى . فقير گويد: قيراط بيست و يك دينار است ، و قريب به همين مضمون در حق كسى كه مستطيع باشد و حج نرود تا وفات كند وارد شده است .
((لطيفه :))
از عارفى نقل شده كه نزد محتضرى حاضر شد. حاضرين از او خواستند كه محتضر را تلقين كند. او اين رباعى را تلقين او كرد:

گر من گنه جمله جهان كردستم   لطف تو اميد است كه گيرد دستم
گوئى كه به وقت عجز دستت گيرم   عاجزتر از اين مخواه كه اكنون هستم

فصل دوم : قبر
يكى از منازل هولناك سفر آخرت ، قبر است كه در هر روز مى گويد: اءنا بيت الغربة ، اءنا بيت الوحشة ، اءنا بيت الدود (يعنى ) منم خانه غربت ، منم خانه وحشت ، منم خانه كِرم .

عقبه اول وحشت قبر است :
در كتاب من لا يحضره الفقيه است كه چون ميت را به نزديك قبر آورند فورا او را داخل قبر نكنند زيرا براى قبر هولهاى بزرگ است ، و حامل آن به خداوند از هول مطَّلَع پناه برد و ميت را نزديك قبر بگذارند و اندكى صبر كند تا آماده دخول شود؛ پس اندكى او را پيشتر برند و اندكى صبر كند. آنگاه او را به كنار قبر برند.
مجلسى اول در شرح آن فرمود: هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حيوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زايل نشده است ، و خوف ضغطه قبر و سؤ ال منكر و نكير و رومان فتّان قبور، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى ديگران عبرت باشد و بينديشد كه چنين حادثه اى در پيش دارند...
و در حديث حسن ، از يونس منقول است كه گفت حديثى از حضرت امام موسى كاظم (ع) شنيدم كه فرمودند: چون ميت را به كنار قبر مى برى ساعتى او را مهلت ده تا استعداد سؤ ال منكر و نكير بيابد.
و روايت شده از براء بن عازب كه يكى از معروفين صحابه است كه ما در خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله بوديم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسيد براى چه مردم اجتماع كرده اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده اند. براء گفت : چون حضرت اسم قبر را شنيد در رفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانيد پس كنار قبر به زانو نشست . من به طرف ديگر مقابل روى آن حضرت رفتم تا ببينم چه كار مى كند، ديدم بشدت گريست آنگاه رو به ما كرد و فرمود: اخوانى لمثل هذا فاءعدوا يعنى اى برادران ما، براى خود چنين جائى تهيه كنيد و آماده شويد.
شيخ بهائى نقل كرده كه بعضى از حكما را ديدند كه در وقت مرگ خود دريغ و حسرت مى خورد. به او گفتند كه اين چه حالى است كه از تو مشاهده مى شود؟ گفت چه گمان مى بريد به كسى كه به سفرى طولانى مى رود و بدون مونس به قبر وحشتناكى وارد مى شود و به حضور حاكم عادلى مى رود كه حجتى ندارد؟
و قطب راوندى روايت كرده كه حضرت عيسى (ع) پس از مرگ مادر خود مريم را صدا زد و گفت : اى مادر! با من سخن بگو؛ آيا مى خواهى كه به دنيا برگردى ؟ گفت : بلى براى آنكه در شب بسيار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسيار گرم ، روزه بگيرم . اى پسر جان ! اين راه بسيار خطرناك است .
و روايت شده كه حضرت فاطمه صلوات الله عليها در وصيت خود به اميرالمؤ منين صلوات الله عليه گفت : چون من وفات كردم خودت مرا غسل بده و تجهيز كن و نماز گزار و مرا داخل قبر كن و در لحد بسپار و خاك بر روى من بريز و نزد سر من مقابل صورتم بنشين ، و قرآن و دعا براى من بسيار بخوان ؛ زيرا كه آن سعادت وقتى است كه مرده محتاج به اءنس گرفتن با زنده است .
و سيد بن طاووس (رحمة الله عليه ) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: ساعتى سخت تر از شب اول قبر بر ميت نمى گذرد پس با صدقه دادن ، به مرده خود رحم كنيد و اگر چيزى نيافتى كه صدقه بدهى يكى از شما دو ركعت نماز گذارد و در ركعت اول فاتحة الكتاب را يك مرتبه بخواند و قل هو الله دو مرتبه و در ركعت دوم فاتحه را يك مرتبه اءلهيكم التكاثر را ده مرتبه و سلام دهد و بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان پس حق تعالى همان ساعت هزار ملك به سوى قبر آن ميت مى فرستد و با هر ملكى جامه اى و حله اى ، و تنگى قبر او را وسعت مى دهد تا روز نفخ صور و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد.
((نماز ديگر:))
براى برطرف كردن وحشت قبر از ميت مستحب است نمازگزار دو ركعت نماز گزارد در ركعت اول حمد و آية الكرسى و در ركعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه را بخواند و چون سلام دهد بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان ، نام ميت را بگويد.

((حكايت ))
شيخ ما ثقه الاسلام نورى (نَوَّرَ الله مرقده ) در دارالسلام از استاد خود مولانا الحاج ملا فتحعلى سلطان آبادى عطر الله مضجعه نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر آن بود كه هر كس از دوستان اهل بيت عليهم السلام كه خبر فوتش را مى شنيدم در شب دفن او برايش دو ركعت نماز مى خواندم ، چه ميت را بشناسم يا نشناسم و هيچ كس بر اين كار من مطلع نبود تا آنكه روزى يكى از دوستان ، مرا در راهى ملاقات كرد و گفت : ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات كرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسيدم گفت : من در سختى و بلا بودم تا آنكه فلانى برايم دو ركعت نماز خواند - و اسم شما را برد - آن دو ركعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر اين احسانى كه به من كرد خدا پدرش را رحمت كند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از كار دائمى خود براى اموات خبر دادم .

و نيز از كارهائى كه براى وحشت قبر سودمند است مانند آنكه ركوع نماز را كامل كند چنانكه از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى شود.
و نيز آنكه در هر روزى صد مرتبه بگويد: لا اله الا الله الملك الحق المبين تا بوده باشد براى او امانى از فقر و از وحشت قبر باشد و به سوى خود توانگرى را بكشد و گشوده شود درهاى بهشت چنانكه در خبر وارد شده است .
و نيز آنكه بخواند سوره يس را پيش از آنكه بخوابد، و آنكه بخواند نماز ليلة الرغائب را؛ و من آن نماز را با بعضى از فضايل آن در مفاتيح الجنان در اعمال ماه رجب ذكر كردم .
و هر كه عيادت كند مريضى را حق تعالى بر او ملكى مى گمارد كه او را در قبر تا روز ورودش به محشر عيادت كند.
و از ابوسعيد خدرى منقول است كه گفت : شنيدم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به على مى فرمود: يا على شاد شود و مژده بده كه براى شيعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز نشور.

عقبه دوم ، ضَغطَه و فشار قبر است
و آن عقبه اى است بسيار دشوار كه تصورش دنيا را بر انسان تنگ مى كند.
قال اميرالمؤ منين (ع): يا عباد الله ما بعد الموت لمن لا يغفر له اشد من الموت القبر فاحذروا ضيقه و ضنكه و ظلمته و غربته ؛ ان القبر يقول كل يوم انا بيت الوحشة انا بيت الدود، و القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النار - الى ان قال - و ان معيشة الضنك التى حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛ انه يسلط على الكافر فى قبره تسعة و تسعين تنينا فينهشن لحمه و يكسرن عظمه يترددن عليه كذلك الى يوم يبعث ؛ لو ان تنينا منها نفخ فى الارض لم تنبت زرعا. يا عباد الله ان انفسكم الضعيفة و اجسادكم الناعمة الرقيقة التى يكفيها اليسير تضعف عن هذا.(9)
و روايت شده است كه حضرت صادق (ع) در آخر شب كه از خواب بر مى خاست صدا را بلند مى نمود به حدى كه اهل خانه بشنوند و مى گفت : اللهم اعنى على هول المطلع و وسع على ضيق المضجع و ارزقنى خير ما قبل الموت و ارزقنى خير ما بعد الموت .
و از دعاهاى آن حضرت است : اللهم بارك لى فى الموت ، اللهم اعنى على سكرات الموت ، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضيق القبر، اللهم اعنى على ظلمة القبر اللهم اعنى على وحشة القبر، اللهم زوجنى من الحور العين .
بدان كه عمده عذاب قبر از بى توجهى به نجاسات و نمامى و سخن چينى و غيبت و دور شدن مرد از خانواده خود است . و از روايت سعد معاذ استفاده مى شود كه بدخلقى مرد با خانواده خود و درشت گوئى با آنها، سبب فشار قبر مى شود.
و در روايتى از حضرت صادق (ع) مرويست كه هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه از براى او فشار قبر است . و در روايت ديگر است كه از كفاره آن ، نعمتى است كه آن مؤ من تضييع كرده .
و شيخ صدوق (رحمة الله عليه ) از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه مردى از علماى يهود را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازيانه به تو مى زنيم ، گفت : من طاقت ندارم . پس كم كردند تا رساندند به يكى و گفتند چاره اى از يك تازيانه نيست . گفت : به چه سبب مرا مى زنيد؟ گفتند به سبب آنكه روزى نماز را بدون وضوء خواندى و بر ناتوانى گذشتى و او را يارى نكردى پس او را يك تازيانه از عذاب الهى زدند كه قبرش پر از آتش شد.
و نيز از آن حضرت روايت كرده كه هر مؤ منى كه برادر مؤ منش از او چيزى بخواهد و او توانايى داشته باشد كه خواسته او را بر آورد ولى چنين نكند خداوند در قبر مار بزرگى را بر او مسلط مى كند تا هميشه انگشتان او را بگزد و در روايت ديگر است كه تا روز قيامت انگشتان او را بگزد.

چيزهايى كه باعث نجات از فشار قبر است :
و اما چيزهايى كه سبب نجات از فشار قبر و عذاب آن است بسيار است و ما در اينجا به چند مورد اكتفا مى كنيم .
اول : از حضرت اميرالمؤ منين (ع) روايت شده كه هر كه در هر جمعه سوره نساء بخواند از فشار قبر ايمن مى شود.
دوم : روايت شده كه هر كه به خواندن سوره زخرف ادامه دهد حق تعالى او را در قبرش از جانوران زمين و از فشار قبر ايمن گرداند.
سوم : از حضرت صادق (ع) منقول است كه هر كه بميرد ما بين زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالى او را از فشار قبر پناه دهد.
چهارم : از حضرت امام رضا (ع) منقول است كه فرمود بر شما باد به نماز شب ، نيست بنده اى كه آخر شب برخيزد و بجا آورد هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت وتر و در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار كند تا آنكه او را از عذاب جهنم و قبر پناه داده شود و عمرش ‍ طولانى و زندگيش وسيع گردد.
پنجم : از حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرويست : هر كه (الهيكم التكاثر) را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
ششم : آنكه در هر روزى ده مرتبه ((اعددت لكل هول لا اله الا الله )) (تا آخر) بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
هفتم : آنكه در نجف اشرف دفن شود، زيرا از خواص تربت شريف آن است كه عذاب قبر و حساب منكر و نكير از كسى كه در آن مدفون شود ساقط مى شود.
هشتم : از چيزهايى كه نافعست براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جريدتين يعنى دو چوب تر است با ميت . و روايت شده كه عذاب از ميت مادامى كه آن چوب تَر است برطرف مى شود. و نيز روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر قبرى گذشتند كه صاحب آن عذاب مى شد. پس ‍ حضرت طلبيدند جريده يعنى شاخ درختى كه برگش را كنده بودند دو نصف كرد، نصفى را زير سر ميت گذاشت و نصف ديگر را زير پاهاى او. و نيز آب پاشيدن بر قبر سودمند است زيرا مادامى كه ترى در خاك قبر باشد عذاب از صاحب آن برداشته مى شود.
نهم : آنكه روز اول رجب ده ركعت نماز بخواند در هر ركعت يك مرتبه حمد و سه مرتبه توحيد تا از فتنه قبر و عذاب روز قيامت محفوظ بماند. و در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت با حمد و توحيد خواندن براى رفع عذاب قبر نافع است .
دهم : آنكه چهار روز از ماه رجب روزه بگيرد، و همچنين است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان .
يازدهم : از چيزهائى كه سبب نجات از عذاب قبر است خواندن سوره (تبارك الملك ) است بالاى قبر ميت ؛ چنانكه قطب راوندى از ابن عباس ‍ نقل كرده كه مردى خيمه اى روبروى قبرى بر پا كرد و ندانست كه آن ، قبر است ؛ پس خواند سوره (تبارك الذى بيده الملك ) را. آنگاه شنيد صيحه زننده اى كه گفت : اين سوره نجات بخش است . پس اين مطلب را به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض كرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از عذاب قبر است . و شيخ كلينى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: سوره ملك مانعه است ، يعنى از عذاب قبر منع مى كند.
دوازدهم : از دعوات راوندى نقل شده كه حضرت رسول خدا فرمود: هر كس نزد قبر ميتى كه دفن شده بايستد و سه مرتبه بگويد: اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا الميت خداوند تا روز دميدن در صور عذاب از ميت را بر مى دارد.
سيزدهم : شيخ طوسى در ((مصباح المتهجد)) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه هر كه در شب جمعه دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد و پانزده مرتبه ((اذا زلزلت )) را بخواند حق تعالى او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قيامت ايمن بدارد.
چهاردهم : و نيز از براى رفع عذاب قبر خواندن سى ركعت نماز در شب نيمه رجب نافع است كه در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد ده مرتبه ، بخواند و همچنين است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب ، و نيز آنكه در شب اول شعبان صد حمد و توحيد و صد ركعت نماز بخواند و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحيد را بخواند و آنكه در شب بيست و چهارم شعبان دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت حمد يك مرتبه ((اذا جاء نصر الله )) ده مرتبه بخواند، و براى روز نيمه رجب پنجاه ركعت به حمد و توحيد و فلق و ناس وارد است كه براى رفع عذاب قبر نيز نافع است مانند صد ركعت نماز شب عاشورا.

عقبه سوم سؤ ال منكر و نكير است در قبر
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سه چيز را انكار كند از شيعيان ما نيست . آن سه چيز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .
و روايت شده كه آن دو ملك به هيئت هولناك بيايند، صداى ايشان مثل رعد غرنده و چشمهايشان مثل برق خيره كننده باشد؛ سؤ ال كنند كه پروردگارت كيست ؟ و پيغمبرت كيست ؟ و دينت چيست ؟ و نيز سؤ ال كنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر ميت سخت و محتاج است به كمك ، لاجرم براى مرده دو جا تلقين ذكر كرده اند: يكى وقتى كه او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست كه ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگيرند و حركت دهند و تلقين كنند. و ديگر وقتى كه او را دفن كردند، مستحب است كه ولى ميت يعنى نزديكترين خويشان او بعد از آنكه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر ميت بنشيند و با صداى بلند او را تلقين كند و بهتر است كه دو كف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزديك قبر برد، و اگر ديگرى را نائب كند نيز خوب است ؛ و وارد شده است كه چون اين تلقين را كند منكر به نكير مى گويد: بيا برويم تلقين حجتش كردند احتياج به پرسيدن نيست پس برمى گردند و سؤ ال نمى كنند.