4. آثار و فوايد تقوا
الف ) نيل به مقصود: قال على عليه السلام : اعلموا انّه من
يتّق اللّه يجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم ويخلّده فيما اشتهت نفسه ونيل له
منزلة الكرامة عنده
(674)
آگاه باشيد كسى كه تقوا پيشه كند، خداوند براى او راهى در جهت رهايى از فتنه ها
فراهم خواهد ساخت و در گمراهى ها نور و بصيرتى را به او ارزانى مى دارد و وى را
بدانچه كه تمايل دارد نايل خواهد ساخت و در جوار خويش جايش خواهد داد.
ب ) مصونيت : قال على عليه السلام : اعلموا عباداللّه ان
التقوى حصن حصين و الفجور حصن ذليل
(675) بندگان خدا! بدانيد كه تقوا دژ مستحكم الهى است و گناه و تبهكارى ،
جايگاه ذلت و خوارى است .
ج ) درمان : قال على عليه السلام : انّ تقوى اللّه دواء داء
قلوبكم وبصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم وصلاح فساد صدروكم وطهور دنس انفسكم و
جلا غشاء ابصاركم
(676) تقوا دواى درد قلب و روح و مايه بينايى ديدگان دل و باعث درمان
بيمارى و روان و نيز سبب طهارت و پالايش دل از آلودگى هاست .
د) عزت : قال النبى صلّى اللّه عليه و آله من اراد ان يكون
اعزّ الناس فليتّق اللّه
(677)
كسى كه مى خواهد عزيزترين افراد باشد بايد تقوا الهى را پيشه خود سازد.
ه) تقويت اوصاف نفسانى :
قال على عليه السلام : العقل شجرة اصلها التّقى و فرعها الحياء
و ثمرتها الورع فالتقوى تدعوا الى خصال ثلاث الى التفقّه فى الدين و الزهد فى
الدنيا و الانقطاع الى اللّه تعالى ...(678)
عقل درختى است كه ريشه آن تقوا و شاخه آن حيا و ميوه آن ورع و پارسايى است . پس
تقوا آدمى را به سه خصلت فرا مى خواند: آگاهى در دين زهد و بريدن از دنيا و الفت به
لقاءاللّه .
دعا و نيايش
يكى از اهداف مهمّ تربيت در قرآن كريم ، نيايش است . دعا و درخواست از خداوند را مى
توان گرايش روحى انسان به مبداء هستى دانست كه به صورت تضرّع و درخواست و طلب نصرت
بروز مى كند. دعا و خواستن قلبى ، حالتى عرفانى است كه در آن وجود انسان مجذوب
خداوند مى گردد.
استاد شهيد مرحوم مطهرى مى گويد: دعا هم طلب است هم مطلوب ، هم وسيله است و هم غايت
هم مقدّمه است و هم نتيجه اولياى خدا هيچ چيز را به اندازه دعا خوش نداشتند. همه
خواهش هاى خويش و آروزهاى دل را با محبوب واقعى در ميان مى گذاشتند و بيش از آن
اندازه كه به مطلوب هاى خود اهميت مى دادند به خود طلب و راز و نياز اهميت مى
دادند، هيچ گونه احساس خستگى و ملالت نمى كردند اگر دعا از حدّ لقلقه زبان بگذرد و
دل با زبان هماهنگى كند و روح انسان به اهتزاز آيد، يك روحانيت بسيار عالى دارد مثل
اين است كه انسان خود را غرق در نور مى بيند.(679)
دعا در قرآن
1. دعا يك نوع عبادت است . و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان
الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين
(680) پروردگار شما گفته است : مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم
كسانى كه از عبادت من تكبر مى ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند.
2. اگر دعا نبود خداوند به انسان ها اعتنا نمى كرد.
قل ما يعبواءبكم ربّى لولا دعاؤ كم
(681) بگو: پروردگار من به شما اعتنا نمى كند اگر دعاى شما نباشد.
3. خداوند دعاها را مستجاب مى كند. و اذا ساءلك عبادى عنى فانى
قريب اجيب دعوة الداع ...(682)
هرگاه بندگان من از تو سؤ ال كنند درباره من ، به درستى كه من نزديك هستم و خواسته
دعا كننده را اجابت خواهم كرد.
آداب و شرايط استجابت
الف ) دعا از روى خوف و طمع : و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمة
اللّه قريب من المحسنين
(683) خداوند را از روى ترس و طمع بخوانيد به درستى كه رحمت خدا به احسان
كنندگان نزديك است .
ب ) دعا از روى تضرع و در پنهانى ادعوا ربكم تضرّعا و خفية
(684)
ج ) ايمان و عمل صالح و يستجيب الذين امنوا و عملوا الصالحات و
يزيدهم من فضله
(685) و درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند
اجابت مى كند و از فضلش بر آنها مى افزايد.
د) اخلاص فادعوااللّه مخلصين له الدين
(686) تنها خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد.
ه) وفا به عهد الهى اوفوا بعهدى اوف بعهدكم
(687) به عهد من وفا كنيد به عهد شما وفا خواهم كرد.
مرحوم علامه طباطبايى در ذيل آيه شريفه اذا ساءلك عنى عبادى
مى فرمايد: اين آيه شريفه موضوع دعا را با بهترين مضمون و شيواترين اسلوب مطرح كرده
است و نكات دقيقى در آن به كار رفته كه از اهميت فوق العاده استجابت دعا حكايت مى
كند.
1. اساس سخن در اين آيه بر سخن خداوند از متكلّم وحده نهاده شده و هيچگونه غيبت
ومانند آن در آن منظور نشده واين اهميت مطلب را مى رساند.
2. تعبير خداوند متعال به (عبادى ) (بندگانم ) به جاى (الناس ) بر عنايت و راءفت
خداوند نسبت به بندگان خويش دلالت دارد.
3. در پاسخ ، واسطه را حذف نموده ومستقيما خود جواب فرموده به جاى اينكه بفرمايد:
(اذا ساءلك عبادى عنى فقل انى قريب
) فرموده است فانّى قريب
4. پاسخ را با كلمه (انّ) (فانّى ) مورد تاءكيد قرار داده است .
5. موضوع قرب به خدا با وصف (قريب ) آمده كه دلالت بر ثبات و دوام اين قرب دارد.
6. موضوع اجابت دعا به صورت جمله فعليّه و بافعل مضارع (اجيب ) آورده شده كه دلالت
بر استمرار و تجدد مى كند.
7. اجابت دعا به جمله (اذادعان ) مقيد شده يعنى در صورتى كه مرا بخواند و اين قيد
چيزى بر اصل مطلب نيست چون فرض كلام خواندن خداست و اين نشان گر آن است كه دعاى
دعاكنندگان بدون هيچ قيد و شرطى مورد پذيرش قرار مى گيرد. اين نكته نيز از آيه
شريفه ادعونى استجب لكم به دست مى آيد.
هر يك از اين نكات به نوبه خود بر شدت عنايت به امر دعا دلالت دارد و از خصوصيات
اين آيه شريفه آن است كه با همه اختصارش هفت مرتبه ضمير متكلم در آن تكرار شده است
.
فخر رازى گويد: انسانى كه دعا مى كند، مادامى كه ذهن او به غير خدا مشغول است در
حقيقت دعا نمى كند لذا هرگاه انسان از تمام اسباب قطع علاقه كرد آن گاه قرب و
نزديكى حاصل مى شود و هرگاه به خودش توجه داشته باشد به خداوند نزديك نيست ، چون
همين توجه به نفس ، انسان را از خدا دور مى كند از اين جا معناى قرب به خدا در پرتو
دعا كه عبارت است از قطع علاقه از همه چيز و فقط توجه به خداوند روشن مى شود.
مرحوم فيض كاشانى گويد:
گفتم كه روى خوبت از ما چرانهانست
گفتاتوخودحجابى ورنه رخم عيان ست
گفتم فراق تا كى گفتا كه تا تو هستى
گفتم نفس همين است گفتاسخن همانست
سعدى گويد:
دوست نزديك تر از من به من است
وين عجب تر كه من از وى دورم
دعا در روايات
1. فضيلت دعا: رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: دعا كردن برتر
است از قرائت قرآن . الدعاء افضل من قرائة القران
(688) و نيز مى فرمايد: دعا سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمان و زمين است
. الدعاء سلاح المؤمن و عمودالدين و نورالسموات و الارض
(689) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: بهترين سلاح دعا نمودن است
نعم السلاح الدعاء(690).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: دعا كردن نفوذش بيشتر از نوك نيزه است
الدعاء انفذ من السنان
(691) حضرت على عليه السلام مى فرمايد: عالم ترين مردم كسى است كه بيشتر
دعاء و سؤال مى كند اعلم الناس باللّه اكثر هم له مسئلة
(692)
2. دفع بلاء به وسيله دعا: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله :
ادفعوا ابواب البلاء بالدعاء(693)
به وسيله دعا، درهاى گرفتارى ها را به روى خود ببنديد.
3. تمام نيازها را بايد از خداوند خواست : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله :
ليساءل احدكم ربه حاجته كلّها حتى يساءله شسع نعله اذا انقطع
(694) هر يك از شما نياز خود را از خداوند بخواهد حتى اگر بند كفش او
پاره شود. يا موسى سلنى كلّ ما تحتاج اليه حتى علف شاتك و ملح
عجينك
(695) اى موسى ! همه نيازها حتى علف گوسفند و نمك غذاى خود را از من
بخواه .
4. شرايط اجابت دعا:
1. معرفت خداوند: قال قوم للصادق عليه السلام : ندعوا
فلايستجاب لنا؟ قال لانّكم تدعون من لاتعرفونه
(696) گروهى به امام صادق عليه السلام گفتند: ما دعا مى كنيم و مستجاب
نمى شود حضرت فرمود: كسى را مى خوانيد كه به او شناخت نداريد.
2. عمل شايسته : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : يكفى
من الدعاء مع البرّ ما يكفى الطعام من الملح
(697) با عمل نيك ، دعا به اندازه نمك براى طعام كفايت مى كند.
3. غذاى حلال : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : - لمن
قال له اُحبّ ان يستجاب دعائى - طهر ماءكلك و لا تُدخل فى بطنك الحرام
(698) پيامبر به كسى كه عرض كرد: دوست دارم دعايم مستجاب شود؛ فرمود:
غذاى خود را پاك كن و از حلال استفاده كن و حرام را در شكم خود داخل نكن .
4. حضور قلب : قال الصادق عليه السلام : ان اللّه لا يستجيب
دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالاجابة
(699) امام صادق عليه السلام فرمود: دعاى كسى كه قلب او متوجه خدا نيست
مستجاب نمى شود؛ هرگاه خدا را خواندى با قلب خود به خدا رو بياور آن گاه يقين به
اجابت داشته باش .
آداب دعا
1. توجّه به اوقات شريفه مانند: روز عرفه ، ماه رمضان ، روز جمعه و سحر.
2. توجّه به احوال شريفه مانند: زمانى كه مجاهدان در برابر دشمن آماده نبرد مى
باشند. وقت نزول باران ، بين اذان واقامه ، بعد از نماز و قرائت قرآن .
3. دعا را رو به قبله انجام دهد ودست هاى خود را به طرف آسمان بلند كند.
4. صداى خود را پايين آورَد به گونه اى كه فرياد نكشد و زياد آهسته نيز دعا نكند.
5. با حال تضرّع و خشوع دعا كند.
6. در دعا اصرار كند.
7. با نام خدا و ذكر خدا دعا را شروع كند.
8. قبل از دعا خداوند را تمجيد كند.
9. به پيامبر و آل او صلوات بفرستد.
10. به پيامبر و امامان عليهم السلام توسّل پيدا كند.
11. قبل از دعا دو ركعت نماز بخواند.
12. دعا را كوچك نشمارد.
13. در ميان جمعيت و همراه با آنان دعا كند.
14. در حال دعا گريه و زارى نمايد.
15. در دعا و در خواست از خداوند بلند نظر و با همّت باشد.
16. به گناهان خود اعتراف كند.
17. براى همه مؤمنان دعا كند و دعايش عمومى باشد.
18. با اطمينان و يقين به اجابت دعا كند.
19. از گناهان توبه نمايد و مظالم بندگان را رد كند.
20. از همه انسان ها قطع اميد كند.(700)
چرا دعا مستجاب نمى شود؟
مرحوم علاّمه طباطبايى مى فرمايد: دعاهايى كه به اجابت نمى رسد به خاطر يكى از دو
امر است : يا خواست حقيقى در آن ها نيست ، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعا
كننده اشتباها چيزى را مى خواهد كه اگر بر حقيقت امر مطلع مى شد نمى خواست مثلاً
دعاكننده كسى را مريض پنداشته وشفايش را از خدا مى خواهد، در صورتى كه عمرش تمام
شده وشفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خواست واو چون
از زنده شدن مرده به واسطه دعاى ماءيوس است حقيقتا آن را خواستار نمى شود. البته
اگر كسى مانند پيامبران چنين اميدى را داشته باشد ودعا كند مستجاب مى شود ويا اينكه
سؤ ال هست ، ولى حقيقتا از خدا نيست ، مثل اين كه حاجتى را از خدا بخواهد ولى دل به
اسباب عادى يا امور وهمى بسته باشد كه گمان دارد كفايت امرش مى كند. در اين صورت
خواستن به حسب حقيقت از خدا نيست ، زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مى كند كارى را
با شركت اسباب و اوهام انجام نمى دهد.(701)
فلسفه دعا
فلسفه دعا و هدف نهايى از دعا كردن ، اجابت نيست ؛ اصولاً اجابت و گرفتن پاسخ يكى
از فوايد مهمّ دعاست ولى هدف نيست ، به خاطر دو جهت كه مطرح مى شود:
الف ) اگر هدف نهايى از دعا، اجابت كردن باشد بنابراين از هر كسى كه بتواند خواهش
ما را اجابت كند مى توان در خواست كرد و ديگر نبايد مورد خطاب فرق كند، خداوند باشد
يا غير خداوند. ممكن است سراغ يك فرد متموّل و قدرتمند و دلسوز برويم و برخى
امكانات را از او بخواهيم كه البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام چه از نظر
اجابت كردن خواهش هاى دنيوى ؛ او از خداوند (معاذ اللّه ) خواسته ما را زودتر اجابت
كند. امّا اين كار با روح توحيد كه نفى عبوديت غير خداست مخالف است امام صادق عليه
السلام مى فرمايد: هنگامى كه يكى از شما اراده مى كند كه چيزى از خدايش درخواست
كند كه حتما به او عطا شود، بايد از جميع مردم ماءيوس و نااميد شود.
اذا اراد احدكم ان لا يساءل ربّه شيئا الاّ اعطاه فليياءس من الناس كلّهم
(702)
ب ) اگر فلسفه دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجت باشد ديگر تاءخير در اجابت معنا
ندارد و تاءخير در اجابت از جانب خداى حكيم (معاذاللّه ) كارى عبث و بيهوده خواهد
بود كه البته چنين نيست . چگونه ممكن است خداوند منّان به خاطر دادن نعمتى ، امر به
دعا كند. در صورتى كه اوّلاً بسيارى از نعمت ها را بى دعا مى دهد و بسيارى از افراد
هستند كه در تمام طول عمر خود هرگز دعا نمى كنند امّا غرق در نعمت هاى دنيوى خدا
هستند و چگونه ممكن است خداوند متعال خود نقض غرض كند امر به دعا كند آن گاه كه
بنده دعا كرد اجابت دعا را تاءخير بياندازد؟ روايتى از امام عليه السلام نقل شده كه
دو نفر يكى محبوب خداوند و ديگر مبغوض پروردگار است با هم دعا مى كنند خداوند به
ملائكه فرمان مى دهد به آن كه مبغوض پروردگار است زودتر پاسخ داده شود و به محبوب
خدا ديرتر. راستى اگر فلسفه دعا پاسخ گرفتن باشد اين امر چه معنا مى دهد كه شخص
بدكار و مبغوض درگاه الهى زودتر پاسخ بشنود؟ آيا مزد بدكارى و دورى از خدا مى گيرد؟
و يا نه مزد را ديگرى ، با ديرتر پاسخ شنيدن مى برد كه البته بايد چنين باشد.
ذكر الهى
يكى از اهداف مهم تربيت نفس اين است كه انسان به مقام و مرتبه اى برسد كه در همه
اوقات و لحظات زندگى به ياد خداوند باشد و لحظه اى از او غافل نشود نگاهى به تعاليم
اسلام اين نكته را به وضوح به ثبوت مى رساند كه از نظر دين اسلام هيچ چيز به اندازه
ياد خداوند از ارزش و اهميت برخوردار نيست بلكه تمام امور ديگر براى تسهيل توجه
انسان به خداست .
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: و من اعظم النعم
علينا جريان ذكرك على السنتنا واذنك لنا بدعائك از بزرگ ترين نعمت ها كه به
ما داده اى روان شدن ياد تو بر زبان واذنى است كه به ما داده اى تا تو را بخوانيم .
سپس مى فرمايد: استغفرك من كل لذّة بغير ذكرك ومن كل راحة
بغير انسك ومن كل سرور بغير قربك ومن كل شغل بغير طاعتك
(703) خداوندا! از تو آمرزش مى طلبم از هر لذت ، اگر در آن جز به ياد
تو باشم واز هر راحت اگر جز به تو انس داشته باشم و از هر شادمانى اگر غير از
نزديكى تو باشد واز هر شغل كه طاعت تو در آن نباشد.
حقيقت ذكر الهى
مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايند: حقيقت ذكر عبارت است از توجه قلبى انسان به ساحت
قدس پروردگار و اگر به ذكر لفظى نيز عنوان ذكر اطلاق مى شود به خاطر اين است كه ذكر
لفظى از آثار ذكر قلبى است يعنى گفتگو كردن درباره چيزى ، ناشى از ياد كردن آن در
دل است و گرنه ذكر حقيقى همانا ذكر قلبى و توجه دل به سوى پروردگار است .(704)
ذكر الهى در قرآن كريم
1. ياد خداوند آرامش قلب : الا بذكر اللّه تطمئن القلوب
(705) آگاه باشيد با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد.
2. ياد خداوند عامل ياد خداوند از بنده : فاذكرونى اذكركم
(706) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم .
3. اعراض از ياد خداوند عامل تنگدستى : و من اعرض عن ذكرى فانّ
له معيشة ضنكا(707)
هركس از يادمن اعراض كند و روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
4. اعراض از ياد حق و قرين بودن با شيطان : و من يعش عن ذكر
الرحمن نقيّض له شيطانا فهو له قرين
(708) و هر كس از ياد خدا روى گردان شود، شيطان را به سراغ او مى فرستيم
و همواره قرين او باشد.
5. فراوان به ياد خداوند بودن : يا ايها الذين آمنوا اذكروا
اللّه ذكرا كثيرا(709)
اى اهل ايمان خداوند را فراوان ياد كنيد.
6. ياد خداوند در تمام احوال : فاذا قضيتم الصلاة فاذكرواللّه
قياما و قعودا و على جنوبكم
(710) و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد در حال
ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد.
7. ياد خدا از روى تضرّع و خوف : و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و
خيفةً(711)
پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف و آهسته و آرام ياد كن .
8. كسب و تجارت ، مردان الهى را از ياد خدا باز نمى دارد:
رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اقام الصلاة
(712) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد آن ها را از ياد خدا و برپا
داشتن نماز غافل نمى سازد.
9. ياد نعمت هاى الهى : يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى
انعمت عليكم
(713)
اى بنى اسرائيل به ياد نعمتى كه به شما دادم باشيد.
10. فرار اهل كفر از ياد الهى : و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده
ولّوا على ادبارهم نفورا(714)
هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مى كنى ، پشت مى كنند و از تو روى بر
مى گردانند.
11. مال و فرزند نبايد انسان را از ياد حق باز دارد: يا ايها
الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه
(715) اى اهل ايمان ! ثروت هاى شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا باز
ندارد.
12. شيطان عامل فراموشى خداوند: استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم
ذكر اللّه
(716) شيطان بر آن ها چيره شد و ياد خدا را از خاطر آن ها برده است .
مراحل ذكر الهى
مرحله اول ، ذكر نام پروردگار است مانند: و اذكر اسم ربك
(717) در مرحله دوم نوبت به يادآورى ذات پاك خداوند در قلب مى رسد:
و اذكر ربك فى نفسك تضرعا وخيفه
(718) پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن . در مرحله سوم
از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و به مقام مجموعه صفات جلال و جمال خدا كه در
(اللّه ) جمع است مى رسد
چنان كه مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذكروااللّه
(719) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد؛ به اين ترتيب
اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحله تكامل پيدا مى كند و صاحب آن را با
خود به اوج كمال مى برد.(720)
حدّ نداشتن ذكر الهى
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر چيزى اندازه اى دارد كه وقتى به آن رسد پايان
مى پذيرد، جز ذكر خداوند كه پايان ندارد و حدّ و اندازه براى آن نيست .
عن ابى عبداللّه قال ما من شئ الا و له حد ينتهى اليه الا
الذكر فليس له حد ينتهى اليه سپس امام عليه السلام مى افزايد: خداوند
نمازهاى فريضه را واجب نمود. هر كس آن ها را ادا كند حد آن تاءمين شده ، ماه مبارك
رمضان را هر كس روزه بگيرد حدّش تاءمين شده و حج را هر كس يك مرتبه انجام دهد
همان ، حدّ آن است جز ذكر خداوند كه به مقدار كم راضى نگشته است و براى كثير آن حدى
قايل نشده سپس به عنوان شاهد اين آيه شريفه را تلاوت كردند: يا
ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا(721)
معناى ذكر كثير
يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا(722)
اى اهل ايمان خداوند را زياد ياد كنيد. در اين كه مقصود از ذكر كثير چيست ؟ در
روايات اسلامى و كلمات مفسران تفاسير گوناگون شده كه ظاهرا همه از قبيل ذكر مصداق
است و مفهوم وسيع آن شامل همه آن ها مى شود از جمله در حديثى از پيامبر اكرم مى
خوانيم : اذا ايقظ الرجل اهله من الليل فتوضاء و صليا كتبا من
الذاكرين اللّه كثيرا و الذاكرات
(723) هنگامى كه مرد همسرش را شبانگاه بيدار كند و هر دو وضو بگيرند و
نماز شب بخوانند از مردان و زنانى خواهند بود كه بسيار ياد خدا مى كنند. در حديثى
از امام صادق عليه السلام مى خوانيم هر كس تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را در شب
بگويد مشمول اين آيه است . عن ابى عبداللّه عليه السلام قال تسبيح فاطمة الزهراء
عليهاالسلام من الذكر الكثير الذى قال اللّه عزوجل اذكروا اللّه ذكرا كثيرا.(724)
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمودند: اىّ العباد
درجة عنداللّه يوم القيمة كدام يك از بندگان در روز قيامت مقامشان از همه
برتر است ؟ فرمود:
الذاكرون اللّه كثيرا(725)
آنها كه خدا را بسيار ياد مى كنند.
اهميت ذكر الهى در موارد خاص
1. در جنگ و مقابله با دشمن : يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم
فئة فاثبتوا و اذكروااللّه كثيرا(726)
اى اهل ايمان ! هرگاه گروهى (از دشمنان ) را ملاقات كرديد، ثابت قدم بايستيد و خدا
را فراوان ياد كنيد.
قال على عليه السلام : اذا لقيتم عدوّكم فى الحرب فاقلّوا
الكلام و اكثروا ذكر اللّه عزوجل
(727) هرگاه با دشمن خود در جنگ ملاقات كرديد پس كم سخن بگوييد و زياد
ياد خدا كنيد.
2. هنگام ورود به بازار: قال على عليه السلام : اكثروا ذكر
اللّه عزوجل اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانّه كفارة الذنوب و زيادة فى
الحسنات و لا تكتبوا فى الغافلين
(728) هرگاه داخل بازار شديد و مردم مشغول كار و كسب بودند فراوان به ياد
خدا باشيد زيرا ياد الهى مايه تكفير گناهان و زيادى در حسنات است و شما از غافلان
محسوب نمى شويد.
3. هنگام خشم : قال النبى صلّى اللّه عليه و آله : اوحى اللّه
الى نبىّ من انبيائه يابن آدم اذكرنى عند غضبك اذكرك عند غضبى
(729)
4. در تنهايى وخلوت : قال الباقر عليه السلام : فى التوراة
مكتوب ... ياموسى ... اذكرنى فى خلواتك وعند سرور لذّاتك اذكرك عند غفلاتك ...(730)
اى موسى در خلوت وبه هنگام سرور وشادى از من ياد كن به هنگام غفلت تو من از تو ياد
مى كنم .
5. هنگام تصميم گيرى .
6. هنگام سخن گفتن و قضاوت .
7. هنگام تقسيم كردن .
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : اذكروا اللّه عند همّك
اذا هممت و عند لسانك اذا حكمت و عند يدك اذا اقسمت
(731)
8. بعد از انجام مناسك حج : فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواللّه
كذكركم ابائكم او اشدّ ذكرا(732)
هرگاه مناسك حج را به جا آورديد خداوند را همانند يادى كه از پدران خود مى كنيد
بلكه شديدتر ياد كنيد.
9. بعد از نماز جمعه : فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض
وابتغوا من فضل اللّه واذكروااللّه كثيرا لعلكم تفلحون
(733) هرگاه نمازجمعه انجام شد در زمين متفرق شويد و از فضل خدا طلب كنيد
وخدا را زياد ياد كنيد شايد رستگار شويد.
آثار ذكر الهى
1. نيكو شدن اعمال : من عمرّ قلبه بدوام الذكر حسنت افعاله فى
السرّ والجهر(734)
2. كليد شايستگى : مداومة الذكر قوت الارواح و مفتاح الصلاح
...(735)
3. زنده شدن قلب : فى الذكر حياة القلوب
(736)
4. نورانى شدن قلب : عليك بذكر اللّه فانه نور القلب
(737)
5. كليد انس با پروردگار متعال : الذكر مفتاح الانس
(738)
6. مايه راندن شيطان : ذكر اللّه مطردة الشيطان
(739)
7. پاكى از نفاق : من اكثر ذكر اللّه فقد برئ من النفاق
(740)
8. غذاى روح وهمنشينى بامحبوب : ذكراللّه قوت النفوس ومجالسة
المحبوب
(741)
9. مايه آرامش جان : ذكر اللّه جلاء الصدور و طماءنينة القلوب
(742)
10. سرور اهل تقوا ولذت اهل يقين : ذكراللّه مسرّة كل متّقٍ
ولذة كل موقن
(743)
11. جلاى ديدگان و نور باطن : الذكر جلاء البصائر و نور
السرائر(744)
12. مايه شرح صدر: الذكر شرح الصدر(745)
13. مايه نزول رحمت الهى : بذكر اللّه تنزل الرحمة
(746)
14. مايه هدايت عقل و فكر: الذكر هداية العقول و تبصرة النفوس
، دوام الذكر ينير القلب و الفكر(747)
15. مشمول عطيّه و لطف الهى شدن : عن ابى عبداللّه عليه السلام
قال ان اللّه يقول من شغل بذكرى عن مساءلتى اعطيته افضل ما اعطى من ساءلنى
(748)
16. در سايه بهشت الهى به سر بردن : من اكثر ذكر اللّه اظلّه
اللّه فى جنّته
(749)
17. شفا يافتن قلب : يا من اسمه دواء و ذكره شفاء(750)
18. محبوب خداوند شدن : من اكثر ذكر اللّه احبّه
(751)
19. كفّاره گناهان : اذكروااللّه كثيرا يكفّر سيئاتكم
(752)
20. كفايت نمودن خداوند: يابن آدم اذكرنى بعد الصبح ساعة و بعد
العصر ساعة اكفّك ما اهمّك
(753)
راه آرامش قلب
هميشه اضطراب ونگرانى يكى از بزرگ ترين بلاهاى زندگى انسان بوده و هست وعوارض ناشى
از آن در زندگى فردى واجتماعى كاملاً محسوس است و هميشه آرامش يكى از گمشده هاى
مهم بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را پيدا كند. تاريخ بشر پر است از صحنه هاى
غم انگيزى كه انسان براى تحصيل آرامش به هر چيزى دست انداخته و در هر وادى گام
نهاده است و تن به انواع اعتيادها داده است ولى قرآن كريم با يك جمله كوتاه و پر
مغز مطمئن ترين و نزديك ترين راه را نشان داده و مى گويد: بدانيد كه ياد خداوند
آرامش دل هاست براى روشن شدن اين حقيقت بايد به عوامل نگرانى توجه كنيم .
عوامل پريشانى و نگرانى
1. گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر تاريكى آينده است كه در برابر فكر انسان خودنمايى
مى كند. احتمال زوال نعمت ها، بيمارى و ناتوانى و احتياج انسان را رنج مى دهد، امّا
ايمان به خداوند مهربان كه همواره كفالت بندگان خويش را به عهده دارد مى تواند اين
گونه نگرانى ها را از بين ببرد.
2. گاه گذشته تاريك زندگى ، فكر انسان را به خود مشغول مى كند وهمواره او را نگران
مى سازد. نگرانى از گناهانى كه انجام داده از كوتاهى ها، لغزش ها، امّا توجه به اين
كه خداوند توبه پذير ومهربان است به او آرامش مى دهد.
3. ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و
خارجى او را نگران مى سازد كه من در برابر اين همه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چه
كنم ؟ امّا هنگامى كه به ياد خدا مى افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى شود قدرتى كه
برترين قدرت هاست و هيچ چيز در برابر او ياراى مقاومت ندارد قلبش آرام مى گيرد.
4. عامل ديگر نگرانى آن است كه انسان گاهى براى رسيدن به يك هدف زحمت زيادى را تحمل
مى كند امّا كسى را نمى بيند كه براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشكر كند اين
ناسپاسى او را شديدا رنج مى دهد امّا هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاش هاى او
آگاه است و به آن ها ارج مى نهد پاداش مى دهد ديگر چه جاى نگرانى و بى قرارى است .
البته عوامل ديگرى هم براى نگرانى هست ولى بيشتر عوامل به يكى از عوامل فوق باز مى
گردد.(754)
توبه
يكى از اهداف تربيت در قرآن مساءله توبه و رجوع به خداوند است ، به اين معنا كه
انسان هميشه در زندگى توبه و رجوع و انابه به سوى خداوند داشته باشد و از عوامل و
افكار سابق خود واقعا نادم و پشيمان باشد.
همه انسان ها در هر سطحى كه باشند لازم است توبه كنند، چون هر كس نسبت به مقام
ومنزلتى كه دارد طبعا يك خطاهايى و تقصيراتى در زندگى و در اعمال دارد كه بايد از
آنها در نزد پروردگار استغفار كند.
خداوند به اندازه اى لطف و مرحمت نسبت به بندگان دارد كه پذيرش توبه را مستقيم به
خود نسبت مى دهد و كسى را در قبولى توبه واسطه و شفيع قرار نمى دهد. قرآن مى
فرمايد: هوالذى يقبل التوبة عن عباده
(755) او خداوندى است كه توبه بندگانش را قبول مى كند. در آيه ديگر مى
فرمايد: غافر الذنب و قابل التوب
(756) خداوند گناه بندگان را مى بخشد و توبه آنان را مى پذيرد.
كمّيت و كيفيّت در توبه
يكى از اهداف قرآن كريم در تزكيه روح بشر اين است كه انسان ها داراى روحيه توبه و
انابه باشند و هميشه خود را بنده مقصر خداوند بدانند، لذا در قرآن كريم مساءله توبه
از نظر كمى و كيفى بيان شده است . امّا از نظر كميت قرآن مى فرمايد:
توبوا الى اللّه جميعا(757)
همه انسان ها به سوى خداوند از همه گناهان توبه كنند. امّا از نظر كيفيت
توبوا الى اللّه توبة نصوحا(758)
نصوح از نصح (به ضم ) مشتق است و به معناى اخلاص است .
قيل للامام على عليه السلام ما التوبه النصوح فقال عليه
السلام ندم بالقلب و استغفار باللسان و القصد على ان لا يعود(759)
از حضرت على عليه السلام پرسيدند: توبه نصوح چيست ؟ فرمود: پشيمانى قلبى و استغفار
به زبان و تصميم بر ترك گناه .
توبه در قرآن
تعريف توبه
الف ) بازگشت از خطا به طاعت و پشيمانى از گناه . انه من عمل
سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح
(760)
ب ) به معناى بخشش وپذيرش توبه : هرگاه با حرف (عَلى ) همراه باشد از سوى خداوند
مانند: فتلّقى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه
(761)
به صورت اسم فاعل مذكر ومؤ نث به معنى توبه كننده از گناه
التائبون العابدون الحامدون ...(762)،
عسى ربّه ان طلقكّن ... مسلمات مؤمنات قانتات تائبات
(763)
به صورت صيغه مبالغه (توّاب ) به دو معنا آمده است :
الف ) بسيار توبه كننده : ان اللّه يحب التوابين
ب ) بسيار توبه پذير و بخشنده : انّه هو التواب الرحيم
(764)
شرايط پذيرش توبه
الف ) تقوا: واتقوا اللّه ان اللّه هو التواب الرحيم
(765) تقوا پيشه كنيد، به درستى كه خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است
.
ب ) تسبيح واستغفار: فسبّح بحمد ربك واستغفره انه كان توّابا(766)
پروردگار را تسبيح وحمد كن واز او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است .
ج ) استغفار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله : و لو انّهم اذ
ظلموا انفسهم جاءُوك فاستغفرواللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رحيما(767)
اى پيامبر! اگر مخالفانى كه به خود ستم كردند نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش
مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى
يافتند.
د ) فضل و رحمت الهى : و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته و ان
اللّه تواب رحيم
(768) اگر فضل و رحمت الهى نبود و اين كه او توبه پذير و حكيم است
(بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مى شديد).
آثار توبه
الف ) غفران و رحمت الهى : انه من عمل منكم سوءا بجهالة ثم تاب
من بعده و اصلح فانه غفور رحيم
(769) هركس از شما از روى نادانى عمل بدى را مرتكب شود سپس توبه كند
وكارهايش را اصلاح كند خداوند آمرزنده و مهربان است .
ب ) هدايت الهى : و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم
اهتدى
(770) به تحقيق كه من (خداوند) آمرزنده هستم براى كسى كه توبه كند و
ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه در نتيجه هدايت مى شود.
ج ) تبديل سيّئات به حسنات : الاّ من تاب و امن و عمل صالحا
فاولئك يبدل اللّه سيئاتهم حسنات
(771) كسى كه توبه كند و ايمان بيآورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند
اعمال زشت اين افراد را به نيكويى مبدّل مى سازد.
د) رستگارى : فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسى ان يكون من
المفلحين
(772)
كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، اميد است كه از رستگاران باشد.
ه) پاك شدن و محبوبيت الهى : ان اللّه يحب التوابين و يحب
المتطهّرين
(773)
به تحقيق كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد.
و) ورود به بهشت : الا من تاب وامن وعمل صالحا فاولئك يدخلون
الجنة
(774)
كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اين افراد داخل بهشت مى شوند.
پذيرش توبه مشروط به دو توبه خداوند
مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: توبه در لغت به معناى برگشت است و توبه از بنده
برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشيمانى ، و توبه از بنده به سوى خدا مساوى با دو
برگشت خداوند است به سوى بنده ؛ زيرا توبه يك عمل پسنديده اى است كه محتاج به
نيروست و نيرو دهنده هم خداست ، پس توفيق كار خير را اوّل خداوند عنايت مى كند،
تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد سپس وقتى موفق به توبه شد
محتاج تطهير از آلودگى گناهان و آمرزش است ؛ آن جا نيز بار ديگر مشمول عنايت و رحمت
الهى مى شود و اين دو عنايت و برگشت خداوند دو توبه اى هستند كه توبه بنده را در
ميان گرفته اند. قرآن مى فرمايد: ثم تاب عليهم ليتوبوا
اين همان توبه اول است و مى فرمايد: فاولئك اتوب عليهم
اين نيز توبه دومى است . بنابراين در ميان اين دو توبه ، توبه بنده قرار مى
گيرد.(775)
پذيرفته شدن توبه و ردّ آن
انسان ها از نظر پذيرفته شدن توبه و ردّ آن سه گروه هستند:
الف ) توبه گروهى قطعا پذيرفته مى شود و آنان كسانى اند كه از روى نادانى و جهالت
معصيت كرده اند انّما التوبة على اللّه للذين يعملون السّوء
بجهالة
(776)
ب ) توبه گروهى از انسان ها قطعا پذيرفته نمى شود و آنان كسانى اند كه در حال
احتضار توبه كنند يا در حال كفر از دنيا بروند. وليست التوبة
للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان و لاالذين يموتون و
هم كفار(777)
يك نمونه كسانى كه توبه آنان پذيرفته نشد فرعون است حتى اذا
ادركه الغرق قال امنت
(778)
ج ) گروهى نه توبه آن ها قطعا پذيرفته مى شود و نه قطعا رد مى شود بلكه به مشيّت
خداوند بستگى دارد و آن ها كسانى اند كه از روى عمد و قصد گناه انجام داده اند.
و يغفر مادون ذلك لمن يشاء(779)
توبه در روايات
1. اهميّت توبه : قال الباقر عليه السلام : ان اللّه اشد فرحا
بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى ليلة ظلماء فوجدها فاللّه اشد فرحا بتوبة
عبده من ذلك الرجل براحلته حين وجدها(780)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند متعال خوشحال تر مى شود به توبه بنده خود،
از مردى كه در شب تاريك در بيابانى مركب و توشه خود را گم كند و ناگاه آن را بيايد.
2. توبه مايه پاكى از گناه : حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
التوبه تطهر القلوب و تغسل الذنوب توبه ، وسيله تطهير و پاكى قلوب و باعث
پاك شدن گناهان است و نيز مى فرمايد: حسن التوبة يمحو الحوبة
(781) نيكو توبه نمودن ، معصيت را از بين مى برد.(782)
3. توبه مايه نزول رحمت : حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
التوبه تستنزل الرحمه توبه موجب نزول رحمت الهى است .
4. آسان تر از توبه : قال على عليه السلام : ترك الذنب اهون من
طلب التوبة
(783) ترك گناه ، آسان تر از توبه است .
5. عدم جواز تاءخير توبه : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله :
يابن مسعود لا تقدّم الذنب و لاتؤ خر التوبة و لكن قدمّ التوبة و اخّر الذنب
(784) پيامبر فرمود: اى پسر مسعود! گناه را جلو نيانداز و توبه را تاءخير
نيانداز، بلكه توبه را مقدم بدار و گناه را به تاءخير بيانداز.
6. نشانه هاى تائبان قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله :
اءتدرون من التائب ؟ قالوا: الّلهم لا. قال : اذا تاب العبد و لم يرض الخصماء فليس
بتائب ، من تاب و لم يزد فى العبادة فليس بتائب ، من تاب و لم يغيّر لباسه فليس
بتائب ، من تاب و لم يغيّر رفقائه فليس بتائب ، من تاب و لم يفتح قلبه و لم يوسع
كفّه فليس بتائب ، من تاب و لم يقصّر امله و لم يحفظ لسانه فليس بتائب ، من تاب و
لم يغيّر خلقه و نيّته فليس بتائب ، من تاب و لم يغيّر خلقه و نيّته فليس بتائب ،
من تاب و لم يقدم فضل قوته من بدنه فليس بتائب ، اذا استقام على هذه الخصال فذاك
التائب
(785)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از اصحاب خود پرسيدند: آيا مى دانيد تائب چه كسى است
؟ عرض كردند: نه ، فرمود: اگر كسى توبه كند وكسانى را كه به آنان بدى كرده است راضى
نكند ولباس خود را تغيير ندهد ودوستان (منحرفش ) را تغيير ندهد وقلب خود را باز
نكند وبذل وبخشش پيدا نكند وآرزويش را كوتاه و زبانش را حفظ نكند واخلاق ونيتش را
تغيير ندهد و طعام خود را كم نكند، تائب نيست و هرگاه انسانى اين صفات را تحصيل كند
توبه كننده واقعى است .
كلام مرحوم فيض كاشانى
مرحوم فيض كاشانى مى فرمايد: توبه از امور اختصاصى نيست بلكه نسبت به اشخاص و احوال
عموميت دارد و هيچ كس از آن بى بهره نيست قال اللّه تعالى :
وتوبوا الى اللّه جميعا(786)
همگى به درگاه خدا توبه كنيد. در اين آيه خطاب عمومى است و اختصاص به گروه معينى
ندارد.
امّا اين كه بر هر انسانى لازم است در تمام حالات توبه و انابه نمايد. براى آن است
كه هيچ كس از معصيت جوارحى بر كنار نيست و به فرض آن كه گاهى از اوقات اعضا و
جوارحش مرتكب معصيت نشود، در قلب مرتكب معصيت مى شود و اگر قلبا به ارتكاب معصيت
نپردازد از وسوسه شيطان كه او را از ذكر خدا غافل مى سازد بر كنار نيست و ثابت است
كه همه اين موضوعات موجبات نقص او را فراهم مى سازند و هر يك از اين ها داراى
اسبابى است و اسباب تركشان همان است كه به ضد آن ها بپردازد و از آن ها رجوع كند و
توبه هم به معناى رجوع است و هيچ كس خالى از اين نقيصه نيست ليكن در مقدارش ،
متفاوتند و در اصل گناه مشتركند و اما گناه انبيا و اوصيا مانند گناه ما نيست گناه
آن ها اين است كه از ذكر دايمى حق باز مى مانند و به امور مباح مى پردازند و چون از
توجه به مباحات باز مانند اجرشان مضاعف گردد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول اكرم با آن كه گناهى مرتكب نمى شد، در هر شبانه
روز صد مرتبه استغفار مى كرد. خداوند متعال اولياى خود را بدون هيچ گناهى به مصيبت
ها و ناراحتى هايى دچار مى فرمايد تا اجرشان را مضاعف گرداند.
و اين كه گناه را استثنا كرده براى آنست كه گناه آنان مانند گناه ما نيست و گناه هر
يك از آن ها به اندازه قرب منزلت اوست . قال الصادق عليه السلام انّ رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله يتوب الى اللّه و يستغفر فى كل يوم و ليلة ماءة مرّة من غير
ذنب ان اللّه يخصّ اوليائه بالمصائب لياءجرهم عليها من غير ذنب يعنى من غير ذنب
كذنوبنا فان ذنب كل احد انما هو بحسب قدره و منزلته عنداللّه .(787)
كلام امام خمينى قدس سره
امام خمينى قدس سره مى فرمايد: (شخص
تائب ، پس از توبه نيز آن صفاى باطنى برايش باقى نمى ماند، چنان كه صفحه كاغذى را
اگرسياه كنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حال جلاى اولى بر نمى گردد يا ظرف
شكسته اى را اگر اصلاح كنند باز به حالت اولى مشكل است عود كند. بسيار فرق است بين
دوستى كه در تمام عمر، با صفا و خلوص با انسان رفتار كند با دوستى كه خيانت كند و
پس از آن عذر تقصير طلب نمايد).
بنابراين ، انسان بايد حتى الامكان گناه نكند و اگر خداى نخواسته گناه كرد هر چه
زودتر در صدد توبه و علاج برآيد. و بهار توبه ايام جوانى است كه بار گناهان كم است
. انسان در پيرى حرص و طمع او بيشتر است . برفرض كه انسان بتواند در ايام پيرى توبه
كند از كجا به پيرى برسد و اجل به او مهلت دهد. كمياب بودن پيران دليل بر اين است
كه مرگ به جوانان نزديك تر است . انسان در يك شهر پنجاه هزار نفرى ، پنجاه نفر پير
هشتاد ساله نمى بيند.(788)
تواضع
يكى از اهداف مهم تربيت نفس پيدا كردن صفت تواضع در برابر خداوند و بندگان اوست .
تواضع و انقياد در برابر احكام و دستورات الهى و نيز فروتنى در برابر بندگان حق از
طهارت نفس و تزكيه روح انسان حكايت دارد.
تواضع در قرآن
واژه (تواضع
) كه به معناى فروتنى است ، در قرآن كريم ذكر نشده ولكن تعبيرهاى مختلفى
كه مفهوم تواضع و فروتنى را در بر دارد مطرح شده است . مانند
(خبت )
(خفض جناح )
(لين )
(ذلّة )
(هون )
آيات ذيل شاهد بر اين مطلب است :
1. انّ الذين امنوا وعملوا الصالحات واخبتوا الى ربهم اولئك
اصحاب الجنة
(789)
2. و بشرّ المخبتين
(790)
3. و اخفض جناحك للمؤمنين
(791)
4. فبما رحمة من اللّه لنت لهم
(792)
5. اذلة على المؤمنين اعزّة على الكافرين
(793)
6. عبادالرحمن الذين يمشون على الارض هونا(794)
ابعاد مختلف تواضع
1- تواضع در برابر خداوند سبحان : انّ الذين امنوا و عملوا
الصالحات واخبتوا الى ربّهم اولئك اصحاب الجنة
(795)
2- تواضع در برابر مؤمنان : و اخفض جناحك للمؤمنين
(796)
اذلّة على المؤمنين
(797)
3- تواضع در برابر مستمندان : ولاتطرد الذين يدعون ربّهم
بالغداة والعشىّ
(798)
4- تواضع در برابر والدين : و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة
(799)
5 تواضع در برابر استاد: قال له موسى هل اتبعك على ان تعلّمن
ممّا علّمت رشدا(800)
6- تواضع مسئولين نسبت به مردم : فبما رحمة من الله لنت لهم
(801)
7- تواضع در راه رفتن : و لا تمش فى الارض مرحا(802)
8- تواضع در سخن گفتن : فقولا له قولا ليّنا(803)
9- تواضع در نشستن : قال الصادق عليه السلام : انّ من التواضع
ان يجلس الرجل دون شرفه
(804)
10. تواضع در شيوه زندگى : عباد الرّحمن الذين يمشون على الارض
هونا
(805)