جهاد با نفس

شيخ حر عاملى قدس سره
مترجم : على افراسيابى

- ۳ -


حديث :
44 - عن على بن الحسين عليه السلام قال : من اخلاق المومن الانفاق على قدر الاقتار و التوسع على قدر التوسع و انصاف الناس و ابتداوه اياهم بالسلام عليهم .
ترجمه :
44 - امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام فرمود: از اخلاق مومن انفاق نمودن به اندازه نيازمندى و توسعه دادن (به زندگى نيازمندان ) به اندازه فراخى (زندگى خود) و رفتار عادلانه با مردم و آغاز نمودن به سلام بر مردم .
حديث :
45 - عن ابى جعفر عليه السلام قال : انما المومن من الذى اذا رضى لم يدخله رضاه فى اثم و لاباطل و ان سخط لم يخرجه سخطه من قول الحق و الذى اذا قدر لم تخرجه قدرته الى التعدى الى ما ليس له بحق .
ترجمه :
45 - امام باقر عليه السلام فرمود: مومن كسى است كه در هنگام خشنودى ، خوشنودى اش او را در گناه و باطل داخل نكند و اگر به خشم آمد خشمش او را از گفتن حق بيرون نبرد و در زمانى كه قدرت دارد قدرتش ‍ او را به تجاوز نمودن به سوى چيزى كه حقى در آن ندارد نكشاند.
حديث :
46 - قال ابو عبدالله عليه السلام : يا مهزم شيعتنا من لايعدو صوته سمعه و لا شحناوه يديه و لا يمتدح بنا معلنا و لايجالس لنا عائبا و لا يخاصم لنا قاليا و ان لقى مومنا اكرمه و ان لقى جاهلا هجره - الى ان قال - شيعتنا من لا يهر هرير الكلب و لا يطمع طمع الغراب و لا يسال عدونا و ان مات جوعا.
ترجمه :
46 - امام صادق عليه السلام فرمود: اين مهزم ! شيعه ما كسى است كه صدايش از گوش خودش تجاوز نكند و كينه و دشمنى اش از دستانش ‍ تعدى نكند (كينه اش را عملا ابراز و اعمال نكند) و (در زمان تقيه ) ما را آشكارا مدح و ثنا نگويد، و در مجالست و همنشينى با ما زبان به عيبجويى نگشايد و يا بى مهرى و كينه با ما به مخاصمه و جدال بر نخيزد و اگر با مومنى ديدار كرد او را اكرام كند و اگر با نادانى برخورد نمود از او دورى كند، - تا آنجا كه فرمود: - شيعه ما كسى است كه همچون بانگى كه سگ از سوز سرما بر مى آورد بانگ بزند و حرص و طمعى همچون حرص و طمع كلاغان نداشته باشد و از دشمن ما درخواست و گدايى نكند اگر چه از گرسنگى بميرد.
حديث :
47 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال النبى صلى الله عليه و آله الا اخبركم باشبهكم بى ؟ قالوا: بلى يا رسول الله قال : احسنكم خلقا و الينكم كنفا و ابركم بقرابته و اشدكم حبالا خوانه فى دينه و اصبركم على الحق و اكظمكم للغيظ و احسنكم عفوا و اشدكم من نفسه انصافا فى الرضا و الغضب .
ترجمه :
47 - امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما در مورد كسى كه شبيه ترين شما به من است خبر دهم ؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا! پيامبر فرمود: كسى كه اخلاقش نيكوتر و نرمخوتر و نيكى كننده تر به خويشاوندانش باشد و دوستى اش نسبت به برادران دينى از همه بيشتر باشد و صبورترين شما بر حق و فرو خورنده ترين شما خشمش را و نيكوترين شمااز نظر عفو و بخشايش باشد و از همه شما در هنگام خوشنودى و خشم انصاف را بيشتر رعايت كند.
حديث :
48 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال المومن حسن المعونه ، خفيف المئونه ، جيد التدبير لمعيشته و لا يلسع من جحر مرتين .
ترجمه :
48 - امام صادق عليه السلام فرمود: مومن يارى اش نيكو و روزى اش ‍ سبك و كم است ، تدبيرش براى زندگى نيكوست و از يك سوراخ دو مرتبه گزيده نمى شود.
حديث :
49 - عن الدلهاث مولى الرضا عليه السلام قال : سمعت الرضا عليه السلام يقول : لا يكون المومن مومنا حتى يكون فيه ثلاث خصال - الحديث و ذكر فيه - كتمان سره و مداراه الناس و الصبر فى الباساء و الضراء.
ترجمه :
49 - دلهاث غلام امام رضا عليه السلام روايت كند كه از حضرت شنيدم كه مى فرموده : مومن مومن نيست مگر اينكه در او سه خصلت باشد - سپس حديث ما قبل را آورده است و در آن اضافه نموده است : رازش را مى پوشاند و با مردمان مدارا مى كند و در سختى ها و مشكلات صبر پيشه مى سازد.
حديث :
50 - فى حديث مرفوع الى النبى صلى الله عليه و آله قال : جاء جبرئيل فقال : يا رسول الله ان الله ارسلنى اليك بهديه لم يعطها احدا قبلك قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ما هى ؟ قال : الصبر و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : الرضا و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : الزهد و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : الاخلاص و احسن منه قال : و ما هو؟ قال : اليقين و احسن منه قلت : و ما هو يا جبرئيل ؟ قال : ان مدرجه ذلك التوكل على الله عزوجل فقلت : و ما التوكل على الله ؟ قال : العلم بان المخلوق لايضر و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع و استعمال الياس من الخلق فاذا كان العبد كذلك لا يعمل لاحد سوى الله و لم يرج و لم يخف سوى الله و لم يطمع فى احد سوى الله فهذا هو التوكل قلت : يا جبرئيل فما تفسير الصبر؟ قال : تصبر فى الضراء كما تصبر فى العافيه فلا يشكو حاله عند المخلوق بما يصبيه من البلاء قلت : فما تفسير القناعه ؟ قال : يقنع بما يصيب من الدنيا يقنع بالقليل و يشكر اليسير قلت فما تفسير الرضا؟ قال الراضى لايسخط على سيده اصاب من الدنيا (ام لا يصيب ) منها و لايرضى لنفسه باليسير من العمل قلت : يا جبرئيل فما تفسير الزهد؟ قال : يحب من يحب خالقه و يبغض من يبغض خالقه و يتحرج من حلال الدنيا و لا يلتفت الى حرامها فان حلالها حساب و حرامها عقاب و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه و يتحرج من حلال الدنيا و لا يلتفت الى حرامها فان حلالها حساب و حرامها عقاب و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه و يتحرج من الكلام كما يتحرج من الميته التى قد اشتد نتنها و يتحرج عن حطام الدنيا و زينتها كما يتجنب النار ان يغشاها و ان يقصر امله و كان بين عينيه اجله قلت ، يا جبرئيل فما تفسير الاخلاص ؟ قال : المخلص الذى الايسال الناس شيئا حتى يجد و اذا وجد رضى و اذا بقى عنده شى ء اعطاه فى الله ، فان لم يسال المخلوق فقد اقر لله بالعبوديه و اذا وجد فرضى فهو عن الله راض و الله تبارك و تعالى عنه راض و اذا اعطى لله عزوجل فهو على حد الثقه بربه قلت : فما تفسير اليقين ؟ قال : المومن يعمل لله كانه يراه فان لم يكن يرى الله فان الله يراه و ان يعلم يقينا ان ما اصابه لم يكن ليخطئه و ما اخطاه لم يكن ليصيبه و هذا كله اغصان التوكل و مدرجه الزهد.
ترجمه :
50 - در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه : جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! خداوند مرا با هديه اى نزد تو فرستاده كه اين چنين هديه اى به هيچ كس پيش از تو نداده است رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آن هديه چيست ؟ عرض كرد: صبر و نيكوتر از صبر. فرمود: نيكوتر از صبر چيست ؟ عرض كرد: رضا و نيكوتر از آن . فرمود: نيكوتر از رضا چيست ؟ عرض كرد: زهد و نيكوتر از آن . فرمود: نيكوتر از زهد چيست ؟ عرض كرد: اخلاص و نيكوتر از آن . فرمود: نيكوتر از اخلاص چيست ؟ عرض كرد: يقين و نيكوتر از يقين . پيامبر مى فرمايد گفتم : اى جبرئيل ! نيكوتر از يقين چيست ؟ گفت : راه رفتن به آن توكل نمودن بر خداى عزوجل است گفتم : توكل بر خدا چيست ؟ گفت : آگاهى به اينكه ضرر و نفع و عطا و منع هيچ يك به دست مخلوق نيست و نوميدى از مخلوق را در عمل رعايت كند پس هرگاه بنده اى چنين باشد براى هيچ كس غير از خدا كار نمى كند و اميد و بيم ندارد جز از خدا و به هيچ كس جز خدا چشم نمى دوزد پس اين معناى توكل است . گفتم : اى جبرئيل ! تفسير صبر چيست ؟ گفت : در سختى شكيبايى كند چنانكه در شادى و در تنگدستى شكيبايى كند چنانكه در ثروتمندى و در بلا شكيبايى كند چنانكه در وقت عافيت و تندرستى پس از بلايى كه به او رسيده به نزد مخلوق شكوه و شكايت نبرد. گفتم : تفسير قناعت چيست ؟ گفت : به آنچه از دنيا نصيب او گرديده قانع باشد به كم قانع باشد و شكر آن را به جاى آورد. گفتم : تفسير رضا چيست ؟
گفت : شخص رضايتمند بر مولاى خود خشم نمى گيرد چه به دنيا رسيده باشد چه نرسيده باشد و بر نفس خود به عمل كم خوشنود نيست .
گفتم : اى جبرئيل تفسير زهد چيست ؟ گفت : اينكه دوست بدارد آن كس را كه آفريننده اش را دوست دارد و دشمن بدارد آن كس را كه آفريننده اش را دشمن مى دارد و از حلال دنيا بر خود تنگ بگيرد و به حرام آن توجهى نكند زيرا حلال آن حساب دارد و حرامش موجب عقابت است و به همه مسلمانان مهربانى كند چنانكه نسبت به خود مهربان است و آنچنانكه از مردارى كه بوى گندش زياد شده است پرهيز مى كند از سخن گفتن بپرهيزد و همچنانكه از آتشى كه او را فرا گيرد دورى مى كند از چيزهاى پوچ و فانى دنيا و زينت دنيا پرهيز كند و آرزويش را كوتاه كند و اجلش را پيش رو داشته باشد. گفتم : اى جبرئيل ! تفسير اخلاص چيست ؟ گفت : مخلص كسى است كه هيچ چيز را از مردم درخواست نكند تا خود بيابد و آنگاه كه يافت خوشنود باشد و اگر چيزى در نزد او باقى ماند آن را در راه خدا عطا كند پس ‍ اگر از مخلوق درخواست نكند به عبوديت خداوند اقرار كرده است . و اگر خواسته خود را يافت و خوشنود بود چنين كسى از خدا خوشنود است و خداوند تبارك و تعالى نيز از او خوشنود است و هنگامى كه به خاطر خداى عزوجل عطا مى كند چنين كسى در حد اعتماد به پروردگار خويش است .
گفتم : تفسير يقين چيست ؟ گفت : مومن براى خدا به گونه اى عمل كند گوئيا او را مى بيند كه اگر او خدا را نمى بيند خداوند او را مى بيند و از روى يقين و باور بداند كه آنچه به او رسيده است ممكن نبود كه به او برسد و به خطا رود و آنچه كه به خطا رفته و به او نرسيده است نمى شد كه به او برسد. همه اينها كه گفته شد شاخه هاى توكل و راه رفتن به سوى زهد است .

5 - باب استحباب التفكر فيما يوجب الاعتبار والعمل
5 - باب استحباب تفكر نمودن در چيزهائى كه موجب عبرت وعمل است
حديث :
51 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اميرالمؤمنين عليه السلام يقول : نبه بالفكر قلبك و جاف عن الليل جنبك و اتق الله ربك .
ترجمه :
51 - امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: با تفكر نمودن قلب خود را آگاه كن و شبانگاه پهلوى خود را از بستر خواب دور گردان و تقواى خداوند كه پروردگار توست را پيشه ساز.
حديث :
52 - عن الحسن الصيقل قال : سالت ابا عبدالله عليه السلام عما يروى الناس (تفكر ساعه خير من قيام ليله ) قلت : كيف يتفكر؟ قال : يمر بالخربه او بالدار فيقول : اين ساكنوك ؟ اين بانوك ؟ ما لك لاتتكلمين ؟
ترجمه :
52 - حسن صيقل گويد: از امام صادق عليه السلام درباره آنچه كه مردم روايت مى كنند كه : (ساعتى تفكر از قيام يك شب بهتر است ) پرسيدم كه چگونه بايد تفكر كند؟ فرمود: به ويرانه يا خانه گذر كند و بگويد: كجايند ساكنان تو؟ كجايند سازندگان تو؟ تو را چه شده چرا سخن نمى گويى ؟
حديث :
53 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : افضل العباده ادمان التفكر فى الله و فى قدرته .
ترجمه :
53 - امام صادق عليه السلام فرمود، برترين عبادت مداومت نمودن بر تفكر درباره خداوند و قدرت اوست .
حديث :
54 - عن معمر بن خلاد قال : سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلام يقول : ليس العباده كثره الصلاه و الصوم انما العباده التفكر فى امر الله عزوجل .
ترجمه :
54 - معمر بن خلاد گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: عبادت نماز و روزه زياد نيست بلكه عبادت تفكر نمودن در كار خداى عزوجل است .
حديث :
55 - قال ابو عبدالله عليه السلام : التفكر يدعو الى البر و العمل به .
ترجمه :
55 - امام صادق عليه السلام فرمود: تفكر آدمى را به سوى نيكى و عمل به آن فرا مى خواند.
حديث :
56 - كتب هارون الرشيد الى ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السلام : عظنى و اوجز. قال : فكتب اليه : ما من شى ء تراه عينك الا و فيه موعظه .
ترجمه :
56 - هارون الرشيد به امام موسى بن جعفر عليه السلام نوشت كه : مرا موعظه كن و كوتاه سخن گو. - راوى گويد: - حضرت براى او نوشت : هيچ چيز نيست كه چشم تو آن را ببيند جز اينكه در آن موعظه اى نهفته است .
حديث :
57 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اكثر عباده ابى ذر رحمه الله التفكر و الاعتبار.
ترجمه :
57 - امام صادق عليه السلام فرمود: بيشترين عبادت ابوذر - كه خدايش ‍ رحمت كند - تفكر نمودن و عبرت گرفتن بود.
حديث :
58 - من كتاب ابى عبدالله السيارى صاحب موسى و الرضا عليه السلام قال : سمعته يقول : ليس العباده كثره الصيام و الصلاه و انما العباده الفكر فى الله تعالى .
ترجمه :
58 - از كتاب ابى عبدالله سيارى كه مصاحب دو امام موسى كاظم و امام رضا عليه السلام بود روايت است كه گويد: از امام معصوم شنيدم كه فرمود: عبادت ، زياد روزه گرفتن و خواندن نماز فراوان نيست بلكه عبادت تفكر نمودن درباره خداى تعالى است .
حديث :
59 - عن الحسين الصيقل قال : قلت لابى عبدالله عليه السلام : تفكر ساعه خير من قيام ليله فقال : نعم قال رسول الله صلى الله عليه و آله تفكر ساعه خير من قيام ليله قلت : كيف يتفكر؟ قال : يمر بالدار و الخربه فيقول اين بانوك اين ساكنوك مالك لاتتكلمين .
ترجمه :
59 - حسين بن صقيل گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : آيا ساعتى تفكر، از برخاستن و عبادت يك شب با ارزش تر است ؟ حضرت فرمود: آرى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : ساعتى تفكر نمودن از يك شب قيام نمودن برتر است عرض كردم : چگونه بايد تفكر كرد؟ فرمود: بايد به خانه و ويرانه گذر كند و بگويد: سازندگان تو و ساكنان تو كجايند؟ تو را چه شده چرا سخن نمى گويى ؟
6 - باب استحباب التخلق بمكارم الاخلاق و ذكر جمله منها 
6 - باب استحباب يافتن اخلاق نيكو و ذكر تعدادى از اخلاق نيكو  
حديث :
60 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : انا لنحب من كان عاقلا فهما فقيها حليما مداريا صبورا صدوقا و فيا ان الله عزوجل خص الانبياء بمكارم الاخلاق فمن كانت فيه فليحمد الله على ذلك و من لم تكن فيه فليتضرع الى الله عزوجل و ليساله اياها قال قلت جعلت فداك و ما هن ؟ قال : هن الورع و القناعه و الصبر و الشكر و الحلم و الحياء و السخاء و الشجاعه و الغيره و البر و صدق الحديث و اداء الامانه .
ترجمه :
60 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: ما كسى را دوست مى داريم كه خردمند، فهميده ، داراى فهم عميق در دين ، بردبار، مداراكننده ، صبور، راستگو و وافادار باشد، خداوند عزوجل اخلاق نيكو را به پيامبران اختصاص داده پس كسى كه داراى اخلاق پسنديده است خداوند را بر داشتن آن اخلاق سپاس گويد و كسى كه چنين اخلاقى در وجودش نيست بايد به درگاه خداى عزوجل تضرع و زارى كند و اخلاق نيكو را از خداوند درخواست كند.
- راوى گويد: - عرض كردم : فدايت شوم آن اخلاق نيك چيست ؟ حضرت فرمود: پارسايى ، قناعت ، صبر و شكر، بردبارى ، حيا سخاوت ، شجاعت ، غيرت ، نيكو كارى ، راستگويى ، امانتدارى .

حديث :
61 - قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الا اخبركم بخير رجالكم ؟ قلنا: بلى يا رسول الله قال : ان خير رجالكم التقى النقى السمح الكفين النقى الطرفين البر بوالديه و لايجلى عياله الى غيره .
ترجمه :
61 - رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما خبر دهم كه بهترين مردان شما چه كسانى هستند؟ گفتيم : آرى اى رسول خدا! حضرت فرمود: بهترين مردان شما كسانى هستند كه پرهيزكار، پاكيزه ، داراى دستانى بخشنده و با سخاوت ، از طرف پدر و مادر پاكيزه نژاد باشد، نيكى كننده به پدر و مادرش باشد و خانواده اش را مجبور نكند كه به ديگرى پناه برد.
حديث :
62 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ان الله عزوجل ارتضى لكم الاسلام دينا فاحسنوا صحبته بالسخاء و حسن الخلق .
ترجمه :
62 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: همانا خداوند عزوجل اسلام را به عنوان دين براى شما پسنديد پس اين دين را با سخاوت و خوش خلقى همراهى و يارى نيكو كنيد.
حديث :
63 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال اميرالمؤمنين عليه السلام : الايمان اربعه اركان الرضا بقضاء الله و التوكل على الله و تفويض الامر الى الله و التسليم لامر الله .
ترجمه :
63 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: ايمان چهار ركن دارد: خوشنودى به قضاى الهى و توكل بر خدا و سپردن امر زندگى به خداوند و تسليم در برابر امر خدا.
حديث :
64 - عن رجل من بنى هاشم قال اربع من كن فيه كمل اسلامه و ان كان من قرنه الى قدمه خطايا لم ينقضه الصدق و الحياء و حسن الخلق و الشكر.
ترجمه :
64 - از مردى از بنى هاشم چنين روايت است كه فرمود: چهار چيز است كه اگر در كسى باشد اسلامش كامل است و اگر چه از سر تا قدمش گناه باشد از قدر و منزلتش كاسته نمى شود: راستى و حيا و خوش خلقى و شكر.
حديث :
65 - عن حماد بن عثمان قال جاء رجل الى الصادق عليه السلام فقال : يا ابن رسول الله اخبرنى عن مكارم الاخلاق فقال : العفو عمن ظلمك و صله من قطعك و اعطاء من حرمك و قول الحق و لو على نفسك .
ترجمه :
65 - حماد بن عثمان گويد: مردى نزد امام صادق عليه السلام آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! اخلاق نيك را به من خبر ده ، حضرت فرمود: چشم پوشى و گذشت از كسى كه به تو ستم روا داشته و پيوند با كسى كه از تو بريده و عطا كردن به كسى كه تو را محروم داشته و حق گويى اگر چه بر عليه خودت باشد.
حديث :
66 - عن جراح المدائنى قال : قال لى ابو عبدالله عليه السلام : الا احدثك بمكارم الاخلاق ؟ الصفح عن الناس و مواساه الرجل اخاه فى ماله و ذكر الله كثيرا.
ترجمه :
66 - جراح مدائنى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: آيا جوانمردى ها و خوبى هاى اخلاقى را برايت بگويم ؟ چشم پوشى و در گذشتن از خطاى مردمان و يارى دادن به برادر دينى از نظر مالى و ياد كردن زياد از خداوند.
حديث :
67 - عن الصادق جعفر بن محمد عليه السلام انه قال : عليكم بمكارم الاخلاق فان الله عزوجل يحبها و اياكم و مذام الافعال فان الله عزوجل يبغضها و عليكم بتلاوه القرآن الى ان قال و عليكم بحسن الخلق فانه يبلغ بصاحبه درجه الصائم القائم و عليكم بحسن الجوار فان الله جل جلاله امر بذلك و عليكم بالسواك فانه مطهره و سنه حسنه و عليكم بفرائض الله فادوها و عليكم بمحارم الله فاجتنبوها.
ترجمه :
67 - امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: بر شما باد به بزرگوارى هاى اخلاقى زيرا خداوند عزوجل اخلاق پسنديده را دوست دارد و از اخلاق نكوهيده بپرهيزد زيرا خداوند عزوجل آنها را دشمن مى دارد و بر شما باد به تلاوت قرآن ، - تا آنجا كه فرمود بر شما باد به خوش خلقى زيرا خوش ‍ خلقى صاحب خود را به درجه روزه دارى كه شبها را به عبادت قيام مى كند مى رساند و بر شما باد به نيكى با همسايگان زيرا خداوند به اين امر نموده است و بر شما باد به مسواك زدن زيرا مسواك زدن پاكيزه كننده دهان و سنتى نيكو است و بر شما باد به انجام واجبات الهى و بر شما باد به اجتناب نمودن از حرامهاى خداوند.
حديث :
68 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ان الله عزوجل وجوها خلقهم من خلقه و ارضه لقضاء حوائج اخوانهم يرون الحمد مجدا و الله سبحانه يحب مكارم الاخلاق و كان فيما خاطب الله نبيه صلى الله عليه و آله (انك لعلى خلق عظيم ) قال : السخاء و حسن الخلق .
ترجمه :
68 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: همانا براى خداوند بندگان برجسته و شايسته اى وجود دارد كه خداوند آنها را همين آفرينش و زمين خود آفريده است و آنان را براى برطرف كردن نيازهاى برادران دينى آفريده ، آنان حمد و سپاس را مايه مجد و بزرگى مى دانند و خداوند سبحان بزرگوارى هاى اخلاقى را دوست مى دارد و در خطاب نمودن به پيامبرش فرموده است : (همانا تو بر اخلاقى بزرگ هستى ) (51) كه اين اخلاق بزرگ همان سخاوت و خوش خلقى است .
7 - باب وجوب اليقين بالله فى الرزق و العمر و النفع و الضر 
7 - باب وجوب يقين داشتن به خداوند در رساندن روزى و عمر و نفع ضرر
حديث :
69 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اميرالمؤمنين عليه السلام يقول : لايجد عبد طعم الايمان حتى يعلم ان ما اصابه لم يكن ليخطئه و ان ما اخطاه لم يكن ليصيبه و ان الضار النافع هو الله عزوجل .
ترجمه :
69 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: بنده اى مزه ايمان را نمى چشد مگر اينكه بداند كه آنچه به او رسيده نمى توانست به او نرسد و خطا رود و آنچه كه به خطا رفته و به او نرسيده نمى شد كه به او برسد و بداند كه زيان رساننده و سوددهنده فقط خداى عزوجل است .
حديث :
70 - عن صفوان الجمال قال : سالت ابا عبدالله عليه السلام عن قول الله عزوجل : (و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين فى المدينه و كان تحته كنز لهما) فقال : اما انه ما كان ذهبا و لافضه و انما كان اربع كلمات لا اله الا الله انا من ايقن بالموت لم يضحك سنه و من ايقن بالحساب لم يفرح قلبه و من ايقن بالقدر لم يخش الا الله .
ترجمه :
70 - صفوان جمال گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خداى تعالى در داستان حضرت خضر عليه السلام پرسيدم كه مى فرمايد: (و اما آن ديوار (كه تعمير نمودم ) متعلق به دو كودك يتيم در شهر بود و در زير آن ديوار گنجى براى آنان نهفته بود) حضرت فرمود: به راستى كه آن گنج طلا و نقره نبود بلكه آن گنج چهار كلمه حكمت بود: هيچ معبودى جز من نيست ، كسى كه مرگ را باور داشته باشد در عمر خود نمى خندد، و كسى كه حساب را باور داشته باشد دلش شادمان نخواهد بود، و كسى كه قضا و قدر الهى را باور كند جز از خدا از هيچ چيز نمى ترسد.
حديث :
71 - عن ابى عبدالله عليه السلام ان اميرالمؤمنين عليه السلام جلس ‍ الى حائط مائل يقضى بين الناس فقال بعضهم لاتقعد تحت هذا الحائط فانه معور فقال اميرالمؤمنين عليه السلام : حرس امرا اجله فلما قام سقط الحائط و كان اميرالمؤمنين عليه السلام مما يفعل هذا و اشباهه و هذا اليقين .
ترجمه :
71 - امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام در زير ديوار گنجى نشسته بود و در بين مردمان حكم مى فرمود، پس برخى از مردم گفتند: در زير اين ديوار منشين كه به خاطر رخنه اى كه دارد ترسناك است . حضرت فرمود: مرد را اجلش حفظ و نگاهبانى مى كند پس از آنجا برخاست و ديوار فرو ريخت .
اميرالمؤمنين عليه السلام اين كار و كارهايى شبيه به انى را انجام مى داد و اين يقين و باور است .

حديث :
72 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ليس شى ء الا و له حد قلت : جعلت فداك فما حد التوكل ؟ قال : اليقين . قلت : فما حد اليقين ؟ قال : ان لا تخاف مع الله شيئا.
ترجمه :
72 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: هيچ چيزى نيست جز اينكه براى آن حدى است - رواى گويد: - عرض كردم فدايت شوم حد توكل چيست ؟ فرمود: يقين . عرض كردم : حد يقين چيست ؟ فرمود: حد يقين آن است كه با وجود خداوند از هيچ چيز نترسى .
حديث :
73 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : من صحه يقين المرء المسلم ان لا يرضى الناس بسخط الله و لايلومهم على ما لم يوته الله فان الرزق لايسوقه حرص حريص و لايرده كراهيه كاره و لو ان احدكم فر من رزقه كما يفر من الموت لادركه رزقه كما يدركه الموت - ثم قال : - ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحه فى اليقين و الرضا جعل الهم و الحزن فى الشك و السخط.
ترجمه :
73 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: نشانه سالم بودن يقين شخص مسلمان اين است كه مردم را با به خشم آوردن خداوند خوشنود نسازد و آنان را بر آنچه كه خداوند به آنان عطا نكرده است سرزنش نكند زيرا رزق و روزى را نه حرص حريص به سوى او مى كشاند و نه ناخوش داشتن شخص از او باز مى دارد و (بدانيد كه ) اگر كسى از شما از روزى خود بگريزد چنانكه از مرگ مى گريزد روزى اش او را در مى يابد چنانكه مرگ او را در مى يابد - سپس فرمود: - همانا خداوند به عدل و انصاف خود آرامش و راحتى را در يقين و رضا (به داده الهى ) قرار داد و اندوه و حزن را در شك و ناخشنودى (از قضاى الهى ) قرار داد.
حديث :
74 - عن هشام بن سالم قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان العمل القليل الدائم على اليقين افضل عند الله من العمل الكثير على غير يقين .
ترجمه :
74 - هشام بن سالم گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: عمل اندك و بادوام كه بر پايه يقين باشد در نزد خداوند از عمل زياد كه بدون يقين باشد برتر است .
حديث :
75 - عن سعيد بن قيس الهمدانى قال نظرت يوما فى الحرب الى رجل عليه ثوبان فحركت فرسى فاذا هو اميرالمؤمنين عليه السلام فقلت يا اميرالمؤمنين : فى مثل هذا الموضع فقال نعم يا سعيد بن قيس انه ليس من عبد الا و له من الله عزوجل حافظ و واقيه معه ملكان يحفظانه من ان يسقط من راس جبل او يقع فى بئر فاذا نزل القضاء خليا بينه و بين كل شى ء.
ترجمه :
75 - سعيد بن قيس همدانى گويد: روزى در هنگام جنگ چشمم به مردى افتاد كه دو جامه بر داشت (و در هيئت جنگجويان زره بر تن نداشت ) اسبم را به سوى او راندم ناگاه ديدم كه اميرالمؤمنين عليه السلام است عرض كردم : اى اميرمومنان ! آيا در مثل چنين مكانى ؟! (اينگونه حاضر مى شويد) حضرت فرمود: آرى اى سعيد بن قيس ! هيچ بنده اى نيست جز اينكه براى او از جانب خداى عزوجل نگاهبان و نگاهدارى هست ، همراه با او دو فرشته است كه او را از فرو افتادن از كوه يا افتادن در چاه نگهدارى مى كنند پس زمانى كه قضاى الهى فرود مى آيد آن دو فرشته از بين او و هر چيز به كنار مى روند.
حديث :
76 - عن على بن اسباط قال : سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلام يقول : كان فى الكنز الذى قال الله : (و كان تحته كنز لهما) كان فيه بسم الله الرحمن الرحيم ، عجبت لمن ايقن بالموت كيف يفرح ؟ و عجبت لمن ايقن بالقدر كيف يحزن ؟
ترجمه :
76 - على بن اسباط گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: در آن گنجى كه خداوند در داستان حضرت خضر و موسى عليه السلام در قرآن از زبان حضرت خضر بيان نمود كه (در زير آن ديوار گنجى بود متعلق به دو كودك يتيم ) چنين آمده است : به نام خداوند مهرورز مهربان ، در شگفتم از كسى كه مرگ را باور كرده است چگونه شادمانى مى كند و در شگفتم از كسى كه به قضا و قدر الهى يقين دارد چگونه غمگين مى شود.
حديث :
77 - قيل للرضا عليه السلام انك تتكلم بهذا الكلام و السيف يقطر دما فقال : ان لله و اديا من ذهب حماه باضعيف خلقه النمل فلو رامه البخاتى لم تصل اليه .
ترجمه :
77 - به امام رضا عليه السلام گفته شد: شما اين سخن را مى گوييد (52) در حالى كه از آن شمشير خون مى چكد (يعنى مردم در طلب روزى سخت مى كوشند)
حضرت فرمود: براى خداوند واديى از طلاست كه با ضعيف ترين آفريدگانش كه مورچه است از آن نگاهبانى مى كند كه اگر شخص صاحب بخت و اقبال هم آن را طلب كند به آن نخواهد رسيد.

حديث :
78 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام انه قال : كفى بالاجل حارسا.
ترجمه :
78 - اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: اجل به عنوان نگاهبان براى آدمى بس است .
8 - باب وجوب طاعه العقل و مخالفه الجهل  
8 - باب وجوب فرمانبردارى از عقل و مخالفت نمودن باجهل و نادانى
حديث :
79 - عن ابى جعفر عليه السلام قال : لما خلق الله العقل استنطقه ثم قال له : اقبل فاقبل ثم قال له : ادبر فادبر ثم قال : و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك و لا اكملتك الا فيمن احب اما انى اياك امر و اياك انهى و اياك اعاقب و اياك اثيب .
ترجمه :
79 - امام باقر عليه السلام فرمود: چون خداوند عقل را آفريد از او خواست كه سخن گويد، سپس به او فرمود: پيش آى ، پس عقل پيش آمد. سپس فرمود: برگرد، پس او پشت نموده و برگشت ، سپس خداوند فرمود: سوگند به عزت و جلالم كه هيچ آفريده اى را نيافريدم كه در نزد من از تو محبوبتر باشد و تو را به صورت كامل قرار نمى دهم مگر در وجود كسى كه دوستش دارم . آگاه باش كه من تو را امر و نهى مى كنم و تو را كيفر و پاداش ‍ مى دهم .
حديث :
80 - عن على عليه السلام قال : هبط جبرئيل عليه السلام على آدم عليه السلام فقال : يا آدم انى امرت ان اخيرك واحده من ثلاث فاخترها و دع اثنتين فقال له آدم : يا جبرئيل و ما الثلاث فقال : العقل و الحياء و الدين فقال آدم : انى قد اخترت العقل فقال جبرئيل للحياء و الدين : انصرفا و دعاه فقالا: يا جبرئيل انا امرنا ان نكون مع العقل حيث كان قال : فشانكما و عرج .
ترجمه :
80 - از على عليه السلام روايت است كه فرمود: جبرئيل عليه السلام بر حضرت آدم عليه السلام فرود آمد و عرض كرد: اى آدم ! از جانب خداى به من دستور داده شده كه تو را بين يكى از سه چيز مخير گردانم آن را اختيار كن و آن دو ديگر را واگذار.
پس آدم عليه السلام به او گفت : اى جبرئيل ! آن سه چيست ؟ جبرئيل عليه السلام گفت : عقل ، حيا، دين . آدم عليه السلام فرمود: من عقل را انتخاب مى كنم . پس جبرئيل عليه السلام به حيا و دين گفت : برگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند: اى جبرئيل ! به ما دستور داده شده كه همواره هر جا كه عقل هست همراه او باشيم . جبرئيل گفت : خودتان مى دانيد و عروج كرد و به آسمان رفت .

حديث :
81 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قلت له : ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان قال : قلت : فالذى كان فى معاويه ؟ قال : تلك النكراء تلك الشيطنه و هى شبيهه بالعقل و ليست بالعقل .
ترجمه :
81 - راوى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم : عقل چيست ؟ فرمود: آنچه كه به سبب آن پروردگار مهربان عبادت مى شود و به وسيله آن بهشت به دست مى آيد.
عرض كردم : پس آنچه كه در معاويه وجود داشت چه بود؟ فرمود: آن زيركى و شيطنت بود كه به عقل شبيه است و عقل نيست .

حديث :
82 - عن الحسن بن الجهم قال سمعت الرضا عليه السلام يقول : صديق كل امرى عقله و عدوه جهله .
ترجمه :
82 - حسن بن جهم گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: دوست هر كسى عقل اوست و دشمن هر كس نادانى اوست .
حديث :
83 - قال ابوعبدالله عليه السلام : من كان عاقلا كان له دين و من كان له دين دخل الجنه .
ترجمه :
83 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه عاقل باشد دين دارد و كسى كه دين دارد وارد بهشت خواهد شد.
حديث :
84 - قال ابو الحسن موسى به جعفر عليه السلام : يا هشام ان الله بشر اهل العقل و الفهم فى كتابه فقال فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب - الى ان قال - يا هشام ان لقمان قال لابنه تواضع للحق تكن اعقل الناس وان الكيس لدى الحق يسير يا بنى ان الدنيا بحر عميق قد غرق فيها عالم كثير فلتكن سفينتك فيها تقوى الله و حشوها الايمان و شراعها التوكل و قيمها العقل و دليلها العلم و سكانها الصبر يا هشام ان لكل شى ء دليلا و دليل العقل التفكر و دليل التفكر الصمت و لكل شى ء مطيه و مطيه العقل التواضع و كفى بك جهلا ان تركب ما نهيب عنه الى ان قال يا هشام ان لله على الناس حجتين حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهره فالرسل و الانبياء و الائمه و اما الباطنه فالعقول الى ان قال يا هشام كيف يزكو عند الله عملك و انت قد شغلت قلبك عن امر ربك و اطعت هواك على غلبه عقلك يا هشام ان العاقل رضى بالدون من الدنيا مع الحكمه و لم يرض بالدون من الحكمه مع الدنيا فلذلك ربحت تجارتهم ان العقلاء تركوا فضول الدنيا فكيف الذنوب و ترك الدنيا من الفضل و ترك الذنوب من الفرض يا هشام ان العاقل نظر الى الدنيا و الى اهلها فعلم انها لاتنال الا بالمشقه و نظر الى الاخره فعلم انها لاتنال الا بالمشقه فطلب بالمشقه ابقاهما.
ترجمه :
84 - امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: اين هشام ! خداوند در كتابش عاقلان و فهميدگان را بشارت داد و فرمود: (پس بشارت ده بندگان مرا، آنان كه سخن را مى شنوند و از نيكوترين آن پيروى مى كنند آنان كسانى هستند كه خداوند هدايتشان فرموده و آنان خردمندانند) (53) اى هشام ! لقمان به پسرش گفت : در مقابل حق تواضع و فروتنى كن تا عاقل ترين مردمان باشى و همانا كسى كه در برابر حق زيرك باشد كم است . اى پسرم ! دنيا دريايى عميق است كه عالمى بسيار در آن غرق گشته اند پس بايد در يان درياى ژرف كشتى تو تقواى الهى و دورن آن كشتى ايمان و بادبان آن توكل و متصدى و متولى آن عقل و راهنماى آن دانش و سكان آن شكيبايى مى باشد. اى هشام ! هر چيزى راهنمايى دارد و راهنماى عقل تفكر است و رهنماى تفكر سكوت است و هر چيزى مركبى دارد و مركب عقل تواضع و فروتنى است و براى نادانيت همين بس كه بر چيزى سوار شوى كه از سوار شدن بر آن نهى شده اى - تا آنجا كه فرمود: اى هشام ! خداوند بر مردمان دو حجت دارد يكى حجت ظاهرى و ديگرى حجت باطنى اما حجت ظاهرى همان رسولان و پيامبران هستند و اما حجت باطنى عقلهاى مردمان است - تا آنجا كه فرمود: - اى هشام ! چگونه عمل تو در نزد پروردگارت باز داشته اى و پيرو هوايت كه بر عقلت چيره گشته است گرديده اى . اى هشام ! همانا خردمند به اندك از دنيا همراه با حكمت باشد خوشنود مى گردد و به اندك از حكمت كه همراه با دنيا باشد خوشنود نمى گردد پس به همين خاطر تجارت آنان سودمند است . همانا خردمندان زيادى هاى دنيا را ترك گفته اند تا چه رسد به گناهان و ترك دنيا ناشى از فضل و برترى است و ترك گناهان واجب است .
اى هشام ! همانا شخص خردمند به دنيا و اهلش مى نگرد پس در مى يابد كه جز با تحمل سختى به دنيا نمى توان رسيد و به آخرت مى نگرد باز مى بيند كه جز با تحمل سختى به آن نمى توان رسيد پس از بين اين دو آن را كه باقى تر و ماندگارتر است با مشقت طلب مى كند.

حديث :
85 - قال اميرالمؤمنين عليه السلام : العقل غطاء ستير و الفضل جمال ظاهر فاستر خلل خلقك بفضلك و قاتل هواك بعقلك تسلم لك الموده و تظهر لك المحبه .
ترجمه :
85 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: عقل پوششى پوشاننده است و شايستگى زيبايى اى آشكار است پس رخنه هاس طبيعى خودت را با شايستگى ات بپوشان و به كمك عقل خويش با هوان نفست مبارزه كن تا دوستى سالم و خالصانه برايت حاصل و محبت نيز برايت آشكار گردد.
حديث :
86 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : العقل دليل المومن .
ترجمه :
86 - امام صادق عليه السلام فرمود: عقل راهنماى مومن است .
حديث :
87 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا على لافقر اشد من الجهل و لامال اعود من العقل .
ترجمه :
87 - امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است : اى على ! هيچ فقرى بدتر از نادانى نيست و هيچ مالى سودمندتر از عقل نيست .
حديث :
88 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لما خلق الله العقل استنطقه ثم قال له : اقبل فاقبل فقال له : ادبر فادبر فقال : و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك بك اخذ و بك اعطى و عليك اثيب .
ترجمه :
88 - امام صادق عليه السلام فرمود: زمانى كه خداوند عقل را آفريد از او خواست كه سخن بگويد سپس به او فرمود: پيش آى ، پس او پيش آمد پس ‍ فرمود: برگرد و او پشت نموده و برگشت ، پس خداوند فرمود: سوگند به عزت و جلالم كه هيچ آفريده اى را كه در نزد من دوست داشتنى تر از تو باشد نيافريدم ، به سبب تو مى گيرم و به سبب تو عطا مى كنم و بر اساس تو ثواب و پاداش مى دهم .
حديث :
89 - عن ابى عبدالله عليه السلام : قال خمس من لم يكن فيه لم يكن فيه كثير مستمتع قلت : و ما هى ؟ قال : العقل و الادب و الدين و الجود و حسن الخلق .
ترجمه :
89 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: پنج چيز هست كه هر كس اين پنج چيز در او نيست لذت برخوردارى زيادى در وجودش ‍ نخواهد بود.
- راوى مى گويد: - عرض كردم : آنها چه هستند؟ حضرت فرمود: عقل و ادب و دين و بخشش و خوش خلقى .

9 - باب وجوب غلبه العقل على الشهوه و تخريم العكس  
9 - باب وجوب غلبه عقل بر شهوت و حرمت غلبه شهوت برعقل
حديث :
90 - عن الصادق عليه السلام عن آبائه عليه السلام عن رسول الله صلى الله عليه و آله فى حديث المناهى قال : من عرضت له فاحشه او شهوه فاجتنبها مخافه الله عزوجل حرم الله عليه النار و آمنه من الفزع الاكبر و انجز له ما و عده فى كتابه فى قوله تعالى (و لمن خاف مقام ربه جنتان ) الا و من عرضت له دنيا و آخره فاختار الدنيا على الاخره لقى الله عزوجل يوم القيامه و ليست له حسنه يتقى بها النار و من اختار الاخره و ترك الدنيا رضى الله عنه و غفر له مساوى عمله .
ترجمه :
90 - از امام صادق عليه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش ‍ عليه السلام و آنان از رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديث مناهى روايت كنند كه فرمود: هر كس كه گناهى يا امر شهوانى بر او عرضه شود و او از ترس خداى عزوجل از ارتكاب آن خوددارى كند خداوند آتش دوزخ را بر او حرام مى گرداند و از بى تابى بزرگ روز قيامت او را ايمن مى كند و در مورد او به آنچه كه در كتابش وعده داده است وفا خواهد كرد خداوند در كتابش فرمود: (و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد) (54) آگاه باشيد كسى كه دنيا و آخرت به او عرضه شود و دنيا را بر آخرت برگزيند در روز قيامت خداى عزوجل را در حالتى ديدار خواهد كرد كه هيچ حسنه اى كه به سبب آن از آتش محفوظ بماند ندارد و كسى كه آخرت را برگزيند و دنيا را واگذارد خداوند از او خشنود خواهد شد و بديهاى كردارش را بر او ببخشايد.
حديث :
91 - عن عبدالله بن سنان قال : سالت ابا عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام فقلت : الملائكه افضل ام بنو آدم ؟ فقال : قال اميرالمؤمنين على به ابى طالب عليه السلام : ان الله ركب فى الملائكه عقلا بلا شهوه و ركب فى البهائم شهوه بلا عقل و ركب فى بنى آدم كلتيهما فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملائكه و من غلب شهوته عقله فهو شر من البهائم .
ترجمه :
91 - عبدالله بن سنان گويد: از امام جعفر صادق عليه السلام پرسيدم : آيا فرشتگان برترند يا فرزندان آدم ؟ حضرت فرمود: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: خداوند در وجود فرشتگان عقل بدون شهوت و در وجود حيوانات شهوت بدون عقل و در وجود انسان هر دو را تركيب نمود پس كسى كه عقلش بر شهوتش چيره شود از فرشتگان برتر است و كسى كه شهوتش بر عقلش غالب آيد از حيوانات بدتر خواهد بود.
حديث :
92 - عن جعفر بن محمد الصادق عن ابيه عن آبائه عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : طوبى لمن ترك شهوه حاضره لموعد لم يره .
ترجمه :
92 - امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش و او از پدرانش : روايت كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا به حال كسى كه خواهش ‍ نفسانى حاضر را به خاطر وعده گاه قيامت كه آن را نديده است ترك كند.

next page

fehrest page

back page