مقدمه مؤلف
ريشه بيشتر انحرافات دينی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افكار و
عقايد آنان بايد جستجو كرد . فكر اين نسل از نظر مذهبی آنچنانكه
بايد راهنمائی نشده است و از اين نظر فوق العاده نيازمند است
اگر مشكلی در رهنمائی اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان و منطق او
و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است . و در اينوقت است كه
هر كسی احساس میكند اين نسل ، برخلاف آنچه ابتدا به نظر میرسد ،
لجوج نيست ، آمادگی زيادی برای دريافت حقايق دينی دارد
هدف نويسنده و همچنين هدف گروه روشنفكر و متدين انجمن اسلامی
پزشكان از طرح و بحث و نشر " مسأله حجاب " اينست كه احساس شد
گذشته از انحرافات عملی فراوانی كه در زمينه حجاب به وجود آمده اين
مسأله و ساير مسائل مربوط به زن وسيلهای شده در دست يك عده افراد
ناپاك و مزدور صفت كه از اين پايگاه عليه دين مقدس اسلام جار و
جنجال تبليغاتی راه بيندازند . بديهی است در شرايط موجود كه نسل
جوان از جنبه مذهبی به قدر كافی راهنمائی نمیشود اين تبليغات آثار
شوم خود را میبخشد
اين بنده خدا را سپاسگزار است كه احساس میكند فعاليتهای قلمی
ناقابل او در اين ميدان ، چه جرائد و مجلات و چه به وسيله اين
كتاب ، اثر نيك محسوسی داشته است . تا آنجا كه اطلاع دارد نشر اين
كتاب تأثير فراوانی در اصلاح عقايد و افكار اين نسل داشته است ،
حتی بعضی از بانوان به اصطلاح متجدد عملا در وضع خود تجديد نظر
كردهاند
بدون شك پديده " برهنگی " بيماری عصر ما است . دير يا زود اين
پديده به عنوان يك " بيماری " شناخته خواهد شد . فرضا ما كوركورانه
از غرب تقليد كنيم ، خود پيشتازان غربی ماهيت اين پديده را اعلام
خواهند كرد . ولی ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشينيم میترسم
خيلی دير شده باشد . اگر میخواهيد ببينيد كار برهنگی در غرب به
كجا رسيده و فرياد چه كسانی را بلند كرده است اين قسمت از نامه
يكی از هنرپيشگان معروف جهان را به دخترش كه به قول خودش چهل سال
مردم روی زمين را خندانده است بخوانيد
اين نامه مثل معروف عاميانه خودمان را به ياد میآورد : " عزا چه
عزائی است كه مرده شوی هم گريه میكند "
او پس از آنكه به دخترش اجازه میدهد " فقط به خاطر هنر میتوان
لخت و عريان به روی صحنه رفت " و تأكيد میكند كه اين لختی منحصرا
در روی صحنه و برای ضرورت هنر باشد ، مینويسد :
" . . . برهنگی بيماری عصر ما است . من پيرمردم و شايد حرفهای
خندهآور بزنم . اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن كسی باشد
كه روح عريانش را دوست میداری . بد نيست اگر انديشه تو در اين
باره مال ده سال پيش باشد ، مال دوران پوشيدگی . نترس اين ده سال
ترا پيرتر نخواهد كرد . به هر حال اميدوارم تو آخرين كسی باشی كه
تبعه جزيره لختیها بشوی
. . "
نويسنده اين نامه به داشتن بعضی افكار انسانی معروف است . اين
سخنان وی نشانه ديگری است از بهرهمند بودن او از برخی افكار
انسانی
همانطور كه در مقدمه چاپ اول اين كتاب به اطلاع خوانندگان محترم
رسيد ، محتوای اصلی و اولی اين كتاب ، يك سلسله بحثها و درسها بوده
است كه در جلسات انجمن اسلامی پزشكان القا شده است و پس از
استخراج از ضبط صوت و تنظيم و اصلاح عبارات و اضافه برخی از مطالب
به صورت كتاب در آمده است
در چاپ دوم ، تجديد نظرهائی نسبت به چاپ اول به عمل آمد و در
مقدمه آن چاپ متذكر شديم كه در تجديد نظر هيچ مطلبی حذف نگرديد
بلكه يك سلسله مطالب اضافه شد . مطالب اضافی غالبا مطلب مستقلی
نيست ، تتميم و تكميل است برآنچه در چاپ اول بوده و لهذا ضمن فصول
كتاب گنجانيده شده است . فقط يك فصل در آخر كتاب تحت عنوان " شركت
زن در مجامع " اضافه شد و البته فصل فتواها كه در چاپ اول خيلی به
اختصار برگزار شده بود در چاپ دوم تكميل شد و آنرا نيز در حقيقت
يك فصل اضافی بايد شمرد
برخی مطالب در چاپ دوم پس و پيش شد ، عبارات در موارد جزئی اصلاح
گرديد ، مدارك اخبار و احاديث در پاورقيها نشان داده شد ، در آخر
كتاب فهرست اعلام اشخاص و كتب و اماكن را اضافه كرديم ، دو فهرست
هم يكی برای آيات كريمه قرآن و يكی ديگر برای احاديث و اشعار و
كلمات مشهور قرار داديم . از اين رو چاپ دوم از چاپ اول بسی كاملتر
و جامعتر از آب در آمد و در حدود يك ثلث بر جلد اول اضافه گشت .
در چاپ سوم اضافات و اصلاحات بسيار ناچيز و مختصری صورت گرفت كه
قابل ذكر نبود . اكنون كه چاپ جديد اين كتاب منتشر میشود ، يك
سلسله تجديد نظرهای ديگری به عمل آمد . اين تجديد نظرها نيز همه از
نوع اضافات و توضيحات است و كمی هم اصلاحات ، چيزی كم نشده
همچنانكه در جوهر مطالب كتاب نيز تغييراتی داده نشده است
به نام خدا
مقدمه
لزوم پوشيدگی زن در برابر مرد بيگانه يكی از مسائل مهم اسلامی است
. در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است . عليهذا در اصل
مطلب از جنبه اسلامی نمیتوان ترديد كرد
پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكی از مظاهر لزوم حريم ميان مردان
و زنان اجنبی است ، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبی و اجنبيه
يكی ديگر از مظاهر آن است . اين بحث را در پنج بخش بايد رسيدگی كرد
: 1 - آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمين
به غير مسلمين سرايت كرده است ؟ يا از مختصات اسلام و مسلمين نيست
و در ميان ملل ديگر قبل از اسلام نيز وجود داشته است ؟ . 2 - علت
پوشش چيست ؟
چنانكه میدانيم در ميان حيوانات هيچگونه حريمی ميان جنس نر و جنس
ماده وجود ندارد ، آنها آزادانه با يكديگر معاشرت میكنند . قاعده
اولی طبيعی اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند . چه موجبی سبب
شده كه ميان جنس زن و مرد حريم و حائلی به صورت پوشيدگی زن يا به
صورت ديگر به وجود آيد ؟
اختصاص به پوشش ندارد ، در مطلق اخلاق جنسی جای چنين سؤالی هست
درباره حيا و عفاف نيز همين پرسش هست . حيوانات در مسائل جنسی
احساس شرم نمیكنند ولی در انسان بالاخص در جنس ماده حيا و شرم
وجود دارد
3 - فلسفه پوشش از نظر اسلام
4 - ايرادها و اشكالها
5 - حدود پوشش اسلامی چيست ؟
آيا اسلام طرفدار پرده نشينی زن است همچنانكه لغت " حجاب " بر اين
معنی دلالت میكند ، يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضور مرد
بيگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع
كنارهگيری كند ؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است ؟ آيا چهره و
دو دست تا مچ نيز بايد پوشيده شود يا ماورای چهره و دو دست بايد
پوشيده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشيدنش لازم نيست ؟ و در هر
حال ، آيا در اسلام مسألهای به نام " حريم عفاف " وجود دارد يا نه
؟ يعنی آيا در اسلام مسأله سومی كه نه " پرده نشينی " و " محبوسيت
" و نه " اختلاط " باشد وجود دارد يا خير ؟ و به عبارت ديگر آيا
اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است يا نه ؟
اينها پرسشهائی است كه اين كتاب بدانها پاسخ میگويد
بخش اول تاريخچه حجاب :
1 - آيا در ميان ملل ديگر قبل از اسلام حجاب بوده است ؟ 2 - وضع
حجاب در جاهليت عرب
3 - حجاب در قوم يهود
4 - حجاب در ايران باستان
5 - حجاب در هند
تاريخچه حجاب
اطلاع من از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل
است كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از اسلام بودهاند اظهار
نظر كنيم . قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضی ملل حجاب
وجود داشته است
تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خواندهام در ايران باستان و در
ميان قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در
قانون اسلام آمده سختتر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود
نداشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی )
راجع به قوم يهود و قانون تلمود مینويسد :
" اگر زنی به نقض قانون يهود میپرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی
بر سر داشت به ميان مردم میرفت و يا در شارع عام نخ میرشت يا با
هر سنخی از مردان درد دل میكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون
در خانهاش تكلم مینمود همسايگانش میتوانستند سخنان او را
بشنوند ، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق
دهد "
عليهذا حجابی كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامی
چنانكه بعدا شرح خواهيم داد بسی سختتر و مشكلتر بوده است
در جلد اول " تاريخ تمدن " صفحه 552 راجع به ايرانيان قديم میگويد
:
" در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با كمال آزادی و با
روی گشاده در ميان مردم آمد و شد میكردند . . . "
آنگاه چنين میگويد : " پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه
ثروتمندان تنزل پيدا كرد
زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند
آزادی خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر ، گوشهنشينی زمان
حيض كه برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگی
اجتماعيشان را فرا گرفت ، و اين امر خود مبنای پردهپوشی در ميان
مسلمانان به شمار میرود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را
نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دارد از خانه بيرون بيايند ، و
هرگز به آنان اجازه داده نمیشد كه آشكارا با مردان آميزش كنند .
زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد
ببينند . در نقشهائی كه از ايران باستان بر جای مانده هيچ صورت زن
ديده نمیشود و نامی از ايشان به نظر نمیرسد . . . "
چنانكه ملاحظه میفرمائيد حجاب سخت و شديدی در ايران باستان
حكمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم
شمرده میشدهاند
به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی
درباره زن حائض اجرا میشده كه در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در
مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و از معاشرت با او پرهيز
داشتهاند سبب اصلی پيدا شدن حجاب در ايران باستان بوده است . در
ميان يهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است
اما اينكه میگويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان
مسلمانان به شمار میرود " منظورش چيست ؟
آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز مقررات
خشنی است كه درباره زن حائض اجرا میشود ؟ ! همه میدانيم كه در
اسلام چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در
اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و
همخوابگی با او نيز در مدت عادت زنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از
نظر معاشرت با ديگران هيچگونه ممنوعيتی ندارد كه عملا مجبور به
گوشهنشينی شود
و اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميان مسلمانان عادتی است كه از
ايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد ، باز هم
سخن نادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آيات
مربوط به حجاب نازل شده است
از سخنان ديگر ويل دورانت هر دو مطلب فهميده میشود يعنی هم مدعی
است كه حجاب به وسيله ايرانيان پس از مسلمان شدنشان در ميان
مسلمانان رواج يافت و هم مدعی است كه ترك همخوابگی با زن حائض ،
در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگيری آنان مؤثر بوده است
در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگويد :
" ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام
بود . عربان از دلفريبی زن بيم داشتند و پيوسته دلباخته آن بودند و
نفوذ طبيعی وی را با ترديد معمولی مردان درباره عفاف و فضيلت زن
تلافی میكردند . عمر به قوم خود میگفت : با زنان مشورت كنند و
خلاف رأی ايشان رفتار كنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را
در حجاب نكرده بودند ، مردان و زنان با يكديگر ملاقات میكردند و
در كوچهها پهلو به پهلوی میرفتند و در مسجد با هم نماز میكردند
حجاب و خواجهداری در ايام وليد دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد
گوشه گيری زنان از آنجا پديد آمد كه در ايام حيض و نفاس بر مردان
حرام بودند "
در صفحه 111 میگويد :
" پيمبر از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بود ، اما بعضی عربان اين
دستور را نديده میگرفتند . همه طبقات زيورهائی داشتند . زنان پيكر
خود را به نيم تنه و كمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ
میآراستند ، موی خود را به زيبائی دسته میكردند يا به دو طرف سر
میريختند ، يا به دستهها بافته به پشت سر میآويختند و گاهی
اوقات با رشتههای سياه ابريشم نمايش آنرا بيشتر میكردند . غالبا
خود را به جواهر و گل میآراستند . پس از سال 97 هجری چهره خويش را
از زير چشم به نقاب میپوشيدند . از آن پس اين عادت همچنان رواج
بود "
ويل دورانت در جلد 10 " تاريخ تمدن " صفحه 233 راجع به ايرانيان
باستان میگويد :
" داشتن متعه بلامانع بود . اين متعهها مانند معشوقههای يونانی
آزاد بودند كه در ميان مردم ظاهر و در ضيافت مردان حاضر شوند ، اما
زنان قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری میشدند . اين رسم
ديرين ايرانی به اسلام منتقل شد "
ويل دورانت طوری سخن میگويد كه گوئی در زمان پيغمبر كوچكترين
دستوری درباره پوشيدگی در زن وجود نداشته است و پيغمبر فقط از
پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بوده است ! و زنان مسلمان تا اواخر قرن
اول و اوايل قرن دوم هجری با بی حجابی كامل رفت و آمد میكردهاند
. و حال آنكه قطعا چنين نيست . تاريخ قطعی برخلاف آن شهادت میدهد
. بدون شك زن جاهليت همچنان بوده كه ويل دورانت توصيف میكند ولی
اسلام در اين جهت تحولی به وجود آورد . عايشه همواره زنان انصار را
اينچنين ستايش میكرد : " مرحبا به زنان انصار ، همينكه آيات سوره
نور نازل شد يك نفر از آنان ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيايد .
سر خود را با روسريهای مشكلی میپوشيدند . گوئی كلاغ روی سرشان
نشسته است " ( 1 )
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همين مطلب را از امسلمه نقل میكند
با اين تفاوت كه امسلمه میگويد : " پس از آنكه آيه سوره احزاب (
« يدنين عليهن من جلابيبهن ») نازل شد ، زنان انصار چنين كردند "
" كنت گوبينو " در كتاب سه سال در ايران نيز معتقد است كه حجاب
شديد دوره ساسانی ، در دوره اسلام در ميان ايرانيان باقی ماند . او
معتقد است كه آنچه در ايران ساسانی بوده است تنها پوشيدگی زن نبوده
است بلكه مخفی نگه داشتن زن بوده است .
مدعی است كه خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود كه
اگر كسی زن خوشگلی در خانه داشت نمیگذاشت كسی از وجودش آگاه گردد
و حتی الامكان او را پنهان میكرد زيرا اگر معلوم میشد كه چنين
خانم خوشگلی در خانهاش هست ديگر مالك او و احيانا مالك جان خودش
هم نبود
" جواهر لعل نهرو " نخست وزير فقيد هند نيز معتقد است كه حجاب از
ملل غير مسلمان : روم و ايران ، به جهان اسلام وارد شد . در كتاب "
نگاهی به تاريخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستايش از تمدن اسلامی
، به تغييراتی كه بعدها پيدا شد اشاره میكند و از آنجمله میگويد
:
" يك تغيير بزرگ و تأسفآور نيز تدريجا روی نمود و آن در وضع زنان
بود . در ميان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت . زنان عرب جدا
از مردان و پنهان از ايشان زندگی نمیكردند بلكه در اماكن عمومی
حضور میيافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه میرفتند و حتی
خودشان به وعظ و خطابه میپرداختند . اما عربها نيز بر اثر
موفقيتها تدريجا بيش از پيش رسمی را كه در دو امپراطوری مجاورشان
يعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ايران وجود داشت اقتباس كردند
. عربها امپراطوری روم را شكست دادند و به امپراطوری ايران پايان
بخشيدند . اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند اين
امپراطوريها گشتند . به قراری كه نقل شده است مخصوصا بر اثر نفوذ
امپراطوری قسطنطنيه و ايران بود كه رسم جدائی زنان از مردان و
پردهنشينی ايشان در ميان عربها رواج پيدا كرد . تدريجا سيستم "
حرم " آغاز گرديد و مردها و زنها از هم جدا گشتند "
سخن درستی نيست . فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه
مسلمانان غير عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت
شديدتر شد نه اينكه اسلام اساسا به پوشش زن هيچ عنايتی نداشته است
از سخنان نهرو بر میآيد كه روميان نيز ( شايد تحت تأثير قوم يهود
) حجاب داشتهاند و رسم حرمسراداری نيز از روم و ايران به دربار
خلفای اسلامی راه يافت . اين نكته را ديگران نيز تأييد كردهاند
در هند نيز حجاب سخت و شديدی حكمفرما بوده است ولی درست روشن نيست
كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ
اسلام در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير
مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ايرانی حجاب زن را پذيرفتهاند . آنچه
مسلم است اينست كه حجاب هندی نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و
شديد بوده است . از گفتار ويل دورانت در جلد دوم تاريخ تمدن بر
میآيد كه حجاب هندی به وسيله ايرانيان مسلمان در هند رواج يافته
است
نهرو پس از سخنانی كه از او نقل كرديم میگويد : " متأسفانه اين
رسم ناپسند كمكم يكی از خصوصيات جامعه اسلامی شد و هند نيز وقتی
مسلمانان بدينجا آمدند آنرا آموخت "
به عقيده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است
ولی اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكی از علل پديد آمدن حجاب
بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمترين ايام حجاب را پذيرفته
است
زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادی بوده است
راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 میگويد : " اخلاق جنسی
آنچنان كه در جوامع متمدن ديده میشود از دو منبع سرچشمه میگيرد
: يكی تمايل به اطمينان پدری ، و ديگری اعتقاد مرتاضانه به خبيث
بودن عشق . اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسيحيت و در ممالك خاور دور
تا به امروز فقط از منبع اول منشعب میشود ، و استثنای آن هند و
ايران است كه ظاهرا رياضت طلبی در آنجا پديد آمده و در سراسر جهان
پراكنده شده است " . به هر حال آنچه مسلم است اينست كه قبل از
اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست ، اما
اينكه حدود حجاب اسلامی با حجابی كه در ملل باستانی بود يكی است
يا نه ؟ و ديگر اينكه علت و فلسفهای كه از نظر اسلام حجاب را
لازم میسازد همان علت و فلسفه است كه در جاهای ديگر جهان منشأ
پديد آمدن حجاب شده است يا نه ؟ مطالبی است كه در قسمتهای بعدی به
تفصيل درباره آنها سخن خواهيم گفت
بخش دوم علل پيدا شدن حجاب :
1 - ريشه فلسفی
2 - ريشه اجتماعی
3 - ريشه اقتصادی
4 - ريشه اخلاقی
5 - ريشه روانی
6 - تدبير غريزی شگفت انگيز زن
علت پيدا شدن حجاب
علت و فلسفه پيدا شدن حجاب چيست ؟ چطور شد كه در ميان همه يا بعضی
ملل باستانی پديد آمد ؟ اسلام كه دينی است كه در همه دستورهای
خويش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأييد و يا
تأسيس كرد ؟ . مخالفان حجاب سعی كردهاند جريانات ظالمانهای را به
عنوان علت پيدا شدن حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامی
و غير اسلامی فرق نمیگذارند ، چنين وانمود میكنند كه حجاب
اسلامی نيز از همين جريانات ظالمانه سرچشمه میگيرد
در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا
اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است .
ما مجموع آنها را ذكر میكنيم . نظرياتی كه به دست آوردهايم بعضی
فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی
است كه ذيلا ذكر میشود :
1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی )
2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی )
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع
اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی )
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی )
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم
دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با
او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی )
علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از
جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كردهاند و
يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است
در حجاب اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفهای كه در
اسلام سبب تشريع حجاب شده نبوده است
همانطور كه ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائيده يك طرز
تفكر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میكنند و گاهی ريشه
سياسی و اجتماعی برای آن ذكر میكنند و گاهی آنرا معلول علل
اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی يا روانی را در پديد
آمدن آن دخالت میدهند
ما هر يك از اين علل را ذكر و سپس انتقاد میكنيم و ثابت میكنيم
كه اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هيچيك از اين جهات نظر نداشته
است و هيچيك از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد
و در خاتمه به يك علت اساسی اشاره میكنيم كه از نظر ما موجهترين
آنها به شمار میرود
رياضت و رهبانيت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه
چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد
معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و
كاميابی میروند
پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و
رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع
كردهاند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و
بهجت بوده است مبارزه كردهاند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ،
دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است
ايده رياضت و ترك دنيا همانطوری كه در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی
و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن
فلسفه تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است . بلند
نگهداشتن مو كه در ميان سيكها ، هندوها و بعضیها در اويش معمول
است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات
فلسفه طرف لذت و ميل به رياضت است . میگويند كوتاه كردن و ستردن
مو ، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند كردن آن موجب تقليل و
كاهش آن است
در اينجا بد نيست قسمتی از گفته برتراند راسل را در اين موضوع
بياوريم . وی در كتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 میگويد :
" بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول ( بولس مقدس ) از
طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده
بيشماری راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند ، شيطانی
كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانی مملو میساخت . كليسا ضمنا
با استحمام به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن ، انسان را به طرف
گناه میراند . كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوی
تقدس را به خود گرفت زيرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن
با نظافت روح منافات دارد
شپش مرواريد خدا شناخته شد . . . "
اينجا اين پرسش پيش میآيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و
رهبانيت چيست ؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد . پرهيز از
لذت و محروم كردن خود بايد دليلی داشته باشد
چنانكه میدانيم رهبانيت و دشمنی با لذت جريانی بوده كه در بسياری
از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراكز آن در مشرق زمين ،
هندوستان ، و در مغرب زمين يونان بوده است . نخله " كلبی " كه يكی
از نخلههای فلسفی است و در يونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر
" و مخالف لذت مادی بوده است ( 2 )
يكی از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر برای وصول
به حقيقت است . اين تمايل در بعضی افراد فوق العاده شديد است ، و
اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از برای روح آنگاه حاصل
میشود كه بدن و تمايلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به
رياضت و رهبانيت میگردد . به عبارت ديگر ، اين انديشه كه وصول به
حق جزا از راه فنا و نيستی و مخالفت با هوای نفس ميسر نيست ، علت
اصلی پديد آمدن رياضت و رهبانيت است
علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادی به پارهای از رنجهای
معنوی است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهای مادی يك عده
رنجهای روحی وجود دارد . مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب
يك سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها
و تحمل ذلتها در تحصيل و در نگهداری آن وجود دارد .
بشر ديده است كه آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين
لذات مادی از دست میدهد . از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده
تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است
شايد در رياضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی كلبی يونانی عامل
دوم بيشتر مؤثر بوده است
علل ديگری نيز برای پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كردهاند .
از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهای مادی مخصوصا شكست در
عشق ، سبب توجه به رياضت میگردد . روح بشر پس از اين نوع شكستها
انتقام خود را از لذتهای مادی بدين صورت میگيرد كه آنها را پليد
میشناسد و فلسفهای برای پليدی آنها میسازد
افراط در خوشگذرانی و كامجوئی عامل ديگر توجه به رياضت است .
ظرفيت جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در كامجوئی و لذات
جسمانی و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد
روحی مخصوصا در سنين پيری میگردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود
میآورد
تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولی مسلما اينها علت منحصر
نمیباشند . تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم
موفقيتها ، و يا خستگيها و فرسودگيها ، انديشه وصول به حقيقت در
روح بيدار میگردد . توجه به ماديات و غرق شدن در انديشههای مادی
خود مانعی است برای اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت
جاودانی بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند كه از كجا آمدهام و
در كجا هستم و به كجا میروم ؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا
خستگی ، حالت گريز و بی رغبتی نسبت به ماديات در روح پديد آمد ،
انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان میگيرد . اين دو عامل هميشه
به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت میشود . و البته بعضی از
افرادی كه به سوی رياضت كشيده میشوند تحت تأثير اين دو عامل
میباشند نه همه آنها
بررسی
اكنون ببينيم از نظر اسلام و طرز تفكری كه اسلام به جهان عرضه
داشته است آيا چنين تعليل و توجيهی برای پوشش صحيح است ؟
اسلام خوشبختانه يك طرز تفكر و جهانبينی روشن دارد ، نظرش درباره
انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی میتوان فهميد كه آيا چنين
انديشهای در جهانبينی اسلام وجود دارد يا نه ؟
ما منكر نيستيم كه رهبانيت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته
است و شايد بتوان پوشش زن را در جاهائی كه چنين فكری حكومت
میكرده است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام كه پوشش را تعيين كرد
نه در هيچ جا به چنين علتی استناد جسته است و نه چنين فلسفهای با
روح اسلام و با ساير دستورهای آن قابل تطبيق است
اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين
مطلب را مستشرقين اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق
كرده ، به جای اينكه شپش را مرواريد خدا بشناسد گفته است : " «
النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی را ديد در حالی كه
موهايش ژوليده و جامههايش چركين بود و بد حال مینمود . فرمود : "
« من الدين المتعة » " ( 3 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا
جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " (
4
) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : " « ان الله جميل يحب الجمال » "
( 5 ) خداوند زيبا است و زيبائی را دوست میدارد . امام صادق فرمود
: " خداو ند زيبا است و دوست میدارد كه بندهای خود را بيارايد و
زيبا نمايد و بر عكس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن میدارد .
اگر خداوند نعمتی به شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگی شما
نمايان گردد . به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد ؟
فرمود به اينكه جامه شخص نظيف باشد ، بوی خوش استعمال كند ، خانه
خود را با گچ سفيد كند ، بيرون خانه را جاروب كند ، حتی پيش از
غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق میافزايد " (
6 )
در قديمیترين كتابهائی كه در دست داريم مانند " كافی " كه يادگار
هزار سال پيش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود
دارد . اسلام به كوتاه كردن و شانه كردن مو و به كار بردن بوی خوش
و روغن زدن به سر سفارشهای اكيد كرده است
عدهای از اصحاب رسول اكرم به خاطر اينكه بهتر و بيشتر عبادت كنند
و از لذات روحانی بهرهمند شوند ترك زن و فرزند كردند ، روزها
روزه میگرفتند و شبها عبادت میكردند . همينكه رسول خدا آگاه شد
آنها را منع كرد و گفت من كه پيشوای شما هستم چنين نيستم ، بعضی
روزها روزه میگيرم ، بعضی روزها افطار میكنم ، بعضی روزها افطار
میكنم ، قسمتی از شب را عبادت میكنم و قسمتی ديگر نزد زنهای خود
هستم . همين عده از رسول خدا اجازه خواستند كه برای اينكه ريشه
تحريكات جنسی را از وجود خود بكنند ، خود را اخته كنند . رسول اكرم
اجازه نداد ، فرمود در اسلام اين كارها حرام است
روزی سه زن به حضور رسول اكرم آمده از شوهران خود شكايت كردند .
يكی گفت شوهر من گوشت نمیخورد . ديگری گفت شوهر من از بوی خوش
اجتناب میكند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری میكند . رسول خدا
بيدرنگ در حالی كه به علامت خشم ردايش را به زمين میكشيد ، از
خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فرياد كرد : چه میشود گروهی از
ياران مرا كه ترك گوشت و بوی خوش و زن كردهاند ؟ ! همانا من خودم
هم گوشت میخورم و هم بوی خوش استعمال میكنم و هم از زنان بهره
میگيرم . از روش من اعراض كند از من نيست ( 7 )
دستور كوتاه كردن لباس - برخلاف معمول اعراب كه لباسهايشان به
قدری بلند بود كه زمين را جاروب میكرد - به خاطر نظافت است كه در
اولين آيات نازله بر رسول اكرم بيان شده است : « و ثيابك فطهر »(
8 )
همچنين استحباب پوشيدن جامه سفيد يكی به خاطر زيبائی است و ديگر
به خاطر پاكيزگی است ، زيرا لباس سفيد چرك را بهتر نمايان میسازد
و به همين موضوع در روايات اشاره شده است : « البسوا البياض فانه
اطيب و اطهر » . ( 9 ) رسول اكرم هنگامی كه میخواست نزد اصحابش
برود به آئينه نگاه میكرد ، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و
میگفت خداوند دوست میدارد بندهاش را كه وقتی كه به حضور دوستان
خود میرود خود را آماده و زيبا سازد ( 10 ) . ، يعنی لباس سفيد
بپوشد كه زيباتر و پاكيزهتر است
قرآن كريم آفرينش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش
قلمداد كرده است و تحريم زينتهای دنيا بر خود ، سخت مورد انتقاد
قرآن قرار گرفته است : " « قل من حرم زينة الله التی اخرج لعباده
و الطيبات من الرزق »" ( 11 ) .
در احاديث اسلامی آمده است كه ائمه اطهار با متصوفه كرارا مباحثه
كرده و مرام آنان را با استناد به همين آيه باطل نشان دادهاند
اسلام التذاذ و كامجوئی زن و شوهر از يكديگر را نه تنها تقبيح
نكرده است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شايد برای يك نفر
فرنگی شگفت انگيز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ،
آرايش كردن زن برای شوهر ، پاكيزه كردن شوهر خود را برای زن مستحب
میداند . در قديم كه به پيروی از كليسا همه گونه التذاذات شهوانی
را تقبيح میكردند ، اين حرفها را تخطئه كرده حتی مسخره
میدانستند
اسلام التذاذات جنسی در غير محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع
فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد كه بعد توضيح خواهيم داد ،
ولی لذت جنسی در حدود قانون را تحسين كرده است تا جائی كه فرموده
دوست داشتن زن از صفات پيغمبران است : « من اخلاق الانبياء حب
النساء » (13)
در اسلام زنی كه در آرايش و زينت خود برای شوهر كوتاهی كند ،
نكوهش شده است كما اينكه مردانی كه در ارضاء زن خود كوتاهی
میكنند نيز نكوهش شدهاند
حسن بن جهم میگويد : بر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام وارد شدم ،
ديدم خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشكی به كار بردهايد ؟ فرمود :
بلی ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنی در همسر او است .
برخی از زنان به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمیآرايند ، عفاف را
از دست میدهند ( 14 )
حديث ديگری از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل شده كه : «
تنظفوا و لا تشبهوا باليهود »
يعنی نظيف باشيد و خودتان را شبيه به يهود نكنيد . بعد فرمود زنان
يهودی كه زناكار شدند بدان جهت بود كه شوهرانشان كثيف بودند و مورد
رغبت واقع نمیشدند . خودتان را پاكيزه كنيد تا زنانتان به شما
راغب گردند عثمان بن مظعون يكی از اكابر صحابه رسول اكرم است ،
خواست به تقليد از راهبان ، به اصطلاح تارك دنيا شود ، ترك زن و
زندگی كرد و لذتها را بر خويش تحريم ساخت
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض كرد يا رسول الله ! عثمان روزها را
روزه میگيرد و شبها به نماز بر میخيزد . پيغمبر اكرم صلی الله
عليه و آله خشمگين شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز
بود . صبر كرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به
رهبانيت دستور نفرموده است . دين من روشی منطبق بر واقعيت و در
عين حال ساده و آسان است . " « لم يرسلنی الله تعالی بالرهبانية و
لكن بعثنی بالحنيفية السهلة السمحة» " (
16 ) يعنی خداوند مرا برای
رهبانيت و رياضت نفرستاده است ، مرا برای شريعتی فطری و آسان و با
گذشت فرستاده است .
من نماز میخوانم و روزه میگيرم و با همسرانم نيز مباشرت دارم .
هر كس كه دين مطابق با فطرت مرا دوست میدارد بايد از من پيروی
كند . ازدواج يكی از سنتهای من است
عدم امنيت
ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كردهاند ناامنی است .
در زمانهای قديم بيعدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز
زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است .
مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير خاك
پنهان كنند . علت مخفی ماندن گنجها اينست كه صاحبان طلا و ثروت
جرأت نمیكردند كه حتی بچههای خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه
سازند . میترسيدند كه راز آنها به وسيله بچهها فاش شود و مورد
تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدين ترتيب گاهی اتفاق میافتاد
كه پدر با مرگ ناگهانی از دنيا میرفت و فرصت نمیكرد اسرار خود را
به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زير خاكها مدفون میماند .
جمله معروف استر ذهبك و ذهابك و مذهبك : پول و مسافرت و عقيده خود
را آشكار نكن ، يادگار آن زمانها است
همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود
نداشت . هر كس زن زيبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان
مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا میكردند . او ديگر مالك
زن خود نبود
ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده
است . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود
زن زيبائی در يك خانه مطلع میشدند به آن خانه میريختند و زن را
از خانه شوهرش بيرون میكشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب
نبود . سخن از به اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی
نفهمد . ويل دورانت در كتاب " تاريخ تمدن " قضايای شرمآوری در اين
باره از ايران قديم نقل میكند . كنت گوبينو در كتاب " سه سال در
ايران " میگويد : حجابی كه هم اكنون در ايران است بيش از آن
اندازه كه مستند به اسلام باشد مستند به ايران قبل از اسلام است .
و مینويسد كه در ايران قديم مردم هيچ امنيتی در مورد زنها
نداشتند
درباره انوشيروان - كه به غلط او را عادل خواندهاند - نقل شده كه
وقتی يكی از سرهنگان ارتش او زنی زيبا داشت . انوشيروان به قصد
تجاوز به زن او در غياب او به خانهاش رفت . زن جريان را برای
شوهر خود نقل كرد
بيچاره شوهر ، ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر
است . فورا زن خويش را طلاق گفت . وقتی انوشيروان مطلع شد كه وی
زنش را طلاق داده است به او گفت شنيدم يك بوستان بسيار زيبائی
داشتهای و اخيرا آن را رها كردهای ، چرا ؟ گفت جای پای شير در آن
بوستان ديدم ترسيدم مرا بدرد . انوشيروان خنديد و گفت ديگر آن شير
به آن بوستان نخواهد آمد
اين نا امنیها اختصاص به ايران و به زمانهای قديم نداشته است
داستان اذان نيمه شب كه در " داستان راستان " آوردهايم نشان
میدهد كه چگونه مشابه اين جريانها در دوران تسلط مردم ماوراء
النهر بر دستگاه خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در
همين زمانها نزديك خودمان يكی از شاهزادگان در اصفهان از اينگونه
تجاوزها زياد داشته است و مردم اصفهان قصههای زيادی از زمان حكومت
او نقل میكنند
بررسی
ما وجود نا امنیها و بيعدالتیهای زمان گذشته و تأثير آنها را در
مخفی كردن زن منكر نيستيم
مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشيدن زن معلول همين
نوع جريانهای تاريخی است . ولی بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در
اسلام همين " قر " میزنند و او را از شوهر و فرزند آواره میكنند
. اينگونه حوادث و يا حوادثی از قبيل ربودن زنان و دختران به
وسيله تا كسی يا وسيله ديگر زياد اتفاق میافتد و در روزنامهها
میخوانيم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان
امريكا در معرض خطر حملات جنسی " مینويسد : . " واشنگتن
آسوشيتدپرس - سه پزشك محقق امريكائی در گزارشی كه برای دولت
امريكا تهيه كردهاند اعلام نمودهاند كه در ميان ايالات امريكا
لوسآنجلس از لحاظ ميزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و
واشنگتن مقام سيزدهم را حائز است . البته اين بدان معنی نيست كه
زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنيت
آنها از بسياری از شهرهای بزرگ امريكا بيشتر است . در هر صد هزار
جمعيت لوسآنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی كه در
واشنگتن اين رقم 17 / 7 میباشد . در نيويورك در مدت شش ماه 3000
شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است . سن اين عده
شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاكيان
چهارده ساله بودهاند "
پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسی كامل برقرار است و صاحبان
نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوهای بيش نيست
ثانيا فرض كنيم امنيت ناموسی كامل در جهان برقرار شده و تجاوز به
عنف ديگر وجود ندارد و هر تجاوزی كه به نواميس مردم میشود از روی
رضای طرفين است ، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست ؟ آيا نظر
اسلام به عدم امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت كامل برقرار
شده دليلی برای پوشش نيست ؟
مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است . لااقل علت
منحصر و اساسی ، عدم امنيت نبوده است ، زيرا اين امر نه در آثار
اسلامی به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنين چيزی با تاريخ
تطبيق میكند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت
فردی به واسطه زندگی خاص قبيلهای و بدوی وجود داشت . يعنی در
همان وقت كه در ايران ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی
وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد
قبائل وجود نداشت
امنيتی كه در زندگی قبيلهای وجود نداشت امنيت اجتماعی يعنی امنيت
گروهی بود و اينگونه عدم امنيتها را پوشش نمیتواند چاره نمايد .
به اين معنی كه قبيلهای به قبيله ديگر شبيخون میزد . در اين
شبيخونها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام میشد همه چيز دستخوش
غارت میگرديد ، هم مرد اسير میشد و هم زن ، پوشش زن برای او
امنيت نمیآورد
زندگی اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشی كه با زندگی صنعتی و
ماشينی عصر ما داشته ، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعنی فحشا و
زنا حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر يك
نوع دموكراسی و نبودن حكومت استبدادی ، كسی زن كسی را به زور از
خانهاش بيرون نمیكشيد . با اين تفاوت كه نوعی عدم امنيت فردی در
زندگی ماشينی امروز هست كه در آن عصر نبود
پوشش ، برای جلوگيری از تجاوز كسانی است كه در يك جا زندگی میكنند
. بر حسب خوی و عادت قبيلهای بين افراد يك قبيله اينجور تجاوزها
وجود نداشته است . لهذا نمیتوانيم بگوئيم كه اسلام صرفا به خاطر
برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد
فلسفه اساسی پوشش چيز ديگر است كه توضيح خواهيم داد . در عين حال
نمیخواهيم بگوئيم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه
مورد توجه نبوده است . بعدا در آنجا كه به تفسير آيه " جلباب "
میپردازيم ، خواهيم ديد كه قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است .
مدعی اين موضوع نيز نيستيم كه در عصر ما اين فلسفه بی مورد است و
امنيت كامل برای زن از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات
به عنف كه در كشورهای به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ میدهد ، در
روزنامه های ما هم منعكس است را خلق كردند
گويندگان اين سخن ، سعی كردهاند مسائل ديگری از قبيل نفقه و مهر
را نيز براساس مالكيت مرد نسبت به زن توجيه كنند
در كتاب " انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی ايران " صفحه 27 مینويسد
:
" هنگامی كه قانون مدنی ايران تدوين شد هنوز از برده فروشی در بعضی
از نقاط دنيا اثری به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علی
الظاهر از ميان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از
بردهفروشی و آزار به زير دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون
" مستأجره " میپنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند
و در اجتماعات راه يابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را
نامحرم میشنيد آن زن بر شوی خود حرام میشد . خلاصه مردان آن
دوره زن را چون ابزاری میدانستند كه كار او منحصرا رسيدگی به امور
خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه اين ابزار میخواست از خانه
بيرون برود او را سر تا پا در چادری سياه میپيچانيدند و روانه
بازار يا خيابان میكردند "
علائم و نشانههای افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست .
كی و كجا چنين قاعدهای وجود داشت كه اگر صدای زن را نامحرم
میشنيد بر شوی خود حرام میشد ؟ آيا در جامعهای كه دائما
سخنرانان مذهبيش از بالای منابر خطابه زهرای مرضيه را در مسجد
مدينه و خطابههای زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم
میرسانند ، ممكن است چنين فكری در ميان مردم آن جامعه پيدا شود ؟
! كی و كجا زن در ايران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه میدانند
كه در خانوادههای مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد ، مرد
به حكم وظيفه اسلامی در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم
میكرده است . زن در خانوادههائی مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار
گرفته كه روح اسلامی در آن خانوادهها نبوده يا ضعيف بوده است
عجبا میگويد : " زن حق نداشت كه با مردان نشست و برخاست كند . "
من میگويم : بر عكس ، در محيطهای پاك اسلامی اين مرد بود كه حق
نداشت در نشست و برخاستها از زن بيگانه بهرهبرداری كند . اين مرد
است كه همواره حرص میورزد كه زن را وسيله چشم چرانی و كامجوئی
خود قرار دهد . هيچگاه مرد به طبع خود مايل نبوده حائلی ميان او و
زن وجود داشته باشد و هر وقت كه اين حائل از ميان رفته آنكه برنده
بوده مرد بوده است و آنكه باخته و وسيله شده زن . امروز كه مردان
موفق شدهاند با نامهای فريبنده آزادی و تساوی و غيره اين حائل را
از ميان ببرند زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش گرفتهاند .
بردگی زن ، امروز به چشم میخورد كه برای تأمين منافع مادی يك مرد
در يك مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد میآرايد و
به صورت " مانكن " در میآيد و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق
میفروشد
اين نشست و برخاستها كه امثال اين نويسنده آرزوی آنرا میكنند جز
بهرهكشی مرد و بهرهدهی زن مفهومی ندارد . همه میدانند نشست و
برخاستها در محيطهای پاك كه موضوع بهرهكشی مرد از زن در ميان
نبوده است هيچگاه در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است
نويسنده همين كتاب ، تاريخ روابط زن و مرد را از نظر جامعهشناسی
به چهار دوره تقسيم میكند : دوره اول مرحله طبيعی و اشتراكی
اوليه كه زن و مرد بدون هيچگونه قيد و شرطی با هم خلطه و آميزش
داشتهاند . در اين دوره به عقيده اين نويسنده اساسا زندگی
خانوادگی وجود نداشته است
دوره دوم دوره تسلط مرد است . در اين دوره مرد بر زن غلبه كرده خود
را مالك او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آورده است .
حجاب يادگار اين دوره میباشد
دوره سوم مرحله قيام و اعتراض زن است . در اين مرحله زنان از
ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا
مقاومت كردند و چون دريافتند كه طبيعت خشن مردان به اين آسانی
حاضر نيست حق آنها را رعايت كند به منظور احقاق حق خود متدرجا
عليه مردان طغيان كردند ، اتحاديهها تشكيل دادند ، به وسيله
مطبوعات و كنفرانسها و دسته بندیها با مردان مبارزه كردند . ضمنا
چون دريافتند كه زورگوئی مردان نتيجه تربيت ناسالم عهد كودكی و
مخصوصا تبعيض بين پسران و دختران است در رفع نقائص آموزش و پرورش
عمومی كوشيدند
دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت
كامل دارد . اين دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه
جا استقرار نيافته است
از نظر اين منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد
، و علت اينكه مرد ، زن را اينچنين اسير میكرده اين است كه
میخواسته هر چه بيشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد
پىنوشتها:
1 - كشاف ، ذيل آيه 31 از سوره نور
2 - سرسلسله كلبيون يكی از شاگردان سقراط است به نام "
انتيس طينس " . او مانند استاد خود غايت وجود را در كسب فضيلت دانست ولی فضيلت را
در ترك همه تمتعات جسمانی و روحانی میدانست . گفتهاند : " از اين جهت او و
پيروانش را كلبيون میگفتند كه گفتگوهای " انتيس طينس " در محلی از شهر آتن واقع
میشد كه به مناسباتی آنجا را " سگ سفيد " میخواندند . و نيز به سبب اينكه پيروان
او در شيوه انصراف از دنيا و اعراض از علائق دنيوی چنانكه مبالغه كردند كه از آداب
و رسوم معاشرت و لوازم زندگانی متمدن نيز دست برداشته حالت دام و دد اختيار نمودند
، با لباس كهنه و پاره و سر و پای برهنه و موی ژوليده ( مانند هيپیهای عصر ما )
ميان مردم میرفتند و در گفتگو هر چه بر زبان میگذشت بی ملاحظه میگفتند ، بلكه در
زخم زبان اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد ، سرفرازی میكردند و همه قيود و
حدودی كه مردم در زندگانی اجتماعی بدان مقيد شدهاند ترك كرده حالت طبيعی را پيشه
خود ساخته بودند " . ( سير حكمت در اروپا ، جلد اول صفحه 70 )
3 - وسائل جلد اول صفحه . 277
4 - وسائل جلد اول صفحه . 277
5 - وسائل جلد اول صفحه . 277
6 - وسائل جلد اول صفحه . 278
7 - " كافی " تأليف محمد بن يعقوب كلينی جلد 5 صفحه 496
، و وسائل جلد 3 ص . 14 برای روايات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانيت و خود را اخته
كردن ) رجوع شود به " صحيح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و " صحيح مسلم " جلد 4
صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173
8 - جامههای خويش را پاكيزه گردان . سوره المدثر ، آيه
. 4
9 - وسائل ، جلد اول صفحه . 280
10 - وسائل ، جلد اول صفحه . 278
11 - بگو چه كسی زينتهائی كه خدا برای بندگان خود آفريده
و روزيهای پاكيزه را حرام كرده است ؟ سوره الاعراف ، آيه . 32
12 - رجوع شود به وسائل جلد 1 صفحه . 279
13 - وسائل الشيعه جلد 3 صفحه . 3
14 - كافی جلد 5 صفحه . 567
15 - نهج
الفصاحه
16 - كافی جلد 5 صفحه . 494