يكى از حقوق فرزندان فراهم نمودن زمينه تربيت صحيح در وجود فرزندان مى باشد و اگر
زمينه هاى تربيت صحيح در فرزندان به وجود نيايد، اعمال روش هاى تربيتى در آنان
نتيجه نخواهد داد. چنان كه سعدى با اشاره به اهميت اين نكات مى گويد:
پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است
|
تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است
|
امر تربيت فرزندان وجود دارد كه والدين برتر به آن ها توجه كرده و در تربيت فرزندان
وجود دارد كه سرنوشت ساز را مد نظر قرار مى دهند. توجه به اين نكته از اساسى ترين
حقوق فرزند بر عهده پدر و مادر مى باشد. انتخاب پدر يا مادر صالح ، غذايى كه طفل
خورانده مى شود، شرائط ت و رفتار مادر در دوران باردارى ، نامگذارى كودك ، چگونگى
تاءمين نيازهاى جسمى و روحى ، توجه به شخصيت فرزند، عقيقه ، صدقه ، دعا و نفرين
والدين ، نحوه گزينش دوستان ، شيوه تشويق و تنبيه و ده ها عامل ديگر از جمله مسائلى
هستند كه در حالات ، ويژگى هاى شخصيتى ، خلق و خوى و خصلت هاى آينده كودك تاءثير
دارد و انتخاب هاى وى را در مسير زندگى رقم مى زند.
به همين جهت در سيره اهل بيت عليهم السلام به اين حقوق فرزندان اهميت بيشترى داده
شده است و رويات زيادى در اين زمينه در كتاب ها فقهى و جوامع حديثى آمده و برخى از
آنان در همين كتاب نقل شده است .(31)
با اشاره به اهميت فراهم كردن زمينه هاى مناسب در تربيت فرزندان ، تاءثير صفات و
حالات روحى والدين را در هنگام مباشرت ياد آور دشه و فرمود: اگر لحظه مباشرت و
انعقاد نطفه ، دل آرام ، گردش خود در رگها به صورت طبيعى و بدن خالى از اضطراب
باشد، فرزند به پدر و مادر خود شبيه خواهد بود.(32)
برخى از شاعران اين حقيقت را در اشعار خود گنجانيده و تاءثير عوامل مختلف را در امر
تربيت ، با آوردن تمثيلاتى نمايانده اند.
داستان زير يكى از همين موارد را بيان مى كند:
حيف از آن عمر كه اى بى سر و پا
|
چند سالى بگذشت و پس از اين
|
چند روزى بگذشت و پس از اين
|
پسر از غايت خود خواهى و كبر
|
گفت : اى پير!شناسى تو مرا؟
|
گفت : كى مى روى از ياد پدر
|
گفت : گفتى كه من آدم نشوم
|
گفت : اين حرف و برون شد از در
|
گفتم : آدم نشوى ، جان پسر(33)
|
5 گزينش نام زيبا
نام هر شخصى معرف اعتقادات ، فرهنگ و مليت او و خانواده اش مى باشد از اين گذشته
نام هر كس هميشه و تا آخر عمر به همراه اوست . صاحب نام زيبا و ستودنى در آينده به
آن افتخار نموده و احساس شخصيت خواهد كرد و در مقابل صاحب نام نامناسب در آينده
احساس شخصيت خواهد كرد و در مقابل صاحب نام نامناسب در آينده احساس حقارت كرده و
رنج خواهد برد. سيره عملى ائمه اطهار عليهم السلام ، گواه روشنى بر اين نكته مهم
تربيتى است .
به عنوان نمونه در اين جا به نام فرزندان امام حسن و امام حسين عليهما السلام اشاره
مى كنيم :
نامهاى فرزندان امام حسن عليه السلام عبارتند از: حسن ، قاسم ، عمرو، عبدالله ،
عبدالرحمن ، حسين ، طلحه ، ام الحسين ، فاطمه ، ام عبدالله ، ام سلمه ، رقيه .(34)
و نامهاى فرزندان امام حسين عليه السلام عبارتند از: على اكبر، على اوسط، على اصغر،
جعفر، عبدالله ، محمد، سكينه ، فاطمه ، محسن ، رقيه .
نام زيبا موجب مى شود، ديگران صاحب نام را به خاطر نامش تحسين كرده و در مورد او
فال نيكو بزنند. به اين وسيله شخصيت او تقويت مى شود و اين نكته براى صاحب نام فرح
انگيز و نشاط بخش است . هنگامى كه جنازه خونين حر را در آخرين لحظات زندگى به محضر
امام حسين عليه السلام آوردند، امام در حالى كه با دستان مبارك صورت او را نوازش مى
داد و خونهاى چهره اش را پاك مى نمود، فرمود:بخ بخ لك يا حر،
انت حر كما سميت فى الدنيا و الاخرة . و الله ما اخطاءت امك اذ سمتك حرا، فانت و
الله حر فى الدنيا و سعيد فى الآخرة ؛(35)
به به ! احسنت اى حر! تو آزاد مردى چنانكه در دنيا و آخرت آزاده خوانده مى شوى .
سوگند به خدا! مادرت اشتباه نكرده در اين كه تو را حر ناميده به خدا قسم تو در دنيا
آزادمرد و در آخرت از سعادتمندان خواهى بود.
نام انسان گاهى در تصميم گيريهاى سرنوشت ساز مؤ ثر است .
هنگامى كه فرزند ارشد امام مجتبى عليه السلام ، حسن مثنى يكى از دختران امام حسين
عليه السلام را خواستگارى نمود امام انتخاب را به او واگذار كرد و زمانى كه حضرت
سكوت حياآميز او را ديد، فرمود: با دخترم فاطمه كه هم نام
مادرم و شبيه به اوست ازدواج كن .(36)
امام باقر عليه السلام در مورد انتخاب نام زيبا براى فرزندان چنين رهنمود مى دهد:
دوست داشتنى ترين اسم ها آن است كه نشانگر بندگى خدا باشد و
بهترين آن ها نام هاى پيامبران است .(37)
گاهى نام نيك زمينه رستگارى و سعادت انسان مى شود. داستان زير را مى توان به عنوان
نمونه اى از اين حقيقت ذكر نمود:
خاطره اى از تاءثير نام نيك
بريدة بن خصيب از اهالى مدينه بود. وى كه در ميان قوم
خود از موقعيت والائى برخودار بود و به شجاعت و شهامت شهرت داشت ، در اولين برخورد.
خود با رسول الله داستانى شنيدنى دارد و اين حادثه يكى ديگر از روش هاى تبليغى
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را روشن مى سازد.
بريده هنگامى كه خبردار شد، مشركان قريش جايزه مهمى (صد شتر) براى دستگيرى حضرت
محمد صلى الله عليه و آله تعيين كرده اند، بعد از اين كه اطلاع يافت آن حضرت از مكه
به مدينه در حال هجرت است ، به همراه هفتاد سوار از قبيله بنى سهم براى دستگيرى
پيامبر صلى الله عليه و آله و تحويل وى به قريشيان ، به راه افتاد، و در نزديكى هاى
مدينه با آن حضرت روبرو گشت . آن بزرگوار عادت نداشت ، كه فال بد بزند بلكه گاهى
تفاءل مى كرد و فال خوب و اميد دهنده مى زد. به همين جهت پرسيد: كيستى و نامت چيست
؟ گفت : بريده . پيامبر صلى الله عليه و آله به ابابكر كه همراهش بود فرمود:
ابرد امرنا و صلح ؛
كار ما آسان گرديده و حال ما بهتر شد. دوباره حضرت از او پرسيد: از كدام قبيله اى ؟
او پاسخ داد: از قبيله اسلم . فرمود: سلمنا؛ سالم مانديم .
براى بار سوم پرسيد: از كدام قبيله اسلم هستى ؟ بريده جواب داد: از بنى سهم . رسول
اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خرج سهمك ؛ قرعه به نامت در آمد و موفق و پيروز
هستى .
وقتى بريده اين سخنان زيبا و بيان جذاب رسول خدا صلى الله عليه و آله را مشاهد
نمود، از عمق دل و جان ، شيفه رفتار و گفتار آن حضرت گرديد. آن گاه پرسيد تو كيستى
؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من محمد بن عبدالله فرستاده خداوند هستم
. بريده و همراهانش در همان لحظه شهادتين را گفته و مسلمان شدند.(38)
او آن شب همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بود و صبحگاهان عرض كرد: يا رسول الله !
بدون پرچم وارد مدينه نشو! در همان ساعت عمامه خود را از سر باز كرده و به نيزه اش
بسته و در پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى كرد. در وسط راه از پيامبر
صلى الله عليه و آله خواهش كرد كه : يا رسول الله ! به من افتخار ميزبانى بده و در
منزل من اقامت كن . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شتر من بدان جا كه
ماءمور است ، خواهد رفت اما براى اين كه بريدة بن خصيب ناراحت نشود، به او مژده
مهمى داد؛ مژده شهادت . فرمود: روزى مى رسد كه به همراه لشكر اسلام به مقام بلند
شهادت نائل مى شوى .(39)
بريدة بن خصيب اسلمى در اثر فداكارى و عشق و ايثار به مرتبه اى رسيد كه از خواص
ياران پيامبر و على عليه السلام گرديد. او جزو دوازده نفرى بود كه بر عليه خليفه
اول شوريده و از مقام ولايت در سخت ترين لحظات تاريخى دفاع نمود.(40)
6 دعا براى نيك بختى كودك
افزون بر رعايت حقوق مادى و معنوى فرزندان ، يكى ديگر از مهم ترين وظايف والدين ،
دعا براى نيك بختى و سعادت فرزندان است . از آن جايى كه دعاى پدر و مادر درباره
فرزند طبق فرمايش رسول گرامى اسلام از جمله دعاهايى است كه حتما به اجابت مى رسد؛(41)
شايسته است والدين گرامى بر اين مهم توجه خاصى مبذول دارند، و در شرائط مساعد روحى
و فرصت هاى بويژه به فرزندان خود دعا نمايند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، در
ضمن حديثى فرزندان را سفارش نمود كه دعاى خير پدر و مادر خود را جلب نمايند و
فرمود: بر شما باد جلب دعاى پدر، زيرا آن از ابرهاى آسمان
بالاتر مى رود و خداوند بر آن نظر افكنده و به ملائكه مى فرمايد: اى فرشتگان ! مانع
بالا آمدن آن نباشيد، كه مى خواهيم آن را بر آورده سازم .
(42)
دعاى امام سجاد عليه السلام براى
فرزندان
(1) پروردگارا! با نگهدارى فرزندانم و اصلاح (اخلاق و رفتار آنان ) در جهت خواست من
، و بهره منديم از وجود آنان بر من منت بگذار.
(2) خدايا، با بخشيدن طول عمر به آنان مرا يارى فرما، و مدت زندگانى آنان را بر من
بيفزاى ، اطفال كوچكم را پرورش داده و ضعيفانشان را برايم نيرومند گردان ، دين و
اخلاق و بدن آنان را برايم صحيح و سلامت بدار و در نفس و جسمشان و در تمام آن چه كه
از امور آنان براى من مهم است عافيت و تندرستى ببخش و روزى هايشان را به دست من
برايم افزون ساز (3) آنان را از نيكو كاران ، پارسايان ، تيزبينان ، شنواى سخن حق و
اطاعت كنندگان از خودت قرار ده و براى اولياى خودت عاشقان خير خواه و از براى تمام
دشمنانت آنان را ستيزه جو و كينه ورز گردان ، (آمين ) خدايا دعايم را بپذير.
الهى ! به وسيله ى آنان بازوانم را تقويت كرده و كارهاى نابسامان مرا سامان ده ،
نسل مرا به آنان افزون ساز، و مجالس مرا به وجود آنان بياراى ، و ياد و نام مرا به
آنان زنده نگه دار، و در نبودن من امورات مرا به وسيله ى ايشان كفايت كن ، در رفع
نيازهايم به آنان مرا يارى ده ، آنان را برايم علاقه مند، مهربان متمايل به من و
فرمانبر قرار ده و از گناه و بدى و مخالفت با من ، آنان را دور ساز. (5) مرا در
تربيت و پرورش و نيكى كردن به آنان يارى ام كن و در كنار آنان فرزندان ذكورى نيز به
من عطا فرما، و اين عمل را براى من نيك گردان و آنان را در رسيدن به خواسته هايى كه
از درگاه تو مسئلت كرده ام مددكارم قرار ده .
(6) مرا به همراه فرزندانم از (مكر و حيله ) شيطان رانده شده از درگاهت پناه ده ،
همانا كه تو ما را آفريده اى و امر و نهى كرده و به سوى (به دست آوردن ) ثواب در
اطاعت از او امرت تشويق و از عقوبت نافرمانى تهديدمان نموده اى ، براى ما دشمنى
قرار داده اى كه پيوسته در (انديشه ى ) مكر با ماست ، او را به وجود ما مسلط كرده
اى ، در حالى كه ما راه داده اى ، اگر ما فراموشش كنيم او ما را از ياد نمى برد، ما
را از عذاب تو ايمن ساخته و از غير تو مى ترساند.
(7) اگر ما عمل زشتى را اراده كنيم در انجام آن به ما جراءت مى دهد و اگر عمل نيكى
را قصد كنيم ، ما را از انجام آن باز مى دارد، ما را در معرض شهوات قرار داده و در
دلهايمان شبهه ايجاد مى كند. اگر به ما وعده دهد دروغ مى گويد، و اگر ما را به
انجام خواسته مان خوش حال سازد خلاف آن مى كند و هرگاه مكر و حيله ى او را از ما بر
نگرانى گمراهمان مى كند و اگر از شر او ما را مصون ندارى ما را به لغزش خواهد
كشاند.
(8) بار الها! سلطه ى او را با قدرت (لايزال ) خود از ما برگردان ، تا او را به
وسيله ى دعاهاى بسيارمان به درگاهت از ما دور نمايى ، تا اين كه از گزند طرح هاى
شيطانى او در زمره حفظ شدگانت در آييم . (9) پروردگارا! همه ى خواسته هايم را
برآور، و حاجت هايم را مرحمت نما، و از پذيرش دعاهايم خود دارى نكن ، در حالى كه
قبولى آن ها را ضمانت كرده اى ، دعايم را در پشت حجاب مگذار كه تو خود به آن امر
كرده اى ، و با عطاى آن چه كه در اصلاح امور دنيا و آخرت به آن نيازمندم بر من منت
بگذار، آن چه را كه بر زبان آورده و يا فراموش كرده ام ، و آن چه را كه اظهار نموده
و يا مخفى داشته ام ، علنى خواسته باشم يا پنهانى همه را برآور.
(10) در تمام اين خواسته ها تقاضا دارم كه مرا از مصلحان قرار دهى ، در رديف كسانى
كه با نيايش به پيشگاهت رستگار شده اند، و با توكل به درگاهت از لطف تو محروم نشده
اند. (11) همان انسان هاى وارسته اى كه به پناهندگى ات عادت كرده اند، در معامله با
تو بهره ها برده اند در سايه ى عزتت ماءوا گرفته اند، در پرتو جود و كرمت به روزى
حلال و گسترده دست يافته اند، با توسل به تو از پستى ذلت به اوج عزت رسيده اند، از
ظلم و ستم به عدل تو پناه آورده اند، به وسيله ى رحمتت از بلا آسوده گشته اند، با
غناى تو، از چنگال فقر و محروميت رهيده اند، با نگهدارى ات از گناهان و لغزش ها و
خطاها مصونيت يافته اند، به خاطر اطاعت از فرامين تو، در پيمودن راه هاى نيك و خوب
و درست موفق گشته اند، در سايه ى قدرت تو در بين آنان و گناهان آن چنان فاصله
افتاده است كه تمام معصيت ها را فراموش كرده و در جوار خودت منزل گزيده اند.
(12) معبودا! با توفيق و مهربانى خودت همه ى اين صفات زيبا را به ما عنايت فرما، و
ما را از عذاب دردناك جهنم پناه بده ، و به مردان و زنان مسلمان و تمام اهل ايمان
هر آن چه را كه براى خودم و فرزندانم از تو مسئلت كردم در دنيا و آخرت به آنان نيز
عطا فرما، همانا كه تو نزديك ، پذيرا، شنوا، دانا، بخشنده ، آمرزنده ، دلسوز و
مهربان هستى . (13) و به ما در اين دنيا نيكى و در جهان آخرت هم نيكى مرحمت كرده و
ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار.(43)
از مطالعه شرح حال برخى بزرگان چنين بدست مى آيد كه رمز موفقيت آنان مرهون دعاى پدر
و مادرشان بوده است .
علامه مجلسى و دعاى پدر
عالم بزرگوار مرحوم ملا محمد تقى مجلسى ، پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسى در
خاطرات خود مى گويد: در يكى از شب ها پس از اين كه از نماز شب
و تهجد سحرى فارغ شدم ، حال خوشى برايم ايجاد شد؛ از آن حالت فهميدم كه در اين
هنگام هر حاجت و در خواستى از خداوند نمايم ، اجابت خواهد شد، فكر كردم چه در
خواستى از امور دنيا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمايم ؛ كه ناگاه صداى گريه
فرزندم محمد باقر در گهواره اش بلند شد، و من بى درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم :
پروردگارا! به حق محمد و آل محمد عليهم السلام اين كودك را مروج دينت و ناشر احكام
پيامبر بزرگت قرار ده و او را به توفيقاتى بى پايان موفق گردان .(44)
و اين چنين بود كه دعاى اين پدر عارف در سحرگاه آن شب مبارك به اجابت رسيد و فرزندش
در عرصه علم و دانش و تقوى آن چنان توفيقاتى يافت كه امروزه بعد از چهار قرن ، او
را به عنوان طلايه دار ترويج دين و سرآمد علماى شيعه مى شناسيم . علامه مجلسى بر
اثر همين دعاى پدر موفق به پديد آوردن آثارى شد كه مخالف و موافق را به تحير وا
داشته است و در مدت اين چهار قرن هيچ پژوهشگرى در حوزه دين و علوم اسلامى از
تاءليفات اين عالم وارسته و سخت كوش بى نياز نيست .
بركت دعاى پدر
آيت الله العظمى مرعشى نجفى (قدس سره )، بزرگ فرهنگ بان ميراث اهل بيت عليهم السلام
، در بيشتر علوم اسلامى صاحب نظر بود و تاءليفات ارزشمند ايشان كه نزديك به صد و
پنجاه اثر در موضوعات مختلف است گواه روشنى بر اين حقيقت است . كرامات معنوى ، در
يافت بيش از چهار صد اجازه اجتهادى و روايتى از علماى بزرگ اسلامى ، تدريس متجاوز
از شصت و هفت سال در حوزه علميه قم و نجف ، تربيت هزاران شاگرد و تاءسيس صدها مدرسه
علمى ، مسجد، حسينيه ، مراكز فرهنگى ، رفاهى و درمانى و ايجاد بزرگترين و مشهورترين
كتابخانه در جهان اسلام و از جمله توفيقات اين فقيه فرزانه مى باشد. او اين همه
توفيقات را از بركت محبت به پدر و دعاى والدين مى داند. او در خاطرات خود چنين مى
گويد: زمانى كه در نجف بوديم ، يكى روز مادرم فرمودند: پدرت را
صدا بزن ، تا براى صرف نهار تشريف بياورد. حقير به طبقه بالا رفتم و ديدم پدرم در
حال مطالعه ، خوابش برده است . مانده بودم چه كنم : از طرفى مى خواستم امر مادرم را
اطاعت كنم و از طرفى ديگر مى ترسيدم با بيدار كردن پدر باعث رنجش خاطر او گردم . خم
شدم و لبهايم را كف پاى پدر گذاشتم و چندين بوسه برداشتم ، تا اين كه در اثر قلقلك
پا، پدرم از خواب بيدار شد و ديد من هستم ، وقتى اين علاقه و ادب و كمال و احترام
را از من ديد، فرمود: شهاب الدين تو هستى ؟
عرض كردم : بلى آقا. دو دستش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: پسرم خداوند عزتت
را بالا ببرد، و تو را از خادمين اهل بيت عليهم السلام قرار دهد.
حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مى فرمود: من هر چه دارم ، از
بركت آن دعاى پدرم است .(45)
لازم به ذكر است هم چنان كه دعاى خير والدين در سرنوشت انسان مؤ ثر است ، نفرين
آنان تاءثير دارد. چنان كه ، پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى كه از فرزندان
ناخلف خود شكايت مى كرد، پرسيد: آيا بر آنان نفرين كرده اى گفت : بلى . پيامبر صلى
الله عليه و آله فرمود: خودت موجبات بدبختى آنان را فراهم كرده اى .(46)
و در روايت ديگرى حضرت فرمود:اياكم و دعوة الوالد فانها اءحد
من السيف
(47)
از نفرين پدر بپرهيزيد كه آن از شمشير تيزتر و برنده تر است .
امام سجاد عليه السلام در رساله حقوق خويش وظيفه والدين را چنين مشخص مى كند:و
اما حق ولدك فاءن تعلم اءنه منك و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره و اءنك
مسئول عما و ليته من حسن الادب و الدلالة على ربه عزوجل و المعونة على طاعته فاعمل
فى اءمره عمل من يعلم اءنه مثاب على الاحسان اليه معاقب على الاساءة اليه
(48) حق فرزندت به تو آن است كه بدانى وجود او بخشى از وجود تو است ، و
نيك و بدى هاى او در اين دنيا وابسته به تو است ، بايد بدانى كه تو در مقام سرپرستى
او مسئول هستى كه وى را با ادب و تربيت صحيح پرورش دهى و او را به پروردگارش
راهنمائى كنى و در اطاعت فرمانبردارى حضرت حق ، يارى اش دهى . پدرى باشى كه به
وظيفه خود آشنا و به مسئوليت خود آگاه است ؛ پدرى كه مى داند اگر نسبت به فرزندش
نيكى كند اجر و پاداش خواهد داشت ، و اگر درباره او بدى كند مستحق مجازات و كيفر
خواهد بود.
7 تقويت عزت نفس
بسيارى از مشكلات نسل جديد و جوانان ما از نداشتن روحيه اعتماد به نفس و خود باورى
ريشه مى گيرد. ترس از ورود به اجتماعات و اظهار انديشه ها، عدم پذيرش مسئوليت ها،
بسيارى از ناكامى ها و عدم موفقيتها، از جمله عوارض حقارت و نداشتن عزت نفس است .
بنابراين تقويت شخصيت نوجوان موجب به وجود آمدن بسترهاى مناسب براى ايجاد خصلت هاى
نيكو و صفات ستوده خواهد شد. براى همين يكى ديگر از وظايف والدين ، تقويت عزت نفس
در نوجوانان است كه آن را مى توان با شيوه هاى مختلفى پرورش داد. تكريم شخصيت
فرزندان و احترام به آنان يكى از مهم ترين راه هاى تقويت عزت نفس در آنان است .
پيامبر اسلام مى فرمايد: اكرمو اولادكم و احسنوا آدابهم ؛(49)
فرزندان خود را احترام كنيد و با آداب و شيوه هاى نيك با آنان رفتار نمائيد.
مهربانى و محبت به كودكان از عادات هميشگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود. و
آن يگانه اسوه اخلاق و ادب بر اين شيوه خود پيوسته اصرار مى ورزيد.
آن حضرت بارها امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را در دوران كودكى مورد محبت و
احترام قرار داده و بدينوسيله روحيه اعتماد به نفس را در شخصيت آنان بالا مى برد.
روزى پيامبر اكرم عليه السلام نشسته بود كه آن دو كودك وارد شدند، پيامبر به احترام
آنان از جاى برخاسته و به انتظار ايستاد، لحظاتى طول كشيد آنان نرسيدند. رسول اكرم
صلى الله عليه و آله به طرف كودكان پيش رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز كرد هر
دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمود:نعم
المطى مطيكما و نعم الراكبان انتما(50)
فرزندان عزيزم ! مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.
از منظر على عليه السلام فرزند، همانند گل ظريف است و روحيه اى لطيف حساس دارد:
ولدك ريحنتك ؛(51)
معاشرت با وى بايد حساب شده و احترام آميز باشد.
ميرزاى شيرازى رحمة الله و احترام
فرزند
آقا بزرگ تهرانى مى گويد: من خود شاهد بودم كه ميرزاى شيرازى چگونه با فرزند نوجوان
خود با كمال ادب رفتار مى كرد. يك بار كه در خدمت ايشان بودم پيش خدمت ميرزا آمد و
براى فرزند آقا اجازه ورود گرفت و ميرزا اجازه داد. در اين هنگام فرزند خردسال
ايشان داخل شد و پس از سلام همان جا ايستاد. ميرزا اجازه نشستن داد و فرزند در
نهايت ادب روى دو زانو نشست و چشم خويش را به زمين دوخت . ميرزاى شيرازى به پرسش
از حال و درس كودك خويش پرداخت و در طى گفت و گو، فرزندش را جز با كلمه
آقا خطاب نمى كرد. پس از مدتى فرزند اجازه رفتن خواست .
پدر اجازه داد و به احترام او كمى از جاى خود برخواست .(52)
كودكانى كه در دوران طفوليت از توجه و احترام بزرگترها، به ويژه والدين خود،
برخوردار گردند، در زندگى آينده خويش افرادى عزتمند، موفق و داراى اعتماد به نفس
خواهند بود؛ چرا كه تكريم شخصيت كودكان كه روحى لطيف و حساس دارند حس خودباورى و
اعتماد به نفس را در وجود آنان تقويت كرده و زمينه رشد اخلاقى و ايجاد صفات نيك را
در وجودشان فراهم مى آورد.
چنين فرزندانى در آينده ، شخصيتى مستقل و خود باور خواهند بود. امامان معصوم عليهم
السلام در معاشرت با فرزندانشان به اين نكته توجه خاصى مبذول مى كردند. جعيد همدان
يكى از ياران امام حسين عليه السلام مى گويد: روزى نزد حسين بن على - رفتم ، در
حالى كه او دخترش سكينه را بر سينه چسبانده بود و نوازش مى كرد. وقتى كه وارد شدم
امام به همسرش فرمود: اى خواهر قبيله -! دخترت را از من بگير! سپس با من به گفت و
گو نشست .(53)
8 - فقر عاطفى
امروزه روشن شده است كه عمده ترين فقر بشريت در جامعه ماشينى و صنعتى در جهان
معاصر، فقر فرهنگى و عاطفى است و مهم ترين مشكل كودكان و نوجوانان امروزى در
خانواده ها كمبود عشق و عاطفه و محبت است .
همان طورى كه انسان نياز به آب و غذا دارد نياز به محبت هم دارد بلكه نيازهاى عاطفى
و معنوى او به مراتب بيشتر از نيازهاى جسمانى اوست . عمده ترين دليل ناسازگارى
فرزندان در خانواده ها، عامل بسيارى از ناهنجارى ها مانند فرار از خانه و امثال آن
، ريشه در كمبود عاطفه و محبت دارد. فقر عاطفى موجب مى شود شخصيت انسان در نزد خود
حقير و پست باشد و كرامت و عزت خود را از دست بدهد و چنين انسانى آبرو و عزت خود را
بر باد رفته پنداشته و به هر كارى دست مى زند. امام هادى عليه السلام فرمود:من هانت
عليه نفسه فلا تاءمن شره
(54) كسى كه شخصيت خود را خوار و ذليل پندارد، از شر او ايمن مباش .
فرزندانى كه از عقده حقارت و فقر عاطفى رنج مى برند و براى خود هيچ گونه ارزشى قائل
نيستند، نمى توانند افرادى مورد اعتماد باشند و مسئوليتى را در جامعه عهده دار
شوند. ساير افراد جامعه نيز از شر اين افراد در امان نخواهند بود. اما اگر والدين
بتوانند با محبت ، احترام ، ارتباط صميمانه ، كرامت نفس را در نوجوانان تقويت كنند،
آنان در آينده انسان هايى سالم و دوست داشتنى خواهند بود و وجود خود را با گناه و
معصيت آلوده نخواهند كرد. امير مؤ منان على عليه السلام فرمود:من
كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية
(55) آن كسى كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه
پست و ذليل نخواهد كرد.
سلام كردن به فرزندان و نوجوانان ، بوسه بر چهره فرزندان ، ابراز علاقه و اظهار
محبت ، فقر عاطفى را جبران مى كند.
رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله در ضمن گفتارى خردمندانه فرمود:اءحبوا
الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئا ففوا لهم فانهم لا يرون الا اءنكم ترزقونهم
(56) كودكان را دوست بداريد و با آنان با راءفت و مهربانى رفتار كنيد، و
اگر چيزى به آنان وعده داده ايد به وعده خود عمل نمائيد، زيرا كودكان چنين مى
پندارند كه شما به آنان روزى مى دهيد.
حضرت امام مجتبى عليه السلام در جبران فقر عاطفى كودكان اهتمام خاصى داشت . روزى آن
حضرت از محلى عبور مى كرد و در كوچه كودكان در حال بازى بودند. آنان ضمن بازى ،
مشغول خوردن خرده نان هائى شدند و در آن حال از روى شوق و علاقه امام مجتبى عليه
السلام را به جمع خود دعوت نمودند. آن بزرگوار دعوت آنان را پذيرفته و به همراهشان
مشغول تناول نان گرديد. آن گاه تك تك كودكان را مورد تفقد و مهربانى خويش قرار داد.
سپس همه آنان را به منزل خود آورده و بعد از پذيرائى كامل ، هدايائى نيز به آنان
اعطا كرد. آن گاه خطاب به اطرافيان خويش فرمود:
در اين تعامل ، برترى از آن كودكان است زيرا آنان هر چه داشتند
با ما قسمت كردند ولى ما بيشتر از آن چه به آنان داديم موجودى داريم .(57)
اين رويه در مورد رفتار امام حسين عليه السلام نيز هم قبل از واقعه كربلا و هم در
قضيه عاشورا كه كودكان و نوجوانان نياز شديدى به جبران نيازهاى عاطفى و روانى
داشتند مشاهده مى شود. به عنوان نمونه مى توان به آخرين لحظات زندگى امام حسين عليه
السلام اشاره كرد كه : حضرت در حساس ترين لحظات جنگ به سوى
خيمه فرزندش زين العابدين عليه السلام آمد، فرزندش را عيادت نمود آن گاه آن حضرت با
مهربانى تمام فرزندش را مورد تفقد قرار داده و با او به گفتگوى صميمانه نشست .(58)
امام صادق عليه السلام محبت به فرزندان را موجب گسترش رحمت الهى در مورد پدر و مادر
مى داند و مى فرمايد:ان الله ليرحم العبد لشدة حبه لولده
(59) خداوند متعال بنده را به خاطر محبت بيشتر به فرزندش مورد رحمت قرار
مى دهد.
امام كاظم عليه السلام به كليب صيداوى در مورد وفاى به وعده اى كه به كودكان داده
مى شود تاءكيد نموده و فرمود: خداوند متعال در هيچ مورد به
اندازه آزار به زنان و كودكان خشمگين نمى شود.(60)
امام صادق عليه السلام فرمود: نيكى به فرزندان همانند نيكى به
والدين است .(61)
مردى حضور رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده اظهار داشت : من تا به حال به هيچ يك
از فرزندانم اظهار علاقه نكرده و يك بار هم آن ها را نبوسيده ام . بعد از رفتن او،
رسول خدا فرمود:هذا رجل عندى اءنه من اءهل النار(62)
به نظر من اين مرد اهل آتش است .
مقام فرزندان دختر
سكونى يكى از ياران امام صادق عليه السلام ، مى گويد: روزى به
حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم . در حالى كه غمگين و ناراحت بودم ، امام از
من پرسيد:
اى سكونى ! چرا اندوهگين و ناراحتى ؟ گفتم : صاحب دخترى شده ام
. امام فرمود: اى سكونى ! سنگينى او بر زمين است و روزى او به عهده خدا است . زندگى
او چيزى از عمر تو نخواهد كاست و رزق و روزى او غير از روزى تو خواهد بود.
به خدا سوگند، با شنيدن سخنان آرام بخش امام صادق عليه السلام ، غصه از دلم زدوده
شد. سپس امام از من پرسيد: اسمش را چه گذاشتى ؟ گفتم : فاطمه . فرمود: آه ! آه ! آه
! آن گاه دست مبارك خود را بر پيشانى نهاد...
و به من فرمود:اءما اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لا تلعنها و
لا تضربها(63)
اگر اسم او را فاطمه گذاشتى به او فحش نده و تندى نكن و او را نزن .
گل خندان پدر
مهربان دختر من ، اى گل خندان پدر
|
اى كه شد ياد تو آرام دل و جان پدر
|
هفت ساله شدى و وقت كمال تو رسيد
|
گوهر معرفت اندوز كنون جان پدر
|
دارى اميد اگر گنج سعادت ببرى
|
سر بنه دختركم در خط و فرمان پدر
|
دختران را ادب و دانش و عفت بايد
|
تانگردند همى موجب حرمان پدر
|
بشنو پند من و عهد نما در همه عمر
|
كه فرامش نكنى هيچ تو فرمان پدر
|
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ضمن شمارش وظايف والدين در مورد فرزندان چنين
فرمود: فرزندان را مورد احترام قرار داده و آنان را احمق و
نادان نخوانيد!(64)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آن چنان به كودكان مهر مى ورزيد كه حتى در حال
نماز تحمل شنيدن گريه آنان را نداشت و آن حضرت در اين گونه موارد، به خاطر كودكان
از طول دادن نماز خوددارى مى كرد. امام صادق عليه السلام فرمود:
روزى آن حضرت دو ركعت آخر نماز ظهر را كوتاه خواند، بعد از نماز عده اى از علت آن
پرسيدند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اء و ما سمعتم
صراخ الصبى ؛(65)
آيا گريه كودك را نشنيديد؟