احياى حياء

محمدعلى هدايتى

- ۱۰ -


489- عن الامام الصادق (ع ): كان رسول اللّه (ص ) يقول : انهى امتى عن حل الازار و عن الاقبيه و كشف الافخاذ.
مكارم الاخلاق : ص 118
((پيامبر اكرم (ص ) مى فرمودند: منع مى كنم امت و پيروانم را از بازگذاشتن دكمه ها، و از لباس هاى جلو باز و بى حفاظ و آشكار كردن ران ها.))(210)
490- عن اميرالمؤ منين (ع ): ليس للرجل ان يكشف ثيابه على فخذيه و يجلس بين قوم .
خصال : 423/2
((جايز نيست براى مرد كه لباسش را از رانهايش پس زند و ميان جمعى بنشيند.))
491- عن بشير النبال قال : سالت ابا جعفر عن الحمام ؟ فقال : تريد الحمام ؟ قلت : نعم . فامر باسخان الماء ثم دخل فاتزر بازار فغطى ركبتيه و سرته ، ثم امر صاحب الحمام فطلى ما كان خارجا من الازار، ثم قال : اخرج عنى ثم طلى هو ما تحته بيده . ثم قال : هكذا فافعل .
كافى : 501/6
((شخصى به اسم بشير مى گويد: از حضرت امام باقر درباره حمام پرسيدم . آن حضرت فرمودند: مى خواهى حمام بروى ؟ عرض كردم : بلى . حضرت دستور گرم كردن آب را دادند و بعد وارد حمام شدند، لنگى را به خود بستند و زانوها و نافشان را پوشاندند. سپس حمامى را فراخواندند و او بيرون از لنگ را نوره كشيد، و بعد فرمودند: از پيش من برو؛ آنگاه خود با دست خويش زير لنگ را نوره ماليدند. و (به من ) فرمودند: اين چنين انجام بده .))
اكنون بمناسبت اين بحث ، روايتى را بيان كرده و به توضيح آن مى پردازيم :
492- عن اميرالمؤ منين (ع ): كان النساء يصلين مع انبى فكن يومرن ان اليرفعن رووسهن قبل الرجال الازر.
من لايحضره الفقيه : 259/1 و نيز قرب الاسناد: ص 18
((زنان با پيامبر اكرم (ص ) نماز مى خواندند و به همين خاطر به آنها دستور داده مى شد كه سرشان را پيش از مردان بلند نكنند، چون پوشش پاها تنگ بود.))
مرحوم طريحى در توضيح اين روايت مى گويند: مردان در آن زمان بيشتر وقت ها از لنگ و پوششى مانند آن استفاده مى كردند و وقتى جلوتر از زنان قرار مى گرفتند چه بسا حجم عورت آنها در وقت سجده به سبب تنگى آن پوشش نمايان مى شد. چون مسلمانان مهاجر بخصوص اهل صفه در فقر شديدى بسر مى بردند و حتى براى تهيه پوشش خود هم در سختى بودند و چناچه پارچه اى فراهم مى شد، آن را چند قسمت كرده و هر كدام براى پوشاندن عورتين به آن اكتفا مى كردند.(211)
فقيه والا مقام ، مرحوم سيد محمد كاظم يزدى هم پوشاندن حجم عورت را احتياط مستحب دانسته و مى فرمايند:
يجب فى حال التخلى بل فى سائر الاحوال ستر العوره عن الناظر المحترم ... و الازم ستر لون البشره دون الحجم ، و ان كان الاحوط ستره ايضا.(212)
O فصل دوّم : صداى باد معده
و لوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشه ما سبقكم بها من احد من العالمين ائنكم لتاتون الرجال و تقطون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر....
عنكبوت (29)/ 29 و 28
((و لوط را فرستاديم هنگامى كه به مردم خود گفت : شما عمل بسيار زشتى انجام مى دهيد كه كسى از مردم جهان قبل از شما آن را مرتكب نشده است . آيا شما به سراغ مردان مى رويد و راه تداوم نسل را مى بنديد، و در مجلس هايتان عمل ناپسند انجام مى دهيد؟!))
مرحوم طبرسى در تفيسر اين قسمت از آيه فوق : ((و تاتون فى ناديكم المنكر)) مى فرمايد: براى معناى آن وجوهى گفته شده است ، يكى از آنها روايتى است از ابن عباس ، و نيز از حضرت امام رضا كه مى فرمايد: مردم لوط در مجالس خود بدون هيچ خجالت و شرمى باد صدا دار از شكم خود خارج مى كردند.(213)
493- عن الامام الصادق عن ابيه : قال رسول اللّه (ص ): من احدث فى صلاته فلياخذ بطرف انفه و لينصرف .
جعفريات : ص 87
((هر كس در بين نماز حدثى از او خارج شد و وضويش باطل گشت ، جلوى بينى خود را بگيرد و از نماز خارج شود.))
مرحوم طريحى به نقل از بعضى از كسانى كه به شرح اين حديث پرداخته اند، مى نويسد: دستور به گرفتن بينى در اين هنگام به جهت آن است كه بقيه نمازگزاران خيال كنند كه او از بينى است خون آمده است كه ديگر نمى تواند به نماز ادامه دهد. و اين نوعى از ادب و ستر عورت و پنهان كردن زشتى است ، و البته دروغ و رياء هم نيست بلكه از باب حياء و آراستگى و آسودگى از حرف ديگران است .(214)
O فصل سوّم : قضاء حاجت
494- روا: ان رسول اللّه (ص ) كان اذا دخل الخلاء تقنع و غطى راسه و لم يره احد، و انه كان اذا اراد قضاء حاجه فى السفر ابعد ما شاء و استتر. و قالوا: من فقه الرجل ارتياد مكان الغائط و البول و انخامه - يعنون ان لايكون ذلك بحيث يراه الناس - و روينا عغن بعضهم - صلوات الله عليهم - انه امر بابتناء مخرج فى الدار فاشاروا الى موضع غير مستتر من الدار. فقال : يا هولاء! ان الله عزوجل لما خلق الانسان خلق مخرجه فى استر موضع منه ، و كذلك ينبغى ان يكون المخرج فى استر موضع من الدار.
دعائم الالسلام : 146/1(215)
جستن جايى براى قضاء حاجت و يا انداختن خلط و آب بينى - و مرادشان اين است كه اين كارها نبايد بنحوى باشد كه مردم آن را ببينند - و ما روايت مى كنيم از بعضى از ائمه كه آن حضرت دستور به ساختن مبالى در منزل دادند. كارگران براى محل آن ، جايى را نشان دادند كه محفوظ و پنهان نبود. آن حضرت خطاب به آنان فرمودند: خداوند عزوجل وقتى انسان را آفريد آلت خروج مدفوع او را در پنهان ترين جاى بدنش قرار داد و همچين سزاوار است كه محل قضاء حاجت در خانه هم در پوشيده ترين مكان باشد.(216)
495- عن انس بن مالك : ان النبى كان اذا اراد قضا الحاجه لم يرفع ثوبه حتى يدنو من الارض .
تنبيه الغافلين : ص 375 و نيز: منتهى السول : 542/2
((پيامبر اكرم (ص ) وقتى مى خناستند قضاء حاجت كنند، لباسشان را بالا نمى زدند تا اينكه از زمين پائين مى شدند و از نظرها پنهان مى گشتند.))
796- عن الامام الصادق : و الله ما اوتى لقمان الحكمع لحسب و لامال و لابسط فى جسم و لاجمال ، و لكنه كان رجلا قويا فى امر الله متورعا فى الله ساكتا سكينا عميق انظر، طويل التفكر حديد البصر،... و لم يره احد من الناس على بول و لاعائط قط و لاعلى اغتسال لشده تستره و تحفظه فى امره ...
مجمع البيان : 497/8 - 7 و نيز تفسير القمى : 162/2
((به خدا سوگند به حضرت لقمان حكمت به سبب شخصيت خانوادگى يا دارايى و يا نيروى بدنى و يا زيبايى داده نشد، بلكه او مردى بود توان در احكام فرامين الهى و پارسا نسبت به خداوند، خاموش و آرام ، دورنگر و پرانديشه و نيز بين . و از جمله ويژگى هاى ايشان اين بود كه هرگز كسى او را در وقت قضاء حاجت و يا شستشوى بدن نديد؛ به جهت استوارى و شدت ايشان در پوشاندن خود و صيانت در كار خويش .))
497- عن الامام الصادق عن آبائه عن اميرالمومنين (ع ): قال رسول اللّه (ص ) اذا انكشف احدكم للبول بالليل فليقل : بسم الله ، فان الشياطين تغض ابصارها عنه حتى يفرغ .
الجعفريات : ص 22
((وقتى يكى از شما در شب براى ادرار كردن پوشش خود را كنار زد ((بسم الله )) بگويد، چون در اين صورت شياطين چشمانشان را پائين مى اندازند تا او كارش تمام شود.))
O فصل چهارم : روابط زناشويى
498- عن اميرالمومين انه سئل عن الجماع ، فقال : حيائ يرتفع و عورات تجتمع ؛ اشبه شى بالجنون . الاصرار عليه هرم و الافاقه منه ندم ، ثمره حلاله الولد؛ ان عاش فتن و ان مات حزن .
غرر الحكم : 417/3
((از اميرالمومنين درباره آميزش و جماع پرسيده شد. آن حضرت چنين توضيح دادند: حيائى است كه برداشته مى شود و اندام شرمى است كه كنار هم قرار مى گيرد. از هر چيز به ديوانگى مانندتر است : عزم و ادامه آن سبب ضعف و پيرى و به خود آمدن از آن پشيمانى و افسوس است . نتيجه شرعى اش فرزند است كه اگر زنده بماند به ابتلاء و گرفتارى مى اندازد و اگر بميرد، اندوهگين و سوگوار مى سازد.))
قد افلح المومنون ... والذين هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين .
مؤ منون (23)/ 6-1
((به تحقيق مؤ منين پيروز و رستگارند. آنها كسانى هستند كه ... نگاهدار و صيانت كننده عورت و آلت تناسلى خود هستند، مگر نسبت به همسران و كنيزانشان كه - در ارتباط با آنها - ملامت و سرزنش ‍ نمى شوند.))
در اين آيه شريفه ، خويشتن دارى از ارتباط جنسى جزو ويژگى هاى افراد با ايمان معرفى شده است . لكن همين آيه مباشرت حلال و آميزش زن و شوهر را استثناء كرده است و با تعبير ((غير ملومين )) گويا مى فرمايد كه اين نزديكى و لذت جنسى خلاف شان انسان و معارض با مقام روحانى او نيست . ارضايى است روا و مناسب با غريزه اى كه به عنوان بخشى از نظام احسن در او قرار داده شده است .
در روايات از زن خواسته شده است كه در مباشرت با شوهرش حياء را كه مانند زرهى او را از خطر آفات و تيرهاى مفسد حفاظت مى كند، كنار بگذارد.
499- عن رسول اللّه (ص ): خير نسائكم التى اذا دخلت مع زوجها خلعت درع الحياء
كتاب الغايات (جامع الاحاديث ): ص 217(217)
((بهترين زنان شما كسى است كه وقتى با شوهرش تنها مى شود پوشش ‍ حياء را بركند.))
500- عن جابر بن عبدالله الانصارى : كنا جلوسا مع رسول اللّه (ص ) فتذاكرنا النساء و فضل بعضهن على بعض . فقال رسول اللّه (ص ): الا اخبركم بخير نسائكم ؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه (ص )! فاخبرنا. قال : انه من خير نساءكم الولود الودود الستيره العفيفه العزيزه فى اهلها الذليله مع بعلها المتبرجه مع زوجها الحصان مع غيره ، التى تسمع قوله و تطيع امره ، و اذا خلا بها بذلت له ما اراد منها و لم تبذل له تبذل له تبذل الرجل .
من لايحضره الفقيه : 246/3 و نيز كافى : 324/5 و تهذيب الاحكام : 400/7(218)
((جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: ما با پيامبر اكرم (ص ) نشسته بوديم و درباره زنان و برترى برخى از آنان نسبت به بعضى ديگر با هم گفتگو مى كرديم . تا اينكه پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: آيا شما را بر بهترين زنانتان آگاه نكنم ؟ اصحاب عرض كردند: بله ، بفرمائيد. حضرت فرمودند: از بهترين زنان شما زنى است پربارور و فرزند زا، بسيار با محبت و دوستدار، پوشيده و محفوظ، پاكدامن و پارسا، ارجمند و بزرگوار در خانواده اش ، زبون و فروتن با شوهرش ، روى گشاده و خود نما با همسرش ، نهفته و در پرده از ديگران . زنى است كه حرف شوهرش را بشنود و دستورش را فرمان برد و وقتى با او تنها مى شود، آنچه را كه شوهر از او مى خواهد در اختيار گذارد و مانند در اختيار گذاشتن مردان خود را خشك و بى مايه و از روى بى اعتنايى تقديم نكند.))(219)
براى مرد هر گونه كاميابى و بهره مندى زناشويى از همسر خود جايز است :
نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم انى شئتم .
بقره (2)/ 223
((زنان شما محل بذر افشانى شما هستند. پس هر زمان (و يا هر گونه ) كه بخواهيد مى توانيد با آنها آميزش كنيد.))
501- عن على بن جعفر: سالت الا الحسن عن الرجل يقبل قبل المراه . قال : لاباس .
كافى : 497/5
((از حضرت امام كاظم درباره مردى پرسيدم كه پيش زن خود را مى بوسد. آن حضرت فرمودند: ايرادى ندارد.))
502- عن الامام الصادق (ع ) فى الرجل ينظر الى امراته و هى عريانه . قال : لاباس بذلك ، و هل اللذه الا ذلك .
كافى : 497/5
((از حضرت امام صادق درباره مردى سؤ ال شد كه به زن خود در حالى كه برهنه است مى نگرد. حضرت فرمودند: اشكالى در آن نيست ، و آيا لذت و خوشى غير آن است ؟))
چنانكه زن هم مى تواند بواسطه شوهر از انواع لذت هاى جنسى كامياب شود.
503- عن عبيد بن زراره : قلت لابى عبدالله : ارجل يكون عنده جوار فلا يقدر على ان يطاهن . يعمل لهن شيئا يلذذهن به ؟ قال : ام ما كان من جسده فلا باس به . و فى نقل آخر عنه : لا باس ان يستعين بكل شى من جسده عليها، و لكن لايستعين بغير جسده عليها
تهذيب الاحكام : 457/7 و كافى : 497/5
((عبيد بن زراره مى گويد: به حضرت امام صادق عرض كردم : مردى است كه زنان جوانى دارد و توانايى آميزش با آنها را هم ندارد. آيا جايز است با آنها كارى انجام دهد تا از آن طريق لذت ببرند و كامياب شوند؟ حضرت - در اين روايت و نيز نقل ديگر - فرمودند: هيچ اشكالى ندارد كه با قسمتى از بدن خود براى لذت بردن آنها كمك بگيرد، ولى بوسيله غير بدن خود چنين نكند.))(220)
با اين وجود به زن و شوهر در روابط خود، نسبت به حياء توصيه هايى شده است :
گفتار يكم : برهنه نبودن
504- عن رسول اللّه (ص ) انه نهى ان تمشى المراه عريانه بين يدى زوجها، و ان يتعرى الرجل مع اهله .
دعائم الاسلام : 169/2
((پيامبر اكرم (ص ) باز مى داشتند از اينكه زن برهنه پيش همسرش راه برود و نيز از اينكه مرد با خانواده اش برهنه باشد.))
505- عن الامامالصادق عن اليه عن اميرالمومنين : قيل له : ان سعيد بن عبدالملك يدخل مع جواريه الحمام . قال : و ما باس اذا كان عليه و عليهن ازر لايكونون عراه كالحمير ينظر بعضهم الى سوءه بعض .
تهذيب الاحكام : 347/1
((به امير المومينن عرض شد كه سعيد بن عبد الملك با زنان و كنيزان خود به حمام مى رود
حضرت فرمودند:ايرادى ندارد اگر بر او و آنان پوششى باشد و لخت مانند الاغ نباشند كه بعضى به عورت ديگرى بنگرند.))
506- عن الامام الصادق عن اليه عن آبائه : قال رسول اللّه (ص ): اذا تجامع الرجل و المراه فلا يتعريا نفعل الحمارين فان الملائكه تخرج من بينهما اذا فعلا ذلك .
علل الشرائع : 233/2
((مرد و زن در وقت آميزش با هم ، مانند كارى كه دو الاغ انجام مى دهند لخت و برهنه نشوند؛ اگر چنين كنند فرشتگان از ميان آنها دور مى روند.))
و نيز اين روايت وارد شده است :
507- عن رسول اللّه (ص ): اياكم و التعرى ، فان معكم من لايفارقكم الا عند الغائط و حين يفضى الرجل الى اهله فاستحيوهم و اكرموهم .
المفضل : 270/3 از عون المعبود: 57/11
((بپرهيزيداز برهنه شدن ، چون با شما ناظرانى هستند كه از (مشاهده ) شما دست نمى كشند مگر در وقت قضاء حاجت و زمانى كه مردى با خانواده اش نزديكى و آميزش مى كند. پس از آنها شرم كنيد و آنان را احترام گزاريد.))
در گفتار پيش گذشت كه برهنه شدن زن و نگريستن مرد به او، روا و مايه لذت و خوشى است . پس منعى كه در اين روايات آمده است البته نظرى به اين جهت ندارد.
گفتار دوّم : مستور بودن آميزش
508- عن الامام الصادق (ع ): زفوا عرايسكم ليلا و اطعموا ضحى .
كافى : 366/5
((عروس هايتان را شب به خانه شوهر بفرستيد و روز وليمه دهيد.))
509- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): و الذى نفسى بيده لو ان رجلا غشى امراته و فى البيت صبى مستيقظ يراهما و يسمع كلامهما و نفسهما ما افلح ابدا؛ اذا كان غلاما كان زانيا او جاريهكانت زانيه . و كان على بن الحسين اذا ان يغشى اهله اغلق الباب و ارخى الستور و اخرج الخدم .
كافى : 500/5
((پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: سوگند به كسى كه جانم در دست اوست اگر مردى با زنش نزديك كند در حاليكه در اتاق كودكى بيدار باشد كه آن دو را ببيند و صحبت و صداى آنها را بشنود هيچگاه رستگار نمى شود؛ اگر پسر باشد زناكار و اگر دختر باشد بدكاره مى شود. و حضرت امام سجاد وقتى مى خواستند با خانواده شان آميزش كنند، درب را مى بستند و پرده ها را مى افكندند و خدمتگذاران را بيرون مى كردند.))
510-عن الامام الصادق (ع ) عن ابيه : ان عليا مر على بهيمه و فحل يسفدها على ظهر الطريق ، فاعرض بوجهه عنها. فقيل له : لم فعلت هذا؟ فقال : لاينبغى ان يصنعوا و هو من المنكر و لكن ينبغى لهم ان يواروه حيث لايراه رجلا و لاامراه .
النوادر: ص 119 و جعفريات : ص 151
((اميرالمومنين بر چهارپايى گذشتند كه حيوان نرى در وسط راه بر او مى جهيد. حضرت روى خود را برگرداندند. به ايشان عرض شد: براى چه اينطور كرديد؟ اين گونه رفتار سزاوار نيست و از امورى است ناپسند و زشت ، بلكه مى بايست آن را پوشيده دارند و نهان انجام دهند بطوريكه هيچ مردى و زنى آن را نبيند.))(221)
بر همين اساس و به ملاحظه عفت و رعايت حياء در اين امور، قرآن مجيد درباره ورود به اتاق پدر و مادر دستور مى دهد كه حتى كودكان نابالغ هم كه بيشتر وقت ها نزد پدر و مادر هستند بايد آموزش داده شوند تا در سه وقت : قبل از نماز صبح ، بعد از نماز عشاء، و هنگام ظهر، بدون اجازه و سر زده بر آنها وارد نشوند:
يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات من قبل صلاه الفجر و حين تضعون ثيابكم من الضهيره . و من بعد صلاه العشاء ثلاث عورات لكم ....
نور(24)/ 48
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بايد بردگان شما و همچنين كودكانى كه به حد بلوغ نرسيده اند، در سه وقت از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح و در نيمروز هنگامى كه لباس هاى خود را بيرون مى آوريد، و بعد از نماز عشاء. اين سه زمان ، سه فرصت پنهانى و خصوصى براى شماست .
511- عن الامام الصادق (ع ) عن آبائه عن على : ان رجلا اتى النبى فقال يا رسول اللّه (ص )! امى استاذن عليها؟ فقال : نعم . قال : و لم يا رسول اللّه (ص )؟ قال : يسرك ان تريها عريانه ؟ قال : لا. قال : فاستاذن عليها.
جعفريات : 165، و نيز دعائم الاسلام : 158/2
((مردى به خدمت پيامبر اكرم (ص ) رسيد و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا براى ورود نزد مادرم بايد اجازه بخواهم ؟ فرمودند: بله . عرض كرد: چرا اى رسول خدا! حضرت فرمودند: آيا خوشت مى آيد كه او را برهنه مشاهده كنى ؟ عرض كرد: خير، فرمودند: پس اجازه بخواه .))
512- عن الامام الصادق (ع ): ليستاذن الرجل على بنبه و اخته اذا كانا متزوجتين .
مشكاه الانوار: ص 196
((بايد مرد براى ورود به نزد دختر يا خواهرش اگر شوهر كرده اند، اجازه بخواهد.))
گفتار سوّم : فاش نكردن امور زناشويى
513- عن الامام الصادق (ع )عن آبائه عن اميرالمؤ منين (ع ): نهى رسول اللّه (ص ).. تحدث المراه المراه بما تخلو به مع زوجها.
من لايحضره الفقيه : 3/4(222)
((پيامبر اكرم (ص ) منع كردند از اينكه زن با زنى ديگر درباره آنچه در خلوت با شوهرش مى گذراند، گفتگو كند.))
514- عن ابى سعيد الخدرى : قال رسول اللّه (ص ): السباع حرام . قال ابن لهيعه . يعنى به الذى يفتخر بالجماع .
الترغيب و الترهيب : 43/3(223)
((پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: سباع (كه بيشتر موارد به معناى درندگان است ) ناروا و ممنوع است . ابن لهيعه مى گويد: مراد حضرت كسى است كه به وطى و آميزش مى بالد.))
515- عن الامام الصادق (ع ): ان (فلانا) و (فلانا) اتبا ام سلمه فقالا لها: يا ام سلمه ! انك قد كنت عند رجل قبل رسول اللّه (ص ) فكيف رسول اللّه (ص ) من ذاك فى الخلوه ؟ فقالت : ما هو الا كسائر الرجال ثم خرجا عنها. و اقبل النبى فقامت اليه مبادره فرقا ان ينزل امر من السماء فاخبرته الخبر، فغضب رسول اللّه (ص ) حتى تربد وجههه والتوى عرق الغضب بين عينيه و خرج و هو يجرر داوه حتى صعد المنبر و بادرت الانصار بالسلاح و امر بخيلهم ان تحضر، فصعد المنبر فحمد الله و اثنى عليه .. ثم قال : يا ايها الناس ! ما بال اقوام يتبعون عيبى و يسالون عن غيبى و الله انى لاكرمكم حسيا و اطهركم مولدا... فقالت الانصار: يا رسول اللّه (ص )! اعف عنا عفا الله عنك ، فان الله بعثك رحمه فاعف عنا عفا الله عنك .
كافى :565/5
((فلانى و فلانى نزد جناب ام سلمه آمدند و به او گفتند: اى ام سلمه ! تو پيش از رسول خدا همسر مرد ديگرى بوده اى ، رسول خدا در تنهايى با تو از آن جهت چگونه است ؟ ام سلمه گفت : او هم مانند ساير مرداناست . سپس ‍ آن دو نفر از نزد ام سلمه بيرون رفتند. تا اينكه پيامبر اكرم (ص ) رسيدند. ام سلمه از ترس آنكه به سبب اين گفته عذاب و توبيخى از آسمان فرود آيد، به سوى حضرت شتافت و جريان را برايشان تعريف كرد. آن حضرت برافروخته شدند بطوريكه چهره شان متغير شد و عرق خشم بين دو چشم مباركشان غلطيد و در حاليكه لباسشان را به زمين مى كشاندند از منزل بيرون رفتند. انصار و ياران با مشاهده اين حال حضرت به عجله به سوى سلاح ها شتافتند و (به گمان حمله دشمن ) دستور آماده شدن مركب هايشان را دادند. حضرت بر منبر رفتند و حمد و ستايش خداوند نموده و بعد فرمودند: چه شده است گروهى دنبال يافتن عيب و نقص در من هستند و از پنهان من پرس و جو مى كنند؟ به خدا سوگند من از نظر نژاد و خانواده از همه شما گرامى تر و از جهت پيدايش و پرورش از همه شما پاكيزه تر هستم ... تا اينك انصار و ياران حضرت عرض كردند: اى رسول خدا! از ما درگذر، خداوند از شما درگذرد؛ خداوند شما را براى رحمت و بخشش ‍ فرستاده است ، پس ما را ببخشيد تا خداوند از شما نديده بگيرد.))(224)
همچين در بعضى از رواياتى كه درباره شان و فضيلت امير المومنين وارد شده است ، نكات جالبى از حياء ايشان در مورد آميزش و امر زناشويى به چشم مى خورد، كه مى توان به منابع آن مراجعه كرد.(225)
بخش نهم : حياء از خداوند متعال
O فصل اول : فضيلت و اهميت
در مباحث گذشته به بيان و اهميت ((حياء از خود)) و ((حياء از ديگران )) پرداختيم . اكنون مى گوئيم عاليترين نوع حياء، حياء از پروردگار متعال است . اينكه انسان با سرمايه اى كه از حرمت و عزت و كرامت الهى دارد، مقام با عظمتو حرمى پر حرمت و عزت و جلال او را بيابد و پيوسته از او در حياء و شرم باشد.
516- عن بعض الصادقين : الذكر مقسوم على سبعه اعضاء... و ذكر العقل التعظيم و الحياء.
مشكاه الانوار: ص 55(226)
((ذكر و ياد خداوند بر هفت جزء انسان بخش و توزيع شده است . و ذكر عقل بزرگ داشتن حياء است .
517- عن مصباح الشريعه المنسوب الى الامام الصادق (ع ): و صاحب انيه الخالصه نفسه و هواه معه مقهورتان تحت سلطان تعظيم الله و الحياء منه .
بحارالانوار: 220/67 از مصباح الشريعه : ص 5
((دارنده نيت ناب و پاكيزه دل و خواهشش هر دو در زير نفوذ و قدرت بزرگ شمارى خداوند و شرم از او از پا افتاده و مغلوب است .))
518- عن الامام الصادق (ع ): قال على : ان الله عبادا من اوليائنا رسخ عظيم جلال فى قلوبهم ، و امكن الخوف من ضمائر هم و جل الحياء بين اعينهم ، و اوطنت الفكره افئدتهم .
شرح الاخبار: 503/3
((براى خداوند بندگانى است از دوستان ما كه بزرگى جلال و شوكت او در دل هايشان استوار و محكم شده است و ترس در اندرون آن ها جاى گرفته است و حياء برابر چشمانشان را فرا گرفته است و انديشه در قلب هايشان منزل كرده است .))
519- عن اميرالمؤ منين (ع ): افضل الحياء استحياوك من الله .
غرر الحكم : 421/2
((برترين حياء شرم كردن توست از خداوند.))
520- عن الامام السجاد: خف الله تعالى لقدته عليك و استحى منه لقربه منك .
الدره الباهره : ص 25
((از خداوند متعال بترس به خاطر توانايى اش بر تو، و از او شرم كن به دليل نزريكى اش به تو.))
521- عن رسول اللّه (ص ): ان خطوه يتخطا فى ساحت هيبه الله بالحياء منه اليه خير له من عباده سبعين سنه .
مصباح الشريعه : ص 63
((هر گامى كه انسان در آستان و فضاى هيبت و شكوه الهى با شرم از او بر مى دارد، بهتر است براى او از بندگى هفتاد ساله .))
522- من وصيه الامام الكاظم لهشام : فاستحيوا من الله فى سرائركم كما يستحيون من الناس فى علانيتكم .
تحف العقول : ص 415
((از خداوند در پنهانى هايتان شرم كنيد، همانطور كه از مردم در آشكارى هايتان حياء مى كنيد.))
523- عن علقمه بن علاثه قال : يا رسول اللّه (ص ) عظنى . فقال رسول اللّه (ص ): استحى من الله تعالى استحياوك من ذوى الهيبه من قومك .
ادب الدنيا و الدين : ص 242
((علقمه به پيامبر اكرم (ص ) عرض كرد: اى رسول اللّه (ص )! مرا پندى دهيد. حضرت فرمودند: از خداوند متعال حياء داشته باش به همان نحو كه از شخص با جلال و هيبتى كه در ميان كسان خود دارى ، شرم مى كنى .))
524- عن الله تعالى : عبدى انك اذا استحيت منى انسيت الناس ‍ عيوبك و بقاع الارض ذنوبك و محوت من الكتاب زلاتك و لا اناقشك الحساب يوم القيامه .
ارشاد القلوب : ص 101(227)
((بنده من ، تو اگر از من حيا داشته باشى ، مردم را از بدى و نقايص تو، و مكان هاى زمين را از گناهانت به فراموشى وامى دارم . و از پرونده تو لغزش ‍ هايت را پاك مى سازم و در روز جزا با دقت و خرده بينى از تو حساب كشى نمى كنم .))
525- عن الامام الصارق عن ابيه عن آبائه : قال رسول اللّه (ص ): استحيوا من الله حق الحياء قالوا: و ما نفعل يا رسول اللّه (ص ). قال فان كنتم فاعلين فلا يبيتن احدكم الا واجله بين عينيه و ليحفظ الراس و ما وعى و البطن و ما حوى و ليذكر القبر و البلى و من اراد الاخره فليدع زينه الحياه الدنيا.
خصال : 205/1، و امالى مرحوم صدوق : ص 493(228)
((پيامبر اكرم فرمودند: از خداوند آن طور كه سزاوار است حياء داشته باشيد. اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا! چه كارى انجام دهيم ؟ حضرت فرمودند: اگر انجام دهنده هستيد پس هيچكام از شما شب را سپرى نكند مگر آنكه مرگ در برابر چشمانش باشد و بايد سر و آنچه كه در خود نگاه داشته و نيز شكم و آن چه در خود جاى داده است را نگهدارى و صيانت كند و به ياد گور پوسيدن باشد و هر كس آخرت را مى خواهد بايد زيور و رونق دنيا را وانهد.))
شرم از خداوند مهمترين نتيجه اش ترك معصيت و نافرمانى اوست به همين جهت در آيات و روايات فراوانى اين امر يادآورى شده است كه خداوند و شاهدان او بر اعمال و گفتار شما نظارت دارند. توجه به مسئله نظارت و مراقبت شاهدان علاوه بر اينكه با درك عظمت و جلالت الهى همراه است ، موجب شرم از ارائه بدى ها و ترس از فضيحت و رسوايى در عرصه قيامت مى شود.
526- عن الامام الصادق (ع ): لو لم يكن للحساب مهوله الا حياء العرض ‍ على الله تعالى و فضيحه هتك الستر على المخفيات لحق للمر ان لايهبط عن رووس الجبال و لاياوى الى عمران ، و لاياكل و لايشرب و لاينام الا عن اضطرار متصل بالتلف .
مصباح الشريعه : ص 58
((اگ ربراى رسيدگى و بررسى اعمال ترس و هراسى نبود مگر شرم از ارائه بر خداوند متعال و رسوايى برداشته شدن پرده ها از امور پنهانى براى مرد سزاوار بود كه از سر كوه ها پائين نيايد و به هيچ آبادانى پناه نبرد و نه بخورد و نه بياشامد و نه بخوابد، مگر از روى ناچارى كه همراه هلاكت و تلف باشد.))
527- عن بعض الائمه : حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا و زنوا اعمالكم بميزان الحياء قبل ان توزنوا.
مصباح الشريعه : ص 58
((خودتان را بررسى و تصفيه كنيد، پيش از آنكه به حساب شما رسيدگى شود و كردارتان را با ترازوى حياء بسنجيد، پيش از آنكه مورد سنجش و رسيدگى قرار گيريد.))
اكنون روايات و آيات مربوطه را ذيل سه عنوان و در فصل هاى جدا تقديم مى كنيم :
O فصل دوّم : معصيت و نظارت شاهدان
قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المومنون و ستردون الى عالم الغيب و الشهاده فينبئكم بما كنتم تعملون .
توبه (9)/ 105
((بگو كارهاى خود را انجام دهيد، كه خداوند و فرستاده او و مومنان كردار شما را خواهند ديد، و بزودى به سوى كسى باز مى گرديد كه پنهان و آشكار را مى داند و شما را به آنچه مى كرديد خبر مى دهد.))
((الم يعلم بان الله يرى ))
علق (96)/ 14
((آيا او نمى داند كه خداوند همه كارهايش را مى بيند؟))
و ان عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون
((بدون شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده است ، والا مقام و نويسنده ، آنها مى دانند شما چه مى كنيد.))
هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق انا كنا نستنسخ ما كنتم تعملون .
جاثيه (45)/ 29
((اين كتاب و نوشته ماست كه به سزاوارى با شما سخن مى گويد و كردار شما را بازگو ميكند. ما آنچه را انجام مى داديد، مى نوشتيم .))
يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون .
نور(24)/ 24
((در آن روز كه زبانها و دستان و پاهايشان بر ضد آنها به آنچه كه انجام مى دادند، گواهى مى دهد.))
هر مسلمانى مى داند كه خداوند متعال بر اعمال او آگاه است و به مقدار شناخت و معرفتى كه دارد از عظمت و قدرت او هم باخبر است . لكن به ثمر نشستن اين اعتقاد مراقبت و توجه ويژه اى مى طلبد وگرنه معمولا در پرده غفلت و مورد بى اعتنايى قرار مى گيرد.
در اين باره مرحوم ورام بن ابى فراس داستانى را چنين حكايت مى كند:
عالمى بو كه اطرافيان و ملازمانى داشت . آنها نزد او رفت و آمد مى كردند و در جلسات وى پيوسته شركت جسته و از او استفاده مى بردند عالم از بين آنها به جوانى احترام ويژه مى گذاشت و او را بر ديگران مقدم مى داشت . تا اينكه بعضى از ياران اعتراض كرده و گفتند: چگونه شما او را با آن كه جوان است از ما كه پير هستيم عزيزتر مى شمارى ؟ آن عالم در پاسخ به ايشان تقاضاى چند پرنده كرد و به دست هر كدام از آنها يك پرنده با كاردى داد و گفت : بايد هر كدام از شما پرنده خود را در جايى كه هيچ كس او را نمى بيند سر ببرد. به جوان هم كارد و پرنده اى را به همان دستور داد. بعد از مدتى هر كدام از آنان با پرنده اش كه ذبح شده بود، برگشت ؛ ولى جوان در حالى كه پرنده خود را زنده در دست داشت بازگشت . استاد به او فرمود: براى چه مانند رفقايت پرنده را سر نبريدى ؟ جوان گفت : جايى را نيافتم كه در آن هيچ كس مرا نبيند چون خداوند در هر مكانى كه باشم مرا مى نگرد و بر كارم آگاه است . با اين گفته آنان هم او را بر چنين مواظبتى و توجهى تحسين كردند.(229)
528- عن اميرالمؤ منين (ع ): فاتقوا الله الذى انتم بعينه و نواصيكم بيده و تقلبكم فى قبضته ان اسررتم علمه و ان اعلنتم كتبه قد و كل بكم حفظه كراما لايسقطن حقا و لايثبتون باطلا
نهج البلاغه : خطبه 182، ص 602
((پس پروا داشته باشيد از خداوندى كه شما در برابر ديد او هستيد و اختيار شما بدست او و دگرگونى تان در پنجه قدرت اوست ؛ اگر پنهان كنيد آن را مى داند و اگر اظهار و آشكار كنيد آن را مى نويسد. نگاهبانان ارجمندى را بر شما واداشته كه واقعى را از قلم نمى اندازند و بيجا هم نمى نويسد.))

و گر شرمت از ديده ناظر است   نه اى بى بصر، غيب دان حاضر است .
بوستان سعدى : ص 160
529- عن اميرالمومنين (ع ): اعلموا عباد الله ان عليكم رصدا من انفسكم و عيونا من جوارحكم و حفاظ صدق يحفظون اعمالكم و عد انفاسكم لاتستركم منهم ظلمه ليل داج ، و لايكنكم منهم باب ذو رتاج ، و ان غدا من اليوم قريب .
نهج البلاغه : خطبه 156، ص 495
((بدانيد اى بندگان خدا! بدرستى كه بر شما ديده بانانى از خودتان و جاسوسانى از اندامتان هست . و نگهبانان امينى كه كردار و شماره نفس ‍ هايتان را ثبت مى كنند. تاريك هيچ شب تارى شما را از آنان مخفى نمى كند و هيچ درب بسته شده اى را از آنها پنهان نمى نمايد. و فرداى اين روز هم نزديك است .))
530- عن اميرالمؤ منين (ع ): الهى و سيدى فاسئلك ... ان تعب لى .. كل سيئه امرت باثباتها الكرام الكاتبين الذين و كلتهم بحفظ ما يكون منى و جعلتم شهودا على مع جوارحى و كنت انت الرقيب على من ورائهم والشاهد لما خفى عنهم و برحمتك اخفيته و بفضلك سترته .
مصباح المتهجذ: ص 848
((خداى من و آقاى من ! از تو مى خواهم هر بديى كه به آن نويسندگان بزرگوار دستور ضبط و نوشتنش را داده اى ، بر من ببخشى . همان فرشتگان كه به آنها ثبت آنچه از من سر مى زند را سپرده اى و آنان را همراه اعضاء و جوارحم گواه بر من قرار داده اى و خود در پس آنها مواظب و در كمين من هستى و بر آنچه از آنها پنهان ماند آگاه و گواهى ، و به مهربانى خود آن را پنهان كرده اى و به لطف و احسان خويش آن را پوشانده اى .))
531- سال الزنديق الامام الصادق (ع ): ما عله الملائكه الموكلين بعباده يكتبون ما عليهم و لهم ، و الله تعالى عالم السر و ما هو اخفى ؟ قال : استعبدهم بذلك و جعلهم شهودا على خلقه ليكون العباد لملازمتهم اياهم اشد على طاعه الله مواظبه و عن معصيه اشد انقباضا، و كم من عبديهم بمعصيه فذكر مكانهما فارعوى و كف ، فيقول ربى يرانى و حفظنى على بذلك تشهد، و ان الله برافته و لطفه ايضا و كلهم بعباده يذبون عنهم مرده الشيطان و هو ام الارض و آفات كثيره من حيث لايرون باذن الله الى ان يجى امر الله عزوجل .
الاحتجاج : 242/2
((زنديق و مجوسى از حضرت امام صادق پرسيد كه به چه سبب فرشتگانى بر بندگان خدا گمارده شده اند و آنچه را كه بر ضرر و نفع آنهاست مى نويسند، با اينكه خداوند بر پوشيده و نهان ها آگاه است ؟ حضرت فرمودند: خداوند آنها را بر اين كار به فرمان گرفته و بر آفريدگان خود گواه قرار داده است تا بندگان به سبب همراهى آنهابا ايشان در فرمانبردارى از خداوند مداومت سخت ترى داشته باشند و از نافرمانى او بيشتر كناره گيرى كنند. چه بسا بنده اى كه تصميم به گناهى مى گيرد و بعد وجود آن دو فرشته به يادش مى آيد و در نتيجه باز ايستاده و از آن عمل دست مى كشد و مى گويد: پروردگارم مرا مى بيند و نگاهبانانم بر ضد من به آن گواهى مى دهند. و نيز خداوند با مهربانى و احسانش ، آنها را بر بندگان خود گمارده است تا شياطين سركش را از ايشان برانند و گزندگان سمى زمين و آسيب هاى بسيارى را كه آنان نمى بينند، به اجازه خداوند دور كنند، تا آنكه فرمان خداوند عزوجل فرا رسد.))
532- عن اسحاق بن عمار الصير فى : كنت بالكوفه فياتينى اخوان كثيره و كرهت الشهره فتخوفت ان اشتهر بدينى فامرت غلامى كلما جاءنى رجل منهم يطلبنى قال : ليس هو ههنا. فحججتت تلك السنه فلقيت ابا عبدالله فرايت منه ثقلا و تغيرا فيما بينى و بينه . قلت : جعلت فداك ما الذى غيرنى عندك ؟ قال : الذى غيرك للمومنين . قلت : جعلت فداك ! انما تخوفت الشهره و قد علم الله شده حبى لهم . فقال : يا اسحاق ! لاتمل زياره اخوانك فان المومن اذا لقى اخاه المومن فقال له : مرحبا كتب الله له مرحبا الى يوم القيامه . فاذا صافحه انزل الله فيما بين ابهامهما مائه رحمه تسعه و تسعون لاشدهم حبا لصاحبه ، ثم اقبل الله عليهما بوجهه فكان على اشدهما حبا لصاحبه اشد اقبالا. فاذا تعانقا غمرتهما الرحمه فاذا لبثا لايريدان الا وجهه لايريدان غرضا من اغراض الدنيا قيل لهما: غفرالله لكما فاستانفا، فاذا اقبلا على المساله قالت الملائكه بعضهم لبعض : تنحوا عنها فان لهما سرا و قد ستره الله عليهما. قلت له : جعلت فداك ! لايكتب علينا لفظنا فقد قال الله عزوجل : ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد فتنفس ابن رسول اللّه (ص ) الصعدا ثم بكى حتى خضبت دموعه لحيته و قال : يا اسحاق ! ان الله تبارك و تعالى انما نادى الملائكه ان تغيبوا عن المومنين اذا التقيا اجلالا لهما فاذا كانت الملائكه لاتكتب لفظهما و لايعرف كلامهما فقد يعرفه الحافظ عليهما عالم السر و الخفى . يا اسحاق ! فخف الله كانك تراه فان كنت لاتراه فانه يراك . فان كنت ترى انه لايراك فقد كفرت و ان كنت تعلم بانه يراك ثم استترت عن المخلوقين بالمعاصى و برزت له بها فقد جعلته فى حد اهون الناظرين اليك .