فصل اول: خانواده قرآنی
نیازهای فردی
اهمیت و جایگاه خانواده بر هیچ کس پوشیده نیست. انسانها از کودکی در کانون خانواده
رشد می یابند و معمولاً انسانهایی از موفقیت بیشتری برخوردارند که کانون خانواده
آنها گرمتر و محکمتر بوده است. در دنیای غرب که نظام خانواده جایگاه اصلی خود را از
دست داده است مشکلات گوناگونی پدید آمده که حتی برخی از نویسندگان غربی هم بدان
اعتراف دارند.
هر انسانی احتیاجات و نیازهایی دارد که بسیاری از آن باید در کانون خانواده تأمین
شود. این نیازها به طور کلی عبارت است از :
الف: نیازهای فیزیکی و جسمی
این دسته از نیازها شامل نیاز به غذا، لباس و حتی روابط جنسی میان همسران است،
هرچند نیاز به روابط جنسی را می توان در دایرۀ نیازهای روانی نیز جای داد. با این
حال از نیازهای فیزیکی و جسمی است که در مرحلۀ اول بروزمی کند و نسبت به سایر
نیازها خود را بیشتر می نمایاند و به همین میزان نیز توجه و اهمیت بیشتری را می
طلبد.
ب: نیازهای امنیتی
هر انسانی به طور طبیعی دوستداران است که در آرامش و امنیت باشد و حتی برای زندگی و
آیندۀ آن هراسی به دل راه ندهد. امنیت و آرامش نیازی است که بخش
عمده ای از آن باید در خانواده تأمین شود. هر یک از اعضای خانواده باید در حد توان
خود این فضا را برای دیگران ایجاد کند.
ج: نیازهای عاطفی
پس از برآورده شدن نیازهای فیزیکی و جسمی و نیز نیازهای امنیتی فرد که آرامش را به
وی ارزانی می دارد، نیاز دیگری جلوه می کند که ذیل نیازهای عاطفی فرد جای
می گیرد. نیاز به محبت در وجود همۀ افراد بشر چه خردسال و چه بزرگسال وجود دارد و
تنها در نحوۀ تجلی آن است که متفاوت می نماید، به طوری که در کودکان به گونه ای
بروز
می کند و در بزرگسالان به گونه ای دیگر. اولین و مهمترین جایگاه تأمین عواطف
خانواده است.
د: نیازهای شخصیتی
نیازهای شخصیتی ناظر به نیازهایی است که توجه به آن احترام و عزت نفس آدمی را پاس
می نهد . هرکسی دوست دارد شخصیت و احترام او حفظ شود و با حرمت و بزرگواری با او
برخورد گردد. احساس ذلت شاید از هر رنجی بدتر باشد. شکل گیری پایه اولیه این امر
نیز به خانواده باز می گردد.
ه: نیاز به رشد و کمال
ازنظر فطری همۀ انسانها خواهان مسیر رشد و کمال اند نیاز به کمال چندان به جنسیت
ربطی ندارد. مردان و زنان مایلند که افراد محترم و توانمند و مؤثری باشند. مشکلات
فکری و اقتصادی و اجتماعی شان حل شود و به ویژه در مسائل اخلاقی و معنوی ارتقاء
یابند مسأله هویت و هدف از زندگی را سامان دهند.
و: نیاز به معنویات
گذشته از پنج نیاز فوق نیاز دیگری در همۀ انسانها وجود دارد که گاه از آن غفلت
می شود. مهمترین و بالاترین نیاز هر فرد نیاز به معنویات و رشد و رشد در این زمینه
است. نیاز به ارتباط با خدای سبحان در وجود هر فردی سرشته شده است و باعث جلوگیری
از بسیاری از اضطرابها و نگرانیها می شود؛ زیرا دلها با نام و یاد خدا آرام
می گیرد.
«اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می یابد.
خصوصیات خانوادۀ قرآنی
خانواده ای سالم برای آن که بتواند تمامی نیازهای افراد خود را برآورده سازد، باید
ویژگیهای ممتازی داشته باشد. آقایان به طور معمول پیشرفت خود را در تحولات اجتماعی
و کامیابیهای اقتصادی می بینند. برای خانمها هم باید شرایط مهیا شود که این احساس
رشد و پیشرفت در آنها نیز به وجود آید. البته در دستورات دینی نکاتی مطرح شده است
تا آقایان بر اساس آن زمینۀ رشد را به طور مستقیم برای همسرانشان فراهم کنند. بخشی
از احساس رشد در بانوان از طریق مادری و تربیت فرزندان حاصل می گردد. با وجود این
زمینۀ رشد در ابعاد دیگر نیز باید فراهم گردد.
قرآن کریم خانوادۀ قرآنی را چنین معرفی می کند:
«وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ
جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً وَ رَحمَهً أنَّ فی ذلِک لَایاتِ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ»
و از نشانه های او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفریده تا بدانها آرام
گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند
قطعاً نشانه هایی است.
اگرچه این آیه به طور مستقیم به خانواده نمی پردازد و بحث اصلی اش ازدواج و کارکرد
آن است، اما با توجه به اینکه ازدواج پایه تشکیل خانواده است، در این باره هم می
توان چندین نکته را از آن دریافت.
الف: «و مِنَ آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم اَزواجاً»
این بخش از آیه بیان می دارد که همسران شما از جنس خودتانند، برای انسان همسری از
جنس فرشتگان آفریده نشده است. بنابراین هر فرد باید به همسرش به چشم یک انسان
همانند خودش بنگرد و کرامت او را محترم بشمارد.
ب: لِتَسکُنُوال إِلَیها
بر پایۀ این بخش از آیه خانه و خانواده باید محل سکون و آرامش باشد نه محل فرسایش.
بی شک در خانه ای که محل آرامش برای افراد خانواده نیست مشکلات رخ می نماید و بر
همۀ اعضای خانواده است که برای برطرف شدن آن تلاش کنند.
اگر همۀ اعضای خانواده به وظایف الهی و اخلاقی خود عمل کنند، بدون تردید خانه به
محلی امن و سرشار از آسایش و آرمش تبدیل می گردد. ارمغان خجستۀ این آسایش، آرامش
بخشیدن به افراد خانواده است که چه بسا در بیرون مشکلاتی دارند اما در خانه و در
میان جمع خانواده آن را از خاطر می برند. در پرتو خانواده ای آرام است که افراد
برای ورود به فردای جامعه انرژیهای جدیدی را کسب می کنند.
فصل دوم
مسؤولیت پذیری در خانواده
همچنان که در جامعه ای بزرگ مسؤولیتها کارساز است و انجام درست آن جامعه را سامان
می بخشد. در خانواده هم احساس مسؤولیت و انجام درست و به موقع آن خانواده را که
جامعه ای کوچک و مقدس به شمار می رود. به سوی فلاح و رستگاری رهنمون می گردد. برای
رسیدن به این مهم در آغاز باید جایگاه افراد مشخص شود؛ چون مسؤولیت زمانی معنا می
یابد که وظیفه و جایگاه فرد مسؤول مشخص شده باشد. همان طور که هیچ فردی بدون وظیفه
نیست، هیچ یکی از افراد هم همۀ وظایف را ندارند. دوم این که باید مسؤولیتها تقسیم
شود.
در خانواده باید در گام اول جایگاه مرد و زن مشخص شود. هنگامی که مسؤولیتها بنابر
جایگاه فرد معنا پیدا می کند. در گام بندی به تقسیم مسؤولیتها پرداخته می شود.
قرآن کریم همان طور که برای مرد مسؤولیتهایی را بیان می کند برای بانوان هم به
وظایفی اشاره می کند. باید توجه داشته باشیم که تقسیم مسؤولیتها به معنای تعیین
ارزشمندی و کرامت افراد نیست، بلکه بر اساس توانمندیهاست که هر مسؤولیتی مشخص می
گردد.
مهمترین نکته در مسألۀ مسؤولیت و مسؤولیت پذیری امانتداری است. این نکته را در سورۀ
یوسف هنگامی که آن حضرت می خواهد خزانه داری حکومت مصر را قبول کند، می یابیم:
«إِنّی حَفیشُ علیمُ»
نمونۀ دیگری که قرآن کریم به آن اشاره می کند، هنگامی است که دختر حضرت شعیب علیه
السلام به پدر پیشنهاد می کند که حضرت موسی علیه السلام را برای کار اجیر کند؛
« یا أبَتِ استَاجِرهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الآمینٌ»
ای پدر، او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و
هم] در خور اعتماد است.
در این بیان نیز به خوبی می بینیم توانمندی و قدرت یکی دیگر از نکته های شایان توجه
در پذیرش مسؤولیت است.
احساس مسؤولیت به یک معنا عبارت است از به انجام رساندن تمامی وظایف که افراد مسؤول
به آن نیاز دارند، لذا مسؤولیت امری فراگیر است و برای تعیین یک مسؤول ویژگیهای
گوناگونی را می بایست در نظر داشت.
در نظام خانواده نه زن بودن ملاک کرامت و برتری است و نه مرد بودن دلیلی برای
ارزشمندی بیشتر، از نظر قرآن کریم ملاک برتری و کرامت انسانی فقط تقواست. از میان
زن و مرد هر کدام که با تقواتر باشند نزد خداوند محبوبترند و از درجۀ کرامت بیشتری
برخوردار. قرآن کریم می فرماید:
«یا اَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوباً
وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِن اَکرمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم»
مردم، ما شمار را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم
تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
از دیدگاه قرآن کریم ارزش اعمال انسان به جنسیت وی مربوط نمی شود. اگر کسی عمل خوبی
انجام دهد،نتیجۀ عملش رامی بیند و تفاوتی نمی کند که زن باشد یا مرد. در پیشگاه
الهی همه یکسانند و به یک میزان از کرامت انسانی بهره مند و کرامت بیشتر زمانی به
دست می آید که فرد در راه تقوا گام بیشتری بردارد و تلاش بیشتری کند.
پروردگار متعال می فرماید:
« أنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی»
من عمل هیچ صاحب عملی از مشا را، از مرد یا زن، تباه نمی کنم.
مبرهن است که جامعه چه کوچک و چه بزرگ احتیاج به یک مدیر و مسؤول دارد و ادارۀ آن
جامعه با دو مدیر و دو مسؤول امکان پذیر نیست؛ چه در آن صورت کارها و امور به سامان
نمی رسد. همیشه در یک جامعه صرفنظر از کوچکی و بزرگی یک نفر در رأس می ایستد و
مسؤولیت انجام امور را بر عهده می گیرد. با دقت در امور رایج بشری و بالاتر از آن
حتی امور الهی، به دست می آید که کلام آخر را همیشه یک نفر می زند و بقیۀ افراد،
کار مشاوره و رایزنی را انجام می دهند. همچنین است در نظام خانواده. این که قرآن
کریم برای خانواده مسؤول تعیین می نماید؛ نشانۀ ارزش بخشیدن به کانون خانواده است و
گویای این نکته که خانواده در نگاه این کتاب آسمانی حائز اهمیت است لذا برای
واگذاری مسؤولیت باید فرد اصلح انتخاب گردد. در این میان باید توجه داشت بحث بر سر
اصلح بودن در میان زن و مرد است نه پرهیزگارتر بودن؛ به دیگر سخن باید دید کدام یک
برای پذیرش مسؤولیت خانواده صلاحیت بیشتری دارد و کدام از توانمندی بیشتری برای این
امر برخوردار است. البته نباید فراموش کرد که تنها مرجع تعیین صلاحیت پروردگار حکیم
است.
نکتۀ شایان توجه این که پذیرش مسؤولیت نباید ایجاد نگرانی کند، بلکه مسؤولیت امری
مقدس است که اگر فرد مفهوم آن را به خوبی دریابد و از آن پاسداری کند، اجر و پاداش
بی حساب را از آن خود ساخته است. همۀ افراد در پیشگاه خداوند مسؤولند و باید به
وظایف خود عمل کنند و هر چه این مسؤولیت بزرگتر و سنگین تر باشد، اجر و پاداش
بیشتری به آن تعلق می گیرد. در حدیثی نبوی آمده است:
«یا مَعاشِرَ قُرَاء القُرآنِ اِتَّقُوال اللهَ عَزَّوَجَلَّ فیما حَمَلکُم مِن
کِتابِهِ فَإِنّی مَسؤولٌ وَ إِنَّکُم مَسؤُولُونَ . إِنِی مَسؤُولُ عَن تَبلیغِ
الرِّسالَهِ وَ اَمَّا أنتُم فَتُسألُونَ عَمّا حَمَلکُم مِن کِتابِ اللهِ وَ
سُنَّتی»
ای قاریان قرآن، در آنچه از کتاب پروردگار متعال فراگرفته اید تقوای الهی را پیشه
سازید که من و شما مسؤولیت من مسؤول تبلیغ رسالت خویشم و شمایان از آنچه از کتاب
خداوند و آیین و سنتم فرا گرفته اید پرسید، خواهید شد.
در باین حضرت رسول (ص) آشکارا مشخص است که مسؤولیت امری کاملاً طرفینی است؛ یعنی در
یک جامعه علاوه بر رهبران مردم آن جامعه هم مسؤولند و همه در قبال مسؤولیتی که
دارند پرسیده خواهند شد.
شایان ذکر است که مسؤول در حوزۀ مسؤولیتش باید اختیارات کافی داشته باشد تا بتواند
به وظایفی که بر عهده دارد به خوبی عمل کند هیچ کس حق دخالت در حوزۀ مسؤولیت دیگری
را ندارد و در عین حال باید به مشاوره، همکاری و همیاری دیگران توجه گردد در ادامه
ویژگیهای مسؤول خانواده بررسی می شود.
ویژگیهای مسؤول خانواده
مسؤول خانواده، مانند هر مدیر و مسؤول دیگری صفات و ویژگیهایی دارد.
این ویژگیها عبارت است عبارت است از:
الف: وفای به عهد
اولین و مهمترین ویژگی یک مسؤول وفادار بودن اوست. هر مدیری در هر جایگاه و مقامی
باید نبت به انجام وظایفی که برعهده دارد، وفادار باشد. در بحث مربوط به «وفای به
عهد» توضیح بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.
ب: خداترسی
یک مدیر همیشه در دل هراسی دارد که آیا می تواند مسؤولیت خود را آن گونه که خدا می
خواهد به انجام برساند. اینان همواره این بیان قرآنی را سرلوحۀ کار خود قرار می
دهند:
«وَیَخشَونَ رَبَّهُم وَ یخافُونَ سُوءَ الحِساب»
و از پروردگارشان می ترسند و از خستی حساب بیم دارند.
ج: برخورد کریمانه
از ویژگیهای یک مدیر آن است که با افراد تحت پوشش اش رفتاری کریمانه داشته باشد و
در حد امکان بدیها را با نیکی پاسخ دهد. مشکلات و گاه تخلفات را به بهترین شیوه دفع
نماید و از هر گونه خشونت بپرهیزد.
ساده ترین راه توسل در مدیریت به خشونت است. چنان که در سیاست هم دیکتاتوری، راحت
ترین نوع حکومت می باشد و دیکتاتورها به سادگی به اهداف خود دست می یابند.
گاهی یک مدیر اندیشمند و با تدبیر از سر مهر و با یک لبخند می تواند از بروز مشکلات
جدی جلوگیری کند قرآن کریم به زیبایی می فرماید:
«وَییدرَؤُونَ بالحَسَنَهِ السَّیئَهَ»
و بدی را با نیکی می زدایند.
مسؤولیتهای آقایان
قرآن کریم مسؤولیت ادارۀ زندگی و مدیریت آن را به مرد واگذار کرده است. البته این
به معنای برتری تمام مردها بر تمام زنها نیست. برتری حقیقی برتری در تقواست و مسلم
است که هر مدیر باید تقوای لازم را داشته باشد.
قوامیت و سرپرستی
قرآن کریم می فرماید:
«اَلرجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وَ
بِما أنفَقُوا مِن أموالِهِم»
مردان سرپرست زنانند؛ به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و
[نیز] به دلیل آن که از اموالشان خرج می کنند.
قوامیّت به معنای سرپرستی است به گونه ای که مرد حافظ تمامی جنبه های رشد و تعالی
خانواده خود باشد.البته واضح است که قوامیت و مسؤولیتهایی را به دنبال دارد. این
مسؤولیتها دربارۀ همسر و فرزندان است. و مرد باید تا آخر نسبت به آن وفادار باقی
بماند.
در تفاسیر در ذیل آیۀ فوق، قوامیت مردان به قوامیت والیان بر رعیت خویش تشبیه شده
است؛ یعنی همچنان که والیان نسبت به رعیت خود مسؤولند مردها هم نسبت به همسر و
فرزندان خود مسؤولیت دارند. بنابراین همان طور که اگر برای رعیت مشکلی پیش آید،
والی احساس مسؤولیت می کند مرد هم باید نسبت به همسرش همین طور باشد و مشکل او را
مشکل خود بداند در حوزۀ مسؤولیتش جدیّت به خرج دهد.
قرآن کریم علت محول کردن مسؤولیت به مرد را چنین بیان می دارد که به طور کلی
توانمندی مردان بیشتر از زنان است. با این حال گاهی بعضی از خانمها از نظر مدیریت
بر مرد ها برتری دارند. لذا در ادامۀ آیه این دلیل را با کمی ابهام بیان می دارد و
می-فرماید: به خاطر آن که خداوند برخی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داده است و به
خاطر آن که مردان از اموال خود هزینۀ زندگی را تأمین می کنند.
خانواده در تعامل با جامعه است و مشکلات اجتماع در خانواده با هم ارتباط دارد و
گاهی لازم می شود برای حفاظت از کیان خانواده، مرد خود را سپر خانواده سازد.
قوامیت مرد در خانواده از سه بُعد قابل بررسی است:
تأمین اقتصاد خانواده
هدایت خانواده به سوی فلاح و رستگاری
تربیت فرزندان
این مسؤولیت ها را به صورت ریز تر می توان به صورت زیر مورد توجه قرار داد.
تأمین اقتصاد خانواده
قرآن کریم می فرماید:
«بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وَ بِما أنفَقُّوا مِن أموالِهِم»
ازدواج برای مرد بدان معناست که او وظیفۀ تأمین اقتصاد خانواده را پذیرفته است و از
آن جا که مشغول انجام وظیفه ای می باشد نباید منتی برخانواده اش نهد.
اولین وظیفۀ یک مرد تلاش برای ادارۀ اقتصاد منزل است به حدی که رفاهی نسبی و معقول
را برای خانواده تأمین کند و در گام بعدی توسعۀ زندگی برای اهل خانواده از وظایف وی
به حساب می آید. در حوزۀ مدیریتی مرد در خانواده، اقتصاد منزل از ابزارهای کنترل به
شمار می رود.
مرد مدیر و مسؤول است و باید به تمام مصالح زن و فرزندانش بیندیشد و در راستای آن
تلاش کند. روایات بسیاری از ائمۀ هدی علیهما السلام به این مسأله اشاره دارد:
امام علی (ع) می فرماید: «کُلُّ اَمرَیٍ مَسؤُولٌ عَمَا مَلَکَت یَمینُه و عَیالُه»
هر مردی مسؤول زندگی کنیزان و خانواده اش است.
نیز پیامبر خدا (ص) فرمود:
« اِن اللهَ تَعالی سائِل کُل راعٍ عَمَا اَستَرعاهُ اَحفِظَ ذلِکَ اَم ضَیَّعَهُ
حَتّی یُسألُ الرجُلُ عَن اَهلِ بَیتِهِ»
پروردگار متعال از هر آنکس که مسؤولیتی را عهده دار است سؤال می کند که آیا آن را
پاس داشته است یا تباه ساخته ؛ حتی از مرد در خصوص خانواده اش پرسش می شود.
همچنین آن حضرت در حدیثی دیگر می فرماید:
«اَلرَّجُلُ راعٍ اَهلِ بَیتِهِ وَ کُلُّ راعٍ مسؤولٌ عَن رَعیَّتِهِ وَ المَرأَهٌ
راعِیهٌ عَلی مالِ زَوجِها وَ مَسؤُولَهً عَنه»
مرد مسؤول خانواده اش می باشد و هر سرپرستی مسؤول افراد تحت سرپرستی اش است. زن نیز
نسبت به مال شوهرش سرپرست و مسؤول است.
نکتۀ قابل توجه در مور اقتصادی و هزینۀ زندگی و به طور کلی در هر امری در نظر گرفتن
اعتدال است قرآن کریم در وصف عباد الرحمان چنین می فرماید:
« وَالّذینَ اِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَفتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ
قَواماً»
و کسانی اند که چون انفاق کنند اسراف نمی کنند و بخل نمی ورزند و حد وسط و اعتدال
را در پیش می گیرند.
به نظر می رسد انفاق در این ایه به معنای هزینۀ خانواده باشد و منظور آیه آن است که
عبادالرحمان وقتی است به هزینه های زندگی می برند نه اسراف می کنند و نه بخل می
ورزند بلکه راه اعتدال را در پیش
می گیرند.
این نکته نیز قابل ذکر است که حتی اگر خانمی ثروتمند باشد، بازهم از نظر قانون
الهی، هسمر او موظف است که وی را از نظر اقتصادی تأمین کند.
ب: هدایت خانواده بسوی رستگاری.
قرآن کریم می فرماید:
«قُوا أنفُسَکُم وَ اَهلیکُم ناراً»
خود و کسانتان را از آتش [دوزخ] حفظ کنید.
مرد موظف است که زمینۀ رشد و تعالی را برای همسر و فرزندانش فراهم آورد و لوازم
رسیدن به رشد و تکامل را در اختیار ایشان قرار دهد؛ برای مثال راه تحصیل علم را
برای آنها باز نماید و یا این که وسایل و امکانات لازم برای تربیت فرزندان را در
اختیار همسرش قرار دهد؛ زیرا کودک عمدۀ شخصیت خود را از مادر می گیرد و از تربیت
مادر است که شخصیت و شاکلۀ وجودی فرزندان شکل می گیرد.
ج: تربیت فرزندان
پدر در مقام سرپرست خانواده مسؤول تربیت فرزندان است، اگرچه مدیریت اجرا و بیشترین
سهم در تربیت فرزندان به مادران اختصاص دارد.
پیامبر اکرم (ص) در این باره بیان ارزشمندی دارند. ایشان می فرمایند:
«حَقُّ الوَلَدِ عَلی والِدِه اَن یُحَسِّنَ اسمَهُ و اَن یُحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ
اَن یُعَلَّمَهَ القُرآن»
فرزند بر گردن پدرش سه حق دارد: نام نیکو برای او برگزیند، به او ادب بیاموزد و
قرآن را به او تعلیم دهد.
د: نام نیک
اولین وظیفه ای که در برابر فرزندان بر گردن پدر می باشد انتخاب نام نیک و برای
آنهاست. تصور عمومی آن است که اسامی الفاظی بیش نیست، اما با کمی دقت روشن می گردد
که الفاظ الهی نورانیتی به همراه دار؛ برای مثال الفاظ قرآن هرجا که باشد معنویتی
را به دنبال دارد و چه بسا فرشتگان در اطراف آنها حضور دارند و دست زدن به آنها
بدون وضو حرام است. لذا همان طوری که الفاظ الهی جایگاه خود را دارد و از آثاری
معنوی برخوردار است الفاظ و اسامی نامناسب هم آثاری سوء به دنبال می آورد. پدر
وظیفه دارد فرزندش را در جرگۀ نامداران به خیر قرار دهد.
در فصل مربوط به غیرت بیان می گردد که پدر غیور هرگز حاضر نمی شود نام کافر و یا
مشرک بر روی فرزندش بنهد.
هـ: ادب آموزی
پدر متدین و در کنار او مادر مؤمن در قبال حسن ادب آموزی فرزندانشان مسؤولند. آدابی
که پدر و مادر متدین باید به فرزندانشان آموزش دهند آداب دینی است و باید توجه داشت
که منظور از تربیت فقط تعالیم اجتماعی نیست بلکه آداب اجتماعی بخشی از تعالیم دینی
به شمار می رود؛ برای نمونه حسن رفتار با مردم از قبیل صداقت، حفظ حرمت، و خویشتن
داری از بدگوئی نسبت به دیگران. بخشی از آداب تربیت بدنی است. کسی حق بدگویی از
افراد دیگر را ندارد؛ دروغ امری است نکوهیده که مذموم بودن آن بر کسی پوشیده نیست.
حضرت علی (ع) در نامۀ خود به امام مجتبی (ع) می فرمایند:
«اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخالِیهِ مااُلقِیَ فیها مِن شَی ءٍ قَبَلَتهُ
فَبادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَا قَلبُکَ وَیَشتَغِلُ لُبُّکَ...»
قلب نوجوان مانند زمین خالی است که هر چه در آن کشت شود می پذیرد ، پس نسبت به ادب
تو اقدام کردم قبل از آن که قلب تو را قساوت و سنگدلی فرا گیرد و دل تو به یاد
غیرخدا مشغول شود... .
به راستی چه مسؤولیت سنگیین بر دوش پدران است و باید معارف صحیح را به فرزندان خود
بیاموزند قبل از آن که ذهن آنها از افکار باطل تغذیه شود.
و: تعلیم قرآن
پدر متدین موظف است به فرزندان خود قرآن بیاموزد. آموختن قرآن و عمل به دستورات
دینی آن ضامن سعادت دنیا و آخرت هر فرد خواهد بود و چون پدر مسؤول فراهم ساختن
زمینۀ به سعادت رسیدن فرزندان است موظف است به فرزندش دستورات حیات بخش و سعادت
آفرین قرآن را بیاموزد.
در روایتی که از رسول اکرم (ص) در صفحات پیشین گذشت، ادب آموزی و تعلیم قرآن به طور
مستقل ذکر شده است و این اهمیت تعلیم قرآن به فرزندان را می رساند.
آن حضرت در روایت دیگری به نقش مهم پدر در امر تربیت اشاره می کنند هرچند محتوای
حدیث دربارۀ فرزند دختر است:
« مَن کانَ لَهُ فادَبَّها وَ اَحسَنَ اَدَبَها وَ غَدّاها فَاَحسَنَغِذِاءَها وَ
اَسبَغَ عَلَیها مِنَ النِعمَهِ الّتی اَسبَغَ اللهُ عَلَیهِ کانَت لَهُ مَیمَنَهً
وَ مَیسَرَهً مِنَ النارِ اِلیَ الجَنَهِ. »
کسی که فرزند دختری داشته باشد و او را ادب کند و خوب به او ادب بیاموزد و تا حدی
که می تواند زندگی و امکانات زندگی را برای او فراهم آورد و از نعمتهایی که خدا به
او داده است برای فرزندش دریغ نکند، او برای پدر از چپ و راست حفاظ و سپری در برابر
آتش خواهد بود تا پدر به بهشت گام نهد.
طرح یک سؤال
طرح یک سؤال و پاسخ به آن در این مجال ضروری می نماید. دیده می شود برخی از مردان
از حدود خود تجاوز می کنند و گاهی از مسؤولیتها و اختیاراتی که دارند سوء استفاده
می کنند. در این صورت چرا باز هم یک مرد باید قَوّام باشد؟ در پاسخ گفت: وجود مسؤول
در هر جامعه حتی خانواده امری اجتناب ناپذیر است و مسألۀ قوامیّت در گام اول به
معنای سپرستی و مسؤولیت می باشد. هیچ جامعه ای نمی تواند بدون مسؤول باشد. حتی
جامعه ای با مسؤول بدبهتر از جامعه ای بدون مسؤول است. حضرت علی (ع) میفرماید:
«لابُد لِلناسِ مِن أمیرِ بِر أوفاجِرٍ»
مردم جامعه چاره ای ندارند جز این که امیری داشته باشند، چه نیکوکار و چه خودکامه.
نبودن مسؤول جامه را برهم می ریزد و آن را به سوی هرج و مرج می کشاند. آن چه مهم
است این که یک مسؤول باید نسبت به حوزۀ مسؤولیتش در پیشگاه الهی پاسخگو باشد.
نمی توان گفت چون عده ای از مسؤولان جامعه خطا می کنند، نباید مسؤولیتی در جامعه
وجود داشته بشاد؛ زیرا در آن صورت جامعه ای هم نخواهد بود. در خانواده نیز چنین
است، مرد مسؤول است و در قبال این مسؤولیت وظایفی دارد و در مقابل خانمها هم وظیفه
دارند که از این مسؤولیت پاسداری کنند و آن را بپذیرند. این امری قانونی است.
درست است که عده ای از مردان در انجام برخی از وظایف خود کوتاهی می کنند و یا گاهی
آن را به خوبی انجام نمی دهند (برای مثال در دادن نفقه کوتاهی می کنند و یا از
قوامیت خود سوء استفاده می کنند و چنین می پندارند که قوام بودن صرفاً به معنای
خشونت است و امر و نهی!) این گروه از آقایان باید بدانند که قوام موظف است همۀ امور
را رعایت و اداره نماید و در همۀ جهات نیازهای همسر و فرزندانش را در حد توان تأمین
کند.
آنان باید بدانند که در پیشگاه خداوند مؤاخذه می شوند و این امر مختص مردان نیست و
همۀ انسانها نسبت به انجام مسؤولیتهایی که بر عهده دارند و نحوۀ انجام و وظایفشان
بازخواست خواهند شد.