جوان در كلام نور
مرتضى روحانى
- ۱ -
سر آغاز
سئوال : نام شما بر سر زبان جوانهاى ايران است . چگونه مى خواهيد اين محبوبيت عجيب
را تشخيص بدهيد؟
جواب : آن ها تشخيص دادند كه ما همان مطالبى را تعقيب مى كنيم كه در نهاد آنها و
آرزوى ديرينه آنهاست و ما را خدمتگزار خود مى دانند؛ از اين جهت به ما علاقه دارند
كما اين كه من به آنها علاقه دارم .
صحيفه نور، ج 3، ص 86
مصاحبه امام خمينى رحمه الله عليه با راديو و تلويزيون هلند
18 / 8 / 57.
اهدا
به روح ملكوتى عارف وارسته ، الگوى عاشقان ، محبوب دل ها فرزانه و مرشد انقلاب
اسلامى حضرت امام خمينى قدس سره شريف ، امامى كه نهضتش ، بعثتى بود براى كاشتن بذر
ايمان و اعتقاد و آزادى و استقلال در ذهن و دل امت اسلام و صدايش فريادى بود بر
عليه بت هاى جديد و مشركان مدرن اين روزگار!
آن امامى كه كلامش ، آيه هايى بود كه در حراى خودسازى
بر دلش تابيده و حكومت اسلامى زاييده جهاد اكبر او بود.
آن امامى كه با شب زنده دارى و مناجات ، از قيود بندگى غير خداى تعالى - كه شياطين
جن و انسن اند - رها شده و به عبوديت خداوند درآمده بود.
اى روح قدسى ! در آن جهان ، ما را از دعاى خير خويش بهره مند فرما.
پيش گفتار
جوان تاءثير گذارترين عامل انسانى در جوامع بشرى است و هر گونه تعالى و پيشرفت در
ابعاد مادى و معنوى مرهون توانايى ، آمادگى و استعدادهاى جوانان يك جامعه است . يكى
از سرمايه هاى هر مملكت نيروى انسانى آن است و مهم ترين نيروى انسانى هر كشور را
نسل جوان آن كشور تشكيل مى دهد. براى اين كه جوانان بتوانند دوران پرفراز و نشيب
جوانى را به سلامت طى كنند و خود را از پرتگاه هايى كه بر سر راهشان است محافظت
كنند و از سوى ديگر از سرمايه ها و نيروهايى كه در اختيار دارند حداكثر استفاده را
ببرند بايد بكوشند تا از نيروى جوانى در راه فراگرفتن علم و اخلاق استفاده كنند و
خويشتن را انسانى شايسته بسازند و خود را براى يك زندگى آبرومند و پر افتخار مجهز
سازند. لذا جوانان همواره موضوع اصلى مكتب تربيتى انبياى الهى بوده اند و انقلاب
هاى انبيا، معمولا با پشتيبانى اين نسل به نتيجه رسيده است .
از ديدگاه معرفت دينى ، انسان در سلوك معنوى ، مسافرى است داراى مبداء و مقصد است :
مبداء او به تعبيرى ، عالم خاك و مقصدش عالم پاك و لقاء اللّه است كه بالاترين ارزش
هستى است و راه رسيدن به آن با سه خطا همراه است . لذا جوان برا رسيدن به اين مقصد
بايد از ره يافتگان واصل ، سراغ مقصود را بگيرد تا به سلامت به مقصد برسد. در رتبه
اول ، انبيايند كه هادى اين خطه اند. در مرحله بعد ائمه كه امامان به حق و پيشوايان
دينى اند و در مرحله سوم ، علما و دانشمندان و ره يافتگان اين وادى ؛ كه خضر راه
اند و در هر زمان ، چون ستارگان درخشانى بر تارك حوزه هاى علميه درخشيده اند كه از
جمله آنان ، ستاره فروزان هدايت ، حضرت امام درخشيده اند كه از جمله آنان ، ستاره
فروزان هدايت ، حضرت امام خمينى (ره ) مى باشد كه رمز موفقيت ايشان در ايجاد بزرگ
ترين تحول دينى معاصر بهره گيرى از نسل جوان و كوشش و بيدارى و تربيت آن ها بود.
اما در اين برهه از زمان ، دشمن از راه ديگرى با ما وارد جنگ شده است و آن تهاجم
فرهنگى يا به تعبير رساتر، شبيخون فرهنگى است كه مى خواهد مجاهدت ها و تلاش هاى
علمى و معنوى امام (ره ) را از بين ببرد و به تعبير عالمانه و حكيمانه مقام معظم
رهبرى 7 حضرت آيت اللّه العظمى امام خامنه اى دامت بركاته :
دشمنان تلاش مى كنند، جوانانى را كه امام آن ها را همانند گل ، تربيت كرد از انقلاب
بگيرند.
اينك بر ماست كه رهنمودهاى ارزنده و بيانات آن امام بزرگوار الهام بگيريم و در
زندگى شخصى و اجتماعى خود به كار بنديم . اين ستاره فروزان هدايت ، عصاره يك عمر
تلاش علمى و عملى خويش را در نكات ارزشمند و گرانبها به جوانان عرضه فرمودند كه هر
نكته ، گنجى است از ذخاير ادب ، عرفان ، معرفت و مشعلى است فروزان فراسوى جوانان
كشور اسلامى مان . لذا نگارنده با توجه به اهميت رهنمودهاى آن امام راحل به اين قشر
كثير و عزيز كشورمان تصميم گرفتم تا پس از بررسى آثار گران بهاى حشرتش تا آن جا كه
توفيق الهى يارى داده ، فرازهايى از بيانات و نوشتارهاى آن عزيز سفر كرده را كه
درباره جوان بوده ، يادداشت بردارى كرده و تحت عنوان
جوان در كلام نور در اختيار جوانان عزيز كشورمان قرار دهم . اميد است
جوانانى كه كمتر توفيق درك زمان حضور آن حضرت را داشته اند، با مرورى بر رهنمودهاى
آن امام راحل از اين ذخيره الهى بهره گيرند و هم چنان استوار و اميدوار به فضل و
نصرت پروردگار به خودسازى و جامعه سازى پرداخته در صحنه حاضر باشند.
ويژگى هاى اين مجموعه :
1 اين مجموعه ، در چهار بخش بر اساس رهنمودهاى اخلاقى عرفانى و تربيتى تنظيم گرديده
است :
بخش اول : جوانى ، بهار تهذيب نفس
بخش دوم : جوان ، روحانيت ، اسلام
بخش سوم : جوان ، فرهنگ ، آزادى
بخش چهارم : آيين تربيت جوان
2 براى آشنايى هر چه بيش تر نسل جوان با ابعاد شخصيتى حضرت امام خمينى ، مهم ترين
وقايع دوران زندگى از تولد تا رحلت ، تحت عنوان آشنايى با
ستاره هدايت
در اول مجموعه ، گنجانيده شده است .
3 قابل ذكر است كه عناوين و تيترهاى انتخاب شده در اين مجموعه يا عينا بخشى از كلام
امام راحل ، يا ماءخوذ از محتواى كلام ايشان است كه توسط حقير، گزينش شده است . لذا
از خوانندگان محترم ، خواهشمند است كه در انتساب عناوين به امام اين نكته را رعايت
فرمايند.
4 با توجه به اين كه مجموعه حاضر، از كتاب هاى مختلف حضرت امام گردآورى و تنظيم شده
، بحمداللّه سعى شده است كه در اسناد كلام ، از مجموعه صحيفه
نور
با مشخصات كامل مآخذ (تاريخ صدور پيام ها و سخنرانى ها و ذكر مناسبت ها و مخاطبين )
در پاورقى به شكل مستند ارائه شود.
5 براى اين كه مجموعه حاضر ان شاءاللّه مؤ ثر واقع شود و در راه بهينه سازى
ارتباطات درونى و بيرونى جوانان اثر كاربردى داشته باشد، در تنظيم عناوين فهرست
تفصيلى و قسمت هاى منتخب داخلى هر يك از فصل ها ترتيب و توالى مورد نظر بوده است ؛
لذا توصيه ما به خوانندگان گرامى آن است كه در هنگام مطالعه ، اين نكته را رعايت
فرمايند.
در پايان لازم است از فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام مرتضى روحانى كه كتاب حاضر با
تلاش و همت ايشان فراهم آمده است تقدير و تشكر نماييم . هم چنين ارج مى نهيم هم
كارى هاى بى دريغ همه عزيزانى را كه به نحوى در تنظيم و ارايه اين اثر سهيم بوده
اند؛ به ويژه هم كارى مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره ) در جهت بررسى و
صدور مجوز براى اين مجموعه ، كتابخانه آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (ع )، بانك
اطلاعات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم و مركز تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى
فقيه در سپاه كه در استخراج منابع و مدارك ما را يارى نمودند. از خداوند تبارك و
تعالى توفيق روز افزون و خير دنيا و آخرت را براى همه اين عزيزان مساءلت داريم .
انتشارات مؤ سسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره )
امام در نگاه رهبرى
بسم اللّه الرحمن الرحيم
در هر نقطه جهان ، هر گاه انسانى با دانش و خردمندى و انديشه بلند يا با پرهيزگارى
و پارسايى و ايمان استوار، يا با شهامت و دليرى و همت والا، يا با زيركى و تيزبينى
و پختگى سياسى ، قدم در ميدان كارى بزرگ بگذارد و پايدار و صبور، هدف مقدسى را
دنبال كند؛ بى ترديد كشور و ملت خود و گاه بشريت را به افتخارات بزرگ و پيشرفت هاى
ماندگار خواهد رسانيد. همه كسانى كه نامشان در فهرست نام آوران تاريخ قرار گرفته
است به برخى از اين ويژگى ها آراسته بوده اند.
اما نام آور بزرگ دوران معاصر؛ يعنى امام روح اللّه خمينى ، همه اين ويژگى ها را با
هم ، آن هم در نصابى معمولا دست نيافتنى و كم نظير داشت . او دانشمندى پارسا و
خردمندى پرهيزگار و حكيمى سياستمدار و مؤ منى نو انديش و عارفى شجاع و هوشمند و
فرمانروايى عادل و مجاهدى فداكار بود. او فقيه و اصولى و فيلسوف و عارف و معلم
اخلاف و اديب و شاعر بود. برترين كرسى تدريس و فشرده ترين و گرم ترين مجمع علمى
حوزه در طول ساليان دراز به او تعلق داشت .
در او، خصلت هاى برجسته خداداد، در آميخته با آن چه او خود از معارف قرآنى آموخته و
دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تاءثير گذارى پديد آورده
بود كه هر يك از چهره هاى برجسته يك قرن اخير جهان كه قرن رجال بزرگ و مصلحان نام
آور دينى و سياسى و اجتماعى است در برابر آن ، كم جاذبه و يك بعدى و كوچك به نظر مى
آمدند.
كارى كه او بدان همت گماشت و با ايمان و توكل و تدبير و صبر خود بدان دست يافت ،
نيز به همان اندازه ، بزرگ و باور نكردنى و اعجاب انگيز بود.
شخصيت ممتاز و درخشان او در همه دوره هاى حيات سياسى اش خيره كننده و منحصر به فرد
بود. هم در آن روزى كه از جايگاه مرجعيت دينى در قم ، رژيم وابسته و فاسد پهلوى و
حاميان مداخله گر آمريكايى آن را با نهيب پيامبرانه خود به مبارزه طلبيد و ظلم و
استبداد و زراندوزى و دين ستيزى شاه و دستيارانش را دستخوش طوفان خشم ملت ساخت و هم
در آن هنگام كه پس از مبارزه فشرده و پر محنت پانزده ساله ، توانست با جهاد عظيم
ملت ايران ، نظام اسلامى را بر سر كار آورد و رژيم خائن و فاسد و بى كفايت را ريشه
كن سازد.
در همه حال ، او همين قله ايمان و شجاعت و فداكارى را در كنار ژرفاى حكمت و تدبير و
خردمندى ، در وجود گران بهاى خود به نمايش نهاد.
او ايران را به درستى مى شناخت . از سويى موقعيت حساس و تعيين كننده جغرافيايى و
جغرافياى سياسى آن ، استعداد انباشته طبيعى و انسانى آن ، دلبستگى ها و هدف ها و
آرزوهاى بزرگ آن ، و از سويى تاريخ محنت بار صد و پنجاه سال اخير آن ، سلطه
بيگانگان و غارتگران بر آن خيانت و فساد و خودكامگى خاندان پهلوى و هزار فاميل
وابسته به آن ، فقر و عقب ماندگى علمى و صنعتى و اخلاقى تحميل شده بر آن ... و برتر
از همه ، ملت بزرگ و ريشه دار و رشيد و با ايمان آن .
با وضع جهان و ملت هاى استعمار شده و دولتهاى مستكبر و نسل جوان حيرت زده و تشنه
حقيقت ؛ به ويژه وضع اسفبار كشورهاى مسلمان و امت اسلامى نيز آشنا و به خاطر آن
دردمند بود و مساءله غم بار فلسطين ، روح با عظمت او را مى آزرد.
احساس وظيفه دينى ، او را وارد ميدان مبارزه اى بزرگ و تاريخى كرد كه هرگز بجز
مردان استثنايى تاريخ در آن قدم ننهاده و بجز معدودى ، از آن پيروز بيرون نيامده
اند.
او به نجات ايران از چنگال رژيم فاسدى كه عقب ماندگى و انحطاط و فقر اقتصادى ،
اخلاقى و علمى را بر آن تحميل كرده بود مى انديشيد و راه يگانه آن را بازگشت به
اسلام و ايجاد نظام سياسى اسلام در كشور و حكومت ارزش هاى الهى تشخيص داد.
با گشودن اين راه ، الگويى زنده در برابر است اسلامى نهاد و جريان تازه اى در دنياى
اسلام پديده آورده كه احياى دوباره هويت اسلامى در ميان مسلمانان ، اولين محصول
مبارك آن بود.
مبارزه خود را از قدم اول به كمك قشرهاى وسيع مردم ، با نام خدا آغاز كرد. با آنان
سخن گفت و ايمان و عقل و همت آنان را به يارى طلبيد. هرگز به سراغ احزاب و گروه هاى
مدعى نرفت و غالبا به انگيزه هاى آنان با چشم ترديد نگريست و از بند و بستها و بده
بستانهاى سياسى آنان روى گردانيد. با مردم ، هميشه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت و
چون معلمى بصير و راهنمايى بَلَد، در مسير طولانى مبارزه ، عقل و حكمت و معرفت خود
را در اختيار راهروان نهاد.
هنگامى كه مبارزه ملت ايران درميان ناباورى جهانيان به پيروزى رسيد و ملت ايران يك
پارچه رهبرى و زمامدارى او را به جان پذيرفت او با رفتار و منش خود، بزرگ ترين تحول
را در تاريخ سياسى اين كشور پديد آورد يعنى سلطنت را
كه حكومت مستبدانه ستمگران و دنيا خواران بود به امامت
كه نهاد حكومت خدايى و مردمى بندگان خدا است بدليل كرد. اقتدار و صلابت خود را با
عدل و دادگرى مزيّن كرد، و تفوق همه خود را با عبوديت و خاكسارى منور ساخت ، و
تمكّن و برخوردارى را با زهد و پارسايى درمان كرد. راه خدا و بندگى خدا را لحظه اى
رها نكرد و چون بار امانتى سنگين بر دوش داشت ، مراقبت روح خود را مضاعف ساخت . سخن
از دل برخاسته بر دوش داشت ، مراقبت روح خود را مضاعف ساخت . سخن از دل برخاسته و
دل ذاكر و خاشع و رفتار از دين الهام گرفته او، چشمه جوشانى از معرفت و حكمت و
تدبير الهى را بر فكر و ذهن ملت ايران كه عاشق صفا و معنويت او بودند، جارى ساخت و
دولت مردان و مسؤ ولان و آحاد مردم را براى مواجهه با انبوه دشمنى ها و دسيسه ها و
حل كوه مشكلات تحميلى ، آماده و مجهز كرد.
دوران ده ساله حيات مبارك امام بزرگوار، دوران پيدايش نظام سياسى اسلام و احياء
هويت اسلامى در مسلمانان جهان و افراشته شدن پرچم اسلام در كشور ما است . دوران
استقلال و آزادى ايران و عزت و غرور ملى و خيزش بى سابقه ملت به سوى تعالى و ترقى
است .
دوران شور انقلابى و شعور سياسى و حركت براى حفظ كشور و سازندگى آن است . دوران
سربلندى ايران در عرصه جهان و تاءثير گذارى بر حوادث بين المللى است . دوران آغاز
راهى نو در تاريخ كشور ما است . با ادامه آن ، ايران اسلامى به تعالى مادى و معنوى
دست خواهد يافت .
امام حكيم و خردمند، اين راه را با نشانه هايى مشخص كرده است و آن را در ده ها
مناسبت و در ضمن صدها رهنمود راهگشا، خطاب به مسؤ ؤ لان كشور و همه ملت ايران ، به
روشنى نمايانده است .
اين نشانه ها و رهنمودها امروز نيز به همان اندازه ارزشمند و متين و راهگشا است و
دولت و ملت ايران براى عبور از مسير پرفراز و نشيب خويش به سوى رستگارى و پيشرفت
مادى و معنوى بدان نيازمندند.
با درود فراوان به روح بلند او، و شوق و سلام به آستان حضرت بقية اللّه ، ارواحنا
فداه .
سيد على خامنه اى
آشنايى با ستاره هدايت
ولادت
در روز بيستم جمادى الثانى (روز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها) 1320 هجرى
قمرى ، مطابق با 30 شهريور ماه 1281 هجرى شمسى در شهرستان خمين از توابع استان
مركزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر
(س ) روح اللّه الموسوى پاى برخاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياى آبا و اجدادى بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهى
كوشيده اند.
پدر بزرگوار امام خمينى ، مرحوم آيت اللّه سيد مصطفى موسوى از معاصران مرحوم آيت
اللّه العظمى ميرزاى شيرازى (ره )، پس از آن كه ساليانى چند در نجف اشرف ، علوم و
معارف اسلامى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود، به ايران بازگشت و در
خمين ملجاء مردم و هادى آنان در امور دينى بود.
در حالى كه بيش از پنج ماه از ولادت روح اللّه نمى
گذشت ، طاغوتيان و خوان هاى تحت حمايت حكومت وقت ، نداى حق طلبى پدر را كه در برابر
زورگويى ها به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفته و در مسير خمين به اراك وى
را به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دار الحكومه
وقت ) رهسپار شدند و براى اجراى عدالت اصرار ورزيدند، تا اين كه قاتل قصاص گرديد.
دوران كودكى و نوجوانى امام
بدين ترتيب ، امام از اوايل كودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد.
دوران كودكى و نوجوانيرا تحت سرپرستى مادر مؤ منش (بانو هاجر) كه از خاندان علم و
تقوا و از نوادگان مرحوم آيت اللّه خوانسارى بود و هم چنين نزد عمه مكرمش (صاحبه
خانم ) كه بانويى شجاع و حق جو بود سپرى كرد؛ اما در سن 15 سالگى از نعمت وجود آن
دو عزيز نيز محروم گرديد.
تحصيلات امام
حضرت امام از سنين كودكى و نوجوانى با بهره گيرى از هوشى سرشار، قسمتى از معارف
متداول روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه را نزد معلمان و علماى منطقه و بيش
از همه نزد برادر بزرگش آيت اللّه سيد مرتضى پسنديده ، فرا گرفت و در سال 1298 ه .ش
عازم حوزه علميه اراك شد.
هجرت به قم
اندكى پس از هجرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رحمت اللّه عليه
امام خمينى نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت ، مراحل تكميلى علوم حوزوى را
نزد اساتيد حوزه علميه قم طى كرد.
اساتيد امام
ايشان ادبيات عرب ، منطق ، فقه و اصول را نزد معلمان و علماى منطقه ، نظير آقا
ميرزا محمود افتخار العلماء، مرحوم ميرزا رضا نجفى خمينى ، مرحوم آقا شيخ على محمد
بروجردى ، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگانى ، مرحوم آقا عباس اراكى و مرحوم آيت اللّه
سيد مرتضى فرا گرفت .
مباحث پايانى كتاب مطوّل (در علم معانى و بيان ) را نزد مرحوم آقا ميرزا محمد على
اديبتهرانى و تكميل دروس سطح را نزد مرحوم آيت اللّه سيد محمد تقى خوانسارى و
بيشترنزد مرحوم آيت اللّه سيد على يثربى كاشانى و دروس خارج فقه واصول را نزد زعيم
حوزه علميه قم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (ره) فرا گرفت . روح
حساس و جستجوگر امام خمينى ، باعث شد كه به ديگر رشته هاىعلمى نيز علاقمندانه روى
آورد: رياضيات و هيئت و فلسفه را نزد مرحوم حاج سيد رفيعىقزوينى و ادامه همين دروس
، به اضافه علوم عرفانى را نزد مرحوم ، آقا ميرزا على اكبرحكمى يزدى ؛ عروض ، قوافى
( قافيه ها)، فلسفه اسلامى و فلسفه غرب را نزد مرحوم، آيت اللّه حاج ميرزا جواد
ملكى تبريزى و عالى ترين سطوح عرفان نظرى و عملى رابه مدت شش سال نزد مرحوم ، آيت
اللّه آقا ميرزا محمد على شاه آبادى اعلى اللّه مقاماتهم فرا گرفت .
تدريس امام
حضرت امام ، سال هاى زيادى در حوزه علميه قم به تدريس اشتغال داشت و به تدريس چندين
دوره فقه ، اصول ، فلسفه ، عرفان و اخلاق اسلامى در مدرسه هاى فيضيه ، مسجد اعظم ،
مسجد محمديه ، حاج ملا صادق ، مسجد سلماسى و... همت گماشت . در حوزه علميه نجف نيز
قريب چهارده سال در مسجد شيخ اعظم انصارى (ره ) معارف اهل بيت و فقه را در عالى
ترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براى نخستين بار مبانى نظرى حكومت اسلامى را
در سلسله درس هاى ولايت فقيه ، بيان كرد. از بركات سال ها تدريس امام خمينى ، تربيت
صدها عالم و فرزانه اى است كه هر يك از آن ها اينك ، روشنى بخش حوزه هاى دينيه اند
و مجتهدان و فقيهان و عارفان برجسته و مطرح امروز حوزه علميه قم و ديگر مراكز دينى
، در زمره شاگردان مكتب آن حضرت مى باشند و متفكرانى هم چون علامه شهيد، استاد
مطهرى و شهيد مظلوم آيت اللّه دكتر بهشتى ، افتخارشان اين بود كه سال ها از محضر آن
عارف كامل فيض برده اند و امروز چهره اى درخشان روحانيانى كه انقلاب و نظام جمهورى
اسلامى را در مصادر امور كشورى رهبرى مى كنند، از تربيت يافتگان مكتب فقهى و سياسى
امام خمينى به شمار مى روند.
امام خمينى در سنگر مبارزه و قيام
مبارزات ايشان از آغاز نوجوانى شروع شد و به موازات تكامل ابعاد روحى و علمى ايشان
از يك سو و اوضاع سياسى و اجتماعى ايران در جوامع اسلامى از سوى ديگر، در اشكال
مختلف ادامه يافت . در سال 1340 و 1341 ماجراى انجمن هاى ايالتى و ولايتى فرصتى
پديد آورد تا ايشان در رهبرى قيام روحانيان ايفاى نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسرى
روحانيان و ملت ايران در 15 خرداد 1342 آغاز شد.
قيام پانزده خرداد
ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام از اين فرصت نهايت استفاده را
در تحريك مردم به قيام ، عليه رژيم مستبد شاه به عمل آورد.ايشان در عصر عاشوراى سال
1342 در مدرسه فيضيه ، نطق تاريخى خويش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد
كرد.
سخنان امام خمينى ، چون پُتكى بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبر فرعونى او زبانزد خاص
و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صداى قيام را صادر كرد. نخست ، جمع زيادى
از ياران امام خمينى در شامگاه 14 خرداد دستگير شدند و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه 15
خرداد 1342) صدها كماندوى اعزامى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان
را در حالى كه مشغول نماز شب بود دستگير كرده و به تهران برده و سپس به زندان قصر
منتقل كردند و پس از 19 روز حبس در زندان قصر،به زندانى در پادگان نظامى عشرت آباد
منتقل شد. امام در سلول انفرادى پادگان عشرت آباد نيز فرصت را از دست نداد و به
مطالعه تاريخ معاصر و از آن جمله تاريخ مشروطيت ايران و كتابى از آثار جواهر لعل
نِهرو پرداخت .
پس از دستگيرى امام ، اعتراض هاى گسترده اى از سوى روحانيان و قشرهاى مختلف مردم در
سراسر كشور آغاز شد و جملگى خواستار آزادى رهبر خويش شدند. رژيم نيز ناگزير شد در
11 مرداد ماه 1342 امام را زا بازداشتگاه به منزلى تحت محاصره نيروهاى امنيتى ، در
منطقه داوديه تهران منتقل نمايد. مردم تهران ، به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت
داوديه سرازير شدند. ساعاتى از ازدحام جمعيت نگذشت كه رژيم ناگزير از پراكندن جمعيت
و محاصره علنى منزل ، توسط نيروهاى نظامى گرديد. از پراكندن جمعيت و محاصره علنى
منزل توسط نيروهاى نظامى گرديد.
عصر 11 مرداد، روزنامه هاى رژيم ، خبرى جعلى را مبنى بر تفاهم مراجع تقليد با
مقامات دولتى منتشر ساختند.
اطلاع از خبر و تكذيب آن براى امام ممكن نبود؛ اما علماى وقت با انتشار بيانيه هايى
، هر گونه تفاهم را تكذيب كردند. پس از اين وقايع ، امام خمينى تحت نظارت ماءموران
رژيم ، به منزلى در محله قيصريه تهران منتقل شد و تا روز آزادى و بازگشت به قم (18
فروردين سال 1343) در همين محل محاصره شده اقامت داشت .
رژيم شاه ، در آغاز سال 1343 با اين تصور كه شدت عمل در ماجراى قيام 15 خرداد، مردم
و مبارزان را وادار به سكوت كرده است ، كوشش مى كرد تا وقايع سال گذشته را فراموش
شده جلوه دهد. در شامگاه 18 فروردين 1343 بدون اطلاع قبلى ، امام خمينى آزاد و به
قم منتقل مى شود.
قيام امام خمينى عليه احياى
كاپيتولاسيون و تبعيد به تركيه
شاه ، تحت فشار آمريكا در انجام اصلاحات ديكته شده كاخ سفيد مصمم بود. از اين رو
برداشتن موانع حقوقى و قانونى براى حضور نيروهاى آمريكايى در ايران و تضمين امنيت و
مطلق العنان بودن آنان شرط اوليه بود. بدين ترتيب احياى رژيم كاپيتولاسيون (مصونيت
سياسى و كنسولى اتباع آمريكايى در ايران ) در دستور كار قرار گرفت . تصويب لايحه
كاپيتولاسيون توسط دو مجلس فرمايشى سنا و شورا تير
خلاصى بر استقلال نيم بند ايران بود. در اين ماجرا، امام بر انجام رسالت تاريخى
استقلال نيم بند ايران بود. در اين ماجرا، امام بر انجام رسالت تاريخى خويش مصمم شد
و به قيامى دوباره برخاست و دست به افشاگرى زد و در روز 4 آبان (روز تولد شاه ) يكى
از ماندگارترين سخنرانى هاى خويش را در جمع كثيرى از روحانيان و مردم قم و ديگر
شهرها ايراد كرد. در همين سخنرانى بود كه امام خمينى جمله معروف خود را بيان فرمود:
... آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم
بدتر، همه از هم پليدتر. اما امروز، سر و كار ما با اين خبيث هاست ، با آمريكاست .
رئيس جمهور آمريكا بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما...
تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است . اسرائيل هم
از آمريكاست .
با افشاگرى امام عليه تصويب اين لايحه ، سحرگاه 13 آبان 1343 بار ديگر كماندوهاى
مسلح اعزامى از تهران ، منزل امام در قم را محاصره كردند. حضرت امام بازداشت شد و
به همراه نيروهاى امنيتى ، مستقيما به فرودگاه مهرآباد اعزام گشت و با يك فروند
هواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بود، تحت نظارت ماءمورين امنيتى و نظامى به سوى
آنكارا پرواز كردند.
اقامت امام در تركيه ، 11 ماه طول كشيد.
تبعيد از تركيه به عراق
روز 13 مهرماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان ، آيت اللّه حاج آقا مصطفى ، از
تركيه به تبعيدگاه دوم ، كشور عراق اعزام شدند. توضيح و شرح علل و انگيزه هاى تغيير
محل تبعيد، در اين مختصر نمى گنجد؛ اما به طور خلاصه عبارت اند از:
1 فشار مداوم جامعه مذهبى و حوزه هاى علميه داخل و خارج و تلاش ها و تظاهرات
دانشجويان مسلمان خارج كشور براى آزادى امام .
2 تلاش رژيم شاه براى عادى جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خويش ، به منظور جلب
حمايت بيشتر آمريكا.
3 مشكلات امنيتى و روانى دولت تركيه و افزايش فشارهاى داخلى جامعه مذهبى تركيه .
4 و از همه مهم تر، تصور رژيم شاه از اين كه فضاى ساكت و سياست ستيز آن ايام در
حوزه نجف و وضعيت رژيم حاكم بر بغداد؛ خود مانع بزرگى براى محدود نمودن فعاليت هاى
امام خمينى خواهد بود.
و از همه مهم تر، تصور رژيم شاه از كه فضاى ساكت و سياست ستيزِ آن ايام در حوزه نجف
و وضعيت رژيم حاكم بر بغداد؛ خود مانع بزرگى براى محدود نمودن فعاليت هاى امام
خمينى خواهد بود.
اقامت امام در نجف 13 سال طول كشيد. امام در تمام اين دوران با وجود دشوارى هاى
پديده آمده ، هيچ گاه دست از مبارزه نكشيد و با سخنرانى ها و پيام هاى خويش ، اميد
به پيروزى را دل دلها زنده نگاه مى داشت .
هجرت از عراق به پاريس
در ديدار وزيران ايران و عراق در نيويورك ، تصميم به اخراج امام از عراق گرفته شد.
روز 12 مهر 1357 امام نجف را به قصد كويت ترك گفت . دولت كويت با اشاره رژيم ايران
، از ورود امام به اين كشور جلوگيرى كرد.
امام پس از مشورت با فرزندشان ، مرحوم حاج سيد احمد خمينى تصميم گرفت كه به سمت
پاريس هجرت كند و در روز 14 مهرماه 1357 وارد پاريس شدند. 2 روز بعد در منزل يكى از
ايرانيان در نوفل لوشاتو (حومه پاريس ) مستقر شدند.
در مدت اقامت 4 ماهه امام در پاريس ، نوفل لوشاتو مهم ترين مركز خبرى در جهان بود و
مصاحبه هاى متعدد و ديدارهاى مختلف امام ديدگاه هاى ايشان را در زمينه حكومت اسلامى
و هدف هاى آتى نهضت براى جهانيان بازگو مى كرد.
بازگشت به ايران ، پس از 14 سال
تبعيد
سرانجام امام خمينى ، بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دورى از وطن وارد كشور شد.
سرنگونى نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى
بدين ترتيب آخرين مقاومت هاى رژيم شاه در هم شكسته شد و در صبح دم 22 بهمن ، خورشيد
پيروزى نهضت امام خمينى و انقلاب اسلامى و پايان سلطنت شاهان ستمگر در ايران طلوع
كرد.
تشكيل حكومت اسلامى و جبهه گيرى دولت هاى استعمارى
تحقق وعده هاى امام خمينى و پيروزى انقلاب اسلامى در ايران حادثه اى داخلى براى
تغيير يك رژيم سياسى نبود، بلكه همان گونه كه بسيارى از دولت مردان آمريكايى ،
اسرائيلى و اروپايى در خاطرات خويش از آن روزها تعبير كرده اند،
انقلاب از ديدگاه آنان زلزله اى ويرانگر براى جهان غرب بود.(1)
با به ثمر نشستن انقلاب ، آمريكا مطلوب ترين منطقه را از دست داد و پيام انقلاب
مسلمانان جهان را بيدار كرد و...و چنين بود كه از آغاز 22 بهمن 57 خصومت با نظام
نوپاى اسلامى در پهنه اى گسترده آغاز شد.
اتفاق هاى مهم بعد از پيروزى انقلاب
اسلامى
1 تسخير لانه جاسوسى آمريكا در ايران ، به دست دانشجويان پيرو خط امام (انقلاب دوم
)
2 جنگ تحميلى و دفاع 8 ساله امام و ملت ايران
3 پيش بينى فروپاشى قطب ماركسيستى جهان ، در پيام امام خمينى به گورباچف (رهبر
اتحاد جماهير شورى سابق )
4 دفاع از پيامبر اسلام و ارزش هاى دينى ؛ آخرين رويارويى امام خمينى با غرب و حكم
ارتداد سلمان رشدى (لعنة الله عليه )
5 شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا در مراسم حج سال 1366
6 پذيرش قطع نامه 598 شوراى امنيت ، از سوى ايران در سال 1367
7 بركنارى قائم مقام رهبرى ، از سوى اما خمينى در تاريخ 688/1/
رحلت امام خمينى ؛ وصال يار، فراق ياران
شگفت آن كه ، امام در يكى از غزلياتش كه چند سال قبل از رحلت سروده است مى گويد:
سال ها مى گذرد حادثه ها مى آيد انتظار فرج از نيمه خرداد كشم
(2)
اينك ، آن لحظه در ميانه خرداد سال 68 فرا رسيده است .
از چند روز قبل ، مردم در جريان خبر بيمارى امام گرفته بودند.
حقيقتاً وضع روحى مردم ، در اين ايام و مراسم دعا و نيايشى كه در هر كوى و برزن ،
خانه ، مسجد و تكيه در سراسر كشور و در بين علاقه مندان امام در خارج از كشور
برگزار بود، قابل توصيف نيست . چشم ها اشكبار و دلها رو به جماران بود. ساعت ها به
كندى مى گذشت و ايران يك پارچه دعا بود. تيم پزشكى آنچه كه در توان داشت به كار
گرفت ؛ اما فرمان خدا، امر ديگرى را تقدير كرده بود: يا ايتها
النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية .(3)
ساعت 20:22 بعدازظهر روز شنبه ، 13 خرداد ماه 1368 لحظه وصال بود.
قلبى از كار ايستاد كه ميليون ها قلب را به نور خدا و معنويت احيا كرده بود. بدين
ترتيب ، امام در سن 87 سالگى دعوت حق را لبيك گفته و به لقاءالله پيوست .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.(4)
آثار و تاءليفات امام خمينى :(5)
ده ها كتاب و اثر گران بها از امام خمينى در مباحث اخلاقى ، عرفانى ، فقهى ، اصولى
، فلسفى ، سياسى و اجتماعى بر جاى مانده كه بسيارى از آن ها تاكنون منتشر شده است .
متاءسفانه تعدادى از رساله ها و تاءليفات نفيس امام ، در جا به جايى از منازل اجاره
اى و در جريان چندين مرحله ، يورش ماءمورين ساواك به منزل و كتاب خانه ايشان ،
مفقود گرديده است . در اين جا فهرست اسامى آثار و تاءليفات امام را بر طبق تاريخ
نگارش ، مرور مى كنيم :
1 شرح دعاى سحر
2 شرح حديث راءس الجالوت
3 حاشيه امام بر شرح حديث راءس الجالوت
4 حاشيه بر شرح فوائد الرضويه
5 شرح حديث جنود عقل و جهل
6 مصباح الهداية الى الخلافة و الولاية
7 حاشيه بر شرح فصوص الحكم
8 حاشيه بر مصباح الانس
9 شرح چهل حديث
10 سرّ الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين )
11 آداب نماز؛ يا (آداب الصلوة )
12 رساله لقاء الله
13 حاشيه بر اسفار
14 كشف الاسرار
15 انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية (2 جلد)
16 بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر
17 رسالة الاستصحاب
18 رسالة فى التعادل و التراجيح
19 رسالة الاجتهاد و التقليد
20 مناهج الاصول الى علم الاصول (2 جلد)
21 رسالة فى الطلب و الاراده
22 رسالة فى التقيه
23 رسالة فى قاعدة من ملك
24 رسالة فى تعيين الفجر فى الليالى المقمرة
25 كتاب الطهارة (4 جلد)
26 تعليقة على العروة الوثقى
27 المكاسب المحرمة (2 جلد)
28 تعليقة على وسيلة النجاه
29 رسالة نجاة العباد
30 حاشيه بر رساله ارث
31 تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى
32 توضيح المسائل (رساله علميه )
33 مناسك حج
34 تحرير الوسيلة (2 جلد)
35 كتاب البيع (5 جلد)
36 تقريرات دروس امام خمينى
37 كتاب الخلل فى الصلوة
38 حكومت اسلامى يا ولايت فقيه
39 جهاد اكبر يا مبارزه با نفس
40 تفسير سوره حمد
41 استفتائات
42 ديوان شعر
43 نامه هاى عرفانى
44 صحيفه نور
45 وصيتنامه سياسى الهى
بخش اول : جوانى بهار تهذيب نفس
جوانان ، جلوه الهى
به تو و ساير جوآنها كه طالب معرفت اند وصيت مى كنم كه شما و
همه موجودات جلوه اويند و ظهور وى اند. كوشش و مجاهد كنيد تا بارقه اى از آن را
بيابيد و در آن محو شويد و از نيستى به هستى مطلق رسيد.(6)
به جوانهايتان سفارش كنيد؛ از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما
جوآنها جُند خدا هستيد؛ شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد
در دنيا؛ ما پيش خدا سربلند باشيم ؛ خود شما پيش خدا آبرومند باشيد.(7)
جوآنها جديد العهد هستند به ملكوت عالم و نفوسشان پاك تر است و هر چه بالاتر روند،
اگر مجاهده نكنند و تحت تربيت واقع نشوند، هر قدمى كه به بالا بردارند و هر مقدارى
كه از سنشان بگذرد، بعيدتر مى شوند از ملكوت اعلا و اذهانشان كدورتش بيشتر مى شود و
لهذا تربيت ها بايد از اول باشد.
از همان كودكى تحت تربيت انسان قرار بگيرد و بعد هم در هر جا كه هست يك مربى هايى
باشد كه تربيت كنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به اين است كه تربيت
بشود.(8)
تحول معنوى جوانان
اين مسئله اى كه آن اشخاصى كه در صدد تهذيب هستند، در صدد تزكيه نفس هستند. پنجاه
سال زحمت مى كشد، بعد از زحمت هاى فراوان پنجاه ساله به يك مقامى مى رسند و اين
جوآنها را خداى تبارك و تعالى آن طور در ظرف يك مدت بسيار كم ، متحول كرد به يك
مقامى كه آن هايى كه پنجاه سال زحمت كشيده اند، نرسيده اند به اين مقام ؛ نرسيده
اند به آن جا كه غير از خدا اصلاً هيچى نخواهند، شهادت را اين طور طالب باشند. اين
طور غير شهادت را در برگيرند. اين يك مسئله مهمى است . ما هميشه بايد در نظر داشته
باشيم كه اين مسئله ، مسئله عادى نيست .(9)
اين تحولى كه در جوان هاى ما، در انسانها، آنهايى كه متعهد
هستند پيدا شده است ؛ اهميتش بيش تر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است .
اين بود كه با همت شما جوانان همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك ، اين سد باطل
را(سد شيطانى را) شكستيد و شيطان ها را از حريم اسلام بيرون كرديد.(10)
ملتى كه جوانهاى او در جبهه ها، نماز شب مى خوانند و جهاد فى سبيل الله مى كند و
اين جهاد را براى خودش فخر مى داند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار
زده است و شب و روز خودش را در سنگر، با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مى
گذراند و پيش روى مى كند با كشتن من و امثال من كنار مى رود اين ملت ؟ اشتباه داريد
شما، شمايى كه داريد دعوت مى كنيد به ايستادن در مقابل مردم ، در مقابل اين ملت ،
مى خواهد كسى بايستد؟!(11)
روح لطيف و ملكوتى جوان
جوانان ننشينند كه گَرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند.(اما به پيرى رسيده ايم و
به مصائب و مشكلات آن واقفيم ) شما تا جوان هستيد مى توانيد كارى انجام دهيد، و تا
نيرو و اراده جوانى داريد مى توانيد هواهاى نفسانى ، دنيايى و خواسته هاى حيوانى را
از خود دور سازيد؛ ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى
كار از كار گذشته است . تا جوانيد فكر كنيد، (و) نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب
جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه هاى فساد در آن ضعيف مى باشد؛ ليكن هر چه سن بالا
رود ريشه گناه در قلب قوى تر و محكم تر مى گردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن
نيست .
چنان كه در روايت است : قلب انسان ابتدا مانند آينه ، صاف و نورانى است و هر گناهى
كه از انسان سر بزند، يك نقطه سياه بر روى قلب فزونى مى بايد؛ تا جايى كه قلب را
سياه كرده ، ممكن است شب و روزى بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد و به پيرى كه
رسيد، مشكل است قلب خود را به صورت و حالت اول بازگرداند. شما اگر خداى نخواسته خود
را اصلاح نكرديد و با قلبهاى سياه ، چشم ها، گوش ها، و زبان هاى آلوده به گناه از
دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت
و پاكى به شما سپرده شده ، چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت ؟
اين چشم و گوش كه در اختيار شماست ؛ اين دست و زبانى كه تحت فرمان شماست ؛ اين اعضا
و جوارحى كه با آن زيست مى كنيد، همه امانات خداوند متعال مى باشد كه با كمال پاكى
و درستى به شما داده شده است ؛ اگر ابتلا به معاصى پيدا كرد آلوده مى گردد. خداى
نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پيدا مى كند و آن گاه كه بخواهيد اين
امانات را مسترد داريد، ممكن است از شما بپرسند كه راه و رسم امانتدارى اين گونه
است ؟ ما اين امانت را اين طور در اختيار شما گذاشتيم ؟ قلبى كه به شما داديم چنين
بود؟ چشمى كه به شما سپرديم اين گونه بود؟ ديگر اعضا و جوارحى كه در اختيار شما
قرار داديم چنين آلوده و كثيف بود؟ در مقابل اين سؤ الها چه جواب خواهيد داد؟ خداى
خود را با اين خيانت ها كه به امانت هاى او كرديد چگونه ملاقات خواهيد كرد؟(12)
استفاده از نشاط جوانى
شيخ جليل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى روحى فداه فرمودند: كه تا قواى جوانى و
نشاط آن باقى است بهتر مى توان قيام كرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوب تر مى توان
وظايف انسانيه را انجام داد. مگذاريد اين قوا از دست برود و روزگار پيرى پيش آيد كه
موفق شدن در آن حال مشكل است و بر فرض موفق شدن ، زحمت اصلاح خيلى زياد است .(13)
جوانى فرصت طلايى
انسان اگر در جوانى تهذيب كرد، خودش را شده است . اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد،
هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى
شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضعيف انسان بكَند. اين يكى از امورى است
كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند.(14)
از حالا كه جوان هستيد و قواى جوانى محفوظ است ، جديت كنيد به اين كه هواى نفس را
از خودتان خارج كنيد. همه گرفتارى ها روى همين هواى نفس است .(15)
تا جوان هستيد مى توانيد يك كارى انجام دهيد، ريشه هاى فساد در قلب جوان ضعيف است .
هر چه بزرگ شد، آن روايت را ملاحظه كرده ايد، من سابقاً ديده ام كه قلب انسان نقطه
سفيد است ، بعد كه چيزى مى كند، گناه مى كند نقطه سياهى پيدا مى شود كه هر چه گناه
زياد بشود سياهى اش سياه تر مى شود. اين جوان قلبش لطيف است ، ملكوتى است لكن
وقتى كه وارد شد در اين جامعه ها، وارد شد در اين چيزها كم كم خداى نخواسته اطلاعات
پيدا مى كند، دائماً يك كارى مى كند، يك شب و روز از نمى گذرد الا اين كه يك كار
نعوذ بالله خلافى مى كند خوب ، اين يك نقطه سياه در قلبش زياد مى شود، نه در اين
قلب ، در آن قلبى كه نفسانى و روحانى ، كم كم اين نقطه سياه زياد مى شود. وقتى كه
به پيرى رسيد و قلبش سياه شده است او نمى تواند به اين زودى ها آن قلب را برگرداند
به حال اول ؛ لكن شما جوانها مى توانيد، قدرت داريد، قدرت جوانى داريد؛ از اين طرف
قدرت جوانى داريد؛ از آن طرف اين امور در شما ضعيف است الان . هر چه سن شما اضافه
بشود و هر قدمى كه برداريد و برداريم به طرف آخرت ، آن چيزهايى كه منافى است با
سعادت انسان ، زياد مى شود، قدرت هم كم مى شود. به سن پيرى كه رسيد نمى تواند ديگر،
از او نمى آيد توبه ، خوب ؛ توبه يك امرى نيست كه انسان با لفظ
اتوب الى الله كارش درست بشود.
ندامت است ، اين ندامت به اين زودى ها نمى آيد براى اشخاصى كه پنجاه سال غيبت كرده
، پنجاه سال فحش داده او ديگر سقوط كرده در كفر و غيبت او نمى تواند، او تا آخر عمر
مبتلاست ، اما جوان ها كه گاهى اتفاق مى افتد، و نگذاريد اتفاق بيفتد، اگر يك مجلسى
ديديد كه غيبت مى كنند، در روايات مثل اين است كه حضرت مى فرمايد: پاشو از اين مجلس
، مى گويد نمى شود، گفت اگر به پدرت فحش مى داد تو پا نمى شدى كه جلو بگيرى ؟ پا مى
شدى ديگر؛ مثل اين كه يك هم چو روايتى هست . نگذريد غيبت بشود.
السامع احد المغتابين .(16)
اين جور نيست كه او غيبت مى كند. منى هم كه گوش مى كنم
احد المغتابين هستم . نگذاريد كه اين مفسده ها پيدا
بشود؛ خودتان را نصيحت كنيد. آقا شما چند نفر جوانيد كه عمرتان را گذاشتيد روى اين
كار، در صورتى كه اين كار براى شما يك منافع سرشارى ندارد، جوانى تان را داريد تلف
مى كنيد، اگر چنان چه اين جوانى را در راه خدا بدهيد و در راه خدا تلف بكنيد تلف
نشده ، براى شما باقى است .(17)
جوانى آسانترين دوران خودسازى
پسرم !از زير بار مسؤ وليت انسانى ، كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه
خالى مكن كه تاخت و تاز شيطان در اين ميدان كم تر از ميدان تاخت و تاز در بين مسؤ
ولين و دست اندركاران نيست و دست و پا براى به دست آوردن مقام (هر چه باشد) چه مقام
معنوى و چه مقام مادى مزن . به عذر آن كه مى خواهم به معارف الهى نزديك شوم ، يا
خدمت به عبادالله نمايم ؛ كه توجه به آن از شيطان است ، چه رسد كه كوشش براى به دست
آوردن آن .
يكتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذير و در آن خط سير نما.
قُلْ اِنَّما اَعِظُكُم بِواحِدَةٍ اَن تَقُومو لِلّهِ مَثنى
وَ فُرادى .(18)
بگو، به يك سخن پندتان دهم (و آن ) اين كه دو تن و دو تن و تك تك براى خدا قيام
كنيد.
ميزان در اول سير، قيام لله است ؛ هم در كارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعاليت هاى
اجتماعى . سعى كن در اين قدم اول موفق شوى كه در روزگار جوانى آسان تر و موفقيت
آميزتر است . مگذار مثل پدرت پير شوى كه يا در جازنى و يا به عقب برگردى و اين
محتاج به مراقبه و محاسبه است .(19)
جهاد اكبر است ، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش ، انسان انجام مى دهد. شما جوان
ها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد؛ نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود. هر
چه قواى جوانى از دست برود ريشه هاى اخلاق فاسد در انسان زياد مى شود و جهاد مشكل
تر. جوان زود مى تواند نگذاريد اصلاح خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد.
يكى از كيدهايى كه نفس انسانى به انسان مى كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى كند اين
است كه بگذار براى آخرت عمر خودت را اصلاح كن ، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر
عمر توبه كن . اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفس انسان مى كند به تعليم شيطان بزرگ
. انسان تا قواى جوانى اش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه هاى فساد در او كم
است مى تواند اصلاح كند خودش را؛ لكن اگر چنان چه ريشه هاى فساد در انسان ريشه اش
قوى شده ، ملكه انسان شد فسادها؛ آن وقت است كه امكان ندارد. شما جوان ها كه الان
مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن ، اين يك جهاد است ؛ لكن جهاد اكبر، جهاد در راه
سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد. خدمتگزار باشيد.
از همين سنين شما بايد شروع بشود به ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت ، يك كشور را
ممكن است نجات دهد. اگر چنانچه شما ساختيد خودتان را و فضايل انسانى را در خودتان
ريشه دار كرديد، آن وقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مى توانيد نجات
بدهيد.(20)
جوان و راه هاى عملى تزكيه نفس
به قدر ميسور در رفع حجب و شكستن اقفال ، براى رسيدن به آب زلال و سرچشمه نور كوشش
كن . تا جوانى در دست توست ، كوشش كن در عمل و در تهذيب قلب و در شكستن اقفال و رفع
حجب ؛ كه هزاران جوان كه به افق ملكوت نزديك ترند موفق به مى شوند و يك پير موفق
نمى شود.
قيد و بندها و اقفال شيطانى ، اگر در جوانى غفلت از آنها رد شود هر روز كه از عمر
بگذرد، ريشه دارتر و قوى تر
شوند.
از مكايد بزرگ شيطان و نفس خطرناك تر از آن ، آن است كه به انسان وعده اصلاح در آخر
عمر و زمان پيرى دهد و تهذيب و توبه الى الله را به تعويق مى اندازد براى زمانى كه
درخت فساد و شجره زقوم قوى شده و اراده و قيام به تهذيب ، ضعيف بلكه مرده است .(21)
اصلاح نفس در جوانى
اى برادر، تا عمر و جوانى و قوت و اختيار باقى است اصلاح نفس
كن . عتنا به اين جاه و شرف ها مكن . اين اعتبارات را زير پا بگذار، تو آدمى زاده
اى ، صفت شيطان را از خود دور كن .(22)
آيا نيامده وقت آن كه در صدد اصلاح نفس برآييم و براى علاج امراض آن قدمى برداريم ؟
سرمايه جوانى را به رايگان از دست داديم و با غرور نفس و شيطان ، جوانى را كه بايد
با آن به سعادت هاى دو جهان را تهيه كنيم از كف نهاديم ؛ اكنون نيز در صدد اصلاح
برنمى آييم تا سرمايه حيات هم از دست برود و با خسران تام و شقاوت كامل از دنيا
منتقل شويم .(23)
جوانى و پرورش نفس با توبه
پسرم ، تو جوانى و با قدرت جوانى ، كه حق داده است مى توانى اولين قدم انحراف را
قطع كنى و نگذارى به قدم هاى ديگر كشيده شوى كه هر قدمى قدم هايى در پى دارد و هر
گناهى ، گر چه كوچك به گناهان بزرگ و بزرگ تر انسان را مى كشد. به طورى كه گناهان
بسيار بزرگ در نظر انسان ناچيز آيد. بلكه گاهى اشخاص به ارتكاب بعض كبائر به يكديگر
فخر مى كنند و گاهى به واسطه شدت ظلمات و حجاب هاى دنيوى ، منكر به نظر معروف و
معروف منكر مى گردد.(24)
در ايام جوانى ، اراده و تصميم انسان ، جوان است و محكم . از اين جهت نيز، اصلاح
براى انسان آسانتر است .ولى در پيرى ، اراده سست و تصميم پير است ، چيره شدن بر قوا
مشكل تر است .(25)
چه بسا باشد كه يك خُلق زشتى چون بخل يا حسد مثلا كه در جوان ، نارس است با كمى
مراقبت و زحمت بتوان اصلاح كرد؛ بلكه مبدل به اخلاق صالح مقابله آنها،كرد و چون
مدتى غفلت شد و سهل انگارى شد، محتاج به رياضات سخت و مجاهدات شديد طولانى باشد كه
ممكن است وضعيت روزگار و رسيدن اجل به انسان مجاهد نيز مهلت اصلاح و تصفيه ندهد و
با آن اخلاق ظلمانى و كدورتهاى معنوى ، كه مبداء و منشاء فشارها و ظلمت هاى قبر و
برزخ و قيامت است ، انسان منتقل به آن عالم شود.(26)
بهار توبه ، ايام جوانى است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقص تر
و شرايط توبه سهل تر و آسان تر است . انسان در پيرى حرص و طمع و حب مال و جاه و
طول املش بيش تر است . و اين مجرب است و حديث شريف نبوى
(27) شاهد بر آن است .
گيرم كه انسان بتواند در ايام پيرى قيام به اين امر كند، از كجا به پيرى برسد و اجل
موعود او را در سن جوانى و در حال اشتغال به نافرمانى نربايد و به او مهلت دهد؟
كمياب بودن پيران ، دليل است كه مرگ به جوانان نزديك تر است ...
پس اى عزيز، هر چه زودتر دامن (همت ) به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوى كن ،
و از گناهان ، تا سن جوانى هستى يا در حيات دنيايى مى باشى توبه كن و مگذار فرصت
خداداد از دستت برود و به تسويلات شيطانى و مكايد نفس اماره اعتنا مكن .(28)
نعمت جوانى و علم آموزى
نعمت جوانى را دارد اين را، قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را؛ اگر بنا باشد
انسان جوان ، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همه اش مشغول باشد.
من عرض مى كنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل ...حالا كه نعمت جوانى
را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و
تدريس باشد. و اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد
عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. در آخر عمر، انسان
نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى
است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد
مبانى علمى را، مبانى فقهى را.(29)
بايد چو طبقه جوان روحانى و دانشگاهى ، با كمال جديت به تحصيل
علم ، هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين
بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايده اى دارد مطلبى است انحرافى و مطمئناً
يا از روى جهالت و بى خبرى است و يا با سوء نيت واز القائات طاغوت شيطانى است كه مى
خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان
سپرده شود و محو آثار ديانت ، به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را
انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز، وارداتى باشد و
احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشته هاى علمى هر چه بيش تر روز افزون شود و اين
خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيش تر به عقب مى راند. اگر علو اسلامى مردانى
متخصص نداشت ، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد اين سد
عظيم مقابل اجانب ، منهدم مى شود و راه براى استثمارگران هر چه بيش تر باز مى شود و
اگر دانشگاه ها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان ،
در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى ما را به دست مى گيرند و
سرپرستى مى كنند. بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و مؤ
ثرترين مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم و دين و ديانت و خالى كردن اين سنگر و
دعوت به خلع اين سلاح ، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است .(30)
بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشته هاى مختلفه ، اساس فعاليت جوانان
دانشجوى عزيز ما باشد كه نيازمندى هاى ميهن به دست خود آنها برآورده و كشور ما با
كوشش شما خودكفا شود.(31)
كسب مدال رهبرى در جوانى
رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى
(32) است كه با قلب كوچك خودش كه ارزشش از صدها قلم و زبان ما بزرگ تر
است خود را با نارنجك زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت
شهادت نوشيد.(33)
طرح شيطنت آميز نفس در جوانى
يكى از كيدهايى كه نفس انسانى به انسان مى كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى كند،
اين است كه بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح كن حالا از جوانى استفاده كن و بعد،
آخر عمر توبه كن ؛ اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفس انسان مى كند به تعليم شيطان
بزرگ .(34)
پسرم ، تا نعمت جوانى را از دست ندادى ، فكر اصلاح خود باش كه در پيرى همه چيز را
از دست مى دهى . يكى از مكايد شيطان كه شايد بزرگترين آن باشد كه پدرت بدان گرفتار
بوده و هست مگر رحمت حقتعالى دستگير او باشد استدراج است . در عهد نوجوانى ، شيطان
باطن كه بزرگترين دشمنان اوست ، او را از فكر اصلاح خود باز مى دارد و اميد مى دهد
كه وقت زياد است ، اكنون فصل برخوردارى از جوانى است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه
بر انسان مى گذرد درجه درجه او را با وعده هاى پوچ ، از اين فكر باز مى دارد تا
ايام جوانى را از او بگيرد و آنگاه كه جوانى رو به اتمام است او را به اميد اصلاح
در پيرى سرخوش مى كند و در ايام پيرى نيز اين وسوسه شيطانى از او دست نكشد و وعده
توبه ، در آخر عمر مى دهد و در آخر عمر و شهود موت ، حق تعالى را در نظر او مبغوض
ترين موجود جلوه مى دهد كه محبوب او كه دنياست از دستش گرفته است ؛ اين حال اشخاصى
است كه نور فطرت در آن ها به كلى خاموش نشده است و اشخاصى هستند كه غرقاب دنيا،
آنها را از فكر اصلاح به دور نگه داشته است و غرور دنيا سرتاپاى آنان را فراگرفته
است . من خود چنين اشخاصى را در اهل علم اصطلاحى ديده ام و اكنون بعض آنها در قيد
حياتند و اديان را هيچ و پوچ مى دانند.(35)
شيطان باطنى ، با ما پيران به گونه اى و با شما جوانان به گونه ديگرى خدعه مى كند.
با ما پيران با سلاح ياءس از حضور و ياد حاضر براند كه هان از شماها گذشته و شماها
اصلاح شدنى نيستيد و ايام جوانى كه وقت كشت و درو بود رفت و در ايام ضعف پيرى و
كهولت كه قدرت اصلاح از دست رفته و ريشه هواها و معاصى در تمام اركان وجود نفوذ
كرده و شاخه دوانده و تو را از لياقت محضر او جلّ و علا انداخته و كار از كار گذشته
چه بهتر كه اين چند روز آخر عمر از دنيا استفاده هر چه بيشتر كنى ؛ و گاه با ما
پيران نيز مانند شما جوانان عمل مى كند، به شما مى گويد: شما جوانيد و در اين فصل
جوانى وقت تمتع و لذات است ، اكنون مطابق شهوات خود رفتار كن انشاءالله در اواخر
عمر، راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمين است ، هر چه
گناهان ما بزرگتر و بيش تر باشد پشيمانى و رجوع به حق در آخر عمر زيادتر و توجه به
خداى تعالى بيش تر و اتصال به او جلّ و علا افزونتر خواهد بود. چه بسيار مردم بوده
اند كه در جوانى بهره هاى جوانى را برده و در ايام پيرى ، تتمه عمر را با عبادت و
ذكر و دعا و زيارت ائمه عليهم السلام و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از
دنيا رفته اند...پسرم ، اكنون با تو كه جوانى صحبت مى كنم . بايد توجه كنى كه براى
جوانان ، توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربيت باطن سريعتر مى تواند باشد. در پيرامون
هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خودبزرگ بينى بسيار افزونتر از جوانان است
؛ روح جوانان لطيف است و انعطاف پذير و آن قدر كه در پيران حب نفس و حب دنيا است ،
در جوانان نيست .جوان مى تواند با آسانى نسبى ، خود را از شر نفس اماره رها سازد و
به معنويات گرايش پيدا كند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر كه جوانان تحت تاءثير
واقع مى شوند، پيران نمى شوند.
جوانان متوجه باشند و گول وسوسه هاى نفسانى و شيطانى را نخورند. مرگ به جوانان و
پيران به يك گونه است . كدام جوان مى تواند اطمينان حاصل كند كه به پيرى مى رسد و
كدام انسان از حوادث دهر مصون است ؟ حوادث روزانه به جوانان نزديك تر است .
پسرم ، فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن .(36)
از مكايد شيطان اين است كه انسان را هِى توجه مى دهد به اين كه خوب حالا تو جوان
هستى ، حالا كه تو وقت نشاطت است ، خوب انشاءالله وقتى پير شدى ، آن وقت جبران مى
كنى كارها را، و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش
را، شده است .اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن
درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با
يك اراده ضعيف ، انسان بِكند.(37)
و تو اى فرزندم ، از جوانى خود استفاده كن و با ياد او جلّ و علا و محبت به او رجوع
به فطرت الله بزيست و عمر را بگذران و اين ياد محبوب ، هيچ منافاتى با فعاليتهاى
سياسى و اجتماعى در خدمت به دين او و بندگان او ندارد، بلكه تو را در راه او اعانت
مى كند؛ ولى بدان كه خدعه هاى نفس اماره و شيطان داخلى و خارجى زياد است ، چه بسا
انسان را با اسم خدا و اسم خدمت به خلق خدا، باز مى دارد و به سوى خود و آمال خود
سوق مى دهد.(38)
وصيتى است از پدرى كه عمرى را با بطالت و جهالت گذرانده و اكنون كه به سوى جاويد مى
رود با دست خالى از حسنات و نامه اى سياه از سيئات ، با اميد به مغفرت الله و رجا
به عفوالله است ، به فرزند جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر و مختار در انتخاب صراط
مستقيم الهى كه خداوند به لطف بى كران خود هدايتش فرمايد يا خداى ناخواسته انتخاب
راه ديگر كه خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرمايد ...
عزيزم ! از جوانى ، به اندازه كه باقى است استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى
رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى . از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه
جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود و
به پيران وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذكر خدا و
اخلاص براى او باز مى داد تا مرگ برسد و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته
باشد مى گيرد. پس در جوانى كه قدرت بيش ترى دارى به مجاهدت برخيز و از غير دوست جل
و علا بگريز و پيوند خود را هر چه بيش تر اگر پيوندى دارى محكم تر كن و اگر خداى
نخواسته ندارى تحصيل كن و در تقويتش همت گمار كه هيچ موجودى جز او جل و علا
سزاوار پيوند نيست و پيوند با اولياى او اگر براى پيوند به او نباشد حيله شيطانى
است كه از هر طريق سد راه حق كند. هيچ گاه به خود و عمل به خود به چشم رضا منگر كه
اولياى خُلَّص چنين بودند و خود را لاشى ء مى ديدند و گاهى حسنات خود را از سيئات
مى شمردند.(39)
مضرّات موسيقى نامشروع
از جمله چيزهايى كه باز مغزهاى جوان ها را مخدر مى كند و تخديرى است ، موسيقى است .
موسيقى اسباب اين مى شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد، تبديل مى
شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مى كند و متوجه مى
كند به جهات ديگر.(40)
يك آدم افيونى نمى تواند فكر كند براى يك مملكت ، يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت
كرد نمى تواند براى مملكت مفيد باشد. و اين هايى كه بازى خوردند از خارج يا بازى
نخورده ، عُمّال خارج هستند و ترويج موسيقى مى كنند، ترويج فحشا مى كنند، ترويج اين
كارهايى كه جوان هاى ما را به تباهى مى كشد مى كنند، اين ها كارهايشان ، نتيجه
كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان
آن قدرت را داشته باشد تا اداره بكند، اين قدرت را از جوان مى گيرند...
تمام توجه ، تمام اين مغز، مغز موسيقى مى شود، به جاى مغز جدى ، مغز لهوى مى نشيند.
موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع ، خوشش مى آيد، لكن از امورى است
كه انسان را از جديت بيرون مى برد و به يك مطلب هزل مى كشاند. ديگر جوانى كه عادت
كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد...يك جوانى كه اكثر اوقاتش
را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اين كه پاى موسيقى بنشيند و
اين ها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى به كلى غافل مى شود، عادت مى كند، همان
طور كه به مواد مخدره عادت مى كند.(41)
جوان و مبارزه علمى و عملى
من در اينجا به جوانان عزيز كشورمان ، به اين سرمايه ها و
ذخيره هاى عظيم الهى و به اين گل هاى نوشكفته جهان اسلام سفارش مى كنم كه قدر و
قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانيد و خودتان راى براى يك مبارزه علمى و علمى
بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد.(42)
زندگى در دنياى امروز، زندگى در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر انسانى به
اراده همان انسان رقم مى خورد. اگر بخواهيد عزيز و سربلند باشيد، بايد از سرمايه
هاى عمر و استعدادهاى جوانى استفاده كنيد.
با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل و كسب دانش و بينش حركت نماييد كه
زندگى ، زير چتر علم و آگاهى آن قدر شيرين و انس با كتاب و قلم و اندوخته ها آنقدر
خاطره آفرين و پايدار است كه همه تلخى ها و ناكامى هاى ديگر را از ياد مى برد.
بشريت با همه پيشرفت هايش در علوم و فنون ، هنوز در گهواره طفوليت دانش است و تا
رسيدن به بلوغ كامل ، راه طولانى در پيش است .(43)
مبارزه علمى براى جوانان ، زنده كردن روح جستجو و كشف واقعيت ها و حقيقت هاست و اما
مبارزه عملى آنان در بهترين صحنه هاى زندگى و جهاد و شهادت شكل گرفته است .(44)
شماها كه الان جوان هستيد قواى جوانى را الحمد لله داريد و مبتلاى به سستى هاى پيرى
نشديد، زودتر مى توانيد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه بگذاريم آخر عمر، آن
وقت توبه بكنيم ، آخر عمر، توبه ممكن نيست براى آدم اگر از اول عمر دنبال قضيه
نباشد، خودش خودش را نسازد، آخر عمر ديگر نمى تواند؛ قواى شيطانى در انسان ريشه
كرده و قوى شده و قوه خود آدم ضعيف شده و اراده اش ضعيف شده و كارى از او نمى آيد.
جوان قدر جوانيشان را بدانند كه صرف كنند در علم در تقوا و در سازندگى خودشان كه
اشخاص امين صالح بشوند كه مملكت با اشخاص امين صالح مى تواند مستقل باشد...شما
ذخاير اين مملكت هستيد جوانيد، دانشجو هستيد، ذخيره اين مملكت هستيد؛ طورى بكنيد كه
اين ذخيره ها براى مملكتتان مفيد واقع بشود و خودتان را اصلاح بكنيد تا ان شاءالله
يك انسانهاى متعهد صحيح العمل ، امين ، كشورتان دست خودتان و خودتان اداره اش
بكنيد.
آدم امين را هيچ كس نمى تواند مُعَوَّجش كند، اشخاصى كه اعوجاج دارند اين ها امانت
ندارند،اين ها صلاحيت ندارند.(45)
كليد موفقيت ها
شما جوان ها، شما جوان هاى محصل و ساير جوان ها، نويد من هستيد اميد من هستيد، اميد
من به شما توده جوان است ، به شما توده محصل است . من اميد اين را دارم كه مقدرات
مملكت ما بعد از اين به دست شما عزيزان بيفتد و مملكت ما را شما عزيزان حفظ كنيد.
من اميد آن دارم كه شماها با علم و تهذيب نفس ، با علم و عمل صالح بر مشكلات خودتان
غلبه كنيد.(46)
شما جوانان برومند كشور هستيد كه بايد جبران آن نقيصه هايى كه در طول تاريخ اين دو
جنايتكار، پدر و پسر جنايتكار، به اين كشور وارد شد جبران كنيد و عمده اين است كه
شما دو جهت را در نظر بگيريد كه من كراراً عرض كردم : يكى اعتماد به خداى تبارك و
تعالى كه وقتى كه براى او بخواهيد كار كنيد به شما كمك مى كند، راه را براى شما باز
مى كند، در هر رشته كه هستيد راه هاى هدايت را به شما الهام مى كند و يكى اتكال به
نفس ، اعتماد به خودتان ، شما خودتان جوان هايى هستيد كه مى توانيد همه كارها را
انجام دهيد. مخترعين ما مى توانند در سطح بالا اختراع بكنند، مبتكرين ما مى توانند
در سطح بالا ابتكار كنند به شرط اين كه اعتماد، به نفس خودشان داشته باشند و معتقد
بشوند به اين كه مى توانيم .(47)
راه بى خطر و مطمئن
شما جوانان دانشجو و جوانان عزيزى كه از هر جا آمده ايد، اميد اين ملت هستيد كه
بايد اين راهى را كه فرا راه شما گذاشته شده است به آخر برسانيد و اين نهضتى را كه
در راه او، آن همه جان فشانى شده است ادامه بدهيد و اين صراط مستقيمى را كه انبيا
جلوى راه بشر گذاشته اند و نبى اكرم (ص ) آخرين انبيا و اشرف همه آن راه را جلوى
مردم گذاشته اند و مردم را دعوت به اين صراط مستقيم كردند و هدايت كردند به راه
انسانيت و خروج از همه انحاى كفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق ؛ بايد
شما جوان ها همان راه را ادامه دهيد، تا اين كه پيرو رسول اكرم (ص ) و در مكتب حضرت
صادق (ع ) پيروانى شايسته باشيد.(48)
پرهيز از غرور جوانى
اى عزيزان اسلام و سرمايه هاى ملت ، مجاهده كنيد كه خوديت را از سر قلب خود بزداييد
و بايد بدانيد و بدانيم كه هر چه هست اوست ، جلوه جمال او، جسم و جان و روح و روان
، همه از اوست . بكوشيد تا حجاب خوديت را برداريد و جمال جميل او جل و علا را
ببينيد. آن گاه است كه هر مشكلى آسان و هر رنج و زحمتى گوارا است و فدا شدن در راه
او احلى از عسل ، بلكه بالاتر از همه چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانى و
پيروزى در دل شما راه يابد كه با آمدن آن ، همه چيز فرو ريزد و طاق و رواق آمال در
هم شكند.(49)
كلمه اى نصيحت آموز با جوانان عزيزى ...توجه كنيد كه غرور پيروزى ها و شهرت ها و
جوانمردى ها در قلب شما رخنه نكند، كه اين مرض نفسانى از دام هاى شيطان است كه
بندگان خدا را از توجه به او باز مى دارد و از مكايد نفس اماره بالسوء است . كه
انسان را به شرك و عبوديت بُت ها و خصوص مادر بت ها كه بت نفس است ، مى كشاند.(50)
پرهيز از دنيا خواهى
نامه اى است از پدرى پير فرسوده كه عمر خود را به مشتى الفاظ و مفاهيم به پايان
رسانده و زندگى خويش را در لاك خويشتن تباه نموده و اكنون نفس هاى آخرين را با
تاءسف از گذشته خود مى كشد؛ به فرزند جوانى كه فرصت دارد تا چون عباد الله صالحين
در فكر رهانيدن خود از تعلق به دنيا كه دام ابليس پليد است ، باشد.
پسرم ، از من گذشته يشيب ابن آدم و يَشُبُّ فيه خصلتان : الحرص
و طول الامل . (فرزند آدم پير مى شود و هم زمان دو خصلت در او جوان مى شود،
حرص و آرزو پرورى )(51)؛لكن
تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده ، اميد است بتوانى راهىِ طريق صالحان باشى .
پسرم ، هيچ گاه دنبال تحصيل دنيا، اگر چه حلال او باشد مباش كه
حب دنيا گر چه حلالش باشد راءس همه خطاياست ، چه خود حجاب بزرگ است و انسان را
ناچار به دنياى حرام مى كشد.(52)
انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش را، شده است . اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد،
هم قواى خودش ضعيف مى شود و هم آن درختى كه در دل انسان ، شيطانى كاشته است قوى مى
شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضعيف ، انسان بِكَنَد. اين يكى از امورى
است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند و در هر جا هستند سفارش كنند
به اهل علم و آنها تحذير كنند از دنيا، و اين خيال نكنيد كه دنيا عبارت از اين
طبيعت است ؛ اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آن تكذيب نكرده ؛ بلكه در
روايات تعريف هم از آن شده است ، اين يكى از مظاهر الهى است ، دنيا، آنى است كه در
ما هست كه ما را از مبداء كمال دور مى كند و به نفس و نفسانيت خود ما مبتلا مى كند.
دنياى مذموم ، همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح ، ولو به اين
كتاب چه بسا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى ، به دنيا بيش تر توجه كرده
باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا!.(53)
شما جوان ها بايد خودتان را مهيا كنيد براى آتيه ، آتيه شما بدتر از آتيه ماست ؛ ما
آتيه مان تمام شد ديگر، من چند سال ديگر هستم ؟ من هفتاد سالم است ، از ما تمام شد،
ما اين نفس هاى آخر هستيم ، چند روز ديگر مى گذرد و تمام مى شود. شما براى آتيه
اسلام بايد به درد بخوريد، آتيه شما يك آتيه بدى است .
باشد مجهز بشويد؛ دست هاى دشمن هاى كثير براى شما هست از هر طبقه ، مجهز بشويد،
تهذيب كنيد خودتان را آقا، اخلاقتان را تهذيب كنيد حب دنيا را از دنيا بيرون كنيد،
اين دنياى نا داشته ، آن ها حب دنيادارند، دنيايش را هم دارند و من و شما حبش را
داريم ، آن مفسده اش را داريم .حبّ الدنيا راءس كل خطيئة
(54) ما ذئبان ضاريان در قطيع غنم من الاوله و هذا
من الاخر(55)
ظاهراً از حب نفس است ، از حب دنياست يك همچون چيزهايى ، آن ، حالا اگر با اين
تعبير هم نباشد، واقع مطلب همين است . دين اسلام ، دين ما را از بين مى برد اين حب
نفس ، اين حب جاه ، اين حب مسند، اين ها دين را از بين مى برد، يك قدرى فكر كنيد كه
اين حب را از دلتان بيرون كنيد. چيزى نيست . آخر اين صحيح نيست كه اين ها حب دنيا
داشته باشند آن هم اين دنيا.(56)
|