جوان از نظر عقل و احساسات
مرحوم محمد تقى فلسفى
- ۱۶ -
تشخص طلبى جوان
قال الله العظيم فى كتابه : افمن كان على بينة من ربه كمن زين له سوء عمله واتبعوا
اهوانهم
(476)
خواهش استقلال و شخصيت
يكى از تمايلاتى كه با فرارسيدن بلوغ ، به طور طبيعى در نهاد نوجوانان بيدار مى شود
و آنان را به فعاليت و مجاهده وامى دارد، ميل به احراز استقلال و شخصيت است .
كودك ، به علت ناتوانى جسم و نارسايى فكر، خويش را شايسته استقلال اراده نمى داند.
او همواره طفيلى پدر و مادر است و در حمايت آنان زندگى مى كند. ولى با فرارسيدن
دوران انقلابى بلوغ ، روزگار كودكى سپرى مى شود و با رشد همه جانبه بدن ، نوجوانان
تدريجا صفات و مميزات يك مرد يا يك زن كامل را به خود مى گيرد. همزمان با تحولات
جسمانى ، خواهش هاى درونى نوجوانان نيز تغيير مى يابد و عواطف و احساسات جديدى در
نهادشان پديدار مى شود. از آن جمله ، ميل به احراز استقلال و شخصيت است .
ميل جوان به آزادى
(اثبات شخصيت اجتماعى جوانان در موارد
متعدد بروز مى نمايد، ولى همواره صورت يك نوع فعاليت كاملا شخصى را داراست . جوان
نشان مى دهد كه مايل است از صورت طفيلى گرى كودكى خارج شده ، زندگانى مستقل و آزاد
داشته باشد.
ديگر، جوان قيم و سرپرست لازم ندارد و در جامعه مسؤ ول حركات و اعمال خويشتن است .
قوانين جزايى و حقوقى نيز اين موضوع را تاءييد مى نمايند. ديگر جوان ، به اصطلاح ،
صغير نيست . اين دوره اى است كه بايد كم كم طناب كشتى را شل كرد. جوانان خواه
ناخواه ، اما به طور لزوم به سوى يك نوع زندگى جديد، متفاوت با زندگى دوران كودكى ،
ميل مى كنند. آنان عادات كهنه كودكى را كنار گذارده ، فعاليت هاى جديدى آغاز مى
نمايند. دنياى محدود سالهاى اول زندگى را رها كرده ، خود را براى كوشش هاى دوران
كمال و مردى آماده مى سازند. ميل به استقلال ، جز بيان اين تكامل چيز ديگرى نيست .)(477)
قبول عضويت اجتماعى
لازم است تمايل استقلال و شخصيت نوجوانان به درستى ارضا شود و بايد اين دو خواهش
فطرى جامه عمل بپوشند. زيرا بر اثر بلوغ ، دو مسؤ وليت بزرگ به عهده نوجوانان
گذارده مى شود. يكى مؤ اخذه از آنان در اعمال فردى و ديگرى قبول عضويت اجتماعى .
احراز استقلال ، مصحح مسؤ وليت فردى نوجوانان است و به دست آوردن شخصيت ، شرط عضويت
آنان در امور اجتماعى است .
استحقاق پاداش و كيفر
نوجوان ، بر طبق مقررات اسلامى و قوانين مملكتى ، مسؤ ول اعمال خويشتن است . او در
كارهاى پسنديده يا ناپسندى كه انجام مى دهد، مستقل و مختار است و شخصا استحقاق
پاداش يا كيفر دارد. كسى كه به موجب مقررات شرع و قوانين عقلايى ، در مقابل كارهاى
خود مورد مؤ اخذه و پرسش قرار مى گيرد، بايد مستقل و داراى اراده و اختيار باشد.
دوران جوانى ، اوقات سپرى شدن ايام كودكى و آغاز زندگى اجتماعى است . نوجوان بر اثر
بلوغ ، از محيط محدود خانواده خارج مى شود و به فضاى پهناور اجتماع قدم مى گذارد.
او بايد عضويت جامعه را بپذيرد و بار مسؤ وليتى را به عهده بگيرد. كسى كه مى خواهد
عضو مؤ ثر اجتماع باشد و در صف افراد مفيد قرار گيرد، بايد واجد شخصيتى باشد كه
بتواند خويشتن را با جامعه تطبيق دهد به صفات لازم عضويت اجتماعى متصف گردد. صفاتى
كه شخص آنها را جهت سازگارى با محيط براى خود انتخاب مى كند و به آنها متصف مى
گردد، در اصطلاح روان شناسى ، صفات شخصيت خوانده مى شود. خلاصه ، ضرورت مسؤ وليت
شخصى و پذيرش عضويت اجتماعى ايجاب مى كند كه نوجوان ، واجد استقلال و شخصيت شود و
اين دو تمايل فطرى ، به شايستگى و درستى ارضا گردند.
مشكل بزرگ نسل جوان
موضوع احراز شخصيت و برگزيدن صفات لازم براى سازگارى با اجتماع ، يكى از بزرگ ترين
مشكلات نسل جوان است . بسيارى از نوجوانان به علت خودسرى يا نداشتن مربى لايق از
مسير صحيح منحرف مى شوند و به جاى برگزيدن صفات مفيد و پسنديده ، به خلقيات مضر و
ناپسند آلوده مى گردند در نتيجه از منطبق كردن خود با اجتماع عاجز مى مانند. بيشتر
طغيان ها و عصيان ها، ناكامى ها و شكست ها، محروميت ها و احيانا خودكشى ها، ناشى از
ضعف شخصيت و سوء تشخيص جوانان در راه سازگارى با اجتماع است :
توافق با محيط
(هر اندازه كه ارتباطات جوانان با محيط
خانواه سست تر مى شود، شخصيت جوان ، كه خود را قوى تر، آزادتر و پر از نيرو و ادعا
حس مى كند، با مشكلات جديدى مواجه مى گردد.
اثبات شخصيّت ، كه براى اين سن يك امر طبيعى است ، غالبا مخالفتى مابين فرد و محيطى
كه در آن زندگى مى كند، توليد مى نمايد. ماندوس متوجه شده است كه جوانان ، بيشتر
درصدد آن اند كه محيط را با خود موافق سازند، نه خود را با محيط.
انضباطهاى اجتماعى ، كه بعد از خروج از خانواده با آن برخورد مى نمايند، ايشان را
متحير مى سازد. عده اى سخت برآشفته مى شوند و عده اى ديگر در مقابل آن سر فرود مى
آورند، و فقط عده معدودى خود را با آن موافق مى سازند.
از اين جاست كه عصيان ها و روش هاى هرج و مرج طلبى ايجاد مى شود و در نزد طبايع سست
، جاى خود را به تصورات و تخيلات عجيب و غريب مى دهد.)(478)
اشتباه نوجوانان در برگزيدن صفات شخصيت و انحراف آنان از راه فضيلت و مصلحت ، علل
متعددى دارد. بدون ترديد، حالات روانى و تمايلات نفسانى نسل جوان در دوران بحرانى
بلوغ ، از عوامل مؤ ثر اين اشتباه است .
حس تفوق طلبى
يكى از تمايلات طبيعى نوجوانان ، حس تفوق طلبى و برترى جويى است . اين خواهش فطرى ،
كه با فرارسيدن بلوغ بيدار مى شود، از سرمايه هاى پرارج و و گران بهاى دوران جوانى
است . اگر آن تمايل به راه صحيح هدايت شود و به شايستگى مورد استفاده قرار گيرد، مى
تواند جوانان را به راه تعالى و تكامل سوق دهد و استعدادهاى درونى آنان را به فعليت
بياورد، برعكس اگر نوجوانان آن خواهش طبيعى را به درستى اعمال نكنند و در راه
ارضاى آن به افراط و تندروى بگرايند، موجبات بدبختى و تيره روزى خود را فراهم مى
آورند.
كسب قدرت و مقام
تشخص طلبى و تفوق خواهى يكى از تمايلات غريزى بشر است . اين تمايل در نسل جوان
بسيار قوى و نيرومند است و هر نوجوانى به شدت علاقه دارد كه در جامعه قدرت و مقام
رفيعى به دست آورد و به سرفرازى و افتخارات درخشانى نايل گردد.
مى توان گفت ميل سوزان نوجوان به نيرومندى و جلب توجه ديگران ، عكس العمل حقارت هاى
چند ساله دوران كودكى است . نوجوانى كه به تازگى ايام حقارت آميز طفوليت را پشت سر
گذارده و بال و پرى گشوده است لذت مى برد از اين كه قدرت و شهرتى به دست آورد و
بدين وسيله ضعف و حقارت هاى دوران كودكى را هر چه زودتر جبران نمايد.
(يكى از تمايلاتى كه ماك دوگال آن را
غريزى مى داند، تشخص طلبى و كسب مقام و منزلت در جامعه و نيل به درجه عالى اجتماعى
است . در روان شناسى آلفرد آدلر و پيروان او، اين مسئله تنها يك غريزه نيست ، بلكه
انگيزه عمده رفتار يا انگيزه اى است كه اغلب به عنوان اصل مبين به كار مى رود.
واكنش احساس حقارت
آدلر، تشخص طلبى را واكنشى در برابر احساس حقارت واقعى يا خيالى يا جبران آن مى
داند. نوعى حقارت و كهترى دامنگير همه هست و آن اين كه همه ، روزى بچه بوده اند. در
كودك حس حقارت بر سه تجربه متقارن مبتنى است .
نخست . احساس ناتوانى .
دوم . احساس ضعيف تر بودن از بزرگسالان .
سوم . احساس وابستگى به بزرگسالان .
هر كودكى مى خواهد آدم بزرگى باشد و در راه برترى مى كوشد تا بر احساس كم و كاستى
خود فائق آيد.)(479)
جبران حقارت
(اثبات وجود در جوانان ، مبين پيشرفت
نيروى بدنى و فكرى در آخرين دوره رشد است . در عين حال ، عكس العمل آرزوى قدرت در
مقابل احساس زيردستى است كه نسبت به اشخاص بالغ و نسل پيش از خود مشاهده مى نمايد.)(480)
حس تقليد، يكى از تمايلات طبيعى است كه در تمام افراد بشر در سنين مختلف وجود دارد
و در نسل جوان شديدتر است . آدمى به وسيله تقليد، از تجربيات علمى و عملى ديگران
استفاده مى كند و راهى را كه گذشتگان پيموده و به نتيجه رسيده اند، مى پيمايد و
بدين وسيله مدارج ترقى و تعالى را با زحمت كمتر و سرعت بيشترى طى مى كند.
تقليد از روش دگران
نوجوانان براى ساختن شخصيت خويش و برگزيدن صفات لازم از دگران تقليد مى كنند و روش
آنان را برنامه كار خود قرار مى دهند. با توجه به اين نكته كه تمايل خودنمايى و
تشخص طلبى در نوجوانان شديد است ، كوشش مى كنند تا جايى كه ميسر است ، از مردان
مشهور و ممتاز پيروى نمايند و صفات آنان را الگوى شخصيت سازى خود قرار دهند، به اين
اميد كه هر چه زودتر و بيشتر شهرت و افتخارى كسب نمايند و مورد توجه عموم قرار
گيرند.
(به محض اين كه خودخواهى توسعه يافت ،
انسان دائما خود را با ديگران مى سنجد. يعنى ممكن نيست جوان ، به مردم ديگر نظر
نمايد و فورا متوجه خويشتن نشود و خود را با آنها مقايسه ننمايد. جوانان ما با هر
يك از رجال بزرگ تاريخ كه آشنا مى شوند، فورا تغيير روش مى دهند. يعنى ميل دارند
خود را به جاى آنها قرار دهند. به عبارت ديگر، گاهى مى خواهند سيسرن بشوند. زمانى
تراژان يا اسكندر. به همين جهت ، وقتى به خود بازگشتند، از وضعيت خويش ناراضى مى
شوند، بر مقامى كه دارند افسوس مى خورند و دچار ياءس مى گردند.)(481)
ميل به شهرت و خودنمايى
نوجوانان عاشق عرض وجود و اثبات شخصيت خود هستند و به هر كارى كه باعث شهرت و
خودنمايى آنان گردد، يا نشانه نيرومندى قدرتشان باشد، رغبت بسيار دارند.
نوجوانان براساس حس تفوق طلبى و برترى جويى شيفته كارهاى قهرمانى هستند و نسبت به
قهرمانان واقعى يا افسانه اى ، ابراز علاقه مى كنند. مايل اند تاريخ آنان را با دقت
بخوانند و از جزر و مد زندگى آنها به درستى آگاه شوند. مى خواهند شخصيت خود را بر
طبق شخصيت قهرمانان نامى بسازند و اعمال آنان را سرمشق تمام كارهاى خود قرار دهند.
پيروى از قهرمانان
گاهى از قهرمانان ورزشى تقليد مى كنند و در رفتار و گفتار خود از آنان پيروى مى
نمايند و براى نيل به مقام قهرمانى ، احيانا به ورزش هاى سنگين ، بيش از استعداد
خود دست مى زنند و يا مرتكب كارهاى خطرناك و خلاف مصلحت مى شوند و در جوانى سلامت
خويش را به رايگان از كف مى دهند.
ورزش هاى خطرناك
(ورزش هاى بدنى جوانان ، اگر تحت
بازرسى دقيق قرار نگيرد، ممكن است در نتيجه افراط، مضار غيرقابل جبرانى را موجب
گردد. در صنعت ، از يك قرن قبل از اين تاكنون ، قوانين شديدى وضع شده است كه سوء
استفاده و استثمار بيش از اندازه از جوانان و كودكان را مورد تعقيب قرار مى دهند.
همچنين از نظر ورزش هاى بدنى نيز بايد يك بازرسى طبى شديد برقرار باشد و اگر در اين
باره دقت و احتياط كافى نشود، جوانان نورسيده ، در نتيجه هم چشمى و در تحت فشار،
عزت نفس ، كوشش هايى غيرمتناسب با ظرفيت خود انجام مى دهند.
همان طور كه كار اجبارى براى نوآموزان و شاگردان ، در كارخانه ها ممنوع شده است ،
بايد هر نوع كوشش پيش از موقع براى نورسيدگان ممنوع شود. در غير اين صورت ممكن است
در استخوان بندى آنها تغيير شكل حادث شود و بدتر از همه ، فشار زياد به قلب ، توليد
امراض مزمن و خطرناك قلبى خواهد كرد.)(482)
تقليد از ستاره هاى سينما
گاهى پيرو ستاره هاى سينما مى شوند و كارهاى ساختگى و غيرواقعى آنها را برنامه
زندگى حقيقى خود قرار مى دهند و اين رفتار نادرست را مايه افتخار و شهرت خويش مى
پندارند. مانند آنان راه مى روند. حرف مى زنند. لباس مى پوشند. نگاه مى كنند. مى
خندند. معاشقه مى كنند و روى و موى خوى خود را مثل آنها مى آرايند، و خلاصه به جاى
اين كه نوجوانان ، شخصيت خويش را بر اساس سجاياى اخلاقى و صفات انسان پى ريزى كنند
و خود را انسان لايقى بسازند، از ستاره هاى سينما تقليد مى كنند. رفتار آنها را
برنامه كار خود قرار مى دهند و از اين راه بزرگترين ضربه را به شخصيت معنوى خود مى
زنند.
دكتر كارل مى گويد:
(انتشار بى حد روزنامه ها و سينماها و
راديو، سطح فكرى طبقات اجتماعى را به پايين ترين مرحله خود رسانده است . شاگردان
مدارس و دانشجويان افكار خود را در برنامه هاى گنگ راديويى و سينمايى كه به آن عادت
كرده اند، مى ريزند. محيط اجتماعى امروز نه تنها رشد فكرى را تسهيل نمى كند. بلكه
از آن جلوگيرى هم مى نمايد.
بى اعتنايى به حسن اخلاق
هنر صنعتى به سرعت بسط مى يابد. بخصوص معمارى در فصل تازه اى قدم نهاده است و
ساختمان هاى مجلل ، نماى شهرها را عوض كرده اند. لكن در مورد حسن اخلاق چنين نيست .
محيط اجتماعى امروز آن را كاملا در بوته فراموشى نهاده ، و در حقيقت آن را از ميان
برده است . نوجوانان كارهاى خود را از قهرمانان پرده سينما فرامى گيرند و در بازى
هاى خود از آنان تقليد مى كنند.)(483)
بدون ترديد، در دنياى كنونى ، روزنامه و سينما در ساختن افكار جامعه و پى ريزى
شخصيت مردم ، بخصوص نسل جوان نقش فوق العاده مؤ ثرى دارند. مطالبى را كه جوانان در
جرايد مى خوانند يا در پرده سينما مى بينند، در آنان اثر عميق مى گذارد و بدون آن
كه خودشان متوجه باشند، به همان مسير سوق داده مى شوند و با همان روحيه پرورش مى
يابند.
به نظر روان شناسان بزرگ جهان ، اين دو عامل مؤ ثر نه تنها وظيفه سازندگى طرز فكر
مردم را به خوبى و شايستگى انجام نمى دهند، بلكه گاهى افكار جامعه را از مسير صحيح
خود خارج مى كنند و به انحراف ناپاكى سوق مى دهند.
اخبار جرايد
انحراف از محور زندگى
اوراستريت استاد دانشگاه هاى كاليفرنيا و نيويورك مى گويد:
(مهمترين اخبار يك روزنامه خبرهايى است
كه باعث ناراحتى و كسالت اشخاص يا لااقل شخص خواننده شود. اخبار سياسى داخلى معمولا
نوعى از اخبار مسابقات و زد و خوردها تلقى مى گردد. اكثر اخبار محلى كه در ستون ها
و سرلوحه ها نقل مى شود، مربوط به صوانح است : يكى را كشته اند. ديگرى را دزديده
اند. سومى را مورد ضرب و شتم و حمله قرار داده اند. يكى موجب اعتصاب گشته . ديگرى
در معامله كلاه بردارى كرده . سومى را توقف كرده اند. قاتلى فرار كرده . شخصى اسرار
محرمانه ديگرى را فاش نموده . اينها و امثال اينها، اهم اخبار داخلى مملكت ما را
تشكيل مى دهند. بطور خلاصه ، اكثر روزنامه ها بدين نكته پى برده اند كه بيشتر
افراد، در اكثر مواقع به آن نوع زندگى كه از محور خود به نحوى منحرف گشته ، بيش از
آن نوع زندگى كه جريان عادى خود را سير مى كند علاقه نشان داده اند.
نمونه هاى مخرب
مى توان گفت كه جرايد علاقه ثابتى را نسبت به سوانح و وقايع غيرعادى در مردم ايجاد
كرده اند. اگر بتوانند نقطه اى را براى جنگ و مجادله پيدا كنند، آن را بزرگ مى كنند
و اگر بتوانند از روى يك واقعه حزن انگيز پرده بردارند، آن را در سرلوحه خود قرار
مى دهند. از لحاظ توجه ما به كمال از جهت روان شناسى ، هر يك از اينها داراى معناى
خاصى است و معناى آن اين است كه روز به روز، سال به سال همه ما از پير و جوان ،
رفته رفته از زاويه منحرف به زندگى نظر و توجه مى كنيم . ما زندگى را در نمونه هاى
خصومت آميز و پرسانحه و مخرب آن جالب تر از نمونه هاى دوستانه و خلاق آن مى بينيم .
ما داراى چنان تمدنى هستيم كه مطبوعات آن ، اكثر افراد را از اوان كودكى تحت تاءثير
شديد قرار مى دهند و اين فكر رفته رفته در اذهان رسوخ پيدا مى كند كه جالب بودن ،
مرادف است با جنگ و سوانح غيرعادى .)(484)
عمل وحشيانه
دكتر اوستاس چسر پزشك و روان شناس انگليسى مى گويد:
(ما مى بينيم كه در بعضى فيلم ها
زورگويى و خشونت را يك صفت برجسته و قابل ستايش نشان مى دهند. در اين فيلم ها، آن
مرد راهزن و تبهكار (گانگستر) و همچنين بشر جنگلى (تارزان ) را ايده آل و سرمشق
زندگى ما معرفى مى نمايند. قدرت بدنى هر دو پسنديده و خوب است ، ولى چنان كه شكسپير
مى گويد، داشتن زور و نيروى غول آسا چيزى است بسيار خوب و عالى ، ولى به كار بردن
آن زور و نيرو، مانند غول ، عملى است وحشيانه .)(485)
سنين بلوغ ، دورانى است كه نوجوانان شخصيت معنوى خود را در آن پى ريزى مى كنند و
خويشتن را براى سازگارى با اجتماع مجهز مى نمايند. در اين موقع ، بايد تحت مراقبت
كامل قرار گيرند و از راهنمايى هاى مربيان لايق و خيرخواه همواره برخوردار باشند تا
بتوانند اين دوران بحرانى را به سلامت طى كنند و از خطراتى كه ممكن است بر سر
راهشان پيش آيد و هر لحظه دامنگيرشان شود، مصون بمانند.
نوجوانان براى ساختن شخصيت خويش ، از طرفى ناچارند از روش ديگران تقليد كنند و در
برنامه هاى گوناگون زندگى از تجربه آنان پيروى نمايند، و از طرف ديگر شيفته برترى
جويى و بلندپروازى هستند. مايل اند روش قهرمانان و اشخاص نامى را سرمشق خويش قرار
دهند و تمايل تفوق طلبى خود را بدين وسيله ارضا نمايند.
فيلم هاى گمراه كننده
چه بسا جوانانى كه با مشاهده بعضى از فيلم هاى مضر و گمراه كننده از مسير پاكى و
فضيلت منحرف گشتند و براى ارضاى خواهش برترى جويى و تشخص طلبى ، مرتكب گناهان بزرگ
شدند و براى هميشه موجبات تيره روزى و بدبختى خود را فراهم آوردند.
سقوط و بدنامى
(نسل جوان معاصر، كه علاقه مفرطى به
سينما دارد، بدون شك متمايل خواهد شد كه زندگى اش شبيه زندگى قهرمانان فيلم باشد و
هرگز قسمت هاى جعلى و ساختگى فيلم را در نظر نمى گيرد. قهرمانان فيلم غالبا با كمال
شجاعت در ميدان حوادث پاى مى گذارند و هيچ مانع و رادعى آنان را از رسيدن به هدف
باز نمى دارد و بر همه رقباى خود فائق مى شوند. آن چه در اين گونه فيلم ها مورد
استعمال زيادى پيدا مى كند، هفت تير است و با كمال تاءسف بايد بگوييم كه هميشه اين
تقليد نتايج ثمربخش به بار نمى آورد و به جاى فتح و پيروزى و به دست آوردن ثروت و
معشوقه ثروتمند، كه زينت فيلم هاى امروزى است ، غالبا نشستن پشت ميز محكمه جنايى و
سقوط و بدنامى نصيب ايشان مى شود.
كيست كه منكر تاءثير شوم رمان هاى پليسى در جوانان ما بشود؟ زيرا براى جوانان دشوار
است كه نقش يك كارآگاه زبردست را بازى كنند. به آسانى رل جانى را بازى مى كنند،
بازى اى كه براى ايشان خيلى گران تمام مى شود.)(486)
(خطر سينما. شكايت جالبى كه هفته گذشته
مادرى عليه فرزندش در بيروت اقامه كرد، توجه مردم را به خطر فيلم هاى جنايى در
روحيه كودكان جلب نمود. اين زن كه آمنه غندور نام دارد، در شكايت خود يادآور شد كه
پسر دوازده ساله او، عدنان غندور، مرتب از مدرسه فرار مى كند و بى حساب ولخرجى مى
نمايد و او (مادر) نمى داند كه عدنان اين پولها را از كجا مى آورد.
خيانت و دزدى
پس از تحقيقاتى كه از عدنان شد، وى اعتراف كرد كه او فن سرقت را از مشاهده فيلم ها
ياد گرفته و تاكنون مرتكب 27 فقره سرقت شده است ، كه از جمله ، هفت دستگاه دوچرخه
دزديده و فروخته است .)(487)
لذت از كارهاى قهرمانى
(چندى پيش در تهران عده اى نوجوان ، كه
برخى از آنها دانش آموز نيز بوده اند، دست به دزدى اتومبيل هاى سوارى مى زدند و
دستگير مى شدند. سن اين دسته بين 16 تا 20 سال بود و بيشتر آنان در بازجويى چنين
اعتراف كردند: ما خودمان هم نمى دانيم چرا به اين كار دست زديم ، اما هر چه بود، از
دزديدن اتومبيل مخصوصا كارهاى قهرمانى آن لذت مى برديم ، ولى هيچ گاه از پول هايى
كه به دست مى آورديم نتوانستيم استفاده كافى ببريم .
در آمريكا چند باند دزدان اتومبيل ، از ميان نوجوانان دستگير شده و همگى اعتراف
كردند كه از روى استيصال به اين كار دست نزده اند، بلكه از كار قهرمانى آن لذت برده
اند. ميل داشته اند از اين رواه به قيود اجتماعى و قراردادها و قوانين كشورى تعدى و
تجاوز كنند، و از اين كار خود لذت ببرند. برخى از دانشمندان ، اين حوادث را ناشى از
علل متعددى مى دانند كه از آن جمله تاءثير سوء فيلم هاى جنايى و پليسى تلويزيون و
مجله در جوانان است .)(488)
انگيزه ارتكاب جرايم
گرچه تماشاى فيلم هاى جنايى و پليسى گمراه كننده ، براى عموم نوجوانان ، كه در راه
ساختن شخصيت خود مجاهده مى كنند، مضر است و ممكن است همه آنها را از مسير صحيح
منحرف سازد و به پيروى از قهرمانان فيلمها، مرتكب جرايم و جناياتى شوند، ولى مشاهده
آن مناظر، براى جوانانى كه از يك يا چند جهت دچار عقده حقارت هستند يا در كودكى از
تربيت صحيح محروم بوده اند، به مراتب خطرناك تر است . زيرا در نهاد اين قبيل جوانان
، علاوه بر تمايل تفوق طلبى ، انگيزه هاى ديگرى وجود دارد كه آنان را به ارتكاب
جرايم تحريك مى كند.
علل عقده حقارت
نوجوانى كه در كودكى محبت بيش از اندازه ديده و از خودراضى بار آمده و اكنون جامعه
به وى اعتنا نمى كند و عملا تحقيرش مى نمايد، نوجوانى كه در طفوليت مورد بى مهرى
پدر و مادر بوده و عزت نفسش سركوب شده است ، نوجوانى كه به علت تنبلى يا نارسايى
عقل و هوش از رفقاى تحصيلى خود عقب افتاده و مورد بى اعتنايى قرار گرفته است ،
نوجوانى كه به علت نقص عضوى هميشه در خود احساس پستى و كمبود نموده و رنج برده است
، نوجوانى كه در محيط خانواده يا اجتماع مورد تعدى و ستم واقع شده كسى به حق او
توجه نكرده استك و خلاصه نوجوانى كه ضمير آرام ندارد و از يك يا چند جهت در خود
احساس حقارت مى كند، همواره در فكر جبران آن حقارت است . او مى خواهد از هر راهى كه
ميسر است ، خود را بنماياند و اثبات وجود كند و بدين وسيله پستى و نقص خود را
بپوشاند.
بدآموزى فيلم هاى مضر
فيلم هاى گمراه كننده و مضر، راه اين كار را به وى نشان مى دهند و قهرمانان فيلم به
او مى آموزند كه چگونه انتقام بگيرد. زور بگويد. اعمال خشونت كند. افراد را مرعوب
سازد. شخصيت خود را اثبات كند. سخنان خويش را به دگران بقبولاند. با دزدى ثروتى به
دست آورد. تمايل جنسى خود را به غير مشروع ارضا نمايد. خلاصه ، به وى ياد مى دهند
چه كند تا از طرفى قهرمان شود و خواهش تفوق طلبى خود را اعمال نمايد و از طرف ديگر
به كارهاى بزرگى دست بزند و بدين وسيله حقارت هاى درونى خويش را جبران نمايد.
بدون ترديد، تقليد يكى از اركان اساسى ترقى بشر و از عوامل بسيار مؤ ثر در پيشرفت
هاى فردى و اجتماعى است ، و بايد نوجوانان در راه ساختن شخصيت خود، از اين تمايل
طبيعى استفاده كنند. ولى براى آن كه بر اثر تقليدهاى كوركورانه و نادرست ، دچار خطا
و گمراهى نشوند و از مسير فضيلت و مصلحت منحرف نگردند، لازم است همواره به دو نكته
متوجه باشند.
شكست گناهكاران
اول . افراد منحرف و گناهكارى پيروى نكنند و به اميد نيل به درجه قهرمانى و رسيدن
به مقام رفيع اجتماعى ، اعمال نادرست آنان را سرمشق خود قرار ندهند. چه آن كه
گناهكاران خيلى زود با شكست و ناكامى مواجه خواهند شد.
(عن
الحسين عليه السلام : من حاول امرا بمعصية الله كان افوت لما يرجوا و اسرع لما
يحذر.(489)
)
حضرت حسين بن على عليهماالسلام فرموده است : كسى كه از راه گناه از پى كارى برخيزد،
اميدش بيشتر فوت مى شود و از آن چه مى ترسد سريع تر به آن مبتلا مى گردد.
(رفتار ما به طور كلى بر اثر تقليد است
. اگر اين غريزه نبود، مى بايستى هر كس از طفوليت تجربيان زندگى را از سر بگيرد و
رفتار و كردار مخصوص به خود داشته باشد و البته در اين صورت ، زندگى در اجتماع
بسيار دشوار و شايد غيرممكن مى شد.
تقليد ناصواب
متاءسفانه گاهى تشخيص نادرست و هوى و هوس ، برخى را به تقليد از افرادى وامى دارد
كه مورد تصديق همه كس و پسنديده عقلا نيستند. چنان كه ممكن است جوانى عجول و شيفته
خودنمايى و سرافرازى ، به عوض اين كه با صبر و حوصله اسباب بزرگى را يك به يك
فراهم بياورد، از كسى پيروى و تقليد كند كه اتفاقا از راه ناصواب به كام رسيده و در
نتيجه اين تقليد ناروا، خود را به هزار زحمت و مهلكه بيندازد.)(490)
استعدادهاى متفاوت
دوم . بدانند ساختمان طبيعى و استعدادهاى فطرى بشر با يكديگر متفاوت است . خداوند
مردم را مختلف آفريده و هر انسانى براى انجام كار مناسب با ساختمان خود آمادگى
بيشترى دارد.
(قال
رسول الله صلى الله عليه و آله : اعملوا فكل ميسر لما خلق له .(491)
)
رسول اكرم فرموده است : كار كنيد، كه هر كس براى كارى كه آفريده شده مهياتر است و
آن را آسان تر انجام مى دهد.
آدمى زمانى به كمال لايق خويشتن مى رسد كه از ذخاير نهانى خود استفاده كند
استعدادهاى درونى خويش را به فعليت بياورد. منظور از تقليد آن است كه شخص در راه
احياى قابليت و ابراز لياقت خود، از روش ديگران استفاده كند و راهى را كه آنان
پيموده اند و به نتايج ثمرربخش رسيده اند، بپيمايد، نه آن كه به خيال قهرمان شدن ،
كوركورانه از قهرمانان تقليد كند و استعدادهاى فطرى خود را كه مى توانند مايه شهرت
و سربلندى وى گردند سركوب نمايد.
(عشق و حادثه جويى چيزهايى نيست كه
بتواند به تنهايى زندگى شما را تشكيل دهد. بنابراين نبايد زياد به دنبال آنها رفت .
آنها خود به موقع به سراغ شما مى آيند، به شرط آن كه سعى كنيد هميشه خودتان باشيد،
نه آن كه بخواهيد خود را به جاى يكى از قهرمانان كتاب هاى رمان يا فيلم ها بگذاريد.
قهرمان خيالى
اگر شما فقط يك قسمت از شخصيت خود را بگيريد و آن را پرورش دهيد تا به شكل يك
قهرمان خيالى درآييد، هرگز شخصيت واقعى خودتان نخواهيد بود. شخص تا وقتى حركات و
رفتار و افكارش طبيعى و حقيقى باشد، خيلى بيش از كسى كه با رفتار مصنوعى ، خود را
به رخ ديگران مى كشد داراى ارزش و احترام خواهد بود. انسان مى تواند با كوشش و
اراده ، خود را از گمنامى به شهرت و افتخار برساند و شخصيت برجسته اى دارا شود، ولى
اشخاصى كه فقط مى خواهند از قهرمانان تقليد نمايند، هيچ وقت بيش از يك شخص مقلد
نخواهند بود. خوشبختى ، عشق و موفقيت و پيشرفت ، همه زمانى نصيب شما مى شوند كه شما
از قوا و استعدادهاى طبيعى خود استفاده كنيد، نه آن كه استعدادهاى خويش را با اخلاق
و رفتار ناپسند، غرور و حرص ، عدم اعتماد يا اعتماد بيش از اندازه به دگران يا
پيروى كوركورانه ، از بين ببريد.)(492)
استفاده از قواى طبيعى
براى آن كه نوجوانان در ساختن شخصيت خويش تا اندازه اى از برنامه هاى اسلام آگاه
شوند و با تقليدهاى كوركورانه ، استدادهاى طبيعى خود را سركوب ننمايند و احيانا به
ناپاكى و گناه آلوده نشوند، براى آن كه نوجوانان در ارضاى تفوق طلبى و برترى جويى
خود به راه خطا نرود و مانند بعضى از جانان گمراه ، از مسير سعادت و مصلحت منحرف
نگردند، و خلاصه براى آن كه صفات شخصيت نوجوانان ، براساس صحيح و ثمربخش پايه گذارى
شود و تا پايان عمر از نتايج سودمند آن برخوردار باشند، در اين بحث به پاره اى از
تعاليم عاليه اسلام اشاره مى شود.
عالى ترين سرمايه هاى افتخار
صفات حميده و اخلاق پسنديده در آيين مقدس اسلام ، عالى ترين سرمايه افتخار و شرف
اجتماعى شناخته شده است . سجاياى اخلاقى و صفات انسانى ، رمز كاميابى و موفقيت و
بهترين وسيله سازگارى با اجتماع است . حسن خلق مى تواند آدمى را در نظر مردم عزيز و
محبوب نمايد و موجبات آسايش مادى و معنوى اش را از هر جهت فراهم آورد. در اين باره
روايات بسيارى رسيده است .
مايه مجد و شرف
(قال
على عليه السلام : اكرم الحسب حسن الخلق .(493)
)
على عليه السلام فرموده : عالى ترين مايه مجد و شرف آدمى ، حسن خلق است .
(و
عنه عليه السلام : رب عزيز اذله خلقه و ذليل اعزه خلقه .(494)
)
و نيز فرموده است : چه بسا عزيزى كه خلق ناپسند به ذلت و خوارى اش افكنده و چه
بسا ذليلى كه حسن خلق محبوب و عزيزش ساخته است .
(قال
الصادق عليه السلام : حسن الخلق يزيد فى الرزق .(495)
)
امام صادق عليه السلام فرموده : حسن خلق مايه افزايش روزى است .
(عن
على عليه السلام : فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق .(496)
)
على عليه السلام فرموده است : گنج هاى روزى مردم در گشايش اخلاقى نهفته است .
مشكلجوانان
مشكل بزرگى كه جوانان در راه ساختن شخصيت خود با آن مواجه هستند و مانع تخلق آنان
به صفات انسانى و سجاياى اخلاقى مى شود، تمايلات نفسانى و انگيزه هاى نيرومند غرايز
است .
عقل و وجدان اخلاقى ، كه سرمايه هاى فضيلت و انسانيت اند، آدمى را به صفات حميده و
خلقيات پسنديده دعوت مى كنند، ولى نفس سركش و غرايز لجام گسيخته ، براى نيل به
تمنيات طبيعى خودشان ، انسان را به راه ستم و تجاوز سوق مى دهند و به ارتكاب خيانت
و ناپاكى وامى دارند.
وسوسه تجاوز
(انسان در اين وسوسه است كه حسن
نيازمندى خويش را به تجاوز و تعدى ، به زيان همنوع خود اقناع كند. كار همنوع را
بدون جبران خسارت او استثمار نمايد. از لحاظ جنسى وى را بدون رضايت خاطر خودش مورد
تمتع قرار دهد. اموال او را تصاحب كند. او را تحقير نمايد. رنج بدهد. بكشد... اين
تمايل به تعدى ، عامل اصلى بى نظمى و اختلال در روابط ما با افراد ديگر است . در
نتيجه اين خصومت ابتدايى ، كه مردم را به مخالفت با يكديگر برمى انگيزد، جامعه
متمدن دائما به اضمحلال تهديد مى شود.)(497)
پيروى بى قيد و شرط از تمايلات غريزى ، مستلزم سركوب نمودن تمايلات انسانى و نابود
كردن افتخارات بشرى است . جوانان در برگزيدن سجاياى اخلاقى و صفات انسانى همواره در
كشاكش اين دو قدرت متضاد قرار دارند.
مقاومت در مقابل غرايز
كسى كه مايل است انسان واقعى باشد و به مدارج كمال روحانى نايل شود، بايد تصميم
بگيرد كه در كمال نيرومندى ، در برابر قدرت غرايز مقاومت كن تا بتواند خويشتن را از
پستى و سقوط حتمى بر كنار نگاه دارد.
تضاد طبع و وظيفه
(عن
اميرالمؤ منين عليه السلام قال : النفس محبولة على سوءالادب والعبد ماءمور بملازمة
حسن الادب والنفس تجرى بطبعها فى ميدان المخالفة والعبد يجهد بردها عن سوء المطالبة
فمتى اطلق عنانها فهو شريك فى فسادها و من اعان نفسه فى هوى نفسه فقد اشرك نفسه فى
قتل نفسه .(498)
)
على عليه السلام فرموده : نفس آدمى به طور طبيعى ، مايل به لجام گسيختگى و خلقيات
ناپسند است و بنده مطيع ، حق مؤ ظف است خويشتن را به صفات پسنديده متخلق سازد. نفس
آدمى ، به طبع متجاوز خود، در صحنه مخالفت با فضيلت و مصلحت مى تازد و بنده درستكار
الهى كوشش مى كند تا مسير او را از تمنيات ناروا بگرداند. كسى كه عنان نفس سركش خود
را رها كند و در ارضاى تمايلات نادرستش آزاد بگذارد، به تباهى و فساد نفس خويش كمك
كرده است . كسى كه نفس متجاوز خود را در تمنيات نابه جايش يارى نمايد، خويشتن را
شريك كشتن انسانيت خود نموده است .
خواهش طغيان و تجاوز به دگران و ميل به ايذا و آزار اين و ان ، به منظور ارضاى
غرايز و نيل به تمنيات نفسانى با سرشت بشر آميخته شده و در نهاد تمام افراد مردم
وجود دارد. با اين تفاوت كه اين حالت روانى در بعضى از اشخاص شديدتر و در برخى خفيف
تر است .
(قال
على عليه السلام : ان هذه الطبائع متباينة و خيرها ابعدها من الشر.(499)
)
على عليه السلام فرموده : ساختمان طبيعى و سرشت مردم از يكديگر دور و با هم متفاوت
است و از همه بهتر طبيعتى است كه از شر و بدكارى بركنارتر باشد.
تحديد تمايلات
جوانان از هر گروه و دسته اى كه باشند، اگر بخواهند به سجاياى انسانى متخلق شوند و
واجد شخصيت شايسته اى باشند، بايد تمايلات نفسانى خود را محدود كنند و خويشتن را از
قيد بندگى و اطاعت بى قيد و شرط هواى نفس خود آزاد نمايند.
(عن
ابى عبدالله عليه السلام قال : اقصر نفسك عما يضرها من قبل ان تفارقك واسع فى
فكاكها كما تسعى فى طلب معيشتك فان نفسك رهين بعملك .(500)
)
كوشش در راه آزادى
امام صادق عليه السلام فرموده است : نفس خود را از تمايلات مضرش بازدار پيش از آن
كه مرگت فرا رسد و جان از تنت مفارقت نمايد، و در راه آزادى نفس خويش كوشش كن ،
همان طور كه در طلب معاش خود مجاهده مى كنى كه نفس تو در گرو اعمال تو خواهد بود.
يكى از امتيازات بشر نسبت به حيوانات اين است كه حيوانات مطيع غرايز و فرمانبردار
تمايلات نفسانى خود هستند، ولى انسان عاقل ، پيرو عقل و مطيع مصلحت است . تمايلات
مفيد و سودمند خود را اعمال مى كند و به خواهش هاى مضر خويش پشت پا مى زند. اگر
انسانى مانند حيوانات تنها مطيع غرايز خود باشد و به مصلحت توجه نكند، او نيز
حيوانى بيش نيست .
(قال
على عليه السلام : من لم يعرف الخير من الشر فهو بمنزلة البهيمة .(501)
)
على عليه السلام فرموده است : كسى كه خير را از شر نشناسد و نيك را از بد تميز
ندهد، او هم مانند حيوان است .
غلبه بر تمايلات غريزى و مبارزه با خواهش هاى نفسانى كارى بس دشوار و طاقت فرساست .
دشوارى مبارزه
اولياى گرامى اسلام ، پيكار با نفس اماره ومبارزه با تمنيات نابه جاى غرايز را عالى
ترين جهاد مقدس شناخته اند.
(قال
على عليه السلام : ان افضل الجهاد مجاهدة الرجل نفسه .(502)
)
على عليه السلام فرموده : بهترين و بزرگ ترين جنگ و مبارزه اين است كه آدمى با نفس
سركش خود پيكار نمايد.
پى ريزى شخصيت
در مكتب آسمانى اسلام ، پى ريزى شخصيت و برگزيدن صفات سازگارى با اجتماع ، از غلبه
بر تمايلات غريزى و قدرت خويشتن دارى آغاز مى شود. به عبارت ديگر، نوجوانى كه مى
خواهد شخصيت خود را به شايستگى بسازد و خويشتن را به سجاياى اخلاقى و صفات انسانى
متّصف نمايد، در قدم اول ، بايد بر تمايلات نفسانى خود مسلط گردد و خواهش هاى غريزى
خويشتن را مهار نمايد.
(قال
على عليه السلام : خالف نفسك تستقم و خالط العلماء تعلم .(503)
)
على عليه السلام فرموده است : با تمايلات نفسانى خود مخالفت كن . راست و درست بمان
. با دانشمندان آميزش كن و دانا باش .
بندگان شهوت
افراد زبون و بى شخصيتى كه بنده فرمانبردار شهوات خويش هستند و همواره در معرض
تجاوزكارى و گناه قرار دارند، هرگز نمى توانند به صفات عاليه انسانى متخلق شوند و
شخصيت بارزى احراز نمايند، مگر آن كه خود را از قيد اسارت غرايز آزاد كنند و بر
تمايلات خويشتن حاكم گردند.
حس تفوق طلبى و برترى جويى از تمايلات فطرى جوانان از پايه هاى اساسى تعالى و ترقى
است . نوجوانان ، به منظور ارضاى اين خواهش طبيعى ، راه قهرمانى را در پيش مى
گيرند و از ستاره هاى سينما و قهرمانان نامى تقليد مى نمايند. اينان اثبات وجود و
برترى قدرت خود را در نبرد با رقباى ورزشى و پيروزى در صحنه هاى قهرمانى جست و جو
مى كنند و از رقيب نيرومند داخلى ، يعنى نفس سركش و گناهكار خود غافل اند و درباره
غلبه بر آن دشمن توانا فكر نمى كنند. ولى اسلام اولين و مهم ترين نشانه قدرت و
برترى هر فرد را در پيكار با غرايز و پيروزى بر تمايلات نفسانى خود او مى داند. به
عبارت كوتاه تر، در نظر مردم ، قهرمان كسى است كه با اعمال قهرمانى خود بر ديگران
پيروز گردد، و در نظر اسلام قهرمان كسى است كه با اراده آهنين ، بر نفس خود غلبه
كند و حاكم بر تمايلات غريزى خويش گردد.
(عن
النبى صلى الله عليه و آله : ان الشديد ليس من غلب الناس ولكن الشديد من غلب على
نفسه .(504)
)
رسول اكرم فرموده : نيرومند و توانا آن كس نيست كه بر مردم پيروز شود، بلكه قوى و
مقتدر كسى است كه بر نفس خويشتن غلبه نمايد.
(و
عنه صلى الله عليه و آله : ليس الشديد بالصرعة انما الشديد الذى يملك نفسه عندالغضب
.(505)
)
قهرمان واقعى
و نيز فرموده است : نيرومند و قهرمان كسى نيست كه در كُشتى ، رقيب خود را بر زمين
زند، بلكه نيرومند كسى است كه در موقع خشم ، مالك نفس خود باشد.
(قال
على عليه السلام : من قوى على نفسه تناهى فى القوة .(506)
)
على عليه السلام فرموده است : كسى كه بر نفس خود غالب شود به درجه نهايى قوت و قدرت
نايل شده است .
قوى تر از قهرمان
(مر
رسول الله صلى الله عليه و آله بقوم فيهم رجل يرفع حجرا يقال له حجرالاشداء و هم
يعجبون منه . فقال ما هذا؟ قالوا رجل يرفع حجرا يقال له حجرالاشداء. قال افلا
اخبركم بما هو اشد منه ؟ رجل سبه رجل فحلم عنه فغلب نفسه و غلب شيطانه و شيطان
صاحبه .(507)
)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله گذر كرد بر جمعيتى كه بين آنها مرد پرقدرت و
نيرومندى بود كه سنگ بزرگى را از زمين برمى داشت و مردم آن را سنگ زورمندان ، يعنى
وزنه قهرمانان ، مى ناميدند و همه از عمل آن ورزشكار قوى در شگفتى بودند. رسول اكرم
پرسيد: اين اجتماع براى چيست ؟ مردم عمل وزنه بردارى آن قهرمان را به عرض رساندند.
فرمود: آيا به شما نگويم قوى تر از اين مرد كيست ؟ قوى تر از او كسى است كه به وى
دشنام گويند و تحمل نمايد و بر نفس سركش و انتقامجوى غلبه كند و بر شيطان خويش و
شيطان دشنام گو پيروز گردد.
حس خويشتن دارى
در نظر اولياى گرامى اسلام ، غلبه بر خواهش هاى نارواى غرايز و اجتناب از ناپاكى و
گناه ، نه تنها دليل بر عزم ثابت و قدرت نفس آدمى است ، بلكه مايه عزت و سرافرازى
است . جوانانى كه خواهان محبوبيت و افتخارات واقعى هستند، بايد شخصيت خود را براساس
خويشتن دارى و غلبه بر هواى نفس استوار نمايند و از اين راه موجبات آبرومندى و
خوشبختى هميشگى خود را فراهم آورند.
رهايى از ذلت گناه
(قال
الصادق عليه السلام : من اراد عزا بلاعشيرة و غنى بلامال و هيبة بلاسلطان فلينتقل
من ذل معصية الله الى عز طاعته .(508)
)
امام صادق عليه السلام فرموده است : كسى كه مى خواهد با نداشتن خويش و قوم ، عزيز
و محترم باشد، با نداشتن ثروت ، غنى و بى نياز باشد، با نداشتن مقام شامخ اجتماعى ،
داراى ابهت و عظمت باشد، بايد خويشتن را از ذلت گناه و ناپاكى ، به محيط با عزت
اطاعت الهى منتقل نمايد.
(قال
على عليه السلام : من حصر شهوته فقد صان قدره .(509)
)
على عليه السلام فرموده است : كسى كه شهوات خويش را محدود نمايد، ارزش انسانى و
شخصيت معنوى خود را محافظت كرده است .
نوجوانانى كه مى خواهند شخصيت خود را بر طبق تعاليم عاليه اسلام بسازند و به سجاياى
انسانى متخلق گردند، بايد در اولين قدم بر نفس سركش خود حاكم شوند. بايد برنامه
خودسازى را از غلبه بر تمايلات نفسانى خويشتن آغاز كنند و نيروى تفوق طلبى را در
مهار كردن خواهش هاى غريزى خود اعمال نمايند.
احراز شخصيت معنوى
كسى كه بر تمنيات نفسانى خود غالب مى شود و حاكم بر غرايز خويشتن مى گردد، كسى كه
عنان نفس سركش خود را به دست عقل مى سپارد و عملا خواهش هاى وى را محدود مى كند،
واجد عالى ترين سرمايه روحانى و شخصيت معنوى است . او پيرامون گناه و ناپاكى نمى
گردد و مرتكب جرم و جنايت نمى شود. چنين انسانى ، اگر به عالى ترين مدارج علمى برسد
يا بزرگ ترين مقام كشورى يا لشكرى را احراز نمايد، اگر در صف سرمايه داران جامعه
قرار گيرد يا به گروه قهرمانان كشور بپيوندد، و خلاصه به هر مقام رفيعى نايل شود،
گناه نمى كند و از مسير پاكى و فضيلت منحرف نمى گردد. او همواره مسلط بر نفس خويشتن
است و در سازگارى با اجتماع پيرو اصول صحيح اخلاقى و انسانى است .
پيروى از اصول اخلاقى
(قال
اميرالمؤ منين عليه السلام : من قدم عقله على هواه حسنت مساعيه .(510)
)
على عليه السلام فرموده است : كسى كه عقل خود را بر هواى نفس خويش مقدم بدارد،
اعمال و كوشش هاى او همواره نيكو و پسنديده خواهد بود.
برعكس كسى كه در راه ارضاى تمنيات غريزى خود، به نداى عقل و مصلحت توجه نكند و نفس
سركش خويش را در خواسته هاى ناروايش آزاد بگذارد، همواره در معرض انحراف و سقوط
است . او بنده شهوت و لذت خويشتن است و از آزادگى ، كه نشانه شرف انسانى و مايه
سعادت و خوشبختى بشر است ، نصيبى نخواهد داشت .
خطر آزادى غرايز
(قال
على عليه السلام : من رخص لنفسه ذهبت به فى مذاهب الظلم .(511)
)
على عليه السلام فرموده است : هر كس عنان نفس خويشتن را رها كند و در اعمال تمنيات
مضرش آزاد بگذارد، نفس متجاوز و سركش ، او را به راه هاى تاريك و خطرناك مى برد و
موجبات تباهى و سقوطش را فراهم مى سازد.
(و
عنه عليه السلام : من اهمل نفسه فى لذاتها شقى و بعد.(512)
)
و نيز فرموده است : كسى كه نفس خويش را در عرصه لذاتش آزاد بگذارد و به صلاح و
فسادش توجه ننمايد، بدبخت و دور افتاده از فيض الهى خواهد شد.
اطاعت از هواى نفس
كسى كه بنده شهوات و مطيع هواى نفس خويشتن است ، نمى تواند شخصيت شايسته اى را
احراز نمايد و به مدارج كمال انسانى نايل گردد. چنين انسانى ، اگر فرضا به تحصيل
علم موفق شود، مال و ثروتى به دست آورد، يا به مقام بزرگى برسد، چون بنده تمايلات
نفسانى خويشتن است از همه آنها به نفع شهوات نارواى خود استفاده مى كند و در جهت
مخالفت مصلحت خويشتن و جامعه قدم برمى دارد و سرانجام موجبات رسوايى و سقوط خود را
فراهم مى آورد.
(قال
على عليه السلام : من اطاع نفسه فى شهواتها فقد اعانها على هلكتها.(513)
)
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه نفس خود را در شهوات ناروايش اطاعت نمايد،
عملا به تباهى و هلاكت خويش كمك كرده است .
مال و منصب ناكسى كارد به دست
|
طالب رسوايى خويش آمده است
|
بد گهر را علم و فن آموختن
|
به كه آيد علم ناكس را به دست
|
علم و مال و منصب و جاه و قران
|
|