جوان از نظر عقل و احساسات

مرحوم محمد تقى فلسفى

- ۳ -


جوانان با فضيلت  
جوانى كه داراى سجاياى اخلاقى و صفات انسانى است ، جوانى كه پاكدل و با ايمان ، راستگو درستكار، خدمتگزار و فداكار، امين و خيرخواه ، و خلاصه داراى ملكات پسنديده است ، در جامعه محبوبيت بسيار دارد. او واجد زيبايى ظاهرى و جمال معنوى است و همواره مورد علاقه و احترام مردم خواهد بود. چنين جوانى ، مانند شاخه گل معطرى است كه علاوه بر طراوت و جمال طبيعى ، داراى بوى مطبوع و شامه نواز است . اين گل محبوب ، دست به دست مى گردد و مردم از ديدن روى زيبا و بوى مطبوع آن لذت مى برند و همواره در نگاهدارى اش مى كوشند و به آن ابراز علاقه مى كنند.
بعضى از جوانان اند كه فاقد صفات پسنديده و سجاياى انسانى هستند، ولى به صفات ناپسند و پليدى هاى اخلاقى هم آلوده نشده اند. اينان اگر خدمتى نمى كنند، خيانتى هم نمى نمايند. اگر خيرشان به مردم نمى رسد، شرى هم ندارند، اگر نمى توانند دو رنجيده خاطر را آشتى دهند، باعث تفتين و افساد هم نيستند. اگر از بينوايان دستگيرى نمى نمايند، به آنان آزار هم نمى رسانند. اگر يار مظلومان نيستند، به ستمگران هم كمك نمى كنند. اگر بازوى افتادگان را نمى گيرند، آنان را لگدكوب هم نمى نمايند. خلاصه ، اگر از فضايل انسانى محروم اند، به رذايل اخلاقى هم آلوده نشده اند.
اين گروه از جوانان نيز تا اندازه اى محبوب اجتماع اند، زيرا به مردم آسيبى نمى رسانند و جامعه از شر آنان در امان است . اينان مانند گل هاى زيبا و با طراوتى هستند كه اگر عطر مطبوعى ندارند، بوى بد و آزار دهنده اى هم ندارند كه باعث ناراحتى و ايذاى مردم گردند.
جوانان آلوده  
جوانى كه آلوده به صفات رذيله و فساد اخلاق است و مردم از رفتار و گفتار ناپسندش همواره و در عذاب اند، هر قدر زيبا و جميل باشد، و به هر اندازه موى و روى خود را بيارايد و جامه زيبا بپوشد، باز هم در مورد بدبينى و انزجار است و مردم از ديدن وى متنفرند. جمال جوانى و تجمل و خودآراى قادر نيست نقايص معنوى او را جبران نمايد و حسن ظاهر هرگز نمى تواند قبح باطنش را بپوشاند و از وى محبوبيتى نزد مردم ايجاد نمايد.
او مانند گل زيبايى است كه مردم از بوى بد و زننده اش دچار انقلاب و ناراحتى مى شوند. گل بدبو و آزاردهنده هر قدر زيبا باشد محبوب مردم نخواهد شد، و كسى حاضر نيست آن را در منزل خود نگاهدارى كند و در كنارش بنشيند.
قبح خيانت  
اگر جوان زيبا و خوشى لباسى مرتكب عمل جنايتى غيرانسانى شود و كودك بى گناهى را در كمال قساوت قلب و بى رحمى به قتل برساند، سيل خشم و تنفر جامعه به وى متوجه مى شود. مردم وقتى او را مى بينند يا عكسش را در روزنامه ها مشاهده مى كنند، نه تنها از ديدن روى زيبا و اندام موزون و لباس زيباى وى مسرور نمى شوند، بلكه برعكس به شدت ابراز انزجار مى كنند، و اگر دستشان برسد، آزارش مى نمايند. زيرا قبح جنايتكارى و فساد اخلاق به قدرى شديد است كه با وجود آن ، زيبايى طبيعى و حسن ظاهرى قدر و قيمتى نخواهد داشت .
براى آن كه جوانان به سجاياى اخلاقى متخلق شوند و از جمال روحانى برخوردار گردند، براى آن كه جوانان گرفتار فساد اخلاق نشوند و سرانجام مطرود جامعه نگردند، بايد خودشان و همچنين مربيانشان همواره متوجه وظايف خويش باشند.
خودشناسى جوانان  
جوانان بايد خود را بشناسند و در خاطر داشته باشند كه ايام كودكى را پشت سر گذارده و اينك خود داراى استقلال و مسؤ وليت شخصى هستند. بايد بدانند كه اكنون قسمت اعظم خوشبختى و بدبختى آنان در اختيار خودشان قرار گرفته است .
اين جوانان هستند كه مى توانند با مراقبت هاى صحيح علمى و عملى و با كوشش هاى مداوم خود، در راه فراگرفتن سجاياى اخلاقى و به كار بستن آنها، موجبات سعادت ابدى خود را فراهم آورند و از زيبايى و جمال معنوى كه مايه محبوبيت اجتماعى است ، برخوردار گردند.
اين جوانان هستند كه مى توانند با شركت در مجالس گناه و آميزش با افراد آلوده و ناپاك ، موجبات تيره روزى و بدبختى خود را فراهم آورند و خويشتن را به فساد اخلاق ، كه باعث بدنامى و نفرت اجتماعى است ، آلوده نمايند.
طبع زود رنج جوان  
پدران و مادران و مربيان نيز بايد همواره طبع حساس و زود رنج جوانان را در نظر داشته باشند و با آنان بر اساس تكريم و احترام برخورد نمايند. بايد متوجه باشند كه بى احترامى به جوانان و تحقير شخصيت آنان ، يكى از عوامل تجاوزكارى و طغيان نسل جوان است . پدران و مادرانى كه مراعات عواطف فرزندان جوان خود را نمى نمايند و با كلمات تند و رفتار خشن ، باعث آزردگى و رنجش خاطرشان مى گردند، بايد بدانند كه با اين رفتار ناپسند، آنان را به راه سيئات اخلاقى و انتقام جويى سوق مى دهند و عملا فكر نادرستى و احيانا جنايتكارى را در مغزشان مى پرورانند.
(قال رسول الله يا على لعن الله والدين حملا ولدهما على عقوقهما.(58) )
رسول اكرم به على (ع ) فرمود: از رحمت خدا دور باد آن پدر و مادرى كه با رفتار و گفتار نادرستشان موجبات بدكارى فرزندان خود و نارضايى خويشتن را از وى فراهم آورند.
خوش بختى و سعادت كامل براى جوانانى است كه با مراقبت پدران و مادران وظيفه شناس و در پرتو تربيت صحيح مربيان لايق و بر اثر مجاهده و كشش شخصى ، به سجاياى اخلاقى و صفات انسانى متصف شده اند، و با دارا بودن جمال جوانى و تجمل ظاهر، از زيبايى روحانى و جمال معنوى نيز بهره كافى دارند. اينان همواره مورد احترام و تكريم جامعه هستند و مانند گل هاى زيبا و معطر، محبوب و عزيزند. به علاوه ، براثر پاك دلى و سجاياى اخلاقى ، خداوند بزرگ از آنها راضى و خشنود است .
فرصت جوانى 
قال الله العظيم فى كتابه : ... اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر(59)
دوران جوانى يكى از فرصت هاى گران بها در طول زندگانى بشر است . جوانى كانون نيرو و قوت و مظهر زيبايى و جمال است .
استعدادهاى نهفته  
استعدادهايى كه در جسم و جان جوانان نهفته است و شرايط مساعدى كه براى تعالى و تكامل در نهاد آنان وجود دارد، اگر به درستى مورد استفاده و بهره بردارى قرار گيرند، مى توانند پايه اساسى سعادت نسل جوان براى تمام دوران عمر باشند.
پدران و مادرانى كه به سعادت و خوشبختى فرزندان جوان خود علاقه دارند، جوانانى كه شيفته كامروايى و پيروزى خود هستند، بايد اين فرصت ثمربخش را از هر جهت مغتنم شمارند و حداكثر استفاده ممكن را از شرايط مفيد و مساعد آن بنمايند.
استفاده از فرصت  
اولياى گرامى اسلام ، به منظور بيان ارزش جوانى و براى تاءمين سعادت نسل جوان ، ضمن بيانات خود، يادآورى هايى فرموده و مغتنم شمردن اين فرصت گران بها را به پيروان خود اكيدا خاطر نشان كرده اند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا اباذر اغتنم خمسا قبل الخمس ، شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حيواتك قبل موتك .(60) )
رسول اكرم (ص ) به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار، جوانى ات را قبل از پيرى ، سلامتت را قبل از بيمارى ، تمكنت را قبل از تهيدستى ، فراغتت را قبل از گرفتارى ، زندگانى ات را قبل از مرگ .
(قال على عليه السلام : بادر شبابك قبل هرمك ، و صحتك قبل سقمك .(61) )
على عليه السلام فرموده : درياب جوانى ات را قبل از پيرى ، و سلامتت را قبل از بيمارى .
( جعفر بن محمد عن آبائه عليهم السلام فى قوله تعالى : و لاتنس ‍ نصيبك من الدنيا. قال لاتنس صحتك و قوتك و فراغك و شبابك و نشاطك و غناك و ان تطلب به الاخرة .(62) )
امام صادق عليه السلام از پدران خود، در تفسير آيه (و لاتنس نصيبك من الدنيا) روايت كرده است كه سلامت ، نيرومندى ، فراغت ، جوانى ، نشاط و بى نيازى خود را فراموش منما. در دنيا از آنها بهره بردارى كن و متوجه باش كه از آن سرمايه هاى عظيم به نفع معنويات و آخرت خود استفاده نمايى .
ارزش فرصت  
در اين سه حديث ، فرصت گران بهاى جوانى مورد توجه مخصوص قرار گرفته ، و ارزش آن نسبت به دوران پيرى ، در رديف ارزش تندرستى نسبت به ايام بيمارى به حساب آمده است .
جوانا بدان قدر روز جوانى
مده نقد عمر از كفت رايگانى
فرصت ، يعنى نوبت آماده شدن شرايط لازم براى نيل به هدف ، و استفاده از فرصت ، يعنى سعى و كوشش در راه بهره بردارى صحيح از آن نوبت و آن شرايط مساعد. در اين جهان هيچ موجودى بى حساب نيست ، و هيچ نتيجه و حاصلى بدون سعى و كوشش در راه استفاده از شرايط موجود به دست نمى آيد.
(و ان ليس للانسان الا ما سعى .(63) )
نصيب آدميان چيزى جز محصول سعى و عمل آنان نخواهد بود.
(قال ابو عبدالله عليه السلام : احمل نفسك لنفسك فان لم تفعل لم يحملك غيرك .(64) )
احساس مسؤ وليت  
امام صادق عليه السلام فرموده : بار مسئوليت خويشتن را خودت بايد بر دوش بگيرى ، و اگر از انجام وظيفه شانه خالى كنى ، ديگرى بار مسؤ وليت تو را حمل نخواهد كرد.
كشاورز بايد از فرصت مساعد آب و هوا و زمين استفاده كند و با سعى و كوشش ، در شخم زدن و بذر ريختن و مراقبت كردن ، وظايف خود را به درستى انجام دهد تا محصولى به دست آورد. محصل بايد از فرصت مناسب و شرايط مساعد كتاب و مدرسه و معلم و محيط امن و سلامت خود استفاده كند و با جديت در تحصيل علم و تمرين و مطالعه بكوشد تا به مدارج علمى نايل گردد. بيمار بايد از فرصت وجود طبيب و دوا و پرستار و بيمارستان استفاده كند و با سعى و مراقبت در استراحت و پرهيز و استفاده از داروهاى مفيد، خويشتن را درمان نمايد. گمراهان و بدكاران بايد از وجود تعاليم الهى و رهبران روحانى و عقل و درايت خويش استفاده كنند، و با مجاهده در راه فضيلت و سعى و كوشش در انجام وظايف ايمانى و اخلاقى ، خود را در صف پاكان و نيكان درآورند و بدين وسيله موجبات خوشبختى و سعادت ابدى خويش را فراهم نمايند.
اساس موفقيت  
خلاصه ، استفاده از فرصت هاى مناسب و بهره بردارى از شرايط مساعد، پايه اساسى موفقيت و پيروزى بشر در جميع شئون مادى و معنوى است . عاقل ترين مردم كسانى هستند كه همواره از شرايط موجود استفاده مى كنند و هيچ فرصتى را به رايگان از كف نمى دهند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان لربكم فى ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها.(65) )
رسول اكرم مى فرمود: در ايام زندگى شما لحظاتى فرامى رسد كه در معرض ‍ نسيم حيات بخش الهى قرار مى گيريد و فرصت مناسبى به دست مى آورد. بكوشيد كه از آن فرصت ها استفاده كنيد، و خويشتن را در مسير فيض الهى قرار دهيد.
لحظات زودگذر  
بدبختانه فرصت هايى كه بر سر راه زندگى بشر در تمام شئون مادى و معنوى پيش مى آيد ناپايدار و زودگذر است ، و ممكن است بر اثر كمترين مسامحه و سهل انگارى ، بزرگ ترين فرصت ثمربخش از كف برود و براى صاحبش تنها شكست و ندامت باقى بماند. به همين جهت ، اولياى گرامى اسلام ، در برنامه هاى تربيتى خود، اين نكته را مورد توجه مخصوص قرار داده ، همواره خطر از دست رفتن فرصت ها را به پيروان خود خاطرنشان نموده اند.
( النبى صلى الله عليه و آله : قال من فتح له باب خير فلينتهزه فانه لايدرى متى يغلق عنه .) (66)
رسول اكرم (ص ) فرموده است : آن كس كه به رويش در خيرى گشوده شد غنيمت بشمارد و از فرصت استفاده كند، زيرا نمى داند چه وقت آن به رويش بسته مى شود.
(قال على عليه السلام : الفرصة تمر مر السحاب ، فانتهزوا فرص ‍ الخير.(67) )
على عليه السلام فرموده است : فرصت مانند ابر از افق زندگى مى گذرد. مواقعى كه فرصت هاى خيرى پيش مى آيد، غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد.
(و عنه عليه السلام : الفرصة سريعد الفوت و بطيئة العود.(68) )
و نيز فرموده است : فرصت خيلى زود مى گذرد و دير برمى گردد.
(سئلت عن الهادى عليه السلام عن الحزم ، فقال هوان تنتهز فرصتك و تعاجل ما امكنك .(69) )
راوى از امام هادى عليه السلام معنى حزم و محكم كارى را سئوال كرد. در جواب فرمود: حزم عبارت از اين است كه فرصت خير را مغتنم بشمارى و به قدر ممكن در استفاده از آن تسريع نمايى .
سرمايه هاى جوانى  
دوران جوانى بهترين فرصت براى نيل به پيروزى هاى درخشان زندگى است . در جسم و جان جوانان ، به طور طبيعى ، سرمايه هايى وجود دارد كه اگر به خوبى مورد استفاده قرار گيرند، مى توانند موجبات خوشبختى و سعادتشان را تا پايان عمر فراهم آورند.
نيروى جسمانى جوانان ، رشد همه جانبه بدن ، استخوان بندى محكم ، عضلات قوى ، اعصاب پولادين ، و خلاصه مجموعه قواى جسمانى نسل جوان ، بهترين وسيله براى كار و فعاليت است . آنان مى توانند در نبرد زندگى به سخت ترين كارها دست بزنند و با نيروى جوانى بر همه مشكلات پيروز شوند.
در نظر پيشواى عالى قدر اسلام ، قوت و شدت قواى بدن ، يكى از شاخه هاى سعادت آدمى شناخته شده و خوش بختانه جوانان در دوران شباب از اين نعمت برخوردارند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : طوبى لمن اسلم و كان عيشه كفافا و قواه شدادا.(70) )
رسول اكرم (ص ) فرمود: خوشبخت و سعادتمند، انسان با ايمانى است كه درآمدش براى معاش كافى و قواى بدنش نيرومند باشد.
نيروى معنوى نسل جوان ، عشق و اميد و شور و هيجان است كه در دوران شباب به شدت ظهور مى كند. هم زمان با رشد بدن و نمو اندام ، عواطف و احساسات گرمى كه منشاء اساسى بيشتر جنبش هاى بشرى است ، در اعماق جان جوانان بيدار مى شود و با شور و شوق ، آنان را به فعاليت هاى پى گير و خستگى ناپذيرى وامى دارد، و اين خود سرمايه ديگرى است كه در دوران شباب به اختيار نسل جوان قرار مى گيريد.
(وقتى كه در حضور ما از كلمه بلوغ گفت و گو مى شود، بلافاصله به ياد سرعت رشد بدنى و تغييرات داخلى كه موجب مى شوند دستگاه بدن بتواند كوشش هاى زمان كمال و پختگى را انجام دهد، مى افتيم . آن چه كه ابتدا جلب توجه ما را مى نمايد، جهش بدنى است و اين خود اولين خط سير براى مطالعه در بلوغ است . اما در همين زمان و به عنوان حمله متقابله ، چشم انداز جديدى در مقابل ما رخ مى نمايد و بر اثر بيدارى شوق ها و شورها و عشق ها در اين سن ، حساسيت زياد مى شود، حتى در نزد طبايع فعال و جدى ، حاكم بر تمام فعاليت هاى نفسانى مى گردد. پس همراه با جهش بدن ، جهش قلب نيز شروع مى گردد.
نزديك شدن اين دو خط سير با يكديگر بر حست اتفاق و تصادف نيست ، بلكه نزديكى آن دو با يكديگر، يكى از دلايل بستگى زندگانى ذهنى و زندگانى خارجى است كه در هر يك از ادوار وجود، مظاهر آن ديده مى شود.)(71)
اگر جوانان به وضع طبيعى خود متوجه شوند و از عطاياى الهى آگاه گردند، اگر بتوانند در پرتو سعى و عمل از سرمايه هاى گران بهايى كه در جسم و جان دارند استفاده كنند و آنها را در راه تاءمين سعادت مادى و معنوى خود به كار اندازند، توانسته اند از فرصت بى نظير جوانى و شرايط مساعد آن بهره بردارى نمايند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : فلياءخذالعبد المؤ من من نفسه لنفسه ، و من دنياه لاخرته ، و فى الشبيبة قبل الكبر و فى الحيوة قبل الممات .(72) )
رسول اكرم فرموده : بر مرد با ايمان لازم است كه از نيروى خود به نفع خويشتن استفاده نمايد، از دنياى خود براى آخرت خويش ، و در جوانى خود پيش از فرارسيدن ايام پيرى و در زندگى پيش از مرگ .
(و عنه صلى الله عليه و آله : ان لله ملكا ينزل فى كل ليلة فينادى يا ابناء العشرين جدوا واجتهدوا.(73) )
و نيز فرموده است كه فرشته الهى هر شب به جوانان بيست ساله ندا مى دهد كوشش و جديت كنيد و براى نيل به كمال و سعادت خود مجاهده نماييد.
مسؤ وليت شخصى جوان  
دوران شباب ، ايام مؤ اخذه و مسؤ وليت شخصى است . سن بيدارى و به خود آمدن است . موقع كار و فعاليت است . كسى كه در بحبوحه جوانى به سعادت خود فكر نمى كند و در راه خوشبختى مادى و معنوى خويش قدم برنمى دارد، جوانى كه با سستى و سهل انگارى بهترين ايام عمر خود را به رايگان از كف مى دهد و از آن فرصت بى نظير قدردانى نمى نمايد، استحقاق توبيخ و كيفر دارد.
( ابى عبدالله عليه السلام فى قول الله عزوجل (اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر )توبيخ لابن ثمانى عشر سنة .)(74)
امام صادق عليه السلام فرموده است كه اين آيه ملامت و سرزنش جوانان غافلى است كه به سن هجده سال رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند.
متاءسفانه در تمام كشورهاى پيشرفته و در حال رشد، به علت تربيت هاى نادرست پدران و مادران و مربيان و همچنين به سبب فساد اخلاق اجتماعى ، بسيارى از جوانان از صراط مستقيم منحرف شده و عملا به تمام مقررات اخلاقى و انسانى پشت پا زده اند. به همه چيز و همه كس بدبين اند و فكر طغيان و عصيان در سر مى پرورند.
جوانان ماءيوس  
اينان در دوران جوانى و در پرشورترين ايام زندگى ، به جاى اميدوارى و كوشش ، دچار ياءس و نااميدى شده اند. نه به تحصيل دانش علاقه دارند، نه به سعادت فرداى خود اميدوارند بيشتر آنها به عادات مضره آلوده شده اند و فرصت گران بهاى جوانى را به نادانى و بوالهوسى از دست مى دهند.
به طورى كه از آمارهاى رسمى و از خلال مقالات نويسندگان استفاده مى شود، اين گروه جوانان آلوده و گمراه ، در كشورهاى بزرگ امروز، مشكلات عظيمى را به وجود آورده و باعث بدبختى خود و دگران شده اند. دانشمندان تربيت و روان ، به منظور نجات آنان كوشش مى كنند تا مگر بتوانند با تدبيرهاى علمى و عمل ، آن بيماران تيره روز را درمان كنند و براى حل مشكلاتشان چاره اى بينديشند.
انزواطلبى  
(غرايب اخلاقى جوانان در روزگار ما به اوج خود رسيده است . درد جوانان عميق و جدى است . چگونه بايد با اين مصيبت مقابله كرد؟ چگونه بايد جوانان را از انزواى مهلكى كه بدان دچار شده اند، خارج ساخت و آنها را به زندگى پيوند داد؟ مؤ سسه تحقيقات امور اجتماعى و جوانان ، چندى پيش با لحن مضطربى ، به دولت فرانسه اعلام خطر كرد كه لااقل 60 از جوانان ، به علت بى بندوبارى و ندانم كارى اولياى مدارس و اجتماع ، شور زندگى را از دست داده اند، و نااميدانه به كارهايى دست مى زنند كه عواقب هولناكى براى مجموعه جامعه به بار خواهد آورد.
بسيارى از جوانان ، بزرگسالان را قبول ندارند، و هر لحظه مى كوشند تا عليه سنت هاى گذشته بشورند. به موجب احصاييه هاى آمارى ، تعداد معتادان به مواد مخدره و الكل و سيگار در ميان جوانان ، قوس صعودى برق آسايى را طى كرده است . كسانى كه ارزش هاى اخلاقى را زيرورو مى كنند رو به افزايش اند. در آمريكا، به موجب تحقيقات آمارى ، معلوم شده است كه 45 از جوانان ، هيچ يك از آداب و رسوم گذشته را قبول ندارند و 55 بقيه نيز به اعتقادات جديد و شگفت آورى باور آورده اند. در آلمان ، به موجب برآوردهاى دقيق ، جوانان ياغى از بزرگسالان متنفرند.)(75)
ناگفته نماند كه بهره بردارى صحيح از فرصت جوانى يا ضايع كردن و به هدر دادن آن ، در تمام دوران عمر آدمى مؤ ثر است و نتايج خوب و بدش تا پايان زندگى عايد مى گردد، زيرا پايه هاى اساسى سعادت و خوشبختى ، با تيره روزى و بدبختى هر انسانى ، در جوانى اش پى ريزى مى شود.
(دوران بلوغ در ادوار زندگى انسان اهميت اساسى دارد. مطالعه بلوغ از روى قواعد علمى زيست شناسى و روان شناسى و جامعه شناسى ثابت مى كند كه اين دوران از لحاظ انواع امكانات ، غنى است و خيلى بيش از آن چه تصور مى شود. مى توان در اين دوره با فعاليت ، مقدمات دوران كمال را آماده نمود. اين دورانى است كه حوادث مختلف تقدير هر كس در آن با يكديگر گره مى خورند.)(76)
(پايه هايى كه در جوانى گذارده مى شود، به ميزان وسيع و فراوانى ، در بارورى يا بى ثمرى سالهاى آينده زندگى اثر دارد.)(77)
معلوماتى كه جوانان در رشته هاى مختلف علمى و فنى ، در ايام شباب ، فرامى گيرند، سرمايه اى است كه در تمام عمر از آن استفاده مى كنند. صفات خوب و بد و خلقيات پسنديده و ناپسندى كه جوانان در ايام شباب كسب مى كنند، برنامه معاشرتشان با مردم در ايام زندگى است .
آن كس كه در جوانى از فرصت استفاده نموده و سرمايه دانش و اخلاق اندوخته است ، تا پايان عمر شادمان و مباهى است و همواره بين مردم گرامى و محترم است . برعكس ، آن كس كه فرصت جوانى را به هدر داده است ، آن كس كه تنبلى و تن پرورى ، نالايق و بى سوادش بار آورده و سيئات اخلاقى و گناه ، مفتضح و بدنامش نموده است ، در بزرگسالى و پيرى سرافكنده و شرمسار است و همواره در خود احساس پستى و حقارت مى كند.
جوانى از دست رفته  
(در جوانى ، امكان ها و امتيازات بسيارى براى زندگى يافت مى شود، در حالى كه در سنين كهولت ، خيلى از اين امكان ها از دست مى روند. چه بسا اشخاصى كه پيوسته افسوس مى خورند از اين كه نمى توانند فرصت هاى درخشانى را كه به غفلت از دست داده اند، دوباره در زندگى بازيابند. همين حسرت ها بود كه سبب شد ديسرائلى بگويد:
جوانى يك اشتباه است ، كهولت بيكار است و پيرى يك حسرت است .)(78)
چنين گفت روزى به پيرى ، جوانى
كه چون است با پيرى ات زندگانى
بگفتش در اين نامه حرفى است مبهم
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
تو به كز توانايى خويش گويى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
نماند در اين خانه استخوانى
متاعى كه من رايگان دادم از كف
تو گر مى توانى مده رايگانى
هر آن سر گرانى كه من كردم اول
جهان بيشتر كرد از آن سرگرانى
چه سرمايه ام رفت بى مايه ماندم
كه بازى است بى مايه بازارگانى
از آن برد گنج مرا دزد گيتى
كه در خواب بودم گه پاسبانى
فرصت كوتاه  
متاءسفانه فرصت گران بهاى جوانى مانند ساير فرصت هاى ثمربخش ‍ زندگى ، كوتاه و زودگذر است . چند سالى بيشتر نمى پايد كه ايام شيرين و پرشور و نشاط جوانى سپرى مى شود و شعله هاى فروزانش رفته رفته به خمودى مى گرايد. خوشبخت جوانانى كه از اين فرصت كوتاه استفاده بسيار كنند و از اين دوران محدود، بهره هاى فراوان گيرند و بدبخت آنان كه ايام جوانى را با غفلت و بوالهوسى مى گذرانند و اين فرصت عظيم را به رايگان از كف مى دهند و سپس در اندوه گذشته بى حاصل ، اشك حسرت و ندامت مى بارند.
باران بى محل ، ندهد نفع كشت را
در وقت پيرى اشك ندامت چه مى كند
(شباب عالى ترين سنى است كه در طى آن شاهراه هاى زندگى به روى جوانان گشوده مى شوند. اما اين دوران تحسين انگيز و فريبنده اى كه كودك با ناشكيبايى ، فرارسيدن آن را انتظار مى كشد و پسران و دختران آرزو دارند كه دوام آن زيادتر شود خيلى گذرنده است . شباب چند سالى بيشتر طول نمى كشد. بنابراين بايد اين دوران زندگى را به كمال خوبى و روشنى برآورد.)(79)
افراد قدرناشناس  
على عليه السلام ، در ضمن يكى از خطبه هاى خود، از ساختمان بدن انسان و اعضايى كه خداوند براى ادامه حيات به وى عنايت فرموده و همچنين از نعمت ها و فرصت هايى كه در اختيار بشر گذارده است ، سخن گفته و سپس ‍ درباره مردم قدرناشناس و هوسبار، درباره كسانى كه دوران سلامت و قوت جوانى را به غفلت گذرانده اند و از نعمت هاى الهى بهره صحيح و كافى نبرده اند، چنين فرموده است :
(لم يمهدوا فى سلامة الابدان ، و لم يعتبروا فى اءنف الاءوان ، فهل ينتظر اهل بضاضة الشباب الا حوانى الهرم .(80) )
در ايام سلامت بدن ، سرمايه اى مهيا نكردند و در اولين فرصت هاى زندگى و نيرومندى درس عبرتى نگرفتند و درخشنده ترين ايام عمر را به رايگان از كف دادند. آيا كسى كه در جوانى اهل تن پرورى بوده مى تواند در پيرى جز شكستگى و ذلت انتظارى داشته باشد؟
(و عنه عليه السلام : ما اقرب الدنيا من الذهاب و الشيب من الشباب .(81) )
و نيز فرموده است : چه نزديك است دنيا را گذران و رفتن و چه نزديك است جوانى را پيرى و درهم شكستن .
جوانانى كه خواهان سعادت و خوشبختى خود هستند، كسانى كه مايل اند فرصت جوانى را مغتنم شمارند و به طور كامل از آن بهره بردارى كنند، لازم است اين چند نكته را همواره به خاطر داشته باشند و صفحه اى بنويسند و در مقابل چشم خود قرار دهند:
1 دوران جوانى يكى از بهترين و پرارج ترين فرصت هاى ثمربخش در طول زندگانى بشر است .
2 استفاده از فرصت جوانى و سعى و كوشش در راه بهره بردارى از آن ، شرط اساسى كاميابى و موفقيت آدمى است .
3 خوشبختى و بدبختى هر انسانى در ايام جوانى اش پى ريزى مى شود. جوانى كه از فرصت شباب به خوبى استفاده مى كند، توانسته است با اين عمل زمينه سعادت خود را براى تمام ايام زندگى فراهم آورد.
4 عمر جوانى كوتاه و فرصت شباب زودگذر است . يك روز غفلت و سستى ، باعث حسرت و خسران و مايه ندامت و پشيمانى در تمام ايام زندگى است .
بر سر راه زندگى بشر موانع بسيارى وجود دارد كه نمى گذارند مردم فرصت هاى گران بهايى كه به دستشان مى آيد، به درستى بهره بردارى كنند و از شرايط مساعدى كه در اختيارشان قرار مى گيرد، استفاده نمايند. به همين جهت ، بسيارى از فرصت ها به رايگان از كفشان مى رود و شكست و محروميت ، به صور مختلف ، دامنگيرشان مى شود.
فرصت جوانى نيز مانند ساير فرصت ها موانع و مشكلاتى بر سر راه دارد كه با محاسبه هاى روانى و مراقبت هاى علمى برطرف شدنى و قابل حل است . براى آن كه جوانان تا اندازه اى از آن موانع آگاه شوند و راه برطرف كردن آنها را بياموزند، به بعضى از آنها اشاره مى شود:
افسوس و نگرانى  
اضطراب و نگرانى از آينده ، تاءثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعى هستند كه اگر در روح كسى نفوذ نمايند، عزم و تصميمش را درهم مى شكنند و او را خود باخته و مرعوب مى سازند. نگرانى از آينده و افسوس برگذشته سد راه سعادت آدمى است . اين دو مانع روانى نمى گذارند مردم از فرصت موجود و از نيرويى كه اكنون در اختيار دارند، به درستى استفاده كنند و موجبات پيروزى و موفقيت خود را فراهم آورند.
شكنجه هاى روحى  
افسوس و نگرانى ، مانند موريانه ، ريشه هاى اميد و اراده را در ضمير مردم خورند و آنان راه به طورى مردد و احيانا ماءيوس مى نمايند كه از سعى و كوشش دلسرد شده و گاهى از انجام وظايفى كه بر عهده دارند، سرباز مى زنند. بدبختانه ، بيشتر مردم از زن و مرد، پير و جوان ، در تمام شئون فردى و اجتماعى ، به اين بيمارى روحى گرفتارند و از شكنجه هاى جان كاه افسوس و نگرانى ، همواره رنج مى برند. به همين جهت ، بسيارى از فرصت هاى عزيز را بى ثمر و رايگان از كف مى دهند و سپس در آتش ‍ حسرت و ندامتى كه خود افروخته اند، مى سوزند.
مثلا وقتى جوان محصلى به علت مسامحه در تحصيل ، از عهده امتحان برنمى آيد، تجديدى مى شود. يعنى به وى مجال مى دهند كه ظرف چند ماه كوشش كند و عقب افتادگى هاى خود را جبران نمايد و دوباره امتحان بدهد. اين مهلت ، براى او فرصت گران بها و پرقيمتى است . اگر به درستى از آن فرصت استفاده كند، اگر تمام نيروى خود را در راه درس و مطالعه به كار اندازد، در امتحان مجدد پذيرفته خواهد شد و به گروه قبول شدگان مى پيوندد و در نتيجه مى تواند سال بعد در كلاس بالاتر به تحصيل خود ادامه دهد.
براى استفاده از اين فرصت و بهره بردن از اين مهلت لازم است روح محصل جوان ، آرام و آزاد باشد تا بتواند كتاب هاى مربوطه را با خاطرى مطمئن و در كمال دقت مطالعه نمايد و مطالب درس هاى تجديدى را به خوبى فراگيرد.
اضطراب فكر  
بدبختانه ، بسيارى از جوانان در چنين مواقعى ، به علت افسوس بر گذشته يا نگرانى از آينده ، دچار اضطراب فكر و تشويش خاطر مى شوند. گاهى به ياد گذشته مى افتند و افسوس مى خورند كه چرا سال گذشته درست درس ‍ نخوانديم ؟ چرا تنبلى كرديم و عمر عزيز را به مسامحه و بطالت گذرانديم ؟ گاهى در اطراف آينده مبهم و تاريك خودشان فكر مى كنند. خويش را مى بازند. مضطرب و نگران مى شوند. دچار هيجان روحى و بى خوابى مى گردند. با خود مى گويند: (اگر در امتحان تجديدى قبول نشويم ، اگر به خوبى از عهده جواب سئوالات برنياييم ، رسوا خواهيم شد، شخصيتمان درهم شكسته مى شود، ممكن است از مدرسه اخراج شويم ، به كلى از تحصيل محروم و براى هميشه بدبخت و بى آبرو بمانيم .)
فشارهاى روانى  
اين دو فكر خطرناك ، اين دو مانع بزرگ ، آن چنان به روح حساس جوانان فشار مى آورند و آنان را در محاصره قرار مى دهند كه از فعاليت تحصيلى باز مى مانند و نشاط درس خواندن را از كف مى دهند. كتاب را در مقابل خود باز مى كنند، ولى افكار پريشان و ناراحت ، چنان مقهور و مسخرشان نموده كه از آن چيزى نمى فهمند. خلاصه در كشاكش افسوس گذشته و نگرانى آينده ، ايام مهلت سپرى مى شود، و فرصت گران بها براى تجديد امتحان ، بدون اخذ نتيجه از دستشان مى رود. ناچار بايد يك سال ديگر در همان كلاس بمانند. بدبختانه ، با تمام شدن سال تحصيلى و سپرى شدن فرصت امتحان تجديدى ، وضع روحى آنان آرام نمى شود و فشارهاى روانى پايان نمى پذيرد، بلكه سال بعد نيز وضع به همين منوال است و همچنان از افسوس گذشته و ترس آينده ، پريشان خاطر و نگران اند، ممكن است سال بعد، اضطراب روحى و نگرانى افزايش يابد و آن گرفتارى شكننده و طاقت فرسا تشديد شود.
درمان افسوس و نگرانى  
درمان اين دو بيمارى روح ، تنها با محاسبه هاى صحيح و آرام كردن ضمير ميسر است . مبتلايان بايد با مجاهده و كوشش ، فكر گذشته و آينده را از صفحه دل بزدايند و آن دو خاطره مزاحم و ناراحت كننده راه به دست فراموشى بسپارند.
درباره گذشته بايد اين مطلب را به درستى و قطعى در باطن خود حل و فصل كنند كه گذشته ما هر چه بود گذشت و ديگر برنمى گردد. افسوس ما برگذشته ، نه تنها اثر مفيد ندارد، بلكه مضر و مايه خسارت است . قسمتى از وقت گران بهايى را كه اكنون در اختيار داريم ، به هدر مى دهد. به علاوه ، فكر ما را ناراحت و پريشان مى كند. مهم تر آن كه ما را از فعاليت هاى مفيد امروز، كه مايه پيروزى و كاميابى فرداست ، باز مى دارد.
(قال على عليه السلام : لاتشعر قلبك الهم على مافات فيشغلك عن الاستعداد بما هوآت .(82) )
على عليه السلام فرموده است : افسوس هاى گذشته را در دل خود بيدار مكن كه تو را از آمادگى پيروزى هايى كه در پيش دارى باز مى دارد.
درباره آينده نيز بايد روش خود را روشن كنند. نگرانى و اضطراب را در ضمير خود راه ندهند. بايد متوجه باشند كه آينده هر كس وابسته به وضع فعلى اوست . اگر امروز وظايف خود را به درستى انجام دهيم و از فرصتى كه در اختيار ماست ، به خوبى استفاده نماييم ، آينده ما خوب و درخشان خواهد بود. برعكس ، اگر فرصت نقد را بيهوده از كف بدهيم و با وحشت و نگرانى ، وقت گران بها را بگذرانيم ، قطعا آينده ما تاريك شده و در آتيه تيره روز و بدبخت خواهيم بود.
(قال على عليه السلام : لاتحمل هم يومك الذى لم ياءتك على يومك الذى قد اتاك .(83) )
على عليه السلام فرموده : غصه فرداى نيامده را بر امروز موجودت تحميل مكن و بار روز حاضرت را بى جهت سنگين منما.
آينده مجهول  
متاءسفانه ، بسيارى از جوانان و سالخوردگان ، به وضع موجود خود كمترين متوجهى ندارند و نقد عمر خويش را، كه سرمايه اساسى سعادت است نمى بينند. گاهى در اطراف آينده مجهول و تاريك خود فكر مى كنند و دورنماى وحشت زايى در ضمير خود مى سازند، و با آن خيالات پريشان و ناراحت كننده ، آسايش و آرامش را از خويش سلب مى نمايند و زندگى شيرين امروز را با انديشه هاى موهوم ، بر خود تلخ و غيرقابل تحمل مى كنند.
گذشته معدوم  
گاهى از نادانى ، روى خود را به عقب برمى گردانند و راهى را كه در طول چند سال زندگى پيموده اند، با افسوس و تاءثر مى نگرند. خاطرات حسرت بار گذشته ، مانند باد سرد زمستانى بر آرزوهاى آن ها مى وزد. شور و نشاط را در دلشان مى كشد و چراغ فروزان عشق و اميد را در ضميرشان خاموش مى نمايد. چنان ماءيوس در دل شكسته مى شوند كه از سعى و كوشش باز مى مانند و فرصت هاى گران بهاى عمر را يكى پس از ديگرى از كف مى دهند.
اين چه حالت بود كه اهل زمين
هر زمان از گذشته ياد كنند
از فراق گذشته ها غمگين
وز غم حال بانگ و داد كنند
كارشان غير آه و حسرت نيست
هيچشان از زمانه عبرت نيست
آن يكى در بهار برنايى
مى خورد بهر كودكى افسوس
در كمال جمال و زيبايى
از تاءسف كند قيافه عبوس
كه چه خوش بود كودكى كه گذشت
مژده ام ده كه آن زمان برگشت
و آن دگر از شباب كرده عبور
ديده آن سخت راه ناهموار
داده از كف نشاط عقل و شعور
آرزوى شباب كرده شعار
كه چه شد روزگار برنايى
تا كشم سر به عشق و رسوايى
آن چه ديدم به غالب احوال
هيچ كس فكر نقد حال نبود
همه در اختيار وهم و خيال
حالشان جز غم و ملال نبود
غافل از آن كه حال زاينده
مادر رفته است و آينده
اغتنام فرصت ، يعنى توجه آدمى به شرايط موجود و بهره بردارى صحيح از آنها، به نفع سعادت مادى و معنوى خود.
استفاده از فرصت يعنى سعى و كوشش انسان در اجراى تمام وظايفى كه اكنون بر عهده دارد. افسوس و حسرت بر گذشته يك مانع بزرگ روانى در راه استفاده از فرصت است و نگرانى و اضطراب از آينده ، مانع ديگر.
فرصت موجود  
كسى كه مى خواهد از فرصت ها استفاده كند و از سرمايه هايى كه در اختيار دارد، به خوبى بهره بردارى نمايد، بايد گذشته معدوم را به دست فراموشى بسپارد و دل را از حسرت و اندوه آن خالى كند. همچنين بايد آينده موجود نشده را ناديده انگارد و نگران آن نباشد. بايد تمام نيروى خود را متوجه لحظه حال و شرايط موجود نمايد و در هر كارى از خود سئوال كند (الآن چه بايد كرد؟) فكر كند. عاقلانه به آن پرسش پاسخ دهد. سپس به انجام آنچه موظف است ، جدا قيام نمايد.
(ن ابى عبدالله عليه السلام : قال الايام ثلثة ، فيوم مضى لايدرك و يوم الناس فيه فينبغى ان يغتنموه ، و غد انما فى ايديهم امله .(84) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : ايام زندگى سه روز است : اول روزى كه گذشته است و برگشت ندارد. دوم روز موجود است كه مردم در آن قرار دارند و در اختيار آن هاست . بايد آن را مغتنم شمارند و از آن استفاده نمايند. سوم فردايى است كه نيامده و تنها آرزوى آن را در دست دارند.
(و عنه عليه السلام قال : اصبروا على الدنيا فانما هى ساعة فما مضى منه فلاتجد له الما و لا سرورا، و ما لم يجى ء فلا تدرى ما هو و انما هى ساعتك التى انت فيها فاصبر فيها على طاعة الله واصبر فيها عن معصية الله .(85) )
سرمايه عمر  
و نيز فرموده است : مجموع عمر آدمى در دنيا ساعتى بيش نيست ، آن چه از اين ساعت گذشته است ، معدوم شده و لذت و المى از آن احساس ‍ نمى كنيد و آن چه از آن هنوز نيامده است ، نمى دانيد چيست سرمايه موجود و پر ارزش عمر، تنها همان لحظات نقدى است كه اينك در اختيار شماست و در آن به سر مى بريد. مالك نفس خود باشيد و در حال حاضر براى اصلاح و رستگارى خود بكوشيد. در مشكلات وظيفه شناسى و اطاعت از او امر الهى ، پايدارى و از آلودگى به گناه و نافرمانى خداوند، خوددارى كنيد.
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : و ما فاتك منها فلاتاءس عليه جزعا.(86))
على عليه السلام در ضمن نامه اى به عبدالله بن عباس نوشته ، فرموده است : نسبت به چيزى كه از دنيايت فوت شده و از دست داده اى غمگين و بى تاب مباش .
(و عنه عليه السلام : فلا تحمل هم سنتك على هم يومك كفاك كل يوم ما فيه .(87) )
و نيز فرموده است : غم و اندوه سال نيامده را بر امروز خود تحميل منما، كه هر روزى ، هر آن چه در آن هست ، براى تو كافى است .
آن چه را كه اولياى گرامى است در چهارده قرن قبل ، ضمن برنامه هاى روانى و تربيتى خود، براى مبارزه با افسوس گذشته و نگرانى آينده ، به پيروان خود آموخته آن ، دانشمندان نامى امروز، همان ها را در كلاس هاى علمى به دانشجويان مى آموزند و براى آنان تدريس مى كنند.
ديل كارنگى مى گويد:
(در تمام مراحل حيات ، در آهنينى به روى گذشته ، آن ديروزى كه ديگر وجود ندارد، محكم ببنديد و همين طور يك پرده فولادين جلو آينده ، فردايى كه هنوز بوجود نيامده است ، بكشيد. آن وقت با اطمينان خاطر امروز را بگذرانيد.
گذشته را به حال خود گذاريد تا در مرگ و نيستى مدفون گردد. آن ديروزى را كه براى اشخاص احمق ، راهنمايى به طرف فنا و مرگ است به دور افكنيد. چون بار مشكلات آينده بر محنت هاى گذشته افزون گردد و به اضافه مسايل حال حاضر، بر دوش كسى قرار گيرد، با خود، شكست ، محروميت و رنج همراه آورده و در نتيجه قوى ترين افراد را نيز از پا در مى آورد.
آينده را با همان نيرويى كه گذشته را از خود به دور افكنديد، از خويشتن جدا كنيد. آينده همين امروز است . فردايى وجود ندارد و روز رستگارى و نجات جز امروز نيست . كسانى كه براى آينده در تشويش اند بى جهت نيروى خود را تلف مى كنند و براى خويشتن مشكلات و گرفتارى هاى فكرى و عصبى بوجود مى آورند. پس در به روى اين دو هيولاى عظيم ، يعنى گذشته و آينده ببنديد و امروز را از ديروز و فردا جدا كنيد.)(88)
گرچه بسيارى از مردم ، از زنان و مردان ، جوانان و سالخوردگان ، گرفتار افسوس برگذشته معدوم و نگرانى از آينده موهوم خود هستند، و در نتيجه فرصت هاى گران بها و ثمربخش ، يكى پس از ديگرى از كفشان مى رود، ولى جوانان ، روى طبع جوانى و خاصيت فطرى دوران شباب ، گرفتار يك مشكل اختصاصى هستند و آن علاقه به تمايلات موهوم و عشق به افسانه هاى ناشدنى و غير واقعى است .
تمايلات موهم  
به عبارت ديگر، اشخاص سالخورده كه در طول عمر خود سرد و گرم جهان را بسيار ديده و در مكتب زندگى تجاربى آموخته اند، اگر به آينده خوب و بد خود فكر مى كنند، در حدود تخيلات امكان پذير و تصورات قابل وقوع است . ولى جوانان كه در دوران اول شباب ، اغلب در جهان موهوم خواب و خيال زندگى مى كنند و همواره سرگرم تصورات ممتنع و تخيلات محال خود هستند، از واقع بينى بازمانده بر اساس بيم و اميد و عشق و آرزو، براى آينده خود دورنماى موهومى مى سازند و در ضمير خود مناظره غير واقعى و عجيبى به وجود مى آورند.

next page

fehrest page

back page