15 - سخت گيرى
و اشكال تراشى :
ان بنى اسرائيل شددوا فشدد الله عليهم قال لهم موسى
(عليه سلام ) اذبحوا بقرة قالوا: ما لونها؟ فلم يزالوا شددوا حتى ذبحوا بقرد بمل ء
جلدها ذهبا.(618)
حضرت امام رضا (عليه سلام ) فرمود: بنى اسرائيل سخت گرفند. خدا نيز بر آنها سخت
گرفت . موسى به آنها گفت گاوى را بكشيد. آنها گفتند: رنگش چه باشد؟ پيوسته سخت
گرفتند تا ناجار گاوى خريدند و ذبح كردند كه به بهاى آن پوست گاو را پراز طلا كردند
و دادند.
16 - سوءنيت :
من مشى فى حاجة اخيه فلم يناصحه ، كان كمن حارب الله
ورسوله ... لا يقبل الله عمل عبد وهو يضمر فى قلبه على مؤ من سوا.(619)
هر كس در راه نيازمندى برادر دينى اش قدم بردارد، ولى خيرخواه او نباشد، مانند كسى
است كه با خدا و پيامبرش جنگيده است . خداوند عمل بنده اى را كه در دلش نيت بدى
براى مؤ منى باشد، قبول نمى كند.
17 - كفران و ناسپاسى :
احسنوا جوار النعم ، فانها وحشية ماناءت عن قوم فعادت
اليهم .(620)
با نعمتها خوشرفتارى كنيد (در برابر خدمات شايسته ديگران تمجيد و تشكر كنيد) زيرا
نعمتها وحشيند، از قومى كه دور شدند، به آنان برنمى گردد.
من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عزوجل .(621)
كسى كه شكر نعمت مخلوق را ادا نكند، شكر خداوند خالق را ادا ننموده و بجا نياورده
است .
اياكم وسوء الخلق ، فان سيى ء الخلق فى النار لا محالة .(622)
از كج خلقى بپرهيزيد، زيرا اين اخلاق صاحب خود را داخل جهنم مى كند.
18 - مناظره بدون در نظرگرفتن استعداد
ذهنى دوستان :
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): حديث الناس بما
يعرفون ، واتركهم مما لا يعرفون .(623)
امام رضا (عليه سلام ) فرموده است : با مردم به اندازه معرفت و شاخت آنها سخن بگو و
آنچه را كه نمى تانند دانست ، رها كن .
19 - محجوب بودن از دوستان (در وقت
نياز آنها):
ملعون ، ملعون من احتجب عن اخيه .(624)
از رحمت خداوندى به دور است . از رحمت خداوندى به دور است كسى كه در موارد نياز و
گرفتارى دوست ، خود را پوشيده بدارد به طورى كه دسترسى به او به آسانى ممكن نباشد.
20 - مال پرستى :
اول من يدخل النار... ذو ثروة من المال لم يعط المال
حقه .(625)
نخستين كسى كه وارد آتش جهنم مى شود... ثروتمندى است كه (به سبب مال پرستى ) حقوق
مالى خويش را عطا نكرده باشد.
من اعطى شيئا من حطام الدنيا ومنع اخاه كان ممن ظلمه ، وغضبه
واستضعفه .(626)
هر مؤ منى برادر مؤ من خود را از مال بى ارزش دنيا كه به او عطا گرديده منع كند، او
از كسانى است كه آن مؤ من را مورد ظلم و غضب و استضعاف قرار داده است و در چنين
حالى بايد خشم الهى باشد.
21 - مكرو نيرنگ :
عن الرضا (عليه سلام ) عن ابائه : قال : قال رسول
الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): من كان مسلما فلا يمكر ولا يخدع ، فانى سمعت
جبرئيل (عليه سلام ) يقول : ان المكر والخديعة فى النار.(627)
امام رضا (عليه سلام ) از پدران بزرگوار خود روايت كرده است كه رسول اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كه مسلمان است ، مكر و نيرنگ ندارد زيرا من از جبرئيل
(عليه سلام ) شنيدم ، مى گفت : همانا مكر و نيرنگ در آتشند.
22 - مدح و طرح دوستى با دشمن :
قال الرضا (عليه سلام ): من واصل لنا قاطعا او قطع
لنا واصلا او مدح لنا عائبا او اكرم لنا مخالفا فليس منا ولسنا منه .(628)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: هر كه با كسى كه از ما قطع رابطه كرده بپيوندد، و يا
از آنكه با ما پيوسته ببرد يا عيب كننده ما را مدح گويد يا مخالف ما را گرامى دارد،
با ما پيوند معنوى ندارد و ما از او نيستيم .
قال الرضا (عليه سلام ): من والى اعداء الله فقد عادى اولياء الله ومن عادى اولياء
الله فقد عادى الله وحق على الله ان يدخله فى نار جهنم .(629
)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: هركس دشمنان خدا را دوست بدارد، به تحقيق دوستان خدا
را دشمن داشته و هر كس دوستان خدا را دشمن بدارد، برخداوند است كه او را در دوزخ
داخل كند.
قال الرضا (عليه سلام ): ان ممن يتخذ مودتنا اهل البيت لمن
هو اشد فتنة على شيعتنا من الدجال . فقيل له : يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله
و سلم ) بماذا؟ قال : بموالاة اعدائنا ومعاداة اوليائنا!
انه اذا كان كذلك اختلط الحق بالباطل واشتبه الامر. فلم يعرف
مؤ من من منافق .(630)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: برخى از كسانى كه مودت و دوستى ما اهل بيت را دستاويز
ساخته اند، فتنه شان بر شيعيان ما از فتنه دجال بيشتر است . پرسيدند: اى فرزند رسول
خدا! به چه مناسبت فتنه شان از دجال بيشتر است ؟ فرمود: زيرا با دشمنان ما، مهر و
مودت مى ورزند و نسبت به دوستان ما دشمنى و عداوت مى نمايند.
هرگاه چنين شد، حق و باطل مخلوط مى شوند و حقيقت مورد اشتباه قرار مى گيرد، در
نتيجه مؤ من از منافق بازشناخته نمى شود.
23 - ميگسارى :
عن الرضا (عليه سلام ): لا تجالس شارب الخمر ولا تسلم
عليه .(631)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: همنشين شراب خور مباش و به او سلام مكن .
24 - ياد اشخاص با عناوين تحقيرآميز:
قال الراوى : سمعت الرضا (عليه سلام ) يوما ينشد
شعراء، فقلت : لمن هذا اعز الله الامير؟ قال : لعراقى لكم ، قلت : انشدنيه
ابوالعتاهية لنفسه ، فقال (عليه سلام ) هات اسمه ودع عنك هذا ان الله سبحانه وتعالى
يقول : ولا تنابزوا بالالقاب ولعل الرجل يكره هذا.(632)
راوى گويد: از امام رضا (عليه سلام ) شنيدم كه شعرى مى خواند، گفتم اى سرور! شعر از
كيست ؟
فرمود: از يك عراقى از خودتان .
گفتم : آن را ((ابوالعتاهيه ))(633)
براى من خوانده است .
امام فرمود: اسم او را ذكر كن و لقب را رها نما. به درستى كه خداوند در قرآن فرموده
است : ((با لقب ، يكديگر را آزار ندهيد)).
شايد ا: مرد از اين لقب كراهت (رنجش خاطر) داشته باشد.
آفات حيات طيبه يا موانع رشد و كمال در كلام امام رضا (عليه
سلام )
1 - شكمبارگى (برخورى )
ضمن حديثى مفصل كه از حضرت على بن موسى الرضا (عليه سلام ) وارد شده است .
يحيى شيطان را ديد و از داها و وسايل فريب او كه براى گمراه كردن مردم به كار مى
برد، سوال كرد. در پايان حديث چنين آمده است :
قال يحيى (عليه سلام ): ((فهل ظفرت بى
ساعة قط))؟ قال : ((لا ولكن فيك خصلة
تعجبنى )). قال يحيى : ((فما هى
))؟ قال : ((انت رجل اكول . فاذا اكلت
وبشمت فيمنعك ذلك من بعض صلواتك وصيامك بالليل )). قال يحيى
(عليه سلام ): ((فانى اعطى الله عهدا ان لا اشبع من الطعام
حتى القاه )). قال له ابليس : وانا اعطى فى الله عهدا ان لا
انصح مسلما حتى القاه .(634)
يحيى از شيطان پرسيد: آيا تا حال شده است كه لحظه اى بر من تسلط يابى ؟ شيطان پاسخ
داد: نه ، ولى در تو خصلتى است كه مرا به شگفت آورده است . يحيى پرسيد: آن خصلت
چيست ؟ شيطان پاسخ داد: تو مردى پرخوراك هستى ، در هنگام افطار غذاى سنگين مى خورى
و اين عامل تو را از انجام برخى از نمازهاى مستحب شبانه روز باز مى دارد. يحيى (به
نقطه ضعف خود پى برد و در مقام اصلاح برآمد): گفت : من با خدا عهد مى بندم كه از
اين پس غذاى سير نخورم تا خدا را ملاقات نمايم . شيطان (از تذكر خود پشيمان شد و)
گفت : من نيز با خدا عهد مى بندم كه هرگز مسلمانى را نصيحت نكنم تا خدا را ملاقات
نمايم .
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): ان الله يبغض بطن الذى
لا يشبع .(635)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: خداوند شكمى را كه سير نگردد، دشمن مى دارد.
2 - عدم استفاده صحيح از فرصتهاى
طلايى
التفريط مصيبة ذوى القدرة .(636)
تفريط و نابودكردن موقيعت ، مصيبتى است براى شخص صاحب قدرت .
3 - ترس
الهيبد خيبة .(637)
ترس آدمى را ماءيوس مى كند و اشخاص ترسو دنبال هيچ كارى نمى روند.
4 - بى تفاوتى
قال الرضا (عليه سلام ): كان رسول الله (صلى الله
عليه و آله و سلم ) يقول : اذا امتى تواكلت الامر بالمعروف والنهى عن المنكر
فلتاءذن بوقاع من الله تعالى .(638)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است :
هرگاه امت من امر به معروف و نهى از منكر را بر دوش يكديگر بار كنند، از طرف
خداوند اعلام بلا مى شود.
اجتماعى كه افراد در آن زندگى مى كنند، بسان كشتى است كه سرنوشت همه را از هر نظر
به هم مربوط مى سازد، هرگاه گوشه اى از اجتماع دچار آلودگى شود، آثار آلودگى آن به
نواحى ديگر نيز سرايت مى كند و دامن افراد بى تفاوت را نيز مى گيرد.
5 - دشمنى وكينه توزى
اياكم ومشاجرة الناس فنها تظهر الغرة ، وتدفن العزة .(639)
از خصومت با مردم دورى كنيد، زيرا خصومت عيوب نهفته را آشكار مى سازد و عزت را از
بين مى برد.
6 - بحث و جدل بى فايده
قل لاوليائى : بترك الجدال فيما لا يعنيهم .(640)
به ((عبدالعظيم حسنى )) فرمود:
به دوستان و شيعيان من بگو از بحث و جدلهاى بيفايده و گفتار بيهوده دورى كنند.
لا تمارين العلماء فيرفضوك ، و لا تمارين السفهاء فيجهلوا
عليك .(641)
به علما مراء و جدال مكن كه تو را از پاى در مى آورند و نيز با سفيهان مراء مكن كه
تو را به نادانى نسبت مى دهند.
7 - افراط و تفريط در موضوع معاشرت
احبب حبيبك هونا ما، عسى ان يعصيك يوما ما، و ابغض
بغيضك هونا ما عسى ان يكون حبيبك يوما ما.(642)
با دوست خويش در دوستى زياده روى مكن ، زيرا شايد روزى دشمن تو شود و با دشمنت در
دشمنى ميانه روى كن ، چون ممكن است روزى دوست تو شود.
8 و 9 - حرص و حسد
اياكم والحرص والحسد، فانهما اهلكا الامم السالفة .(643)
از ((حرص )) و ((حسد))
بپرهيزيد، زيرا اين دو صفت امتهاى پيشين را نابود كرده است .
10 - سوء خلق
اياكم وسوء الخلق ، فان سيى ء الخلق فى النار لا
محالة .(644)
از اخلاق ناپسند بپرهيزيد زيرا اين اخلاق صاحب خود را داخل جهنم مى كند.
11 - دروغ
الكذب باب من ابواب النفاق .(645)
دروغ درى از درهاى نفاق است .
اياكم والكذب فانه يهدى الى الفجور وهما فى النار.(646)
از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ آدمى را به فسق وفجور مى كشاند و سرانجام صاحب اين دو
صفت زشت ، ورود در آتش جهنم است .
12 - پرخاشگرى
لا تحاشموا، فانه (روى ) المحتشم والمحتشم فى النار.(647)
با هم خشم نگيريد و به هم سخن ناروا نگوييد كه روايت شده دو نفر كه با هم چنين
باشند، اهل دوزخ هستند.
13 - توجه به كميت نعمت نه كيفيت نعمت
لا تستقلوا قليل الرزق ، فتحرموا كثيره .(648)
روزى كم را اندك نشماريد كه از روزى زياد محروم مى شويد.
14 - خوش باورى
لم يخنك الامين ، ولكن ائتمنت الخائن .(649)
اين هركز به تو خيانت نمى كند، اين تويى كه خائن را امين دانسته اى .
15 - بخل
اياكم والبخل ، فانها عاهة لا تكون فى حر ولا مؤ من ،
انها خلاف الايمان .
از بخل بپرهيزيد، زيرا صفت بخل آفتى است كه در هيچ مؤ من و آزادمردى وجود نخواهد
يافت ، به علاوه اين صفت زشت مخالف ايمان است .
ان الجبن والبخل والحرص عزيزة واحدة يجمعها سوء الظن .(650)
ترس ، بخل و حرص تمايلات واحدى هستند كه جامع آنها سوءظن به خداى بزرگ است .
16، 17، 18 - مشاجره ، اسراف ،
پرجانگى (پرسش زياد در امور بى فايده )
ان الله يبغض القليل والقال ، واضاعة المال وكثرد
السؤ ال .(651)
خداوند قيل و قال (جروبحثهاى بيفايده ) و به هدردادن مال و كثرت سول را دشمن مى
دارد.
19 - مال اندوزى
لا يجتمع المال الا بخصال خمس : ببخل شديد، وامل طويل
، و حرص غالب ، وقطيعة الرحم ، وايثار الدنيا على الاخرة .(652)
20 - استخفاف (كوچك شمردن ) گناه و
اصرار بر آن
الصغائر من الذنوب طرق الى الكبائر ومن لم يخف الله
فى القليل لم يخفه فى الكثير.(653)
گناهان كوچك راههاى رسيدن به گناهان بزرگ است ، هر كه در گناه كوچك از خداى نترسد،
در گناه بزرگ هم از خدا نخواهد ترسيد.
لا تستكثروا كثير الخير ولا تستقلوا قليل الذنوب يجتمع حتى
يكون كثيرا وخافوا الله فى السر حتى تعطوا من انفسكم النصف .(654)
كار خير زيادى ار كه انجام داده ايد، زياد محسوب نداريد و گناه كم و قليل را كم و
بى ارزش نشماريد زيرا گناهان كم روى هم جمع شده باعث زيادى گناهان مى شود، از
خداوند در خفا و پنهان بترسيد تا در نفس شما حالت انصاف و دورى از گناه پيدا شود.
21 - هدايتخواهى از غيرقرآن
كلام الله لا تتجاوزوه ، ولا تطلبوا الهدى فى غيره
فتضلوا.(655)
از كلام خدا تجاوز مكنيد و در غير آن جوياى راه مشويد كه گمراه خواهيد شد.
22 - ريا و تظاهر
عن محمدبن عرفة قال : قالى لى الرضا (عليه سلام ):...
اعملوا لغير رياء وسمعة فانه من عمل لغير الله وكله الله الى ما عمل ، ويحك ! ما
عمل احد عملا الا رداه الله ، ان خيرا فخير، وان شرا فشر.(656)
براى دستيابى به مرحله رشد:
بدون ريا (نماياندن كار نيك خود به مردم ) و بدون سمعه (شنوانيدن عمل خير خود به
مردم ) عمل كنيد، زيرا هر كه براى غير خدا كار كند، خداوند او را به كارش وا مى
گذارد، هيچ كس عملى نكند مگر اينكه خدا به سبب آن عمل اراده (پاداش بارى ) او مى
كند، اگر عملش خوب باشد، پاداش خوب و اگ ربد باشد، پاداش بد است .
درگه خلق همه زرق و فريبست و هوس |
|
رو به درگاه خداوند جهان آور و بس |
هركه او نام كسى يافت از آن درگه يافت |
|
اى برادر او باش و مينديش زكس |
23 - كفران و ناسپاسى
احسنوا جوار النعم فانها وحشية ما ناءت عن قوم فعادت
اليهم .(657)
با نعمتها نيكو همدمى و همسايگى (خوشرفتارى ) كنيد زيرا آنها وحشيند از قوى كه دور
شدند، به آنان برنمى گردند.
24 - مراء
المراء فى كتاب الله كفر.(658)
در قرآن مجيد، مراء و پرخاش كفر به شمار آمده است .
لا تمارين السفهاء فيجهلوك .(659)
با سفيهان (سبكمغزان ) مراء مكن كه تو را به نادانى نسبت مى دهند.
25 - مناظره با مردم ، بدون در
نظرگرفتن استعدادهاى ذهنى و سطح فهم آنها
يا يونس ! حديث الناس بما يعرفون ، واتركهم مما لا
يعرفون .(660)
امام رضا (عليه سلام ) خطاب به يكى از يارانش فرمود: اى يونس ! با مردم به اندازه
اى كه مى توانند شناخت ، سخن گو و آنچه را كه نمى توانند دانست ، رها كن .
26 - شايع كردن گناهان
المذيع بالسيئة مخذول .(661)
كسى كه بدى را فاش كند، خواراست .
ان الازاعة كفر.(662)
بدون ترديد، افشاگرى كفر است .
مفاسد آشكاركردن گناه
آشكار نمودن گناه خلاف مروت و جوانمردى است و كسى كه منكرى را در ميان جامعه
مسلمين اشاعه دهد:
1 - مانند كسى است كه آن منكر را بجا آورده است .
2 - از شر و آفت بلا درامان نيست .
3 - روزى اعمال زشتش آشكار مى شود و در جامعه رسوا خواهدشد.
4 - آشكاركردن گناه از نزديكترين امورى است كه آدمى را به مرز كفر نزديك مى كند.
5 - آشكاركردن گناه همچون ديدن اندام عريان برادر دينى است .
27 - سستى در طلب رزق
ليس للناس بد من طلب معاشهم ، فلا تدع الطلب .(663)
آدمى براى ادامه حيات ، چاره اى ندارد جز اينكه در جستجوى معاش برآيد، پس دست از
طلب برندار و در تحصيل رزق سستى به خود راه مده .
28 - همنشينى با جاهل
صديق الجاهل فى تعب .(664)
همنشين نادان ، آدمى را در رنج و ناراحتى قرار خواهد داد.
29 - غفلت
من غفل عن نفسه خسر.(665)
كسى كه از محاسبه نفس خويش غفلت ورزد، زيان مى نمايد.
30 - ياءس و نااميدى
اياك والشيطان ان يكون له عليك سيل حتى يقنطك .(666)
از پيروى راه شيطان برحذر باش كه مبادا بر دل تو راهى باز كند تاتو را نااميد
نمايد.
انما سمى ابليس لانه ابلس من رحمة الله .(667)
ابليس را از اين جهت ابليس ناميده اند كه از رحمت خدا نوميد است .
31 - پيروز از هواى نفس
اياك والمرتقى الصعب اذا كان منحدره وعرا، واياك ان
تتبع النفس هواها، فان فى هواها رداها.(668)
از بالا رفتن به كوهى كه بالا رفتن آن آسان و پايين آمدن آن دشوار است ، بپرهيز
(كنايه از رعايت حال سبكبارى است ). از پيروى هواى نفس برحذر باش كه سبب سقوط و
هلاكت است .
32 - سوال تكلف آميز
سا تفقها، ولا تساءل تعننا.(669)
به قصد فهميدن بپرس ، نه به قصد زحمت دادن .
33 - خشم و غضب
ان العبد اذا غضب لم يرنفسه وجهل قدره من عظم الغضب .(670)
همانا زمانى كه آدمى خشمگين شود، از عظمت خشم خود را نبيند و قدر خود را نشناسد.
34 - بى توجهى به مقتضيات زمان (شرايط
زندگى را بر خود سخت و ناگوار نمودن )
قال معمربن خلاد، ان اباالحسن اشترى دارا وامر مولى
له ان يتحول اليها وقال : ((ان منزلك ضيق )).
فقال : قد احدث هذه الدار ابى . فقال ابوالحسن (عليه سلام ): ان كان ابوك احمق ،
ينبغى ان تكون مثله .(671)
معمر بن خلاد گويد:
حضرت امام رضا (عليه سلام ) براى يكى از خدمتكاران خود منزلى خريد و به وى دستور
داد كه به آنجا نقل مكان كند و فرمود چون منزل شما تنگ است ، در آن منزل ساكن شويد.
خدمتكار حضرت گفت : پدرم در اينجا زندگى مى كرد.
امام فرمود: اگر پدرت احمق بود، تو هم بايد مانند او باشى .
35 - عدم تحمل براى پذيرش حقايق
لا تغضبوا من الحق اذا صدعتم .(672)
مبادا از حق خشمگين شويد، هرگاه به گوشتان رسيد.
36 - استبداد راءى
خاطر بنفسه من استغنى .(673)
كسى كه خويشتن را بى نياز داند، خود را به مخاطره و هلاكت خواهد افكند.
37 - دنياپرستى
لا تغرنكم الدنيا فانها لا تصلح لكم كما لا تصلح لمن
كان قبلكم ممن اطماءن اليها وروى ان الدنيا سجن المؤ من ، والقبر بيته ، والجنة
ماءواه ، والدنيا جنة الكافر، والقبر سجنه ، والنار ماءواه .
مبادا دنيا شما را فريب دهد، زيرا دنيا به صلاح شما رفتار نمى كند چنانچه با
پيشينيان كه دل به آن بسته بودند، خوب رفتار نكرد و روايت شده كه دنيا زندان مؤ من
و قبر خانه اوست و بهشت جايگاهش ولى دنيا براى كافر بهشت و قبر زندان و جهنم جايگاه
اوست .
38 - رياست طلبى و شهرت خواهى
الامام الرضا (عليه سلام ) قال على بن الحسن (عليه
سلام ):... فاذا وجدتم عقله متينا، فرويدا لا يغركم ! حتى تنظروا اءمع هواه يكون
على عقله ، ام يكون فى عقله على هواه ؟ وكيف محبته للرئاسات الباطلة وزهد فيها؟ فان
فى الناس من خسر الدنيا والاخرة ، يترك الدنيا للدنيا، ويرى اءن لذة الرئاسة الباطل
افضل من لذة الاموال والنعم المباحة المحلله ، فيترك ذلك اجمع طلبا للرئاسة ، حتى
((اذا قيل له : اتق الله ! اخذته العزة بالاثم ، فحسبه جهنم
ولبئس المهاد)) فهو يخيط عشواء، يقوده اول باطل الى ابعد
غايات الخسارة ويمده ربه - بعد طلبه لما لايقدر عليه فى طغيانه ، فهو يحل ما حرم
الله ويحرم ما احل الله ، لا يبالى بمافات من دينه ، اذا سلمت له الرئاسة التى قد
شقى من اجلها فاولئك الذين غضب الله عليهم ولعنهم واعدلهم عذابا مهينا.(674)
امام رضا (عليه سلام ) مى فرمايد: حضرت على بن الحسين (عليه سلام ) فرمود:
((پس اگر عقل كسى را استوار يافتيد، درنگ كنيد و فريب نخوريد
تا در آن بنگريد كه آيا با عقل خود در پى هواى خويش مى رود، يا در هواى خود از عقل
خويش فرمان مى برد و نيز بنگريد كه آيا رياستهاى زايل دنيا را دوست دارد، آيا از
آنها دامن فرو چيده است ؟ چه در ميان مردم كسانى هستند كه دنيا و آخرت هر دو را از
دست مى دهند، دنيا را براى دنيا رها مى كنند و برآنند كه لذت رياست باطل از لذت مال
و نعمت حلال عاليتر است ، پس اين همه را به خاطر دست يافتن به رياست از دست مى دهند
تا چنان شوند كه قرآن مى فرمايد: ((هنگامى كه به آنها گفته
شود ((از خدا بترسيد!)) (لجاجت آنها
بيشتر مى شود) و لجاجت و تعصب ، آنها را به گناه مى كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى
است و چه بدجايگاهى است )).(675)
چنين كسى بى ملاحظه و انديشه عمل مى كند و نخستين كار باطل ، او را به بدترين
زيانها مى كشاند و خدا او را - پس از آنكه چيزى را مى طلبد كه بر آن توان ندارد -
در طغيان و سركشى رها مى كند و او آنچه را خدا حرام كرده است ، حلال و آنچه را حلال
كرده است ، حرام مى شمارد و اگر بتواند رياستى را كه با بدختى به دست آورده نگاه
دارد، هيچ در بند آن نيست كه دينش از دستش برود. اينان كسانى هستند كه خدا برايشان
خشم گرفته و لعنتشان كرده و عذاب خواركننده اى برايشان آماده ساخته است .
عن معمربن خلاد، عن ابى الحسن الرضا (عليه سلام ) انه ذكر
رجلا فقال انه يحب الرئاسة فقال (عليه سلام ): ما ذئبان ضاريان فى غنم قد تفرق رعاؤ
ها باضر فى دين المسلم من الرئاسة .(676)
معمربن خلاد مى گويد: در محضر حضرت رضا (عليه سلام ) نام مردى به ميان آمد كه سخت
دوستدار رياست بود. حضرت فرمود: ضرر و زيان دو گرگ درنده اى كه به گله بى نگهبان
هجوم برده باشند، بيش از ضرر رياست براى براى دين يك مسلمان نيست .
39 - اتكاى به خود و ناديده گرفتن
اراده الهى
اذا اراد الله امرا سلب العباد عقولهم ، فاءنفذ امره
وتمت ارادته ، فاذا انفذ امره رد الى كل ذى عقل عقله ، فيقول : كيف ذا ومن اين ذا؟!(677)
هرگاه خداوند اراده امرى را بنمايد، عقل را از مردم مى گيرد و كار خود را اجرا.
ينمايد و اراده اش به اتمام مى رسد. وقتى تمام شد، هوش و عقل آنها را برمى گرداند،
آن وقت اظهار نظر مى نمايند كه چه شد و از كجا به وجود آمد؟!
40 - علم آموزى بدون تعهد (سكوت در
برابر ستمگران و همگارى با آنها)
الامام الرضا (عليه سلام ): اعطى بلعم بن باعورا
الاسم الاعظم وكان يدعو به فيستجاب له ، فمال الى فرعون فلما مرفرعون فرمود فى طلب
موسى واصحابه ، قال : فرعون لبلعم : اءدع الله على موسى و اصحابه ليحبسه علينا فركب
حمارته ليمر فى طلب موسى ... فانسلخ الاسم من لسانه وهو قوله ... (فانسلخ منها
فاءتبعه الشيطان فكان من الغاوين ولو شئنا لرفعناه بها ولكنه اخلد الى الارض واتبع
هواه ، فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث ) وهو مثل ضربه .(678)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: به بلعم باعورا اسم اعظم دادند كه با آنها دعا مى كرد
و مستجاب مى شد، سپس متمايل به فرعون شد، زمانى كه فرعون به دنبال موسى و يارانش به
راه افتاد، فرعون به بلعم گفت : دعا كن تا خدا موسى و يارانش را براى ما متوقف
سازد. بلعم با الاغ خويش براى يافتن موسى به راه افتاد... آنگاه اسم اعظم از او
گرفت شد همانگونه كه خداوند مى فرمايد: ((ولى سرانجام از
آيات الهى خارج شد و گرفتار وسوسه هاى شيطان گشت و از گمراهان گرديد. اگر مى
خواستيم ، مى توانستيم او را در همان مسير حق به اجبار نگاه داريم و به وسيله آن
آيات و علوم ، مقام والا بدهيم و لكن او به پستى گرايد و بر اثر پيروى از هوى و هوس
مراحل سقوط را طى كرد. در ين صورت مثل او به سگى ماند كه اگر به او حمله كنى ،
دهانش باز و زبانش بيرون است و اگر او را به حال خود واگذارى ، باز چنين است
))(679)
و اين مثالى است كه خداوند آورده است .
از روايت امام هشتم (عليه سلام ) مطالب زير به دست مى آيد:
1 - گرچه آيه به روشنى اشاره به داستان بلعم باعور است ولى مى توان آن را عموميت
داد و گفت : هر دانشمندى كه از مسير الهى گام بيرون گذارد و به وسوسه شيطان اعتنا
كند. مشمول چنين حكمى است و عاقبت كارش به گمراهى و بدبختى منجر مى شود.(680)
2 - طرفداران باطل و طاغوتها براى پيشبرد اهداف شوم خود، از لباس حق حداكثر استفاده
را مى كنند.
3 - دانشمندان و كسانى كه در اجتماع از موقعيت و نفوذ بيشترى برخوردارند، بايد بيش
از همه در اعمال و رفتار خود دقت و مواظبت نمايند.
4 - مردم بايد بدانند جباران زمان براى استحمار آنها، از اين گروه دانشمندان سوء
استفاده مى كنند. پس مردم نبايد به ظاهر لباس و قيافه حق به جانب برخى افراد فريفته
شوند.