آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۱۱ -


مسئوليت انسان در برابر ((مال و ثروت ))
الامام الرضا (عليه السلام ) لا حمدبن محمدبن ابى نصر لما ذكر له شيئا: اصبر، فانى ارجو ان يصنع الله لك ان شاء الله ثم قال : فوالله ما اخر الله عن المؤ من من هذه الدنيا خير له مما عجل له فيها. ثم صغر الدنيا وقال : اى شى ء هى ؟! ثم قال : ان صاحب النعمة على خطر، انه يجب عليه حقوق الله فيها، والله انه لتكون على النعم من الله عزوجل فما ازال منها على وجل - و حرك يده - حتى اخرج من الحقوق التى تجب لله على فيها. فقلت : جعلت فداك ! انت فى قدرك تخاف هذا؟ قال : نعم ، فاءحمد ربى على ما من به على .(300)
((بزنطى )) گويد: به حضرت رضا (عليه السلام ) مطلبى را عرض كردم . فرمود: صبر كن من اميدوارم خداوند براى تو درست كند. آنگاه فرمود: آنچه براى مومنين ذخيره كرده ، در آخرت بسيار بهتر است از آنچه در اين دنيا به آنها مى دهد. بعد دنيا را كوچك شمرده فرمود: دنيا چيست ؟! كسى كه ثروتمند است ، همواره خطر او را تهديد مى كند و حقوق خدا بر او واجب است . سوگند به خداوند، كه وى به من نعمتهايى داده ، پيوسته از جانب آنها بيمناكم (امام دست خود را به نشانه نگرانى حركت داد و افزود) تا وقتى حقوقى را كه خدا واجب كرده ، خارج (و ادا) كنم .
عرض كردم : فدايت شوم ، شما به اين مقامى كه داريد، باز مى ترسيد؟!
فرمود: آرى ! خدا را ستايش مى كنم بر اين احساس مسئوليتى كه به من ارزانى داشته است .
حالت برخى از مردم كه همه چيز را فداى پول مى كنند، انسان را به داستان عجيب حرص دسته اى از ميمونها مى اندازد و مردم مغرب زمين وقتى مى خواهند اين حيوانات را شكار كنند، در كدوهاى مجوف و توخالى ، مقدارى برنج ريخته و آن را محكم به درخت مى بندند و سوراخ آنرا به اندازه قرار مى دهند كه دست ميمون فقط در حالت باز بودن در آن داخل شود. شب كه بوزينه به سروقت كدو مى آيد، همين كه دستش را در كدو نموده مشت را پر مى كند، ديگر نمى تواند آنرا از كدو خارج كند، حرص و نادانى او نمى گذارد برنج را از كف بريزد و جان را برهاند، از اينرو تا صبح در آنجا مى ماند و اسير مى گردد.(301)
5 - حاكميت سيستم اقتصادى سالم (سلامت و پاكى غذا)
بر همه كس روشن است كه آسايش و آرامش زندگى خانوادگى تا حدى مرهون موضوع اقتصاد است و تا اين مساءله تامين نشود، اعضاى خانواده روى خوشى و راحتى را نخواهند ديد، چه بسيار آشفتگى هاى روانى و بروز كينه ها در اثر نابسامانى هاى مالى به ساحت مقدس خانواده راه مى يابد و حريت و آزادى و توان انجام بسيارى از كارها را از آنها مى گيرد.
پيروان مكتب اهل بيت مى دانند مشكل اصلى ، تنها اين نيست بلكه سيستم اقتصادى سالم بايد در خانواده حاكم بشود تا سلامت روحى و روانى را براى افراد به ارمغان بياورد و آنان را از بسيارى از آلودگى هاى روانى و اخلاقى مصون دارد، گرچه علم و دانش از درك اين واقعيات عاجز است و نمى تواند آثار معنوى و اخلاقى مال حرام را بيان كند.
امام هشتم (عليه السلام ) در تفسير آيه ((اكالون للسحت )). (سوره مائده / آيه 42) ((آنها زياد اموال حرام و ناحق و رشوه مى خورند)).
فرمود:
هو الرجل يقضى لاخيه الحاجة ، ثم يقبل هديته .(302)
حرام خور كسى است كه كارى براى برادر مسلمانش انجام دهد و سپس (در ازاى برآوردن حاجت ) هديه و ارمغان او را قبول كند.
امام رضا (عليه السلام ) علل تحريم ريا را اينگونه توضيح مى دهد:
علة تحريم الربا بالنسبة لعلة ذهاب المعروف ، وتلف الاموال ، ورغبة الناس ‍ فى الربح ، وتركهم القرض والفرض وصنايع المعروف ، ولما فى ذلك من الفساد والظلم وفناء الاموال .(303)
علت تحريم ربا آن است كه اگر در جامعه اسلامى ربا خوارى پديد آيد، مردم نيكى ها را فراموش مى كنند و براى رسيدن به مال زياد، از هرگونه ظلم و اجحاف خوددارى نخواهند كرد. در نتيجه قرض الحسنه و اعمال نيك در جامعه از بين مى رود و فساد و تباهى و از بين رفتن اموال مردم و تلف شدن ثروت عمومى و انحصار آن پيش خواهد آمد. در اين روايت درباره تحريم ربا به دو علت اساسى توجه شده است : (1) از بين رفتن بخشى از دارايى ربا دهنده و دادن آن به رباخوار، بدون آنكه رباخوار در برابر مبلغ گرفته شده چيزى به ربا دهنده بدهد. بر اين اساس ربا در واقع نوعى غارت ظالمانه و دزدى اموال مردم و بهره گيرى رايگان از حاصل دسترنج آنهاست ، اين كسب شوم سبب نابسامانى اوضاع اقتصادى و ايجاد فاصله طبقاتى در جامعه خواهد شد. (2) مشتعل كردن آتش حرص و تقويت روحيه سودجويى و پول پرستى و تضعيف روحيه مردم دوستى و خيرخواهى . چه فسادى از اين بدتر كه امنيت اقتصادى از ميان برود و مردم به نيكى ها و محبتها پشت كنند و كينه و عداوت يكديگر را در دل بپردازنند و هر روز ميدانى به دست آنها بيفتد، انفجارى ايجاد كنند و جامعه اى را در وحشت و ناامنى فرو برند. از اين جهت در روايات اسلامى از ربا به عنوان ((رزق خبيث )) خوانده شده است .(304)
امام رضا (عليه السلام ) در بيان تعليل مطلوبيت ((رزق طيب )) و نامشروع بودن ((رزق خبيث )) فرموده است :
ان الله تبارك وتعالى لم يبح اكلا ولا شربا الا لما فيه المنفعة والصلاح ولم يحرم الا ما فيه الضرر والتلف و الفساد.(305)
خداوند هيچ اكل و شربى را حلال نكرده است مگر آنكه نفع و صلاح بشر در آن بوده و هيچيك را حرام ننموده است مگر آنكه مايه زيان و مرگ و فساد است .
 
دل چو آرام نباشد ز تن آرام مخواه   باده صاف ار نبود روشنى از جام مخواه
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ):
انا وجدنا كل ما احل الله تبارك وتعالى - ففيه صلاح العباد وبقاؤ هم ولهم اليه الحاجة التى لايستغنون عنها ووجودنا المحرم من الاشياء لا حاجة للعباد اليه ، ووجدناه مفسدا، داعيا الى الفناء والهلاك .(306)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: همانا ما در مى يابيم هر چه را كه خداوند حلال كرده ، به خاطر مصلحت حال بندگان و (رمز) بقاى آنان در زندگى است ، زيرا مردم لاجرم براى ادامه حيات به آن امور نيازمند و هر چه را خداوند حرام كرده ، بندگان را به آن نيازى نيست . بلكه اين امور سبب فساد و جلب آنها به سوى فنا و هلاكت است .
قال على بن موسى (عليه السلام ): من رضى باليسير من الحلال خفت مؤ ونته ، وتنعم اهله ، وبصره الله داء الدنيا ودواءها، واخرجه منها سالما الى دارالسلام .(307)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: هر كس به اندكى از حلال راضى باشد، زندگى خود را به آرامى خواهد گذرانيد و خاندانش در تنعم زندگى خواهند كرد و خداوند او را به درد و داروى دنيا بينا خواهد كرد و او را از جهان سالم بيرون خواهد برد و در ((دارالسلام )) جاى خواهد داد.
الامام الرضا (عليه السلام ) قال جل وعلا: ((واعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه وللرسول ولذى القربى ...)) فتطول علينا بذلك امتنانا منه ورحمة ، اذا كان المالك للنفوس والاموال وسائر الاشياء، الملك الحقيقى ، وكان فى ايدى الناس عوارى ، وانهم مالكون مجازا لاحقيقة له ، وكل ما افاده الناس فهو حقيقة غنيمة .(308)
امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: خداوند بزرگ در قرآن فرموده است : بدانيد كه آنچه در جنگها به غنيمت بهره شما مى شود، همچنين در آمدهاى ديگر، در صورتى كه افزون بر هزينه سال باشد (چنان كه در همين حديث آمده است ) پنج يك (خمس ) آن مخصوص خداست و پيامبر خدا و خويشاوندان او... و از آن جهت چنين كرد تا با رحمت خود بر ما منت گذارد، زيرا مالك جانها و مالها و چيزهاى ديگر خود اوست كه مالكيت حقيقى دارد، و آنچه در دست مردم است ، عنوان عاريه كرد و مردمان به مجاز مالكند نه به حقيقت ، و آنچه مردم به دست مى آورند (از راه كسب و كار و بازرگانى و صنعت و...) همه در حقيقت غنيمت است يعنى مالك خمس آن نيستند و بايد بپردازند.
جنايت هولناكى كه در اثر ((حرامخورى )) در زمان امام هشتم (عليه السلام ) واقع شد
عبدالله بزاز نيشابورى مى گويد:
بين من و ((حميدبن قحطبه طوسى )) معامله اى بر قرار بود. روزى براى ديدار او بار سفر بستم . هنگامى كه به محل مورد نظر رسيدم ، او از آمدنم باخبر شد. هنوز لباس سفر بر تن داشتم كه مرا احضار كرد و اين ماجرا در ماه مبارك رمضان هنگام نماز ظهر اتفاق افتاد. به نزد او رفتم . وى را در اتاقى ديدم كه آب از وسط آن مى گذشت . پس به او اسلام كردم . حميد تشت و آفتابه اى آورد و دستهايش را شست . مرا نيز توصيه به شستن دستها نمود. سپس سفره غذا را حاضر كردند. من فراموش كرده بودم كه اكنون ماه رمضان است و من روزه هستم ! اما پس از چند لحظه يادم آمد و بلافاصله دستم را كنار كشيدم . حميد از من پرسيد چه شده است كه غذا نمى خورى ؟
پاسخ دادم : اى امير! اكنون ماه رمضان است . من نه بيمارم و نه عذر ديگرى دارم تا روزه ام را افطار كنم . شايد امير در اين مورد عذرى داشته باشد، و يا مبتلا به بيمارى است . كه روزه اش را افطار مى نمايد.
امير گفت : من علت خاصى براى خوردن روزه ندارم و از سلامت جسمانى نيز برخوردارم ! سپس چشمانش پر از اشك شد و گريست !
پس از آنكه از خوردن فراغت يافت ، از او پرسيدم : چه عاملى سبب گريستن شما شد؟
پاسخ داد: هارون الرشيد زمانى كه در طوس بود، در يكى از شبها مرا خواست . چون به نزد او رفتم ، ديدم روبروى وى شمعى در حال سوختن است و شمشيرى از غلاف بيرون كشيده نيز ديده مى شود و خدمتكار او هم ايستاده بود. هنگامى كه در برابر وى قرار گرفتم ، سرش را پايين انداخت و دستور داد به خانه ام برگردم .
از رسيدنم به منزل مدت زيادى نگذشته بود كه مامور هارون آمد و گفت : خليفه با تو كار دارد.
من با خود گفتم : همه از خداييم ، مى ترسم هارون قصد كشتن مرا داشته باشد.
(ولى چنين نيست ) چون او هرگاه مرا ببيند، از ارتكاب اين عمل شرم مى كند، وقتى نزد او حاضر شدم ، با تمام وجود متوجه ورود من شد و گفت : از پيشواى اهل ايمان چگونه پيروى مى كنى ؟
گفتم : با جان و مال و خانواده و فرزندم .
هارون تبسمى كرد و دستور داد برگردم . چون به خانه ام رسيدم باز فرستاده هارون آمد و گفت : امير با تو كار دارد. من هم به محضر هارون رسيدم . او در همان حالت گذشته اش نشسته بود.
از من پرسيد: از پيشواى اهل ايمان چگونه پيروى مى كنى ؟
گفتم : با جان و مال و خانواده و فرزند و دين .
هارون خنديد و سپس به من گفت : اين شمشير را بگير و آنچه اين غلام به دستور مى دهد، انجام بده .
خادم شمشير را گرفت و به من داد و مرا به حياطى كه در آن قفل بود، آورد. در را گشود، ناگهان در وسط حياط با چاهى روبرو شديم و سه اتاق نيز ديديم كه در همه آنها قفل بود. خادم در يكى از اتاقها را باز كرد. در آن اتاق بيست تن و پير و جوان را كه همگى به زنجير بسته شده و موها و گيسوانشان روى شانه هايشان ريخته بود، ديدم ، به من گفت : پيشواى مومنان تو را به كشتن همه اين زندانيان فرمان داده است . آنان همه علوى و از نسل حضرت على و فاطمه (عليها السلام ) بودند، خادم يكى يكى آنان را مى آورد و من هم گردن ايشان را با شمشير مى زدم ، تا آنكه آخرين زندانى را نيز گردن زدم ! سپس خادم جنازه ها و سرهاى بيست نفر علوى از نسل على (عليه السلام ) و فاطمه (عليها السلام ) به زنجير بسته شده بودند. خادم گفت پپشواى مومنان امر كرده است كه اينان را نيز بكشى ! بعد يكى يكى آنان را پيش من مى آورد و من گردن مى زدم و او هم سرها و جنازه هاى آنان را به چاه مى ريخت تا آنكه همه را كشتم . سپس در اتاق سوم را گشود و در آن هم بيست تن از فرزندان على (عليه السلام ) و فاطمه (عليها السلام ) با گيسوان و موهاى فرو ريخته به زنجير كشيده شده بودند، خادم گفت : پيشواى مومنان فرموده است كه اينان را نيز بكشى ! من هم همه را كشتم تا اينكه در بين آنان تنها پيرمردى باقى مانده بود. آن پيرمرد كه جان خود را در معرض ‍ هلاكت مى ديد (همچون پرنده اى كه خود را دست صياد گرفتار ببيند) به من التماس مى كرد و مى گفت : نفرين بر تو اى بدبخت ! روز قيامت هنگامى كه تو را نزد جد ما رسول خدا بياورند، تو چه عذرى خواهى داشت كه شصت تن از فرزندان آن حضرت را كه همگى از نسل حضرت على (عليه السلام ) و فاطمه (عليها السلام ) بودند، به قتل رساندى ؟ در اين هنگام دست و شانه هايم به لرزه افتاد. خادم نگاهى غضبناك به من كرد و به من اجازه ترك ماءموريت نداد. لذا آن پيرمرد را نيز كشتم . خادم جسد او را به چاه افكند، اكنون با اين جنايت هولناك ، نماز و روزه من چه سودى برايم خواهد داشت . در حالى كه مى دانم سرانجام در آتش دوزخ جاودان خواهم ماند.(309)
6 - تامين رفاه و آسايش خانواده
بر رئيس كانون خانواده لازم است كه در اداره زندگى و ارضاى خواهشهاى افراد تحت سرپرستى اش ، توسعه دهد و تمنيات آنها را در حد توانايى خود برآورده سازد و با اين عمل به شخصيت آنان تحكيم بخشد و از بروز آسيبهاى روانى كه منجربه عقده حقارت مى شود، مصونشان دارد، توجه به اين موضوع ، زمينه سازگارى و حسن تفاهم را در خانواده و اجتماع به وجود مى آورد.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): ينبغى للرجل ان يوسع عياله ، لئلا يتمنوا موته .(310)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: سزاوار است مرد غنى و متمكن به زندگى خانواده خود توسعه دهد و آنان را از رفاه و آسايش كافى برخوردار كند تا آنان به علت ، سختگيرى او و محروميت خودشان ، تمناى مرگ وى را ننمايد.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): صاحب النعمة يجب عليه التوسعة عن عياله .(311)
همچنين فرمود: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر افراد تحت سرپرستى خود، توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند.
((دكتر آلندى )) مى گويد: لازم است از رواداشتن هرگونه بى عدالتى در مورد كودك خوددارى شود تا زمينه او براى تمايل به دزدى ، آماده نگردد. هر كودكى كه دزد مى شود، بدون ترديد، روزى حقى از وى پايمال شده و با بيدادگرى روبرو گشته است .
لازم نيست اين بى عدالتى ، حقيقى باشد، خيلى هم ممكن است كه سيمايى مجازى و تصورى داشته باشد، گاه حتى به قدرى كودكانه است كه بزرگترها اصلا متوجه آن نمى شوند، اما اينها هيچكدام مانع از آن نيستند كه اثر آن در قلب كودك عميق و دردناك نباشد.
اگر بخواهيم به طرق موجز و موثرى عليه عيب ننگين دزدى مبارزه كنيم ، لازم است در آغاز، آن احساس طغيان و خشمى را كه زاييده يك رشته محروميت است ، در وجود كودك زنده كنيم ، پس از آن با جبران كردن اين محروميت ، درد او را درمان سازيم .
برخى از كودكان پولى را كه مى دزدند، در برابر رفقاى خود خيلى سخاوتمندانه و ارباب مآبانه خرج مى كنند و اين ، بدون ترديد از آن جهت است كه آنها مى خواهند از تحقيرى كه درباره خود احساس كرده اند، انتقام درخشانى بگيرند.
من پسرك دوازده ساله اى را ديدم كه پول دگران را مى دزديد. اما با همين پول براى فرزندان آنها كه معمولا از خودش كوچكتر بودند، اسباب بازى مى خريد. بعدها معلوم شد در دوران كودكى اين پسر، والدينش هرگز براى او اسباب بازى نمى خريده اند و او امروز مى خواست اين محروميت خويش ‍ را كه در نظرش يك بى عدالتى و دشمنى بود. به اين طريق جبران كند.(312)
امام رضا (عليه السلام ) به موضوع برنامه ريزى و توجه و تدبير مرد نسبت به تقدير معيشت در زندگى توصيه نموده و فرموده است .
ينبغى للمؤ من ان ينقص فى قوت عياله فى الشتاء ويزيد فى وقودهم .(313)
((براى فرد باايمان سزاوار است (در صورت نبودن امكان و توانايى در زمستان از خوراك افراد خانواده بكاهد و به وسايل گرمايى آنان بيفزايد)).
ان الاسان اذا ادخر طعام سنته ، خف ظهره ، واستراح وكان ابوجعفر وابو عبدالله (عليها السلام ) لا يشتريان عقدة حتى يحرزا طعام سنتهما.(314 )
همچنين فرمود: هرگاه آدمى خوراك سال خود را ذخيره كند، پشتش از بار زندگى سبك مى گردد و آسوده خاطر مى شود.
سپس فرمود: حضرت امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) تا زمانى كه غذاى سال خود را ذخيره نكرده بود، خانه يا ملكى نمى خريدند.
7 - زندگى به اقتضادى زمان (پرهيز از سنتهاى نادرست و احمقانه )
خداوند خلقت انسان را با خلقت حيوانات از اين جهت متفاوت آفريده است كه حيوانات هر چه بايد داشته باشد، به شكل غريزه به آنان داده است لذا حيوانات در كار خود هيچ ابتكار و آزادى عمل ندارند (و هر چه دستگاه آفرينش به آنها داده است ) به حكم غريزه نه مى توانند پيشروى كنند و نه به عقب بروند. آنچه كه دارند، از همان بدو خلقت داشته اند و تا آخر عمر هم دارند، ولى انسان از آنجا كه داراى عقل و اختيار است و به حكم خليفه اللهى بودن بايد اساس زندگى خود را با طرح و نقشه و ابداع متناسب و با زمان خود پى ريزى كند تا به هدف برسد، زيرا زمان دائما در حال گذشتن و آمدن است و در هر برهه اى يك اقتضايى دارد، لذا بايد انسان به حكم قانون اتم و اكمل از امكانات و تسهيلاتى را كه زمان براى او فراهم آورده (و ساده تر و كم خرج تر است ) بهره برد تا زودتر به نتيجه برسد، اگر بخواهد در اين زمينه خشكى به خرج بدهد، محكوم به شكست است . البته معناى اقتضاى زمان پيروى از پسند مردم و يا پديده قرن (هر چه كه مى خواهد باشد، نيست ) بلكه آدمى در اين زمينه بايد هشيار باشد و نيازهاى خود را با مقياسهاى صحيح عقل و شرع بسنجد و در اين زمينه جريان معتدلى را طى كند.
قال معمربن خلاد: ان ابا الحسن اشترى دارا وامر مولى له ان يتحول اليها وقال : ((ان منزلك ضيق ))، فقال : قد احدث هذه الدار ابى ، فقال ابوالحسن (عليه السلام ): ((ان كان ابوك احمق )) ينبغى ان تكون مثله .(315)
((معمربن خلاد)) گويد: حضرت رضا (عليه السلام ) منزلى را خريدارى نمودند و به خدمتكار خود دستور دادند تا بدان منزل برود و فرمودند: منزل تو تنگ است . او گفت : اين منزل را پدرم ساخته است . حضرت فرمودند: اگر پدرت كار احمقانه اى كرده باشد، سزاوار است تو مثل او باشى ؟! (تو مى خواهى يك عمر جرم بى شعورى پدرت را بدهى ).
ذكر اين نكته ضرورى است كه پدر خادم امام رضا (عليه السلام ) از توانايى و بنيه مالى خوبى برخوردار بوده است و با داشتن تمكن و قدرت مالى براى ساختن منزلى وسيع ، مسكنى مضيق براى خانواده اش انتخاب نموده بود كه امام رضا (عليه السلام ) با اطلاع از اين امر، وى را چنين عتاب كرد.
فلسفى بافى بيهوده و مغالطه كارى ، دليلى احمقانه و فريب دهنده است و به طور غير محسوس و ناخودآگاه آدمى را به سوى تنبلى سوق مى دهد و تنفر ديگران را به سوى او جلب مى كند. روحى كه قدرتش را از دست داد، مانند گلوله اى است كه پس از خروج از دهانه توپ و تفنگ بدون طى مسافتى به زمين افتد و پاهاى عابرين آنرا لگدمال نمايد.
عن ابى خداش المهرى قال : مربنا بالبصرة مولى للرضا (عليه السلام ) فقالوا له : ان الناس قد انكروا عليك هذا اللباس الذى تلبسه ، قال : فقال لهم : ان يوسف بن يعقوب (عليه السلام ) كان نبيا ابن بنى وكان يلبس الديباج ويتزرر بالذهب ويجلس مجالس آل فرعون فلم يضعه ذلك وانما يذم لو احتى ج منه الى قسطه وانما على الامام انه اذا حكم عدل واذا وعد وفى ، واذا حدث صدق ، وانما حرم الله الحرام بعينه ما قل منه وماكثر واحل الله الحلال بعينه ما قل منه وماكثر ان اهل الضعف من موالى يحبون ان اجلس ‍ على اللبود والبس الخشن وليس يتحمل الزمان ذلك .(316)
ابى خداش مهرى گويد:
يكى از خرمتكاران امام رضا (عليه السلام ) به نام ((عبيد)) را در بصره ملاقات كردم . وى گفت : گروهى از مردم خراسان به محضر امام رضا (عليه السلام ) وارد شدند و به ايشان گفتند: مردم خوششان نمى آيد كه شما اينگونه لباس گران قيمت بپوشيد. حضرت در پاسخ آنها فرمود:
يوسف پيامبر بود و از فرزندان پيامبر. وى لباس ديبا مى پوشيد و شلوار زربفت به تن مى كرد. در مجالس آل فرعون مى نشست و اين امور، مقام معنوى او را كاهش نداد.
لباس گران قيمت در صورتى مذموم است كه خرج ضرورى ترين مسائل زندگى در پيش باشد.
همانا آنچه بر امام لازم است ، عبارتند از: عدالت در مقام داورى ، وفاى به عهده و پيمان ، راستگويى در سخن (نه كهنه بودن لباس ) و خداوند چيزهايى را كه حلال كرده يا حرام ، معلوم و مشخص است و كم و زيان آن فرق نمى كند ((حكم كلى است )).
متاءسفانه شيعيانى كه از ايمانى ضعيف برخوردارند، دوست دارند من بر پلاس بنشينم و لباس خشن بپوشم ، ولى دوره زندگى من ، تحمل و اقتضاى اينگونه مسائل را ندارد زيرا بايد شرايط زمانى را در نظر گرفت .
سئل عن الرضا (عليه السلام ): عن عيش الدنيا؟
فقال : سعة المنزل وكثرة المحبين .(317)
از امام رضا (عليه السلام ) سؤ ال شد: خوشى دنيا در چيست ؟
حضرت در پاسخ فرمود: وسعت منزل و زيادى دوستان .
برخى از كوته نظران به حضرت سجاد (عليه السلام ) و حضرت صادق (عليه السلام ) و حضرت رضا (عليه السلام ) ايراد مى گرفتند كه چرا شما لباس فاخر مى پوشيد در حالى كه اجداد شما پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امير المؤ منين (عليه السلام ) چنين لباسهايى نمى پوشيدند. امام (عليه السلام ) در پاسخ مى فرمود: زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقر عمومى بود و پوشش مناسب آن زمان همان بود كه جد ما مى پوشيد ولى زمان ما توسعه و گشادگى است و اگر بخواهيم مانند جد خود بپوشيم ، در نظر ديگران خوار مى شويم و به ما اهانت مى كنند.(318)
8 - اتخاذ شيوه اقتصاد و صرفه جويى (و پرهيز از اسراف و ولخرجى )
انتخاب شيوه معتدل و گزينش راه ميانگين در امور معيشت ، يكى از سالمترين برنامه هاى اقتصادى در امور زندگى است . در پرتو اين عامل ، آدمى از تحرك صحيح اقتصادى و تلاش معاش براى اداره خانواده برخوردار گشته و از حرص و آثار رنج آور آن نجات مى يابد. به كاربردن اين شيوه مطلوب به سلامت روانى خانواده شايانى مى كند، زيرا فرزندانى كه در ايام كودكى هر چه خواسته اند، فورا برايشان تهيه مى شده است . كم كم با اين روحيه خو گرفته و در بزرگسالى همواره توقع دارند و ديگران بدون قيد و شرط در برابر خواسته آنها تسليم باشند.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): وليكن نفقتك على نفسك وعيالك قصدا، فان الله يقول : ((يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو)) والعفو الوسط.
وقال الله تعالى : والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا.
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
نسبت به مصرف مال درباره خود و خانواده ات ، معتدل و ميانه رو باش ، زيرا خداوند تعالى مى فرمايد:
از تو مى پرسند: ((چگونه خرج كنند اى رسول خدا؟))
در پاسخ آنها بگو: ((عفو))(319) و ((عفو)) يعنى ميانه روى ، و نيز خداى تعالى مى فرمايد:
((بندگان شايسته كسانى هستند كه به هنگام خرج اسراف و بخل نورزند)).(320)
 
اندازه نگهدار كه اندازه نكوست   هم لايق دشمن است و هم لايق دوست
عن ابن طيفور المتطيب : قال : ساءلنى ابوالحسن (عليه السلام ) اى شى ء تركب ؟ قلت : حمارا، فقال : بكم ابتعته ؟ قلت بثلاثة عشر دينارا فقال : ان هذا هو السرف اءن تشرى حمارا بثلاثة عشر دينارا وتدع برذونا(321) قلت : يا سيدى ! ان موونة اكثر من مونة الحمار قال : فقال ان الذى يمون الحمار يمون البرذون .(322)
((ابن طيفور)) مى گويد: حضرت رضا (عليه السلام ) از من پرسيد: بر چه مركبى سوار مى شوى ؟
گفتم : بر الاغ .
فرمود: آن را به چه مبلغ خريدارى كرده اى ؟
گفتم : سيزده دينار.
حضرت فرمود: اين اسراف است كه الاغى را به سيزده دينار بخرى و ((برذون )) را كه ارزانتر است ، رها كنى .
گفتم : خرج ((برذون )) بيشتر از خرج الاغ است .
فرمود: آن كس كه روزى الاغ را مى رساند. روزى ((برذون )) را نيز خواهد رساند.
در بيوگرافى يكى از شخصيت هاى اقتصادى جهان كه ثروتمندترين مرد دنيا دنيا لقب گرفته است ، چنين نوشته اند:
او در آغاز زندگى و فعاليتهاى اقتصادى ، مخارج خود را در دفترى كه همراه داشت ، ثبت مى كرد، پيش از آنكه دعاى شب خود را بخواند و به تختواب برود، از وضع مالى خود تا دينار آخر مطلع و آگاه بود.(323)
الامام الرضا (عليه السلام ) قال راوى الحديث : استاءذنت الرضا (عليه السلام ) فى النفقة على العيال (عليه السلام ) فقال : بين المكروهين . فقلت : جعلت فداك . لا والله ، ما اعرف المكروهين ، قال : فقال له : يرحمك الله ! اما تعرف ان الله عزوجل كره الاسراف وكره الاقتار، فقال : والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا، وكان بين ذلك قواما.(324)
راوى گويد: از حضرت امام رضا (عليه السلام ) در (مورد) هزينه هاى خانواده ام طلب اذن نمودم ، فرمود:
حد وسط بين دو چيزى كه ناپسند است (افراط و تفريط). گفتم : فدايت شوم به خدا سوگند كه دو چيز مبغوض را نمى شناسم . فرمود: خدا تو را رحمت كند. مگر نمى دانى كه خدا دشمن مى دارد زياده روى و سخت گيرى را. سپس آيه شريفه زير را تلاوت فرمود:
((بندگان (خاص خداوند) رحمان ، كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى نمايند و نه سخت گيرى - بلكه در ميان اين دو (اسراف و بخل ) حد اعتدالى دارند)).(325)