جهاد اكبر يا مبارزه با نفس
امام خمينى رضوان الله
تعالی علیه
- پىنوشتها -
1 - يادآور مىشود مباحث كتاب جهاد
اكبر برگرفته از رهنمودهاى حضرت امام در مقاطع مختلف
در ايام اقامت در نجف اشرف مىباشد كه به وسيله حضرت حجت الاسلام و المسلمين سيد
حميد روحانى تفرير و تنظيم گرديده است.
2 -
قال اميرالمومنين (عليه السلام): لما وجهنى رسول الله - صلى
الله عليه و آله - الى اليمن قال: يا على لا تقاتل احدا حتى تدعوه الى الاسلام و
ايم الله لان يهدى الله - عز و جل - على يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس و
غربت و لك ولاوه. على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه پيغمبر خدا (ص) مرا به
يمن فرستاد، فرمود: اى على با هيچ كس جنگ مكن مگر آنكه او را به اسلام دعوت كنى، به
خدا سوگند اينكه خداوند مردى را به دست تو هدايت كند براى تو از آنچه خورشيد بر آن
طلوع و غروب مىكند بهتر است و تو ولاء (حق ارث و...) او را به دست مىآورى. فروغ
كافى؛ ج 5، كتاب الجهاد، باب
الدعاء الى الاسلام قبل القتال، ح 2، ص 36.
3 -
اصول كافى؛
كتاب العلم، ابواب: صفه العلماء، بذل العلم، النهى عن القول بغير علم،
استعمال العلم، المستأكل بعلمه و المباهى به، لزوم الحجه على العالم، و
باب النوادر.
4 -
وسائل الشيعه؛ ج 18، كتاب القضاء،
ابواب القاضى، باب 4، 11، 12، ص 9 - 17 - 98 - 129.
5 -
عن جميل بن دراج قال سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول: اذا
بلغت النفس ههنا (و أشار بيده الى خلقه) لم يكن للعالم توبه. ثم قرأ:
انما التوبه على الله للدين يعملون السوء بجهاله.
جميل بن دراج گويد از امام صادق (عليهالسلام) شنيدم كه مىفرمود: هنگامى كه جان به
اينجا رسد (و با دست خود به گلويش اشاره كرد) براى عالم جاى توبه نمىماند. سپس
حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: همانا توبه براى كسانى است كه از روى نادانى بدى
مىكنند؛ (نساء / 17). اصول كافى؛ ج 1،
كتاب فضل العلم، باب لزوم الحجه
على العالم... ح 3، ص 59.
6 -
عن حفض بن قياس، عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: يا حفض،
يعفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن يغفر للعالم ذنب واحد. حفص بن قياس گويد امام
صادق (عليه السلام) فرمود: اى حفص، براى جاهل هفتاد گناه آمرزيده مىشود پيش از
آنكه يك گناه براى عالم آمرزيده شود.
اصول كافى؛ ج 1،
كتاب فضل العلم، باب لزوم الحجه
على العالم... ح 1، ص 59.
7 -
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم: صنفان من امتى
اذا صلحا، صلحت امتى؛ و اذا فسدا، فسدت امتى، قيل: و من هم؟ قال (ص): العلماء و
الامراء. رسول اكرم (ص) فرمود: دو گروه از امت من باشند كه چون صالح شوند.
امت صالح شود؛ و چون فاسد شوند، امت فاسد شود. گفته شود. آنها كيانند؟ فرمود: علما
و زمامداران.
خصال؛ باب الاثنين،
ص 37؛ تحف العقول؛ ص 50.
8 -
عن سلم بن قيس الهلالى، قال سمعت اميرالمومنين (عليه السلام)
يحدث عن النبى (ص) انه قال فى كلام له: العلماء رجلا علم آخذ بعمله؛ فهدا تاج. و
عالم تارك لعمله؛ فهذا هالك. و ان اهل النار ليتأذون من ريح العالم التارك لعلمه.
سليم بن قيس الهلالى گويد از حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) شنيدم از پيامبر حديث
مىكرد كه آن حضرت در كلامش فرمود: علما بر دو گروهند: عالمى كه بر علم خود كار
كرده؛ پس او نجات يافته است، عالمى كه به علم خود عمل نكرده؛ پس او هلاك شده است؛ و
بدرستى كه اهل دوزخ از بوى بد عالمى كه به علم خود عمل نكرده است، متأذى مىگردند.
اصول كافى ؛ ج 1،
كتاب فضل العلم، باب استعمال العلم،
ح 1، ص 55.
9 -
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كونوا دعاة للناس بالخير بغير
ألستكم، ليروا منكم الاجتهاد و الصدق و الورع. مردم را به نيكى دعوت كنيد،
اما نه با زبانهايتان، چنانكه مردم در شما صواب جستن و راست گفتارى و پرهيزگارى
ببينند.
اصول كافى؛ ج 3،
كتاب ايمان و كفر، باب الصدق و
اداء الامانه، ح 10، ص 164.
10 -
غررالحكم؛ ج 7، ص 269.
11 -
از آن جمله: محمد بن عبدالوهاب (موسس فرقه وهابيه) و شيخ احمد احسابى و سيد كاظم
رشتى (موسسان فرقه شيخيه) و احمد كسروى، و غلام احمد (موسس قاديانيگرى)،... را
مىتوان نام برد.
12 -
حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (1276 - 1355 هجرى قمرى)، از
فقيهان بزرگ و مراجع تقليد شيعه در قرن چهاردهم هجرى. در نجف و سامرا به درس
استادانى چون. ميرزاى بزرگ شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، آخوند خراسانى، سيد كاظم
يزدى، و سيد محمد اصفهانى فشاركى حاضر شد. در سال 1340 هجرى قمرى. به اصرار علماى
قم و پس از استخارت در آن شهر رحل اقامت افكند و حوزه علميه قم را تشكيل داد. از
آثار اوست: دررالفوائد در اصول، الصواه النكاح، الرضاع المواريث، در فقه.
13 -
ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى (385 - 460 هجرى قمرى) ملقب به شيخ
الطائفه از فحول دانشمندان اماميه. وى رئيس فقيهان و متكلمان زمان خود بود و
در ادب و رجال و تفسير و حديث نيز دستى قوى داشت. اساتيد او شيخ مفيد، سيد مرتضى،
ابن غضائرى، ابن عبدون بودند. شيخ، صاحب دو كتاب مشهور، حديث شيعه، استبصار و تهذيب
است كه از كتب اربعه اماميه محسوب است. شيخ طوسى نجف را مركز علمى شيعه قرار داد.
14 -
شيخ طوسى كتاب تهذيب را كه شرح مقنعه شيخ مفيد است، در زمان حيات استاد خود (شيخ
مفيد، متوفى 413 هجرى قمرى) آغاز كرد. شيخ در اين زمان نزديك به 26 سال داشته است.
مقدمه تفسير تبيان، به قلم شيخ آقا بزرگ تهرانى.
15 -
على بن حسين بن موسى، معروف به سيد مرتضى و
علم الهدى (355 - 436 هجرى قمرى). از بزرگان علماى
اسلام و تشيع. بسيارى از بزرگان اماميه. از جمله شيخ طوسى از درس او بهره
گرفتهاند. از اوست: امالى، الذريعه الى اصول الشريعه، الناصريات، الانتصار،
الشافى.
16 -
فيض كاشانى؛ كلمات مكنونه؛ ص 123.
17 -
سيد على بن سيد محمد (ف 1283 هجرى قمرى) از بزرگان زهد و عرفان زمان خود از انصارى
و سيد حسين، امام جمعه شوشتر، اجازه داشت. سيد مدتها در شوشتر به شغل قضا و افتاء
اشتغال داشت، سپس به نجفاشرف مهاجرات كرد، در آنجا به درس فقه شيخ انصارى حاضر
مىشد، و شيخ نيز در درس اخلاق او حضور مىيافت. وى وصى شيخ انصارى بود، و پس از
وفات شيخ به جاى او بر كرسى تدريس نشست. مرحوم سيد على، استاد و مربى آخوند
ملاحسينقلى همدانى است كه همدانى است كه خود شاگران بسيار داشت و به ارشاد آنان
مىپرداخت و بزرگانى مانند ميرزا جواد ملكى تبريزى، سيد احمد كربلايى، شيخ محمد
يهارى، سيد على تبريزى، علامه طباطبايى همه از راهيافتگان و ترتيت شدگان مكتب او
هستند.
18 -
على (عليه السلام) فرمود: لو أن حمله العلم حموه بحقه، لأحبهم
الله و ملائكه و اهل طاعته من خلفه؛ و لكنهم حملوه لطلب الدنيا، فهقتهم الله و
هانوا عل الناس. اگر حاملان علم، آن را آنگونه كه سزاوار است حمل كنند، هر
آينه خداوند و فرشتگان و بندگان فرمانبردار خداوند، آنان را دوست خواهند گرفت؛ ولى
آنها علم را براى رسيدن به دنيا طلب كردند، پس خداوند بر آنان خشم گرفت و نزد مردم
خوار شدند. تحف العقول؛ باب كلمات اميرالمومنين (عليه السلام)،
ص 201.
19 -
شيخ صدوق؛ صفات الشيعه؛ و نيز بحارالانوار؛ ج 65، ص 83 - 95 - 149 - 196،
كتاب ايمان و كفر، باب أن الشيعه
هم أهل دين الله...، باب صفات الشيعه و أصنافهم...
خمينى، روح الله؛ شرح چهل حديث؛ ح 29.
20 -
اين نزاع اهل سنت آتش محقق و حتمى است. (ص / 64).
21 -
اشاره است به حديث و لهذا لما سئل بعض أئمتنا عن عموم ألايه
المد كوره. (آيه 71 سوره مريم) قال: جزناها و هى خامده.
و براى اين وقتى كه از يكى از امامان ما درباره
شمول آيه پرسيده شد. جواب فرمودند: ما از دوزخ گذشتيم و آن خاموش بود. علم اليقين؛
ج 2، ص 917.
22 -
اين به سبب آن چيزى است كه پيش فرستاديد. (آل عمران / 182).
23 -
و آنچه را عمل كردهاند حاضر مىبينند. (كهف / 49).
24 -
پس هر كه به وزن دانهاى خرد كار نيكى انجام دهد، آن را خواهد ديد؛ و هر كه به وزن
دانهاى خرد كار بدى انجام دهد، آن را خواهد ديد. (زلزال / 7- 8).
25 -
گويند: خدايى كه هر چيز را به سخن در مىآورد ما را گويا كرد. (فصلت /21).
26 -
در آن روزگاران دراز درنگ كنند. (نبأ/ 23) و حقب يا حقب، زمان دراز.
27 -
و روى العياشى بأستاده عن حمران قال سئلت أباجعفر (عليه
السلام) عن هذه الايه. لابئين فيها أحقابا فقال هذه فى
الدين يخرجون من النار. عياشى با سند خود از حمران روايت مىكند و از امام
باقر (عليه السلام) در مورد كسانى است كه از آتش خارج مىشوند. مجمعالبيان؛ ج 10،
ص 424؛ ذيل آيه 23 نبأ.
28 -
بهشتهايى كه از زير آنها نهرها جارى است. (مجادله / 22).
29 -
اقبال الاعمال؛ اعمال ماه شعبان، ص 685؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ص 374؛
بحارالانوار؛ ج 91، كتاب الذكر و الدعاء، باب 32، ح 12،
ص 97 - 99.
30 -
اقبال الاعمال؛ اعمال ماه شعبان، ص 685؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ص 374؛
بحارالانوار؛ ج 91، كتاب الذكر و الدعاء، باب 32، ح 12،
ص 97 - 99.
31 -
بارالها، گستسگى كامل از جهان و توجه به سوى خودت را ارزانىام فرما، و چشم
دلهايمان را با پرتو ديدار خودت روشن گردان تاديده دلها پردههاى نور را بدرد و به
معدن عظمت جلال برسد و جانهايمان به درگاه عز قدس تو متعلق گيرد.
32 -
مردم، ماه خدا به سوى شما روى آورد... و شما در اين به مهمانى خدا خوانده شديد.
وسائل الشيعه؛ ج 7، كتاب الصوم،
ابواب احكام شهر رمضان، باب 18، ح 20، ص 227.
33 -
عن جابر، عن أبى (عليه السلام) قال كان رسول الله - صلى الله
و عليه و آله - يقبل بوجهه الى الناس، فيقول: معاشر الناس اذا مطلع هلال شهر رمضان،
غفلت مرده الشياطين و فتحت ابواب السماء و أبواب الجنان و أبواب الرحمه؛ و غلقت
أبواب النار و استجيب الدعاء. جابر از امام باقر (عليه السلام) روايت مىكند
برآيد، شياطين سركش را دربند كنند و درهاى آسمان و بهشت و رحمت گشوده گردد و احكام
شهر رمضان باب 18، ح 14، ص 224.
34 -
رنگ خدايى. برگرفته از آيه 138 سوره بقره:
سبغه الله و من أحسن من الله صبغه و نحن له عابدون.
35 -
عن أبى جعفر (عليه السلام) قال قال رسول الله - صلى الله عليه
و آله و سلم: ألا أنبكم بالمومن؟ من انتمنه المومنون على أنفبئكم بالمسلم؟ من سلم
المسلون من لسانه و يده. امام باقر (عليه السلام) از پيغمبر خدا (ص) نقل كرد
كه فرمود: آيا شما را از مومن خبر ندهم؟ مومن كسى است كه مومنان او را بر جان و مال
خود امين قرار دهند. آيا شما را از مسلمان خبر ندهم؟ مسلمان كسى است كه مسلمان از
زبان و دست او در امان باشند. اصول كافى؛ ج 3،
كتاب ايمان و كفر، باب المومن و
علاماته و صفاته، ح 19، ص 331.
36 -
سپس سرانجام كار آنان كه كردار زشت مرتكب شدند، اين شد كه آيات خدا را تكذيب كردند
و بر آن فسوس كردند (روم / 10).
37 -
چنانكه آيه 105 سوره توبه اشاره دارد:
و قل اعملو فسيرى الله عملك و رسوله و المومنون و ستردون الى
عالم الغيب و الشهاده فينبئكم بما كنتم تعملون. و اى پيغمبر بگو (هر چه
مىخواهيد) انجام دهيد. خدا و رسول خدا و مومنين اعمال شما را مىبينند و بزودى
برگردانده مىشويد به سوى خداى داناى پنهان و آشكار، پس خبر دهد شما را به آنچه
مىكرديد. و ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود:
تعرض الاعمال على رسول الله - صلى الله و عليه و آله - أعمال
العباد، كل صباح أبرارها و فجارها فاحدروها؛ و هو قول الله تعالى: اعملوا فسيرى
الله عملكم و رسوله. اعمال بندگان، نيكوكار و بدكار، در هر بامداد بر رسول
خدا (ص) عرضه مىشود. پس بر حذر باشيد؛ همين است معناى كلام خداوند بلند مرتبه:
اعلموا فسيرى الله عملكم و رسوله.
اصول كافى ؛ ج 1،
كتاب الحجه، باب عرض الاعمال على
النبى (ص) و الائمه (عليه السلام، ح 1، 2 - 6، ص 318؛ تفسير برهان؛ ج 2، ص
157.
38 -
سپس او را به پايينترين مراتب برمىگردانيم. (تين / 5).
39 -
هر آينه انسان را در بهترين آفرينش آفريديم. (تين / 4).
40 -
به سوى زمين گراييد (پستى طلبيد) و هواى نفس خويش را پيروى كرد. (اعراف / 176).
41 -
خداوند سرپرست مومنان است؛ آنان را از تاريكيها بيرون آورد و در نور وارد سازد.
(بقره / 257).
42 -
و الله لو أعطيت الاقاليم الشيعه بما تحت أفلاكها على أن
أعصبى الله فى نمله أسلبها جلب شعيره، ما فعلته. نهجالبلاغه؛
خطبه 215.
43 -
جز وجه او همه چيز نابود شونده است. (قصص / 88).
44 -
ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد. سخنى بر زبان
نياورد، مگر آنكه هماندم رقيب عتيد بر (ثبت) آن آمادهاند. (ق / 18).
45 -
بيدارى.
46 -
در مواعظ اميرالمومنين (عليه السلام) به نوف البكالى است.
اجتنب الغيبه فانها ادام كلاب النار. (از عيبت دورى كن، زيرا كه آن نانخورش
سگان دوزخ است). وسائل الشيعه؛ ج 8، كتاب الحج،
أبواب احكام العشره، باب 152، ح 16، ص 600.
47 -
عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: رأس كل خطيبه حب الدنيا.
اصول كافى؛ ج 4، كتاب ايمان و كفر،
باب حب الدنيا و الحرص عليها، ح 1، ص 2؛
اصول كافى؛ ج 3، كتاب ايمان و كفر،
باب ذم الدنيا و الزهد فيها، ح 11، ص 197؛ بحارالانوار؛
ج 70، ص 1 و ج 74، ص 178.
48 -
مستسقى: كسى كه به مرض استسقا مبتلاست. و استسقا نام
مرضى است كمه بيمار آب بسيار خواهد. فرهنگ معين؛ ذيل كلمه
مستسقى و استسقا.
49 -
سوگند به عصر كه همانا انسان در زيانكارى است، مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال
شايسته انجام دادند و يكديگر را به حق و پايدارى سفارش كردند. (سوره
عصر.
50 -
قال فبما أغويتنى لأقعدن لهم صراطك المستقيم. شيطان
گفت چون تو مرا گمراه كردى من نيز بندگانت را از راه راست تو مانع مىشوم. (اعراف /
16). در تفسير على بن ابراهيم در ذيل آيه 17 از سوره اعراف آمده است: اگر افراد بر
راه هدايت روند، شيطان مىكوشد تا آنها را از راه دين خارج سازد. تفسير على بن
ابراهيم؛ ج 1، ص 224؛ تفسير برهان؛ ج 2، ص 5.
51 -
در روايات منقول از اهل بيت (عليه السلام) در ذيل آيه 98 سوره
انعام: فمستقر و مستودع ايمان افراد به دو نوع
ثابت و عاريتى تقسيم شده است. مانند روايت محمد بن الفضيل از موسى بن جعفر (عليه
السلام) كه فرمود: ما كان من الايمان المستقر، فمستقر الى يوم
القيامه (أوأبدا)؛ و ما كان مستودعا سبله الله قبل الممات. آنچه از
ايمان مستقر باشد، تا روز قيامت ثابت مىماند؛ و آنچه
از ايمان مستودع باشد، خداوند آن را پيش از مرگج
مىگيرد. تفسير عياشى؛ ج 1، ص 401. در نهجالبلاغه نيز آمده است:
فمن الايمان ما يكون ثابتا مستقرا فى القلوب؛ و ما يكون عوارى
بين القلوب و الصدور الى أجل معلوم. قسمتى از ايمان در دلها ثابت است؛ و
قسمى ديگر در ميان قلبها و سينهها عاريت است تا هنگامى كه مرگ در رسد. نهج
البلاغه؛ خطبه 231.
52 -
متن روايت چنين است: فمالها عند الله - عزوجل - قدر و لاوزن؛
و لا خلق فيما بلغنا خلقا أبغض اليه منها و لا نظر اليها مد خلقها. نزد
خداوند - عزوجل - دنيا را ارج و بهايى نيست؛ و خداى تعالى بين موجوداتى كه آفريده،
و خبر آن به ما رسيده، موجودى نيافريده است كه پيش او از دنيا مبغوضتر باشد؛ و
خداوند از وقتى كه دنيا را آفريده در او نظر رحمت نكرده است. بحار الانوار؛ ج 70،
كتاب ايمان و كفر، باب 122، ح 109، ص 110.
53 -
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: العباده ثلاثه: قوم
عبدوالله - عزوجل - خوفا؛ فتلك عباده العبيد، و قوم عبدوالله تبارك و تعالى طلب
التواب؛ قتلك عباده الاجرآء؛ و قوم عبدوالله - عزوجل - حبا؛ قتلك عباده الاحرار؛ و
هى أفضل العباده. پرستش سه گونه است: گروهى خداوند - عزوجل - را از ترس
مىپرستند؛ و اين پرستش بندگان است؛ و گروهى خداوند تبارك و تعالى را براى رسيدن به
پاداش مىپرستند؛ و اين پرستش مزدوران است؛ و گروهى خداوند - عزوجل - را از روى
محبت مىپرستند؛ و اين پرستش آزادگان است؛ و اين همه پرستشها برتر است.
وسائلالشيعه، ج 1، أبواب مقدمه العبادات، باب 9، ح 1،
ص 45؛ اصول كافى؛ ج 3، كتاب ايمان
و كفر، باب عبادت، ح 5، ص 131.
54 -
از اميرالمومنان است كه فرمود: ان الاستغفار درجه العلتين و
هو اسم واقع على سته معان. أولها الندم على ما مضى؛ و الثانى العزم على ترك العود
اليه أبدا... همانا استغفار درجه عليين است؛ و آن اسمى است كه واثع مىشود
بر شش معنى: اول آنها، پشيمانى بر گذشته است. دوم، عزم بر بازنگشتن به سوى آن الى
الابد... نهجالبلاغه؛ ص 1281؛ حكمت 409؛ و براى اطلاع
بيشتر درباره توبه، رحوع كنيد به: خمينى، روح الله؛ شرح چهل حديث، ح 17.
55 -
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده: ما من عبد الا و فى
قلبه نكته بيضاء فاذا أذنب ذنبا، خرج فى النكته نكته سوداء؛ فان تاب، ذهب ذلك
السواد؛ و ان تمادى فى الدنوب، زاد ذلك السواد حتى يغطى البياض؛ فاذا تغطى البياض،
لم يرجع صاحبه الى خير أبدا... هيچ بندهاى نيست مگر آنكه در قلب او نقطه
سفيدى است. چون نگاهى انجام داد، نقطه سياهى در آن پيدا شود؛ پس اگر توبه كند، آن
سياهى از بين مىرود، و اگر به گناه ادامه دهد، بر آن سياهى افزوده شود چندانكه
سفيدى را بپوشاند؛ و چون سفيدى پوشيده شد، صاحب آن قلب هرگز به نيكى و خوبى باز
نمىگردد... اصول كافى؛ ج 3، كتاب
ايمان و كفر، باب الذنوب، ح 20، ص 274.
56 -
عوالى الثالى؛ ج 1، فصل 129؛ الجامع الصغير؛ ج 2، ص 45، 95.
57 -
پرودگارا،به ما صبر و استوارى عطا فرما و ما را ثابت قدم و ما بر گروه كافران يارى
فرما. (بقره / 250).
|