710 - به اسم خليفه رسول
الله مثل چنگيز رفتار كردند.
رژيم منحط بنى اميه مى رفت تا اسلام را
رژيم طاغوتى و بنيانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفى كند، معاويه
و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با
ايران ، و اساس مكتب وحى را تبديل به رژيم شيطانى نمود.
(782)
711 - عنوان پاسدار،
يادگار لحظه هاى حساس انقلاب
درست است كه اگر ائمه ديگر ما هم در آن زمان و در شرايط (امام
حسين عليه السلام ) قرار مى گرفتند، همان كارى را مى كردند كه حضرت ابى
عبدالله عليه السلام كرد، اما واقعيت اين است كه بالاخره اين قرعه به
نام اين بزرگ مرد افتاد و خدا او را براى آن چنان فداكارى عظيمى كه در
طول تاريخ ، تا آن جايى كه ما شناخته ايم ، بى نظير بود گزيد. حسين بن
على عليه السلام و ديگر بزرگان خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله
فرموده اند كه : لا يوم كيومك يا ابا عبدالله
(783)
هيچ روزى ، مثل عاشورا نبود و هيچ فداكارى ، مثل فداكارى آن بزرگان
نبود فداكارى ، تاج كرامتى بر سر اين بزرگ مرد و يارانش شد و آن مجموعه
، دره التاجى براى مجموعه افتخارات اسلام ، از صدر تا ذيل شدند. هيچ كس
را نمى شود با آن ها مقايسه كرد.
(784)
فصل بيست و پنجم : تاءثير خون در اشاعه نهضت
حسينى
712 - دادن خون در راه دين
براى سيدالشهداء عليه السلام تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند
و خونش را بدهد تا اينكه اين امت را اصطلاح كند، تا اينكه اين علم
يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون
پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام .
(785)
713 - اعتراض خونين
چرا امام به مردم بصره نامه نوشت و آنها را دعوت كرد؟ آيا اين
خود نوعى نقشه خونريزى و انقلاب نبود؛بالاتر اينكه چرا در شب عاشورا
حبيب مبن مظهر را به ميان بنى اسد
فرستاد؟ چرا ياران و كسان خود را الزام نكرد كه خود را به كشتن ندهند؟
امام مخصوصا مى خواست اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فرياد عدالتخواهى
خود را با خون خود بنويسد كه هرگز پاك نشود.
(786)
714 - رنگ آميزى صحنه
عاشورا
در روز عاشورا، حر مى آيد توبه مى كند بعد مى آيد خدمت
اباعبدالله ، حضرت مى فرمايد: از اسب بيا پايين !
مى گويد: نه آقا اجازه بدهيد من خونم را در راه شما بريزم . خونت را در
راه ماه بريز يعنى چه ! آيا يعنى اگر تو كشته شوى ، من نجات پيدا مى
كنم ؟ من كه نجات پيدا نمى كنم . و حضرت به هيچ چيزى نگفت : اينها نشان
مى دهد كه اباعبدالله عليه السلام ، خونين شدن اين صحنه را مى خواست و
بلكه خودش آن را رنگ آميزى مى كرد. اينجاست كه مى بينيم قبل از عاشورا،
صحنه هاى عجيبى به وجود مى آيد كه گويى آنها را عمدا به وجود آورده اند
تا مطلب بيشتر نمايانده شود، بيشتر نمايش داده بشود. اينجاست كه جنبه
شبه پذيرى قضيه ، خيلى زياد مى شود.
(787)
715 - پيام خونين
در كتاب بررسى تاريخ عاشورا روى نكته اى خيلى تكيه كرده است
؛تعبير ايشان اين است ، مى گويد؛رنگ خون از نظر تاريخى ثابت ترين رنگ
هاست ، در تاريخ و در مسائل تاريخى آن رنگى كه هرگز محو نمى شود رنگ
قرمز است ، رنگ خون است و حسين بن على عليه السلام تعمدى داشت كه تاريخ
خودش را با اين رنگ ثابت و زايل نشدنى بنويسد، پيام خود را با خون خويش
نوشت .
(788)
716 - تعمدى در خونين
سازى صحنه
گويى سيدالشهداء در خونين ساختن و رنگ قرمزى دادن به نهضت تعمد
خاصى داشته است - و به قول مرحوم آيتى - چون رنگ قرمز ثابت ترين و
لااقل نمايان ترين رنگ ها است .
خلاصه در عاشورا نوعى عمل رنگ آميزى ديده مى شود.
(789)
717 - اى آسمان ببين و
شاهد باش !
(امام حسين ) برگشتند به خيام حرم ، اينجاست كه طفل شيرخوارشان
را به دست ايشان مى دهند. اين طفل در بغل عمه اش زينب خواهر مقدس
اباعبدالله است . حضرت اين طفل را در بغل مى گيرد. اباعبدالله نفرمود:
خواهر جان ! چرا در ميان اين بلوا، در فضايى كه هيچ امنيتى ندارد و از
آن طرف تير پرتاب مى شود دشمن مى آيد و به گلوى مقدس طفل اصابت مى كند؟
ببينيد رنگ آميزى چگونه است ؟ تا اين طفل اين چنين شهيد مى شود، دست مى
برد و يك مشت خون پر مى كند و به طرف آسمان مى باشد كه : اى آسمان ببين
و شاهد باش !
(790)
718 - پاشيدن خون به
آسمان
امام حسين عليه السلام طفلى از خود را از دست خواهرش زينب گرفت
، پس حرمله يا عقبه تيرى به سوى وى افكند كه در گلوى طفل جاى گرفت :
حضرت خون ها را با كف دست خويش گرفت و به طرف آسمان پاشيد و فرمود:
آنچه بر سر مى آيد چون در معرض ديد خداوند است
بر من آسان است .
(791)
719 - صحنه هاى ابلاغ
تاكتيك (ديگر)، ايجاد صحنه هايى رساندن بهتر پيام خود و رنگ
آميزى ها از قبيل پاشيدن خون شيرخوار به آسمان كه
عند الله احتسبه ؛اين را به حساب خدا مى
گذارم .
سر و روى خود را با خون خود مخضب كردن اين چنين مى خواهم خدا را ملاقات
كنم در مورد صحنه ها قصه دست به گردن با قاسم ، حبيب بن مظاهر. عجبا
چقدر صحنه هاى طبيعى شكل مصنوعى دارد؟ از اين جهت نظير استعداد آهنگ
پذيرى آيات قرآن است .
(792)
720 - وضوى خون بار حسين
(ع )
آن حضرت در صبحگاه روز شهادتش ، وضوى خاصى ساخت ، كف دست خويش
را از خون پاكش پر كرد و چهره نورانى اش را رنگين كرد؛آن گاه به خاك
پاك و پاكيزه و مباركى تيمم كرد و بر چهره اش كشيد و به هنگام آمادگى
كامل ، جان پاكش براى پرواز به بارگاه دوست ، پيشانى بر زمين نهاد و به
سجده پرداخت .
(793)
721 - شكوه خونين امام
مردى از بنى دارم تيرى به سويش پرتاب كرد كه در زير گلوى شريف
حضرت جاى گرفت . حضرت تير را بيرون آورد و دو دست خويش را زير گلو گرفت
و چون از خون پر شدند به سوى آسمان پاشيد و عرض كرد: پرورگار! من به تو
شكوه مى كنم از اينكه با پسر دختر پيامبر اينگونه رفتار مى شود.
(794)
722 - رمز جاودانگى
در لحظات آخر كه ضربات زيادى بر بدن مقدس اباعبدالله وارد شده
بود كه ديگر روى زمين افتاده بود و بر روى زانوهايش حركت مى كرد و بعد
از مقدارى حركت مى افتاد و دوباره برمى خاست ، ضربتى به گلوى ايشان
اصابت مى كند. نوشته اند: باز دست مباركش را پر از خون كرد و به سر و
صورتش ماليد و مى گفت : من مى خواهم به ملاقات پروردگار خود بروم .
اينها صحنه هاى تكان دهنده صحراى كربلاست ، قضايايى است كه پيام امام
حسين را براى هميشه در دنيا جاويد و ثابت و باقى ماندنى مى كند.
723 - اينگونه خدا را
ديدار مى نمايم !
(795)
(امام در آخرين لحظات حيات ) به زحمت بر مى خاست و دوباره به صورت به
زمين مى خورد، سنان نيزه اى به گرده حضرت زد، سپس نيزه را بيرون كشيد و
در استخوان هاى سينه حضرت فرو بد. و همين سنان تيرى پرتاب كرد كه در
گلوى حضرت نشست .
حضرت بر زمين نشست و تير را بيرون كشيد، سپس دو دست مبارك به زير خون
گرفت تا از خونش پر شد، و با دو دست خون آلود خود سر صورت خويش را
رنگين ساخت و در همين حال مى گفت : اينگونه خدا
را ديدار مى كنم كه به خونم آغشته باشم و حقم به تاراج رفته است .
(796)
724 - نشانه هاى آشكار
روز شهادت
هميزه ابن حجر مى گويد:
از نشانه هاى آشكار روز شهادت امام حسين عليه السلام اين بود كه از
آسمان باران خون باريد و ظرف ها مملو از خون شدند و هوا به حدى سياه و
تاريك شد كه ستارگان ديده شدند و تاريكى همه جا را فراگرفت ، به گونه
كه مردم گمان كردند كه قيامت شده ، ستارگان با هم برخورد كرده و مخلوط
شدند و هر سنگى كه از روى زمين برداشته مى شد، در زير آن خون تازه
جوشيدن مى گرفت : دنيا تا سه روز تيره و تار بود تا سه روز تيره و تار
بود تا آنگاه كه به سرخى گراييد و گفته شده كه تا شش ماه طول كشيد و به
طور مداوم بعد از آن پديده مشاهده شد.
725 - آخرين سخن امام حسن
(ع )
در آخرين سخنى كه امام حسن عليه السلام به برادر بزرگوار خويش
امام حسين عليه السلام بيان مى نمودند، فرمودند، پس از شهادت تو لعنت
خداوند بر بنى اميه نازل مى شود، از آسمان خون مى بارد و همه چيز، حتى
حيوانات وحشى صحراها و ماهيان درياها بر تو گريه مى كنند.
روايت امام صادق عليه السلام كه به زراره فرمود: كه چهل روز آسمان و
زمين و آفتاب بر امام حسين عليه السلام گريه كرد.
726 - شناخت امام حسين (ع
) در شب شهادت
شيخ صدوق از يكى از اهالى بيت المقدس روايت كرده است كه او گفت
: به خدا سوگند، ما ساكنان بيت المقدس ، شب شهادت امام حسين عليه
السلام را شناختيم ؛زيرا آن خون مى جوشيد، ديوارها همانند حلقه اى سرخ
شدند و تا سه روز از آسمان خود تازه باريد و شنيديم كه منادى در نيمه
شب ندا سر داد كه : اترجوا امه قتلت حسينا
727 - خون زير سنگ
عبدالملك از زهرى پرسيد: در آن روز كه امام حسين عليه السلام در
كربلا به شهادت رسيد، در بيت المقدس چه اتفاقى افتاد؟
زهرى گفت : فلان كس به من گفت كه در صبحى كه امام على بن ابى طالب عليه
السلام و در آن روز كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، هر سنگى
كه از زمين بيت المقدس بر مى داشتند، در زير آن خون تازه بود.
728 - نقش آيه با خون
حسين (ع )
سيد جزائرى در كتاب زهرالربيع اينگونه نقل كرده كه :
در شهر شوشتر، سنگ كوچك زردى را كه حفاران پيدا كرده بودند را ديدم كه
بر آن سنگ نوشته شده بود:
بسم الله الرحمن الرحيم لا اله الا الله محمد
رسول الله على ولى الله لما قتل الحسين بن على بن ابى طالب (ع ) كتب
بدمه على ارض حصباه و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون ؛
به نام خداوند بخشنده مهربان ، نيست خدايى جز خداى يگانه ، محمد رسول و
فرستاده اوست و على ولى الله است . هنگامى كه امام حسين عليه السلام به
شهادت رسيد اين آيه با خون آن حضرت بر روى زمين نقش گرفت كه :
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون .
729 - نثار خون
سيدالشهداء عليه السلام وقتى مى بيند كه يك حاكم ظالمى ، جائرى
در بين مردم دارد حكومت مى كند، در مقابل او اگر شما ناهماهنگ باشد به
پا خيزيد و استكبار كنيد، اگر كيان اسلام را در خطر ديدند، فداكارى
كنيد و خون نثار نماييد.
(797)
730 - مگر خون ما رنگين
تر از خون سيدالشهداء است ؟
سيدالشهداء عليه السلام وقتى مى بيند كه يك حاكم ظالمى ، جائرى
در بين مردم دارد حكومت مى كند، تصريح مى كند كه اگر كسى بيند كه حاكم
جائرى در بين مردم حكومت مى كند، ظلم دارد به مردم مى كند بايد مقابلش
بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كه مى تواند با چند نفر با چندين نفر...
مگر خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداء است ؟ ما چرا بترسيم از اينكه
خون بدهيم يا اينكه جان مى دهيم ؟ آن هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه
مى گفت مسلمانم .
مسلمانى يزيد هم مثل مسلمانى شاه بود، اگر بهتر نبود بدتر نبود، لكن
چون با ملت اينطور مى كرد و مردى بود متعدى و ظالم و ملت را مى خواست
زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهداء لازم ديد كه سلطان جائر را
سراغش برود ولو اينكه جان بدهد.
(798)
731 - شكست بنى اميه با
خون
چنانچه اولياى حق هم بسيار شان مغلوب شدند لكن مكتب محفوظ ماند.
سيدالشهداء عليه السلام با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند لكن مكتب
شان را جلو زدند.
شكست در مكتب نبود پيشروى بود، يعنى بنى اميه را تا ابد شكست داد، قتل
سيدالشهداء يعنى اين اسلامى كه بنى اميه مى خواست بد نمايش بدهد و با
ادعاى خلافت بر خلافت موازين انسانى عمل بكند آن را سيدالشهداء عليه
السلام با نثار خون خودشان آن رژيم را، رژيم فساد را شكست داد و خود
مقتول شد.
(799)
732 - پيمان خونين
شنيده شده كه افرادى در حال از بين رفتن با خون خودشان مطلبى
نوشته اند، و پيام داده اند. معلوم است كه اين خودش اثر ديگرى دارد كه
كسى با خون خود پيام و حرف خويش را بنويسد. در عرب جاهليت رسم بود و
گاهى اتفاق مى افتاد كه قبايلى كه مى خواستند با يكديگر پيمان ناگسستنى
ببندند، يك ظرف خون مى آوردند (البته نه خون خودشان ) و دستشان را در
آن مى كردند، مى گفتند: اين پيمان ديگر هرگز شكستنى نيست ، پيمان خون
است و پيمان خون شكستنى نيست .
(800)
733 - تاريخ خونبار
عاشورا
حسين بن على عليه السلام در روز عاشورا گويى رنگ آميزى مى كند،
اما رنگ آميزى با خون .
براى اينكه رنگى كه از هر رنگى ديگر ثابت تر است در تاريخ ، همين رنگ
است . تاريخ خودش را با خون مى نويسد.
(801)
734 - فداكارى خونبار
سيدالشهداء عليه السلام نهضت عظيم عاشورا را برپا نمود و با
فداكارى و خون خود و عزيزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه
بنى اميه را محكوم و پايه هاى آن را فرو ريخت .
(802)
735 - خون ،بنى اميه را
شكست
سيدالشهداء عليه السلام كشته شد شكست نخورد، لكن بنى اميه را
همچو شكست كه تا آخر نتوانستند ديگر كارى بكنند، همچو اين خون ، آن
شمشيرها را عقب زد كه تا الان هم كه ملاحظه مى كنيد باز پيروزى با
سيدالشهداء است و شكست با يزيد و اتباع اوست .
(803)
736 - كوبيده شدن كاخ
ستمگران
كربلا كاخ ستمگران را با خو درهم كوبيد، و كربلاى ما كاخ سلطنت
شيطانى را فروريخت .
737 - قتل عام احيا گر
سيدالشهداء عليه السلام با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند،
لكن مكتبشان را جلو بردند.
738 - ماه پيروزى
ماه محرم برا مذهب تشيع ماهى است كه پيروزى ، در متن فداكارى و
خون به دست آمده .
739 - جوشيدن خون ملت ها
اين خون سيدالشهداء است كه خون هاى همه ملت هاى اسلامى را به
جوش مى آورد.
740 - بركت خون امام حسين
(ع )
شگفتا كه يزيد نيز در مجلس شومش ، به ستايش امام حسين عليه
السلام برخاست و آن هنگامى بود كه بره بركت خون حسين و با فداكارى و
پيام رسانى پيام رسانان خون مقدسش ، موج آگاهى و بيدارى تا بارگاه ستم
اموى نيز نفوذ كرد و همسرش بى اختيار و با سر برهنه خود را به مجلس
يزيد انداخت و در سوگ او به ضجه و شيون پرداخت ، آنگاه بود كه يزيد سر
او را پوشانيد و ضمن همدردى با او گفت :
برو براى حسين سوگوارى برپا ساز و گريه سر ده و
بر او ضجه و شيون كن كه ابن زياد بدون خواست من در مورد او شتاب كرد و
او را به شهادت رسانيد.
(804)
آرى ! هنگامى كه يزيد مى گويد براى حسين عليه السلام و در سوگ او شيون
كنيد چرا شما در سوگ او ساكت باشيد...؟!
آيا بر سيد و سالار جوانان بهشت ضجه نمى زنيد...؟
(805)
741 - فلسفه قيام امام
حسين (ع )
در زيارتى از زيارت امام حسين عليه السلام كه در روز اربعين
خوانده مى شود، جمله اى بسيار پر معنا وجود دارد و آن ، اين است :
و بذل مهجته فيك ليستنفذ عبادك من الجهاله
.
(806)
فلسفه فداكارى حسين بن على عليه السلام در اين جمله گنجانده شده است .
زيرا به خداى متعال عرض مى كند كه اين بنده تو، اين حسين تو، خون خود
را نثار كرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد. و
حيره
(807) الضلاله ؛مردم را از سرگردانى و حيرتى كه
در گمراهى است ، نجات بدهد. بينيد، اين جمله چقدر پر مغز و داراى چه
مفهوم مترفى و پيشرفته اى است .
742 - انقلاب خونين
عاشورا
امام حسين عليه السلام كسى است كه تاريخ زندگانى خود را به خون
مقدس خود مزين كرد... به همه جهانيان فهماند كه رنگ قرمز (در صحنه
اجتماع ) ثابت ترين رنگ ها است ، برنامه خون ، مقدس ترين برنامه ها است
، انقلاب خونين موثرترين انقلاب ها است .
(808)
743 - وقايع نگارى خونين
حوادث و وقايع عاشورا همه وقايعى است كه با خون نوشته شد، مثل
كسانى كه گاهى نقل مى شود در حين مردن در اثر فاجعه اى ، چون قلم و
كاغذ پيدا نمى شود، با انگشت خود و با خون خود وصيت خود را مى نويسند،
و يا افرادى به علامت انقلاب ، جمله اى را با خون خود روى يك صفحه مى
نويسند.
در بعضى از پيمان هاى قديمى عربى و جاهلى ، هم پيمانان دست خود را در
يك ظرفى از خون فرو مى بردند به علامت از خود گذشتگى در راه اين پيمان
.
جريان شهادت عبدالله رضيع و پاشيدن خون
گلوى طفل شيرخوار خود، يك صحنه اى است كه با خون نوشته شد.
نوشته اند: ظاهرا كه خود اباعبدالله پس از يك جريان (ظاهرا سنگ كه به
پيشانى آن حضرت اصابت كرد) دست پر خون خويش را) به صورتش ماليد و
فرمود: هگذا حتى القى جدى ، اينگونه مى
خواهم جدم را ديدار كنم .
(809)
744 - نگارش خونين اسلام
آنچه امروز به ما الهام مى بخشد، قلم هاى كسانى كه اسلام را روى
كاغذها توصيه كرده اند نيست ، بلكه قلم هاى كسانى است كه با خون خود
خطوط برجسته اسلام را بر روى بدن هاى خودشان ، بر پيشانيشان ، بر فرق
شكافته شان و قتل فى محرا به لشده عدله .
(810) بر روى دانه دانه موهاى مقدس و محاسنشان بر روى
سينه و قلبشان ، بر پيشانى شكسته شان ، بر دندان شكسته شان ، بر رگ هاى
گردنشان نوشته اند.
فصل بيست و ششم : بررسى تحريفات در عاشورا
745 - معناى لغوى تحريف
تحريف يعنى چه ؟ تحريف در زبان عربى از ماده حرف است ، يعنى
منحرف كردن چيزى از مسير و وضع اصلى خود كه داشته است يا بايد داشته
باشد به عبارت ديگر تحريف نوعى تغيير و تبديل است ، ولى تحريف مشتمل بر
چيزى است كه كلمه تغيير و تبديل نيست . شما اگر كارى كنيد كه جمله اى ،
نامه اى ، شعر و عبارتى آن مقصودى را كه بايد بفهماند، نفهماند و مقصود
ديگرى را بفهماند، مى گويند شما اين عبارت را تحريف كرده ايد مثلا شما
گاهى مطلبى يا حرفى را به يك نفر مى گوييد، بعد آن شخص ، سخن شما را در
جاى ديگرى نقل مى كند، پس از آن كسى به شما مى گويد:فلانى از قول شما
چنين چيزى نقل مى كرد، شما مى فهميد كه آنچه شما گفته بوديد با آنچه كه
او نقل كرده خيلى متفاوت است . او سخنان شما را كم و زياد كرده است ،
قسمتى از حرف هاى شما كه مفيد مقصور شما بوده است را حذف كرده و قسمت
هايى از خود به آن افزوده است ، در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيزى ديگرى
از آب درآمده است . آن وقت شما مى گوييد اين آدم حرف مرا تحريف كرده
است . مخصوصا اگر كسى در سندهاى رسمى دست ببرد، مى گويند سند را تحريف
كرده است . اينها مثال هايى بود براى روشن شدن معنى كلمه تحريف و اين
كلمه بيش از اين احتياج به توضيح ندارد.
746 - انواع و اقسام
تحريف
(811)
تحريف از ماده حرف است و به معنى منحرف كردن و كج كردن يك چيز از مسير
و تحريف بر دو نوع است : لفظى و قالبى و پيكرى ، ديگر معنوى و روحى
؛همچنان كه صنعت مغالطه نيز بر دو قسم است : لفظى و معنوى .
تحريف همانطور كه از نظر نوع بر دو قسم است : لفظى و معنوى ، از نظر
موضوع عامل يعنى محرف نيز بر دو قسم است : يا از طرف دوستان است يا از
طرف دشمنان . به عبارت ديگر يا منشاءش جهالت دوستان است و يا عداوت
دشمنان . همچنان كه از نظر يعنى محرف فيه نيز بر چند قسم است : يا در
يك امر فردى و بى اهميت است ، مانند يك نامه خصوصى ، و يا در يك اثر
باارزش ادبى است و يا در يك سند تاريخى اجتماعى است ، مثل جعل كتابسوزى
اسكندريه ، و يا در سند اخلاقى و تربيتى و اجتماعى است .(812)
747 - تحريف معنوى
تحريف معنوى يعنى منحرف كردن روح و معنى يك جمله يا يك حادثه ،
و. چون بحث در اطراف حادثه است ، پس تحريف معنوى يك حادثه يعنى اينكه
علل و انگيزه ها و همچنين هدف و منظورهاى آن حادثه را چيز ديگر غير از
آنچه هست معرفى كنيم . مثلا شما به ديدن شخصى مى رويد، يا شخصى را به
خانه يا مجلس خودتان دعوت مى كنيد، ديگرى مى آيد مى گويد: مى دانى
منظور فلانى از آمدن به خانه تو چيست ؟ (يا از دعوت تو چيست ؟) مى
خواهد مثلا دخترش را به پسر تو بدهد؛در صورتى كه شما چنين منظورى هرگز
نداريد.
(813)
748 - مساله عاشورا و
خرافات
مساله عاشورا شوخى نيست . نمى شود اين قضيه با آن عظمت را با
خرافات آميخت و انتظار تاثير كامل داشت . امروز، روزى است كه بايد اين
كارها انجام بگيرد.
مداحان اهل بيت و گويندگان معارف و مراثى آن بزرگواران ، چه موقع اين
امكانى را كه امروز در اختيار شماست ، داشتند؟ علماى دين ، چه هنگام مى
توانستند بر اين كار اشراف و نظارتى ، آن چنان كه امروز دارند، داشته
باشند؟ البته كسانى هستند كه از اين گونه چيزها خشنود نخواهند بود،
نباشد، مانعى ندارد؛آنچه مورد رضاى خدا و مورد نياز مردم و توقع نسل
هاى بعد از ماست ، بايد مورد توجه قرار بگيرد.
(814)
749 - حفظ حدود
در مقدمه كتاب اربعين الحسينيه ، نصايح زياد و مواعظ نيكويى
گفته شده كه ما در اين جا ذكر مى كنيم .
لازم است كه متدينين از مذهب اثنى عشريه آگاه
شوند كه در عصر ما شعارى در مذهب شيعه شايع تر از مراسم تعزيه دارى و
گريستن بر مصايب سيد مظلومين عليه السلام نيست ، بلكه اكثر آثار و سنن
و آداب شرعيه مهجور شده جز توسل به حضرت سيدالشهداء عليه السلام كه
مايه اميدوارى شعيه است ، روز به روز در ترقى و كمال است ، پس شايسته
باشد كه حدود اين عمل به طورى مضبوط شود كه مطابق قواعد شرع القدس
باشد و مورد طعن و اعتراض مذاهب خارجه نباشد و چون در اين زمان معاشرت
و مخالطت كامله است ميان اهالى اين مذهب با مذاهب ديگر و واقعه كربلا و
ابتلاى حضرت سيدالشهداء عليه السلام در اكثر تواريخ ملل مذكور و مضبوط
است ، شايسته باشد كه در مجالس تعزيه دارى از امور مبتدعه و منهيات
شريعت مقدسه احتراز تمام نمايند، مانند نواختن سازها و خوانندگى هاى
طرب آميز و بسا باشد كه مجالس لهو و لعب به پرداختگى بعضى از مجامع
تعزيه دارى نباشد.
750 - ذكر درست مصايب
در حديثى حال اينگونه مردم بيان شده كه
گفته اند: يطلبون الدنيا باعمال الاخره و
اين حركات موجب محرومى از ثواب هاى عظيمه خواهد شد و شيطان را عداوات
تمامى به انواع انسان است ، پس هر عملى كه نفعش بيشتر باشد، توجه
شيطان به افساد آن عمل زياده خواهد شد، مانند توسل به حضرت سيدالشهداء
عليه السلام كه به حسب ضرورت دين و اخبار ائمه طاهرين عليه السلام
رستگارى و نجات در دنيا و آخرت است و هر عمل كه موجب فوايد دنيويه شود،
نا اهلان توجهى تمام و هجومى عام در آن عمل خواهند نمود، مانند ذكر
مصايب كه يكى از وسايل معتبره معاش شده و جهت عبادت كمتر ملحوظ شود تا
رفته رفته كار به جايى رسيده كه در مجامع علماى مذهب دروغ هاى آشكار
ذكر مى شود و نهى از اين مكر ميسر نيست و جمله اى از ذاكرين مصائب باك
از اختراع و قايع گريه آور ندارند، بسا شاد كه اختراع سخنى كند و خود
را مشمول حديث من ابكى فله الجنه ؛مى داند و به طول زمان همان حرف دروغ
شيوعى در تاليفات جديده پيدا كند، و هرگاه محدث مطلع امين منع از آن
اكاذيب نمايد نسبت به كتابى مطبوع يا به كلامى مسموع دهد يا تمسك به
قاعده تسامح در ادله سنن نمايد و دست آويز نقل هاى ضعيفه قرار دهد،
موجب ملامت و توبيخ ملل خارجه خواهد شد، مانند جمله اى از وقايع معروفه
كه در كتب جديده مضبوط و نزد اهل علم و حديث عين و اثرى از آن وقايع
معروفه كه در كتب جديده مضبويه و نزد اهل علم و حديث عين و اثرى از آن
وقايع نيست . مانند عروسى قاسم در كربلا كه در كتاب روضه الشهداء تاليف
فاضل كاشفى نقل شده ، شيخ طريحى كه از اجله علماء و معتمدين است از او
نقل نموده ، ولى در كتاب منتخب ، مسامحات بسيارى نموده كه بر اهل بصيرت
و اطلاع پوشيده نيست .
751 - بى احترامى به اهل
بيت
مردم هواپرست و اهل لهو، نام هاى اهل بيت
را كه خدا در قرآن آن ها را به بزرگى ستوده ، مثل حضرت زينب عليه
السلام ، سكينه عليها السلام ، را در آلات لهو و لعب برده و براى نام
ها، گروهى كه در اغانى و مثالث و مثانى بايد برده شود، مثل ليلى و سلمى
برده تكرار مى نمايند و تذكر مصيبت هاى
حضرت رسول را به سيده بنى اميه و بنى مروان ، مايه عيش و تنعم و وسيله
آوازه خوانى و ترنم مى كنند و اگر كسى دقت كند، در مى يابد كه اين كار
از حد فسق گذشته و سر از گريبان كفر و الحاد در آورده است .
نعوذبالله من الخدلان و غلبه الهوى و مكيده
الشيطان .
752 - تحريفات مضر در
حادثه كربلا
در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا، ما هزاران تحريف وارد كرده
ايم ! هم تحريف هاى لفظى ، يعنى شكلى و ظاهرى كه راجع به اصل قضايا،
راجع به مقدمات قضايا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشى مطلب است ، و
هم تحريف در تفسير اين حادثه . با كمال تاسف اين حادثه ، هم دچار تحريف
هاى لفظى شده و هم دچار تحريف ها معنوى . گاهى از اوقات تحريف هايى كه
مى شود لااقل با اصل مطلب هماهنگى دارد، ولى گاهى وقت ها تحريف ، كوچك
ترين هماهنگى كه ندارد هيچ ، قضيه را هم مسخ مى كند، قضيه را به كلى
واژگون مى كند و به شكلى در مى آورد كه به صورت ضد خودش در مى آيد. باز
هم با كمال تاسف بايد بگويم تحريف هايى كه به دست ما مردم در اين حادثه
صورت گرفته است ، همه در جهت پايين آوردن و مسخ كردن قضيه بوده است در
جهت بى خاصيت و بى اثر كردن قضيه بوده است . و در اين قضيه ، هم
گويندگان و علماى امت ، و هم مردم تقصير داشته اند.
(815)
753 - كمترين تحريف ممنوع
!
از مرحوم فقيه ، زاهد جناب حاج ملا محمد ابراهيم كلباسى (طاب
ثراه ) نقل شده ، چنانچه در شفاء الصدور هم آمده :
يكى از فضلاى با ديانت اهل منبر در حضور آن جناب در انتهاى روايت كه مى
خواند گفت : حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود: يا زينب ، يا زينب !
آن فقيه با ورع حاج ملا محمد ابراهيم در حضور مردم با صداى بلند گفت :
خدا دهانت را بشكند، امام دو دفعه نفرمود يا زينب ، بلكه يك بار فرمود:
حال سلسله جليله اهل منبر، حال خود را در اين باب ملاحظه كنند، و از
فساد دروغ آگاه شد و مطالبى را بگويند كه راوى آن قابل اعتماد باشد.
754 - نقل حديث صحيح
سيد بن طاووس در كشف المحجه از كتاب رسائل كليمى نقل كرده است
كه آن بزرگوار با سند خويش از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده :
و لا تحدث الا عن ثقه فتكون كذابا و اكذب ذل
؛حديث را نقل نكنيد مگر از اشخاص قابل اعتماد و گرنه دروغگو
خواهى بود و دروغ ذلت است ؛يعنى باعث ذلت و خوارى مى شود.
755 - تحريف زمان خروج
امام از مدينه
نمونه ديگرى كه تحريف و جعل كردند اين است كه قاصدى براى
اباعبدالله عليه السلام نامه اى آورده بود و جواب مى خواست ، آقا فرمود
كه سه روز ديگر بيا از من جواب بگير. سه روز ديگر كه سراغ گرفت ،
گفتند: آقا حركت كردند و امروز عازم رفتن هستند.
او هم گفت : پس حالا كه آقا مى روند بروم ببينم جلال و كوكبه پادشاه
حجاز چگونه است ؟ رفت و ديد آقا خودش روى يك كرسى نشسته و بنى هاشم روى
كرسى هاى چنين و چنان . بعد محمل هايى آوردند، چه حريرها، چه ديباج ها،
چه چيزها در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامى سوار اين
محمل ها كردند. اينها را مى گويند و مى گويند تا ناگهان به روز يازدهم
گريز مى زنند و مى گويند: اينها كه در آن روز چنين محترم آمدند روز
يازدهم چه حالى داشتند.
حاجى نورى مى گويد، اين حرف ها يعنى چه ؟ اين تاريخ است كه مى گويد:
امام حسين در حالى كه بيرون مى آمد اين آيه را مى خواند:
فخرج منها خائقا يترقب يعنى در اين بيرون
آمدن خودش را به موسى بن عمران كه از فرعون فرار مى كرد تشبيه كرده است
: قال عسى ربى ان يهدينى سواء السبيل .
يك قافله بسيار ساده اى حركت كرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به اين
است كه يك كرسى مثلا زرين برايش گذاشته باشند؟! يا عظمت خاندان او به
اين است كه سوار محمل هايى از ديباج و حرير شده باشند؟! اسب ها و
شترهايشان چه طور باشد نوكرهايشان چه طور باشد؟!
(816)
756 - غنى بودن واقعه
كربلا
آن چيزى كه بيشتر دل انسان را به درد مى آورد اين است كه اتفاقا
در ميان وقايع تاريخى ، كمتر واقعه اى است كه از نظر نقل هاى معتبر به
اندازه حادثه كربلا غنى باشد. من در سابق خيال مى كردم كه اساسا علت
اينكه اين همه دروغ در اين مورد پيدا شده ، اين است كه وقايع راستين را
كسى نيم داند كه چه بوده است ، بعد كه مطالعه كردم ، ديدم اتفاقا هيچ
حادثه اى در تاريخ هاى دوردست مثل سيزده ، چهارده قرن پيش به اندازه
حادثه كربلا تاريخ معتبر ندارد. مورخين معتبر اسلامى از همان قرون اول
و دوم قضايا را با سندهاى معتبر نقل كردند و اين نقل ها با يكديگر
انطباق دارد و به يكديگر نزديك هستند، و يك قضايايى در كار بوده است كه
سبب شده جزئيات اين تاريخ بماند. يكى از چيزهايى كه سبب شده متن اين
حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود اين است كه در اين حادثه خطبه
زياد خوانده شده . در آن عصرها خطبه ، حكم اعلاميه در اين عصر را داشت
، همان طور كه در اين عصر، در جنگ ها مخصوصا اعلاميه هاى رسمى بهترين
چيزى است كه متن تاريخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه ها اين طور
بوده است . لذا خطبه زياد است ، چه قبل از حادثه كربلا و چه در خلال آن
و چه بعد از آن كه اهل بيت در كوفه ، در شام ، در جاهاى ديگر خطبه هايى
ايراد كردند و اصلا هدف آنها از اين خطبه ها اين بود كه مى خواستند به
مردم اعلان كنند كه چه گذشت و قضايا چه بود و هدف چه بود، و اين خودش
يك انگيزه اى بوده كه قضايا نقل شود.
در قضيه كربلا سوال و جواب زياده شده است و همين ها در متن تاريخ ثبت
است كه ماهيت قضيه را به ما نشان مى دهد.
(817)
757 - ريا ممنوع !
ريا اقسام پنهانى نيز دارد كه دانشمندان آن را در جايگاهش آورده
اند و كسانى هستند كه رياء را در عزاى حضرت سيدالشهداء عليه السلام
جايز مى شمارند و شرط اخلاص را برداشته و اين را از فضايل حضرت
سيدالشهداء عليه السلام مى دانند. سبحان الله ! امام حسين عليه السلام
آن همه مصيبت را به جهت احكام اساس توحيد ذات مقدس بارى تعالى و اعلاى
كلمه حق و اتقان مبانى دين مبين و حفظ آن از بدعت هاى ملحدين تحمل كرد،
آيا هيچ انسانى عاقلى احتمال مى دهد كه آن حضرت براى جواز دادن به بزرگ
ترين گناهان و معاصى كه همانا ريا و شرك اصغر اس ، به شهادت رسيد؟!
ان هذا الا اختلاق .
758 - تحريف در حضور ليل
در مقاتل يا كتاب هاى معتبر ذكرى از حضور ليلى در كربلا، كوفه
يا شام نيست ، كه اگر بود، خاندان و ياران ابوسفيان و شاميان ، رعايت
او را به ملاحظه نسبتى كه با بنى اميه و يزيد داشت مى كردند، پس بعضى
سخنان اهل منبر در حق ليلى و حال او در كربلا و چيزهاى ديگر غير واقعى
است .
759 - تاثير تبليغات سوء
بنى اميه
درباريان بنى اميه تمام سعى و كوشش خود را به كار بستند. تا
حادثه عاشوراى حسين (ع ) را به نفع خود و ديگران و به زيان حسين عليه
السلام خلاصه كنند و كوشيدند تا رنگ شورش و انقلاب سياه دهند و معنويت
اعمال امام حسين عليه السلام را از بين ببرند. ابن زياد در ابتدا قتل
امام را به عنوان مژده اى مسرت بخش انتشار مى داد و آن را به حكام
گزارش مى داد. بطرى كه سعيد بن اشدق حاكم حجاز، ضمن سخنرانى در مسجد
مدينه و در كنار مرقد پيغمبر صلى الله عليه و آله چنين گفته : من ميل
نداشتم اينطور پيش آمدى واقع شود. مايل بودم مثل هميشه كه حسين عليه
السلام خطايى مى كرد و ما از وى چشم پوشى مى كرديم اين بار هم از خطاى
او بگذريم . و لكن كيف نصنع بمن سل سيفه يريد
قتلنا الا ان ندفعه عن انفسنا .
(818)يعنى : با كسى كه شمشير كشيده و مى خواهد ما را
بكشد چه بكنيم ؟ چاره اى نيست و بايد او را از خود دفع كنيم و بكشيم .
تمام تبليغات ضد حسينى عليه السلام در اين نقطه متمركز مى شد. آنان
قيام آن حضرت را به عنوان يك حمله تهاجمى كه موجب سلب امنيت و برهم زدن
اتحاد اسلامى بود معرفى مى كردند تا بدين وسيله كشتار وحشيانه كربلا را
به دست عمال حكومت تحميلى يزيد توجيه كنند و يزيد را در اين واقعه
هولناك كاملا محق جلوه دهند.
(819)
760 - آثار مخرب تحريف
تحريف و قلب و بدعت ، آفت بزرگ دين است .
(820)تحريف ، چهره و سيما را عوض مى كند، خاصيت اصلى را
از ميان مى برد، به جاى هدايت ، ضلالت مى آورد و به جاى تشويق به سوى
عمل صالح ، مشوق معصيت و گناه مى شود و به جاى فلاح ، شقاوت مى آورد.
تحريف ، از پشت خنجر زدن است ، ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم
خطرناك تر است . يهوديان كه قهرمان تحريف در تاريخ جهان اند هميشه ضربت
هاى خود را از طريق غير مستقيم وارد كرده اند. على عليه السلام را
دوستانه و از طريق تحريف ، بهتر و بيشتر مى شود خراب كرد تا به صورت
دشمنانه . قطعا ضرباتى كه از طرف دوستان جاهل على بر على وارد شده ، از
ضربات دشمنانش كارى تر و بران تر بوده است .
تحريف ، مبارزه بدون عكس العمل است . تحريف ، مبارزه است با استفاده از
نيروى خود موضوع
تحريف سبب مى شود كه سيماى شخص به كلى عوض شود، مثلا على عليه السلام
به صورت يك پهلوان مهيب بدقيافه سبيل از بناگوش در رفته تجسم پيدا مى
كند. به صورتى درآيد كه هرگز نتوان باور كرد كه اين همان مرد محراب ،
خطابه ، حكمت ، قضا و زهد تقوا و خوف از خداست .
تحريف است كه امام سجاد را در ميان ما به نام امام بيمار معروف كرده
است . تنها در ميان فارسى زبانان اين نام به آن حضرت داده شده ، كار به
جايى رسيده كه وقتى مى خواهيم بگوييم فلانى خود را به ضعف و زبونى زده
، مى گوييم خود را امام زين العابدين بيمار كرده است ؛در صورتى كه اين
شهرت فقط بدان جهت است كه امام در ايام حادثه عاشورا مريض بوده اند نه
اينكه در همه عمر تب لازم داشته و عصا به دست و كمر خم راه مى رفته
اند.
(821)
761 - انحراف در هدف
حسينى
من نمى دانم كدام جانى يا جانى هاى ، جنايت را به شكل ديگرى بر
حسين بن على وارد كردند، و آن اينكه هدف حسين بن على را مورد تحريف
قرار دادند و همان چرندى را كه مسيحى ها در مورد مسيح گفتند، درباره
حسين گفتند كه حسين كشته شد، براى آنكه بار گناه امت را به دوش بگيرد،،
براى اينكه ما گناه بكنيم و خيالمان راحت باش ، حسين كشته شد براى اين
كه گنهكار تا آن زمان كم بود، بيشتر شود. لذا بعد از اين انحراف چاره
اى نبود جز اينكه ما فقط صفحه تاريكى را نبايد ديد، بلكه بايد آن را
ديد و خواند.
(822)
762 - تصويرى نادرست از
شفاعت
اگر كسى گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودى خدا متعال راهى دارد و
تحصيل رضا و خشنودى فرضا امام حسين عليه السلام راهى ديگر دارد و هر يك
از اين دو جداگانه ممكن است سعادت انسان را تامين كند، دچار ضلالت
بزرگى شده است . در اين پندار غلط چنين گفته مى شود كه خدا با چيزهايى
راضى مى شود و امام حسين عليه السلام با چيزهاى ديگر، خدا با انجام
دادن واجبات مانند نماز، روزه ، حج ، جهاد، زكات ، راستى ، درستى ،
خدمت به خلق ، بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل :
دروغ ، ظلم غيبت ، شرابخوارى و زنا راضى مى گردد، ولى امام حسين با اين
كارها كارى ندارد، رضاى او در اين است كه مثلا براى فرزند جوانش على
اكبر عليه السلام گريه و يا لااقل تباكى كنيم . حساب امام حسين از حساب
خدا جدا است . به دنبال اين تقسيم چنين گرفته مى شد كه تحصيل رضاى خدا
دشوار است ؛زيرا بايد كارهاى زيادى را انجام داد تا او راضى گردد، ولى
تحصيل خشنودى امام حسين عليه السلام سهل است . فقط گريه و سينه زدن و
زمانى كه خشنودى امام حسين عليه السلام حاصل گردد، او در دستگاه خدا
نفوذ دارد، شفاعت مى كند و كارها را درست مى كند. حساب نماز و روزه و
حج و جهاد و انفاق فى سبيل الله كه انجام نداده ايم . همه تصفيه مى
شود، و گناهان هر چه باشد با يك فوت از بين مى رود.
اين چنين تصويرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است ، بلكه شرك در
ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين عليه السلام كه بزرگ ترين افتخارش
عبوديت و بندگى خدا است نيز اهانت است ،
همچنان كه پدر بزرگوارش از نسبت هاى غلاه
سخت خشمگين مى شد و به خداى متعال از گفته هاى آنها پناه مى برد. امام
حسين عليه السلام كشته نشد براى اينكه - العياذ بالله - دستگاهى در
مقابل دستگاه خدا يا شريعت او براى اين نبوده كه برنامه عملى اسلام و
قانون قرآن را ضعيف سازد: بر عكس وى براى اقامه نماز و زكات و ساير
مقررات اسلام از زندگى چشم پوشيده و به شهادت تن داد..
(823)
763 - دو نوع شفاعت
شفاعت امام حسين عليه السلام به اين صورت نيست كه برخلاف رضاى
خدا او اراده او چيزى را از خدا بخواهد. شفاعت او دو نوع است . يك نوع
آن همين هدايت هايى است كه در اين جهان ايجاد كرده است . در جهان ديگر
مجسم مى شود و نوع دوم آن را عنقريب بيان مى كنيم .
امام حسين عليه السلام شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافته اند،
او شفيع كسانى نيست كه مكتبش را وسيله گمراهى ساخته اند.
(824)
764 - تحريف در مساله
شفاعت
حسين بن على عليه السلام بر خلاف عقيده جاهلانه عصر حاضر، كه
حسين بن على عليه السلام را مالك دوزخ و جنت مى دانند - و با چهار
مصراع نوحه غلط و بلكه مجعول براى بهشت قباله و سند مى نويسند و براى
هر گونه معصيت و ترك واجبات جرئت پيدا كرده و طبقه جوان و نوجوان و
طبقه عوام را مغرور مى سازند كه مجرم و گناهكار و عاصى و تبه كار تاريك
عبادت و منكر اطاعت در روز محشر در پناه حسين است و كسى كه حسين عليه
السلام را دارد چه باك و چه غم دارد و چرا از خدا و روز رستاخيز بترسد
- حسين عليه السلام ، از خدا مى ترسيد و در مقام عبادت بسيار خاضع و
خاشع بود و او هميشه از روز رستاخيز با نگرانى و ترس و لرز ياد مى كرد
و من گمان مى كنم اگر آن حسين عليه السلام امروز به يكى از دسته هاى
عصر حاضر برخورد كند قطعا عزاداران خود را از روز رستاخيز بر حذر داشته
و مى ترساند و كار به جايى باريك مى رسد و به ساحت قدس حضرتش اسائه
ادب مى شود و در جواب او گفته مى شود: تو حسين عليه السلام ترسو هستى
ما عزادار شما نيستم ! ما عزادار كسى هستيم كه از خدا نترسد و ما
گناهكاران و مجرمين را با زور خود به بهشت ببرد!
تفاوت راه از كجا تا كجاست تا به كجا! حسين بن على عليه السلام از خدا
و حساب و صراط مى ترسد و وقتى كه به او مى گويند آقا چطور صبح مى كنى ؟
در جواب مى گويد: اصبحت ولى رب فوقى و النار
امامى و الموت يطلبنى و الحساب محدق بى و انا مرتهن بعملى لا اجد ما
احب و لا ادفع ما اكره و الامور بيد عيرى فان شاء عذبى و ان شاء عفا
عنى فاى فقير افقر منى
(825) .
روزگار را مى گذارنم ، در حالى كه پروردگارم ناظر بر اعمال من است و
آتش دوزخ در پيش روى من و مرگ در تعقيب من است و محاسبه بمانند طوقى
برگردنم و من در گرو كردار خويشتن هستم و به دلخواه خود راهى ندارم و
قدرت دفاع از آنچه كه بيزارم ، ندارم و زمام كارها در دست كس ديگرى است
. اگر بخواهد مجازاتم مى كند. اگر بخواهد عفوم مى فرمايد، پس كدام فقير
كه از من فقيرتر و ناتوان تر است ؟!
تو را به عزاداران عصر حاضر چنين حسين عليه السلام ترسو و از خداى
خائفى را قبول مى كنند؟! اى به قربانت اباعبدالله دست ما بى بضاعت ها
را بگير.
(826)
فصل بيست و هفتم :آثار و بركات زيارت عاشورا
765 - سفارش امام صادق (ع )
امام صادق عليه السلام به صفوان مى فرمايند:
زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستى كه من چند چيز
براى خواننده آن تضمين مى كنم :
1 - زيارتش قبول شود
2 - سعى و كوشش او مشكور باشد.
3 - حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از
درگاه خدا برنگردد...
بعد فرمود: اى صفوان ! هرگاه حاجتى براى تو به سوى خداوند متعال روى
داد، پس به وسيله اين زيارت به سوى آن حضرت توجه كن از هرجا و مكانى كه
هستى و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه كه برآورده
مى شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد كرد.
آرى ، هر كس حاجت بزرگى داشته باشد حوايج و خواسته هايش با چهل روز
خواندن زيارت عاشورا برآورده مى شود. تجربه گواه هر عارف و عامى است كه
ما در اين جا نمونه هايى از حكايات را خواهيم آورد.
(827)