216 - شهادتى خاص
حسين عليه السلام در شهادت و شهادتگاه
خويش ويژگى هايى دارد. برخى پيام آوران خدا و امامان نور عليه السلام
به دست ستمكاران با شمشير به شهادت رسيدند و برخى به وسيله سم غدر و
خيانت ؛يا در خانه و يا در شهر و يا در مسكن و محراب خويش به سوى دوست
پر كشيدند و يا در درون طشت و براى هيچ كدام از آنان شهادتى ، بسان
شهادت افتخار آفرين و جگر سوز حسين عليه السلام شهادت و شهادتگاهش
مخصوص به خودش بود، شهادتگاهى بر روى خاك گرم و شن هاى تفتيده و شهادتى
بى نظير و دلخراش پس از شهادت ، پيكر مطهرش به آسمان ها برده شد و
آنگاه به سرزمين كربلا باز گردانيده شد و بر روى زمين مانده و سر
نورانى اش گاهى بر روى دست ها و گاه بر فراز نيزه ها و گاه بر شاخه
درخت و زمانى بر سر در خانه دژخيم اموى و دروازه شام و زمانى بر طبقى
در بارگاه ستم اموى در كوفه و يا دمشق نهاده شد. از شهرها و روستاها
سير داده شد، از كربلا به سوى شام و بنا به روايتى از شام به مصر و از
آنجا هم به مدينه و آنگاه به كربلا... يا از شام به سوى آسمان ها.
(268)(269)
217 - آتش زدن خيام حسينى
از مقررات جهاد با كفار، اين است كه مزارع و كارگاه هاى آنان را
نبايد به آتش كشيد، اما آنان در جنگ با امام حسين عليه السلام و در
حيات او برخى خيمه هايش را به آتش كينه سوزاندند و برخى ديگر را
كوشيدند تا با ساكنانش به آتش كشند.
(270)و بقيه خيمه ها را نيز پس از شهادت او، طعمه دود و
آتش ساختند.
(271)(272)
218 - جنگ ناجوانمردانه
در نبرد با كافران ، اسلام نه اجازه كشتن كودكان را مى دهد و نه
زنان را، اما سپاه تجاوز كار اموى ، در جنگ ظالمانه بر ضد امام حسين
عليه السلام از كشتن كودكان خردسال او نيز دريغ نكرد؛همانگونه كه كودك
شير خوارش را در آغوش او به هنگام نوازش كشتند
(273)و شير خوار ديگرش را به هنگامى كه برايش آب طلبيد
به تير تجاوز، به شهادت رساندند.
(274)(275)
219 - جنبه تبليغى نهضت
حسين (ع )
يك جنبه نهضت حسينى ، جنبه تبليغى آن است ، تبليغ به همان معنى
واقعى نه به معناى مصطلح امروز، يعنى رساندن پيام خودش كه همان پيام
اسلام است به مردم ، نداى اسلام را به مردم رساندن ببينيد امام در اين
محركت و نهضت خودشان چه روش هاى خاصى به كار بردند كه مخصوصا ارزش
تبليغى دارد، يعنى از اين نظر ارزش زيادى دارد كه امام حسين با ين روش
ها هدف و مقصود خودشان و فرياد واقعى اسلام را كه از حلقوم ايشان بيرون
مى آمد به بهترين نحو به مردم رساندند.
(276)
220 - معرفى اسلام
يكى ديگر از جنبه هاى اين جنبش ، جنبه تبليغى آن است ، يعنى اين
نهضت در عين اينكه امر به معروف و نهى از منكر است و در عين اينكه
اتمام حجت است (و در عين اينكه عدم تمكين در مقابل تقاضاى جابرانه قدرت
حاكم زمان است ) يك تبليغ و پيام رسانى است ، يك معرفى و شناساندن
اسلام است .
(277)
221 - ارزش تبليغاتى
مهاجرت
خروج امام از مدينه به مكه و اقامت در مكه در ماه هاى شعبان تا
ذى حجه كه ايمام عمره و سپس حج است ، به نظر نمى رسد كه به خاطر اين
بوده كه دشمن احترام حرم امن الهى را حفظ مى كرد، بلكه به سه علت ديگر
بوده است : يكى اينكه نفس مهاجرت ارزش تبليغاتى داشت و تكان دهند بود و
نداى امام را بهتر مى رساند و اين خود اولين ژست مخالفت و امتناع
بود.دوم اينكه در مكه تماس بيشترى با افراد نواحى مختلف ممكن بود. سوم
اينكه مكه را انتخاب كردن علامت امنيت نداشتن بود، گو آنكه در آنجا هم
امام امنيت نداشت ..(278)
222 - حركت سياسى امام
حسين (ع )
وقتى كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام آمد مكه و از مكه در آن
حال بيرون رفت ، يك حركت سياسى بزرگى بود كه در يك وقتى كه همه مردم
دارند به مكه مى روند، ايشان از مكه خارج بشود. اين يك حركت سياسى بود
تمام حركاتش ، حركات سياسى بود، اسلامى - سياسى و اين حركت اسلامى -
سياسى بود كه بنى اميه را از بين برد و اگر اين حركت نبود، اسلام
پايمال شده بود.
(279)
223 - مهم ترين عنصر
تبليغ حسينى
ژست تبليغاتى و بلكه تاكتيك تبليغاتى آن حضرت اين بود كه اهل
بيت و كودكان خود را نيز همراه خود آورد، و به اين وسيله در واقع خود
دشمن را نا آگاهانه استخدام كرد كه حامل يك عده مبلغ براى امام حسين
عليه السلام و براى اسلام حسين عليه يزيد و اسلام يزيدى باشد و اين يكى
از مهم ترين عناصر تبليغى نهضت امام است .
(280)
224 - زياد كردن نداى
تبليغ
چرا خطبه هاى امام حسين عليه السلام بعد از اينكه ايشان از نصرت
مردم كوفه ماءيوس مى شوند و معلوم مى شود كه ديگر كوفه در اختيار پسر
زياد قرار گرفت و مسلم كشته شده ، داغ تر مى شود؟ مكن است كسى بگويد
امام حسين ودش ديگر راه برگشت نداشت ، بسيار خوب ، راه برگشت نداشت ،
ولى چرا در شب عاشورا بعد از آنكه به اصحابش فرمود: من بيعتم را از شما
برداشتم و آنها گفتند: خير، ما دست از دامن شما بر نمى داريم ، نگفت :
اصلا ماندن شما در اينجا حرام است ، براى اينكه آنها مى خواهند مرا
بكشند، به شما كارى ندارند، اگر بمانيد، خودتان بى جهت ريخته مى شود و
ين حرام است ؟ چرا امام حسين نگفت واجب است شما برويد؟ بلكه وقتى آنها
پايداريشان را اعلام كردند، امام حسين آنان را فوق العاده تاييد كرد و
از آن وقت بود كه رازهايى را كه قبلا به آنها نمى گفت ، به آنان گفت
(281)
در شب عاشورا كه مطلب قطعى است ، حبيب بن مظاهر را مى فرستد در ميان
بنى اسد كه اگر باز هم مى شود عده اى را بياورد معلوم بود كه مى خواست
بر عدد كشتگان افزوده شود، چرا كه هر چه خون شهيد بيشتر ريخته شود، اين
ندا بيشتر به جهان و جهانيان مى رسد.
(282)
فصل داوزدهم : ويژگى هاى مكتب حسينى
225 - مخالفت با ظلم
سيدالشهداء عليه السلام تمام اصحاب خودشان را، همه جوانان خودش
را، همه مال و منال ، هر چه بود، هر چه داشت - مال و منال كه نداشت -
هر چه دشت ، جوان داشت ، اصحاب داشت ، در راه خدا داد و براى تقويت
اسلام ، مخالفت با ظلم ، قيام كرد، مخالفت با امپراطورى آن روز كه از
امپراطورى اينجا زيادتر بود.
(283)
226 - جلوگيرى از نابودى
مكتب
سيدالشهداء ديدند كه مكتب دارد از بين مى رود. قضيه قيام
سيدالشهداء و قيام اميرالمؤ منين در مقابل معاويه ، قيام انبياء در
مقابل قدرتمندان و كفار، مساءله اين نيست كه بخواهند يك مملكت بگيرند،
همه عالم پيش آنها هيچ است . مكتب آنها اين است كه ، مقصد آنها اين
نيست كه كشورگشايى بكنند.(284)
227 - گريه امام حسين (ع
) در عرصه كربلا
در كربلا رد چند مورد سيل اشك به امام حسين عليه السلام امان
نداد و دلايل آن هم روشن است :
1 - به آن دليل كه گريه بر مصائب خاندان وحى و رسالت ، عبادت و اطاعت
است .
2 - بدان جهت كه انهدام اركان دين و معنويت و اخلاق و ارزش هاى والاى
آسمانى را مى نگريست و بر آن يم گريست .
3 - بدان جهت كه طبيعت انسانى و فطرت بشرى كه به موجب آن گرسنگى و
تشنگى و سوز دل بر انسان عارض مى گردد، در وجود پيامبر و پيشوايان
معصوم نيز موجود است ، پيامبر در مورد پسرش فرمود:
پسرم ! در مرگ تو قلب ها شعله ور و اشك ها جارى
است ، اما چيزى كه خداى را ناخشنود سازد، نخواهيم گفت ...
(285)
آرى ! امام حسين عليه السلام نيز در چند مورد به اين مرحله رسيد و به
موجب همين طبيعت بشرى بود كه طوفان اندوه و سيلاب اشك امانش نداد.
خدايا! كاش مى توانستم بدانم كه در آن شرايط سخت و شكننده ، باز هم
ممكن بود از سوز دل و سيلاب اشك مانع شود؟
(286)
228 - راه نجات امت
بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است ؛زيرا علت مبقيه دين ،
امر به معروف و نهى از منكر است و اين درو به معنى وسيع آنها يعنى
تشويق و ترويج معروف و مبارزه با منكرات بستگى پيدا كرده با حسين عليه
السلام تا آنجا كه به قول بعضى ها اسلام نبوى
االحدوث و حسينى البقاء است .
(287)
229 - مكتب مصلح سازى
هربارت سپنسر به نقل فروعى مى
گويد: بزرگ ترين آرمان نيكان اين است كه در آدم سازى شركت كنند، يعنى
صالح سازى بياورند. مكتب امام حسين عليه السلام نه تنها مكتب گناهكار
سازى (نبود) از صالح سازى هم بالاتر بود، مكتب مصلح سازى است .
(288)
230 - كرسى حسين
بدون شك مكتب حسينى راه نجات اين امت است ؛زيرا كرسى حسينى كرسى
امر به معروف و نهى از منكر است . آنچنان كه از (سوره شعرا) بر مى آيد،
ظهور پيغمبران در فترت ها به علت شيوع مفاسد بوده است . ولى ما مى بينم
مكتب زنده حسين ، ظهور حسين است در همه اعصار، يعنى در هر سال و هر
محرم امام حسين به صورت يك مصلح عالى ظهور مى كند و اين فرياد را به
گوش مى رساند:
الا ترون ان الحق لا يعمل به ... يا
اينكه الموت اولى من ركوب العار... به
امام حسين منسوب است
سبقت العالمين الى المعالى
|
231 - داستان كربلا براى
همه رحمت است
قضيه كربلا طورى است كه هر كسى در هر مرتبه اى از ايمان و عقيده
باشد و آن پيشامدها را توجه كند بالاخره او را متاءثر مى كند.
شيخ شوشترى مى فرمايد: هر كسى را مصيبتى متاءثر مى كند و حسين عليه
السلام داراى انواع و اقسام مصيبت ها است كه هر كسى لااقل به مصيبتى از
آن متاءثر مى شود و مقدمه كشش و رحمتى برايش مى گردد.
برخى از مصيبت جوان و برخى از شيرخوار و برخى از مصيبت برادر و... .
(291)
232 - مكتب الهام دهنده
نسل ها
امام حسين سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست يزيديان ،
شهادت و سمعه و نام نيك به دست بعدى هاى بالاخص متوكل عباسى ، و شهادت
هدف به دست اهل منبر، سومى بزرگ ترين مرحله شهادت است و جمله اى كه
زينب به يزيد فرمود:
كد كيدك واسع سعيك ...
شامل هر سه دسته مى شود.
مكتب امام حسين ، مكتب گناهكار سازى نيست ، بلكه ادامه مكتب انبيا است
كه در سوره شعراء ذكر شده و با تجديد ذكرش در هر سال و هر وقت بايد به
صورت زنده اى باقى بماند؛زير نبوت ختم شده و اين مكتب به منزله منبع
وحى و الهام انبياء است ؛يعنى به پيغمبران وحى مى شده از طرف خدا كه در
مواقع لازم قيام كنند، حالا مكتب حسينى بايد وحى كننده و الهام دهنده
مردان بزرگ باشد كه بعدها به صورت مصلحين قيام مى كنند نه به صورت
انبياء؛زيرا نبوت ختم شده .
(292)
233 - مكتب منطق و احساس
بدون شك مكتب امام حسين منطق و فلسفه دارد، درس است و بايد
آموخت ، اما اگر ما دائما اين مكتب را صرفا به صورت يك مكتب فكرى بازگو
بكنيم حرارت و جوشش گرفته مى شود و اساسا كهنه مى گردد. اين ، بسيار
نظر بزرگ و عميقانه اى بوده است ، يك دور انديش فوق العاده عجيب و
معصومانه اى بوده است كه گفته اند: براى هميشه اين چاشنى را شما از دست
ندهيد، چاشنى عاطفه ، ذكر مصيبت حسين بن على عليه السلام ، يا اميرالمؤ
منين يا امام حسن ، يا ائمه ديگر و يا حضرت زهرا عليه السلام اين چاشنى
عاطفه را ما حفظ و نگهدارى بكنيم .
(293)
234 - از بين بردن مكتب
نه مقبره !
متوكل دستور داد قبر حسين بن على را آب بندند و كسى نرود به
زيارت حسين بن على ؛اگر كسى مى رود دستش را ببرند، اگر كسى اسم حسين بن
على را ببرد چنين و چنان بكنند. لابد خيال مى كنيد اين آدم يعنى متوكل
فقط گرفتار يك عقيده روحى بود، يكى دشمنى و يك كينه بى منطق با نام
حسين بن على داش ، نه آقا، آن روز نام حسين بن على در اثر توصيه و
تاكيدهاى ائمه به عزادارى ، و در اثر به وجود آمدن امثال كميت هاى و
دعبل بن على ها، پدر متوكل را در مى آورد.
متوكل مى ديد هر يك از اينها به اندازه يك سپاه عليه او مؤ ثر هستند،
مى ديد نام حسين مرده از خود حسين زنده براى او امثال او كمتر مزاحم
نيست . چون ائمه دين در اثر توصيه و دستورها نگذاشتند حسين بن على
بميرد، به صورت يك فكر، به صورت يك ايده ، به صورت يك عقيده مبارزه با
ظلم ، حسين را زنده نگه داشتند.
متوكل هم در حساب خودش خوب حساب كرده بود، حساب كرده بود بلكه بتواند
اين فكر و اين ذكر را و اين ايده و اين عقيده را از بين ببرد، ولا خيلى
هم آدم عاقلى بود، آدم مقدس مابى هم بود، هيچ عقيده روحى و شخصى نداشت
درباره حسين بن على ، ولى مى ديد حسين با همين مرثيه خوانى ها به صورت
يك مكتب در آمده است كه ديگر متوكل نمى تواند متوكل باشد.
(294)
235 - حسين يك مكتب است
حسين را يك روز كشتند و سر او را از بدن جدا كردند، اما حسين كه
فقط اين تن نيست ، حسين كه مثل من و شما نيست ، حسين يك مكتب است و بعد
از مرگش زنده تر مى شود. دستگاه بنى اميه خيال كرد كه حسين را كشت و
تمام شد، ولى بعد فهميد كه مرده حسين از زنده حسين مزاحم تر است .
(295)
236 - بنيانگزار مكتب
امام حسين مكتب به وجود آورد، ولى مكتب عملى اسلامى ، مكتب او
همان مكتب اسلام است . (آنچه ) مكتب اسلام بيان كرد، حسين عمل كرد.
(296)
237 - مكتب نمونه حسين (ع
)
آنها كه توصيه كردند كه عزاى حسين بن على بايد زنده بماند، براى
اين بوده كه هدف حسين بن على مقدس بود. حسين بن على يك مكتب به وجود
آورد، مى خواستند مكتبش زنده بماند. هرگز نمونه اى از يك مكتب عملى در
دنيا پيدا نمى كنيد كه نظير مكتب حسين بن على عليه السلام باشد.. اگر
شما نمونه حسين بن على را پيدا كرديد آن وقت بگوييد چرا ما هر سال بايد
ياد او را تجديد كنيم .
(297)
فصل سيزدهم : نماز و عبادت امام حسين (ع )
بخش اول : سيره عبادى امام حسين قبل از عاشورا
238 - چرا كنيه اباعبدالله ؟!
كنيه حسين عليه السلام مانند نامش از ناحيه خدا آمده چرا
اباعبدالله انتخاب شد در حالى كه حسين عليه السلام در اول طفوليت به
اين كنيه مورد خطاب بود و اولادى نداشت كه با نام آنها تركيب شود و جا
داشت ابو على گفته شود.
مى توان گفت گاهى كنيه را با يكى از اوصاف برجسته شخصى تركيب مى كنند
مانند ابوالخيرات ، ابوالاحسان ، ابوالمعالى ، ابوالبركات ، ابوالحكه .
بهترين و بارزترين صفات برجسته حسين از ميان اوصاف و كمالات حميده اش
همان عبوديت او است و خداوند عالم به حقايق است و دعاى عرفه حسين عليه
السلام و شهادت خالصانه او قوى ترين دليل برجستگى عبوديت اوست ، از آن
جهت ابو عبدلله انتخاب شده و امام صادق را به جهت دومين پسرش عبدالله
ابوعبدالله گويند، اما امام حسين عليه السلام به جهت كمال بندگيش از
جانب ذات احديت به اين كنيه افتخار يافت و عبد بودن والاترين مقام است
در صحنه بندگى ، در تشهد بندگى پيامبر را قبل از رسالتش آورده و اشهد
ان محمد عبده و بندگى ابراهيم و اسحاق و يعقوب بر اوصاف برجسته آنها
مقدم داشته .
239 - اذان يا ندايى به
روح حسين (ع )
ابو داوود و ترمذى در سنن خود از ابى رافع آزاد كرده نبى اكرم
نقل كرده اند كه پيغمبر را ديدم كه در ايام ولادت حسين عليه السلام به
گوش او اذان گفت مانند اذان نماز.
اين اذانى بود بسيار نرم و آرام و خواب آور مانند لاى لاى بچه ها و در
حقيقت ندايى بود از روحى به روحى و از قبيل نداهاى مناره ها نبود كه
جهت اجتماع مردم براى تعظيم شعاير دينى انجام مى گيرد. بلكه ندايى بود
بر قلب كودكى كه سر وجودش را اعلان مى كرد و بر ضمير كودك اسرار عبادت
را مى فهماند. لكن اذان مناره ها ندايى است براى باز آوردن روح هاى
فرارى و حيرت زده و يا بمانند طنابى است براى صيد آنها.
240 - تفاوت اذان با اذان
مناره
نبى محترم با آن جملات پرمغز اذان كه همه چيز در آن بود مى
خواست در قلب اين طفل معبدى به وجود آورد كه با احساسات تقوا جنبش كند
و با اشعه آن گرم شود و در ضمير حسين عليه السلام شعور و ادراكات
بخصوصى به وجود آورد كه هميشه فضيلت و انسانيت و دانش افاضه كند و به
طورى كه شعار اذان در زندگى نبى اكرم صلى الله عليه و آله و مسير
ماءموريت ايشان طوفان هايى بر پا كرده كه گويى اين جملات يك مشعلى بود
كه هيچ ظلمت و سياهى بر آن فايق نيامد.
اذان ندايى است كه هر گونه فتنه هاى دنيا و اباطيل نفس را خاموش مى
سازد. پيغمبر محترم با اذان خود در سيره و روش زندگى حسين عليه السلام
يك روح عالى بخشيد و مى توان گفت پاره اى از روح خود و نور نبوتش را به
وى داد و اين اذان نبى اكرم در گوش حسين عليه السلام باقى مانده و دل
لبريز از او در آخر عمر مانند اول جمله
الله
اكبر الله اكبر لا اله الا الله بود و در آخر عمر هم با اين
كلمات نغز چراغ زندگى پرفروغش خاموش شد
رضا
بقضائك و تسليما لامرك و لا معبود سواك يعنى به مقدرات تو
خشنودم و به امر و فرمان تو تسليم محض هستم و معبودى جز تو ندارم اين
را بگفت و ديده از ديدن جهان بر بست .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله با صداى نرم اذان به گوش راست حسين عليه
السلام و با نغمه دلنشين به گوش چپش ، طفل خود را برا هميشه به حرز
محكم و ماءمن مطمئن مى سپرد كه شيطان راهى براى آن پيدا نكند. چنانكه
به على عليه السلام مى فرمايد: على جان ! هر وقت پسرى يا دخترى براى تو
متولد شد در گوش راستش اذان بگو و در گوش چپش اقامه بخوان ؛هرگز شيطان
بر او زيان نرساند.
(298)
241 - پرستش ويژه حسين
همه پيام آوران خدا و امامان نور عليه السلام خداى خويش را
خالصانه و عاشقانه مى پرستيدند، اما حسين عليه السلام عبادت و پرستش
ويژه اى داشت ، چرا كه از هنگامى كه نور وجودش در جان مادرش فاطمه عليه
السلام پديد آمد
(299)تا آن لحظاتى كه سر نورانى اش بر فراز نيزه هاى
جاهليت اموى قرار گرفت
(300)هميشه و همه جا به ستايش و سپاس و تسبيح و تنزيه
خدا، مشغول بود و تلاوت كتاب خدا از او شنيده مى شد.
242 - قران يعنى حسين
اسلام يعنى شيعه ، شيعه يعنى اسلام ، قرآن يعنى على
، قرآن يعنى حسين عليه السلام ، قرآن يعنى بقيه
الله عليه السلام ، قرآن يعنى ولايت ، ولايت يعنى قرآن و قرآن ناطق و
قران كه كتاب الله است ، اينها هيچ گاه از هم جدا نمى شوند و هيچ عارفى
، هيچ حكيم الهى و هيچ فرد مسلم و اهل قرآن نمى تواند به برهان دو دو
تا، چهار تا از ولايت روگردان باشد، به خصوص كه علماى اماميه اثنى
عشريه در كنار سفره ولايت به مقامات رسيده و صاحب تصنيفات و تاءليفاتى
مى باشد، ركن اعظم آنها ولايت است و بدون ولايت محال است كه انسان به
جايى برسد.
243 - هزار ركعت نماز
امام حسين عليه السلام به عبادت بسيار
علاقمه مند بودند، به طور مثال شخصى خطاب به حضرت سجاد عليه السلام عرض
كرد، يا بن رسول الله ! چرا پدرت امام حسين عليه السلام كم اولاد است ؟
حضرت فرمودند: تعجب مى كنم كه من چگونه متولد شده ام ؛زيرا پدرم امام
حسين عليه السلام در هر شب و روزى هزار ركعت نماز به جاى مى آورد.
(301)
244 - عبور از جلوى نماز
گزار
امام حسين عليه السلام نماز مى خواند، مردى از جلوى او عبور
كرد، يكى از ياران حضرت عليه السلام او را از اين كار باز داشت . چون
حضرت عليه السلام از نماز فارغ شد، پرسيد: چرا او را نهى نمودى ؟ عرض
كرد: اى فرزند رسول خدا! ميان شما و محراب آشفتگى پديد مى آورد.
فرمود: واى بر تو! خداى متعال به من نزديك تر از
آن است كه كسى ميان من و او آشفتگى ايجاد كند
(302)
245 - ركوع و سجده طولانى
حضرت مهدى عج فرمود: جدم حسين عليه السلام ركوع و سجودش
طولانى بود.
(303)
246 - تسليم در برابر خدا
از امام حسين عليه السلام پرسيدند، چگونه صبح كردى ؟
فرمود: صبح نمودم در حالى كه پرودگارم ، بالاى
سرم و آتش پيش رويم ، مرگ جوينده ام و حساب الهى فراگيرم مى باشد. و
چنين روزى من ، در گرو كردار خويشم ، نه آنچه دوست دارم پيدا مى كنم ،
و نه آنچه نمى پسندم از خود مى رانم . توان هيچ يك را ندارم و همه
كارها در اختيار ديگرى است ،
اگر بخواهد عذابم مى كند و اگر بخواهد از من مى گذرد. بنابراين ، كدام
فقيرى از من نيازمندتر است ؟!
(304)
247 - طلب باران
از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه فرمود: كوفيان نزد
امام على عليه السلام آمده از نيامدن باران شكايت كردند و گفتند: (از
خدا) براى ما باران بخواه ، اميرالمؤ منان عليه السلام به حسين عليه
السلام فرمود: برخيز و از خداوند طلب باران كن !
او برخاست حمد و ثناى الهى به جاى آورده و بر پيامبر صلى الله عليه و
آله درود فرستاد و عرض كرد: بار الها! اى بخشنده
خيرات و نازل كننده بركات ! آسمان را بر ما سرشار ببار، و ما را از
بارانى بسيار فراگير، انبوه ، پر دامنه ، پيوسته ريزان ، روان و
شكافنده زمين هاى خشك و تشنه - كه با آن از بندگانت ناتوانى را بردارى
و زمين هاى مرده را زنده سازى - سيراب فرما آمين اى پروردگار جهانيان
.
او دعاى خود را به پايان نبرده بود كه ناگهان خداوند باران سيل آسا
فرستاد.
در عربى باديه نشين از برخى نواحى كوفه آمده و گفت : دره ها و تپه ها
را پشت سر گذاشتم ، در حالى كه آب يكى در ديگرى از فراوانى پيچ و تاب
مى خورد.
(305)
248 - تكلم خدا با حسين
(ع )
انس بن مالك مى گويد: من همراه امام حسين عليه السلام بودم كه
به قبر بانوى بزرگ اسلام ، حضرت خديجه عليها السلام رسيد و به ياد
فداكارى هاى او گريست و به من فرمود او را تنها بگذارم . من در گوشه اى
خود را نهان ساختم و توقف او در كنار قبر خديجه عليها السلام و نماز و
نيايش او به طول انجاميد، گوش سپردم ، ديدم اينگونه عاشقانه و عارفانه
به نيايش با خدا برخاسته است :
پرورگارم ! پرودگارم تويى كه محبوب و سرپرست منى ! پس ، بنده اى را كه
به سويت پناه جسته است ، مورد لطف و رحمت خويش قرار ده .
اى بلند مرتبه ! و اى با عظمتى كه اعتماد من به توست ! خوشا به حال
آنكه تويى محبوب دل و تكيه گاه او!
خوشا به حال آنكه در ندامت از اشتباهات و غفلت خود، شب زنده دارى مى
كند و شكايت غم و رنج و مشكلاتش را به بارگاه پروردگار با عظمت خويش مى
برد در حالى كه درد و رنجى بيشتر از عشق به محبوب و مولاى خويش ندارد
آنگاه كه شدت اندوه و غم جانكاه خويش را بدو شكوه مى برد، خداى پر مهرش
جوابش مى دهد و به ندايش لبيك مى گويد
هنگامى كه در تاريكى و تيرگى زندگى ، به سوى خدا تضرع مى كند، خدا
گراميش مى دارد، سپس او را به بارگاه خويش نزديك مى كند.
انس بن مالك مى گويد: مناجات دل انگيز و پرشور حسين عليه السلام كه به
اينجا رسيد، ديگر صداى دل نوازش نيامد. درست اينجا بود كه به ناگاه
ندايى شنيد در فضا پيچيد، ندا اين بود:
لبيك ! بنده محبوبم ، لبيك ! به راستى كه تو در كنف حمايت من هستى و هر
آنچه را گفتى ، همه را شنيديم و دانستيم .
فرشتگان براى شنيدن صداى دل انگيزت شور و اشتياق مى ورزند، پس تو را
همين افتخار بس كه ما راز و نيازت را شنيديم .
دعايت دربارگاه ملكوت و در حجاب ها، در جولان است و همين تو را بسنده
است كه ما پرده ها را كنار زديم ، به گونه اى كه اگر نسيم رحمت از
اطراف آن بوزد، انوار جلال حق او را مى پوشاند.
هر چه مى خواهى بدون بيم و هراس و بدون حساب و اندازه بخواه ، چرا كه
خداوند گار توانا و بى همتاى توام .
آرى ! اين نيايش و اين پاسخ مربوط به پيش از شهادت ، گواهى و نمونه اى
از الطاف خاص خدا، به آن حضرت است . نداهاى ويژه به سوى آن حضرت ، در
روز جاودانه عاشورا، متعدد است ؛از آن جمله ، در واپسين لحظات شهادت كه
بدينگونه مورد لطف قرار گرفت :
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيه
مرضيه
(306)
249 - همانند نماز
فرشتگان
از صفات برجسته فرشتگان اين است كه پيوسته در عبادت خدا و اطاعت
فرمان او هستند نه خستگى آنان را فرا مى گيرد و نه غفلت از ياد خدا و
نه به نافرمانى مى گرايند.
اميرالمؤ منين عليه السلام در وصف آنان مى فرمايد:
برخى از فرشتگان سجده كنندگانى هستند كه ركوعى
ندارند. برخى ديگر براى ركوع خميده اند و قامت براى قيام راست نمى
كنند.
گروهى از آنان صف زدگانى هستند كه هرگز دگرگونى در وضعيت آنان پديد نمى
آيد و ستايشگرانى هستند كه خستگى فرسودگى در آنان راه ندارد، نه خواب
بر چشمانشان پيروز مى گردد و نه اشتباه و خطايى بر انديشه آنها، نه بر
كالبدهايشان سستى روى مى آورد و نه به آگاهيشان غفلت و فراموشى
(307)
امام حسين عليه السلام عبادت تمامى فرشتگان از آغاز تا فرجام آفرينش را
در يك روز انجام داد. آن حضرت براى خدا سجده اى كرد و جاودانه شد ركوعى
به جا آورد كه قامت براى قيام راست نكرد و در شب عاشورا خدايش را به
گونه اى عبادت نمود كه نه خواب بر چشمانش پيروز شد و نه اشتباه و نسيان
بر انديشه اش .
250 - امام حسين (ع ) بر
قله شامخ زهد و عبادت
امام حسين عليه السلام به اندازه اى صاحب زهد و عبادت بود كه
بيست و پنج بار پياده به سفر حج مشرف گرديد، در حالى كه شترها و محمل
ها از پى آن حضرت روان بودند، روزى از امام همام سؤ ال شد كه : چرا تا
اين حد از خداوند مى ترسى ؟
امام حسين عليه السلام فرمودند: هر كسى كه در اين دنيا از خداوند ترسان
باشد، خداوند او را در روز قيامت از عذاب ايمن مى گرداند.
(308)
251 - از فوايد روزه
از امام حسين عليه السلام سؤ ال شد: چرا خداى سبحان بر بندگان
خود روزه را واجب فرمود؟ فرمود: تا ثروتمندان
درد گرسنگى را بچشند، پس اضافه دارايى خويش را بر درماندگان صرف كنند
(309)
252 - نماز امام حسين (ع
) در حوائج
از امام حسين (ع ) روايت شده است كه : در
حوائج مهمه چهار ركعت نماز مى گزارى ، قنوت و اركان آنها را نيكو انجام
مى دهى ، در ركعت اول حمد را يك بار و حسبنالله و نعم الوكيل
(310)را هفت بار مى خوانى و در ركعت دوم حمد را يك بار
و ماشاء الله لا قوه الا بالله ان ترن انا اقل
منك مالا و ولدا
(311)را هفت بار مى خوانى ، و در ركعت چهارم حمد را يك
بار، و افوض امرى الى الله بصير بالعباد
را هفت بار مى خوانى ، سپس حاجت خود را مى طلبى
253 - هدف آفرينش
حسين بن على عليه السلام براى ايراد خطبه به سوى اصحاب خود
بيرون آمد و چنين فرمود:هان اى مردم ! همانا خدا
- بزرگ باد ياد او- بندگان خود را نيافريد مگر براى اين كه به او معرفت
پيدا كنند. پس هرگاه او را بشناسند او را بپرستند و هرگاه او را
بپرستند با عبوديت (صادقانه ) او از بندگى هر آنچه جز خداست بى نياز
گردند.
مردى سئوال كرد: اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدايت ، معرفت خدا
چيست ؟
حضرت فرمود: اين است كه اهل هر زمانى ، امامى را
كه بايد از او فرمان برند بشناسند. زيرا اين امام معصوم است كه مظهر
اسماء و صفات جمال و جلال حق سبحان است .
254 - دعاى امام حسين (ع
) در صحراى عرفات
بشر و بشير پسران غالب اسدى مى گويند: پسين روز عرفه در عرفات
خدمت آن حضرت بوديم از خيمه بيرون آمدند و با گروهى از اهل بيت و
فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع . پس در سمت چپ كوتاه (كمى )
ايستادند و روى مبارك را به سوى كعبه گردانيدند و دست ها را برابر روى
برداشتند و مانند مسكينى كه طعام طلبد اين دعا را خواندند
الحمد لله الذى ليس لقضائه دافع ... تا
به اين جمله رسيدند: و صلى الله على خيرته محمد
خاتم النبيين و اله الطبيبين الطاهرين و المخلصين و سلم .
سپس شروع فرمود در الحاح و دعا و اشك از ديدگانش جارى بود، دعا را
خواند تا به اين جمله رسيد: .. و ادراء عنى فسقه
الجن و الانس سپس سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و از ديده
هاى مباركش مانند دو مشك اشك مى ريخت و به صداى بلند مى گفت :
يا اسمع السامعين تا به اين فقره رسيد
... انت على كل شى قدير يا رب و مكرر مى
گفت : يا رب و كسانى كه پيرامون آن حضرت بودند گوش به دعا داده و به
گفتن آمين اكتفا كرده بودند. سپس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن
حضرت تا آفتاب غروب كرد و به جانب مشعر الحرام روانه شدند.
(312)
255 - اقسام عبادت
كنندگان
امام حسين عليه السلام فرمود: جمعى خدا را مى پرستند به منظور
رغبت به ثواب و پاداش عمل . اين عبادت تجار است ؛يعنى عمل را در مقابل
اجرت انجام مى دهند و عمل آنان به تجارت شباهت دارد و جمعى عبادتشان از
ترس موالى كار مى كنند و مردانى كه عبادت را به منظور تشكر و سپاسگزارى
در مقابل نعمت هاى خدا انجام مى دهند، اين رقم عبادت شيوه آزادگان است
.
(313)
256 - چقدر نيكوست كلام
تو
ابن عساكر نقل مى كند كه نافع بن ازرق - رهبر فرقه خوارج - به
حسين عليه السلام عرض كرد: خدايى را كه مى پرستى براى من توصيف كن .
امام فرمود: اى نافع ! هر كس دين خود را بر قياس بسازد همواره در
اشتباه است و در راه به رو در افتد. و با اعوجاج از دنيا كوچ كند و
گمراه گردد و سخنان نازيبا گويد. خدا به حواس درك نمى شود و به مردم
قياس نگردد. نزديك است ولى به مكان مانند نزديكى موجودات به يكديگر
نيست و دورى او به مكان مثل دورى كسى كه دورى جسته باشد نيست ، بلكه
مقصود از دورى وى از اشياء منزه شدن او از صفات ممكنات است . او يگانه
است و تبعيض و تجزيه و تركيب در او راه ندارد و به نشان ها و به علامات
وصف شده غير از او كه بزرگ و بلند پايه است ، خدايى نيست .
ابن ازرق با شنيدن سخنان امام گريست و گفت :
مااحسن كلامك يعنى : چقدر نيكو است كلام تو.
حسين عليه السلام فرمود: به من رسيده كه تو بر پدرم و برادرم و بر من
گواهى كفر مى دهى .
ابن ارزق گفت : به خدا سوگند يا حسين ! محال است كه اين ناسزا از من
صادر شود، به يقين شما چراغ اسلام و ستارگان احكام خداييد. يعنى مردم
بايد از انوار علوم و معارف شما روشنى بجويند و در تاريكى ها به ستاره
هاى وجود شما هدايت بشوند.
(314)
سپس حسين عليه السلام به آيه شريفه و اما الجدار
فكان لغلامين يتيمين استشهاد فرمود و حجت را بر او تمام كرد.
(315)
257 - اهتمام در رعايت
حقوق مردم
مردى به نام عبدالرحمان ، به يكى از فرزندان امام حسين عليه
السلام سوره حمد را آموخت كه آن حضرت به پاداش كار فرهنگى اش هزار
دينار و هزار جامه و انبوهى زر و زيور و وسايل زندگى به او بخشيد و در
برابر شگفت زدگى معلم از اين همه بزرگوارى و حق شناسى و رعايت حقوق
معنوى معلم فرمود: اينها در برابر عظمت و ارزش
كار تو ناچيز است .
(316)(317)
258 - تفسير صمد
شيخ صدوق عليه الرحمه روايت كرده : اهل بصره به امام حسين عليه
السلام نامه نوشته از معنى صمد پرسش كردند امام در ضمن نصيحت و دعوت
آنان به ترك مجادله روايتى از جد بزرگوارش نقل كرد كه : هر كس بدون
علم به تفسير قرآن دست بيازيد جايگاه خود را در آتش فراهم مى آورد.
امام پس از نقل روايت به تفسير صمد پرداخت و فرمودند، خود پروردگار در
قرآن احد را به صمد تفسير كرده است : گفته الله
احد الله صمد سپس تفسير كرد كه كسى والد او نيست و از كسى متولد
نشده و او نظير و همتايى ندارد و خارج نشده از او خواب و خاطره هم و غم
و بهجت و سرور، خنده ، گريه ، خوف ، رجاء، رغبت اشتياق ، نوميدى ،
گرسنگى ، اسيرى و منزه است پروردگار از اينكه چيز لطيف و يا كثيف از او
متولد شود و سر زند (ولم يولد) يعنى : خداوند منزه و پيراسته است از
آنكه از چيزى متولد شود مانند چيزهاى ديگر كه از عناصر و منابع خودش
متولد مى گردند، مانند چار پايان ، ميوه جات ، نباتات ، درختان و امثال
آنها.
(318)(319)
259 - صوت دلنشين امام
حسين (ع )
يكى از محاسن خطيب ، خوش آهنگ بودن او است كه با صداى گرم و
دلنشين خود هنگام سخن گفتن دل ها را متوجه خود و گوش ها را آماده شنيدن
و نفس ها را ساكت و آرام گرداند و اين خصيصه در رسول اكرم (ص ) به حد
كمال بود و حسين عليه السلام كه شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله
عليه و آله بود در آهنگ و لهجه و نطق و گرمى صدا و دلنشينى گفتار به جد
خود شباهت كامل داشت .
وقتى قران مى خواند همه شنوندگان را بر خود مى لرزاند و وقتى سخن مى
گفت همه را مجذوب خود مى گردانيد. از صداى دلنشين او موها بر بدن راست
مى شد.
260 - گرم صوت قران حسين
عمادزاده از تاريخ كبير ابن عساكر نقل كرده كه شهاب بن خراش
روايت كرده : صداى حسين عليه السلام غنه اى
بود و غنه در قاموس عبارت از جريان كلام و قرار دادن صدا در
خيشوم و سقف دهان و زبان است و آن صدايى است كه از خيشوم بينى بيرون مى
آيد و صدا را گرم مى سازد
(320)
261 - تكريم به قرآن
در روايت آمده امام حسين عليه السلام هر وقت سوار مركب مى شد مى
گفت : الحمد لله الذى هدانا للاسلام و الحمد لله
الذى اكرمنا بالقران و الحمد لله الذى من بنبينا محمد صلى الله عليه و
آله ثم قال الحمد لله الذى سخر لنا هذا و ماكنا له مقربين
حمد خدايى را كه ما را به اسلام رهنمون گشت و سپاس خدايى را كه ما را
به قرآن مكرم داشت و سپاس خدايى را كه با وجد پيامبر بر ما منت گذاشت
سپس گفت حمد بر خداى را كه اين چارپا را به من رام كرد والا به آن نمى
توانستم نزديك شوم
(321)
262 - احساس حيا در نهاد
امام حسين (ع )
ويژگى احترام به شخصيت مردم در زندگى امام حسين عليه السلام تا
جايى بود كه نه تنها از آسيب پذيرى شخصيت و احساس حقارت نيازمندان ،
رنج مى برد و خود احساس شرمندگى مى كرد، بلكه به هنگام ارشاد جاهل و
آموزش ديگران نيز احساس حيا مى كرد.
در روايت است كه : آن حضرت مردى را نگريست كه به شايستگى وضو نمى سازد
و نيازمند آموزش است . آن گرامى تصميم گرفت كه وضوى صحيح را بدو
بياموزد، اما از انديشه شرمنده شدن او به هنگام آموزش وضوى صحيح ،
احساس حيا كرد، به همين جهت با تدبير زيبا و آموزنده اى از برادرش امام
حسن عليه السلام خواست تا در برابر آن مرد سالخورده ، با هم مسابقه وضو
دهند و او را به داورى بطلبند تا بدينوسيله با آموزش غير مستقيم ،
مساءله را بدو خاطر نشان سازند.
هنگامى كه چنين كردند، آن مرد ضمن پى بردن به اشتباه خود و آموختن وضوى
صحيح ، منقلب شد و گفت : شما هر دو نيك وضو
ساختيد و اين من هستم كه به وظيفه خويش نا آگاه بودم و شما اينگونه
بزرگوارانه و مدبرانه مرا ارشاد كرديد
(322)
263 - وضوى خاضعانه امام
حسين (ع )
كان الحسين بن على عليه السلام اذا توضا
تغير لونه وارتعدت مفاصله فقيل له فى ذلك فقال : حق لمن وقف بين يدى
الملك الجبار ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله ؛
امام حسين عليه السلام وقتى وضو مى گرفت رنگش پريده و پاهايش مى
لرزيد.
علت اين كار را پرسيدند فرمود: سزاوار است براى كسى كه در مقابل خداى
با جبروت ايستاده رنگش زرد شود و پاهايش بلرزد.
(323)
264 - خوف و خشيت امام
حسين (ع )
از صفات برجسته امام حسين عليه السلام يكى هم شدت خوف از خدا و
درك عظمت او بود، به گونه اى هنگام وضو ساختن براى عبادت و نماز و تقرب
به سوى پروردگار، رنگ چهره اش دگرگون مى گشت و اعضا و اندام هايش به
لرزه مى افتاد. برخى از سر شگفتى ، از شدت خوف و پرواى او مى پرسيدند
كه مى فرمود:
لا يامن يوم القيامه لا من خاف الله فى الدنيا
(324)
در روز قيامت تنها كسى امنيت خواهند داشت كه در دنيا از پروردگار خويش
پروا داشته باشند.
(325)
265 - خضوع و تواضع در
عبادت
آرى ! خواننده عزيز! بنگر؟ چگونه آن گرامى به هنگام ساختن وضو
براى نماز و عبادت و نيايش رنگ چهره اش دگرگون مى شد و كران تا كران
وجودش مملو از خوف خدا و اعضا و اندامش به لرزه مى آمد؛
(326)ولى ما سوگمندانه به گناهان ويرانگر و هستى سوز
مشغول و هيچ گونه دلهره و هراسى از كيفر خدا به ما دست نمى دهد. و با
اين شرايط چگونه باز هم مدعى آن هستم كه حسين عليه السلام اسوه و الگوى
زندگى ماست .
آرى ! او در انجام برترين عبادتها از پرواى خدا مى لرزد و ما به هنگام
ارتكاب بدترين و زشت ترين گناهان ، كمترين دلهره و هراسى به خويشتن راه
نمى دهيم . به راستى كه لا حول و الا قوه الا
بالله ...
(327)
O بخش دوم : شب عاشورا، شب نماز و مناجات
266 - نماز، محبوب حسين (ع )
نماز گزار بايد اسرار نماز را دوست باشد، دوست نماز باشد، نه
نماز خوان باشد.
سيدالشهداء عليه السلام به ابالفضل عليه السلام فرمود:
به اين قوم بگو امشب را كه شب عاشورا است به من
مهلت بدهند براى اينكه خداى سبحان مى داند انى احب الصوه له ؛(328)
كه من نماز را براى رضاى خدا دوست دارم ، نماز محبوب من است ، من نماز
را دوست دارم و مى خواهم از دوستم وداع كنم
از امام سجاد عليه السلام بيان شده : اذا صليت
صلوه مودع
(329)وقتى نماز مى خوانيد مثل آن كسى باشيد كه مى خواهد
نماز را وداع كند؛زيرا ممكن است اجل نگذارد به نماز بعدى برسيد.
با توجه به اين نكته كه ائمه صلى الله عليه و آله الگوهاى پايدار و
مبين مى باشند توصيه هاى اينان در هميشه تاريخ اسلام چراغى فرا راه
مسلمين خواهد بود تا در لحظات كاميابى و ناكامى شدت و صحت ، سرا و ضرا،
هماره خداوند را به ياد داشته و ختم تمامى امور و ناظر بر كليه اعمال
بدانند. با عنايت به اين مساءله در مى يابيم كه چگونه است كه عابدترين
عابدان عصر سلطه اموى حضرت امام حسين عليه السلام وقتى نماز مى خواند
با آن همه مقامات معنوى چنان در پيشگاه ذات اقدس الهى حاضر مى گردد كه
گويى اين آخرين نماز اوست .
267 - قرآن در شب عاشورا
حضرتش با قرآن آنچنان ريشه دار بود كه شب عاشورا با وجود آن
غوغاء ضمن خطبه كه به ياران ايراد فرمود از قرآن مجيد ياد نمود پس از
اثنا و حمد بر خداوند چنين گفت : اللهم انى
احمدك على ان اكرمتنا بالنبوه و جعلت لنا اسماعا و ابصارا و افئده و
علمتنا القران و فقهتنا فى الدين فاجعلنامن الشاكرين
حمد و سپاس خدايى را كه ما را نبوت پيامبر گرامى داشت و ما را خليفه
عالم در دين نمود و قرآن را به ما تعليم داد، پس خدايا! ما را از
شاكران قرار ده
(330)
268 - تمام شب در عبادت
در حديثى از امام سجاد عليه السلام آمده است : پدرم حسين عليه
السلام نزد ياران خويش رفت و به ايشان دستور داد خيمه ها را نزديك هم
بزنند و طناب هاى آنها را در هم داخل كنند و آنها را چنان نصب نمايند
كه خود ميان آنها قرار گيرند تا با دشمنان از يك طرف رو به رو شوند و
خيمه ها در پشت سر و سمت راست و چپ ايشان قرار داشته باشند كه از سه
سمت ايشان را احاطه كرده باشد، جز آن سمت كه دشمن به نزد ايشان آيد،
سپس خود آن حضرت به جاى خود بازگشت و همه شب را به نماز و دعا و
استغفار آن شب را به پايان بردند و پس از مختصر استراحتى كه حضرت كرد
نماز صبح را با اصحاب خويش به جماعت به جا آورد و بعد به تدارك و آماده
سازى سپاه پرداخت .
(331)
269 - تا صبح در حال
عبادت
ضحاك بن عبدالله مى گويد: شب
عاشورا امام حسين عليه السلام و يارانش تا صبح در حال نماز و استغفار و
دعا و زارى بودند.
(332)
270 - تلاوت قران حسينى
آن حضرت شبانگاهان و بامدادان تلاوت قرآن مى كرد، با اين وصف
چنان شور و شوقى براى همنشينى با قرآن در سر داشت كه شب عاشورا،
روياروى با دشمن تجاوز كار را به دلايلى به تاءخير افكند؛كه نخستين
آنها تلاوت قران بود و در پرتو تلاوت قرآن و نيايش شبانگاهى او و
اردوگاه توحيدش بود كه سى نفر از اردوگاه دشمن را به هدايت و نجات را
از گمراهى باز يافتند و با ترك صفوف دشمن به صف رهروان راه نور پيوستند
و تا شهادت در راه خدا، جانفشانى كردند.
(333)
روز عاشورا، آن حضرت در شرايط خاصى به تلاوت قرآن پرداخت كه يك مورد آن
، لحظات رويارويى فرزندش با دشمن بود و تلاوت قرآنش نه تنها تا آخرين
لحظات ادامه يافت ؛بلكه به هنگامى كه سر مقدسش بر فراز نيزه بود نيز
سوره كهف را تلاوت مى كرد.
(334)
271 - دعاى شب عاشورا
يكى از دلايل به تاءخير افكندن پيكار با دشمن ، يافتن فرصت
ديگرى براى راز و نياز و مناجات و نيايش با خدا در شب عاشورا بود. به
همين جهت پس از پاسى از شب به دعا مشغول شد و تا صبحگاه در حال نيايش
بود و دعاى شبانگاهى اش به اين دعاى صبحگاهى پيوند خورد كه فرمود:
اللهم انت ثقتى فى كل كرب و رجائى فى كل شده و انت لى فى كل امر نزل بى
و عده ، كم من كرب يضعف عنه الفواد و تقل فيه الحليه و يخذل فيه الصديق
و يشمت فيه العدو، انزلته بك و شكوته اليك رغبه منى اليك عمن سوال
ففرجته ...
(335)
بار پروردگار! تو در تمام غم و اندوه پناهگاه و در هر رخداد سخت و
ناگوار مايه اميد و در هر حادثه پناه و سلاح من هستى . چه بسيار غم
هايى كه دل هاى در برابر آن ناتوان و راه چاره در برطرف ساختن آن ،
مسدود مى گردد. دوستان و دشمنان ، زبان به سرزنش و شماتت مى گشايند، كه
من همه را به بارگاه تو آوردم و به تو شكايت كرده و از ديگران قطع اميد
نمودم و تنها تو بودى كه به داد من رسيدى و اين غم هاى كمر شكن را بر
طرف ساختى و مرا از امواج سهمگين بلا، رهانيدى
(336)