چهره درخشان حسين بن على (ع)
على ربانى خلخالى
- ۲۳ -
سرباز گمنام
به جاى يك تن سرباز گمنام هفتاد و دو تن شهيد با نام و به جاى قهرمانان افسانه اى
يكصد تن از مردان حقيقت در ديار ما وجود دارد، فداكارانى كه به جهان فهماندند عده
اندك با فداكارى هر كار بزرگ را مى توانند به عهده بگيرند. ولى عده افزون با داشتن
هر گونه وسايل و تمكن از هر پايه ، با علم و ثروت ، بى روح فداكارى نمى توانند كار
رشيد و شايسته اى بكنند. با فداكارى خود پيام دادند كه شما آيندگان كه با يك جهان
وسايل هم آغوش ، و لى از ما عقب هستيد براى اين است كه از فداكارى كسرى داريد. جهان
ضامن است سرباز فداكار را نگذارد فراموش شود، هر چند گمنام . اين نام از ساير نام
هاى جهان كافى است . پس با وجود اين چنين سربازان خوش نام و شهيدان نيك نام و نيز
سربازان گمنام چه درنگى داريم كه به كوى آنان گذرى كنيم .
آرى اين شهيدان خوشنام ماهم گم اند و هم كم مانند. گم اند اما در فضائل و مكارم كه
خود را باخته و نام و اثرى در كوى آنان از خود آن ها نمى بينى و سر تا پا فضايل به
چشم مى نگرى . در آن وادى كه اينانند ديگران گم اند.
وظيفه ما
اگر به اين زندگان ابدى عشق بورزيم جا دارد، چه از اين زندگان تا ابد شعاع حيات به
سان سرچشمه آب حيات روان است . اگر نام آنان را تجديد كنيم روان خود را از رنج و
فشار نجات داده ايم . اگر روش اقدام و كردار و روحيه آنان را تجديد كنيم به روح
سلحشورى و وظيفه نظامى گرى خدمت كرده ايم . اگر با جنبه خدا پرستى آنان آيين را
تقويت كنيم سزد كه نام آنان را ذكر خدا خواهيم يافت . ما اگر همه فضايل را بخواهيم
در يك جا بيابيم در قبه و بارگاه جان و روان اينان خواهيم يافت .
اگر وظيفه شناس باشيم ، ياد آورى كردار و رفتار و گفتار آنان بر عهده ما و انبار
ذخيره اى براى مربيان است . اگر عالمان اخلاق ما، اخلاق را در پيراهن اينان ببينند.
اگر اميران لشكر براى تهيه روح نظام و سلحشورى پيام آنان را بشنوند به سپاه صلاح و
سلاح خود ذخيره فنا ناپدير رسانده اند.
اگر عارفان تن در دهند كه از ادعا به وادى حقيقت و عمل يك قدم بر دارند شيوه گشودن
درهاى آمد و شد را به جهان ملكوت ياد خواهند گرفت ، مردانى را خواهند ديد كه شوق
پياپى آنان را چنان كشانده كه چون ديدند بقا با لقا سازگار نيست لباس بقا را كندند
و در لقا را كوبيدند. حجت خداى بر خلايق اگر اينان باشند كار ما به رسوايى است ،
معلوم مى شود عارف عذرى ندارد كه سلحشور نيست .
(782)
فصل چهارم : سخنى چند با عزاداران امام
مظلوم عليه السلام و گويندگان
مذهبى
امام حسين روز عاشورا نماز خواند. سيد مظلومان هنگامى كه شمشيرهاى دشمن از هر طرف
از غلاف كشيده شده و تيرها چون قطرات باران او را هدف قرار داده بود نماز را در اول
وقت ترك نكرد و با جماعت ادا فرمود چنان كه در اسلام حتى در جنگ نيز بايد با جماعت
بخوانند.
عموم علاقه مندان و عزاداران بر سيدالشهدا عليه السلام كه در مواكب حسينى و مجالس
نوحه خوانى و در محافل سيار كه هر هفته و در ايام وفيات ائمه تشكيل مى دهند و
خودشان را علاقه مند به دين مى دانند شايسته است بدانند:
سيدالشهدا عليه السلام روز عاشورا در آن موقع گرماى هوا و تشنه لب و هجوم دشمن كه
لشكر كفر و ضلالت براى از بين بردن آن حضرت و ياران با وفايش جمع شده بودند نماز را
فراموش نكرد و آن را با جماعت (نماز خوف )به جاى آورد و به كسى كه عرض كرد يابن
رسول الله وقت نماز است ، فرمود: نماز را به ياد من آورى خدا تو را از نمازگزاران
قرار بدهد. نفرمود: خدا تو را از شهيدان قرار دهد. پس مقام نمازگزاران واقعى مقامى
است كه امام عليه السلام دعا مى كند كه آن شخص را كه از شهداى كربلاست خداوند او را
از نماز گزاران قرار دهد و از فرمايش امام ، عظمت و اهميت نماز نمايان است . پس
آنان كه خودشان را از علاقه مندان سيدالشهدا عليه السلام مى دانند و مجالس سوگوارى
و محافل سيار تشكيل مى دهند و نوحه سرايى مى كنند و از آن حضرت قدردانى مى نمايند،
ولى به نماز اهميت نمى دهند و اهانت كرده و آن را كوچك مى شمارند و از وقت آن به
تاخير مى اندازند و ضايع مى كنند، چنان كه در اخبار وارد شده كه در آخر الزمان مردم
نماز را ضايع مى كنند، يعنى از اول وقت به تاخير مى اندازند و مشغول كسب و تجارت مى
شوند، مشغول نوحه سرايى و ندبه گرى مى شوند يا در وقت نماز كه از اهم واجبات است
اعتنايى ننموده مشغول سينه زنى مى شوند. واى به حال آنان ! سيد مظلومان و شاه
شهيدان خون پاك خود را در راه اقامه نماز برپا نگاه داشتن آن اهدا كرد.
در روايت است كه اگر نماز در درگاه خداوندى قبول نشود اعمال ديگر هم قبول نخواهد
شد. علاقه مند به سيد الشهدا كسى است كه به نماز اهميت بدهد و از هدف و منويات حضرت
سر مشق بگيرد.
واى به حال كسانى كه ستون دين را كه نماز باشد عملا منهدم كنند ولى از سيدالشهدا
عليه السلام قدردانى نمايند. آيا اين قبيل اشخاص اطلاع ندارند كه عملا با بنى اميه
موافقت دارند. آنان مى خواستند نماز را ضايع و اسلام را از مسير صحيح خود منحرف
سازند. اگر آن طور نبود ديكتاتور بنى اميه چرا نماز جمعه را به بهانه اى در روز
چهارشنبه خواند؟
(783)
دستگاه ديكتاتورى بنى اميه نماز مى خواندند، مسجد هم مى ساختند، به شكرانه قتل امام
حسين عليه السلام چهار مسجد در كوفه بنا كردند، اول مسجد اشعث ، دوم مسجد جرير، سوم
مسجد سماك ، چهارم مسجد شبث بن ربعى لعنهم الله جميعا
(784)
سخنى با گويندگان مذهبى
ما براى مبلغان و واعظان محترم وظيفه تعيين نمى كنيم ، بلكه به عنوان تذكر است و
ياد آورى ، كه اين طبقه بايد از جميع رذايل منزه باشند چون رهبرى مردم را به عهده
دارند.
چنين نباشد كه خود به گفته هاى خود عمل نكنند و مردم را به تقوا و پرهيزكارى
بخوانند. در آيه 44 سوره بقره آمده است :
اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و
اتم تتلون الكتاب افلا تعقلون
آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد و خود را فراموش داريد با اين كه مى خوانيد، آيا
نمى فهميد؟
يكى از وظايف خطير اجتماعى و مذهبى امر به معروف و نهى از منكر و آشنا ساختن مردم
به معارف اسلامى و وظايف مذهبى از طريق وعظ و تبليغ است . كسانى مى توانند اين
وظيفه بسيار مهم و مقدس را عهده دار شوند كه از نظر علمى و اخلاقى و اعتقادى بر
ديگران برترى داشته و با بيان شيوا و قدرت ايمان خود بتوانند مردم را از گرداب شكوك
و شبهات نجات بخشيده ، آنان را براى شهود حق و درك حقايق آماده سازند. و اگر اشخاص
نالايق با نداشتن توان علمى و بضاعت اخلاقى و آشنا نبودن به حقايق دينى اين كار
حساس را تصدى كنند، نه تنها به حكم فرموده على عليه السلام ما
هلك امرء عرف قدره
(785) خود را هلاك كرده اند، و اجتماع از گفتار آنها بهره بردارى نبرده ،
بلكه از روى قصور و كوتاهى يا تقصير و غرض ورزى مردم را از حقايق مقدس اسلام دور
ساخته و راه يافتن حق را بر آنها تاريك تر خواهند ساخت .
دانشمندان بزرگوار دينى براى واعظ و مبلغ شرايطى ذكر كرده اند، كه هر يك به جاى خود
در تاثير سخن و نتيجه گرفتن از مجالس مذهبى لازم و موثر است و با نبودن آن به جاى
فايده زيان خواهيم برد. براى نمونه چند شرط را ذكر مى كنيم . تا مطلب روشن شود:
1 - مبلغ به آنچه در باب معارف و اصول دين مى گويد، خود از روى دليل و برهان معتقد
باشد تا مانند موذن شهر حمص نگويد:
اهل حمص يشهدون ان محمدا رسول الله و در باب وعظ و امر
به معروف و نهى از منكر، خود اهل معروف و از ارتكاب منكرات بر كنار باشد و گفته على
ع را فراموش نكند كه فرمود:
لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له ،
و الناهين عن المنكر العاملين به
(786)
و چراغى نباشد كه مردم را روشن كند و خود را بسوزاند.
2 - واعظ و مبلغ بايد عادل باشد تا مردم بتوانند سخن او را بشنوند و بر گفته اش
اعتماد كنند، چه اين كه بر گفته فاسق نمى توان اعتماد كرد و سخن او حجت نيست و نمى
تواند در ميان خدا و بندگانش واسطه باشد، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا ان جاءكم فاسق بنبا
فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهاله فتصبحوا على ما فعلتم نادمين
(787)
اين آيه درباره وليد بن عقبه بن ابى معيط نازل شد، آنگاه كه براى گرفتن صدقات به
قبيله بنى المصطلق مامور شد و اهل قبيله به استقبال او بيرون شدند. وليد كه با آنها
در جاهليت سابقه دشمنى داشت بدگمان شده ، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله گشت و
گفت : بنى مصطلق از دادن زكات امتناع ورزيدند و دروغ مى گفت . رسول خدا صلى الله
عليه و آله خواست به جنگ آنها برود كه اين آيه نازل شد و براى هميشه اعتماد و حجت
را از گفتار فاسق برداشت تا هرگز مسلمان بر گفته فاسق اعتماد نكند و آن را حجت
نشناسد.
خلاصه مبلغ بايد مواظب باشد كه اگر با كسى غرض و دشمنى دارد، چون وليد سخن نگويد.
مواظب باشند از هر جنگ و دفترى نقل حديث و روايت و تاريخ نكنند و به جاى ترويج دين
كارش ترويج دروغ و خيانت به خدا و رسول نباشد. در تفسير قرآن به تفاسير مهم رجوع
كند، كتب معتبر شيعه را گذاشته از كتب اباطيل نقل حديث نكنند.
عده اى از منبرهاى زمان ما آيات را غلط مى خوانند، چون به خود زحمت نمى دهند به
قرآن رجوع كنند يامسايل را اشتباه مى گويند. از آن بالاتر بعضى از بى خردان و
نالايقان براى اين كه پول هايى به جيب بزنند و به نان و آشى برسند، در منبرها يا
نزد افراد بى خرد مى نشينند و از مراجع تقليد بد گويى مى كنند. اينان خود را شيعه
مى دانند يا خائنان به دين و قرآن و مراجع هستند؟ اگر كسى به مراجع شيعه اهانت كند
ولايتش از خدا و رسول صلى الله عليه و آله قطع مى شود. باطل را ترويج نكنند و فاسق
و فاجر را مورد مدح و ستايش قرار ندهند. به بزرگان دين اهانت نورزد، چيزى نگويد كه
فسادى بار آورد يا فتنه اى پديد آرد و آرامش مردم را به هم زند.
به يارى ستمگران برنخيزد و منبر را كه جاى ترويج عدل و نهى از بيداد وسيله شوكت و
قدرت ظالم قرار ندهد. گنهكاران را مغرور نكند و مردم را به هدف مقدس امام حسين عليه
السلام آشنا سازد تا بدانند كه حسين بن على عليه السلام گناه قيام كرد و هرگز با
مردم گنهكار بيدادگر سازش نكرد و شهادت او براى اين نبود كه مردمى به اطمينان شفاعت
او عمرى حق مردم را پامال كنند و با آنچه از حق مردم بيچاره بوده اند او را از خود
راضى كنند. براى كسب شهرت و راضى كردن مستمع و بانى ، روايات و اخبار اهل بيت را از
معانى صحيح آنها منصرف نكرده و تصرفات بيجا را در آن ها روا ندارد.
اگر مقام علمى او اجازه نمى دهد زبان به فتوا دادن نگشايد و هرگاه مساله اى مى گويد
يا حكمى از او سوال شد اگر نمى داند صريحا بگويد نمى دانم و فتواى مجتهد را به نام
او نقل كند.
(788)
خود را موظف بداند تهاسخنانش خطابه نباشد، بلكه گاهى هم مسائل شرعى مردم را بگويد.
مقصود از خطابه آن است كه فلان دهاتى هنوز مساله غسل و تيمم و نمازش را بلد نيست و
سواد هم ندارد. او كى خطابه مى فهمد يا بعضى مسائل روزمره خود را هم نمى دانند، از
آپولو و كره ماه حرف مى زنند. براى مردم عوام الناس چه فايده دارد.
نسبت به زينب كبرى عليهاالسلام زبان به جسارت نگشايد كه او بيچاره بود. اگر او
بيچاره بود پس كاخ يزيد را چطور سياه پوش كرد و در كاخ مجلس سوگوارى و ماتم به پا
نمود، و حتى دشمن را هم به گريه در آورد.
در مورد هر يك از اسيران و شهيدان كربلا يا اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله
مواظب باشد كه روضه يا نوحه دروغ نخواند، دروغ در روضه يا نوحه مصيبتى جداگانه براى
اهل بيت و ائمه عليهم السلام است . اميدواريم انشاء الله تعالى خداوند بر همه
گويندگان مذهبى و ذاكران اهل بيت عصمت و طهارت توفيق عمل كرامت فرمايد و همه را از
شرور فتنه هاى آخر الزمان حفظ فرمايد.
فصل پنجم : كلمات قصار و آموزنده امام
حسين عليه السلام
مردى با حسين بن على عليه السلام برخورد در اولين كلام از حضرت احوال پرسى كرد و از
خداوند براى آن جناب عافيت خواست . آن حضرت در جواب فرمود سلام قبل از سخن گفتن است
، خدايت عافيت دهد. بعد فرمود: به كسى اجازه سخن ندهيد تا سلام كند.
(789)
امام حسين عليه السلام به پسرش در ضمن وصيت مى فرمايد:
اى بنى اياك و الظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله جل و عز
(790)
به فرزندش امام سجاد عليه السلام فرمود: پسرم ! مبادا بر كسى كه جز خداى عزوجل در
برابر تو ياورى ندارد ستم كنى .
نه ظلم كن به كسى نه به زير ظلم برو
|
كه اين مرام حسين است و منطق دين است
|
مردى به امام حسين عليه السلام عرض كرد: احسان به نا اهل ضايع خواهد شد. آن حضرت
فرمود: چنين نيست ، احسان مانند باران تند است ، به نيك و بد مى رسد.
(791)
به مردى كه در برابر او به ديگرى بد گفت ، حضرت فرمود: اى فلانى ! دست از غيبت
بردار كه نان خورش سگ هاى دوزخ است .
(792)
مبادا كارى كنى كه بعد متوجه بشوى كه بد شده است و عذر خواهى بكنى ، زيرا مومن نه
بد مى كند و نه عذر مى طلبد. و منافق هر روز بد مى كند و عذر مى خواهد.
(793)
سلام كردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه از آن سلام كننده و يكى از آن جواب گو است .
(794)
بخيل كسى است كه به سلام كردن بخل ورزد.
(795)
عبادت كنندگان به خدا سه دسته هستند:
1 - گروهى خداوند را به انگيزه نيل به پاداش و دست يافتن به نعمت هاى نامحدودش
بندگى مى كنند، اين نوع عبادت ، شايسته سوداگران سودجو است .
2 - بعضى خداوند را از ترس عذاب عظيمش مى پرستند، اين عبادت نيز در خور بردگان زر
خريد است .
3 - كسانى كه خداوند را به منظور شكر گزارى و اداى يك وظيفه انسانى عبادت مى كنند،
اين عبادت احرار و آزادگان است و چنين عبادتى افضل و برتر از تمام عبادات است .
(796)
يابن آدم انما انت ايام كلما مضى يوم ذهب
بعضك
اين انسان ، تو مجموعه روزها هستى ، هر روزى كه مى گذرد قسمتى از وجود تو رفته است
.
(797)
عمروعاص روزى به امام حسين عليه السلام عرض كرد: چرا شما بنى هاشم كم اولاد هستيد و
ما بيشتر اولاد داريم ؟ حضرت در جواب فرمود:
و ام الصقر مقلاه نزور
(798)
|
مرغ هاى بى هنر اولاد زياد دارند ولى باز شكارى كم اولاد است . عرض كرد: چرا سبيل
هاى ما زودتر از سبيل هاى شما سفيد مى شود؟
فرمود: زنان شما دهان بدبو دارند و سبيل شما را سفيد مى كنند.
عرض كرد: چرا ريش هاى شما پر است و ريش هاى ما كم پشت ؟ فرمود:
و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى
خبث لايخرج الانكدا
(799)
زمين شوره زار كم حاصل است ، اما زمين پاكيزه پرحاصل . معاويه كه در آن مجلس بود،
عمرو عاص را قسم داد كه ساكت باش ، اين پسر على بن ابيطالب است . مردى به امام حسين
عليه السلام عرض كرد: اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله من مردى گناهكارم و
توانايى آن را ندارم كه دست از معصيت بكشم ، مرا موعظه كن . حضرت فرمود: پنج كار
بكن و هر چه مى خواهى گناه كن : اول آن كه روزى خدا را مخور و هر چه مى خواهى گناه
كن . دوم اين كه از ولايت و مملكت خدا بيرون برو و هر چه مى خواهى گناه كن . سوم
اين كه جايى مسكن گزين كه خداوند تو را نبيند، سپس هر چه مى خواهى گناه كن .
چهارم : اين كه چون ملك الموت مى خواهد روح تو را از بدنت جدا كند، او را از خويش
بران و هر چه مى خواهى گناه بكن .
پنجم : اگر هنگامى كه مالك دوزخ تو را به سوى آتش مى برد مى توانى از گفته اش
سرپيچى كن ، هر چه مى خواهى گناه كن .
(800)
امام حسين عليه السلام عرض مى كرد: خداوندا، تو مى دانى آنچه (در مبارزه با اين
جمعيت ستمگر) از من صادر شد نه به خاطر علاقه به حكومت و دستيابى به قدرت و مقام
بود، و نه براى بهره گيرى از مال و ثروت دنيا، بلكه براى اين بود كه نشانه هاى آيين
تو را در همه جا ببينم ، و اصلاح را در تمامى شهرها مشاهده كنم ، و بندگان ستمديده
تو از بند ستم رهايى يابند و در امن و امان زندگى كنند، و واجبات و احكام و
دستورهاى تو همه جا اجرا گردد.
(801)
يحيى بن نعمان مى گويد: من در خدمت امام حسين عليه السلام بودم . مرد عربى وارد شد
كه صورت خود را بسته بود. سلام كرد. حضرت پاسخ داد. عرب گفت : اى پسر پيغمبر، سوالى
دارم . فرمود: بگو. عرض كرد ميان ايمان و يقين چه قدر است ؟ فرمود: چهار انگشت .
عرض كرد: يعنى چه ؟ فرمود: ايمان آن است كه مى شنويم و يقين آن است كه مى بينيم و
ميان چشم و گوش چهار انگشت است .
عرض كرد: فاصله مشرق و مغرب چه مقدار است ؟ فرمود: به قدر يك روز آفتاب عرض كرد:
عزت مرد در چيست ؟ فرمود: بى نيازى از مردم . عرض كرد: قبيح ترين كارها چيست ؟
فرمود: فسق از پير و تندى و بى حوصلگى از پادشاه و دروغ از شخص بزرگ و نظر تنگى و
بخل از ثروتمند و حرص دنيا از عالم .
(802)
اين بخش را با يكى از فرمايش هاى گرانمايه اميرالمومنين على عليه السلام خاتمه مى
دهيم . على عليه السلام فرموده است :
قوام الدين باربعه : بعالم ناطق مستعمل
لعلمه ، و بغنى لايبخل بفضله على اهل الدين (دين الله - خ ل ) و بفقير لايبيع آخرته
بدنياه ، و بجاهل لا يتكبر عن طلب العلم
(803)
پايدارى دين به چهار كس است : دانشمندان سخنورى كه به علم خود عمل كند. ثروتمندى كه
مازاد دارايى را از اهل دين دريغ نكند. فقيرى كه آخرتش را به دنيا نفروشد، نادانى
كه از تحصيل علم تكبر نورزد. دنيا به قهقرا بر گردد. در اين حال بسيارى مساجد و
كثرت افرادى كه در آنها رفت و آمد كنند شما را نفريبد. عرض شد: يا على ، در اين وقت
چگونه بايد زندگى كرد؟ فرمود: در ظاهر با مردم معاشرت كنيد (يعنى با افراد بى دين
و...) در باطن از آنها كنار باشيد. خداوند انشاء الله همه مسلمين را از خطا و لغزش
حفظ فرمايد، و ما را به دوستى على و آل على عليه السلام زنده بدارد و بميراند.
الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا، و صلى الله على سيدنا و نبينا خاتم الانبياء
و المرسلين ، محمد و آله الطاهرين و سلم تسليما. 17 ربيع الاول 1397 قمرى
مطابق 17 اسفند 1355 شمسى
قم - حرم اهل بيت عليهم السلام
على ربانى خلخالى .
|