چهره درخشان حسين بن على (ع)

على ربانى خلخالى

- ۷ -


11- وه !شگفتا از تو اى خاك اسرارآميز!  
هرثمه بن مسلم مى گويد: در جنگ صفين در ركاب على بن ابى طالب كارزار كرديم ،هنگامى كه از آن جا بازگشتم ، در سرزمين كربلا پياده شده و نماز صبح در آن جا خوانديم حضرت را خاك آن جا كفى برداشت و بوييد، گويى در تعقيب نماز خاك شهيدان را بوييد، سپس گفت :
وه !شگفتا از تو اى خاك اسرارآميز! از تو در رستاخيز گروه گروه بر مى خيزند و بى حساب داخل بهشت خواهند شد.
12- قتلگاه عشاق  
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: على عليه السلام به كربلا گذر كرد و فرمود: خوابگاهى است از سوارانى !
قتلگاهى است از عشاق !
اين كوى ،كوى شهيدانى است كه گذشتگان از آنان پيشى ندارند و آيندگان به آنان نمى رسند.
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: على عليه السلام با دو تن از ياران خود به كربلا گذشت ، هنگامى كه به آن سرزمين گذر كرد چشمانش پر از اشك شد و گفت : اين خوابگاهى از سواران آنهاست ، اين بار اندازى براى بنه آنان است در اين جايگاه ، خون آنان به زمين ريخته مى شود خوشا به تو پاكيزه خاكى كه در فراز تو خون احبا خواهد ريخت . (279)
13- نفرين كبوتر راعبى بر قاتلان امام حسين عليه السلام  
به سند متصل از ابن قولويه از محمد بن يعقوب كلينى به اسنادش از داود بن فرقد گفت : در خانه حضرت ابى عبدالله نشسته بودم كبوتر راعبى ديدم همهمه مى كند، آن حضرت به سوى من نگريست و فرمود: اى داود، مى دانى اين مرغ چه مى گويد؟گفتم : نه به خدا فرمود: بر قاتلان امام حسين عليه السلام نفرين مى كند ، پس در خانه هاى خود از اينها نگاه داريد.(280)
14- كربلا از ديدگاه سلمان فارسى (محمدى ) 
مسيب بن نجبه فرازى (281)مى گويد: هنگامى كه سلمان فارسى به ديار ما - يعنى عراق - آمد (ظاهرا وقتى است كه سلمان فارسى والى مدائى بود )در زمره استقبال كنندگان او رفتيم سپس به سوى كربلا رهسپار شد و در آن جا گفت :
اين قتلگاه برادران من است ، اين جاى زمين نهادن بنه آنان است و اين خوابگاه سواران آنان است شتران خود را در آن براى ابد خواهند خوابانيد و اين محل ريزش خون آنان است در اين زمين پسر بهترين پيغمبران كشته مى شود در اين زمين بهترين بازماندگان كشته مى شود.
15- ابن عباس شهادت امام حسين عليه السلام را خبر مى دهد  
قال ابن عباس : ما كنا نشك اهل البيت و هم متوافرون ان الحسين عليه السلام يقتل بالطف . (282)
ابن عباس مى گويد: ما خانواده پيغمبر صلى الله عليه و آله هيچ شكلى نداشتيم و با اطمينان بسيار مى دانستيم كه حسين در كربلا شهيد خواهد شد.(283)
ولى اخيرا عده اى در لباس روحانيت ، مرام وهابيت را در جامعه ترويج مى كنند اينان افراد لجوج و عنود و بى دين از خدا بى خبرند و با آل محمد صلى الله عليه و آله دشمنى دارند آنان كه دشمن آل محمد را در دل دارند و به همان حال بميرند، كافر مرده اند و بهشت برايشان حرام است .
امام صادق عليه السلام فرمود: فان الله تبارك و تعالى لم يخلق خلقا انجس من الكب و ان الناصب لنا اهل بيت لا نجس منه .
خداوند خلقى را نجس تر از سگ نيافريد، و ناصب ما اهل بيت از آن نجس تر است . (284)
16- حضرت على عليه السلام از زمين كربلا عبور مى كند 
احمد بن حنبل به سند خويش از ابى عبدالله نجار روايت مى كند با على عليه السلام هنگامى كه به صفين مى رفت همراه بودم چون به سرزمين نينوا ( كربلا) رسيديم ندا كرد: صابر باش اى حسين در كنار نهر فرات .
پرسيدم : اى امير مومنان ،منظورتان چيست ؟فرمود: روزى بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم ، ديدم چون ابر بهار گريه مى گريد، گفتم : يا رسول الله ، چرا چنين مى گرييد ؟فرمود: پيش از تو جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين عليه السلام در كنار فرات كشته مى شود. (285)
محمد بن سير بن نقل كرده كه معجزه اى از اميرالمومنين على عليه السلام در اين باب ظاهر شد آن حضرت گاهى عمر سعد را در ايام جوانى اش ‍ ملاقات كرده و به او فرموده بود: واى بر تو يابن سعد، چگونه خواهى بود در روزى كه مردد شوى ما بين بهشت و جهنم و تو جهنم را اختيار كنى . (286)
17- خبر دادن على عليه السلام از قاتل امام حسين عليه السلام
صدوق رحمه الله در امالى و سيد هاشم بحرانى در ميدنه المعاجز، (ج 1، ص 112 ) مسند از اصبغ بن نباته كه از اصحاب على عليه السلام بوده - روايت كرده اند كه روزى على عليه السلام در ضمن خطبه خود فرمود:
سلوفى قبل ان تفقدونى ، فوالله لا تسالونى عن شى ء مضى و لا عن شى ء يكون الا نباتكم .
بپرسيد از من هر چه مى خواهيد پيش از آنكه مرا نيابيد، به خدا سوگند نمى پرسيد از من آنچه گذشته و از آنچه بعد مى شود مگر آنكه شما را خير مى دهم به آنها . سعد بن ابى وقاص پدر عمر برخاست و گفت :
يا امير المومنين ! اخبرنى كم فى راسى و لحيتى من شعرة ؟
اى اميرمومنان ، خبر ده مرا كه بر سر و ريش من چند تار مو هست ؟
على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كه خليل من رسول الله صلى الله عليه و آله خبر داد كه تو اين سوال را از من خواهى نمود بدان كه در سر و ريش تو مويى نيست مگر آن كه در بن آن شيطان است كه تو را اغوا مى كند.
و ان فى بيتك لسخللا السحين ابنى .
براى اين كه بدانى من همه چيز را مى دانم در خانه تو گوساله اى است كه فرزند حسين را مى كشد. (287)
18- امام حسن مجتبى عليه السلام از قتل امام حسين عليه السلام خبر مى دهد
در امالى طوسى از مفضل بن عمر از حضرت جعفر صادق عليه السلام روايت است كه روزى امام حسن عليه السلام نشسته بود كه امام حسين عليه السلام داخل شد چون چشمش به امام حسن عليه السلام افتاد گريه كرد اام حسين عليه السلام فرمود: يا اباعبدالله ، سبب گريه شما چيست ؟گفت : از آنچه مى بينم بر حضرت تو از اين مردم شوم ، اما امام مجتبى فرمود: بر من خيلى زياد ستم نشود كه زهرى به من بنوشانند و شهيد يا اباعبدالله هيچ روزى چون روز تو بناشد كه سى هزار نفر به قتل تو مبادرت كنند كه خود را مسلمان و امت جد تو شمارند تا خون تو بريزند و حرمت تو را ندارند، دختران و اهل حرم تو را اسير ببرند و خيمه هاى تو را به غارت ببرند آنگاه غضب و لعنت خداوند بر بنى اميه فرود آيد و آسمان خون و به خاكستر ببارد و هر آفريده حتى و حوش درندگان بيابان ها بر تو بگريند. (288)
19- امام حسين عليه السلام و علم غيب  
حذيفه مى گويد: از امام حسين عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: به خدا سوگند بنى اميه بر قتل من اجتماع خواهند كرد و عمر بن سعد فرمانده سپاهشان خواهد بود اين مطلب را در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود.
پس من عرض كردم : يا بن رسول الله آيا پيغمبر اين موضوع را به شما خبر داده ؟ فرمود: نه پس خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرفياب شدم و سخنان امام حسين عليه السلام را به عرض رساندم فرمود: علم من علم حسين و علم حسين علم من است .
امام حسين عليه السلام به عمر بن سعد فرمود: بعد از من از گندم عراق زياد نخواهى خورد و چنين شد، زيرا هنوز به آن نرسيده بود كه مختار او را
كشت . (289)
روز عاشورا حسين استاد دانشگاه دين
درس عبرت داد ما را كشته شد در راه دين
ديد از بيدادى زشتى اعمال يزيد
مى شود پنهان به زير ابر ظلمت ماه دين
داده هفتاد دو تن قربان و خود قربان نمود
كربلا گرديد تا حشر قربانگاه دين
20- امام حسين عليه السلام از سرنوشت خود آگاه است  
ابى الجارود از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند كه عبدالله ابن زبير به امام حسين عليه السلام گفت : چرا در موسم حج خانه خدا را ترك مى كنى و به سوى عراق مى روى ؟امام حسين عليه السلام فرمود: همانا دفن شدن من در كنار فرات محبوب تر است از آن كه در جلو كعبه به خاك سپرده شوم . (290)
ابن قولويه از ابى سعيد نقل مى كند كه گفت : شنيدم از حسين بن على عليهماالسلام پس از آن كه با عبدالله زبير خلوت كردند و گفت و گوهاى آنان تمام شد فرمود: ابن زبير به من گفت ، كه تو هم مانند كبوتران حرم در اين جا پناهنده باش من در پاسخ گفتم : كشته شدنم در خارج هر قدر هم فاصله كم باشد، نز من از كشته شدن در حرم محبوب تر است ، و نيز به اوك گفتم : كشته شدنم در كربلا نزد من از كشته شدنم در حرم محبوب تر است . (291)
21- امام حسين عليه السلام با عمر سعد گفتگو مى كند  
مشهور است كه عمر سعد پيش از واقعه كربلا به مسجد وارد مى شد هر كس ‍ نگاهش به او مى افتاد بى اختيار مى گفت :
هذا قاتل حسين بن على عليه السلام ): يعنى : اى معلون كشنده حسين بن على عليه السلام است تا آن كه روزى به خدمت حسين بن على عليه السلام آمد و عرض كرد اين سفيهان گمان مى كنند كه من قاتل شما خواهم شد.
آن حضرت تبسم كرده و فرمود: آنها كه اين سخن را به زبان مى آورند سفيه نيستند، كلمه حقى است كه بر زبان ايشان جارى مى شود اما تو به يقين بدان اى عمر سعد، كه پس از من يك بار شكم را از گندم عراق سير نخواهى كرد و زنده نخواهى ماند بعد از من جز چند صباحى .
قضيه همان شد كه امام عليه السلام خبر داده بود به اندك فرصتى مختار پيدا شد و هر يك از اين ظالمان را به خصوص عمر سعد را به زجرى به جهنم فرستاد كه بعد از آن ممكن نبود و به همان وجهى كه خداى بزرگ انتقام واقعه يحيى بن زكريا عليهماالسلام را از طايفه بنى اسرائيل گرفته بود(292)
اى شهيد كه لب تشنه بريدند سرت
لاله سان سوخت زداغ على اكبر جگرت
تشنه لب هيچ مسلمان نكشد كافر را
تو چه كردى كه لب تشنه بريدند سرت
نامه تشنه لبان را ببر اى باد صبا
به سر تربت زهرا اگر افتد گذرت
بگو اى بانو جنت سرى از غرفه بر آر
غرفه در لجه خون بين تن شمس و قمرت
تو دل آسوده اى از چشمه كوثر سيراب
دخترانت همه لب تشنه و بى سرپرست
طبرى نقل مى كند كه حسين بن على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند مرا رها نمى كنند تا خون دلم را بريزند و خداوند به خاطر اين جنايتشان كسى را بر آنها مسلط مى كند كه خوار و زبون سازد كه حتى از پليدترين چيزها پست تر باشد. (293)
فصل سوم : فضايل زيارت سيد الشهداء عليه السلام وفضايل زايران آن حضرت
به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه امر كنيد شيعيان ما را به زيارت حسين بن على عليه السلام كه به درستى كه زيارت آن حضرت دفع مى كند خانه فرود آمدن و غرق شدن و سوخته شدن و درنده دريدن را و زيارت آن حضرت فرض است بر هر كسى كه اقرار نمايد براى حسين عليه السلام به امامت از جانب خدا به سند موثق از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه زيارت كنيد حسين را و جفا مى كنيد آن حضرت را به ترك زيارت كه او بهترين جوانان اهل بهشت و بهترين جوانان شهيدان است به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه زيارت كنيد قبر امام حسين عليه السلام را اگر چه سالى را يك مرتبه باشد به درستى كه هر كه برود نزد آن حضرت با شناسايى حق آن حضرت و انكار نكردن حق او، او را عوضى نيست به غير بهشت و روزى داده مى شود روزى فراخ و مى دهد خدا به او فرجى نزديك به درستى كه حق تعالى موكل گردانيده است به قبر امام حسين عليه السلام چهار هزار ملك را كه همگى گريه بر آن حضرت مى كنند، و مشايعت مى كنند هر كه را زيارت آن حضرت كند تا به اهل خود برگردد و اگر بيمار شود او را عيادت مى كنند و اگر بميرد به جنازه او حاضر مى شوند با طلب آمرزش از براى او و ترحم كردن بر او.
به سند معتبر ديگر منقول است كه شخصى به حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كرد كه فداى تو شوم ، چه مى فرمايى در حق كسى كه ترك كند زيارت حضرت امام حسين عليه السلام را و او قادر به زيارت باشد ؟
فرمود: مى گويم او عاق رسول خدا صلى الله عليه و آله و عاق ما شده است و سبك شمرده است امرى را كه براى او نافع است هر كه زيارت كند آن حضرت را خدا حوائج او را متكفل گردد و كفايت مهمات دنياى او بنمايد و زيارت آن حضرت روزى را براى بنده جلب مى كند و آنچه خرج كند عوض ‍ دهد و گناه پنجاه ساله او را مى آمرزد و بر مى گردد به سوى اهل خود و حال آن كه هيچ گناه و خطايى بر او نباشد، مگر آن كه از نامه عمل او محو شود و اگر در آن سفر بميرد ملائكه نازل شوند او را غسل دهند و گشوده شود براى او درى به سوى بهشت كه داخل وشد براى او نسيم بهشت ، و اگر سالم بماند گشوده شود براى او درى كه نازل شد از در روزى او و حق تعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است ده هزار درهم بدهد و براى او ذخيره كند و چون محشور شود گويند به او كه خدا اين عوض را براى تو ذخيره كرد كه امروز به تو رسانيد و در حديث معتبر ديگر منقول است كه آن حضرت به ام سعيده فرمود كه زيارت كن حضرت امام حسين را كه زيارت واجب است بر مردان و زنان و در حديث معتبر ديگر منقول است كه فرمود كه اگر يكى از شما حج كند در تمام عمر خود و زيارت امام حسين عليه السلام نكرده باشد هر آينه ترك كرده خواهد بود حقى از حقوق رسول خدا صلى الله عليه و آله زيرا كه حق حسين عليه السلام فريضه است از جانب خداوند و واجب است در نيكى ما و اميد ثواب هاى تو در صله ما و براى شاد گردانيدن پيغمبر تو اجابت نمودن ايشان امر را و براى خشمى كه بر دشمنان داخل كرده اند و مراد ايشان خشنودى تو است ، پس مكافات ده ايشان را از جانب ما به خشنودى و حفظ كن ايشان را در شب و روز خليفه ايشان باش در اهل و اولاد ايشان كه در وطن خود گذاشته اند به خلافت نيكو و رفيق ايشان باش و دفع كن از ايشان شر هر جبار معاند را و هر ضعيف و شديد از خلقت را و شر شياطين و جن و انس را و بده به ايشان زياده از آنچه اميد دارند از تو در دور شدن از وطن هاى خود و در اختيار كردن ايشان ما را بر فرزندان و اهالى و خويشان خود.
خداوند، دشمنان ما عيب كردند بر ايشان بيرون آمدن ايشان را به زيارت ما، پس اين مانع نشد ايشان را عزم كردن و بيرون آمدن از روى مخالف ايشان پس رحم كن آن روها را كه آفتاب متغير گردانيده است ، و رحم كن گونه هاى ايشان را كه مى گردانند و مى مالند بر قبر امام حسين عليه السلام و رحم كن آن ديده ها را كه گريه ايشان جارى شد از ترحم بر ما و رحم كن آن دل ها را كه جزع كرده اند و سوخته اند از براى مصيبت ما،و رحم كن آن فغان ها را كه در مصيبت ما بلند كرده اند.
خداوندا از جان ها را و آن بدن ها را به تو مى سپارم تا سيراب گردانى ايشان را از حوض كوثر در روز تشنگى .
و پيوسته آن حضرت به اين نحو دعا مى كرد و در سجده پس چون فارغ شد گفتم : آن دعا كه من از شما شنيدم اگر در حق كسى مى كرديد كه خدا را نمى شناخت گمان داشتم كه آتش جهنم به او نرسد هرگز والله كه آرزو كردم كه زيارت آن حضرت كرده بودم و حج نكرده بودم .
حضرت فرمود: چه بسيار نزديكى تو به آن حضرت ، چه مانع است تو را از زيارت اى معاويه ترك زيارت مكن گفتم : فداى تو شوم نمى دانستم ، كه اين قدر فضيلت دارد فرمود كه اى معاويه اينها كه براى زيارت كنندگان آن حضرت دعا مى كنند در آسمان بيش از آنهايند كه دعا مى كنند برايشان بر زمين ترك مكن زيارت آن حضرت را از براى خوف از احدى كه هر كه از براى خوف ترك زيارت كند آن قدر حسرت برد كه آرزو مى كند كه كاش آن قدر مى ماندم نزد قبر آن حضرت كه در آنجا مدفون مى شدم آيا دوست نمى دارى كه خدا ببيند تو را در ميان آنها كه دعا مى كنند برايشان رسول خدا صلى الله عليه و آله از آنها باشى كه ملائكه در قيامت با ايشان مصافحه مى كنند ؟ آيا نمى خواهى از آنها باشى كه در قيامت حضرت رسول صلى الله عليه و آله با ايشان مصالحه مى كند ؟
و به سند معتبر منقول است از زرراه كه عرض كردم به خدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه چه مى فرمايى در باب كسى كه پدرت حضرت امام حسين را زيارت كند با ترس ؟فرمود: خدا او را ايمن مى گرداند در روز قيامت كه همه ترسان باشند و به استقبال او آيند ملائكه و او را بشارت دهند و گويند مترس و اندوهناك مباش كه اين روز رستگارى و فيروزى تو است .
و به سند معتبر منقول است كه ابن بكير به حضرت صادق عليه السلام گفت : مى روم به زيارت حضرت امام حسين عليه السلام و دلم ترسان و هراسان است تا بر مى گردم ، از ترس خليفه و ابتاع و لشكريان او فرمود، كه اى پسر بكير، دوست نمى دارى كه خدا تو را ببيند كه از براى ما ترسانى ، مگر نمى دانى كه كسى كه از براى خوف ما خايف و ترسان باشد حق تعالى او را در قيامت در سايه عرش خود جا دهد و حضرت امام حسين عليه السلام در زير عرش با او سخن گويد و او را حق تعالى ايمن گردانيد از ترس هاى روز قيامت مردم ترسند و او نترسد و اگر ترسد ملائكه او را بشارت دهند و ترسش را زايل گردانند.
و به روايت قوى منقول است كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام به محمد بن مسلم فرمود كه آيا مى روى به زيارت قبر امام حسين ؟ گفت : بلى مى روم با ترس و بيم . فرمود: هر چند سخت تر و دشوارتر است ثواب به قدر ترس است و هر كه در زيارت آن حضرته بترسد، ايمن گرداند خدا او را در روز قيامت و برگردد از زيارت با آمرزش گناهان و سلام كنند بر او ملائكه و زيارت كنند او را پيغمبر صلى الله عليه و آله دعا كند از براى او و برگردد با نعمتى از خدا و فضلى و بدى به او نرسد. (294)
در فضايل زائران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام  
فضايلى كه براى زاير است به حسب حالات و آن شانزده فضيلت است :
يكم : در حالت رفتن به زيارت ، چنان كه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه خداوند را فرشتگانى است كه موكلند بر قبر حسين عليه السلام پس چون كسى قصد زيارت آن مظلوم نمايد خداوند گناهان او را به ايشان مى دهد، پس چون يك گام برداشت همه آن گناهان را محو كنند و در قدم دوم حسنان او را مضاعف نمايند، و همچنين در گام سوم و چهارم و همچنين تا اين كه بهشت بر او واجب بود و چون بعد از نيت غسل كند ندا دهد او را خاتم انبيا كه : اى مهمان خدا، بشارت باد تو را كه رفيق من خواهى بود در بهشت و ندا كند او را على عليه السلام كه : من ضامنم كه حاجات شما را شود، و در راست و چپ او باشند تا مراجعت نمايد .(295)
دوم :در حال مهياكردن اسباب زيارت كه آن سبب خوشحالى اهل آسمان هاست . (296)
سوم : هرگاه چيزى صرف نمايد در مهيا كردن اسباب زيارت ، پس به هر درهمى به قدر كوه احد حسنات به او دهند، و اضعاف او را به او رد كنند، و بلاها از او دفع شو و در روايت ابن سنان آمده است كه به هر درهم به او دهند هزار، و هزار و هزار تا ده مرتبه ، و رضاى خدا و دعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين و ائمه هدى از براى او بهتر است . (297)
چهارم : چون از منزلش بيرون آمد ششصد ملك از شش جهت به مشايعت او آيند. (298)
پنجم : چون به راه افتد بر هر چه قدم گذارد در حقش دعا كند (299) و به هر گامى هزار حسنه برايش نوشته شود، (300) و اگر در كشتى مضطرب گردد ندا رسد خوش به حال شما كه بهشت از براى شماست . (301) و اگر سوار باشد پس به هر گامى كه مركوبش بر دارد هزار حسنه از برايش نوشته مى شود. (302)
ششم : هر گاه آفتاب بر او تابد گناهاش را تمام كند چنانكه آتش هيزم را مى سوزاند. (303)
هفتم : هر گاه از شدت گرما يا حركت عرق كند، پس در مزار كبير روايت شده است كه به هر عرقى هفتاد هزار ملك خلق مى شود كه از براى زوار آن حضرت استغفار مى كنند تا روز قيامت .
هشتم : چون آب فرات غسل كند به جهت زيارت ، بريزد گناهان ايشان ، و ندا كند ايشان را خاتم انبيا كه :بشارت باد شما را كه رفيق مى خواهيد بود رد بهشت ، و اميرالمومنين عليه السلام گويد: من ضامن قضاى حوايج رفع بلا از شما هستم در دنيا و آخرت چنانكه گذشت .
نهم : چون به راه افتد بعد از غسل خدا از برايش به هر قدمى كه بر دارد يا بگذارد صد حج مقبول ، و صد عمره مقبوله ، و صد جهاد كه در پيش روى پيغعمبر خدا صلى الله عليه و آله با بدترين دشمنان او كرده باشد. (304)
دهم : چون نزديك كربلا رسد چند صنف از فرشتگان به استقبال او آيند، كه از آن جمله چهار هزار فرشته اند كه به يارى آن سرور آمدند در روز عاشورا و مامور شدند كه در همان زمين بمانند، و از آن جمله هفتاد هزار فرشته . (305)
دعاى فرشتگان براى زوار  
يازدهم : حضرت را زيارت كند آنجناب به او نظر كند پس در حقش دعا كند و از پدر و جدش خواهد كه براى او طلب مغفرت نمايند. (306)
پس ملائكه برايش دعا كنند و همه انبيا و مرسلين ، و نوشته شود از برايش ‍ ثواب جميع عبادات ، چنان كه گذشت ، و مصافحه كنند با او ملائكه و مهرى ، بر صورتش زنند از نور عرش كه اين است زيرا قبر حسين عليه السلام فرزند خاتم انبيا و سيد شهداء. (307)
دوازدهم : چون مى خواهد به وطنش مراجعت نمايد متابعت كنند او را چند صنف از ملائكه خصوصا جبرئيل ، و ميكائيل و اسرافيل ، و همان چهار هزار ملك ،و هفتاد هزار كه گذشت ، و بالخصوص دو ملك به نزد او آيند و به او و اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله هستى به خدا قسم كه آتش را به چشم نخواهى ديد و تو را نخواهد خورد، منادى ندا كند كه : خوشا به حال تو كه بهشت از براى تو است . (308)
سيزدهم : هرگاه وفات نمايد بعد از زيارت الى يك سال يا دو سال ، آن ملائكه بر جنازه اش حاضر شوند، و از برايش طلب مغفرت نمايند، (309)
او را زيارت كند در حال موت يا در شب اول قبر. (310)
پس اى كسانى كه در قبر غريب و تنها خواهيد بود، و به وحشت آن مبتلا خواهيد شد، و كسى به زيارت نخواهد آمد، كه با شما مواجهه نمايد، بلكه اگر كسى به زيارت بيايد، نزديك قبر شما خواهد ايستاد و به فاصله دو زراع خاك و گل ، پس هر گاه زيارت كنى امام حسين عليه السلام را البته آن جناب در آن حال به زيارت تو آيد و به طريق مواجهه ، و بر تو سلام خواهد كرد، پس آيا ديگر وحشت و خوفى از براى تو باقى خواهد ماند ؟و هر چند بيشتر زيارت كرده باشى ، و شوقت به او زياده باشد او هم مكرر به زيارت تو خواهد آمد و مانوس تو خواهد بود .
حضور ملائكه در تشييع جنازه زوار  
چهاردهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده كه هرگاه زائر در بين راه بميرد، ملائكه در تشييع جنازه او حاضر مى شوند و كفن و حنوط از بهشت از براى او مى آورند و بر او نماز مى گزراند و از ريحان بهشت در زير او فرش ‍ مى كنند، و زمين قبر گشاده مى شود از هر سمت به قدر سه ميل ، و درى از بهشت به سوى قبرش مى گشايند، كه از روح و ريحان آن بر او داخل مى شود تا روز قيامت . (311)
پانزدهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده : هرگاه در بين راه به او اذيتى رسد از حبس يا ضرب در عوض هر روزى كه حبس شود يا غمى به او رسد، فرحى در قيامت به او خواهد رسيد، راوى عرض كرد: اگر بعد از حبس او را بزنند به جهت قصد زيارت ؟فرمود: به عوض هر زدنى يك حورى به او دهند و به عوض هر دردى هزار هزار حسنه به او داده شود هزار هزار گناه از او محو گردد، و هزار هزار درجه ترفيع يابد، و از كسانى باشد كه در قيامت هم هم صحبت با پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد تا مردم از حساب فارغ شوند و حاملان عرش با او مصافحه نمايند و به او گويند: هر حاجت كه مى خواهى بخواه و ضارب او را بياورند به مقام حساب و بدون سوال و جواب باز وى او را بگيرنتد و ببرند و نزد فرشته اى ، پس به شربتى از حيم جهنم و شربتى از غسلين به او دهند و او را بر كوه هاى آتش مقام دهند، به او گويند بچش آنچه را از براى خود مهيا كردى به دست خود كه مهمان خدا و رسول را زدى و اذيت كردى .
پس آن مضروب را به نزد در جهنم آورند، و بگويند: ببين زننده خود را و آنچه به او رسيده است از عذاب الهى است آيا سينه ات شفا يافته است و به قصاص خود رسيد ؟مى گويد: حمد خدا را. (312)
شانزدهم : از امام صادق عليه السلام نقل شده : اولين قطره اى كه از خودش ‍ ريخته شود جميع گناهانش آمرزيده شود، و ملائكه طينت اصليه او را مى شويند تا در برابر پاك شود مانند طينت انبيا، از آنچه با او مخلوط بوده است از طينت كفار، و قلب او را بشويند تا اينكه منشرح گردد، و از ايمان مملو شود، و خدا را ملاقات نمايد پاك و پاكيزه ، از جميع معاصى و صفات رذيله ، و شفاعت او را قبول نمايند در حق اهل بيتش ، و هزار نفر از برادرانش ، و ملائكه و جبرئيل و ملك الموت بر او نماز كنند، و كفن و حنوط او را از بهشت بياورند، و قبر او را وسيع نمايند، و چراغ ها در قبرش روشن كنند، و درى از بهشت به سوى او گشايند، و ملائكه نخفه ها از بهشت براى او بياورند و بعد از هيجده روز او را به حظير قدس بالا برند پس با اولياى خدا باشد تا نفخه صور او را دريابد،و بعد از نفخه دوم از قبر بيرون آيد، پس ‍ اول كسى كه با او مصافحه كند پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد و اميرالمومنين و اوصيا و بشارتش دهند، و بگويند: با ما باش پس او را بر حوض بدارند، پس آب بياشامد، و به هر كه بخواهد بدهد. (313)
فصل چهارم : فضائل تربت امام حسين عليه السلام  
به سند معتبر از موسى بن جعفر عليهماالسلام منقول است كه فرمود: از تربت من چيزى بر مداريد كه تبرك به آن كنيد، كه تربت ما حرام است مگر تربت جدم حسين كه آن را خدا شفا گردانيده است براى شيعيان و دوستان ما.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا منقول است كه هر گلى حرام است مانند ميته و خون و جانورى كه به نام غير خدا كشته باشند مگر طينت قبر حسين عليه السلام كه از شفاى هر درد است .
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه اگر بيمارى از مومنان كه حق و حرمت و ولايت و امامت حضرت امام حسين عليه السلام را داند بگيرد از طين قبر آن حضرت به قدر سر انگشت هر آينه دواى او خواهد بود.
و به سند موثق از ابن ابى يعفور است كه به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه شخصى از خاك قبر امام حسين عليه السلام بر مى دارد و نتفع مى شود و ديگرى بر مى دارد و منتفع نمى شود، و فرمود: نه والله هر كه برآرد و اعتقاد داشته باشد كه به او نمى بخشد البته منتفع مى شود.
و به سند معتبر منقول است كه يكى از اصحاب حضرت امام محمد باقر عليه السلام گفت : زنى قدرى ريسمان به من داد كه در مكه بدهم كه جامه كعبه را به آن بدوزد و من نخواستم كه به حاجيان و خدمه خانه كعبه بدهم زيرا ايشان را مى شناختم و مى دانستم كه خود متصرف مى شوند چون به مدينه آمدم ، خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم ، فرمود كه آن را بده و عسل و زعفران بخر و قدرى از تربت امام حسين را بگير و با آب باران مخلوط كن و عسل و زعفران را در آن بريز و به شيعيان بده كه بيماران خود را با آن مداوا كنند.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه خاك قبر امام حسين شفاى هر درد است ، و آن است دواى بزرگ .
و در حديث ديگر فرمود كه هر كه را علتى برسد و مداوا كند به خاك قبر امام حسين عليه السلام حق تعالى او را شفا مى بخشد، از مرض مگر آن كه علت مرگ باشد.
و به سند معتبر از شخصى كه گفت : حضرت اما رضاعليه السلام براى من از خراسان بسته متاعى فرستاد چون گشودم در ميان از خاكى بود از آن مرد كه آورده بود پرسيد اين خاك چيست ؟ گفت : اين خاك قبر امام حسين است ، هرگز آن حضرت از جامه و غير جامه چيزى به جايى نمى فرستد مگر اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى گويد: اين درمان است از بلاها به اذن و مشيت خدا.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه برداريد كام فرزندان خود را با تربت حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها.
و سند صحيح منقول است كه شخص به آن حضرت عرض كرد كه مى گيرم از خا قبر امام حسين عليه السلام و نزد من مى باشد براى بركت آن فرمود: خوب است .
و در حديث ديگر فرمود: در خاك حايرى كه حسين در آن مدفون است شفاى هر درد و ايمنى از هر درد و بيم و خوف است .
و به روايت معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه نزد امام حسين عليه السلام خاك سرخى هست كه شفا مى بخشد از هر درد و مرض مگر مرگ .
راوى گفت : من رفتم و از بالاى سر آن حضرت به قدر يك ذراع گندم از بالاى سر آن حضرت سرخى ريخت به قدر درهمى ، پس آن را به كوفه آوردم ، و با دواها ممزوج كردم و به بيماران مى دادم و شفا مى يافتند.
در حديث ديگر فرمود: هر گلى حرام است مانند گوشت خوك و هر كه بخورد و بميرد من نماز بر او نمى كنم مگر گل قبر امام حسين عليه السلام كه در آن شفاى هر درد است و اگر كسى از روى لذت و خواهش بخورد، از براى او شفا نيست .
در حديث ديگر فرمود كه اندكى از آن حلال است مثل نخودى در روايت معتبر ديگر فرمود كه خاك قبر حسين عليه السلام را از نزد قبر تا هفتاد ذرع مى توان برداشت در روايت معتبر ديگر هفتاد باع است فرمود: باع آن مقدار است كه هر دو دست را بگشايند و تقريبا به قدر چهار ذراع مى شود .
و به سند معتبر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه گل قبر امام حسين عليه السلام شفاى هر درد و ايمنى از هر خوف است و از براى هر مطلب كه بردارند آن مطلب حاصل مى شود.
در حديث ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند از گل ارمنى كه بر مى دارند براى كسى كه عضوى از او شكسته باشد، آيا حلال است برداشتن آن ؟فرمود: از خاك قبرذوالقرنين است و خاك قبر امام حسين عليه السلام از آن بهتر است و در حديث معتبر ديگر منقول است از ابو حمزه ثمالى كه گفت : عرض كردم به حضرت صادق عليه السلام كه مى بينم اصحاب را كه مى گيرند خاك قبر امام حسين عليه السلام را و طلب شفا از آن مى كنند، آيا در آن شفا هست ؟فرمود: طلب شفا مى توان كرد از خاكى كه بردارند از ميان قبر تا چهار ميل و هم چنين از خاك قبر جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و قبر اميرالمومنين و امام حسين عليه السلام پس ‍ بگير از آن خاك كه آن شفاى هر درد است و سپرى است براى دفع هر چه از آن ترسى و هيچ چيز با آن برابرى نمى كنند از چيزهايى كه از شفا طلب مى كنند و به غير از دعا و چيزى كه آن را فاسد مى كند آن است كه در ظرف ها و جاهاى ديگر مى گذارند و آنها كه معالجه به آن مى كنند كم است يقين ايشان هر كه يقين داشته باشد كه براى او شفاست ، هر گاه معالجه به آن بكند او را كافى خواهد بود و محتاج به دواى ديگر نخواهد شد و فاسد مى گردانند از تربت را شياطين و جنيان و كافران كه آن را بر خود مى مالند و به هر چيزى كه مى گذرد از تربت آن را بو مى كنند و اما شياطين و كافران جن ، پس حسد مى برند فرزندان آدم را و خود را بر آن مى مالند كه اكثر نيكى و بوى خوشش برطرف مى شود و هيچ تربتى از حاير بيرون نمى آيد مگر مهيا مى شوند از شياطين و كافران جن از براى آن تربت آن قدر كه عدد ايشان را به غير از خدا شماره نمى تواند كرد و آن تربت در دست صاحبش است و ايشان خود بر آن مى مالند و ملائكه نمى گذارند ايشان را كه داخل حاير شوند، واگر تربت سالم از اينها بماند هر بيمارى را كه به آن معالجه نمايند البته در آن ساعت شفا مى يابد پس چون تربت را بردارى ، پنهان كن و نام خدا بر آن بسيار بخوان .
شنيده ام كه بعضى از آنها كه تربت را بر مى دارند آن را سبك مى شمارند، حتى بعضى آن را در تو بره چهارپايان مى اندازند يا در ظرف طعام و چيزهايى كه دست بر آن بسيار ماليده شود از خرجين ها و جوال ها، پس ‍ چگونه شفا يابد از آن كسى كه اين گونه آن را حرمت دارد و ليكن دلى كه در آن يقين نيست و سبك مى شمارد چيزى را كه صلاحش در آن است عمل خود را فاسد مى كند. (314)
رواياتى درباره تربت امام حسين عليه السلام  
1- در امالى شيخ طوسى از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت : از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: خدا در عوض ‍ شهادت امام حسين عليه السلام قرار داد امامت را در ذريه او و شفا را در تربت او و اجابت دعا را نزد قبر او. (315)
2- در كامل الزياره از ابى هاشم جعفرى روايت كرده كه گفت : امام هادى عليه السلام در حالى كه تب داشت و مريض بود، فرمود: يا ابا هاشم ، يكى از دوستان ما را براى شفاى من به كربلا بفرست .
3- حور العين از فرشتگان درخواست مى كنند كه از كربلا تربتى هديه و ارمغان به آسمان برند.(316)
4- متسحب است كه تربت حسين عليه السلام را مخلوط به حنوط ميت كنند تا به بركت آن از عذاب ايمن شود.(317)
5- زمين كربلا باغى از بهشت است از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: قبر سيدالشهداء بيست ذراع در بيست ذراع باغى است از بهترين باغ هاى بهشت و نيست ملكى مقرب و پيغمبرى مرسل مگر آن كه از خدا خواسته تا اين زمين را زيارت كند و هميشه فوجى بالا مى روند و فوجى نزول مى كنند.
ولى بيشتر فقها حائر را تمامى محوطه اى كه حضرت خريده اند مى دانند.(318)
6- به سند صحيح نقل شده است كه حميرى به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلام عريضه اى نوشت و سوال كرد كه خاك قبر امام حسين عليه السلام را با ميت در قبر مى توان گذاشت ؟در جواب نوشتند كه با ميت در قبر بايد گذاشت و با حنوطش مخلوط كرد.
و نيز در نامه اى پرسيد كه كفن را با آن مى توان نوشت ؟حضرت در جواب نوشتند كه خوب و جايز است .(319)
7- از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه كام فرزندان خود را با تريت امام حسين عليه السلام برداريد كه امان مى بخشد از بلاها.(320)
از جمله فوائد تربت آن حضرت عليه السلام مستحب است با ميت در قبر گذاشتن و كفن را با آن نوشتن .(321)
8- از امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه هر كه بگرداند تسبيحى را كه از تربت امام حسين عليه السلام باشد و يا هر دانه بگويد: سبحان الله و الحمدالله و لا الا الله و الله اكبر، شش هزار حسنه براى او نوشته مى شود و محو مى شود از او شش هزار گناه و خدا بالا مى برد براى او شش هزار(322)
درجه .
9- از جمله خواص تربت آن حضرت آن است كه چون از آن تسبيح بسازند، به هر دانه اى كه شخص مى گرداند، چهل حسنه برايش نوشته مى شود و اگر كسى آن را درست در دست داشته باشد و ذكر كردن را فراموش كند به هر دانه كه بگرداند بيست حسنه براى او مى نويسند و در حديث است شخصى كه در آن خاك مدفون شود از حساب روز قيامت فارغ است و بى حساب او را به بهشت مى برند و در حديث ديگر است كه آن زمين را با هر كه در آن باشد روز قيامت برداشته به بهشت مى برند. (323)
10- به سند معتبر منقول است از شخصى كه گفت : حضرت امام رضا عليه السلام براى من بسته متاعى از خراسان فرستاد، چون بسته را باز كردم در ميان آن خاكى بود پرسيدم : اين خاك چيست ؟گفت : خاك قبر امام حسين عليه السلام است ، هرگز آن حضرت چيزى را به جايى نمى فرستد مگر آن كه اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى فرمايد: اين از بلاها امان است به اذن و مشيت خدا.(324)
كرامت تربت امام حسين عليه السلام  
در زمان يكى از سلاطين ، سفيرى از طرف پادشاه فرنگ به پايتخت ايران آمده و از سلطان درخواست كرد كه از علماى اسلام دليلى بر نبوت پيامبر آخر الزمان خواهانم كه خصم را ملزم نمايد، و قطع كند عذر او را و زايل نمايد شبهه او را.
پس اگر عاجز شدند از اقامه چنين دليلى و دليلشان منحصر به تواتر شد، پس بدانيد كه شما بر حق نيستيد اين سفير از جمله دانشمندان برجسته بوده و از علوم غريبه مثل نجوم و هيئت و حساب و غيره بهره وافى داشته بلكه خود را در اين علوم يگانه مى دانست و از احوال حاضران در مجلس ‍ كارهايى را كه در منزلشان مى كردند و حوادثى كه بر آنها وارد شده خبر مى داد سلطان روزى دستور داد كه علما حاضر شدند يكى از آنها كه گويا عارف ربانى ملا محسن فيض كاشانى صاحب كتاب وافى و صافى باشد، رو به سفير كرده فرمود: چقدر سلطان شما بى عقل است كه چون تو جاهلى را براى اين كار فرستاده سفير در غضب شد و گفت : شما چگونه امتحان نكرده چنين مى گوييد:
پس آن عالم دست در جيبش نمود و مهر نمازش را در دست گرفت و فرمود: در دست من چيست ؟سفير فكر زيادى كرد،رنگش زرد شد نو به خود پيچيد آن عالم فرمود: گفتم جاهلى ! سفير نصرانى گفت : به حق مسيح و مادرش كه مى دانم چه در دست دارى ؟ ولى فكرم در اين است كه به چه وسيله به دست شما رسيده ؟آن عالم فرمود: شايد اشتباه در حساب كرده باشى ،درست حساب كن سفير گفت : حساب من درست است و اشتباهى ندارم و آنچه گفتم صحيح است ولى در فكرم كه چگونه به دست شما رسيده است آن عالم دستش را باز كرد و فرمود: اين تربت كربلاست و پيامبر ما خبر داده كه كربلا قطعه اى از بهشت است پس آن عالم فرمود: آيا شكى براى ايمان آوردن به پيامبر ما باقى است بااين كه يقين دارى كه حسابت صحيح است ؟ سفير گفت : راست مى گويى پس شهادتين را گفت و مسلمان شد.(325)
ام سلمه و تربت امام حسين عليه السلام  
زمانى كه امام حسين عليه السلام خواست از مدينه حركت كند ام سلمه به خدمت امام حسين عليه السلام مشرف شد و عرض كرد: اى نور ديده من اى فرزند گرامى ، مرا اندوهناك مكن در بيرون رفتن از مدينه به سوى عراق چون من از جدت رسول اكرم صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود: فرزند دلبند من حسين در عراق در زمينى كه آن را كربلا مى گويند به تيغ ظلم و جفا كشته مى شود .(326) حضرت فرمود: ايمادر، من نيز مى دانم كه شهيد خواهم شد و چاره اى جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل مى كنم به خدا سوگند مى دانم در چه روز كشته خواهم شد و چه كسى مرا خواهد كشت و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و مى دانم كه كسى با من از اهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهم شد و مى دانم كه كسى با من از اهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهد شد و اگر خواهى اى مادر نشان بدهم جاى خود را كه در آن كشته و مدفون خواهم شد پس آن حضرت با دست مبارك خود به سوى كربلا اشاره كرد و به اعجاز آن حضرت زمين ها پست و زمين كربلا بلند شد تا آن كه حضرت لشكرگاه خود و محل شهادت و جاى دفن خود و هر يك از اصحاب خود را به ام سلمه نمود.(327)
پس ناله و فغان ام سلمه برخاست به حدى كه در و ديوار با او هم ناله شدند.
حضرت فرمود: اى مادر گرامى ، چنين مقدر شده كه من به ظلم و ستم شهيد شوم و فرزندان و خويشانم با من شهيد مى شوند و اهل بيت و زنان و اطفال مرا اسير و دستگير كنند و شهر به شهر و ديار به ديار بگردانند و هر چند استغاثه كنند ياورى نيابند ام سلمه گفت : اى فرزند دلبندم ، جد بزرگوار تو اين مصيبت عظما را براى من شرح داده و تربت مدفن تو را به من عطا كرده است و من آن را در شيشه اى گذاشته ام .(328)
پس امام حسين عليه السلام دست دراز كرد و كفى از خاك كربلا را برداشت و به ام سلمه داد و فرمود: اى مادر مومنان ، اين خاك را نيز در شيشه بگذار و در نزد آن شيشه كه جدم آن را به تو سپرده نگهدار، هر گاه ديدى هر دو خون شدند بدان كه من در آن صحراى شهيد مى شود.(329)
ام سلمه پس از رفتن سيدالشهداء به طرف كربلا همى مواظبت آن دو شيشه مى نمود تا روز عاشورا به جهت خواب قليوله خوابيده بود، به ناگاه ترسان و لزران از خواب بيدار شد و بر سر شيشه ها رفت ، ديد خون از آنها مى جوشد خون را به صورت ماليد و ناله كرد و فرمود: از روزى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از دنيا رفته او را در خواب نديده بودم امروز براى خواب قيلوله اندكى سر به بالين نهادم به ناگاه رسول خدا صلى الله عليه وآله را گرد آلوده و ژوليده مو بديدم ، عرض كردم : يا رسول الله اين چه حالتى است كه در شما مى نگرم ؟ فرمود: اى ام سلمه ، حسين مرا كشتند.(330)
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه : بر داريد كلام فرزندان خود را با تربت امام حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها. (331)
آن را كه به كربلا گذار است
با آتش دوزخش چه كار است
گويند همين كه جبرئيل تربت را براى رسول خدا صلى الله عليه وآله از موضع و مكانى كه خون يكى از دو فرزندش در آن ريخته مى شود و به نام او تصريح نكرده بود كه كدام يكى اند، او را بو كرد و گفت : اين بوى حسين عليه السلام فرزند من است و گريست .جبرئيل گفت : راست گفتى .(332)
شنيد ستم كه مجنون دل افكار
چو شد از مردن ليلى خبردار
گريبان چاك زد با آه و افغان
به سوى تربت ليلى شتابان
در آنجا كودكى ديد ايستاده
به سر عمامه مشكين نهاده
سراغ تربت ليلى از او جست
پس آن كودك بر آشفت و بدو گفت
كه اى مجنون تو را گر عشق بودى
ز من كى اين تمنا مى نمودى
برو در اين بيابان جستجو كن
ز هر خاكى كفى بردار و بو كن
ز هر خاكى كه بوى عشق برخاست
يقين دان تربت ليلى در آنجاست .(333)

next page

fehrest page

back page