10. ايجاد محيطى پرنشاط و
دل انگيز
از جمله مواردى كه مى توان از زمينه هاى
تربيت به حساب آورد و در سخنان امام مجتبى عليه السلام نيز آمده است
اينكه : محيط تربيت بايد فضاى پرنشاط و دل انگيزى باشد، تا بتوان
فرزندانى شايسته را تربيت نموده و به قله هاى رفيع افتخار و سعادت
رساند. اساسا بچه ها بر اساس فطرت خدادادى خويش ، نيازمند گرمترين
ابراز محبت ها و پرنشاطترين كانون هاى خانوادگى هستند، آنان دوست دارند
كه در آغوش مهربانى ها و عطوفت ها جاى گرفته و بر هستى لبخند بزنند،
شاكله شخصيت فرزندان آميزه اى از محبت خواهى و شادى طلبى است . مربيان
برتر و والدين آگاه با استفاده از شادى هاى صحيح و تفريحات سالم محيطى
پرنشاط و دل انگيز به وجود آورده و بدين وسيله در قلب فرزندان نفوذ
نموده و آنان را به سوى رفتارهاى مطلوب و خصال ستوده سوق مى دهند. و
اين يكى از صفات برتر مومنين است كه در كلام حضرت سبط اكبر، پيشواى دوم
بدان اشارت رفته است .
آن حضرت فرمود:
ان من اخلاق المومنين نشاطا فى هدى ونهيا عن
شهوه ؛
(46) از ويژگى هاى انسان هاى با ايمان اين است كه : در
مسير هدايت پرنشاط و شاد هستند و در عين حال از پيروى شهوات نفسانى
خوددارى مى كنند.
(47)
گفتار سوم : شرايط و صفات مربى
شرايط و صفات مربى
به لحاظ اين كه امر تربيت و تعليم از حساس ترين و ظريف ترين
كارهايى است كه يك مربى به عهده مى گيرد و در واقع او تربيت و شكوفا
ساختن خلاقيت هاى موجودى را مى پذيرد كه آفريدگار جهان تمام مخلوقات
روى زمين را به خاطر ويژگى هاى خاص اين موجود ارزشمند آفريده است ، و
خطاب به انسان فرموده است : هو الذى خلق لكم ما
فى الارض جميعا ؛
(48) او خدايى است كه همه آنچه را كه در زمين وجود دارد
براى شما آفريد. و در مورد خلقت اين موجود والا عبارتى را به كار برده
كه در آفرينش آسمان هاى بيكران و كهكشان ها و كرات با عظمت ديگر
نفرموده است ، مقام انسان بحدى است كه خداوند در خلقت انسان به خودش
تبريك و آفرين مى گويد: فتبارك الله احسن الخالقين ؛
(49) آفرين بر قدرت و توانايى يهترين آفرينندگان همچنين
خداوند متعال در حديث قدسى مى فرمايد:
يابن آدم خلقت الاشياء لا جلك و خلقتك لاجلى
؛
(50) اى فرزند آدم همه چيز را براى تو آفريده ام و تو
را براى خودم خلق كرده ام . يعنى انسان بايد به مرحله اى برسد كه آيينه
خدانما باشد و اميرمومنان عليه السلام خطاب به انسان فرمود:
وفيك انطوى العالم الاكبر
(51)
|
آيا تو چنين مى پندارى كه يك موجود كوچكى هستى ؟ در حالى كه در وجود تو
جهانى بزرگ نهفته است . مربى پرورش يك چنين موجود با عظمت ، پيچيده و
داراى استعداد و خلاقيت هاى بى انتها را عهده دار مى شود.
مربى شايسته و برتر كسى است كه در پرتو الطاف خداوند متعال به ظرافت ها
و رموز اعماق وجود انسان پى برده و در مسير تربيت از اطلاعات و امكانات
وجودى خويش در اين زمينه بهره گيرد. اگر اين همه كارهاى فوق العاده و
شگفت انگيز از انسان سر مى زند، به خاطر توجه به رازها و ابعاد
ناشناخته وجود اوست كه آفريدگارش در او به وديعت نهاده است .
بنابراين بايد يك مربى كامل و شايسته شرايط و صفاتى را دارا باشد، تا
بتواند نسل نو را در رسيدن به قله هاى رفيع افتخار و در مسير شكوفايى و
سعادت به پيش برده و به مقصد نهايى رسانده و به اهداف عالى تربيتى
رهنمون شود. در اين بخش برخى از صفات و ويژگى هاى والدين شايسته و
مربيان برتر را با توجه به سيره و سخن امام مجتبى عليه السلام به
مربيان بزرگوار و اولياء گرانقدر تقديم مى كنيم :
1. نرمخو و مهربان
از مهم ترين رازهاى توفيق در امر تعليم و تربيت اخلاق نيكو و
برخورد ملايم با متربيان است .
تمام پيامبران و اولياء الهى بدون استثناء در تربيت انسان ها از اين
خصيصه والا بهره مند بوده و در طريق هدايت شيوه ملايمت و خوش خلقى
اولين حربه آنان بوده است . تاريخ و تجربه نيز گواهى مى دهد كه مربى
موفق كسى است كه بتواند با رفتارى خوش و چهره اى گشاده دل متربيان را
صيد كرده و آنان را به سوى سجاياى پسنديده و مطلوب هدايت نموده و لغزش
ها و خطاهاى آنان را اصلاح نمايد. به قول حافظ:
به حسن خلق ، توان صيد كرد اهل نظر
|
به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را
|
رفتار و كردار اولياء و معلمان بايد به گونه اى باشد كه فرزندان و
شاگردان آنان شيفته او باشند، مصاحبت و هم نشينى با آنان بايد جذاب ،
فرح انگيز و نشاط آور باشد.
و چنان كه از قديم گفته اند:
درس معلم ار بود زمزمه محبتى
|
جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاى را
|
يكى از برجسته ترين ويژگى هاى حضرت مجتبى عليه السلام به عنوان الگو و
مربى جهان بشريت ، اخلاق زيبا و برخورد خوب آن بزرگوار با مخاطبين خويش
مى باشد. بارها اتفاق افتاده كه آن حضرت خشن ترين دشمنان خويش را به
گرمى و ملاطفت نواخته و از آنان دوستانى ابدى ساخته است . رفتار آن
امام معصوم عليه السلام به گونه اى بود كه انسان ها را ناخواسته شيفته
خود مى نمود و آنان با اولين برخورد به وى علاقه مند مى شدند و دوست
داشتند هر چه بيشتر همراه و هم نشين آن حضرت باشند. كه نمونه هايى را
از سيره عملى آن حضرت به مناسب در بخش هاى بعدى نقل خواهيم نمود. در
اين جا به دو مورد از زيباترين گفتارهاى تربيتى آن حضرت اكتفا، مى كنيم
آن بزرگوار در اين مورد مى فرمايد:
ان احسن الحسن الخلق الحسن ؛
(52) زيباترين زيبايى ها اخلاق زيبا و خوشرفتارى است .
و در حديث ديگرى فرمود:
لذتبخش ترين زندگى را كسانى دارند كه از اخلاق زيبا برخوردارند.
(53)
2. رفتار مطابق گفتار
والدين و مربيان گرامى براى تربيت شايسته نسل آينده ، بايد به
رفتارهاى خود توجه دقيق داشته باشند. اگر آنان به گفته هاى خويش جامعه
عمل بپوشانند، بهترين ، موثرترين و پرثمرترين شيوه را در تربيت به كار
گرفته و به طور غيرمستقيم و ناخودآگاه متربيان را تحت تاثير قرار داده
اند.
پندها و نصيحت هاى مربيان و والدين زمانى ، بر فرزندان موثر واقع خواهد
شد، كه آنان هر يك نمونه اى عملى از آن توصيه ها باشند، و گفتار خويش
را با عمل هماهنگ سازند.
حضرت مجتبى عليه السلام در اين رابطه يكى از دوستان خود را كه شايسته
تمجيد و ستايش آن بزرگوار بود، با صفات زيبايى ستوده و در ضمن شمارش
خصلت هاى پسنديده او مى فرمايد:
كان لا يقول ما لا يفعل و يفعل ما لا يقول
؛
(54) او آنچه را كه عمل نمى كرد نمى گفت ، و كارهايى را
كه نگفته بود، انجام مى داد. البته تطبيق رفتار با گفتار كار آسانى
نيست و معمولا عده اى از عهده آن بر نمى آيند، كه امام مجتبى عليه
السلام با اشاره اين اين دسته مى فرمايد:
فان
رواه الكتاب كثير و رعانه قليل ؛
(55)
روايت كنندگان پيام ها و آيات الهى بسيار است ، اما رعايت كننده و عامل
به آن كم مى باشد. در صورت مطابق نبودن گفتار با رفتار مطمئنا ساير روش
ها و تلاش هاى مربيان و والدين بى ثمر خواهد بود و نه تنها نتيجه
تربيتى حاصل نخواهد شد، بلكه در ذهن متربى گفتارها، نصايح و ساير اهداف
مطلوب تربيتى سست و سبك و بدون كارآيى و غيرقابل عمل ، جلوه خواهد كرد.
رجاء اصفهانى مى گويد:
فعل و گفتارم نمى باشد چو با هم
آشنا
|
كى اثر بخشد بگوش ديگران افسانه ام
|
3. اخلاص و ايمان به
اهداف تربيت
بالاترين سرمايه جاويدان يك مربى اخلاص و ايمان مى باشد. اگر
مربى به اين صفت دارا باشد هيچ گاه از كار تعليم و تربيت خسته نمى شود.
پدر و مادرى كه مخلصانه و با جان و دل دوستدار تعالى و رشد فرزند خويش
هستند از مشكلات طاقت فرسا و موانع تربيت هراسى به دل راه نمى دهند.
اولياء و مربيانى كه به خاطر رضاى خدا و با خلوص نيت امر تربيت را
انجام مى دهند منتظر تحسين و خوش آمد ديگران باقى نمى مانند، آنان
هرگونه سختى ، محروميت و ناملايمات را به جان خريده و راه پيچيده و
پرمشقت تربيت را دنبال مى كنند. عمل و ايمان به هدف يكى از مهم ترين
رموز توفيق است زيرا موثر واقعى خداوند متعال است و اگر تربيت را براى
رضاى او انجام دهيم بر دل هاى فرزندان اثر گذاشته و روش آنان را از
رفتار موجود به رفتار مطلوب تغيير خواهيم داد. امام حسن مجتبى عليه
السلام در مورد اهميت اخلاص در عمل فرمود:
اگر تمام دنيا يك لقمه شود و من آن را در دهان شخصى كه عبادت و عمل
خالصانه انجام مى دهد بگذارم باز هم در حق او كوتاهى كرده ام .
(56)
4. عشق به تربيت
مربى بايد دلبسته و عاشق امر تربيت باشد و هم و غم خويش را در
مسير تربيت نونهالان خويش مصروف دارد اگر مهم ترين دغدغه هاى پدران و
مادران كشاندن كودكان به مسير صحيح زندگى و تربيت باشد و در اين راه با
جديت و اهتمام تمام استقامت داشته و پشتكار به خرج دهند، مسلم است كه
ثمره شيرين زحمات خود را در آينده نه چندان دور خواهند چشيد و نتيجه
تلاش آنان در وجود فرزندانى شايسته و كارآمد متبلور خواهد شد. فرزندانى
كه مايه چشم روشنى و افتخار پدر و مادر خواهند بود و والدين با ديدن
آنان احساس عزت و سربلندى كرده و از زندگى بيش از پيش لذت خواهند نمود.
اما در مقابل والدينى كه به پرورش و تربيهل بيت عت كودكان خود بى توجه
هستند و كودك را يك موجود بى احساس و ابزارى بيش نمى دانند و اساسا
علاقه اى به امر تربيت ندارند چه طور مى توانند در آينده صاحب نسلى
سعادتمند و دلخواه باشند.
پدر و مادرى كه به خاطر علاقه به ثروت و يا شغل و مقام خويش ، از كار
تربيت فرزندان خود غافل شده و در نگهدارى كودكش به موسسات و افراد ديگر
رجوع مى كند، چگونه مى تواند شاهد فرزندانى با عاطفه ، با شهامت و با
نشاط و مسئوليت پذير باشد. براى همين در صورت سهل انگارى و مسامحه در
امر تربيت فرزندان ، به جز پشيمانى چيزى عايد والدين نخواهد شد. امام
مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
المعروف مالم يتقدمه مطل و لا يتبعه من
(57)؛ نيكى آن است كه با كندى و مسامحه كارى آغاز نشود
و دنبال آن منت هم نباشد.
امر تربيت كودكان كه بالاترين نيكى هاست ، مسلما بايد مورد تسامح و سهل
انگارى قرار نگيرد. كار تربيت در زندگى پدران و مادرانى كه عاشق رشد
فرزندان خويش هستند، زمان و مكان نمى شناسد، آنان بر اساس خواسته
درونى خويش ، از هر روشى و فرصتى براى تحت تاثير قراردادن كودكان در
امر تربيت بهره مى گيرند. والدين علاقه مند به تربيت فرزند، از وقت و
ساير امكانات خويش براى تربيت دريغ نمى ورزند و هميشه در صحنه تربيت
حاضرند. اما عده اى از والدين كه احساس مسئوليت نمى كنند و از امر
تربيت غافلند، به خيال اين كه كودك ابزارى بى احساس در دست آن هاست ،
وقت خود را در اشتغالات ديگر صرف مى كنند و در پرورش نسل خويش از وقت
هاى زنده خود، هيچ سرمايه گذارى نمى كنند و بهترين و با نشاطترين
ساعاتشان را در به دست آوردن زندگى هاى مجلل و جاذبه هاى لوكس و
پرطمطراق آن صرف مى كنند و به دنبال تلاش براى رسيدن به قله هاى كاذب
زندگى تجملاتى و تشريفاتى هستند. از چنين افرادى كه در تربيت فرزند دست
به دامن موسسات ديگر و يا افراد فاميل مى شوند، چگونه مى توان داشتن
فرزندانى صالح و شايسته سراغ داشت .
5. خوش گفتارى
سخن گفتن يكى از امتيازات بشر مى باشد و ارتباط كلامى يكى از
نعمت هاى خداوندى است كه انسان اجتماعى را در ارتباط با همنوعان خود
يارى مى كند. ارتباط گفتارى بهترين و راحت ترين و كم هزينه ترين وسيله
تربيتى است كه اگر با موازين درست انجام شود بهره هاى خوبى را نصيب
مربيان و والدين خواهد نمود.
به كار بردن كلمات احترام آميز و عبارات مهر افزا و دلنشين در برخورد
با متربيان و به طور كلى در ارتباط با هر مخاطبى تاثير فوق العاده در
جذب و انعطاف طرف مقابل دارد. يك فروشنده خوشگفتار در دل مشتريان خود
نفوذ مى كند و يك مبلغ ، مربى ، معلم و صاحب هر شغل و حرفه اى مى تواند
با جمله هاى محبت آفرين مخاطبين خود را جذب كرده و آنان را تحت تاثير
عاطفى قرار دهد.
البته اين سخن زمانى نتيجه مى دهد كه انسان از دورويى و نفاق و چاپلوسى
بركنار باشد و حقيقتا گوينده كلمات زيبا از ته دل مخاطبين خود را دوست
داشته و با ارادت قلبى آن سخنان را ادا كند، وگرنه همين روش تاثيرگذار
در صورت كاذب و مصنوعى بودن بدترين تاثير را در شنونده گذاشته و تنفر
شديد ايجاد خواهد كرد.
پدران و مادران آگاه در گفت و گوهاى خود با فرزندان خويش به بهداشت
روانى آنان توجه كرده و صميمانه از گفتارى خوب و كلمات دلنشين بهره مى
گيرند. يك مربى آگاه مى تواند متربيان خود را با گفتارهاى دلنشين شيفته
خود نموده و از خود شخصيت قابل قبولى براى آنان بسازد. مربيان و والدين
از به كار بردن الفاظ زشت و تحقيرآميز، سركوفت زدن و ساير عبارات و
كلماتى كه به نابودى شخصيت يك كودك و نوجوان مى انجامد، بايد كاملا
خوددارى نمايند.
متاسفانه بعضى مربيان و والدين در حضور ديگران فرزندان و شاگردان خود
را تحقير مى كنند و با اعمال نادرست خويش شالوده شخصيت فرزندان خويش را
ويران مى سازند و نتيجه آن ياس و نااميدى ، سردرگمى ، بحران هويت ، و
ده ها مشكل روحى ديگر براى فرزندان مى باشد. امام مجتبى عليه السلام
آنچنان زيبا سخن و خوشگفتار بود كه مخاطبين را به خود جذب نموده و تحت
تاثير قرار مى داد و علاوه بر اين كه از به كار بردن كلمات نامناسب
پرهيز مى نمود مومنين را نيز از آن باز مى داشت ، آن حضرت در يك جمله
اى فرمود:
ان المومن من لا يطعن ... و لا ينابز بالالقاب
(58)؛ انسان هاى با ايمان طعنه نمى زنند و با لقب هاى
زشت و كلمات ركيك ديگران را خطاب نمى كنند.
همچنين امام حسن مجتبى عليه السلام در مورد سيره تربيتى پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله مى فرمايد: هرگاه از پيامبر صلى الله عليه و آله
حاجتى خواسته مى شد، آن را برآورده مى كرد و اگر امكان رفع نياز سائل
نبود او را با زبان خوش و سخنان دلنشين و چهره اى گشاده جواب مى گفت .
(59)
در اين رابطه توضيحات ديگرى نيز در بخش شيوه ها خواهد آمد.
6. تداوم دانش و آگاهى
پدران ، مادران و متوليان امر تربيت در جامعه ، گذشته از اينكه
آگاهى هاى لازم را بايد در مسائل تربيتى و روانشناختى متربيان داشته
باشند، لازم است با گذشت زمان و پيشرفت علوم و فنون به آگاهى ها و
اطلاعات خويش افزوده و با روش ها و فنون جديد تربيتى آشنا شوند، تا در
تاديب و پرورش نونهالان از زمان خود عقب تر نمانند، در عصر ما كه بيش
از زمان هاى گذشته رشته هاى مختلف علوم پيشرفت نموده و ارتباطات افراد
جامعه راحت تر و سريع تر گشته است ، ديگر به شيوه هاى گذشته و ساده
ديروزى نمى توان قناعت كرده و به تعليم و تربيت كودك همت گماشت .
يك مربى برتر و موفق هر روز بايد كتاب ها، فيلم ها، مطبوعات و حوادث را
در حد توان خود مرور كرده و روش هاى بديع و راهكارهاى صحيح و مفيد را
بياموزد و همچنين خطرات و هجوم هايى كه به نسل جديد روى مى آورد را
بشناسد و براى مقابله با آن ها نيك بينديشد، تا در مسائل تربيتى از
قافله دانش زمان خويش عقب نماند. شايد زمانى تربيت به عنوان يك علم
مستقل محسوب نمى شد، ولى امروز نه تنها تربيت يك دانش مستقل به شمار مى
رود، بلكه رشته هاى گوناگون آن مورد توجه كارشناسان و دانشمندان است .
براى همين پدران و مادران و مربيان موفق كسانى هستند كه بر آموختن دانش
روز حريص بوده و شيوه هاى بديع و نو را بشناسند و در تربيت روانى ،
اخلاقى ، عقلانى و اجتماعى متربيان تلاش نمايند. در اين مورد رهنمودهاى
قابل توجهى از پيشواى دوم به ما رسيده است كه دو نمونه را در اين جا مى
خوانيم :
علم الناس علمك و تعلم علم غيرك فتكون قد اتقنت
علمك و علمت مالم تعلم ؛
(60) آموخته هاى خود را به ديگران بياموز و از دانش
ديگران بهره بگير؛ در اين صورت دانش خويش را تقويت و تحكيم بخشيده و
چيزهايى را كه نمى دانى ياد گرفته اى .
در حديث ديگرى آن حضرت ضمن شمردن صفات مومنين مى فرمايد:
آنان در آموختن دانش حريص مى باشند و با مردم مى آميزند، تا از دانسته
هاى آنان بهره بگيرند و با آنان گفتگو مى كنند تا بفهمند.
ان من اخلاق المومنين ... حرصا فى علم ... يخالط
الناس ليعلم ، و يناطق ليفهم .
(61)
7. اعتدال و پرهيز از
شيوه هاى ناشايست
اعتدال در به كارگيرى روش هاى تربيتى از جمله صفاتى است كه بايد
يك مربى آن را رعايت نمايد، زيرا هر چيزى هر قدر زيبا و شيرين و دوست
داشتنى باشد، افراط در آن موجب مى شود ديگران دلزده شده و از آن نوعى
نفرت داشته باشند و انسان را خسته و ملول مى كند. امر تربيت هم از اين
گفته مستثنى نيست . براى يك مربى برتر شايسته نيست كه در اعمال روش هاى
تربيتى به ويژه در تربيت دينى زياده روى نموده و از دايره اعتدال بيرون
رود، براى اين كه در اين صورت نتيجه تلاش بر عكس شده و به ضد تربيت
تبديل خواهد شد. به عنوان مثال مربى اگر در تربيت دينى سخت گير باشد،
موجبات ملالت و دين گريزى متربيان را فراهم خواهد نمود و اين همان چيزى
است كه مخالفين و دشمنان تربيت دينى مى خواهند. امام مجتبى عليه السلام
مى فرمايد:
اذا اضرب النوافل بالفريضه فار فضوها ؛
(62) هرگاه انجام دادن اعمال مستحبى به واجبات لطمه
بزند (و موجب خستگى و اتلاف وقت شده و در نتيجه باعث زدگى و فوت شدن
واجبات شود) آن ها را ترك كنيد.
در اين جا لازم است اضافه كنيم كه در تربيت دينى ، شايسته است كه
دستورات ، راهنمايى ها و احكام زيباى دين مبين اسلام در قالب هاى
دلپسند و زيبا و با روش هاى خوب و ستوده عرضه شود، تا نتيجه مطلوب به
دست آيد، ارائه مطالب خوب و سازنده تربيتى با روش هاى ناشايست و غلط
نتيجه اى جز بدبينى و گريزاندن جوانان و نوجوانان از اسلام نخواهد داشت
.
سعدى مى نويسد:
ناخوش آوازى به بانگ بلند قرآن خواندى ، صاحب دلى بر او بگذشت و گفت :
تو را مشاهره
(63) چند است ؟! گفت : هيچ ؟ گفت : پس چندين زحمت به
خود چرا مى دهى ؟ گفت : از بهر خدا مى خوانم . گفت : از بهر خدا مخوان
.
گر تو قران بدين نمط خوانى
|
موذن و مرد كافر
نقل شده است كه : شخصى با صداى زشت و نامناسب در مسجد يكى از
شهرهاى اسلامى اذان مى گفت . روزى مردى غير مسلمان براى او هديه
ارزشمند آورده و با عبارات قشنگى از وى تقدير و تشكر نموده و از اذان
گفتن وى ستايش كرد. موذن كريه الصوت در حالى كه از رفتار مرد كافر شگفت
زده بود، علت آن همه تحسين و تقدير را جويا شد.
مرد غير مسلمان در پاسخ وى اظهار داشت : من دخترى دارم كه در فراست و
هوشمندى نظير ندارد و شديدا به او علاقه مندم . اما مدتى بود كه به دين
شما متمايل گشته و مى خواست آيين محمد صلى الله عليه و آله را بپذيرد.
من هر چقدر با تطميع و تهديد و تشويق تلاش كردم تا وى را از اين كار
باز دارم ، ممكن نشد و او همچنان بر باور خويش اصرار مى ورزيد، تا اين
كه شما به اين محل آمديد.
از روزى كه در ماذنه مسجد با آن صداى كريه و ناخوش اذان گفتن را آغاز
كرديد، دخترم تدريجا و به طور ناخودآگاه از اعتقاد خويش به اسلام دلسرد
شده و ديگر چندان رغبتى به مسلمان شدن ندارد، من در مقابل اين خدمتى كه
شما در حق من كرده ايد خود را مديون دانسته و اين هداياى ناقابل را
تقديم شما مى كنم .
بنابراين بايد آموزه هاى زيباى اسلام را در ضمن قالب ها و روش هاى دل
انگيز و جذاب ارائه كرد و افراط و سخت گيرى از روش هاى ناپسند است و
حتى در بعضى روايات آمده است كه افراط كردن در اعمال روش هاى تربيتى
موجب لجاجت متربيان شده و آنان از پذيرفتن سخن حق سرباز مى زنند.
8. استقامت و پشتكار
در كار تربيت ، يك مربى ممكن است با انواع مشكلات و موانع روبرو
شود، ناسازگارى فرزندان ، بيمارى هاى گوناگون ، همسران ناموافق ،
مشكلات شغلى ، و اختلالات روانى اعضاى خانواده و ده ها نمونه ديگر،
ممكن است براى يك پدر يا مادر و يا ساير مربيان ، به وجود آيد، در اين
گونه موارد سزاوار است كه آنان با بردبارى ، حوصله ، استقامت و پشتكار
اين موانع را تحمل نموده و به اهداف والاى تربيت بينديشند و چنان كه
گفته اند:
مرد آن است كه در كشاكش دهر
|
رسول گرامى اسلام تحمل سختى و مشكلات در راه تربيت و اصلاح فرزند را به
منزله جهاد در راه خدا مى داند و مى فرمايد:
كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته و ليس من اشتغل
باصلاح نفسه و غيره كمن اشتغل باصلاح نفسه فقط، و لا من صبر على الاذى
كمن رفه نفسه و اراحها فمقاساه الاهل و الولد بمنزله الجهاد فى سبيل
الله ؛
(65) اى مردم ! همه شما نسبت به زيردستان خويش نگهبان و
مسئول هستيد، كسى كه به اصلاح خويش و ديگران مشغول است ، همانند كسى
نيست كه تنها به اصلاح خود مى پردازد. كسى كه آزار ديگران را تحمل مى
كند، همانند كسى نيست كه در رفاه و آسايش به سر مى برد، تحمل سختى هاى
خانواده و فرزند به منزله جهاد در راه خداست .
و حضرت مجتبى عليه السلام نيز سختى هاى زندگى را كليد پاداش عنوان
نموده و انسان را به تحمل سختى ها و مشكلات توصيه مى كند و مى فرمايد:
المصائب مفاتيح الاجر
(66)؛ مصيبت ها و سختى هاى زندگى كليدهاى پاداش است .
تحمل سختى ها و مشكلات انسان ساز و سعادت آفرين است و هيچ كس بدون
رنج و مصيبت به اهداف خويش نرسيده است . پدر و مادرى كه در برخورد با
حوادث دردناك و مشكلات طاقت فرساى زندگى مقاومت كرده و بردبارى از خود
نشان دهند و خود را در پيچ و خم ها و پستى و بلندى زندگى نبازند،
فرزندان آنان نيز اين چنين صبور و مقاوم خواهند بود.
امام مجتبى عليه السلام در گفتارى نغز فرمود:
افراد با ايمان در سختى ها به خدا پناه مى برند.
(67)
مربيان برتر شخصيتى متين و استوار دارند، آنان در تندبادهاى حوادث و
ناملايمات ، پناهگاهى امن و پايدار براى فرزندان و نوجوانان خويش
محسوب مى شوند.
9. سعه صدر و عذرپذيرى
سعه صدر و روحيه عذرپذيرى در امر تربيت امرى لازم و ضرورى مى
باشد. مربيان موفق مى دانند كه كودك از روى ناآگاهى اشتباهاتى انجام مى
دهد، نوجوان در اثر غرور در رفتارهاى غلط خود پافشارى مى كند، در برخى
كودكان و نوجوانان ناهنجارى هايى از قبيل شرارت ، خشونت و عصبانيت ديده
مى شود. اما بعد از مدت كوتاهى اين حالت برطرف شده آنان متوجه خطاى خود
مى شوند و با زبان حال يا زبان قال عذرخواهى مى كنند.
در اين حالات مربيان آگاه ، با سعه صدر خطاهاى آنان را ناديده گرفته و
با روحيه عذرپذيرى كه دارند از اشتباه آنان چشم پوشى مى كنند. حضرت
مجتبى عليه السلام در يك عبارت زيبايى مى فرمايد:
اگر كسى در يك گوشم به من فحش دهد و در گوش ديگرم از من عذرخواهى كند،
من از او قبول مى كنم .
(68)
اگر ما خطاهاى فرزندان را ناديده نگيريم و اشتباهات آنان را كم اهميت
جلوه ندهيم ، كمترين نتيجه آن ، احساس كمبود شخصيت و از دست دادن
اعتماد به نفس ، در فرزندان خواهد شد. در احاديث مى خوانيم كه امام دوم
شيعيان در يك رفتارى پسنديده ، خصيصه عذرپذيرى را به عنوان يك خصلت
مطلوب براى مربيان عالم ارائه نمود.
جمعى از سادات بنى هاشم ، شبى در منزل حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام
مهمان بودند و از موضوعات مختلف سخن مى گفتند، هنگام صرف غذا رسيد، در
اين موقع يكى از خادمين حضرت ، مشغول خدمتگذارى و پذيرايى گرديد. او
همين طور كه غذاى داغ را تقسيم مى كرد در اثر سهل انگارى مقدارى از آن
بر روى بدن حضرت ريخت و از حرارت آن ، پوست بدنش آسيب ديد. غلام از كار
خود ناراحت شده و زبان به اعتذار گشوده و گفت :
سرور من ! خداوند متعال مى فرمايد: و الكاظمين الغيظ؛ پرهيزگاران خشم
خود را فرو مى برند. امام فرمود: خشم خود را فرو بردم . و غلام ادامه
داد: و العافين عن الناس ؛ و از خطاى مردم مى گذرند. فرمود: از تو عفو
كردم و از خطايت گذشتم . غلام اضافه كرد: والله يحب المحسنين ؛ و
خداوند نيكوكاران را دوست دارد. امام فرمود: تو را آزاده كرده و پانصد
درهم نيز به تو بخشيدم .
(69)
10. سيماى پاكيزه و
آراسته
رعايت نظافت و پاكيزگى ظاهر، ناخواسته در ديگران جاذبه ايجاد مى
كند و اين يكى از ويژگى هاى مربيان و والدين موفق مى باشد. پدران و
مادرانى كه با رسيدگى به وضع ظاهرى خويش و مرتب كردن لباس و پوشش مناسب
و تميز، خود را بيشتر در دل فرزندان دوست داشتنى تر مى كنند، در حقيقت
پاكيزگى و آراستگى ظاهر را هماهنگ با پرورش جمال باطنى به فرزندانشان
مى آموزند. براى اين كه كودكان و نوجوانان زيبايى و جمال ظاهرى را دوست
دارند، و اساسا عشق به زيبايى از تمايلات فطرى بشر مى باشد و تمام
طبقات مردم ، از اقوام و ملت هاى پيشرفته تا عقب افتاده ترين افراد
جامعه ، به اين نكته اذعان دارند. در روايات اهلبيت عليهم السلام به
پوشيدن لباس تميز زيبا و رسيدگى به وضع ظاهرى بارها تاكيد شده است .
امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
يكى از ويژگى هاى مومنين اين است كه در عين فقر و نادارى ظاهرى آراسته
و پاكيزه دارند.
(70) آرى مومنين هر چقدر هم فقير و بى چيز باشند، خود
را در ظاهر مفلوك و درمانده و كثيف نشان نمى دهند. ظاهر فرد با ايمان
جلوه اى از ايمان باطنى اوست .
روانشناسان مى گويند: روح و روان انسان داراى ابعاد مختلفى است كه از
جمله آن ها مى توان به : حس نيكى ، حس مذهبى و حس زيبادوستى اشاره كرد.
يكى از بارزترين ويژگى هاى سيره تربيتى آن حضرت ، توجه به اين نكته
ظريف در زندگى انسان ها بوده است ، آن حضرت در هنگام اشتغال به نماز،
حضور در مجامع عمومى و در ارتباط با مردم و خانواده ، اين نكته مهم
تربيتى را رعايت مى نمود، آن حضرت چنان از صورت زيبا و ظاهرى پاكيزه و
آراسته برخوردار بود كه حتى توجه دشمنان و مخالفين را به خود معطوف مى
داشت . امام مجتبى عليه السلام جمال ظاهرى را با جمال باطنى در هم
آميخته و صورت زيبا را با سيرت زيبا يكسان مى نمود.
نكته قابل توجه
بديهى است كه آراستگى ظاهرى با تجمل گرايى و تشريفات كاملا
متفاوت است ، چرا كه اولى امرى مثبت ، مفيد، پسنديده و داراى ارزش مى
باشد، اما تجمل گرايى صفتى منفى ، ناپسند، و ضد تربيت ، تلقى مى شود.
تجمل گرايى زاييده انديشه هاى دنياپرستى ، تكبر، تفاخر و هوسرانى است و
افراط در رسيدگى به وضع ظاهر و اسراف در پوشيدن لباس هاى گران قيمت و
آنچنانى ، منجر به تجمل گرايى مى شود. انسان هاى متجمل ، جمال معنوى و
سيرت زيبا را به بوته فراموشى سپرده و در مظاهر فريبنده دنيا غرق مى
شوند.
طبق تعليمات اسلامى و سيره عملى حضرت مجتبى عليه السلام ، مربيان برتر
در عين اين كه ظاهرى پاكيزه و آراسته دارند، از تجمل گرايى شديدا متنفر
بوده و آن را از آفات تربيت مى دانند. آنان روح تجمل گرايى و تشريفاتى
را با روح تربيت اسلامى كاملا در تضاد دانسته و آن را با تعليمات
بيگانه مطابق قلمداد مى كنند.
گفتار چهارم : شيوه هاى تربيت
شيوه هاى تربيت
از مهم ترين دغدغه هاى مربيان و متوليان امر تربيت ، يافتن
راهكارهاى صحيح و روش هاى بديع و كارآمد در مسئله تربيت مى باشد.
دانشمندان علوم تربيتى از دير زمان در فكر اين بوده اند كه چه روش هايى
در تربيت نسل آينده بشريت موثرتر، عميق تر و كارآمدتر مى باشد. چرا كه
شناختن روش هاى عملى و راهكارهاى تاثيرگذار در فرزند پرورى نقش حياتى
دارد.
آنچه در اين ميان توجه همگان را به خود جلب مى كند، ارائه كاملترين ،
سالم ترين و اطمينان بخش ترين روش هاى تربيتى است كه به نحو مطلوب
فرزندان را به هدف نهايى تربيت انسان ، رهنمون گشته و بشر را در رسيدن
به فلاح و رستگارى و كمال مطلوب ، كه همان قرب به خدا است يارى نمايد.
مسلم است كه چنين شيوه هايى را مى توان در زندگى و رفتار و گفتار اسوه
هاى حقيقى بشريت و بزرگ پيشوايان و مربيان انسان ، جستجو نمود. با
اذعان به اين نكته كه آموزه هاى تربيتى پيامبر و ائمه معصوم عليهم
السلام برگرفته از مكتب توحيد و وحى الهى است و پيروى از آن كاملترين
رهنمودهاى تربيتى را به همراه دارد. در اين بخش به شمه اى از روش هاى
تربيتى كه برگرفته از سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام مى
پردازيم :
1. استفاده از حس كمال
خواهى
كودكان و نوجوانان فطرتا شخصيت خود را دوست دارند. آنان به
دنبال كمالات و صفات برجسته اى هستند كه با كسب آن ها، محبوبيت و عزت
خود را در بين ديگران بالا برده و عزيزتر و محبوب تر شوند. ولى چون راه
صحيح ارتقاء به قله هاى رفيع كمالات را نمى دانند، به كمالات ظاهرى و
كاذب متوسل مى شوند.
در اين ميان مربيان برتر و والدين آگاه مى توانند از طريق ارضاء صحيح
تفوق خواهى و جهت دادن به حس برترى طلبى آنان ، نونهالان خويش را در
وصول به فضائل و كمالات حقيقى يارى نمايند و متربيان خود را به سوى
اهداف مورد نظر خويش هدايت كنند، به اين طريق آنان را با دلگرمى و
نشاط، داوطلبانه به كسب سجاياى پسنديده و خصال مطلوب وادار نمايند. در
اين راستا امام مجتبى عليه السلام روزى خود و فرزندان برادرش را دعوت
كرده و به آنان چنين فرمود:
انكم صغار قوم و يوشك ان تكونوا كبار قوم آخرين
فتعلموا العلم فمن لم يستطع منكم ان يحفظه فليكتبه و ليضعه فى بيته
؛
(71) همه شما كودكان اجتماع امروز هستيد و اميد مى رود
كه بزرگان جامعه فردا باشيد. پس دانش تحصيل كنيد و علم بياموزيد. هر كس
از شماها توانايى حفظ دانش را ندارد، آن را بنويسد و در منزلش نگهدارى
نمايد.
آن حضرت با اين رفتار پسنديده تربيتى ، از تمايلات فكرى كودكان و
نوجوانان كه فطرتا كمال خواه و آرمان طلب هستند، عشق به تحصيل و دانش
اندوزى را در وجودشان ايجاد مى كند و در اين صورت آنان با عشق و علاقه
به دنبال كسب دانش و كمالات بشرى مى روند. امام حسن عليه السلام از
سرمايه فطرى آنان كه حب ذات و ترقى خواهى است بهره گرفته و بدون توسل
به زور و مجازات ، به آنان مى فهماند كه درس خواندن امروز، راه وصول به
عزت و بزرگى در آينده مى باشد.
گذشته از اين ، اگر كودكان و نوجوانان در پرتو علم و كمال تربيت شوند،
آنان در آينده از كارهاى زشت و زننده خود را نگه ميدارند و از قانون
شكنى ها و گناهان اجتناب مى كنند، زيرا به عواقب زيان آور آن آگاه بوده
و انسان عاقل و آگاه ، دانسته خود را در معرض سقوط و نابودى قرار نمى
دهد.
تربيت از طريق آگاهاندن متربى در جهان امروز، از شايسته ترين و بهترين
روش هاى تعليم و تربيت محسوب مى شود. هر خانواده اى بتواند فرزندان خود
را با اين روش به تحصيل علم و ايجاد عادات پسنديده و رفتارهاى مطلوب
رهنمون شود، فرزندان با عشق و علاقه آن را خواهند پذيرفت و هيچ گونه
نيازى به تهديد و سرزنش و توسل به زور نخواهد بود.
البته بايد سطح سنى و رشد كودك را نيز در نظر گرفته و به حسب توانايى
فكرى و معلومات وى با او سخن گفت .
در اين حديث چند پيام آموزنده تربيتى ديگر نيز وجود دارد كه به آن ها
اشاره مى كنيم :
1. در تربيت ، يك مربى شايسته علاوه بر پرورش و تربيت فرزندان خويش ،
بايد به تربيت فرزندان ديگر فاميل و دوستان و آشنايان نيز توجه داشته
باشد.
2. تربيت كودك را بايد بر اساس آزادگى و شايستگى استوار نمود.
3. بزرگى و عزت در جامعه در گرو شايستگى و لياقت افراد است و شايسته
سالارى بايد مد نظر مسئولان در حكومت اسلامى باشد.
4. در فرزند پرورى ، بهره گرفتن از تمايلات فطرى كودكان بيشترين ثمره
را خواهد داشت .
در اين زمينه رهنمودهاى ديگرى نيز از امام مجتبى عليه السلام به يادگار
مانده است كه آن حضرت با همين شيوه به تربيت افراد مى پردازد، مثلا در
حديثى مى فرمايد:
بالعقل تدرك الداران ؛
(72) با نيروى عقل و تفكر و انديشه ، خوشبختى دو جهان
حاصل مى شود.
و نيز مى فرمايد:
لا فقر مثل الجهل ؛
(73) هيچ نيازمندى و فقر مثل جهل نيست .
و به اين ترتيب فقيرترين و نيازمندترين افراد را مى توان كسانى معرفى
نمود كه از نعمت دانش و علم محرومند. در اين روايات به زمينه ها و ريشه
هاى رفتارهاى مطلوب و نامطلوب اشاره شده است .
2. معرفى اسوه هاى تربيت
كودك و نوجوان طبيعتا به دنبال الگو است و اين خواسته درونى او
در حس تقليد وى جلوه گر است . او مى خواهد آينده شخصيت دلخواه خويش
را در سيماى بزرگان ، سرشناسان ، افراد موفق ، چهره هاى مشهور، ستاره
هاى جهان ورزش و هنر و سياست و فرهنگ مشاهده كند، براى همين از روش
تقليد استفاده مى كند و از هر طريقى خود را با الگوى شايسته و يا
ناشايسته خويش همگون مى نمايد.
آموختن ارزش هاى اخلاقى ، رفتارهاى پسنديده و تشخيص آن از رفتارهاى غلط
و زشت و ناپسند، نياز به مدل هاى روشن و الگوهاى عينى دارد. زيرا مجسم
ساختن صفات و اخلاق نيك در ذهن متربيان از روش هاى موثرى است كه در
يادگيرى و ايجاد عادت نقش به سزايى دارد. از اين شيوه در قرآن كريم به
طور وسيع استفاده شده و خداوند متعال اسوه هاى خوب را معرفى نموده و از
پيروى الگوهاى غلط، انسان ها را بر حذر مى دارد. در سيره چهارده معصوم
عليهم السلام نيز استفاده از اين شيوه به صورت فراوان مشهود است كه
سيره و سخن امام مجتبى عليه السلام بهترين گواه اين ادعاست . آن حضرت
با پيروى از قرآن و پيامبر در سيره تربيتى خويش اين شيوه را دنبال
كرده كه در اين جا به نمونه هايى اشاره مى كنيم :
سرمشق خوبان
حضرت مجتبى عليه السلام بعد از شهادت اميرمومنان على عليه
السلام خطابه بليغ و شورانگيزى ايراد كرده و در ضمن آن ، به معرفى
شخصيت ممتاز تاريخ و اسوه خوبان عالم ، على عليه السلام پرداخته و مى
فرمايد:
اى مردم ! در اين شب مردى از دنيا رفت كه در هيچ كار نيكى ، پيشينيان
بر او سبقت نگرفتند و بندگان خدا در هيچ سعادتى به او نمى توانند رسيد.
او به همراه پيامبر جهاد مى كرد و جان خود را فداى او مى نمود.
(74)
الگوى بانوان عالم
امام حسن مجتبى عليه السلام هنگامى كه از مادرش فاطمه زهرا
عليها السلام سخن مى گويد آن حضرت چنين را معرفى مى كند:
ما كان فى الدنيا اعبد من فاطمه عليها السلام
كانت تقوم حتى تتورم قدماه ؛
(75) در دنيا شخصى عابدتر از فاطمه عليها السلام نبود،
آن بزرگوار در حال مناجات و عبادت و انس با خداوند، آنقدر روى پاهاى
خود مى ايستاد، تا آن كه پاهاى مباركش ورم كرد.
معرفى يك دوست نمونه
آن حضرت در يك گفتار عالى تربيتى ، يكى از دوستان خود را معرفى
نموده و امتيازات والاى او را مى شمارد، اين سخن نه تنها در شناساندن
اسوه هاى تربيتى مهم است ، بلكه اصول و نكات قابل توجهى را در ارائه
راهكارهاى تربيتى و دوست يابى به نسل جوان مى آموزد. آن حضرت چهارده
ويژگى برجسته او را مى شمارد و اين صفات نيك و ارزنده را موجب محبوبيت
آن دوست صالح در نظرش مى داند و مى فرمايد:
من دوستى داشتم كه در نظرم از همه مردم ارزشمندتر بود و مهم ترين علت
دلبستگى من به او اين بود كه :
1. دنيا و هستى در نظر او ناچيز مى نمود؛ يعنى ما سوى الله در نظر او
حقير و پست بود (فقط خداوند در نظر او بزرگ بود.)
2. كشور وجود خويش را از تسلط جهل و نادانى آزاد كرده بود و جهالت به
وجودش راه نداشت .
3. براى بهره مندى از نفع ديگران ، دست نياز خود را به سوى افراد غير
مطمئن دراز نمى كرد.
4. در مشكلات زندگى شكوه و گلايه نمى كرد و اظهار خشم و دلتنگى نمى
نمود.
5. در بسيارى از اوقات ساكت بود و كم حرف مى زد.
6. هرگاه لب به سخن مى گشود، همه گويندگان را تحت الشعاع قرار مى داد.
7. فردى متواضع ، نرمخو، خوش سخن و خوش اخلاق بود.
8. در امر دين و احكام الهى و دفاع از حق قوى و با صلابت بود.
9. در ميدان هاى رزم و جهاد و شهادت ، مانند شيرى شجاع مى رزميد.
10. هرگاه در جمع دانشمندان و دانايان بود، شنيدن را بر سخن گفتن ترجيح
مى داد.
11. اگر ضرورت ايجاب مى كرد، سكوت خود را شكسته و لب به سخن مى گشود.
12. آنچه را كه عمل نمى كرد نمى گفت ، و كارهايى را كه نگفته بود انجام
مى داد. (اهل شعار نبود بلكه اهل عمل بود.)
13. چون در برابر دو كار قرار مى گرفت و نمى دانست كدام خداپسندانه تر
است ، آن را كه مورد پسند نفسش نبود، انتخاب مى كرد.
14. مردم را در اشتباهاتى كه امكان عذر بود سرزنش نمى كرد. (و اجازه مى
داد كه آنان عذرخواهى كنند)
(76)
3. شيوه مدارا و گذشت
چنان كه گفتيم تربيت كودك از امور ظريفى است كه صبر و حوصله و بردبارى
مى طلبد. مى گويند يك كارخانه عظيم را مى توان در طول 4 يا 5 سال ساخته
و راه اندازى نمود، اما براى تربيت و ساختن يك انسان كارآمد و مدير
حداقل 20 سال وقت لازم است . تربيت كودك به زمان و فرصت هاى طولانى
نياز دارد و كار يك شب و يك ماه و يك سال نيست . براى همين ، يكى از
صفات مهم پيامبران الهى در تربيت و تعليم افراد، صفت حلم و بردبارى آن
هاست . خداوند متعال در قرآن كريم بارها از حلم و بردبارى افراد ياد
كرده و بيش از ده بار خودش را با صفت حلم و حليم توصيف نموده است . در
يك روايتى از امام مجتبى عليه السلام سوال كردند: حلم يعنى چه ؟ و آن
حضرت پاسخ داد:
كعلم الغيظ و ملك النفس ؛
(77) فرو خوردن خشم و مالك نفس خويش بودن .
بنابراين پدران و مادران و مربيان كودكان و نونهالان ، بايد در تربيت
آن ها از شيوه مدارا و بردبارى بهره بگيرند و تربيت كودك شايسته است ،
همراه مهر و محبت و گذشت باشد و حتما با عيب پوشى و نرمش با آنان
برخورد شود. رفتار ناخوشايند كودكان نبايد موجب ناراحتى و خشم سريع
اولياء و مربيان گردد.
حضرت امام مجتبى عليه السلام در يك سخنى حكيمانه ، به رمز موفقيت
پيامبران الهى پرداخته و علت فضيلت و برترى آنان را به ساير مردم ، در
مدارا و حلم آنان مى داند و مى فرمايد:
ان الانبياء انما فضلهم الله على خلقه بشده
مداراتهم لاعداء دين الله ؛ خداى متعال پيامبران خويش را به
خاطر مداراى زيادشان با دشمنان دين ، بر خلقش برترى داده است .
(78)
حلم و بردبارى مربى و والدين در ارتباط با كودكان اهميت خاصى دارد.
آنان به ويژگى هاى نونهالان توجه نموده و در مقابل جنب و جوش و
بازيگوشى او گرچه مشكلاتى هم به همراه داشته باشد، صبر و حوصله به خرج
دهند. حضرت كاظم صلى الله عليه و آله فرمود:
شيطنت و بازيگوشى فرزند، در دوران كودكى امرى پسنديده و مطلوب است و
موجب مى شود در بزرگسالى داراى شخصيتى آرام و خويشتن دار گردد.
(79) شلوغى و شيطنت يك كودك يك حالت طبيعى در بچه هاست
؛ والدين نبايد آن را غيرطبيعى و دور از انتظار فرض كنند و با شدت و
تندى از آن جلوگيرى نمايند؛ بلكه در اين گونه موارد بايد رفتارى كاملا
ملايم و همراه با بردبارى و مدارا در پيش گرفت . حضرت مجتبى عليه
السلام توصيه مى فرمايد كه :
بدى را با خوبى پاسخ دادن بهترين نيكى است .
(80)
اين توصيه در مورد خطاها و بدى هاى فرزندان به مراتب بيشتر از
بزرگسالان اهميت دارد. در هر صورت مربيان در برخورد با كودكان بايد از
خشونت و سختگيرى اجتناب كنند و تسلط بر نفس خويش را از دست ندهند، مگر
در موارد استثنايى كه ندرتا پيش مى آيد. اصولا خشونت و سخت دلى در
اصلاح رفتار انسان ها به عنوان آخرين تير تركش و حربه نهايى به كار مى
رود و آن هم نه به عنوان عامل تربيتى ، بلكه به منظور بازداشتن و به
عنوان يك عامل بازدارنده استفاده مى شود. اصل اولى همان حلم و مدارا و
نرم خويى است ، چنان كه خداوند متعال به بزرگ مربى بشريت ، حضرت محمد
مصطفى صلى الله عليه و آله چنين خطاب مى كند:
فبما زحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ
القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر
؛
(81) به بركت رحمت الهى ، در برابر آنان (مردم ) نرم و
مهربان شدى ، و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو پراكنده مى شدند.
پس آن ها را ببخش و براى آن ها آمرزش بطلب ، و در كارها با آنان مشورت
نما.
در شيوه تربيتى حضرت مجتبى عليه السلام بر اين روش تاكيد فراوان ديده
مى شود و اساسا حليم بودن يكى از ويژگى هاى ممتاز در سيره عملى آن امام
همام مى باشد. در تاريخ از حلم و خويشتن دارى آن بزرگوار مكرر سخن به
ميان آمده است ، تا جايى كه ابن عساكر مى نويسد:
بعد از شهادت امام حسن عليه السلام يكى از دشمنان آن حضرت را ديدند، كه
در تشييع جنازه حضرتش گريه مى كند، امام حسين عليه السلام به عنوان
اعتراض به او گفت : تو در هنگام حيات برادرم آنچه در توان داشتى او را
اذيت كردى ، الان آمده اى و گريه مى كنى ؟!
فقال : انى كنت افعل ذلك الى احلم من هذا و اشار
بيده الى الجليل ؛ او گفت : من با كسى بدى مى كردم كه صبورتر و
حليم تر از اين كوه ها بود.
(82)
او در صبر و حلم كوه استوارى بود كه تندبادهاى حوادث نتوانست ، خللى در
استقامت و صبر و بردبارى آن بزرگوار ايجاد كند. در اين جا قطعه اى ديگر
از حلم و بردبارى آن حضرت را در تربيت افراد مى خوانيم :
اينگونه تربيت كنيم
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در حالى كه سوار بر مركب خويش
، در يكى از معابر حركت مى نمود، با مردى از اهالى شام مواجه شد، آن
مرد تازه وارد به محض اينكه چشمش به امام عليه السلام افتاد و او را
شناخت ، از آن جايى كه در اثر تبليغات وسيع معاويه و فضاسازى وى بر
عليه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله كه سابقه ذهنى بدى براى اهل
شام ، نسبت به اين خاندان پاك درست شده بود، آن مرد شامى بى درنگ شروع
به لعن و نفرين كرده و سخنان ناشايستى را نثار امام كرد. حضرت در همان
حال با خونسردى و بردبارى تمام سخنان زشت و دشنامهاى نارواى او را با
سكوت و صبر تحمل مى كرد و خشم خود را فرو مى برد. تا اين كه مرد شامى
عقده دل را خالى كرده و خاموش شد.
آن گاه حضرت امام حسن عليه السلام با سلام بر آن مرد، سكوت آن چند لحظه
خاموشى را شكسته و با لبخندى مليح كه حاكى از صفاى دل آن جناب بود و در
حالى كه مهر و عاطفه و محبت در چشمان مقدس و سيماى نورانى اش موج مى
زد، لب به سخن گشوده و به آرامى فرمود:
اى مرد! گمان مى كنم كه در اين شهر غريب باشى و شايد هم مرا به اشتباه
گرفته اى ؟ حال اگر از ما رضايت بطلبى ، از تو راضى مى شويم و اگر چيزى
از ما بخواهى ، به تو مى بخشيم ، اگر راه گم كرده اى راهنماييت مى كنيم
، اگر گرسنه اى تو را سير مى نماييم ، اگر لباس ندارى تو را مى پوشانيم
، اگر نيازمندى تو را غنى مى كنيم ، اگر از جايى رانده شده و يا فرارى
هستى تو را پناه مى دهيم ، اگر خواسته اى دارى بر مى آوريم ، اگر توشه
سفرت را پيش ما آورى و مهمان ما باشى براى تو بهتر است و تا هنگام رفتن
از تو پذيرايى مى كنيم . چون كه خانه ما وسيع و امكانات مهمان نوازى
مان فراهم است .
آن مرد وقتى با اين برخورد كريمانه حضرت مواجه شد و سخنان شيوا و
دلنشين آن بزرگوار را شنيد، آرام آرام احساس كرد كه ناراحتى خاصى در
درون وجدانش او را رنج مى دهد.
آثار شرم و حيا بر صورتش ظاهر شده و پيش از آن كه سخنى بگويد، اشك
ندامت بر گونه هايش لغزيد و با لحنى خاضعانه و مودبانه عرضه داشت :
شهادت مى دهم كه تو خليفه خداوند بر روى زمين هستى ، خداوند داناتر است
كه رسالتش را در كدام خانواده قرار دهد؛
الله
اعلم حيث يجعل رسالته تا اين لحظه شما و پدرتان منفورترين خلق
خدا نزد من بوديد و اكنون شما را محبوب ترين فرد روى زمين مى دانم . و
آن گاه به همراه امام مجتبى عليه السلام راهى خانه آن حضرت شد و تا
روزى كه در مدينه بود، در مهمانسراى حضرت پذيرايى مى شد. بعد از آن در
رديف دوستان و ارادتمندان خاص اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت .
(83)
اين قطعه تاريخى كه حاوى سيره عملى و تربيتى مجتبوى عليه السلام است
داراى نكات و اصول مهم تربيتى مى باشد، كه برخى از آن اصول عبارتند:
خوش رفتارى برتر از
استدلال
الف ) اگر متربيان در اثر ناآگاهى و يا شيطنت هاى ايام طفوليت
دچار لغزش و خطا بشوند و موجبات رنجش خاطر مربى را فراهم آورند،
نبايد عنان صبر را از كف داده و سريعا خشمگين شده و آنان را تنبيه نمود
و با خشونت و نثار سخنان قهر آلود و ناروا به تنبيه و مقابله پرداخت ،
بلكه برعكس اولياء و مربيان برتر با زبان خوش و چهره اى گشاده و دلى
باز رفتار نامطلوب آنان را مى توانند اصلاح نمايند. تجربه نشان داده
است كه آمار كسانى كه به واسطه اخلاق زيبا و حلم مربى ، به خوبى ها و
صفات پسنديده روى مى آورند، بيشتر از كسانى است كه با منطق و استدلال
متحول شده اند.
توجه به ريشه هاى خطا
ب ) مربيان و اولياء ورزيده و آگاه به پيروى از امام مجتبى عليه
السلام در اين گونه موارد به ريشه ها و زمينه هاى عصيان و تمرد توجه مى
كنند و با يافتن ريشه هاى لغزش ها و خشكاندن آن به اصلاح رفتار ناهنجار
فرزندان و متربيان اقدام مى كنند، آنان همانند پزشك حاذقى هستند كه
براى علاج قطعى بيمارى ها، به دنبال نابودى علت مرض و ميكرب آن مى
گردد؛ نه اين كه به قرص ها و مسكن هاى موقتى اكتفا كند و موقتا به
معالجه چند روزه و ناپايدار دل خوش نمايد.
حضرت امام حسن عليه السلام در اين حادثه با رفتار كاملا منطقى خويش و
با ديد روانشناسانه ابعاد قضيه را بررسى نموده و به دنبال علت عصيان و
نارضايتى آن شخص مى گردد، و به اين طريق مى خواهد به مربيان عالم
بياموزد كه ريشه تمرد و عصيان و فريادهاى مخالف ، ممكن است گرسنگى ،
تشنگى ، برهنگى و نداشتن پوشاك ، نيازمندى و فقر، خستگى ، نداشتن امنيت
، سردرگمى و از همه مهمتر، احساس از دست رفتن شخصيت و نابودى عزت و
هويت افراد باشد.
حركات ناشايست كودكان و نونهالان نيز ريشه و علتى دارد به عنوان نمونه
به مثال زير توجه كنيد:
هنگامى كه مهمان به خانه مى آيد، كودك از اوقات ديگر بيشتر شلوغ مى
كند، حركات ناهنجار و ناشايست انجام مى دهد و بالاخره ضرر و زيانى هم
به اسباب و لوازم منزل مى رساند. اگر كمى دقت شود، علت واقعى اين است
كه كودك و نوجوان وقتى احساس مى كند. پدر و مادر در آن لحظات تمام
افكارشان و اوقاتشان به مهمان و پذيرايى از او صرف شده و به شخصيت و
غرور و عزت كودك هيچ توجهى مبذول نمى شود، براى همين او مى خواهد كمبود
شخصيت خود را جبران كند و توجه ديگران را به خود جلب كند و به قول
شاعر:
در دل دوست به هر حيله رهى بايد كرد
|
طاعت از دست نيايد، گنهى بايد كرد
|
اين حركات طفل كاملا طبيعى است و بايد پدر و مادر به
آن متوجه بوده و جبران نمايند.
محبوبيت مربى در
منظر متربى
ج ) نكته مهم تر در اين رفتار
پيشواى دوم ، توجه كردن به محبوبيت مربى نزد متربى است . آن
حضرت با اين رفتار به مربيان و اولياء مى فهماند كه مربى نخست
بايد مورد محبت و دوستى متربى باشد و متربيان عشق و علاقه قلبى
به او داشته باشند، تا گفتار و رفتارش مورد توجه و پذيرش
متربيان قرار بگيرد.
پدر و مادرى كه با رفتار ناپسند و گفتار زشت و ركيك خود كودك و
نوجوان را از خود مى رنجاند، چگونه انتظار دارد كه فرزندش از
او تاثير مثبت بپذيرد. لازم است اولياء و مربيان از رفتارها و
گفتارهايى كه فرزندان را مى رنجاند و يك نوع بيگانگى و نفرت
بين آنان و فرزندان ايجاد مى كند شديدا پرهيز كنند و در عوض به
كردارهاى جذاب و محبت آور روى آورند.
آمار نشان داده است ، فرزندانى كه بيشترين ارتباط قلبى و عاطفى
با پدر و مادر خويش داشته اند، موفق ترين و پرنشاطترين دانش
آموزان مدارس محسوب مى شوند.
آرى پدرى كه با القاب زشت و ناروا كودك و نوجوان خود را مخاطب
قرار داده و اهانت مى كند؛ مادرى كه با سخنان نيش دار و
تمسخرآميز دختر نوجوانش را مى رنجاند، معلمى كه با ريشخند و
كلمات اهانت آميز با شاگردانش برخورد مى نمايد. بى ترديد
محبوبيت خود را در دل كودك و نوجوان از دست داده و احترام و
جايگاه خويش را در قلب متربيان از بين خواهد برد.
اساسا تعليم و تربيت بر اساس حفظ شخصيت و عزت و آبروى افراد
بنا شده است و بدون آن تربيت افراد امكان پذير نخواهد بود.
خلاصه كلام آن كه اگر در ميان والدين و فرزندان ، مربيان و
متربيان ، معلمان و دانش آموزان ، اساتيد و شاگردان ، ارتباط
تنگاتنگ قلبى و عاطفى برقرار باشد و آنان نه تنها در ظاهر بلكه
در حقيقت و باطنا به همديگر عشق بورزند، بى ترديد تعليم و
تربيت حاصل از اين پيوند و ارتباط مستحكم ، بسى عميق ، ريشه
دار و نتيجه بخش و بادوام خواهد بود.
4. تربيت عملى
راهنمايى هاى گفتارى مربيان و والدين هر چند موثر باشد،
بايد در عمل آنان جلوه گر شود. مطابقت رفتار با گفتار پدر و
مادر، ناخودآگاه فرزندان را در مسير هدايت قرار مى دهد.
گر مرد عمل نيستى از گفته
چه حاصل
|
در گفتن و بشنيدن تنها كه
اثر نيست
|
پدر و مادر بايد در تمام امور زندگى كه در حضور كودك و نوجوان
انجام مى دهند مواظب رفتار خود باشند. نظم و ترتيب ، مهرورزى
نسبت به همديگر، رعايت حق و عدل ، مسئوليت پذيرى ، رفتارهاى
مذهبى و عمل به گفته هاى خويش از جمله مواردى است كه كودك و
نوجوان خواهى نخواهى به آن توجه دارد و رفتار آينده كودك آيينه
اعمال و رفتار والدين است . در اين رابطه به شمه اى از سيره
عملى حضرت امام مجتبى عليه السلام مى پردازيم :
توجه كودك به
رفتار مادر
امام حسن عليه السلام با ياد خاطرات دوران كودكى اش مى
فرمايد: شبى مادرم فاطمه زهرا عليها السلام را ديدم كه تا صبح
عبادت مى كرد، نماز مى خواند و در ضمن مناجات خويش با حضرت
پروردگار، زنان و مردان مومن را دعا مى نمود، اما براى خودش
هيچ دعا نكرد. از او پرسيدم : مادر جان ! چرا به خودت دعا نمى
كنى ؟ جواب داد: الجاز ثم الداز؛
(84) اول همسايه بعد خويشتن و داخل خانه . و به
اين ترتيب حضرت فاطمه زهرا عليها السلام نوعدوستى و احترام به
همسايگان را به فرزند ارجمندش عملا ياد مى داد.
آموزش بندگى
امام حسن عليه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، بندهاى بندش
مى لرزيد و رنگ مباركش زرد مى گشت ، علت اين حالت را از حضرتش
پرسيدند، آن جناب در پاسخ فرمود:
سزاوار است بر كسى كه مى خواهد نزد پروردگار عرش به بندگى
بايستد، اين كه رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش بيفتد.
و اين چنين حالات بندگى و راز و نياز عاشقانه در برابر
پروردگار جهانيان را به نيايشگران حقيقى و عارفان شيفته حق مى
آموخت .
رعايت آداب مسجد
آن حضرت هرگاه روانه مسجد مى شد و به نزد درب مسجد مى
رسيد، سر را به سوى آسمان بلند مى كرد و مى گفت :
الهى ضيفك ببابك ، يا محسن ! قد اتيك
المسيى ء فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم
؛ اى خداى من ! اين مهمان توست كه به درگاه تو ايستاده ، اى
خداوند نيكوكار و احسانبخش ! بنده تبهكار به نزد تو آمده ، پس
از كارهاى زشت و ناستوده من به نيكى هاى خودت درگذر، اى صاحب
كرامت و احسان .
(85)
تواضع و فروتنى
امام حسن مجتبى عليه السلام روزى به گروهى از تهيدستان
و مستضعفان برخورد كرد، آنان در روى زمين در كنار سفره اى
نشسته و مشغول خوردن خرده هاى نان بودند. آن گاه كه چشمشان به
مركب امام عليه السلام افتاد، به احترام او برخاستند و آن حضرت
را به صرف نان فرا خواندند.
امام در حالى كه لب هاى مبارك را حركت مى داد و مى فرمود:
خداوند متكبران را دوست ندارد. از مركب خود پايين آمده و به
همراه آنان به تناول غذاى ساده مشغول گرديد.
پس از صرف غذا، آن حضرت همه آن فقراء را به ميهمانى در منزل
خويش فرا خواند و ايشان را با اهداى خوراك و پوشاك نواخته و
مورد مهر و محبت خويش قرار داد.
(86)
كرامت و بخشش
روزى عربى به قصد اظهار حاجت نزد امام حسن عليه السلام
آمد. آن حضرت به خادمين خود فرمود: آنچه داريم به او بدهيد. 20
هزار درهم يافتند و پيش از آن كه آن مرد نياز خود را مطرح كند،
تمام آن مبلغ را به وى بخشيدند. مرد عرب از رفتار سخاوتمندانه
امام عليه السلام به شگفت آماده و گفت : سرورم ! چرا اجازه
ندادى تا نيازم را بگويم و شما را بستايم ؟! امام در پاسخ وى
اشعارى قرائت كرد كه دو بيت اول آن چنين است :
خوفا على ماء وجه من يسل
(87)؛
|
ما مردمانى هستيم كه بخشش ما تازه و سرسبز است و اميد و آرزوها
در آن تغذيه و سير مى شوند.
ما حاجت حاجتمندان را قبل از آن كه اظهار كند، به وى مى بخشيم
از ترس آن كه مبادا آبروى ارباب حاجت بريزد.
عفو و گذشت
يكى از غلامان خدمتگزار حضرت امام حسن مجتبى عليه
السلام مرتكب جنايتى شد كه سزاوار كيفر بود، حضرت دستور داد تا
وى را تنبيه نمايند. غلام در آن لحظه پيشدستى كرد و خطاب به
امام عليه السلام اين آيه را قرائت نمود: و العافين عن الناس ؛
انسان هاى وارسته از خطاى گنهكاران عفو مى كنند، حضرت فرمود:
بخشيدم ، غلام ادامه داد: والله يحب المحسنين ؛ امام عليه
السلام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم .
(88)
رعايت حقوق
حيوانات
نجيح يكى از ياران امام مجتبى عليه السلام مى گويد:
روزى حسن بن على عليه السلام را ديدم كه غذا تناول مى نمود و
سگى آن طرف تر با فاصله اندكى از امام عليه السلام ايستاده
بود؛ آن حضرت لقمه اى را ميل مى كرد و لقمه اى هم به آن حيوان
مى داد. گفتم : اى فرزند پيامبر! آيا اجازه مى دهيد اين سگ را
دور كنم ؟
فرمود: نه ، او را آزاد بگذار، من از خداوند متعال خجالت مى
كشم كه در حال غذا خوردن موجود زنده اى به من نگاه كند و من
چيزى به او نخورانم .(89)
ادب سخن گفتن
روزى مروان بن حكم بر آن حضرت دشنام گفته و سخنان ناروا
نسبت داد، هنگامى كه از گفتن حرف هاى زشت خويش فارغ شد؛ امام
حسن عليه السلام به او فرمود: من چيزى به تو نمى گويم ، اما
اين عمل ترا به خداوند متعال واگذار مى كنم . اگر در گفته هاى
خود صادق و راستگو باشى خداوند پاداش راستى تو را بدهد و اگر
در گفتار خود دروغ گفته باشى ، خداوند در مقابل حرف هاى دروغ ،
تو را به جزايت برساند، در هر حال خداوند براى تو از من
سزاوارتر است .
(90) به اين ترتيب امام مجتبى عليه السلام عملا
ارزش هاى اخلاقى و سجاياى ستوده را به مردم مى آموخت . در هر
صورت اگر مربيان ، عامل به پندها و نصايح خود نباشند مشمول اين
شعر ناصرخسرو خواهند بود كه :
چون خود نكنى چنان كه گويى
|
5. پرورش
خودباورى و عزت نفس
تقويت عزت نفس و پرورش روحيه خودباورى و شخصيت روحى در
كودكان ، موجب توفيق و نشاط و كاميابى در زندگى آينده آنان
خواهد بود، زيرا افرادى كه براى خود شخصيت قائل نباشند و به
عقده حقارت و خود كم بينى دچار شوند، معمولا زندگى آنان با
اختلالات روحى و روانى و ناكامى هايى توام خواهد بود. اين
افراد در اجتماعات عاجزترين ، كم بهره ترين و آسيب پذيرترين
قشر محسوب مى شوند. از طرفى ديگر، كمبود شخصيت و نداشتن عزت
نفس ، انسان را از ترقى و تكامل بازداشته و او را گاهى به
كارهاى زشت و ذلت آور وادار مى سازد و نداشتن عزت نفس و عدم
خودباورى بدترين نوع فقر است ، چنين فردى كه براى خودش
شخصيتى قائل نيست ، پيش هر كس و ناكس خود را ذليل مى كند، او
فردى چاپلوس ، دو رو و بى هويت است كه زندگى خود را در وابسته
بودن به افراد و شخصيت هاى ديگر مى داند. حضرت مجتبى عليه
السلام مى فرمايد:
شر الفقر الخضوع ؛
(91) بدترين فقر و بيچارگى خضوع و كرنش (در
برابر متكبران ، ثروتمندان و ارباب مال و جاه ) مى باشد. و اين
از عوارض ذلت نفس و نداشتن اعتماد به آن است .
بنابراين براى پرورش صحيح فرزندان و ايجاد و تقويت روحيه
اعتماد به نفس و خودباورى مى توان از همان دوران كودكى و با
شيوه هاى مختلف اقدام نمود برخى از آن شيوه ها عبارتند:
راههاى پرورش عزت
نفس
يك : احترام به كودك
پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله نشسته بود كه
امام حسين و امام حسين عليه السلام - كه در سنين طفوليت بودند
- از در وارد شدند، آن حضرت صلى الله عليه و آله به احترام
آنان از جاى برخاسته و به انتظار ايستاد، لحظاتى طول كشيد و آن
ها نرسيدند، رسول اكرم صلى الله عليه و آله به طرف كودكان پيش
رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز كرد هر دو را بر دوش خود
سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمود: فرزندان عزيزم ،
مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.
(92)
در روايت ديگرى عبدالله بن عباس مى گويد: با پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله به خانه فاطمه عليها السلام رفتيم . حسن كه
كودكى بيش نبود، صورتش را شسته و تميز و پاكيزه از منزل
بيرون آمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله حسن را در آغوش گرفته
و بوسيد و سپس فرمود: اين پسر من آقا است .
(93)
دو: همبازى شدن
با كودك
كودكان و نوجوانان از بازى و ورزش لذت مى برند و به اين
وسيله ضمن آشنايى با جهانى كه در آن زندگى مى كنند، رشد يافته
و فرصت هاى مناسبى را براى ابراز عواطف و احساسات خود مى
يابند. همبازى شدن والدين و بزرگترها با آنان در ايجاد
خودباورى در وجود آنان نقش مهمى دارد.
ابورافع يكى از ياران رسول اكرم صلى الله عليه و آله روزى با
امام حسن عليه السلام كه كودك خردسالى بود، همبازى شد. آنان
سنگ هاى مخصوص را انتخاب نموده و به داخل حفره هايى نشانه روى
مى كردند و در صورت برنده شدن بايستى فرد برنده بر دوش ديگرى
سوار مى شد. هنگامى كه نوبت سوارى به ابورافع مى رسيد، حضرت
مجتبى عليه السلام به او مى فرمود:
اتركب ظهرا حمله رسول الله صلى الله
عليه و آله ؛ آيا مى خواهى بر دوش كسى سوار شوى كه رسول
خدا صلى الله عليه و آله او را بر دوش خود حمل مى كرد؟
ابورافع از سوارى منصرف مى شد. هرگاه امام حسن عليه السلام به
هدف مى زد، ابورافع مى گفت : همان طورى كه تو به من سوارى
ندادى من هم تو را بر دوش خود سوار نمى كنم . حضرت به او مى
فرمود: اما ترضى ان يحمل بدنا حمله رسول الله ؛ آيا دوست ندارى
كسى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر دوش خود مى نشاند، بر
دوشت سوار كنى ؟ ابورافع با كمال ميل او را بر دوش خود گرفته و
سوارى مى داد.
(94)
عزت نفس و شخصيت روحى و روانى اين كودك از خلال گفتار و كيفيت
استدلالش كاملا هويدا است . طفلى را كه پيامبر اسلام صلى الله
عليه و آله در آغوش خود پرورش داده و شخصيت او را احياء نموده
است ، بزرگى خود را باور دارد و هرگز با زبونى و ذلت سخن نمى
گويد.
(95)
سه : انتخاب نام
زيبا و شايسته
نام هر كس نقش مهمى در رشد و اعتلاى شخصيت او و با
تحقير و تضعيف شخصيت وى دارد. زيرا اسم انسان از لحظه تولد تا
آخر عمر اوست .
اگر نام خوب براى او انتخاب شود، هميشه مايه افتخار و عزت و
مسرت اوست . اما اگر پدر و مادر اسم ناپسندى براى فرزندشان
برگزينند، مى تواند تا آخر عمر مايه حقارت و خجالت وى باشد و
كودك پيوسته از آن رنج مى برد و گاهى اوقات ديگران براى او
خنديده و تمسخرش مى كنند.
به اين ترتيب به طور ناخواسته فرد مورد نظر در اجتماع احساس
حقارت نموده و گرفتار ناكامى هايى در زندگى مى شود.
نام انسان مانند ساختمان بدن او اگر زيبا و كامل باشد، براى او
لذتبخش و نشاط آفرين خواهد بود. اما اگر اسم وى ناپسند و غير
معقول باشد، مانند نقص اعضاى بدن ، هميشه از آن آزرده خاطر
گشته و مكدر خواهد شد.
گذشته از آن زيبايى نام نيك به طور مطلق يكى از عوامل محبوبيت
و رمز كاميابى و موفقيت است ، و يكى از مظاهر زيبايى نام خوب
هر شخص است .
كسانى كه اسم خوب و لقب زيبايى دارند، با كمال افتخار و بدون
احساس حقارت و شرمندگى آن را بر زبان جارى كرده و گاهى
ديگران از نام خوب به شخصيت صاحب نام ، حسن ظن يافته و فال خوب
مى زنند و اظهار خوشحالى مى كنند. چنان كه امام حسين عليه
السلام به حر فرمود:
بخ بخ لك يا حر، انت حر كما سميت فى
الدنيا و الاخره . والله ما اخطات امك اذ سمتك حرا، فانت والله
حر فى الدنيا و سعيد فى الاخره ؛
(96) به به ! احسنت اى حر! تو آزاد مردى چنان
كه در دنيا و آخرت آزاده خوانده مى شوى ، سوگند به خدا! مادرت
اشتباه نكرده در اين كه نام تو را حر ناميد، به خدا قسم تو در
دنيا آزاد مرد و در آخرت از سعادتمندان خواهى بود.
والدين دلسوز و آينده نگر براى فرزندان خويش نامى را مى پسندند
كه يادآور وابستگى وى به خداوند متعال و آفريدگار هستى باشد.
نشانگر اعتقادات و هدف آنان محسوب شود، حاكى از فرهنگ ملى و
مكتبى خانواده باشد. متاسفانه بعضى خانواده ها بدون توجه به
فرهنگ و مليت و دين خود نام هاى بى محتوا، لقب هاى نازيبا و
احيانا نشانگر وابستگى و علاقه مندى به بيگانگان براى كودكان
خود انتخاب مى كنند. اين گونه افراد در آينده معمولا از ذكر
نام خود امتناع مى كنند و در صورت ناچارى با احساس حقارت و
خجالت آن را اظهار مى دارند.
البته اگر در موردى پدر يا مادرى نام غير معقول و ناپسند براى
فرزندش نهاد، مى توان آن را تغيير داد. چنان كه عمر دخترى
داشت كه او را عاصيه يعنى گنه كار نام نهاده بود. پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله نام او را به جميله يعنى زيبا تغيير داد.
(97)
در هر صورت نام يك شخص نشانگر هويت و شخصيت ملى و دينى اوست ،
يادآور فرهنگ ، ايده ها و اعتقادات درونى او و خانواده اش مى
باشد و چه زيباست كه اسم و لقب هر كس با اعتقادات و مليتش
سازگار و همگون باشد.
نام فرزندان امام
مجتبى عليه السلام
سيره عملى امام مجتبى عليه السلام در نامگذارى فرزندان
خويش ، گواه روشنى بر توجه آن حضرت به اين مهم مى باشد. نام
فرزندان پسر آن حضرت عبارتند:
حسن ، زيد، قاسم ، عمرو، عبدالله ، عبدالرحمن ، حسين ، طلحه ،
احمد، اسماعيل ، يعقوب ، محمداكبر، محمداصغر.
و نام فرزندان دختر آن حضرت عبارتند:
ام الحسن ، ام الحسين ، فاطمه ، ام عبدالله ، ام سلمه ، رقيه ،
فاطمه دوم ، سكينه .
(98)
با توجه به نكات مذكور براى تربيت صحيح فرزندان بايد شخصيت و
هويت آنان را تكريم نموده و محترم شمرد و يكى از راه هاى آن
انتخاب نام نيك و پسنديده و معقول براى آن ها است .
چهارم : سلام
كردن به كودكان با لحن دلنشين
حضرت مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
من بدا بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه
؛
(99) هر كس قبل از سلام كردن به سخن گفتن آغاز
نمايد او را جواب ندهيد. اين سخن در مورد معاشرت پدر و مادر با
فرزندانشان اهميت ويژه اى مى يابد، زيرا كودكى كه به او سلام
داده شود و بدين وسيله از وى تجليل گردد، احساس لياقت كرده و
شايستگى خود را باور مى كند.
او از همان دوران كودكى احساس مى كند كه ديگران براى وى اهميت
و ارزش قائل اند و فردى خودباور و متكى به نفس بار مى آيد.
براى همين است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
خمس لست بتاركهن حتى الممات ... و
تسليمى على الصبيان لتكون سنه من بعدى
(100)؛ پنج خصلت را تا لحظه مرگ ترك نخواهم
كرد، يكى از آن ها سلام دادن به كودكان است ، تا بعد از من يك
رسم رايج شود.
سلام كردن مهم ترين مرحله آغاز ارتباط اجتماعى هر مسلمان است .
تقيد به آن در نظام تربيتى اسلام زمينه را براى رشد و تربيت
همه جانبه انسان فراهم نموده و كودك نونهال را در تربيت عاطفى
و اجتماعى موفق تر خواهد نمود. والدين وظيفه شناس در سلام
نمودن به همديگر و فرزندان خويش جديت داشته و آن را يك عادت
پذيرفته شده در زندگى خود تلقى مى كنند.
همچنين سلام دادن بهتر است با بانگ رسا و آهنگى خوش و دلنشين
ادا شود، تا نحوه ارتباط عميق و ريشه دار باشد. امام حسن مجتبى
عليه السلام در گفتار ديگرى فرمود:
مروت آن است كه شخص دين خود را حفظ كرده و نفس را از پليدى ها
دور نگه داشته و حقوقى را كه بر گردن دارد ادا كند و با بانگ
رسا و دلنشين به ديگران سلام نمايد.
(101)