سيماى امام على (ع) در قرآن
(ترجمه كتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل)

حاكم ابوالقاسم حسكانى
از علماى اهل سنت در قرن پنجم
ترجمه يعقوب جعفرى

- ۴ -


فصل سوم: در پيشى گرفتن او به ديگران در جمع آورى قرآن

22 ـ عن ابن سيرين إن أبابكر لما بويع جلس عليّ في بيته فأتاه رجل فقال: إن علياً قد كرهك. فأرسل إليه فقال: أكرهتني؟ فقال: والله ما كرهتك غير أن رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم قبض ولم يجمع القرآن فكرهت أن يزاد فيه فآليت بيمين أن لا أخرج إلاّ إلى الصلاة حتى أجمعه. فقال: نعم ما رأيت.

ابن سيرين گفت: وقتى با ابوبكر بيعت كردند، على در خانه اش نشست، پس مردى نزد او آمد و گفت: على از تو ناراحت است، او على را پيش خود خواند و گفت: آيا از من ناراحتى؟ گفت: به خدا قسم از تو ناراحت نيستم(1) جز اينكه پيامبر خدا از دنيا رفته و قرآن جمع آورى نشده، نخواستم چيزى بر آن افزوده گردد، پس قسم خوردم كه از خانه بيرون نيايم جز براى نماز تا وقتى كه آن را جمع آورى كنم. گفت: چه فكر خوبى!

23 ـ السدى عن عبد خير، عن علي عليه السلام أنه رأى من الناس طيرة عند وفاة رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم فأقسم أن لايضع على ظهره رداءً حتى يجمع القرآن; فجلس في بيته حتى جمع القرآن، فهو أول مصحف جمع فيه القرآن، جمعه من قلبه، و كان عند آل جعفر.

سدّى از عبد خير نقل مى كند كه وقتى علىّ بن ابى طالب(ع) وضعيت بد مردم را به هنگام وفات رسول خدا(ص) ملاحظه كرد، سوگند خورد كه عبا بر دوش نگيرد تا وقتى كه قرآن را جمع آورى كند، پس در خانه اش نشست تا قرآن را جمع آورى كرد و آن نخستين مصحفى است كه قرآن در آن جمع آورى شده است. او آن را از قلب خود جمع آورى كرد و نزد خاندان جعفر بود.

24 ـ عن عكرمة قال: لما بويع لأبي بكر; تخلف علىّ فى بيته فلقيه عمر فقال: تخلف عن بيعة أبي بكر؟! فقال: إِنى آليت يميناً حين قبض رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم أن لا أرتدي برداء ألا إِلى الصلاة المكتوبة حتى أجمع القرآن فإني خشيت أن ينقلب القرآن.

عكرمه گفت: وقتى با ابوبكر بيعت كردند، على تخلف كرد و در خانه اش نشست، عمر با او ملاقات كرد و گفت: آيا از بيعت با ابوبكر تخلف مى كنى؟ او گفت: وقتى پيامبر از دنيا رفت سوگند خوردم كه عبا بر دوش نگيرم مگر براى نماز واجب تا وقتى كه قرآن را جمع آورى كنم، چون ترسيدم كه قرآن تغيير پيدا كند.

25 ـ عن يمان قال: لما قبض النبي أقسم علي ـ أو حلف ـ أن لا يضع رداءه على ظهره حتى يجمع القرآن بين اللوحين، فلم يضع رداءه على ظهره حتى جمع القرآن.

يمان گفت: چون پيامبر(ص) از دنيا رفت، على سوگند خورد كه عبا بر دوش نگيرد تا قرآن را ميان دو لوح جمع آورى كند، پس عبا بر دوش نگرفت تا قرآن را جمع آورى كرد.(2)

26 ـ عن محمد بن سيرين قال: نبّئت أنّ أبابكر لقى علياً رضي الله عنه فقال: أكرهت أمارتي؟ قال: لا ولكن آليت على يمين أن لا أرتدي رداي إلاّ إِلى الصلاة حتى أجمع القرآن قال: فكتبه على تنزيله، فلو أصبت ذلك الكتاب كان فيه علم كثير. قال محمد بن سيرين فسألت عكرمة فلم يعرفه.

محمد بن سيرين گفت: به من خبر داده شده كه ابوبكر با على ملاقات كرد و گفت: آيا از امارت من ناراحت هستى؟ گفت: نه ولى سوگند خورده ام عبا بر دوش نگيرم مگر براى نماز تا وقتى كه قرآن را جمع آورى كنم. مى گويد: پس قرآن را مطابق نزول آن نوشت، اگر آن كتاب را به دست مى آوردم در آن علم فراوانى بود. محمد بن سيرين مى گويد: آن را از عكرمه پرسيدم از آن آگاهى نداشت.

27 ـ عن محمد بن سيرين قال: لما مات النبي صلى الله عليه وآله وسلم جلس علي في بيته فلم يخرج فقيل لأبي بكر: إِن علياً لايخرج من البيت كأنه كره أمارتك. فأرسل إِليه فقال: أكرهت إمارتى؟ فقال: ما كرهت إمارتك ولكني أرى القرآن يزاد فيه فحلفت أن لا أرتدي برداء إلا للجمعة حتى أجمعه. قال ابن سيرين: فنبئت أنه كتب المنسوخ و كتب الناسخ في أثره.

محمد بن سيرين گفت: وقتى پيامبر از دنيا رفت، على در خانه اش نشست و بيرون نيامد. به ابوبكر گفته شد كه على از خانه بيرون نمى آيد گويا كه از امارت تو ناراحت است. ابوبكر كسى پيش او فرستاد كه آيا از امارت من ناراحتى؟ على گفت: من از امارت تو ناراحت نيستم ولى مى بينم كه بر قرآن افزوده مى شود، پس سوگند خوردم كه عبا بر دوش نگيرم مگر براى نماز جمعه تا آن را جمع آورى كنم.

ابن سيرين مى گويد: به من خبر داده شده كه على در آنجا منسوخ را نوشته و پشت سر آن ناسخ را آورده است.
 


پى‏نوشتها:

1) اين روايت ضعيف است چون ناراحتى امام از آن قوم از مسلمات تاريخ است.
2) اين روايت را ابن سعد هم نقل كرده: طبقات ابن سعد ج 2 ص 338.