الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد ششم
( امام على (ع ) و علم و هنر )
مرحوم محمّد دشتى
- ۱ -
نام كتاب : (الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام ) جلد ششم امام على
(ع ) و علم و هنر
نام مؤ لّف : محمّد دشتى
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در
پيش روى داريد، تنها برخى از ((الگوهاى رفتارى
)) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار
امامان معصوم عليهم السلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله و
سلم به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى
پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و
جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه
همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان
، در كنار چشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان
جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور
است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى
مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد مانند:
1 - امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2 - امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3 - امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4 - امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5 - امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 - امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7 - امام على عليه السلام و مديريّت
8 - امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9 - امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 - امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11 - امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12 - امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 - امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14 - امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 - امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و
سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و
روشهاى الگوئى امام على عليه السلام نيز خبر مى دهند، تنها داراى جذبه
((قال )) نيست كه
دربردارنده جلوه هاى ((حال ))
نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى
علوم نَبَوى است از رهنمودها و راهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر
حقّ و حقيقت است و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها
نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد
و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى نوشيد كه هر روز
با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است
.(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
((چراغ روشنگر راه قصّه پردازان و سناريو نويسان
فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن
گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با
ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .))
كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
نَوِّروُا
مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على
عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه
بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از امام على عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن
بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع
ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا
النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ
اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ
اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2)
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى
كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از
گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و
دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در
جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در
خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار
مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمه الله عليه بجوشند، و
در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و
آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى
امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا
اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى
رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى امام على عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه
بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در شرائط زمانى
و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ
قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار
داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى امام على عليه السلام نمونه
هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليه السلام نيز
توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تنها در روزگار خودش
قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد
اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از
نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه امام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان و همسران
او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباسهاى پشمى و ساده اى كه امام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر
امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، امام على عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ،
كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَنْ
تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
( شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى
خوبى ها مرا يارى دهيد.)
(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى
شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار
داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا
اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ
وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى
ناگوار بسر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
قَالَ:
وَيْحَكَ، إِنِّى لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ
عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ
بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه
خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان
نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان و مكان نمى شناسد، و
همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است ، مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ
و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى
، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب
خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و
كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
( الگوهاى رفتارى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام )
ضر و ر ت ها
اوّل - جايگاه مباحث علمى
1 - دو نظريّه معروف
براى علم و آگاهى ، تعريف هاى گوناگونى كرده اند كه ارزيابى
درست هر كدام ، نقش تعيين كننده اى در مبحث علمى دارد.
برخى علم را با تئورى ها و انواع نظريّه ها و برداشت ها و نتيجه گيرى
ها، يكسان مى دانند و معيار و ملاك ثابت و روشنى براى مَحك زدن فرضيّه
ها و تئورى ها ندارند.
و چون فرضيّه ها و تئوريها كهنه مى شوند و جاى خود را به فرضيّه هاى
جديد مى سپارند، و هر روز ((كهنه
)) به ((نو))
تبديل مى گردد، باور كرده اند كه :
علم انسان به جهل تبديل مى شود.
و دانش بشرى ثبات و قوامى ندارد.
در نتيجه انسانها همواره در حال تجربه و آزمايش قرار دارند و نمى
توانند به تكيه گاههاى ثابتى تكيه زنند.
زيرا با روش هاى تجربى (پراگماتيسمى ) و اصالت عمل (پوزيتويسم ) نمى
توانند همه واقعيّت هاى نظام هستى را كشف كنند، و به آنچه كه شناختند و
كشف كرده اند نيز نمى توانند پاى بند باشند و به آنها اصالت بخشند.
امّا ديدگاه توحيدى پيامبران الهى و اسلام ، و ديدگاه نهج البلاغه ،
نسبت به علم و آگاهى داراى معيارها و ملاكها و باورها و اصول فكرى
جاودانه اى مى باشد.
در اين تفكّر:
الف - واقعيّت هاى ثابت گوناگونى در سراسر نظام هستى موجود است .
(مانند فرمول پيدايش آب ، كه از هيدروژن و اكسيژن پديد مى آيد)
ب - واقعيّت ها را مى توان شناخت .
ج - روش ها و شيوه هاى دقيقى براى شناخت واقعيّت ها وجود دارد.
د - چون واقعيّت ها اصيل و جاودانه اند شناختى كه بر اساس واقعيّت ها
باشد ثابت و جاودانه است .
(فرمول پيدايش آب تغييرپذير نيست )
بنابراين علم و آگاهى جاودانه ، باورهاى جاودانه ، فرمول هاى جاودانه ،
محاسبات جاودانه ، تحليل ها و راه حل هاى جاودانه ، وجود دارد، و كهنگى
نخواهد پذيرفت .
و همواره در طول عصرها براى همه نسل ها قابل استفاده خواهد بود.
چون واقعيّت ها وجود دارند و قابل شناخت مى باشند، بشر توانسته است به
انواع علوم و فنون آگاهى پيدا كند، انواع محاسبات را بشناسد و جهان را
با انواع اختراعات خود دچار تحوّل چشمگيرى سازد، و هر روز مراحل تازه
اى از راه تكامل را به خوبى بپيمايد.
اگر واقعيّت ها وجود نداشت و قابل شناخت نبود و يا جاودانه نبود، و هر
روز ((كهنه )) به
((نو)) تبديل مى شد، از
اختراعات و اكتشافات بشرى خبرى نبود،
و شيوه هاى صحيح درمان و بهداشت وجود نداشت .
و راه هاى تكامل و ترقّى شناخته نمى شد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به اين حقيقت فرمود:
اَيُّهَا
النَّاسُ مَنْ سَلَكَ الطَّريقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ
خَالَفَ وَقَعَ فِى التِّيْهِ
(( اى مردم ، آن كس كه از راهى آشكار رود، به آب
خواهد رسيد، و آن كس كه از بى راهه رود منحرف شده ، به حيرت و سرگردانى
دچار خواهد شد.(6)
2 - راه هاى اثبات علم جاودانه
براى اثبات نظريّه دوّم (جاودانگى علم ) راه هاى فراوانى وجود
دارد.
هم مى توان با مطالعه در ويژگى هاى نظام هستى اين حقيقت را اثبات كرد،
و هم مى توان با مطالعه در ويژگى هاى تن آدمى با اين حقيقت آشنا شد.
((O در نظام هستى ، نظم دائمى و عمومى و هدفدار
و سيستميك وجود دارد.
O قانون عمومى و دائمى و هدفدار وجود دارد.
O محاسبات دقيقِ رياضى عمومى و دائمى و هدفدار وجود دارد.))
كه تداوم حركت هاى منظّم و پايدار و قانونمند، بر واقعيّت هاى ياد شده
تكيه دارد و خواهد داشت .
در تن آدمى نيز نظم و قانون و فعل و انفعالات شيميائى دقيق ، جذب و دفع
قانونمند، و عوامل رشد و تداوم حيات از نظر بيولوژى و فيزيولوژى فراوان
وجود دارد كه قابل بحث و برّرسى است
و همه آن واقعيّت ها اين حقيقت را ثابت مى كند كه :
اگر انسانى يا پژوهشگرى يا مؤ سّسه تحقيقاتى مجهّزى ، آن همه از
واقعيّت ها، قانونمندى ها، هدفدارى ها را، بتواند بدرستى كشف كند،
شناسائى كند،
علم و آگاهى بدست آمده جاودانه است .
رنگ كهنگى نخواهد پذيرفت .
گرچه تئورى ها و فرضيّه ها از بين مى روند، و نتيجه گيرى هاى غلط دوام
نمى آورد.
امّا چه ارتباطى با علم دارد؟
در تفكّر دوّم ، هر تئورى و فرضيّه اى علم نمى باشد زيرا با واقعيّت
هاى نظام هستى انطباق ندارد،
و اگر فرضيّه اى يا نظريّه اى با انواع تجربه ها و آزمايش ها به نتيجه
برسد و با واقعيّت ها انطباق پيدا كند ئ در مراحل نهائى تحقيق به حقيقت
بپيوندد،
علمِ جاودانه است ،
و جاويدان خواهد ماند. مانند:
((O بسيارى از محاسبات رياضى
O بسيارى از فرمول هاى كشف شده در علم شيمى و فيزيك
O بسيارى از محاسبات دقيق نجومى در علم ميترولوژى
O بسيارى از محاسبات دقيق در زمين شناسى
O بسيارى از محاسبات دقيق در فيزيولوژى انسانى ، در طب و درمان و
بهداشت ))
چون واقعيّت هاى ثابت داريم انسان ها توانستند علم طب را كشف و بازسازى
و به تكامل برسانند.
چون واقعيّت هاى ثابت وجود داشتند و قابل شناخت بودند انسان توانست
هزاران اختراع و اكتشاف را به ثبت رسانده ، خدمات اساسى به بشريّت
ارائه دهد و به انواع علوم و فنون مجهّز گردد.
3 - راه هاى شناخت
با اثبات اين حقيقت كه :
((الف - جهان سراسر واقعيّت هاى جاودانه است .
ب - و واقعيّت ها قابل شناخت مى باشند.))
آنگاه ((راه هاى شناخت ))
به عنوان جدّى ترين مسئله فرهنگ بشرى مطرح خواهد شد كه در اينجا به
برخى از شيوه ها و روش هاى شناخت اشاره خواهد شد.
مانند:
((اوّل - روش هاى تجربى
دوم - روش هاى عقلى و فلسفى
سوم - علم غيب و ارتباط با وحى الهى ))
بسيارى از دانشمندان با روش هاى تجربى و آزمايش هاى فراوان و مداوم ،
با واقعيّت هاى جهان آفرينش آشنا مى شوند،
با 60 سال مطالعه و تجربه ، يك واقعيّت علمى كشف مى كنند،
يك ويروس را شناسائى مى كنند،
مالاريا را و درمان او را مى شناسند.
ميكروب را كشف و ديدگاه انسان ها را به جهان ناديدنى ها سوق مى دهند.
و بسيارى ديگر از دانشمندان با روش هاى عقلى در منطق و فلسفه ، موفّق
مى گردند كه بسيارى از رازهاى نهفته در نظام هستى را كشف كنند و بگويند
چون در درون هسته اتم ((پروتون
)) با بار مثبت وجود دارد، پس ((الكترون
)) با بار منفى نيز بايد وجود داشته باشد.
و اين ((بايد)) قضاوت
منطق و فلسفه و عقل جوّال يك انسان پژوهشگر است كه با همين روش ها و
شيوه ها و ملاك ها توانسته است در سفرهاى فضائى موفّق گردد،
يك پاى انسان در كره ماه و زهره باشد و پاى ديگرش در قعر اقيانوس ها،
در جهت دادن ناوهاى اتمى و زير دريائى هاى فوق مُدرن نقشه داشته ، كه
در همه جا حضور فعّال دارد و همواره به اهداف علمى خود دست رسى پيدا
كرده است و اين روش ها و شيوه ها همواره قابل ارزيابى و بكارگيرى است .
راه سوّمى نيز براى شناخت انسان وجود دارد كه مى تواند به انواع شناخت
و علم و آگاهى مطلوب دست رسى پيدا كند و آن وحى الهى ، و دست رسى به
علم غيب است ،
كه پيامبران الهى و رسول گرامى اسلام و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام
از اين چشمه زلال و هميشه جارى سيراب مى شدند، انواع علوم و آگاهى را
مى گرفتند و به بشريّت تشنه حقيقت مى رساندند.
وحى الهى تنها كانال صحيح و مطمئن فراگيرى انواع علوم و آگاهى هاى
ضرورى است كه توانسته است بشريّت را هواره از جهل و نادانى نجات بخشد،
و دستورالعمل صحيح زندگى را به انسانها بياموزد، و همگان را از شناخت و
آگاهى هاى لازم سرشار كند.
از اين رو قرآن كريم تنها منبع علم و آگاهى است كه نظير ندارد و حكم هر
ترو خشكى در قرآن است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه 18 فرمود:
وَاللّهُ
سُبْحَانَهُ يَقُولُ: ((مَا فَرَّطْنَا فى
الْكِتَابِ مِنْ شَىْءٍ))
وَفِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَى ءٍ.
وَذَكَرَ اءَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضا، وَاءَنَّهُ لاَ
اخْتِلاَفَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: ((وَلَوْ
كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفا كَثِيرا)).
وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ اءَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ
تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَلاَ تَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكْشَفُ
الظُّلُمَاتُ إ لا بِهِ.
((در حالى كه خداى سبحان مى فرمايد:
((ما در قرآن چيزى را فرو گذار نكرديم
))(7)
و فرمود: (( در قرآن بيان هر چيزى است
))(8)
و يادآور شديم كه : بعضِ قرآن گواهِ بعضِ ديگر است و اختلافى در آن
نيست .
پس خداى سبحان فرمود: ((اگر قرآن از طرف غير خدا
نازل مى شد اختلافات زيادى در آن مى يافتند))(9)
همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا، و باطنى ژرف و ناپيداست ، مطالب شگفت آور
آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد، و تاريكى ها بدون
قرآن بر طرف نخواهد شد.))(10)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از زبان رسول خدا و كانال وحى الهى به
همه علوم و فنون و آگاهى هاى ضرورى دست مى يابد كه در كتابى به نام
((كتاب على عليه السلام ))
و ((الجامعه )) و
((جَفر كبير)) انواع علوم
و فنون و آگاهى هاى لازم را جمع آورى كرده در اختيار ديگر امامان معصوم
عليهم السلام مى گذارد.
و باب علم نبى مى گردد.
و بر منبر و سخنرانى هاى عمومى نداى :
سَلُونى
قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى
(11)
سر مى دهد.
چون جهان سراسر واقعيّت است .
و واقعيّت ها قابل شناخت مى باشد.
امام على عليه السلام از كانال وحى ، انسان را، جهان پيرا
مون انسان را، واقعيّت هاى موجود نظام را مى شناسد و معرّفى مى كند و
دانشمندان جهان نيز با عصاى تجربه توان شناخت بسيارى از واقعيّت ها را
پيدا مى كنند.
چون ميكروب ها وجود دارند و قابل شناخت و درمان مى باشند، امام على
عليه السلام از كانال وحى الهى ، به بسيارى از بيمارى ها و راه هاى
درمان آن اشاره مى فرمايد و طبيبان جهان با سالها تحقيق در هزاران
آزمايش به آن واقعيّت ها دست رسى پيدا مى كنند.
امام على عليه السلام در چهارده قرن قبل ، ارتباط بيمارى
((وبا)) با آب را در يك
سخنرانى حكيمانه مطرح فرمود كه پاستور پس از قرن ها، با تجربه و تلاش
به آن حقيقت رسيد.
امام على عليه السلام در خطبه 162/5 و خطبه 175 به اين حقيقت اشاره
كرده اند، كه محلّ رشد و تكثير انگل وَبا در آب است ؛
وَجَدَحُوا
بَينى وَ بَيْنَهُمْ شِرْبا وَبيئا
(خدايا قريش سرچشمه آبِ بين من و خود را ((وَبا))
آلوده كردند.)(12)
در تغذيه و بهداشت غذائى ، امام با برخوردارى از وحى الهى ، مسائل را
هشدار مى دهد يا غذاهايى را سفارش مى فرمايد كه پس از 14 قرن ، هم
اكنون دانشمندان عصر ما، با تلاش هاى مداوم به اسرار پنهان آن رسيده و
آن را به تجربه گذشته اند.
4 - انواع علوم
پس شيوه هاى تجربى و فلسفى هر كدام مى توانند راه كشف واقعيّت
را تداوم داده سرانجام با ديدگاه ((وحى
)) نزديك گردند.
بنابر اين اظهارات وحى گونه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در بخش علم
و هنر و در ارائه ديدگاه هاى علمى ، و طرح علوم و فنون از نظر كاربردى
، به سه دسته تقسيم مى گردد.
الف - رازهاى كشف شده
برخى از ديدگاه هاى علمى امام على عليه السلام در طب و درمان در انسان
شناسى در فيزيك و شيمى ، در نجوم ، در رياضى ، در فلسفه و حكمت هم
اكنون با تلاش ساليان طولانى دانشمندان جهان كشف شده و قابل شناخت است
.
كه برخى از آنها در همين كتاب بگونه روشنى آمده است مانند:
((O رهنمودهاى علمى امام عليه السلام
O علوم و آگاهى هاى امام عليه السلام
O اقسام و جوانب علوم عَلَوى
O امام و اقسام علوم
O امام و علوم كاربردى
O استفاده از علم غيب در حل نزاع ها(13)
))
ب - رازهاى علمى در حال كشف
برخى ديگر از اظهارات علمى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام پس از قرن
ها هم اكنون در حال كشف و شناسائى است .
گرچه اطّلاعات كافى و لازمى را هنوز بدست نياورده اند، امّا در حال كشف
و شناسائى است و هر روز پرده از اسرار علمىِ دستورالعمل هاى آن حضرت
برداشته مى شود.
چون روانشناسى در حال گسترش و تخصّصى شدن است و بسيار ريز شده و به
صورت كاربردى در آمد، هم اكنون دانشمندان جهان ، مبحث
((روانشناسى تغذيه )) را باور كرده اند
كه غذاها تنها پروتئين و انواع ويتامين ها به انسان نمى دهد، بلكه
غذاها داراى روان خاصّى بوده در روح و جان آدمى نيز تاءثير مى گذارند
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در اين رابطه ده ها رهنمود و هشدار
و دستورالعمل دارد كه فرمود:
((شير خر نخوريد.
گوشت بُز به فرزندان خود كمتر بدهيد.
و لقمه حرام در رحم شما و در نطفه شما تاءثير دارد.(14)
))
ج - رازهاى فوق درك بشرى (فراسوى علم )
دسته اى از علوم و اظهارات علمى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فوق
درك عقل بشر مى باشد كه انسانها نمى توانند با محدود بودن عقل ، و
محدود بودن ابزار علمى ، به رازهاى نهفته آن دست يابند،
گرچه مى دانند اين دسته از اظهارات ، حكيمانه است ،
داراى علل و عوامل است .
منطبق با واقعيّت هاى نظام هستى است .
امّا براى كشف و درك آن محدوديّت دارد، و عاجز است .
امام در خطبه 192 اظهار مى دارد كه به هنگام نزول وحى ؛
ناله شيطان را مى شنيد؛
و نزول فرشته وحى را مى ديد،
و نور وحى را مشاهده مى فرمود،
كه اظهار داشت :
وَلَقَدْ
كُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ، يَرْفَعُ
لِى فِى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ اءَخْلاَقِهِ عَلَما، وَيَاءْمُرُنِى
بِالاِْقْتِدَاءِ بِهِ. وَلَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِى كُلِّ سَنَةٍ
بِحِرَاءَ فَاءَرَاهُ، وَلاَ يَرَاهُ غَيْرِى .
وَلَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِى الاِْسْلاَمِ غَيْرَ
رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم وَخَدِيجَةَ وَاءَنَا
ثَالِثُهُمَا. اءَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَالرِّسَالَةِ، وَاءَشُمُّ
رِيحَ النُّبُوَّةِ.
|