الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد دوازدهم
( امام على (ع ) و امور معنوي و عبادي )
مرحوم محمّد دشتى
- ۴ -
صَلّ
الصّلاةَ لِوقْتِها المُؤَقّت لها، ولاتُعجِّل وقتها لِفَراغ ، ولاتُؤ
خِّرها لاشْتِغالٍ وَ اعْلمْ اءنّ كُلّ شى ءٍ مِنْ عملك تَبَعٌ
لِصلاتِكَ
(نماز را در وقت اختصاصى خودش بخوان ((اوّل وقت
))، و چون بيكار شدى در انجام نماز شتاب نكن ،
يا چون به كارى مشغول هستى آن را تاءخير ميانداز، و بدان كه :
تمام اعمال تو، درگرو قبولى نماز تو مى باشد)(93)
و نامه 52 نهج البلاغه را براى همه استانداران و فرمانداران جهت تعيين
((اوقات نماز)) به صورت
بخشنامه مى فرستد؛
( إلى اءمراء البلاد فى معنى الصلاة )
اوقات الصلوات اليوميّة
اءَمَّا
بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفى ءَ الشَّمْسُ مِنْ
مَرْبِضِ الْعَنْزِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَيْضَاءُ
حَيَّةٌ فى عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِينَ يُسَارُ فِيهَا فَرْسَخَانِ.
وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِينَ يُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَيَدْفَعُ
الْحَاجُّ إِلَى مِنًى .
وَصَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِينَ يَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ
اللَّيْلِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَالرَّجُلُ يَعْرِفُ وَجْهَ
صَاحِبِهِ، وَصَلُّوا بِهِمْ صَلاَةَ اءَضْعَفِهِمْ، وَلا تَكُونُوا
فَتَّانِينَ.
(نامه به فرمانداران شهرها درباره وقت نماز)
وقت هاى نماز پنچگانه
((پس از ياد خدا و درود! نماز ظهر را با مردم
وقتى بخوانيد كه آفتاب به طرف مغرب رفته ، سايه آن به اندازه ديوار
خوابگاه بُز گردد، و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانيد كه خورشيد
سفيد و جلوه دارد، در پاره اى از روز كه تا غروب مى شود دو فرسخ راه
پيمود.
و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانيد كه روزه دار افطار، و حاجى از
عرفات به سوى مِنى كوچ مى كند.
و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانيد كه شَفَق پنهان مى گردد تا يك
سوّم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانيد كه شخص چهره
همراه خويش را بشناسد، و در نماز جماعت در حد ناتوان آنان نماز
بگذاريد، و فتنه گر مباشيد.))(94)
3 - عبادت بى همانند
امام باقر عليه السلام مى فرمايد :
پدرم حضرت سجّاد عليه السلام شب و روز در نماز و عبادت و گريه و مناجات
بود تا آنجا كه صورتش از شب زنده دارى زرد، و چشم هايش از شدّت گريه
سرخ شد،
و بر پيشانى حضرت از سجده هاى طولانى پينه بسته بود، و پاهاى پدرم را
ديدم كه وَرَم كرده است ،
نتوانستم تحمّل كنم ، دلم سوخت و گريه كردم .
پدرم صداى گريه مرا شنيد و فرمود:
((پسرم يكى از جزوه هاى عبادت على بن ابيطالب
عليه السلام را بياور.))
وقتى آن كتاب را آوردم ، مقدارى از آن را خواند و فرمود:
مَنْ يَقْوَى
عَلى عِبادَةِ عَلِىِّ بنِ ابيطالب عليه السلام
(چه كسى قدرت دارد كه مانند على عليه السلام عبادت كند؟)(95)
4 - هزار ركعت نماز
امام صادق عليه السلام فرمود :
اِنَّ
عَلِيّا عليه السلام فى آخِرِ عُمْرِهِ يُصَلّىِ فى كُلِّ يَوْمٍ
وَلَيْلَةٍ اَلْفَ رَكْعَةٍ
(همانا على عليه السلام در پايان عمر خود در شبانه روز هزار ركعت نماز
مى خواند.)(96)
اميرالمؤ منين عليه السلام در فضيلت نماز و جايگاه بلند آن فرمود:
تَعَاهَدُوا اءَمْرَ الصَّلاَةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا،
وَاسْتَكْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا.
فَإِنَّهَا ((كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
كِتَابا مَوْقُوتا)).
اءَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ اءَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا:
((مَا سَلَكَكُمْ فى سَقَرَ؟ قالوا: لَمْ نَكُ
مِنَ الْمُصَلِّينَ)).
وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا
إِطْلاَقَ الرِّبَقِ، وَشَبَّهَهَا رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله
و سلم بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ
مِنْهَا فى الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى
اءَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ؟ وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا
رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا
زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلا مَالٍ.
يَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: ((رِجَالٌ لا
تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ
الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ)).
وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم نَصِبا بِالصَّلاَةِ
بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحَانَهُ:
((وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلاَةُ وَاصْطَبِرْ
عَلَيْهَا))،
فَكَانَ يَاءْمُرُ بِهَا اَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ.
ره آورد نماز
(مردم ! نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، زياد نماز
بخوانيد، و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد.
((نماز فريضه واجبى است كه در وقتهاى خاص بر مؤ
منان واجب گرديده است ))(97)
آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرا نمى دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيدند :
چه چيز شما را بدوزخ كشانده است ؟
گفتند :
((ما از نمازگذاران نبوديم ))
(98)
همانا نماز! گناهان را چونان برگهاى پاييزى فرو مى ريزد، و غُل و زنجير
گناهان را از گردنها مى گشايد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم
نماز را به چشمه آب گرمى كه بر درِ سراى مردى جريان داشته باشد، تشبيه
كرد، اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگى در
بدن او نماند.
همانا كسانى از مؤ منان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز
بازشان ندارد، و روشنايى چشمشان يعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان
نشود.
خداى سبحان مى فرمايد :
((مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش ، آنان
را از ياد خدا، و برپاداشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمى دارد))(99)
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از بشارت به بهشت ، خود را در
نماز خواندن به زحمت مى انداخت ، زيرا خداوند به او فرمود :
((خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام
آن شكيبا باش ))(100)
پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پى در پى خانواده خود را به نماز
فرمان مى داد، و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.)))(101)
5 - داشتن نمازخانه در منزل
انسان بايد در جائى نماز بخواند كه حال و هواى معنوى داشته و از
زَرق و بَرق دنيائى به دور باشد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
در خانه خود اطاقى را براى نماز خواندن اختصاص دهيد.
و حضرت در اطاقى كه در آن جز فرشى و قرآن و شمشيرى وجود نداشت ، نماز
مى خواند.
و به يكى از دوستان خود به نام (( مَسْمَع
)) فرمود:
((دوست دارم در خانه خود اطاقى را نمازخانه قرار
دهى و با لباس مخصوص در آن مكان كه اختصاص به نماز دارد، نماز بخوانى ،
و از خدا بخواهى كه تو را از آتش جهنّم نجات دهد و وارد بهشت فرمايد.
از خدا بترس و دعاى نامشروع نداشته باش ، و كسى را نفرين نكن .))(102)
6 - نماز پس از پيروزى در جنگ
پس از پيروزى در جنگ جمل ، وقتى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام وارد
شهر بصره شد، به مسجد جامع شهر بصره تشريف برده و دو ركعت نماز در آنجا
خواند، سپس به سراغ كارهاى مهمّ ديگر رفت .(103)
7 - نماز قبل از آغاز نبرد
امام على عليه السلام قبل از آغاز نبرد با خوارج ، از اردوگاه
((حروراء)) گذشت ،
و در برابر خيمه ((يزيد بن قيس
)) يكى از رهبران صاحب نفوذ خوارج قرار گرفت ،
پياده شد و دو ركعت نماز در آن صحرا خواند و سپس به نصيحت آنان پرداخت
.(104)
8 - نماز با اشاره در ميدان جنگ
فرهنگ ارزشمند ((نماز))
آنقدر والا و برتر است كه در هيچ شرائطى نمى توان از آن چشم پوشيد.
در شب آخر نبرد سرنوشت ساز صفّين به نام (ليلة الهرير) كه از آغاز شب
تا نيمه روز فردا مبارزه ادامه داشت ،
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و اصحاب او در حالى كه جنگ مى كردند و
غَرق در اسلحه بودند، نماز مغرب و عشاء و صبح را در حالت سواره و پياده
خواندند،
و ركوع و سجود را به صورت اشاره انجام مى دادند.(105)
9 - نماز در ميدان جنگ
امام على عليه السلام همواره به نماز اوّل وقت توجّه فراوان
داشت و اين اصل ارزشمند را از ياد نمى برد.
در يكى از روزهاى نبرد صفين ، در گرما گرم جنگ و كشتار، حضرت اميرالمؤ
منين عليه السلام به خورشيد نگريست و فرمود:
وقت نماز است .
آنگاه دست از جنگ كشيد، و در گوشه اى به نماز ايستاد،
در حالى كه انواع خطرات او را تهديد مى كرد، و تيرهاى فراوانى به سوى
او پَر مى كشيد،
امّا امام على عليه السلام سرگرم نماز بود، گويا در خانه خود نماز مى
خواند.
نماز اوّل كه تمام شد تيرى به سوى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمد
و سخت بر ران پايش فرو رفت ، ياران حضرت با اضطراب پيرامون او را
گرفتند، امّا امام على عليه السلام با همان حالت نماز دوم را خواند.(106)
10 - جنگ بخاطر نماز
ابن عباس مى گويد :
در يكى از روزهاى جنگ صفّين ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را ديدم
كه به آسمان نگاه مى كند.
پرسيدم :
يا اميرالمؤ منين به آسمان زياد نگاه دوخته ايد؟
امام على عليه السلام فرمود :
نگاه مى كنم كه آيا ظهر شده ووقت نماز رسيده يا نه ؟، كه نماز بخوانم .
گفتم : هم اكنون در جنگ قرار داريم .
حضرت فرمود :
ما با شاميان بر سر اقامه نماز مى جنگيم ، چرا خود در اوّل وقت نماز
نخوانيم ؟(107)
11 - نماز باران (استسقاء)
در يكى از سال ها كه خشكسالى آمده بود، و آسمان نباريد و همه از
بى آبى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام شكايت كردند.
امام على عليه السلام دستور داد كه :
همه مردم از شهر خارج شوند،
فرزندان را از مادران جدا كنند،
و در آفتاب سوزان با گريه و انابه و توبه ، نماز باران بخوانند.
وقتى صف ها منظّم شد،
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه ((نماز
باران )) ابتداء فرمود:
اءَلا
وَإِنَّ الاءَرْضَ الَّتى تُقِلُّكُمْ، وَالسَّمَاءَ الَّتى
تُظِلُّكُمْ، مُطِيعَتَانِ لِرَبِّكُمْ، وَمَا اءَصْبَحَتَا تَجُودَانِ
لَكُمْ بِبَرَكَتِهِمَا تَوَجُّعا لَكُمْ، وَلا زُلْفَةً إِلَيْكُمْ،
وَلا لِخَيْرٍ تَرْجُوَانِهِ مِنْكُمْ، وَلكِنْ اءُمِرَتَا
بِمَنَافِعِكُمْ فَاءَطَاعَتَا، وَاءُقِيمَتَا عَلَى حُدُودِ
مَصَالِحِكُمْ فَقَامَتَا.
إِنَّ اللّهَ يَبْتَلى عِبَادَهُ عِنْدَ الاءَعْمَالِ السَّيِّئَةِ
بِنَقْصِ الَّثمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَكَاتِ، وَإِغْلاقِ خَزَائِنِ
الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَيَتَذَكَّرُ
مُتَذَكِّرٌ، وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ. وَقَدْ جَعَلَ اللّهُ
سُبْحَانَهُ الاءِسْتِغْفَارَ سَبَبا لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ
الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ:
((اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ
غَفَّارا. يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارا. وَيُمْدِدْكُمْ
بِاءَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ
اءَنْهَارا)).
فَرَحِمَ اللّهُ امْرَاءً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقَالَ
خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ!
(آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مى برد، و آسمانى كه بر شما
سايه مى گستراند، فرمانبردار پرودگارند، و بركت آن دو به شما نه از روى
دلسوزى يا براى نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما
دارند، بلكه آن دو، ماءمور رساندن منافع شما مى باشند، و اوامر خدا را
اطاعت كردند، به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و
چنين كردند.
خداوند بندگان خود را كه گناهكارند، با كمبود ميوه ها، و جلوگيرى از
نزول بركات ، و بستن دَر گنجهاى خيرات ، آزمايش مى كند، براى آن كه
توبه كننده اى بازگردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده ،
پند گيرد، و بازدارنده ، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا
خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فروريختن روزى ، و موجب
رحمت مخلوقات قرار داد و فرمود :
((از پرودگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است
، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و
فرزندان ، شما را يارى مى دهد، و باغستانها و نهرهاى پرآب در اختيار
شما مى گذارد))(108)
پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش
طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح مى گردد.)(109)
و سپس با حالت معنوى خاصّى با خداى خود چنين گفت :
اللَّهُمَّ
إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الاءَسْتَارِ وَالاءَكْنَانِ،
وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ وَالْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فى
رَحْمَتِكَ، وَرَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ، وَخَائِفِينَ مِنْ
عَذَابِكَ وَنِقْمَتِكَ.
اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَلا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ،
وَلا تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ، ((وَلا
تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا))؛
يَا اءَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ نَشْكُو إِلَيْكَ مَا لا يَخْفَى
عَلَيْكَ، حِينَ اءَلْجَاءَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ،
وَاءَجَاءَتْنَا الْمَقَاحِطُ الُْمجْدِبَةُ، وَاءَعْيَتْنَا
الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَتَلاَحَمَتْ عَلَيْنَا الْفِتَنُ
الْمُسْتَصْعِبَةُ.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْاءَلُكَ اءَلا تَرُدَّنَا خَائِبِينَ، وَلا
تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ. وَلا تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا، وَلا
تُقَايِسَنَا بِاءَعْمَالِنَا.
اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَبَرَكَتَكَ، وَرِزْقَكَ
وَرَحْمَتَكَ؛ وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مَرْوِيَةً مُعْشِبَةً،
تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيى بِهَا مَا قَدْ مَاتَ،
نَافِعَةَ الْحَيَا، كَثِيرَةَ الُْمجْتَنَى ، تُرْوِي بِهَا
الْقِيعَانَ، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ، وَتَسْتَوْرِقُ الاءَشْجَارَ،
وَتُرْخِصُ الاءَسْعَارَ؛ ((إِنَّكَ عَلَى مَا
تَشَاءُ قَدِيرٌ)).
(بارخداوندا! ما از خانه ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات
تشنه ، و گريه دلخراش كودكان گرسنه ، به سوى تو بيرون آمديم ، و رحمت
تو را مشتاق ، و فضل و نعمت تو را اميدواريم ، و از عذاب و انتقام تو
ترسناكيم .
بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را ماءيوس برمگردان ! و با
خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى كه بى خردان ما
انجام داده اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان ، اى مهربانترين
مهربان ها!
بار خداوندا! به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان
نيست و اين هنگامى است كه سختى هاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و
خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده ، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان
ساخته ، و فتنه هاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است .
بار خداوندا! از تو مى خواهيم ما را نوميد برمگردانى ، و با اندوه و
نگرانى به خانه هايمان باز نفرستى ، و گناهانمان را به رخمان نكشى ، و
اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى .
خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش را بر ما بگستران
، و روزى و رحمتت را به ما برسان ، و ما را از بارانى سيراب فرما كه
سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، كه آن چه را كه خشك شده
دوباره بروياند، و آن چه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار
پرمنفعت ، روياننده گياهان فراوان ، كه تپه ها و كوهها را سيراب ، و در
درّه ها و رودخانه ها، چونان سيل جارى شود، درختان را پربرگ نمايد.
نِرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه بخواهى توانايى .)
پس از نماز باران و دعاى امام على عليه السلام ابرها آمدند و باريدند و
مردم و حيوانات و زمين سيراب شدند.
نقل كردند ؛
آن چنان باران باريد كه آب ها در جويبارها چونان سيلاب روان شد.(110)
فصلچهارم :روان شناسى
نيايش
1 - روان شناسى و نماز
در ((نيايش )) و
((دعا)) چون ارتباط روانى
انسان با مركز ومبداء آفرينش است ، بايد روح داراى ((شادابى
)) و ((پذيرش
)) باشد.
يعنى اگر بين روان آدمى و نيايش ، تناسب وجود داشته باشد، نيايش جايگاه
شايسته خود را خواهد داشت .
آنگاه در جان آدمى اءثر مى گذارد،
درمان مى بخشد،
روح را دگرگون مى سازد.
شگفت آور آنكه در چهارده قرن قبل حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به
ارتباط عميق روانشناسى و نيايش توجّه داشته و به روانشناسى نيايش ،
اشاره فرمود كه :
إِنَّ
لِلْقُلُوبِ إِقْبَالا وَإِدْبَارا؛ فَإِذَا اءَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا
عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا اءَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى
الْفَرَائِضِ.
(دل ها را روى آوردن و نشاط، و پُشت كردن و فرارى است ، پس آنگاه كه
نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات وا داريد، و آنگاه كه پُشت كرده بى
نشاط است ، به انجام واجبات قناعت كنيد.)(111)
2 - احترام به كعبه و قبله
اوّل خانه اى كه پس از هبوط آدم عليه السلام در زمين ساخته شد،
كعبه ، خانه خداست ،
كه قبلگاه مسلمين جهان است .
و نمازها همه بايد رو به قبله باشد،
و مستحب است انسان رو به قبله بخوابد،
و به حالت رو يا پشت به قبله در دستشوئى ننشيند.
و از همه اينها مهمتر اوج ادب و عرفان امام على عليه السلام است كه
فرمود :
((مؤ من حتّى آبِ دهان را رو به قبله نيندازد، و
اگر از روى بى توجّهى آب دهان رو به قبله انداخت استغفار كند.))
و ياران آن حضرت نقل كرده اند كه :
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آن چنان به قبله گاه مسلمين احترام مى
گذاشت كه آبِ دهان رو به قبله نينداخت .
فصل پنجم :ترويج فرهنگ
قرآن
1 - قرآن گرائى
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام اوّل حافظ قرآن بود.
اوّلين كسى بود كه قرآن را حفظ كرد،
و آنچه پيامبر عليه السلام از جبرئيل گرفت ، او نيز فرا گرفت .
امام على عليه السلام در كنار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شاهد
نزول وحى بود كه فرمود:
وَلَقَدْ
سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ صلى
الله عليه و آله و سلم
فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ اللّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟
فَقَالَ:
((هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ اءَيِسَ مِنْ
عِبَادَتِهِ. إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا اءَسْمَعُ، وَتَرَى مَا اءَرَى ،
إِلا اءَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَلكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَإِنَّكَ
لَعَلَى خَيْرٍ)).
(من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرود مى آمد،
ناله شيطان را شنيدم ، گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست ؟
گفت : شيطان است كه از پرستش خويش ماءيوس گرديد و فرمود :
((على ! تو آن چه را من مى شنوم مى شنوى ، و آن
چه را كه من مى بينم ، مى بينى ، جز اينكه تو پيامبر نيستى ، بلكه وزير
من بوده و به راه خير مى روى )).)(112)
امامِ اوّل كسى بود كه قرآن را جمع آورى كرد و نوشت و آنگاه كه به حضرت
زهرا برخى از مهاجرين و انصار گفتند:
چرا امام على عليه السلام در خانه بود و به سقيفه نيامد تا به عنوان
كانديد رهبرى مطرح شود.
پاسخ داد:
ما صَنَعَ
اَبُوالْحَسَنَ اِلاّ ما كانَ يَنْبَغى لَهُ
(على عليه السلام كارى انجام نداد جز آنكه سزاوار بود
((مانند: مراسم كفن و دفن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و
جمع آورى قرآن )))(113)
اباذر غفارى نقل كرد:
پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم امام على عليه السلام
تمام آيات قرآن را در يك جلد قرآن جمع آورى كرده و آن را به مهاجرين و
انصار عرضه كرد،
و چون تمام رويدادهاى مربوط به نزول آيات را در پاورقى همان آيه نوشته
بود، خليفه اوّل آن را نپذيرفت .
و گفت :
با اين قرآن و ثبت تمام وقايع آن ، چيزى براى ديگران باقى نگذاشته اى .(114)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام اوّل مفسّر قرآن پس از رسول خدا صلى
الله عليه و آله و سلم بود، كه ابن عباس مى گويد:
شبى تا صبح از على عليه السلام از سوره حمد مى پرسيديم .
حضرت تفسير مى فرمود.
امام على عليه السلام همواره قرآن مى خواند،
و پاسخ مردم را در مشكلات و سئوالات اجتماعى ، با آيات قرآن مى داد.
و در قضاوت هاى سياسى ، مالى ، نظامى ، همه جا از آيات قرآن كمك مى
گرفت .(115)
و در افشاگرى چهره منافقان و ناكثين و مارقين نيز از قرآن دليل و شاهد
مى آورد، و همواره با قرآن محشور بود و خود در معرّفى جامعيّت قرآن
فرمود:
كِتَابَ
رَبِّكُمْ فِيكُمْ: مُبَيِّنا حَلاَلَهُ وَحَرَامَهُ، وَفَرَائِضَهُ
وَفَضَائِلَهُ، وَنَاسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ، وَرُخَصَهُ وَعَزَائِمَهُ،
وَخَاصَّهُ وَعَامَّهُ، وَعِبَرَهُ وَاءَمْثَالَهُ، وَمُرْسَلَهُ
وَمَحْدُودَهُ، وَمُحْكَمَهُ وَمُتَشَابِهَهُ، مُفَسِّرا مُجْمَلَهُ،
وَمُبَيِّنا غَوَامِضَهُ، بَيْنَ مَاءْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ،
وَمُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فى جَهْلِهِ.
وَبَيْنَ مُثْبَتٍ فى الْكِتَابِ فَرْضُهُ، وَمَعْلُومٍ فى السُّنَّةِ
نَسْخُهُ، وَوَاجِبٍ فى السُّنَّةِ اءَخْذُهُ، وَمُرَخَّصٍ فى
الْكِتابِ تَرْكُهُ، وَبَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ، وَزَائِلٍ فى
مُسْتَقْبَلِهِ. وَمُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ، مِنْ كَبِيرٍ
اءَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ، اءَوْ صَغِيرٍ اءَرْصَدَ لَهُ
غُفْرَانَهُ، وَبَيْنَ مَقْبُولٍ فى اءَدْنَاهُ، مُوَسَّعٍ فى
اءَقْصَاهُ.
ويژگى هاى قرآن و احكام اسلام
((كتاب پروردگار ميان شماست ، كه بيان
كننده حلال و حرام ، واجب و مستحب ، ناسخ و مَنسوخ ، مُباح و مَمنوع ،
خاصّ و عام ، پندها و مَثَلها، مُطْلَق و مُقَيَّد، مُحكَمُ و
مُتَشابِه مى باشد، عبارات مُجْمَل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را
روشن مى كند، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت ، و مستحبّاتى كه
آگاهى از آنها لازم نيست .
قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم آمده ، و بعضى از آن ، در سنّتِ پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است ،
بعضى از واجبات ، وقتِ محدودى داشته ، كه در آينده از بين رفته است ،
محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه
وعده آتش دارد، و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است ، و برخى از اعمال
كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.))(116)
2 - جايزه مالى به قاريان قرآن
براى رونق گرفتن ((فرهنگ قرآن
)) يكى از روش هاى تبليغ و تشويق ، احترام كردن
به حافظان و قاريان است ،
و روش ديگر اقتصادى و پرداخت جوايز نقدى است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام هر دو روش را بكار مى گرفت .
هم به ارزش هاى معنوى قاريان قرآن احترام مى گذاشت ،
و هم جوايز نقدى و حقوق ماهانه براى آنها تعيين مى فرمود.
از اين رو، امام على عليه السلام دستور فرمود تا به هر قارى قرآن
ماهانه دويست دينار پرداخت كنند.(117)
3 - فضيلت قرائت قرآن
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
((خانه اى كه در آن قرآن خوانده مى شود، و ياد
خدا در آن وجود دارد، بركت آن خانه بسيار مى شود، و در آنجا فرشتگان
حضور مى يابند، و شياطين دور مى شوند و براى اهل آسمان روشنائى بخش است
، چونان كه ستارگان براى اهل زمين روشنى دارند.
در خانه اى كه ياد خدا در آن نباشد و قرآن خوانده نشود، فرشتگان در آن
راه ندارند و مركز اجتماع شياطين است .))(118)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه 198 به ارزش ها و علوم گسترده
موجود در قرآن اشاره فرمود كه :
ثُمَّ
اءَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُورا لا تُطْفَاءُ مَصَابِيحُهُ،
وَسِرَاجا لا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ، وَبَحْرا لا يُدْرَكُ قَعْرُهُ،
وَمِنْهَاجا لا يُضِلُّ نَهْجُهُ، وَشُعَاعا لا يُظْلِمُ ضَوْؤُهُ،
وَفُرْقَانا لا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ، وَتِبْيَانا لا تُهْدَمُ
اءَرْكَانُهُ، وَشِفَاءً لا تُخْشَى اءَسْقَامُهُ، وَعِزّا لا تُهْزَمُ
اءَنْصَارُهُ، وَحَقّا لا تُخْذَلُ اءَعْوَانُهُ.
فَهُوَ مَعْدِنُ الاءِيمَانِ وَبُحْبُوحَتُهُ، وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ
وَبُحُورُهُ، وَرِيَاضُ الْعَدْلِ وَغُدْرَانُهُ، وَاءثَافِيُّ
الاءِسْلامِ وَبُنْيَانُهُ، وَاءَوْدِيَةُ الْحَقِّ وَغِيطَانُهُ.
وَبَحْرٌ لا يَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ، وَعُيُونٌ لا يُنْضِبُهَا
الْمَاتِحُونَ، وَمَنَاهِلُ لا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ، وَمَنَازِلُ
لا يَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ، وَاءَعْلاَمٌ لا يَعْمَى
عَنْهَا السَّائِرُونَ، وَآكَامٌ لا يَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ.
جَعَلَهُ اللّهُ رِيّا لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ، وَرَبِيعا لِقُلُوبِ
الْفُقَهَاءَ، وَمَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ، وَدَوَاءً لَيْسَ
بَعْدَهُ دَاءٌ، وَنُورا لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ، وَحَبْلا وَثِيقا
عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلا مَنِيعا ذِرْوَتُهُ، وَعِزّا لِمَنْ تَوَلا هُ،
وَسِلْما لِمَنْ دَخَلَهُ، وَهُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ، وَعُذْرا
لِمَنِ انْتَحَلَهُ، وَبُرْهَانا لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ، وَشَاهِدا
لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ، وَفَلْجا لِمَنْ حَاجَّ بِهِ، وَحَامِلا لِمَنْ
حَمَلَهُ، وَمَطِيَّةً لِمَنْ اءَعْمَلَهُ، وَآيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ،
وَجُنَّةً لِمَنِ اسْتَلاءَمَ، وَعِلْما لِمَنْ وَعَى ، وَحَدِيثا
لِمَنْ رَوَى ، وَحُكْما لِمَنْ قَضَى .
((سپس قرآن را بر او نازل فرمود. نورى است كه
خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه
ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه
نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش
نگردد، بنايى است كه ستونهاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه
بيماريهاى وحشت انگيز را بزدايد، قدرتى است كه ياورانش شكست ندارند،
و حقّى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند.
قرآن ، معدن ايمان و اصل آن است ، چشمه هاى دانش و درياهاى علوم است ،
سرچشمه هاى عدالت ، و نهرهاى جارى عدل است ، پايه هاى اسلام و ستون هاى
محكم آن است ، نهرهاى جارى زلال حقيقت ، و سرزمينهاى آن است ، دريايى
است كه تشنگان آن ، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه هايى است كه آبش
كمى ندارد، محل برداشت آبى است كه هرچه از آن برگيرند كاهش نمى يابد،
منزلهايى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد، و نشانه هايى
است كه روندگان از آن غفلت نمى كنند، كوهسار زيبايى است كه از آن نمى
گذرند.
خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان ، و باران بهارى براى قلب
فقيهان ، و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده است ، قرآن دارويى
است كه با آن بيمارى وجود ندارد، نورى است كه با آن تاريكى يافت نمى
شود، ريسمانى است كه رشته هاى آن محكم ، پناهگاهى است كه قلّه آن بلند،
و توان و قدرتى است براى آن كه قرآن را برگزيند، محل امنى است براى
هركس كه آنجا وارد شود، راهنمايى است براى آن كه از او پيروى كند،
وسيله انجام وظيفه است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد،
برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد، عامل پيروزى است براى آن كس
كه با آن استدلال كند، نجات دهنده است براى آن كس كه حافظ آن باشد و به
آن عمل كند، و راهبر آن كه آن را بكار گيرد، و نشانه هدايت است براى آن
كس كه در او بنگرد، سپر نگهدارنده است براى آن كس كه با آن خود را
بپوشناند، و دانش كسى است كه آن را به خاطر بسپارد، و حديث كسى است كه
از آن روايت كند، و فرمان كسى است كه با آن قضاوت كند.))(119)
فصل ششم :هدفدارى
1 - شهادت طلبى
هدفدارى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را در شهادت طلبى او
بايد جستجو كرد،
ايمان و يقين بى همانند امام على عليه السلام ، او را شيداى شهادت در
راه خدا كرده در تمام نبردها با ياد و نام خدا مبارزه مى كرد،
و از فراوانى دشمن نمى هراسيد.
در اينجا به برخى از نمونه ها توجّه كنيد.
الف - درخواست شهادت
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام همواره در دعاهاى خود، از
پروردگار جهان شهادت درخواست مى فرمود و مى گفت :
اءَللّهُمَّ
فَارْزُقْنا الشَّهادَةَ وَ اعْصِمْنا مِنَ الْفِتْنَةِ
((پروردگارا به ما شهادت در راه خودت را عطا
فرما، و ما را از فتنه ها حفظ كن .))(120)
ب - رواج فرهنگ شهادت طلبى
امام على عليه السلام تلاش مى كرد تا فرهنگ شهادت طلبى رواج
شايسته اى پيدا كند،
تا آزادى خواهان جهان از هرگونه مشكل و ترور و وحشتى نهراسند،
و تن به ذلّت نسپارند،
كه در پايان نامه ها از شهادت طلبى مى نوشت .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در پايان نامه به مالك اشتر نوشت :
وَ اءَنْ
يَخْتِمَ لى وَ لَكَ بِالسَّعادَةِ وَالشَّهادَةِ
(و از خدا مى خواهم كه پايان عمر من و تو را با سعادت و شهادت پايان
دهد.)(121)
ج - گريه شوق براى شهادت
در تمام ارتش هاى جهان سربازى وجود ندارد كه براى شركت در خط
مقدّم بى تابى كند،
يا براى شهيد شدن اشك بريزد و لحظه شمارى كند،
جز در ارتش اسلام كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام براى شهادت اشك
شوق مى ريخت ،
و چون در جنگ اُحُد به شهادت نرسيد ناراحت بود،
و از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم علّت آن را پرسيد و خطاب به
پيامبر فرمود:
فَقُلْتُ :
يَا رَسُولَ اللّهِ، اءَوَلَيْسَ قَدْ قُلْتَ لى يَوْمَ اءُحُدٍ حَيْثُ
اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَحِيزَتْ عَنِّى
الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَيَّ، فَقُلْتَ لى :
((اءَبْشِرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ
وَرَائِكَ؟))
فَقَالَ لى : ((إِنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ، فَكَيْفَ
صَبْرُكَ إِذَنْ؟))
فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، لَيْسَ هذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ،
وَلكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَالشُّكْرِ.
((گفتم : اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز
((اُحُد)) كه گروهى از
مسلمانان به شهادت رسيدند، و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد،
تو به من فرمودى ، اى على ! مژده باد تو را كه شهادت در پى تو خواهد
آمد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود :
(همانا اين بشارت تحقّق مى پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است ؟)
گفتم : اى رسول خدا چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده
شنيدن و شكرگذارى است .))(122)
د - جستجوى شهادت
چه كسى جز امام على عليه السلام در تمام نبردها و مبارزات دوران
زندگى ، چونان تشنه اى كه همواره به دنبال آب زلال باشد، در جستجوى
شهادت است ؟
و براى شهادت در راه خدا لحظه شمارى مى كند؟
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در يك سخنرانى فرمود :
وَاللّهِ
لَوْلا رَجَائى الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائى الْعَدُوَّ - وَلَوْ قَدْ
حُمَّ لى لِقَاؤُهُ- لَقَرَّبْتُ رِكَابى ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْكُمْ
فَلاَ اءَطْلُبُكُمْ مَا اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَشَمَالٌ؛ طَعَّانِينَ
عَيَّابِينَ، حَيَّادِينَ رَوَّاغِينَ.
إِنَّهُ لا غَنَاءَ فى كَثْرَةِ عَدَدِكُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتَِماعِ
قُلُوبِكُمْ.
لَقَدْ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ الَّتى لا يَهْلِكُ
عَلَيْهَا إِلا هَالِكٌ، مَنِ اسْتَقَامَ فَإِلَى الْجَنَّةِ، وَمَنْ
زَلَّ فَإِلَى النَّارِ!
(به خدا سوگند! اگر اميدوارى به شهادت در راه خدا را نداشتم ، پاى در
ركاب كرده از ميان شما مى رفتم ، و شما را نمى طلبيدم چندان كه باد
شمال و جنوب مى وزد زيرا شما بسيار طعنه زن ، عيب جو، رويگردان از حق ،
و پر مكر و حيله ايد.
مادام كه افكار شما پراكنده است فراوانى تعداد شما سودى ندارد، من شما
را به راه روشنى بردم كه جز هلاك خواهان ، هلاك نگردند، آن كس كه
استقامت كرد به سوى بهشت شتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگون شد.)(123)
2 - سخنان لحظه شهادت
يكى از غربيان براى نشان دادن عظمت وهدفدارى امام على عليه
السلام مقايسه اى را مطرح كرده و نوشته است كه :
((خليفه دوم ، خليفه مسلمين بود، امّا وقتى ترور
شد، در آخرين لحظات عُمرش داد زد :
قَتَلَنى
المجوسى
(اين گبر آتش پرست مرا كشت )
كه در كلمات آخرين او هم تاءسف و اندوه وجود دارد، و هم دشنام دادن به
ديگران .))
حضرت على عليه السلام هم خليفه بود،
وقتى در محراب عبادت مورد سوء قصد قرار گرفت فرمود:
فُزتُ وَ
رَبِّ الْكعبة
(به خداى كعبه رستگار شدم )
در اين كلمات ارزشمند هدفدارى ، خدا گرائى ، شهادت طلبى وجود دارد، كه
نشانه يقين به مرگ و قيامت است .(124)
فصل هفتم :معجزات و
كرامات
معجزات و كرامات امام على عليه السلام فراوان است و خود احتياج
به كتابى مستقل دارد،
زيرا حضرت شاهد اَزَل و اَبَد است ،
و نسبت به كرامت نفس خويش در يك سخنرانى فرمود:
وَلَقَدْ
قَرَنَ اللّهُ بِهِ صلى الله عليه و آله و سلم مِنْ لَدُنْ اءَنْ كَانَ
فَطِيما اءَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلاَئِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ
الْمَكَارِمِ، وَمَحَاسِنَ اءَخْلاَقِ الْعَالَمِ، لَيْلَهُ
وَنَهَارَهُ.
وَلَقَدْ كُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ،
يَرْفَعُ لى فى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ اءَخْلاَقِهِ عَلَما، وَيَاءْمُرُنى
بِالاءِقْتِدَاءِ بِهِ. وَلَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فى كُلِّ سَنَةٍ
بِحِرَاءَ فَاءَرَاهُ، وَلا يَرَاهُ غَيْرِي . وَلَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ
وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فى الاءِسْلامِ غَيْرَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله
عليه و آله و سلم وَخَدِيجَةَ وَاءَنَا ثَالِثُهُمَا. اءَرَى نُورَ
الْوَحْيِ وَالرِّسَالَةِ، وَاءَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ.
وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ
عَلَيْهِ صلى الله عليه و آله و سلم فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ مَا
هذِهِ الرَّنَّةُ؟
فَقَالَ:
((هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ اءَيِسَ مِنْ
عِبَادَتِهِ. إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا اءَسْمَعُ، وَتَرَى مَا اءَرَى ،
إِلا اءَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَلكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَإِنَّكَ
لَعَلَى خَيْرٍ)).
(از همان لحظه اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از شير
گرفتند، خداوند بزرگ ترين فرشته خود را ماءمور تربيت پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم كرد تا شب و روز، او را به راه هاى بزرگوارى و راستى
و اخلاق نيكو راهنمايى كند، و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه
همواره با مادر است ،(125)پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم هر روز نشانه تازه اى از اخلاق نيكو را
برايم آشكار مى فرمود، و به من فرمان مى داد كه به او اقتداء نمايم ،
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چند ماه از سال را در غار حراء مى
گذراند، تنها من او را مشاهده مى كردم ، و كسى جز من او را نمى ديد، در
آن روزها، در هيچ خانه مسلمانى راه نيافت جز خانه رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم كه خديجه هم در آن بود و من سوّمين آنان بودم ، من
نور وحى و رسالت را مى ديدم ، و بوى نبوّت را مى بوييدم .
من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرود مى آمد،
ناله شيطان را شنيدم ، گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست ؟
گفت : شيطان است كه از پرستش خويش ماءيوس گرديد و فرمود:
((على ! تو آن چه را من مى شنوم ، مى شنوى ، و
آن چه را كه من مى بينم ، مى بينى ، جز اينكه تو پيامبر نيستى ، بلكه
وزير من بوده و به راه خير مى روى )).)(126)
امامى كه نور وحى را مى نگرد،
و بوى رسالت را استشمام مى كند،
و ضجّه شيطان را مى شنود و سراسر آفرينش و همه پديده ها و موجودات
تسليم اراده او هستند.
|