ابو طالب پس از آنكه مدت 42 سال، شب و روز از پيامبر گرامي اسلام صلي الله
عليه و آله حمايت كرد و از او سرپرستي و نگهداري نمود، و در برابر قريش به
حمايت از او و طريقتش برخاست، ديده از جهان فرو بست. چون ابو طالب در گذشت،
رسول خدا دريافت كه پشتيبان بزرگي را از دست داده است، حامي اي كه به او متكي
بود و آزار قريش را از او دفع مي كرد. اين احساس، خود نمودار بارزي از همبستگي
عوامل خير بين محمد صلي الله عليه و آله و عمويش بود سرپرست و بزرگ خانه اي كه
در آن نشو و نما نموده و تكامل يافته بود! با فقدان ابو طالب، محمد صلي الله
عليه و آله احساس كرد نگهبان از جان گذشته اي را از دست داده است ياوري كه تا
پاي جان از او در برابر آزار و اذيت قريش حمايت مي كرد. و پناهگاه محكمي را
برضد قريش و خودكامگان و فرزندان متجاسر و سر سخت آنان از كف داده است، تا آنجا
كه گفت: «مادام كه عمويم ابو طالب زنده بود، از طايفه و خاندانم به من ستمي نمي
رسيد!» اين اندوه عميق كه قلب محمد صلي الله عليه و آله را به مرگ عمويش سخت
جريحه دار كرده است، به چه چيز مي توان تعليل كرد؟ و علت اينهمه ناراحتي چيست؟
در حالي كه محمد صلي الله عليه و آله شخصي شكيبا و خويشتن دار و با حزم، و به
پيروزي رسالت خود مطمئن بود، خواه دوستانش اندك و دشمنانش بسيار باشند و اخيار
و اشرار در هر مقام و منزلتي كه باشند. آري! علت اين حزن و اندوه، اگر ماهيت
مصيبت بزرگي نباشد كه سراپاي وجود محمد صلي الله عليه و آله را، براي از دست
دادن عزيزترين فرد حامي و مهربان خود، گرفته است، پس چه چيز مي تواند باشد؟
و اگر اين سيل اشك گواه بر اين نباشد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ، چون
هر فردي از افراد بشر حس مي كند كه با فقدان عمويش چيزي از هستي و وجود خود را
از دست داده است كه اثرش تا آخر عمر باقي خواهد بود، پس به چه چيز گواه تواند
بود؟
پيامبر صلي الله عليه و آله و علي بن ابي طالب عليه السلام
در زمان رسول خدا، ما به علي چنان مي نگريستيم، كه گويي به ستاره آسمان چشم
دوخته ايم.
عمربن خطاب
در خانه ابو طالب، روحي يگانه، با صدق و صفا و وحدت نظر كامل قدم به جهان
هستي گذاشت، و با ريشه اي هر چه ژرف تر و شاخه هايي هر چه پربارتر در علاقه
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت به دست پرورده خود، اين طفل كوچك و پسر
بچه خرد، تا آنگاه كه جوان برومندي چون علي بن ابي طالب عليه السلام پسر عموي
ارجمندش گرديد، جلوه گري كرد و استمرار يافت.
اگر به ميلاد معاني انسانيت در دل و جان نظر افكنيم، خواهيم ديد كه تولّد
عليّ بن ابي طالب عليه السلام بر مبناي ايمان به رسالت تابناك پيامبر گرامي
اسلام صلي الله عليه و آله و ياري آن استوار بوده است؛ و مختصات خانه ابو طالب
كه محمّد صلي الله عليه و آله در آن تربيت يافت، به طور طبيعي به پسر عمويش
هنگام تولد انتقال يافت.
علي عليه السلام بر اساس خصوصيّات خانه ابو طالب نشو و نما كرد، خانه اي كه
ديوارهايش براي نخستين بار بانگ دعوت محمد را شنيده، و از همان جا آوازه اين
دعوت برخاسته و به بيرون سرايت كرده است.
علي عليه السلام هنوز چهار سال تمام نداشت كه محمّد صلي الله عليه و آله او
را به خود نسبت داد و برادر خواند. علي عليه السلام به اين داستان، در خطبه اي
كه به «قاصعه» معروف است، اشاره كرده و مي گويد:
«و شما موقعيت مرا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله از نظر قرابت و نزديكي
و منزلت و مقام مخصوص مي دانيد. او، مرا در حالي كه كودك بودم، در آغوش مي گرفت
و به سينه مي فشرد، و در رختخواب خود مي خوابانيد. بدنش را به بدنم مي چسبانيد
و بوي بدنش را حس مي كردم. از من دروغي نشنيد، و لغزشي در كارم نديد. من چون
كودك دنباله رو مادر پيروي مي كردم؛ هر روز از اخلاق خود درسي به من مي داد، و
مرا امر به پيروي آن مي فرمود».
اين دوره، نخستين دوره اي است كه كودك در آن اهليّت، قبول مدارج اخلاق
شايسته را دارد.
چه بسا علي عليه السلام كه در خلوت مونس پيغمبر صلي الله عليه و آله بوده،
در دوري جستن از قريشيان كه در ظلمتكده جهل و ناداني عادات و رسوم و جمود فكري
خود سرگردان بودند، از وي پيروي مي كرده است. و چه بسيار كه در اين محيط پاك و
بي آلايش در كنار پسر عمويش روزگار گذرانيد، در حالي كه محبوب پيغمبرگرامي صلي
الله عليه و آله و نزد او عزيز و گرامي بود. و معلوم است كه از نظر برادري و
نزديكي به پيامبر اسلام، هيچ يك از ياران رسول خدا و پيروان مكتب او به پاي علي
عليه السلام نمي رسيد.
ديدگان علي عليه السلام به راهي گشوده شد، كه پسر عمويش آن را مشخص ساخته
بود و طريق عبادت را براي نخستين بار با شناخت نماز او آغاز كرد. از مهر و محبت
و برادري اش برخوردار بود. او از محمّد صلي الله عليه و آله همان را مي ديد كه
محمد از ابو طالب.
قلب علي عليه السلام براي اولين بار به عشق محمّد صلي الله عليه و آله تپيد،
و نخستين كلامش، سخن زيبايي بود كه محمد به وي ياد داد. دلاوري و مردانگي اش
وقتي كمال يافت، كه به ياري پيامبر صلي الله عليه و آله رنج ديده شتافت. و اگر
پيامبر صلي الله عليه و آله را يارانش دوست مي داشتند و دشمنانش احترام مي
گذاردند، آيا علي عليه السلام كه تربيت يافته و شاگرد و برادرش بود، چيزي غير
از وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، جزيي بزرگ از وجودي عظيم و بزرگ،
مي تواند باشد؟
هنگامي كه بعضي از سران قريش در ابتداي دعوت به پيروي از عقل و به منظور
رهايي از بت پرستي اسلام آوردند؛ وقتي كه بسياري از بردگان و غلامان و
ستمديدگان براي پيشبرد و پيروزي عدالتي كه محمد صلي الله عليه و آله هوادار آن
بود، و اظهار تنفر و انزجار از تازيانه ظلم و ستمي كه پشت آنان را به خون كشيده
بود، مسلمان شدند؛ زماني كه پس از پيروزي پيامبر اسلام جمع كثيري به عنوان قبول
واقعيت و پيروي از فاتح، چون غالب امويان اسلام را قبول كردند؛ موقعي كه همه
اينها با توجه به شرايط خاص و ارزش و معاني مختلف انسانيت كه دارا هستند، در
برابر منطق قوي اسلام و حقيقت و واقعيت آن سر تسليم فرود آورده، مسلمان و متحد
شدند، علي بن ابي طالب عليه السلام مسلمان زاده شد، چه او از نظر تولد و نشو و
نما از معدن رسالت بود و از نظر خلق و فطرت جزيي از وجود او به شمار مي آمد.
از طرفي، شرايطي كه در آن علي روح ايمان و حقيقت اسلام خويش را آشكار ساخت،
چون شرايط و موقعيت ديگران نبود و هيچ ربطي به سن و سال او نداشت؛ چه اسلام علي
عليه السلام عميق تر از آن بود كه به شرايطي متكّي باشد؛ ايمان در روح او جريان
داشت، همچنانكه هر چيز از معدن آن بر مي خيزد و آب از سر چشمه خود جاري مي
گردد.
مسلمانان صدر اسلام، نخست به خدايان قريش سجده مي كردند، در حالي كه نخستين
سجده علي عليه السلام بر خداي محمّد صلي الله عليه و آله بود!
اين اسلام، اسلام مردي است كه امكان يافته تا بر پايه نيكي و پرورش پيامبر
اسلام رشد و نمو كند، تا پس از او پيشوايي درستكار و دادگستر باشد، و كشتي
طوفان زده امت را ناخدايي لايق.
اين برادر من است!
رسول خدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: در تو شباهتي به
عيسي بن مريم وجود دارد.
براي اينكه اين موضوع روشن گردد، به ذكر پاره اي از احاديث كه مؤيد آن باشد
ناگزير است، تا درك شود كه ميزان برادري روحي و معنوي بين پيامبر گرامي اسلام
صلي الله عليه و آله و پسر عموي گرامي اش تا چه حد بوده، و نيز معلوم شود كه تا
چه پايه علي عليه السلام وارث مزاياي رسول خدا صلي الله عليه و آله ، و همرنگ
او، و به چه مقدار نزد وي گرامي و مورد احترام، محبوب و بزرگ و ارجمند به دل و
زبان او بوده است.
پس از آن مي توان چنين نتيجه گرفت كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بنا
به مقتضا و حدود انقلاب اسلام، و پيشرفت و قدرت آن، راه را براي نيل به مقام
خلافت علي عليه السلام هموار مي ساخت. از آن روي زمينه را براي خلافت علي عليه
السلام مساعد مي كرد كه در او از نظر علو مراتب اخلاقي، و ساير فضائل كه شرح
آنها به تفصيل خواهد آمد، در واقع خود را مشاهده مي نمود.
طبراني از ابن مسعود چنين نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله
فرمود: «نگاه كردن به صورت علي عليه السلام عبادت است».
و از سَعْدِ بْنِ ابي وَقاص روايت كنند كه پيامبر فرمود: «هر كه علي عليه
السلام را بيازارد، مرا آزرده است».
يعقوبي در جلد دوم تاريخ خود مي گويد، رسول خدا صلي الله عليه و آله ، در
بازگشت از حجة الوداع، در مكاني نزديك جُحْفِه موسوم به
«غدير خم» هجدهم ماه ذي الحجة به پا خواست و خطبه خواند و در ضمن آن دست
علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و گفت: «هركه را كه من مولي و سرور اويم،
علي مولاي اوست؛ بار خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر
كه او را دشمن دارد» ؛... و در تفسير بزرگ امام فخر رازي آمده است كه پس از آن،
عمر بن خطاب علي عليه السلام را ديدن كرد و به او گفت:
«گوارا باد تو را اي فرزند ابوطالب! كه مولي من و هر زن و مرد مؤمن گرديدي».
اين حديث را بسياري از مورخين و دانشمندان، چون ترمذي، نسايي، و امام احمد
بن حنبل، و شانزده تن از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل كرده اند؛
همچنين جمعي از شعرا كه نخستين آنها حسان بن ثابت انصاري است، در اشعار خود از
آن ياد كرده است. حسان، موضوع غدير خم را چنين آورده:
يناديهم، يوم الغدير نبيهم |
|
بخم، و أسمع بالنبي مناديا |
و
قال: فمن مولاكم و وليكم |
|
فقالوا، ولم يبدواهناك التعاميا |
الهك مولانا، و انت نبينا |
|
و مالك منا بالوصاية
عاصيا |
فقال له: قم يا علي، فانني |
|
وضيتك من بعدي اماماً و هاديا |
فمن كنت مولاه، فهذا
وليه |
|
فكونوايه انصار صدق مواليا |
پيامبرگرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در روز غدير خم سخن راند ـ به
پيامبر صلي الله عليه و آله گوش بده كه سخن مي گويد.
گفت: مولا و سرور شما كيست؟ (در حالي كه هيچ عنادي نداشتند، گفتند خداي تو
مولاي ما و تو پيامبر مايي) و ما در هيچ دستور و سفارشي از تو سر پيچي نداريم.
آنگاه به او گفت: اي علي عليه السلام ! برخيز كه من ـ پس از خود، تو را به
رهبري و پيشوايي مردم برگزيدم. هر كه را من و مولا و سرور او هستم، اين سرور
اوست ـ پس شما نيز به حقيقت ياور و دوست او باشيد.
اَبُو تَمامِ طايي شاعر ديگري است كه چنان روزي را درك كرده، و ديگري كميت
اَسَدي شاعر است كه در قصيده «عينيه» خود، آن روز
را به نظم آورده و در ضمن آن مي گويد:
و يوم الدوح، دوح غديرخم |
|
أبان له الولاية لو اطيعا |
ولم
أرمثل ذالك اليوم، يوماً |
|
ولم أر
مثله حقاً مضيعا!! |
روز غديرخم، از آن روزهاي بزرگي است كه اگر آن را مي پذيرفتند، ولايت در آن
روز آشكار مي گرديد!
من، چون آن روز، روزي را نديدم، و چون آن حق، حقي را پايمال شده سراغ ندارم!
اَبْنِ خالُويِه، از اَبُوسَعيد خِدْرِي در كتاب خود به نام ألآل چنين آورده
است:
رسول خدا، به علي بن ابي طالب فرمود: «دوستي با تو به منزله ايمان، و دشمني
با تو نفاق است؛ اولّين كسي كه به بهشت وارد مي شود، دوستدار تو است، و نخستين
كسي كه به آتش وارد مي شود، دشمن تو خواهد بود».
هيچ كدام از راويان و محدثين، در اين اختلاف ندارند كه پيامبر اسلام صلي
الله عليه و آله بسيار اتفاق افتاده كه به علي عليه السلام نگريسته و گفته است:
«اين برادر من است».
رسول خدا صلي الله عليه و آله ، روزي به علي عليه السلام گفت: «در تو شباهتي
به عيسي بن مريم عليه السلام وجود دارد!... جز منافق دشمن تو نخواهد بود!»
و در حديثي از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله
در ميان جمعي از ياران خود فرمود: «اگر به علم آدم، و همت نوح، و مناجات موسي،
و زهد عيسي، و هدايت و علم محمد مي خواهيد بنگريد، به اين كسي كه مي آيد نگاه
كنيد.» مردم گردنهاي خود را كشيدند تا تازه وارد را ببينند، او علي بن ابي طالب
عليه السلام بود.
و از زيد بن ارقم نقل مي كنند: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «آيا
شما را به كسي رهنمون نشوم كه اگر از او بپرسيد، به هلاكت نيفتيد؟ ولّي شما خدا
است و پيشواي شما علي بن ابي طالب عليه السلام است، از او پند گيريد و او را
باور داريد».
پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، به بعضي از اصحاب كه در موردي از
علي عليه السلام شكايت مي كردند فرمود: «از علي چه مي خواهيد؟ از علي چه مي
خواهيد؟ از علي چه مي خواهيد؟ علي از من است و من از علي هستم؛ او پس از من
سرور هر مؤمني است». رسول خدا صلي الله عليه و آله ، علي عليه السلام را در رأس
هيئتي به يمن فرستاد؛ همراهان او در ميان راه از علي عليه السلام دستوري
خواستند تا از شترهاي بيت المال استفاده كنند و شترهاي خودشان بياسايند. علي
عليه السلام زير بار نرفت و قبول ننمود. پس از بازگشت شكايت به رسول خدا صلي
الله عليه و آله بردند. سخنگوي شاكيان سعد بن مالك شهيد بود. او گفت: «اي رسول
خدا صلي الله عليه و آله ! از علي عليه السلام تند خويي و سختگيري ديديم و...»
و همين طور ادامه مي داد كه در ميان سخنش پيامبر بر ران او زد و به صداي بلند
فرمود: «اي سعدبن مالك شهيد! سخنت را از برادرت علي عليه السلام كوتاه كن. به
خدا سوگند، او را به منزله لشكري در راه خدا مي دانم».
آورده اند كه قريش به تنگي و قحطي مبتلا شدند؛ و در چنين موقعيتي محمد صلي
الله عليه و آله به دو عموي خود حمزه و عباس فرمود: «در چنين موقعيت حساسي بار
ابو طالب را سبك نكنيم؟» پس نزد او رفتند و از او خواستند تا فرزندانش را براي
اداره كردنشان به آنها واگذارد.
ابو طالب گفت: «عقيل را برايم بگذاريد و هر كدام را كه مي خواهيد ببريد.
«آنگاه عباس، طالب، و حمزه، جعفر را برگزيدند و محمد صلي الله عليه و آله ، علي
عليه السلام را برگزيد و گفت: «آنچه را كه خداوند انتخاب
كرده است، من برگزيدم».
گويند علي عليه السلام از شش سالگي نزد پيغمبر رفت، و از نيكي و شفقت و مهر
و حسن تربيتش برخوردار گرديد؛ گويي در اين امر مكافات و معاوضه اي در كار بود،
همچنانكه ابو طالب پس از وفات عبدالمطلب محمد را نزد خود نگهداشت.
از اين احاديث و غير از اينها تنها يك امر ثابت مي شود كه پيرامون آن جاي
هيچ شك و شبهه اي نيست و آن اينكه: رسول خدا صلي الله عليه و آله يك نوع برادري
خاص نسبت به علي بن ابي طالب عليه السلام در خود احساس مي كرد، و اين برادري در
تار و پود وجود علي عليه السلام نيز ريشه دوانيده بود همچنين پيامبر اسلام صلي
الله عليه و آله نظرها را به عظمت انسانيتي كه در شخصيت علي عليه السلام متجلي
بود، و اينكه او شايسته ترين و نيكوترين فردي است كه مي تواند پس از پيغمبر صلي
الله عليه و آله شرايط رسالت را به جاي آورد، متوجه مي ساخت.
و از روايات ثابت، انوار تابناكي است از اراده جهان هستي، كه خواسته است علي
عليه السلام جزء ذات محمد صلي الله عليه و آله باشد، و همين اراده، امكانات و
مناسباتي را فراهم نمود كه در آن خصايصي براي شخص علي عليه السلام فراهم گردد
كه كسي را در آن با وي مشاركت نباشد. اين است كه علي در كعبه، جايي كه بعدها
قبله مسلمين واقع گشت، به دنيا آمد. او زماني در كعبه تولد يافت كه دعوت به
اسلام در ذات محمد صلي الله عليه و آله موجود بود، گرچه هنوز آشكار نگرديده و
مـوقع آن نرسيده بود و مأواي محمد خانه ابو طالب بود. علي عليه السلام نخستين
كسي بود كه نماز گزاردن پيامبر و همسرش خديجه را ديد و هم اوّلين فرد مسلماني
است كه هنگام قبول اسلام هنوز به مرحله جواني نرسيده بود. چون به اسلامش كه
بدون مشورت پدرش ابو طالب انجام يافته بود، مورد عتاب واقع گرديد، بدون تأمل
جواب دارد: «خداوند مرا بدون مشورت ابو