اميرمؤمنان على (عليه السلام)
از ديدگاه شخصيت هاى برجسته

سيد حجت موسوى خوئى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۱ -


1- عطار نيشابورى .
2- خوارزمى ، المناقب ، ص 19، 252.
3- احمد رحمانى همدانى ، اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 142.
4- اصول كافى ، ج 8، ص 48.
5- بحارالانوار، ج 40، ص 75؛ مناقب خوارزمى ، ص 328.
6- بحارالانوار، ج 33، ص 250.
7- خليل نحوى ؛ تنقيح المقام ؛ ر.ك ؛ ج 1، ص 403؛ اعيان الشيعه ، ج 6، ص 345.
8- نهج الحق ، ص 328.
9- در مصادر روايى و تاريخى ، اين سخن از (( عمر )) به تواتر رسيده است . و براى رعايت اختصار فقط به چند مصدر اكتفا مى گردد: كنز العمال ، ج 1، ص 154؛ ذخائرالعقبى ، ص 82؛ فيض ‍ القدير، ج 3، ص 356؛ مستدرك حاكم ، ج 1، ص 457.
10- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 12، ص 83.
11- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 349؛ بلاغات النساء، ص 47.
12- عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام على ، ج 1.
13- صافى گلپايگانى ، معارف دين ، ج 1، ص 75 - 79.
14- انظروا الى من قامت عليه البينه انه يحب عليا و اهل بيته فامحوه من الديوان و اسقطوا عطائه و رزقه .
15- من اتهمتموه بموالاه هولاء فنكلوا به واهدموا داره .
16- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 44 و 45.
17- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3 ص 15.
18- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 221.
19- سيد ابن طاووس ، فرحه الغرى ، ص 13 و 14.
20- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 221.
جعفر سبحانى ، فروع ولايت ، ص 51.
21- درباره شخصيت پدر على (عليه السلام ) (جناب ابوطالب ) در بخش دوم اشاره شده است .
22- كشف الغمه ، ج 1، ص 90.
23- مورج الذهب ، ج 2، ص 349؛ شرح الشفاء ج 1، ص 151.
24- مستدرك حاكم ، ج 3، ص 483.
25- فروغ ولايت ، ص 43 و 35، نقل از شرح قصيده عبدالباقى افندى ، ص 15.
26- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 387 و 388، نقل از تاريخ الخطيب ، ج 13، ص ‍ 163.
27- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 389. نقل از حياه الحيوان ، ج 2، ص 368.
28- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 390، نقل از شرح نهج البلاغه (علامه خوئى )، ج 7، ص 74.
29- آيه الله العظمى خويى ، ترجمه البيان ، ج 1، ص 136 و 137.
30- ج 1، ص 160، چاپ استانبول .
31- فضايل و سيره چهارده معصوم (عليه السلام ) در آثار استاد حسن زاده آملى ، ص 162 و 163.
32- محمد حسين طباطبايى ، خلاصه تعاليم اسلام ، ص 110 - 113.
33- غلامرضا گلى زواره ، جرعه هاى جانبخش ،ص 260.
34- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 24.
35- تاريخ بغداد، ج 13،ص 19؛ مجلسى ، بحار الانوار، ج 41،ص 91.
36- نهج البلاغه ، خطبه ، 160 (( به خدا قسم جبه خود را آن قدر وصله زدم تا از وصله زننده آن حيا كردم )) .
37- بحارالانوار، ج 40، ص 321 (( حمد براى خداوندى است كه خارج كرد مرا ز آن ، آن طور كه داخل شده بودم )) .
38- جوانمردان .
39- نهج البلاغه ، نامه 45.
40- نهج البلاغه ، خطبه 27 (( اگر مرد مسلمانى از تاءسف بر اين واقعه بميرد، مورد ملامت نيست ، بلكه نزد من به اين مرگ سزاوار است )) .
41- بحارالانوار، ج 16، ص 231 (( من ادب شده خدايم و على ادب شده من )) .
42- توضيح المسائل آيه الله وحيد خراسانى ، ص 76 - 81.
43- نهج البلاغه ، نامه 45.
44- بحارالانوار، ج 41، ص 121.
45- نهج البلاغه ، حكمت 228.
46- رعد، آيه 43.
47- نمل ، آيه 40.
48- (( سحبان وائل )) خطيبى فصيح بوده كه ضرب المثل شده است .
49- (( بافل الايادى )) ، فردى بود در زمان جاهليت كه در ابله بودن ، ضرب المثل شده است .
50- نهج البلاغه ، خطبه قاصعه .
51- نهج البلاغه ، خطبه 20.
52- طلاق ، آيات -2 4.
53- موسوى همدانى ، پاسخ به پرسش هاى دينى ، ص 28 - 37. (( سخنان امام موسى صدر به نقل از آقاى موسوى همدانى است كه خلاصه اى از سخنرانى آن بزرگوار از صداى جمهورى اسلامى مى باشد )) .
54- محمد تقى جعفرى ، امام على (عليه السلام ) از نگاه مولوى ، ص 20.
55- عبدالله نصرى ، آفاق مرزبانى ، ص 49.
56- مجله كتاب ماه ، دين ، ص 13؛ ويژه نامه در سوگ يار سفر كرده علامه جعفرى (ره )، ص 4، نقل از شرح نهج البلاغه ، ج 1، ص 168.
57- مجله كتاب ماه ، دين ، ص 13؛ ويژه نامه در سوگ يار سفر كرده علامه جعفرى (ره )، ص 4، نقل از شرح نهج البلاغه ، ج 1، ص 168.
58- شاگردان ائمه (عليهم السلام ) همه يك درجه و يكسان نبودند، ائمه هم براى همه ، يك اندازه مقام قايل نبودند. به سوال بعضى جواب سطحى مى دادند و براى بعضى ديگر پيام مى دادند كه بياييد امشب دور هم باشيم و دريچه اى از علوم و حكمت به روى آنان مى گشودند (( ببين تفاوت ره از كجا تا به كجاست )) .
روزى امام هشتم (عليه السلام ) مركوب مخصوص خود را به دنبال احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى كه از شاگردان معروف حضرتش بود، فرستاد كه بيا امشب پيش ما باش !
وقتى صحبت ها با احمد بن محمد بن ابى نصر به پايان رسيد و خواست مرخص شود، حضرت فرمود: امشب شام را پيش ما باش ، وقتى كه شام تمام شد و خواست مرخص شود، فرمود: نه ، همين جا بخواب .
حضرت دستور دادند، رختخواب مخصوص خودشان را در پشت بام براى بزنطى بگسترانند! )) (جوادى آملى ، حكمت عبادات ، ص 268 - 269، به نقل از بحار، ج 49 ص 36).
59- محمد تقى جعفرى ، امام على (عليه السلام ) از نگاه مولوى ، ص 1 - 3.
60- ژان ژاك روسو، قرارداد اجتماعى ، ترجمه غلامحسين زيرك زاده ، ص 82.
61- محمد تقى جعفرى ، امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 122 و 123.
62- نهج البلاغه ، خطبه 3.
63- امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 105 - 116 (با تلخيص ).
64- امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 212.
65- امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 250.
66- محمد تقى جعفرى ، نگاهى به على (عليه السلام )، ص 116 و 117.
67- محمد تقى جعفرى ، نگاهى به على (عليه السلام )، ص 120، 121.
68- محمد تقى جعفرى ، نگاهى به على (عليه السلام )، ص 122، 123.
69- محمد تقى جعفرى ، نگاهى به على (عليه السلام )، ص 127، 128.
70- محمد تقى جعفرى ، امام حسين (عليه السلام ) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت ، ص 419 و 420.
71- نگاهى به على (عليه السلام )، ص 16 - 18.
72- نگاهى به على (عليه السلام )، ص 58 و 59.
73- امام على (عليه السلام ) از نگاه مولوى ، ص 4.
74- امام على (عليه السلام ) از نگاه مولوى ، ص 5، 6.
75- غواص اقيانوس انديشه ، ص 155 و 156، نقل از ترجمه و تفسير نهج البلاغه ، نوشته محمد تقى جعفرى (ره )، ص 207 - 210.
76- جرج جرداق صوت العداله الانسانيه ، ص 19. (( الامام على بن ابى طالب ، عظيم العظماء، نسخه مفرده ، لم يرلها الشرق و الغرب صوره طبق الاءصل لا قديما و لا جديدا.
77- عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام على (عليه السلام )، ج 1، مقدمه .
78- الامام على صوت العداله الانسانيه ، ص 7.
79- پطروشفسكى ، اسلام در ايران ، ترجمه آقاى كريم كشاورزان ، ص 49 و 50.
80- حافظ ابونعيم ، حليه الاولياء، ج 1، ص 68.
81- محمد تقى جعفرى ، ترجمه و تفسير نهج البلاغه ، ج 1، ص 171 - 177.
82- امام على (عليه السلام ) از نگاه مولوى ، ص 53 - 55.
83- وسايل الشيعه ، ج 2، ص 118.
84- محمد تقى جعفرى ، امام حسين (عليه السلام ) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت ، ص 256 و 257.
85- مناقب آل ابى طالب ، ج 2، ص 78.
86- بحارالانوار، 41، ص 27، به نقل از مناقب آل ابى طالب .
87- بحارالانوار، ج 41، ص 29.
88- بحارالانوار، ج 41، ص 39، به نقل از مناقب آل ابى طالب .
89- راه على (عليه السلام ) ص 42 - 44، نقل از بحارالانوار، ج 1، ص 45.
90- سيماى سيره امام على (عليه السلام ) در نهج البلاغه ، ص 355، حكمت 228، نقل از شرح نهج البلاغه ، ج ، 19، ص 67، شماره كلمه 233.
91- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 23.
92- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 25.
93- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 29.
94- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 30 و 31.
95- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، 33.
96- وسايل الشيعه ، كتاب جهاد، باب 26 از ابواب جهاد العدوو ما يناسبه ، حديث 10.
97- پرتوى از مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤ منان (عليه السلام )، ص 75.
98- پرتوى از مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤ منان (عليه السلام )، ص 25.
99- پرتوى از مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤ منان (عليه السلام )، ص 50 و 51.
100- اعراف ، آيه 156.
101- ص ، آيه 87
102- غاشيه ، آيه هاى 21و22.
103- بقره آيه ، 257
104- الفقه و القواعد الفقهيه ، قاعده الزام
105- مائده ، آيه 32.
106- امير مومنان على (عليه السلام ) خورشيدى در افق بشريت ، ص 11 - 37.
107- امير مومنان على (عليه السلام ) خورشيدى در افق بشريت ، ص 39 و 40.
108- شورى ، آيه 36.
109- آل عمران ، آيه 135.
110- شايان ذكر است كه در اسلام حاكميت بر مردم از آن پيامبر و پس از او دوازده امام معصوم (عليهم السلام ) است و آراى مردم ، در قبول و يا رد حاكميت خلفاى انتصابى خداوند هيچ گونه نقشى ندارد.
111- واضح است كه حكومت هاى دمكراتيك يك دهم آزادى واقعى اسلام را هم در بر ندارند.
112- لازم به توضيح است كه اگر زن به دادگاه اسلامى عرض حال خود را كند و دادگاه او را طلاق بدهد و پس ‍ از عده شوهر جديدى انتخاب كند، ازدواج او صحيح و حتى در صورت بازگشت شوهر قابل فسخ نيست . اما در داستان فوق زن به دادگاه اسلامى عرض حال نكرده و تنها با شنيدن خبر شوهرش عده گرفته بود، كه در اين صورت شوهر اول بر حال خود باقى و نكاح با شوهر دوم از روى اشتباه بوده و فرزندش از شوهر دوم هم حلال است و باشنيدن خبر حيات شوهر اول فورا بايد از شوهر دوم جدا گردد.
113- امير المومنان على (عليه السلام ) خورشيدى در افق بشريت ،ص 41و48 (با تخليص ).
114- كافى ، ج 5، ص 39، ح 4.
115- من استاءسر من غير جراحه مثقله فلايفدى من بيت المال (وسائل الشيعه ؛ ج 15، ص ‍ 86).
116- قال الحسين : صبرا بنى الكرام فما الموت الا قنطره تعبربكم عن البوس و الضراء الى الجنان الواسعه و النعيم الدائمه . (معانى الاخبار، ص 288).
117- الامالى و المجالس صدوق ، ص 415، مجلس 77، ح 10.
118- حكمت عبادات ، ص 258 - 260.
119- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 13.
120- اينها كسانى هستند كه در باب خلافت يا خود را بر على (عليه السلام ) مقدم مى دانستند مثل عثمان ، يا براى خانه نشاندن على (عليه السلام ) تا سر حد امكان كوشش مى كردند.
عبدالرحمن عضو شوراى شش نفرى است و آنچه توانست كرد تا عثمان به خلافت رسيد و على (عليه السلام ) خانه نشين ماند، طلحه و زبير بعد از بيعت جنگ جمل را به پا كردند تا عاقبت شكست خوردند و كشته شدند.
121- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 17 - 18 - نقل از: عقبريه الامام .
صورت مقدارى از بخشش هاى (( عثمان )) به دينار و درهم (الغدير، ج 8، ص 286.) كه مورد اعتراض قانونى اسلام و مسلمانان قرار گرفته چنين است :

نام اشخاص مبلغ به دينار
مروان 500000
ابن ابي سرح 100000
طلحه 200000
عبدالرحمن 2560000
يعلي ابن اميه 500000
زيد بن ثابت 100000
برداشت عثمان 150000
برداشت عثمان 200000
جمع 4310000

نام اشخاص مبلغ به درهم
الحكم 300000
آل الحكم 2020000
الحارث 300000
سعيد 100000
الوليد 100000
عبدالله 300000
عبدالله 600000
ابوسفيان 200000
مروان 100000
طلحه 2200000
طلحه 30000000
زبير 59800000
ابن ابي وقاص 250000
برداشت عثمان 30500000
جمع 126770000

اين بود نمودارى از رابطه عثمان با بيت المال ، با نظر به رفتار عثمان با مروان و طلحه و زبير و امثال آن ها، به خوبى روشن مى شود كه عوامل تلاطم حكومت اميرالمؤ منين (عليه السلام )، و طغيانگرى هاى طلحه و زبير بر زمامدارى عادلانه آن حضرت چه بوده است . براى تفسير آن تلاطم ها و سركشى ها، احتياجى به ياد گرفتن سحر و طلسمات نداريم . با يك عبارت مختصر و روشن ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) حاضر نيست آذوقه اى زيادتر از حق عقيل و فرزندانش به آنان ببخشد، ولى عثمان ، با تمام آرامش خاطر، آن همه بيت المال مسلمان را در اختيار خويشاوندان و هواداران خود مى گذارد.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد:
(( سوگند به خدا، اگر آن اموال و املاك را پيدا كنم ، به مسلمانان بر مى گردانم ، اگر چه مهريه زنان قرار گرفته باشد، و كنيزها با آن ها خريدارى شده باشد )) .
با اين بيان ، امام (عليه السلام ) همه آن تصرفات و مالكيت ها را غير قانونى اعلان كرده بيان مى كند كه تكليف الهى و اجتماعى على (عليه السلام )، برگرداندن آن اموال به بيت المال مسلمين است . اموال ، هر چه كه باشد و در اختيار هر كس كه قرار گرفته باشد. اين است معناى عدالت .
(محمد تقى جعفرى ، امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 85 - 90، گرد آوردنده : محمدرضا جوادى ).
122- امالى شيخ مفيد، ص 7، مجلس اول ، ح 3.
123- حكمت عبادات ، ص 253 و 254.
124- راه على (عليه السلام )، ص 69 و 70، نقل از بحارالانوار، ج 4: ص 329، 330، نهج البلاغه ، حكمت 77، ص 30.
125- روضه هاى استاد فاطمى نيا، تحقيق : محمد رضا رحمتى ، ص 46. 126المناقب ، ج 2، ص 86؛ بحارالانوار، ج 41، ص 69.
126- روضه هاى استاد فاطمى نيا، ص 51.
127- علامه جعفرى (ره ) درباره اين قضيه چنين مى گويد:
128- (( عمرو بن العاص ، آن قهرمان ! همين كه خود را در برابر اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى بيند، فورا خود را از آسيب بر روى زمين انداخته و پوشاكش را كنار مى زند و اسفل اعضا را نمايان مى سازد و از حياى فرشته خويى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بهره بردارى مى كند، آرى ، وسيله تضمين آن گونه حياتى كه عمرو بن العاص در اين دنيا براى خود انتخاب كرده بود، اسفل اعضاء است )) . (امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 395.