با يكديگر مهربان باشيد و از جدايى بپرهيزيد
« و عليكم يا بنى بالتواصل و التباذل و التبار و اياكم و
التقاطع و التدابر و التفرق. » 'و تعاونوا
على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان و اتقوا الله فان الله شديد
العقاب' [ سوره ى مائده آيه ى 2. ] فرزندان دلبندم! دوباره به شما سفارش مى
كنم: به يكديگر بپيونديد، نسبت به يكديگر بذل و بخشش كنيد، از نيكى كردن به يكديگر
غافل نمايند. و از اينكه از يكديگر ببريد و پشت به هم كنيد و پراكنده شويد، سخت
برحذر باشيد. در نيكى و تقوا با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و دشمنى دست به دست
هم ندهيد. از خدا بترسيد كه عقاب او بسى سخت است.
علاوه بر توصيه اى كه آن حضرت پيشتر درباره ى اتفاق و يكدلى زندان و پيروى خويش
داشت، مجددا آنها را به دوستى و مهربانى سفارش مى كند و به خاطر آسيبهاى فراوانى كه
جامعه، از اختلاف و چند دستگى و پراكندگى، متحمل مى شود، باز ايشان را از تفرقه و
چند دستگى برحذر مى دارد.
در گزارشى كه آن جناب از اثرات و ثمرات بعثت برمى شمرد يكى از نعمتهاى بعثت را
آن مى داند كه پيامبر به مسلمانان دستور داد كه: امركم ان تعاطفوا و تباروا و
تباشروا و تباذلوا و تراحموا و نهاكم عن التناهب و التظالم والتحاسد و التباغى. [
بحارالانوار ج 33 ص 567. ]
فرمان پيامبر آن بود كه نسبت به يكديگر عطوفت و مهر داشته باشيد. با هم مباشرت و
دوستى كنيد. از بخشش مال براى يكديگر دريغ نورزيد و با هم مهربان باشيد. و شما را
از اينكه يكديگر را غارت كنيد و به يكديگر ستم روا داريد و نسبت به هم حسادت بورزيد
و براى هم، سركشى كنيد، نهى اكيد فرمود.
و حضرت على عليه السلام يك بار در سفارش ارزشمندى كه به ياران خويش داشت، به
آنان فرمود: 'پشتيبان و ياور يكديگر باشيد، به هم مهر و عطوفت بورزيد، و با مال، به
يكديگر بذل و بخشش كنيد.' 'و مانند منافقى مباشيد كه كارهاى خوب را توصيف مى كند
اما به آنها عمل نمى نمايد.' [ توازروا و تعاطفوا و تباذلوا، و لا تكونوا بمنزله
المنافق الذى يصف ما لايفعل. "بحارالانوار ج 71 ص 224". ]
و بالاخره آنكه فرموده است: 'آنان كه به يكديگر مى پيوندند و از دارايى خويش به
مومنان مى بخشند، نزد خداوند ماجور هستند و آنان كه از ديگران مى برند و به يكديگر
پشت مى كنند، مرتكب گناه مى گردند.' [ فان المتواصلين المتباذلين، ماجورون، و ان
المتقاطعين المتدابرين، موزون. "كافى 153:2". ]
انتقامجويى نكنيد
به نظر مى رسيد هر آنچه مهم بوده و مى خواسته بگويد، گفته است. اينك نگاههاى آن
حضرت رنگ وداع به خود گرفته است. دوباره يك يك حاضران را از نظر گذرانيد و در همان
حال فرمود: « حفظكم الله من اهل بيت و حفظ فيكم نبيكم. »
خداوند شما اهل بيت پيامبر را حافظ و نگهدار باشد و سنتها و يادگارها و
فرمانهاى آن عزيز را در ميان شما زنده و جاويد بدارد.
ديگر هنگام خداحافظى فرا رسيده است. دلى به اين دنيا نبسته بود تا بخواهد به
سختى از آن دل بكند. آرام و شمرده، در حالى كه چشم برهم مى نهاد، زمزمه كرد:
« استودعكم الله و اقرا عليكم السلام و رحمه الله و بركاته.
» شما را به خدا مى سپارم و سلام و درود خداحافظى بر شما مى
فرستم. رحمت و بركات خدا بر شما باد.
اما ناگهان آنچنان كه گويا نكته مهمى به خاطرش آمده باشد، حركتى كرد، چشم گشود و
با صدايى رسا و محكم فرمود:
« يا بنى عبدالمطلب لا الفينكم تخوضون دماء المسلمين خوضا.
تقولون قتل اميرالمومنين، قتل اميرالمومنين. الا لايقتلن بى الا قاتلى! »
اى خاندان عبدالمطلب! مبادا ببينم كه در خون مسلمانان غوطه ور شده ايد به
اين بهانه كه بگوييد: اميرالمومنين را كشتند، اميرالمومنين را كشتند. هوشيار باشيد،
با شما سخن مى گويم. به خاطر كشته شدن من جز قاتل من نبايد كشته شود.
همه مى دانستند قاتل او از گروه خوارج است و دشمنى آنان با حضرت على و ديگر
مسلمانان، كاملا آشكار بود. بازمانده خوارج نيز مورد شناسايى بودند و چه بسا عده اى
مى خواستند به بهانه آنكه قاتل اميرالمومنين همان خوارج هستند خون خوارج و يا حتى
ديگران را به اين عنوان كه از خوارج هستند، بريزند و خلاصه در جامعه فتنه برخيزد و
خون ناحق ريخته شود. به هر حال پس از اين هشدار كه با هيجان بيشترى ادا شد و ضعف را
كاملا بر آن حضرت مستولى كرد، كوشيد سخن ديگرى نيز بر زبان آورد، با زحمت و سختى
بسيار فرمود:
« انظروا اذ انا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربه بضربه »
. اگر من از اين ضربت مردم،- كه مى ميرم- در برابر ضربتى كه او به من زده
است فقط يك ضربت به او بزنيد.
و به عنوان آخرين سفارش فرمود: « و لا يمثل بالرجل. فانى سمعت
رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: اياكم و المثله، و لو بالكلب العقور.
» مبادا كه قاتل مرا مثله كنيد. اعضاى بدنش را- چنانچه رسم عرب در
دوران جاهليت بود- قطعه قطعه نكنيد. چون من از رسول خدا شنيدم كه فرمود: از مثله
كردن بپرهيزيد هر چند درباره سگ هار و آزار رساننده باشد.
آخرين كلام، كلام آخر
نخستين كلام مولا در آغاز وصيت خويش را به ياد داريد؟
بسم الله الرحمن الرحيم
انه يشهد ان لا اله الا الله. وحده لاشريك له
يادتان مى آيد كه گفتيم او از همان آغاز كودكى به يگانگى خدا و پيامبرى رسول
اكرم اعتقاد داشت و يك لحظه هم به خدا شرك نورزيد؟ راستى يادتان مى آيد كه گفتيم
وقتى پيامبر به او فرمود تو در ماه رمضان در محراب عبادت به دست شقى ترين مردم شهيد
مى شوى، آن حضرت از پيامبر چه پرسيد؟ مگر نگفتيم كه پرسيد: يا رسول الله! در آن حال
آيا دين من سلامن است و پيامبر هم پاسخ داد: آرى؟
اينك مى گوييم: در پايان سخن هم،
لم يزل يقول: لا اله الا الله حتى قبض- صلوات الله عليه و رحمته.
پيوسته زير لب مى فرمود لا اله الا الله. تا اينكه جان به جان آفرين تسليم كرد.
درود و رحمت خدا بر او باد.