862- عذاب بر آنها وارد مى شود زمانى كه ...
على بن ابى طالب (عليه السلام ) از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده است
كه فرمود: هر گاه امت من به پانزده گناه آلوده شوند عذاب بر آنها نازل شود.
پرسيدند: چه گناهانى فرمود:
به پدر و مادر جفا كنند و رفيق خوش رفتارى نمايند؛ در مساجد سر و صدا كنند؛ لباس
ابريشم بپوشند، كنيزان خواننده تهيه كنند؛ ساز بزنند.(1033)...
863- وسايل زيادى رزق
روزى على به ياران خود فرمود: آيا مى خواهيد اسباب زيادى رزق را بيان كنم ؟ اصحاب
عرض كردند: آرى يا اميرالمؤ منين ! آنگاه امام فرمود: جمع بين دو نماز (مغرب و
عشاء، ظهر و عصر) روزى را زياد مى كند؛ همچنين تعيقيب خواندن بعد از نماز صبح و
عصر، صله رحم ، جارو كردن جلوى خانه ، طلب آمرزش ، امانت دارى ، حقگويى ، جواب دادن
اذان گو (هر چه را كه مؤ ذن مى گويد: بگوييد و ممكن است مراد نماز اول وقت باشد)
حرص نزدن ، شكر صاحب نعمت ، سكوت در بيت الخلاء پرهيز از قسم دروغ ، دست شستن قبل
از غذا، خوردن ريزه هاى غذا كه از سفره مى ريزد (خورده نانها)...(1034)
864- فضيلت هايى كه اختصاص به على (ع ) دارد
مكحول روايت كرده است كه اميرالمؤ منان على بن ابيطالب (عليه السلام ) فرمودند:
بزرگان از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جملگى مى دانند كه در ميانشان
مردى نيست كه فضيلتى داشته باشد، جز آنكه من در آن با او شريكم و بر او برترى دارم
، و براى من هفتاد نيك نامى است كه هيچ يك از آنان در آن شريك من نيستند.
عرض كردم : اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) مرا از آنها آگاه فرماييد.
فرمود: اولين فضيلت من است كه به يك چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيده و پرستش لات
و عزى را نكرده ام .
دوم : آنكه من هرگز شراب نياشاميدم .
سوم : آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مرا در كودكى از پدرم گرفت و من
همسفره و هم كاسه و هم دم و هم زبان او بودم .
چهارم : آنكه من آخرين نفر از مردم هستم كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
جدا شدم و من او را در آرامگاهش نهادم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من هزار باب از علم آموخت كه از هر باب ،
هزار باب گشوده مى شود و آن را به هيچ كس جز من نياموخت برادرم جعفر در بهشت با
فرشتگان پرواز مى كند و به دو بال تزيين شده كه از در و ياقوت و زبر جداست .
عمويم حمزه سرور شهيدان در بهشت است .
آنكه من هرگز از جنگ با دشمن نگريختم و هيچ كس به مبارزه من نيامد جز آنكه زمين را
از خونش آبيارى كردم و آنكه ، من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در همه
صحنه ها و جنگها همراه بودم و پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در دست من
بود من عمروبن عبدود را كه با هزار نفر برابرى مى كرد كشتم ...
شصت و ششم : آنكه خداى متعال دوبار آفتاب را براى من برگرداند و جز من براى هيچ كس
از امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم آن را برنگردانده است .
شصت و هفتم : آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمان داد، كه در حيات و مرگ
او، مرا به عنوان اميرالمؤ منين خوانده شوم و اين عنوان را به هيچ كس جز من اطلاق
نفرمود...(1035)
865- كلامى سودبخش و كوتاه
حضرت على (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) فرمود:
چهار چيز و چهار چيز را از من به خاطر خود بسپار و نگه دار:
عرض كرد: آنها چيست ؟
حضرت فرمود: بالاترين ثروت ، عقل است . بزرگترين فقر حماقت ، شديدترين وحشت خود
پسندى و بهترين حسب ها و نسب ها، خوش اخلاقى است .
امام حسن (عليه السلام ) عرض كرد: پدر جان ! چهارتاى ديگر چيست ؟
حضرت فرمود: از رفاقت با آدم احمق پرهيز كن كه چون سود رساند، زيان وارد كند، از
دوستى دروغگو هم بر حذر باش كه دور را نزديك و نزديك را دور نمايد، از رفاقت با
بخيل نى دورى كن كه در سخت ترين مواقع ، حاجت تو را رها كند، و از دوستى با بى دين
اجتناب كن كه ترا در اثر نفاق بفروشد(1036).
866- رستگارى و درستكارى در چند سؤ ال
حافظ ابونعيم در كتاب حليه مى گويد: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسشهايى درباره
دوستى و رفاقت از فرزندش امام حسن (عليه السلام ) كرد كه حضرت بدينگونه جواب داد:
على (عليه السلام ) فرمود: استقامت و راستى چيست ؟ امام حسن (عليه السلام ) بدى را
با خوبى از بين بردن .
شرف چيست ؟ خوشرفتارى با قوم و قبيله ، و تحمل خونبهايى كه به گردن كسى افتاده
جوانمردى چيست ؟ پاكدامنى و اصلاح مال
باريك بينى بيجا چيست ؟ خرده گيرى در چيزهاى بى ارزش ، و بخل از مالهاى بى مقدار.
پستى و لئيمى چيست ؟ خود را دريافتن همسر را فراموش كردن .
بخل چيست تصور اين كه آنچه دارد شرف است و آنچه انفاق كرده تلف
كرم چيست ؟ بخشش در تنگدستى و در حال رفاه
برادرى چيست ؟ برابرى در سختى و گشاده دستى .
حلم چيست ؟ فرد بردن خشم و خويشتن دارى .
فقر چيست ؟ حرص و آزمندى در هر چيز.
نيرومندى چيست ؟ دلاورى در جنگ و عزت مردم را به چنگ آوردن .
ذلت چيست ؟ بى تابى در موقع بلا.
تكلف چيست ؟ بيهوده گويى .
غفلت چيست ؟ ترك مسجد و اطاعت مردم مفسد...(1037).
867- علامت شيطان
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرموده علامت شيعه من دو چيز است كه به آنها
آزمايش شود: مراقبت از وقت نماز و در ميان نهادن مال با برادران ايمانى خود. اگر
اين دو صفت در كسى نبود از او بگريز! باز هم از او بگريز!(1038)
868- همچون زنبور عسل باشيد
روزى على (عليه السلام ) به جمعى از شيعيان خود فرمود: در ميان مردم همانند زنبور
عسل در ميان ساير پرندگان باشيد، كه هيچ پرنده اى نيست جز اينكه زنبور عسل را
ناتوان مى شمرد و اگر بدانند كه چه بركتى در اندرون او نهفته است هرگز چنين رفتارى
درباره اش نمى كردند.
با زبان و پيكرتان با مردم آميزش كنيد (صرفا رفتارى صورى و ظاهرى ) و با دل و عمل
خود از آنان كناره گيريد، براى هر فردى همانى است كه به دست آورده و روز قيامت با
كسى محشور شود كه دوستش مى داشته است .(1039)
لذا در روايت است كه على (عليه السلام ) فرمود: شيعيان من مانند زنبور عسل اند كه
جز پاك نمى خورند و بجز خوبى پس نمى دهند،
ساير حشرات آن حيوان (زنبور عسل ) را ناچيز مى شمارند اما از باطن او خبر ندارند(1040)
لذا به همين جهت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اميرالمؤ منين (عليه السلام )
را يعسوب مؤ منين ناميد و يعسوب به معناى ملكه كندوى عسل است .
869- افضل مردم على (ع ) است
حجاج بن يوسف ثقفى از حره پرسيد: حره تو دختر حليمه هستى ؟
حره پاسخ داد: فراست و زيركى را از غير مؤ من مى يابم حجاج گفت : حره از قول تو نقل
مى كنند كه على (عليه السلام ) را افضل و برتر از ابوبكر و عمر و عثمان مى دانى آيا
از خدا چنين مطلبى به تو رسيده است ؟
حره گفت : آن كس كه گفته است من على (عليه السلام ) را تنها بر اينها افضل مى دانم
دروغ گفته است .
حجاج : غير از اينها على (عليه السلام ) از چه كسانى افضل است ؟
حره : از آدم صفى لله و نوح نبى الله و لوط و ابراهيم خليل الله و داود و سليمان ،
موسى و عيسى عليهم السلام .
حجاج گفت : اى واى بر تو. او را بر اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و
بر 7 نفر از انبياء و پيامبران اولوالعزم برتر مى دانى ، اگر دليل و برهانى بر صدق
گفتارت نياوردى گردنت را مى زنم .
حره گفت : من او را برتر از اين انبياء نمى دانم بلكه خداوند متعال در قرآن كريم او
را بر آنان فضيلت و برترى داده است .
اما درباره آدم ابوالبشر (عليه السلام ) خداوند در قرآن مى فرمايد:
فعصى آدم ربه فغوى ؛ يعنى : آدم پروردگارش را نافرمانى كرد پس بى بهره شد
ليكن على (عليه السلام ) فرمود: و كان سعيه مشكورا؛
يعنى : سعى و كوشش او در دين و آخرت مورد قبول و تحسين پروردگار قرار گرفت
و اما بر نوح (عليه السلام ) و لوط (عليه السلام ) افضل است زيرا خداوند مى فرمايد:
خداوند براى كسانى كه كافر شدند زنان نوح و لوط را مثال مى آورد كه آنها با آنكه
همسران دو بنده شايسته و نيكوكار ما بودند چون خيانت كردند قرابت و همسرى پيامبران
بر آنان سودى نرسانيد و به آنان گفته شد كه با كفار وارد آتش شويد اما
جايگاه على (عليه السلام ) زير درخت سدرة المنتهى است و همسرش فاطمه زهرا
عليهاالسلام دختر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم است كه خدا به خشنودى او
خشنود است و به غضب او غضبناك .
اما از حضرت ابراهيم (عليه السلام ) برتر است : زيرا كه قرآن مى فرمايد: (ابراهيم
به خداوند عرض كرد، پروردگارا! به من نشان بده چگونه مرده را زنده مى كنى )
خدا فرمود: كه آيا ايمان ندارى ؟ ابراهيم عرض كرد چرا ولى براى اطمينان قلبم مى
خواهم ببينم . امام على (عليه السلام ) فرمود: كه اگر حجابها برداشته شود و حقايق
مكشوف شود چيزى بر يقين من افزوده نخواهد شد و جز على (عليه السلام ) تاكنون كسى
چنين مطلب را نگفته است . اما بر موسى (عليه السلام ) برتر است . زيرا بر طبق گفته
قران (موسى با خوف و ترس از مملكت فرعون خارج شد در حاليكه پشت سرش مى نگريست و
مراقب بود تا دستگير نشود) اما على (عليه السلام ) برتر است امام على (عليه السلام
) در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خوابيد و ترس و خوفى به دل راه نداد تا
اينكه خداوند اين آيه شريفه را نازل كرد؛ از مردم كسى است كه
جان خود را براى خشنودى خدا نثار مى كند از حضرت داوود (عليه السلام ) برتر
است ، بنا به گفته قرآن كريم ، داوود ما تو را جانشين خود در
زمين قرار داديم ، بين مردم به حق حكم و قضاوت كن و از هواى نفس پيروى منما كه از
راه خدا دور شدى امام على (عليه السلام ) فرمود: كه از آسمانها و كهكشانها و
از بالا و پايين هر چه مى خواهيد از من بپرسيد قبل از آنكه مرا در جمع خود نيابيد و
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در روز فتح خيبر فرمود: كه على (عليه السلام ) بر
همه شما افضل و داناتر و در امر قضاوت برتر است .
بر حضرت سليمان نيز افضل است چون قرآن مى فرمايد: كه سليمان نبى عرض مى كند
خدايا چنان پادشاهى به من عطا فرما كه به كسى بعد از من چنين
سلطنتى داده نشود ليكن على (عليه السلام ) فرمود: اى دنيا تو را سه طلاقه
كردم كه ديگر رجوعى براى من نباشد...و بر حضرت عيسى (عليه السلام ) نيز برترى دارد.
خداوند مى فرمايد: كه يا عيسى بن مريم . آيا تو به مردم گفته اى كه مرا و مادرم را
به خدايى نپذيرند، مگر خداى جهان را؟ عيسى (عليه السلام ) عرض كرد: كه سبحان الله ؛
مرا نشايد مطلبى را كه شايسته و سزاوار من نيست بگويم ، اگر چنين گفته باشم به
تحقيق دانسته اى ، زيرا تو از ضميرم آگاهى و من از آنچه كه در ضمير تو است آگاه
نيستم كه تويى داناى بر اسرار، من نگفته ام چيزى را مگر آنچه را كه تو امر فرمودى ؟
عيسى (عليه السلام ) با اين بيان ، مردمى را كه به الوهيت وى و مادرش معتقد بودند
را به قيامت محول كرد و از محاكمه و مجازات غالين چشم پوشيد. لكن على (عليه السلام
) وقتى از ادعاى نصيريه (سبائيه ) درباره خود مطلع شد محاكمه و مجازات آنان را به
تاءخير نيانداخت بلكه آنان را به آتش سوزانيد. حجاج گفت : احسنت . بسيار خوب از
عهده بر آمدى اگر اين چنين جواب قانع كننده اى نمى دادى دستورم را اجرا مى كردم .
870- زاذان فارسى
زاذان كه كنيه او ابوعمره است از اصحاب اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و از خواص
ايشان است . چنانكه حضرت در گوش او اسم اعظم خواند و به بركت آن حافظ قرآن شد. قطب
راوندى نقل مى كند، كه از زاذان پرسيدند قرائت قرآن را از كه آموختى ؟ كه بدين خوبى
مى خوانى . ابوعمره تبسمى كرد دو گفت : استاد من حضرت على (عليه السلام ) است ، چون
من صداى دلنشينى داشتم روزى شعر مى خواندم حضرت فرمودند: كه چرا قرائت قرآن نمى كنى
. گفتم : كه قرآن نخوانده ام آنگاه حضرت فرمود: نزديك بيا آن گاه در گوش من چيزى
خواند كه هيچ نفهميدم و بعد آب دهان مبارك خود را به دهانم ريخت . نقل مى كند كه
حضرت باقر (عليه السلام ) پس از شنيدن اين موضوع تصديق گفته زاذان فرمود: كه حضرت
على (عليه السلام ) در گوش ابوعمره اسم اعظم خوانده بود.
871- على (ع ) در منظر ديگران
دوست و دشمن درباره شجاعت عبادت و زهد و علم و...على (عليه السلام ) زبان به ستايش
گشوده اند كه در اينجا به چند نمونه آن اشاره مى شود.
عثمان بن عفان مى گويد: از عمرو او از ابوبكر و او از پيامبر صلى الله عليه و آله و
سلم شنيد كه فرمود: همانا كه خدا از نور صورت على ابن ابيطالب (عليه السلام )
فرشتگانى آفريد كه خداوند را تسبيح و تقديس گويند و ثواب آن را براى دوستان على
(عليه السلام ) و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط كنند(1041)
و معاويه بن ابى سفيان وقتى خبر شهادت على (عليه السلام ) را شنيد گفت :
ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابى طالب ؛ يعنى : فقه و علم از ميان رفت
و عمر بن خطاب مى گويد: به خدا سوگند اگر شمشير على (عليه السلام ) نبود هرگز اسلام
پابرجا نمى شد و او بعد از چنين موقعيتى بالاترين و برترين قاضى و پيشگام در اسلام
و صاحب شرف است .
و ابوبكر مى گويد: اى مردم بر شما باد دوستى و پيروى از على بن ابيطالب پس همانا از
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: على بعد از من بهترين كسى باشد
كه خورشيد بر او تابيده و غروب كرده است .
ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم على (عليه السلام ) نيرومند و بلند همت
بود، از دنيا و زرق و برق آن در وحشت بود اما با شب و تاريكى هاى آن مانوس ، گريه
اش زياد و انديشه اش طولانى بود...
ابوبكر روزى بر روى منبر گفت : مرا رها كنيد در حاليكه على (عليه السلام ) در بين
شماست و عمربن خطاب مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه
فرمود: حب على براة من النار؛ دوستى على مايه رهايى
از آتش دوزخ است و در جايى ديگر مى گويد: على اعلم
الناس بما انزل الله على محمد؛ على (عليه السلام ) آگاه ترين مردم است به
آنچه خدا بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم نازل كرده است
(1042)
872- على (ع ) در محراب عبادت
ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم در يكى از شبها على (عليه السلام ) را در
محراب عبادتش ديدم كه محاسنش را در دست گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مى
پيچيد و مانند افراد مصيبت زده گريه مى كرد و مى گفت : اى دنيا از من دور شو، آيا
متعرض من مى شوى و به من دل بسته اى ؟ هيهات من صيد دام تو نيستم ، برو ديگران را
فريب ده كه من ترا سه طلاقه كردم كه حق رجوع براى من نيست . گول ترا نمى خورم كه
عمرت كوتاه وفايده ات اندك است .
873- نور واحد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر آسمان و زمين در كفه اى (ترازو) و
ايمان در كفه اى ديگر آن باشد كفه ايمان على (عليه السلام ) از آسمان و زمين سنگين
تر خواهد بود
(1043)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من و على از نورى واحد آفريده شديم و
14 هزار سال پيش از خلقت آدم ، سپس آدم آفريده شد آنگاه پروردگار نور ما را در صلب
او قرار داد و اين صلب به صلب مى گشت تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شد نبوت
در من مستقر شد و خلافت در على (عليه السلام )
(1044)
874- بر دو قبله نماز خواند
روزى مردى از ابن عباس درباره على بن ابيطالب (عليه السلام ) پرسش كرد، ابن عباس
در پاسخ او گفت : على بن ابيطالب (عليه السلام ) بر دو قبله (منظور قبله اول مسلمين
بيت المقدس و كعبه مى باشد) نماز خواند و در هر دو بيعت (بيعت قبل از هجرت و بيعت
رضوان ) شركت جست و هرگز بت نپرستيد و قمارى نباخت ، او بر آئين پاك توحيد به دنيا
آمد به اندازه چشم بهم زدنى هم شركت نياورد.
آن مرد گفت : سوال من از اينها نبود، سوال من از اين است كه او شمشير بر دوش نهاده
و با حالت تبختر و تكبر به بصره وارد شد و چهل هزار نفر را در آنجا كشت
(1045) آنگاه بسوى شام رفت ، و در برخورد با سران و بزرگان عرب چنان آنان
را درهم كوفت تا همه را كشت ، سپس به سوى نهروان رفت و با اينكه آنان مسلمان بودند
همه آنها را تا آخرين نفر به قتل رساند.
ابن عباس گفت : على نزد تو داناتر است يا من ؟ او گفت : اگر على را از تو داناتر مى
دانستم از تو پرسش نمى كردم !
ابن عباس به خشم آمد تا حدى كه خشمش شدت و گفت : مادرت به عزايت بنشيند، على (عليه
السلام ) به من علم آموخته است ، علم او از جانب رسول خداست و رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم از خداوند از بالاى عرش خود آموزش داده است ، بنابراين علم پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم از جانب خدا و علم على (عليه السلام ) از جانب پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم و علم من از جانب على (عليه السلام ) است ، و علم تمام
ياران محمد صلى الله عليه و آله و سلم در برابر على (عليه السلام ) همچون قطره اى
است در برابر هفت دريا.(1046)
875- كلام ناب
على (عليه السلام ) مى فرمود: مقدمات شك را فراهم نكنيد كه به شك افتيد و شك نكنيد
كه به كفر مى گراييد و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد... و از نشانه هاى
دانايى آن است كه مغرور نشويد. خير خواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همه
بيشتر مطيع خدا باشد.
امور دور را بر خود نزديك ، و امور مشكل را بر خود آسان گيريد، و بدانيد كه بنده هر
قدر راه يابى و چاره جوئيش ضعيف و سست باشد از آنچه كه خدا برايش مقدر فرمود. كمتر
نستاند و اگر زرنگى و راه يابى و چاره جوئيش قوى و افزون باشد بيش از آنچه خدا
مقدرش فرموده بدست نياورد.(1047)
876- خود را مشهور كن
مردى از ياران اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى گويد: روزى از آن حضرت شنيدم كه
مى فرمود: ترك حشمت و بزرگى و خودنمايى نكن و خود را مشهور نساز و خود را پنهان كن
تا ياد تو نكنند و شناخته نشوى ، و راز خود را پنهان دار، و سكوت اختيار كن تا سالم
بمانى . آنگاه با دست خود به سينه اش اشاره كرد و فرمود: نيكان را دوست دارد، و بعد
با دست خود به عموم اشاره كرد و فرمود: و فاجران را دشمن مى دارد.(1048)
877- راه سعادت ، پايه هاى دين
ابوعقيل مى گويد: روزى خدمت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) بوديم حضرت فرمود: هر
آينه اين امت بر هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد، سوگند به آن كس كه جانم به دست
اوست ، تمام فرقه ها گمراهند جز آن كس كه از من پيروى كند و از شيعيان من باشد لذا
در روايت است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابيطالب (عليه
السلام ) فرمود: اى على من تو، و دو فرزندت حسن و حسين ، و نه نفر از اولاد حسين
پايه ها دين و استوانه هاى اسلام هستيم ، هر كس از ما پيروى كند نجات يابد و هر كس
از فرمان ما سرپيچد راهش را به سوى آتش خواهد برد(1049)
878- 300 آيه در قرآن از على (ع ) است
به طورى كه از اخبار و احاديث به دست آمده 300 آيه از آيات شريفه قرآن مجيد بر حسب
ماءخذ و مدارك مستند درباره حضرت على (عليه السلام ) نازل شده است صرف نظر از علماى
شيعه ، بزرگان اهل سنت از قبيل شبلنجى ، شيخ سليمان حنفى ، علامه گنجى ، ترمذى ،
ابن عساكر و شيخ محمد بن على الصبان ؛ از ابن عباس نقل كرده اند كه 300 آيه از قرآن
كريم در شاءن والى حضرت على (عليه السلام ) نازل شده است كه ما نمونه اى از آن را
مى آوريم :
امام فخر رازى در تفسير كبير خود درباره آيه انا انت منذر و
لك قوم هاد؛ تو هشدار دهنده اى و هر قومى را رهبرى است
(1050) از ابن عباس چنين نقل مى كند: چون آيه مزبور نازل شد، رسول خدا
صلى الله عليه و آله و سلم دست مبارك خود را ابتدا به سينه شريف خود گذاشت و فرمود:
منم نبى منذر، سپس بر دوش على (عليه السلام ) دست گذاشت و فرمود:
انت الهادى .
879- در پيشگاه خدا
حضرت على (عليه السلام ) به پيشگاه خداوند عرض كرد:
بار خدايا! اين نماز من است ، كه در پيشگاه تو به جاى آوردم . نه به خاطر نيازى است
كه تو به آن دارى ، و نه به خاطر ميل و رغبتى است كه تو در آن دارى ، بلكه براى
بزرگداشت و پذيرش فرمان تو است كه تو مرا به انجام آن فرمان داده اى .
اى خداى من ! اگر در نماز من عيبى است و يا نقصى در ركوع و سجود آن موجود است ، پس
مرا باز خواست مكن .(1051)
880- مردكار
على (عليه السلام ) در جوانى شترى داشت كه با آن آب كشى مى كرد، از بيرون شهر مشكها
را پر از آب مى نمود و با خود به شهر مى آورد و در اختيار مردم قرار مى داد. نقل
است روزى حضرت بار شترى از هسته خرما به خارج از شهر مى برد از او سؤ ال كردند يا
على (عليه السلام ) چه بر بار شتر خود دارى ؟ فرمود: صد هزار درخت خرما، لذا از
امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام )
500 درخت داشت كه در كنار هر كدام از آنها دو ركعت نماز مى خواند، حضرت در مدينه
نخلستانهاى قوم يهود را آبيارى مى كرد و در اثر كشيدن آب از چاه دستهاى مباركش پينه
زده بود. حضرت چاههاى فراوان در راه مكه و كوفه و ديگر محلهاى حفر كرد تا حجاج از
آن استفاده نمايند. خدمات آن حضرت منحصر به حفر قنوات و ايجاد مزارع و كندن چاهها
نبود بلكه در ساختن مساجد در كوفه ، بصره و نيز مسجد فتح و مسجدى در مقابل قبر حضرت
حمزه (عليه السلام ) نيز تلاش مى نمود و از جمله اين آثار اينكه ، بنيانگذار فرهنگ
غنى وقف در اسلام آن حضرت بوده اند كه تمامى قنوات و چاهها را وقف مى نمودند.
881- خداوندا شيعه على (ع )!
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از گذشتگان و
آيندگان را عريان و پا برهنه در سرزمين واحدى گرد آورد پس همه آنها در محشر بازداشت
مى شوند تا جايى كه عرق فراوانى بريزند و به نفس نفس افتند...
سپس آواز دهنده اى از سوى عرش ندا دهد: پيامبر امى كجاست ؟... رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم برخاسته و جلو مردم مى ايستد تا به حوضى كه طول آن به فاصله ميان
ايله و صنعا است مى رسد(1052)...
چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كسانى از دوستان ما اهل بيت را مشاهده مى
كند كه باز داشته مى گردند، مى گريد و مى گويد:
خداوندا! شيعه على ، خداوندا! شيعه على .
خداوند فرشته اى را بسوى آن حضرت مى فرستد و مى گويد: اى محمد چرا مى گريى ؟ رسول
خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد: چگونه نگريم براى مردمى كه از شيعيان
برادرم على بن ابيطالب هستند و مى بينم به سوى دوزخيان برده شده و از درآمدن به
كنار حوض من ممنوع مى گردند؟!
پس خداوند مى فرمايد: اى محمد، من آنان را به تو بخشيدم ، و به خاطر تو از
گناهانشان در گذشتم ، و آنان را به تو و به آن عده از فرزندانت كه دوست مى داشتند
ملحق نمودم و در دسته و گروه تو قرارشان دادم ، و در حوض تو واردشان ساختم و شفاعت
تو را درباره آنان پذيرفتم ، و تو را بدين كرامت گرامى داشتم .
آنگاه امام باقر (عليه السلام ) فرمود: پس در آن روز چه بسيارند مردان و زنان ،
گريانى كه چون اين صحنه را مى بينند، فرياد مى كنند: وا محمدا،
اى محمد بفرياد رس پس در آن روز هيچ كس نيست كه ما را دوست داشته و به ما
مهر مى ورزيده جز اينكه در حزب ما و با ماست و در حوض ما وارد مى شود؛ به اين جهت
است كه در روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى مردم على (عليه
السلام ) را دوست بداريد زيرا كه گوشت او، گوشت من و خون او خون من است .
خداوند لعنت كند دسته اى از امت مرا كه پيمان مرا درباره او تباه ساختند و سفارش
مرا درباره اش به فراموشى سپردند كه آنان هيچ گونه بهره اى نزد خداوند ندارند.(1053)
882- نشانه هاى دوستى
حارث اعور مى گويد: روزى خدمت على بن ابيطالب (عليه السلام ) رسيدم ، حضرت فرمود:
اعور! براى چه اينجا آمدى ، عرض كردم : يا اميرالمؤ منين دوستى شما مرا به اينجا
كشانده است . حضرت فرمود: تو را به خدا راست مى گويى ؟ عرض كردم : به خدا سوگند آرى
. حضرت سه بار مرا سوگند داد سپس فرمود: آگاه باش كه بنده اى از بندگان خدا نيست كه
خداوند بر او خشم گرفته باشد جز اينكه بغض و دشمنى ما را در دل خود احساس مى كند و
ما را دشمن مى دارد. بنابراين دوست ما هر روزى را كه آغاز مى كند در انتظار رحمت
بسر مى برد، و درهاى رحمت نيز به روى او گشوده است ، و دشمن ما روز را آغاز مى كند
در حالى كه بناى كار خود را بر لب پرتگاهى قرار داده كه او را به آتش دوزخ در
اندازد. پس رحمت ، اهل رحمت را گوارايشان باد و جايگاه اهل دوزخ نيز همان هلاكتشان
باد.(1054)
883- ايمان و پايه هاى آن
روزى مردى رد حضور اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) برخاست و راجع به ايمان از آن
حضرت پرسش نمود، حضرت نيز به ايراد خطبه برخاست و فرمود: سپاس خدايى را كه قانون
اسلام را بنيان نهاد و راه ورود به آبشخورهاى آن را براى واردين آن آسان ساخت و
پايه هايش را در برابر متجاوز به آن ، استحكام بخشيد...
پس ايمان بر چهار پايه استوار است : صبر، يقين ، عدل و جهاد و صبر چهار شعبه دارد:
شوق و هراس و زهد و انتظار.
هلا! هر كه به بهشت مشتاق باشد دل به شهوات ندهد و هر كه از آتش بهراسد از كارهاى
ناروا روى گرداند و هر كس در دنيا زهد پيشه كند مصيبتها بر او آسان نمايد و هر كس
مراقب و منتظر مرگ باشد به كارهاى خير بشتابد.
و يقين چهار شعبه دارد: باريك بين ، درك حقايق ، اندرز گرفتن از عبرتها و روش
پيشينيان . پس هر كه در امور دقيق بينا شود حقيقت شناس گردد، و هر كه به حقايق رسد
عبرت شناس شود و هر كه عبرت شناس باشد با سنت آشنا شود و هر كه سنت را بشناسد گويا
با پيشينيان بوده است .
و عدل چهار شعبه دارد: تيز فهمى و دانش بسيار و شكوفه حكم (داورى ) و بوستان حلم و
بردبارى
پس هر كه بفهمد جملات علوم را تفسير كند، و هر كه عالم شود راهها و قوانين حكم را
بشناسد، و هر كه راهها و قوانين حكم را بشناسد گمراه نگردد، و هر كه بردبارى كند در
كارهايش زياده روى نورزد و در ميان مردم خوشنام و ستوده زندگى كند.
و جهاد چهار شعبه دارد: امر به معروف و نهى از منكر، پايدارى در جبهه ها و كينه
توزى با فاسقان .
پس هر كه امر به معروف كند پشت مؤ من را محكم ساخته ، و هر كه نهى از منكر كند بينى
كافر را به خاك ماليده ، و هر كه در جبهه ها پايدارى كند به عهد و وظيفه خود عمل
نموده و هر كه با فاسقان كينه ورزد براى خود خشم گرفته و هر كه براى خدا خشم بگيرد
حقيقتا مؤ من است پس اين است ايمان و پايه هاى آن .
سؤ ال كننده عرض كرد: اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) راست كه هدايت و ارشاد نمودى ،
خداوند از جانب دين و به خاطر آن به شما جزاى خير دهد.(1055)
در روايتى ديگر على (عليه السلام ) به كميل بن زياد مى فرمايد: اى كميل ! برادر
(واقعى ) تو دين توست پس هر طور كه مى خواهى از دين خود احتياط و محافظت به عمل
آور.
884- پاى برهنه
از خصوصيات حضرت على (عليه السلام ) اين بود كه آن حضرت در پنج وقت پاى پياده راه
مى رفت و كفشهايش را به دست مى گرفت . 1- در روز عيد فطر؛ 2- در روز عيد اضحى ؛ 3-
در وقت رفتن به نماز جمعه ؛ 4- در وقت رفتن به عيادت مريض ؛ 5- در روز تشييع جنازه
و مى فرمود: اين محلها مورد توجه خداست و يا مواضع خداست . دوست دارم در آنجا پا
برهنه باشم .
885- درمان دردها
امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به يكى از دانشمندان يهود گفت : هر كس طباع او
معتدل باشد مزاج او صافى گردد، و هر كس مزاجش صافى باشد اثر نفس در وى قوى گردد، و
هر كس اثر نفس در او قوى گردد به سوى آنچه كه ارتقايش دهد بالا رود، و هر كه به سوى
آنچه ارتقايش دهد بالا رود به اخلاق نفسانى متخلق گردد، و هر كس به اخلاق نفسانى
متخلق گردد موجودى انسانى شود نه حيوانى ، و به باب ملكى در آيد و چيزى او را از
اين حالت برنگرداند.
پس يهودى گفت : الله اكبر! اى پسر ابوطالب ، همه فلسفه را گفته اى ، چيزى از فلسفه
را فرو گذار نكرده اى .(1056)
886- سؤ ال پدر و پاسخ پسران
روزى على (عليه السلام ) از امام حسن و امام حسين عليهم السلام سؤ الاتى پرسيد كه
هر يك از آن بزرگواران به پاسخ پدر خود بر آمدند. ابتداء على (عليه السلام ) از
پسرش امام حسن (عليه السلام ) پرسيد اى پسرم خرد چيست ؟ گفت : آنكه دل تو نگهدارنده
چيزى باشد كه در آن وديعه نهاده اى . پرسيد حزم (هوشيارى و دور انديشى ) چيست ؟
پاسخ داد: آنكه منتظر فرصت باشى و در امور خيرى كه برايت ممكن است شتاب ورزى . حضرت
پرسيد بزرگوارى چيست ؟ گفت : عفو و تحمل لغزش ديگران ، استوار نمودن زندگى بر
شالوده خويهاى ارزنده . پرسيد: بخشندگى و بلند نظرى در چيست ؟ پاسخ داد: بر آوردن
نياز درخواست كننده و بخشش دسترنج خود. فرمود: خساست چيست ؟ پاسخ داد: اينكه اندك
را زياد بدانى و آنچه را در راه خدا داده اى تلف شده پندارى . فرمود:
رقه (پستى و بردگى ) چيست ؟ گفت : كوته بينى و درخواست نمودن چيز كم و دريغ
داشتن از چيز اندك . پرسيد: خود را به رنج و مصيبت انداختن چيست ؟ پاسخ داد: تمسك
به كسى كه تو را ايمن نمى سازد و كنجكاوى در چيزى كه برايت سودى ندارد. فرمود: جهل
چيست ؟ گفت : پريدن بر روى مركب پيش از مهارت يافتن در آن و سرباز زدن از پاسخ گويى
و چه خوب كمك كارى است خاموشى در جايگاههاى بسيار اگر چه زبان گويايى داشته باشى .
آنگاه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) رو به فرزندش امام حسين (عليه السلام ) نمود و
به او فرمود: پسرم آقايى چيست ؟ گفت : نيكويى نمودن به قبيله و بر گردن گرفتن و
پرداخت ديه جرائم و جنايات آنان فرمود: غنا (بى نيازى ) در چيست ؟ پاسخ داد: اندك
بودن آروزهايت و خوشنودى به آنچه تو را كفايت مى نمايد. پرسيد بينوايى در چيست ؟
گفت : طمع داشتن به هر چيز و سخت نااميد شدن . پرسيد لوم (نكوهش و سرزنش ) چيست ؟
پاسخ داد: كه مرد خود را از خطر محفوظ دارد و عيال خود را تسليم آن كند. پرسيد خرق
(درشتى ، دريده بودن ) چيست ؟ گفت : در افتادن و دشمنى كردن با فرمانده خود و شخصى
كه مى تواند به تو سود و زيانى برساند. آنگاه على (عليه السلام ) به حارث اعور توجه
نمود و به وى فرمود: اى حارث اين حكمت ها را به فرزندانتان بياموزيد زيرا آنها بر
خرد و حزم و راءى مى افزايد(1057)
887- موحدى راستگو
روزى زينب عليهاالسلام و حضرت عباس (عليه السلام ) در كنار پدر نشسته بودند. على
(عليه السلام ) به ابوالفضل العباس (عليه السلام ) فرمود: بگو يك . عباس گفت : يك .
پدر گفت : بگو دو قل اثنان ، و اين خود اشاره به يك
لطيفه توحيدى است يعنى موحدين هرگز به شرك و دو پرستى نمى گرايند.
على (عليه السلام ) چشمان پسر خود را بوسيد سپس زينب را نيز نوازش كرد. زينب
عليهاالسلام پرسيد: بابا جان ما را دوست دارى ؟ پدر گفت : آرى دخترم ، فرزندان من ،
شما جگر گوشه هاى من هستيد. زينب گفت : پدر دو نوع محبت ، يكى محبت خداوند و ديگر
دوستى فرزند در قلب مؤ من يك جا جمع نمى شود. احساس شما نسبت به ما شفقت و مهربانى
است . و نسبت به خداوند محبت خالص است يا ابتاه ، حبان لا
يجتمعان فى قلب المؤ من ، حب الله و حب الاولاد و ان كان لابد فالشفقة لنا و الحب
لله خالصا.(1058)
888- جواب سلام
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از كنار عده اى عبور
مى كرد به آنها سلام كرد و آنها در پاسخ او گفتند: عليك
السلام و رحمة الله و بركاته و مغفرته و رضوانه حضرت به آنها فرمود: شما در
جواب سلام ما بيش از آنچه كه ملائكه در جواب پدرمان ابراهيم (عليه السلام ) گفتند،
نگوئيد. ملائكه گفتند: رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت
(1059)
889- دنيا و على بن ابيطالب (ع )
على (عليه السلام ) فرمود: در باغ فدك كه به فاطمه عليهاالسلام رسيده بود در بعضى
مزارع آن به كار مشغول بودم . ناگاه زنى را ديدم در نهايت جمال و غايت دلربائى و او
را تشبيه به بثينه نمود (او زنى بود كه در جمال ضرب المثل عرب بوده است ) آن زن به
من گفت : اى پسر ابوطالب مرا همسر خود كن تا خزينه ها زمين را به تو بنمايم تا
داراى ملك شوى و پس از خودت فرزندانت نيز بهره مند و ملك دار شوند به او گفتم تو
كيستى تا از خانواده ات خواستگارى كنم . گفت : منم دنيا. على (عليه السلام ) فرمود
باز گرد و شوهر ديگر بجوى .
آنگاه حضرت مشغول كار خود گشت ، اشعارى به اين مضمون فرمود:
به حقيقت بى بهره شده هر كه دنياى فرومايه او را فريفت ، و
دنيا اگر فريبد قرنها سود دهنده نيست ، دنيا آمد ما را برزى عزيز بثينه و آرايش او
در مثل آن شيوه ها بود، گفتم او را غير مرا بفريب زيرا من از دنيا سيرم و نادان
نيستم ، و نيستم من در دنيا پيوسته زيرا محمد صلى الله عليه و آله و سلم افتاد در
خاك ميان آن سنگها (يعنى پس از مردن محمد صلى الله عليه و آله و سلم دلبستگى من به
دنيا بى جاست ) گيرم دنيا بياورد براى من گنجها و زرها و مالهاى قارون و پادشاهى
قبيله ها را، آيا اين طور نيست كه بازگشت همه آنها به نيستى است و مطالبه خواهد شد
از نگاه دارندگان آنها به دشمنيها، اى دنيا غير مرا بفريب زيرا من راغب نيستم به
آنچه در تست از عزت و ارجمندى و ملك و عطا، و به حقيقت نفس من راضى است به آنچه
روزى ام شده ، كار تو اى دنيا با اهل بديها و سختيها همراه است ، من از روز قيامت
ترسانم و از عذاب هميشگى .(1060)
لقد خاب من عزته دنيا دنيه |
|
و ماهى ان غرت قرو.نا بطائل |
اتتنا على زى العزيز بثينه |
|
و زينتها فى مثل تلك الشمائل |
فقلت لها عزى سواى فاننى |
|
عزوف عن الدنيا و لست بجاهل |
و ما انا والد نيافان محمدا |
|
احل صريعا بين تلك الحنادل |
وهبها اتتنى بالكنوز و درها |
|
و اموال قارون و ملك القبائل |
اليس جميعا للفناء مصيرها |
|
و يطلب من خزآنها بالطوائل |
فعزى سواى اننى غير راغب |
|
بما فيك من ملك و عز و نائل |
فقد فنعت نفسى بما قدر زقته |
|
فشانك يا دنيا و اهل الغوائل |
فانى اخاف الله يوم لقائه |
|
و اخشى غدابا دائما غير زائل |
890- نحوه مردم دارى
در خصال صدوق روايت شده كه على بن ابيطالب (عليه السلام ) به پسران خود فرمودند
يا بنى اياكم و معاداة الرجل ...
اى پسران من مبادا با مردم از سر خصومت و دشمنى برخيزيد زيرا كه ايشان خالى از دو
گروه نمى باشند يا عاقلند، كه در صدد مكر و خدعه با شما بر آيند و يا جاهلند، كه
بزودى بر عليه شما به دفاع از خود قيام مى كنند؛ گفتار، حكم مرد نرى را دارد و پاسخ
دادن در حكم زن ماده اى است و چون مرد و زن با هم جمع آيند گريزى از تولد بچه نيست
و سپس حضرت شروع كردند از خود اين شعر را انشاء نمودند.
سليم العرض من حذر الجوابا |
|
و من دارى الرجال فقد اصابا |
و من هاب الرجال تهيبوه |
|
و من حقر الرجال فلن يهابا |
كسى كه مى خواهد آبرويش محفوظ باشد از جواب دادن خوددارى مى
نمايد، و كسى كه با مردمان به مدارا و ملايمت رفتار نمايد وى به مقصد و مقصود خود
مى رسد و راه صواب و درست را طى كرده است و كسى كه مردمان را بترساند مردمان نيز او
را مى ترسانند و كسى كه مردمان را پست و حقير پندارد براى او ارزشى قائل نمى شوند.
891- بهترين آيه قرآن كريم
خداوند در آيه 30 سوره مباركه شورى مى فرمايد:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير
يعنى : و هر گرفتارى كه به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى
را نيز عفو مى كند.
على (عليه السلام ) مى فرمايد: رسول خدا فرموده است بهترين آيه در قرآن همين آيه
است .
خير آية فى كتاب الله هذه الايه
آنگاه على (عليه السلام ) فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ادامه
فرمود: يا على ما من خدش عمود و لا نكبة قدم الابذنب ؛
اى على هر خراشى كه از چوبى به انسان مى رسد و هر لغزش قدمى ، بر اثر گناهى است كه
از او سر زده است .(1061)
892- آزادى بيت المقدس
روزى حضرت اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: يهوديان از اطراف جهان جملگى به كشور
فلسطين خواهند آمد و از براى خود دولت تشكيل مى دهند و عده اى از زمامداران كشورها
با آنان جنگ مى كنند ولى شكست نصيب يهود نمى گردد. آخرالامر مسلمين با اعراب متحد
شوند و وحدت لازم در همه آنان ايجاد گردد و با نبردى كه مى كنند سرانجام پيروزى
نصيب آنان مى گردد و كشور فلسطين در اختيار آنها مى آيد و يك يهودى در آنجا جايگزين
نمى شود.(1062)
893- درس خداشناسى
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) روزى با جمعى از اصحاب خود از اصحاب خود از كوچه
اى عبور مى كرد. حضرت پير زنى را ديد كه با چرخ نخ ريسى خود مشغول رستن پنبه است .
حضرت سؤ ال كردند: اى پير زن خداى خود را به چه چيزى شناختى ؟ پير زن به جاى جواب ،
دست از دسته چرخ برداشت طولى نكشيد پس از چند مرتبه دو زدن ، چرخ از حركت ايستاد،
پير زن گفت : يا على چرخى به اين كوچكى براى گردش احتياج به شخصى چون من دارد آيا
ممكن است افلاك با اين عظمت و كرات با اين بزرگى بدون مدبرى دانا و حكيم و صانعى
توانا و با نظم معينى به گردش افتند و از گردش خود باز نايستند. على (عليه السلام )
روى به اصحاب خود كردند و فرمودند: مانند اين پير زن خدا را بشناسيد.(1063)